فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره قمر

مکي و 55 آيه است.

 

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 5-1:

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ قيامت  نزديک  شد و ماه  دو پاره  گرديد.

وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ و اگر معجزه  اي  ببينند ، روي ، بگردانند و گويند : جادويي  بزرگ  است.

وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ و تکذيب  مي  کنند و از پي  هواهاي  خويش  مي  روند  و هر کاري  را هدفي   است.

وَلَقَدْ جَاءهُم مِّنَ الْأَنبَاء مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ و برايشان  خبرهايي  آمده  است  که  از گناهشان  باز مي  دارد.

حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ حکمتي  است  تمام   ولي  بيم  دهندگان  سودشان  ندهند.

خداوند متعال خبر مي دهد که قيامت نزديک شده و زمان آن فرا رسيده است امّا با وجود اين تکذيب کنندگان همواره قيامت را دروغ مي انگارند و براي فرا رسيدن آن خود را آماده نمي کنند. و خداوند به آن ها نشانه هاي بزرگي نشان مي دهد که بر آمدن قيامت دلالت مي کنند و انسان با ديدن چنين نشانه هاي  ايمان مي آورد. پس، يکي از بزرگ ترين نشانه هايي که بر صحّت پيامبر محمّد بن عبدالله (ص) دلالت مي نمايد اين است که وقتي تکذيب کنندگان از او خواستند به آن ها چيزهايي از امور خارق العاده نشان دهد که بر صحّت و درستي پيام و راستگويي او دلالت کنند، ايشان(ص) با انگشت به سوي ماه اشاره کرد و آن گاه ماه به فرمان خداوند شکاف برداشت و به دو نيمه تقسيم شد. تکّه اي از آن بر کوه ابي قبيس و تکه اي از آن بر کوه قعيقعان قرار گرفت.

و مشرکان و ديگران از اين معجزه و نشانه بزرگ را مشاهده کردند. معجزه  و نشانه  اي که انسان معمولي نمي تواند چنين کاري را بکند و مردم را فريب دهد و با چشم بندي چنين کاري را انجام دهد. آنان چيزي را مشاهده کردند که همانند آن را نديده بودند، بلکه نشنيده بودند که براي يکي از پيامبران پيش از محمّد(ص) معجزه اي همانند اين معجزه رخ داده باشد. پس، از اين معجزه حيران و شگفت زده شدند و ايمان به دل هايشان راه نيافت و خداوند نخواست که خيري بهره آنان شود.

بنابراين حيرت زده شدند و گفتند: محمّد ما را جادو کرده است. ولي شما از کساني بپرسيد که از سفر برگشته و نزد شما آمده اند، چرا که اگر محمّد بتواند شما را جادو کند نمي تواند کساني را که حضور نداشته  اند جادو نمايد.

بنابراين از کساني که از سفر برگشته بودند سوال کردند و آن ها به آنان خبر دادند که چنين چيزي را مشاهده کرده اند، آن گاه گفتند:« وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ» و هر کاري هم ثابت و ماندگار مي ماند. يعني تاکنون کار به نهايت و آخرت نرسيده است، بلکه از اين به بعد کار به سرانجام خواهد رسيد ، آن گاه کسي که تصديق کرده است در باغ هاي بهشت قرار مي گيرد و از آمرزش و خشنودي خداوند بهره مند مي شود. و کسي که تکذيب کرده است در ناخشنودي و عذاب خدا براي هميشه مي ماند.

خداوند متعال با بيان اين که آن ها هدف درستي ندارند و نمي خواهند از هدايت پيروي کنند مي فرمايد:« وَلَقَدْ جَاءهُم مِّنَ الْأَنبَاء مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ» از اخبار بازدارنده آن چه که آن ها را از سرکشي در گمراهي شان باز مي دارد نزد آنان آمده است، و آن « حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ» حکمتي رسا از جانب خداوند است. يعني تا حجّت بر جهانيان اقامه شود و بعد از آمدن پيامبران هيچ کسي بر خداوند دليلي نداشته باشد. « فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ» پس هشدار سودي نمي بخشد. چون خداوند متعال مي فرمايد:« وَلَو جَآءتهُم کُلُّ ءَايةٍ حَتَّي يرَوُا العَذَابَ الأَلِيمَ» و اگر هر نشانه اي نزدشان بياد ايمان نمي آورند تا آن که عذاب دردناک را ببينند.

آيه ي 8-6:

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ پس  در آن  روز که  آن  دعوت  کننده  ، آنان  را به  چيزي  ناخوش  فرا مي   خواند، از ايشان  رويگردان  شو.

خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ نشان  ذلت  در چشمانشان  آشکار است   چون  ملخهاي  پراکنده  از قبرها  بيرون مي ، آيند.

مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ سرها را بالا گرفته  به  سوي  آن  دعوت  کننده  مي  شتابند  کافران  مي  گويند :اين  روز دشواري  است.

خداوند متعال به پيامبرش (ص) مي فرمايد: معلوم است که چاره اي براي هدايت تکذيب کنندگان نيست و چيزي جز روي گرداندن از آن ها باقي نمي ماند. پس فرمود:« فَتَوَلَّ عَنْهُمْ» از آنان روي بگردان و منتظر باش تا روزي بزرگ و وحشتناک آن ها را فرا گيرد، و آن « يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ» روزي است که فرا خواننده که اسرافيل عليه السلام است مردمرا به چيز ناخوشايندي فرا مي خواند و انسان ها هرگز منظره اي ناخوشايندتر و دردناک تر از آن را نديده اند . پس اسرافيل در صور مي دمد و با صداي آن مردگان از گورهايشان بر مي خيزند و در محل قيامت گرد مي آيند.

« خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ» از ترس و وحشتي که دل هايشان را فرا گرفته است چشمانشان فروهشته است. « يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ» از گورها بيرون مي آيند، « كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ» و از بس که زيادند و به  يکديگر برخورد مي کنند گويي آن ها ملخ هايي هستند که در زمين پراکنده شده اند و بسيار زيادند.

« مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ» شتابان نداي فرا خواننده را اجابت مي کنند. و  اين دلالت مي نمايد که فرا خواننده آن ها را دعوت مي کند و به آن ها فرمان مي دهد تا در محل قيامت حاضر شوند. پس آن ها دعوتش را لبيک مي گويند و شتابان آن را پاسخ مي دهند.« يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ» کافراني که عذابشان آماده است مي گويند: اين روز سختي است. همانطرو که خداوند متعال مي فرمايد:« عَلَي الکَفِرينَ غَيرُ يسيرِ» بر کافران آسان نيست. يعني براي مومنان سهل و آسان است.

آيه ي 17-9:

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ پيش  از اينها قوم  نوح  تکذيب  کرده  بودند  بنده  ما را تکذيب  کردند و  گفتند : ديوانه  است   و به  دشنامش  راندند.

فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ و پروردگارش  را خواند : من  مغلوب  شده  ام  ، انتقام  بکش

فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ و ما نيز درهاي  آسمان  را به  روي  آبي  که  به  شدت  مي  ريخت  گشوديم.

وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاء عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ و از زمين  چشمه  ها شکافتيم  تا آب  به  آن  مقدار که  مقدر شده  بود گرد آمد.

وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ و او را بر آن  کشتي  که  تخته  ها و ميخها داشت  سوار کرديم.

تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاء لِّمَن كَانَ كُفِرَ زير نظر ما، روان  شد  اين  بود جزاي  کساني  که  کفر ورزيدند

وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ و هر آينه  آن  کشتي  را نشانه  اي  ساختيم   آيا هيچ  پند گيرنده اي  هست  ?

فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ پس  عذاب  و بيم  دادنهاي  من  چگونه  بود ?

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ و اين  قرآن  را آسان  ادا کرديم  تا از آن  پند گيرند آيا پند گيرنده اي  هست ?

وقتي خداوند تبارک و تعالي حالات کساني را بيان کرد که پيامبرش را تکذيب مي کنند، و اين که آيات هيچ نفع و سودي به حال آنان ندارد، آنان را برحذر داشت که چگونه خداوند تکذيب کنندگان پيش از آنها را هلاک نمود و  عذابش را بر آنان فرود آورد. پس قوم نوح را بيان کرد. نوح اوّلين پيامبري است که خداوند او را به سوي قومي بت پرستان فرستاد.

پس نوح آن ها را به شناخت خداي يگانه و يگانه پرستي فرا خواند امّا آن ها از ترک گفتن شرک امتناع ورزيدند و گفتند:« لَا تَذَرُونَّ ءَالِهَتَکُم وَلَا تَذَرُنَّ وَدّا سُوَاعَاَ وَلَا يغُوثَ وَيعُوقَ وَنَسرَاَ » معبودهاي خود را رها نکنيد و «ودّ» و «سواع» و «يغوث» و «يعوق» و «نسر» را ترک ننماييد. و نوح شب و روز و در پنهاني و آشکار آن ها را دعوت مي کرد امّا دعوت آن ها چيزي جز عناد و سرکشي و عيب جويي پيامبرشان به آنان نيفزود. بنابراين در اين جا فرمود:« فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ» آنان بنده ما را تکذيب کردند وگفتند : ديوانه است. چون ادعا مي کردند که شرک و گمراهي که آن ها و پدرانشان بر آن هستند چيزي است که عقل به آن فرا مي خواند و آن چه نوح عليه السلام آورده است جهالت و گمراهي است و فقط ديوانگان آن را ابراز مي دارند! و نوح را دروغگو انگاشتند و حقايقي که از ديدگاه عقل و شريعت ثابت است را وارونه جلوه دادند، چرا که آن چه نوح آورده بود حق بود و عقل هاي روشن و سالم را به سوي هدايت و نور و رشد راهنمايي مي کرد، و آن چه آن ها بر آن بودند جهالت و گمراهي بود.« وَازْدُجِرَ» و قوم نوح، او را از خود راندند، و وقتي نوح آن ها را به سوي خدا دعوت کرد با خشونت با او رفتار کردند. آن ها فقط به ايمان نياوردن و تکذيب او بسنده نکردند، بلکه تا آن جا که مي توانستند او را اذيت و آزار کردند و اين گونه که همه پيامبران دچار اذيت و آزار شده اند.

پس در اين هنگام نوح پروردگارش را به فرياد خواند و گفت:« أَنِّي مَغْلُوبٌ» من مغلوب شده ام و توانايي چيره شدن بر آن ها را ندارم. چون تعداد بسيار اندکي از قومش ايمان آورده بودند و آن ها توان مقابله با قومشان را نداشتند. پس نوح دعا کرد که من شکست خورده ام. « فَانتَصِرْ» بار خدايا! از آنان انتقام بگير. و در آيه اي ديگر فرموده است:« رَّبَ لَا تَذَر عَلَي الأَرضِ مِنَ الکَفِرينَ دَيارَاً » بار خدايا! هي کسي از کافران را روي زمين باقي و زنده مگذار.

پس خداوند خواسته نوح را پذيرفت و از قومش انتقام گرفت. خداوند متعال مي فرمايد:« فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ» پس درهاي آسمان را با آبي تند و فراوان گشوديم. « وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا» و از زمين چشمه ها جوشانديم. پس آب به صورت غير طبيعي و خارق العاده از آسمان فرو مي ريخت و از  تمام زمين چشمه ها مي جوشيد، حتي از تنور که معمولا آب در آن معنايي ندارد گذشته از اينکه چشمه آب باشد، چون تنور محل آتشي است آب برآمد. « فَالْتَقَى الْمَاء» پس آب آسمان و زمين، « َعلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِر» براي اجراي کاري که مقّدر شده بود و خداوند در ازل آن را به عنوان کيفر براي ستمگران سرکش ثبت کرده بود به هم آميختند.

« وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ» بنده مان نوح را بر  کشتي که از تخته ها و ميخ ها ساخته شده بود سوار کرديم و نجاتش داديم. « تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا» و کشتي در حالي که نوح و کساني که به او ايمان آورده بودند و با انواع مخلوقاتي که نوح بر آن سوار کرده بود  تحت نظر ما در حرکت بود. و خداوند کشتي را حفاظت مي  کرد تا غرق نشود و او بهترين نگهبان و کارساز است. « جَزَاء لِّمَن كَانَ كُفِرَ» آن چه با نوح کرديم و او را از غرق نجات داديم پاداش اين بودکه قومش او را تکذيب کردند و کفر ورزيدند و او با بردباري آن ها را دعوت کرد و دستور الهي را ادامه داد و هيچ چيزي او را از انجام فرمان خدا بازنداشت. همان طور که خداوند متعال در آيه اي ديگر فرموده است :« قيلَ ينُوحُ اَهبِط بَسَلَمِ مِّنًا وَبَرَکتِ عَلَيکَ وَعَلَي أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَکَ» گفته شد: « اي نوح! با سلامتي از جانب ما و برکت هايي که بر تو و ملت هايي است که همراه تو  هستند فرو بيا».

و احتمال دارد که معني اين باشد ما قوم نوح را هلاک کرديم و آن ها را عذاب داده و خوار نموديم و  اين به سزاي کفر و عنادشان بود. و اين معني طبق قرائتي است که « کُفِر» را با فتح «کاف» يعني کَفَرَ خوانده است.

« وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» و همانا داستان نوح و قومش را به عنوان نشانه اي برجاي گذاشته ايم تا پند پذيران از آن پند بگيرند، و هرکس از پيامبران سرپيچي کند و با آن ها مخالفت نمايد خدا او را با  عذابي سخت و فراگير هلاک خواهد کرد. ويا اين که ضمير به کشتي جنس آن بر مي گردد و اين که خداوند به پيامبرش نوح عليه السلام آموخت سپس خداوند صنعت کشتي سازي را ميان مردم باقي گذاشت، تا وجود کشتي آدمي را به اين راهنمايي کند که خداوند نسبت به خلق خويش مهربان است و به آن ها توّجه دارد. و تا دالّ بر کمال قدرت و آفرينش و صنعت شگفت  انگيز خداوند باشد.

« فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» پس آيا پندپذيري هست که از نشانه ها پند بگيرد و ذهن و فکرش را به آن چه از آيات برمي آيد مشغول نمايد؟ زيرا آيات در نهايت روشني وضوح و آساني قرار دارند. « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ» اي مخاطب! عذاب دردناک خداوند و بيم دادن او را که براي هيچ کس حجّتي باقي نمي گذارد چگونه ديدي؟

« وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» و بدون شک ما اين قرآن کريم را ساده و آسان گردانده ايم و کلماتش را براي حفظ کردن و تلّفظ آسان نموده ايم به گونه اي که مفاهيم آن به آساني فهميده و فرا گرفته مي شود. چون قرآن بهترين سخن و راست ترين معني را در بردارد و تفسير و توضيح آن بسيار روشن و واضح است و هرکس به آن روي بياورد خداوند مقصود او را در نهايت آساني به او مي دهد و برايش سهل مي گرداند. و «ذکر» شامل همه حلال و حرام و احکام و امر و نهي و احکام جزا و موعظه ها و عبرت ها، و عقايد مفيد و  اخبار راستين مي شود که عاملان از آن پند مي پذيرند. بنابراين دانش قرآن از لحاظ حفظ تفسير آن از همه علوم آسان تر است و به طور مطلق از همه دانش ها مهم تر و بزرگ تر مي باشد. علم مفيدي است که هرگاه بنده آن را بجويد در آن ياري مي شود. برخي از سلف در رابطه با اين آيه گفته اند: اگر طالب علمي وجود داشته باشد بر آموختن علم قرآن ياري مي شود. بنابراين خداوند از بندگانش مي خواهد تا به قرآن روي آورند و از آن پند بگيرند چنان که فرموده است:« فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» آيا ياد گيرنده و پند پذيري وجود دارد؟!

آيه ي 22-18:

كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ قوم  عاد تکذيب  کردند  پس  عذاب  و بيم  دادنهاي  من  چگونه  بود ?

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ ما بر آنها در روزي  نحس  و طولاني  بادي  سخت  فرستاديم  ،

تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ که  مردمان  را از زمين  ، همانند ريشه  هاي  از جاي  کنده  نخل  ، بر مي  کند،

فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ عذاب  و بيم  دادنهاي  من  چگونه  بود ?

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ و اين  قرآن  را آسان  ادا کرديم  تا از آن  پند گيرند  آيا پند گيرنده  اي   هست  ?

عاد قبيله معروفي بود که در يمن اقامت داشتند. خداوند هود عليه السلام را به عنوان پيامبر به سوي آن ها فرستاد و آنان را به توحيد و پرستش خداوند دعوت نمود امّا  او را تکذيب کردند، آن گاه خداوند « رِيحًا صَرْصَرًا» باد بسيار تند و شديدي را« فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ» در يک روز شوم، روزي که بدبختي و عذاب دردناکي داشتند بر آنان فرستاد و هفت شب و هشت روز ادامه يافت.

« تَنزِعُ النَّاسَ» از بس که شديد و تند بود مردم را از زمين بر مي کند و به هوا مي برد سپس آن ها را به زمين مي زد و نابود مي شود و آن ها طوري مي شدند که « كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ» اجسادشان بعد از مرگشان گويي تنه هاي درختان خرمايي هستند که باد آن ها را از يخ کنده و به زمين انداخته است . به راستي که مردم وقتي خدا را نافرماني بکنند بسيار براي او بي ارزش مي شوند! « فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ» پس عذاب من و هشدارهايم چگونه بود؟

بايد گفت که سوگند به خدا عذبي بس دردناک است و هشداري است که براي هيچ کس عذر و دليلي باقي نمي گذارد.« وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» و به راستي قرآن را به منظور پندپذيري آسان گردانده ايم، پس آيا پندپذيري هست؟ خداوند متعال از آن جا که نسبت به بندگانش مهربان است و به آن ها توّجه دارد و آن ها را به آن چه دين و دنيايشان را بهبودي مي بخشد فرا مي خواند، اين مطلب را تکرار مي نمايد که قرآن را براي پند پذيري آسان گردانده  است.

آيه ي 32-23:

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ قوم  ثمود بيم  دهندگان  را تکذيب  کردند.

فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ گفتند : اگر از انساني  همانند خود پيروي  کنيم  گمراه  و ديوانه  باشيم  ،

أَؤُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ آيا از ميان  همه  ما کلام  خدا به  او القا شده  است  ? نه  ، او دروغگويي   خودخواه  است.

سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ فردا خواهند دانست  که  دروغگوي  خودخواه  کيست

إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ ما آن  ماده  شتر را براي  آزمايششان  مي  فرستيم   پس  مراقبشان  باش  و  صبرکن

وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ و به  آنها بگوي  که  آب  ميانشان  تقسيم  شده   نوبت  هر که  باشد او به  سر  آب ، مي  رود

فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ يارشان  را ندا دادند و او شمشير برگرفت  و آن  را پي  کرد

فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ عذاب  و بيم  دادنهاي  من  چگونه  بود ?

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ ما بر آنها يک  آواز سهمناک  فرستاديم  پس  همانند آن  علفهاي  خشک   آغل گوسفند شدند.

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ و اين  قرآن  را آسان  ادا کرديم  تا از آن  پند گيرند  آيا پندگيرنده  اي   هست  ?

« كَذَّبَتْ ثَمُودُ» ثمود قبيله معروف و مشهوري در سرزمين حجر بودند، و پيامبرشان صالح عليه السلام وقتي آن ها را به عبادت خداوند يگانه و بي شريک دعوت نمود و آن ها را از عذاب بيم داد، با او مخالفت کردند.

پس آن ها صالح را تکذيب کردند و خود را از او برتر داشتند و از روزي تکبّر و سرکشي گفتند:« أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ» چگونه از يک انسان که فرشته نيست پيروي کنيم. هم چنين او از خود ماست و از ديگران که نزد مردمان از ما بزرگ تر هستند والا و مهم تر نمي باشد، با وجود اين او يک نفر است. « إِنَّا إِذًا» اگر در اين صورت ما از او پيروي کنيم، همانا « لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ» ديوانه و بدبخت خواهيم بود. آن ها اين سخن را به سبب گمراهي و شقاوتشان مي گفتند آن ها نپذيرفتند که پيامبر انسان باشد و اين امر را عيب مي پنداشتند. امّا اين را عيب و ننگ نمي دانستند که درخت و سنگ و مجسمه هايي را پرستش مي کنند.

« أَؤُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا» چگونه از ميان همه ما خداوند اورا مي گزيند و وحي را بر او نازل مي کند؟ کدام ويژگي او سبب شده که وي از ميان ما برگزيده شود؟ اين اعتراضي بود که تکذيب کنندگان مي کردند و همواره با اين اعتراض دعوت پيامبران را رد مي کردند و خداوند با اين گفته که پيامبران به امّت هايشان گفته اند پاسخ آن ها را داده است:« قَالَت لَهُم رُسُلُهم إِن نَّحنُ إِلَّا بَشَرُ مِّثلُکُم وَلَکِنَّ اللَّهَ يمُنُّ عَلَي مَن يشَآءُ مِن عِبَادِهِ» پيامبرانشان گفتند: ما جز انسان هايي همچون شما نيستيم، ولي خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منّت مي گذارد. خداوند صفات و اخلاق و کمالاتي به پيامبران ارزاني داشته است که با آن براي حمل رسالت پروردگارشان شايسته مي گردند و وحي الهي را به خود  اختصاص داده اند. و اين از رحمت و حکمت الهي است که پيامبران انسان بوده  اند، و اگر فرشته بودند انسان ها نمي توانستند از  آن ها فرا بگيرند. و اگر پيامبران را از فرشتگان مقّرر مي کرد تکذيب کنندگان را هر چه زودتر عذاب فرا مي گرفت.

منظور قوم ثمود از سخني که به پيامبرشان صالح مي گفتند تکذيب کردن او بود، بنابراين حکم ستمگرانه اي در حق او نمودند و گفتند:« بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ» بلکه او زياد دروغ مي گويد و بدي او زياد است. خداوند رويشان را زشت بگرداند! چقدر نادان و ستمگر بودند و چقدر با سخنان زشت و سخت با راستگويان خيرخواه برخورد مي کردند. پس وقتي که طغيان و سرکشي شان شدّت گرفت خداوند آن ها را گرفتار کيفر و عذاب کرد.

پس خداوند ماده شتر را فرستاد که از بزرگ ترين نعمت هايش بر آن ها بود  و آن ها شير آن را مي دوشيدند و همه را کفايت مي کرد. « فِتْنَةً لَّهُمْ» و براي امتحان و آزمون آن ها بود. « فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ» پس بر دعوت کردن خود شکيبا باش و منتظر عذابي باش که بر آن ها فرود خواهد آمد. يا منتظر باش و ببين آيا ايمان مي آورند يا کفر مي ورزند؟

« وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ» و به آنان خبر ده آيي که استفاده مي کنند ميان آن ها و ماده شتر تقسيم شده است؛ يک روز نوبت ماده شتر است و يک روز ديگر نوبت آب آن هاست. « كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ» و هرکس که نوبتش باشد بر سر آب مي آيد و هرکس که نوبتش نباشد بر سر آب نمي آيد.

« فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ» پس همان يارشان را که شتر را پي زد کسي که بدبخت ترين فرد قبيله بود صدا زدند، « فَتَعَاطَى» و دستوري را که به او دادند اطاعت کرد. « فَعَقَرَ» و شتر را پي زد.

« فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ» پس عذاب خدا سخت ترين عذاب بود و خداوند بانگي مرگبار و زلزله اي را براي نابودي شان فرستاد که  همه را نابود کرد و صالح و کساني را که همراه او ايمان آورده بودند نجات داد.

« إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً» پس از چهار روز، بعد از اين که شتر را پي زدند بر آنان بانگ مرگباري فرستاديم که جبرئيل عليه السلام آن را سر داد. « فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ» پس آنان همگي به صورت گياه خشکيده و خُرد شده اي درآمدند. يا مانند گياه خشکي درآمدند که صاحب چهارپايان در آغل جمع آوري مي کند. خلاصه معني  اين است که بر آن ها بانگ مرگباري مسلط کرديم و به سبب آن مانند گياهان خشکي شدند که هرکس بخواهد آن را جمع آوري مي کند تا به چهارپايانش بدهد. « وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» و به درستي که قرآن را براي پندپذري آسان گردانده ايم، پس آيا پند پذيري هست؟

آيه ي 40-33:

كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ قوم  لوط بيم  دهندگان  را تکذيب  کردند

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ ما بر آنها بادي  رمل  برانگيز فرستاديم  ، مگر بر خاندان  لوط که  آنها را  سحرگاه  رهانيديم.

نِعْمَةً مِّنْ عِندِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَن شَكَرَ نعمتي  بود از جانب  ما و آنان  را که  سپاس  گويند چنين  پاداش  دهيم.

وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ از، انتقام  سخت  ما ترسانيدشان  ولي  با بيم  دهندگان  به  جدال  برخاستند

وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَن ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ از مهمان  او کاري  زشت  خواستند  ما نيز چشمانشان  را کور گردانيديم   پس  بچشيد عذاب  و بيم  دادنهاي  مرا

وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ هر آينه  بامدادان  عذابي  پايدار به  سر وقتشان  آمد

فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ پس  عذاب  من  و بيم  دادنهاي  مرا بچشيد

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ و اين  قرآن  را آسان  ادا کرديم  تا از آن  پند گيرند  آيا پند گيرنده  اي   هست  ?

« كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ» لوط عليه السلام وقتي قومش را به پرستش خداوند يگانه که شريکي ندارد فرا خواند و آنان را از شرک و کار زشتي که پيش از آنان هيچ يک از جهانيان مرتکب آن نشده بود نهي کرد، او را تکذيب کردند و دروغگوش انگاشتند و به شرک ورزيدن و زشتي هاي خود ادامه دادند، حتي فرشتگاني که به صورت مهمان پيش لوط آمدند وقتي قومش خبر شدند شتابان آمدند تا با آن ها کار زشت انجام دهند.

خداوند آن ها را لعنت کند! و از لوط خواستند تا به آن ها اجازه دهد تا با مهمانانش عمل زشت را انجام دهند. آن گاه خداوند به جبرئيل عليه السلام دستور داد که چشمانشان را کور گرداند و پيامبرشان آن ها را از گرفتار شدن به  عذاب خدا و کيفر الهي ترسانده بود.« فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ» امّا آن ها درباره هشدارها شک کردند.

« وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ» و بامدادان عذابي کوبنده و پايدار آن ها را فرا گرفت، و خداوند ديارشان را زيرو رو کرد و با سنگ هاي نشان دار آن ها را سنگباران نمود. و خداوند لوط و خانواده اش را به پاداش آنکه شکر پروردگارشان را به جاي آورده بودند و تنها او را پرستش کرده بودند از اندوه بزرگ نجات داد.

آيه ي 55-41:

وَلَقَدْ جَاء آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ بيم  دهندگان  نزد خاندان  فرعون  آمدند

كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ همه  آيات  ما را تکذيب  کردند  ما نيز آنها را فرو گرفتيم  چون  فرو  گرفتن ، پيروزمندي  مقتدر

أَكُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِّنْ أُوْلَئِكُمْ أَمْ لَكُم بَرَاءةٌ فِي الزُّبُرِ آيا کافران  شما از ايشان  نيرومندترند يا در کتابها آمده  است  که  در  امان هستيد ?

أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ يا مي  گويند که  ما همگي  به  انتقام  بر مي  خيزيم  ?

سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ زودا که  آن  جمع  منهزم  شود و پشت  کرده  بازگردند

بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ بلکه  وعده  گاه  آنها قيامت  است  و قيامت  بلاخيزتر و تلختر است

إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ مجرمان  در گمراهي  و جنونند

يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ روزي  که  آنها را ، به  صورت  ، در جهنم  کشند که  : بچشيد عذاب  سقر را

إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ما هر چيز را به  اندازه  آفريده  ايم

وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ فرمان  ما تنها يک  فرمان  است  ، آن  هم  چشم  بر هم  زدني  است

وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ کساني  را، که  همانند شما بودند ، هلاک  کرديم   آيا پند گيرنده  اي  هست  ?

وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ هر کاري  که  کرده  اند در دفترهاست

وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ هر کار بزرگ  و کوچکي  مکتوب  است

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ پرهيزگاران  در باغها و کنار جويبارانند

فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ در جايگاهي  پسنديده  ، نزد فرمانرايي  توانا

« وَلَقَدْ جَاء آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ» و به درستي که هشدارها به سراغ فرعون و قومش آمد. خداوند موسي را به سوي آن ها فرستاد و او را با نشانه ها و معجزات روشن تاييد کرد و عبرت ها و آموختني هايي را به آن ها نشان داد که به ديگران نشان نداده بود. امّا آن ها همه آيات و نشانه هاي الهي را تکذيب کردند آن گاه خداوند آن ها را کيفر دادن پيروزمندي توانا ، پس او و لشکريانش را در دريا غرق نمود.

منظور از بيان اين داستان ها برحذر داشتن مردم وتکذيب کنندگان محّمد(ص) است. بنابراين فرمود:« أَكُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِّنْ أُوْلَئِكُمْ» آيا اين بت هايي که برترين پيامبر را تکذيب کرده اند از آن تکذيب کنندگان بهتر هستند، آن هايي که خداوند هلاک شدنشان را بيان کرد؟! پس اگر اينان از آن ها بهترند ممکن است از عذاب نجات يابند و به عذابي گرفتار نشوند که آن انسانهاي شرور بدان گرفتار شدند . ولي در حقيقت چنين نيست و اين ها اگر از آن ها بدتر نباشند بهتر نيستند.« أَمْ لَكُم بَرَاءةٌ فِي الزُّبُرِ» با اين که خداوند در کتاب هايي که بر پيامبران نازل کرده است به شما عهد و پيماني داده است و آن گاه شما بر اين باوريد که طبق آن چه خداوند خبر داده و وعده داده است نجات يافتگان هستيد؟

چنين نيست، بلکه  عقلا و شرعاً امکان ندارد که در کتاب هاي الهي که متضمنّ حکمت و  عدالت هستند براي آن ها برائت و نجاتي ثبت شده باشد، چون نجات يافتن چنين معاندان تکذيب کننده اي که برترين و محترم ترين پيامبر خدا را دروغگو انگاشته اند مطابق حکمت نيست.

پس تنها اين احتمال باقي مي ماند که آن ها قدرتي داشته باشند و به وسيله آن چيره و پيروز گردند. بنابراين خداوند خبر داد که آن ها مي گويند:« نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ» ما گروهي شکست ناپذير هستيم و يک ديگر را ياري ميدهيم.

خداوند متعال با بيان ناتواني آن ها و اين که شکست خواهند خورد فرمود:« سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ» اين گروه شکست خواهند خورد و پشت مي کنند. و همان گونه که خداوند خير داده بود اتفّاق افتاد و خداوند گروه بزرگشان را در روز «بدر» شکست داد و سران و بزرگشان را در روز «بدر» شکست داد و سران و بزرگشان کشته شدند و خوار گرديدند و خداوند دين و پيامبرش و گروه مومنان را ياري نمود و پيروز گرداند.

با وجود اين، همه ي آن ها موعدي دارند که در آن گردآورده مي شوند؛ آن هايي که در دنيا گرفتار عذاب شدند، و آن هايي که از لذّت هاي دنيا بهره مند شدند. بنابراين فرمود:« بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ» بلکه قيامت وعده گاه آنان است و در آن جزا داده مي شوند و دادگرانه حق از آن ها گرفته مي شود.« وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ» قيامت بزرگ تر و دشوارتر از همه آن چيزي است که تصوّر مي شود.

« إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ» کساني که مرتکب جنايت  هاي زياد و گناهان بزرگ از قبيل شرک و غيره شده اند، چنين کساني در دنيا گمراه هستند و از علم و عملي که آن ها را از عذاب نجات مي دهد دور مي باشند و روز قيامت در عذاب دردناک و در آتشي که در اجسامشان شعله ور مي گردد و به دل هايشان مي رسد خواهند بود.

« يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ» روزي که بر چهره هايشان که شريف ترين عضو آن هاست و بيش تر از ديگر اعضا درد مي گيرد در دوزخ کشيده مي شوند، و اين گونه خوار مي گردند . و به آن ها گفته مي شود:« ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ» درد و رنج و خشم و شعله هاي آتش دوزخ را بچشيد.

« إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» ما هر چيزي را به اندازه مقّرر آفريده ايم . و اين شامل همه مخلوقات و دنياي بالا و پايين مي شود. همه اين ها را خداوند به تنهايي آفريده است و آفريننده اي ديگر ندارند و هيچ کس در آفرينش آن مشارکتي نداشته است.

خداوند آفريده ها را طبق نقشه اي که از پيش علم و قلمش بر آن رفته است در وقت و زمان مشخّص و به اندازه و مقدار معلوم و همراه با همه صفت هايي که دارند آفريده است . و اين کار براي خداوند آسان است. بنابراين فرمود:« وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» فرمان ما جز يک کلمه نيست، مانند چشم به هم زدني پس هرگاه خداوند چيزي به آن مي گويد: باش! پس مي شود، همانند به هم زدن چشم که بي هيچ ممانعت و بدون هيچ سختي  انجام مي گيرد.

« وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشْيَاعَكُمْ» و همانا کساني را که پيش از شما بوده و کارهاي شما را کرده و همانند شما پيامبران را تکذيب کرده اند هلاک و نابود کرده ايم. « فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» پس آيا پند پذيري هست تا بداند که سنت و شيوه الهي در مورد گذشتگان و آيندگان يکي است؟! و همان طور که حکمت او اقتضا نموده تا آن بدکاران را هلاک کند اين ها هم مثل آن ها هستند و بين دو گروه هيچ فرقي نيست.

« وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ» و هر کار نيک و بدي که انجام داده اند در کتاب هاي تقديري نوشته شده است. « وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ» و هر کوچک و بزرگي مکتوب مي باشد. و اين حقيقت تقدير و قضا است؛ خداوند هر چيزي را دانسته و نزد خودش در لوح محفوظ نگاشته و ثبت  کرده است. پس هر آن چه خدا بخواهد مي شود و هر آن چه نخواهد نمي شود و هر آن چه که به انسان مي رسد امکان نداشته که به او نرسد و هر آن چه که به  انسان رسيده امکان نداشته که به او اصابت نکند.

« إِنَّ الْمُتَّقِينَ» کساني که با انجام اوامر الهي و ترک نواهي او از خدا پروا داشته اند و از شرک و گناهان کبيره و صغيره پرهيز کرده اند « فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ» در باغ هاي پر ناز و نعمت بهشت و در کنار جويبارها هستند؛ بهشتي که در آن نعمت هايي است که هيچ چشمي همانند آن را نديده و هيچ گوشي آن را نشنيده و به دل و تصور هيچ انساني خطور نکرده است؛ نعمت هايي از قبيل درختان شکوفا با ميوه هاي رسيده و نهرهاي روان و قصرها و کاخ هاي بلند و منازل زيبا و خوردني ها و نوشيدني هاي لذيذ و گوارا و حورهاي بهشتي و باغچه هاي زيبا و رضامندي خداوند و دستيابي به قرب و نزديکي او . بنابراين فرمود:« فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ» آنان در مقام و منزلتي راستين نزد فرمانروايي توانا قرار مي گيرند. و ديگر از آن چه پروردگارشان از جود خودش به آن ها عطا مي کند مپرس. خداوند ما را از زمره آنان بگرداند و از خيري که نزد اوست به سبب شّر و بدي هايمان محروم نسازد.

پايان تفسير سوره ي قمر

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره