مکي و 96 آيه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 12-1:
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ چون قيامت واقع شود ،
لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ که در واقع ، شدنش هيچ دروغ نيست ،
خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ گروهي را خوار کننده است و گروهي را برافرازنده
إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا آنگاه که زمين به سختي بلرزد ،
وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا و کوهها به تمامي متلاشي شوند ،
فَكَانَتْ هَبَاء مُّنبَثًّا و چون غباري پراکنده گردند ،
وَكُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً شما سه گروه باشيد :
فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ يکي اهل سعادت ، اهل سعادت چه حال دارند ?
وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ديگر ، اهل شقاوت اهل شقاوت چه حال دارند ?
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ سه ديگر ، آنها که سبقت جسته بودند و اينک پيش افتاده اند.
أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ اينان مقربانند ،
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ در بهشتهاي پر نعمت
خداوند متعال از حالت قيامت که واقع مي گردد و رخ دادن آن قطعي است خبر مي دهد که :« لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ» هيچ شکّي در وقوع قيامت نيست، چون دلايل عقلي و نقلي آشکار، بر آن دلالت مي نمايند و حکمت خداوند متعال دالّ بر آن است. « خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ» گروهي از مردمان را پايين مي برد و به اسفل سافلين مي رساند،و گروهي را بالا مي برد و به اعلي علّيين مي رساند . يا اين که صدايش را پايين مي آورد به گونه اي که فقط آن کس که نزديک است مي شنود. و آن را بالا مي برد به گونه اي که آن کس که دور است مي شنود. و آن را بالا مي برد به گونه اي که آن کس که دور است مي شنود. « إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا» آن گاه که زمين به حرکت و اضطراب درآيد.
« وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا؛ فَكَانَتْ هَبَاء مُّنبَثًّا» و آن گاه که کوه ها ريزه ريزه و متلاشي گردند و به صورت گرد و غبار پراکنده شوند، به گونه اي که زمين طوري مي شود که نه در آن کوهي است و نه نشانه اي، و به صورت ميداني صاف و مسطح که هيچ فراز و نشيبي در آن نيست در مي آيد.
« وَكُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً» و شما اي مخلوقات! طبق اعمال نيک و بدتان به سه گروه تقسيم خواهيد شد. سپس حالات گروه هاي سه گانه را توضيح داد و فرمود:« فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ» سمت راستي ها، چه سمت راستي هايي؟ يعني چقدر سعادتمند هستند و چه وضع و حال خوبي دارند!
« وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ» و سمت چپي ها چه وضع و حال بدي دارند! « وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ؛ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» و کساني که در دنيا در انجام کارهاي خوب از ديگران پيشي گرفته اند در آخرت پيشاپيش ديگران وارد بهشت مي شوند.
« فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ» کساني که چنين اند مقّرب درگاه خداوند هستند و در اعلي علّيين و در منازل بلندي که هيچ منزلي بالاتر از آن نيست در باغ هاي بهشت خواهند بود.
آيه ي 16-13:
ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ گروهي از پيشينيان ،
وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ و اندکي از آنها که از پي آمده اند ،
عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ بر تختهايي مرصع ،
مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ رو به روي هم بر آنها تکيه زده اند.
و اين هايي که ذکر شدند « ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ» گروه زيادي از پيشنيان اين امّت و غيره هستند. « وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ» و گروه اندکي از پسينيان هستند. اين بيانگر آن است که نخستين افراد اين امّت از کساني که بعد از آنان آمده اند فاضل تر هستند چون مقّربان پيش ترشان از پيشينيان امّت مي باشند. و مقّربان که خواصّ خلق مي باشند« عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ» بر تخت خايي خواهند نشست که با طلا و نقره و گوهر و ديگر آراستني هايي که فقط خدا مي داند آراسته شده اند.
« مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا» بر اين تخت ها با کمال آرامش و راحتي روبروي هم ديگر تکيه زده اند. « مُتَقَابِلِينَ» و آن ها با محبّت و همدلي مودبانه روبروي هم مي نشينند.
آيه ي 26-17:
يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ پسراني همواره جوان گردشان مي چرخند ،
با قدحها و ابريقها و، جامهايي از شرابي که در جويها جاري است.
لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ از نوشيدنش نه سر درد گيرند و نه بيهوش شوند.
وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ و ميوه هايي که خود بر مي گزينند.
وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ و گوشت پرنده هر چه بخواهند.
وَحُورٌ عِينٌ و حوران درشت چشم ،
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ همانند مرواريدهايي در صدف
جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ همه به پاداش کارهايي که مي کرده اند.
لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا در آنجا نه سخن لغو شنوند و نه گناه آلود
إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًاجز يک سخن : سلام ، سلام
« يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ؛ بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ» براي خدمت بهشتي ها و انجام دادن کارهايشان نوجواناني بسيار زيبا که « کَأَنَّهُم لُولُو مَّکنُونُ» انگار دُرهاي پوشيده هستند و جاودان و هميشگي بوده و پير نمي شوند و تغيير نمي کنند و سنِ آن ها بالا نمي رود، با کوزه ها و آب ريزها و جام هاي شراب گوارا که هيچ بيماري و آفتي ندارد بر گرد آنان مي گردند. « اکواب» پارچ هايي بدون دسته، و « اباريق» پارچ هاي دسته دار مي باشند. جوانان اهل بهشت، شراب ناب را با اين ظروف ، براي آنان به گردش در مي آورند.
« لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا» از نوشيدن آن شراب سردرد نمي گيرند آن گونه که مردم از نوشيدن شراب دنيا سردرد مي گيرند. « وَلَا يُنزِفُونَ» و نه عقل و شعور خود را از دست مي دهند آن طور که نوشندگان شراب دنيا عقل خود را از دست مي دهند.
خلاصه اين که همه نعمت هايي که در بهشت هستند و نمونه برخي از آن ها در دنيا نيز وجود دارد هيچ آفت و عوارضي ندارند. همان طور که خداوند متعال مي فرمايد: « فِيهآ أَنهَرُ مِّن مَّآءِ غَيرِ ءَاسنِ وَأَنهَرُ مِّن لَّبَنِ لَّم يتَغَّير طَعمُهُ وَأَنهَرُ مِّن خَمرِ لَّذَّةِ لِلّشَّرِبينَ وَأنهَرُ مِّن عَسَلِ مُّصفّي » رود بارهايي از آبي که بدبو نيست و رودبارهايي از شير که طعم آن تغيير نکرده است و جويبارهايي از شراب که براي نوشندگان گوارا و لذّت بخش است و جويبارهايي از عسل خالص و پالوده در بهشت وجود دارد.
در اين جا شراب بهشت را ذکر نمود و هر نوع آفتي را که در دنيا يافت مي شود از آن نفي کرد. « وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ» و هر نوع ميوه را که برگزينند و بخواهند، به کامل ترين و زيباترين صورت برايشان فراهم خواهد بود. « وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ» و از گوشت انواع پرندگاني که بخواهند به هر صورتي که بخواهند کباب شده يا پخته شده و يا به صورتي ديگر که بخواهند برايشان فراهم خواهد شد.
« وَحُورٌ عِينٌ» و حوراني زيبا چشم خواهند داشت که چشماني سياه و درشت و زيبا دارند. زيبايي چشم زن از بزرگ ترين نشانه هاي زيبايي او به شمار مي رود. « كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ» انگار آن ه ا مرواريدهاي تازه و زيبا و درخشاني هستند که از دايره ديد و باد و خورشيد پنهان بوده اند، چنين مرواريدي بهترين رنگ را دارد و به هيچ صورت عيبي در آن موجود نيست. پس به همين صورت حورهاي بهشتي هيچ عيبي ندارند بلکه آنان اوصافشان کامل و زيبا است .
و هرچه در آن ها فکر کني جز آن چه دل را شاد مي نمايد و بيننده را خوشحال مي کند نخواهي يافت. اين نعمت که براي آن ها فراهم شده است.« جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» به پاداش کارهايي است که مي کرده اند.
پس همان طور که آن ها کارهاي نيک کرده اند خداوند نيز به آنان پاداش نيک داده و رستگاري و ناز و نعمت را به تمام و کمال به آنها مي بخشد. « لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا » در باغ هاي بهشت سخني بيهوده و ياوه و بي فايده نمي شنوند،نيز سخني که گوينده اش را گناهکار کند نمي شنوند.
« إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا» مگر سخن خوب و پاکيزه، چون بهشت سراي پاکيزگان است و در آن جز پاکي نخواهد بود. و اين دليلي است بر حسن ادب اهل بهشت در مخاطب قرار دادن هم ديگر، دليلي است بر اين که سخن آنها بهترين سخن و بيش ترين مايه شادي دل هاست و سخني است که از هر لغو و گناهي به دور است. از خداوند مي خواهيم که ما را به لطف خويش از اهل بهشت بگرداند.
آيه ي40-27:
وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ اما اصحاب سعادت ، اصحاب سعادت چه حال دارند ?
فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ در زير درخت سدر بي ، خار ،
وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ و درخت موزي که ميوه اش بر يکديگر چيده شده ،
وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ و سايه اي دايم ،
وَمَاء مَّسْكُوبٍ و آبي همواره جاري ،
وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ و ميوه اي بسيار ،
لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ که نه منقطع مي گردد و نه کس را از آن بازدارند.
وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ و زناني ارجمند
إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء آن زنان را ما بيافريديم ، آفريدني
فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا و دوشيزگان ساختيم
عُرُبًا أَتْرَابًا معشوق همسران خويشند ،
لِّأَصْحَابِ الْيَمِينِ براي اصحاب سعادت
ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ گروهي از پيشينيان ،
وَثُلَّةٌ مِّنَ الْآخِرِينَ و گروهي که از پي آمده اند.
سپس آن چه را که خداوند براي ياران راست و سعادتمندان تهيه کرده است بيان کرد و فرمود: « وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ» يعني حالت بسيار خوبي دارند. « فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ» در ميان درختان سدري هستند که خارهايشان گرفته شده و بريده شده است و شاخه هاي خراب آن قطع گرديده و به جاي خار و شاخه هاي مضر ميوه قرار داده شده است، و درخت سدر ويژگي هايي چون سايه گسترده و آرامش يافتن انسان در سايه آن را دارا مي باشد.
« وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ» «طلح» درخت بزرگي است که در صحرا مي رويد و ميوه اي لذيذ و خوشمزه دارد و خوشمزه است. « وَمَاء مَّسْكُوبٍ» در ميان بسياري از آب ها و نهرهاي روان و چشمه هاي جوشان هستند. « وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ؛ لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ» يعني همانند ميوه هاي دنيا نيستند که در بعضي وقت ها يافت نمي شوند و فقط در برخي فصل ها در دسترس هستند و به دست آوردنشان مشکل است، بلکه ميوه هاي بهشت همواره و هميشه وجود دارند و چيدن و استفاده از آن راحت است و انسان در هر حالتي که باشد به آن دسترسي دارد.
« وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ» و بسترهايي که بر بالاي تخت ها هستند و اين فرش ها و بسترها از ابريشم و طلا و مرواريد هستند و جز خدا کسي ماهيت آن ها را نمي داند. « إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء» ما زنان اهل بهشت را آفريده و پديد آورده ايم امّا آفريدني که با آفرينش دنيا فرق مي کند؛ آفريدن کاملي که فناپذير نيست. « فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا» يعني کوچک و بزرگ آن ها را دوشيزه گردانيده ايم.
« عُرُبًا أَتْرَابًا» همسر پسند و هم سن و سال. و اين شامل حورهاي بهشتي و زنان اهل دنيا مي گردد. و آن ها در همه حالات و همواره دوشيزه هستند و همواره شيفته همسران خود مي باشند. «عروب» به زني گفته مي شود که شيفته همسرش و دلداده او باشد و هيئتي زيبا و دلکش داشته باشد، زني که هرگاه حرف بزند دل ها را مي ربايد و انسان را مدهوش مي کند. و شنونده دوست دارد که حرفش تمام نشود به خصوص وقتي که با آن صداي زيبا و نغمه هاي شادي آور ترانه مي خواند.
زني است که اگر شوهر به ادب و زيبايي او نگاه کند دلش سرشار از شادي و سرور مي گردد. و اگر از جايي به جايي ديگر برود آن جا را پر از عطر و نور مي نمايد. و عشوه و ناز به هنگام آميزش را نيز شامل مي شود. «اتراب» نيز زنان هم سن و سال هستند، سي و سه سال که کامل ترين سن جواني است. پس زنان اهل بهشت همسرپسند و هم سن و سال هستند و هماهنگ و راضي مي باشند؛ نه خود ناراحت مي شوند و نه ديگران را ناراحت مي کنند بلکه مايه شادي و سرور مي باشند.
« لِّأَصْحَابِ الْيَمِينِ» يعني براي بهشتي ها فراهم شده اند. « ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ؛ وَثُلَّةٌ مِّنَ الْآخِرِينَ» اين گروه که ياران دست راست و سعادتمندان هستند شمار زيادي از پيشنيان و شمار زيادي از پسينيانند.
آيه ي 57-41:
وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ اما اصحاب شقاوت ، اصحاب شقاوت چه حال دارند ?
فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ در باد سموم و آب ، جوشانند
وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ در سايه اي از دود سياه ،
لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ نه سرد و نه خوش
إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ اينان پيش از اين در ناز و نعمت بودند
وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِيمِ و بر گناهان بزرگ اصرار مي ورزيدند
وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ و مي گفتند : آيا زماني که ما مرديم و خاک و استخوان شديم باز هم ما رازنده مي کنند ،
أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ يا نياکان ما را ?
قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ بگو : همه را ، آنان که از پيش بوده اند و آنها که از پي شان آمده بودند ،
لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ همه در وعده گاه آن روز معين خواهند بود
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ آنگاه شما اي گمراهان تکذيب کننده ،
لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ از درختان زقوم خواهيد خورد،
فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ و شکمهاي خود را پر خواهيد کرد
فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ و بر سر آن آب جوشان خواهيد نوشيد
فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ چنان مي نوشيد که شتر تشنه آب مي نوشد
هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ اين است غذايشان در روز جزا
نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ ما شما را آفريده ايم ، پس چرا تصديق نمي کنيد ?
« وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ» منظور جهنّمي ها و کساني است که اعمال بد انجام داده اند. خداوند کيفرهايي را بيان کرد که جهنّمي ها سزاوار آن هستند پس خبر داد که آن ها « فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ» در آتش باد جهّنم خواهد بود و اين باد سوزان آن ها را به شدّت آشفته و ناراحت مي کند و آب بسيار داغي را خواهند نوشيد که روده هايشان را قطع مي گرداند.
« وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ» در سايه آتش جهنّم که آميخته با دود است قرار خواهند داشت. « لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ» خنک و خوب نمي باشد. يعني غم و اندوه، آن ها را ميان اين دود فراگرفته و هيچ خير و خوبي برايشان ندارد، زيرا نفي ضد، به مثابه ي اثبات ضد آن مي باشد. سپس کارهايي را بيان کرد که آنان را به اين کيفرگرفتار کرده است و فرمود:« إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ» يعني دنيايشان آن ها را مغرور کرده بود و براي آن کار کرده و از آن لذّت مي بردند، و خوشگذران بودند. پس آرزو و خيالاتشان آنها را از انجام عمل نيک غافل گردانده بود، پس خوشگذراني و رفاهي که خداوند آنان را به خاطر آن مذمّت کرده است عبارت از اين نوع خوشگذراني است.
« وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِيمِ» و آن ها گناهان بزرگ را انجام مي دادند و از آن توبه نمي کردند و از انجام گناهان پشيمان نمي شدند بلکه بر آن چه پروردگارشان را ناخشنود مي کرد اصرار مي ورزيدند پس با گناهان زيادي که بخشودني نيستند به نزد پروردگارشان آمده اند.
و آن ها زنده شدن پس از مرگ را انکار مي کردند و با بعيد دانستن آن مي گفتند:« أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ؛ أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ» چگونه پس از آن که مُرديم و خشک شديم و به خاک و استخوان تبديل گشتيم زنده مي شويم؟! آيا پدران نخستين ما نيز برانگيخته مي شوند! اين محال است، خداوند در پاسخ آن ها فرمود:« قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ؛ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ» بگو: همانا مردمان پيشين و پسين همه را خداوند زنده خواهم کرد و در روزي معينّ که خداوند براي بندگانش مقّدر نموده همه آنان را گرد مي آورد، و سزا و جزاهاي کارهايي را که کرده اند به آن ها مي دهد.
« ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ» سپس شما اي کساني که از راه هدايت گمراه شده ايد و راه گناه و زشتي را در پيش گرفته ايد! « الْمُكَذِّبُونَ» و پيامبر(ص) و آن چه را از حق و وعده و عيد که با خود آورده است تکذيب کرده ايد، « لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ» از درخت زقوم که بدترين و بدبوترين و زشت ترينِ درخت است خواهيد خورد. « فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ» و شکم هايتان را از آن پرخواهيد کرد. آن چه باعث مي شود تا آن ها با وجود زشتي زقوم از آن بخورند گرسنگي بيش از حد است که جگرشان را به جوش آورده و نزديک است از گرسنگي دل هايشان از جا کنده شود. و خوراکي که با آن رفع گرسنگي مي نمايند نه انسان را نيرو مي دهد و چاق مي کند و نه گرسنگي را برطرف مي نمايد.
و امّا نوشيدني آن ها بدترين نوشيدني است و روي اين خوراک آب داغ و جوشيده مي نوشند؛ آبي که در شکم ها مي جوشد. و اين آب را همانند شتراني که به شدّت تشنه هستند مي نوشند، و يا اين که « هيم» نوعي بيماري است که شتران بدان مبتلا ميشوند و سيرآب نمي گردند.
« هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ» اين خوراک و اين آشاميدني، مهماني و ضيافت آن ها در روز جزاست و اين ضيافت را خودشان براي خود از پيش فرستاده و آن را بر ضيافت و مهماني خدا ترجيح داده اند. خداوند متعال مي فرمايد:« إِنَّ الَّذينَ ءَامَنُوا وَعَمِلوُا الصَّلِحَتِ کَانَت لَهُم جَنَّتُ الفِردَوس نُزُلاً ، خَلِدينَ فِيهَا لَا يبغُونَ عَنَها حوَِلَاَ» بي گمان کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند باغ هاي بهشت ضيافت آن ها مي باشد و آنان در آن جاودانه مي مانند و به جاي آن چيزي ديگر را نمي طلبند.
سپس دليل عقلي را بر زنده شدن پس از مرگ بيان کرد و فرمود:« نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ» ما شما را پديد آورده ايم پس از آن که هيچ چيزي نبوديد و شما را بدون خستگي و ناتواني آفريده ايم . آيا کسي که بر اين کار تواناست نمي تواند مردگان را زنده کند؟ آري! او بر هر چيزي تواناست . بنابراين آن ها را به خاطر اين که به زنده شدن پس از مرگ باور ندارند سرزنش کرد. چون آن ها آن چه را که بزرگ تر و مهم تر از زنده شدن پس از مرگ است مشاهده مي کنند و آن اين که خداوند آنان را از عدم پديد آورده است.
آيه ي 62-58:
أَفَرَأَيْتُم مَّا تُمْنُونَ آيا آن مني را که بيرون مي ريزيد ديده ايد ?
أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ آيا شما او را مي آفرينيد يا ما آفريننده ايم ?
نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ ما مرگ را بر شما مقدر ساختيم و ناتوان از آن نيستيم که
عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ به جاي شما قومي همانند شما بياوريم و شما را به صورتي که از آن بي ، خبريد از نو بيافرينيم.
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذكَّرُونَ شما از آفرينش نخست آگاهيد ، چرا به يادش نياوريد ?
آيا درباره آفرينش خود از نطفه اي که در رحم همسران مي ريزيد فکر کرده ايد؟ آيا شما اين نطفه و آن چه از آن پديد مي آيد را آفريده ايد؟ يا خداوندي آفريدگار است که شهوت را در وجود زن و مرد قرار داده و ميان زن و شوهر دوستي و محبّت برقرار کرده که سبب توليد مثل مي گردد؟!
بنابراين خداوند آن ها را فراخواند تا از آفرينش نخستين بر آفرينش دوباره استدلال کنند و فرمود:« وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذكَّرُونَ» و به راستي شما آفرينش نخستين را دانسته ايد، پس چرا پند نمي پذيريد؟ چرا ايمان نمي آوريد به اين که کسي که بر آغاز آفرينش شما توانا بوده است بر آفرينش دوباره تان نيز تواناست؟
آيه ي 67-63:
أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ آيا چيزي را که مي کاريد ديده ايد ?
أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ آيا شما مي رويانيدش يا ما روياننده ايم ?
لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ اگر مي خواستيم خاشاکش مي ساختيم تا در شگفت بمانيد.
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ گويند : ما ثروت بر باد دادگانيم ،
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ما بي نصيب ماندگانيم.
اين منّت الهي بر بندگانش است و آن ها را به وسيله اين نعمت به توحيد و عبادت خويش و بازگشت به سوي خود فرا مي خواند که با فراهم کردن درختان و کشتزارها به آن ها نعمت داده است، چرا که از اين کاشتن رزق و روزي فراهم مي شود و نيازهاي انسان برآورده مي شود. انسان ها نمي توانند منافع و نيازهاي برآورده شده خود را بشمارند چه رسد به اين که بتوانند شکر آن را ادا نمايند و حق آن را به جاي آورند. پس منّت خويش را به آن ها گوشزد نمود و فرمود:« أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» آيا شما آن را از زمين بيرون مي آوريد؟ يا آيا شما آن را رشد مي دهيد؟ و آيا شما خوشه و ميوه آن را بيرون مي آوريد تا دانه و ميوه اي رسيده گردد؟
يا اين که خداوند به تنهايي اين کار را انجام داده و اين نعمت را به شما بخشيده است؟ تنها کاري که شما انجام مي دهيد اين است که زمين را شخم مي زنيد و در آن تخم مي کاريد سپس نمي دانيد که بعد از اين چه کارهايي صورت مي گيرد و بيش از اين نيز توانايي کار ديگري نداريد. با وجود اين به آن ها گوشزد نمود که اين کشتزارها در معرض بسياري از خطرها قرار دارد امّا خداوند آن را حفاظت مي نمايد و برايتان باقي مي گذارد تا مدّت زماني از آن استفاده نماييد. بنابراين فرمود:« لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا» اگر بخواهيم کشتزار و ميوه هاي آن را به گياهي خشک و پرپر شده که سود و فايده اي ندارد تبديل مي کنيم. « فَظَلَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ» آن گاه به سبب خشکيده شدن آن بعد از آن که برايش رنج برده ايد و مخارج زيادي را خرج کرده ايد حسرت مي خوريد و پشيمان مي شويد و شادي تان از ميان مي رود و مي گوييد:
« إِنَّا لَمُغْرَمُونَ» همانا ما دچار نقصان و زيان شديم. و بلايي به ما رسيد که ما را از پاي درآورد. آن گاه مي دانيد که از کجا آمده ايد و دچار زيان شده ايد، و مي گوييد:« بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ» بلکه ما بي بهره هستيم. پس خداوند را با ستايش بگوييد که آن ها را برايتان رويانده و باقي گذارده و آن را کامل مي نمايد و کشتزارتان را به آفتي مبتلا نمي کند که از خير و سود آن بي بهره باشيد.
آيه ي 7-68:
أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِي تَشْرَبُونَ آيا آبي را که مي نوشيد ديده ايد ?
أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ آيا شما آن را از ابر فرو مي فرستيد يا ما فرو فرستنده ايم ?
لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ اگر، مي خواستيم آن را تلخ مي گردانيديم پس چرا سپاس نمي گوييد ?
وقتي خداوند متعال نعمت خويش را مبني بر خوراک دادن به بندگانش بيان کرد، نعمت آب شيريني که مي نوشند را نيز يادآور شد. فرمود: اگر خداوند اين آب را در دسترس قرار نمي داد و برايتان فراهم نمي کرد شما انسان ها نمي توانستيد آن را به دست آوريد. اين خداوند است که آب را از ابر پايين مي آورد و آن گاه به سبب باران، رودبارهايي در روي زمين پديد مي آيند و در داخل زمين آب ذخيره مي شود و چاه ها و چشمه هاي جوشان روان مي شوند . و از نعمت هاي الهي اين است که آب را شيرين و گوارا کرده است و اگر آن را شور و تلخ مي گرداند استفاده اي از آن برده نمي شد. « فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ» پس چرا خداوند متعال را به خاطر نعماتي که به شما داده است شکر نمي گزاريد؟
آيه ي 74-71:
أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ آيا آن آتشي را که مي افروزيد ديده ايد ?
أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ آيا درختش را شما آفريده ايد يا ما آفريننده ايم ?
نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعًا لِّلْمُقْوِينَ ما آن را هشداري و براي مسافران رهنورد ، متاعي ساختيم.
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوي.
و اين يکي از نعمت هاي ضروري است که مردم نمي توانند از آن بي نياز باشند. مردم در بسياري از کارها و براي رفع بسياري از نيازهايشان به آتش احتياج دارند، پس خداوند آن ها را به آتشي که از درختان پديد آورده گوشزد مي نمايد و مي فرمايد: مردم نمي توانند درخت آتش را پديد آورند و خداوند آتش را از درخت سبز آفريده است. مردم چوب هاي درختان را بر مي افروزند و به آتش تبديل مي شود و چون نياز خود را برآورده سازند آن را خاموش مي کنند.
« نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً» ما آن را تذّکري براي بندگان قرار داده ايم تا نعمت پروردگارشان و آتش جهّنم را که خداوند براي گناهکاران آماده کرده است به ياد آوردند . و اين را هشداري قرار داده تا بندگانش را به سوي سراي ناز و نعمت بهشت سوق دهد.
« وَمَتَاعًا لِّلْمُقْوِينَ» و آتش را وسيله و منفعتي براي رهگذران قرار داده ايم . خداوند به طور ويژه بيان کرد که آن را براي استفاده مسافران قرار داده، چون مسافر بيش تر از ديگران از آن استفاده مي نمايد. شايد به خاطر اين است که دنيا همه سراي سفر و گذر است و بنده از زماني که متوّلد مي شود به سوي پروردگارش مسافر است.
پس خداوند اين آتش را کالا و وسيله اي براي مسافران در اين دنيا قرار داده و آن را پند و يادآوري گردانده که آن ها را به ياد سراي جاويدان آخرت مي اندازد.
وقتي شماري از نعمت هايش را بيان کرد که بر بندگان ايجاب مي نمايند. سپاس و عبادت او را به جاي آورند؛ فرمان داد تا او را به پاکي و بزرگي ياد کنند و فرمود:« فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» پاکي و ستايش پروردگار بزرگت را بيان کن که اسماء و صفاتش کامل و خير و احسانات او فراوان است. او را با قلب و زبان و اعضاي بدنت ستايش بگو، چون او سزاوار ستايش است وسزاوار است که شکر او به جاي آورده شود و ناسپاسي او نشود؛ به يادآورده شود و فراموش نگردد و اطاعت شود و نافرماني اش انجام نگيرد.
آيه ي 87-75:
فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ پس سوگند به غروبگاه ستارگان
وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ و اين سوگندي است اگر بدانيد بزرگ
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ هر آينه ، اين قرآني است گرامي قدر ،
فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ در کتابي مکنون
لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ که جز، پاکان دست بر آن نزنند
تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ نازل شده از جانب پروردگار جهانيان است
أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ آيا اين سخن را دروغ مي انگاريد ?
وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ و نصيب خود را در دروغ انگاشتن آن قرار مي دهيد ?
فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ پس چرا آنگاه که جان به گلوگاه رسد ،
وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ و شما در اين هنگام مي نگريد ، تکذيب نمي کنيد ?
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ ما از شما به او نزديک تريم ولي شما نمي بينيد.
فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ اگر قيامت را باور نداريد ،
تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ اگر راست مي گوييد ، بازش گردانيد.
خداوند به ستارگان و محل غروبشان و آن چه خداوند در اين اوقات به وجود مي آورد و بر عظمت و بزرگي او و يگاني اش دلالت مي کند سوگند ياد مي نمايد. پس چيزي را که به آن سوگند ياد شده است بزرگ جلوه داد و فرمود:« وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ» واگر بدانيد آن سوگندي بزرگ است و اين سوگند بدان جهت بزرگ است که در ستارگان و حرکتشان و فروگراييدن و غروبشان نشانه ها و عبرت هاي بي شماري هست.
آن چه که براي اثبات آن سوگند خورده شده قرآن است و سوگند ياد شده که حق است و شکّي در آن نيست و خير و خوبي فراوان دارد و دانش بسياري در آن نهفته است و هر خير و دانشي از کتاب خدا استنباط مي شود و به دست مي آيد.
« فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ» در کتابي نگاشته شده است که از چشم و ديد خلق پنهان و پوشيده است و اين کتاب پنهان لوح محفوظ مي باشد. يعني اين قرآن در لوح محفوظ نوشته شده است و نزد خداوند و فرشتگانش در ملاء اعلي مورد بزرگداشت است.
و احتمال دارد منظور از کتاب پنهان کتابي باشد که در دست فرشتگاني است که خداوند آن ها را با وحي و رسالت خويش پايين مي فرستد. منظور اين است که اين کتاب از نگاه و دسترس شيطان ها پنهان است و آن ها قدرتي براي تغيير دادن و افزودن به آن يا کاستن از آن را ندارند.
« لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» جز فرشتگان بزرگواري که خداوند آن ها را از آفت ها و گناهان و عيب ها پاک گردانده قرآن را لمس نمي کنند. جز پاکان به قرآن دست نمي زنند. پس اهل پليدي و شيطان به آن دسترسي ندارند. آيه به اين مطلب اشاره مي نمايد که جايز نيست کسي که پاک نمي باشد به قرآن دست بزند.
« تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ» اين قرآن با صفت هاي بزرگي که برايش ذکر شد از سوي پروردگار جهانيان نازل شده است؛ خداوندي که بندگانش را با نعمت هاي ديني و دنيوي پرورش مي دهد. و بزرگ ترين پرورش و تربيتي که با آن بندگانش را پرورش داده است ، نازل کردن اين قرآن است که منافع و مصالح هر دو جهان را در بردارد . خداوند با نازل کردن اين قرآن رحمت و لطفي در حق بندگانش نموده که سپاس آن را نمي توانند به جاي آورند.
از جمله آن چه که بر آن ها واجب است آن را انجام دهند و آشکارش کنند و به سوي آن فرا خوانند اين کلام است. بنابراين فرمود:« أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ» آيا اين ک تاب بزرگ و پند استوار را از ترس مردم و عيب جويي و زخم زبانشان پوشيده مي داريد؟ اين کار شايسته نيست ، بلکه سخني سزاوار پنهان شدن است که صاحبش به آن اعتماد نداشته باشد. امّا قرآن کريم حق است و هرکس با آن به مبارزه و کشمکش بپردازد مغلوب مي شود. کلامي است که پنهان داشته نمي شود بلکه آشکار مي گردد.
« وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ» و در مقابل منّت و احسان الهي که به آنان روزي داده است تکذيبش مي کنند و نعمت خداوند را سپاس نمي گزارند و مي گويند ما به سبب فلان چيز و به سبب باران از اين نعمت ها برخوردار شده ايم و نعمت را به کسي ديگر که آن را نداده است، نسبت مي دهند. آيا نبايد شکر خداوند را به خاطر احسانش به جاي بياوريد که احسان و نعمت را بر شما فرو فرستاد تا از فضل و لطف خويش بيش تر به شما بدهد؟ هان بدانيد که تکذيب و کفر سبب و انگيزه رفع نعمت و آمدن عذاب مي شود.
« فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ؛ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ؛ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ» چرا هنگامي که روح به حلقوم مي رسد و شما در اين حال نگاه مي کنيد؟! در صورتي که علم و آگاهي ما و فرشتگان از شما به او نزديک تر هستند، ولي شما نمي بينيد.
« فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ» اگر گمان مي بريد که شما پس از مرگ زنده گردانيده نمي شويد و حسابي پس نمي دهيد و جزا نمي بينيد، « تَرْجِعُونَهَا» چرا روح را به بدن باز نمي گردانيد؟« إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» اگر شما راست مي گوييد؟! حال آن که شما اقرار مي کنيد که از بازگرداندن روح ناتوان هستيد. پس يا بايد به حقّي که محمّد(ص) آورده است اقرار کنيد، يا اين که راه عناد و مخالفت را در پيش بگيريد، و اگر چنين کنيد سرانجام بد شما مشخّص خواهد شد.
آيه ي 96-88:
فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ، اما اگر از مقربان باشد ،
فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ براي اوست آسايش و روزي و بهشت پر نعمت
وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ و اما اگر از اصحاب سعادت باشد :
فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ پس تو را از اصحاب سعادت سلام است.
وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ و اما اگر از تکذيب کنندگان گمراه باشد ،
فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ به آب جوشان مهمانش کنند ،
وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ و به دوزخش در آورند.
إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ اين سخن سخني راست و يقين است.
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوي.
خداوند حالات گروه هاي سه گانه مقّربان، و ياران راست، و تکذيب کنندگان گمراه را در قيامت ، در آغاز سوره بيان کرد. سپس حالات آن ها را به هنگام مرگ در آخر سوره بيان نمود و فرمود:« فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ» پس اگر مُرده از مقّربان درگاه خداوند باشد؛ کساني که با انجام واجبات و مستحبات و ترک حرام و مکروه و مباحات، خود را به خداوند نزديک مي گردانند، « فَرَوْحٌ» آنان آسايش و شادي دارند و از نعمت هاي قلبي و روحي برخوردار خواهند بود. « وَرَيْحَانٌ» ريحان کلمه جامعي است که همه انواع لذتّ هاي جسمي از قبيل خوردني ها و آشاميدني ها را شامل مي شود.
و گفته شده که ريحان به معني گياه خوشبو که معروف مي باشد. و اين از باب تعبير به نوع چيزي از جنس عام آن مي باشد« وَجَنَّةُ نَعِيمٍ» و باغ هاي پرناز و نعمت. در اين باغ ها چيزهايي هست که هيچ چشمي تاکنون آن را نديده و هيچ گوشي اخبار آن را نشنيده و تصوّر آن به دل هيچ انساني خطور نکرده است. پس کساني که مقّرب بارگاه خداوند باشند به هنگام احتضار و در حالت نزع روح به اين چيزها مژده داده مي شوند؛ مژده اي که ارواح از شادي آن نزديک است به پرواز در آيند. همان طور که خداوند متعال فرموده است :« إِنَّ الَّذينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهَ ثُمَّ استَقَمُوا تَتَنَّزلُ عَلَيهُم المَلَئِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحزَنُوا وَأّبشِروُا بِالجَنَّّةِ الَّتي کُنُتم تُوعَدُون؛ نَحنُ أَولِيآوُکُم فِي الحَيوةِ الُّدنيا وَفِِي الاَخِرَةِ وَلَکُم فِيهَا مَا تَشتَهِي أَنفُسَکُم وَلَکُم فِيهَا مَا تَدَّعُونَ ؛ نُزُلَا مِّن غَفُورِ رَّحيم» بي گمان کساني که گفتند:« پروردگار ما الله است»، سپس پايداري ورزيدند، بر آنان فرشتگان فرود مي آيند و مي گويند:« نترسيد واندوهگين مباشيد و به بهشتي که وعده داده مي شويد شاد باشيد. ما دوستان شما هستيم هر آن چه که بخواهيد و دوست بداريد در بهشت مهيا است». و آن به عنوان مهماني از جانب پروردگار آمرزنده مهربان است.
و اين فرموده الهي که مي فرمايد:« لَهُمُ البُشري فِي الحَيوَةِ الدُّنيا وَفِي الاَخِرة» آنان را در زندگاني دنيا و آخرت مژده است. چنين تفسير شده که اين بشارت و مژده، بشارت در زندگاني دنيا مي باشد.
« وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ» و اگر از ياران راست باشد. آن ها کساني هستند که واجبات را انجام داده و محرّمات را ترک گفته اند، گرچه از آن ها در انجام پاره اي از وظايف کوتاهي سرزده، کوتاهي اي که به ايمان و يگانه پرستي آنان خللي وارد نکرده است. پس به هريک از اين ها گفته مي شود:« سَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ» از سوي ياران دست راستت درودت باد. يعني وقتي به آن ها مي رسد به او سلامي مي کنند. و يا اين که به او گفته مي شود از همه آفت ها و بلاها و عذاب به دور و سلامت هستي چون تو از دست راستي ها هستي، کساني که از عذاب و کيفر در امان مي باشند.
« فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ؛ وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» هنگامي که به نزد پروردگارشان مي آيند، ضيافت آنان عبارت است از وارد شدن به آتش؛ آتشي که از همه سو آن ها را فرا مي گيرد و به دل هايشان مي رسد. و هرگاه از شدّت تشنگي کمک بطلبند.
« يغَاثُوا بِمَآءِ کَالمُهلِ يشوِي الوُجوُه َ بِئسَ الشَّرَابُ وَسَأء ت مُرتَفَقَاً» با آب جوشاني که صورت ها را کباب مي کند به فرياد آن ها پاسخ داده مي شود. چه بد نوشيدني و چه بد جايگاهي است!
« إِنَّ هَذَا» آن چه خداوند ذکر نمود که بندگان را در مقابل کارهاي نيک و بدشان سزا و جزا خواهد داد، « لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ» حق و يقيني است که شک و ترديدي در آن نيست، و قطعا تحّقق مي يابد. و خداوند در اين باره دلايل قطعي به بندگانش نشان داده است تا جايي که خردمندان چنان باوردارند که گويا اين جزا را مي چشند و حقيقت آن را مشاهده مي کنند. پس آن ها خداوند را به خاطراين نعمت بزرگ ستايش مي نمايند.
بنابراين خداوند متعال فرمود:« فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ » پس نام پروردگار بزرگت را به پاکي ياد کن. پاک و منزّه است پروردگار بزرگ ما و بسي برتر و والاتر است، و به دور است از آن چه ستمگران و منکران مي گويند. و ستايش پروردگار جهانيان را سزاست، ستايشي پاک و خجسته و بس فراوان.
پايان تفسير سوره ي واقعه