فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي فصلت

مکي و 54 آيه است.

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 8-1:

حم؛ حا ، ميم

تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ؛ کتابي  است  که  از جانب  آن ، بخشاينده  مهربان  نازل  شده  است.

كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ کتابي  است  که  آيه  هايش  به  وضوح  بيان  شده  ، قرآني  است  به  زبان  عربي.

بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ؛ هم  مژده  دهنده  است  و هم  بيم  دهنده   بيشترشان  از آن  اعراض  کرده  اند  وسخن  نمي  شنوند.

وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِن بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ؛ گفتند : دلهاي  ما از آنچه  ما را بدان  دعوت  مي  کني  در پرده  است  و، گوشهامان  سنگين  است  و ميان  ما و تو حجابي  است   تو به  کار خود پرداز و  ما نيز به  کار خود مي  پردازيم.

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ؛ بگو : من  انساني  هستم  همانند شما  به  من  وحي  شده  که  خدايتان  خدايي   است يکتا  پس  بدو روي  آوريد و از او آمرزش  بخواهيد  و واي  بر مشرکان   :

الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ؛ آنهايي  که  زکات  نمي  دهند و به  آخرت  ايمان  ندارند.

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ؛ آنان  را که  ايمان  آورده  اند و کارهاي  شايسته  مي  کنند ، پاداشي  است ، تمام ناشدني.

خداوند متعال به بندگانش خبر مي دهد که اين کتاب در بزرگ و قرآن زيبا « تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» از سوي خداوند بخشاينده مهربان نازل شده؛ خداوندي که رحمت او همه چيز را در بر گرفته است که يکي از بزرگترين رحمت هاي او فرو فرستادن اين کتاب مي باشد که به وسيله آن چنان علم و هدايت و نور و شفا و رحمت و خير فراواني حاصل شده است که بزرگ ترين نعمت هاي او بر بندگان است ، يگانه راه خوشبختي در هر دو جهان مي باشد. سپس کتاب را ستود و بيان کرد که کاملا روشنگر است. پس فرمود:« فُصِّلَتْ آيَاتُهُ» هر چيز را جداگانه تفصيل داده و تبيين نموده است و اين مستلزم بيان و روشنگري کامل و جدا کردن هر چيز از ديگري و مشخّص کردن حقايق است. « قُرْآنًا عَرَبِيًّا» به زبان شيواي عربي که کامل ترينِ زبان ها است آيات آن تفصيل و تبيين شده است. « لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» براي قومي که مي دانند. يعني تا معني اش برايشان روشن گردد و همان طور که کلمات و الفاظ آن روشن است، هدايت را نيز برايشان از گمراهي مشخص گرداند. امّا جاهلاني که هدايت و رهنمود ، چيزي جز گمراهي به آنها نمي افزايد و روشنگري جز کوري و نابينايي به آنان اضافه نمي کند، اين قرآن براي آنها بيان نگرديده است.« سَوَآءُ عَلَيهِم ءأَنذَرتَهُم أَم لَم تُنذِرهُم لَا يومِنُونَ»  برايشان يکسان است چه آنها را هشدار دهي و چه آنان را هشدار ندهي ايمان نمي آورند.

« بَشِيرًا وَنَذِيرًا» قرآن انسان را به پاداش دنيا و آخرت مژده مي دهد و او را از عذاب دنيا و آخرت مي ترساند و تفصيل هريک را بيان کرده است و اسباب و اوصافي را که موجب برخورداري انسان از مژده خدا و يا گرفتار شدن وي به عذاب او مي شوند ذکر کرده است. بنابراين کتابي را که داراي چنين صفاتي است بايد پذيرفت و به آن يقين نمود و به آن ايمان آورد و بدان عمل کرد. ولي بيشتر مردم همانند مستکبران روي گردانند.« فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ» پس آنها به قرآن گوش فرا نمي دهند؛ گوش فرا دادنِ قبول و استجابت، گرچه آن را با گوش ها مي شنوند؛ شنيدني که به وسيله ي آن حجّت شرعي بر آنها اقامه مي گردد.« وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِن بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ» و کساني که از قرآن روي گردانند و اظهار مي دارند که از آن بهره مند نمي شوند چرا که راههاي رسيدن به آن را بسته اند، گفتند: در برابر چيزي که ما را به سوي آن  فرا مي خواني دل هاي ما در پوشش هايي قرار گرفته و در گوش هايمان سنگيني است. يعني در گوش هايمان کري هست، بنابراين ما نمي شنويم و ميان ما و تو حجابي است که تو را نمي بينيم.

يعني اظهار کردند که از قرآن روي گردان مي باشند و نفرت خود را از آن، و خرسندي خويش ر ا از آنچه که بر آن هستند اظهار داشتند. بنابراين گفتند:« فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ» همچنان که تو عمل کردنِ به دينت را دوست داري و آن را مي پسندي ما هم کاملا عمل نمودن به دين خود را مي پسنديم. اين از بزرگ ترين رسوايي هاست، چرا که آنها راضي شدند که به جاي هدايت، در گمراهي مانند و به جاي ايمان، کفر را برگزينند و آخرت را به دنيا فروختند.

« قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ» اي پيامبر! به آنها بگو: من فقط انساني مثل شما هستم. يعني من همانند شما انساني هستم و اختياري ندارم و آنچه را که شما به شتاب مي طلبيد، نزد من نيست. و آنچه که خداوند به وسيله آن مرا بر شما فضيلت و برتري داده اين است که به من وحي مي شود و مرا فرمان داده  تا از آن پيروي کنم و شما را به آن دعوت نمايم. « َفاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ» پس، با تصديق نمودن خبري که خداوند داده است از راهي پيروي کنيد که انسان را به خدا مي رساند و از اين حقيقت استقامت است، و همواره و هميشه چنين باشيد. و فرمود:« إِلَيْهِ» به سوي او رو کنيد. در اينجا اخلاص را يادآوري نموده است، که عمل کننده بايد هدف و منظورش از انجام دادن هر عملي رسيدن به خدا و بهشت باشد پس با اين چيز، عمل او خالص و صالح و مفيد مي شود. و اگر در عمل او اين هدف وجود داشته باشد عملش باطل مي گردد. و از آن جا که بندگان ِ حريص بر استقامت هم به علّت تقصير در انجام آن چه بدان امر شده و يا مرتکب شدن آنچه از آن نهي شده اند از آنان کوتاهي سر مي زند، بنابراين آنها را دستور داد تا آمرزشي همراه با توبه از خدا بخواهند . پس فرمود:« وَاسْتَغْفِرُوهُ» و از او آمرزش بخواهيد. سپس کساني را مورد تهديد قرار داد که استقامت نمي ورزند و فرمود:« وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ  ؛ الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ» و واي به حال مشرکان؛ آن کساني که زکات نمي دهند. يعني کساني که جز او چيزهاي ديگري را عبادت مي کنند که مالک هيچ سود و زيان و مرگ و زندگي و رستاخيزي نيستند، و آنها خودشان را آلوده  کرده اند، و با  توحيد و يگانه پرستي و اخلاص خويشتن را پاکيزه نکرده، و نماز نخوانده و زکات نپرداخته  اند. پس آنها نه حق خداوند را با يکتاپرستي و توحيد و خواندن نماز انجام داده اند و نه زکات پرداخته اند تا از سوي آنها فايده اي به مردم برسد.« وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ» و ايشان به آخرت باور ندارند. يعني به زنده شدن و بهشت و جهنم ايمان نمي آورند. بنابراين وقتي ترس از دل هاي ايشان دور گرديد اقدام به انجام  کارهايي کردند که در آخرت به آنها زيان مي رساند.

وقتي از کافران سخن به ميان آورد، مومنان و حالت آنان و  اجرشان را بيان نمود و فرمود:« إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» بي گمان کساني که به اين کتاب و آنچه که اين کتاب در بردارد و به باور داشتن ِ به آن فرا خوانده است ايمان آورده اند، و ايمان  خود را با انجام دادن کارهاي شايسته تصديق کرده اند که آن اعمال هم مخلصانه انجام شده و هم در انجام آن از قرآن و سنّت پيروي شده است. « لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» آنان پاداشي  بزرگ و تمام نشدني دارند. بلکه پاداش آنها همواره ادامه خواهد داشت و هر لحظه افزون تر مي شود و همه لّذت ها و دوست داشتني ها را در بردارد.

آيه ي 12-9:

قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ؛ بگو : آيا به  کسي  که  زمين  را در دو روز آفريده  است  کافر مي  شويد و  براي او همتايان  قرار مي  دهيد ? اوست  پروردگار جهانيان.

وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ؛ بر روي  زمين  کوهها پديد آورد و آن  را پر برکت  ساخت  و به  مدت  چهار  روزرزق  همه  را معين  کرد ، يکسان  براي  همه  سائلان.

ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ؛ سپس  به  آسمان  پرداخت  و آن  دودي  بود  پس  به  آسمان  و زمين  گفت  :  خواه يا ناخواه  بياييد  گفتند : فرمانبردار آمديم.

فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ؛ آنگاه  هفت  آسمان  را در دو روز پديد آورد  و در هر آسماني  کارش  را  به آن ، وحي  کرد  و آسمان  فرودين  را به  چراغهايي  بياراستيم  و محفوظش   داشتيم  اين  است  تدبير آن  پيروزمند دانا

خداوند کيفر کافران را انکار کرده و مي فرمايد بايد از کفر آنها تعجب کرد؛ کساني که همتاياني براي او  قرار داده و آنها را شريک او ساخته و عبادت هايشان را براي آنها انجام مي دهند و آنان را با پروردگار بزرگ مساوي قرار مي دهند؛ فرمانرواي بخشنده و بزرگواري که زمين بزرگ و پهناور را در دو روز آفريد سپس آن را در دو روز گستراند و کوه ها را از بالا به صورت ميخ بر آن کوبيد که آن را محکم نمايد و از تکان خوردن و از جا در رفتن آن را نگه مي دارد.

پس آفرينش زمين را کامل گرداند و آن را گستراند و روزي هاي آن را بيرون آورد. « فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ» در مدّت چهار روز کامل اينها انجام گرفت، ذکر تعداد اين روزها براي کساني است که درباره ي آن مي پرسند، و تو را همانند خداوند آگاه کسي خبر نمي دهد. پس اين خبر راستين است که در آن هيچ کم و کاستي نيست. « ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ» سپس بعد از آفريدن زمين قصد آفرينش آسمان را کرد در حالي که آسمان دودي بود برآمده بر روي آب. « فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا» پس خداوند به آسمان و زمين فرمود: خواسته يا ناخواسته به فرمان من گردن نهيد چون فرمان من قطعا اجرا شدني است. « قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ » گفتند: به دلخواه آمديم. يعني ما اراده ايي نداريم که مخالف اراده تو باشد.

« فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ» پس آفرينش آسمان ها و زمين در شش روز انجام يافت، از روز يکشنبه شروع شد و جمعه پايان پذيرفت با اين که قدرت الهي و خواست او مي تواند همه آفريده ها را در يک لحظه بيافريند. ولي اگر او تواناست، با حکمت و مهربان نيز هست. پس، از حکمت و مهرباني او اين بود که آفرينش آسمانها و زمين را در اين مدت تعيين شده قرار داد.

ظاهر اين آيه با آيه اي که در سوره نازعات بعد از موضوع آفرينش آسمانها ذکر شده تعارض دارد که مي فرمايد:« وَالأَرضَ بَعدَ ذَلِکَ دَحَهَآ» پس از آن، زمين را گستراند. با اين که در  کتاب خدا تعارض و اختلافي نيست ، آن گونه که آفرينش زمين بر آفرينش آسمان ها مقدّم بوده همان طور که در اينجا بيان شده است ، و گستراندن زمين به صورتي که « أَخرَجَ مِنَها مَآءَهَا وَمَرعَها، وَالجِبَالَ أُرسَهَا» « آب و چراگاهش را از آن بيرون آورده و کوه ها را بر آن ميخ کرد» بعد از آفرينش آسمانها صورت گرفته است همان طور که در سوره نازعات بيان شده است . بنابراين فرمود:« وَالارضِ بَعدَ ذَلِکَ دَحَهَآ، أَخرَجَ مِنَها» و زمين را بعد از آفرينش آسمانها گستراند به صورتي که از آن آب بيرون آورد. و نفرمود: زمين را بعد از آن آفريد.

« وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا» و به هر آسماني امر و تدبير مناسب آن را که حکمت احکم الحاکمين اقتضا نموده بود وحي کرد. « وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ» و آسمان دنيا را با چراغ هايي آراستيم و اين چراغ ها ستارگان  هستند که روشنايي مي دهند و به وسيله آنها مردم راهياب مي شوند و باعث زينت و زيبايي هستند. « وَحِفْظًا» و با آن آسمان محافظت مي شود و شياطين وقتي که براي استراق سمع به آسمان مي روند با اين ستاره ها رانده مي شوند. « ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ » آنچه در زمين و آسمان و آنچه در ميان آنهاست برنامه ريزي خداوند تواناست که با توانايي اش بر همه چيز چيره است و به تدبير آن پرداخته و با قدرت خويش مخلوقات را آفريده است. داناست و با دانايي و علم خود همه مخلوقات را احاطه نموده  است ،مخلوقاتي که حاضر و مخلوقاتي که حاضر نيستند.

آيه ي 14-13:

فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ؛ پس  اگر اعراض  کردند ، بگو : شما را از صاعقه  اي  همانند صاعقه  اي  که   برعاد و ثمود فرود آمد مي  ترسانم.

إِذْ جَاءتْهُمُ الرُّسُلُ مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاء رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ ؛ آنگاه  که  رسولان  از پيش  رو و پشت  سر نزدشان  آمدند و گفتند که  جز خداي ، يکتا را مپرستيد ، گفتند : اگر پروردگار ما مي  خواست  فرشتگان  را از آسمان نازل  مي  کرد  ما به  آنچه  شما بدان  مبعوث  شده  ايد ايمان  نمي  آوريم.

خالص ننمودن طاعت و عبادت از سوي مشرکان براي اين پروردگار بزرگ و يگانه و قهّار که مخلوقات تسليم فرمان او هستند و تقدير او در آنها نافذ است امري عجيب مي باشد و عجيب تر اين که آنها براي خداوند همتاياني قرار داده اند که آنها را با خداوند برابر قرار مي دهند در حالي که آن همتايان و معبودهاي باطل در اوصاف و کارهايشان ناقص اند. و اگر روي گرداني اينها ادامه يابد مسلّما به عذاب هاي دنيوي و اخروي گرفتار مي شوند. بنابراين آنها را ترساند و فرمود:« فَإِنْ أَعْرَضُوا» پس اگر اين تکذيب کنندگان بعد از آن که اوصاف قرآن و صفات خداوند بزرگ براي آنها بيان شد روي گردان شدند، « فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً» بگو: شما را از عذابي مي ترسانم که شما را ريشه کن و نابود مي کند. « مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ» همان عذابي که دو قبيله معروف عاد و ثمود را نابود کرد. و  عذاب آنها را فرو گرفت و اين به خاطر ستمگري و کفرورزي شان بود.

« إِذْ جَاءتْهُمُ الرُّسُلُ مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ» هنگامي که پيغمبران يکي پس از ديگري به نزد ايشان آمدند. و دعوت همه پيامبران يکي بود و آن اين که :« أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ» جز خدا را پرستش نکنيد. يعني آنها را به خالص گرداندن عبادت و طاعت براي خدا فرمان مي دادند و آنها را از شرک ورزيدن نهي مي نمودند. امّا آنان رسالت پيامبران را نپذيرفته و آنان را تکذيب کردند « قَالُوا لَوْ شَاء رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً» گفتند: اگر پروردگارمان مي خواست که پيغمبري بفرستد فرشتگاني فرو مي فرستاد. شما همانند ما انسان هستيد.« فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ »  پس به چيزهايي که با خود آورده ايد باور نداريم. اين شبهه همواره بين امّت هاي تکذيب کننده وجود داشته و اين از واهي ترين و پوچ ترين شبهات است. زيرا شرط نيست که فرستاده شده حتما فرشته باشد. بلکه شرط رسالت اين است پيامبر چيزي را بياوردکه بر راستگويي او دلالت کند. پس اگر آنها راست مي گويند راستگويي آنان را از نظر عقلي و شرعي زير سوال ببرند، اما هرگز نمي توانند اين کار را بکنند.

آيه ي 16-15:

فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ ؛ اما قوم  عاد ، به  ناحق  در روي  زمين  گردنکشي  کردند و گفتند : چه  کسي  از  ما نيرومندتر است  ? آيا نمي  ديدند که  خدايي  که  آنها را آفريده  است  از  آنها نيرومندتر است  که  آيات  ما را انکار مي  کردند?

فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لَا يُنصَرُونَ ؛ ما نيز بادي  سخت  و غران  در روزهايي  شوم  بر سرشان  فرستاديم  تا در دنيا، عذاب  خواري  را به  آنها بچشانيم   و عذاب  آخرت  خوار کننده  تر است  و  کسي به  ياريشان  برنخيزد.

اين بيان مشروح و مفصّل داستان دو  امّتِ عاد و ثمود است. « فَأَمَّا عَادٌ» قوم عاد علاوه بر اينکه به خدا کفر ورزيدند و آيات خدا را انکار کردند و به رسالت پيامبرانش باور نداشتند در زمين تکبر مي ورزيدند و بر بندگاني که در اطراف آنها بودند چيره شدند و به آنها ستم کردند و قدرتشان آنها را به شگفت واداشت. « وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» و گفتند: چه کسي از ما قدرت بيشتري دارد؟خداوند متعال در رد گفته آنها پاسخي داد که همه آن را مي دانند و براي هرکس مسلّم است . پس فرمود:« أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً» آيا نينديشيده ايد خدايي که آنان را آفريده از آنان توانمندتر است! پس اگر خداوند آنها را نمي آفريد، به وجود نمي آمدند. و اگر آنها به درستي به اين حالت نگاه مي کردند مغرور نمي شدند و فريب قدرتشان را نمي خوردند. پس خداوند به آنها کيفري داد که  مناسب با قدرت و  توانايي شان بود .« فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا» يعني باد بزرگي را به سوي آنها روانه کرديم، و از بس که قوي و سخت و تند بود داراي صدايي وحشتناک همانند رعد بود. خداوند اين باد را « فِي أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ» در روزهاي شومي بر آنها فرستاد.« سَبعَ لَيالِ وَثَمَنِيةَ أَيامِ حُسُومَا فَتَرَي القَومَ فِيهَا صَرعَي کَأَنَّهُم أَعجَازُ نُخلِ خَاوِيةِ» هفت شب و هشت روز پياپي، پس قوم را بيهوش و به زمين افتاده مي ديدي، گويا تنه هاي درخت خرماي افتاده هستند. اين باد آنها را هلاک و نابود ساخت و از آنها چيزي جز مسکن هايشان ديده نمي شد. در اينجا فرمود:« لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» تا عذاب رسوايي را در زندگاني دنيا به آنها بچشانيم. يعني عذابي که به وسيله آن خوار گرديدند و ميان مردم رسوا شدند. « وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لَا يُنصَرُونَ » و همانا عذاب آخرت رسوا  کننده تر است و آنها اصلا ياري نمي شوند. يعني نمي  توانند از عذاب خدا جلوگيري کنند و نمي توانند به خودشان فايده و سودي برسانند.

آيه ي 18-17:

وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ؛ اما قوم  ثمود ، هدايتشان  کرديم   و آنها کوري  را از هدايت  بيشتر  دوست مي  داشتند  تا آنکه  به  خاطر اعمالي  که  مي  کردند صاعقه  عذاب  خوار  کننده آنها را فرو گرفت.

وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ؛ و ما کساني  را که  ايمان  آورده  بودند و پرهيزگار بودند نجات  داديم.

« وَأَمَّا ثَمُودُ» ثمود قبيله معروفي بود که در حجر و حوالي آن سکونت داشتند. خداوند صالح عليه السلام را به سوي ايشان فرستاد که آنها را به يگانه پرستي و توحيد دعوت نمود، و از شرک ورزي نهي کرد. و خداوند شتر ماده را به عنوان معجزه و نشانه بزرگي به آنها ارائه داد که يک روز آب سهميه آنها بود و يک روز سهميه شتر.

آنها يک روز شير شتر را مي نوشيدند و يک روز آب را. آنها چيزي خرج شتر نمي کردند بلکه شتر از زمين خدا مي خورد. بنابراين در اينجا فرمود:« وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ» و ثمود را راهنمايي کرديم. يعني با روشنگري راه را به آنها نشان داديم. در مورد ثمور تصريح کرد که برايشان اتمام حجّت شده و راهنمايي شده اند با اين که همه امتّ هايي که هلاک شده اند حجّت بر آنها اقامه گرديده و برايشان روشنگري شده  است، امّا ثمود را به صورت خاص بيان کرد چون معجزه و نشانه اي که براي آنها آمده بود آشکار و ظاهر بود و بزرگ و کوچک و زن و مردشان آن را ديدند، بنابراين آنها را به طور اختصاصي بيان کرد که برايشان روشنگري شده و راهنمايي گرديده اند و امّا آنها به سبب ستمگري و بدکاري شان نابينايي را که کفر و گمراهي است بر هدايت که علم و بيان است ترجيح دادند. « فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» پس آذرخش عذاب خواري آنان را به سبب کارهايي که مي کردند فرا گرفت. اين عذاب به خاطر اعمالشان بود نه اين که خداوند بر آنها ستم کرده باشد. « وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» خداوند، صالح عليه السلام و مومناني را که از او پيروي کرده و از شرک و گناهان پرهيز نموده بودند نجات داد.

آيه ي 24-19:

وَيَوْمَ يُحْشَرُ أَعْدَاء اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ؛ و روزي  که  دشمنان  خدا را گرد آورند و به  صف  برانندشان  ،

حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ چون  به  کنار آتش  آيند ، گوش  و چشمها و پوستهاشان  به  اعمالي  که   مرتکب شده  اند بر ضدشان  شهادت  دهند.

وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ به  پوستهاي  خود گويند : چرا بر ضد ما شهادت  داديد ? گويند : آن  خدايي ، که  هر چيزي  را به  سخن  مي  آورد و شما را نخستين  بار بيافريد و به  او  بازگشت  مي  يابيد ، ما را به  سخن  آورده  است.

وَمَا كُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَكِن ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِّمَّا تَعْمَلُونَ ؛ از اينکه  گوش  و چشمها و پوستهايتان  به  زيان  شما شهادت  دهند چيزي   نهان نمي  داشتيد ، بلکه  مي  پنداشتيد که  خدا بر بسياري  از کارهايي  که  مي   کنيد آگاه  نيست.

وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِينَ؛ و اين  بود گماني  که  به  پروردگارتان  داشتيد  هلاکتان  کرد و در شمار، زيان کردگان  در آمديد.

فَإِن يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ وَإِن يَسْتَعْتِبُوا فَمَا هُم مِّنَ الْمُعْتَبِينَ؛ پس  اگر شکيبايي  ورزند ، جايگاهشان  در آتش  است  ، و اگر هم  طالب  عفو  شوند کسي  آنها را عفو نکند.

خداوند از دشمانش خبر مي دهد، آنهايي که به او و به آيات او کفر ورزيدند، و پيامبران او را تکذيب نمودند و با آنان دشمني ورزيدند، و حالت زشت آنها را به هنگامي که به سوي جهنم حشر مي شوند يعني گرد آورده مي شوند بيان مي کند؛ « فَهُمْ يُوزَعُونَ» و همه به يکديگر ملحق مي گردند و با شدّت و خشونت به سوي جهنّم رانده مي شوند و نمي توانند امتناع ورزند و نمي توانند خودشان را ياري نمايند و نه از سوي کسي ديگر ياري مي شوند. « حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» تا اين که بر جهنّم وارد مي شوند و به آن مي رسند و مي خواهند گناهاني که کرده اند انکار نمايند  پس گوش ها و چشمان و پوست هايشان به آنچه مي  کردند عليه آنان گواهي مي دهند. لفظ« جُلُودِهِمْ» ذکر عام بعد از خاص است، زيرا منظور از آن اتمام اعضاي بدن است. يعني هر عضوي از اعضايشان گواهي مي دهد و هر عضوي مي گويد من در فلان روز چنين و چنان کردم. و اين سه عضو را به طور ويژه بيان کرد چون بيشتر گناهان به وسيله اين سه عضو يا به سبب اينها انجام مي گيرد.

وقتي که تمامي اعضاي بدنشان عليه آنها گواهي مي دهند آنان اعضايشان را سرزنش مي کنند:« وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَيْنَا» و به پوست هاي خود مي گويند چرا عليه ما و به زيان ما گواهي داديد در حالي که ما از شما دفاع مي کنيم؟ اي دليلي است بر اين که هر عضوي همان طور که گفتيم گواهي مي  دهد. « قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ» در پاسخ مي گويند: خداوندي که همه چيز را به سخن آورده است ما را گويا نموده است پس ما نمي توانيم از شهادت و گواهي دادن امتناع ورزيم زيرا ما را کسي گويا کرده است که هيچ چيزي نمي تواند از خواست او سرپيچي نمايد. « وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» و او شما را نخستين بار آفريد. پس همان طور که جسم هايتان را آفريده است همچنين صفت هايتان را نيز آفريده است و از آن جمله دادن گويايي به شماست. « وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» و در آخرت به سوي او بازگردانده مي شويد و شما را از آنچه کرده ايد جزا مي دهد. و احتمال دارد که منظور از آن « وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» استدلال با آفرينش نخستين بر زنده شدن پس از مرگ باشد، همانگونه که قرآن براي اثبات زنده شدنِ پس از مرگ اين گونه استدلال مي نمايد.

« وَمَا كُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ» يعني شما از شهادت دادن اعضايتان بر ضدّ خود پنهان نمي شديد و از اين هراس نداشتيد و پرهيز نمي کرديد.« وَلَكِن ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِّمَّا تَعْمَلُونَ » بلکه شما با اقدام به انجام گناهان گمان برديد که خداوند بسياري از آنچه را که مي کنيد نمي داند، بنابراين همه آنچه که خواستيد از شما سر زد.

و اين گمان سبب هلاکت و بدبختي شما گرديد. به  همين خاطر فرمود:« وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمْ» گمان بدي که درباره پروردگارتان داشته ايد؛ گماني که شايسته شکوه او نيست، « أَرْدَاكُمْ» شما را هلاک کرد. « فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِينَ» در نتيجه از زمره کساني شديد که خود و خانواده و  دينشان را به سبب اعمالي از دست دادند که گمان بد شما نسبت به پروردگارتان موجب پيدايش آنها شد. پس فرمان عذاب و شقاوت بر شما محقّق گشت و هميشه در عذاب مي مانيد و يک لحظه از آن کاسته نمي شود.

« فَإِن يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ» پس اگر شکيبايي کنند آتش دوزخ جايگاهشان  است که توان تحمّل آن را ندارند. و مي توان فرض کرد که آدمي بر هر حالتي بردبار و صبور باشد امّا بر آتش نمي  توان شکيبا بود. چگونه مي توان بر آتشي صبر  کرد که به شدّت سوزان است و هفتاد برابر آتش دنيا داغ تر مي باشد و آب آن به شدت جوش مي آي و بوي متعفن چرک هاي برآمده از جسم دوزخيان چند برابر و سرماي زمهرير آن چندين برابر مي باشد و زنجيرها و طوق هاي آن بزرگ است و گرزهايش نيز بزرگ است و نگهبانان آن درشت خو و خشن اند و هيچ رحمي در دل ندارند، و پايان بخش همه  اينها ناخشنودي و خشم پروردگار است که وقتي او را صدا مي زنند مي فرمايد:« اخسَئُوا فِيهَا وَلَا تُکَلِّمُونَ» بتمرکيد در آن و حرف نزنيد! « وَإِن يَسْتَعْتِبُوا» و اگر بخواهند سرزنش از آنها دور شود و سپس به دنيا باز گردانده شوند تا از نو عمل کنند،« فَمَا هُم مِّنَ الْمُعْتَبِينَ» درخواست آنها پذيرفته نمي شود و به دنيا بازگردانده نمي شوند، چون وقت آن گذشته  است و عمري را به سر  کرده اند که در چنان عمري هرکس بخواهد پند مي گيرد. ضمنا هشداري دهنده اي به سراغ آنها آمده بود. و دليل و حجّتي ندارند، با اين که درخواست آنها براي اين که به دنيا بازگردانده شوند تا از نو عمل نيک انجام دهند دروغ است. زيرا « وَلَو رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنهُ وَإِنَّهُم لَکَذِبُونَ» اگر به دنيا بازگردانده شوند دوباره به سوي چيزهايي مي روند که از آن نهي شده اند، و اينان دروغگويانند.

آيه ي 25:

وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاء فَزَيَّنُوا لَهُم مَّا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ ؛ و برايشان  همدماني  مقدر کرديم  و آنان  حال  و آينده  را در نظرشان   بياراستند  و بر آنها نيز همانند پيشينيانشان  از جن  و انس  ، عذاب   مقرر شد  زيرا زيانکار بودند.

« وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاء» و براي اين ستمگران که منکر حق هستند همنشيناني از شيطان ها گمارديم. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« أَلَم تَرَ أَنَّاَ أَرسَلنَا الشَّيطِينَ عَلَي الکَفِرينَ تُوزُهُّم أَزَّا» آيا نديده اي که شياطين را بر کافران گمارديم که آنها را به سوي گناهان مي کشانند و آنها را بر ارتکاب گناه تحريک مي  کنند؟ « فَزَيَّنُوا لَهُم مَّا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ» پس دنيا و آخرت را در نظر آنها زيبا جلوه دادند. دنيا را در مقابل چشمان ِ آنها آراسته کردند و آنان را به استفاده از لذّت ها و شهوت هاي حرام دنيا  فرا خواندند تا اين که گول خورده و به فتنه ها مبتلا گشتند. بنابراين اقدام به ارتکاب گناه کردند و راه  مبارزه با خدا و پيامبر را در پيش گرفتند. امّا در مورد آخرت، شيطان ها براي آنان چنان وانمود مي کردند که آخرت بسيار بعيد است ، و آنها را از آخرت غافل گرداندند و شبهات زيادي در دل آنها افکندند که آخرتي نخواهد آمد. پس ترس از آخرت از دل هاي آنان رخت بربست و شياطين آنان را به سوي کفر و بدعت و گناهان پيش بردند.

تکذيب کنندگان،  از ذکر خدا و آيات الهي روي گرداندند و حق را  انکار کردند در نتيجه خداوند شياطين را بر آنها مسلّط نمود. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَمَن يعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمَنِ نُقَيض لَهُ شَيطَنَاَ فَهُوَ لَهُ قَرينُ» وَإِنَّهُم لَيصُدُّونَهُم عَنِ السَّبِيلِ وَيحسَبُونَ أَنَّهُم مُّهتَدُونَ» و هرکس از ذکر و ياد خداوند مهربان روي بگرداند شيطاني را بر او مي گماريم که همنشين او مي شود، و آنان را از راه راست باز مي دارند، حال آن که گمان مي برند که راه يافته هستند. « وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ » و فرمان الهي و تقدير او بر اين رفته است که آنها در زمره امّت هاي گمراي از جن و انس هستند که پيش از ايشان بوده اند و عذاب خود را از دست داده و در دين و آخرت دچار زيان شده  اند، و هرکس زيانمند شود حتما بايد خوار و بدبخت شود و  عذاب ببيند.

آيه ي29-26:

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ؛ کافران  گفتند : به  اين  قرآن  گوش  مدهيد و سخن  بيهوده  بدان  بياميزيد ،، شايد پيروز گرديد.

فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ کافران  را عذابي  سخت  مي  چشانيم  و بدتر از آنچه  مي  کرده  اند پاداش  مي   دهيم.

ذَلِكَ جَزَاء أَعْدَاء اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ جَزَاء بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ؛ اين  است  کيفر دشمنان  خدا : آتش   در درون  آن  خانه  اي  هميشگي  دارند  اين  کيفر آنهاست  ، زيرا آيات  ما را انکار مي  کردند.

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ؛ کافران  گويند : اي  پروردگار ما ، آن  دو تن  را از جن  و انس  که  ما را  گمراه  کردند به  ما بنمايان  ، تا پاي  بر سر آنها نهيم  تا از ما فروتر  روند.

 خداوند متعال از روي گرداني کافران از قرآن و توصيه يکديگر به روي برتافتن از آن خبر مي دهد و مي فرمايد:« وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ» و کافران گفتند: با گوش ندادن به قرآن از آن روي بگردانيد و از توجّه به آن و گوش دادن به آن و به کسي که آن را آورده به شدّت پرهيز کنيد. و اگر به طور اتفاقي آن را شنيديد با آن مخالفت کنيد، « وَالْغَوْا فِيهِ»  و سخني بي فايده در اثناي شنيدن آن بگوييد، بلکه سخن مضر و زيان آور بگوييد و به هيچ کس اجازه ندهيد که براي شما قرآن بخواند يا مفاهيم آن را بيان نمايد. و اين زبان حالشان بود و نيز با زبان قال در مورد روي گرداندن از قرآن چنين مي گفتند.« لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ» شايد اگر چنين کنيد پيروز شويد. و اين گمراهي و شهادتي است از جانب دشمنان، و واضح ترين حق و حقيقت همان است که دشمنان  به آن گواهي دهند، پس دشمنان گواهي دادند که تنها راه پيروزي شما برکسي که حق را آورده  اين است که از او روي برتابيد و يک ديگر را به اين سفارش کنيد. مفهوم سخنشان اين است که اگر آنها در هنگام تلاوت قرآن ياوه سرايي نکنند و جاروجنجال به راه نياندازند بلکه به آن گوش فرا دهند، پيروز نخواهند شد، چون حق همواره چيره و پيروز است، و مغلوب واقع نميگردد. اين چيزي است که اهل حق و دشمنان حق آن را مي دانند.

چون  اين را از روي ستمگري و عناد انجام دادند اميدي به هدايت آنها نمانده است و تنها راه حل، عذاب دادن و شکنجه کردنشان  است. بنابراين فرمود:« فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ» ما قطعا به کافران عذاب سختي مي چشانيم و آنان را در برابر بدترين کاري که کرده اند جزا و سزا خواهيم داد. و بدترين کاري که کرده اند کفر و گناهان مي باشند، چون آنها گناه و غيره انجام مي دادند، و کيفري که مي بينند به سزاي شرکي است که انجام مي دادند. « وَلَا يظلِمُ رَبُّکَ أَحَدَا» و پروردگارت بر هيچ کسي ستم نمي کند.

« ذَلِكَ جَزَاء أَعْدَاء اللَّهِ النَّارُ» اين سزاي دشمنان خداست؛ کساني که با خدا و دوستانش به مبارزه برخاستند. سزايشان آتش است به کيفر تکذيب و مجادله و اصرار بر کفر.« لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ» و آنها هميشه در آن باقي مي مانند، و يک لحظه عذاب از آنها دفع نمي شود، و آنها ياري کرده نمي شوند. « جَزَاء بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ» اين به سزاي آن است که آيات ما را انکار مي کردند.

و آيات ما آياتي روشن و دلايلي قاطع هستند که باعث يقين مي گردند. پس بزرگ ترين ستم و بزرگ ترين عناد  انکار آيات و کفر ورزيدن به آن است. « وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا» و آن دسته از کافران که پيروز سران بودند از بس که بر کساني که آنها را گمراه  کرده اند خشمگين هستند مي گويند:« رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ» پروردگارا! دو گروهي که از شياطين انس و جن و  دعوتگران به جهّنم بودند و ما را به سوي گمراهي و عذاب راهنمايي کردند به ما نشان بده. « نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ » تا آنان را زير پاهاي خود بگذاريم و لگدمالشان کنيم تا پست و پايمال شوند. همان طور که ما را گمراه ساختند و به فتنه مبتلايمان کردند و سبب پستي و خواري ما گشتند. در اينجا بيان شده که آنها بر يکديگر  خشمگين هستند و از يک ديگر بيزاري مي جويند.

آيه ي 32-30:

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ؛ بر آنان  که  گفتند : پروردگار ما الله  است  و پايداري  ورزيدند ،، فرشتگان فرود مي  آيند که  مترسيد و غمگين  مباشيد ، شما را به  بهشتي  که   وعده  داده  بودند بشارت  است.

نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ؛ ما در دنيا دوستدار شما بوديم  و نيز در آخرت  دوستدار شماييم   در  بهشت هر چه  دلتان  بخواهد و هر چه  طلب  کنيد برايتان  فراهم  است.

نُزُلًا مِّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ؛ سفره  اي  است  از جانب  خداي  آمرزنده  مهربان.

خداوند متعال از بندگانش خبر مي دهد و در ضمن ديگران را تشويق مي نمايد که به آنها اقتدا کنند. پس فرمود:« إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» بي گمان کساني که گفتند: پروردگار ما الله است سپس پابرجا و استوار ماندند. يعني به ربوبّيت خداوند متعال اعتراف نمود و بدان  خشنود بودند و تسليم فرمان او شدند سپس بر صراط مستقيم استقامت کردند؛ هم آن را فرا گرفته و هم بدان عمل کردند، پس اينان را در دنيا و آخرت مژده باد. « تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا» که فرشتگان بزرگوار همواره بر آنها فرود مي آيند و هنگامي که در حالت جان دادن و مرگ هستند آنان را مژده مي دهند که از آينده تان نترسيد و برگذشته نيز اندوهگين مباشيد. پس ناگواري و ناراحتي گذشته و آينده را از آنها نفي کرد. « وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ » و به بهشتي که وعده داده مي شديد شادمان باشيد. آن بهشت براي شما واجب شده و وعده الهي انجام شدني است. نيز در حالي که به آنها مژده مي دهند و آنان را استوار مي دارند و مي گويند:« نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ» ما در زندگي دنيا و آخرت دوستان و ياوران شما هستيم. در دنيا آنها را به انجام دادن کارهاي خير تشويق مي نمايند، و خير را برايشان مي آرايند و آنان را از شر برحذر مي دارند و آن را در دل هايشان زشت جلوه مي دهند و برايشان پيش خدا دعا مي کنند و به  هنگام مصيبت ها و اضطراب ها آنان را پايدار مي گردانند به خصوص به هنگام سختي مرگ و در قبر و تاريکي آن و در قيامت و وحشت هاي آن بر پل صراط. و در بهشت، بزرگداشت الهي را به آنان تبريک مي گويند و از هر دري بر آنان وارد مي شوند و مي گويند:« سَلَمُ عَلَيکُم بَمِا صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَي الدَّارِ» سلام بر شما به سبب آنچه بردباري کرديد. پس چه خوب است سرانجام سراي بهشت. و نيز به آنها مي گويند:« وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ» و در بهشت هرچه دلتان بخواهد برايتان آماده و مهيا شده است. « وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ» و هرچه بخواهيد از انواع لذت هايي که هيچ چشمي آنها را نديده و هيچ گوشي اخبار آن را نشنيده و به دل هيچ انساني خطور نکرده برايتان فراهم است.

« نُزُلًا مِّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ» اين پاداش فراوان و نعمت پايدار، مهماني و پذيرايي است از جانب خداوند آمرزگار مهربان، چرا که گناهانتان را بخشيد و  نسبت به شما مهربان است، چون به شما توفيق داد تا کارهاي نيک انجام دهيد سپس آن را از شما پذيرفت . پس با آمرزيدتان هر امر نامطلوب و ناگواري را از شما دور کرد و از مهرباني اش شما را به آنچه مطلوب است رساند.

آيه ي 33:

وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ؛ چه  کسي  را سخن  نيکوتر از سخن  آن  که  به  سوي  خدا دعوت  مي  کند و کارهاي ، شايسته  مي  کند و مي  گويد البته  که  من  از مسلمانانم  ?

اين استفهام به معني نفي ثابت است. يعني سخن هيچ کسي بهتر از سخن و راه و حالت کسي نيست« مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ» که با تعليم جاهلان و موعظه گفتن براي غافلان و اعراض کنندگان و با مجادله با باطل گران با امر کردن به همه انواع عبادت خدا و نيکو نشان دادن آن به هر طريقِ ممکن ، و بازداشتن از آنچه خدا از آن نهي کرده است و تقبيح نمودن آن به هر طريقي که باعث ترک آن شود، به سوي خدا دعوت مي دهد. به خصوص دعوت کردن به اصل دين اسلام و زيبا نشان دادن آن و مجادله با دشمنان دين با شيوه اي نيکو. و نهي  کردن از آنچه که مخالفت دين اسلام است از قبيل کفر و شرک و امر به  معروف و نهي از منکر، و محبوب جلوه دادن خدا در دل مردم به وسيله ي ذکر نعمت هايش به صورتي مفصل ، و ذکر جود و بخشش هاي فراوان و رحمت بيکرانش و ذکر صفات کمال و با عظمتش از مصاديق دعوت به سوي خداست. همچنين تشويق به برگرفتن علم وهدايت از کتاب خدا و سنت پيامبر با هر راهي که انسان را به اين هدف مي رساند از مصاديق دعوت به سوي خداست.و تشويق مردم به انجام نيکي ها، و داشتن اخلاق نيکو با عموم مردم، و با نيکي کردن در مقابل کسي که بدي مي کند، و امر به صله ي ارحام و نيکوکاري با پدر و مادر از مصاديق دعوت به سوي خداست. نيز موعظه کردن براي عموم مردم در موسم ها و به هنگام پيش آمدها و مصيبت ها به شيوه اي که مناسب آن وضعّيت است از جمله دعوت کردن به سوي خدا مي باشد. و غير از اين موارد که همه را نمي توان برشمرد و دعوت کردن به هر نوع خير و خوبي و برحذر داشتن از هر شر و بدي در اين امر داخل است. سپس خداوند متعال فرمود:« وَعَمِلَ صَالِحًا» و همزمان با اين که مردم را به سوي خدا دعوت مي کند خود نيز به فرمان برداري از دستورات خدا شتافته و به انجام کارهاي شايسته مي پردازد که پروردگارش را راضي کند. « وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ» و مي گويد: من از زمره ي مسلمانان هستم؛ کساني که تسليم فرمان  او هستند و راه او را در پيش گرفته اند. و اين مقام و مرتبه مخصوص صديقان است؛ آنهايي که براي به کمال رساندن خود و ديگران کوشيده اند و در نتيجه تبديل به وارث کامل پيامبران شده اند. بد گفتارترين مردم نيز کسي  است که از زمره دعوت دهندگن به گمراهي باشد و راه هاي گمراهي را در پيش بگيرد . و در ميان اين دو مقام که يکي تا حد اعلي عليين بال رفته و ديگري تا اسفل سافلين پايين آمده است مقام ها و مراتبي است که جز خدا کسي آن را نمي داند و در اين  ميان مردمان فراواني قرار دارند:« وَلِکُلّ دَرَجَتُ مِمَّا عَمِلُوا وَمَا رُّبکَ بِغَفِلٍ عَمَّا يعمَلُونَ» و براي هريک از اينها مقام هايي است از آنچه کرده اند و پروردگارت از آنچه مي کنند غافل نيست.

آيه ي 34-35:

وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ؛ خوبي  و بدي  برابر نيستند  همواره  به  نيکوترين  وجهي  پاسخ  ده  ، تا کسي   که ميان  تو و او دشمني  است  چون  دوست  مهربان  تو گردد.

وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ؛ برخوردار نشوند از اين  مگر کساني  که  شکيبا باشند و کساني  که  از ايمان   بهره  اي  بزرگ  داشته  باشند.

خداوند متعال مي فرمايد:« وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ» وانجام کارهاي نيک و طاعت ها براي جلب رضايت خداوند و انجام کارهاي بد و گناه که خد را ناخشنود مي کند برابر و يکسان نيست. و نيکي کردن با مردم و بدي کردن با آنها يکي نيستند، نه اين کارها و نه صفت آنها و نه جزاي آنها يکي نمي باشد. « هَل جَزَاءُ إِلَا حسَنِ إِلَّا الإِحسَنُ» آيا پاداش نيکوکاري جز نيکوکاري است؟! سپس به احسان و نيکوکاري مخصوصي که جايگاه بزرگي دارد فرمان داد و آن نيکي کردن با کسي است که با تو بدي کرده است. پس فرمود:« ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» هرگاه کسي از مردم با تو بدي کرد به خصوص کسي که حق بزرگي بر تو دارد همانند خويشاوندان و ياران و  امثال آنان، پس اگر با زبان با تو بدي کردند يا کار بدي نسبت به تو روا داشتند، در مقابل با آنها نيکي کن و اگر رابطه خويشاوندي را با تو قطع کردند پيوند خويشاوندي را با تو قطع کردند پيوند خويشاوندي را برقرار بدار. و اگر بر تو ستم کردند آنان را عفو کن. و اگر در حضور تو يا پشت سر تو درباره تو سخني گفتند، در مقابل چنين مکن، بلکه از آنان درگذر و سخني نرم با آنان بگوي. و اگر تو را ترک کردند و حرف زدن با تو را ترک گفتند با آنان به زبان خوش سخن بگوي و به آنها سلام کن. پس هرگاه در مقابل بدي آنان نيکي کردي فايده بزرگي عايدت مي گردد و آن اين است:« فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» کسي که ميان تو و او دشمني بوده است به ناگاه چنان مي شود که  گويا او  خويشاوندي مهربان  است.

« وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا » و به اين مقام پسنديده نمي رسد مگر کساني که خود را بر ناگواري ها عادت داده اند و خويشتن را به انجام آنچه خداوند دوست مي دارد پايبند نموده اند. طبيعت انسان اين گونه است که مي خواهد در  مقابل کسي که بدي مي کند بدي کند، و از ا و چشم پوشي ننمايد، چه رسد به اين که با او نيکي نمايد! پس انسان بايد صبر ورزد و از دستور پروردگارش اطاعت نمايد و از پاداش بزرگ او آگاه شود و بايد بداند که بدي کردن در مقابل کسي که بدي کرده است نتيجه و فايده اي ندارد و دشمني را شدّت مي بخشد ، و نيکي کردنش با فرد بدکار جايگاه و ارزش او را پايين نمي آورد بلکه هرکس به خاطر خداوند فروتني و تواضع کند کار او آسان مي شود و لذّت اين کار را مي چشد.« وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» و اين خوي و عادت پسنديده را نمي پذيرد و بدان نمي رسد مگر کسي که داراي بهره اي بزرگ باشد چون از عادت انسان هاي برگزيده است و آدمي به وسيله آن در دنيا و آخرت مقام بلند را به دست مي آورد، چرا که يکي از بزرگ ترين فضايل اخلاقي است.

آيه ي 39-36:

وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ و اگر از جانب  شيطان  دستخوش  وسوسه  اي  گردي  ، به  خدا پناه  ببر ، که ، اوشنوا و داناست.

وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ؛ و از نشانه  هاي  قدرت  او شب  و روز و آفتاب  و ماه  است   به  آفتاب  و  ماه  سجده  مکنيد  به  خداي  يکتا که  آنها را آفريده  است  سجده  کنيد ، اگر  اورا مي  پرستيد.

فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا يَسْأَمُونَ؛ اگر آنان  تکبر مي  ورزند ، آنها که  در نزد پروردگار تو هستند بي  آنکه   ملول  شوند شب  و روز تسبيح  او مي  گويند.

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛ و از آيات  قدرت  او آنکه  تو زمين  را خشک  مي  بيني   چون  آب  بر آن   بفرستيم ، به  جنبش  آيد و گياه  بروياند  آن  کس  که  آن  را زنده  مي  کند  زنده  کننده  مردگان  است  ، که  او بر هر چيزي  تواناست.

وقتي خداوند بيان کرد که با دشمنان انسي چگونه بايد مقابله نمود و اين که در مقابل بدي آنان بايد نيکي کرد، نيز آنچه را به وسيله آن دشمن جنّي دور کرده مي شود، بيان کرد. و آن پناه بردن به خدا از شر شيطان است. پس فرمود:« وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ» و هرگاه وسوسه هاي شيطان را در خود احساس نمودي و دريافتي که او دارد شرّ را برايت مي آرايد و تو را وسوسه مي کند تا خير را انجام ندهي و تو را بر ارتکاب برخي از گناهان تشويق مي کند و از تو مي خواهد تا از برخي از دستوراتش اطاعت  کني، « فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» پس با نيازمندي از خدا بخواه تا تو را پناه دهد و از شرّ شيطان مصونت دارد. « إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» بي گمان او شنواي داناست. پس او سخن و تضرّع تو را مي شنود و نيازمند بودن تو را مي داند.

سپس خداوند متعال بيان کرد که « وَمِنْ آيَاتِهِ» از نشانه هاي او که بر کمال قدرت و نفوذ مشيت و گستردگي فرمانروايي و مهرورزي اش نسبت به بندگان دلالت مي  کند، و نشانگر  اين است که او يگانه است وشريکي ندارد، « اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ» شب و روز است که در روز مردم از روشنايي بهره مند مي شوند و کار مي کنند و در شب از تاريکي استفاده برده و استراحت مي کنند. « وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» و خورشيد و ماه که زندگي بندگان و منافع جسمي آنان و حيواناتشان جز با اين دو تامين نمي شود و منافع بي شمار ديگري را هم دارند.« لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ» براي خورشيد و ماه سجده نکنيد چون اين دو آفريده شده اند و مسخّر هستند و تحت تدبير قرار دارند. « وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ» و براي خدايي سجده کنيد که اينها را آفريده است. يعني تنها او را پرستش کنيد

چون او آفريننده بزرگ است، و عبادت ديگر مخلوقات را رها کنيد هرچند که اين مخلوقات جرم و حجم بزرگي داشته باشند و مصالح و منافع آنها زياد باشد، چرا که اين بزرگي و اين منافع را از خود ندارند، بلکه آفريننده شان اينها را عطا کرده است.« إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ » اگر واقعا خدا را مي پرستيد، پس عبادت و طاعت را خاط او کنيد و فقط او را عبادت نماييد. « فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا» پس اگر خود را بزرگ تر از آن ديدند که به عبادت پروردگار و پرستش او بپردازند، و تسليم فرمان او نشدند، بدان که آنان کوچک ترين زياني به خداوند نمي رسانند و خداوند از آنها بي نياز است و او بندگاني گرامي دارد که از فرمان او هرگز سرپيچي نمي کنند و هر آنچه فرمان يابند انجام مي دهند. بنابراين فرمود:« فَالَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ» آنان که نزد پروردگارت هستند که فرشتگان مقربند، « يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا يَسْأَمُونَ» شب و روز او را تسبيح مي گويند و از آنجا که قوي و نيرومند هستند و انگيزه شديدي براي عبادت دارند، از پرستش پروردگارشان خسته نمي شوند. « وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً» و از نشانه هاي قدرت خداوند که دالّ بر کمال قدرت اوست و نشانگر آن است که او به تنهايي فرمانروايي مي کند اين  است که زمين را خشکيده و بي گياه مي بيني، « فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ» امّا هنگامي که باران بر آن فرو فرستيم با روييدن گياهان به جنبش در مي آيد و  گياهان زيبايي در آن مي رويد و بندگان و آبادي ها به وسيله آن نجات مي يابند. « إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى» بي گمان خداوند که زمين را پس از خشک شدنش زنده و خرم مي گرداند همو مردگان را در روز رستاخيز از قبرهايشان بيرون مي آورد و زنده مي کند. « إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ » و او بر هر چيزي تواناست. پس همان طور که او زنده کردن زمين پس از پژمرده شدنش ناتوان نيست ، همچنين براي زنده کردن مردگان ناتوان نمي باشد.

آيه ي 42-40:

إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ؛ کساني  که  در آيات  ما راه  باطل  پيش  مي  گيرند ، بر ما پوشيده  نيستند  آيا آنکه  به  آتش  افکنده  مي  شود بهتر است  يا آن  که  روز قيامت  بي  هيچ   وحشتي  مي  آيد ? هر چه  مي  خواهيد بکنيد ، او به  کارهايتان  بيناست.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ؛ به  کيفر خويش  رسند آنان  که  به  قرآن  که  براي  هدايتشان  آمده  است  ايمان ، نمي  آورند ، حال  آنکه  کتابي  ارجمند است.

لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ؛ نه  از پيش  روي  باطل  بدو راه  يابد و نه  از پس   نازل  شده  از جانب   خداوندي  حکيم  و ستودني  است.

الحاد در آيات خدا يعني تحريف کردن آن به هر صورتي که باشد؛ چه با  انکار آيات و تکذيب پيامبر اين تحريف صورت بگيرد، و چه معاني حقيقي و درست آن تحريف گردد، و معاني و مفاهيمي براي آن آورده شود که خداوند آن را نخواسته است. خداوند کسي را که در آيات او الحاد مي ورزد  تهديد کرده  است که او بر خداوند پوشيده نخواهد بود، بلکه خداوند از ظاهر و باطن او آگاه است و  او را به سبب الحادش و طبق عملي که کرده است مجازات  خواهد کرد. بنابراين فرمود:« أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ» آيا کسي که همانند ملحِدان آيات خدا در آتش انداخته مي شود بهتر است يا کسي که در روز قيامت از عذاب الهي ايمن است سزاوار پاداش اوست؟ معلوم است که اين يکي بهتر است. وقتي حق از باطل روشن شد و راهي که از عذاب خدا نجات مي دهد از راهي که هلاک کننده است مشخص گرديد. خداوند فرمود:« اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ» هرچه مي خواهيد بکنيد، اگر مي خواهيد راه هدايت را که به رضايت پروردگارتان و بهشت او منتهي مي شود در پيش بگيريد، و اگر مي خواهيد راه گمراهي را در پيش بگيريد  که پروردگارتان را ناخشنود مي کند و انسان را به سراي بدبختي مي رساند. « إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» بي گمان او به آنچه مي کنيد بيناست، و شما را برحسب اموال و اعمالتان سزا و جزا خواهد داد. همچنان که خداوند متعال مي فرمايد:« وَقُل الحَقُّ مِن رَّبَکُم فَمَن شَآءَ فَليومِنِ وَمَن شَآءَ فَليکفُر» و بگو: « حق از جانب پروردگارتان است؛ هرکس مي خواهد ايمان بياورد و هرکس مي خواهد کفر بورزد.» سپس خداوند متعال فرمود:« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ» بي گمان کساني که قرآن کريم را انکار مي کنند که همه منافع ديني و دنيوي و اخروي بندگان در آن بيان شده است، و هرکس از آن پيروي  نمايد ارزش و جايگاهش را بالا مي برد، « لَمَّا جَاءهُمْ» به هنگامي که به ايشان مي رسد. يعني هنگامي که اين نعمت بزرگ از سوي پروردگارشان و توسط بهترين و کامل ترين انسان بديشان مي رسد، « وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ» در حالي که اين قرآن کتابي گرانقدر است و همه صفت هاي کمال را در بردارد، اگر کسي بخواهد آن را تحريف کند يا به آن قصد سوء نمايد هرگز نخواهد توانست چنين کند، بنابراين فرمود:« لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ» باطل از هيچ سمت و سويي به آن راه نمي يابد. يعني هيچ شيطاني از شيطان هاي انسي و جنّي نمي تواند به آن نزديک گردد، و نمي تواند از آن چيزي بدزدد يا چيزي به آن اضافه کند که از آن نيست. قرآن محفوظ است؛ کلمات و معاني آن محفوظ هستند و کسي که آن را نازل کرده حفاظت آن را به عهده گرفته است. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« إِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ» همانا ما قرآن را فرو فرستاده ايم و بي گمان ما حافظ آن مي باشيم . « تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» از جانب خداوندي نازل شده است که در آفرينش و اوامرش حکيم است و هرچيزي را در جاي مناسب آن قرار مي دهد و ستوده است، چون داراي صفا ت و کمال مي باشد و داراي عدل و فضل است. پس اين قرآن از جانب او فرو فرستاده شده است، بنابراين مشتمل بر کمال حکمت اوست، و آدمي با چنگ زدن به آن هر منافعي را به دست آورده و هر مفاسدي را از خود دور مي کند و او بر  اين امر ستايش مي گردد.

آيه ي 43:

مَا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ؛ هر چه  در باره  تو مي  گويند در باره  پيامبران  پيش  از تو نيز گفته  اند  هر آينه  پروردگار تو هم  آمرزنده  است  و هم  صاحب  عقوبتي  است  دردآور.

« مَا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِكَ» اي پيامبر! سخناني که تکذيب کنندگان و محالفانت به تو مي گويند از نوع همان سخناني است که به پيامبران پيش از تو گفته شده است. بلکه گاهي مخالفان همه يک سخن را مي گويند. براي نمونه همه ي امّت هاي تکذيب کننده، از اين که پيامبران به يگانه پرستي فرا مي خواندند تعجّب مي کردند و اين را با هر راهي که مي توانستند رد مي کردند. و اين که مي گفتند:« مَآ أَنتُم إِلَّا بَشَرُ مِثلُنَا» شما جز انسان هايي همانند ما نيستند. و اين که به پيامبران  معجزاتي را پيشنهاد مي کردند که  آوردن و ارائه نمودن آن معجزات بر پيامبران لازم نيست، و امثال اين. پس، از آنجا که دل هايشان در کفر ورزيدن تشابه پيدا کرد، گفته هايشان نيز همگون شد. پيامبران در برابر اذيت و آزار و تکذيبشان صبر کردند، پس تو هم به شکيبايي کن همان طور که پيامبراني که پيش از تو بودند شکيبايي ورزيدند.

سپس آنها را به توبه کردن و فراهم آوردن اسباب آمرزش فراخواند و آنان را از ادامه دادن گمراهي برحذر داشت و فرمود:« إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ» بي گمان پروردگارت داراي آمرزش بزرگي است و همه گناهان کسي را که دست کشيده و بازگشته است، مي آمرزد.« وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ» و داراي عذابي دردناک است براي کسي که بر گناه اصرار ورزد و در برابر برگشتن به سوي خدا استکبار ورزد.

آيه 44:

وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاء وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُوْلَئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ ؛ اگر قرآن  را به  زبان  عجم  مي  فرستاديم  ، مي  گفتند : چرا آياتش  به ، روشني بيان  نشده  است  ? کتابي  به  زبان  عجم  و پيامبري  عرب  ? بگو : اين   کتاب  براي  آنها که  ايمان  آورده  اند هدايت  و شفاست  و آنها که  ايمان   نياورده  اندگوشهاشان  سنگين  است  ، و چشمانشان  کور است  ، چنانند که  گويي   آنها را ازجايي  دور ندا مي  دهند.

خداوند متعال از فضل و کرم خويش خبر مي دهد که کتابي به زبان عربي بر پيامبر عربي و به زبان قومش نازل کرده است تا پيامبر برايشان بيان کند. و اين باعث مي شود تا آنها بيشتر به آن تّوجه نمايند و آن را فراگيرند وتسليم آن شوند . و اگر قرآن به زبان غيرعربي نازل مي شد تکذيب کنندگان اعتراض مي کردند و مي گفتند:« لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ» چرا آيات آن تبيين نشده و توضيح داده نشده است؟« أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ» چگونه محمّد عرب است و کتاب او به زبان غيرعربي است؟ اين با عقل جور در نمي آيد. پس خداوند هر چيزي را که در آن کوچک ترين شبهه اي براي اهل باطل درباره کتابش ايجاد کند دور نموده و نفي کرده و قرآن را به همه آن صفاتي متصف نموده است که ايجاب مي کند آنها تسليم فرمان آن شوند. ولي مومنان توفيق يافتند و از قرآن بهره مند شدند و مقامشان بالا رفت. اما ديگران وضعيتي  متفاوت دارند. بنابراين فرمود:« قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاء»  بگو: قرآن براي مومنان مايه هدايت و بهبودي است و آنها را به راه درست و صراط مستقيم راهنمايي مي کند. به آنها دانش هاي مفيدي مي آموزد که به وسيله آن هدايت کامل به دست مي آيد. نيز بيماري هاي جسمي و قلبي را شفا مي دهد، چون قرآن از کردارها و رفتارهاي زشت نهي مي کند و آدمي را به توبه واقعي که گناهان را مي زدايد و دل ها را شفا مي دهد تشويق مي نمايد. « وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ» اينان به سوي ايما فرا خوانده مي شوند امّا اجابت نمي  کنند، همانند کسي که از دور صدا زده مي شود ولي صداي ندا دهنده را نمي شنود و پاسخ صدا زننده را نمي دهد. منظور اين است کساني که به قرآن ايمان نمي آورند از هدايت و رهنمود آن بهره مند نمي شوند و به وسيله نور آن چيزي را نمي بينند و هيچ خيري را از آن به دست نمي آورند، چون آنان درهاي هدايت را به سبب روي گرداني و کفرورزي شان به روي  خود بسته اند.

آيه ي 46-45:

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ؛ موسي  را کتاب  داديم  ، اما در آن  اختلاف  کردند  و اگر نبود آن  سخني   که پروردگارت  از پيش  گفته  بود ، ميانشان  کار به  پايان  مي  آمد  و البته   هنوز به  سختي  در ترديدند.

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ؛ هر کس  که  کاري  شايسته  کند ، به  سود خود اوست  و هر که  بد کند به  زيان   اوست   و پروردگار تو به  بندگان  ستم  روا نمي  دارد.

خداوند متعال مي فرمايد:« وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ» و به راستي به موسي کتاب آسماني داديم همان طور که به تو کتاب آسماني داده ايم، و مردم آنچه را با تو کردند با او نيز کردند؛ در کتاب اختلاف کردند، و برخي به آن ايمان آورده و هدايت يافتند و از آن بهره مند شدند و برخي نيز آن را تکذيب کردند و از آن استفاده نبردند. و اگر بردباري خدا نبود و حکم او از پيش بر اين نرفته بود که عذاب را تا مدتّي معين به تاخير اندازد و از آن مّدت پس و پيش نشود، « لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ» به محض اينکه ميان مومنان و کافران جدايي انداخته شود، ميان آنان داوري مي کرد مبني بر هلاک شدن فوري کافران، چون سبب هلاکت بر آنها واجب است و قطعي گرديده بود. « وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ» و شک و ترديد، آنها را به شدت پريشان و مضطرب کرده بود بنابراين آن را تکذيب کرده و  انکار نمودند.

« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ » هرکس کار شايسته اي بکند به سود خود اوست و پاداش و فايده  کار نيک در دنيا و آخرت به  خود او مي رسد. کار شايسته هر آن کاري است که خدا و پيامبرش به انجام آن فرمان داده اند. « وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا» و هرکس کار بدي بکند به زيان خود  اوست و زيان و کيفر آن کار در دنيا و آخرت به او مي رسد. در اينجا آدمي به انجام کار خير و ترک نمودن کار بد تشويق شده است، و بيان شده که عاملان و  انجام دهندگان از کارهاي نيک خود بهره مي برند و هرکس که کار بد انجام دهد زيانمند مي شود و هيچ کس بار گناه ديگري را به دوش نمي گيرد. « وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ» و پروردگارت هيچ ستمي به بندگان نمي کند به گونه اي که گناهان بيشتري را بر دوش آنان بگذارد.

آيه ي 48-47:

إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَمَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَكْمَامِهَا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكَائِي قَالُوا آذَنَّاكَ مَا مِنَّا مِن شَهِيدٍ؛ علم  به  روز قيامت  نزد اوست   و هيچ  ثمره  اي  از غلاف  خويش  بيرون  نمي   آيد ،، و هيچ  ماده  اي  آبستن  نمي  شود و نمي  زايد مگر آنکه  او بدان  آگاه   است  و آن  روز که  ايشان  را ندا دهد که  شريکان  من  کجايند ? گويند :  آگاهت  کرديم  که  کسي  از ما به  شرک  گواهي  نمي  دهد.

وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَدْعُونَ مِن قَبْلُ وَظَنُّوا مَا لَهُم مِّن مَّحِيصٍ؛ و آنچه  را پيش  از اين  به  خدايي  مي  خواندند از دست  دادند و دانستند  که راه  گريزي  ندارند.

در اينجا از گستردگي علم و آگاهي خداوند و مختص بودن علم قيامت به او خبر داده شده است و اين که کسي از آن آگاه نيست. پس فرمود:« إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ» تمامي مخلوقات آگاهي از وقوع زمان قيامت را به خدا باز مي گردانند و همه به ناتواني و عدم آگاهي خويش از آن اعتراف مي نمايند؛ پيامبران و فرشتگان و ديگران. « وَمَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَكْمَامِهَا» و هيچ ميوه اي از غلاف خود بيرون نمي آيد و اين ميوه همه درختاني را که در شهرها و بياباني ها هستند شامل مي شود. پس ميوه هيچ درختي از غلافش بيرون نمي آيد مگر اين که خداوند آن را کاملا و به طور مشروح مي داند. « وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى» و هيچ مادّه اي از انسان و ديگر حيوانات بازدار نمي گردد، « وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ» و وضع حمل نمي کند مگر با علم و اطلاع او. پس چگونه مشرکان چيزهايي را با خداوند برابر نموده اند که هيچ علم و آگاهي و شنوايي و بينايي ندارند؟!« وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكَائِي» و در روز قيامت خداوند کساني را که انبازهايي شريک او ساخته اند سرزنش و توبيخ نموده و براي اين که دروغشان آشکار گردد آنان را صدا مي زند و مي فرمايد: کجايند شريکاني که شما گمان برديد شريکان من هستند و آنها را پرستش نموديد و بر اين امر مجادله ورزيديد و به خاطر آنها با پيامبران دشمني نموديد؟! « قَالُوا آذَنَّاكَ مَا مِنَّا مِن شَهِيدٍ» و در حالي که به باطل بودن آنها و مشارکتشان با خدا اقرار مي نمايند،  مي گويند: پروردگارا! ما تو را خبر داديم، و گواه باش که هيچ کس از ما به صحت و درستي معبود بودن و شريک بودن آنها گواهي نمي دهد. پس همه ما اکنون به باطل بودن عبادت آنها اذعان کرده و از آنها بيزاري جسته ايم. بنابراين فرمود:« وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَدْعُونَ مِن قَبْلُ» و آنچه را که به جاي خداوند به فرياد مي خواندند و مي پرستيدند از ديدشان ناپديد مي شود. يعني عقايد و اعمالشان که عمري را در پرستش غيرخداوند گذرانده و گمان بردند به آنها فايده مي رساند و عذاب را از آنها دور مي نمايد و برايشان نزد خدا شفاعت مي کند؛ از دست مي دهند و اثري از آن مي بينند. پس تلاش آنها ناکام گردد و گمانشان پوچ شود و شريکاني که براي خدا مقّرر مي کردند برايشان کاري نمي کنند. « وَظَنُّوا مَا لَهُم مِّن مَّحِيصٍ» و در اين حالت يقين پيدا مي کنند که آنها هيچ راه  نجات و هيچ فريادرس و پناهگاهي ندارند. پس اين عاقبت و سرانجام کسي است که غير خدا را شريک خداوند نموده است، و خداوند سرانجام آنها را براي بندگانش بيان نموده تا از شرک بپرهيزند.

آيه ي 51-49:

لَا يَسْأَمُ الْإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَيْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ؛ آدمي  هر چه  طلب  خير کند خسته  نمي  شود ، اما چون  بدي  به  او برسد  بدانديش ، و نوميد مي  گردد.

وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِندَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ ؛ اگر پس  از رنجي  که  به  او رسيده  رحمتي  به  او بچشانيم  مي  گويد : اين  حق   من  است  و نپندارم  که  قيامتي  برپا شود ، و اگر هم  مرا نزد پروردگارم   برگردانند البته  که  نزد او حالتي  خوشتر باشد  پس  کافران  را به  اعمالي   که  کرده  اند آگاه  مي  کنيم  و به  آنها عذابي  سخت  مي  چشانيم.

وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ؛ چون  به  آدمي  نعمتي  ارزاني  داريم  ، رويگردان  مي  شود و به  تکبر گردن  مي ، افرازد  و اگر به  او شري  برسد ، بسيار فرياد و فغان  مي  کند.

در اينجا از طبيعت انسان خبر مي دهد که نه بر خير صبر دارد و نه بر شر، مگر کسي که خداوند او را از اين حالت بيرون برده و به حالت کمال رسانده باشد. پس فرمود:« لَا يَسْأَمُ الْإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَيْرِ» انسان از دعا کردن به درگاه خداوند و خواستن موفقّيت و دارايي و فرزند و ديگر خواسته هاي دنيا خسته نمي شود و همواره از خدا مي طلبد، به گونه اي که نه به کم قانع مي شود و نه به زياد، و اگر دنيا را نيز به دست آوَرَد همواره بيشتر مي طلبد. « وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ» و اگر امر ناخوشايندي چون بيماري و فقر و انواع مصيبت ها به او برسد از رحمت خداوند نا اميد مي گردد و گمان مي برد که اين بلا او را هلاک و نابود خواهد کرد. و به خاطر اينکه کارها برخلا آنچه که دوست دارد پيش مي روند، مضطرب و نگران مي شود. مگر کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، که اينان هرگاه به ايشان خير و نعمت و امر دوست داشتني برسد شکر خداوند را به جاي مي آورند، و مي ترسند که مبادا نعمت هايي که خداوند به آنها داده، استدراج و مهلت دادن باشد. و اگر مصيبت و گزندي به جان و مال و فرزندانشان برسد صبر مي کنند و از فضل پروردگارشان مايوس نمي شوند.

سپس خداوند متعال فرمود:« وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِّنَّا» و انساني که از طلب خير خسته نمي شود، اگر گزند و بلايي به او برسد نا امي مي گردد، و اگر بعد از آن گزند و بلا رحمتي به او بچشانيم و اگر بعد از آن گزند و بلا رحمتي به او بچشانيم به اين صورت که خداوند بيماري اش را شفا بدهد يا فقر او را برطرف کند و توانگرش نمايد شکر خدا را به جاي نمي آورد، بلکه تعّدي و سرکشي مي کند و مي گويد:« هَذَا لِي» اين نعمت که به من رسيده بدان خاطر است که من سزاوار آن هستم.« وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً» و گمان نمي برم قيامت برپا شود. و او با اين سخنان، رستاخيز و زنده شدن پس از مرگ را انکار مي کند و نعمت و رحمت خدا را که خداوند به او داده است سپاس نمي گزارد.  « وَلَئِن رُّجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِندَهُ لَلْحُسْنَى» و به فرض اين که قيامت بيايد و من به نزد پروردگارم بازگردم همانا نزد او جايگاه خوبي خواهم داشت . پس همانطور که در دنيا از نعمت بهره مند بوده ام، در آخرت نيز از نعمت بهره مند خواهم بود. و اين از بزرگترين جسارت در حق خدا، و نسبت دادن چيزهايي به اوست که هيچ آگاهي نسبت به آن ندارد. بنابراين خداوند و او را تهديد کرد و فرمود:« فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ» بي گمان کافران را به آنچه کرده اند خبر خواهيم داد و حتما عذاب سخت و زيادي را به ايشان مي چشانيم. « وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأى بِجَانِبِهِ » و هنگامي که ما به انسان نعمت دهيم از قبيل سلامتي يا روزي و غيره از پروردگارش و شکرگزاري براي او روي گردان مي شود و با خودپسندي و تکبّر شانه ها را بالا مي زند. « وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ» و هرگاه رنج و بلايي به او برسد و بيماري يا فقر يا بلايي به او دست دهد به خاطر بي صبري اش بسيار دعا مي کند.پس نه در سختي ها صبر و شکيبايي دارد و نه در راحتي و آسايش شکر مي گزارد. به جز کسي که خداوند او را هدايت  کرده و بر او منّت نهاده است.

آيه ي 54-52:

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُم بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ؛ بگو : چه  مي  بينيد ? اگر اين  کتاب  از جانب  خداست  و شما بدان  ايمان   نمي  آوريد ، گمراه  تر از کسي  که  همچنان  راه  مخالفت  در پيش  گرفته  است   کيست  ?

سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ؛ زودا که  آيات  قدرت  خود را در آفاق  و در وجود خودشان  به  آنها نشان   خواهيم  داد تا برايشان  آشکار شود که  او حق  است   آيا اينکه  پروردگار تو  در همه  جا حاضر است  کافي  نيست  ?

أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ؛ بهوش  باش  که  آنها از ديدار پروردگارشان  در ترديدند  بهوش  باش  که  اوبر هر چيزي  احاطه  دارد.

« قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ» اي پيامبر! به کساني که قرآن را تکذيب مي کنند و به سوي ناسپاسي و کفر مي شتابند بگو: به من خبر دهيد اگر اين قرآن از سوي خداوند آمده باشد و در آن هيچ شک و ترديدي وجود نداشته باشد، « ثُمَّ كَفَرْتُم بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ» آن گاه شما به آن کفر ورزيد چه کسي گمراه تر خواهد بود از کسي که همواره با آن در ستيز و مبارزه است؟ يعني به خاطر مخالفت با خدا و پيامبرش همواره در ستيز قرار دارد. چون حق و راه درست برايتان روشن گرديده است ، امّا از آن منحرف مي شويد و به سوي حق نمي رويد، بلکه راه باطل و جهالت را در پيش مي گيريد. پس شما گمراه ترين و ستمکارترين مردم هستيد.

اگر در درستي و حقيقت آن شک داريد خداوند دلايل و نشانه هايش را به شما ارائه مي دهد. خداوند متعال فرمود:« سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ» ما نشانه هاي خود را در کرانه هاي عالم به آنها نشان خواهيم داد مانند نشانه هايي که در آسمان و زمين است و حوادث بزرگي که خداوند پديد مي آورد و براي صاحب بصيرت نشانه حق است و بر حق دلالت مي نمايد. « وَفِي أَنفُسِهِمْ» و آيات خود را در خودشان به آنان مي نمايانيم که جسم هايشان مشتمل بر نشانه ها و صنعت شگفت انگيز خداست و قدرت آشکار او در آن مشاهده مي گردد. نيز آيات خود را مبني بر نازل شدن عقوبات و بلاهاي سنگيني بر تکذيب کنندگان و آيات دالّ بر ياري مومنان نشان مي دهيم. « حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّم تا از روي اين آيات براي ايشان روشن و آشکار گردد که آن حق است و آنچه در بردارد حق مي باشد و هيچ شک و ترديدي را نمي پذيرد.

خداوند نشانه هايي را به بندگانش نشان داده که به وسيله آن حق روشن شده است و خداوند هرکس را که بخواهد توفيق مي دهد تا ايمان بياورد و هرکس را که بخواهد خوار مي گرداند. « أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» و آيا براي حقّانيت قرآن و راستگو بودن کسي که آن را آورده اين کافي نيست که خداوند بر اين امر گواهي دهد؟! خداوند که راستگوترين شاهد است به صورت قولي بر راستگو بودن و اين کمک نمودن متضمن آن شهادت قولي است و صحت آن را براي کساني که در آن شک و ترديد دارند اثبات مي نمايد.

« أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ » هان بدانيد که آنان در مورد رستاخيز و قيامت شک دارند و آنها  فکر مي کنند جهان فقط همين دنياست و دنيايي ديگر وجود ندارد، بنابراين براي آخرت نکوشيده و به آن توجه ننموده اند. « أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ» هان بدانيد که علم و قدرت و  توانايي او همه چيز را در بر گرفته است!

پايان تفسير سوره ي فصلت

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره