مکي و 45 آيه دارد.
بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 4-1:
ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ قاف قسم به اين قرآن ارجمند
بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ که در، شگفت شدند از اينکه از ميان خودشان بيم دهنده اي سويشان آمد و کافران گفتند : اين چيزي عجيب است ،
أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ آيا زماني که مرديم و خاک شديم ديگر بار زنده مي شويم ? اين بازگشتي محال است
قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ ما مي دانيم که خاک چگونه از آنها خواهد کاست و کتابي که همه چيز درآن ، نگهداري شده ، نزد ماست.
خداوند متعال به قرآن مجيد سوگند مي خورد، قرآن مجيد معني قرآني که معاني آن گسترده و والا است و ابعاد زياد و برکت هاي فراواني دارد و نيکويي ها و افتخاران آن فراوان است، «مجد» يعني بزرگي و گستردگي اوصاف. و سزاوارترين سخني که به اين صفت ها متّصف است قرآن است که مشتمل بر دانش هاي گذشتگان و آيندگان است، و داراي کامل ترين فصاحت و بزرگ ترين کلمات است و داراي فراگيرترين و بهترين معاني است. و اين باعث مي شود تا کاملا از آن پيروي شود و فورا تسليم آن شد و شکر خداوند را به خاطر اين که آن را ارزاني داشته به جا آورد.
ولي بيش تر مردم قدر نعمت هاي خداوند را نمي دانند، بنابراين خداوند متعال فرمود:« بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ» تکذيب کنندگان پيامبر(ص) از اين که بيم دهنده اي از خودشان به سويشان آمد به شگفت آمدند، بيم دهنده اي که آن ها را از آن چه به آنان زيان مي رساند بيم مي داد و آن ها را به چيزي فرمان مي داد که به سودشان بود. اين پيامبر از جنس خودشان بود و آن ها مي توانستند از او ياد بگيرند و حالات و صداقت او را بشناسند. پس آن ها از چيزي تعجّ کردند که نبايد از آن تعجب کرد بلکه آن چه مايه شگفتي است عقل کسي است که از چنين چيزي تعجب مي کند.« فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ» پس آن چه کافران را وادار به اين کرد، کفر و تکذيبشان بود نه اين که نقصي در هوشياري خردهايشان داشته باشند. آن ها گفتند: اين چيزي شگفت آور است. آن ها در اين شگفت زدگي يکي از دو حالت را داشتند: يا در تعجّب خود راستگو بودند و اين بر نهايت جهالت و ناداني و ضعف عقل هايشان دلالت مي کند. مانند ديوانه اي که از سخن عاقل تعّجب مي کند. و همانند اين است که بخيل و تنگ چشم از سخاوتمندي سخاوتمندان تعجّب کند. و يا اينکه شخص ترسو از رويارويي سوارکاران جنگجو به تعّجب و شگفت بيفتد. پس چنين کسي اگر تعجّب کند تعجب کردن او چه زياني دارد؟! و آيا تعجب او جز اين که دليلي بر جهالت و ستمگري زياد او باشد چيزي ديگر است؟ و يا آن ها تعجب مي کردند ، و در همان حال اشتباه خود را مي دانستند. پس اين بزرگ ترين و زشت ترين ستمگري است.
« أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ» آيا هنگامي که مرديم و خاک شديم باز زنده مي شويم؟ چنين بازگشتي بعيد و دور از عقل است. آن ها توانايي و قدرت کسي را که بر همه چيز تواناست و از هر جهت کامل است با توانايي بنده نيازمند و ناتوان مقايسه کردند، و جاهل و ناداني را که هيچ نمي داند ، با کسي مقايسه کردند که همه چيز را مي داند.
« قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ» به درستي که ما آن چه را زمين در دوران زندگي شان در برزخ از جسدهايشان مي خورد و مي کاهد مي دانيم و در کتاب خدا ثبت و ضبط گرديده است. « وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ» و نزد ما کتابي وجود دارد که از تغيير و تبديل محفوظ مي باشد و همه آن چه را که در زندگي و مرگشان بر سر آنان مي آيد ثبت و ضبط کرده است. اين استدلال حاکي از گستردگي دانش و آگاهي خداوند که جز او کسي بر آن احاطه ندارد مي باشد، و اين که او بر زنده کردن مردگان تواناست.
آيه ي 5:
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَّرِيجٍ آري ايشان سخن راستي را که بر آنها آمده بود دروغ شمردند پس کارشان شوريده و پريشان شد.
« بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ» بلکه سخني که از آن ها سر زده عناد و تکذيب است و آن ها حق را که بالاترين انواع صدق است تکذيب کردند« لَمَّا جَاءهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَّرِيجٍ» هنگامي که برايشان آمد پس آنان داراي حالي پريشان و کار نابساماني هستند و بر يک چيز استوار نمي مانند. گاهي مي گويند تو جادوگري، و گاهي مي گويند ديوانه اي، و گاهي مي گويند شاعر هستي . و هم چنين هريک درباره قرآن طبق نظر فاسد خود اظهار نظر مي کنند . و اين گونه است کسي که حق را تکذيب کند. پس او در امر و حالتي به هم ريخته و نابسامان است؛ جهت و ثبات او مشخص نيست و کارهايشان را مي بيني که متناقض و به هم بافته ايست. امّا کسي که از حق پيروي کند و آن را تصديق نمايد کار و راه و سخن و کردارش راست و درست مي شود.
آيه ي 11-6:
أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ آيا به اين آسمان برفراز سرشان نظر نمي کنند که چگونه آن را بنا کرده ايم و آراسته ايم و هيچ شکافي در آن نيست ?
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ و زمين را گسترديم و در آن کوههايي بلند افکنديم و از هر گونه نباتات خوش منظر در آن رويانيديم
تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ بينشي و پندي است براي هر بنده اي که به خدا بازگردد وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ و از آسمان ، آبي پربرکت فرستاديم و بدان باغها و دانه هاي درو شدني ، رويانيديم ،
وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ و نخلهاي بلند با خوشه هاي بر هم چيده
رِزْقًا لِّلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ تا رزق بندگان باشد و بدان آب ، سرزمين مرده را زنده کرديم بر آمدن از گور نيز چنين است.
وقتي خداوند حالت تکذيب کنندگان و مذّمت آن ها را بيان کرد آنان را فرا خواند تا به آيات و نشانه هاي آفاقي بنگرند و عبرت بگيرند و از آن بر چيزهايي استدلال نمايند که نشانه هايي بر آن امر قرار داده شده اند. پس فرمود:« أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ» آيا به آسمان که بر بالاي سرشان است ننگريسته اند؟ يعني اين نگاه کردن نيازي به تحمّل سختي، و سفر ندارد، بلکه در نهايت آساني است. پس آن ها بنگرند که « كَيْفَ بَنَيْنَاهَا» چگونه آسمان را به صورت گنبدي که همه زواياي آن برابر است ساخته ايم و با ستاره ها و سياره هايي که حرکت مي کنند و از نگاه پنهان مي شوند آراسته ايم. آسماني که از اين کرانه تا آن کرانه اش در نهايت زيبايي قرار دارد و هيچ عيب و شکاف و خللي در آن مشاهده نمي شود.
خداوند اين آسمان را سقفي براي اهل زمين قرار داده و بسياري از منافع ضروري انسان ها را در آن به وديعه نهاده است. « وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا» و آيا به زمين ننگريسته اند که چگونه آن را گسترده ايم، به گونه اي که هر حيواني مي تواند در آن مستقر شود، و زمين براي استحصال هر نوع منافعي آماده است. و اين زمين را به وسيله کوه ها محکم و پابرجا نموده ايم تا تکان نخورد و پابرجا باشد.« وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ» و در آن از هر نوع گياه مسّرت بخشي که بينندگان را شگفت زده مي نمايد و موجب شاديشان مي شود رويانده ايم، تا انسان ها و چهارپايانشان از آن بخورند، و اين گياهان را براي منافعشان آفريده ايم. و از ميان اين منافع، باغ هايي را که مشتمل بر ميوه هاي خوشمزه و لذيذ است از قبيل انگور و انار و ليمو و سيب و ديگر انواع ميوه ها به طور ويژه بيان کرد. همچنين درختان بلند خرما که فايده آن تا مدّت طولاني ادامه دارد و تنه آن به سوي آسمان بالا مي رود که بسياري از درخت ها نمي توانند به اندازه آن قامت بکشند. پس خرماي روي هم انباشته از خوشه هاي آن بيرون مي آيد و روزي بندگان مي گردد و از آن مي خورند و ذخيره اش مي کنند و چهارپايانشان نيز از آن استفاده مي کنند.
هم چنين خداوند به وسيله باران و به وسيله جويبارهايي که در اثر نزول باران در روي زمين روانند دانه هاي کشتزارهايي را مي روياند که درو مي گردد، از قبيل گندم و جو و ذرّت و برنج و ارزن و غيره. پس نگاه کردن به اين چيزها آسمان و زمين و آنچه که در آنهاست « تَبْصِرَةً» راهنمايي و بينشي است که آدمي را از نابينايي جهالت بيرون مي آورد. « وَذِکرَي» و پندي است که به سبب آن آدمي متذکر مي شود و چيزهايي را به ياد مي آورد که در دين و دنيا به وي سود مي رساند و نيز به سبب آن آن چه را که خداوند و پيامبرانش از آن خبر داده اند به ياد مي آورد، و اين براي هرکسي نيست، بلکه « لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ» براي آن بنده ايست که با ترس و اميد و پذيرفتن حق، و اجابت دعوتگر الهي به سوي خدا روي آورده است.
امّا نشانه ها و هشدارها براي شخص روي گردان و يا تکذيب کننده سودي ندارند، چون اين چيزها براي قومي که ايمان نمي آورند سودبخش نيستند. حاصل امر اين که آفرينش مبهوت کننده و شدّت و قوّتي که در آسمان و زمين وجود دارد، دليلي بر قدرت و کمال خداوند متعال است.
و صنعت شگفت انگيز و آفرينش زيبا و استواري که در آنها وجود دارد دليلي است بر اين که خداوند عادل ترين داوران است و او به هر چيزي داناست. و منافع و مصلحت هايي که در آن براي بندگان قرار دارد دليلي است بر اين که رحمت خداوند همه چيز را فرا گرفته است و عظمت آفرينش و نظام زيباي آن دليلي است بر اين که خداوند متعال يکتاي يگانه و والا مقام است و همه براي رفع نيازهايشان به او روي مي آورند. و خدايي است که همسر و فرزند و همتايي ندارد و عبادت و کرنش و محبّت جز او سزاوار کسي نيست.
و زنده گرداندن زمين پس از پژمردنش دليلي است براين که خداوند متعال مردگان را زنده مي نمايد تا آن ها را طبق اعمالشان مجازات کند. بنابراين فرمود:« وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ» و با آن سرزمين پژمرده را زنده کرده ايم، رستاخيز نيز بدينسان است. وقتي آن ها را با اين نشانه هاي آسماني و زميني تذکّر داد و هشدار داد که به تکذيب خود ادامه ندهند زيرا به آن چه تکذيب کنندگان بدان گرفتار شدند، گرفتار خواهند شد، فرمود:
آيه ي 15-12:
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ پيش از آنها قوم نوح و اصحاب رس و ثمود تکذيب کرده بودند ،
وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ و قوم عاد و فرعون و قوم لوط ،
وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ و اصحاب ايکه و قوم تبع ، همه پيامبران را دروغ شمردند و مستحق وعده عذاب من شدند.
أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ آيا از آفرينش نخستين عاجز شده بوديم ? نه ، آنها را از آفرينش تازه در شکند.
پيش از ايشان ، امّت ها پيامبران بزرگوارشان را تکذيب کردند مانند نوح که قومش او را تکذيب کردند، و قوم ثمود صالح را، و قوم عاد هود را، و قوم لوط، لوط را تکذيب کردند. و اصحاب ايکه شعيب را و قوم تبّع تبّع به هر پادشاهي گفته مي شود که قبل از اسلام بر يمن حکم کرده است پيامبران را که خداوند به سوي آن ها فرستاده بود تکذيب کردند.
خداوند به ما خبر نداده که آن پيامبر چه کسي بوده است و قوم کدام تبع از تبع ها پيامبرشان را تکذيب کرده اند، چون والله اعلم اين ماجرا در آن زمان نزد عرب معروف بود، زيرا اين قوم جزو آن دسته از عرب هاي اصيل بودند که داستان و سرگذشت آنان به ويژه اين واقعه مهم و بزرگ بر ساير عرب ها پوشيده نيست.
پس اين ها همه پيامبرانشان را که خداوند به سوي آن ها فرستاده بود تکذيب کردند، ان گاه وعده عذاب الهي بر آنان تحّقق يافت. و شما اي کساني که محمّد (ص) را تکذيب مي کنيد! از آن ها بهتر نيستند ، و پيامبران آن ها نيز نزد خداوند از پيامبر شما گرامي تر نبودند! پس، از جنايتي که آنان مرتکب شدند بپرهيزند تا به عذابي گرفتار نشويد که آن ها بدان گرفتار شدند.
سپس خداوند متعال از آفرينش نخستين بر آفرينش مجّدد و زنده شدن در آخرت استدلال کرد و فرمود: همان طور که آن ها را از نيستي پديد آورده است نيز بعد از مرگشان آنان را دوباره زنده مي نمايد، بعد از آن که مردند و به استخوان هايي پوسيده تبديل شدند.« أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ» آيا ما در آفرينش نخستين درمانده و ناتوان بوده ايم؟ نه چنين نيست، ما ناتوان و درمانده نبوده ايم و در اين شکّي نيست، « بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» بلکه آنان درباره آفرينش مجّدد ترديد دارند. اين چيزي است که آن ها در آن ترديد دارند با اين که ترديدي در آن نيست چون بازگرداندن از آغاز کردن آسان تر است، همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَهُوَ الَّذِي يبَدوُا الخَلقَ ثُمَّ يعيدُهُ وَهُوَ أَهوَنُ عَلَيهِ» و اوست خدايي که آفرينش را مي آغازد سپس آن را باز مي گرداند و آن برايش آسان تر است.
آيه ي 18-16:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ما آدمي را آفريده ايم و از وسوسه هاي نفس او آگاه هستيم ، زيرا از، رگ گردنش به او نزديک تريم.
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ هنگامي که آن دو فرشته فرا گيرنده در جانب راست و جانب چپ او نشسته اند هر چيز را فرا مي گيرند.
مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ هيچ کلامي نمي گويد مگر آنکه در کنار او مراقبي حاضر است.
خداوند متعال خبر مي دهد که او جنس انسان اعم از زنان و مردان را به تنهايي آفريده است، و او حالات انسان و آن چه او را شاد مي کند و به خاطرش مي گذرد مي داند، و مي فرمايد:« وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» ما به او از شاهرگ گردنش که از هر چيزي به انسان نزديک تر است نزديکتريم و اين چيزي است که انسان را متذکر مي شود که همواره خداوند را در نظر داشته باشد؛ خداوندي که بر قلب او آگاه است و به او نزديک مي باشد.
پس بايد شرم کند از اين که خداوند او را در جايي ببيند که او را نهي کرده است، و يا او را در جايي نيابد که به او دستور داده است.
هم چنين انسان بايد فرشتگان گرامي را که اعمال او را مي نويسند در نظر داشته باشد، و آنها را گرامي بدارد و بپرهيزد از اينکه سخن يا کاري از وي صادر شود و آنان آن را بنويسند که پرودگار جهانيان از آن خشنود نباشد. بنابراين فرمود:« إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ» يعني همه اعمال انسان را دريافت مي دارند، يکي در سمت راست نشسته و نيکي ها را مي نويسد و ديگري در سمت چپ بدي ها را مي نويسد، و هريک از اين دو براي انجام دادن کارش آماده است و پيوسته آن را انجام مي دهد.
« مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ» انسان هيچ سخن خوب و بدي را به زبان نمي آورد، « إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» مگر ان که نزدش نگهباني آماده حضور دارد. همان طور که خداوند متعال مي فرمايد:« وَإِنَّ عَلَيکُم لَحَفِظينَ، کِرَامَاَ کَتِبينَ، يعلَمُونَ مَا تَفعَلُونَ» و بي گمان بر شما نگهباناني مقّرر است، و فرشتگان بزرگواري که مي نويسند و آن چه را مي کنيد مي دانند.
آيه ي 22-19:
وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ؛ به راستي که بيهوشي مرگ فرا مي رسد اين است آنچه از آن مي گريختي.
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ و در صور دميده مي شود اين است روز وعده هاي عذاب
وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ هر کسي مي آيد و با او کسي است که مي راندش و کسي است که برايش شهادت مي دهد.
لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ تو از اين غافل بودي ما پرده از برابرت برداشتيم و امروز چشمانت ، تيزبين شده است.
« وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ» و سکرات مرگ بطور حقيقي به نزد اين غافل و تکذيب کننده آيات خدا آمد که بازگشتي ندارد و گريزي از آن نيست. « ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ» اين همان چيزي است که از آن مي گريختي.
« وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ» و در صور دميده مي شود، و آن روزي است که خداوند عقابي را که به ستمکاران وعده داده بود، به آنان مي رساند، و ثوابي را که به مومنان وعده داده بود، به آنان مي دهد. « وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ» و هرکسي در حالي مي آيد که سوق دهنده اي او را به سوي جايگاه قيامت پيش مي برد، نيز گواهي که بر اعمال خير و شر او گواهي مي دهد با خود دارد. و اين دالّ بر اين است که خداوند متعال بندگان را مورد توّجه قرار مي دهد و اعمالشان را ثبت و ضبط مي نمايد و عادلانه آن ها را جزا و سزا مي دهد. پس اين چيزي است که بنده بايد همواره آن را مدّ نظر قرار دهد.
ولي بيش تر مردم از اين غافل هستند، بنابراين فرمود:« لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا» در روز قيامت به اعراض کننده و تکذيب کننده به صورت سرزنش گفته مي شود که تو اين روز را تکذيب کردي و براي آن عمل انجام ندادي، « فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءك» پس اکنون پرده اي را که قلبت را پوشانده بود و خوابت را فزون کرده بود و به سبب آن روي گرداني ات ادامه يافته بود کنار زده ايم. « فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» پس امروز چشمانت کاملا تيزبين هستند، و انواع شکنجه و عذاب هاي وحشتناک را به خوبي مي بينند.
يا اين که خداوند با اين کلام بنده را مورد خطاب قرار مي دهد، زيرا بنده در دنيا از هدفي که براي آن آفريده شده غافل مانده بود امّا در روز قيامت بيدار مي شود و خواب غفلت از او دور مي گردد، زماني که جبران آن چه که از دست رفته برايش ممکن نيست. و اين گونه خداوند بندگان را مي ترساند، و با بيان آن چه که در آن روز بزرگ بر سر تکذيب کنندگان مي آيد بندگان را هشدار مي دهد.
آيه ي 29-23:
وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ موکل او گويد : اين است آنچه من آماده کرده ام.
أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ؛ هر ناسپاس کينه توزي را به جهنم بيندازيد ،
مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ آن که از بخشش امساک ورزيد و تجاوزکار بود و شک مي آورد ،
الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ آن که با خداي يکتا خداي ديگري قرار داد پس به عذاب سختش بيفکنيد.
قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ همنشين او گويد : اي پروردگار ما ، من او را به سرکشي وادار نکردم ، بلکه او خود سخت در گمراهي بود.
قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ مي گويد : نزد من مجادله مکنيد من پيش از اين با شما سخن از عذاب گفته ، بودم.
مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ وعده من ديگرگون نمي شود و من به بندگان ستم نمي کنم.
خداوند متعال مي فرمايد:« وَقَالَ قَرِينُهُ» فرشته اي که خداوند همدم و همراه اين تکذيب کننده روي گردان قرار داده است که يکي از فرشتگاني است که خداوند آن ها را مامور نموده تا آن انسان را حفظ نمايند و اعمالش را بنويسند آن تکذيب کننده و اعمالش را در روز قيامت حاضر مي گرداند و مي گويد:« هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ» آن چه را که مقّرر شده بود و بر او و اعمالش نگهباني دهم و آن ر ثبت و ضبط نمايم آماده کرده ام. پس آن گاه انسان طبق عملش مجازات مي گردد.
و به کساني که سزاوار جهنّم هستند گفته مي شود:« أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ» هر کافر سرکشي که مخالف آيات خداست و گناهان زيادي را انجام داده است در دوزخ بيندازيد.
« مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ» يعني خيري را که پيش روي اوست که بزرگ ترين آن ايمان آورد به خدا و پيامبر و فرشتگان و کتاب هايش مي باشد از خود و ديگران منع مي کند. و از منافع مالي و جاني اش جلوگيري مي نمايد.« مُعْتَدٍ» و از حدود الهي تجاوز مي کند و بر بندگان الهي تعدي مي نمايد. « مُّرِيبٍ» و در وعده وعيد الهي شک دارد، پس نه ايمان دارد و نه نيکي مي کند، بلکه کفر و تجاوزگري و شک و بخل تبديل به صفات او گشته اند نيز به جاي خدا معبودان ديگري را برگزيده است، بنابراين فرمود:« الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ» کسي که به همراه خدا معبود ديگري را به پرستش گرفته است، معبودي که براي خويش اختيار هيچ سود و زيان و مرگ و زندگي را ندارد.
« فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيد» پس اي دو فرشته اي که همراه او هستيد! او را در عذابي بيندازيد که سخت تري و بزرگ ترين عذاب است.
« قَالَ قَرِينُهُ» شيطاني که همدم و همنشين اوست با اظهار بيزاري از او و در حالي که گناهش را به گردن وي مي اندازد، مي گويد:« رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ» پروردگارا! من او را گمراه نساختم، چون من بر او تسلّي و حجّت و دليلي نداشتم، « وَلَكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ» بلک او خود در گمراهي دور و درازي بود. پس او خودش گمراه و از حق دور گشت، همان طور که در آيه ديگري مي فرمايد:« وَقَالَ الشيطَنُ لَمَّا قُضي اَلأَمرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَتُّکُم فَأَخلَفتُکُم» وقتي کار پايان مي يابد شيطان مي گويد:« خداوند به شما وعده راستين و حقيقت دارد و من بر شما وعده دادم و خلاف آن را کردم.»
خداوند در پاسخ به ستيز و مجادله شان مي فرمايد:« تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ» در پيش گاه من ستيزه مکنيد، يعني مجادله و ستير شما نزد من فايده اي ندارد، « وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ» حال آن که من پيش از اين برايتان هشدار فرستاده بودم. يعني پيامبرانم با نشانه هاي روشن و حجّت هاي واضح و دلايل روشن نزد شما آمدند، پس حجّت من بر شما اقامه گرديد و شما با کارهايي که درگذشت کرده ايد و جزاي آن قطعي گرديده ، نزد من آمده ايد.
« مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ» امکان ندارد که آن چه خدا گفته و بدان خبر داده خلافي در آن واقع شود، چون هيچ گفته و سخني از گفته خداوند راست تر نيست. « وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ» و من نسبت به بندگان ستمگر نيستم بلکه آن ها را بر اساس خير و شّري که انجام داده اند جزا و سزا خواهم داد؛ پس به بدي هايشان افزوده نمي شود و از نيکي هايشان کاسته نمي گردد.
آيه ي 35-30:
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ؛ روزي که جهنم را مي گوييم : آيا پر شده اي ? مي گويد : آيا هيچ زيادتي هست ?
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ و بهشت را براي پرهيزگاران نزديک بياورند ، تا از آن دور نباشند.
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ اين همان چيزي است که به هر توبه کننده پرهيزگاري وعده اش داده بودند.
مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ آنهايي را که در نهان از خداي رحمان مي ترسند و با دلي توبه کار آمده اند ،
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ گويند : در امان از هر عذابي به بهشت داخل شويد اين روز ، روز جاوداني است.
لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ در آنجا هر چه بخواهند هست و بيشتر از آن نزد ما هست.
خداوند در حالي که بندگانش را مي ترساند، مي فرمايد:« يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ» آن روز که به جهنّم مي گوييم: آيا پر شده اي؟ و اين براي آن است که افراد زيادي در آن انداخته مي شوند.« وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ» و جهنّم مي گويد آيا بيشتر هم هست؟ يعني همواره مجرمين و گناهکاران بيش تري را مي طلبيد و به خاطر پروردگارش خشمگين است و بر کافران خشم مي گيرد. و خداوند وعده داد که آن را پر خواهد کرد. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« لَأملَأَنَّ جَهَنَّمَ مِن الجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجمَعينَ» بدون شک دوزخ را از جن و انس پر خواهم کرد. تا آنگاه که پروردگار شکوهمند پاي مبارک و شريف خود را که از هر تشبيهي پاک و منزه است بر روي جهنم مي گذارد. آنگاه جهنم فشرده مي گردد و مي گويد: بس است، بس است، پرشدم.
« وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ» و بهشت براي پرهيزگاران نزديک گردانده مي شود ، طوري که نعمت هاي پايدار و شادي و سروري که در آن هست مشاهده مي گردد. اين بهشت فقط براي کساني نزديک گردانده مي شود که از پروردگارشان پروا داشته و شرک کوچک و بزرگ را ترک کرده و از دستورات پروردگارشان اطاعت نموده اند.
و به صورت خوش آمد به آن ها گفته مي شود:« هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ» خداوند اين بهشت و آن چه را که دل ها مي خواهند و چشم ها از ديدن آن لذّت مي برند به توبه کنندگان مي دهد که همواره با ذکر و محبّت و کمک جستن از خداوند و خواندن او و ترس از او و اميد داشتن به او به سوي خدا بر مي گردد. «حَفِيظِ» و بر آن چه خداوند به آن فرمان داده بود محافظت کند و آن را مخلصانه اطاعت نمايد و به بهترين صورت آن را انجام داده و حدود الهي را مراعات کند.
« مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ» و از روي شناخت از پروردگارش در نهان بترسد و به رحمت او اميد داشته باشد و در نهان و در جايي که مردم او را نمي بينند از خدا بترسد. اين است که مردم حضور دارند و نگاه مي کنند گاهي ممکن است از روي رياکاري و شهرت طلبي باشد. پس اين بر خشيت و ترس الهي دلالت نمي کند، بلکه خشيت و ترسي مفيد است که در نهان و آشکار انسان از خدا بترسد. « وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ» و با دلي توبه کننده پيش آيد. يعني اين دل داراي صفتِ بازگشتِ به سوي پروردگار، و روي آوردن به سوي چيزهايي است که رضايت و خشنودي خدا در آن است.
و به پرهيزگاران نيکوکار گفته مي شد: « ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ» به سلامت وارد بهشت شويد. يعني ورودتان همراه با سلامت بودن از همه آفات و بدي هاست و از همه امور ناگوار و ناخوشايند در امان خواهيد بود. پس نعم هايشان تمام نمي شود و هيچ ناراحتي و ناگواري در بهشت نيست. « ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ» اين روز جاودانگي است که تمام نمي شود و مرگي در آن نيست و هيچ چيز ناراحت کننده اي در آن نمي باشد.
« لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا» آنان در بهشت هر آن چه بخواهند برايشان فراهم است، « وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ» و افزون بر آن نزد ما هست. يعني پاداش افزوني هست که خداوند به آن ها ارزاني مي دارد ؛ چيزي که هيچ چشمي همانند آن را و به هيچ گوشي نشنيده و به دل هيچ انساني خطور نکرده است. و بالاترين و بزرگ ترين و برترين پاداشي که مي دهد نگاه کردن به چهره بزرگوار خودش است و لّذت بردن و بهره مند شدن از سخن او و لذّت بردن از قرب اوست. پس، از او مي خواهيم که به لطف خويش اين را به ما عنايت کند.
آيه ي 37-36:
وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ پيش از آنها چه مردمي را که نيرومندتر بودند و در شهرها سير و جست و جو، مي کردند ، به هلاکت آورده ايم آيا راه گريزي هست ?
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ در اين سخن براي صاحبدلان يا آنان که با حضور گوش فرا مي دارند ، اندرزي است.
خداوند متعال ، مشرکاني که پيامبر را تکذيب مي کنند، مي ترساني و مي فرمايد:« وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ» و چه بسيار امت ّ هايي را پيش از آنان نابود کرديم که ، « هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشًا» آنان از ايشان بسي نيرومندتر بودند، و آثار و نشانه هاي بيش تر و قوي ترين در زمين داشتند.
بنابراين فرمود:« فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ» پس دژهاي محکم و منازل مرتفعي ساختند و درختان زيادي کاشتند و جويبارها را روان ساختند، و آباد کردند و ويران نمودند. پس وقتي پيامبران خدا را تکذيب کردند و آيات الهي را انکار نمودند نابود کرد. « هَلْ مِن مَّحِيصٍ» آن ها گريز گاهي از عذاب خدا ندارند وقتي که بر آن ها فرود آيد.
پس قدرت و اموال و فرزندانشان چيزي از عذاب خدا را از آن ها دور نساخت. « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ» به راستي در اين براي کسي که دلي زنده و هوشيار داشته باشد اندرز بزرگي است. پس چنين کسي هرگاه چيزي از آيات خدا بر او وارد شود از آن پند مي پذيرد و در نتيجه مقامش بالا مي رود. هم چنين کسي که « أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ » به قصد رهنمود شدن به آيات خدا و با حضور قلب گوش دهد، براي چنين کسي نيز موعظه و شفا و هدايت است. امّا کسي که روي گردان است و به آيات گوش نمي دهد فايده اي نمي برد، چون آيات را نمي پذيرد، و حکمت الهي راهياب شدن چنين کسي را اقتضا نمي کند.
آيه ي 40-38:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در شش روز آفريديم و هيچ خستگي بما نرسيد.
فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ در برابر آنچه مي گويند ، پايداري کن و در ستايش پروردگارت پيش ، ازبرآمدن آفتاب و پيش از غروب آن تسبيح گوي.
وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ و نيز در پاره اي از شب و بعد از هر سجده او را تسبيح گوي.
در اين جا خداوند از قدرت بزرگ و مشيت نافذ خود خبر مي دهد که با آن بزرگ ترين مخلوقات را که آسمان ها هستند آفريد، « السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ» آسمان ها و زمين و آن چه را که در بين آن دو است در شش روز آفريديم. آفرينش آسمانها و زمين و آن چه بين آن دو است از روز يکشنبه آغاز شد و در روز جمعه پايان يافت بدون اين که کوچک ترين خستگي و رنجي به خداوند برسد. پس کسي که آن را علي رغم بزرگي و عظمتش به وجود آورده است، به طور بهتر و شايسته تر بر زنده گرداندن مردگان توانا است.
« فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ» و در مقابل مذّمتي که نسبت به تو انجام مي دهند و تکذيب آن چه که آورده اي شکيبا باش و آن ها را به حال خود بگذار و در آغاز روز و در آخر آن و در اوقات شب و بعد از نمازها به عبادت و ستايش پروردگارت مشغول باش. چون ذکر خداوند مايه تسّلي خاطر مي گردد و شکيبايي ورزيدن را آسان مي کند و انسان به آن انس مي گيرد.
آيه ي 45-41:
وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ و آنگاه که منادي از مکاني نزديک ندا مي دهد گوش فرادار
يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ روزي که آن آواز سهمناک را به حق مي شنوند ، آن روز ، روز بيرون شدن ازگور است.
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ ما زنده مي کنيم و مي ميرانيم و بازگشت نزد ماست.
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ روزي که زمين بشکافد و آنها به شتاب بيرون آيند و اين گردآوري براي ما آسان است.
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ ما به آنچه مي گويند داناتريم و تو به آنها زور نمي گويي پس هر که را، از وعده عذاب من مي ترسد به قرآن اندرز ده.
« وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ» و با گوش دلت بشنو نداي روزي را که منادي اسرافي عليه السلام از جاي نزديکي از زمين ندا در مي دهد يعني در صور مي دهد. « يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ» روزي که آن صداي هولناک و وحشتناک را که شکّي در آن نيست مي شنوند، « ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ» در آن روز از قبرها بيرون مي آيند و خداوند تواناست که به تنهايي آن ها را بيرون آورد. بنابراين فرمود:« إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ» بي گمان ماييم که مردگان را زنده مي کنيم و مي ميرانيم و بازگشت به سوي ماست. روزي که زمين از فراز مردمان مي شکافد و کنار مي رود، «سَراعَاَ» و شتابان فرياد ندا دهنده را که آن ها را به جايگاه قيامت فرا مي خواند اجابت مي کنند.« ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ» آن روز، روز گردهم آيي و براي ما آسان است. يعني حشر کردن آن ها براي خداوند آسان است و هيچ خستگي و مشقّتي در آن نيست.
« نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ» ما به آن چه آنان به تو مي گويند و تو را اندوهگين مي سازد از تو آگاهتريم. پس وقتي ما آن را بهتر مي دانيم تو مي داني که چگونه مورد توجّه ما هستي و چگونه کارهايت را آسان مي گردانيم و تو را در برابر دشمنانت ياري مي دهيم. پس بايددلت شاد و خاطرت جمع باشد، و بدان که ما از خودت نسبت به تو مهربانتر هستيم. پس چيزي برايت باقي نمي ماند جز اين که منتظر وعده خداوند باشي و از پيامبران اولوالعزم الگوبرداري ، کني.« وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ» و تو بر آنان مسلطّ نيستي. « إِنَّما أَنتَ مُنذِرُ وَلِکُلِّ قَومٍ هَادٍ» بلکه تو فقط بيم دهنده هستي و براي هر قومي هدايتگري هست. بنابراين فرمود:« فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ» پس کسي را که از هشدار خدا مي ترسد با قرآن پند بده. و پند دادن يعني دوست داشتن خير و ترجيح دادن و انجام دادن آن، و نفرت داشتن از بدي و پرهيز کردن از آن، که اين ها اموري فطري هستند و عقل اين ها را قبول دارد. و کسي پند مي پذيرد که از هشدارالهي مي ترسد . و امّا آن کس که از وعيد و هشدار الهي نمي ترسد و به آن ايمان نمي آورد آن را نمي پذيرد. و حجّت بر او اقامه مي گردد تا نگويد« مَا جَآءَنَا مِن بَشِيرِ و لَا نَذِيرِ» هيچ بيم دهنده و مژده دهنده اي نزد ما نيامده است.
پايان تفسير سوره ي قاف