مدني و 11 آيه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 6-1:
إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ چون منافقان نزد تو آيند ، گويند :، شهادت مي دهيم که تو پيامبر خدا هستي خدا مي داند که تو پيامبرش هستي و خدا شهادت مي دهد که منافقان دروغگويند
اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ از سوگندهاي خود سپري ساخته اند و از راه خدا اعراض کرده اند و به حقيقت ، ، آنچه مي کنند ناپسند است
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ اين بدان سبب است که ايمان آوردند ، سپس کافر شدند خدا نيز بر دلهاشان مهر نهاد و آنان در نمي يابند
وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ چون آنها را ببيني تو را از ظاهرشان خوش مي آيد ، و چون سخن بگويند به سخنشان گوش مي دهي گويي چوبهايي هستند به ديوار تکيه داده هر آوازي را بر زيان خود مي پندارند ايشان دشمنانند از آنها حذر کن خدايشان بکشد به کجا منحرف مي شوند ?
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ چون به آنها گفته شود که بياييد تا پيامبر خدا برايتان آمرزش بخواهد ،سر، مي پيچند مي بيني که اعراض و گردنکشي مي کنند.
سَوَاء عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ تفاوتي نکند ، چه برايشان آمرزش بخواهي و چه آمرزش نخواهي خدايشان نخواهد آمرزيد و خدا مردم نافرمان را هدايت نمي کند.
وقتي پيامبر(ص) به مدينه آمد و اسلام در آن شهر گسترش يافت و قدرت گرفت افرادي از اهالي مدينه از قبيله اوس و خزرج به ظاهر خود را مومن نشان دادند و در باطن کافر بودند. آن ها براي آن که مقام و خون و اموالشان مصون بماند چنين مي کردند. پس خداوند صفت هايشان را بيان کرد که با آن صفات شناخته مي شوند تا اين گونه بندگان از آن ها پرهيز کنند و آنان را بشناسند. پس فرمود:« إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا» هنگامي که منافقان نزد تو آيند به دروغ مي گويند:« نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ» ما گواهي مي دهيم که تو فرستاده خدا هستي. و اين گواهي دادن منافقان به صورت دروغ و نفاق است با اين که براي تأييد پيامبر خدا نيازي به گواهي دادن آنها نيست.
« وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ» و چون خداوند مي داند که تو فرستاده خدا مي باشي، و خداوند گواهي مي دهد که منافقان در گفته و ادعاي خود دروغگويند و آنان حقيقتا چنين باوري ندارند.
« اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً» آنان سوگندهاي خود را سپري قرار داده اند که در پشت آن خود را از اين که به نفاق متهم شوند محافظت مي کنند. « فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ» پس خودشان را از راه خدا بازداشته و ديگران را نيز که از حالت آن ها خبر ندارند از راه خدا باز مي دارند. « إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» به راستي چه بد است آن چه آنان مي کنند که به ظاهر خود را مومن نشان مي دهند و در درون کافر هستند و به دروغ قسم مي خورند.
« ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ» آن چه نفاق را براي آن ها آراسته به اين سبب است که آنان بر ايمان پايدار نمي مانند، بلکه ايمان آورده سپس کافر مي شوند پس بر دل هايشان مهر نهاده شد به گونه اي که هرگز خير وارد دل هايشان نمي گردد. « فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ» و آن چه را که به آنان سود مي رساند درک نمي کنند و آن چه که منافع آن ها را تامين مي کند نمي شناسند.
« وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ» و هنگامي که آنان را مي بيني و خوش تيپي پيکر و بدنشان تو را به شگفتي وامي دارد.« وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ» و اگر سخن بگويند به سخنان آنان گوش فرا مي دهي، يعني از بس که خوب حرف مي زنند از گوش دادن به سخنانشان لّذت مي بري.
پس بدن و گفته هايشان زيباست و انسان را شگفت زده مي کند، امّا آن سوي اين حرف ها را از اخلاق درست و رهنمود شايسته خبري نيست. بنابراين فرمود:« كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ» گويي آن ها تخته هايي هستند که به ديوار تکيه داده شده اند؛ فايده اي ندارند و جز زيان چيزي از آنان عايد آدمي نمي شود.
« يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ» از آن جا که خيلي بزدل و ترسو هستند و دل هايشان ضعيف است و ترديد در دل هايشان است و مي ترسند که کسي از ترديد آن ها آگاه شود، هر فريادي را بر ضد خود مي پندارند. پس ايشان « هُمُ الْعَدُوُّ» دشمن حقيقي اند چون دشمن آشکار و مشخّص بهتر و خطرش کمتر از دشمني است که انسان متوجه آن نمي شود و با مکر و فريب، خود را دوست نشان مي دهد در حالي که دشمن آشکار است.
« فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» پس، از اينان برحذر باش، خداوند ايشان را بکشد، چگونه از دين اسلام بعد از آن که دلايل آن روشن گرديده است به سوي کفري که جز زيان و بدبختي سودي به آن ها نمي رساند منحرف مي شوند. « وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ» و چون به اين منافقان گفته شود:« تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ» بياييد تا پيغمبر خدا براي آن چه از شما سر زده است برايتان آمرزش بخواهد و احوال شما سامان يابد و اعمالتان پذيرفته شود آن ها به شدت امتناع مي ورزند، « لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ» و به نشانه ي امتناع از طلب دعا از پيامبر سرهايشان را پيچ مي دهند.
« وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ» و آن ها را مي بيني به خاطر نفرتي که از حقّ دارند از آن روي مي گردانند و آن ها با خود بزرگ بيني و با عناد و سرکشي، از پذيرفت حق، امتناع مي ورزند.
پس حالت آن ها به هنگاميکه فراخوانده مي شوند تا پيامبر براي آن ها دعا کند چنين است و اين از لطف خداوند نسبت به پيامبر است که آن ها نزد پيامبر نيامدند تا برايشان طلب آمرزش نمايد.
« سَوَاء عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ» چون در حقّ آنان يکسان است که برايشان آمرزش بخواهي يا نخواهي، زيرا خداوند آنان را نخواهد بخشيد چون آنان قومي فاسق و منحرفند و از اطاعت خدا بيرون هستند و کفر را برايمان ترجيح مي دهند. بنابراين اگر پيامبر براي آن ها طلب امرزش نمايد فايده اي نخواهد داشت. همان طور که خداوند متعال مي فرمايد:« استَغفُرِ لَهُم أَو لَا تَستَغفِرِ لَهُم إِن تَستَغفِر لَهُم سَبعِِينَ مَرَّةَ فَلَن يغفِرَ اللَّهُ لَهُم » برايشان آمرزش بخواه يا آمرزش مخواه، اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش کني هرگز خداوند آن ها را نخواهد بخشيد.
« إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» بي گمان خداوند گروه فاسقان را هدايت نخواهد کرد.
آيه ي 8-7:
هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ اينان همانهايند که مي گويند : بر آنها که گرد پپامبر خدايند ، چيزي ، مدهيد تا از گردش پراکنده شوند و حال آنکه خزاين آسمانها و زمين از آن خداست ولي منافقان نمي فهمند.
يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ مي گويند : چون به مدينه بازگرديم ، صاحبان عزت ، ذليلان را از آنجا بيرون خواهند کرد عزت از آن خدا و پيامبرش و مؤمنان است ولي منافقان نمي دانند.
آن ها از شدّت دشمني که با پيامبر(ص) و مسلمان ها داشتند وقتي که اجتماع ياران پيامبر واتحاد آن ها را مي ديدند و شتاب آن ها را در راه رضامندي پيامبر مشاهده مي کردند به گمان فاسد خود مي گفتند:« لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا» به آناني که نزد پيغمبر خدا هستند بذل و بخشش نکنيد و چيزي ندهيد تا پراکنده شوند.
آن ها گمان مي بردند اگر اموال و بخشش هاي منافقان نبود مسلمان ها براي ياري کردن دين خدا متحد نمي شدند. و اين از شگفت ترين چيزهاست، زيرا منافقاني که از همه مردم براي خواري نمودن دين و آزار رساندن به مسلمان ها مي کوشند چنين ادعايي مي کنند، و فقط کساني گول آن را مي خورند که حقائق را نمي شناسند. بنابراين خداوند متعال در پاسخ گفته شان فرمود:« وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» و گنجينه هاي آسمان ها و زمين از آن خداست پس او روزي را به هرکس که بخواهد مي دهد و به هرکس که بخواهد نمي دهد، و اسباب روزي را براي هرکس که بخواهد آسان و فراهم مي نمايد و براي هرکس که بخواهد اسباب آن را دشوار مي کند.
« وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ » ولي منافقان نمي فهمند و در نمي يابند، بنابراين چنين سخني را بر زبان مي آورند؛ سخني که مفهوم آن اين است که گنجينه هاي روزي در دست آن ها و زير نظر و خواست آن ها مي باشد.
« يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ» منافقان مي گويند: اگر به مدينه برگرديم به يقين افراد گرامي تر اشخاص خوار و ناتوان را بيرون خواهند کرد . اين در غزوه ي مريسيع بود، وقتي که بين مهاجرين و انصار سخناني در گرفت که باعث کدورت خاطرشان گرديد. در اين هنگام نفاق منافقان پديدار شد و آن چه در دل هايشان بود آشکار گرديد و بزرگشان عبدالله بن ابّي ابن سلول گفت: مثال ما و اين ها يعني مهاجرين همانند ضرب المثلي است که گفته اند: سگ خود را فربه کن تا تو را پاره کن. و عبدالله گفت: اگر به مدينه بر مي گرديم، « لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ» افراد گرامي تر اشخاص خوار و ناتوان را بيرون خواهند کرد.
او خود و برادران منافق خود را افراد با قدرت و گرامي مي پنداشت و پيامبر و پيروانش را خوار و ناتوان مي شمرد در حالي که قضيه برعکس بود. بنابراين خداوند متعال فرمود:« وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» و عزت از آن خدا و رسول او و مومنان است پس اين ها گرامي و با عزت هستند و منافقان و برادران کافرشان خوار و ذليل مي باشند. « وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ » ولي منافقان اين را نمي دانند، بنابراين ادعا نموده اند که آن ها افراد توانمند و با عزت هستند، آن ها فريب عقيده باطلي را خورده اند که بر آن هستند و از روي سرکشي چنين سخني مي گويند. سپس خداوند متعال مي فرمايد:
آيه ي 11-9:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ اي کساني که ايمان آورده ايد ، اموال و اولادتان شما را از ذکر خدا به ، خود مشغول ندارد ، که هر که چنين کند زيانکار است
وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ از آنچه روزيتان داده ايم در راه خدا انفاق کنيد ، پيش از آنکه يکي رامرگ فرا رسد و بگويد : اي پروردگار من ، چرا مرگ مرا اندکي به تاخير نينداختي تا صدقه دهم و از شايستگان باشم ?
وَلَن يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ چون کسي اجلش فرا رسد ، خدا مرگ او را به تاخير نمي افکند و خدا به کارهايي که مي کنيد آگاه است.
خداوند متعال به بندگان مومن خود فرمان ميدهد تا او را به کثرت ياد کنند چون کثرت ياد خدا مايه فراهم شدن سود و رستگاري و خوبي هاي فراوان است و خداوند آن ها را از اين که فرزندان و اموالشان آنان را از ياد خدا غافل نمايد و به خود مشغول کند باز مي دارد، چون بيش تر انسانها به مال و اولاد خو گرفته اند پس اگر اين محبّت بر محبّت خداوند مقدم باشد باعث زيانمندي فراوان مي گردد. بنابراين خداوند متعال فرمود:« وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ» وهرکس که مال و فرزندش او را از ذکر خدا غافل کند، « فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» چنين کساني سعادت هميشگي و نعمت پايدار را از دست داده و زيانمند شده اند، چون آن چه را که از بين مي رود بر آن چه که باقي مي ماند ترجيح داده اند. خداوند متعال مي فرمايد:« إِنَّمَا أَموَلُکُم وَأَولَدُکُم فِتنَةُ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجرُ عَظيمُ» بي گمان اموال و فرزندانتان مايه آزمايش و فتنه هستند، و نزد خداوند پاداشي بزرگ است.
« وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاكُم» و از آن چه به شما روزي داده ايم بذل و بخشش کنيد. نفقات واجب از قبيل زکات و کفّاره ها و نفقه هاي همسران و بردگان و امثال آن در اين داخل است. نيز شامل نفقات مستحب مانند خرج کردن مال و دارايي در راه کارهاي خوب مي باشد.
و فرمود:« مِن مَّا رَزَقْنَاكُم» از آن چه که به شما روزي داده ايم . تا براين دلالت نمايد که خداوند بندگان را به انفاقي امر ننموده است که در توانشان نيست و بر آن ها دشوار و گران مي آيد بلکه به آن ها فرمان داده تا بخشي از آن چه خداوند برايشان روزي داده و اسبابش را برايشان فراهم کرده است انفاق کنند.
پس بندگان بايد با همکاري و همدردي با نيازمندان شکر خداوندي را به جاي بياورند که اين نعمت ها را به آنان داده است و اين کار را پيش از مرگ خود انجام دهند که هرگاه مرگ به سراغ انسان بيايد ديگر به او اجازه انجام دادن ذره اي کار نيک نمي دهد. بنابراين فرمود: « مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ» پيش از آن که مرگ يکي از شما در رسد و با حسرت خوردن به خاطر کوتاهي هايي که در حالت توان از او سر زده است از خداوند بخواهد او را به دنيا برگرداند، حال آن که اين محال است، و بگويد:« رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ » پروردگارا! کاش مرا تا مدّتي اندک به تأخير مي انداختي تا صدقه دهم و کوتاهي هايي را که کرده ام جبران نمايم و از مال و دارايي ام صدقه دهم تا اين کار باعث نجاتم شود و به پاداش فراوان دست يابم و با انجام همه آن چه که بدان امر نموده اي و پرهيز از همه آن چه که نهي کرده اي از درستکاران شوم. و حج و غيره در اين داخل است.
و اين خواسته و آرزو زمانش گذشته است و دريافتن آن ممکن نيست. بنابراين فرمود:« وَلَن يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا» و هرگز خداوند مرگ کسي را که اجل قطعي اش فرا رسيده باشد به تأخير نمي اندازد. « وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ » و خداوند به کار بد و نيکي که انجام مي دهيد آگاه است و شما را طبق شناختي که از نيت و کارهايتان دارد مجازات خواهد کرد.
پايان تفسير سوره ي منافقون