فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي أحقاف

مکي و 35 آيه مي باشد

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 3-1:

حم حا ، ميم

تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ نازل  شدن  اين  کتاب  از جانب ، خداي  پيروزمند و حکيم  است.

مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ ما آسمانها و زمين  و آنچه  را که  در ميان  آن  دوست  جز به  حق  و در مدتي ، معين  نيافريده  ايم   و کافران  از آنچه  بيمشان  مي  دهند اعراض  مي  کنند.

در اينجا خداوند کتاب خود را مورد  تمجيد و ستايش قرار مي دهد و آن را به بزرگي ياد مي کند. و در ضمن بندگاني را راهنمايي مي نمايد تا در پرتو نور آن راهياب گردند و به انديشيدن در آيات آن روي آورند و گنجينه هاي آن را استخراج نمايند . وقتي بيان کرد که کتابي نازل  کرده است که متضّمن امر ونهي است، يادآور شد که او آسمان ها و زمين را آفريده است. پس هم آفريده است و هم فرمان داده است.« أَلَا لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ» آگاه باشيد که آفرينش و  فرمان از اوست. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبَع سَمَواتِ وَمِنَ الأَرضِ مِثلَهُنَّ يتَنَزَّلُ الأَمرُ بَينَهُنَّ» خداوند ذاتي است که هفت آسمان را آفريده است و همانند آن ها را از زمين آفريده است و فرمان خود را در ميانشان نازل مي گرداند. و همان طور که فرموده است:« « ينَزِّلُ المَلَئِکَةَ بِالُّروح مِن أَمرِه عَلَي مَن يشَآءُ مِن عِبَادِهِ وَالأَرضَ بِالحَق» فرشتگان را همراه با روح به فرمان  خود بر هرکس از بندگانش که بخواهد  فرو مي فرستد تا مردم را بترسانيد که هچ معبود به حقي جز من نيست. پس ، از من بهراسيد. آسمان ها و زمين را به حق آفريده است. سپس خداوند متعال ذاتي است که مکلّف ها و مسکن هايشان را آفريده است و آنچه را در آسمانها و زمين است برايشان مسّخر کرده است. سپس پيامبرانش را به سوي آن ها فرستاده و کتابهايش را بر آنان نازل فرموده و آن ها را امر و نهي کرده و به آن ها خبر داده که اين سرا، سراي کار است، و گذرگاهي است براي عمل کنندگان نه سراي پايداري و اقامت هميشگي که اهالي آن از آن جا نروند. و به زودي آن ها  از دنيا به سراي اقامت و جاي جاودانگي و هميشگي منتقل خواهند شد و کارهايي که در اين دنيا انجام داده اند در آن جهان پاداش و جزاي آن را به طور کامل خواهند يافت.

و خداوند دلايل را بر وجود آن جهان  اقامه نمود و نمونه هايي از پاداش و عذاب بندگان را در همين دنيا به آنان چشاند تا بيش تر به طلب محبوب وادار شوند و به دوري از امر ناگوار وادار گردند. بنابراين در اينجا فرمود:« مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ» آسمان ها و زمين را بيهوده و بي هدف نيافريده ايم بلکه بدان جهت آن ها را آفريده ايم تا بندگان عظمت آفريننده ي آنها را دريابند و بر کمال خداوند استدلال نمايند و بدانند کسي که آسمان ها و زمين را آفريده است مي تواند بندگان را پس از مرگشان براي سزا و جزا دوباره زنده نمايد. امّا آفرينش و باقي ماندنشان تا زماني معين مقّرر شده است. وقتي از اين خبر داد و  او راستگوترين گويندگان است و دليل اقامه کرد و راه را روشن ساخت، نيز خبر داد که گروهي از مردم همواره از حق روي گردانند و با دعوت پيامبران مخالفت مي کنند.پس فرمود:« وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ» و کافران از آن چه از آن بيم داده شده اند روي گردانند. امّا مومنان وقتي حقيقت حال را دانستند، سفارش ه ا و تصيه هاي پروردگارشان را پذيرفتند و در برابر آن تسليم شدند و در مقابل آن از خود اطاعت و تعظيم نشان دادند، در نتيجه به هر خير و برکتي دست يافتند و هر شرّي از آن ها دور گشت.

آيه ي 6-4:

قُلْ أَرَأَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِي بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ؛ بگو : از آنهايي  که  جز الله  به  خدايي  مي  خوانيد خبر دهيد  به  من  نشان   دهيد که  از اين  زمين  چه  چيز را آفريده  اند ? يا در خلقت  آسمانها شرکت   داشته  اند ? اگر راست  مي  گوييد ، براي  من  کتابي  که  پيش  از اين  قرآن   آمده باشد يا اگر دانشي  از پيشينيان  مانده  است  ، بياوريد.

وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ؛ و کيست  گمراه  تر از آن  که  به  جز الله  چيزي  را به  خدايي  مي  خواند که   تاروز قيامت  به  او جواب  نمي  دهد ، که  بتان  از دعاي  بت  پرستان  بي   خبرند.

وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاء وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ؛ و چون  در قيامت  مردم  را گرد آرند ، بتان  با پرستندگان  خويش  دشمن   باشندو، عبادتشان  را انکار کنند.

«قُل» به کساني که بت هايي را شريک خداوند قرار داده اند که مالک هيچ سود و زيان و مرگ و زندگي نيستند، و با بيان اينکه اين بت ها ناتوان هستند و سزاوار هيچ چيزي از  عبادت نيستند ، بگو:« أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ» به من نشان دهيد چه چيزي از زمين را آفريده اند؟ آيا چيزي از اجرام آسمان ها را آفريده اند؟ آيا کوه هايي آفريده اند؟ آيا رودهايي روان  کرده اند؟ آيا حيوان و موجود زنده اي را پراکنده نموده اند؟ يا درختاني رويانده اند؟ آيا در آفرينش چيزي از اين ها مشارکتي داشته اند؟ خير، طبق اعترافات خود و بدون اين که  کسي ديگر اين را بگويد: هيچ چيزي از اين ها را نيافريده اند. پس اين دليل عقلي قاطعي است بر اين که عبادت غير خدا باطل است. سپس منتفي بودن وجود دليل نقلي را بيان کرد و فرمود:« اِئْتُونِي بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا» کتابي پيش از اين قرآن که به شرک فرا بخواند براي من بياوريد، « أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ» يا اثر علمي که از پيامبران گذشته به ارث مانده باشد و به شرک و بت پرستي دستور دهد براي من بياوريد. مشخّص است که آن ها نمي توانند از يکي از پيامبران نقل کنند که بر اين دلالت نمايد، بلکه يقين داريم که همه ي پيامبران به يگانگي پروردگارشان دعوت کرده و از شرک ورزيدن نهي کرده اند. و اين بزرگ ترين دانشي است که از آن ها به جاي مانده است. خداوند متعال فرموده است:« وَلَقَد بَعَثنَا فِي کُلِّ أُمَّةِ رَّسُولاً أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطَّغُوتَ» و در ميان هر ملتي پيامبري فرستاديم با اين پيام که خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد. و هر پيامبري به قومش گفته است:« اعبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّن إِلَه غَيرُوهُ» خدا را عبادت کنيد که شما معبود به حقّي جز او نداريد. پس معلوم شد که مجادله مشرکين درباره شرکشان هستند به برهان و دليلي نيست، بلکه آن ها بر پندارهاي دروغين و نظرات  فاسد و خردهاي پوچ خود تکيه و  اعتماد کرده اند. و اگر به بررسي و جستجوي حالات مشرکين بپردازي و دانش ها و کارهايشان را پيگيري نمايي و به حالت کساني بنگري که عمر خود را در پرستش آن ها ضايع گرداند، و اين که آيا اين معبودها در دنيا يا آخرت به آن ها فايده اي داده اند يا نه؟ به فاسد بودن فکر و کارشان پي خواهي برد.

بنابراين خداوند متعال فرمود:« وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ» و کيست گمراه تر از کسي که افرادي را به فرياد بخواند و پرستش کند که تا روز قيامت دعايشان را اجابت نمي کنند. يعني تمام مدّتي که او در دنياست به اندازه  ذرهّ اي از سوي معبودهايش به وي فايده نمي رسد.« وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ» و معبودهاي دروغين از دعا و پرستش اين ها بي خبرند و  دعايشان را نمي شنوند و فريادشان را اجابت نمي کنند. اين حالتشان در دنياست و روز قيامت معبودهايشان به شرکشان کفر مي ورزند و آن را انکار مي کنند.

« وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاء» و زماني که مردم در قيامت گردآورده مي شوند پرستش شوندگان و پرستش کنندگان يک ديگر را نفرين مي کنند و از يکديگر بيزاري مي جويند، « وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ» و معبودها عبادت آن ها را نمي پذيرند و انکارش مي کنند.

آيه ي 10-7:

وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ چون  آيات  ما به  روشني  بر آنان  خوانده  شود ، کافران  حقيقتي  را که   برايشان  نازل  شده  است  ، گويند ، جادويي  آشکار است.

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ؛ يا مي  گويند : اين  کتاب  ، دروغي  است  که  خود بافته  است   بگو : اگر  من آن  را چون  دروغي  به  هم  بافته  باشم  ، شما نمي  توانيد خشم  خدا را از من   باز داريد خدا از آن  طعنها که  بدان  مي  زنيد آگاه  تر است   و شهادت   او ميان  من  و شما کافي  است   و اوست  آمرزنده  مهربان

قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ بگو : من  از ميان  ديگر پيامبران  بدعتي  تازه  نيستم  و نمي  دانم  که  بر من ، ،يا بر شما چه  خواهد رفت   من  از چيزي  جز آنچه  به  من  وحي  مي  شود ،  پيروي نمي  کنم  و من  جز بيم  دهنده  اي  آشکار نيستم.

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ بگو : چه  مي  کنيد اگر قرآن  از جانب  خدا باشد و شما بدان  ايمان  نياوريد?  يکي  از بني  اسرائيل  بدان  شهادت  داد و ايمان  آورد  ولي  شما گردنکشي   مي کنيد  خدا مردم  ستمکار را هدايت  نمي  کند.

« وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ» و هنگامي که آيه هاي روشن ما؛ آياتي که چنان روشن و واضح هستند که هيچ ترديدي در حقّ بودن آن وجود ندارد، بر  تکذيب کنندگان خوانده شود به آن ها فايده نمي رساند بلکه فقط حجّت بر آن ها اقامه مي گردد. و از روي دروغ پردازي و تهمت در مورد حقّ چون به آنان رسد مي گويند:« هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ» اين جادويي ظاهر و آشکار است که در آن شکّي نيست. و اين وارونه کردن حقايق است، و فقط کساني فريب آن را مي خورند که عقل هايشان ضعيف است، وگرنه  ميان حقّي که پيامبر(ص) آورده و ميان جادو، چنان تضاد و تفاوتي است که از تفاوت آسمان و زمين بيش تر و بزرگ تر است و از آسمان ها برتر و بالاتر است و روشنايي آن از روشنايي خورشيد بيش تر است و دلايل آفاقي و انفسي بر آن دلالت مي نمايد و خردمندان به آن اقرار و باور مي دارند. پس چگونه حقي با باطل که جادو است مقايسه مي شود؛ جادويي که فقط از انساني ستمگر و گمراه و زشت و بدکار سر مي زند؟! پس جادو مناسب چنين فرد ناشايسته اي مي باشد و آيا چنين اتهامي که به حقّ مي زنند چيزي جز فريبکاري و گول زدن مي باشد؟

« أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ» آيا آنان مي گويند: محمّد اين قرآن را از پيش خود ساخته و از سوي خدا نيست؟ « قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ» به آنان بگو: اگر من قرآن را از پيش خود ساخته باشم خداوند بر مجازات من  تواناست و به گفتگوي شما درباره آن آگاه است . پس چگونه خداوند مرا به سزاي دروغي که بر او بسته ام آن گونه که شما ادعا مي کنيد مجازات نکرده است؟« فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا» اگر خداوند بخواهد زياني به من برساند يا مرحمتي به من بکند شما نمي توانيد در برابر او براي من کم ترين کاري بکنيد. « هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ» او به گفتگوي شما درباره ي قرآن آگاه تر است و همين بس که خداوند ميان من و شما گواه باشد. پس اگر من به دروغ چيزي را به او نسبت مي دادم قطعا مرا مورد مجازات قرار مي داد و کيفري به من مي رساند که همه آن را نظاره مي کردند. چون اگر دروغ مي گفتم اين بزرگ ترين افترا بود. سپس آن ها را با وجود مخالفت و ستيزي که با حقّ داشتند به توبه فرا خواند و فرمود:« وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» به سوي خدا باز گرديد و از آن چه در آن هستيد دست بکشيد، آن گاه او همه ي گناهانتان را مي آمرزد و شما را مورد مرحمت قرار مي دهد و توفيق انجام خير را به شما عنايت مي کند و پاداش فراوانتان مي دهد.

« قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ» بگو من نخستين فرد از پيامبران نيستم که به نزد شما آمده ام تا از رسالت من شگفت زده باشيد و دعوت مرا انکار کنيد، بلکه پيش از من نيز پيامبراني گذشته اند که دعوت من با دعوت آن ها مطابقت دارد. پس براي چه رسالت مرا انکار مي کنيد؟« وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ» و نمي دانم که با من و شما چگونه رفتار خواهد شد؟ يعني من انساني بيش نيستم و هيچ اختياري ندارم و اين خداوند متعال است که در من و شما تصّرف مي  نمايد و  بر من و شما حاکم  است.« إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ» و جز از آن چه به من وحي مي شود پيروي نمي کنم. و اين گونه نيست که از پيش خودم چيزي آورده باشم. « وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ» و من جز بيم دهنده اي آشکار نيستم. پس اگر رسالت و پيامبري مرا قبول کنيد در  دنيا و آخرت سعادتمند خواهيد بود، و اگر دعوت مرا نپذيريد حساب شما با خداست و من شما را بيم داده ام و هرکس که بيم داده شده باشد عذري ندارد.

« قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ» بگو: به من خبر دهيد اگر اين قرآن از سوي خدا باشد و توفيق يافتگانِ اهل کتاب آن هايي که از حقّ برخوردارند و به وسيله آن مي دانند که اين حق است بر صحّت و درستي آن گواهي دهند و ايمان بياورند و هدايت شوند، سپس اخبار پيامبران و پيروان با شرافت آنان مطابق يکديگر باشد. و شما اي جاهلان احمق! خويشتن را بزرگ تر از اين بدانيد که از قرآن پيروي کنيد، و تکبّر بورزيد، آيا اين بزرگ ترين ستمگري و کفري آشکار نيست؟« إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» بي گمان خداوند گروه ستمکاران را هدايت نمي کند. و از جمله ي ستمگري اين است که کسي از روي خود بزرگ بيني از پذيرفتن حقّ سرباز زند، آن هم بعد از آن که دستيابي به حقّ برايش ممکن باشد.

آيه ي 12-11:

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَّا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ؛ کافران  مؤمنان  را گفتند : اگر در آن  خيري  مي  بود ، اينان  در پذيرفتنش ، بر ما سبقت  نمي  گرفتند  و چون  بدان  راه  نيافته  اند خواهند گفت  که  اين   دروغي  ديرينه  است.

وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ و پيش  از آن  کتاب  موسي  راهنما و رحمت  بود  و اين  ، کتابي  است  تصديق کننده  آن  ، به  زبان  عربي  ، تا ستمکاران  را بيمي  و نيکوکاران  را  مژده  اي باشد.

کساني که از حقّ دوري گرداندند و با آن مخالف بودند و دعوت پيامبر را نپذيرفتند، گفتند:« لَوْ كَانَ خَيْرًا مَّا سَبَقُونَا إِلَيْهِ» اگر قرآن و دينِ اسلام چيز خوبي بود مومنان در رسيدن و گرويدن به آن از ما پيشي نمي گرفتند و ما از اولين کساني بوديم که به پذيرفتن آن مبادرت مي ورزيديم و در رسيدن به آن از ديگران پيشي مي گرفتيم. و اين فريب و آراستن دروغ است. چه دليلي هست که بيانگر آن باشد تکذيب کنندگان در پذيرفتن حقّ از مومنان پيشي گيرند؟ آيا تکذيب کنندگان پاکيزه ترند؟ يا عقل هايشان از عقل هاي مومنان کامل تر است؟ يا هدايت به دست آن هاست؟ در حقيقت سخني که مي گويند براي آن است تا خود را دلجويي دهند. مانند کسي که توانايي دست يافتن به چيزي را نداشته باشد سپس به مذمت آن بپردازد. بنابراين فرمود:« وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ» و چون  خودشان به وسيله ي قرآن راهياب نشده اند مي گويند: اين دروغي ديرين است. يعني انگيزه و سببي که آن ها را وادار کرد تا چنان سخناني بگويند اين است که آن ها وقتي به وسيله ي قرآن هدايت نشدند و بزرگ ترين بخشش و عطا را از دست دادند آن را مورد عيب جويي قرار داده و دست دادند آن را مورد عيب جويي قرار داده و به آن طعنه زدند که اين دروغ است ، در حالي که قرآن حقّ است و شکي در آن نيست و ترديدي در حقّانيت آن وجود ندارد.

« وَمِن قَبْلِهِ» و اين قرآن با کتاب هاي آسماني پيش از خود به خصوص با کامل ترين و برترينشان بعد از قرآن که تورات است مطابق و موافق مي باشد، « كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً» که  کتاب موسي است و بني اسرائيل به آن اقتدا مي کردند و به وسيله آن راهياب مي شدند و خير دنيا وآخرت را بدست مي آوردند. « وَهَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ» و اين قرآن کتابي است که کتاب هاي گذشته را تصديق مي نمايد و به راست بودن آن ها گواهي مي دهد و از آن جا که با آن ها مطابق و موافق است آن ها را تصديق مي نمايد.« لِّسَانًا عَرَبِيًّا» و خداوند  اين قرآن را به زبان عربي نازل نموده است تا استفاده از آن و يادآوري آن  آسان باشد.« لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ» تا کساني را که با کفر و فسق و گناه بر خودشان ستم کرده اند بترساند از اين که اگر به ستمگري ِ خود  ادامه دهند،  عذاب ويرانگر به سراغشان خواهد آمد. و اين کتاب براي نويد دادن به کساني است که عبادت خداوند را به نيکويي انجام مي دهند و با مردم به نيکويي رفتار مي کنند و آن ها را به پاداش فراوان دردنيا و آخرت مژده مي دهد. و اين کتاب اعمالي را که از آن برحذر مي دارد بيان مي  کند و نيز آن چه را که به آن  مژده مي دهد ذکر مي نمايد.

آيه ي 14-13:

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ هر آينه  آنان  که  گفتند که  پروردگار ما الله  است  و سپس  پايداري  ورزيدند، بيمي  بر آنها نيست  و اندوهگين  نمي  شوند.

أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ اينان  به  پاداش  اعمالشان  اهل  بهشتند و در آنجا جاودانه  اند.

کساني که به ربوّبيت پروردگارشان اقرار کردند و به يگانگي او گواهي دادند و به طاعت و فرمانبرداري از او پايبند شدند و بر آن مواظبت کردند، و در تمام دوران زندگي شان « اسْتَقَامُوا» پايداري ورزيدند، « فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ» آنان از هر شرّي که پيش روي دارند ترسي ندارند، « وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»  و بر آن چه پشت سر گذاشته اند غمگين نمي شوند.

« أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» اين ها به پاداش کارهايي که مي کردند از قبيل ايمان آوردن به خدا که  مقتضي انجام کارهاي شايسته اي است که ايشان بر انجام آن پايدار بوده اند در بهشت مي مانند و به جاي آن چيزي ديگر را نمي طلبند.

آيه ي 16-15:

وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ آدمي  را به  نيکي  کردن  با پدر و مادر خود سفارش  کرديم   مادرش  بار او  را، به  دشواري  برداشت  و به  دشواري  بر زمين  نهاد  و مدت  حمل  تا از شير  باز گرفتنش  سي  ماه  است  تا چون  به  سن  جواني  رسد و به  چهل  سالگي  در آيد  ، گويد : اي  پروردگار من  ، به  من  بياموز تا شکر نعمتي  که  بر من  و بر پدر  و مادرم  ارزاني  داشته  اي  به  جاي  آرم   کاري  شايسته  بکنم  که  تو را خشنود  سازدو فرزندان  مرا به  صلاح  آور  من  به  تو بازگشتم  و از تسليم  شدگانم

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجاوَزُ عَن سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ اينان  کساني  هستند که  کارهاي  نيکشان  را مي  پذيريم  و از گناهشان  در مي ، گذريم   در زمره  اهل  بهشتند  هر وعده  اي  که  به  آنها داده  شده  راست   است

اين  ابراز لطف خداوند نسبت به بندگان و سپاس گزاري از پدران و مادران است که خداوند فرزندان را سفارش نموده تا به وسيله سخنان نرم و مهربانانه و با بذل مال و ديگر صورت هاي احسان، با پدر و مادرشان نيکوکاري کنند. سپس به بيان دلايلي پرداخته که موجب آن است که با آن ها نيکويي شود. پس سختي هايي را که مادر در دوران بارداري تحمّل مي نمايد و مشّقت شيردهي و پرورش دادن فرزند را بيان کرده است. و اين چيزها که ذکر شد در مدّت يکي دو ساعت انجام نمي شوند، بلکه اين کارها« حَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا» يعني مدّت حمل و از شير گرفتن فرزند مدّتي طولاني است و  غالبا سي ماه طول مي کشد؛ نُه ماه دوران حاملگي  است و بقيه دوران شيردهي است. و از اين آيه و نيز از گفته الهي که در جايي ديگر فرموده است:«  وَالَو لِدَتُ يرِضعنَ أَولَدَهُنَّ حَولَينِ کَامِلَينِ» مادران فرزندانشان را دو سال کامل شير مي دهند چنين استنباط مي شود که کم ترين مدّت حمل شش ماه است ، چون اگر مدّت شيرخوارگي که دو سال است از سي ماه کم شود شش ماه براي دوران بارداري مي ماند. که اين حدّاقل آن است.« حَتَّي إِذَا بَلَغَ أشُدَّهُ وَبَلَغَ أَربَعينَ سَنَهَ قَالَ رَبّ أوزِعني أَن أشکُرَ نِعمَتَکَ التَّي أَنعَمتَ عَلَي وَعَلَي َ وَلِدَي» تا اين که به نهايت توانمندي و کمال جواني و رشد عقلاني مي رسد و به چهل سالگي پا مي گذارند آن گاه مي گويد: پروردگارا! به من  توفيق بده تا نعمت هاي ديني و دنيوي را که بر من و بر پدر و مادرم ارزاني داشته اي سپاسگزارم. و شکر نعمت اينگونه است که نعمت در راه اطاعت و فرمانبرداري از ارزاني کننده آن صرف شود، و آدمي به ناتواني خويش در به جاي آوردن شکر نعمت اعتراف نمايد  و بکوشد که خداوند را به خاطر نعمت هايش بستايد. و نعمت بر پدران و مادران در حقيقت نعمت بر فرزندانشان است، چون حتما آن ها از آن نعمت و از اسباب و آثار آن بهره مند مي شوند، به ويژه نعم دين که اگر پدر و مادر داراي علم و عمل صالح باشند اين امر يکي از بزرگ ترين اسباب اصلاح فرزندانشان مي باشد.« وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ» و به من  توفيق بده تا کار شايسته اي انجام دهم که از آن خشنود شوي؛ به اين صورت که آن کار همه ي آنچه را که او را صالح گرداند در برداشته باشد، و از آن چه او را فاسد مي گرداند سالم و در امان باشد. پس اين عملي است که خداوند آن را مي پسندد و مي پذيرد و در برابر آن پاداش مي دهد . « وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي» و فرزندانم را براي من شايسته بگردان. وقتي براي صالح شدن خودش  دعا کرد، نيز براي فرزندانش دعا نمود تا خداوند حالات آن ها را خوب و شايسته بگرداند و بيان کرد که سودِ صلاح و شايستگي ِ فرزندان به پدر  و مادرانشان بر مي گردد. چون فرمود:« وَأَصْلِحْ لِي» و فرزندانم را براي من و به سود من صالح بگردان.« إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ» بدون شک من از گناهان و معصيت ها توبه کرده و به طاعت و فرمانبرداري از تو بازگشته ام.« وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ» و همانا من از زمره مسلمانانم. « أُوْلَئِكَ» کساني که صفت هايشان بيان گرديد، « الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا» نيکوترين کارهايشان را که عبادات و طاعات هستند از آنان مي پذيريم چون غير از طاعات و عبادات کارهاي ديگري هم انجام مي دهند.« وَنَتَجاوَزُ عَن سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ» و همچون ساير بهشتي ها از بدي ها و گناهانشان در مي گذريم. پس آن ها به آن چه خوب و دوست داشتني است دست مي يازند، و آن چه بد و ناپسند است از آن ها دور مي گردد.« وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ » وعده اي که ما به آن ها داده ايم وعده راستگوترين گويندگان است و وعده خدايي است که خلاف وعده نمي کند.

آيه ي 19-17:

وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ؛ و آن  که  به  پدر و مادرش  گفت  : اف  بر شما ، آيا به  من  وعده  مي  دهيد  که از گورم  برخيزانند و حال  آنکه  مردمي  پيش  از من  بوده  اند که  برنخاسته   اند ? و آن  دو به  درگاه  خدا استغاثه  مي  کنند و گويند : واي  بر تو ايمان   بياور که  وعده  خدا حق  است   مي  گويد : اينها چيزي  جز همان  افسانه   پيشينيان نيست

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ در باره  اينان  همان  سخن  که  در باره  امتهاي  پيشين  از جن  و انس  گفته ، شده بود به  حقيقت  مي  پيوندد  اينان  زيان  کنندگانند

وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ و هر يک  را نسبت  به  کاري  که  کرده  است  درجتي  است  تا خدا پاداش   کارهايشان  را به  تمامي  بدهد و به  آنان  ستم  نمي  شود

وقتي خداوند حالت فرزند صالح و نيکوکاري را بيان کرد که با پدر و مادرش نيکي مي کند، نيز حالت فرزند نافرمان را که بدترين حالت است بازگو نمود و فرمود:« وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ»  و کسي که پدر و مادرش او را به ايمان آوردن به خدا و روز قيامت فرا خواندند و او را از روز جزا ترساندند امّا او به پدر و مادرش گفت:« أُفٍّ لَّكُمَا» واي بر شما و برآن چه با خود آورده ايد! اين بزرگ ترين احسان و نيکي است که پدر و مادر براي فرزندانشان انجام مي دهند و او را به سوي آن چه مايه ي سعادت هميشگي و رستگاري جاودانگي اش مي باشد فرا مي خوانند، امّا اين فرزند در مقابل زشت ترين پاسخ را به آن ها داد و گفت: واي بر شما و بر آنچه که شما آورده ايد. سپس خداوند بيان نمود که او قيامت را بعيد دانست و آن را انکار کرد و گفت:« أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي» آيا شما به من وعده مي دهيد که در روز قيامت از گور و قبر بيرون آورده مي شوم در ح الي که پيش از من ملّت ها و اقوامي گذاشته اند که زنده شدن پس از مرگ را دروغ انگاشته اند؟ و آن ها امام و پيشواياني هستند که هر کافر و نادان و مخالفي از آن ها پيروي مي نمايد.« وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ» در حالي که پدر و مادرش خدا را به فرياد  خوانده و به او مي گفتند:« وَيْلَكَ آمِنْ» واي بر تو! ايمان بياور. يعني تمام کوشش خود را مبذول مي داشتند و براي هدايت او به شدت تلاش مي کردند و از بس که به هدايت شدن او  علاقمند بودند از خداوند براي وي کمک مي خواستند.

همان طور که براي فردي که در دريا غرق شده کمک خواسته مي شود که خدايا او را نجات بده. و در حالي که بغض گلويشان را گرفته بود، از خداوند هدايت او را مي  خواستند و فرزندشان را نکوهش مي کردند و به خاطر گمراهي ِ او دردمند و ناراحت شده و حق را براي او بيان داشتند و گفتند:« إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» بي گمان وعده خداوند حق است. سپس دلايلي بر اين امر ارائه دادند، امّا به فرزندشان چيزي جز سرکشي و نفرت و سرباز ردن از حق از روي تکبّر، وعيب جويي از آن نيفزود« فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ» پس فرزند مي گويد: اين ها چيزي جز افسانه هاي پيشينيان نيست. يعني از کتاب هاي گذشتگان نقل شده است و از جانب خدا نيست و خداوند آن را به پيامبرش وحي نکرده است. و هرکس مي داند که محمّد (ص) خواندن و نوشتن بلد نبوده و از هيچ کسي ياد نگرفته است. پس، از کجا آن را ياد گرفت؟ و کجا مردم مي توانند همانند چنين قرآني را بياورند گرچه پيشنيان و ياور يکديگر باشند؟

« أُوْلَئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ» اينان کسانيند که داراي چنان حالتي زشت هستند که همسو با امتّ هايي از جن و انس که پيش از آنان کفر ورزيده اند و تکذيب کرده اند، فرمان عذاب بر آنان محقّق شده است. پس اين ها در زمره آنان خواهند بود و در عذاب آن ها غرق خواهند شد. « إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ» بي گمان آنان زيان کار بودند. و «خسران» يعني اين که انسان سرمايه اش را از دست بدهد، پس هرگاه آدمي سرمايه ي خود را از دست بدهد سود و نفع را به طريق اولي از دست داده است. و اين ها ايمان را از دست داده اند و به هيچ چيزي از نعمت ها دست نيافته اند و از عذاب آتش دوزخ در امان نمي مانند.

« وَلِکُلّ» و براي هريک از اهل خير و اهل شر، « دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا» طبق جايگاهي که در خير و شر دارند درجاتي است، و جايگاهشان در قيامت به  اندازه ي اعمالشان است. بنابراين فرمود:« وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَالَهُمْ» و تا بدين وسيله خداوند سزا و جزاي اعمالشان را به تمام و کمال به آنان بدهد و آنان ستمي نمي بينند، به اين صورت که به بدي هايشان نمي افزايد و از نيکي هايشان کم نمي کند.

آيه ي 20:

وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ و روزي  که  کافران  را بر آتش  عرضه  کنند : در زندگي  دنيوي  از چيزهاي   پاکيزه  و خوش  بهره  مند شديد ، امروز به  عذاب  خواري  پاداشتان  مي  دهند  و اين  بدان  سبب  است  که  در زمين  بي  هيچ  حقي  گردنکشي  مي  کرديد و عصيانگري  پيش  گرفته  بوديد.

خداوند حالت کافران را به هنگامي که به آتش دوزخ نزديک مي گردند و بر آن عرضه مي شوند و مورد سرزنش و سرکوب قرار مي گيرند، بيان مي دارد. پس به آن ها گفته مي شود:« أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا» شما لذّت ها و خوشي هاي خود را در زندگاني دنياي خويش از بين برديد و بهره مند شديد و به دنيا دل بستيد و  فريب لذت هاي آن را خورديد و خوشي هايتان شما را از تلاش کردن براي آخرت غافل گردانيد.

« وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا» و از خوشي ها ونعمت ها بهره مند شديد و از آن استفاده کرديد ، همان گونه که حيوانات و چهارپايان از آن بهره مي برند. پس نصيب و بهره ي شما به جاي آخرت همان بود. « فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ» بنابراين امروز به سزاي آن که در زمين به ناحق تکبّر ورزيديد، و راه ضلالي که بر آن بوديد به خدا و فرمان او نسبت مي داديد در حالي که دروغ مي گفتيد نيز به سزاي آن که نافرماني مي کرديد به عذاب سختي که شما را خوار و رسوا مي گرداند جزا داده مي شويد. پس آن ها هم سخن باطل گفتند و هم کار باطل را انجام دادند، و هم بر خدا دروغ بستند و حق را مورد عيب جويي قرار دادند، و با خود بزرگ بيني آن را نپذيرفتند. بنابراين به سخت ترين عذاب کيفر داده مي شوند.

آيه ي 26-21:

وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتْ النُّذُرُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ برادر قوم  عاد را به  ياد بياور که  چون  قوم  خود را در احقاف  بيم  داد و، پيش  از او پيامبراني  بودند و رفتند و پس  از او پيامبراني  آمدند که  جز  خداي  يکتا را نپرستيد که  من  از عذاب  روزي  بزرگ  بر شما بيمناکم

قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ گفتند : آيا آمده  اي  تا ما را از خدايانمان  رويگردان  سازي  ? اگر راست   مي  گويي  ، هر چه  به  ما وعده  داده  اي  بياور

قَالَ إِنََّا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ گفت  : اين  را خدا مي  داند و من  آنچه  را بدان  مبعوث  شده  ام  به  شما مي   رسانم   ولي  مي  بينم  که  مردمي  نادان  هستيد

فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ چون  ابري  ديدند که  از جانب  رودخانه  هاشان  مي  آيد ، گفتند : اين  ابري ، باران  زاست   نه  ، اين  همان  چيزي  است  که  آن  را به  شتاب  مي  طلبيديد  باداست  و در آن  باد عذابي  دردآور ،

تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا لَا يُرَى إِلَّا مَسَاكِنُهُمْ كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ به  فرمان  پروردگارش  همه  چيز را هلاک  مي  کند چنان  شدند که  اکنون  جز  خانه  هاشان  را نبيني   و ما مجرمان  را اين  سان  پاداش  مي  دهيم

وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِن مَّكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُم مِّن شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون به  آنها چنان  مکانتي  داده  بوديم  که  به  شما نداده  ايم   برايشان  گوش  و، چشم  و دل  قرار داديم   ولي  گوش  و چشم  و دلشان  به  حالشان  هيچ  سود نکرد ،  زيرا آيات  خدا را انکار مي  کردند تا آنچه  به  مسخره  اش  مي  گرفتند آنها  رافرو گرفت.

« وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ» و به نيکويي بستاي برادر قوم  عاد را که هود عليه السلام بود. او از پيامبران بزرگواري بود که خداوند آن ها را به سبب دعوت کردن به دين خدا و راهنمايي کردن مردم برتري و فضيلت داده است.« إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ» بدانگاه که قومش عاد را در سرزمين احقاف بيم داد. و آن ريگستان هايي بود در سرزمين يمن.« وَقَدْ خَلَتْ النُّذُرُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ» و همانا پيش از او و بعد از او هم بيم دهندگاني آمده بودند. پس او نوبر و نخستينِ پيامبران نبود. و نيز با پيامبران گذشته مخالف نبود. او به آن ها گفت:« أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ » جز خدا را نپرستيد، بي گمان من بر شما از عذاب روزي بزرگ هراسناکم. پس هود آن ها را به عبادت و پرستش خداوند فرمان داد، که هر گفتار درست و کردار پسنديده اي را شامل مي شود. و آن ها را از شرک ورزيدن و قرار دادن  همتاياني براي خدا نهي کرد، و آن ها را ترساند که اگر از او اطاعت نکنند به عذاب سختي گرفتار خواهند شد. امّا اين دعوت درباره ي آن ها کارساز و مفيد واقع نشد.

« قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا» آن ها گفتند: تو هدفي نداري و حقي را با خود نياورده اي جز اين که بر خدايانمان بر ما حسادت ورزيده اي، پس مي خواهي ما را از آن ها برگرداني.« فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» پس اگر از راستگوياني عذابي را که به ما وعده مي دهي بر سر ما بياور. و اين نهايت جهالت و کينه توزي و عناد است.

« قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ» هود گفت: علم و آگاهي از زمان  فرا رسيدن عذاب با خداست که زمام و کليد تمام کارها در دست اوست و او عذاب را هر وقت که بخواهد بر سر شما مي آورد.« وَأُبَلِّغُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ» و من آن چه را که با آن فرستاده شده ام به شما ابلاغ مي کنم. يعني وظيفه اي جز رساندن آشکار ندارم. « وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ» ولي شما را قومي مي بينم که ناداني مي کنيد، بنابراين چنين جسارت و جرأتي نموده ايد. پس آن گاه خداوند عذاب بزرگ را بر آن ها  فرستاد و آن بادي بود که آن ها را هلاک و نابود ساخت.

بنابراين فرمود:« فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ» وقتي عذاب را ديدند که همانند ابري بود که در آسمان گسترده مي شد و رو به درّه هايشان را با آن آبياري مي کردند و از چاه ها و حوض هايي که آب در آن جمع مي شد مي نوشيدند، « قَالُوا» با شادماني گفتند:« هَذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا» اين ابري است که بر ما خواهد باريد. خداوند متعال فرمود:« بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ» نه ، بلکه آن چيزي است که آن را به شتاب مي خواستيد. يعني اين همان چيزي است که بر خود جنايت کرديد و گفتيد:« فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» اگر از راستگوياني، عذابي را که به ما وعده مي دهي بر سر ما بياور.« رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ» تند بادي است که عذابي دردناک در خود دارد و بر هر آن چه که عبور نمايد از شدت و نحوست خود به فرمان پروردگارش آن را نابود مي کند و در هم مي شکند. « سَخَّرَها عَلَيهِم سَبعَ لَيالِ وَثَمَنية أَيامِ حُسوُمَاَ فَتَرَي القومَ فِيهَاَ صَرعَي کَأَنَّهُم أَعجَازُ نَخلِ خَاوَية» خداوند اين باد را هفت شب و هفت روز بر آن ها مسلّط کرد آن گاه قوم عاد را مي ديدي که بيهوش و بي جان بر زمين افتاده بودند انگار تنه هاي افتاده و واژگون شده درخت خرما هستند.« فَأَصْبَحُوا لَا يُرَى إِلَّا مَسَاكِنُهُمْ» و به گونه اي درآمدند که چيزي جز خانه هايشان ديده نمي شد، و چهارپايان و اموال و خودشان نابود شده بودند.« كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ» بدينسان گناهکاران را به سبب گناه و ستمکاري شان سزا و کيفر مي دهيم.

اين در حالي بود که خداوند نعمت هاي بزرگي به آنها ارزاني کرده بود ، امّا شکر آن را به جاي نياوردند و خداوند را ياد ننمودند. بنابراين فرمود:« وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِن مَّكَّنَّاكُمْ فِيهِ» و همانا در زمين به آنان تمکّن و قدرت داده بوديم به گونه اي که از پاکي ها و خوشي هاي زمين استفاده مي برند و از شهوت ها و دلخوشي هاي آن بهره مند مي شدند، و به آنان عمري داده بوديم که هرکس بخواهد در آن مدّت يادآور شود، يادآور مي شود و پند مي پذيرد. يعني ما به قوم  عاد امکاناتي داديم همان طور که به شما اي مخاطبان امکانات و ثروت و قدرتي داده ايم. پس چنين گمان مبريد ، بلکه ديگران از شما ثروت و قدرت بيش تري داشته امّا اموال و فرزندان و لشکريانشان در برابر عذاب خدا برايشان کاري نکرد وچيزي از عذاب را از آنان دور ساخت.« وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً» و براي آنان گوش و چشمان و دل هايي قرار داديم. يعني کوتاهي و نقصي در شنوايي و بينايي و  اذهانشان نبود که گفته شود: آن ها چون نمي دانستند و نمي توانستند به حق آگاهي يابند حق را ترک کردند، و نيز خللي در عقل هايشان نبود، ولي بايد دانست که توفيق به دست خداوند است.« فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُم مِّن شَيْءٍ» پس گوش و چشمان و دل هايشان چيزي از عذاب خدا را از آن ها دور نساخت.« إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ» زيرا آيات خدا را که بر يگانگي او، و اينکه بايد به تنهايي عبادت شود دلالت مي نمايند انکار کردند.« وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون» و آنان پيامبراني را که آن ها را از آن عذاب مي ترساندند مورد تمسخر و استهزا قرار دادند. پس همان عذاب که وقوع آن را تکذيب مي کردند آن ها را فرا گرفت.

آيه ي 28-27:

وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُم مِّنَ الْقُرَى وَصَرَّفْنَا الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ما همه  قريه  هايي  را که  اطراف  شما بوده  اند هلاک  کرده  ايم  و آيات  را گونه  گون  بيان  کرديم  ، باشد که  بازگردند

فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَذَلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ از چه  روي  آن  خداياني  که  سواي  الله  براي  تقرب  ، به  خدايي  گرفته  بودند  ياريشان  نکردند ، بلکه  از نظرشان  گم  شدند ? اين  است  دروغ  و افترايشان

خداوند مشرکين عرب و غيره را هشدار مي دهد و بيان مي نمايد ملت هاي تکذيب کننده اي که در اطراف ديارشان مي زيسته اند و بلکه بيش تر آن ها در « جزيرة العرب» بوده اند مانند عاد و ثمود و غيره نابود کرده است و بيان مي دارد که خداوند آيات را به صورت هاي گوناگون براي آنان بيان داشته است، « لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» تا آن ها از کفر و تکذيب خود برگردند.

وقتي ايمان نياوردند خداوند آن ها را مورد مواخذه ي شديد قرار داد و خداياني که به جاي الله به فرياد مي خواندند هيچ چيزي از عذاب را از آن ها دور نکرد، بنابراين فرمود:« فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا آلِهَةً» پس چرا کساني که ايشان را براي تقرب به خدا معبود خود گرفتند ياريشان نکردند؟ يعني معبودهايي که اين ها با انواع عبادت ها به آنان نزديکي مي جستند و آن ها را پرستش مي کردند به اين اميد که به آن ها فايده برسانند.« بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ» پس نه آنان را اجابت ک ردند و نه چيزي را از آنان دور نمودند.« وَذَلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ» و اين دروغ و افتراي ايشان بودکه خود را به آن اميدوار مي کردند و گمان مي بردند که حق است و کارهايشان به آنان فايده خواهد داد، امّا آن چه گمان مي بردند ناپديد و باطل گشت.

آيه ي 32-29:

وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ و گروهي  از جن  را نزد تو روانه  کرديم  تا قرآن  را بشنوند  چون  به ، حضرتش رسيدند گفتند : گوش  فرا دهيد  چون  به  پايان  آمد ، همانند بيم  دهندگاني نزد قوم  خود بازگشتند

قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ گفتند : اي  قوم  ما ، ما کتابي  شنيديم  که  بعد از موسي  نازل  شده  ،  کتابهاي پيشين  را تصديق  مي  کند و به  حق  و راه  راست  راه  مي  نمايد

يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ اي  قوم  ما ، اين  دعوت  کننده  به  خدا را پاسخ  گوييد و به  او ايمان ، بياوريد تا خدا گناهانتان  را بيامرزد و شما را از عذابي  دردآور در امان   دارد

وَمَن لَّا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِن دُونِهِ أَولِيَاء أُوْلَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ و هر کس  که  به  اين  دعوت  کننده  جواب  نگويد نمي  تواند در روي  زمين  از خداي  بگريزد و او را جز خدا هيچ  ياوري  نيست  و در گمراهي  آشکاري  است

خداوند پيامبرش محمّد(ص) را به سوي همه ي انسان ها و جن ها فرستاد و مي بايست دعوت و نبّوت و رسالت به همه ي آن ها رسانده شود. دعوت کردن و بيم دادن انسان ها براي پيامبر عليه الصلاة و السلام ممکن بود امّا جن ها را خداوند با قدرت خويش به سوي او فرستاد: « نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا» گروهي از جن ها را فرستاد تا قرآن را بشنوند. وقتي جن ها نزد پيامبر حضور يافتند به يکديگر توصيه کردند و گفتند: خاموش باشيد.« فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ» وقتي که تلاوت قرآن به پايان آمد و آن را فرا گرفتند و قرآن در آن ها اثر گذاشت به سوي قومشان بازگشتند تا آن ها را دعوت کنند. چون نسبت به قومشان مهربان و دلسوز بودند و براي آن که حجّت بر آن ها اقامه گردد، خداوند آن ها را برگماشت تا در گسترش دعوت پيامبر ميان جن ها او را ياري دهند.

« قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى» گفتند: اي قوم ما! ما تلاوت کتابي را شنيده ايم که بعد از موسي نازل شده است. چون کتاب موسي اصل و اساس انجيل و مرجع بني اسراييل در احکام شرع بود. و انجيل تکميل کننده تورات بود و برخي از احکام آن را تغيير داد. « مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ» کتابي که ما شنيديم به سوي حق راهنمايي مي کند. و « حق» عبارت است از هر امر و هر خبري درست.« وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ» و به راه راست رهنمون مي شود؛ راهي که انسان را به خدا و بهشت مي رساند. و راه آن شناخت خدا و احکام ديني و احکام جزايي او مي باشد.

وقتي آن ها را ستودند و جايگاه و منزلت آن را بيان داشتند قومشان را به ايمان آوردند به پيامبر فرا خواندند و گفتند:« يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ» اي قوم ما! سخنان دعوتگر الهي را بپذيريد. يعن کسي را اجابت کنيد که جز به سوي پروردگارش دعوت نمي کند و او شما را به هدفي از اهداف شخصي اش دعوت نمي کند و شما را به  هواپرستي فرا نمي خواند، بلکه فقط شما را به سوي پروردگارتان دعوت مي کند تا پروردگارتان به شما پاداش دهد و هر شر و امر ناخوشايندي را از شما دور نمايد. بنابراين گفتند:« وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ» و به او ايمان بياوريد تا داوند گناهانتان را بيامرزد و شما را از عذاب دردناک در امان دارد.

و وقتي آن ها را از عذاب دردناک در پناه خويش محفوظ بدارد پس آن جا جز نعمت چيز ديگري وجود ندارد. اين پاداش کسي است که دعوت دعوتگر الهي را بپذيرد.

« وَمَن لَّا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ» و هرکس دعوت دعوتگر الهي را نپذيرد در زمين راه  گريزي ندارد، چرا که خداوند بر هر چيزي تواناست و هيچ گزيزنده اي از دست او در نمي رود و هيچ کسي بر او چيره نمي شود. « وَلَيْسَ لَهُ مِن دُونِهِ أَولِيَاء أُوْلَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» و کسي که دعوتگر الهي را اجابت نکند در برابر خداوند دوستان و ياوراني ندارد، و اينان در گمراهي آشکارند، و چه  گمراهي بالاتر از گمراهي  کسي است که پيامبران او را فرا خوانده اند و هشدارها به وسيله آيات و نشانه هاي روشنگر و حجّت هاي متواتر به او رسيده باشد امّا همچنان روي بگرداند و  استکبار ورزد؟!

آيه ي 33:

أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى بَلَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ آيا نمي  بينند که  خداي  يکتاست  آن  که  آسمانها و زمين  را بيافريد و در  آفريدن  آنها در نماند  او مي  تواند مردگان  را زنده  کند  بلي  او بر هر  کاري  تواناست.

در اينجا خداوند بر زنده گرداندن مردم پس از مرگ به چيزي استدلال کرده است که از زنده کردن مردگان مهم تر است و آن اين که خداوندي که آسمان ها و زمين را با وجود بزرگي و گستردگي و استواريشان آفريده است بدون اين که کم دقتي کرده ودر آفرينش آن ها خسته و درمانده شده باشد، پس چگونه او  از دوباره زنده کردنتان پس از مردنتان خسته و درمانده مي شود در حالي که او بر هر کاري تواناست؟!

آيه ي 35-34:

وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ روزي  که  کافران  به  آتش  عرضه  شوند : آيا اين  حقيقت  نيست  ? گويند :  بلي ،، به  پروردگارمان  سوگند  گويد : به  خاطر کفري  که  مي  ورزيده  ايد ،  اينک عذاب  را بچشيد

فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ پس  پايداري  کن  ، همچنان  که  پيامبران  اولوالعزم  پايداري  کرده  بودند ودر عقوبتشان  شتاب  مکن   آن  روز که  آن  وعده  اي  را که  به  آنها داده  شده  بنگرند ، پندارند که  جز به  قدر ساعتي  از روز در گور درنگ  نکرده  اند  اين تبليغ  رسالت  است   آيا جز نافرمانان  به  هلاکت  مي  رسند ?

خداوند از حالت هولناک و زشت کافران بدانگاه که در کنار دوزخي گرد آورده مي شوند که آن را دروغ مي  انگاشتند خبر مي دهد و آن ها در آن جا مورد نکوهش  قرار مي گيرند و به آنان گفته مي شود:« أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ» آيا اين حقيقت ندارد؟ شما در آن حاضر شده ايد و آشکارا آن را مشاهده مي کنيد. « قَالُوا بَلَى وَرَبِّنَا» مي گويند: بلي، سوگند به پروردگارمان، پس آن ها به گناهشان اعتراف مي کنند و دروغشان آشکار مي گردد.« قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ» خداوند به آنان مي فرمايد: به سزاي آن که کفر مي ورزيديد عذاب را بچشيد. يعني عذابي که هميشگي و همراهتان است، همان طور که کفر ورزيدن صفت هميشگي ِ شما بود.

سپس خداوند به پيامبرش فرمان داد تا در برابر اذيت و آزار کساني که او را دروغگو مي انگارند و با او دشمني مي ورزند شکيبايي کند و همواره آن ها را به سوي خداوند دعوت نمايد و به صبر و شکيبايي پيامبران اولوالعزم که سرداران انسان ها هستند و داراي همّت هاي بلند و عزم راسخ و شکيبايي بزرگ و يقين کامل بوده اند اقتدا نمايد و از آن ها الگوبرداري کند، چون آن ها شايسته ترين الگو براي او هستند و بايد راه آن ها را در پيش گيرد و در پرتو نشانه هاي روشنِ آنان راهياب گردد. پيامبر(ص) دستور پروردگارش را اطاعت کرد و چنان صبر و شکيبايي از خود نشان داد که هيچ پيامبري پيش از او آن بردباري را نداشته است و دشمنا همه يک پارچه در برابر او قرار گرفتند و با يک کمان او را نشانه گرفتند، و همه براي بازداشتن او از دعوت کردن به سوي خدا بپا خاستند و آن چه از مخالفت و دشمني که توانستند با او انجام دادند. و ايشان (ص) همواره فرمان و دستور الهي را آشکارا بيان مي کرد و بر جهاد با دشمنان خدا پايبند بود و در برابر اذّيت و آزاري که به او مي رسيد شکيبا بود تا اين که خداوند به او را بر ساير اديان، و امّتش را بر ديگر امّت ها چيره گرداند. پس درود و سلام خدا بر او باد.

« وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ» و عذابي را که تکذيب کنندگان به شتاب آن را مي خواهند به شتاب مخواه، چون آن ها از روي جهالت و حماقت در آمدن عذاب الهي عجله دارند. پس نبايد جهالت آن ها تو را وادار نمايد تا پيش خداوند براي نابودي فوري آن ها دعا کني، زيرا عذابي که در پيش دارند خواهد آمد و هر آن چه که مي آيد نزديک است. « كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ» وقتي آن ها عذابي را که به آن ها وعده داده مي شوند دريابند، انگار در دنيا جز لحظه اي از روز نمانده اند. پس بهره مند شدنِ اندک آن ها از دنيا در حالي که به سوي عذاب هلاک کننده بر مي گردند تو را غمگين نکند. « بَلَغُ ُ » يعني کالا و دلخوشي، و لّذت اين دنيا بهره اي ناگوار و سرگرمي اندک است . و يا  اينکه قرآن  بزرگ که در آن برايتان روشنگري کامل ارائه داده ايم وسيله و توشه اي است که شما را به سراي آخرت مي رساند و بهترين  توشه و وسيله توشه ايست که انسان را به سراي بهشت و نعمت هاي پايدار برساند و او را از عذاب دردناک مصون و محفوظ دارد. پس اين بهترين توشه ايست که مردم مي اندوزند و بزرگ ترين نعمتي است که خداوند به آن ها ارزاني داشته است. « فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ» پس آيا به وسيله ي کيفرهاي خدا جز گروه فاسقان نابود مي شوند؟ يعني کساني که خيري در آن ها نيست و از طاعت پروردگارشان خارج شده و حقي را که پيامبران برايشان آورده اند نپذيرفته اند. و خداوند آنها را هشدار و بيم داد امّا آنان بر کفر و تکذيب خود ادامه دادند. پس عذري نخواهند داشت.از خداوند مي خواهيم که ما را از عذاب خود در امان دارد.

پايان تفسير سوره ي احقاف

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره