فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي ذاريات

مکي و 60 آيه است.

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 6-1:

وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا سوگند به  بادهايي  که  خاک  مي  پراکنند ،،

فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا سوگند به  ابرهاي  گرانبار ،

فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا سوگند به  کشتيهايي  که  به  آساني  روانند ،

فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا و سوگند به  فرشتگاني  که  تقسيم  کننده  کارهايند ،

إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ که  آنچه  شما را وعده  مي  دهند راست  است  ،

وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ و روز جزا آمدني  است.

در اين جا خداوندِ راستگو به اين آفريده هاي بزرگ که منافع و مصالح زيادي در آن ها قرار داده شده است سوگند مي خورد که وعده اش راست است و روز جزا و محاسبه قطعا خواهد آمد و هيچ چيزي نمي تواند آن را دفع کند.

خداوند صادق عظيم از آمدن روز جزا و محاسبه خبر داد، روزي که بسيار عظيم است، و بر حتمّيت آن قسم ياد کرد، و براي اثبات آن برهان ها و دلايل زيادي را اقامه نمود، پس چرا تکذيب کنندگان آن را تکذيب مي کنند و عمل کنندگان از  عمل براي آن روي مي گردانند؟!« وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا» سوگند به بادهايي که به سختي و نرمي پراکنده مي دارند. « فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا» و سوگند به ابرهايي که آب فراوان را با خود بر مي دارند که خداوند با آن به بندگان و شهرها فايده مي رساند.

« فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا» و سوگند به ستارگاني که به آساني در حرکت هستند. و آسمان با آن ها آراسته مي شود و در تاريکي هاي دريا و خشکي مردم با آن راه خود را مي يابند و با عبرت گرفتن از آن فايده مي برند.« فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا» و سوگند به فرشتگاني که به اذن خدا کارها را تقسيم و تدبير مي کنند. پس هريک از آن ها را خداوند به تدبير کاري از کارهاي دنيا و آخرت بر گماشته و از آن چه براي او  مقّدر شده تجاوز نمي کند و نيز در آن کوتاهي نمي ورزد.

آيه ي 9-7:

وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ و سوگند به  آسمان  که  آراسته  به  ستارگان  است  ،

إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ که  شما سخن  گونه  گون  مي ، گوييد

يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ از حق  منصرف  گردد آن  که  منصرفش  خواسته  اند

« وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ» و سوگند به آسمان که داراي راه هاي نيکو است که به چين و بافت ريگ ها و آب هاي حوض ها مي مانند آن گاه که باد آن را به حرکت در مي آورد. « إِنَّكُمْ» شما اي کساني که محمّد(ص) را تکذيب مي کنيد! درباره او « لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ» سخن گوناگوني داريد؛ برخي مي گوييد: جادوگر است و برخي مي گوييد کاهن است، و بعضي مي گوييد ديوانه است، و ديگر سخن ها که  نشانگر حيرت و ترديد آن هاست. و دال بر اين است که آن چه آن ها بر آن هستند باطل و پوچ است. « يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ» از آن بازگردانده مي شود هرکس که از ايمان بازگردانده شده باشد، و از دلايل يقيني خداوند منصرف و روي گردان شده باشد. اختلاف گفته هايشان دليلي است بر باطل بودن سخنانشان، امّا سخن راستي که محمّد(ص) آورده است هماهنگ و هم گون  است و برخي از آن برخي ديگر را تصديق مي کند و تناقض و تضادّي در آن وجود ندارد و اختلافي در آن نيست، و اين دليلي است بر صحّت و درستي آن و دليلي است بر اين که از سوي خداوند است. « وَلَو کَانَ مِن عِندَ غَيرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اختِلَفَا کَثَيرَاَ» و اگر از جانب غير خداوند بود در آن اختلاف زيادي مي يافتند.

آيه ي 14-10:

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ مرگ  باد بر آن  دروغگويان  :

الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ آنان  که  به  غفلت  در جهل  فرو مانده  اند.

يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ مي  پرسند روز جزا کي  خواهد بود ?

يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ روزي  است  که  بر آتش  ، عذابشان  مي  کنند

ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ عذاب  خود را بچشيد : اين  است  آن  چيزي  که  به  شتاب  مي  طلبيديد.

« قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ» خداوند کساني را نابود کند که بر وي دروغ بستند و آيات او را انکار کردند و در صدد آن برآمدند تا به وسيله باطل، حق را از بين ببرند، همان کساني که چيزهايي به خداوند نسبت مي دهند که نمي دانند.« الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ» کساني که در ورطه کفر و جهالت و گمراهي سرگشته اند.

« يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ» از روي شک و تکذيبِ روز قيامت مي پرسند چه وقت مبعوث خواهند شد؟ يعني آن را بعيد مي پندارند. بنابراين از حالت و سرانجامشان مپرس.« يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ» روزي که به سبب پليدي ظاهري و باطني که با خود دارند در آتش، عذاب مي بينند.

به آنها گفته مي شود:« ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ» عذاب آتش را بچشيد زيرا اثر و پيامد چيزي است که به سبب آن دچار فتنه شده بوديد، از قبيل آزمايشي که آن ها را به کفر و گمراهي برگرداند. « هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ» عذابي که شما به آن گرفتار شده ايد چيزي است که در فرا رسيدن آن شتاب مي ورزيديد. پس اکنون از  انواع کيفرها و شکنجه ها و زنجيرها و خشم و عذاب بهره ببريد.

آيه ي 19-15:

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ پرهيزگاران  در باغها و کنار چشمه  ساران  باشند.

آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ آنچه  را خدا ارزانيشان  داشته  است  گرفته  اند  زيرا پيش  از آن ، نيکوکاربودند ،

كَانُوا قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ اندکي  از شب  را مي  خوابيدند ،

وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ و به  هنگام  سحر استغفار مي  کردند ،

وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ و در اموالشان  براي  سائل  و محروم  حقي  بود.

خداوند در بيان پاداش پرهيزگاران و اعمالشان که به سبب آن به اين پاداش رسيده اند مي فرمايد:« إِنَّ الْمُتَّقِينَ» بي گمان پرهيزگاران که تقوا و اطاعت از خدا را شعار خود ساخته بودند، « فِي جَنَّاتٍ» در ميان باغ هاي بهشت خواهند بود، باغ هايي که انواع درختان و ميوه ها را در بردارند که برخي از آن ها همانندي در دنيا دارند و برخي در دنيا نظيري ندارند. ميوه  ها و درختاني که چشم ها مانند آن را نديده اند و گوش ها اخبار آن را نشنيده اند و تصّور آن به دل هيچ کسي خطور نکرده است. « وَعُيُونٍ» و در ميان چشمه هاي روان هستند، و اين باغ ها با اين چشمه هاي آبياري مي شوند و بندگان از آن مي نوشند و آن را مي جوشانند.

« آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ» احتمال دارد که معني آيه اين باشد که خداوند همه آرزوهاي اهل بهشت را برآورده مي سازد و همه انواع نعمت ها را به آنان مي دهد و آنان اين نعمت ها را دريافت مي دارند در حالي که خشنود و شادمان هستند و جايگزيني براي آن را نمي جويند و نمي خواهند از آن بيرون آورده شوند و به هريک اندازه اي از نعمت داده مي شود که بيش تر از آن نمي  خواهند.

و احتمال دارد که اين ، صفت و  حالت پرهيزگاران در دنيا باشد و آن ها اوامر و نواهي خداوند را فرا مي گيرند. يعني با شرح صدر و دلي شاد آن را فرا گرفته و از آن چه نهي شده اند به کامل ترين صورت دوري مي گزينند.

پس کساني که خداوند به آن ها اوامر و نواهي داده اين ها از بهترين بخشش هاي الهي هستند که بايد آن را فرا بگيرند و شکر آن را به جاي آورند و  منقاد شوند. امّا معني اوّل به سياق عبارت نزديک تر است چون خداوند وصف آن ها و اعمالشان را در دنيا بيان داشته است که « إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ» اينان پيش از اين که به اين نعمت دست يابند نيکوکار بوده اند. و نيکوکاري آن ها عبادت پروردگارشان را شامل مي شود که او را چنان بپرستند که انگار  او را مي بينند و اگر او را نمي بينند او آن ها را مي بيند . هم چنين نيکي  کردن با بندگان خدا با رساندن فايده به آن ها و  احسان با آن ها با دادن مال يا علم، يا خيرخواهي برايشان و استفاده از مقام و موقعيت خود در راه رساندنِ خير به آنان و امر به معروف و نهي از منکر و ديگر راه  هاي نيک را شامل مي شود.

حتّي نيکي کردن با سخن نرم و نيکويي کردن با زيردستان و حيواناتي که در ملکّيت آدمي هستند و يا مربوط به ديگران مي باشند در اين داخل است.

و از بهترين انواع احسان و نيکي کردن در عبادت خالق، نماز شب است که دالّ بر اخلاص و هماهنگ بودن زبان و قلب است. بنابراين فرمود:« كَانُوا قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ» نيکوکاران خوابشان در شب اندک است. امّا بيش تر شب را با عبادت پروردگارشان سپري مي نمايند؛ نماز مي خوانند و تلاوت مي  کنند و خدا را ياد مي کنند و دعا و زاري مي کنند.

« وَبِالْأَسْحَارِ» و به  هنگام سحر يعني اندکي پيش از بامداد، « هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» آنان از خداوند طلب آمرزش مي  کنند پس نمازشان تا سحر ادامه دارد، سپس در پايان نماز شب مي نشينند و از خداوند متعال طلب آمرزش مي کنند، همانند آمرزش خواستن گناه کاري که براي بخشوده شدن گناهش آمرزش مي طلبد.

و آمرزش خواستن به هنگام سحر فضيلت و ويژگي خاص خود را دارد که در ديگر اوقات اين برتري و ويژگي را ندارد. همان طور که خداوند در  توصيف اهل ايمان و طاعت فرموده است:« وَالمُستَغفِرينَ بِالأسحَارِ» و آنان که سحرگاهان طلب آمرزش مي نمايند.

« وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» و در مال هايشان حق واجب و مستحّي براي نيازمندان است، براي آن هايي که از مردم طلب و سوال مي  کنند، و براي آن بينواياني که از مردم چيزي نمي خواهند.

آيه ي 23-20:

وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ و در زمين  براي  اهل  يقين  عبرتهايي  است  ،

وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ و نيز در وجود خودتان   آيا نمي  بينيد ?

وَفِي السَّمَاء رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ و رزق  شما و هر چه  به  شما وعده  شده  در آسمان  است.

فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ پس  سوگند به  پروردگار آسمانها و زمين  که  اين  سخن  ، آنچنان  که  سخن  مي   گوييد ، حتمي  است.

خداوند در حالي که بندگانش را به تفکّر و عبرت گرفتن فرا مي  خواند مي فرمايد:« وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ» و در زمين براي يقين کنندگان نشانه هايي است و اين شامل خود زمين و کوه ها و درياها و نهرها و درختان و گياهاني است که در زمين قرار دارند که هرکس در اين چيزها بيانديشد و به فلسفه آن فکر کند او را به عظمت آفريننده اين مخلوقات و گستردگي فرمانروايي اش و فراگير بودن احسانش و به اين که دانش او امور پيدا و پنهان را در بر گرفته است راهنمايي مي کند. و هم چنين در وجود آدمي عبرت ها و حکمت ها و رحمت هايي است که نشانگر آن است خداوند يکتاست و او والامقام است و همه براي رفع نيازهايشان به او روي مي آورند، و بر اين دلالت مي نمايد که خلق را بيهوده نيافريده است.

« وَفِي السَّمَاء رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ» و ماده ي روزي شما که عبارت است از باران و انواع روزي ديني و دنيوي که خداوند برايتان مقّرر نموده، و نيز جزايي که در دنيا و آخرت از جانب خدا به شما وعده داده مي شود، همه همانند ساير چيزهايي که مقدر شده است از سوي خدا نازل مي شوند.

وقتي نشانه ها را بيان کرد و آن ها را يادآوري نمود طوري که هر فردي هوشيار آگاه مي شود، خداوند متعال سوگند ياد کرد که وعده و جزاي او حق و درست است. و آن را به بديهي ترين و آشکارترين چيز که سخن گفتن است تشبيه نمود. پس فرمود:« فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ» سوگند به پروردگار آسمان ها و زمين که وعده  خدا و جزاي او حق است ، همان گونه که شما سخن مي گوييد. پس همان طور که در سخن گفتن خود شک و ترديدي نداريد هم چنين نبايد درباره رستاخيز و جزا شک و  ترديدي داشته باشيد.

آيه ي 37-24:

هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ آيا داستان  مهمانان  گرامي  ابراهيم  به  تو رسيده  است  ?

إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ آنگاه  که  نزد او آمدند و گفتند : سلام   گفت  : سلام  ، شما مردمي ، ناشناخته ايد.

فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِينٍ در نهان  و شتابان  نزد کسان  خود رفت  و گوساله  فربهي  آورد.

فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ طعام  را به  نزدشان  گذاشت  و گفت  : چرا نمي  خوريد ?

فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ و از آنها بيمناک  شد  گفتند : مترس   و او را به  فرزندي  دانا مژده   دادند.

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ و زنش  فريادزنان  آمد و بر روي  زد و گفت  : من  پيزالي  نازايم.

قَالُوا كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ گفتند : پروردگار تو اينچنين  گفته  است   و او حکيم  و داناست.

قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَگفت  : اي  رسولان  ، به  چه  کار آمده  ايد ?

قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ گفتند : ما را بر مردمي ، تبهکار فرستاده  اند ،

لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ تا تکه  هاي  کلوخ  بر سرشان  بباريم .

مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ که  بر آنها از جانب  پروردگارت  براي  متجاوزان  نشان  گذاشته  اند.

فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ پس  همه  کساني  را که  ايمان  آورده  بودند بيرون  برديم.

فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ و در آن  شهر جز يک  خانه  از فرمانبرداران  نيافتيم.

وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ و در آن  سرزمين  براي  کساني  که  از عذاب  دردآور مي  ترسند نشاني  باقي   گذاشتيم.

خداوند متعال مي فرمايد:« هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ » آيا خبر شگفت انگيز مهمانان گرامي ابراهيم به تو رسيده است؟ آن مهمانان فرشتگاني بودند که خداوند آن ها را براي هلاک کردن قوم لوط فرستاده بود، و به آن ها فرمان داد تا بر ابراهيم نيز گذر کنند. پس آن ها به صورت مهمان نزد ابراهيم آمدند.

« إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ» آن گاه که بر ابراهيم وارد شدند و گفتند: سلام بر تو، ابراهيم درپاسخ گفت: سلام بر شما. شما گروهي ناشناس هستيد، پس دوست دارم که خودتان را معرفي کنيد. و تا آن ها خود را معرفي نکردند آنان را نشناخت.

« فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ» پس آهسته به سوي خانواده اش رفت تا از مهمانان پذيراني کند. « فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِينٍ فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ» سپس گوساله فربه اي را آورد و نزد آنان گذاشت تا از آن بخورند. گفت:« أَلَا تَأْكُلُونَ» آيا نمي خوريد؟!« فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً» پس وقتي ديد که به سوي آن دست دراز نمي کنند در دل خود از آن ها احساس ترس و وحشت نمود. « قَالُوا لَا تَخَفْ» آن ها گفتند: مترس، و او را به آن چه که براي انجام دادنش آمده بودند خبر دادند. « وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ» او را به فرزندي دانا که اسحاق عليه السلام بود مژده دادند.

« فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا» وقتي زن ابراهيم مژده را شنيد با خوشحالي و فرياد جلو آمد و سيلي اي بر چهره خود زد. اين از جنس آن  حالتي است که در حالت شنيدن سخن شادي آور و ديدن حالتي که معمول و متداول نباشد به زنان دست مي دهد. « وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ» و گفت: از کجا من فرزندي به دنيا مي آورم در حالي که پير شده و به سنّي رسيده ام که زنان در اين سن ديگر فرزند به دنيا نمي آورند؟! در ضمن من نازا و عقيم هستم و اصلا صلاحّيت باردار شدن را ندارم. پس دو مانع وجود دارد که هريک از آن ها مانع به دنيا آمدن فرزند مي شوند. و مانع سوّم را در سوره هود بيان کرده است:« وَهَذَا بَعلِي شَيخاً إِنَّ هَذَا لَشَيءُ عَجِيبُ» و اين شوهرم پيرمردي است. بي گمان اين چيز عجيبي است.

« قَالُوا كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكِ» گفتند: خداوند اين امر را مقّدر و واجب نموده است پس نبايد در قدرت الهي تعّجب کرد. « إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ» بي گمان خداوند فرزانه داناست. يعني او خدايي است که هر چيزي را در جاي مناسبش قرار مي دهد و دانايي و آگاهي اش هر چيزي را فرا گرفته است. پس تسليم فرمان او باشيد و سپاس او را در برابر نعمت هايش به جاي آوريد.

« قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ» ابراهيم عليه السلام به فرشتگان گفت: کارتان چيست و چه مي خواهيد؟ چون ابراهيم فهميد که خداوند آن ها را براي کار مهّمي فرستاده است . « قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ» گفتند: همانا ما به سوي قومي گناهکار فرستاده شده ايم. و آن ها قوم لوط بودند که با شرک ورزيدن به خدا و تکذيب پيغمبرشان و انجام دادن کار زشتِ هم جنس بازي که پيش از آن ها هيچ يک از جهانيان مرتکب اين جنايت نشده بود، جرم و گناه کرده بودند.

« لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ؛ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ» تا بر آنان سنگ هايي از گل فرو ريزيم و اين سنگ ها نزد پروردگارت نشاندار شده و بر هر سنگي اسم صاحب آن نوشته شده است چون آن ها اسراف کرده و از حد تجاوز کرده اند. ابراهيم با آن ها درباره قوم لوط مجادله کرد تا شايد خداوند عذاب را از آن ها دور نمايد. پس به ابراهيم گفته شد:« يابرَهيم أَعرِض عَن هَذَآ إِنَّهُ قَد جَآءَ أَمرُ رَبِّکَ وَإِنَّهُم ءَاتيهِم عَذَابُ غَيرُ مَردُودِ» اي ابراهيم! از اين روي بگردان، بي گمان فرمان پروردگارت آمده است و بر آن ها عذابي خواهد آمد که بر نخواهد گشت.

« فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ» آن گاه کساني از مومنان را که درآن جا بودند بيرون آورديم. آن جا جز يک خانه از مسلمانان نيافتيم. و آن خانه لوط عليه السلام بود ، به جز همسرش که او از هلاک شدگان بود. « وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ» و در آن براي کساني که از عذاب دردناک مي ترسند نشانه اي بر جاي گذاشتيم که از آن عبرت مي گيرند و مي دانند که خداوند سخت کيفر است و پيامبرانش راستگويند.

حکمت ها و احکامي که در اين داستان وجود دارد:

1- خداوند متعال براساس حکمت خود داستان خوبان و بدان را براي بندگانش نقل کرده تا از آنها عبرت بگيرند و بدانند که سرانجام آنها چه بوده است.

2- خداوند در آغاز داستان، فضيلت ابراهيم خليل عليه السلام را بازگو کرده است که بر مهم بودن ماجراي او دلالت مي نمايند.

3- مهمان داري و مهمان نوازي از سنّت هاي ابراهيم خليل عليه السلام است که خداوند به محّمد(ص) و امّتش دستور داده از آئين او پيروي کنند. و خداوند در اين جا ابراهيم را به خاطر مهمان نوازي ستوده است.

4-  مهمان بايد با عمل و سخن گرامي داشته شود چون خداوند بيان کرد که مهمانان ابراهيم عليه السلام گرامي بودند يعني ابراهيم آن ها را گرامي داشت، و خداوند بيان کرد که ابراهيم با عمل و سخن از آن ها پذيرايي به عمل آورد همچنين بيان کرد که آن ها نزد ما هم گرامي هستند.

5- خانه ابراهيم عليه السلام پناهگاهي براي مهمانان و مسافران بود چون آن ها بدون اجازه وارد خانه او شدند امّا ادب را رعايت کرده و ابتدا سلام کردند. ابراهيم نيز سلام آن ها را کامل تر از سلامشان جواب داد، چون او جمله اسميه اي را ذکر  کرد که دالّ بر ثبوت و استمرار است.

6- کسي که نزد انسان مي آيد يا نوعي ارتباط با او دارد بايد خود را معرفي کند چون  اين کار فوايد زيادي دارد.

7- ادب ابراهيم و نرمي اش در حرف زدن که فرمود:« قَومُ مُنکِرُونَ» قومي ناآشنا هستيد و نگفت:« أَنکَرتُکُم» شما را نشناختم. و اين دو کلمه با هم فرق دارند که تفاوت آن مشخّص است.

8- شتاب در پذيرايي از  مهمان. چون بهترين نيکويي ، همان است که هر چه زودتر انجام شود. بنابراين ابراهيم خيلي زود و شتابان رفت و خوراک مهمان هايش را آورد.

9- حيواني که قبل از آمدن  مهمان ذبح شده و براي کس ديگري آماده شده است اگر به مهمان داده شود توهيني به او نيست، بلکه اين بزرگداشت مهمان است . همان طور که ابراهيم عليه السلام چنين کرد و  خداوند خبر داد که مهمانانش گرامي بودند.

10- خداوند کرم و سخاوتمندي فراواني را به ابراهيم ارزاني داشته بود، زيرا همواره خوراک در خانه اش آماده و حاضر بود و نيازي نبود که از بازاز يا از پيش همسايه ها بياورد.

11- ابراهيم خودش از مهمانانش پذيرايي کرد در حاليکه او خليل خداوند و سردار مهمان نوازي بود.

12- ابراهيم خوراکشان را به آن ها نزديک کرد و پيش آن ها گذاشت و خوراک را در جايي ديگر نگذاشت که به آن ها بگويد: بفرمائيد، يا برويد غذا بخوريد. چون اين کار آسان تر و راحت تر بود.

13- ابراهيم با مهرباني با آن ها سخن گفت به خصوص وقتي که عذا را به آن ها داد. ابراهيم با مهرباني به آن ها گفت:« أَلَا تَأکُلُونَ» آيا نمي خوريد. ونگفت: بخويد، و يا کلمه اي ديگر نگفت. پس کسي که از او پيروي مي نمايد بايد چنين کلمات خوب و شايسته اي را بگويد. مثلا بگويد: به ما افتخار بدهيد . و امثال آن.

14- اگر کسي از کسي ترسيد بايد ترس را از او دور  کند و هراس او را به آرامش تبديل کند. همانت طور که زماني ابراهيم از فرشتگان ترسيد به وي گفتند:« لَا تَخَفُ» مترس. و او را به آن مژده شادي آفرين خبر دادند بعد از آن که از آن ها احساس ترس نموده بود.

15- شدّت شادي همسر ابراهيم «ساره» به جايي رسيد که سيلي بر چهره اش زد و فرياد برآورد؛ کاري که قبلا از وي مشاهده نشده بود.

16- خداوند ابراهيم و همسرش ساره را با مژده دادنشان به فرزندي دانا گرامي داشت.

آيه ي 40-38:

وَفِي مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ و عبرتي  است  در موسي  آنگاه  که  او را با برهاني  آشکار نزد فرعون ، فرستاديم.

فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ و او با همه  نيرويش  اعراض  کرد و گفت  : جادوگري  است  يا ديوانه  اي.

فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ او و لشکرهايش  را فروگرفتيم  و به  دريا افکنديم   و او مستوجب  ملامت  بود.

« وَقَال مُوسي» و در داستان موسي و اين که خداوند او را با نشانه ها و معجزات روشن به سوي فرعون و اشراف قومش فرستاد نشانه اي است براي کساني که از عذاب دردناک مي ترسند. پس وقتي که موسي با اين دليل آشکار آمد، « فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ» فرعون از حقّ روي برتافت و به آن توّجه نکرد و بزرگ ترين عيب و طعنه را به او زد و گفت:« سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» موسي از دو حال خالي نيست؛ يا آن چه آورده جادو و شعبده بازي است و حقّ نيست، و يا اين که ديوانه است و عقل ندارد و هرکاري که از او سر مي زند نبايد مواخذه شود. اين در صورتي بود که آن ها به خصوص فرعون مي دانست که موسي راستگوست. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَجَحَدُوا بِهَا وَاستَيقَنَهتهَآ أَنفُسُهُم ظُلمَا وَعُلُوَاَ» و آنان از روي ستمگري و برتري جويي آن را انکار کردند و در دل به حقّانيت آن يقين داشتند. و موسي به فرعون گفت:« لَقَد عَلِمتَ مَآ أَنزَلَ هَوُلَآءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَوتِ وَالأَرضِ بَصَآئِرَ» تو مي داني که خداوند آسمان ها و زمين اين ها را جز به عنوان رهنمودهايي نازل  نکرده است. « فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ» پس او و لشکريانش را گرفتار کرديم و آن ها را در دريا انداختيم و او سرکش و گناه کار بود. پس خداوند او را با تمام قدرت به عذاب گرفتار کرد.

آيه ي 42-41:

وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ و نيز عبرتي  است  در قوم  عاد آنگاه  که  باد عقيم  را بر آنها فرستاديم.

مَا تَذَرُ مِن شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ بر هيچ  چيز نوزيد مگر آنکه  چون  استخواني  پوسيده  اش  بر جاي  نهاد.

و براي آن ها نشانه و مايه عبرتي است، « في عَادٍ» در قبيله معروف عاد. « إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ» آنگاه که تندباد بي خبر و برکتي بر آنان فرستاديم که هيچ خيري در آن نبود. و اين عذاب وقتي آمد که آن ها پيامبرشان هود  عليه السلام را تکذيب کردند.« مَا تَذَرُ مِن شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ» بر هر چيزي که مي وزيد آن را مانند  استخوان هاي خشک و پودر شده مي گرداند. خداوند آن ها را با وجود قدرت و توانمندي شان هلاک کرد. اين دليلي است بر کمال قدرت و قدرتمندي خداوند که هيچ چيزي او را درمانده نمي کند، و او از کساني که از فرمانش سرپيچي کنند، انتقام خواهد گرفت.

آيه ي 45-43:

وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ و نيز عبرتي  است  در قوم  ثمود آنگاه  که  به  آنها گفته  شد : تا زماني   چندبرخوردار شويد.

فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ آنان  از فرمان  پروردگارشان  سرباز زدند و همچنان  که  مي  نگريستند صاعقه   فروگرفتشان.

فَمَا اسْتَطَاعُوا مِن قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِينَ ايستادن  نتوانستند و ياراي  انتقام  نداشتند.

« وَفِِي ثَمُودَ» و در قوم ثمود نشانه بزرگي است، آن گاه که خداوند صالح عليه السلام را به سوي آنان فرستاد و او را تکذيب کردند و با او مخالفت ورزيدند، و خداوند شتر را به عنوان نشانه اي راهنما و روشنگر برايش پديد آورد، امّا اين نشانه جز سرکشي و گريز چيزي به آنان نيفزود.« إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ؛ فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ» آن گاه که به آنان گفته شد: تا مدّتي بهره مند شويد. پس آنان از فرمان پروردگارشان سرپيچي کردند آن گاه صداي بزرگ و مرگبار صاعقه آن ها را فرا گرفت و با چشمان خود به عذابشان نگاه مي کردند.

« وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ» آن ها نتوانستند برخيزند و خود را از عذاب نجات بدهند. « وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِينَ» و نتوانستند خود را ياري نمايند.

آيه ي 46:

وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ و از پيش  قوم  نوح  را فرو، گرفتيم  ، که  قومي  نافرمان  بودند.

هم چنين وقتي که قوم نوح، نوح عليه السلام را تکذيب کردند و از فرمان خدا سرپيچي نمودند خداوند آنان را هلاک کرد و از آسمان آب فراواني بر آن ها فرو فرستاد و همه آنان را هلاک ساخت و از کافران کسي را بر جاي نگذاشت. و اين عادت و سنّت خدا درباره کساني است که از فرمان او سرپيچي مي کنند.

آيه ي 51-47:

وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ؛ و آسمان  را به  نيرو برافراشتيم  و حقا که  ما تواناييم.

وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ و زمين  را گسترديم  ، و چه  نيکو گسترندگانيم.

وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ و از هر چيز جفتي  بيافريده  ايم  ، باشد که  عبرت  گيريد.

فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ؛ پس  به  سوي  خداوند بگريزيد من  شما را از جانب  او بيم  دهنده  اي  آشکارم.

وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ و با خداي  يکتا خداي  ديگري  را مپرستيد  من  شما را از جانب  او بيم  مي   دهم.

خداوند با بيان قدرت بزرگش مي فرمايد: « وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ» و آسمان را با توانمندي بنا نموده و آن را محکم کرده و آن را سقفي براي زمين و آن چه روي زمين است قرار داده  ايم. « وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ» و ما همواره گوشه و کرانه هاي آن را وسعت مي بخشيم. و روزي را براي بندگان خود گشاده و فراوان مي داريم، که هيچ جنبنده اي در دل صحراها و قعر درياها و گوشه هاي جهان نيست مگر اين که به اندازه کافي به آن روزي مي رسد. و خداوند از احسان خويش آن قدر به او مي دهد که او را بي نياز سازد. پس پاک است خداوندي که بخشش او همه مخلوقات را فرا گرفته است. و خجسته است خداوندي که رحمت او همه آفريده ها را فرا گرفته است.

« وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا» و زمين را بستري براي خلق قرار داده ايم که مي توانند در آن خانه بسازند و درخت بکارند و کشاورزي کنند و بنشينند. و راه هايي در آن قرار داده ايم که مي توانند به وسيله آن به مقاصد خود برسند و منافعشان را در زمين تامين نمايند. و از آن جا که بستر و فرش ممکن است از جهتي قابل استفاده و مناسب باشد. و از جهتي نامناسب، خداوند خبر داد که آن را به بهترين صورت گسترده است، و خود را بر اين چيز ستوده و فرمود:« فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ» و چه نيک گسترانيده ايم، خدايي که آن چه رحمت و رحمتش اقتضا نموده براي بندگانش گسترانده است!

« وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ» و از هر حيواني دو نوع نر و ماده آفريديم، « لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» تا نعمت هاي خداوند را که به شما ارزاني داشته ياد آوريد. و چنين مقّدر نموده هر حيواني داراي نر و ماده باشد. و حکمت الهي را به ياد آوريد که نر و ماده بودن را سبب بقاي همه حيوانات گردانده است تا به پرورش دادن و تربيت آن بپردازيد و در نتيجه منافع فراواني برايتان به دست آيد.

وقتي بندگان را به انديشيدن در نشانه هايش فراخواند که موجب ترس از خدا و روي آوردن به او مي شوند به چيزي فرمان داد که از تامل و انديشه کردن در آيات خدا همان چيز حاصل مي شود، و آن فرار به سوي خداست. يعني فرار از آن چه خدا در ظاهر و باطن دوست ندارد و روي آوردن به آن چه در ظاهر و باطن دوست دارد؛ گريز از جهالت به سوي علم و از کفر به سوي ايمان و از معصيت به سوي طاعت و از غفلت به سوي يادآوري. پس هرکس اين چيزها را کامل نمايد به راستي که تمام دين را کامل نموده و هر امر نامطلوبي از او دور شده و به مقصود و مراد خود رسيده است. و خداوند بازگشت به سوي خويش را فرار ناميده است، چون بازگشت به سوي غير او داراي انواع هراس ها و ناگواري هاست و در بازگشتن به سوي او انواع امور دوست داشتني و امنّيت و شادي و سعادت و رستگاري است. پس بنده از قضا و تقدير  الهي به سوي قضا  و تقدير او مي گريزد و از هر آن چه که بترسد از آن به سوي خدا مي گريزد. پس به هر اندازه که انسان از چيزي بترسد به همان اندازه از آن به سوي خدا فرار مي کند.

« إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ» همانا من براي شما از جانب او بيم دهنده آشکاري هستم. يعني شما را از عذاب خدا مي ترسانم و بيم دهنده و ترساننده آشکاري هستم.« وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ» و با خداوند معبود ديگري را انباز مسازيد. اين از جمله فرار کردن به سوي خداست ، بلکه اين اصل فرار و گريز به سوي خداست و انسان بايد از برگرفتن معبودي ديگر به غير از خدا از قبيل بت ها و همتايان و قبرها و ديگر چيزهايي که به جاي خدا پرستش مي شوند فرار کند و ترس و عبادت را خاص خداوند نمايد و تنها به او اميد داشته باشد و او را بخواند و فقط به سوي او روي آورد

آيه ي 53-52:

كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ بدين  سان  بر آنهايي  که  از اين  پيش  بودند پيامبري  مبعوث  نشد جز آنکه ، گفتند : جادوگري  است  ، يا ديوانه  اي  است.

أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ؛ آيا بدين  کار يکديگر را وصيت  کرده  بودند ? نه  ، خود مردمي  طاغي  بودند.

خداوند پيامبرش را دلجويي مي دهد که اگر اين مشرکان کساني را براي خدا شريک قرار مي دهند و پيامبر را تکذيب مي کنند و درباره او سخنان زشتي مي گويند که او از اين سخنان پاک و بدور است اين گفته ها همواره شيوه مجرمان و تکذيب کنندگان پيامبران بوده است. پس خداوند هيچ پيامبري را نفرستاده مگر  اين که قومش او را به جادوگري و يا ديوانگي متهّم کرده اند.

خداوند متعال مي فرمايد: آيا گفته هايي که از اين ها و از پيشينيانشان سر زده است يکديگر را به آن توصيه نموده و آن را به يکديگر تلقين کرده اند؟ پس اگر چنين است اتّفاقشان بر اين سخنان عجيب نيست، « بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ»اين چنين نيست ، بلکه اين ها قومي سرکشند که دل ها و اعمالشان در کفر ورزيدن و طغيان همانند يکديگر است، در نتيجه گفته هايشان که از طغيان و سرکشي آن ها برآمده همگون و شبيه هم است. و حقيقت همين است. همان طورکه خداوند متعال فرموده است:« وَقَالَ الَّذينَ لَا يعلَمُونَ لَولَا يکَلِّمُنَا اللَّهُ أو تَأتِينَآ ءَايةُ کَذَلِکَ قَالَ الذِّينَ مِن قَبلِهِم مِّثلَ قَولِهِم تَشَبَهَت قُلُوبُهُم» و کافران گفتند: « چرا خداوند با ما سخن نمي گويد، يا معجزه اي براي ما نمي آيد؟ کساني که پيش از ايشان بوده اند سخني همانند سخن اين ها گفتند:« دل هايشان همگون است». هم چنين مومنان که دل هايشان در يقين داشتن به حقّ و طلب نمودن آن و تلاش در راه آن شبيه يکديگر است شتابان به پيامبرانشان ايمان آوردند و آن ها را تعظيم نموده و گرامي داشتند و با سخناني آن ها را خطاب نمودند که شايسته آن هاست.

آيه ي 55-54:

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ پس  ، از آنها رويگردان  شو ، کس  تو را ملامت  نخواهد کرد.

وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ اندرز بده  که  اندرز ، مؤمنان  را سودمند افتد .

خداوند متعال به پيامبرش فرمان مي دهد تا از کساني که از حقّ روي گردانده وپيامبررا تکذيب کرده اند روي بگرداند:« فَتَوَلَّ عَنْهُمْ» به آن ها توجّه نکن و آن ها را مواخذه ننما و به کار خودت مشغول باش. « فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ» تو به خاطر گناه آن ها مورد سرزنش قرا نمي گيري بلکه وظيفه تو فقط رساندن است و تو وظيفه ات را انجام داده اي و پيام خدا را که به همراه آن فرستاده شده اي رسانده اي.

« وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» و يادآوري کن که به راستي يادآوري مومنان را سودمند خواهند کرد.

يادآوري دو نوع است:

1-يادآوري آنچه که به طور مشروح و مفصّل تعريف نشده و مردم آن را نمي دانند و عقل و سرشت فقط به صورت خلاصه و مجمل آن را مي شناسند، خداوند عقل ها را بر اين سرشته است که خير را دوست دارند و آن را ترجيح مي دهند واز شّر و بدي متنفر هستند، و شريعت خداوند با اين امور فطري و عقلي مطابق است. و هر امر و نهي شريعت از مصاديق پند دادن و يادآوري مي باشد. و کمال پند دادن و يادآوري آن است که خير و خوبي و منافعي که در چيزي نهفته و بدان امر شده است ، تذکر داده شود و زيان هايي که از آن نهي شده يادآوري گردد.

2- آن چه براي مومنان مشخّص و معلوم است امّا غفلت و فراموشي بر آن سايه افکنده است به آنان يادآوري گردد و برايشان تکرار شود تا در اذهانشان ريشه بدواند، و بيدار شوند و به آن عمل کنند و برايشان نشاط و همّت پديد آمد؛ همّتي که سبب مي شود تا آن ها استفاده ببرند و مقامشان بالا رود. و خداوند متعال خبر داده است که يادآوري و پند دادن به مومنان فايده مي دهد چون ايمان و ترس از خدا و روي آوردن به او و پيروي کردن از خشنودي وي باعث مي شود تا يادآوري و پند دادن به آن ها سودمند باشد و موعظه در وجودشان اثر بگذارد. خداوند متعال مي فرمايد:« فَذَکرِّ إِن نَّفَعَتِ الذِّکرَي ، سَيذَّکَّرُ مَن يخشَي ، وَيتَجَنَّبُهَا الأَشقَي» هرگاه پند و اندرز سودمند واقع شود پند و اندرز بده، زيرا کسي که از خدا مي ترسد پند و  اندرز خواهد گرفت. و بدبخت ترين فرد از آن روي مي گرداند.

امّا کسي که فاقد ايمان باشد و براي پذيرش پند و اندرز آمادگي داشته باشد پند دادن و يادآوري براي چنين کسي سودمند نخواهد بود. همانند زمين شوره زاري که باران هيچ فايده اي براي آن ندارد. اين گروه اگر نشانه و معجزه اي برايشان بيايد به آن ايمان نمي آورند مگر آن که عذاب دردناک را ببينند.

آيه ي 58-56:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ جن  و انس  را جز براي  پرستش  خود نيافريده  ام.

مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ از آنها رزقي  نمي  خواهم  و نمي  خواهم  که  مرا اطعام  کنند.

إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ خداست  روزي  دهنده   و اوست  صاحب  نيرويي  سخت  استوار.

اين هدفي است که خداوند جن ها و انسان ها را براي آن آفريده و همه پيامبران را مبعوث کرده است تا به سوي آن دعوت کنند. و اين هدف پرستش و بندگي خداوند است که بايد همراه با شناخت و محبّت او و روي آوردن به وي و روي برگرداند از غير او باشد. واين متوقّف بر معرفت خداوند متعال باشد. و کمال عبادت بستگي به شناخت خداوند دارد بلکه هر اندازه بنده شناخت خداوند دارد بلکه هر اندازه بنده شناخت بيش تري نسبت به پروردگارش داشته باشد عبادت او کامل تر خواهد بود. و  عبادت چيزي است که خداوند بندگان را به خاطر آن آفريده است . پس آن ها را براي اين نيافريده که به آنان نيازي داشته باشد.

« مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ» از آنان هيچ روزي اي نمي خواهم، و نمي خواهم که مرا خوراک بدهند! پاک و بسي برتر است خداوندِ توانگر بي نياز از اين که نيازمند کسي باشد، بلکه همه در همه نيازها و خواسته هاي ضروري وغير ضروري خويش نيازمند او هستند.

« إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ» بي گمان خداوند روزي فراوان دارد و هيچ  جنبنده اي در آسمان ها و زمين نيست مگر اين که روزي اش بر خداوند است و قرارگاه و آرامگاه آن را مي داند.« ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» و خداوند داراي قدرت و توانمندي کامل است و اجرام بزرگ بالا و پايين را آفريده است و با قدرت کامل خويش در ظاهر و باطن تصرف مي نمايد و مشّيت و خواست او در همه آفريده ها نافذ است. پس هر آنچه خدا بخواهد مي شود، و هرچه نخواهد نمي شود و هيچ فرار کننده اي از دست او درنمي رود و در برابر فرمانروايي او هيچ کس نمي تواند سرِ نافرماني بلند کند. و ازقدرت و توانايي او اين  است که رزق خود را به تمام جهان رسنده است، و از قدرت و توانمندي اوست که مردگان را پس از آن که استخوان هايشان از هم پاشيده شد و هم بادهاي تند آن ها را با خود به جاهاي دور برد يا پرندگان و درندگان آن ها را فرو بلعيد و در بيابان هاي خشک و صحراها پراکنده گشتند و يا دراعماق امواج دريا ناپديد شدند ، زنده مي گرداند و هيچ يک از اين ها از او گم نمي شوند و مي داند که زمين چه اندازه از اجسادشان را مي کاهد. پس پاک است خداوند قوي و نيرومند.

آيه ي 60-59:

فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ اين  ستمکاران  را، از عذاب  بهره  اي  است  همانند بهره  اي  که  يارانشان   داشتند  پس  به  شتاب  چيزي  از من  نخواهند

فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ واي  بر کافران  ، از آن  روز که  آنها را وعده  داده  اند.

« فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا» همانا کساني که با تکذيب محمّد(ص) ستم کرده اند « ذَنُوبًا» بهره و سهمي از عذاب و شکنجه دارند هم چنانکه ياران ستمگر و تکذيب  کنندشان چنين بهره اي داشته اند.« فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ» پس نبايد به شتاب وقوع  عذاب را از من بخواهند . چون سنّت خداوند درباره امّت ها يکي است . پس هر تکذيب کننده اي که به تکذيب خود ادامه دهد بدون آن که توبه نمايد و به سوي خدا برگردد قطعا عذاب بر او واقع خواهد شد گرچه مدّتي دير شود. بنابراين خداوند آن ها را از روي قيامت برحذر داشت و فرمود:« فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ» پس واي به حال آنان که کفر ورزيده اند از روزي که به آن وعده داده شده اند! و آن روز قيامت است که در آن روز به انواع عذاب و شکنجه ها گرفتار مي شوند و به زنجيرها بسته خواهند شد. پس هيچ فريادرسي ندارند و هيچ کسي نيست که آن ها را از عذاب خدا نجات دهد از اين عذاب به خداوند پناه مي جوئيم.

پايان تفسير سوره ي ذاريات

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره