مکي و 36 آيه است.
آيهی 6-1:
وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ
«وای به حال کاهندگان (از حقوق مردم)».
الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ
«کسانیکه چون (برای خود) پیمانه زنند از مردم به تمام و کمال دریافت میدارند».
وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ
«و هنگامیکه برای دیگران پیمانه میزنند یا وزن میکنند کم میگذارند».
أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ
«آیا اینان نمیدانند که دوباره زنده میشوند».
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ
«در روزی (بس) بزرگ».
يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ
«روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان میایستند».
« وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ» «ويل» کلمه عذاب و عقاب است. و «مطففين» را خداوند اين گونه تفسير کرده است:« الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ» کساني که وقتي براي خود پيمانه مي زنند به تمام و کمال و بدون کم و کاست از مردم دريافت مي دارند.
« وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَو» و هنگامي که مي خواهند حق مردم را که بر آن هاست وزن کنند و بدهند از آن مي کاهند و به اندازه لازم نمي دهند. از آن کم مي کنند، يا به وسيله پيمانه و ترازويي که کم نشان مي دهند حق آن ها را پايمال مي کنند و يا اين که پيمانه و ترازو را پر نمي کنند و يا از راه هاي ديگري از حق مردم مي کاهند.
پس کسي که به زور و يا از راه دزدي اموال مردم را از دستشان مي گيرد به طريق اولي سزاوار چنين عذابي است. آيه دلالت مي کند که انسان هم چنان که حق خود را از مردم مي گيرد بايد حق مردم را نيز در معاملات به آنها بدهد. بلکه حجت و سخن هم در اين داخل است، پس همان طور که عادت بر اين است که دو فردِ مناظره گر هريک مي کوشد تا دلايل خود را ارائه دهد بر او لازم است که دليل طرف خودش را که خود آن را نمي داند بيان کند. و همان طور که به دلايل خود مي نگرد دلايل طرف راهم نگاه کند. و در اين جا، انصاف از تعصب و فروتني از تکبر و خردمندي از بي خردي مشخص مي گردد.
از خداوند مي خواهيم که ما را بر انجام هر کار خيري توفيق دهد. سپس خداوند کاهندگان را تهديد کرد و از حالتشان و از آنچه که بر آن بودند اظهار شگفتي نمود و فرمود:« أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ؛ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ؛ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» « پس آنچه به آن ها جرأت داد که از حقوق مردم بکاهند ايمان نداشتن آن ها به روز قيامت است و اگر به قيامت ايمان داشتند و مي دانستند روزي در پيشگاه خدا مي ايستند و آن ها را در مورد همه چيز بازخواست مي کند از اين کارها دست مي کشيدند و از آن توبه مي کردند.»
آيهی 17-7:
كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ
«حتماً نامة کردار بدکاران در سجین قرار دارد».
وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ
«و تو چه میدانی که سجین چه و چگونه است؟».
كِتَابٌ مَّرْقُومٌ
«کتاب نوشتة شدهای است».
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ
«در آن روز وای به حال تکذیبکنندگان».
الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ
«آن کسانیکه روز جزا را دروغ میانگارند».
وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ
«و جز تجاوزگر گناهکار کسی آن را دروغ نمیانگارد».
إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ
«چون آیات ما بر او خوانده شود میگوید: افسانههای پیشینیان است».
كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ
«چنین نیست (که میگویند) بلکه کردار و تلاش ایشان دلهایشان را زنگزده کرده است».
كَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ
«چنین نیست (که میگویند) بیگمان آنان آن روز از (لقای) پروردگارشان در حجاباند».
ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُوا الْجَحِيمِ
«سپس آنان داخل آتش دوزخ میگردند و در آن میسوزند».
ثُمَّ يُقَالُ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ
«سپس به آنها گفته میشود: این است آنچه آنرا دروع میانگاشتید».
خداوند متعال مي فرمايد:« كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ» به درستي که نامه اعمال بدکاران در سجين است. و اين همه بدکاران را از نوع کافران و منافقان و فاسقان شامل مي شود. و«سجّين» را چنين تفسير کرد:« وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ؛ كِتَابٌ مَّرْقُومٌ» کتابي است که اعمال پليد و زشت آن ها در آن ها نوشته شده است.
«سجّين» جاي تنگ و دشواري است . « سجّين» ضد «عليين» است . «عليين» محلي است که نامه اعمال نيکوکاران در آن قرار دارد، همچنان که بيان خواهد شد. و گفته شده « سجين» زيرزمين هفتم قرارگاه بدکاران است. « وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ؛ الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ» واي به حال تکذيب کنندگان؛ آن هايي که روز جزا را تکذيب مي کنند.
« وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ» و جز کسي که بر محارم الهي تجاوز کرده و پا را از حلال فراتر گذاشته و بسيار گناهکار است آن را تذکيب نمي کند. چنين کسي دشمني اش او را وادار مي کند تا تکذيب نمايد و تکبرش براي او ايجاب مي نمايد تا حق را نپذيرد. بنابراين فرمود:« إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا» وقتي آيات ما که بر حق و بر راست بودن آنچه پيامبران آورده اند دلالت مي کند بر او خوانده شود آن را تکذيب مي کند و به مخالفت با آن برمي خيزد،« قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ» و مي گويد: اين افسانه هاي پيشينيان و حکايت هاي امت هاي گذشته است و از جانب خدا نيست.
تکذيب کنندگان اين را از روي عناد و تکبر مي گويند. امّا کسي که انصاف داشته باشد و هدف و مقصود او تبعيت از حق روشن باشد روز جزا را تکذيب نمي کند چون خداوند چنان دلايل قطعي و روشني براي اثبات روز قيامت ارائه داده است که آن را تبديل به حق و يقين کرده است و آن ها همان طور که با چشم خود خورشيد را مي بينند با جشم خود حقانيت آمدن روز جزا را مي بينند.
اما کسي که کردارش بر دلش زنگار بسته است و گناهانش او را پوشانده اند از حق بازداشته مي شود و حق را نمي بيند.
پس همان طور که دلِ چنين کسي از ديدن آيات الهي در حجاب است در روز قيامت نيز از لقاي پروردگارشان در حجاب خواهند بود. و اين سزاي تکذيب است. « ثُمَّ إِنَّهُمْ » سپس آنان همراه با اين عقوبت شديد « لَصَالُو الْجَحِيمِ» به جهنم در خواهند آمد. سپس با توبيخ و سرزنش به آن ها گفته مي شود:« هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ» اين همان دوزخي است که آن را تکذيب مي کرديد.
پس سه نوع عذاب را براي آن ها بيان کرد که عبارتند از : عذاب دوزخ، عذاب سرزنش و توبيخ، و عذاب در حجاب ماندن از لقاي پروردگار جهانيان. محجوب بودن آن ها از ديدار پروردگار به خاطر آن است که خداوند بر آن ها خشمگين مي باشد و اين برايشان از عذاب دوزخ بزرگ تر است.
مفهوم آيه دلالت مي کند که مومنان پروردگارشان را در روز قيامت و در بهشت مي بينند و از نگاه کردن به خدا لذت مي برند و اين برايشان از همه شادي ها لذت بخش تر است و آن ها از سخن گفتن خداوند با آن ها شاد مي گردند و از نزديک بودن به او خوشحال و مسرور مي شوند. همان طور که خداوند در چندين آيه از قرآن اين را بيان کرده و به تواتر نيز از پيامبر(ص) نفل شده است.
در اين آيات آدمي از ارتکاب گناهان برحذر داشته شده چون گناهان به تدريج دل را زنگار زده مي کنند تا اين که نور دل از بين مي رود و حقائق را وارونه مي بيند آن گاه باطل را حق و حق را باطل مي بيند و اين از بزرگترين سزاهاي گناهان است.
آيهی 28-18:
كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ
«و بهدرستی که نامهی کردار نیکان در (علیّین) قرار دارد».
وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ
«و تو چه میدانی که (علیّین) چه و چگونه است».
كِتَابٌ مَّرْقُومٌ
«کتابِ نوشته شدهای است».
يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ
«فرشتگان مقرب در آنجا حضور مییابند».
إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ
«بیگمان نیکان در نعمتاند».
عَلَى الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ
«بر تختها (نشستهاند و) مینگرند».
تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ
«خوشی و خرّمیِ نعمت را در چهرههایشان میبینی».
يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ
«و از شراب نابِ مُهر شده به آنان مینوشانند».
خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ
«مُهر دربند آن از مشک است و راغبان باید به همین (شراب ناب) رغبت کنند».
وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ
«و آمیزة آن از تسنیم است».
عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ
«(تسنیم) چشمهای است که مقرّبان از آن مینوشند».
وقتي بيان کرد که نامه اعمال بدکاران در پائين ترين و تنگ ترين جا قرار دارد بيان داشت که نامه اعمال نيکان در بالاترين و گشاده ترين جا قرار دارد و کتابشان، « كِتَابٌ مَّرْقُومٌ؛ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ» کتاب نوشته شده اي که فرشتگان و ارواح پيامبران و صديقان و شهيدان در آن حاضر مي گردند و خداوند در ملکوت اعلي از آنان نام مي برد. و «علّيون» نام بالاترين جاي بهشت است.
پس وقتي نامه اعمالشان را بيان کرد و فرمود که آن ها در نعمت اند يعني از همه ي نعمت هاي قلبي و روحي و جسمي برخوردارند.
« عَلَى الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ» بر تخت هاي نشسته اند که با فرش ها و پرده هاي زيبا آراسته شده اند و به نعمت هايي که خداوند برايشان فراهم کرده است نيز به سيماي پروردگار نگاه مي کنند. « تَعرفُ» شما که به آنان نگاه مي کني، مي بيني« فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ» شادابي و آثار نعمت ها را در رخسارشان. يعني به خاطر بهره مندي از نعمت هاي خدا چهره هايشان تر و تازه و خرم و خوش است، چون برخورداري مستمر از شادي ها چهره را نوراني مي کند و آن را زيبا مي گرداند.
« يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ» آنان از شراب ناب ِ مُهر شده نوشانده مي شوند. يعني از بهترين و لذيذترين شراب زلال و خالص به آنان داده مي شود.« خِتَامُهُ مِسْكٌ» احتمال دارد که منظور اين باشد که آنچه شراب را فاسد مي کند و يا از لذت آن مي کاهد راهي به اين شراب ندارد، و چيزي که مانع اين اتفاق خواهد شد آن مُهر و درپوش مشکباري است که بر روي آن شراب نهاده شده است.
و احتمال دارد که منظور اين باشد که مقدار شرابي که در آخر ظرف باقي مي ماند مشکي و خوش بو است. پس اين که در دنيا معمولا ته مانده شراب را مي ريزند در جنت چنين نخواهد بود. « وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ» و براي به دست آوردن اين نعمت پايدار که زيبايي و مقدار آن را کسي جز خدا نمي داند بايد با انجام دادن کارهايي که آدمي را به اين نعمت مي رساند از همديگر پيشي بگيرند و اين بهترين چيز است و بايد گرانبهاترين چيزها را براي به دست آوردن آن صرف نمود.
« وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ» اين شراب آميزه اش از تسنيم است« عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ» تسنيم چشمه اي است که تنها مقربان از آن مي نوشند و به طور مطلق بالاترين نوشيدني بهشت است. بنابراين ويژه مقربان است؛ آن هايي که مقامشان از همه مردم بالاتر است. و « تسنيم» با شراب ناب و ديگر نوشيدني هاي لذيذ براي « اصحاب اليمين» يعني ياران راست آميخته شده است.
آيهی 36-29:
إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ
«بیگمان گناهکاران به مؤمنان میخندیدند».
وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ
«و چون بر آنان میگذشتند (بههم دیگر) اشارت میکردند».
وَإِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَكِهِينَ
«و هنگامیکه گناهکاران به نزد خانوادهشان بازمیگشتند شادمان برمیگشتند».
وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاء لَضَالُّونَ
«و هنگامیکه مؤمنان را میدیدند میگفتند: بیگمان اینان گمراهند».
وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ
«و بر آنان نگهبانانی فرستاده نشدهاند».
فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ
«پس امروز مؤمنان به کافران میخندند».
عَلَى الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ
«بر تختها (تکیه میزنند) و مینگرند».
هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ
«آیا به کافران پاداش و سزای کارهایی که میکردهاند داده شده است».
وقتي خداوند متعال سزاي گناهکاران و پاداش نيکوکاران را بيان کرد و تفاوت بزرگ ميان آنها را ذکر نمود خبر داد که گناهکاران در دنيا مومنان را به تمسخر و استهزا مي گرفتند و به آنان مي خنديدند و هنگامي که مومنان از کنار ايشان مي گذشتند با اشارات سر و دست آنان را مورد تمسخر و تحقير قرار مي دادند و با وجود اين مطمئن بودند و هيچ احساسي ترسي نمي کردند.
« وَإِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَكِهِينَ» و به هنگام صبح و شام وقتي به نزد خانواده شان برمي گشتند شاد و مسرور باز مي گشتند و اين نهايت غرور و سرکشي است، زيرا آن ها با اين که بدترين کار را کرده بودند باز هم احساس آرامش مي نمودند، گويا که از جانب خداوند عهد و پيماني آمده است که آن ها اهل سعادت و خوشبختي هستند.
آن ها براي خود حکم کردند که اهل هدايت مي باشند و مومنان گمراهند و اين دروغي بود که بر خداوند مي بستند و به خود جرأت دادند و بدون آگاهي بر خداوند دروغ بستند. خداوند متعال مي فرمايد:« وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ» بزهکاران و مجرمان ملزم به ثبت اعمال مومنان نيستند تا براي متهم کردن آن ها به گمراهي بکوشند و اين کارشان از لجاجت و عناد سرچشمه مي گيرد و دليل و حجتي ندارند. بنابراين سزايشان در آخرت از نوع عملشان است.
« فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ» در روز قيامت مومنان وقتي گناهکاران را مي بينند که در ميان عذاب مي غلتند و به آمال و آرزوهاي دروغنيشان نرسيده اند، به آن ها مي خندند.
« عَلَى الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ» مومنان در نهايت آرامش و راحتي بر تخت هاي مجلّل تکيه مي زنند و در ميان نعمت هايي به سر مي برند که خداوند برايشان آماده کرده است و به چهره پروردگار مي نگرند.
« هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ» آيا به کفار سزايي همانند کارهايي که در دنيا مي کرده اند به آنان داده شده است؟ پس همان گونه که در دنيا به مومنان مي خنديدند و آن ها را به گمراه بودن متهم مي کردند، مومنان نيز در روز قيامت که به کيفر گمراهي و سرکشي آن ها را در عذاب و شکنجه مي بينند به آن ها مي خندند.
آري! پاداش کارهايي که مي کردند به آنان داده شده است و اين عدالت الهي و حکمت اوست و خداوند داناي حکيم است.
پايان تفسير سورهی مطففين