فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي مجادله

مدني و 22 آيه است.

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 4-1:

قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ خدا سخن  زني  را که  در باره  شوهرش  با تو، به  مجادله  آمده  است  و به  خدا  شکوه  مي  کند ، شنيد  و خدا گفت  و گوي  شما را مي  شنود ، زيرا شنوا و  بيناست.

الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ از ميان  شما کساني  که  زنانشان  را ظهار مي  کنند بدانند که  زنانشان ، مادرانشان  نشوند ، مادرانشان  فقطزناني  هستند که  آنها را زاييده  اند ، و سخني  ناپسند و دروغ  است  که  مي  گويند  و خدا از گناهان  در گذرنده  است   و آمرزنده  است.

وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ آنهايي  که  زنانشان  را ظهار مي  کنند ، آنگاه  از آنچه  گفته  اند پشيمان   مي شوند ، پيش  از آنکه  با يکديگر تماس  يابند ، بايد بنده  اي  آزاد کنند اين  پندي  است  که  به  شما مي  دهند و خدا به  کارهايي  که  مي  کنيد آگاه   است.

فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ اما کساني  که  بنده  اي  نيابند ، پيش  از آنکه  با يکديگر تماس  يابند ،  بايد، دو ماه  پي  در پي  روزه  بدارند  و آن  که  نتواند ، شصت  مسکين  را  طعام  دهد  و اين  بدان  سبب  است  که  به  خدا و پيامبرش  ايمان  بياوريد  اينها حدود خداست   و براي  کافران  عذابي  است  دردآور.

اين آيات کريمه درباره مردي از انصار نازل شده اند،؛ مردي که زنش از او به خدا شکايت برد و درباره شوهرش با پيامبر به بحث و مجادله پرداخت، چون شوهرش بعد از زندگاني طولاني و بعد از آن که از آن زن صاحب فرزنداني شده و به پيرمردي سالخورده تبديل شده بود او را بر خود حرام کرد. پس زن شکايت را به خدا و پيامبرش رساند و در اين باره سخن گفت و چندين بار درخواستش را تکرار کرد. پس خداوند متعال فرمود:« قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا» به راستي خداوند سخن زني را شنيد که درباره همسرش با تو بحث و مجادله مي کرد و به خدا شکايت مي برد، و  خداوند گفتگوي شما دو تا را مي شنود. « إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ» بي گمان خداوند شنواست و همه ي صداها را در همه اوقات و علي رغم گوناگون بودن نيازها مي شنود. « بَصِيرٌ» و بيناست و خزيدن مورچه سياه را بر صخره سنگي در شبي ظلماني و تاريک مي بيند. دراين جا خداوند از کمال شنوا و بينا بودن خود خبر مي دهد و مي فرمايد: شنوايي و بينايي  خداوند همه امور کوچک و بزرگ را احاطه کرده است، و در ضمن اشاره به اين است که خداوند شکايت و بلايي را که اين زن بدان گرفتار شده است دفع مي کند. بنابراين، حکم آن زن و حکم زنان ديگر را به طور  عام بيان کرد و فرمود:« الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ» کساني از شما که با زنانشان ظهار مي کنند. ظهار عبارت از اين که شوهر به زنش بگويد: «أنتِ عَلَي کَظَهرِ أُمَّي» تو بر من هم چون پشت مادرم هستي. يا هر زن ديگري از محارمش. يا بگويد:« أنتِ عَلَي حَرَامُ» تو بر من حرام هستي.

و چون آن ها مي گفتند تو براي من همانند پشت «ظهر» مادرم هستي خداوند اين عمل را ظهار ناميد، پس فرمود:« الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ» کساني از شما که با زنانشان ظهار مي کنند، آنان مادرانشان نيستند. يعني چگونه اين سخن را مي گويند! سخني که آن ها مي دانند حقيقت ندارد؟! پس آن ها چگونه آن را بر زبان مي آورند و همسرانشان را به مادرانشان که آن ها را زاده اند تشبيه مي کنند؟

بنابراين خداوند اين را کاري بزرگ و زشت قرار داد و فرمود:« وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا» و بي گمان آن ها سخن زشت و دروغ مي گويند.« وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» و خداوند بخشنده آمرزنده است و هرکسي که مخالفتي از او سرزده باشد و آن را با توبه نصوح جبران نمايد خداوند او را مي آمرزد.

« وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا» علما در مورد معني« يَعُودُونَ» اختلاف کرده اند؛ بعضي مي گويند: يعني اراده آميزش جنسي با زني که شوهر با آن ظهار کرده است، و شوهر به محض اين که چنين  اراده اي  کند کفّاره مذکور بر او واجب مي شود ، و اين که خداوند در مورد کفّاره گفته است که بايد قبل از آميزش باشد بر همين مفهوم دلالت مي نمايد.

و گفته شده که معني« يَعُودُونَ» در حقيقت همان آميزش جنسي است. و « ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا» بر همين معني دلالت مي نمايد، چون آن چه آن ها گفته اند که بر آن ها حرام است آميزش مي باشد.

و بنا بر هر دو قول« ف» هرگاه برگشتي در کار بود، کفاره ي اين تحريم عبارت است از « تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ» آزاد کردن برده اي مومن، همانگونه که در آيه اي ديگر چنين قيدي برايش ذکر شده است . اين بنده يا کسي که بايد آزاد گردد خواه مرد باشد يا زن به شرطي که از عيوبي در امان باشد که به کار کردنِ او ضرر مي رساند. « مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا» بر شوهر لازم است از آميزش با زني که با آن ظهار کرده خودداري نمايد تا اين که يک برده را به عنوان کفاره سوگند خود آزاد کند.

« ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ» حکمي که برايتان بيان کرديم درس و پندي است که به شما داده مي شود. يعني حکم ظهار به همراه هشداري که با آن ذکر شده است برايتان بيان مي شود. چون «وعظ» به معني بيان حکم به همراه ترغيب يا ترهيب و هشدار است.

پس هرکس بخواهد ظهار کند وقتي که به ياد بياورد که آزاد کردن يک برده بر او لازم است ، از ظهار کردن خودداري مي نمايد.« وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ » و خداوند به آن چه مي کنيد آگاه است و هريک را طبق کاري که کرده است جزا و سزا مي دهد.

« فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا» پس اگر کسي برده اي نيابد که آن را آزاد کند به اين صورت که برده اي نداشته باشد و يا پول خريد آن را نداشته باشد که بخرد و آزاد کند بر او واجب است که دو ماه پياپي بدون فاصله روزه بگيرد و قبل از آن که زن و شوهر با يکديگر نزديکي و آميزش کنند بايد اين کفّاره را بدهد. و اگر کسي توانايي روزه گرفتن را نداشت بايد به شصت نفر فقير خوراک بدهد.

يا آن ها را از خوراکي که در شهر آنان استفاده مي شود به اندازه اي بدهد که آنان را کفايت کند، آن طور که بسياري از مفسّرين چنين گفته اند. يا اين که به هر فقير به اندازه نصف صاع  گندم و يا ديگر خوراکي هايي بدهد که در فطريه پرداخت شود، آن گونه که گروهي ديگر از مفّسرين گفته اند.

حکمي که براي شما بيان کرديم و توضيح داديم براي آن است که « لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» تا به خدا و پيغمبرش ايمان بياوريد. يعني  تا با پايبندي به اين حکم و ديگر احکام و عمل کردن به آن ايمان بياوريد. زيرا پايبندي به احکام و فرامين خداوند و عمل به ان جزو ايمان است، بلکه مقصود و هدف از ايمان همين است و اين از جمله اموري است که ايمان با آن کامل مي گردد و رشد مي کند.

« وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ» و اين حدود مقّرر شده الهي است که نبايد به آن وارد شد و نبايد از آن تجاوز کرد و در انجام آن نيز نبايد کوتاهي ورزيد. « وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ» و کافران عذابي دردناک دارند. در اين آيات شماري از احکام وجود دارند که عبارتند از :

1- لطف خداوند نسبت به بندگانش و توّجه او به آن ها که شکايت اين زن گرفتار و رنج ديده را بيان نمود و مشکل او را حل کرد، و اين گرفتاري را به طور کلّي رفع نمود و با حکم و دستور کلّي خويش آن را براي هرکس که به اين مشکل گرفتار شود حل نمود.

2- ظهار به همسر اختصاص دارد چون خداوند مي فرمايد:« مِّن نِّسَائِهِم» با زنانشان ظهار مي کنند. پس اگر مردي با کنيزش ظهار کرد اين ظهار شمرده نمي شود بلکه از نوع حرام کردن حلال است مانند کسي که آب و غذا را بر خود حرام نمايد که در اين فقط کفّاره قسم لازم مي شود.

3- ظهار کردن با زني که هنوز با آن ازدواج نکرده است اعتبار ندارد، همانطور که طلاق قبل از عقد چه مشروط و معلق باشد يا نه، اعتبار ندارد.

4- ظهار حرام است چون خداوند آن را سخني زشت و دروغ ناميده است:« مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا»

5- خداوند حکم و حکمت آن را بيان نموده و مي فرمايد:« مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ» آنان مادرانشان نيستند.

6- مکروه است که مرد زنش را به نام محرم هاي خود صدا بزند. مثل اين که بگويد: « اي مادرم» « اي خواهرم» و غيره ، چون اين، شبيه حرام است.

7- کفّاره زماني واجب مي شود که شوهري که ظهار کرده است از گفته خود بازگردد، طبق اختلافي که در دو قول گذشته بيان شد. نه اين که به محض اين که ظهار کرد بر او کفاره لازم آيد.

8- دو کفّاره آزاد کردن برده، کوچک و بزرگ و زن يا مرد جايزه است چون در آيه به طور مطلق گفته شده که بايد برده اي آزاد کند.

9- کفّاره اگر آزاد کردن برده يا روزه باشد بايد قبل از آميزش جنسي انجام بگيرد. همان طور که خداوند با اين قيد بيان کرده است، به خلاف کفّاره خوراک دادن که در هنگام خوراک دادن آميزش جايز است.

10- شايد حکمت اداي کفّاره قبل از نزديکي کردن و آميزش اين باشد که در اين صورت شوهر بهتر و زودتر کفاره را مي دهد چون وقتي که علاقمند به نزديکي کردن با همسرش باشد و بداند که بدون دادن کفاره نمي تواند چنين کاري را  انجام دهد هرچه زودتر به دادن کفّاره اقدام مي کند.

11- بايد به شصت نفر مسکين و فقير خوراک بدهد و اگر خوراک شصت نفر فقير را به يک نفر يا  کمتر از شصت نفر داد جايز نيست، چون خداوند فرموده است:« فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا» اگر توانايي آزاد کردن برده و دو ماه و روزه گرفتن را نداشت بايد به شصت نفر فقير خوراک بدهد.

آيه ي 5:

إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ کساني  که  با خدا و پيامبرش  مخالفت  مي  ورزند ذليل  و خوار مي  شوند ،  همچنان  که  پيشينيانشان  خوار شده  اند  ما آياتي  روشن  نازل  کرديم  و  کافران  راعذابي  است  خوار کننده.

« إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ» بي گمان کساني که با خدا و پيامبرش مخالفت مي ورزند و از آن ها نافرماني مي کنند خصوصا با  انجام کارهاي بسيار زشت مانند کفر ورزيدن و دشمني کردن با دوستان خدا، « كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ» مخالفان خدا خوار و ذليل مي شوند همان طور که کساني که پيش از ايشان بوده اند به سزاي کارشان خوار گشته اند.

و اين ها حجتّي در برابر خدا نخواهند  داشت چون خداوند حجّت را بر مردم اتمام کرده و آيات روشني را نازل کرده است و دلايلي ارائه داده که به وسيله آن حقايق و مقاصد روشن مي گردند.

پس هرکس از اين آيات و دلايل پيروي کند و به آن عمل نمايد از راه يافتگان و رستگاران است. « وَلِلْكَافِرِينَ» و کساني که به اين آيات کفر مي ورزند، « عَذَابٌ مُّهِينٌ» عذاب خوارکننده اي دارند. پس همان طور که آن ها با برتري جويي و تکبّر در مقابل آيات الهي، اعراض کرده اند خداوند نيز آن ها را خوار و ذليل مي گرداند.

آيه ي 7-6:

يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ روزي  که  خدا همگان  را زنده  مي  کند ، آنان  را از کاري  که  کرده  اند آگاه   مي  سازد  خدا اعمال  آنها را شماره  کرده  است  ، هر چند خود از ياد برده   اند ، و خدا ناظر بر هر چيزي  است

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ آيا ندانسته  اي  که  خدا هر چه  را در آسمانها و زمين  است  مي  داند ? هيچ   سه ، کس  با هم  نجوا نکنند مگر آنکه  خداوند چهارمين  آنهاست  و هيچ  پنج  کس   نباشند مگر آنکه  خداوند ششمين  آنهاست  و نه  کمترازاين  هر جا که  باشند  مگرخدا با آنهاست  و نه  بيشتر از اين  ، مگر آنکه  خدا با آنهاست   سپس   همه را در روز قيامت  به  کارهايي  که  کرده  اند ، آگاه  مي  کند  زيرا خدا  بر همه  چيز آگاه  است.

خداوند متعال مي فرمايد:« يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا» روزي که خداوند مردم را زنده مي گرداند و همه شتابان از گورهايشان برمي خيزند، « فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا» پس آن گاه به نيک و بدي که کرده اند خبرشان مي دهد، زيرا خداوند از همه آن چه که کرده اند آگاه است. « أَحْصَاهُ اللَّهُ» و خداوند کار نيک و بد آن ها رادر لوح محفوظ نوشته و به فرشتگان دستور داده است تا آن را ثبت و ضبط نمايند. « وَنَسُوهُ» درحالي که انجام دهندگان، کاري را که کردهاند از ياد برده اند، امّا خداوند حساب آن را نگاه داشته است.

« وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» و خداوند بر همه چيز گواه و حاضر و ناظر است. بر آن چه آشکار است و بر پنهاني ها و پوشيدگيها گواه و حاضر و ناظر است. بنابراين از گستردگي آگاهي خويش خبر داد و اين که او به همه چيزهاي کوچک و بزرگي که در آسمان ها و زمين است آگاه مي باشد.

« مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا» هيچ سه نفري نيست که با همديگر رازگويي کنند مگر اينکه خداوند چهارمين ايشان است، ونه پنج نفر مگر اينکه خداوند ششمين ايشان است و نه کمتر از اين و نه بيش تر مگر اينکه او هرجا که باشند با آنان  است.

منظور از اين همراه بودن اين است که علم خدا همراه آن هاست و از رازگويي اي که با يکديگر مي کنند آگاه و با خبر است. بنابراين فرمود:« إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» هان! خداوند به هرچيزي تواناست. سپس خداوند متعال فرمود:

آيه ي 9-8:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاؤُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُآيا آنها را که  از نجوا منع  شده  بودند نديدي  که  کاري  را که  از آن  منع ، شده  بودند از سر گرفتند و باز هم  براي  گناه  و دشمني  و نافرماني  از  پيامبر با هم  نجوا مي  کنند ? و چون  نزد تو مي  آيند ، به  گونه  اي  تو را  سلام  مي  گويند که  خدا تو را بدان  گونه  سلام  نگفته  است  ، و در دل  مي  گويند  : چرا خداما را بدانچه  مي  گوييم  عذاب  نمي  کند ? جهنم  برايشان  کافي  است   بدان  داخل  مي  شوند ، و اين  بد سرانجامي  است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، اگر با يکديگر نجوا مي  کنيد ، در باب   گناه  و دشمني  و نافرماني  از پيامبر نجوا مکنيد ، بلکه  در باب  نيکي  و  پرهيزگاري  نجوا کنيد  از آن  خدايي  که  همگان  نزد او گرد مي  آييد بترسيد.

نجوي يعني رازگويي بين دو نفر يا بيش تر، و گاهي اين رازگويي براي انجام کار خوب انجام مي شود و گاهي براي انجام کار بد. پس خداوند مومنان را فرمان داد که درباره نيکي و پرهيزگاري نجوا کنند. کلمه «بر» به هر کار خوب و هر عبادتي گفته مي شود. «بّر» يعني اداي حقّ خدا و حق بندگانش ، و تقوا يعني ترک همه کارهاي حرام و گناه.

پس مومن از اين فرمان الهي اطاعت مي کند و فقط درباره چيرهايي رازگويي و نجوا مي کند که آن چيزها او را به خدا نزديک مي  نمايند و از نافرماني خدا دوري مي کنند. امّا فرد بدکار به فرمان الهي بي توجهّي مي کند و درباره انجام گناه و دشمنانگي و نافرماني از پيغمبر به نجوا و رازگويي مي پردازد، مانند منافقان که چنين رفتار و شيوه اي با پيامبر(ص) داشتند.

خداوند متعال مي فرمايد:« وَإِذَا جَاؤُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ» و هنگامي که نزد تو مي آيند به گونه اي تو را سلام مي گويند که خداوند بدان گونه تو را سلام نگفته است. يعني با بي ادبي به تو سلام مي گويند.« وَيَقُولُونَ فِي أَنفُسِهِمْ» و در دل خود مي گويند:« لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ» پس چرا خداوند ما را به خاطر آن چه مي گوييم عذاب نمي دهد؟

آن ها اين را در دلشان مي گويند امّا خداوندي که داناي پيدا و پنهان مي باشد به آن آگاه است. يعني در اين باره بي  اعتنايي مي کنند و از اين که بلافاصله گرفتار عذاب نمي شوند گمان مي برند که  اين کارشان ممنوع نيست.

و خداوند متعال مي فرمايد : او مهلت مي دهد امّا فراموش نمي کند.« حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ» دوزخ آنان را بس است و داخل آن خواهند شد و چه بد جايگاهي است! يعني جهنّم آن ها را بسنده است؛ جهنّمي که هر نوع عذاب و بدبختي در آن فراهم است و از هر سو آنان را احاطه مي نمايد و به وسيله آن عذاب داده مي شوند. « فَبِئْسَ الْمَصِيرُ» و بد سرانجام و جايگاهي است جهنّم!

کساني که در اين جا ذکر شده اند يا افرادي از منافقان هستند که به ظاهر ايمان آورده اند و در دل کافرند و پيامبر(ص) را اين گونه خطاب مي کنند انگار که نسبت به او  اراده خيره دارند، در حالي که دروغ مي گويند، و يا کساني از اهل کتاب هستند که به پيامبر(ص) سلام نمودند و گفتند:« السَّامُ عَلَيکَ يا محمّد» يعني مرگ بر تو اي محمد!

آيه ي 10:

إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ هر آينه  نجوا کردن  کار شيطان  است  که  مي  خواهد مؤمنان  را محزون  کند و، حال  آنکه  هيچ  زياني  ، جز به  فرمان  خداوند ، به  آنها نمي  رساند  و  مؤمنان  بايد که  بر خدا توکل  کنند.

« إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ» رازگويي و نجواي دشمنان مبني بر توطه عليه مومنان از شيطان است و مکر شيطان ضعيف است. « لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا» و هدف از اين مکر و توطئه اين است تا مومنان را اندوهگين سازد. « وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» و جز به اراده خداوند نمي تواند هيچ زياني به آنان برساند. چراکه خداوند به مومنان وعده داده است که آن ها را کفايت خواهد کرد، و آنان را بر دشمنانشان پيروز مي نمايد. خداوند متعال مي فرمايد:« وَلَا يحيقُ المَکرُ السَّيي إِلَّا بِأَهلِهِ» و توطئه و مکر بد  فقط به اهل آن بر مي گردد.

پس دشمنان خدا و پيغمبر ودشمنان مومنان هرچند رازگويي کنند و مکر ورزند زيان اين توطئه و رازگويي به خودشان بر مي گردد، و هيچ زياني به مومنان نمي رسد مگر آن چه که خداوند مقّرر نموده است.« وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» و بايد مومنان بر خداوند توکل نمايند و بر او اعتماد کنند و به وعده خدا اطمينان داشته باشند، چون هرکس بر خداوند توکّل ن مايد خداوند او را از مکر دشمنان محافظت مي نمايد و در امر دين و دنيايش او را بسنده خواهد بود.

آيه ي 11:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، چون  شما را گويند در مجالس  جاي  باز  کنيد، جاي  باز کنيد تا خدا در کار شما گشايش  دهد  و چون  گويند که   برخيزيد، برخيزيد  خدا آنهايي  را که  ايمان  آورده  اند و کساني  را که   دانش  يافته اند به  درجاتي  برافرازد ، و خدا به  کارهايي  که  مي  کنيد آگاه  است.

خداوند در اين جا به بندگان مومنش ادب مي آموزد که هرگاه در مجلسي گرد هم آمدند و يکي از آنان، يا يکي از کساني که بر آنان وارد مي شود نياز داشت که برايش جا باز  کنند، ادب اقتضا مي کند که جا برايش باز کنند تا مقصود حاصل شود. و اگر کسي جا باز کند زياني متوّجه او نمي شود. او به برادرش جاي مي دهد بدون اين که زياني ببيند و پاداش از نوع عمل است.

پس هرکس براي برادرش جا باز کند خداوند در کارش گشايش مي آورد. « وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا» و هرگاه به شما گفته شد به خاطر کاري که پيش آمده است برخيزيد،« فَانشُزُوا» بلافاصله براي انجام آن کار برخيزيد. چون انجام دادن چنين کارهايي نشانه علم و ايمان است و خداوند مقام اهل علم و ايمان را برحسب علم و ايماني که به آن ها داده است بالا مي برد. « وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» و خداوند به آن چه مي کنيد آگاه است و هرکس را طبق کارهايش جزا و سزا مي دهد؛ اگر کار خير کرده باشد به او پاداش نيک مي دهد و اگر کار بد کرده باشد به او سزاي بد مي دهد. در اين آيه به فضيلت علم اشاره شده است و بيان شده که زينت و ثمره علم رعايت آداب و  عمل به مقتضاي آن است.

آيه ي 13-12:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، چون  خواهيد که  با پيامبر نجوا کنيد ،، پيش  از نجوا کردنتان  صدقه  بدهيد  اين  براي  شما بهتر و پاکيزه  تر است   واگر براي  صدقه  چيزي  نيافتيد ، خدا آمرزنده  و مهربان  است.

أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ آيا ترسيديد پيش  از نجوا کردن  صدقه  ها بدهيد ? حال  که  صدقه  نداده  ايد  وخدا هم  توبه  شما را پذيرفته  است  ، پس  نماز بگزاريد و زکات  بدهيد و  ازخدا و پيامبرش  اطاعت  کنيد ، که  خدا به  کارهايي  که  مي  کنيد آگاه  است.

خداوند به مومنان فرمان مي دهد که قبل از رازگويي با پيامبر(ص) صدقه بدهند، اين براي آن است تا آن ها ادب بياموزند و اين گونه پيامبر(ص) را تعظيم کنند چون اين تعظيم براي مومنان بهتر و پاکيزه تر است. يعني با اين کار خير و پاداش شما بيش تر مي گردد و از آلودگي ها پاک مي شويد که از جمله ناپاکي ها احترام نگذاشتن به پيامبر(ص) و عدم رعايت ادب با  کثرت رازگويي بي فايده. پس به مومنان امر شد که قبل از نجوا صدقه بدهند و اين معيار و ميزاني است براي تشخيص کسي که به علم و خير علاقمند است، چنين کسي از دادن صدقه پروا نمي کند.

و هرکس که علاقه اي به خير نداشته باشد و منظورش فقط پرحرفي باشد از آن جا که بايد صدقه بدهد از نجوا با پيامبر دست بر مي دارد؛ نجوايي که بر پيامبر دشوار است. و اين براي کسي است که توانايي صدقه دادن را دارد. امّا کسي که صدقه اي نمي يابد که بپردازد خداوند کار را براي او دشوار نکرده بلکه از او گذشت نموده و وي را بخشيده است و رازگويي با پيامبر(ص) را براي او بدون اين که صدقه اي بپردازد جايز قرار داده است.

وقتي خداوند متعال ديد که مومنان مي ترسند که پيش از هر نجوايي با پيامبر صدقه بدهند، و اين کار برايشان دشوار بود، پس کار را برايشان آسان گرداند و آن ها را به خاطر اين که پيش از نجوا  کردن صدقه هايي نداده اند مواخذه نکرد. و فقط احترام گذاشتن به پيامبر و بزرگداشت او باقي ماند که اين امر منسوخ نشده است چون منظور از اين رعايت ادب در پيشگاه پيامبر و بزرگداشت اوست.

خداوند به مومنان فرمان داد از دستورات بزرگي که بايد انجام شوند اطاعت  کنند، سپس فرمود:« فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا» اگر دادن صدقه برايتان آسان نبود، هرچند که محض آسان نبودن اين کار براي انجام ندادن آن کافي نيست، چرا که شرط نيست اجراي فرمان براي بنده حتما بايد آسان باشد بلکه بايد بنده آن را اجرا نمايد هرچند که بر او دشوار آيد. از اين رو آن را مقيد کرد و فرمود:« وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ» و خداوند هم شما را بخشيد. « فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» پس نماز را با ارکان و شرايط آن و همه حدود و لوازمش برپاي داريد « وَآتُوا الزَّكَاةَ» و زکاتي را که در اموالتان واجب است بپردازيد و به مستحقان بدهيد.

اين دو عبادت مادر عبادت هاي بدني و مالي مي باشند. پس هرکس اين دو عبادت را به صورت شرعي انجام دهد به راستي که حقوق خداوند و حقوق بندگانش را انجام داده است. بنابراين بعد از آن فرمود:« وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ» و از خدا و پيغمبرش اطاعت کنيد و اين فراگيرترين دستور الهي است. پس اطاعت خدا و پيغمبرش با اطاعت از اوامرشان و پرهيز از آن چه از آن نهي کرده اند و تصديق آن چه از آن خبر داده اند و تجاوز نکردن از حدود و مرزهاي شرعي در اين داخل است.

آن چه در انجام اين امور اعتبار دارد اخلاص و نيک انجام دادن است. بنابراين فرمود:« وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» و خداوند به آن چه مي کنيد آگاه است. پس خداوند اعمالشان را مي داند و آگاه است که به چه صورت آن را انجام داده اند و خداوند طبق اطلّاعي که از دل هايشان دارد به آن ها جزا مي دهد.

آيه ي 19-14:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ آيا نديده  اي  آن  کسان  را که  با مردمي  که  خدا بر آنها خشم  گرفته  بود ،، دوستي  ورزيدند ? اينان  نه  از شمايند و نه  از ايشان   و خود مي  دانند که  بردروغ  سوگند مي  خوردند

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ خدا برايشان  عذابي  سخت  آماده  کرده  است   زيرا کارهايي  که  مي  کنند  ناپسند است

اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ از سوگندهايشان  سپري  ساخته  اند  و از راه  خدا رويگردان  شده  اند  پس   براي  آنهاست  عذابي  خوار کننده.

لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ اموال  و اولادشان  برايشان  در برابر خشم  خدا سود نکند  اهل  جهنمند و در  آن  جاودان

يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ روزي  که  خدا همه  آنها را زنده  مي  کند ، همچنان  که  براي  شما قسم  مي ، خوردند براي  او هم  قسم  خواهند خورد و مي  پندارند که  سودي  خواهند برد  آگاه  باشيد که  دروغگويانند.

اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ شيطان  بر آنها چيره  شده  است  و نام  خدا را از يادشان  برده  است   ايشان حزب  شيطانند  آگاه  باش  که  حزب  شيطان  زيان  کنندگانند.

خداوند از زشتي حالت منافقان خبر مي دهد؛ آن هايي که يهود و نصاري و  ديگر کساني را به دوستي مي گيرند که خداوند بر آن ها خشمگين است و بزرگ ترين بهره از خشم و نفرين الهي را به دست آورده اند. اين ها نه از مومنان هستند و نه از کافران. « مُّذَبذَبِينَ بَينَ ذَلِکَ لَآ إِلَي هَوُلآءِ وَلَآ إِلَي هَوُلَآءِ» در اين ميان سرگردان و دودل هستند؛ نه با اين ها هستند و نه با آن ها. پس اين منافقان در ظاهر و باطن مومن نيستند، چون باطن آن ها با کافران است.

و نه در ظاهر و باطن با کافران هستند چون ظاهر آن ها با مومنان است واين حالت آن هاست که خداوند آنان را با اين حالت توصيف کرده است، حال آن که به دروغ سوگند مي خورند. پس آن ها سوگند مي خورند که مومن هستند در حالي که مومن نيستند. پس سزاي اين خائنانِ فاسق ودروغگو اين است که خداوند عذاب سختي را که  اندازه و حالت آن را کسي نمي داند براي آن ها آماده کرده است. اين ها چه کار بدي مي کنند، چون کاري کرده اند که خداوند را ناشخنودمي نمايد و لعنت و عذاب را بر آن ها واجب مي گرداند. « اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً» آنان سوگندهايشان را سپري قرار داده اند که به وسيله آن از سرزنش خدا و پيامبر و مومنان خود را محافظت مي کنند، پس خود و ديگران را از راه خدا بازداشته اند. راه خدا همان راهي است که هرکس آن را در پيش بگيرد او را به باغ هاي پرناز و نعمت  بهشت مي رساند و هرکس از راه خدا بازداشته شود تنها راهي که پيش روي او مي ماند راهي است که انسان را به جهنّم مي رساند.

« فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ» پس اينان عذاب خوارکننده اي پيش روي دارند، چون وقتي آن ها از ايمان آوردن به خدا و فرمان برداري از آيات الهي سرباز زده اند خداوند آن ها را با عذاب هميشگي که يک لحظه از آن ها دور نمي شود و نه به آنان فرصت داده مي شود خوار مي گرداند.

« لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئًا» فرزندان و اموالشان چيزي از عذاب خدا را از آن ها دور نخواهند کرد، و نه بهره اي از پاداش به آنها خواهند داد. « أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» اينان دوزخيانند و همواره در آن خواهند بود و از آن بيرون نمي شوند و در آن جاودانند. و هرکس بر شيوه اي زندگي کند بر همان شيوه مي ميرد.

سپس منافقان همان طور که در دنيا مومنان را گول مي زنند و برايشان سوگند مي خورند که ما مومن هستيم، روز قيامت که خداوند همه آن ها را زنده مي کند براي خداوند سوگند مي خورند همان طور که براي مومنان سوگند مي خوردند، و گمان مي برند که در اين سوگند خوردنشان بر چيزي هستند، چون کفر و نفاق و  عقايد باطلشان به تدريج در اذهانشان ريشه دوانيده است تا اين که آن ها را فريب مي دهد و گمان مي برند که بر چيزي  هستند و پاداش به آن تعلّق مي گيرد. آن ها دروغ مي گويند و مشّخص است که دروغ گفتن پيش خداوند که داناي پيدا و پنهان است فايده اي ندارد.

و آن چه برايشان اتّفاق افتاده به خاطر آن است که شيطان بر آن ها چيره شده و کارهايشان را براي آن ها آراسته است و آنان را از ياد خدا غافل کرده و ياد خدا را از خاطرشان برده است. شيطان دشمن آشکار است و جز شر براي آن ها چيزي ديگر نمي خواهد. « إِنَّمَا يدعُوا حِزبَهُ ليکُونُوا مِن أَصحَبِ السَّعيرِ» شيطان فقط بدان خاطر گروهش را دعوت مي کند تا از اهل دوزخ باشند.

« أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» اينان حزب شيطان هستند. هان! بدانيد که حزب شيطان زيانکارند؛ کساني که دين و دنيا و خانواده  خود را از دست داده اند.

آيه ي 21-20:

إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ فِي الأَذَلِّينَ کساني  که  با خدا و پيامبرش  مخالفت  مي  ورزند در زمره  ذليل  شدگانند.

كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ خدا مقرر داشته  که  : البته  من  و پيامبرانم  پيروز مي  شويم   زيرا خدا  توانا و پيروزمند است.

اين نويد و هشدار است. هشدار است براي کسي که با کفر ورزيدن و ارتکاب گناه به مخالفت با خدا و پيامبرش برخيزد. خداوند به چنين کسي هشدار داده است که خوار و پست خواهد شد و سرانجامي نيکويي نخواهد داشت و هرگز پيروز نخواهد گرديد. و نويد است براي کسي که به خدا و پيامبرش ايمان آورد و از آن چه پيامبران آورده اند پيروي کند.

پس چنين کسي از حزب رستگار خداوند است و نويد داده مي شود که فتح و پيروزي در دنيا و آخرت از آن او خواهد بود. و اين وعده ايست که خلاف آن صورت نخواهد پذيرفت و تغيير نمي يابد چون اين وعده را خداوند ِ تواناي راستگو داده است که هرچه بخواهد مي تواند انجام دهد.

آيه ي 22:

لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  نمي  يابي  مردمي  را که  به  خدا و روز قيامت  ايمان  آورده  باشند ، ولي  با، کساني  که  با خدا و پيامبرش  مخالفت  مي  ورزند دوستي  کنند ، هر چند آن   مخالفان  ، پدران  يا فرزندان  يا برادران  و يا قبيله  آنها باشند  خدا بر  دلشان رقم  ايمان  زده  و به  روحي  از خود ياريشان  کرده  است  و آنها را به   بهشتهايي  که  در آن  نهرها جاري  است  در آورد  در آنجا جاودانه  باشند  خدا از آنها خشنود است  و آنان  نيز از خدا خشنودند  اينان  حزب  خدايند  ، آگاه  باش  که  حزب  خدا رستگارانند.

خداوند متعال مي فرمايد:« لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ» ايمان به خدا و روز قيامت و دوستي کردن با کافران با هم جمع نمي شوند و هر بنده اي که واقعا به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد به اقتضاي ايمانش با اهل  ايمان دوستي نموده و با کساني که ايمان نياورده اند دشمني مي ورزد، گرچه اين هايي که ايمان ندارند نزديک ترين مردم به او باشند.

ايمان واقعي همين است ، که ثمره و هدف آن تحقّق يافته است. و کساني که چنين هستند خداوند ايمان را در دل هايشان کاشته است و هرگز متزلزل نمي شود و ترديدها و شبهات در ايمان آنها تاثيري نمي گذارد. و آن ها کساني هستند که  خداوند با وحي و معرفت خويش و با مدد و احسان خود آنان را توانايي داده است.

آن ها کساني هستند که در اين جهان زندگاني پاکي دارند و در جهان آخرت نيز در باغ هاي بهشت خواهند بود که در آن باغ ها هر آن چه دل بخواهد و چشم ها از دين آن لذّت ببرند فراهم است. آن ها از بهترين و بزرگ ترين نعمت هاي که خشنودي هميشگي خداوند است برخوردار مي گردند و به خاطر انواع نعمت هايي که پروردگارشان به آنان عطا نموده است از پروردگارشان خشنود مي گردند، اما هرکس که ادعا نمايد به خدا و روز قيامت ايمان دارد، با وجود اين با دشمنان خدا دوستي کند و کسي را که ايمان را پشت سرانداخته است دوست بدارد، چنين ايماني فقط خيال است، و حقيقتي  ندارد. براي صحّت هر کاري بايد دليلي باشد که آن را تصديق و تائيد نمايد. پس ادّعاي صرفِ فايده اي ندارد و ادّعا کننده را تصديق نمي کند.

پايان تفسير سوره ي مجادله

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره