فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي شوري

مکي و 53 آيه است.

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 9-1:

حم؛ حا ، ميم

عسق؛ عين  ، سين  ، قاف

كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ ، خداوند پيروزمند حکيم  ، به  تو و کساني  که  پيش  از تو بودند اينچنين   وحي مي  فرستد :

لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ؛ از آن  اوست  هر چه  در آسمانها و زمين  است   و اوست  آن  بلند مرتبه  بزرگوار

تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ؛ نزديک  است  که  آسمانها بر فراز يکديگر درهم  شکنند و فرشتگان  به ، ستايش پروردگارشان  تسبيح  مي  گويند و براي  ساکنان  زمين  آمرزش  مي  طلبند  آگاه  باشيد که  خدا آمرزنده  و مهربان  است.

وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَولِيَاء اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ؛ خدا مراقب  اعمال  کساني  است  که  جز او را به  دوستي  گرفتند ، و تو وکيل   آنها نيستي.

وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ ؛ و نيز اين  قرآن  را به  زبان  عربي  بر تو وحي  کرديم  تا ام  القري  و ساکنان ، اطرافش  را بيم  دهي   همچنين  آنان  را از روز قيامت  - که  در آن  ترديدي   نيست  - بترساني  که  گروهي  در بهشتند و گروهي  در آتش  سوزان

وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن يُدْخِلُ مَن يَشَاء فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ؛ اگر خدا مي  خواست  همه  را يک  امت  کرده  بودولي  او هر که  را که   بخواهدبه  رحمت  خويش  در آورد ، و ستمکاران  را هيچ  دوست  و ياوري  نيست.

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي المَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛ آيا جز خدا را به  دوستي  گرفتند ? دوست  حقيقي  خداست   و اوست  که   مردگان  را زنده  مي  کند ، و اوست  که  بر هر کاري  تواناست.

خداوند متعال خبر مي دهد که اين قرآن بزرگ را به پيامبر بزرگوار وحي کرده ، همان طور که به پيامبران پيش از او نيز وحي نموده است. در اينجا خداوند فضل و لطف خويش را بيان نموده که او کتاب ها را نازل  کرده و پيامبران را فرستاده است و محمّد (ص) پيامبر جديدي نيست که قبل از او هيچ پيامبري نيامده باشد. و بايد دانست که راه او همان راه پيامبران پيش از اوست و حالت او با حالات آنها مشابهت و تناسب دارد. و آنچه آورده است با آنچه آنها آورده اند مشابه مي باشد، چون همه حق و راست هستند. و اين قرآن را ذاتي نازل کرده که خداوند و معبود است و داراي قدرت بزرگ و حکمت فراوان مي باشد. و همه جهان بالا و پايين تحت فرمانروايي و تدبيرِ تقديري و تشريعي او مي باشند.

« وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» ذات و قدر و جايگاه و چيرگي خداوند والا است و او بزرگوار مي باشد. از عظمت او اين است که « تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ» نزديک است آسمان ها با وجود بزرگي شان و اين که جماد هستند از بالا درهم بشکنند، « وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» و فرشتگان بزرگوار و مقّرب در برابر عظمت او فروتن هستند و به ربوبّيت او اذعان دارند و در برابر قدرت او خاضع اند. و پروردگارشان را ستايش و تسبيح مي گويند و  او را تعظيم مي نمايند و به هر صفت کمال توصيف مي کنند. « وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الْأَرْضِ» و به خاطر آنچه که از ساکنان زمين سر مي زند و شايسته عظمت و بزرگي پروردگارشان نيست براي آنان آمرزش مي طلبند. با اين که خداوند متعال « هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ » آمرزنده و مهربان است و اگر آمرزش و رحمت  او نبود، فورا خلق را با کيفر خود ريشه کن و نابود مي کرد.

توصيف خداوند به اين صفات بعد از آن که بيان کرد به همه پيامبران و به محّمد صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين به طور ويژه وحي کرده  است اشاره به اين است که در اين قرآن دلايل و آيات و حجّت هايي وجود دارد که بر کمال خداوند آفريننده دلالت مي نمايد، و بر اين مطلب دلالت دارد که خداوند به اين نام هاي بزرگ متصف است؛ نام هايي که باعث مي شوند دل ها از معرفت و محّبت و تعظيم و بزرگداشت خداوند لبريز و سرشار گردند و تمام عبوديت و بندگي ظاهري و باطني براي او صورت گيرد. نيز اين براهين و ايات دلالت مي کنند بر اينکه يکي از بزرگ ترين ستم ها و زشت ترين گفته ها، برگرفتن معبودها و انبازهايي جز خداست؛ معبودهايي که هيچ سود و زياني در دست آنها نيست، بلکه آنها خودشان مخلوق هستند و در همه حالات خود به خدا نيازمندند . بنابراين به دنبال آيه گذشته فرمود:« وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَولِيَاء»  و کساني که جز خدا براي خود دوستان و ياوراني برگرفته اند و با پرستش و طاعت، به آنها دوستي و ابراز محبّت مي نمايند، آن گونه که خدا را عبادت مي کنند، اينها باطل را برگرفته اند و در حقيقت آنان ياوران و دوستان  ايشان نيستند. « اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ» بلکه خداوند مراقب ايشان است و اعمالشان را ثبت و ضبط مي نمايد و در برابر کارهاي خوب و بدشان آنان را مجازات خواهد کرد.

« وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ» و تو مسئول آنها نيستي و از تو درباره اعمال آنها پرسيده نمي شود، بلکه تو فقط رساننده هستي و وظيفه ات را انجام داده اي.

سپس خداوند متعال منّت خويش را بر پيامبر و بر مردم بيان کرد که « قُرْآنًا عَرَبِيًّا» قرآني عربي را که الفاظ و معاني آن روشن هستند نازل فرموده، « لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا» تا مردم مکه و کساني از ساکنان آبادي هاي بيرون مکه را بترساني. سپس اين بيم دادن را به ساير مردم جهان برساند. « وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ» و مردم را از روز گردهم آيي يعني قيامت، که خداوند همه مردمان را از اوّل تا آخر در آن جمع مي کند، بترساني. و به آنها خبر مي دهي که « لَا رَيْبَ فِيهِ» شکي در آمدن قيامت نيست. و مردم در آن روز به دو گروه تقسيم مي شوند:« فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ» گروهي در بهشت خواهند بود و آنها کساني هستند که به خدا ايمان آورده و پيامبران را تصديق کرده اند. « وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ » و گروهي در دوزخ خواهند بود و آنان انواع کافران تکذيب کنند مي باشند.

« وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً» با وجود اين اگر خداوند مي خواست همه مردم را يک امّتِ بر هدايت قرار مي داد، چون او تواناست و هيچ چيزي از اراده وي سرپيچي نمي کند. ولي خداوند خواست هرکس را از بندگان برگزيده اش که بخواهد به رحمت خويش داخل گرداند. امّا ستمگران صلّاحيت برخورداري از خير و خوبي را ندارند و آنها از رحمت خدا محروم هستند. « مَا لَهُم مِّن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ» پس غير از خداوند ديگر دوست و ياوري ندارند که آنها را سرپرستي نمايد تا به آنچه که خوب و دوست داشتني است دست يابند و از آنچه که خوشايند است در امان بمانند.

کساني که « أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء» جز خدا چيزهايي را به دوستي گرفته و با پرستش آنها، آنان را ياور و سرپرست خود قرار داده اند مرتکب زشت ترين اشتباه شده اند . زيرا تنها خداوند کارساز است و بندگانش بايد با پرستش و طاعتش و نزديکي جستن به او با انواع تقرّبات ممکن او را به ياوري و دوستي بگيرند، چرا که فقط او به تدبير بندگانش مي پردازد، و به طور ويژه بندگان مومن خود را از تاريکي ها به سوي نور هدايت مي کند و به لطف خود آنان را کمک نموده و در همه کارهايشان آنان را سرپرستي مي نمايد.« وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» و او مردگان را زنده مي گرداند و او بر همه چيز تواناست. يعني زنده کردن و ميراندن در دست اوست و مشيت و قدرت او نافذ مي باشد پس او سزاوار آن است که به  تنهايي پرستش شود، چرا  که شريکي ندارد.

آيه ي 12-10:

وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ؛ در هر چه  اختلاف  مي  کنيد حکمش  با خداست   اين  خداي  يکتا پروردگار من   است   بر او توکل  کردم  و به  او روي  مي  آورم.

فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ ؛ آفريدگار آسمانها و زمين  است   براي  شما ، هم  از شما ، همسراني   بيافريد، و نيز براي  چارپايان  جفتهايي  پديد آورد  با آفرينش  همسران  بر  شمارتان  مي  افزايد  هيچ  چيز همانند او نيست  و اوست  که  شنوا و بيناست.

لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ کليدهاي  آسمانها و زمين  از آن  اوست   در روزي  هر که  بخواهد گشايش  مي   دهد يا تنگ  مي  گيرد ، و او به  هر چيزي  داناست.

خداوند متعال مي فرمايد:« وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ» و در هر چيزي از اصول و فروع دينتان که اختلاف کنيد داوري آن به کتاب خدا و سنّت پيامبرش واگذار مي گردد. پس هرچه کتاب و سنّت حکم کردند يعني همان است، و هرچه با کتاب و سنت مخالف باشد باطل است.« ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي» اين است خداوند پروردگار من. و روزي دهنده و مدّبر است، او تعالي نيز به وسيله شريعت خود در همه امور بندگانش ميان آنان داوري مي نمايد. مفهوم آيه کريمه اين است که اتّفاق امّت حجّتي قاطع است، چون خداوند متعال به ما دستور داده که فقط چيزهايي را به او بازگردانيم که در آن اختلاف کرده ايم، پس آنچه که ما بر آن اتّفاق نموده ايم کافي است که امّت بر آن اتفاق کرده باشد، زيرا امّت از خطا مصون مي باشد. و حتمّا اتّفاق امّت با آنچه که در کتاب خدا و سنّت پيامبرش آمده است موافق است.

« عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ» بر او توکل نموده ام و در به دست آوردن منافع و دور کردن زيان ها دل به او سپرده ام، و به خداوند اعتماد دارم که مرا بر اين امر کمک مي نمايد.« وَإِلَيْهِ أُنِيبُ» و با قلب و جسم به سوي او روي مي آورم و به طاعت و عبادت او مي پردازم. و اين دو اصل را خداوند در بسياري از آيات کتابش بيان مي دارد چون با مجموع اين دو چيز، بنده کمال را به دست مي آورد و اگر اين دو چيز نباشند يا يکي نباشد کمال مطلوب را از دست مي دهد. همان طور که فرموده است:« إِياکَ نَعبُدُ وَإِياکَ نَستَعينُ» فقط تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي جوئيم و فرموده است:« فَاعبُدهُ وَتَوَکَّل عَلَيهِ» او را بپرست و بر او توکّل کن.

« فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» با قدرت و مشيت و حکمت خود آسمان ها و زمين را آفريده است، « جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا» و از جنس خودتان براي شما همسراني آفريد. تا در کنار آنها آرام بگيريد و نسل و فرزندانتان گسترش يابند و منافع و  عوايدي عايدتان گردد. « وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا» و از همه اقسام  حيوانات نر و مادّه آفريده است تا باقي بمانند و افزايش پيدا کنند تا منافع زيادي به شما برسد. به همين جهت آن را به وسيله ي حرف «لام» متعدي کرد و فرمود: «لَکُم» که بر تعليل دلالت مي کند. يعني آن را به خاطر شما، و به خاط نازل کردن نعمت بر شما خلق نمود. بنابراين فرمود:« يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ» يعني در زمين بدان سبب که از خودتان به خاطر منافع شما همسراني قرار داد و به خاطر منافع شما در ميان چهارپايان نر و ماده را قرار داده است شما را منتشر مي کند و هم شما را و هم چهارپايانتان را تکثير مي نمايد.« لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» هيچ چيزي همانند خدا نيست و هيچ چيزي از مخلوقات با او مشابهتي ندارد؛ نه در ذات او و نه در اسما و صفات، و نه در کارهايش چيزي شبيه او نيست، چون نام هاي او همه نيکو هستند و صفات او صفت هاي کمال و عظمت مي باشند، و خداوند مخلوقات بزرگي را بدون اين که شريک و همراهي داشته باشد پديد آورده است. پس هر چيزي همانند او نيست زيرا فقط او از هر جهت يگانه و يکتاست و کامل است. « وَهُوَ السَّمِيعُ» و او همه صداها را علي رغم اختلاف زبان ها و گوناگون بودن نيازها مي شنود. « البَصيرُ» بيناست، و حتي خزيدن مورچه سياه را در شب تاريک بر روي صخره صاف مي بيند. و او  فرايند جذب و تبديل غذا را در اعضاي حيوانات بسيار کوچک مشاهده مي کند، و حرکت و جريان آب را در شاخه هاي باريک درختان و گياه مي بيند. اين آيه و امثال آن دليلي است بر صحّت مذهب اهل سنّت و جماعت که صفات را براي خدا اثبات نموده و همگوني و مشابهت را از او نفي مي کنند. فرموده ي خدا « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» ردّي است بر اعتقاد گروه «مُشَبَّهَه» ردّي است براي «معطله» انهايي که صفات را تعطيل نموده و آنها را انکار مي کنند.

« لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» فرمانروايي آسمان ها و زمين از آن اوست و کليدهاي رحمت و روزي و نعمت هاي ظاهري و باطني در دست  اوست. پس همه خلق در به دست آوردن منافعشان و دور کردن زيان هايشان ، و در همه حالت ها به خدا نيازمندند، و هيچ کس از آنها اختياري ندارد. و خداوند بخشنده و منع کننده است و زيان دهنده و نفع دهنده مي باشد؛ هر نعمتي که بندگان دارند از جانب اوست، و شرّ و بدي را جز او کسي دفع نمي کند. « مَّا يفتَح ِ اللَّهُ لِلَّناسِ مِن رَّحمَةِ مُمسِکَ لَهَا وَمَا يمسِک فَلَا مُرسِلَ لَهُ مِن بَعدِهِ» هر درِ رحمتي را که خداوند براي مردم بگشايد هيچ باز دارنده اي براي آن نيست، و آنچه راکه نگاه دارد هيچ رها کننده اي براي آن وجود ندارد. بنابراين در اينجا فرمود:« يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء» اوست که روزي را براي هرکس بخواهد فراخ مي دارد و فراوان مي نمايد و از انواع روزي ها به او هر آنچه بخواهد مي دهد. « وَيَقْدِرُ» و براي هرکس که بخواهد آن را تنگ مي دارد. تا به اندازه نيازش باشد و از نيازش بيشتر نباشد. و همه اينها تابع علم و حکمت اوست. بنابراين فرمود:« إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» بي گمان او به هر چيزي داناست. پس اواحوال بندگانش را مي داند و به هريک حسب حکمت او و مشيت خود مي بخشد.

آيه ي 13:

شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ ؛ براي  شما آييني  مقرر کرد ، از همان  گونه  که  به  نوح  وصيت  کرده  بود و، ازآنچه  بر تو وحي  کرده  ايم  و به  ابراهيم  و موسي  و عيسي  وصيت  کرده  ايم   که  دين  را بر پاي  نگه  داريد و در آن  فرقه  فرقه  مشويد  تحمل  آنچه  بدان   دعوت مي  کنيد بر مشرکان  دشوار است   خدا هر که  را خواهد براي  رسالت   خود بر مي  گزيند و هر که  را بدو بازگردد به  خود راه  مي  نمايد.

اين بزرگ ترين نعمت خدا بر بندگانش مي باشد که بهترين و برترين و پاکيزه ترين دين را که دين اسلام است برايشان مقّرر داشته است؛ ديني که خداوند براي بندگان برگزيده اش منتخبان و برگزيدگان که پيامبران اولوالعزم هستند و در اين آيه ذکر شده اند و از هر جهت والا مقام ترين و کامل ترين انسان ها هستند مقرّر داشته است. پس ديني که خداوند براي آنها مقّرر داشته است مناسب حال آنان مي باشد و موافق با کمال آنهاست، بلکه خداوند آنها را کامل گردانده و برگزيده است چون به اين دين بپا خاسته اند. و اگر دين اسلام نبود هيچ احدي مقامش بالا نمي رفت. پس اين دين روح سعادت و قطع و محور کمال است و آن چيزي است که اين کتاب ارزشمند در برگيرنده آن مي باشد و به سوي آن فرا مي خواند از قبيل توحيد و اعمال شايسته و اخلاق و آداب.« أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ» شما را  فرمان داده که همه شرايع و قوانين دين و اصول و فروعش را برپاي داريد، خودتان آن را برپاي داريد و بکوشيد تا آن را در زندگي ديگران نيز پياده کنيد و همديگر را بر نيکويي و پرهيزگاري ياري نماييد و از گناه و دشمني کردن باز داريد.« وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ» و در آن اختلاف نورزيد، بلکه بر اصول و فروع دين متفّق بمانيدو بکوشيد که اختلاف در مسائل ، شما را متفّرق ننمايد و به گروه ها و احزابي تبديل نشويد که با همديگر دشمني مي ورزيد در حالي که در اصل دين متفق هستيد. و از مصاديق اجتماع و اتفاق بر دين مي توان به اجتماعات عمومي اشاره کرد که شريعت به آن فرمان داده  است مانند حج و اعيد و جمعه ها و نمازهاي پنج گانه و جهاد و ديگر عبادت هايي که جز با گردهم آمدن کامل نمي گردند. « كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ» وقتي آنها را به يگانه پرستي و اخلاص در طاعت و عبادت براي خدا امر نمودي اين امر به شدّت بر آنها دشوار آمد همان طور که خداوند در مورد آنها فرموده است:« وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحدَهُ اشمَأَزَّت قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يومِنُونَ بِالأَخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِِينَ مِن دُونِهِ إِذا هُم يستَبشِرُونَ» و هرگاه خدا به تنهايي ياد شود دل هاي کساني که به آخرت ايمان نمي آورند متنفّر مي گردد، و هرگاه کساني غير از او ياد شوند بناگاه شادمان مي گردند. و قول آنان را نقل مي کند و مي فرمايد:« أَجَعَلَ الأَلِهَةَ إِلَهَا وَحِدَا إِنَّ هَذَا لَشَيءُ عُجَابُ ُ » چگونه معبودان متعدد را به معبود واحد تبديل مي گرداند؟! به درستي که چيزي که او آورده و به سويش دعوت مي  کند بسيار عجيب است. « اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء» خداوند از ميان بندگانش هرکس را که شايسته برگزيده شدن براي رسالت و ولايت باش بر مي گزيند . بر اين اساس او اين امّت را برگزيده و بر ساير امّت ها فضيلت داده و بهترين اديان را براي آن انتخاب کرده است. « وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ» و هرکس را که رو به سوي او نهد به سوي خويش هدايت مي کند. فراهم شدن اين سبب از جانب بنده ، او را به هدايت الهي مي رساند، و اين سبب، روي آوردن بنده به پروردگارش مي باشد و متّوجه شدن انگيزه هاي قلبي اش به خدا و اين که هدفش جلب رضايت خدا باشد. پس خوب و نيک بودن اراده بنده به همراه تلاش  او در طلب هدايت از اسبابي است که هدايت را براي او آسان مي گرداند. همان طور که خداوند متعال مي فرمايد:« يهدِي َ بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعِ رِضوَنَهُ سُبُل َ السَّلَمِ» خداوند به وسيله آن هرکس را از خشنودي پروردگارش پيروي نمايد به راه هاي سلامتي هدايت مي کند.

و آيه ي « وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ»و آيه ي « وَاتَّبِع سَبِيلَ مَن أَنَابَ إِلَي» و حقايقي در مورد اصحاب رضي الله عنهم أجمعين که مبين بازگشت واقعي آنها به سوي خداست، دليل اند بر اينکه قول اصحاب حجت است، به ويژه قول و گفته ي خلفاي راشدين رضي الله عنهم اجمعين.

آيه ي 15-14:

وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ؛ از روي  حسد و عداوت  فرقه  فرقه  نشدند ، مگر از آن  پس  که  به  دانش ، دست يافتند  و اگر پروردگار تو از پيش  مقرر نکرده  بود که  آنها را تا زماني معين  مهلت  است  ، بر آنها حکم  عذاب  مي  رفت   و کساني  که  بعد از  ايشان وارث  کتاب  خدا شده  اند در باره  آن  سخت  به  ترديد افتاده  اند.

فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ ؛ براي  آن  دعوت  کن  و چنان  که  فرمان  يافته  اي  پايداري  ورز و از پي   خواهشهايشان  مرو و بگو : به  کتابي  که  خدا نازل  کرده  است  ايمان  دارم  و  به  من  فرمان  داده  اند که  در ميان  شما به  عدالت  رفتار کنم   خداي  يکتا  پروردگار ماو پروردگار شماست   اعمال  ما از آن  ما و اعمال  شما از آن   شما  ميان  ماو شما هيچ  محاجه  اي  نيست   خدا ما را در يک  جا گرد مي   آورد و سرانجام به  سوي  اوست.

وقتي خداوند به اتّفاق مسلمين و  اجتماع آنان بر دينشان فرمان داد و آنها را از تفرقه نهي کرد به آنان خبر داد که شايسته نيست به آنچه از کتاب که برآنها نازل کرده است مغرور شوند، چون اهل کتاب متفرّق و پراکنده نشدند مگر بعد از آن که خداوند کتاب را بر آنها نازل کرد؛ کتابي که موجب اجتماع و وحدت است. پس آنها کاري برخلاف آنچه کتابشان به آنها دستور  داده بود انجام دادند، و اين به خاطر دشمني و تجاوزشن بود. آنها نسبت به يکديگر بغض وحسد ورزيدند و ميان آنها اختلاف و دشمني ايجاد شد. پس اي مسلمانها! بپرهيزيد از اين که مانند آنها باشيد. « وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى» و اگر سخن پروردگارت بر اين نرفته بود که تا  مدّت معيني عذاب داده نشوند و در کيفر دادن آنها تاخير شود، « لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ» در ميان آنان داوري مي شد، ولي حکمت و بردباري او اقتضا مي کرد که عذاب، فورا آنها را فرا نگيرد، « وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ» و بي گمان  کساني که کتاب را از گذشتگان به ما داده اند و به آنان عالم گفته مي شود، « لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ» در اشتباه فاحشي هستند و همين امر ميان آنان اختلاف ايجاد مي کند. گذشتگانِ آنها از روي حسد و تجاوز اختلاف ورزيدند و جانشينانشان از روي شک و ترديد اختلاف نمودند و همه در اختلافِ مذموم مشترک هستند.

« فَلِذَلِكَ فَادْعُ» پس به سوي دين استوار و راه راستي که خداوند کتاب هايش را بر آن نازل فرموده و پيامبرانش را بر آن فرستاده است فرا بخوان و امّت خويش را به سوي آن دعوت بده و آنها را به آن ت شويق کن و با هرکس که آن را نمي پذيرد جهاد کن. « وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ» و همان گونه که  فرمان يافته اي ايستادگي  کن. يعني استقامتي کن که موافق با دستور خدا باشد ؛  نه افراطي در آن باشد و نه تفريط ، بلکه در آن از دستورات الهي فرمان برداري کن و از آنچه نهي کرده پرهيز نما، به صورتي که همواره در اين کار ادامه داشته باشد.پس پيامبر را دستور داد که با در پيش گرفتن استقامت، خود را  تکميل گرداند و ديگران را نيز با دعوت کردن به استقامت، به سوي کمال هدايت کند. و معلوم است که هرآنچه به پيامبر دستور داده شود به امّت او نيز  دستور داده مي شود ، البته به شرطي که دستور مخصوص پيامبر نباشد.

« وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ» و از خواسته ها و اميال کافران يا منافقاني که از دين منحرف هستند پيروي مکن، زيرا پيروي از آنها به معني پيروي کردنِ بخشي از دينشان، يا ترک کردن دعوتِ به سوي خدا يا ترک استقامت است. پس از آن که علم و  دانش به نزد تو آمده است آن گاه از ستمکاران خواهي بود. نفرمود از دينشان پيروي مکن چون حقيقت دين آنها که خداوند برايشان مقّرر کرده است دين همه پيامبران است، امّا آنها مقّرر کرده است دين همه پيامبران است، امّا آنها از حقيقت دين خود پيروي نکرده  اند بلکه از خواست ها و اميالشان پيروي نموده و دينشان را به بازيچه گرفته اند.« وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ» و به هنگام مجادله و مناظره با آنها بگو: من به هر کتابي که از سوي خدا نازل شده است ايمان آورده ام. يعني مناظره و مجادله تو با آنها بايد بر اين اصل بزرگ استوار باشد؛ اصلي که بر شرافت و شکوه اسلام و چيره بودن آن بر همه اديان دلالت مي نمايد، و ديني که اهل کتاب گمان مي برند بر آن هستند بخشي از اسلام است. در اينجا بيان شده که اگر اهل کتاب بر اين محور مناظره کنند که به بعضي از کتاب ها يا پيامبران، ايمان دارند و به بعضي ايمان ندارند از آنها پذيرفته نمي شود، چون کتابي که به سوي آن دعوت مي کنند و پيامبري که خود را به او نسبت مي دهند بايد اين قرآن و کسي که آن را آورده است را تصديق کنند.

پس کتاب ما و پيامبرمان ما را فرمان داده اند که به موسي و عيسي و تورات و انجيل ايمان داشته باشيم، و آن را تصديق کنيم و خبر داده اند که اين کتاب ها صحّت قرآن را تصديق و به آن اقرار کرده اند. امّا کتاب و پيامبرمان ما را به ايمان آوردن به تورات و انجيل و موسي وعيسايي که براي ما توصيف نشده اند و مطابق با کتاب ما نيستند فرمان  نداده است. « وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ» و فرمان يافته ام که در داوري ميان شما و آنچه در آن اختلاف کرده ايد، دادگري کنم. پس اي اهل کتاب دشمني شما و کينه ورزي تان با من، مراد از دادگري ميان شما باز نمي دارد و مرا از اين که از ميان گفته هاي مختلف اهل کتاب و ديگران سخن حق را بپذيرم و باطل را رد کنم و به عدالت حکم کنم منع نمي کند. « اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ» الله پروردگار ما و پروردگار شماست. يعني او پروردگار همه است و شما به اين که پروردگارتان باشد از ما سزاوارتر نيستيد. « لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ» اعمال خوب و بد ما از آن ماست و اعمال شما از آن شماست، « لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ» يعني بعد از آن که حقايق روشن گشت و حق از باطل و هدايت از گمراهي روشن گشت و حق از باطل و هدايت از گمراهي مشخص گرديد جايي براي جدال و ستيز و کشمکش باقي نمانده است. چون  منظور از مجادله و گفتگو اين است که حق از باطل روشن گردد تا فردي که راهيافته است هدايت شود و حجّت بر فرد گمراه اقامه گردد. منظور اين است که با اهل کتاب مجادله نشود، چرا که خداوند مي فرمايد: و با اهل کتاب مجادله نکنيد مگر به شيوه اي که بهتر است. منظور همان چيزي است که ما بيان کرديم. « اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ» خداوند در روز قيامت همه ما را گرد مي آورد و هريک را طبق عملش  مجازات مي کند و  در اين وقت دروغگو و راستگو مشخّص مي شوند.

آيه ي 16:

وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ؛ و کساني  که  در باره  خدا جدال  مي  کنند ، پس  از آنکه  دعوت  او را، اجابت کرده  اند نزد پروردگارشان  حجتشان  ناچيز است   بر آنهاست  خشم  خدا  و بر آنهاست  عذابي  سخت.

اين آيه « وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ» تاکيد « لَا حُجَّةَ بَينَنَا وَبَينَکُمُ» ميان ما و شما هيچ مجادله اي نيست مي باشد. « وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ» و کساني که درباره خدا به وسيله حجّت هاي باطل و شبهات متناقض مجادله  و مخاصمه مي ورزند، « مِن بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ» بعد از آن که خردمندان و عاقلان به سبب آيات و نشانه هاي قاطع و دلايل روشن فرمان او را پذيرفته اند، پس اينان که با حق به مجادله مي پردازند، پس از آن که حق برايشان روشن شده است،« حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ» مجادله آنها نزد پروردگارشان باطل است و پذيرفتني نيست. چون  مجادله آنها مشتمل بر ردّ حق است و هر آنچه که با حق مخالف باشد باطل است.« و َعَلَيْهِمْ غَضَبٌ» و به خاطر نافرماني و روي گرداني اشان از حجّت هاي خدا و دروغ انگاشتن آن خشم خدا بر آنهاست. « وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ» و عذابي دردناک دارند که آن عذاب نتيجه خشم خداوند بر آنهاست. پس اين کيفر ِ هرکسي است که به وسيله باطل با حق به مجادله مي پردازد.

آيه ي 18-17:

اللَّهُ الَّذِي أَنزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ؛ خداست  که  اين  کتاب  بر حق  و ترازو را نازل  کرده  است   و تو چه  مي   داني ? شايد قيامت  نزديک  باشد.

يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِهَا وَالَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلَا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ؛ آنان  که  باورش  ندارند آن  را به  شتاب  مي  طلبند ، و آنان  که  ايمان ، آورده اند از آن  بيمناکند و مي  دانند که  حق  است   آگاه  باش  ، کساني  که   در باره  قيامت  جدال  مي  کنند سخت  در گمراهي  هستند.

وقتي خداوند متعال بيان کرد که حجتّ ها و دلايل او واضح و روشن هستند، طوري که هرکس در وي اميد خيري باشد آن را مي پذيرد، اصل و اساس حجّت ها را نيز بيان کرد،  اساسي که همه دلايل و حجتّ هايي که به بندگان رسيده اند به اين دليل بر مي گردند. پس فرمود:« اللَّهُ الَّذِي أَنزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ» خداوند ذاتي است که کتاب و  ابزار سنجش را به حق نازل کرده است. کتاب، اين قرآن بزرگ است که به حق نازل شده و مشتمل بر حق و راستي و يقين است و در سراسر آن نشانه هاي روشن و دلايل  واضح است که بر همه مطالب الهي و عقايد ديني دلالت مي کند. پس قرآن بهترين مسائل و روشن ترين دلايل را ارائه داده است . امّا معيار و ميزان عدالت و سنجش و مقايسه درست وعقل صحيح مي باشد. بنابراين همه دلايل عقلي از قبيل نشانه هاي الهي در کرانه هاي جهان و نشانه هايي که در وجود انسان است و اعتبارات و معيارهاي شرعي و مناسبت ها و علّت ها و احکام و حکمت ها همه در ميزان و معياري داخل هستند که خداوند آن را در ميان بندگانش گذاشته است تا اموري را که اثبات نموده و اموري را که نفي کرده است بسنجيد و به وسيله آن به راست بودن پيام خداوند و پيامبرانش يقين حاصل کنيد. و آنچه از دايره  کتاب و ميزان بيرون است و آنچه گفته مي شود حجّت و دليل است باطل و متناقض مي باشد، اصل آن فاسد است و مباني و فروع آن نيز فاسد مي باشد. و هرکس که قدرت تشخيص را داشته باشد و ادله راجح و مرجوح را از يکديگر تشخيص دهد و حجّت ها و شبهات را از هم بازشناسد، به اين موضوع واقف است. ولي هرکس فريب عبارت هاي آراسته و کلمات فريبنده را بخورد و بصيرت او معني مورد نظر را در نيابد، او اهل اين کار نيست و از سوارکاران اين ميدان نمي باشد. پس موافقت و مخالفت او برابر است.

سپس خداوند متعال با ترساندن کساني که درآمدن قيامت شتاب دارند و منکر آن هستند  فرمود:« وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ» و تو چه مي داني شايد قيامت نزديک باشد، پس زمان و فاصله آن معلوم نيست، و مشخص نيست که چه زماني برپا مي شود، بنابراين در هر وقتي اتفاق افتادن آن انتظار مي رود.

« يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِهَا» کساني که از روي عناد و تکذيب و ناتوان قرار دادن پروردگارشان به آن ايمان ندارند در فرا رسيدن آن شتاب مي ورزند، « وَالَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا» امّا کساني که ايمان آورده اند از قيامت در هراس اند. يعني از آن مي ترسند چون به آن ايمان دارند و مي دانند که در قيامت جزاي اعمال داده مي شود، و از آنجا که پروردگارشان را مي شناسند و مي ترسند که مبادا اعمالشان نجات دهنده نباشد و آنان را به سعادت نرساند. بنابراين فرمود:« وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ» و مي دانند که آن حق است و هيچ شک و ترديدي در وقوع آن ندارند. « أَلَا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ»  بدانيد کساني که در وقوع قيامت شک دارند و درباره آن به ستيز و مجادله مي پردازند، يعني بعد از آنکه دچار شک و ترديد شدند با پيامبران و پيروان آنان درباره ي وقوع قيامت به مجادله پرداختند، « لَفِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ» در گمراهي بي نهايت دوري قرار دارند . و چه گمراهي و ضلالتي بدتر است از دوري و ضلالت کسي که سراي آخرت را تکذيب کرده است؛ سرايي که سراي آخرت را تکذيب کرده است؛ سرايي که سراي حقيقي است و براي جاودانگي آفريده شده است؟! سراي سزا و جزايي که خداوند در آن عدالت و فضل خويش را اظهار مي کند ، و اين جهان نسبت به آن مانند سفر مسافري است که در زير سايه درختي مي خوابد سپس آن را ترک مي کند و از آنجا کوچ مي نمايد. اين دنيا سراي عبور و گذر است نه محل استقرار و ماندن. پس کافران، فنا شدن و از بين رفتن دنيا را تصديق مي کنند چون آن را مشاهده کرده اند امّا سراي آخرت را تکذيب مي نمايند، سرايي که کتاب هاي الهي و پيامبران بزرگوار و پيروانشان که از همه  مردم؛ عقلي کامل تر و دانشي بيشتر دارند و فهميده تر و هوشيارترند از آن خبر داده اند.

آيه ي 20-19:

اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْقَوِيُّ العَزِيزُ؛ خدا با بندگانش  مهربان  است   هر که  را بخواهد روزي  مي  دهد  و او  توانا و پيروزمند است.

مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ؛ هر کس  کشت  آخرت  را بخواهد به  کشته  اش  مي  افزاييم  و هر کس  کشت   دنيارا بخواهد به  او عطا مي  کنيم  ، ولي  ديگر در کشت  آخرتش  نصيبي  نيست.

خداوند متعال خبر مي دهد که او « لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ» نسبت به بندگانش لطيف و مهربان است تا بندگان او را بشناسند و او را دوست بدارند و خود را در معرض لطف و کرم او قرار دهند. لطف از صفت هاي خداوند متعال است که به اين معني است او رازها و پنهاني ها را مي داند و بندگانش به خصوص مومنان را به آنچه که مايه خير و صلاح آنهاست، هدايت مي کند، و خير و برکت را از راهي به آنها مي رساند که خودشان نمي دانند و گمانش را نمي برند. از جمله لطف خداوند نسبت به بنده مومنش اين است که او را با فراهم کردن اسباب هدايت به سوي خير هدايت مي کند، هدايتي که به فکر انسان نمي آيد. اسبابي که خداوند براي هدايت بنده ي مومنش فراهم مي کند عبارت است از اينکه محبّت حق و تسليم شدن در برابر آن را در وجودش به وديعه مي نهد، و خداوند به فرشتگان گرامي اش الهام مي کند تا او را استوار گردانند و او را بر انجام خير و نيکي تشويق، و حق را در دلش آراسته نمايند که سبب پيروي از حق مي شود. و از مظاهر لطف خداوند اين است که مومنان را به عبادت هاي دسته جمعي فرمان داده که اين عبادت ها اراده هايشان را قوي مي گرداند و همت ّ هايشان را بر مي انگيزد، به گونه اي که آنها در راه خير با يکديگر رقابت مي ورزند و به آن علاقمند مي وشند و به يکديگر اقتدا مي کنند. و از مظاهر لطف خداوند نسبت به بندگانش اين است که اسبابي را براي بنده ايجاد مي کند که ميان  او و گناهان مانع مي گردند. مثلا چنانچه دنيا و ثروت و رياست و امثال آن که اهل دنيا در آن با همديگر به رقابت مي پردازند بنده را از اطاعت و عبادت خدا دور کند يا سبب شود تا از خدا غافل گردد يا به گناهي روي آورد، خداوند ثروت و دارايي و رياست را از او دور مي دارد و رزقش را به اندازه اش مي دهد. بنابراين دراينجا فرمود:« يَرْزُقُ مَن يَشَاء» هرکس را که بخواهد به اقتضاي حکمت و لطفش روزي مي دهد.« وَهُوَ الْقَوِيُّ العَزِيز» و او نيرومند و چيره است، و قدرت و توان همه از آن اوست. پس هيچ يک از مخلوقات توان کاري را ندارد مگر به  کمک او که همه چيز در برابر او سرتسليم فرود آورده است. سپس خداوند متعال فرمود:« مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» هرکس اجر و پاداش آخرت را بخواهد يعني به قيامت باور داشته باشد و آن را تصديق نمايد و برايش تلاش کند، « نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» در کشت او مي افزاييم. يعني عمل او را چند برابر مي نماييم و پاداش آن را چند برابر مي گردانيم. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَمَن أَرَادَ الأَخِرَةَ وَسَعَي لَهَا سَعيهَا وَهُوَ مُومِنُ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعيهُم مَّشکُورَا» و هرکس آخرت را بخواهد و براي آن تلاش کند در حالي که مومن است تلاش ايشان قابل تقدير و تشکر است، با وجود اين بهره اش در دنيا حتما به او مي رسد. « وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا»  و هرکس کشت دنيا را بخواهد به اين صورت که دنيا آخرين هدف او باشد و براي آخرت خود چيزي پيش نفرستد و به پاداش آن اميد نداشته باشد و از عذاب آن نترسد، « نُؤتِهِ مِنْهَا» بهره اش را که برايش مقّرر گشته است به او مي دهيم. « وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ» امّا در آخرت هيچ بهره اي ندارد و از بهشت و نعمت هاي آن  محروم مي گردد و سزاوار آتش دوزخ مي شود. « مَن کَانَ يريدُ الحَيوةَ الدُّنيا وَزَينتَهَا نُوَفِ إِلَيهِم أَعمَلَهُم فِيهَا وَهُم فِيها لَا يبخَسُونَ» هرکس زندگاني دنيا و زينت آن را بخواهد و اعمالشان را در آن جا کاملا به ايشان مي دهيم و آنها در آن جا کم داده نمي شوند.

آيه ي 23-21:

أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ؛ آيا مشرکان  را بتاني  است  که  آييني  برايشان  آورده  اند که  خدا رخصت  آن   را، نداده  است  ? و اگر قصد تاخير عذابشان  نبود ، کارشان  به  پايان  آمده   بودو ستمکاران  را عذابي  است  دردآور.

تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الكَبِيرُ ؛ ستمکاران  را بيني  که  از حاصل  اعمالشان  بيمناکند  و البته  به  کيفر خود  خواهند رسيد  ولي  آنها که  ايمان  آورده  اند و کارهاي  شايسته  کرده  اند ،  درباغهاي  بهشتند  هر چه  بخواهند نزد پروردگارشان  هست   و اين  فضل  و  بخشايش  بزرگي  است.

ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ ؛ اين  است  آن  چيزي  که  خدا آن  گروه  از بندگانش  را که  ايمان  آورده  اند و، کارهاي  شايسته  کرده  اند ، بدان  مژده  مي  دهد  بگو : بر اين  رسالت  مزدي   ازشما ، جز دوست  داشتن  خويشاوندان  ، نمي  خواهم   و هر که  کار نيکي  کند  به نيکويي  اش  مي  افزاييم  ، زيرا خدا آمرزنده  و شکر پذير است.

خداوند متعال خبر مي دهد که مشرکين انبازهايي را به ياوري و سرپرستي برگرفته اند و هر دو گروه در اعمال کفرآميز مشترک هستند و اينها از شيطان هاي انسي مي باشند که به کفر دعوت مي کنند.« شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ» و شرک و بدعت ها را براي ايشان به عنوان دين پديد آورده اند و حلال خدا را حرام کرده و حرام او را حلا نموده و آنچه را که دلشان بخواهد براي آنان دين قرار داده اند . با اين که دين همان چيزي است که خداوند متعال آن را مشروع نموده تا بندگان بر آن  اساس وي را عبادت  کنند و به وسيله آن خود را به خدا نزديک نمايند. بنابراين هيچ کس حق  ندارد چيزي را که از طرف خدا و پيامبرش نيامده باشد به عنوان دين مقّرر بدارد ، پس چگونه اين فاسقان اين کار را مي کنند که هم آنان و هم پدرانشان در کفر مشترک هستند؟! « وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ» واگر خداوند مدّت معيني را مقّرر کرده بود که در آن به گروه هاي مختلف مهلت دهد، فورا به خوشبختي اهل حق و نابود شدن اهل باطل حکم و داوري مي کرد، چون آنچه نابودي آنها را اقتضاء مي نمايد موجود است. امّا اينها بدانند که در آخرت عذاب دردناکي در پيش دارند که اينها و هر ستمگري بدان گرفتار مي شوند.

« تَرَى الظَّالِمِينَ» در اين روز کساني را که با کفر ورزيدن و ارتکاب گناهان بر خود ستم کرده اند خواهي ديد که ، « مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا» از کارهايي که کرده اند سخت بيمناکند، زيرا بر آن کيفر داده مي شوند و از آنجه که بيمناک، چيزي که از آن مي ترسد احتمال دارد به آن دچار شود و نيز احتمال دارد بدان دچار نشود، خبر داد عذابي که اين ستمکاران از آن مي ترسند، « وَاقِعٌ بِهِمْ» به آنان خواهد رسيد، چون آنها اسباب کيفر را فراهم آورده اند بدون اينکه معارضي از قبيل توبه و غيره را داشته باشند، اکنون فرصت را از دست داده اند. « وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» و کساني که با دل هايشان به خدا و کتاب ها و پيامبرانش ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند. هر  نوع عمل صالحي از اعمال قلوب و  اعمال جوارح از قبيل واجبات و مستحبات در کارهاي شايسته داخل هستند پس چنين کساني « فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ» در باغ هاي بهشت هستند . يعني در باغ هايي هستند که به بهشت اضافه شده اند، و معلوم است که حالت مضاف اليه است که «بهشت» مي باشد. پس اين باغ ها بسيار زيبا و شکوفا بوده و در آن نهرها و چشمه هاي پُر آب و منظره هاي زيبا و صداهاي دل انگيز است و درختان پرميوه و پرندگان آواز خوان به وفور يافت مي شوند، و اهل ايمان در کنار هم به سر مي برند. و در آن جا کامل ترين بهره از همزيستي و همدم شدن با دوستان عايد آدمي مي شود. باغ هايي که با گذشت زمان زيبايي اشان افزوده مي گردد و روز به روز اهالي آنها به لذت ّ هايشان اشتياق بيشتري پيدا مي کنند.« لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ» آنها هرچه در آن باغ ها بخواهند دارند. « عِندَ رَبِّهِمْ» نزد پروردگارشان، ، پس هرچه بخواهند برايشان فراهم است؛ چيزهايي که هيچ چشمي آن را نديده و هيچ گوشي آن را نشنيده و به دل هيچ انساني خطور نکرده است. « ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الكَبِيرُ» اين است فضل بزرگ. و آيا فضلي بزرگ تر از دستيابي به رضايت خداوند متعال و بهره مند شدن از لقاي او در سراي بهشت وجود دارد؟

« ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» خداوند بخشنده و  مهربان اين مژده بزرگ را که به طور مطلق بزرگ ترين نويد است به وسيله برترين انسان به کساني نويد مي دهد که ايمان آورده اند و کار شايسته کرده اند. پس برخورداري از اين نويد بزرگترين هدف است ووسيله اي که انسان را به آن مي رساند بهترين وسيله است. « قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا» بگو: در برابر رساندن اين قرآن به شما و فراخواندتان به سوي احکام آن از شما مزدي نمي  خواهم. پس منظور من اين نيست که اموالتان را از دستتان بگيرم و نمي خواهم که بر شما رياست و حکومت کنم و هدفي مادّي ندارم. « إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» احتمال دارد که معني آيه اين باشد که فقط يک چيز از شما مي خواهم که فايده آن به خود شما بر مي گردد و آن اين که به خاطر خويشاوندي مرا دوست بداريد. و اين دوست داشتن اضافه بر دوست داشتنِ براساس ايمان است، زيرا دوست داشتن پيامبر(ص) از روي  ايمان و مقدم داشتن محبت ايشان بر همه محبّت ها بعد از محبّت خدا، بر هر مسلماني فرض است. و از کساني که در اين آيه به آنان اشاره شده  است، درخواست شده است اضافه بر اين محبت ايماني، محبتي ديگر را نيز نسبت به پيامبر داشته باشند، و آن  عبارت است از محبت خويشاوندي، چون پيامبر(ص) نزديک ترين مردم و خويشاوندان خود را دعوت مي کرد تا جايي که مي گويند هيچ کس در تيره هاي قريش نبود مگر اين که پيامبر با او نسبتي داشت و به نوعي خويشاوند  او بود. و احتمال دارد که منظور اين باشد که از شما هيچ مزدي نمي خواهم مگر اين که صادقانه خدا را دوست بداريد و اين با نزديکي جستن به خدا و متوّسل شدن به او به وسيله طاعت و عبادتش که بر محبّت صادقانه و درستِ خدا دلالت مي نمايد همراه است. بنابراين فرمود:« إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» مگر  محبت به خاطر نزديکي جستن به تقّرب به خدا. طبق هر دو گفته اين استثنا دليلي است بر اين که پيامبر(ص) در برابر دعوت از آنان هيچ پاداشي نمي طلبد مگر چيزي که فايده اش به خودشان بر مي گردد، و اين مزد نيست، بلکه مزد و پاداش همان است که پيامبر(ص) به آنها داد. همانند اين که خداوند متعال مي فرمايد:« وَمَا نَقَمُوا مِنهُم إِلَّا أَن يومِنُوا بِاللَّهِ العَزيزِ الحَميدِ» و از آنان عيب و ايرادي جز اين نگرفتند که به خداوند پيروزمند و ستوده ايمان آورده اند. و مانند اين که مي گويند: « فلاني گناهي نکرده جز اين که با تو نيکي مي کند.»

« وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا» و هرکس کار نيکي انجام دهد از قبيل نماز، روزه ، حج يا نيکي کردن با مردم، بر نيکي عمل او مي افزائيم، به اين صورت که خداوند به او توفيق مي دهد تا کارهاي ديگري انجام دهد و با آن اجر و پاداش مومن اضافه مي وشد و نزد خدا و خلق جايگاهش بالا مي رود و پاداش دنيا و آخرت را به دست مي آورد. « إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» بي گمان خداوند آمرزنده و شکرگزاراست؛ گناهان بزرگ  را هرچند که بزرگ باشند به هنگام توبه کردن و دست کشيدن از آن مي آمرزد. و در مقابل عمل اندک پاداش فراوان مي دهد ، پس او با مغفرت  خويش گناهان را مي آمرزد و عيب ها را مي پوشاند و يا پذيرفتن نيکي ها آن را شکر مي گزارد و نيکي ها را چندين برابر مي نمايد.

آيه ي 24:

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَإِن يَشَأِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ؛ يا مي  گويند که  بر خدا دروغ  مي  بندد  اگر خدا بخواهد بر دل  تو مهر مي   نهد  و خدا به  کلمات  خود باطل  را محو مي  کند و حق  را ثابت  مي  گرداند  او به  هر چه  در دلها مي  گذرد داناست.

آيا کساني که پيامبر را تکذيب مي کنند، با جسارت و دروغ مي گويند:« افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا» پيامبر بر خدا دروغ بسته است؟ آنها تو را به زشت ترين چيز متّهم مي کنند و مي گويند به خدا دروغ مي بندي و ادّعاي نبّوت مي کني، و چيزي را به خداوند نسبت مي دهي که خداوند از آن پاک است، در حالي که راستگويي و امانتداري تو را مي دانند. پس چگونه به خود جرأت مي دهند که چنين دروغ صريحي را بگويند؟ بلکه با اين کار بر خدا جرات کرده اند چون اين عيب گر فتن از خداست که به تو قدرت داده تا چنين دعوت بزرگي را که به گمان آنها بزرگ ترين فساد در زمين است به راه بياندازي، زيرا خداوند به پيامبر توانايي داده بود تا دعوت را بي پرده اعلام دارد و آن را به خداوند نسبت دهد و براي تاييد آن معجزات آشکار و دلايل روشني ارائه دهد و پيروي آشکار پيامبر و چيره شدن او بر مخالفان نيز از اين جمله بود. در حالي که خداوند متعال مي توانست اين دعوت را در نطفه خفه  کند و بر دل پيامبر (ص) مهر زند و خيري به دلش وارد نشود. و وقتي بر دل او مهز مي زد همه چيز تمام مي شد . پس اين دليل قاطعي است بر صحّت و درستي آنچه پيامبر (ص) آورده  است و قوي ترين شهادت از جانب خدا براي تاييد گفته هاي اوست و هيچ شهادتي بالاتر از اين يافت  نمي شود.

بنابراين از حکمت و رحمت الهي و از سنتّ هاي جاري اوست که باطل را نابود مي  کندف گرچه گاهي اوقات باطل داراي قدرت مي گردد اما سرانجام آن نابودي است. « وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ» و با سخنان تکويني اش که تغيير نمي يابد و با وعده راستينش حق را پابرجا مي دارد که خود آن را تشريع نموده است و آن را در دل ها ثابت مي گرداند و خردمندان را بينش مي دهد. آري! خداوند بزرگ به روش هاي گوناگون حق را پابرجا مي دارد؛ يکي از اين روش ها اين است که باطل را بر مي انگيزد تا با حق مقابله کند، پس وقتي که باطل به مقابله با حق پرداخت حق با  دلايل و حجّت هايش بر آن حمله ور مي شود. آنجاست که نور و هدايت حق آشکار مي گردد و به وسيله آن باطل نابود و ريشه  کن مي شود و بطلان آن براي هرکس روشن مي گردد و حق براي هرکسي کاملا آشکار مي شود« إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ » بي گمان خداوند به آنچه در سينه هاست و به نيک و بدي که در دلهاست و آنچه پنهان داشته و آنچه آشکار نکرده  اند آگاه است.

آيه ي 28-25:

وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ؛ و اوست  که  توبه  بندگانش  را مي  پذيرد و از گناهان  عفوشان  مي  کند و هر  چه ، مي  کنيد مي  داند.

وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ؛ و دعاي  کساني  را که  ايمان  آورده  اند و کارهاي  شايسته  کرده  اند اجابت   مي کند ، و از فضل  خويش  آنان  را افزون  مي  دهد  و کافران  را به  عذابي   سخت گرفتار مي  سازد.

وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلَكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشَاء إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ؛ اگر خدا روزي  بندگانش  را افزون  کند در زمين  فساد مي  کنند ، ولي  به   اندازه  اي  که  بخواهد روزي  مي  فرستد  زيرا بر بندگان  خود آگاه  و بيناست.

وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ؛ و اوست  آن  خدايي  که  بعد از نوميديشان  باران  مي  فرستد و رحمت  خود را، به همه  جا منتشر مي  کند و اوست  کارساز و ستودني.

اين بيان کرم و لطف خداوند و گستردگي بخشايندگي و کمال لطف اوست که « يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ» توبه بندگانش را مي پذيرد وقتي که از گناهانشان دست مي کشند و بر آن پيمان مي بندند و تصميم مي گيرند که دوباره آن گناهان را انجام ندهند. پس اگر هدفشان پروردگار باشد خداوند  توبه شان را مي پذيرد، اين در حالي است که قبلا سبب نابودي و گرفتار شدن به کيفرهاي دنيوي و اخروي شان فراهم شده بود. « وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ» و گناهان و بدي ها را محو مي کند، و عيب هايي که در اثر آن گناهان به وجود مي آيند و کيفرهايي که نتيجه ارتکاب گناهان است از آنها دور مي کند. و توبه کننده نزد او ارزشمند مي گردد به گونه اي که انگار کار بدي نکرده است.

و خداوند او را دوست مي دارد و به او  توفيق انجام کارهايي مي دهد که او را به خدا نزديک مي نمايند. و از آنجا که توبه از کارهاي بزرگي است که گاهي به سبب کمال اخلاص و صداقت کامل مي شود و گاهي به علّت ناقص بودن اخلاص و صداقت ناقص خواهد شد و چه بسا فاسد و خراب شود، اگر هدف از آن اهدافي دنيوي باشد و اين چيزها جايگاهشان دل است و فقط خدا آن را مي داند آيه را با اين جمله به پايان برد:« وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ»  و مي داند آنچه را که انجام مي  دهيد.

خداوند  همه بندگان را به بازگشت و روي آوردن به سوي او و توبه کردن از کوتاهي ها فرا خوانده است. پس بندگان برحسب اجابت و پذيرش به دو گروه تقسيم شده اند: آنهايي که اجابت کرده اند و خداوند آنها را چنين توصيف نموده است:« وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» و کساني که ايمان آورده و  کارهاي شايسته  کرده اند پروردگارشان را اجابت مي کنند و از او  اطاعت مي نمايند و به دعوت او لبّيک مي گويند، چون ايمان و عمل صالحي که دارند آنها را به اين امر وادار مي نمايد . پس وقتي او را اجابت کردند خداوند کارشان را سپاس مي گزارد و او آمرزنده و شکرگزار است؛« وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ» و به آنان از فضل خود بيشتر مي دهد يعني از فضل خويش به آنان توفيق عمل مي دهد و پاداش آنها را چند برابر بيش از آنچه که اعمال آنها مستحق آن است، مي دهد. امّا کساني که دعوت خداوند را اجابت نمي نمايند و آنها کساني هستند که عناد مي ورزند، « َالْكَافِرُونَ» و به خدا و پيامبرش کفر مي ورزند، « لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ» اينان عذاب سخت و شديدي در دنيا و آخرت دارند.

سپس بيان کرد که از لطف خداوند نسبت به بندگانش اين است که او دنيا و روزي را برايشان چنان فراوان نمي کند که به دين آنها زيان برساند . پس فرمود:« وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ» و اگر خداوند روزي را براي بندگانش فراوان نمايد و گسترش دهد، در زمين سرکشي مي کنند. يعني از اطاعت خدا غافل شده و به شهوات و لذّت هاي دنيا روي مي آورند، و به آنچه که هوي و هوس آنها مي خواهد مشغول مي شوند گرچه آن چيز گناه و ستم باشد. « وَلَكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشَاء» ولي به  اندازه اي که لطف و حکمت او اقتضا مي نمايد فرو مي فرستد. « إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ» چرا که او بندگانش را مي بيند و از اوضاع و احوال آنها کاملا آگاه است. همچنان که در بعضي روايت ها آمده است که خداوند متعال مي فرمايد: « برخي از بندگانم هستند که جز ثروت و ايمانشان را سامان نمي بخشد، و اگر او را فقير گردانم فقيري او را به فساد مي کشاند. و برخي از بندگانم هستند که جز فقر و تنگدستي ايمانشان را سامان نمي بخشد، و اگر او را ثروتمند گردانم، ثروتمندي ايمانش را فاسد مي گرداند. و برخي از بندگانم هستند که ايمانشان جز با تندرستي سامان نمي يابد، و اگر او را بيمار گردانم بيماري، ايمان او را فاسد مي نمايد.

و برخي از بندگانم  هستند که ايمانشان فقط با مريضي سامان مي يابد و اگر او را تندرست کنم اين امر ايمان او را فاسد مي گرداند . همانا من کار بندگانم را طبق آگاهي خويش از آنچه که در دل هايشان است تدبير مي نمايم و من آگاه و بينا هستم.»

« وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ» و اوست که باران را نازل مي کند و با آن به داد آبادي ها و مردم مي رسد. « مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا» بعد از آن که نا اميد شدند و مدت زماني باران نيامده و گمان بردند که باران نمي آيد و نااميد گشتند و  براي قحط سالي کارهايي کردند. امّا در اين هنگام خداوند باران مي فرستد. « وَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ» و با آن رحمت خويش را مي گستراند و روزي هايي براي انسان ها و چهارپايانشان مي روياند و اين برايشان بسيار داراي اهمّيت است و از اين شادمان مي گردند.

« وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ» و اوست کارساز ستوده، که بندگانش را با انواع تدبير سرپرستي مي نمايد و منافع ديني و دنيوي شان را تامين مي کند و او در کارسازي و تدبيرش ستوده است و به  خاطر نعمت ها و انواع لطف هايي که بندگان را از آن بهره مند مي سازد قابل ستايش است.

آيه ي 29:

وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاء قَدِيرٌ؛ و از نشانه  هاي  قدرت  او آفرينش  آسمانها و زمين  و پراکندن  جنبندگان   درآن  دوست   و هر گاه  بخواهد ، بر گردآوردنشان  تواناست.

« وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» و از نشانه هاي قدرت بزرگ او و از دلايل زنده گرداندن مردگان از سوي او آفرينش آسمان ها و زمين با اين بزرگي و عظمتشان است، که بر قدرت و گستردگي فرمانروايي او دلالت مي نمايد، و استواري و آفرينش زيبا و محکم آسمان ها و زمين بر حکمت و فرزانگي خداوند دلالت مي کند و منافع و مصالحي که در آسمان ها و زمين نهاده شده است بر رحمت خدا دلالت مي کند، و اين که تنها او سزاوار انواع عبادت مي باشد و الوّهيتِ غير او باطل است. « وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةِ» و جانوران و جنبدگاني که خداوند در آسمان ها و زمين براي منفعت بندگانش پديد آورده و پراکنده کرده است از نشانه هاي قدرت  اوست. « وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاء قَدِيرٌ» و او بر گردآوردن مردم بعد از مرگشان در ميدان قيامت هر زمان که بخواهد، تواناست. پس خداوند قدرت و توانايي اين کار را دارد. و تحقق قيامت بايد مبتني بر خيري راستين باشد، و معلوم است که اخبار پيامبران و کتاب هايشان به صورت متواتر تحقق قيامت را بيان کرده اند.

آيه ي 31-30:

وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ؛ اگر شما را مصيبتي  رسد ، به  خاطر کارهايي  است  که  مي  کنيد  و خدا  بسياري  از گناهان  را عفو مي  کند.

وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ؛ شما نتوانيد در روي  زمين  از او بگريزيد و شما را جز او کارساز و ياوري   نيست.

خداوند متعال خبر مي دهد که هر مصيبتي به جسم يا اموال يا فرزندان بندگان مي رسد يا آنچه را که دوست دارند و برايشان عزيز است، از دست مي دهند، به خاطر کارهاي بدي است که انجام مي دهند و خداوند از بسياري از کارهاي بندگان گذشت مي کند . پس خداوند بر بندگان ستم نمي کند ولي آنها خودشان بر خويشتن ستم مي کنند. « وَلَو يوَّاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَي ظَهرِهَا مِن دَآبَّة» و اگر خداوند مردم را به خاطر کارهايي که کرده اند،  مواخذه مي کرد، هيچ جنبنده اي را روي زمين باقي نمي گذاشت. خداوند که کيفرها و عذاب ها را به تاخير مي اندازد بدان خاطر نيست که آن را فراموش کرده يا توانايي ندارد، بلکه در مي گذرد.

« وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ» و شما نمي توانيد از چنگال قدرت الهي فرار کنيد و او را از دستيابي به خود ناتوان سازيد، بلکه شما در زمين ناتوان هستيد و هرچه خداوند درباره شما اراده کند نمي توانيد امتناع ورزيد. « وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ» و جز خداوند هيچ گونه کارساز و ياوري نداريد که شما را سرپرستي نمايد و منافعتان را فراهم آورد، و هيچ ياوري  نداريد که زيان ها را از شما دور کند.

آيه ي 35-32:

وَمِنْ آيَاتِهِ الْجَوَارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ؛ از نشانه  هاي  قدرت  او کشتيهايي  است  چون  کوه  که  در درياها روانند.

إِن يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلَى ظَهْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ؛ ، اگر بخواهد ، باد را نگه  مي  دارد تا کشتيها بر روي  دريا از رفتن   بازمانند هر آينه  در اين  براي  صابران  شکرگزار عبرتهايي  است.

أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِمَا كَسَبُوا وَيَعْفُ عَن كَثِيرٍ؛ يا آنها را به  خاطر اعمالشان  غرقه  مي  کند و بسياري  را نيز مي  بخشايد.

وَيَعْلَمَ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِنَا مَا لَهُم مِّن مَّحِيصٍ؛ و مي  داند چه  کساني  در آيات  ما جدال  مي  کنند  آنان  را هيچ  گريزگاهي   نيست.

از نشانه هاي رحمت و توجه او به بندگانش « الْجَوَارِ فِي الْبَحْرِ» کشتي هاي بخاري و بادباني است که در دريا روانند و از بس که بزرگ اند « كَالْأَعْلَامِ» همانند کوه هاي بزرگي هستند که درياي خروشان برايشان رام شده، و آنها را از تلاطم و خروش امواج حفظ کرده است، و اين کشتي ها شما و کالاهاي فراوانتان را به شهرهاي دوردست حمل مي کنند و اسبابي را براي اين امر مسخّر نموده که شما را بر اين کار کمک مي نمايد.

سپس اين اسباب را گوشزد نمود و فرمود:« إِن يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ» اگر خداوند بخواهد باد را که سببي براي حرکت کشتي است از وزيدن مي  اندازد، « فَيَظْلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلَى ظَهْرِهِ» آن گاه که کشتي هاي در حال حرکت بر روي دريا مي ايستند؛ نه جلو مي روند و نه عقب بر مي گردند. نمي توان گفت که اين حکم شامل کشتي هاي بخاري نمي شود، چون کشتي هايي که به وسيله بخار حرکت مي کنند يکي از شرايط آنها وجود حرکت باد است. و اگر خداوند بخواهد، کشتي هاي در حال حرکت را به سبب کارهايي که سرنشينان آن کرده اند در دريا غرق و نابودشان مي گرداند، امّا خداوند بردبار است و از بسياري از گناهان در مي گذرد. « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور» بي گمان در اين امر براي هر بردبار سپاسگزاري نشانه هاست، يعني کسي که در برابر آنچه دوست ندارد و بر  او دشوار مي آيد بردباري مي ورزد خود را وادار به تحمّل دشواري طاعت يا به عقب راندن انگيزه گناه مي نمايد و به هنگام مصيبت از ابراز ناخشنودي از تقدير الهي خودداري مي کند. و به هنگام آسايش و نعمت سپاسگزار است و به نعمت پروردگارش اعتراف مي نمايد و براي او فروتني مي کند و نعمت  خدا را در راه خشنودي او صرف مي نمايد. چنين کسي از نشانه هاي خدا بهره مند مي شود. امّا کسي که صبر و بردباري ندارد و به هنگام نعمت هاي خداوند شکرگزاري نمي کند او روي گردان يا معاند است و از نشانه هاي خدا بهره مند نمي شود.

سپس خداوند متعال فرمود:« وَيَعْلَمَ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِنَا» و تا کساني که در آيات ما مجادله مي کنند و آن را به وسيله باطل خود باطل جلوه مي دهند، بدانند که « مَا لَهُم مِّن مَّحِيصٍ» هيچ گريزگاهي ندارند . يعني هيچ چيزي آنها را از عذابي که به آن گرفتار شده اند نجات نمي دهد.

آيه ي 39-36:

فَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ؛ آنچه  شما را داده  اند بهره  اين  زندگي  دنيوي  است   و آنچه  در نزد، خداست براي  آنها که  ايمان  آورده  اند و به  پروردگارشان  توکل  مي  کنند ،  بهتر و پاينده  تر است.

وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ؛ و آن  کسان  که  از گناهان  بزرگ  و زشتيها اجتناب  مي  کنند و چون  در خشم   شوند خطاها را مي  بخشايند.

وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ؛ و آنان  که  دعوت  پروردگارشان  را پاسخ  مي  گويند و نماز مي  گزارند و  کارشان  بر پايه  مشورت  با يکديگر است  و از آنچه  به  آنها روزي  داده  ايم   انفاق مي  کنند ،

وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ؛ و آنان  که  چون  ستمي  به  آنها رسد انتقام  مي  گيرند.

در اينجا خداوند مردم را تشويق مي نمايد که شيفته دنيا نشوند و به آخرت علاقمند گردند. و اعمالي که  انسان را به بهشت مي رساند بيان کرد و فرمود:« فَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ»  فرمانروايي و رياست و  اموال و فرزندان و سلامتي و صحّتي که به شما داده شده است، « فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» بهره مندي زندگاني دنياست. يعني لّذت زودگذر و فاني است. « وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى» و پاداش فراوان و نعمت هاي پايداري که نزد خداوند است از لذتّ هاي دنيا بسيار بهتر است و قابل مقايسه نيستند. و نعمت هاي آخرت ماندگارترند چون  هيچ ناگواري در آن نيست و پس گرفته نمي شوند. سپس بيان کرد که چه کساني مستحق اين پاداش هستند، و فرمود:« لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» براي کساني که ايمان آورده و بر پروردگارشان توکّل مي کنند. يعني ايمان راستين را که مستلزم اعمال ظاهري و باطني است با توکّل جمع نموده اند که توکل وسيله موافقت در هر کاري است.پس هر عملي که توکّل با آن همراه نباشد کامل نيست. توکل يعني اين که آدمي در به دست آوردن آنچه خداوند دوست دارد و دور کردن آنچه که خداوند نمي پسندد قلبا به خدا تکيه نمايد و به او اعتماد و اطمينان داشته باشد.

« وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ» و کساني که از گناهان کبيره و از اعمال زشت و ناپسند مي پرهيزند. فرق« کبائر الاثم» گناهان کبيره با « فواحش» کارهاي زشت با اين که هر دوي اين ها گناهان بزرگ هستند اين است که « فواحش» به آن دسته از گناهان بزرگ گفته مي شود که در نفس انگيزه براي ارتکاب گناهاني هستند که چنين نيستند. امّا اين زماني است که  کبائر و فواحش در کنار  هم ذکر شوند. ولي اگر به تنهايي ذکر شوند مفهوم هريک در ديگري داخل است.« وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ» و هرگاه خشمگين شوند مي بخشند. يعني به اخلاق خوب و عادات نيک خوي گرفته اند، پس بردباري خوي آنهاست و اخلاق خوب طبيعت و سرشت آنها مي باشد، حتي اگر کسي آنها را با گفتار يا کردار خود خشمگين کند آنها خشم خود را فرو مي خورند و آن را اجرا نمي کنند بلکه آن فرد را مي بخشند و در مقابلِ فردي که بدي کرده است جز نيکويي و گذشت و بخشيدن گذشت؛ منافع زيادي به بار مي آورد و مفاسد زيادي را از آنها دور مي کند. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« ادفَع بِالَّتِي هِي أَحسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَينَکَ وَبَينَهُ عَدَوَةُ کَأَنَّهُ وَلِي حَمِيمُ ، وَمَا يلقَّئهَآ إِلَّا الَّذينَ صَبَرُوا وَمَا يلَقَّئَهآ إِلَّا ذُو حَظِّ عَظِيمِ» با شيوه اي که بهتر است پاسخ بده، پس آن کسي که ميان تو و او دشمني بوده است چنان مي شود که گويا دوستي صميمي است. و اين را فرا نمي گيرد مگر کساني که بردباري کرده اند و آن را فرا نمي گيرد و نمي پذيرد مگر کسي که داراي بهره اي بزرگ است.

« وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ» و کساني که از خدايشان فرمانبرداري کرده و دعوت او را لبيک گفته اند و هدفشان خشنودي وي بوده است و مقصد نهايي شان اين بوده که به  او تقّرب جويند. و از جمله پذيرفتن دعوت الهي برپا داشتن نماز و پرداختن زکات است. پس اين امور را بر استجابت عطف  کرد و اين که از باب عطف خاص بر عام است که بر شرافت و فضيلت معطوف دلالت مي  نمايد. پس فرمود:« وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ» و نماز را به گونه اي شايسته و به صورت ظاهري و باطني و فرش و نفل برپا داشته اند.« وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» و از آنچه روزي شان کرده ايم مي بخشند. اين بخش هم شامل بخشش واجب است از قبيل زکات و انفاق بر خويشاوندان و امثال آن. و هم شامل بخشش هاي مستحب مانند صدقه هايي که به عموم مردم داده مي شود.« وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ» و کار ديني و دنيوي آنها بر پايه مشورت با يکديگر است. يعني در کارهايي که ميانشان مشترک است هيچ کس طبق نظر خود عمل نمي کند، بلکه با يکديگر مشورت مي نمايند، و اين بخشي از همدلي و محبّت آنها با يکديگر است. و از کمال خردمندي شان اين است که  هرگاه بخواهند کاري را انجام دهند که نياز به فکر و نظر داشته باشد جمع مي شوند و با يکديگر مشورت مي نمايند و در آن کار به بررسي و کاوش مي پردازند تا مصلحت برايشان مشخص گردد آن گاه آن را غنيمت دانسته و بلافاصله به آن عمل مي کنند. کارهايي که ميان مسلمانان مشترک  است و در آن مشورت صورت مي گيرد مانند رايزني در مورد جنگ و جهاد ، تعيين مسئولين و فرماندهان، قضات، و غيره، و بررسي در مسايل دين به صورت عام. مشورت و تحقيق در اين کارها به منظور آن که صحيح از غلط تشخيص داده شود چيزي است که خداوند آن را دوست مي دارد و در اين آيه داخل  است.

« وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ» و هرگاه از سوي دشمنان به آنها تجاوزي شود، « هُمْ يَنتَصِرُونَ» از آنجا که  عزت و توانايي دارند انتقام مي گيرند، و خوار نخواهند بود، بلکه مي توانند انتقام بگيرند. پس آنها را به ايمان آوردن و توکّل کردن بر خدا و پرهيز از گناهان کبيره و کارهاي زشت که اين سه ويژگي سبب مي شوند خداوند گناهان کوچک را بيامرزد و اطاعت کامل و استجابت پروردگارشان و برپاي داشتن نماز و انفاق در راه هاي نيکوکاري و مشورت در کارها و پيروي بر دشمنان که خصلت ها و عادات  کمال اند توصيف نمود . بنابراين آنان کارهاي کوچک تر را به طريق اولي انجام مي دهند و کارهايي که برعکس  اينهاست  انجام نمي دهند.

آيه ي 43-40:

وَجَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ؛ جزاي  هر بدي  بديي  است  همانند آن   پس  کسي  که  عفو کند و آشتي  ورزد  مزدش  با خداست  ، زيرا او ستمکاران  را دوست  ندارد.

وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ؛ بر کساني  که  پس  از ستمي  که  بر آنها رفته  باشد انتقام  مي  گيرند ،، ملامتي نيست.

إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ؛ ملامت  در خور کساني  است  که  به  مردم  ستم  مي  کنند و به  ناحق  در روي   زمين سرکشي  مي  کنند  براي  آنهاست  عذابي  دردآور.

وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ؛ و آن  که  صبر کند و از خطا در گذرد ، اين  از کارهاي  پسنديده  است.

خداوند در اين آيه مراتب کيفرها را بيان کرده است: عدل، فضل، ظلم.

عدل يعني در مقابل بدي، همسان آن؛ بدي کردن نه بيش تر و نه کم تر. پس فرمود: در مقابل کشته شدن فرد، فرد کشته مي شود، و هر عضوي در مقابل همان عضو بريده مي شود، و مال به اندازه و همسان آن گرفته مي شود. فضل يعني گذشت از کسي که بدي کرده است، بنابراين فرمود:« فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» هرکس ببخشد و صلح و صفا ايجاد کند، پاداش او بر خداوند است و به او پاداش بزرگي مي دهد . و خداوند براي عفو و گذشت ، اصلاح را شرط نموده است تا بر اين دلالت نمايد که اگر گناهکار شايسته آن نباشد که از وي گذشت شود و عفو گردد، و مصلحت شرعي نيز مقتضي آن بود که کيفر داده شود، در اين صورت گذشت و بخشش چيزي نيست که شرع به انجام دادن آن امر کرده باشد.

وقتي خداوند بيان نمود که پاداش عفو  کننده بر خداست اين  امر مردم را به عفو و گذشت تشويق مي نمايد و اينکه بنده با  مردم همان رفتاري را بکند که دوست دارد خداوند با او اين رفتار را انجام دهد. پس همان طور که دوست دارد خداوند او را عفو کند او نيز مردم را عفو کند و ببخشد. و همان طور که دوست دارد خداوند از  او درگذرد و چشم پوشي کند او نيز از مردم چشم پوشي کند، چرا که پاداش و کيفر از نوع عملي است که انسان انجام مي دهد.

و امّا مرتبه ظلم را خداوند اين گونه بيان نموده است:« إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» بي گمان او کساني را که بر ديگران ستم مي کنند و يا در مقابل کسي که در حق آنها جنايت کرده است جنايتي بيش تر از جنايت او مرتکب مي شوند که اين اضافه ظلم است دوست ندارد.

« وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ» و اگر کسي که بر او ستم رفته است انتقام بگيرد، « فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ» بر آنان گناه و اشکالي نيست. و اين که فرمود:« وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ» و کساني که بر آنها تجاوز شده و نيز فرمود: وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ » و کسي که پس از ستم ديدن خويش انتقام بگيرد، بر اين دلالت مي نمايد که ستم و تجاوز حتما واقع مي شود. و امّا اگر کسي اراده کند به حقوق ديگران تجاوز نمايد و به آنان ستم کند، بدون آن که اراده اش را عملي نمايد، در اين صورت به مانند آنچه که اراده کرده است مجازات نمي شود، بلکه طوري توبيخ و تاديب مي گردد که او را از آن قول يا فعلي که از وي صادر شده است منحرف گرداند. « إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ» عقاب و کيفر شرعي بر کساني است که به مردم ستم مي کنند و به ناحق در زمين تباهي مي جويند. و اين شامل ستم  و تجاوز بر خون و اموال و آبروي مردم مي شود. « أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ» ايشان عذاب دردناکي در پيش دارند؛ عذابي که دل ها و جسم ها را طبق ستم و تجاوزشان به درد مي آورد.

« وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ» و هرکس در مقابل اذّيت و آزاري که از سوي مردم به او مي رسد صبر و بردباري ورزد و آنها را ببخشد و از آنچه از آنها سر زده است، گذشت کند، « إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» اين از کارهايي است که خداوند آدمي را بر انجام آن تشويق نموده و بر آن تاکيد کرده و خبر داده است که اين را جز بردباران و آنهايي که بهره اي بزرگ دارند، نمي پذيرند، و فقط کساني به آن توفيق مي يابند که داراي همّت والا و داراي خرد و بينش باشند، زيرا انتقام نگرفتن دشوارترين امر بر نفس آدمي است ، و بردباري در برابر اذّيت و آزار، و گذشت در مقابل تعامل نابهنجار ديگران و نيکي کردن در برابر آنان بسي دشوارتر و دشوارتر است . ولي اين کار براي کسي آسان است که خداوند آن را بر وي آسان گردانده و در مسير انصاف نفس خويش به اين صفت با نفس خود مبارزه  کرده و در اين مسير از خداوند  استعانت طلبيده باشد.

آيه ي 46-44:

وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن وَلِيٍّ مِّن بَعْدِهِ وَتَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَى مَرَدٍّ مِّن سَبِيلٍ؛ هر کس  را که  خدا گمراه  کند از آن  پس  هيچ  دوستي  نخواهد داشت   و  ظالمان  را مي  بيني  که  چون  عذاب  را بنگرند ، مي  گويند : آيا ما را راه   بازگشتي هست  ?

وَتَرَاهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا خَاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِيٍّ وَقَالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذَابٍ مُّقِيمٍ ؛ آنها را مي  بيني  که  به  جهنم  مي  برند  ترسان  و ذليل  از گوشه  چشم  نگاهي ، دزديده  مي  کنند  کساني  که  ايمان  آورده  بودند مي  گويند : اينان  خود و  کسانشان  را در روز قيامت  بر باد دادند  آگاه  باش  که  ستمکاران  در  عذاب  دايم  خواهند بود.

وَمَا كَانَ لَهُم مِّنْ أَوْلِيَاء يَنصُرُونَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن سَبِيلٍ؛ جز خدا يار و مددکاري  ندارند و هر کس  را که  خدا گمراه  کند هيچ  راهي  برايش  نيست.

 خداوند متعال خبر مي دهد که تنها او هدايت مي کند و گمرا مي سازد، « وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن وَلِيٍّ مِّن بَعْدِهِ» و هرکس را که خداوند به سبب ستمگري اش گمراه سازد بعد از خدا هيچ کارسازي ندارد که او را سرپرستي نمايد و هدايت کند. « وَتَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ» و ستمگران را خواهي ديد که وقتي عذاب و آن منظره ي وحشتناک را مشاهده کنند اظهار ندامت و پشيماني بزرگ مي نمايند و برگذشته تاسف مي خورند. « يَقُولُونَ هَلْ إِلَى مَرَدٍّ مِّن سَبِيلٍ» و مي گويند: آيا راه چاره اي براي ما هست که به دنيا بازگرديم تا عملي غير از آنچه مي کرديم انجام دهيم؟ و  اين خواستن چيزي است که محال است و امکان  ندارد.

« وَتَرَاهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا خَاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ» و آنان را خواهي ديد که بر آتش عرضه مي شوند در حالي که بر اثر مذلّت و خواري که در دل هايشان است کز کرده اند و به هم آمده اند. « يَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِيٍّ» و از ترس و وحشت آتش جهنّم مستقيم به آن نگاه نمي کنند، بلکه با گوشه چشم و مخفيانه به آن نگاه مي کنند. « وَقَالَ الَّذِينَ آمَنُوا» وقتي سرنوشت مردم آشکار مي گردد و صادقان از ديگران مشخص مي شوند، مومنان مي گويند:« إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» بي گمان زيان  کاران حقيقي کساني هستند که در روز قيامت خود و خاندان خود را بر زبان مي  افکنند و پاداش فراوان را از دست مي دهند، و به عذاب دردناک گرفتار مي شوند و ميان آنها و خانواده هايشان جدايي افکنده مي شود. پس در کنار هم ديگر گرد نمي آيند.« أَلَا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذَابٍ مُّقِيمٍ» آگاه باش! بي گمان کساني که با کفر ورزيدن و ارتکاب گناهان بر خود ستم کرده اند در عذابي پايدار هستند. يعني در وسط عذاب هستند و در آن فرو رفته و هرگز از آن بيرون نمي آيند و يک لحظه عذاب از آنها کاسته نمي شود و آنان در آن نااميد هستند.

« وَمَا كَانَ لَهُم مِّنْ أَوْلِيَاء يَنصُرُونَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ» و آنان ياوران و دوستاني ندارند که در برابر خداوند آنان را ياري دهند آن گونه که در دنيا اين خيال را در سر خود مي پرورانند که در قيامت ياوراني دارند. پس در قيامت براي آنان و براي ديگران روشن خواهد شد و اسبابي که آنان بدان اميد بسته بودند از دست مي دهند و عذاب خدا که به سويشان مي آيد از آنها دور گردانده نمي شود. « وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن سَبِيلٍ» وهرکس را که خداوند گمراه سازد هيچ راهي ندارد که هدايت را به دست آورد. پس اينها که گمان بردند انبازهايي که شريک خدا ساختند به آنها فايده مي رساند و زيان را از آنها فايده مي رساند و زيان را از آنها دور مي کند گمراه کشته و در اين روز گمراهي شان مشخّص مي گردد.

آيه ي 48-47:

اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُم مِّن مَّلْجَأٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُم مِّن نَّكِيرٍ؛ پيش  از آنکه  روزي  بيايد که  از جانب  خدا بازگشتي  ندارد ، به   پروردگارتان ، پاسخ  قبول  دهيد  در آن  روز نه  پناهي  خواهيد داشت  و نه  کسي   از شما دفاعي  تواند کرد.

فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنسَانَ كَفُورٌ ؛ اگر اعراض  کنند ، تو را نفرستاده  ايم  که  نگهبانشان  باشي   بر تو جز  تبليغ  رسالت  هيچ  نيست   و ما چون  به  انسان  از رحمت  خود بچشانيم   شادمان  مي گردد ، و اگر به  خاطر کارهايي  که  کرده  است  ناروايي  بدو رسد  ناسپاسي  مي کند.

خداوند بندگانش را فرمان مي دهد تا با اطاعت از آنچه او بدان فرمان داده و پرهيز از تاخير در آن، دعوت پروردگارشان را بپذيرند. « مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ» پيش از آن که روز قيامت فرا رسد، که برگشتي ندارد ، و ديگر گذشته جبران نمي شود. در آن روز بنده پناهگاهي ندارد که به آن پناه ببرد و از دست پروردگارش فرار کند. بلکه فرشتگان مردم را از هر سو محاصره و  احاطه کرده اند و خلق صدا زده مي شوند، « يمَعشَرَ الجِنّ وَالإِنسِ إِن استَطَعتُم أَن تَنفُذُوا مِن أَقطَارِ السَّمَواتِ وَالأَرضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلطَنِ» اي گروه انس و جن! اگر مي توانيد از کناره هاي آسمانها و زمين بگذريد، بگذريد. امّا جز با تواني شگرف نمي توانيد بگذريد. در اين روز بنده گناهاني را که  مرتکب شده است نمي تواند  انکار کند ، بلکه اگر انکار نمايد اعضا و جوارح او عليه وي شهادت مي دهند. در اين آيه و  امثال آن آرزوهاي دورو دراز مذّمت شده و به غنيمت شمردن فرصت در هر کاري که براي بنده پيش مي آيد دستور داده است چون  تاخير در انجام مسئوليت آفاتي به همراه دارد. « فَإِنْ أَعْرَضُوا» پس اگر از آنچه تو آورده اي بعد از آن که کاملا بيان و روشن گرديده است روي گرداندند، « فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا» تو را بر آنان نگهبان و مسئول قرار نداده ايم، که از اعمال آنها پرسيده شوي، « إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ» بلکه وظيفه تو فقط رساندن است. پس وظيفه ات را انجام داده اي و پاداش تو بر خداوند است، خواه آنها بپذيرند و خواه روي بگردانند، و حساب آنها با خداست؛ خداوندي که اعمال کوچک و بزرگ و اعمال ظاهري و باطني آنها را ثبت وضبط مي نمايد. سپس خداوند متعال حالت  انسان را بيان کرد که هرگاه به او لطف و مرحمتي از جانب خدا برسد از قبيل تندرستي، روزي راحت و فراوان، مقام و مرتبه و امثال آن، « فَرِحَ بِهَا» بي نهايت بدان شادمان مي گردد و تنها در فکر آن مي باشد، و لازمه ي اين کار آن است که به اين نعمت ها آرامش پيدا مي کند و از کسي که نعمت را به او بخشيده است روي گردان مي شود. « وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ» و اگر بيماري يا فقر يا امثال آن به او برسد، « بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ» به سبب کارهايي که خودشان کرده اند، « فَإِنَّ الْإِنسَانَ كَفُورٌ» آن گاه انسان ناسپاس مي گردد. يعني طبيعت او چنان است که در برابر امت هاي گذشته ناسپاسي مي کند و از رنج و بدبختي که به او رسيده است ابراز  ناخشنودي مي نمايد.

آيه ي 50-49:

لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاء يَهَبُ لِمَنْ يَشَاء إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَن يَشَاء الذُّكُورَ؛ از آن  خداست  فرمانروايي  آسمانها و زمين   هر چه  بخواهد مي  آفريند  به هر، که  بخواهد دختر مي  بخشد و به  هر که  بخواهد پسر مي  بخشد.

أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَإِنَاثًا وَيَجْعَلُ مَن يَشَاء عَقِيمًا إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ ؛ و يا هم  پسر دهد و هم  دختر  و هر کس  را بخواهد عقيم  مي  گرداند ،  زيرااو دانا و تواناست.

در  اين آيه از گستردگي فرمانروايي خدا و نفوذ تصرّف او در ميان خلق آن گونه که بخواهد و اين که او همه کارها را تدبير مي نمايد خبر داده است. به  گونه اي که تدبير الهي چنان فراگير است که حتي شامل چيزهايي مي شود که ارتباط مستقيمي با بندگان دارند، از قبيل نکاح که يکي از اسباب زاد و ولد است، اما در حقيقت اين خداست که براساس مشيت خود فرزندان را به آنان مي بخشد. پس خداوند متعال به آنها فرزنداني پسر يا دختر ميدهد؛ به بعضي دختر مي دهد و به برخي پسر مي بخشد. و به بعضي نيز هم پسر و هم دختر مي دهد و بر خي را نازا مي گرداند.« إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ» بي گمان او به هر چيزي داناست و بر هر چيزي تواناست. پس او با  علم خود تصّرف مي نمايد و با قدرت خويش آفريده هايش را زيبا و محکم مي آفريند.

آيه ي 51:

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ؛ هيچ  بشري  را نرسد که  خدا جز به  وحي  يا از آن  سوي  پرده  ، با او سخن  گويد  يا فرشته  اي  مي  فرستد تا به  فرمان  او هر چه  بخواهد به  او وحي  کند  اوبلند پايه  و حکيم  است.

وقتي که تکذيب کنندگانِ پيامبران، آنهايي که به خدا کفر ورزيده بودند، از روي تکّبر و سرکشي گفتند:« لَولَا يکَلِّمُنَا اللَّهُ أَو تَأتِينَآ ءَايةُ» چرا خدا با ما سخن نمي گويد يا نشانه اي براي ما نمي آورد. خداوند با اين آيه کريمه به آنها پاسخ داد و بيان کرد که او فقط با بندگان برگزيده اش يعني با پيامبران سخن مي گويد، و سخن گفتن وي به صورت هاي ذيل است: يا اينکه خداوند « يُكَلِّمَهُ اللَّهُ» از طريق وحي با پيامبر سخن مي گويد که وحي را بر قلب او القا مي کند بدون  اينکه فرشته اي بفرستد، و بدون اين که به صورت شفاهي با پيامبر سخن بگويد.« أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء» يا اينکه خداوند به وسيله قاصدي که فرشته است مانند جبرئيل يا کسي ديگر از فرشتگان با پيامبر سخن مي گويد که آن فرشته به فرمان خدا نه به دلخواه خود هرآنچه را که خداوند بخواهد به پيامبر وحي مي کند.« إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ» بدون شک ذات خداوند متعال و والاست و صفات او بلند مرتبه و کارهايش بزرگ است، و او بر همه چير چيره مي باشد و همه مخلوقات در برابر او سر تسليم فرود آورده اند. با حکمت است و هريک از مخلوقات و از آيين ها را در جاي مناسب قرار مي دهد.

آيه ي 52:

وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ؛ همچنين  کلام  خود را به  فرمان  خود به  تو وحي  کرديم   تو نمي  دانستي  کتاب و، ايمان  چيست   ولي  ما آن  را نوري  ساختيم  تا هر يک  از بندگانمان  را  که بخواهيم  بدان  هدايت  کنيم  و تو به  راه  راست  راه  مي  نمايي  ،

« وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» همان گونه که به پيامبران پيش از تو وحي کرده ايم به تو نيز فرمان خود روحي را وحي نموده ايم. و روح، همين قرآن کريم  است. آن را روح ناميد چون به وسيله روح تن ها حيات و زندگي مي يابند، همچنين به وسيله قرآن دل ها و ارواح جان و زندگي مي يابند و منافع دنيا و دين را به دست مي آورند. چون در قرآن خير و دانش فراواني وجود دارد. و اين يک منّت و احسان محض از جانب خدا بر پيامبر و بندگان  مومنش مي باشد، بدون اين که از سوي آنها وسيله و سببي باشد. بنابراين فرمود:« مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ»  يعني قبل از اين که قرآن بر تو نازل شود کتاب و ايمان را نمي دانستي. يعني از اخبار کتاب هاي گذشته آگاهي نداشتي و ايمان و عمل به قوانين و آيين هاي الهي را نمي دانستي، بلکه بي سواد بودن و خواندن و نوشتن را بلد نبودي. پس اين کتاب به نزد تو آمد که « جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا» آن را نوري گردانيده ايم که به وسيله آن هرکس از بندگانمان را که بخواهيم هدايت مي کنيم و بندگان در تاريکي هاي کفر و بدعت و هواپرستي به وسيله آن راه را روشن مي يابند و با آن حقايق را مي دانند و به وسيله آن به راه راست راهياب مي گردند. « وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» و بي گمان تو به راه راست هدايت مي کني. يعني راه راست را براي آنها بيان مي نمايي و توضيح مي دهي و آنان را به در پيش گرفتن آن تشويق مي کني و آنها را از ضد آن باز مي داري و مي ترساني. سپس صراط مستقيم را تفسير کرد و فرمود:

آيه ي 53:

صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ؛ راه  آن  خدايي  که  از آن  اوست  هر چه  در آسمانها و زمين  است   آگاه   باشيدکه  همه  کارها به  خدا باز مي  گردد.

« صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» راهي که خداوند براي بندگانش قرار داده و به آنه خبر داده است که اين راه، انسان را به خدا و به سراي بهشت مي رساند. « أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ» بدان که همه کارهاي خير و شر به خداوند باز مي گردد، پس هرکس را طبق عملش مجازات مي کند؛ اگر عملش خوب باشد به او پاداش خوب مي دهد و هرکس عملش بد باشد سزاي بد به او مي دهد.

پايان تفسير سوره ي شوري

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره