مکي و 28 آيه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 4-1:
إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ما نوح را به سوي قومش فرستاديم که :، قوم خود را پيش از آنکه عذابي دردآور بر سرشان فرود آيد ، بيم ده
قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ گفت : اي قوم من ، من بيم دهنده اي روشنگرم ،
أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ خدا را بپرستيد ، و از او بترسيد و از من اطاعت کنيد ،
يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاء لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ تا گناهانتان را بيامرزد ، و شما را تا مدتي معين مهلت دهد ، زيرا آن ، مدت خدايي چون به سر آيد اگر بدانيد ديگر به تاخير نيفتد.
خداوند در اين سوره به جز داستان نوح چيزي را بيان نکرده است چون نوح تا مدتي طولاني در ميان قومش ماندگار شد و بارها آنان را به يکتاپرستي دعوت نمود و از شرک ورزيدن بازداشت. پس خداوند متعال خبر مي دهد که او نوح را از روي لطف و رحمت خويش و براي اين که آنان را از عذاب دردناک بترساند به سوي آنها فرستاد تا به کفر خويش ادامه ندهند که آن گاه براي هميشه نابود خواهند شد و به آنان عذابي هميشگي خواهد داد.
نوح عليه السّلام فرمان الهي را اطاعت کرد و آن را انجام داد و فرمود:« يَا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ» اي قوم من! همانا من براي شما بيم دهنده اي آشکارم. چون او به طور واضح بيان مي کرد که مردم را از چه چيزي بيم مي داد. و بيان مي داشت که چگونه مي توان نجات يافت .
پس راه نجات را به آنان نشان داد و فرمود:« أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ» خدا را بندگي کنيد. يعني او را به يگانگي پرستش نماييد و از شرک ورزيدن و راهها و وسايل آن دوري جوئيد. و اينکه اگر آنان تقواي الهي را رعايت کنند گناهانشان آمرزيده مي شود و هرگاه گناهانشان آمرزيده شود از عذاب نجات پيدا مي کنند و به پاداش دست مي يازند.
« وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى» شما را در اين جهان بهره مند مي سازد و نابودي و هلاکت را تا مدتي معين از شما دور مي کند. يعني باقي ماندن در دنيا به تقدير و قضاي الهي است و تا مدتي معين انسان در اين دنيا باقي مي ماند و براي هميشه در دنيا بهره مند نخواهد بود. چون مرگ قطعا روزي فرا مي رسد. بنابراين فرمود:« إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاء لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» بي گمان هنگامي که اجل نهايي الهي فرا رسد تأخير پيدا نمي کند، اگر شما مي دانستيد.
به خدا کفر نمي ورزيديد و با حق مخالفت نمي کرديد. آنها دعوت نوح را نپذيرفتند و از فرمان او اطاعت نکردند. پس نوح به درگاه پروردگارش شکايت کرد و فرمود:
آيه ي 14-5:
قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا گفت : اي پروردگار من ، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم ،
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا و دعوت من جز به فرارشان نيفزود.
وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا و من هر بار که دعوتشان کردم تا تو آنها را بيامرزي ، انگشتها در گوشهاي خود کردند و جامه در سر کشيدند و پاي فشردند و هر چه بيشتر سرکشي کردند.
ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا پس به آواز بلند دعوتشان کردم
ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا باز به آشکار گفتم و در نهان گفتم
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا سپس گفتم : از پروردگارتان آمرزش بخواهيد که او آمرزنده است ،
يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا تا از آسمان برايتان پي در پي باران فرستد ،
وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا و شما را به اموال و، فرزندان مدد کند و برايتان بستانها و نهرها
مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا شما را چه مي شود که از شکوه خداوند نمي ترسيد ،
وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا حال آنکه شما را به گونه هاي مختلف بيافريد.
« قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا» نوح گفت: پروردگارا! من قوم خويش را شب و روز دعوت داده ام اما دعوت دادن من جز گريز از حق و روي گرداني به آنان نيافزود. بنابراين دعوت دادن فايده اي نداشت چون فايده دعوت اين است که هدف کاملا به دست يابي يا قسمتي از آن حاصل گردد.
« وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ» و من هر زمان که ايشان را فراخواندم تا آنان را بيامرزي. يعني آنان را دعوت کردم تا اجابت کنند چون وقتي اجابت کنند آن ها را مي آمرزي و اين فقط به مصلحت آنان بود، اما آنان به جز ادامه دادن به باطل خود و گريز از حق چيزي نپذيرفتند.
« جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ» آنان براي اين که سخنان پيامبرشان نوح عليه السلام را نشنوند انگشتان خود را در گوش هايشان فرو بردند. « وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ» و لباس هايشان را بر سر کشيدند و اين به خاطر دوري از حق و نفرت از آن بود. « وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا» و بر کفر و بدي خود پافشاري کردند و در برابر حق تکبر ورزيدند. پس شر و بدي آن ها فزوني گرفت و خير و خوبي از آن ها دور گشت.
« ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا» سپس آنان را با صداي بلند و آشکار که همه مي شنيدند دعوت کردم. « ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا» سپس به صورت علني و نهاني دعوت را بديشان رساندم. همه اين ها به خاطر خيرخواهي براي آنان بود، و از هر راهي که گمان مي رفت هدف به دست مي آيد نوح وارد شد.
« فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ» پس به آنان گفتم: گناهاني را که بر آن هستيد رها کنيد و از خداوند براي گناهانتان طلب آمرزش نمائيد. « إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» بي گمان خداوند براي کسي که توبه کند و آمرزش بطلبد بس آمرزنده است پس نوح آن ها را به بخشوده شدن گناهان و پاداشي که به دنبال آن مي آيد و دور شدن عذاب تشويق کرد.
هم چنين نوح آن ها را به خير و نيکي دنيا تشويق کرد و فرمود:« يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا» خداوند باراني پياپي که دره ها را پرآب خواهد کرد و شهرها و مردمان را زندگي و آباداني مي بخشد بر شما مي فرستد.
« وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ» و دارائي تان را که به وسيله آن هرچه از دنيا بخواهيد به دست مي آوريد، و نيز فرزندانتان را زياد مي کند. « وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا» و به شما باغ ها مي دهد و رودبارهاي پرآب در اختيارتان مي گذارد و اين بالاترين لذت دنيا و خواسته هاي آن است.
« مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا» شما را چه شده که خداوند نزدتان قدر ندارد و براي او شکوه و بزرگي قايل نيستند و از عظمت الهي نمي ترسيد؟
« وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا» حال آنکه خداوند آفرينشي پياپي در شکم مادر به شما داده و در مراحل مختلف و به گونه هاي متفاوتي شما را آفريده است! در شکم مادر آفرينشي ديگر داشته ايد و به هنگام شيرخواري آفرينشي ديگر داريد و در سن کودکي و سپس سن رشد و آن گاه در دوران جواني به گونه اي ديگر بوده ايد . سپس همواره آفرينش تغيير مي يابد. پس خداوند که به تنهاي مي آفريند فقط او بايد عبادت و پرستش شود.
بيان آفرينش نخستين آن ها اشاره اي به معاد و زندگي پس از مرگ است . يعني بدانيد کسي که شما را از عدم و نيستي آفريده است مي تواند شما را بعد از مردنتان زنده کند. و نيز براي اثبات معاد به آفرينش آسمانها که از خلقت مردم مهم تر و بزرگتر است استدلال نموده و مي فرمايد:
آيه ي 21-15:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا آيا نمي بينيد چگونه خدا هفت آسمان طبقه طبقه را بيافريد.
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا و ماه را روشني آنها ، و خورشيد را چراغشان گردانيد.
وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا و خدا شما را چون نباتي از زمين برويانيد.
ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا باز شما را بدان باز مي گرداند و باز از آن بيرون مي آورد.
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا و خدا، زمين را چون فرشي برايتان بگسترد ،
لِتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا تا بر راههاي پهناور آن برويد.
قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا نوح گفت : اي پروردگار من ، آنها فرمان من نبردند ، و از کسي پيروي کردند که مال و فرزندش جز به زيانش نيفزود.
« أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا» آيا نمي بينيد که خداوند چگونه هفت آسمان را يکي بر بالاي ديگري آفريده است؟!
« وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا» و ماه را براي اهل زمين پرتو افشان قرار داده است. « وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا» و خورشيد را چراغي گردانده است. در اين جا به عظمت و اهميت آفرينش اين چيزها و کثرت منافعي که در خورشيد و ماه است اشاره شده است. و اين منافع بر رحمت خداوند و گستردگي احسان او دلالت مي نمايد. پس خداوند بزرگ و مهربان سزاوار است که بزرگ داشته شود و مورد محبت قرا ر گيرد و او را پرستش کنيم و از او بهراسيم و به او اميدوار باشيم.
« وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا» و خداوند شما را از زمين آفريده است، آن گاه که آدم را از زمين آفريد و شما در کمر او بوديد.
« ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا» سپس به هنگام مردم شما را به زمين بازمي گرداند. « وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا» و بعد شما را به گونه عجيبي براي حشر و رستاخيز از زمين بيرون مي آورد. پس زندگي و مرگ و رستاخيز به دست اوست.
« وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا» و خداوند زمين را براي بهروزي شما پهن و آماده قرار داده است.
« لِتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا» تا از راه هاي فراخ و گسترده آن بگذريد. پس اگر خداوند زمين را گسترده و فراخ نمي کرد راهي در آن نبود و آسمان ها نمي توانستند آن را شخم بزنند و در آن نهال بکارند و کشاورزي نمايند و بر روي آن خانه بسازيد و به آرامي بنشينند.
« قَالَ نُوحٌ» نوح با شکايت به درگاه پروردگارش گفت: سخن و موعظه و اندرز در مورد آن ها سودمند نگرديد، « رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي» پروردگارا! آن ها از من نافرماني کردند.« وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا» و از کسي پيروي نمودند که مال و فرزندش جز زيان چيزي به او نيافزوده است. يعني از پيامبر که خيرخواه و راهنماي ِ به سوي خوبي و خير بود سرپيچي کردند و از سران و اشرافي که اموال و فرزندانشان جز زيان و هلاکت به آن ها چيزي نيافزود اطاعت نمودند. پس چگونه خواهند بود کساني که مطيع آنان گشتند و از آنان پيروي نمودند!
آيه ي 25-22:
وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا مکر کردند مکري بزرگ
وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا و گفتند : خدايانتان را وا مگذاريد ود و سواع و يغوث و يعوق و نسر راترک مکنيد.
وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا بسياري را گمراه کردند و تو جز بر گمراهي ستمکاران ميفزاي.
مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا به کيفر گناهانشان غرقه شدند و به آتش رفتند و جز خدا براي خود ياري ، نيافتند.
« وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا» و آن سران براي مخالفت با حق مکري بزرگ ورزيدند. « وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ» سران کفر با دعوت کردن آن ها به سوي شرک و زيبا جلوه دادن آن گفتند: معبودانتان را رها نکنيد، پس آن ها را به تعّصب بر شرکي که بودند فراخواندند و از آن ها خواستند تا معبوداني را که پدران و نياکانشان بر آن بوده اند رها نکنند. سپس معبودان آن ها را مشخص کردند و گفتند:« لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا» وّد و سواع و يغوث و يعوق و نسر را رها نکنيد. اين ها نام هاي مردان صالحي بود که وقتي مردند شيطان براي قومشان اين را آراست که تمثال هايشان را درست کنند، تا وقتي که عکس ها و تمثال هاي آنان را مي بينند براي عبادت قوّت بگيرند. سپس روزگاري طولاني گذشت و نسلي ديگر آمد و شيطان به اين ها گفت پدرانتان اين تمثال ها را عبادت مي کردند و به آن ها توسل مي جستند.
و به وسيله ي اين ها باران بر آنان مي باريده است. پس اينان بت ها و مجسمّه ها را پرستش کردند. بنابراين سران و اشرافشان پيروان خود را توصيه کردند که عبادت اين بت ها را رها نکنند.
« وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا» سران و بزرگان با دعوت خود بسياري از مردم را گواه کرده اند. « وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا» و جز گمراهي بر کافران ميفزاي. يعني اگر انحراف آنها موقعي که ايشان را دعوت مي کردم به سوي حق مي بود، چنين انحرافي مصلحت بود، اما آنها با دعوت سران و بزرگانشان جز گمراهي عايدشان نشد. بنابراين خداوند عذاب و عقوبت دنيوي و اخروي آن ها را بيان کرد و فرمود:« مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا» آن ها به سزاي گناهانشان در دريا که آن ها را از هر سو احاطه کرده بود غرق شدند.
« فَأُدْخِلُوا نَارًا» پس جشم هايشان در آب غرق شد و ارواح آن ها وارد آتش گرديد. و اين همه به خاطر گناهانشان بود، پيامبرشان نزد آن ها آمد و آن ها را هشدار داد و آن ها را از عاقبت بد گناهان خبر داد اما آن ها گفته هاي پيغمبر خود را نپذيرفتند تا اين که عذاب آن ها را فرا گرفت.
« فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا» پس در برابر خداوند ياوراني نيافتند که آن ها را هنگام فرود آمدن عذاب ياري کند و هيچ کسي نبود که جلوِ قضا و تقدير الهي را بگيرد.
آيه ي 28-26:
وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا و نوح گفت : اي پروردگار من ، بر روي زمين هيچ يک از کافران را مگذار،
إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا که اگر بگذاريشان ، بندگانت را گمراه مي کنند و جز فرزنداني فاجر و کافر نياورند.
رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا اي پروردگار من ، مرا و پدر و مادرم را و هر که را با ايمان به خانه من وارد شود و نيز مردان مؤمن و زنان مؤمن را بيامرز و ستمکاران را جز به هلاکتشان ميفزاي.
«وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا» و نوح گفت: پروردگارا! بر روي زمين هيچ کسي را مگذار که حرکت کند. او علّت درخواست نابودي آن ها را ذکر کرد و گفت:« إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا» اگر آنان را بگذري بندگانت را گمراه مي سازند و جز فرزندان بدکار و کافر و سرسخت به دنيا نمي آورند . يعني باقي ماندن آن ها باعث تباهي خودشان و ديگران مي شود.
نوح بدان خاطر اين سخن را گفت که بسيار با آن ها سروکار داشت و آنها را مي شناخت و اخلاق آنان را مي دانست بنابراين مي دانست که به سبب اعمالشان چنين چيزي به وجود مي آيد. بنابراين خداوند دعايش را پذيرفت و همه آنان را غرق کرد و نوح و مومناني را که همراهش بودند نجات داد.
« رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا» اين ها را به طور ويژه بيان کرد چون حقشان بيشتر و مقدّم تر است. سپس به طور عام دعا کرد و گفت:« وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا » و زنان و مردان مومن را بيامرز و ستمکاران را چيزي جز هلاکت و نابودي و نابودي و زيان ميفزاي.
پايان تفسير سوره ي نوح