فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره حجرات

مدني و 18 آيه مي باشد.

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه 3-1:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، بر خدا و، پيامبر او پيشي  مگيريد و از  خدابترسيد ، زيرا خدا شنوا و داناست

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، صداي  خود را از صداي  پيامبر بلندتر، مکنيدو همچنان  که  با يکديگر بلند سخن  مي  گوييد با او به  آواز بلند سخن  مگوييد، که  اعمالتان  ناچيز شود و آگاه  نشويد.

إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ کساني  که  در نزد پيامبر خدا صدايشان  را پايين  مي  آورند همانهايند که   خدادلهايشان  را به  تقوي  آزموده  است  آنهاراست  آمرزش  و مزد بسيار.

اين آيه بيانگر آن است که در پيش گاه  خداوند و پيامبرش بايد مودّب بود و پيامبر را گرامي داشت. خداوند بندگان مومن خويش را فرمان مي دهد که به مقتضاي ايمانِ به خدا و پيامبرش عمل نمايند؛ از دستورات خدا پيروي کنند و از منهيات او پرهيز نمايند. و آن ها را امر مي نمايد تا به دنبال اوامر خدا حرکت کنند  و در همه کارهايشان از سنت پيامبر خدا(ص) پيروي نمايند  وبر خدا و پيامبرش پيشي نگيرند. پس سخن نگويند تا او سخن بگويد و دستور ندهند تا او دستور بدهد. اين است ادب حقيقي در برابر خدا و پيامبرش ،و نشان سعادت بنده و رستگاري اش همين است و با نبود آن انسان سعادت هميشگي و نعمت جاوداني را از دست مي دهد.

در اين جا به شدّت از اين نهي شده که گفته کسي ديگر بر گرفته پيامبر مقّدم داشته شود، پس هرگاه سنّت و حديث پيامبر مشخّص و واضح گرديد پيروي از آن واجب است و بايد بر گفته ديگران هرکسي که باشد مقدّم داشته شود. سپس خداوند به طور عام به تقوي فرمان داد و تقوي آن گونه که «طلق بن حبيب» گفته است يعني اطاعت از خداوند در پرتو نور الهي به اميد کسب پاداش او، و دوري از نافرماني خداوند در پرتو نور الهي و ترس از کيفر  او. « إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ» بي گمان خداوند همه صداها را در همه اوقات و در جاها و جهت هاي پوشيده و پنهان مي شنود. « عَلِيمٌ» و خداوند به ظواهر و درون ها و گذشته و آينده و امور واجب و محال و جايز آگاه است.

بعد از نهي کردن از پيشي گرفتن از خدا و پيامبر و فرمان دادن به تقواي الهي، دو اسم ارجمند خدا ذکر شده اند و اين در واقع تشويقي است در راستاي عمل به اين آداب مستحسن و برحذر بودن از ضد آن.

سپس خداوند متعال فرمود:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ» اين ادبِ سخن گفتن با پيامبر است. يعني فردي که با او سخن مي گويد نبايد صدايش را از صداي او بلندتر بکند و با آواز بلند با او سخن بگويد، بلکه بايد صدايش را پايين بياورد و با ادب و نزاکت و بزرگداشت و احترام او را مورد خطاب قرار دهد. و نبايد پيامبر را مانند يکي از خودشان قرار دهند و همان گونه که با هم ديگر سخن مي گويند با او سخن بگويند ، بلک به هنگام سخن گفتن بايد بين او و ديگران فرق بگذارند، همان طور که او در واجب بودن حقّش بر امّت و واجب بودن ايمان آوردنِ به او و داشتن محبّت نسبت به او محبّتي که ايمان جز با آن کامل نمي گردد با ديگران فرق مي کند. زيرا اگر اين  ادب رعاي نشود بيم آن مي رود که عمل بنده ضايع گردد در حالي که خودش نمي داند. همان طور که رعايت ادب در پيش گاه او يکي از اسباب پاداش و پذيرفته شدن اعمال است.

سپس خداوند کساني را که صداي خود را نزد پيامبر پايين مي آورند ستود و فرمود:«خداوند دل هايشان را براي پرهيزگاري امتحان کرده است، درنتيجه دل هايشان جايگاه پرهيزگاري گشته است. سپس آن ها را به آمرزش گناهانشان و پاداشي بزرگ مژده داد که آمرزش گناهان متضمن دور شدن شر و ناگواري است، همان گونه که مي فرمايد:« لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ» آنان آمرزش و پاداشي بزرگ دارند؛  پاداش بزرگي که جز خداوند متعال وصف و ويژگي آن را نمي داند. و در «پاداش بزرگ» هر آنچه که دل بطلبد و از آن راضي و خشنود باشد، وجود دارد. و اين دليلي است بر اين که خداوند دل ها را با امر و نهي و با مشکلات مي آزمايد؛ پس هرکس به امر و فرمان خدا پايبند باشد و از رضامندي او پيروي کند و به سوي رضامندي اش بشتابد و خشنودي او را بر خواسته خود مقدّم بدارد از صفت پرهيزگاري برخوردار مي گردد و دلش اصلاح مي شود. و هرکس چنين نباشد معلوم است که شايستگي برخورداري از تقوي و پرهيزگاري را  ندارد.

آيه ي 5-4:

إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ آنهايي  که  از آن  سوي  حجره  ها ندايت  مي  دهند بيشتر بي  خردانند.

وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ اگر صبر مي  کردند تا تو خود بيرون  مي  آمدي  و نزد آنها مي  رفتي  برايشان ، بهتر مي  بود ، و خدا آمرزنده  مهربان  است.

اين آيات درباره مردماني از عرب هاي باديه نشين نازل شده که خداوند آن ها را به سنگ دلي توصيف نموده و مي فرمايد: آن ها سزاوارترند که  حدود آن چه را خداوند بر پيامبرش نازل کرده است ندانند. اين باديه نشينان نزد پيامبر(ص) آمدند و وقتي رسيدند، ديدند که او در خانه و اتاق هاي همسرانش مي باشد. پس صبر نکردند و ادب را رعايت ننمودند تا او بيرون بيايد، بلکه او را صدا زدند. اي محمّد! اي محمّد! يعني بيا بيرون. خداوند آن ها را به سبب نداشتن خرد و عقل مذّمت  نمود چون آن ها ادب را نسبت به پيامبر مراعات نکردند، که از نشانه هاي خردورزي و عقل رعايت ادب است.

پس ادب بنده نشانه عقل و خردمندي اوست، و اينکه خداوند نسبت به او اراده خير دارد. بنابراين فرمود:« وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» و اگر آنان صبر مي کردند تا تو بيرون بيايي و پيش ايشان بروي، برايشان بهتر بود و خداوند گناهان بندگان و بي ادبي آنان را مي آمرزد و نسبت به آن ها مهربان است و بلافاصله آن ها را به سبب  گناهانشان کيفر و عذاب  مبتلا نمي کند.

آيه ي 6:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، اگر فاسقي  برايتان  خبري  آورد تحقيق  کنيد،  مباد از روي  ناداني  به  مردمي  آسيب  برسانيد ، آنگاه  از کاري  که  کرده  ايد  پشيمان  شويد.

اين نيز از آدابي است که خردمندان بايد آن را رعايت کنند. و آن اين است که هرگاه فاسقي خبري به آن ها رساند بايد درباره آن خبر تحقيق کنند و به محض شنيدن آن باورش ندارند و  اقدام نکنند، چون تحقيق نکردن و بسنده نمودن به شنيدنِ خبر خطر بزرگي دارد و سبب مي شود تا انسان مرتکب گناه گردد، چون هرگاه خبر او همانند خبر فرد عادل و راستگو پذيرفته شود به موجب ومقتضاي آن حکم مي شود آن گاه جان و مال هايي به ناحق تلف و ضايع مي گردد که باعث پشيماني و ندامت مي شود، بلکه بايد به هنگام شنيدن خبر فرد فاسق، تحقيق و بررسي کرد؛ پس اگر دلايل و قرينه ها بر صداقت او دلالت داشت به آن عمل شود و مورد  تصديق قرار گيرد ، و اگر قرينه ها و دلايل بر دروغگو بودن او دلالت مي کرد بايد  تکذيب شود و به خبر او عمل نشود. پس اين دليلي است بر اين که خبر فرد راستگو مقبول است و خبر دروغگو مردود مي باشد و درباره خبر فاسق بايد توقف کرد. بنابراين گذشتگان روايت هاي بسياري از خوارج را که به راستگويي معروف بودند پذيرفتند هرچند آن ها گناهکار و مجرم بودند.

آيه ي 8-7:

وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ و بدانيد که  پيامبر خدا در ميان  شماست   اگر در بسياري  از امور از، شمافرمان  ببرد به  رنج  مي  افتيد  ولي  خدا ايمان  را محبوب  شما ساخت  و  آن  رادر دلتان  بياراست  و کفر و فسق  و عصيان  را در نظرتان  مکروه  گردانيد  اينان  خود راه  يافتگانند

فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ بخشش  و نعمتي  است  از جانب  خدا ، و خدا دانا و حکيم  است.

بدانيد که پيامبر خدا(ص) در ميان شماست و او پيامبر بزرگوار و راهيافته است و خير شما را مي خواهد و دلسوز شماست، و شما براي خود زيان و شر را مي خواهيد که پيامبر در آن با شما موافقت نمي کند و اگر او در بسياري کارها از شما اطاعت مي کرد به مشّقت مي افتاديد ولي او شما را راهنمايي مي کند. و خداوند با قرار دادن محبت حق و برگزيدن و ترجيح دادن آن در دل هايتان، نيز به وسيله ي آنکه دلايل و شواهدي دالّ بر صحت حق و پذيرش آن از سوي دل ها و فطرت ها قرار داده است و نيز به اين طريق که شما را توفيق مي دهد که به سوي او برگرديد، ايمان را در دل هايتان مي آرايد. و کفر و فسوق گناهان بزرگ و عصيان گناهان کوچک را در نظر شما ناپسند داشته است، آن هم به وسيله ي اينکه کراهت و تنفر از شرّ و عدم اراده ي آن را در دل شما به وديعه نهاده است، نيز به وسيله ي اينکه دلايل و شواهدي که بر فاسد بودن شر دلالت مي نمايند، و سبب مي شوند که سرشت آن را نپذيرد، و نيز به سبب کراهت و نفرتي که خداوند نسبت به شر و اصول و علل آن در دل ها قرار داده است.

« أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» کساني که خداوند ايمان را در دل هايشان آراسته و آن را محبوب ايشان قرار داده و کفر و نافرماني و گناه را در نظرشان ناپسند داشت است راه يافتگانند. پس دانش و اعمالشان سامان يافته و بر دينِ استوار و راهِ راست استقامت ورزيده اند. و غير آنان گمراهانند که گناهان بزرگ و کوچک را برايشان محبوب و دوست داشتني مي گرداند به گونه اي که ايمان را ناپسند مي دارند. امّا گناه و تقصير خودشان است ، چون آن ها وقتي گناه کردند خداوند بر دل هايشان مهر نهاد:« فَلَمَّا زَاغُوا أَزاَغَ اللَّهُ قُلُوبَهُم» پس وقتي که منحرف شدند خداوند دل هايشان را منحرف گرداند. و وقتي به حق ايمان نياوردند آن گاه که نخستين بار به نزدشان آمد خداوند دل هايشان را دگرگون ساخت.

« فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً» خيري که آن ها به دست آورده اند ناشي از فضل و احسان خدا بر آن هاست، نه اين که با قدرت و نيروي خويش به چنين چيزي دست يافته باشند.« وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» و خداوند مي داند چه کسي شکر نعمت را به جاي مي آورد، پس به او توفيق شکر مي دهد ، نيز مي داند چه کسي شکر نعمت را به جاي نمي آورد، پس او فضل و لطف خود را در جايي قرار مي دهد که حکمت او اقتضا مي کند.

آيه ي 10-9:

وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ و اگر دو گروه  از مؤمنان  با يکديگر به  جنگ  برخاستند ، ميانشان  آشتي ، افکنيد  و اگر يک  گروه  بر ديگري  تعدي  کرد ، با آن  که  تعدي  کرده  است   بجنگيد تا به  فرمان  خدا بازگردد  پس  اگر بازگشت  ، ميانشان  صلحي   عادلانه  برقرار کنيد و عدالت  ورزيد که  خدا عادلان  را دوست  دارد

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ هر آينه  مؤمنان  برادرانند ميان  برادرانتان  آشتي  بيفکنيد و از خدا  بترسيد ، باشد که  بر شما رحمت  آرد.

در اين جا مومنان از تجاوز و تعدّي بر هم ديگر و از اين که يکديگر را بکشند نهي شده اند، و دستور داده شده اند که هرگاه دو گروه از مومنان با يکديگر به جنگ پرداختند ديگر مومنان بايد جلوي اين شرّ بزرگ را بگيرند و صلح و آشتي ميان آنها برقرار کنند، و ميان آن ها ميانجي گري نمايند تا صلح برقرار شود. و بايد همه راه هايي که به صلح مي انجامد را در پيش بگيرند، پس اگر هر دو گروه صلح کردند چه بهتر، « فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ» و اگر يکي از دو گروه بر ديگري ستم و تعدّي کرد با گروه متجاوز بجنگيد تا اين که به سوي اطاعت از فرمان خدا باز گردد.

يعني تا به سوي احکامي برگردند که خدا و رسولش آن را تشريع نموده اند؛ و آن عبارت است از انجام دادن کار خوب و ترک کار شر؛ که از بزرگ ترين آن جنگيدن با يکديگر است. « فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ» و هرگاه بازگشتند و فرمان خدا را پذيرا شدند در ميان ايشان دادگرانه صلح و رعايت عدالت در آن امر شده است، چون گاهي اوقات ممکن است صلح برقرار شود اما نه به طريق عدالت ، بلکه به طريق ستم و تجاوز بر يکي از دو طرف پس اين صلح نيست که بدان امر شده است. پس نبايد به خاطر خويشاوندي يا هم وطني يا به خاطر چيزهاي ديگري که سبب مي شود آدمي از دايره عدالت بيرون رود يکي از دو طرف مورد توّجه قرار گيرد.

« وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» و عدالت را بکار بريد، بي گمان خداوند عادلان را دوست مي دارد. يعني خداوند کساني را که در داوري شان ميان مردم و در همه مسئوليت هايي که به عهده دارند به عدالت رفتار مي کنند دوست مي دارد. يعني خداوند کساني را که در داوري شان ميان مردم و در همه مسئوليت هايي که به عهده دارند به عدالت رفتار مي کنند دوست مي دارد. و رفتار عادلانه مرد در ميان خانواده اش و عدالت او در اداي حقوقشان در اين داخل است.

و در حديث صحيح آمده است:« دادگران نزد خداوند بر منبرهايي از نور هستند؛ کساني که در داوري شان و در ميان خانواده هايشان و در آن چه در اختيار دارند به عدالت و دادگري رفتار مي نمايند.» « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» مومنان برادران يکديگرند. اين پيماني است که خداوند ميان مومنان بسته است و هر فردي که در مشرق يا مغرب باشد و به خدا و فرشتگان و کتاب هاي آسماني و پيامبرانش و روز قيامت ايمان داشته باشد او برادر يا خواهر مومنان است. مومنان بايد آن چه را براي خود مي پسندند براي ديگران هم بپسندند و آن چه را که براي خود نمي پسندند براي ديگران نيز نپسندند. بنابراين پيامبر(ص) با فرمان دادن به رعايت اخّوت ايماني فرمود:«  با يکديگر حسد مورزيد. و وقتي کسي مي خواهد چيزي را بخرد به منظور بالا بردن قيمت آن، از آن تعريف نکنيد و در حالي که قصد خريد آن را نداريد بر بهاي آن ميافزاييد. و با يکديگر دشمني نکنيد در حالي که او مي خواهد کالاي شخص ديگري بخرد تا مبادا اين کار او را از خريدن آن کالا منصرف نماييد. و بندگان خدا و برادر باشيد. مسلمان برادر مسلمان است؛ بر او ستم نمي کند و او را تنها نمي گذارد و او را کوچک نمي گرداند.»

همچنين در صحيحن از پيامبر(ص) روايت است که فرمود:« مثال مومن نسبت به مومن همانند ساختماني است که اجزاي آن يکديگر را تقويت مي کند. و پيامبر انگشتانش را در هم ديگر فرو برد» خدا و پيامبر فرمان داده اند تا مومنان حقوق يکديگر را ادا کنند و به آن چه که سبب همبستگي و محبّت و نزديک شدن آن ها به يکديگر مي شود پايبند باشند. اين بيان گر آن است که مومنان بر يکديگر حق دارند. از جمله اين حقوق يکي اين است که هرگاه جنگي ميان مومنان درگرفت  که سبب دور شدن دل ها از هم ديگر و متنفر شدن آن از همديگر مي شود، مومنان بايد ميان برادرانشان صلح و صفا برقرار کنند و دشمني آن ها را از بين ببرند.

سپس به طور عام به تقوي و پرهيزگاري امر نمود و برخورداري از رحمت خدا ونتيجه تقوي واداي حقوق مومنان قرار داد و فرمود:« لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» باشد که به شما رحم شود. و هرگاه آدمي رحمت خدا را به دست آورد خير دنيا و آخرت را به دست مي آورد و اين دلالت مي نمايد که به جا نياوردن حقوق مومنان از بزرگ ترين موانع رحمت است. غير از آن چه گذشت در اين دو آيه فوايد ديگري وجود دارد که عبارتند از :

1- جنگيدن مومنان با يکديگر با اخّوت ايماني منافات دارد بنابراين يکي از بزرگ ترين گناهان کبيره است.

2- ايمان و برادري ايماني با جنگ و دعوا از بين نمي رود. همان طور که ايمان با گناهان کبيره غير از شرک از ميان نمي رود، و مذهب اهل سنّت و جماعت همين است.

3- ايجاد صلح و سازش دادگرانه واجب است و بايد با تجاوزگران جنگيد تا اين که به خدا برگردند، و اگر آن ها به حکم غير خدا برگشتند يعني برگشتن آنها به نحوي بود که شرعاً جايز نباشد به آن  اعتراف شود و بدان عمل گردد اين کار ِ آنان جايز نيست.

4- اموال متجاوزان مصون است، چون خداوند فقط خون هايشان را به هنگام ادامه دادن به تجاوزگري مباح قرار داده نه اموال و دارايي هاشان را.

آيه ي 11:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، مباد که  گروهي  از مردان  گروه  ديگر را مسخره  کند ، شايد آن  مسخره  شدگان  بهتر از آنها باشند  و مباد که  گروهي   از زنان  گروه  ديگر را مسخره  کند ، شايد آن  مسخره  شدگان  بهتر از آنها  باشند و از هم  عيبجويي  مکنيد و يکديگر را به  القاب  زشت  مخوانيد  بد  است  عنوان  فسق  پس  از ايمان  آوردن   و کساني  که  توبه  نمي  کنند خود  ستمکارانند.

اين نيز يکي از حقوق مومنان بر يکديگر است و آن اين که « لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ» هيچ گروهي، گروهي ديگر را با سخن و يا کرداري که بر تحقير مسلمان دلالت مي کند مورد استهزار و تمسخر قرار ندهد، چرا که اين کار حرام و ناجايز است و نشان گر خودپسندي مسخره گر مي باشد. زيرا چه بسا فردي که مورد مسخره قرار گرفته مي شود از مسخره کردن بهتر باشد، و اغلب چنين است، چون مسخره فقط از کسي سر مي زند که قلبش سرشار از زشتي هاي اخلاقي است. بنابراين پيامبر(ص) فرمود:« براي بدي شخص همين کافي است که برادر مسلمانش را تحقير کند.» سپس فرمود:« وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ» و از يکديگر عيب جويي نکنيد. «لمز» يعني عيب جويي با زبان، و « همز» عيب جويي با عمل و کردار، و از هر دو نهي شده و هر دو حرام هستند و کسي که چنين مي کند وارد جهنّم خواهد شد. همان طور که خداوند متعال فرموده است: « وَيلُ لِّکُلِّ هُمَزَةِ لُّمَزَةِ» واي به حال هرکس که عيب جو و طعنه زن باشد! و اين که در فرموده ي خود « أَنفُسَكُمْ» از مومن به عنوان نفس برادر ايماني نام برده است بدان جهت ا ست که مومنان بايد همانند يک تن باشند، و هرگاه مومن، مومن ديگري را مورد عيب جويي قرار دهد اين باعث مي شود تا ديگري نيز او را مسخر کند. پس او سبب شده تا مورد عيب جويي و تمسخر قرار بگيرد. « وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ» و هم ديگر را با القاب زشت مخوانيد. يعني هرکس برادرش را با لقبي که دوست ندارد طعنه نزند. امّا القابي که مذموم و زشت نيستند در اين داخل نمي باشند.

« بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ» چه بد است که به جاي ايمان و عمل به شرائع آن به روي گرداني از اوامر و نواهي خدا و متّهم کردن يکديگر به گناه و فسق و القاب زشت روي آوريد. « وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» و هرکس که توبه نکند ايشان ستمگرند. و بر بنده واجب است که به سوي خدا برگردد و توبه نمايد و با حلّاليت خواستن از برادر مسلمانش و ستايش نمودن او در برابر مذّمت وي حق برادري را ادا کند.

« وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» پس مردم دو دسته اند؛ دسته اي که به خود ستم مي کنند و توبه نمي نمايند؛  دسته اي که توبه مي کنند و رستگار مي شوند، و به غير از اينها گروهي ديگر وجود ندارد.

آيه ي 12:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، از گمان  فراوان  بپرهيزيد  زيرا پاره ، اي از گمانها در حد گناه  است   و در کارهاي  پنهاني  يکديگر جست  و جو  مکنيد و از يکديگر غيبت  مکنيد  آيا هيچ  يک  از شما دوست  دارد که   گوشت  برادر مرده  خود را بخورد ? پس  آن  را ناخوش  خواهيد داشت   و از  خدا بترسيد، زيرا خدا توبه  پذير و مهربان  است.

خداوند از بسياري از گمان هاي بد نسبت به مومنان نهي کرده و مي فرمايد:« إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» بي شک برخي از گمان ها گناه هستند. مانند گماني که عاري از حقيقت است و قرينه اي هم بر صحّت آن وجود ندارد. و مانند گمان بد که با بسياري از گفته ها و کارهاي حرام و ناجايز همراه است، چرا که اگر گمان بد در دل بماند فقط به اين بسنده نمي کند، بلکه همواره آن را مي پرواند و سرانجام به گفته ها و کارهاي ناروا روي مي آورد، و در دل او نسبت به برادر مسلمانش بدگماني و نفرت ودشمني پديد مي آيد که همواره به خلاف آن امر شده است. « وَلَا تَجَسَّسُوا» و جاسوسي نکنيد و دنبال عيب هاي مسلمانان نباشيد و آنان را به حال خود واگذاريد و از لغزش هاي آنان چشم پوشي کنيد، لغزش هايي که اگر آشکار شوند چيزهايي ناشايست برملا مي گردد.« وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا» و برخي از شما برخي ديگر را غيبت نکند. غيبت همان طور که پيامبر(ص) مي فرمايد يعني «پشت سر برادرت چيزي بگويي که او را  ناراحت مي کند گرچه آن عيب در او باشد». سپس مثالي را بيان کردکه آدمي را از غيبت کردن متنّفر مي کند. پس فرمود:« أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ» آيا هيچ يک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ به يقين همه شما از مرده خواري بدتان مي آيد. غيبت کردن را به خوردن گوشت برادري که مرده است تشبيه کرده است، کاري که مردم به شدت از آن نفرت دارند. پس همان طور که شما خوردن گوشت برادر مرده تان را ناپسند مي داريد، بايد غيبت کردنِ برادر و خوردنِ گوشت او را در حالي که زنده است ناپسند بداريد.« وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ» و از خدا پروا بداريد، بي گمان خداوند  توبه پذير مهربان است؛ «تّواب» يعني خدايي که به بنده اجازه مي دهد توبه کند و به ا و توفيق مي دهد تا توبه نمايد. و آن گاه با پذيرفتن توبه اش به سوي او باز مي گردد.  خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و آن ها را به چيزي فرا خوانده که به آن ها فايده مي دهد و توبه را از آن ها مي پذيرد. و اين آيه دليلي است بر پرهيز از غيبت و اين که غيبت يکي از گناهان کبيره است چون خداوند آن را با خوردن گوشت مرده تشبيه کرده و اين کار از گناهان کبيره است.

آيه ي 13:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ اي  مردم  ، ما شما را از نري  و ماده  اي  بيافريديم   و شما را جماعتها و، قبيله  ها کرديم  تا يکديگر را بشناسيد  هر آينه  گرامي  ترين  شما نزد خدا ،پرهيزگارترين  شماست   خدا دانا و کاردان  است.

خداوند خبر مي دهد که او بني آدم را از يک اصل و از يک جنس آفريده است، و همه از يک مرد و زن آفريده شده اند و همه به آدم و حوا بر مي گردند. ولي خداوند از آن دو، مردان و زنان بسياري را پراکنده کرده و آن ها را قبيله ها و گروههاي گردانيده است. پس آن ها را به طوايف کوچک و بزرگ تقسيم کرده تا هم ديگر را بشناسند. زيرا اگر هريک مستقل باشد و به قبيله و گروهي منسوب نباشد هم ديگر را نمي شناسند و با يکديگر همکاري نمي کنند و حقوق خويشاوندي را به جاي نمي آورند، چرا که اين کارها در سايه شناخت انجام مي شود، ولي خداوند آن ها را قبيله ها و گروههاي گردانيده تا اين منافع و ديگر اموري که بستگي به شناخت دارند تحقق پذيرند و نسب ها مشخص شوند امّا بايد دانست که برتري به تقواست . پس گرامي ترين آن ها نزد خداوند پرهيزگارترين آنان است، و آن کسي است که بيشتر از ديگران خداوند را اطاعت نمايد و بيش تر از گناه دوري کند. نه کسي که قوم و خويش او بيش تر باشد يا نسبش بالاتر و شريف تر باشد. امّا خداوند دانا و با خبر است و کسي را که ظاهرا و باطنا پرهيزگاري مي نمايد مي شناسد و هريک را به آن چه که سزاوارش است جزا مي دهد. اين آيه دليلي است بر اين که علم انساب از نظر شرعي مطلوب است ، و خداوند به همين منظور آن ها را قبيله قبيله و گروه گروه گردانيده است.

آيه ي 18-14:

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ اعراب  باديه  نشين  گفتند : ايمان  آورديم   بگو : ايمان  نياورده  ايد ،  بگوييد که  تسليم  شده  ايم  ، و هنوز ايمان  در دلهايتان  داخل  نشده  است   و  اگر خدا و پيامبرش  را اطاعت  کنيد از ثواب  اعمال  شما کاسته  نمي  شود ،  زيرا خدا آمرزنده  و مهربان  است.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ مؤمنان  کساني  هستند که  به  خدا و پيامبر او ايمان  آورده  اند و ديگر شک ، نکرده  اند ، و با مال  و جان  خويش  در راه  خدا جهاد کرده  اند  اينان  راستگويانند.

قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ بگو : آيا مي  خواهيد خدا را از دينداري  خويش  آگاه  کنيد ? حال  آنکه   خدااز هر چه  در آسمانها و هر چه  در زمين  است  آگاه  است  و او به  هر چيزي   عالم  است.

يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ از اينکه  اسلام  آورده  اند بر تو منت  مي  گذارند  بگو : به  خاطر  اسلامتان بر من  منت  مگذاريد ، بلکه  خدا بدان  سبب  که  شما را به  ايمان  راه  نموده  است  بر شما منت  مي  نهد ، اگر راست  مي  گوييد.

إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ هر آينه  خدا نهان  آسمانها و زمين  را مي  داند و به  هر کاري  که  مي  کنيد  بيناست.

خداوند متعال از گفته برخي از باديه نشينان خبر مي دهد که در زمان پيامبر بدون بينش و بدون آن که آن چه را ايما اقتضا مي نمايد انجام دهند، وارد اسلام شدند. آن ها با اين وجود ادّعا کردند و گفتند:« ايمان آورده ايم» يعني انگار ايمان کامل آورده اند که همه ي امور ايمان را شامل مي شود، زيرا اين سخن مقتضي آن است که ايمان بايد به اين صورت باشد. خداوند به پيامبرش فرمان داد تا در پاسخ آن ها بگويد:« قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا» بگو: ادّعاي ايمانِ کامل ظاهري و باطني براي خود نکنيد، « وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا» بلکه بگوئيد: وارد اسلام شده ايم . و به اين بسنده  کنيد، چون« َلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ» هنوز ايمان به دل هاي شما راه نيافت است، بلکه از ترس و يا از روي طمع و امثال آن مسلمان شده ايد، بنابراين صفا و نور ايمان به دل هايتان وارد نشده است. « َلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ»  يعني هنگامي که اين سخن را مي گوييد هنوز ايمان به دل هايتان راه نيافته است. در اين بخش از آيه اشاره به حالات بعدي آنان است، چرا که خداوند با دادن ايمان حقيقي و توفيق جهاد و راه خدا بر بسياري از آن ها منّت گذارد.« وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ» و اگر با انجام کارهاي خير و ترک امور شر از خدا و پيغمبرش اطاعت کنيد، « لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا» به  اندازه ذرّه اي از پاداش اعمالتان نمي کاهد، بلکه پاداشتان را به تمام و کمال مي دهد  و کوچک ترين چيزي را از دست نمي دهيد. « إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» بي گمان خداوند آمرزنده و مهربان است. يعني هرکس را که به سوي او برگردد و  توبه نمايد مي آمرزد و نسبت به او مهربان است و توبه اش را مي پذيرد. « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» مومنان حقيقي تنها کساني هستند که هم به خدا و پيغمبرش ايمان آورده و هم در راه خدا جهاد کرده اند، زيرا هرکس با کافران جهاد کند ايمان کامل در قلبش وجود دارد، چون کسي که با ديگران به خاطر اسلام و ايمان و انجام دادن دستورات خدا جهاد مي کند به طريق اولي با خودش در اين باره جهاد مي کند، و هرکس جهاد نکند اين دليل ضعيف بودن ايمانش مي باشد .

و خداوند صحت ايمان را مشروط به آن کرد که شک و گماني در آن نباشد، زيرا ايمان سودمند عبارت است از يقين قطعي به تمامي اموري که خداوند به ايمان داشتن به آن دستور داده است، يقيني که هيچ شکّي به آن راه نمي يابد.

« أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ » اينان کساني هستند که با کارهاي زيبايشان ايمانشان را تصديق کردند زيرا راست بودن ادّعاي بزرگ ، نياز به دليل و برهان دارد و بزرگ ترين مساله ادّعاي ايمان مي باشد که معيار خوشبختي و رستگاري هميشگي . پس هرکس ادّعاي ايمان کند و واجبات و لوازم آن را انجام دهد، او راستگو و مومن حقيقي است. و هرکس چنين نباشد در ادعاي خود صادق نيست و ادّعاي او فايده اي ندارد. چون  ايمان در قلب قرار دارد و فقط خداوند از آن آگاهي دارد.

پس اثبات ايمان يا نفي آن به معني آگاه کردن خداوند از چيزي است که در دل مي باشد و اين بي ادبي و بي گماني در رابطه با خداوند است. بنابراين فرمود:« قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» بگو: آيا خداوند را از دين و ايمانتان با خبر مي سازيد در حالي که خداوند همه آن چه را که در آسمان ها مي باشد و همه آن چه را که در زمين است مي داند و او به هر چيزي داناست؟!

اين شامل همه چيز مي شود که از جمله آن ايمان و کفر و نيکي و بدکاري است که در دل پنهان است. خداوند همه اين ها را مي داند و طبق آن سزا و جزا مي دهد؛ اگر خوب باشد پاداش نيک و اگر بد باشد سزاي بد مي دهد. اين حالتي است از حالات  کسي که ادّعاي ايمان مي کند امّا در حقيقت ايمان ندارد. چنين کسي با اين ادّعا يا مي خواهد خداوند را آگاه سازد در صورتي که خداوند به هر چيزي داناست، و يا هدفش از اين سخن و ادّعا منت گذاشتن بر پيغمبر خداست و اين که آن ها چيزي اتفاق نموده اند که به سودشان نيست، بلکه از بهره هاي دنيوي آن هاست، و اين خود آرايي با چيزي است که زيبايي نمي آفريند، و افتخار کردن به چيزي است که شايسته نيست با آن بر پيامبر افتخار ورزند. پس در حقيقت خداوند بر آن ها منّت مي گذارد.

و همان طور که خداوند با آفريدن و روزي دادن و نعمت هاي ظاهري و باطني بر آن ها منّت نهاده، با دادن ايمان و هدايت نمودن آن ها به سوي اسلام بر آن ها منّت بزرگ تري گذارده که از همه چيز برتر است. بنابراين فرمود:« يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» بر تو منّت مي گذارند که اسلام آورده اند. بگو: با اسلام آوردن خود بر من منّت مگذاريد بلکه خدا بر شما منّت مي گذارد که شما را به سوي ايمان رهنمود کرده است اگر راستگوئيد.

« إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» همانا خداوند پنهاني هاي آسمان ها و زمين را که بر مردم پوشيده هستند مي داند مانند آن چه در ژرفاي درياهاست و در دل صحراهاست و آن چه که شب آن را پنهان نموده يا روز آن را پوشانده است، همه اين ها را مي داند و قطره هاي باران و ذرّه هاي ريگ و آن چه در دل ها پنهان است و امور پوشيده و پنهان را مي داند:« وَمَا تَسقطُ وَلَا رَطبِ وَلَا يابِسِ إِلَّا فِي کِتَبِ مُّبينِ» و هيچ برگي از درختي نمي افتد مگر اين که خداوند آن را ميداند، و هيچ دانه اي در تاريکي هاي زمين نيست و هيچ تر و خشکي نيست مگر اين که در کتاب روشنگري ثبت و ضبط شده است. « وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» و خداوند به آن چه مي کنيد بيناست؛ اعمالتان را بر مي شمارد  ثبت و ضبط مي نمايد و آن را به  تمام و کمال به شما مي دهد و شما را طبق آن به اقتضاي رحمت و حکمت رسايش سزا و جزا مي دهد.

پايان تفسير سوره ي حجرات

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره