مکي و 42 آيه است.
آيهی 10-1:
عَبَسَ وَتَوَلَّى
«روی ترش کرد و اعراض نمود».
أَن جَاءهُ الْأَعْمَى
«که آن نابینا پیش او آمد».
وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى
«و تو چه میدانی، چه بسا او پاک میشد».
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى
«یا اندرز میشنید و آن اندرز به او سود میرساند».
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى
«اما آن کس که خود را بینیاز میداند».
فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى
«تو به او روی میآوری».
وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى
«و اگر هم او پاک نشود گناهی بر تو نیست».
وَأَمَّا مَن جَاءكَ يَسْعَى
«و اما کسیکه شتابان به نزد تو آمد».
وَهُوَ يَخْشَى
«و از خدا ترسان است».
فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى
«تو از او رویگردان میشوی».
سبب نزول اين آيات کريمه اين است که مرد نابينايي از مومنان آمد تا از پيامبر(ص) بپرسد و از او ياد بگيرد. در همان لحظه مردي از ثروتمندان نيز آمد. پيامبر(ص) براي هدايت شدن مردم به شدّت علاقمند بود. بنابراين پيامبر(ص) رو به مرد ثروتمند نمود و به او توجه کرد و از مردِ نابينا روي برتافت تا اين ثروتمند را هدايت کند، و به هدايت شدن و پاکيزه شدن او طمع ورزيد. پس خداوند او را سرزنشي نرم کرد و فرمود:« عَبَسَ وَتَوَلَّى» در برابر فقير چهره در هم کشيد و بدن خود را به سوي ثروتمند کج کرد. سپس سبب توجه پيامبر را به آن ثروتمند بيان کرد و فرمود:
« وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى» تو چه مي داني شايد نابينا از اخلاق زشت پاک گردد و به اخلاق زيبا آراسته شود. « أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى» يا آنچه را که به او فايده مي رساند بپذيرد و از اين پند بهره مند شود و اين فايده بزرگي است که هدف از بعثت پيامبران و موعظه واعظان و پنددادن پنددهندگان همين است.
پس توجه کردن تو به کسي که نزدت آمده و خود را نيازمند تو مي داند مناسبتر و ضروري تر است.
و اما روي آوردن و پرداختن تو به توانگري که خود را بي نياز مي داند و نمي پرسد و علاقه اي به خير ندارد، و رها کردن کسي که از اين توانگر بسي سزاوارتر است، شايسته تو نيست، چون اگر آن توانگر تزکيه نشود گناهي بر تو نيست و تو به خاطر کار بد او مورد بازخواست قرار نمي گيري.
اين جا قاعده معروفي به دست مي آيد که «هيچگاه امر مشخصي، به خاطر امر موهومي ترک نمي گردد، و مصلحتي که تحقق يافته است نبايد به خاطر مصلحتي که گمان تحقق آن مي رود رها شود.» و بايد به طالب علم و کسي که نيازمند دانش است و به آن علاقمند مي باشد از کسي که چنين نيست بيشتر توجه شود.
آيهی 32-11:
كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ
«نه! بهراستی آن (قرآن) پند است».
فَمَن شَاء ذَكَرَهُ
«پس هرکه میخواهد آنرا یاد کند».
فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ
«(که) در صحیفههای گران قدر است».
مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ
«(صحیفههایی که) پاک و دارای منزلت والایند».
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ
«به دست نویسندگانی».
كِرَامٍ بَرَرَةٍ
«گرامی نیک کردار».
قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ
«کشته باد انسان چه ناسپاس است!».
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ
«(خداوند) او را از چه چیزی آفریده است؟!».
مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ
«از نطفهای او را آفریده است آنگاه او را به سامان ساخته است».
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ
«سپس راه را برای او آسان گرداند».
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ
«بعد او را میمیراند و وارد گورش میگرداند».
ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ
«سپس هر وقت بخواهد او را زنده میگرداند».
كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ
«نه! آنچه را که به او فرمان داده بود انجام نداد».
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ
«انسان باید به خوراک خود بنگرد».
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبّاً
«ما آب را به فراوانی فروریختیم».
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقّاً
«سپس زمین را به نیکی شکافتیم».
فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبّاً
«آنگاه در آن دادنه رویاندیم».
وَعِنَباً وَقَضْباً
«و انگور و سبزیجات را».
وَزَيْتُوناً وَنَخْلاً
«و زیتون و درختان خرما را».
وَحَدَائِقَ غُلْباً
«و باغهای پر درخت و انبوه را».
وَفَاكِهَةً وَأَبّاً
«و میوه و علف را».
مَّتَاعاً لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ
«برای بهرهمندی شما و چهارپایانتان».
خداوند متعال مي فرمايد: « كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ» به حق اين موعظه و پندي از جانب خداوند است که با آن بندگانش را پند مي دهد و آنچه را که به آن نياز دارند در کتابش مشخص مي نميد. پس وقتي اين روشن شد، « فَمَن شَاء ذَكَرَهُ»هرکس که مي خواهد به آن عمل کند. همان طور که خداوند متعال مي فرمايد:« وَقُلِ الحَقُّ مِن رَّبّکُم فَمَن شَآءَ فَليومِن وَمَن شَآءَ فَليکفُر» و بگو:« حق از جانب پروردگارتان است پس هرکس مي خواهد ايمان بياورد و هرکس مي خواهد کفر ورزد.»
سپس محل نگهداري اين پند، و بزرگي و بلندي مقام و منزلت آن را بيان کرد و گفت:« فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ» در صحيفه هايي والا و داراي مقام بلند و پاک و به دور از آفت ها است و دست شيطان ها به آن نمي رسد.
بلکه اين صفحه ها « بِأَيْدِي سَفَرَةٍ» در دست نويسندگاني است و آن ها فرشتگان مي باشند که سفيران خدا در ميان خدا و بندگانش هستند. « كِرَامٍ بَرَرَةٍ» داراي خير و برکت فراوان اند و دل ها و اعمالشان نيک و خوب است. و اين ها روش هايي است که خداوند کتابش را با آن محافظت مي نمايد، و سفيران خود را به سوي پيامبران از فرشتگان بزرگوار و نيرومند قرار داده و شيطان ها راهي براي دسترسي به آن ندارند.
و اين ايجاب مي نمايد که به آن ايمان داشت و آن را پذيرفت ولي با وجود اين انسان جز ناسپاسي چيزي را اختيار نکرده است. بنابراين خداوند متعال فرمود:« قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ» کشته باد انسان! چقدر نعمت خدا را ناسپاسي مي کند و به شدت با حق مخالفت مي ورزد، آن هم بعد از آن که حق روشن گشته است، و انسان از ناچيز و بي مقدارترين شيي آفريده شده است.
خداوند او را از آب ناچيزي آفريده و او را انساني قرار داده که داراي ساختاري دقيق و اندام هاي متناسب است. و قدرت هاي ظاهري و باطني او را محکم کرده است.« ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ» سپس دسترسي به اسباب ديني و دنيوي را براي او آسان گرداند و راه را به او نشان داد و او را با امر و نهي آزمود.
« ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ» بعد او را با دفن کردن گرامي مي دارد و انسان را چون ديگر حيوانات نگردانده که وقتي بميرد لاشه اش روي زمين انداخته شود. « ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ» سپس هر وقت بخواهد او را براي سزا و جزا زنده مي نمايد. پس خداوند به تنهايي به تدبير انسان مي پردازد و او را به چنين حلت هايي در مي آورد و او دراين کارها شريکي ندارد.
اما انسان با وجود اين، فرماني را که خدا به او داده اجرا نمي کند و فرضي که بر اوست ادا نمي نمايد بلکه همواره کوتاهي مي ورزد. سپس خداوند او را به نگاه کردن و انديشيدن در غذايش امر کرد و اين که چگونه بعد از طي مراحل مختلف بدو مي رسد، و فرمود:« فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ؛ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا» انسان بايد به خوراک خود بنگرد، ما آب باران را به فراواني و کثرت نازل کرده ايم.
«ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا؛ فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا» سپس زمين را براي روئيدن گياهان شکافتيم. و انواع گياهان و خوراکي هاي لذيذ را در آن رويانديم. « حَبًّا» اين شامل همه انواع دانه ها مي شود.
« وَعِنَبًا وَقَضْبًا» و انگور و سبزيجات خوردني، «وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا» و زيتون و درختان خرما را. اين چهارتان را به طور خاص بيان کرد چون فوايد و منافع زيادي دارند.
« وَحَدَائِقَ غُلْبًا» باغ هايي که درختان زياد و انبوهي دارند. « وَفَاكِهَةً وَأَبًّا» و ميوه از قبيل انگور و خرما و انار و غيره. «ابّ» علف هايي است که چهارپايان مي خورند. بنابراين فرمود:« مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ» براي استفاده شما و چهارپايانتان که خداوند آنها را براي شما آفريده و برايتان رام کرده است. پس هرکس به اين نعمت ها بنگرد بايد شکر پروردگارش را به جاي آورد و به سوي او رو کند و به طاعت الهي روي آورد و اخبار او را تصديق نمايد.
آيهی 42-33:
فَإِذَا جَاءتِ الصَّاخَّةُ
«پس هنگامیکه آن بانگ گوشفرسا در رسد».
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ
«روزیکه انسان از برادرش بگریزد».
وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ
«و از مادر و پدرش».
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ
«و از همسر و فرزندانش (نیز بگریزد)».
لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ
«هرکس از آنان در آن روز کار و باری دارد که برایش کفایت میکند».
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ
«در آن روز چهرههایی شاد و درخشانند».
ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ
«خندان و شادان».
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ
«و در آن روز چهرههایی بر آنها غبار نشسته است».
تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ
«تیرگی آنها را فرو میپوشاند».
أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ
«اینان همان کافران بدکارند».
وقتي فرياد و صداي هراس انگيز قيامت که از وحشت گوش ها را مي خراشد و دل ها را پريشان مي کند فرا رسد مردم از وحشتي که مي بينند و از شدت نياز به اعمال گذشته، « يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ؛ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ؛ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ» از عزيزترين کس و نزديکانش که برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانشان هستند مي گريزند.
چون در آن روز « لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» هرکس به خودش مشغول است و رهايي خودش برايش مهم تر است و به کسي توجه نمي کند. پس در اين وقت مردم به دو گروه نيکبختان و بدبختان تقسيم مي گردند .
« وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ» نيک بختان چهره هايشان در آن روز شاد و درخشان است چون مي دانند که به نجات و نعمت ها دست يافته اند . « ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ؛ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ؛ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ» چهره هاي بدبختان خندان و شادان هستند و بر چهره هايي غبار غم و اندوه نشسته و تيرگي آنها را فرو مي پوشاند و از هر خيري نااميد گشته و به شقاوت و هلاکت خود يقين مي کنند.
« أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ » اين گروه که چهره هايشان غبارآلود و تيره است به نعمت خدا کفر ورزيده و آيات او را تکذيب کرده و بر ارتکاب آنچه خداوند حرام کرده است جرأت نموده اند. از خداوند مي خواهيم که ما را بيامرزد و در امان دارد. بي گمان او بخشنده بزرگوار است.
پايان تفسير سورهی عبس