فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره صف

مدني و 14 آيه است.

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 3-1:

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ خدا را تسبيح  گويند هر چه  در آسمانها و، در زمين  است  ، و اوست   پيروزمندو حکيم.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، چرا سخناني  مي  گوييد که  به  کارشان  نمي   بنديد ?

كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ خداوند سخت  به  خشم  مي  آيد که  چيزي  بگوييد و به  جاي  نياوريد.

در اين جا خداوند متعال عظمت و توانمندي اش را و اين که همه چيز در برابر او فروتن است بيان مي دارد. والا و خجسته است خداوند و همه آن چه در آسمان ها و زمين هستند به تسبيح و تقديس خداوند مشغولند و او را پرستش مي نمايند و نيازهايشان را از او مي خواهند.

« وَهُوَ الْعَزِيزُ» و او توانمند است و با توانايي اش بر همه چيز چيره است. « الْحَكِيمُ» و در کارها و آفرينش  فرمان خود فرزانه و با حکمت است.

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» اي کساني که ايمان آورده ايد! چرا چيزي را مي گوييد که انجام نمي دهيد؟ يعني چرا سخن خوب و خير را مي گوئيد و به آن تشويق مي کنيد و بسا خود را مي ستائيد و به آن تشويق مي کنيد و بسا خود را مي ستائيد که آن کار را انجام داده ايد، در حالي که خودتان آن را انجام نمي دهيد. و مردم را از کار بد باز مي داريد و بسا خودتان را از آن منّزه و پاک مي دانيد در حالي که خود به آن ملوّث هستيد و آن را انجام مي دهيد.

پس اين چنين حالت زشتي شايسته ي مومنان نيست، و از بزرگترين چيزهايي که موجب خشم خداوند مي شود اين است که بنده چيزي را بگويد که  انجام نمي دهد. بنابراين کسي که به کار خوب فرمان مي دهد بايد قبل از همه خودش آن را انجام دهد و کسي که از کار بد باز مي دارد بايد بيش از همه از آن کار بد دور باشد. خداوند متعال مي فرمايد:« أَتَامُرُونَ النَّاسَ بِالبَرِ وَتَنسَونَ أَنفُسَکُم وَأَنتُم تَتلُونَ الکِتَبَ أَفَلَا تَعقِلُونَ» آيا مردم را به نيکي فرمان مي د هيد و خود را فراموش مي کنيد، حال آن که کتاب را مي خوانيد! آيا خرد نمي ورزيد؟ و شعيب عليه السلام گفت:« وَمَا أُريدُ أَن أُخَالِفُکم إلَي مَآ أُنهَکُم عَنهُ» نمي خواهم در آن چه شما را از آن باز مي دارم با شما مخالفت کنم.

آيه ي 4:

إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ خدا دوست ، دارد کساني  را که  در راه  او در صفي  ، همانند ديواري  که   اجزايش  را با سرب  به  هم  پيوند داده  باشند ، مي  جنگند.

در اين جا خداوند بندگانش را براي جهاد در راه خودش تحريک مي کند و به آنها ياد مي دهد که در صف هاي به هم چسبيده و مرتب در راه خدا جهاد کنند و اين نظم و تربيت باعث مي شود تا مساوات ميان مجاهدان برقرار گردد و آن ها به کمک يکديگر بشتابند و موجب هراس دشمن مي شوند. بنابراين پيامبر(ص) وقتي به جنگ مي رفت يارانش را رديف مي کرد و هريک را در جايش قرار مي داد تا بر همديگر تکيه نکنند بلکه هر گروهي به محل خود توجه نمايد و وظيفه اش را انجام دهد. بدين گونه کارها انجام مي شوند و کمال مطلوب به دست مي  آيد.

آيه ي 5:

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ و موسي  به  قوم  خود گفت  : اي  قوم  من  ، چرا مرا مي  آزاريد ، حال  آنکه   مي دانيد که  من  پيامبر خدا بر شما هستم  ? چون  از حق  رويگردان  شدند خدا  نيز دلهاشان  را از حق  بگردانيد  و خدا مردم  نافرمان  را هدايت  نمي  کند.

« وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ» و هنگامي که موسي آن ها را به خاطر عملکردشان و به خاطر اين که او را آزار مي دادند در حالي که مي دانستند او پيامبر خداست سرزنش کرد و گفت:« لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ» چرا با گفته ها و کارهايتان مرا آزار مي دهيد حال آن که مي دانيد من  فرستاده خدا به سوي شما هستم؟! و پيامبر بايد مورد بزرگداشت و احترام باشد و بايد از دستورات او  اطاعت شود و هر فرماني که مي دهد بي درنگ اجرا گردد؟!

آزار دادن پيامبران که احسان آنان نسبت به مردم بعد از احسان خداوند بالاترين احسان است نهايت جسات و زشتي است و انحراف از صراط مستقيم است . آن ها صراط مستقيم را شناختند امّا آن را رها کردند. بنابراين فرمود:« فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» وقتي عملا از حقّ روي گردان شدند خداوند دل هايشان را به کيفر اين روي گرداني که براي خود انتخاب کرده و به آن خشنود بودند منحرف ساخت و به آن ها توفيق هدايت و راهيابي نداد چون آنان شايسته ي خبر نبودند و فقط سزاوار شرّ بودند.

« وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» و خداوند گروه بدکاران را هدايت نمي کند. يعني کساني را هدايت نمي کند که کار بد تبديل به صفت هميشگي آنان شده است و قصدي براي هدايت شدن ندارند.

اين آيه کريمه اين مطلب را مي رساند که گمراه شدن بندگان ظلمي از جانب خدا نيست و بندگان نمي توانند دليل بياورند که خدا ما را گمراه ساخته است، بلکه به سبب خودشان خداوند آن ها را گمراه مي سازد، چون آن ها کساني هستند که دروازه هدايت را پس از آن که آن را شناخته اند به روي خود بسته اند، و به سزاي اين عمل، خداوند آن ها را گمراه و منحرف مي سازد و دل هايشان را دگرگون مي کند. و اين عدالت الهي است همان طور که مي فرمايد:« وَنُقَلِّبُ أَفتِدَتَهُم وَأَبصَرَهُم کَمَا يومِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةِ وَنَذَرُهُم فِي طُغينِهم يعمَهُونَ » و دل ها و چشم هايشان را دگرگون مي سازيم همان گونه که نخستين بار به وحي و حق ايمان نياوردند، و آنان را در سرکشي اشان در حالي که سرگردان هستند رها مي کنيم.

آيه ي 9-6:

وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ و عيسي  بن  مريم  گفت  : اي  بني  اسرائيل  ، من  پيامبر خدا بر شما هستم ، توراتي  را که  پيش  از من  بوده  است  تصديق  مي  کنم  ، و به  پيامبري  که  بعد  ازمن  مي  آيد و نامش  احمد است  ، بشارتتان  مي  دهم   چون  آن  پيامبر با  آيات روشن  خود آمد ، گفتند : اين  جادويي  است  آشکار

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَى إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ کيست 

 

ستمکارتر از آن  کس  که  به  خدا دروغ  مي  بندد ، در حالي  که  او را  به اسلام  دعوت  مي  کنند ? و خدا ستمکاران  را هدايت  نمي  کند

يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ مي  خواهند نور خدا را به  دهانهايشان  خاموش  کنند ولي  خدا کامل  کننده ، نورخويش  است  ، اگر چه  کافران  را ناخوش  آيد.

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ اوست  آن  خدايي  که  پيامبر خود را همراه  با هدايت  و دين  راستين   بفرستادتا او را بر همه  اديان  پيروز گرداند ، هر چند مشرکان  را ناخوش   آيد.

خداوند از عناد بي جهت بني اسرائيل در گذشته خبر مي دهد؛ کساني که عيسي پسر مريم دعوتشان کرد و به آنان گفت:« يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم» اي بني اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما هستم.

يعني خداوند مرا فرستاده است تا شما را به سوي خير فراخوانم و شما را از شرّ و بدي بازدارم. و مرا با معجزات و دلايل آشکار تأييد کرده است، و از جمله ي آن چه که بر راستگو بودن من دلالت مي نمايد اين  است که :« مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ» توراتي را که پيش از من بوده است  تصديق مي کنم. يعني آن چه از آئين هاي آسماني و تورات که موسي با خود آورده است من نيز آورده ام.

و اگر من به دروغ ادّعاي پيامبري مي کردم چيزي با خود مي آوردم که پيامبران با خود نياورده اند. و تورات به آمدن من خبر و مژده داده است پس من همراه با تصديق تورات مبعوث شده ام.

« وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ» و به پيغمبري که بعد از من مي آيد و نام او احمد است مژده مي دهم. او محّمد بن عبدالله بن عبدالمطلب هاشمي است. پس عيسي عليه السلام ماند ساير پيامبران، پيامبران گذشته را تصديق مي نمايد و به پيامبري که بعد از او مي آيد مژده مي دهد، به خلاف دروغگويان که آن ها به شدت با پيامبران مخالف هستند و در اوصاف و اخلاق و امر و نهي با آن ها مخالف اند.

« فَلَمَّا جَاءهُم» وقتي محّمد(ص) که عيسي به آمدن او مژده داده بود« بِالْبَيِّنَاتِ» با معجزات و دلايل روشن نزد آن ها آمد که دلالت مي نمود او همان کسي است که عيسي آمدنش را مژده داده و پيامبر بر حقّ خداست، « قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ» با حقّ مخالفت کردند و آن را تکذيب کردند و گفتند اين جادويي آشکار است . و خيلي عجيب است پيامبري که رسالتش واضح است و از خورشيد روشن تر است جادوگر قرار داده مي شود.

آيا ذلتي بالاتر از اين هست؟ و آيا اتهام و دروغي بزرگتر از اين وجود دارد؟ رسالت پيامبر را که مشخص و معلوم نبود نفي کردند و چيزي را به او نسبت دادند که از همه مرد از آن چيز دورتر است.

« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ» و کيست ستمکارتر از کسي که بر خدا دروغ بندد؟ چه اين دروغ را بر او ببندد يا دروغي ديگر را، در حالي که عذري نداشته و حجّتي ندارد، چون  او « يُدْعَى إِلَى الْإِسْلَامِ» به  اسلام فراخوانده مي شود و دلايل حقانيت اسلام برايش روشن گرديده است. « وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» و خداوند گروه ستمکاران را هدايت نمي کند؛ آن هايي که همواره بر ستمگري خود قرار دارند و هيچ اندرزي آن ها را از ستمشان دور نمي کند، و هيچ روشنگري و دليلي آن ها را از ستم کردن باز نمي دارد. به خصوص ستمگراني که در مقابل حقّ ايستاده اند تا آن را کنار بزنند و باطل را ياري کنند. بنابراين درباره آنها فرمود:« يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» اين ها با گفته هاي پوچشان مي خواهند حقّ را رد کنند و نور خدا را خاموش نمايند، حال آن که اين سخنان حقيقت ندارد، و کسي که داراي بينش است به روشني مي داند که آن ها بر باطل هستند.

« وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» و خداوند ياري کردن دينش را بر عهده گرفته و ضامن آن است، و نيز حقي که پيامبران را به همراه آن فرستاده است کامل خواهد کرد و نور خويش را در همه سرزمين ها به اتمام خواهد رساند هرچند کافران دوست داشته باشند ، و چون دوست ندارند همه ي توانايي هاي خود را براي خاموش کردن آن به کار مي برند، امّا بايد بدانند که آن  ها مغلوب و شکست خورده خواهند بود.

مثال آن ها مثال کسي است که خورشيد را با دهان فوت مي کند تا آن را خاموش نمايد. پس کافران به هدفشان رسيدند و نه عقل و خردشان از نقص و ايراد سالم ماند. سپس سبب پيروزي و غلبه ي حسّي و معنوي دين اسلام را بيان کرد و فرمود:« هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ» او پيغمبرش را با هدايت و دين حقّ فرستاد . يعني با علم مفيد و عمل شايسته فرستاد.

با علم و دانشي که به سوي خدا و به سراي بهشت هدايت مي کند و انسان را به بهترين سخن اعمال و اخلاق و به سوي منافع دنيا و آخرت رهنمون مي سازد. « وَدِينِ الْحَقِّ» و با دين حقّ فرستاد.

يعني ديني که بايد فرامين و نواهي آن را گردن نهاد و براساس آن پروردگار جهانيان پرستش شود. ديني که حقّ و صدق  است و عيبي در آن نيست و هيچ خللي بدان وارد نمي شود بلکه فرمان هاي آن غذاي دل ها و ارواح و مايه راحتي جسم و تن است . و ترک کردن آن چه از آن نهي کرده است باعث در امان ماندن از شرّ و فسا د مي شود. پس هدايت و دين حقي که پيامبر(ص) به همراه آن مبعوث شده بزرگترين دليل و برهان بر راستگوي اوست و اين دليلي است که تا جهان باقي است باقي و پايدار است و هرچند عاقل در آن بيش تر بينديشد بينش او بيش تر مي گردد.

« لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» تا آن را بر همه اديان چيره بگرداند. يعني تا اين دين را به وسيله حجّت و دليل بر همه اديان چيره بگرداند و اهل اين دين را به وسيله شمشير بر ديگران پيروز نمايد. پس دين در همه اوقات چيره و برتر است و امکان ندارد چيزي آن را شکست دهد و بر آن چيره شود.

امّا اهل دين اگر آن را انجام دهند و در پرتو ن ور آن حرکت  کنند و براي جلب منافع ديني و دنيوي خود از رهنمودهاي آن پيروي نمايند هيچ کس در مقابل آن ها نمي تواند بايستد و آن ها بر اهل همه اديان چيره خواهند گشت.

اما هرگاه دين را ضايع کنند و فقط به اين اکتفا نمايند که منتسب به دين  اسلام باشند اين برايشان فايده اي نخواهد داشت و بي توجّهي آنان به دين اسلام سبب خواهد شد تا دشمنان بر آن ها مسلط شوند. و هرکس اوضاع و حالات  مسلمانان صدر اسلام و مسلمانان بعدي را بررسي کند به اين امر پي خواهد برد.

آيه ي 14-10:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، آيا شما را به  تجارتي  که  از عذاب   دردآوررهاييتان  دهد راه  بنمايم  ?

تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ به  خدا و پيامبرش  ايمان  بياوريد ، و در راه  خدا با مال  و جان  خويش   جهاد کنيد  و اين  براي  شما بهتر است  ، اگر دانا باشيد.

يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ گناهان  شما را مي  آمرزد و به  بهشتهايي  که  درونش  نهرها جاري  است  و، نيزخانه  هايي  خوش  و پاکيزه  در بهشتهاي  جاويد داخل  مي  کند ، و اين   پيروزي  بزرگي  است.

وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ و نعمتي  ديگر که  دوستش  داريد : نصرتي  است  از جانب  خداوند و فتحي   نزديک  ، و مؤمنان  را بشارت  ده.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُونوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آَمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ  اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، ياران  خدا باشيد ، همچنان  که  عيسي  بن   مريم  به  حواريان  گفت  : چه  کساني  مرا در راه  خدا ياري  مي  کنند ? حواريان   گفتند : ما ياران  خدا هستيم   پس  گروهي  از بني  اسرائيل  ايمان  آوردند و  گروهي  کافر شدند  ما کساني  را که  ايمان  آورده  بودند بر ضد دشمنانشان   مدد کرديم  تا پيروز شدند.

اين توصيه و راهنمايي است از جانب مهربان ترين مهربانان به بندگان مومنش و آن ها را به بزرگترين تجارت راهنمايي مي کند؛ تجارت و هدفي که به بالاترين هدف است و به وسيله آن مي توان از عذاب دردناک نجات يافت و به نعمت هاي پايدار و هميشگي دست پيدا کرد. مطلب را به صورت «پيشنهاد» «هَل» بيان داشت که دال بر اين است هر عبرت گيرنده اي بدان  علاقمند مي شود و هر عاقلي به سوي آن مي شتابد. پس انگار کسي مي گويد: تجارتي که چنان با ارزش است چيست؟ فرمود:« تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» به خدا و پيغمبرش ايمان آورديد. و مشخص است که  ايمان کامل، تصديق قاطع چيزهايي است که خداوند فرمان داده آن ها را تصديق کنيم و چنين ايماني مستلزم اعمال جوارح است و بزرگترين آن جهاد در راه خداست . بنابراين فرمود:« وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ» براي مقابله ي با دشمنان اسلام جان هايتان را فدا نماييد و مال هايتان را خرج کنيد و هدف شما نصرت دين خدا و اعلاي کلمه او باشد، و بايد تا جايي که مي توانيد اعمالتان را در اين راه خرج کنيد گرچه خرج کردن  اموال دشوار است و برايتان ناخوش خواهد بود. امّا بدانيد که :« ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» اين کار برايتان بهتر است اگر بدانيد.

چون خير دنيوي را که پيروزي بر دشمنان است و عزّت که با ذلت منافي است و رزق فراوان و سعه صدر را به دست خواهد آورد. نيز خير جهان آخرت را با به دست آوردن پاداش خداوندي و نجات از کيفرش حاصل خواهيد کرد. بنابراين پاداش آخرت را بيان کرد و فرمود:

« يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» گناهان شما را مي آمرزد. اين شامل گناهان کبيره و صغيره مي شود چون ايمان به خداوند و جهاد در راه او گناهان را از بين مي برد، گرچه گناهان کبيره باشند. « وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» و شما را به باغ هايي در مي آورد که زير کاخ ها و اتاق ها ودرختان آن جويبارهايي از آبي صاف و زلال جاري  است و رودبارهايي از شيري که طعم آن تغيير نکرده نيز روان است و نيز رودهايي از شراب که براي نوشندگان لذت بخش است جاري مي باشد و نيز رودهايي از عسل صاف و ناب روان است و آن ها از هر نوع ميوه اي در باغ هاي بهشت برخوردارند.

« وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ» و منازل پاکيزه و زيبا و بلند که داراي هر نوع زيبايي هستند ، تا جايي که ديگر بهشتيان، ساکنان آن را چنان مي بينند که انگار ستارگان درخشان در کرانه ي شرقي و غربي هستند.

و منازل بهشت چنان زيبا است که ساختمان هاي آن برخي خشت هايشان طلاست و برخي با خشت هاي نقره ساخته شده اند. و خيمه هاي آن از لولو و مرجان درشت بافته شده است. و بعضي منازل از زمرد و جواهر رنگارنگ که داراي بهترين رنگ هستند ساخته شده اند و از بس که درخشان و شفاف هستند از بيرون درونشان و ظاهر آن از باطنش ديده مي شود. و داراي چنان  حسن و زيبايي هستند که وصف ناپذير است و تصور آن به دل هيچ کسي از جهانيان خطور نکرده است و تا وقتي آن را نبينند و از زيبايي آن استفاده نکنند نمي توانند آن را درک نمايند.

پس در اين حالت اگر خداوند به بهشتيان آفرينشي کامل و فنا ناپذير نمي داد از شادي مي مردند. پس پاک است خداوندي که هيچ يک از آفريده هايش نمي تواند ستايش او را کاملا بگويد، بلکه او همان طور است که خودش را ستوده است و بالاتر از ستايشي است که آفريده هايش آن را به جاي مي آورند و خجسته و با برکت است خداوندي که سراي بهشت را پديد آورده و در آن چنان زيبايي و شکوهي قرار داده است که عقل هاي خلق را حيران مي نمايد و دل هايشان را مي ربايد.

والا و برتر است خداوندي که داراي حکمت کامل است. از جمله حکمت او اين است که اگر بندگان بهشت را مي ديدند و به نعمت هايي که در آن هست نگاه مي کردند هيچ کس از رسيدنِ به آن ها باز نمي ماند، و زندگي دنيا که نعمت هايش با رنج ها ناگوار و ناخوش مي شود برايشان حلاوتي در برنداشت. و « جنّت»، عدن ناميده شده، چون اهل جنت براي هميشه در آن مي مانند و هرگز از آن بيرون نمي شوند و جايگزيني براي آن نمي جويند. اين  است پاداش بزرگ و زيبا و همين است رستگاري بزرگ که هيچ رستگاري مانند آن نيست. و اين پاداش جهان آخرت است.

امّا پاداش اين تجارت در دنيا را چنين بيان داشت:« وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا» و چيزي ديگر را که دوست مي داريد به دست مي آوريد که « نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ» اين است که خداوند شما را بر دشمنانتان پيروز مي گرداند و با پيروزي بر دشمنان عزت و شادي به دست مي آوريد. « وَفَتْحٌ قَرِيبٌ» و فتح نزديکي که به وسيله آن قلمرو و دايره اسلام گشايش مي يابد و به وسيله  آن روزي فراوان به دست مي آيد. پس اين پاداش مومنان مجاهد است.

امّا مومنان ديگري که جهاد نکرده اند به شرطي که ديگران به جهاد بپردازند، خداوند آن ها را نيز از فضل و احسان خودش نااميد نمي گرداند، و فرموده است:« وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» و مومنان را به  پاداش دنيا و آخرت مژده بده که به هريک طبق ايمانش پاداش داده خواهد شد گرچه آن ها به  اندازه مجاهدان در راه خدا نمي رسند. همان طور که پيامبر(ص) فرموده است:« هرکس خشنود باشد که خداوند پروردگارش ، و اسلام دينش، و محّمد پيامبرش باشد بهشت براي او واجب مي گردد.»

ابوسعيد خدري که راوي اين حديث است از اين تعجب  کرد و گفت: تکرار کن اي پيامبر خدا! و پيامبر همين جمله را تکرار کرد.

سپس گفت: پاداشي ديگر هست که بنده را صد درجه بالا مي برد و فاصله ي هر دو درجه با يکديگر به اندازه فاصله آسمان و زمين است. ابوسعيد خدري گفت: اين پاداش چه چيزي است؟ پيامبر فرمود: جهاد در راه خدا، مسلم.

سپس خداوند متعال فرمود:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُونوا أَنصَارَ اللَّهِ» اي کساني که ايمان آورده ايد ! با گفته ها و کارهايتان ياوران دين خدا باشيد و اين با انجام دادن احکام دين خدا و کوشيدن براي اجراي آن بر ديگران، و جهاد با مخالفان دين و حقيقت که مالي و جاني در مقابل آن مي ايستند تحقق مي يابد. هم چنين با جهاد با کسي تحقق مي يابد که به وسيله ي شبهات و گمان خود حقّ را رد مي کند، پس با شکستن دليل چنين کسي و  اقامه حجّت بر او برحذر داشتن مردم از وي بايد دين خدا را ياري کرد.

و از جمله ياري کردن دين خداوند ياد گرفتن کتاب خدا و سنت پيامبر و تشويق ديگران به آن، و امر به معروف و نهي از منکر مي باشد. سپس خداوند مومنان را تشويق نمود تا از گذشتگان صالح الگوبرداري نمايند و فرمود:« كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ» عيسي آن ها را گوشزد کرد و گفت: چه کسي مرا ياري مي کند و در ياري کردن دين خدا همراه من به پا مي خيزد.

و هرکاري بکنم همراهم باشد و به هرجا که حرکت  کنم همراه من بيايد؟! حواريان شتابان گفتند:« نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ» ما ياوران دين خدا هستيم، پس عيسي و کساني از حواريان که همراه او بودند دين خدا را ياري کردند.« فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ» پس گروهي از بني اسرائيل به سبب دعوت عيسي و حواريان ايمان آوردند، « وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ» و گروهي از بني اسرائيل کفر ورزيدند و دعوت آن ها را نپذيرفتند آن گاه مومنان با کافران جهاد کردند.

« فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آَمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ» پس مومنان را بر دشمنانشان توان داديم و آن ها را بر دشمنانشان پيروز گردانديم. « فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ  » و مومنان بر دشمنانشان چيره گشتند. پس شما اي امّت محّمد! ياوران خدا باشيد و به سوي دين او دعوت کنيد، و خداوند نيز شما را ياري خواهد کرد و شما را بر دشمنانتان چيره خواهد نمود. همان طور که کساني راکه قبل از شما بودند ياري کرد.

پايان تفسير سوره ي صف

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره