فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي طور

مکي و 49 آيه است.

 

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 16-1:

وَالطُّورِ قسم  به  کوه  طور ،

وَكِتَابٍ مَّسْطُورٍ و قسم  به  کتاب ، نوشته  شده  ،

فِي رَقٍّ مَّنشُورٍ در صفحه  اي  گشاده  ،

وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ و قسم  به  بيت  المعمور ،

وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ و قسم  به  اين  سقف  بر افراشته  ،

وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ و قسم  به ، درياي  مالامال  ،

إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ که  عذاب  پروردگارت  واقع  شدني  است.

مَا لَهُ مِن دَافِعٍ و آن  را دفع  کننده  اي  نيست

يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاء مَوْرًا روزي  که  آسمان  سخت  بچرخد ،

وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا و کوهها به  شتاب  روان  شوند ،

فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ پس  در آن  روز ، واي  بر تکذيب  کنندگان  :

الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ آنان  که  سرگرم  کارهاي  باطل  خويشند.

يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا روزي  که  آنها را به  قهر به  جانب  جهنم  کشند :

هَذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ اين  است  آن  آتشي  که  دروغش  مي  انگاشتيد

أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ آيا اين  جادوست  يا شما نمي  بينيد ?

اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاء عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ به  آتش  در آييد  خواه  بر آن  صبر، کنيد يا صبر نکنيد ، تفاوتي  نکند  شما را در برابر کارهايي  که  مي  کرده  ايد ، کيفر مي  دهند.

خداوند بزرگ به اين امور بزرگ که دربرگيرنده ي حکمت هاي گران قدر است براي اثبات حقّانيت رستاخيز و پاداش پرهيزگاران و سزاي تکذيب کنندگان سوگند مي خورد. پس به «طور» سوگند خورد و آن کوهي است که خداوند بر بالاي آن با موسي بن عمران عليه الصلاة و السلام سخن گفت و به او احکامي را وحي کرد. و اين احکام منّتي بر او وامّتش بود و از آيات بزرگ خدا و از نعمت هايش بودند که بندگان نمي توانند ارزش آن را برشمارند.

« وَكِتَابٍ مَّسْطُورٍ» و سوگند به کتاب نوشته شده . احتمال دارد که منظور از آن لوح محفوظ باشدکه خداوند در آن همه چيز را نوشته است. و احتمال دارد که منظور از کتاب نوشته شده قرآن کريم باشد که برترين کتاب هاست و خداوند آن را نازل فرموده در حالي که خبر و حکايت پيشنيان و پسينيان را در بردارد و مشتمل بر دانش هاي گذشتگان و آيندگان است.

« فِي رَقٍّ مَّنشُورٍ» در ورقي نوشته شده که آشکار است و بر هيچ عاقل و بيننده اي پوشيده نيست.

« وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ» و قسم به خانه آباد و آن خانه ايست که بر بالاي آسمان هفتم است و همواره به وسيله فرشتگان بزرگوار آباد مي باشد و هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مي شوند و در آن پروردگارشان را بندگي مي کنند، هرگاه از آن خارج شود تا روز قيامت نوبت بازگشت به آن ها نمي رسد. و گفته شده که «بيت المعمور» بيت الحرام= کعبه است که با طواف کنندگان و نمازگزاران و با زايراني که به قصد انجام حج و عمره مي ايند در هر وقت آباد است. همان طور که خداوند در آيه اي ديگر به بيت الحرام قسم خورده و مي فرمايد:« وَهَذا البَلَدِ الأَمينِ» و سوگند به اين شهر امين.

و خانه اي که برترين خانه هاي زمين است و مردم به قصد انجام حج و عمره که يکي از ارکان اسلام و ارزش هاي بزرگ آن مي باشد به سوي آن مي آيند، خانه اي که ابراهيم و اسماعيل آن را ساخته اند و خداوند آن را مايه پاداش و ثواب مردم و محلّي امن قرار داده است. چنين خانه اي سزاوار است که خداوند به آن سوگند بخورد و عظمت شايسته آن را بيان نمايد و به حرمت آن سوگند بخورد.

« وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» و سوگند به سقف برافراشته، يعني آسمان که خداوند آن را سقفي براي مخلوقات و زمين قرار داده که زمين روشنايي اش را از آن مي گيرد، و مردم با استفاده از علامت ها و نشانه هاي آن راهياب مي شوند و خداوند باران رحمت و انواع روزي را از آن نازل مي کند.

« وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ» و سوگند به درياي سرشار از آب که خداوند آن را پر کرده و از طغيان و جاري شدن بر روي زمين منع کرده است با اين که به اقتضاي طبيعت مي بايست روي زمين را بپوشاند، ولي حکمت خداوند اقتضا نموده است که دريا را از جاري شدن باز دارد تا انواع حيوانات بتوانند روي زمين زندگي نمايند. و گفته شده که «مسجور» به معني بر افروخته شده مي باشد که روز قيامت آب آن به آتش تبديل مي گردد و دريا سراپا آتش مي شود و سرشار از انواع عذاب مي گردد.

چيزهايي که خداوند به آن سوگند خورده است بر اين دلالت مي نمايند که اين ها از نشانه هاي خدا هستند و دلايل يگانگي و توانمندي او مي باشند.

و دلايلي بر اين هستند که او مي تواند مردگان را زنده نمايد. پس فرمود:« إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ» قطعا عذاب پروردگارت واقع مي شود و خداوند خلاف وعده نمي کند. « مَا لَهُ مِن دَافِعٍ» باز دارنده اي براي عذاب خدا و جود ندارد که از آن جلوگيري کند چون هيچ چيزي بر قدرت خداوند چيره نمي گردد و هيچ فرار کننده اي از  دست او در نمي رود. سپس وصف و حالت آن روز را بيان کرد که عذاب در آن واقع مي شود، پس فرمود:« يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاء مَوْرًا» روزي که آسمان به چرخش و تکان و جنبش در مي آيد و آشفتگي و لرزش آن  ادامه مي يابد.

« وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا » و کوه ها از جاهايشان برکنده مي شوند و همانند ابرها به حرکت در آمده و مانند پنبه حلّاجي شده به رنگ هاي مختلف درمي آيند، سپس پراکنده مي گردند و همه اين ها به خاطر وحشت روز قيامت است. سپ انسان ضعيف در آن روز چگونه خواهد بود؟!

« فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» ويل کلمه ايست که هر نوع عذاب و غم و اندوه و ترسي را شامل مي شود. در آن روز تکذيب کنندگان به همه اين ها گرفتار مي شوند. سپس حالت تکذيب کنندگان را بيان کرد؛ کساني که به سبب تکذيب حق سزاوار ويل گشته اند، پس فرمود:« الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ» کساني که سرگرم کارهاي باطل خود هستند و دانش و پژوهش آن ها علوم زيانباري است که تکذيب حق و تصديق باطل را در بردارد. و  اعمال و کارهايشان کارهاي جاهلان و بي خردان است. به خلاف آن چه اهل تصديق و ايمان بر آن ها هستند که علومشان مفيد و کارهايشان شايسته است.

« يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا» روزي که با قهر و خشونت به سوي آتش جهنّم برده شده و بر چهره هايشان کشانده مي شوند و با لومه و سرزنش به آن ها گفته مي شود:

« هَذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ» اين همان آتشي است که آن را دروغ مي پنداشتيد پس امروز بچشيد عذاب هميشگي را؛ عذابي که مقدار و حالت آن را کسي جز خدا نمي داند.

« أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ» آيا اين جادو است يا اين که شما نمي بينيد؟ احتمال دارد که اشاره به آتش و عذاب باشد. همان طور که سياق آيات بر همين دلالت مي کند. يعني وقتي آن ها آتش و عذاب را ببينند به صورت توبيخ به آن ها گفته مي شود: « آيا اين جادويي است که حقيقت ندارد حال آن که آن را ديده ايد، يا اين که در دنيا نمي توانستيد ببينيد؟» يعني بينش و دانش نداشتيد بلکه به اين چيز جاهل و ناآگاه بوديد و حجّت بر شما اقامه نشده است؟ و پاسخ منتفي بودن هر دو چيز است. امّا سحر و جادو آشکار است که قرآن راست ترين کلام سات و از همه جهات با جادو متضاد است. و امّا اين که آن ها بينش و دانش نداشتند مسئله برخلاف اين است بلکه خداوند حجّت را بر آن ها اقامه نمود و پيامبران آنها را فرا خواندند تا به اين روز ايمان بياورند . و دلايل و حجّت هايي بر آن اقامه شد که آن را از بزرگترين امور مدّلل و واضح قرار مي دهد.

و احتمال دارد که « اصْلَوْهَا» وارد آن شويد به صورتي که شما را از هر سو در بر مي گيرد و بدن هايتان را مي پوشاند و آتش به دل هايتان مي رسد. « فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاء عَلَيْكُمْ» چه شکيبايي  کنيد چه بيتابي نماييد برايتان يکسان است. يعني شکيبايي ورزيدنتان در برابر آتش فايده اي ندارد و برخي از شما در کنار برخي ديگر احساس آرامش نخواهد کرد، و عذاب از شما کاسته نخواهد شد و اين عذاب از چيزهايي نيست که هرگاه بنده بر آن شکيبايي بورزد سختي و مشقّت آن آسان شود. و آن ها به سبب اعمال ناپاکشان به چنين عذابي گرفتار شده اند، بنابراين فرمود:« إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» تنها برابر کارهايي که خودتان کرده ايد کيفر داده مي شويد.

آيه ي 20-17:

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ پرهيزگاران  در بهشتها و نعمتند.

فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ؛ از آنچه  پروردگارشان  به  آنها داده  است  شادمانند ، و خدا آنها را از  عذاب  جهنم  نگه  داشته  است.

كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ به  پاداش  کارهايي  که  کرده  ايد بخوريد و بياشاميد  گوارايتان  باد.

مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ بر آن  تختهاي  کنار هم  چيده  ، تکيه  مي  زنند  حوريان  را همسرشان  مي ، گردانيم.

وقتي کيفر تکذيب کنندگان را بيان کرد، نعمت پرهيزگاران را نيزذکر نمود تا هم تشويق کرده باشد و هم بيم داده باشد و دل ها در ميان ترس و اميد به سر ببرند. پس فرمود:« إِنَّ الْمُتَّقِينَ» بي گمان کساني که با انجام دادن دستورات و پرهيز از منهّيات از خشم وناخشنودي و عذاب خداوند پروا داشته و پرهيز نموده اند، « فِي جَنَّاتٍ» در باغ هايي هستند که درختان پرشکوفه و نهرهاي خروشان و منظره هاي شگفت انگيز و منزل هاي آراسته آن باغ ها را فرا گرفته اند. « وَنَعِيمٍ» و در ناز و نعمت هستند. و اين شامل نعمت هاي قلبي و روحي و بدني مي باشد.

« فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ» از آن چه پروردگارشان به آنان داده شاد و خوشحالند و با شادي و لذّت از آن بهره مي برند و از نعمت هاي وصف ناپذيري که خداوند به آن ها داده خوشحالند و هيچ کس نمي داندکه چه نعمت هاي لذّت بخشي براي وي پنهان شده است. « وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ» و خداوند آنان را از عذاب دوزخ محفوظ داشته است. پس هر آن چه را که دوست داشتني است به آن ها داده است و از آن چه مايه ترس و وحشت است آنان را نجات داده است، چون کارهايي کرده اند که خداوند دوست داشته است، و از آن چه خدا را ناخشنود مي کند پرهيز کرده اند.

« كُلُوا وَاشْرَبُوا» و از انواع خوردنيها و نوشيدني ها که دوست داريد بخوريد و بياشاميد، « هَنِيئًا» و نوش و گواريتان باد.

« بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» آن چه بدان دست يافته ايد به سبب کارهاي نيک و گفته هاي خوبتان است که انجام داده ايد. « مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ» آنان با راحتي و آرامش بر تخت هايي که با انواع پرده ها آراسته شده اند و در کنار هم قرار گرفته اند تکيه مي زنند. و خداوند تخت ها را اين گونه توصيف نمود که در کنار هم و رديف هستند. تا بر کثرت آن و ترتيب زيبايشان دلالت نمايد و نشانگر آن باشد که آن ها گردهم مي آيند و با مهرباني و شادي زندگي مي کنند. پس وقتي از نعمت هاي قلبي و روحي و جسمي برخودار شدند، آن گونه که در تصوّر هيچ انساني نمي گنجد، خوردني هاي لذيذ و نوشيدني هاي گوارا و مجالس زيبا که به دل هيچ انساني خطور نمي کند، بهره مند شدن از زناني باقي مي ماند که شادي جز با آن ها کامل نمي شود.  پس خداوند متعال بيان کرد آن ها همسراني دارند که از نظر هيئت و آفرينش و اخلاق از همه زن ها کامل تر مي باشند. بنابراين فرمود:« وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ» و حورهاي درشت چشم را به همسري آنان در مي آوريم و آن ها زناني هستند که از زيبايي ظاهري برخوردار هستند و هم داراي اخلاق خوب مي باشند که اين باعث مي شود بينندگان از زيبايي آن ها به حيرت بيافتند و عقل هاي جهانيان را بربايند و نزديک است که دل ها از اشتياق و علاقه به سوي آن ها پر بگشايند. «عِين» يعني درشت چشم ، حورهايي که چشم هايي دلکش دارند که سياهي و سفيدي آن بسيار زيباست.

آيه ي 28-21:

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ کساني  که  خود ايمان  آوردند و فرزندانشان  در ايمان  ، پيرويشان  کردند  فرزندانشان  را به  آنها ملحق  مي  کنيم  و از پاداش  عملشان  هيچ  نمي  کاهيم  که  هر کسي  در گرو کار خويشتن  است.

وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ و پيوسته  از هر گونه  که  بخواهند ، ميوه  و گوشت  ، عطايشان  مي  کنيم.

يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ در آنجا جام  مي  دهند و جام  مي  ستانند ، که  در آن  نه  سخن  بيهوده  باشد و  نه  ارتکاب  گناه.

وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ غلامانشان  چون  مرواريد پنهان  در صدف  ، به  گردشان  مي  چرخند.

وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ پرسش  کنان  روي  به  يکديگر مي  کنند ،

قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ مي  گويند : پيش  از اين  در ميان ، کسانمان  ، تنها ما از خدا مي  ترسيديم.

فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ پس  خدا بر ما منت  نهاد و ما را از عذاب  سموم  نگه  داشت.

إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ ما پيش  از اين  او را مي  خوانديم  ، که  او احسان  کننده  و مهربان  است.

اين از کمال نعمت بهشت است که خداوند فرزندان اهل بهشت را به خودشان ملحق مي گرداند، فرزنداني که در ايمان آوردن از پدران خود پيروي کرده اند، يعني به واسطه ي ايماني که از پدرانشان صادر شده به آنان ملحق شده اند، پس اگر پيروي نمودنشان به سبب ايماني باشد که از خودشان صادر شده باشد به طريق اولي آنان به پدرانشان ملحق ميشوند.

پس خداوند آن ها را در بهشت به پدرانشان ملحق مي گرداند و به مقام و منزلت آنان مي رساند، گرچه آن ها به وسيله عمل و کردار خود به آن مقامات نرسند، و اين کار را به پاداش پدرانشان انجام مي دهند تا ثوابشان بيش تر گردد. با وجود اين خداوند چيزي از اعمالشان را نمي کاهد.

ممکن است کسي گمان ببرد که اهل دوزخ نيز چنين هستند و خداوند فرزندانشان را به آن ها ملحق مي نمايد . بنابراين خداوند خبر داد که حکم هر دو سرا بهشت و جهّنم يکي نيست چرا که دوزخ سراي عدالت است. و از جمله عدالت الهي اين است که هيچ کس را بدون گناه عذاب نمي دهد، بنابراين فرمود:« كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ » هرکس در گروه عمل خود است.

پس هيچ کس بار گناه ديگري را بر دوش نمي کشد و بار گناه هيچ کسي بر دوش کسي ديگر گذاشته نمي شود. و اين جمله اي معترضه است و يکي از فوايد آن، اين است که توّهم مذکور را رفع مي نمايد.

« وَأَمْدَدْنَاهُم» و همواره از فضل گسترده و روزي فراگير خودمان به اهل بهشت مي رسانيم. « بِفَاكِهَةٍ» هر ميوه اي از انگور، انار، سيب و  انواع ميوه هاي لذيذي که بخواهند به آنان مي دهيم، و ميوه هايي ديگر اضافه بر آن چه مي خورند. « وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ»  و هرگوشتي که بخواهند از گوشت هاي پرندگان و غيره به آن ها مي دهيم.

« يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا» و در بهشت جامي را از دست يکديگر مي گيرند يعني جام هاي شراب را از دست يکديگر مي گيرند و به هم ديگر مي دهند و نوجوانان، شراب را با ليوان ها و پارچ ها بر آن ها مي گردانند.« لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ» در بهشت سخني بيهوده و گفتاري که فايده اي ندارد و آن چه که در آن گناه است وجود ندارد، و هرگاه اين دو چيز وجود نداشته باشند چيزسومي محقّق مي شود و آن اين که سخن آن ها در بهشت سلام و پاکيزگي است که جان ها را شاد مي نمايد و دل ها را خوشحال مي گرداند. آنان به بهترين صورت با هم ديگر همنشيني مي نمايند و از پروردگارشان فقط چيزهايي مي شنوند که آن ها را مسرور مي گرداند. و اين بيانگر آن است که خداونداز آن ها راضي است و آن ها را دوست دارد.

« وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ» و نوجواناني که خدمتگزار ايشان هستند پيوسته گرداگرد آنان در چرخش و گردشند و از بس که زيبا هستند گويا مرواريدهاي پنهانِ در صدف هستند و براي خدمتگزاري آنان و انجام دادن کارهايشان پيرامون آن ها رفت و آمد مي کنند. و اين نشانگر آن است که آنان از نعمت هاي فراواني برخوردارند، و دالّ بر کمال آسايش آنان ميباشد.

« وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ» و روي به هم ديگر مي کنند و در مورد امور دنيا و احوال آن از يکديگر پرسش مي کنند. « قَالُوا» در رابطه با آن چه که آن ها را به اين شادي و سرور رسانده است مي گويند:« إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ» ما پيش از اين در دنيا در ميان خانواده هايمان بيمناک بوديم، پس از ترس و بيم خداوند گناهان را ترک نموديم و به سبب آن به اصلاح عيب هايمان پرداختيم .

« فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا» خداوند با هدايت و توفيق دادن به ما بر ما منّت گذارد. « وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ» و ما را از عذاب سوزان و بسيار داغ حفظ کرد.

« إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ» همانا ما پيش از اين او را به فرياد مي خوانديم که ما را از عذاب شعله ور دوزخ دور بدارد و به سراي نعمت برساند. اين به فرياد خواندن شامل دعاي عبادت و خواستن است. يعني همواره با انجام انواع عبادت ها به او تقّرب مي جستيم و در همه اوقات او را به فرياد مي خوانديم.

« إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ» بي گمان او نيکوکار مهربان است. از جمله نيکي و مهرباني اش به ما اين است که از ما خشنود گرديد و ما را وارد بهشت گرداند و از ناخشنودي خويش و عذاب جهنّم نجات داد.

آيه ي 43-29:

فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ پندشان  ده  ، که  تو به  برکت  نعمت  پروردگارت  نه  کاهن  هستي  و نه  مجنون .

أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ يا مي  گويند : شاعري  است  و ما براي  وي  منتظر حوادث  روزگاريم.

قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِينَ بگو : شما منتظر بمانيد که  من  نيز با شما انتظار مي  کشم.

أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ آيا آنان  را روياهايشان  به  اين  پندارها کشانده  يا خود مردمي  طاغي  هستند،

أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ يا مي  گويند : قرآن  را خود ساخته  است   نه  ، آنها ايمان  نمي  آورند.

فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ اگر راست  مي  گويند ، سخني  مانند آن  بياورند.

أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ آيا بي  هيچ  خالقي  پديد آمده  اند يا خود خالق  خويشند ?

أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا يُوقِنُونَ يا آسمانها و زمين  را خلق  کرده  اند ? نه  ، به  يقين  نرسيده  اند.

أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ يا خزاين  پروردگارت  نزد آنهاست  ? يا بر چيزي  تسلطيافته  اند ?

أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ يا نردبامي  دارند که  از آن  بالا مي  روند و گوش  فرا مي  دهند ? پس  آنکه ، گوش  فرا داده  حجتي  آشکار بياورد.

أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ؛ يا خداوند را دختران  است  و شما را پسران  ?

أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ يا از آنها مزدي  مي  طلبي  و پرداخت  غرامت  بر آنها دشوار است  ?

أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ يا علم  غيب  مي  دانند و مي  نويسند ?

أَمْ يُرِيدُونَ كَيْدًا فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ يا مي  خواهند حيلتي  کنند ? اما کافران  خود به  حيلت  گرفتارند.

أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ يا آنها را خدايي  است  جز خداي  يکتا ? منزه  است  خداي  يکتا از هر چه   شريکش  مي  سازند.

خداوند متعال به پيامبرش (ص) فرمان مي دهد به همه  مردم اعم از مسلمان و کافر پند و اندرز بدهد تا حجّت خدا بر ستمگران اقامه شود، و توفيق يافتگان به سبب اندرز او هدايت شوند. و به پيامبر فرمان مي دهد که به گفته هاي تکذيب کنندگان و اذيت و آزار و سخناني که به وسيله آن مردم را از اطاعت پيامبر باز مي دارند توّجه نکند. آن ها سخناني درباره پيامبر مي گويند که خودشان مي دانند او دورترين مردم از اين چيزهاست .بنابراين هر نقصي را که مشرکين پيامبر را بدان متّهم مي نمايند از او نفي نمود و فرمود:« فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ» تو به فضل و لطف پروردگارت کاهن نيستي . کاهن کسي است که جنّي نزد اومي آيد و از خبرهاي غيبي به او مي رساند و يک سخن راست را با صد دروغ در مي آميزد .

« وَلَا مَجْنُونٍ» وديوانه نيستي، و فاقد عقل نمي باشي، بلکه از همه مردم عقلت کامل تر است و از همه ، از شياطين دورتر هستي و از همه مردم راستگوتر و کامل تر و بزرگوارتر مي باشي.

« أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ» و گاهي درباره او مي گويند:شاعري است که شعر مي سراي در حاليکه خداوند مي فرمايد:« وَمَا عَلَّمنَهُ الشِعرَ وَمَا ينبَغَي لَهُ» و شعر را به او نياموخته ايم و نه شعر سرايي سزاوار اوست .« نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ» منتظر مرگ او هستيم، پس وقتي بميرد کارش تمام مي شود و از دست او راحت مي شويم.

«قُل» در پاسخ ياوه سرايي شان بگو: « تَرَبَّصُوا» منتظر مرگ باشيد، « فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِينَ»بي گمان من منتظرم تا خداوند شما را به عذابي از سوي خود يا به عذابي به وسيله ما گرفتار نمايد.

« أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَذَا» آيا اين تکذيب و سخناني که درباره تو گفته اند از خرد و عقل هايشان برآمده است؟ اگر چنين است چه بدعقل و خردي دارند، زيرا عاقل ترين انسان را ديوان قرار داده و راست ترين سخن و حق ترين سخن را دروغ و باطل انگاشته اند. قطعا ديوانگان نيز از داشتن چنين خردي دور هستند.« أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ» يا ستمگري و سرکشي شان، آن ها را به گفتن چنين سخناني واداشته است؟! و واقعيت  همين است و سرکشي حدّي ندارد که بر آن توقّف نمايند پس، از فرد سرکش و کسي که از حدّ تجاوز کرده است هر سخن و کاري برمي آيد.

« أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ» آيا مي گويند: محمّد قرآن را از پيش خود ساخته است؟!« بَل لَّا يُؤْمِنُونَ» بلکه ايمان نمي آورند، و اگر ايمان مي آوردند چنين سخناني نمي گفتند. « فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ» يعني اگر راست مي گوييد که او قرآن را از پيش خود ساخته است، شما هم عرب شيوا زبان و فصيح و بليغ هستيدو قرآن شما را به مبارزه طلبيده که هم چون آن را بياوريد.

پس همانند آن را بياوريد، آن گاه مخالفت شما درست خواهد بود، وگرنه به صداقت و راست بودن آن اقرار کنيد، پس اگر شما وهمه انسان ها و جن ها جمع شوند نخواهند توانست همانند قرآن را بياوريد. بنابراين در ميان دو چيز قرار داريد يا به آن ايمان مي آوريد و به رهنمود آن اقتدا مي کنيد و يا دشمني مي ورزيد و از باطلي که از بطلان آن آگاه هستيد پيروي مي نماييد.

« أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ» اين استدلال عليه آن هاست با امري که  آنان را ناچار مي سازد که يا در برابر حق تسليم شوند و يا از مقتضاي عقل و دين بيرون روند. و بيان آن امر اين است که آن ها يگانگي خداوند را انکار مي کنند و پيامبرش را تکذيب مي نمايند و اين مستلزم آن است که آن ها منکر آنند که خداوند آن ها را آفريده است، و عقلا و شرعا ثابت است که حقيقت اين قضيه از يکي از اين سه  حالت خالي نيست:

يا اين که آن ها بدون هيچ آفريدگاري آفريده شده اند و اين محال و غيرممکن است. و يا اين که خودشان خويشتن را آفريده اند که اين هم محال و غيرممکن است، چون تصوّر نمي شود که کسي خودش را پديد بياورد. وقتي اين دو امر باطل باشند و ناممکن بودنشان روشن گردد حالت سوم ثابت و مقّرر مي گردد و آن اين که خداوند آن ها را آفريده است. بنابراين معبود به حق تنها خداوند است که عبادت سزاوار هيچ کسي جز او نيست.

« أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» آيا آسمان ها و زمين را آفريده اند؟ اين استفهامي است که بر تاکيد نفي دلالت مي کند. يعني آن ها آسمان ها و زمين را نيافريده اند تا شريکان خدا باشند و اين چيزي بسيار واضح است.« بَل لَّا يُوقِنُونَ» بلکه تکذيب کنندگان داراي آن چنان علم کافي و يقيني نيستند که به سبب آن از دلايل شرعي و عقلي استفاده ببرند.

« أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ» آيا خزانه ها و گنجينه هاي رحمت پروردگارت در اختيار اين تکذيب کنندگان است که هرکس را بخواهند بدهند و هرکس را بخواهند محروم نمايند؟ يعني به  اين خاطر اجازه نمي دهند که خداوند نّبوت را به بنده و پيامبرش محمّد(ص) بدهد که گويا آن ها سرپرستان گنجينه هاي رحمت خداوند هستند، در حالي که آن ها بسيار حقيرتر و خوارتر از اين مي باشند که چنين چيزي در اختيارشان باشد. پس آن ها سود و زيان و مرگ و زندگي خودشان را نيز در اختيار ندارند « أَهُم يقسِمُونَ رَحمَتَ رَبِّکَ نَحنُ قَسَمنَا بَينَهُم مَّعِيشَتَهُم فِي الحَيوةِ الدُّنيا» آيا آن ها رحمت پروردگارت را تقسيم مي کنند؟ ما زندگي شان را در دنيا ميان آن ها تقسيم کرده ايم.« أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ» يا اين که آن ها بر خلق خدا و ملک الهي چيره و مسلّط هستند؟ چنين نيست، بلکه آنان عاجز و  نيازمندند.

« أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ» آيا آن ها از غيب اطلاعي دارند و يا به ملکوت اعلي بالا مي روند و گوش فرا مي دهند آن گاه از چيزهايي خبر مي دهند که غير از ايشان کسي ديگر آن را نمي داند؟« فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ» پس گوش فرا دهنده ايشان که مدّعي چنين چيزي است بايد دليلي آشکار بياورد، و از کجا مي تواند دليلي ارائه بدهد؟

زيرا خداوند داناي پنهان و پيداست و او هيچ کسي را از غيب آگاه نمي کند مگر پيامبري را، که به آن چه بخواهد  او را آگاه مي نمايد. پس اگر محمّد(ص) که برترين پيامبران و داناترين و پيشواي آنان است و به توحيد خداوند و وعيد الهي و ديگر اخبار راستين خبر داده، با اين حال چيزي  جز آن چه خداوند به او آموخته است نمي داند، و تکذيب کنندگان اهل ضلالت و سرکشي و جهالت باشند، کدام يک از اين دو مُخبر سزاوار آن است که خبرش قبول گردد؟!

به ويژه اين که پيامبر براي اثبات آن چه از آن خبر داده دلايل و حجّت هايي اقامه نموده است که باعث يقين قطعي مي گردند، و آن ها بر آن چه ادّعا کرده اند شبهه اي مطرح نکرده اند، گذشته از اين که دليلي ارائه داده باشند.

« أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ» آيا آن گونه که ادعا نموده ايد پسران سهم او هستند و دختران سهم شما؟! پس شما دو امر ممنوع را اعلام مي داريد: يکي اين که براي خداوند فرزند مقّرر مي داريد و ناقص ترين نوع آن را براي خدا مقّرر مي داريد! پس آيا طعنه اي بزرگ تر از اين به خدا وجود دارد؟

« أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا» يا اين که اي پيامبر! در مقابل تبليغ رسالت از آن ها مزد و پاداشي مي طلبي؟!« فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ» که همچون بار گراني بر دوش آنان سنگيني مي کند و آنان از تاوان آن گرانبارند؟ چنين نيست، بلکه تو علاقمند هستي که بدون هيچ مزد و پاداشي آن ها را تعليم دهي، و حاضر هستي که اموال هنگفتي خرج کني تا آن ها رسالت تو را بپذيرند و دعوت تو را لبيک گويند.

و به « مولفة القلوب» اموالي مي دهي تا دل هايشان را به دست آوري و علم و ايمان در دل هايشان جاي بگيرد.

« أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ» آيا نزد خود علم غيب دارند، پس آن ها امور غيبي را مي نويسند، در نتيجه به اموري از غيب اطلاع يافته اند که پيامبر خدا از آن اطلاع نيافته است؟! آن گاه با علمي از غيب که دارند با او به مخالفت برخاسته اند؟ معلوم است که آن ها ملّتي بي سواد و جاهل و گمراه هستند، و علم و دانش پيامبر از ديگران بيش تر است، و خداوند از غيب او را به چيزهاي آگاه کرده است که هيچ يک از خلق خدا از آن  اطلاع نيافته اند.

و اين ها همه راه هاي نقلي و عقلي هستند که بر فساد گفته هايشان دلالت مي نمايد و اين راه ها بطلان سخن آن ها را به بهترين و واضح ترين شيوه ترسيم مي نمايد.« أَمْ يُرِيدُونَ» آيا آن ها مي خواهند با عيب جويي از تو و از آن چه آورده اي، « کَيدَاَ» نيرنگي بزنند تا به وسيله آن دين تو را باطل کرده و کارت را نابود نمايند؟« فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ» پس مکر و نيرنگ کافران به خودشان بر مي گردد و زيان آن به سوي خودشان باز خواهند گشت. و خداوند چنين نمود و کافران هر چقدر توانستند حيله ومکر ورزيدند امّا خداوند پيامبرش را بر آن ها پيروز گرداند و دينش را چيره نمود و آن ها را خوار و ذليل گرداند.

« أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ» آيا آنان معبودي جز خداوند دارند؟! آيا غير از الله معبود ديگري دارند که به سود و نفع او اميدوار باشند و از زيان او بيم داشته باشند؟! « سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» پاک و منّزه است خداوند از آن چه شرک مي ورزند. پس او هيچ شريکي در فرمانروايي ندارد، و هيچ شريکي در يگانگي و عبادت ندارد. ومقصود از کلامي که آورده شده همين است. يعني باطل بودن پرستش معبودهاي غير از الله و بيان فساد آن با اين دلايل قطعي گرديد. و آن چه مشرکان بر آن هستند باطل مي باشد و کسي که سزاوار است که پرستش گردد و برايش نماز گزارده شود و سجده برده شود و دعاي عبادت و دعاي خواستن خاص او باشد  خداوند است که معبود به حق است واسماء  و صفات او کامل هستند، و صفت هاي نيکوي زيادي دارد و کارهاي زيباي زيادي انجام داده است.

پس داراي شکوه و بزرگي و قدرتي است که شکست نمي خورد؛ يگانه و يکتاست و آن قدر  والا است که براي رفع نيازها به او روي آورده مي شود. پس بزرگ و ستوده و بزرگوار است خداوند قادر و دانا.

آيه ي 46-44:

وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاء سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ اگر بنگرند که  قطعه  اي  از آسمان  فرو مي  افتد ، مي  گويند : ابري  است   متراکم

فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ پس  آنها را واگذار تا روزي  را که  در آن  به  هلاکت  مي  رسند بنگرند.

يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ روزي  که  مکرشان  هيچ  به  حالشان  سود نکند و کس  به  ياريشان  برنخيزد.

خداوند در بيان اين که مشرکان تکذيب کننده حق از حقيقت روي برتافته اند وبه باطل روي آورده اند مي فرمايد: اگر هر دليلي براي اثبات حق آورده شود آن ها از حق پيروي نخواهند کرد و با آن ها به مخالفت برخواهند خواست.« وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاء سَاقِطًا» و اگر از آسمان از ن شانه هاي روشن پاره و تکّه بزرگي از عذاب بر آنان بيافتد. « يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ» مي گويند : اين ابري است که به طور طبيعي روي هم انباشته شده است. يعني به نشانه هايي که مي بينند توجّه نمي کنند و از آن درس عبرت نمي آموزند.

و اين ها جز عذاب و شکنجه علاجي ندارند بنابراين فرمود:« فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ» آنان را به حال خود واگذار تا به آن روزي برسند که در آن بيهوش مي شوند و آن، روز قيامت است که در آن به عذابي گرفتار مي شوند که اندازه و  مقدار آن قابل توصيف نيست.

« يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا» روزي که نيرنگشان کمترين سودي به حالشان نخواهد داشت و کمترين چيزي از عذاب خدا را از آن ها دور نمي کند. گرچه در دنيا نيرنگي مي ورزند که به وسيله آن اندک زماني زندگي مي کنند. پس در روز قيامت نيرنگ و توطئه آن ها نابود مي گردد و تلاش هايشان باطل خواهد شد و از عذاب خدا رهايي نمي يابند. « وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ» و آنان ياري  نمي شوند.

آيه ي 49-47:

وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ براي  کساني  که  ستم  مي  کنند ، باز هم  عذابي  است  جز اين  عذاب  ، ولي   بيشترينشان  نمي  دانند.

وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ در برابر فرمان  پروردگارت  شکيبا باش  که  تو در برابر چشمان  مايي   و هنگامي  که  برخاستي  ، به  ستايش  پروردگارت  تسبيح  گوي

وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ و تسبيح  گوي  در پاره  اي  از شب  و به  هنگام  ناپديد شدن  ستارگان.

وقتي خداوند عذاب ستمگران را در روز قيامت ذکر کرد خبر داد که آن ها قبل از روز قيامت هم عذابي دارند و اين شامل عذاب دنيا مي شود که آن ها با کشته شدن و  اسير گشتن و اخراج شدن از شهرها به آن ها گرفتار مي آيند . هم چنين به عذاب قبر و برزخ گرفتار مي شوند.« وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» ولي بيش ترشان نمي دانند، زيرا بر آن چه که باعث عذاب و شدت کيفر مي شود باقي مانده اند.

وقتي خداوند حجّت و دلايلي را بر باطل بودن گفته هاي تکذيب  کنندگان ارائه داد، به پيامبر دستور داد تا به آن ها توّجه نکند و با التزام به فرمان تقديري و تشريعي پروردگار و با استقامت نمودن بر آن شکيبايي ورزد. و به او وعده داد که وي را حفاظت خواهد  کرد.« فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا» بي گمان تو تحت  نظر و حفاظت ما هستي. و به او فرمان داد که ذکر و عبادت را وسيله و کمکي براي شکيبايي قرار دهد. پس فرمود:« وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ» و هنگامي که در شب از خواب بر مي خيزي با ستايش پروردگار تسبيح گوي.

در اين جا به قيام شب امر شده است. يا معني آيه اين است که وقتي براي انجام نمازهاي پنج گانه بر مي خيزي پروردگارت را به پاکي ياد نما، به دليل اينکه مي فرمايد:« وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ» و در پاره اي از شب او را به پاکي ياد کن و نيز در پي نهان شدن ستارگان، يعني در آخر شب تسبيح او را بگوي. و نماز صبح در اين داخل است. والله اعلم.

پايان تفسير سوره ي طور

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره