مدني و 38 آيه است
بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 3-1:
الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ؛ خدا اعمال کساني را که کافر شدند و مردم ، را از راه خدا منحرف کردند باطل ساخته است.
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ؛ خدا گناه کساني را که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته کرده اند و بدانچه بر محمد نازل شده که آن حق است و از جانب پروردگارشان ايمان آورده اند ، از آنها زدود و کارهايشان را به صلاح آورد
ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِن رَّبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ و اين بدان سبب است که کافران از باطل پيروي کردند و آنان که ايمان ، آوردند از حقي که از جانب پروردگارشان آمده بود ، پيروي کردند خدا براي مردم اينچنين مثل مي زند.
اين آيات در برگيرنده ي پاداش مومنان و کيفر گناهکاران و اسباب برخورداري از اين ثواب و عقاب است. همچنانکه در اين آيات مردم فرا خوانده شده اند تا از اين موضوع عبرت بگيرند. پس فرمود:« الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ» کساني که کفر ورزيدند و از راه خدا باز داشتند، ايشان سران کفر و پيشوايان گمراهي هستند که هم به خدا و آيات او کفر ورزيده اند و هم خود و ديگران را از راه خدا باز داشته اند. راه خدا آن چيزي است که پيامبران و پيروانشان به آن دعوت کرده اند. « أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ» خداوند اعمال ايشان را باطل نموده و آن ها را به سبب اعمالشان به خاک مذلّت مي نشاند و اين شامل کارهايي است که عليه حق و دوستان خدا انجام مي دادند. خداوند توطئه و مکر آن ها را به خودشان باز گرداند و به اهداف خود نرسيدند.
و خداوند کارهايي را که به اميد کسب پاداش انجام مي دادند نابود مي نمايد، چون ايشان از باطل پيروي کرده اند، و باطل هر آن چيزي است که منظور از آن خدا نباشد از قبيل پرستش بت ها و غيره. و اعمال و کارهايي که در راه ياري دادن باطل انجام مي دادند باطل و پوچ خواهند شد.
« وَالَّذِينَ آمَنُوا» و کساني که به آن چه خداوند بر همه ي پيامبرانش نازل فرموده، به خصوص به آن چه بر محمّد (ص) نازل کرده است ايمان آوردند. « وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» و کارهاي شايسته کرده اند، اين گونه افراد که آن چه از حقوق الهي بر آنهاست انجام داده و حقوق واجب و مستحب بندگان را ادا کرده اند، « كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ» خداوند گناهان کوچک و بزرگ ايشان را مي بخشايد، و وقتي بديها و گناهانشان بخشوده شوند از عذاب دنيا و آخرت نجات خواهند يافت. « وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ» و خداوند دين و دنيا و دل ها و اعمالشان را به صلاح مي آورد و خوب مي گرداند و پاداش آن ها را با رشد دادن آن نيک مي گرداند و همه حالات و وضعشان را سامان مي دهد، چون آن ها:« اتَّبَعُوا الْحَقَّ» از حق که عبارت از راستي و يقين و تمام چيزهايي که قرآن آنها را در بر گرفته است. پيروي کردند؛ حقي که « مِن رَّبِّهِمْ» از سوي پروردگارشان آمده است؛ پروردگاري که آن ها را با نعمت خويش پرورش داده و با لطف خود آن ها را مورد سرپرستي قرار داده است. پس خداوند آن ها را با حق پيروي کردند، در نتيجه کارهايشان سامان يافت.
و از آن جا که هدف اين ها متعلق به حق است، حقّي که منسوب به خداوند باقي و پايدار مي باشد وسيله اي که آن ها براي رسيدن به اين هدف برگزيدند پايدار مي ماند و پاداش آن نيز ماندگار خواهد بود. « كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ» خداوند اين گونه مثال هايشان را براي مردم بيان مي دارد و اهل خير و اهل شرّ را به آنها معرفي مي کند و براي هريک صفت و حالتي بيان مي نمايد که با آن شناخته مي شوند، « لِّيهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَينِةَ وَيحيي مَن حَي عَن بَيينَةِ» تا هرکس که هلاک مي شود از روي دليل هلاک گردد ، و هرکس که زنده مي ماند از روي دليل زنده بماند.
آيه ي 6-4:
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ چون با کافران رو به رو شديد ، گردنشان را بزنيد و چون آنها را سخت فرو گرفتيد ، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد آنگاه يا به منت آزاد کنيد يابه فديه تا آنگاه که جنگ به پايان آيد و اين است حکم خدا و اگرخدا مي خواست ، از آنان انتقام مي گرفت ، ولي خواست تا شما را به يکديگر بيازمايد و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نمي کند.
سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ؛ زودا که هدايتشان کند و کارهايشان را به صلاح آورد.
وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ؛ و به بهشتي که برايشان وصف کرده است داخلشان سازد.
خداوند متعال با راهنمايي بندگانش به آن چه صلاح و بهبودي اوضاعشان در آن است و مايه ي پيروزي شان بر دشمنانشان مي باشد، مي فرمايد:« فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا» هنگامي که در جنگ و ميدان کارزار با کافران روبرو شديد قاطعانه و صادقانه با آن ها بجنگيد و گردن هايشان را بزنيد، « حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ» و همچنان به جنگ ادامه دهيد تا اين قدرت آن ها را ضعيف کنيد و آن ها را در هم کوبيد و به اين نتيجه برسيد که اسير گرفتن آن ها بهتر و سزاوارتر است. « فَشُدُّوا الْوَثَاقَ» پس اسيرانتان را محکم ببنديد و اين براي احتياط است تا فرار نکنند، و هرگاه محکم بسته شوند مسلمان ها خاطر جمع مي گردند که فرار نخواهند کرد و شرّي به پا نمي کنند. « فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ» پس وقتي آن ها در اسارت شما قرار گرفتند مختاريد که بر آن ها منّت نهيد و آنان را بدون دادن مال آزاد کنيد. « وَإِمَّا فِدَاء» يا اين که آن ها را آزاد نکنيد تا اين که قيمت خود را بپردازند و يا دوستان و ياورانشان با پرداخت مال، آن ها را از شما بخرند، و يا با اسير مسلماني مبادله شوند. و اين کار هم چنان ادامه دارد، « حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا» تا اين که جنگ بارهاي سنگين خود را به زمين بگذارد، و نبرد پايان يابد و شما در حالت امّنيت و صلح قرار گيريد. پس بدانيد که هر سخن و دستوري را جايي است و هر حالتي حکمي دارد. پس کشتن و اسير کردن براي زماني است که جنگ و نبرد در کار باشد. ولي اگر در بعضي اوقات جنگي در ميان نباشد نبايد به کشتن يا اسير کردن کسي اقدام کرد.« ذَلِکَ» اين حکم، در رابطه با ابتلا و آزمايش مومنان به سبب کافران، و دست به دست شدن قدرت در ميان آنان، و انتقام گرفتن برخي از آنان از برخي ديگر است.
«وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ» و اگر خداوند مي خواست از آن ها انتقام مي گرفت و بر اين تواناست که کافران را در هيچ جايي و براي يک بار هم پيروز نگرداند تا اين که مسلمان ها به کلّي آن ها را نابود کنند. « وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ» ولي خداوند مي خواهد تا برخي از شما را با برخي ديگر بيازمايد و بازار جهاد گرم و داير باشد و بدين وسيله حالات بندگان مشخص گردد که راستگو کيست، و دروغگو کيست. و تا هرکس که ايمان آورده ايمانش از روي بينش باشد نه ايماني که تابع قدرتمندان و پيروزمندان است، زيرا چنين ايماني و آزمايشات به صاحب خود سودي نمي رساند. « وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» و کساني که در راه خدا کشته مي شوند پاداش فراوان و زيبايي دارند و آن ها با کساني مي جنگند که به جنگيدن با آن ها فرمان داده شده است و مي جنگند تا کلمه خدا برتري يابد.
« فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ» و خداوند اعمالشان را پوچ و بي مزد نمي گذارد، بلکه اعمالشان را مي پذيرد و آن را برايشان پرورش مي دهد و نتيجه ي اعمالشان در دنيا و آخرت براي آن ها آشکار مي گردد.
« سَيَهْدِيهِمْ» خداوند آن ها را به در پيش گرفتن راهي که به بهشت منتهي مي شود هدايت خواهد کرد، « وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ» و حال و امورشان را به صلاح مي آورد و پاداش آن ها درست و کامل خواهد بود و به هيچ وجه نقص و عيبي در آن وجود نخواهد داشت.
« وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ» و آنان را وارد بهشتي مي کند که برايشان شناسانده است. يعني بهشتي که نخست آن را به آن ها معرّفي نمود، و آن ها را به آن علاقمند کرد و آن را برايشان توصيف نمود و اعمالي که انسان را به بهشت مي رساند براي آن ها بيان کرد از جمله آن اعمال شهيد شدن در راه خداست، و خداوند به آن ها توفيق مي دهد تا آن چه را بدان فرمان داده است انجام دهند، و ايشان را به انجام آن کارها مشتاق مي گرداند، سپس وقتي وارد بهشت شوند جايگاهشان را و نعمت هاي پايداري که در آن منازل وجود دارد و زندگي سالمي که در آن جاست به ايشان نشان مي دهد.
آيه ي 9-7:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ اي کساني که ايمان آورده ايد ، اگر خدا را ياري کنيد ، شما را ياري ، خواهد کرد و پايداري خواهد بخشيد
وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْسًا لَّهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ هلاکت و شوربختي باد بر کافران خدا اعمالشان را باطل کرده است
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ زيرا آنان چيزي را که خدا نازل کرده است ناخوش دارند خدا نيز اعمالشان را نابود کرد.
در اين جا خداوند مومنان را فرمان مي دهد تا با تبّعيت از دين خدا و دعوت کردن مردم به سوي آن و جهاد کردن با دشمنانش او را ياري کنند، و اينکه هدفشان از اين کار جلب رضايت خدا باشد زيرا آنان هرگاه چنين کنند خداوند آن ها را ياري مي کند و گام هايشان را استوار مي دارد. يعني دل هايشان را با صبر و شکيبايي و آرامش محکم مي دارد و جسم هايشان را مقاوم مي گرداند و توان و تحمّل به آن ها مي دهد و آنان را در مقابل دشمنانشان ياري مي کند. پس اين وعده ايست از سوي خداوند بزرگوار که وعده اش راست است. پس او وعده داده است هرکس او را با گفته ه ا و کارهايش ياري کند پروردگارش او را ياري خواهد کرد و اسباب پيروزي از قبيل استقامت و پايداري را براي او فراهم خواهد نمود.
کساني که به پروردگارشان کفر ورزيده و باطل را ياري کردند، « فَتَعْسًا لَّهُمْ» آنان در نابودي و انحطاط قرار دارند و کارهايشان رو به نابودي است و خوار خواهند شد. « وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ» و خداوند کارهايشان را که به وسيله ي آن عليه حق توطئه مي کردند باطل مي نمايد و مکر آنها را به خودشان برمي گرداند ، و اعمالي که گمان مي بردند براي خداست باطل مي شود.
گمراهي و هلاکت کافران بدان سبب است که آن ها، « كَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ» قرآني راکه خداوند براي صلاح بندگان خود و رستگاري شان نازل کرده است دوست نداشتند و آن را نپذيرفتند، بلکه آن را ناخوش داشته و با آن دشمني ورزيدند.
« فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ» در نتيجه خداوند اعمالشان را تباه و نابود گرداند.
آيه ي 11-10:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا آيا در زمين سير نکرده اند تا بنگرند که عاقبت کساني که پيش از آنها بوده اند چگونه بوده است ? خدا هلاکشان کرد و کافران نيز عاقبتي آنچنان خواهند داشت
ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ اين بدان سبب است که خدا ياور کساني است که ايمان آورده اند و کافران را هيچ ياوري نيست.
چرا کساني که پيامبر (ص) را تکذيب مي کنند در زمين به گشت و گذار نمي پردازند؟ « فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ» تا بنگرند سرانجام کساني که پيش از ايشان بوده اند به کجا کشيده و چه شده است؟ آن ها اگر بروند و بنگرند خواهند ديد که سرانجام پيشينيان کافر بدترين سرانجام بوده است. آن ها اگر به چپ و راست بنگرند مي بينند کساني که پيش از اين ها بوده اند هلاک و نابود گشته اند و به سبب تکذيب و کفر ورزيدنشان ريشه کن شده اند و خداوند اموال و آبادي هايشان را تلف کرده است، بلکه اعمال و مکراشن را نابود گردانده است. و کافران در هر زمان و مکاني چنين سرانجام وخيم و کيفر زشتي خواهند داشت. ولي مومنان را از خداوند از عذاب نجات مي دهد و به آنان پاداش فراوان عطا مي کند.
« ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا» اين بدان خاطر است که خداوند کارساز و ياور و سرپرست مومنان است و آن ها را با رحمت خويش مورد سرپرستي قرار مي دهد، پس آن ها را از تاريکي ها به سوي نور بيرون آورده و پاداش آن ها و ياري کردنشان را به عهده گرفته است.« وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ » و کساني که به خدا کفر ورزيده و ولايت الهي را از خود دور نموده و درهاي رحمت را به سوي خود بسته اند کارساز و ياوري ندارند که آنها را به سوي راه هاي سلامت و آسايش هدايت کند و آنها را از عذاب و کيفر خداوند نجات بدهد. بلکه « أَولياوُهُم الطَّلغُوتُ يخرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَتِ أُولَئِکَ أَصحَبُ النَّارِ هُم فِِيهَا خَلِدُونَ» کارساز و ياور ايشان طاغوت است که آن ها را از نور به سوي تاريکي ها بيرون مي آورد. ايشان اهل دوزخند و در آن جاودانه مي مانند.
آيه ي 12:
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ ؛ خدا کساني را که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته مي کنند ، به ، بهشتهايي که نهرها در آن جاري است داخل خواهد کرد ولي کافران از اين جهان متمتع مي شوند و چون چارپايان مي خورند و جايگاهشان آتش است.
وقتي خداوند بيان نمود که ياور و کارساز مومنان است به بيان نعمت هايي پرداخت که در آخرت براي مومنان انجام مي شود از قبيل وارد شدن به باغهايي که چشمه سارها و رودبارها در زير آن روان است که باغ هاي شکوفا و درختان زيباي پرميوه را آبياري مي کنند. و وقتي که بيان داشت که کافران کارساز و ياوري ندارند، يادآور شد که آن ها را به خودشان واگذار شده اند، بنابراين به صفات مرّوت و انسانّيت متصف نيستند بلکه از مقام مرّوت و انسانّيت بسيار پايين آمده و مانند چهارپايان شده اند؛ چهارپاياني که عقل و فضيلتي ندارند زيرا کافران تمام هدف و مقصدشان بهره مند شدن از لذّت ها و دلخوشي هاي دنياست . پس حرکت هاي ظاهري و باطني شان حول همين محور دور مي زند و آن ها را به خير و سعادت نمي رساند.
بنابراين آتش دوزخ جايگاهشان است که برايشان آمده شده است و از آن بيرون آورده نمي شوند و از عذابش بر آنها کاسته نمي شود.
آيه ي 13:
وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ چه قريه هايي که مردمش از مردم قريه تو ، که از آن بيرونت کردند ، بسي نيرومندتر بودند که هلاکشان کرديم و هيچ ياري کننده اي نداشتند.
و چه شهرهاي زيادي از شهرهاي تکذيب کنندگان را از اهالي آن از نظر ثروت و فرزندان و ياوران و ساختمان ها و وسايل زندگي از اهالي شهري که تو را از آن بيرون کردند توانمندتر بوده اند، « أَهْلَكْنَاهُمْ» و وقتي که پيامبران را تکذيب کردند و موعظه ها در مورد آنان سودمند واقع نگرديد ما آنان را هلاک و نابود کرديم و هيچ ياوري نداشتند و قدرتشان در برابر عذاب خدا برايشان کاري نکرد. پس چگونه است حالت اهالي ناتوان شهر تو که تو را از وطنت بيرون کردند و دروغگويت انگاشتند و با تو که برترينِ پيامبران هستي و بهترين پيشينيان و پسينيان هستي دشمني ورزيدند؟! آن ها به نابود شدن و کيفر سزاوارترند، امّا خداوند پيامبرش را به عنوان سَفير رحمت و مهرباني و شکيبايي حتي به سوي کافران منکر فرستاده است.
آيه ي 14:
أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ كَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ؛ آيا کسي که از جانب پروردگارش دليل روشني دارد ، همانند کساني است که کردار بدشان در نظرشان آراسته شده و از پي هواهاي خود مي روند ?
کسي که در امر دين خود از نظر دانش و عمل داراي بينش و بصيرت است و حق را شناخته و از آن پيروي نموده و به آن چه خداوند به اهل حق وعده داده اميد دارد، با کسي برابر نيست که دلش کور گشته و حق را ترک گفته و آن را از دست داده است و بدون رهنمودي از سوي خداوند از هوي و هوس خود پيروي کرده است و با اين وجود فکر مي کند آن چه او بر آن مي باشد حق است. پس چقدر اين دو گروه از هم ديگر فاصله دارند،و اهل هدايت و اهل گمراهي چه تفاوت بزرگي با يکديگر دارند!
آيه ي 15:
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاء حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ وصف بهشتي که به پرهيزگاران وعده داده شده اين است که در آن نهرهايي ، است از آبهايي تغيير ناپذير و نهرهايي از شيري که طعمش دگرگون نمي شود ونهرهايي از شراب که آشامندگان از آن لذت مي برند و نهرهايي از عسل مصفي و در آنجا هر گونه ميوه که بخواهند هست و نيز آمرزش پروردگارشان آيا بهشتيان همانند کساني هستند که در آتش جاودانه اند و آنان را از آبي جوشان مي آشامانند چنان که روده هايشان تکه تکه مي شود.
« مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ» ويژگي بهشتي که به پرهيزگاران وعده داده شده است، بهشتي که خداوند براي آن دسته از بندگانش مهيا کرده که از ناخشنودي او پرهيز ورزيده و از رضايت او پيروي نموده اند چنين است که « فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ» در آن رودبارهايي است که آبش نگنديده و بدبو نگشته است . يعني آب آن تغيير نمي کند، بدين صورت که بدبو يا تيره شود، بلکه صاف ترين و زلال ترين و خوشبوترين و گوارارترين آب است.« وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ» و رودبارهايي از شيري است که مزّه آن با ترش شدن و غيره تغيير نکرده است. « وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ» و رودبارهايي از شرابي است که نوشندگان از نوشيدن آن لذّت فراواني مي برند و مانند شراب دنيا نيست که طعم آن خوب نيست و انسان را دچار سردرد مي کند و عقل را مختل مي نمايد. « وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى» و رودبارهايي از عسل ناب است که از موم و ديگر آلودگي هاي آن پاک است. « وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ» و در آن جا آنان هرگونه ميوه اي دارند از قبيل خرما و انگور و سيب و انار و انجير و ليمو و ديگر چيزهايي که در دنيا نظير و همانندي ندارند. پس اين امور دوست داشتني و مطلوب برايشان حاصل است. سپس فرمود:« وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ» و آمرزشي از سوي پروردگارشان که به وسيله ي آن، آن چه مايه ي هراس است از آن ها دور مي گردد. پس آيا اينها بهترند يا کساني که « خَالِدٌ فِي النَّارِ» در آتش گرم و سوزان که عذاب آن چند برابر عذاب دنياست است جاودانه هستند؟« وَسُقُوا مَاء حَمِيمًا» و در دوزخ آب بسيار داغ به آن ها نوشانده مي شود. « فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ» در نتيجه روده هايشان را پاره پاره مي نمايد.
آيه ي 17-16:
وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِكَ قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ بعضي به تو گوش مي دهند ، تا آنگاه که از نزد تو بيرون روند از، دانشمندان مي پرسند : اين چه سخناني بود که مي گفت ? خدا بر دلهايشان مهر نهاده است و از پي هواهاي خود رفته اند
وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ آنان که هدايت يافته اند ، خدا به هدايتشان مي افزايد و پرهيزگاريشان ارزاني مي دارد.
« وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ» خداوند متعال مي فرمايد: در ميان منافقان کساني هستند که به آن چه مي گويي گوش فرا مي دهند امّا نه به اين قصد که آن را بپذيرند و اطاعت کنند، بلکه دل هايشان از آن روي گردان است . بنابراين فرمود:« حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِكَ قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا» تا وقتي که از نزد تو بيرون مي روند به کساني که بديشان علم و دانش داده شده مي گويند: کمي پيش چه گفت؟ يعني درباره آن چه گفته اي و آن ها شنيده اند و علاقه اي به آن نداشته اند مي پرسند، گويا آن را نفهميده اند. و اين نهايت مذّمت آن هاست، چون اگر آنان به خير علاقمند بودند به آن گوش فرا مي دادند و در دل هايشان جاي مي گرفت و اعضايشان از آن اطاعت مي کرد ، امّا آن ها برعکس اين هستند. بنابراين فرمود:« أُوْلَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ» اينان کساني اند که خداوند بر دل هايشان مهر زده است و به سبب پيروي کردنشان از خواسته هاي باطل نفساني شان تمامي راه هاي خير را به رويشان بسته است.
سپس حالت راه يافتگان را بيان کرد و فرمود:« وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا» و کساني که با ايمان آوردن و فرمانبرداري و اطاعت از آن ها چه خدا را خشنود مي کند راهياب و هدايت شده اند، « زَادَهُمْ هُدًى» خداوند به پاس اين کارشان بر هدايتشان مي افزايد، « وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ» و به آنان تقوايشان را مي دهد. يعني به آن ها توفيق خير را مي دهد و از شر و بدي آن ها را حفاظت مي نمايد . پس براي هدايت يافتگان دو پاداش را بيان کرد: يکي علم مفيد و ديگري عمل صالح.
آيه ي 18:
فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاء أَشْرَاطُهَا فَأَنَّى لَهُمْ إِذَا جَاءتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ؛ آيا تنها منتظر آنند که به ناگاه قيامت فرا رسد ? هر آينه نشانهاي قيامت آشکار شده است و چون فرا رسد پند گرفتنشان را چه فايده ?
آيا اين تکذيب کنندگان فقط منتظر قيامت هستند، « أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً» که ناگهان و در حالي که نمي دانند به سراغشان بيايد؟« فَقَدْ جَاء أَشْرَاطُهَا» به راستي نشانه هايي که بر نزديک بودن قيامت دلالت دارند، آمده اند، « فَأَنَّى لَهُمْ إِذَا جَاءتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ» پس هنگامي که قيامت بيايد و اجل هاي آنان تمام شود چگونه فرصت خواهند داشت که پند پذيرند و پوزش بطلبند؟ ديگر زمان آن کار از دست رفته و وقت پند پذيرفتن تمام شده است، و به آن ها عمري داده شده که هرکس بخواهد پند پذيرد در آن پند مي گيرد، و هشدار دهنده هم به نزد آن ها آمده است.پس در اين جا انسان تشويق شده که قبل از آمدن ناگهاني مرگ آمادگي کسب کند، چرا که مرگ انسان به معني برپا شدن قيامت اوست.
آيه ي 19:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ؛ پس بدان که هيچ خدايي جز الله نيست از گناه خود و از گناه مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه خدا مي داند که روز به کجا مي رويد و شب به کجامي آراميد.
دانستن بايد همواره با اقرار و شناخت قلبي باشد. يعني آن چه که از آدمي خواسته شده آن را بداند و کمالِ آن اين است که به مقتضاي دانش خود عمل کند. و اين دانشي که خداوند به آن فرمان داده است. که شناخت يگانگي خداست بر هر انساني فرض عين است و از هيچ کس هرکسي باشد ساقط نمي شود، بلک هرکس بايد اين را بداند، و امّا راه دانستن اين که هيچ معبود به حقّي جز الله نيست چند چيز است که عبارتند از :
1- تدبّر و انديشيدن در نام ها و صفات خدا و کارهايش که بر کمال و عظمت و شکوه او دلالت مي کنند. اين ايجاب مي کند تا بنده تمام تلاش خود را براي پرستش و بندگي پروردگارش که شايسته ي هرگونه ستايش و بزرگي و زيبايي و شکوه است مبذول دارد. و اين بزرگترين وسيله اي است براي کسب آگاهي از اينکه « الله» يگانه معبود بر حق است.
2- شناخت اين که خداوند در آفرينش و تدبير امور يکتا و يگانه است، و چنانچه اين شناخت و معرفت تحقق پيدا کند، آنگاه دانسته مي شود که خداوند در الوهيت نيز يگانه است.
3- شناخت اين که او در بخشيدن و عطا کردن نعمت هاي ظاهري و باطني و ديني و دنيوي يکتاست و هرگاه انسان اين را بداند به خدا دل مي بندد و محبّت او در وجودش جاي مي گيرد و تنها او را که شريکي ندارد بندگي مي نمايد.
4- آن چه ما مشاهده مي کنيم مي شنويم مبني بر اينکه خداوند به دوستان موحدّش پاداش هايي از قبيل پيروزي و نعمت هاي دنيوي مي دهد، و دشمنان مشرکش را عقوبت مي دهد، اين امر بيانگر آن است که تنها خداوند سزاوار بندگي و عبادت است.
5- شناخت صفت هاي بت ها و همتاياني که به همراه خداوند مورد پرستش قرار گرفته اند و به خدايي گرفته شده اند، و اين که آن ها از همه ي جهات ناقص اند و محتاج مي باشند و مالک سود و زيان خويشتن و عبادت کنندگان خود نيستند و چيزي از مرگ و زندگي و رستاخيز در دست آن ها نيست، و نمي توانند پرستش کنندگان خود را ياري کنند و به اندازه ذرّه اي به آن ها سود بخشند و خيري را برايشان فراهم آورند و شرّي را از آن ها دور نمايند، شناخت اين امور باعث مي شود که انسان بداند هيچ معبود به حقّي جز خداوند وجود ندارد و الوّهيت غير خدا باطل مي باشد.
6- همه ي کتاب ها بر يگانگي خدا متفق هستند.
7- برگزيدگان خلق که از نظر اخلاق و خرد و فکر و درست انديشي و دانش از همه مردم کامل تر هستند و آنان پيامبران خدا و علماي ربّاني مي باشند به يگانگي خداوند گواهي داده اند.
8- دلايل آفاقي و أنفُسي که خ داوند آن ها را پديد آورده است بر توحيد دلالت مي کنند و آفرينش دنيا و حکمت بديع او با زبان حال نداي توحيد را سر مي دهند.
اين ها راه هايي هستند براي دانستن اين که هيچ معبود به حقّي جز الله وجود ندارد؛ مطلبي که خداوند در جاهاي زيادي بندگان را به آن دعوت کرده و در کتابش آن را بارها تکرار نموده است.
هرگاه بنده در يکي از اين راه ها بيانديشد به يگانگي خداوند يقين مي کند ، پس چگونه است اگر در همه ي اينها بينديشد؟ و استفاده از همه اين راه ها برايش ممکن باشد؟ پس در آن وقت ايمان به الوّهيت خدا و شناخت آن در قلب بنده ريشه مي دواند؛ طوري که همانند کوه هاي محکم هيچ شبهات و خيالاتي آن را متزلزل نمي کنند و باطل و شبهه چيزي جز رشد و کمال به نمي افزايد.
علاوه بر اين ها اگر به دليل بزرگ توحيد که انديشيدن در قرآن و تامّل در آيات آن است بنگري خواهي ديد که قران بزرگ ترين راهِ رسيدن به توحيد است و از مفاهيم آن چيزهايي را به دست مي آوري که از ديگر راه ها به دست نمي آيد.
« وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» و از خداوند براي گناهانت آمرزش بخواه، به اين صورت که اسباب آمرزش را فراهم کني از قبيل توبه و استغفار و انجام نيکي ها که بدي ها را از بين مي برند و ترک کردن گناهان و گذشت از جرائم . « وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ» و همچنين براي مردان و زنان مومن آمرزش بخواه چرا که آن ها به خاطر ايمانشان بر هر مرد و زن مسلماني حق دارند. و از جمله حقوقشان اين است که برايشان دعا کني و براي گناهانشان از خداوند طلب آمرزش نمايد.
وهرگاه فرمان يافت که براي آنها استغفار نمايد؛ استغفاري که متضّمن زدوده شدن گناهان و کيفرها از آنان است، اين استغفار مستلزم خير خواهي و دلسوزي براي آنان است و بايد هر چيز نيز بپسندد و دوست بدارد، و آن چه براي خود نمي پسندد براي مومنان نيز نپسندد و آن ها را به آن چه که خيرشان در آن است امر کند و از آن چه که باعث زيانشان مي شود باز دارد و از بدي ها و عيب هايشان درگذرد و به وحدت و يکپارچگي آن ها علاقمند باشد و بکوشد اتحّادي را در ميان آنان به وجود آورد که به وسيله ي آن دل هايشان انس و الفت يابد، و کينه هايي را که در ميانشان است از بين ببرد؛ کينه هايي که به دشمني و چند دستگي مي انجامد و به وسيله ي آن گناهان و معصيت هايشان افزايش مي يابد.
« وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ» و خداوند تصّرفات و حرکت هايتان و آمد و رفت شما را مي داند، « وَمَثْوَاكُمْ» و محلّي را که در آن مستقّر مي شويد مي داند. پس او حرکات و سکنات شما را مي داند. و طبق آن کامل ترين سزا و جزا را به شما مي دهد.
آيه ي 23-20:
وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ ؛ کساني که ايمان آورده اند مي گويند : چرا از جانب خدا سوره اي نازل ، نمي شود ? چون سوره اي از محکمات نازل شود که در آن سخن از جنگ رفته باشد، آنان را که در دلشان مرضي هست بيني که چون کسي که بيهوشي مرگ بر او چيره شده به تو مي نگرند پس برايشان شايسته تر
طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَّعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ فرمانبرداري است و سخن نيکو گفتن و چون تصميم به جنگ گرفته شد ، اگربا خدا صداقت ورزند برايشان بهتر است
فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ آيا اگر به حکومت رسيديد ، مي خواهيد در زمين فساد کنيد و پيوند، خويشاونديتان را ببريد ?
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ اينانند که خدا لعنتشان کرده است و گوشهايشان را کر و چشمانشان را کورساخته است.
خداوند متعال مي فرمايد:« وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا» مومنان براي اين که به انجام کارهاي دشوار مبادرت ورزند و در حالي که شتاب دارند مي گويند:« لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ» کاش سوره اي نازل مي شد که در آن به جنگيدن امر مي شد. « فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ» و زماني که سوره اي با معنايي روشن نازل شود؛ سوره اي که عمل کردن به آن لازم و ضروري باشد، « وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ» و کارزار و جنگيدن که سخت ترين چيز براي انسان است در آن ذکر گردد، آن هايي که ايمانشان ضعيف است بر اطاعت از اين فرمان ها استوار نمي مانند . بنابراين فرمود:« رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ» بيمار دلان را مي بيني همچون کسي به تو نگاه مي کنند که به سبب مرگ بيهوش افتاده است. از بس که جنگيدن را دوست ندارند و بر آن ها دشوار و سخت است. و اين همانند فرموده الهي است که مي فرمايد:« أَلَم تَرَ إِلَي الَّذينَ قِيلَ لَهُم کُفُّوا أَيدِيکُم وَأَقِيمُوا الصَّلوَةَ وَءَ اتُوا الزَّکَوةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَيهِمُ القَتِالُ إِذا فَريقُ مِّنهُم يخشَونَ النَّاسَ کَخَشيةِ اللَّهِ » آيا کساني را نمي بيني که به آن ها گفته شد: دست نگاه داريد و نماز را برپاي داريد و زکات را بپردازيد. پس وقتي کارزار بر آن ها مقّرر گرديد ناگهان گروهي از آنان آن چنان از مردم مي ترسيدند که از خدا ترسيده مي شود.
سپس خداوند متعال آنان را به چيزي فرا خواند که برايشان سزاوارتر و شايسته تر است. پس فرمود:« فَأَوْلَى لَهُمْ؛ طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَّعْرُوفٌ» برايشان بهتر است که از فرمان کنوني که بر آنان قطعي است اطاعت کنند و بر انجام آن عزم را جزم کنند و به دنبال آن نباشند که چيزي برايشان مقّرر گردد که بر آن ها دشوار است، و بايد به عافيت و عفو الهي خوشحال باشند.« فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ» و هرگاه کار و فرماني جدّي و قطعي برايشان آمد، « فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ» پس در اين حالت اگر با کمک خواستن از خدا و مبذول داشتن تلاش در راه اطاعت از او با خدا به راستي رفتار کنند، « لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ» برايشان از حالت اولّي از چند جهت بهتر است:
1- بنده از هر جهت ناقص است و قدرتي ندارد مگر اين که خداوند او را ياري نمايد پس اضافه بر آن چه در صدد انجام دادن آن است طلب نکند.
2- هرگاه آدمي به آينده مشغول و دلبسته شود در انجام وظيفه فعلي و وظيفه ي آينده اش ناتوان خواهد بود. و از آن جا که اراده اش به کار آينده معطوف است نمي تواند کار فعلي را انجام دهد، و کار آينده را بدان خاطر نمي تواند انجام دهد، و کار آينده را بدان خاطر نمي تواند انجام دهد که نشاط و فعالّيت را از دست داده است.
3- انساني که آرزوهاي آينده را در سر مي پروراند در صورتي که در کار کنوني و فعلي اش تنبلي ورزد همانند کسي است که ادعا مي کند حتما داراي توانايي و قدرت است و در توانايي خويش يقين دارد و بر اموراتي غيبي قسم مي خورد که در آينده برايش پيش خواهد آمد، حال آنکه تنها خدا بر اين امور علم و آگاهي دارد، نيز بر خدا حکم مي کند که در آينده خدا چنين و چنان خواهد کرد. پس چنين شخصي سزاوار آن است که خدا کمکش نکند و نتواند کاري را انجام دهد که قصد و اراده ي آن را کرده بود. پس آن چه که بايد بنده فکر و اراده و فعاّليت خود را بر آن متمرکز کند زمان حال است و بايد به اندازه ي توانش وظيفه ي خود را ادا کند، سس با نشاط و همّتي عالي و اراده اي مستحکم به استقبال لحظه ها و اوقات برود و در اين راستا از پروردگارش کمک جويد. و مسلّما چنين شخصي در همه ي کارهايش بيش تر موفّق مي گردد و آن را درست انجام مي دهد.
سپس خداوند متعال از حالت کسي خبر مي دهد که از اطاعت پروردگارش روي گردان شده است. پس فرمود: چنين شخصي به سوي خير و خوبي روي نياورده بلکه به سوي شر و بدي روي آورده است:« فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ» آيا اگر روي گردان شويد جز اين انتظار مي رود که در زمين فساد کنيد و پيوند خويشاونديتان را بگسليد؟ يعني دوامر در پيش رو داريد: يکي پايبندي به اين خبر و رشد و رستگاري است. و ديگر اينکه روي گرداني از اطاعت خدا که تباهي در زمين است با انجام دادن گناهان و از هم گسستن پيوند خويشاوندي.
« أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ» کساني که در زمين فساد و تباهي کرده و پيوند خويشاوندي خود را گسسته اند خداوند ايشان را لعنت نموده و از رحمت خويش بدور کرده است ، و به ناخشنودي و خشم خداوند نزديک شده اند.
« فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ» و آنان را چنان نموده که آن چه را به آن ها فايده مي دهد نمي شنوند و آن را نمي بينند. آن ها گوش هايي دارند ولي چنان نمي شنوند که پند پذيرند و يقين کنند، بلکه شنيدن آن ها فقط اين فايده را بر آن ها اتمام حجّت مي شود. و آن ها چشم هايي دارند امّا با آن نشانه ها را نمي بينند و با چشم هاي خود به حجّت ها و دلايل نمي نگرند.
آيه ي 24:
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ آيا در قرآن نمي انديشند يا بر دلهايشان قفلهاست ?
آيا اين اعراض کنندگان در کتاب خدا نمي انديشند و به گونه شايسته در آن تاّمل نمي ورزند؟ چون اگر در آن تدّبر کنند قرآن آن ها را به همه ي خوبي ها راهنمايي مي کند و از هر شرّ و بدي برحذر مي دارد و دل هايشان را از ايمان و يقين سرشار خواهد کرد. و آن ها را به مطالب عالي و عطاياي گران بها خواهد رساند و راهي را که انسان را به خدا و به بهشت او مي رساند و مکّملات اين راه و مفسدات آن را برايشان بيان مي دارد. و نيز راهي را که انسان را به عذاب مي رساند و نيز چگونگي پرهيز از آن راه را بيان مي نمايد. و پرورگارشان را به آن ها خواهد شناساند و اسما و صفاتش و احسان او را به آن ها معرفّي خواهد کرد، و آنان را به پاداش فراوان راغب مي گرداند و از دچار شدن به کيفر و عذاب خدا برحذر ميدارد. « أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» آيا دل هايشان بر حالت روي گرداني و غفلت و اعتراض قف گرديده است ، پس خير و خوبي هرگز در آن داخل نخواهد شد؟
آيه ي 28-25:
إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ شيطان اعمال کساني را که بعد از آشکار شدن راه هدايت مرتد شدند و بازگشتند ، در نظرشان بياراست و در گمراهي نگاهشان داشت.
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ و اين بدان سبب است که به آن گروه که آيات خدا را ناخوش مي داشتند ،مي ، گفتند : ما در پاره اي از کارها فرمانبردار شما هستيم و خدا از رازشان آگاه است
فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ چگونه اند آنگاه که فرشتگان آنها را مي ميرانند و بر صورت و پشتهايشان مي زنند ?
ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ اين به کيفر آن است که از آنچه خدا را به خشم مي آورد پيروي مي کرده اند و از آنچه خشنودش مي ساخته کراهت داشته اند خدا نيز اعمالشان را نابود کرد
خداوند از حالت کساني خبر مي دهد که از هدايت و ايمان به کفر و گمراهي پيشين خود برگشتند. اين ها از روي دليل و حجّت برنگشته اند، بلکه شيطان آن ها را فريب داده و کفر و گمراهي را برايشان آراسته و با آرزوهاي طولاني فريفته است. « بَعدِهُمُ وَيمَنّيهِم وَمَا يعِدهُمُ الشَّيطَنُ إِلَّا غُرُوراً» شيطان به آن ها وعده مي دهد و جز فريب و دروغ چيزي به آن ها وعده نمي دهد.
« ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ» اين بدان خاطر است که هدايت براي آن ها روشن گرديد امّا علاقه اي به آن نشان نداده اند و آن را ترک گفتند.« قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ» و به کساني که دشمن چيزي هستند که خدا فرو فرستاده و با خدا و پيامبرش ابراز دشمني مي کنند، گفتند:« سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ» در برخي از امور از شما فرمان خواهيم برد. يعني در چيزي که موافق و مطابق با خواست ها و اميالشان مي باشد. بنابراين خداوند آنها را به وسيله ي گمراه ساختن و ماندگار ساختن برآن چه که آن ها را به شقاوت ابدي و عذاب هميشگي مي رساند عقوبت کرد. « وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ» و خداوند نهان کاري آنان را مي داند، از اين رو رسوايشان کرد و اسرار آن ها را براي بندگان مومن خود بيان نمود تا فريب آن را نخورند.
« فَکيفَ» پس حال آنان چگونه خواهد بود، و چه حالت زشت و بدي خواهند داشت، « إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ» بدان هنگام که فرشتگانِ مامور قبض ارواح به سراغشان آيند و ارواحشان را قبض کنند، « يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ» و چهره ها و پشت هاي ايشان را با گرزهاي آهنين بزنند؟!
«ذَلِکَ» عذابي که سزاوار آن گشتند و بدان گرفتار شدند، « بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ» به سبب آن است که آنان کفر و گناهاني را که باعث به خشم آمدن خداوند مي شود مرتکب شدند .« وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ» و به دست آوردن خشنودي اش را ناخوش داشتند. پس آن ها به چيزي که آنان را به خدا نزديک مي نمايد علاقه اي نداشتند.« فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ» و خداوند نيز اعمالشان را نابود کرد. به خلاف کسي که از رضايتِ خدا پيروي نموده و ناخشنودي او را ناخوش داشته است، پس خداوند بدي ها و گناهان او را مي زدايد و پاداش او را دو چندان مي نمايد.
آيه ي 31-29:
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ؛ آيا آنان که در دلشان مرضي است مي پندارند که خدا کينه اي را که در دل نهفته دارند آشکار نخواهد کرد ?
وَلَوْ نَشَاء لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ اگر بخواهيم ، آنها را به تو مي نمايانيم و تو آنها را به سيمايشان يا، از شيوه سخنشان خواهي شناخت ، و خدا از اعمالتان آگاه است
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ و شما را مي آزماييم تا مجاهدان و صابرانتان را بشناسيم و حديثتان را آشکار کنيم.
« أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» خداوند متعال مي فرمايد: آيا کساني که در دل هايشان بيماري شبهات و شهوات است و دل هايشان دچار نابساماني گشته است پنداشت اند که « أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ» خداوند عداوتي را که در دل نسبت به اسلام و مسلمين دارند بيرون نمي آورد؟ اين گماني است که سزاوار حکمت خداوندي نيست، چون بايد راستگو را از دروغگو مشخّص نمايد. و اين امر با آزمودن با مشکلات محّقق مي شود، و هرکس بر اين آزمايشات ثابت قدم بماند و ايمانش هم چنان پايدار باشد او مومن حقيقي است. و هرکس اين آزمايشات موجبات آن را فراهم کندکه به عقبت برگردد يعني به هنگام ابتلا و آزمايش داد و فرياد سر دهد و ايمانش ضعيف گ ردد و کينه اي را که در دل دارد اظهار نمايد و نفاق او ظاهر گردد، اين مقتضاي حکمت الهي است. با اين که خداوند متعال فرموده است:« وَلَوْ نَشَاء لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ» و اگر ما مي خواستيم قطعا آنان را به تو نشان مي داديم، آنگاه آنان را از روي قيافه و سيماي ظاهري شان مي شناختي، « وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ» و اگر ما مي خواستيم قطعا آنان را به تو نشان مي داديم ، آنگاه آنان را از روي قيافه و سيماي ظاهرشان مي شناختي، « وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ» و مسلما از روي طرز سخن گفتن ونحوه گفتار ، آنان را مي شناسي. يعني حتما آن چه در دل هايشان است از طريق لغزش هاي گفتاري ظاهر مي گردد، چون زبان، خوبي ها و بدي هايي را که در دل هاست، آشکار مي نمايد، « وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ» پس شما را بر آن مجازات مي کند.
سپس بزرگ ترين امتحاني را که با آن؛ بندگان آزموده مي شوند بيان کرد و آن جهاد کردن در راه خداست . پس فرمود:« وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ» و بي گمان ايمان و شکيبايي تان را مي آزماييم، « حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ» تا مجاهدان و شکيبايان شما را معلوم بداريم، و اخبار شما را بيازماييم. پس هرکس از فرمان خدا اطاعت کند و با ياري کردن دين خدا و براي اعلاي کلمه ي او در راه خدا جهاد نمايد او مومن حقيقي است، و هرکس در اين کار تنبلي ورزد اين نقصي درايمانش خواهد بود.
آيه ي 32:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الهُدَى لَن يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ ؛ کساني که ايمان نياوردند و از راه خدا رويگردان شدند و با آنکه راه هدايت برايشان آشکار شده بود با پيامبر مخالفت ورزيدند ، هيچ زياني به خدانخواهند رسانيد و خدا اعمالشان را نابود خواهد کرد.
اين وعيد سختي است براي کسي که انواع شر و بدي را در خود جمع نموده است از قبيل کفر ورزيدن به خدا و بازداشتن مردم از راه او؛ راهي که آن را براي بندگانش قرار داده است.
« وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الهُدَى» و قصدا و از روي کينه با پيامبر مخالفت ورزيده اند، بعد از آن که هدايت برايشان روشن شده است، و مخالفت و دشمني آنان از روي جهالت نيست. اين چنين کساني« لَن يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا» هرگز کم ترين زياني به خدا نمي رسانند و از فرمانروايي او چيزي را نمي کاهند. « وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ » و کارها و تلاش هايي را که در راه ياري کردن باطل انجام مي دهند تباه مي گرداند؛ به اين صورت که نتيجه اي جز ناکامي و زيان براي آنان ندارد. و نيز کارهايي که از انجام آن اميد پاداش دارند از آنان پذيرفته نمي شود، چون شرطِ پذيرفتن درآن وجود ندارد.
آيه ي 33:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ، اي مردم ، از خدا اطاعت کنيد و از پيامبر اطاعت کنيد و اعمال خويش را، باطل مسازيد.
خداوند متعال مومنان را به چيزي دستور مي دهد که سعادت دنيوي و اخروي آنان را تامين مي گرداند و آن اطاعت از خدا و اطاعت از پيامبرش در اصول و فروع دين مي باشد. و اطاعت يعني فرمان بردن از دستورات و پرهيز کردن از آن چه از آن نهي شده است، به صورتي که کاملا مخلصانه انجام شود و درانجام آن از پيامبر اطاعت گردد.« وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ» و اعمالتان را باطل مگردانيد. کار خيري که انجام مي شود، با چيزي از قبيل منت گذاردن و خود پسندي و شهرت طلبي باطل مي گردد. نيز با انجام گناهاني، آن اعمال نابود مي گردند و پاداش آن از بين مي رود. نيز عمل خيري که انجام مي شود با ادامه ندادن آن يا آوردن چيزي که آن را فاسد مي کند تباه مي گردد.
پس مبطلات نماز و روزه و حج و امثال آن همه در اين داخل هستند، و از آن نهي شده است. و فقها از اين آيه بر حرمت قطع کردن فرض، و کراهت ناتمام گذاشتن نفل بدون اين که سببي برا آن باشد استدلال کرده اند . وقتي خداوند از باطل کردن اعمال نهي کرد، به اصلاح و کامل گرداندن آن، و انجام دادن آن به صورتي که از نظر علمي و عملي درست باشد فرمان داد.
آيه ي 35-34:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ خدا کساني را که کفر ورزيدند و از راه خدا رويگردان شدند و در کفر مردند، هرگز نخواهد آمرزيد
فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ سستي نورزيد تا دعوت به مصالحه کنيد شما برتر هستيد و خدا با شماست و از پاداشهايتان نخواهد کاست.
اين آيه و آيه اي که در سوره بقره است: « وَمَن يرتَدِد مِنکُم عَن دِينِه فَيمُت وَهُوَ کَافِرُ فَأُولَئِکَ حَبِطَت أَعمَلُهُم فِِي الدُّنيا وَالأَخِرَةِ» هر نصي را که به صورت مطلق ذکر شده و مبّين آن باشد که کفر، اعمال را تباه مي سازد، مقّيد مي گردانند، و آن اين که زماني اعمال حبط و نابود مي شوند که فرد در حالت کفر بميرد. پس در اينجا فرمود:« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ» بي گمان کساني که به خدا و فرشتگان و کتاب ها و پيامبرانش و روز قيامت کفر ورزيدند و با بي علاقه کردن آن ها به حق و دعوت کردنشان به باطل و زيبا جلوه دادن آن، مردم را از راه خدا بازداشته اند، « ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ» سپس در حال کفر بودند و از کفر توبه نکردند، «فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» خداوند هرگز آنان را نمي بخشد؛ نه به سبب شفاعت کسي آن ها را مي بخشد و نه با چيز ديگري آن ها را مي آمرزد، چون کيفر و عذاب بر آن ها قطعي گرديده است و پاداش را از دست داده اند و بر آن ها واجب گرديده که هميشه در آتش جهنم بمانند و هيچ گاه دروازه ي رحمت خداوند مهربان و آمرزنده به روي آن ها باز نمي شود.
و مفهوم آيه کريمه اين است که اگر آن ها پيش از مرگشان از اين کار خود توبه نمايند خداوند آن ها را مي بخشد و مورد مرحمت قرار مي دهد و آنان را به بهشت داخل مي گرداند گرچه آن ها عمر خود را بر کفر و بازداشتن از راه خدا و انجام گناهان سپري کرده باشند. پس پاک و منّزه است خداونديکه درهاي رحمت را به روي بندگانش گشوده و به آنان فرصت داده تا در طول دوران حياتشان بتوانند توبه نمايند. و پاک است خداوند بردبار که گناهکاران را فورا کيفر نمي دهد، بلکه از آن ها در مي گذرد و به آنان روزي مي دهد، انگار اصلا نافرماني اش را نکرده اند. با اين که خداوند بر مجازات کردن آن ها تواناست.
سپس خداوند متعال فرمود:« فَلَا تَهِنُوا» يعني از جنگيدن با دشمنانتان سست نشويد و ترس بر شما مستولي نگردد بلکه شکيبايي ورزيد و پايداري کنيد و خود را به جنگيدن و دليري وادار نماييد و اين کار را براي طلب خشنودي پروردگارتان و براي خيرخواهي اسلام و به خشم آوردن شيطان انجام دهيد. « وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ» و به منظور راحت طلبي به صلح فرا نخوانيد، « وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ» در حالي که شما برتريد و خداوند با شماست و اجر اعمالتان را کم نمي گرداند. پس اين سه چيز باعث صبر و شکيبايي مي شوند، و اين که خود را پيروز و برتر بدانند، زيرا: اسباب پيروزي برايشان فراهم گشته و از جانب خداوند وعده راستين به آن ها داده شده است. و انسان سست نمي شود مگر اين که از ديگران خوارتر باشد و از نظر نيرو و سلاح و قدرت داخلي و خارجي از دشمن ضعيف تر باشد.
چون آن ها مومن هستند کمک و ياري خداوند با آنان است و اين باعث مي گردد تا دل هايشان قوّت بگيرد و عليه دشمن خود بپاخيزند. و خداوند از اجر و پاداش اعمالتان نمي کاهد بلکه آن را به تمام و کمال خواهد داد و از فضل خويش به آن مي افزايد، به خصوص عبادت جهاد، پس هزينه اي که در راه جهاد صرف شود تا هفتصد برابر و بيش تر از آن پاداشش فزوني مي يابد. « ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ لَا يصيبُهُم ظَمَأُ وَلَا نَصَبُ وَلَا مَخمَصَةُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يطَئُونَ مَوطِئَا يغيظُ الکُفَّارَ وَلَا ينَالُونَ مِن عَدُوِ نَّيلَا إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلُ صَلِحُ إِنَّ اللهَ لَا يضيعُ أَجرَ المُحسنينَ ، وَلَا ينفِقُونَ نَفَقَةَ صَغيرَة وَلَا کَبِيرَةَ وَلاَ يقطَعُونَ وَادياً إِلَّا کُتِبَ لَهُم لِيجزِيهُمُ اللَّهُ أَحسَنَ مَا کَانُوا يعمَلونَ» اين بدان سبب است که هيچ تشنگي و رنج و گرسنگي در راه خدا به آنان دست نمي دهد، و به هيچ جايي که کافران را به خشم آورد پا نمي گزارند ،و به دشمن ضربه اي نمي زنند مگر اينکه در مقابل هريک از اين کارهايشان براي آنان عملي صالح نوشته مي شود. بي گمان خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نمي کند. و آنان هيچ نفقه ي کوچک و بزرگي را انفاق نمي کنند و از هيچ وادي و درّه اي نمي گذرند مگر اين که برايشان ثبت و ضبط مي شود، تا خداوند پاداش بهترين کارهايي را که مي کرده اند به آنان بدهد. پس هرگاه انسان دانست که خداوند عمل و جهاد او را ضايع نمي گرداند اين باعث نشاط و تلاش او براي انجام آن چه، اجر و پاداش به دنبال دارد مي گردد. پس چگونه است اگر هر سه مورد ذکر شده در ميان باشند؟ به راستي اين امور سه گانه باعث نشاط کامل آدمي مي گردند. و خداوند اين گونه بندگانش را تشويق نموده و آن ها را به انجام کارهايي که سبب صلاح و رستگاري شان مي گردد واداشته است.
آيه ي 38-36:
إِنَّمَا الحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ جز اين نيست که زندگي اينجهاني بازيچه و بيهودگي است و اگر ايمان ، بياوريد و پرهيزگاري کنيد خدا پاداشهايتان را خواهد داد ، و از شما اموالتان را نمي طلبد
إِن يَسْأَلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَيُخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ اگر از شما مالي طلبد و به اصرار هم طلبد ، آنگاه بخل مي ورزيد و کينه هاي نهفته تان را آشکار مي سازد
هَاأَنتُمْ هَؤُلَاء تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ آگاه باشيد که شما را دعوت مي کنند تا در راه خدا انفاق کنيد بعضي ازشما بخل مي ورزند ، و هر کس که بخل ورزد ، در حق خود بخل ورزيده است زيرا خدا بي نياز است و شما نيازمندانيد و اگر روي برتابيد ، به جاي شما مردمي ديگر آرد که هرگز همسان شما نباشند.
در اين جا خداوند با بيان حقيقت زندگي و اينکه زندگاني چيزي جز بازيچه و سرگرمي نيست بندگان را نسبت به آن بي علاقه مي کند. پس بنده همواره به مال و فرزندان و زيبايي و لذّت بردناز زنان و خوردني ها و نوشيدني ها و مجالست و منظره ها و رياست ها سرگرم است و همواره به کاري مشغول است که به او فايده اي نمي رساند، بلکه انسان در ميان بيکاري و غفلت گناهان دور مي زند تا اين که زندگاني او در دنيا کامل مي گردد و به پايان مي رسد و اجل و زمان مرگش فرا مي رسد. در اين هنگام چيزهايي که او بدان مشغول بوده است گذاشته اند و از او جدا شده اند و فايده اي از آن عايد او نگرديده است بلکه زيانمندي و محرومّيت برايش آشکار شده و عذاب او حاضر گرديده است. پس اين ايجاب مي کند تا فرد عاقل به دنيا علاقمند نباشد و به آن اهتمام نورزد، بلکه چيزي که بايد بدان توجه و اهتمام بورزد همان است که خداوند بيان نموده و فرموده است:« وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا» و اگر به خدا و فرشتگان و کتاب ها و پيامبرانش و روز قيامت ايمان بياوريد و تقواي الهي را رعايت کنيد که از لوازم و مقتضيات ايمان است سودمند مي گرديد.
و تقوا يعني عمل کردن هميشگي به آن چه سبب رضايت خدا مي شود، و اين که گناهان ترک شوند. پس اين چيزي است که به بنده فايده مي رساند و به جاست اگر در آن رقابت صورت گيرد و همّت ها و تلاش ها در طلب آن مبذول داشته شوند. و اين چيزي است که خداوند از بندگانش خواسته است. و از آن جا که به آن ها لطف داشته و نسبت به آنان مهربان است اين چيز را از آن ها خواسته تا پاداش فراوان به آن ها بدهد، بنابراين فرمود:« وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ» و اگر ايمان بياويد و پرهيزگاري کنيد. پاداش هايتان را به شما مي دهد و اموالتان را درخواست نمي کند. يعني خداوند نمي خواهد به شما تکليف بکند که اموالتان را از شما بگيرد و شما را بدون مال و دارايي بگذارد که اين امر بر شما دشوار و سخت است. و يا چنان نقصاني از شما نمي خواهد که به زيانتان باشد. بنابراين فرمود:« إِن يَسْأَلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَيُخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ» اگر خداوند اموالتان را از شما بخواهد و بر آن اصرار ورزد و بر شما سخت بگيرد، تنگ چشمي خواهيد کرد و اين سبب مي شود تا کينه هايي که در دل هايتان است آشکار گردد؛ آن گاه که از شما چيزي خواسته شود که بذل و خرج کردن آن را دوست نداريد.
دليل اين که اگر خداوند مال و دارايي شما را درخواست کند و با خواستن آن بر شما سخت بگيرد شما از دادن آن ابا خواهيد ورزيد اين است که « تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» شما فرا خوانده مي شويد تا در راستاي مصلحت ديني و دنيوي تان در راه خدا انفاق کنيد، « فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ» پس هستند از شما کساني که بخل مي ورزند. بنابراين چگونه خواهد بود اگر از شما بخواهد اموالتان را در مسيري خرج کنيد که در آن مصلحتي زودرس نبينيد؟ آيا به طريق اولي از دادن اموالتان سرباز نخواهيد زد؟! سپس فرمود:« وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ» و هرکس بخل بورزد، در حق خود بخل مي ورزد، چون او خودش را از پاداش خداوند متعال محروم کرده و خير فراواني را از دست داده است، و با انفاق نکردن، کوچک ترين زياني به خداوند نخواهد رسيد، « وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء» و خداوند توانگر و بي نياز است و شما نيازمنديد، و در همه ي اوقات خود و در همه کارهايتان به او محتاج هستيد.« وَإِن تَتَوَلَّوْا» و اگر از ايمان آوردن ِ به خدا و اطاعت از فرمان هايش روي برتابيد، « يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ» گروهي ديگر را جايگزين شما مي سازد و آنان هرگز همانند شما از دستور او سرپيچي نخواهند کرد و روي بر نمي تابند، بلکه از خدا و پيامبرش اطاعت مي کنند و خدا و رسولش را دوست دارند. همان طورکه خداوند متعال فرموده است:« يآيهَا الَّذينَ أَمَنُوا مَن يرتَدَ مِنکُم عَن دِينِهِ فَسَوفَ يأتِي اللَّهُ بِقَومِ يحِبُّهُم وَيحِبُّونَهُ» اي مومنان! هرکس از شما از دينش برگردد و مرتد شود خداوند گروهي را خواهد آورد که آن ها را دوست مي دارد و آن ها نيز او را دوست مي دارند.
پايان تفسير سوره ي محمّد