فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره‌ی نازعات

مکي و 46 آيه است.

آيه‌ی 14-1:

وَالنَّازِعَاتِ غَرْقاً ‏

«سوگند به فرشتگانی که به سختی جان (کافران را) می‌ستانند».

 

وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطاً ‏

«و سوگند به فرشتگانی که جان (مؤمنان را) به نرمی می‌کشند».

 

وَالسَّابِحَاتِ سَبْحاً ‏

«و سوگند به فرشتگانی که شناورند».

 

فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً

«و سوگند به فرشتگانی پیشتاز».

 

فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً

«و سوگند به فرشتگانی که همة کارها را تدبیر می‌کنند».

 

يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ

«در آن روز زلزله‌ای درمی‌گیرد».

 

تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ ‏

«پی آینده‌ای در پی آن درمی‌آید».

 

قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ ‏

«دل‌هایی در آن روز ترسان باشند».

 

أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ ‏

«چشمان آن (گروه) فرو افتاده است».

 

يَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ

«می‌گویند: آیا ما دوباره به زندگی بازگردانده می‌شویم؟».

 

أَئِذَا كُنَّا عِظَاماً نَّخِرَةً ‏

«آیا چون استخوان‌های پوسیده شویم (بازگردانده می‌شویم)؟».

 

قَالُوا تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ ‏

«می‌گویند: آن‌گاه آن بازگشتی زیانبار است».

 

فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ‏

«پس آن‌ تنها یک بانگ بلند است».

 

فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ ‏

«پس آن‌گاه آنان بر زمین هموار می‌آیند».

 

دراين جا خداوند به فرشتگان و کارهايشان که نشانگر کمال فرمانبرداري آن ها از خدا و شتاب آنان در اجراي دستور او مي باشد، سوگند خورده است. احتمال دارد که آنچه براي اثبات آن سوگند خورده شده جزا و زنده شدن پس از مرگ باشد. و احتمالا آنچه براي اثبات قيامت بيان شده است. و احتمالا آنچه براي اثبات آن سوگند خورده شده و آنچه به آن سوگند ياد شده است يکي هستند و خداوند به فرشتگان قسم خورده تا وجود آن ها ثابت گردد. چون اعتقاد به وجود فرشتگان يکي از ارکان شش گانه ايمان است.

نيز پرداختن به کارهايشان متضّمن جزا و پاداشي است که به هنگام مرگ و قبل و بعد از آن بر عهده فرشتگاني است. « وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا » فرشتگاني هستند که ارواح را با قدرت و شدت بيرون مي  کشند و در کشيدن آن غرق مي گردند تا اين که روح بيرون مي آيد و طبق عملي که کرده است جزا و سزا مي بيند.

« وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا» فرشتگاني هستند که با قدرت و نشاط جان ها را مي ستانند. و يا «نشط»براي ارواح مومنان و «نزع» براي ارواح کافران است. « وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا» و سوگند به فرشتگاني که در بالا و پائين سير مي کنند. « فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا» و سوگند به فرشتگاني که براي انجام امر الهي از ديگر فرشتگاني پيشي مي گيرند. نيز از شيطان ها پيشي مي گيرند تا وحي خداوند را به پيامبرانش برسانند و شيطان ها نتوانند آن را بدزدند.

« فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» و سوگند به فرشتگاني که خداوند آن ها را براي تدبير بسياري از کارها در جهان بالا و پائين از قبيل باران و روئيدن گياهان و وزيدن بادها و اداره درياها و حيوانات و بهشت و جهّنم و غيره مقرر داشته است.

« يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» در آن روز زلزله اي در مي گيرد و آن روز، روز قيامت است. « تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ» و زلزله اي ديگر به دنبال آن مي آيد. « قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ» دل هايي در آن روز از سختي و وحشت آن چه مي بينند و مي شنوند ترسان مي شوند. « أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ» چشمان آن ها  فرو افتاده و ترس دل هايشان را فرا گرفته و وحشت دل هايشان را از بين برده و تأسف و حسرت بر آن ها مستولي و چيره گشته  است.

« يَقُولُونَ» کافراني که در دنيا زنده شدن پس از مرگ را با تمسخر انکار مي کردند مي گويند:« أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ» آيا پس از مرگ به آفرينش نخستين باز مي گرديم؟! اين استفهام، انکاري است که مشتمل بر غايت تعجب است. يعني آن ها زنده شدن پس از مرگ را انکار کردند. سپس آن را بيشتر بعيد دانسته و به آن ادامه دادند.

کافران در دنيا به صورت تکذيب مي گويند:« أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا نَّخِرَةً» آيا وقتي که تبديل به استخوان هاي پوسيده و از هم پاشيده اي شديم باز به زندگي بر مي گرديم؟ « قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ»  آن ها بعيد مي دانند که خداوند آنان را پس از مرگ و بعد از آن که به استخوان هاي پوسيده تبديل گشتند دوباره زنده گرداند. چون آنان نسبت به قدرت و توانايي خداوند جاهل بودند و در حق  او جسارت مي کردند.

خداوند در بيان اين که زنده کردن مردگان برايش آسان است مي فرمايد:« فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ» آن تنها يک بانگ بلند است که در صور دميده مي شود.

« فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ» ناگهان همه مردم روي زمين ايستادند و نگاه مي کنند. پس خداوند آن ها را گرد مي آورد و با حکم دادگرانه اش ميانشان قضاوت مي نمايد و آن ها را جزا و سزا مي دهد.

 

آيه‌ی 26-15:

هَلْ أتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ‏

«آیا خبر موسی به تو رسیده است؟».

 

إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ‏

«بدان‌گاه که پروردگارش او را در سرزمین مقدس طوی صدا زد».

 

اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى

«به‌سوی فرعون برو که سرکشی و طغیان کرده است».

 

فَقُلْ هَل لَّكَ إِلَى أَن تَزَكَّى

«آن‌گاه بگو: آیا (هیچ) می‌خواهی که پاکیزه شوی؟».

 

وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى

«و تو را به‌سوی پروردگارت راه نمایم تا تو بیمناک گردی».

 

فَأَرَاهُ الْآيَةَ الْكُبْرَى ‏

«و (موسی) معجزة بزرگ را به او نشان داد».

 

فَكَذَّبَ وَعَصَى ‏

«آن‌گاه دروغ انگاشت و سرپیچی کرد».

 

ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعَى ‏

«سپس پشت کرد و رفت و به سعی و تلاش پرداخت».

 

فَحَشَرَ فَنَادَى

«و گرد آورد و سپس ندا داد».

 

فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى

«آن‌گاه گفت: من پروردگار برتر شما هستم».

 

فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى ‏

«پس خدا او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار کرد».

 

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّمَن يَخْشَى ‏

«بی‌گمان در این (رویداد) برای کسی‌که از خدا بترسد پند بزرگی است».

 

خداوند متعال به پيامبرش محمد(ص) مي فرمايد:« هَلْ أتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى» آيا خبر موسي به تو رسيده است؟ اين سوال از امر بزرگي است که به وقوع پيوسته است. يعني آيا خبر او به تو رسيده است آنگاه که « نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» پروردگارش او را در وادي پاک« طوي» صدا زد؟

طوي جايي است که خداوند در آن جا با موسي سخن گفت و با اعطاي رسالت بر او منت گذارد و او را به همراه وحي مبعوث کرد و برگزيد. پس به او فرمود:

« اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى» برو به سوي فرعون که او سرکشي کرده است. يعني برو و با سخناني نرم و مهربانانه او را از سرکشي و طغيان و شرک ورزيدن و نافرماني بازدار.« لَّعَلَّهُ يتَذَکَرُ أَو يخشَي» شايد او پند پذيرد يا بترسد.

