مدني و 11 آيه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 1:
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ خدا را تسبيح مي گويند هر چه در آسمانها، و هر چه در زمين است ، آن فرمانرواي پاک از عيب را ، آن پيروزمند حکيم را.
همه آن چه که در آسمان ها و زمين است خداوند را به پاکي ياد مي کنند و مطيع فرمان او هستند و او را پرستش مي نمايند چون کامل و فرمانرواست، و فرمانروايي و پادشاهي جهان بالا و پائين از آن اوست، پس همه تحت تدبير او هستند.
« الْقُدُّوسِ» معظّم و پاک از هر عيب و نقصي است، « الْعَزِيزِ» و بر همه چيزها چيره مي باشد. « الْحَكِيمِ» و در آفرينش و فرمان خود حکيم است. پس اين صفت هاي بزرگ آدمي را به پرستش خداوند يگانه و بي شريک فرا مي خوانند.
آيه ي 4-2:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ اوست خدايي که به ميان مردمي بي کتاب پيامبري از خودشان مبعوث داشت تا، آياتش را بر آنها بخواند و کتاب و حکمتشان بياموزد اگر چه پيش ازآن در گمراهي آشکار بودند ،
وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ و بر گروهي ديگر که هنوز به آنها نپيوسته اند و اوست پيروزمند و حکيم
ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ اين نعمت خداست که به هر که خواهد ارزانيش دارد و خدا را بخشايشي بزرگ است.
« هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ» اوست کسي که در ميان بي سوادان پيامبري از خودشان مبعوث کرد. منظور از «اميين» کساني است که کتاب و رسالتي نداشتند. اين ها عرب ها و ديگر کساني بودند که از اهل کتاب نبودند.
پس خداوند با دادن اين نعمت بزرگ بر آن ها منّت نهاد چون آن ها فاقد دانش و خبر بودند و قبل از اين در گمراهي آشکاري به سر مي بردند و بت ها و درختان و سنگ ها را پرستش مي کردند و خوي و رفتار حيوانات درنده را دارا بودند؛ نيرومندشان ناتوان را مي خورد و آن ها نسبت به علوم و دانش هاي پيامبران کاملا ناآگاه بودند.
پس خداوند پيغمبري از خودشان را در ميان آن ها مبعوث کرد که آن ها نسب و اوصاف زيباي او و صداقتش را مي دانستند. و خداوند کتابش را بر اين پيغمبر نازل فرمود:« يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ» و آيات قاطع او را که موجب ايمان و يقين مي گردند بر آن ها مي خواند. « وَيُزَكِّيهِمْ» و آنان را پاک مي دارد و اخلاق فاضله را براي آن ها به صورت هاي گوناگون بيان مي کند و آن ها را بر آن تشويق مي نمايد و آنان را از اخلاق و رفتارهاي زشت باز مي دارد.
« وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» و علم کتاب و سنت را به آن ها مي آموزد که علوم گذشتگان و آيندگان را در بر دارد. آن ها بعد از اين تعليم و تزکيه از دانشمندترين افراد جهان شدند بلکه آن ها پيشوايان اهل علم و دين قرار گرفتند و داراي کامل ترين اخلاق و بهترين رهنمود و رفتار شدند.
خودشان هدايت شدند و ديگران را هدايت کردند. پيشوايان هدايت يافته و رهبران پرهيزگار گشتند. پس خداوند با فرستادن اين پيامبر(ص) بزرگترين هديه و کاملترين نعمت را به آن ها عطا کرد.
« وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ» و بر کساني ديگر غير از اين امّي ها بي سوادان نيز منت نهاد که عبارتند از کساني که بعد از اين ها مي آيند، همچنين اهل کتاب« لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ» احتمال دارد به اين معني باشد که خداوند بزرگ بر کساني ديگر غير از اين امي ها نيز منت نهاد که هنوز نيامده اند و در عصر کساني نيستند که دعوت پيامبر را به صورت مستقيم دريافته اند.
و احتمال دارد معني آيه اين باشد که خداوند بر کساني ديگر غير از اين امّي ها نيز منّت نهاد که در فضل و برتري به ايشان نرسيده اند. احتمال دارد منظور اين باشد که آن ها در فضل و برتري به ايشان نرسيده اند. يا شايد منظور اين باشد که در زمان آن ها نيستند و بعد از آن ها خواهند آمد، و هر دو معني درست است. چون کساني که خداوند پيغمبرش را در ميان آن ها مبعوث کرد و او را مشاهده کردند و به صورت مستقيم دعوتش را دريافتند، به ويژگي ها و برتري هايي دست يافته اند که هيچ کس نمي تواند به آن ها برسد، و اين از توانمندي و حکمت خداوند است که بندگانش را بيهوده رها نکرده است بلکه در ميان آن ها پيامبران را مبعوث نموده و آن ها را امر و نهي کرده است. و اين فضل بزرگ خداوند است که آن را به هرکس از بندگانش بخواهد مي دهد. و اين از نعمت تندرستي و فراواني روزي و ديگر نعمت هاي دنيوي که خداوند به بندگانش عطا کرده است بهتر و برتر است. پس هيچ نعمتي از نعمت دين که اساس کاميابي و سعادت هميشگي است بزرگ تر نيست.
آيه ي 8-5:
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ مثل کساني که تورات بر آنها تحميل گشته و بدان عمل نمي کنند مثل آن خراست که کتابهايي را حمل مي کند بد داستاني است داستان مردمي که آيات خدا را دروغ مي شمرده اند و خدا ستمکاران را هدايت نمي کند
قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ بگو : اي قوم يهود ، هر گاه مي پنداريد که شما دوستان خدا هستيد ، نه ، مردم ديگر ، پس تمناي مرگ کنيد اگر راست مي گوييد
وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ و آنان به سبب اعمالي که پيش از اين مرتکب شده اند ، هرگز تمناي مرگ نخواهند کرد و خدا به ستمکاران داناست
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ بگو : آن مرگي که از آن مي گريزيد شما را در خواهد يافت و شما را نزد آن داناي نهان و آشکارا بر مي گردانند تا به کارهايي که کرده ايد آگاهتان سازد.
خداوند منّت و احسان خويش را بر اين امّت بيان داشت؛ امّتي که پيامبر درس نخوانده در ميان آن ها مبعوث شد . و مزايا و مناقب خاص آنان را ذکر نمود که هيچ کسي در اين زمينه به آن ها نمي رسد. اين امّت درس نخوانده از پيشينيان و پسينيان حتي از اهل کتاب که ادعا مي کردند علماي رباني و دانشمندان پيشرفته هستند پيشي گرفتند.
سپس خداوند بيان کرد يهوديان و نصارايي که خداوند تورات را بر دوش آن ها گذاشت و به آنان فرمان داد که آن را بياموزند و به آن عمل نمايند امّا آن را چنان که بايد رعايت نکردند و وظيفه خود را انجام ندادند هيچ فضيلت و برتري ندارند و مثال آن ها همانند خري است که کتاب هايي چند بر آن بار شده باشد. پس آيا خر از کتاب هايي که بر پشت دارد استفاده مي کند؟!
و آيا به خاطر اين که بارش کتاب است داراي فضيلت است؟ يا اين که بهره اش از اين کتاب ها فقط اين است که آن ها را حمل مي کند؟ پس اين مثال علماي يهود است که به آن چه در تورات است عمل نکردند که بزرگترين حکم آن پيروي کردن از محمّد(ص) و قرآني است که محمّد آورده است. پس آيا کسي که چنين است بهره اي جز ناکامي و زيان و اقامه ي حجّت از توران دارد؟ به همين جهت اين مثال با حالات آن ها مطابقت دارد.
« بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ » چه بد است مثال گروهي که آيات خدا را دروغ انگاشتند؛ آياتي که بر صداقت پيامبر ما و صحّت آن چه آورده است دلالت مي کند.
« وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» و خداوند گروه ستمکاران را هدايت نمي کند. يعني تا وقتي که ستمگري و عناد صفت آن هاست خداوند آن ها را به سوي منافعشان هدايت نمي کند.
و از جمله ستمگري و عناد يهود اين است که آن ها مي دانند بر باطل هستند و ادعا مي کنند که خودشان بر حقّ و دوستان خدا هستند ، نه ديگر مردمان. بنابراين خداوند پيغمبرش را فرمان داد تا به آن ها بگويد: اگر راست مي گوييد که حقيقتا دوستان خدا هستيد« فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ» آرزوي مرگ کنيد، و اين امر ساده است چون آن ها اگر مي دانستند که بر حق هستند از مبارزه طلبي باز نمي ماندند و به مبارزه طلبي اي که خداوند آن را دليل راستگويي اشان قرار داد روي مي آوردند. و اگر مرگ را آرزو نکنند پس اين نشانه آن است که دروغ مي گويند.
وقتي آن ها آرزوي مرگ نکردند معلوم شد که به باطل بودن آن چه بر آن هستند آگاه مي باشند. بنابراين فرمود:« وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ» و به خاطر گناهاني که م رتکب شده اند هرگز مرگ را آرزو نخواهند کرد؛ گناهاني که به خاطر آن از مرگ وحشت دارند. « وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ» و خداوند به ستمکاران آگاه است.پس امکان ندارد چيزي از ستمکاري هايشان بر او پوشيده بماند.
آن ها گرچه به خاطر کارهايي که کرده اند آرزوي مرگ نخواهند کرد بلکه به شدت از مرگ مي گريزند، امّا اين آن ها را نجات نمي دهد، بلکه حتما بايد مرگ به سراغشان بيايد، مرگي که خداوند آمدن آن را بر بندگان قطعي کرده است. سپس بعد از مردن و کامل شدن اجل ها همه خلايق در روز قيامت به سوي خداوند داناي پيدا و پنهان بازگردانده مي شوند آن گاه خداوند آن ها را از خير و شري که کرده اند با خبر مي کند.
آيه ي 11-9:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ اي کساني که ايمان آورده ايد ، چون نداي نماز روز جمعه در دهند ، به ، نماز بشتابيد و داد و ستد را رها کنيد اگر دانا باشيد ، اين کار برايتان بهتر است
فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ و چون نماز پايان يافت ، در زمين پراکنده شويد و رزق خدا را طلب کنيدو فراوانش ياد کنيد باشد که رستگار شويد
وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ و چون تجارتي يا بازيچه اي بينند پراکنده مي شوند و به جانب آن مي ، روندو تو را همچنان ايستاده رها مي کنند بگو : آنچه در نزد خداست از بازيچه و تجارت بهتر است و خدا بهترين روزي دهندگان است.
خداوند متعال بندگان مومن خود را به حضور در نماز جمعه و شتافتن به سوي آن از هنگامي که براي نماز جمعه ندا داده مي شود فرمان مي دهد. منظور از «سعي» در اين جا اقدام فوري و اهميت دادن به آن است، و اين که آن را از مهمترين کارها قرار دارد، نه آن دويدني که از آن به هنگام رفتن به سوي نماز نهي شده است. « وَذَرُوا الْبَيْعَ» و هنگامي که براي نماز جمعه اذان گفته شد خريد و فروش را ترک کنيد و به سوي نماز برويد.
چون « ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ» اين برايتان از مشغول شدن به خريد و فروش و از سپري شدن وقت نماز فرض که موکدترين فريض مي باشد بهتر است. « إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ » اگر بدانيد آن چه نزد خداوند است بهتر و پايدارتر است، و هرکس دنيا را بر دين ترجيح دهد به راستي که دچار زيان حقيقي گشته است، امّا او گمان مي برد که سود مي برد. اين امر به رها کردن خريد و فروش است تا وقتي که نماز تمام شود.
« فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ» سپس وقتي نماز گزارده شد در پي کسب و تجارت در زمين پراکنده شويد. و از آن جا که مشغول شدن به تجارت ممکن است انسان را از ياد خدا غافل گرداند خداوند فرمان داد که او را بسيار ياد کنيد تا اين گونه جبران شود. پس فرمود:« وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا» و خداوند را بسيار ياد کنيد. يعني در حالت نشستن و ايستادن و خوابيدن و بر پهلو و درهمه حالات خدا را ياد کنيد. « لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» تا رستگار شويد، چون بسيار ياد کردن خدا از بزرگترين اسباب رستگاري و موفقيت است.
« وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَيْهَا» و چون تجارت و سرگرمي اي ببينند به سوي آن پراکنده مي شوند. يعني به هواي آن سرگرمي و تجارت از مسجد بيرون شده و خير را رها مي کنند. « وَتَرَكُوكَ قَائِمًا» و تو را ايستاده رها مي کنند در حالي که براي مردم خطبه ايراد مي کني. اين در روز جمعه بود ، در حالي که پيامبر خطبه مي خواند ناگهان کارواني وارد مدينه شد.
خبر ورود اين کاروان به گوش مردم رسيد و آن ها در مسجد بودند سپس از مسجد بيرون آمدند و پيامبر را در حالي که ايستاده بود و خطبه مي خواهند رها کردند. آن ها براي کاري شتاب ورزيدند که نمي بايست براي آن شتاب مي کردند و نيز ادب را رعايت نکردند.
« قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ» بگو: پاداشي که نزد خداوند است براي کسي که خود را به انجام امر خير ملزم مي داند و بر عبادت خدا مداومت مي کند از سرگرمي و تجارت بهتر است، گرچه به وسيله آن برخي اهداف مادي به دست آيند، امّا اين مقاصد اندک و از بين رفتني هستند و خير آخرت را از دست انسان مي گيرد، امّا صبر کردن بر طاعت خدا روزي را از دست آدمي نخواهد گرفت.
« وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ » و خداوند بهترين روزي دهندگان است، پس هرکس از خدا بترسد از جايي به او روزي مي رسد که گمانش را نمي برد. اين آيات فوائدي را در بردارند که عبارتند از:
1- نماز جمعه فريضه ايست بر مومنان و بر آن ها واجب است به سوي آن بشتابند.
2- دو خطبه روز جمعه فريضه اي هست که گوش فرا دادن به آن واجب است، چون ذکر در اين جا به دو خطبه تفسير شده است. پس خداوند دستور داده که بايد به سوي م حل ايراد دو خطبه شتافت.
3- مشروعيت اذان جمعه و امر کردن به آن.
4- نهي از خريد و فروش بعد از اذان جمعه و حرام بودن آن. و اين به خاطر آن است که باعث مي شود تا واجب از دست برود، و اين دلالت مي نمايد که هرکاري گرچه در اصل جايز باشد اگر باعث از دست رفتن واجبي شود انجام دادن آن در آن وقت جايز نيست.
5- به حضور در خطبه هاي نماز جمعه دستور داده شده است، و کسي که در آن حضور نداشته باشد مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است. و از لازمه حضور رعايت سکوت است.
6- براي بنده اي که به عبادت خداوند روي آورده شايسته است که به هنگام تمايل نفس به سوي سرگرمي و تجارت و شهوت ها، فضايل و پاداشي را که نزد خداوند است به ياد آورد که اين امر باعث مي شود تا خشنودي خداوند را بر خواسته و هواي نفس ترجيح دهد.
پايان تفسير سوره ي جمعه