« فَقُلْ هَل لَّكَ إِلَى أَن تَزَكَّى» پس به او بگو: آيا مي خواهي به خصلتي پسنديده و زيبا که خردمندان در به دست آوردن آن از يکديگر پيشي مي گيرند روي بياوري؟ و آن اين است که خود را پاکيزه گرداني و خويشتن از از آلودگي کفر و طغيان پاک کني و به سوي ايمان و عمل صالح بيرون بيايي؟!

« وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ» و تو را به سوي خدا راهنمايي کنم و عوامل رضايت و خشم خدا را برايت بيان نمايم؟!« فَتَخْشَى» پس چون راه راست را بشناسي از پروردگارت بيمناک خواهي شد. اما فرعون از پذيرفتن آنچه موسي او را به سوي آن فرا خواند امتناع ورزيد.

« فَأَرَاهُ الْآيَةَ الْكُبْرَى» و نشانه اي بزرگ را به او نشان داد. پس اين منافاتي با تعّدد معجزات ندارد.« فَأَلقَي عَصَاهُ فَإِذَا هِي ثُعبَانُ مُّبينُ؛ وَنَزَعَ يدَهُ فَإِذا هِي بَيضَآءُ لِلّنظِرينَ» موسي عصايش را انداخت و ناگهان به اژدهايي آشکار  تبديل شد. و دست خودش را از گريبان بيرون کشيد و ناگهان براي بينندگان سفيد و درخشنده گرديد. « فَكَذَّبَ وَعَصَى» فرعون حق را دروغ انگاشت و از فرمان خدا سرپيچي کرد. « ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعَى» سپس پشت کرد و رفت و براي مبارزه با حق به کوشش و تلاش پرداخت.

« فَحَشَرَ فَنَادَى؛ فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى» فرعون لشکريانش را جمع کرد و ندا زد و به آن ها گفت:« من پروردگار برتر شما هستم». پس مردم سخن او را باور کردند و به باطل او اقرار نمودند زيرا عقل آن ها را به بازيچه گرفته بود.

« فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى» خداوند عذاب فرعون را نمونه اي از عذاب دنيا و آخرت و هشداري براي ستمگران قرار داد. « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّمَن يَخْشَى» بي گمان در گرفتار شدن فرعون به عذاب براي کسي که از خدا بترسد پند و عبرت بزرگي است. چون هرکس که از خدا بترسد از نشانه و عبرت ها فايده مي برد. پس وقتي عذاب فرعون را ببيند مي داند که هرکس تکبر ورزد و نافرماني کند و با پادشاه برتر و والا به مبارزه برخيزد خداوند او را در دنيا و آخرت عذاب مي دهد. ولي هرکس که ترسي از خدا در دل او نباشد به هيچ نشانه اي ايمان نمي آورد.

 

آيه‌ی 33-27:

أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا ‏

«آیا قریش شما سخت‌تر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن‌را ساخته است؟».

 

رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا ‏

«بلندی آن‌را برافراشته و آن‌را به سامان ساخت».

 

وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا ‏

«و شب آن‌را تاریک کرد و روز آن‌را روشن نمود».

 

وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا ‏

«و پس از آن زمین را هموار ساخت».

 

أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا ‏

«از (زمین) آب آن و چراگاهش را بیرون آورد».

 

وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا ‏

«و کوه‌ها را استوار ساخت».

 

مَتَاعاً لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ

«برای منفعت شما و چهارپایانتان».

 

خداوند براي کساني که زنده شدن پس از مرگ را انکار مي کنند دليل روشن و واضحي ارائه مي دهد و مي فرمايد:« أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا» اي انسان ها! آيا آفرينش شما سخت تر است يا آفرينش آسمان ها با آن حجم بزرگ و خلقت محکم و ارتفاع شگفت انگيز که خداوند آن را ساخته است؟

« رَفَعَ سَمْكَهَا» جرم و سيماي آسمان را برافراشته و ارتفاع آن را بالا برده است. « فَسَوَّاهَا» و با استحکام و استواري شگفت انگيز، آن را سامان داده است. « وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا» شبش را تاريک کرد. وقتي شب مي شود تاريکي همه گوشه هاي آسمان را فرا مي گيرد و زمين را تاريک مي گرداند. « وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا» و روز آن را روشن گرداند. هنگامي که خورشيد طلوع مي کند مردم به دنبال منافع ديني و دنيوي خود مي روند.

« وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا» بعد از آفرينش آسمان زمين را هموار و آماده ساخت و منافع آن را در آن به وديعه نهاد. و اين منافع را چنين توضيح نمود:« أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا؛ وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا» آب زمين و چراگاهش را از آن بيرون آورد و کوه ها را در زمين استوار و محکم گرداند. پس خداوند براساس اين آيات زمين را بعد از آفرينش آسمان ها هموار  نمود و گستراند.

اما خود آفرينش زمين قبل از آفرينش آسمان بوده است. همان طور که مي فرمايد:« قُل أَئِنَّکُم لَتَکفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الأَرضَ فِي يومينِ وَتَجعَلوُنَ لَهُ أَندَادَا ذَلِکَ رَبُّ العَلَمينَ» بگو: « آيا شما به کسي کفر مي ورزيد که زمين را در دور روز آفريد و براي او همتاياني قرار مي دهيد؟» اين است پروردگار جهانيان. سپس مي فرمايد:« ثُمَّ استَوَي إِلَي السَّمَاءِ » وانگهي به سوي آفرينش آسمان قصد نمود.

پس خدايي که آسمان هاي بزرگ و  انوار و اجرامي که در آن هست و زمين ضخيم و آنچه را از ضروريات مردم که در خود دارد آفريده است قطعا انسان ها را پس از مرگشان زنده مي کند و آن ها را طبق اعمالشان مجازات خواهد کرد. پس هرکس کار نيک کند پاداش نيک دارد و هرکس کار بد کند جز خودش کسي را ملامت نکند. بنابراين به موضوع قيامت و جزا و پاداش آخرت پرداخت و فرمود:

 

آيه‌ی 41-34:

فَإِذَا جَاءتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى

«هنگامی‌که بزرگ‌ترین حادثه فرا می‌رسد».

 

يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ مَا سَعَى ‏

«روزی‌که انسان تلاش خود را به یاد می‌آورد».

 

وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَن يَرَى ‏

«و دوزخ برای هر فرد بینائی آشکار و نمایان می‌گردد».

 

فَأَمَّا مَن طَغَى

«پس اما کسی‌که سرکشی کرده است».

 

وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ‏

«و زندگی دنیا را ترجیح داده‌است».

 

فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى ‏

«(بداند که) دوزخ جای (او) است».

 

وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ‏

«و اما کسی‌که از ایستادن در حضور پروردگارش بیمناک بوده است. و نفس را از هوی و هوس باز داشته باشد».

 

فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى

«بهشت جایگاه اوست».

 

وقتي که رستاخيز و شدت و سختي بزرگ آن فرا مي رسد در اين هنگام پدر، فرزندش را فراموش مي کند. و دوست، دوست خود را فراموش مي کند.

« يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ مَا سَعَى» روزي که انسان تلاش دنيا و کار خوب و بدي را که انجام داده است به ياد مي آورد و آرزو مي کند که اي کاش يک ذرّه به نيکي هايش افزوده مي شد، و به خاطر يک ذرّه اضافه شدن بدي هايش اندوهگين مي شود. و مي داند که اساس سود و زيان تلاشي است که در دنيا کرده است و جز اعمالش هر پيوندي را که در دنيا داشته است فراموش مي کند.

« وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَن يَرَى» و دوزخ آشکار و نمايان مي گردد و هرکسي آن را مي بيند و دوزخ براي دوزخيان آماده شده و براي گرفتن آن ها آماده گشته است و فقط منتظر فرمان پروردگارش مي باشد.

« فَأَمَّا مَن طَغَى» و امّا کسي که از حد گذشته و بر ارتکاب گناهان بزرگ به خود جرات کرده است. « وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» و زندگاني دنيا را بر آخرت ترجيح داده و براي زندگي دنيا تلاش کرده و تمام وقت خود را صرف لذتّ هاي آن نموده و آخرت و عمل کردن براي آن را فراموش کرده است.

« فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى» کسي که چنين باشد جايگاه او دوزخ است. « وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ» اما کسي که از ايستادن در حضور پروردگار و از مجازات دادگرانه او ترسيده و اين ترس در دل او اثر گذاشته باشد. « وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى» و نفس را از هوي و هوس که آن را از اطاعت خدا باز مي دارد بازداشته باشد و از آنچه پيامبر آورده است پيروي نمايد و با هواي نفس و شهوت که انسان را از خير باز مي دارند مبارزه کند. « فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى» کسي که اين گونه باشد بهشت که هر شادي و نعمت و سروري را در بردارد جايگاه اوست.

د بازداشته باشد و از آنچه پيامبر آورده است پيروي نمايد و با هواي نفس و شهوت که انسان را از خير باز مي‌دارند مبارزه کند. ﴿¨bÎ*sùsp¨Ypgø:$#}�Ïd3�urù'yJø9$#﴾ کسي‌که اينگونه  باشد بهشت که هر شادي و نعمت و سروري را در بردارد جايگاه اوست.

 

آيه‌ی 46-42:

يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا

«دربارة قیامت از تو می‌پرسند که چه زمانی واقع می‌شود؟».

 

فِيمَ أَنتَ مِن ذِكْرَاهَا

«تو را چه خبر از آن؟».

 

إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا ‏

«آگاهی از زمان وقوع قیامت با پروردگارت است».

 

إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخْشَاهَا ‏

«تو تنها بیم‌دهندة کسی هستی که از آن (=قیامت) می‌ترسد».

 

كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا ‏

«روزی‌که آن‌را می‌بینند، انگار که آنان جز شبی یا روزی درنگ نکرده‌اند».

 

يعني تکذيب کنندگان قيامت تو را درباره قيامت مي پرسند که چه زماني واقع مي شود؟ پس خداوند آن ها را پاسخ داد و فرمود:« فِيمَ أَنتَ مِن ذِكْرَاهَا» اين که بدانيد کي واقع مي شود براي تو و آن ها چه فايده اي دارد؟ پس دانستن اين مطلب نتيجه اي ندارد. بنابراين آگاهي مردم از زمان وقوع قيامت براي آن ها هيچ مصلحت ديني و دنيوي ندارد بلکه مصلحت در اين است که بر آن ها پوشيده بماند و دانستن و آگاهي از زمان وقوع قيامت بر همه ي خلائق پوشيده مي باشد. و کسي در اين زمينه چيزي نمي داند، بلکه فقط خداوند زمان وقوع آن را مي داند.

« إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا» آگاهي از زمان وقوع قيامت به پروردگارت بر مي گردد. همان طور که خداوند متعال در آيه اي ديگر مي فرمايد:« يسئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَيانَ مُرسَهَا قُل إِنَّما عِلمُهَا عِندَ رَبِّي لَا يجَلِّيهَا لِوَقتِهَا إِلَّا هُوَ» از تو درباره زمان وقوع قيامت مي پرسند که چه زماني خواهد بود؟ بگو:« آگاهي از زمان وقوع قيامت فقط نزد پروردگارم مي باشد ، آن را آشکار نمي کند مگر در وقت آن.»

« إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخْشَاهَا» بيم دادن تو فقط به کسي سود مي بخشد که از آمدن قيامت بترسد و از ايستادن در پيشگاه خداوند بيمناک باشد . چنين کساني آنچه برايشان مهم است فقط اين است که براي قيامت آمادگي حاصل نمايند و براي آن کار کنند. و اما کسي که به قيامت باور ندارد به عناد و لجاجت او نبايد توّجه کرد چون لجاجت او مبني بر تکذيب و عناد است و وقتي او به چنين حالتي رسيده است پاسخ دادن به او کار بيهوده اي مي باشد و خداوند که داورترين داوران است از انجام دادن کار بيهوده پاک و منزّه است.

 

پايان تفسير سوره‌ی نازعات

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره