فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي زمر

مکي است و 75 آيه دارد.

 

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 3-1:

تَنزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ؛ نازل  شدن  اين  کتاب  از جانب  خداي  پيروزمند حکيم  است.

إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ؛ ما اين  کتاب  را به ، راستي  بر تو نازل  کرديم   پس  خدا را بپرست  و دين   خود براي  او خالص  گردان.

أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ ؛ آگاه  باش  که  دين  خالص  از آن  خداست  و آنان  که  سواي  او ديگري  را به   خدايي ، گرفتند ، گفتند : اينان  را از آن  رو مي  پرستيم  تا وسيله  نزديکي  ما  به خداي  يکتا شوند  و خدا در آنچه  اختلاف  مي  کنند ميانشان  حکم  خواهد کرد  خدا آن  را که  دروغگو و ناسپاس  باشد هدايت  نمي  کند.

خداوند متعال از عظمت قرآن و از شکوه کسي که از آن سخن گفته  از سوي او نازل شده خبر داده و مي فرمايد: قرآن از جانب خداوند توانمند و با حکمت نازل شده است ؛ کسي که الوهيت و عبادت براي او، جزو صفات ايشان مي باشد. و اين به خاطر عظمت و کمال و توانايي اوست که بر همه مخلوقات چيره است و هر چيزي در برابر او حقير و ضعيف است. و در آفرينش و فرمانش داراي حکمت و فرزانگي است. پس قرآن از جانب خدايي نازل شده که صفتش چنين است و سخن گفتن صفت  او است، و صفت تابع موصوف است. پس همان طور که خداوند از هر جهت کامل است و همتايي ندارد، قرآنش نيز چنين است، و براي وصف قرآن همين کافي است، و بر مقام والاي آن دلالت مي نمايد، امّا با اين وجود بيشتر کمال آن را روشن کرد آن هم به سبب دو چيز: اول: به سبب کسي که قرآن را بر او نازل کرده است، و او محّمد (ص) است؛ شريف ترين مخلوقات. پس قرآن نيز شريف ترين کتاب است.

دوم: به سبب چيزي که سبب نزول قرآن است، و آن حق مي باشد. پس نازل شدن قرآن هم به سبب حقي است که هيچ شکي در آن نيست تا مردم را از تاريکي ها بيرون آورد و به سوي نور رهنمون شود و هم دراخبار راستيني  که داده و در احکام عادلانه اي که با خود دارد دربر گيرنده ي حق است. بنابراين تمام مطالب علمي که قرآن بر آن دلالت مي نمايد بالاترين انواع حق است، و بعد از حق چيزي جز گمراهي نيست.

و از آن جا که قرآن از سوي حق نازل شده و مشتمل بر حق است و براي هدايت خلق بر شريف ترين مردم نازل شده است نعمت بسيار بزرگي است و بايد شکر آن را به جاي آورد و شکر آن همان خالص گرداندن  عبادت و بندگي براي خداست. بنابراين  فرمود:« فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ» پس همه دين و عبادت خود را از قبيل شرائع ظاهري و باطني، اسلام ، ايمان و  احسان را براي خدا خالص بگردان. يعني اينها را فقط براي خدا  انجام ده و هدف تو از آن فقط جلب رضايت خدا باشد.« أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ» اين فراز از آيه تاکيدي بر موضوع اخلاص براي خدا است که پيش تر بدان امر نمود. و بيانگر آن است که همانگونه که هر کمالي متعلق به خدا است، نيز دين خالصِ پاک از تمامي آلودگي ها از آن اوست، زيرا دين خالص آن ديني است که او به عنوان دين خويش برگزيده است. و آنان را بدان امر نموده است، چرا که متضمن عبادت کردن بندگان براي خداست از حيث محبت وي و ترس از او و اميد به او. نيز متضمن آن است که به سوي او برگردند و او را پرستش نمايند و براي بدست آوردن نيازهايشان به او پناه ببرند.

و  اين چنين عبادتي است که دل ها را پاکيزه مي گرداند. امّا شرک ورزيدن در هر عبادتي قلب را آلوده مي گرداند و خداوند از داشتن هر شريک و هر نوع شراکتي پاک است. شرک ورزيدن دل و روح آدمي را در دنيا و آخرت به تباهي مي کشاند و مايه نهايت شقاوت و بدبختي است، بنابراين وقتي به توحيد و اخلاص فرمان داد از شرک ورزيدن به خدا نهي کرد و کسي را که به او شرک مي ورزد مذّمت نمود. پس فرمود:« وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء» و کساني که به جاي خدا دوستان و ياوراني برگرفته اند که با پرستش آنها و به فرياد خواندنشان با آنها دوستي مي نمايند و عذر خود را چنين بيان مي کنند و مي گويند:« مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» ما آنان را پرستش نمي کنيم مگر براي آن که نيازهاي ما را به خدا برسانند و پيش خدا براي ما شفاعت کنند، وگرنه ما مي دانيم که اينها نمي آفرينند و روزي نمي دهند، و هيچ چيزي در اختيارشان نيست. پس اينها يگانه پرستي و اخلاصي را که خداوند به آن دستور داده است ترک نموده و بر  انجام بزرگ ترين کار حرام که شرک است جرأت کرده اند و کسي را که همتا و همانندي ندارد و پادشاه بزرگ است با پادشاهان دنيا مقايسه کرده و با عقل هاي فاسد خود چنين گمان برده اند که همان گونه که نمي توان به پادشاهان رسيد بدون واسطه گري و سفارش و خواهش افراد والا مقام و وزرايي که نياز و خواسته هاي ملتّ را به پادشاهان مي رسانند و نسبت به ايشان ترحمشان برانگيخته و زمينه ي برآورده شدن آن نياز و خواسته ها را فراهم مي کنند خداوند متعال نيز چنين است و اين قياس از فاسدترين قياس هاست، چرا که متضمن مساوات ميان خالق و مخلوق است، با اينکه از ديدگاه عقل و نقل و فطرت فرق بزرگي بين خالق و مخلوق وجود دارد. پادشاهان بدان جهت نياز دارند تا افرادي ميان آنها و رعيت شان واسطه قرار گيرند چون آنها احوال رعيت را نمي دانند. بنابراين به کسي نياز دارند که آنان را از احوالشان باخبر نمايد.

و شايد رحمت و مهرباني در دلشان نسبت به کسي که نيازمند است نباشد، بنابراين به کسي احتياج دارند که آنان را وادار نمايد تا بر آنها رحم کنند. و به سفارش کنندگان و وزيران نياز دارند و از آنها مي ترسند، بنابراين نياز کساني را که وزيران برايشان وساطت مي کنند برآورده مي سازند تا اين گونه رعايت وزيران را کرده باشند. و نيز پادشاهان ، فقير و مستمند هستند و گاهي به خاطر فقر از برآورده کردن نياز سرباز مي زنند. اما پروردگار متعال خدايي است که علم و آگاهي او ظاهر و باطنِ امور را در برگرفته است و به کسي نياز ندارد که او را از احوال رعيت ها و بندگانش باخبر کند. و او تعالي مهربان ترين مهربانان است و بخشنده ترين بخشايندگان است و به هيچ کسي از بندگانش نياز ندارد تا نسبت به بندگانش مهرباني کنند، بلکه خداوند از خود بندگان و از پدران و مادرانشان برايشان مهربان تر است و اوست که آنها را تشويق مي نمايد و آنها را به سوي اسبابي فرا مي خواند که به وسيله آن رحمت الهي را به دست آورند. او چيزهايي از منافع و مصالح آنها را مي خواهد که خودشان هم براي خود نمي خواهند.

و خداوند داراي توانگري مطلق و کامل است و اگر همه مخلوقات از اول تا آخر در يک  ميدان جمع شوند و از او بخواهند و او به هرکس هر آنچه که خواسته و آرزو نموده است بدهد؛ هيچ چيزي از توانگري اش کم نخواهد شد، و هيچ چيزي را از آنچه او دارد کم نمي کنند، مگر به اندازه اي که سوزني در دريا فرو برده شود و اندازه اي از آب دريا را با خود بالا آوَرَد. و همه شفاعت کنندگان از او مي ترسند و هيچ کسي از آنها جز با اجازه او شفاعت نخواهد کرد. و  تمام شفاعت ها در دست اوست. پس با اين تفاوت ها جهالت مشرکين نسبت به خدا و بي خردي بزرگشان و شدّت جرأت آنها بر وي معلوم مي شود. و نيز حکمت اينکه خداوند شرک را نمي بخشد معلوم مي گردد، چون شرک عيب جويي خداوند را در بردارد. بنابراين ميان دو گروه يگانه پرست و مشرک داوري کرده و در ضمن مشرکان را تهديد نموده و مي فرمايد:« إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» بي گمان خداوند ميان ايشان درباره آنچه که در آن اختلاف مي ورزند داوري خواهد کرد. و دانسته شد که حکم و داوري خداوند اين است که مومنان مخلص را در باغ هاي بهشت جاي دهد، و هرکس که براي خدا شريک قائل شود بهشت را بر او حرام گرداند و جايگاهش را آتش دوزخ قرار دهد.« إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ» بي گمان خداوند توفيق هدايت شدن به راه راست را به کسي نمي دهد که دروغگو و کفر پيشه و ناسپاس است و مواعظ و آيات نزد او مي آيند امّا دروغگويي و ناسپاسي از او دور نمي شود.

و خداوند نشانه ها را به او نشان مي دهد امّا آنها را انکار مي کند و به آنها کفر مي ورزد و دروغ مي گويد. پس چنين کسي چگونه هدايت مي شود در حالي که دروازه هدايت را به روي خود بسته است؟! و به سزاي کارهايي که مي کند خداوند بر دلش مهر مي نهد پس او ايمان نخواهد آورد.

آيه ي 4:

لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاء سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ؛ اگر خدا مي  خواست  که  براي  خود فرزندي  بر گيرد ، از ميان  مخلوقات  خود  هر چه  را که  مي  خواست  بر مي  گزيد  منزه  است  اوست  خداي  يکتاي  قهار.

« لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا» اگر خداوند آن گونه که بي خردان گمان مي برند مي خواست فرزندي داشته باشد، « لَّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاء» از ميان مخلوقات کسي را که مي خواست برمي گزيد، و آن را به منزله فرزند خويش قرار مي داد، و نيازي به گرفتن همسر نداشت. « سُبْحَانَهُ» پاک و منّزه است خداوند از آنچه کافران درباره او گمان مي برند، و پاک است از آنچه که ملحدان به او نسبت مي دهند. « هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ» و او در ذات و اسما و صفات و در  کارهايش يگانه است، پس او در اين چيزها شبيه و همانندي ندارد، و اگر فرزندي داشت اين اقتضا مي کرد تا در يگاني اش شبيه او باشد، چون فرزند جزئي از او مي شد.

« الْقَهَّارُ» و بر همه جهان بالا و پايين چيره است، پس اگر فرزندي داشت فرزندش تحت چيرگي او قرار نمي گرفت، و بر پدرش از روي ناز و کرشمه گستاخي مي کرد. و يگانگي و چيرگي خداوند متلازم هستند. پس يگانه حتما چيره است، و کسي نمي تواند بر همه چيز چيره باشد مگر اينکه يگانه و يکتا باشد، و اين امر مشارکتِ با او را از هر جهت نفي مي کند.

آيه ي 7-5:

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ ؛ آسمانها و زمين  را به  حق  بيافريد  شب  را بر روز داخل  مي  کند و روز  را بر شب   و آفتاب  و ماه  را رام  گردانيد و هر يک  تا زماني  معين  در  حرکتند  آگاه  باش  که  اوست  پيروزمند و آمرزنده.

خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ ؛ شما را از يک  تن  بيافريد  و از آن  يک  تن  زنش  را آفريد  و برايتان   از، چارپايان  هشت  جفت  بيافريد  شما را در شکم  مادرتان  در چند مرحله  در  درون  تاريکيهاي  سه  گانه  آفرينش  بخشيد  اين  است  خداي  يکتا پروردگار  شما فرمانروايي  از آن  اوست   خدايي  جز او نيست   پس  چگونه   رويگردانتان  مي  سازند ?

إِن تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمْ وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِن تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ؛ اگر ناسپاسي  کنيد ، خدا از شما بي  نياز است   و ناسپاسي  را براي   بندگانش ، نمي  پسندد  مي  پسندد که  سپاسگزار باشيد  و هيچ  کس  بار گناه   ديگري  را بر دوش  نمي  کشد  بازگشت  همه  شما نزد پروردگارتان  است   او  شما را از کارهايي  که  مي  کرده  ايد آگاه  مي  کند  او به  آنچه  در دلها مي   گذرد آگاه است.

خداوند متعال خبر مي دهد که او « خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ» آسمان ها و زمين را از روي حکمت و مصلحت آفريده است ، و تا بندگان را امر ونهي کند، و به آنها پاداش و کيفر بدهد. « يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ» هريک از شب و روز را بر ديگري داخل مي کند، و هريک را به جاي ديگري قرار مي دهد. و شب و روز جمع نمي شوند، بلکه هرگاه يکي بيايد ديگري مي رود. « وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى» و خورشيد و ماه را به صورت منظّم مسخّر کرده و آنها حرکتي قانونمند دارند و هريک تا مدت زمان معيني حرکت خواهد کرد و آن زماني است که اين دنيا به پايان مي رسد و نابود مي شود. پس آن گاه خداوند همه مخلوقات و خورشيد و ماه را از بين مي برد و آفرينش را از نو آغاز مي کند تا در سراي جاودانگي بهشت يا جهّنم ماندگار شوند. « أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ» بدان که او غالب است و بر هر چيزي چيره مي باشد و هيچ چيزي در برابر او توان سرپيچي ندارد و او با توانمندي خويش اين مخلوقات بزرگ را پديد آورده و آنها را  فرمانبردار نموده است که به فرمان او حرکت مي کنند. « الغَفَّرُ» آمرزنده گناهان بندگانِ توبه کار و با ايمان مي باشد. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَإِنّي لَغَفَّارُ ُ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَلِحَا ثُمَّ اهتَدَي» و بي گمان من آمرزنده هستم براي کسي که توبه کرده و  ايمان آوَرَد و کار شايسته انجام دهد و سپس راهياب شود. و خداوند کسي را که شرک بورزد بعد از آن که آيات بزرگ او را ديده است سپس توبه کند و برگردد مي آمرزد.

از قدرت و توانمندي اش اين است که « خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ» شما را با اينکه زياد هستيد و در گوشه هاي زمين پراکنده مي باشيد از يک تن آفريد. « ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» سپس همسرش را از آن پديد آورد تا در آغوش همديگر آرام بگيرند و نعمتش را بر آنان کامل بگرداند. « وَأَنزَلَ لَكُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ» و از چهارپايان هشت نوع را با تقدير و اندازه گيري معيني از سوي خود، براي شما آفريد. و اين بيانگر رحمت و مهرباني او نسبت به شما است. و آن هشت نوع همان ها هستند که در سوره انعام بيان شده اند:« ثَمَنِيةَ أَزوَجِ مِّن الضَّانِ اثنَينِ وَمِنَ المَعزِ اثنَينِ» هشت جفت؛ از ميش دو تا و از بز دو تا، « وَمِن الإِبِلِ اثنَينِ وَمِن البَقَرِ اثنَينِ» و از شتر دو تا و از گاو دو تا. و اينها را به طور ويژه بيان کرد با اين که او براي مصالح بندگانش حيوانات ديگري را هم آفريده است، چون اينها فايده شان بيشتر است و منافعشان فراگير مي باشد، و همچنين داراي ويژگي هايي هستند که ديگر حيوانات ندارند، مانند قرباني و هدي و عقيقه و واجب بودن زکات و ديه در آن ها . به همين خاطر اينها را به طور ويژه بيان کرد.

وقتي آفرينش پدر و مادرمان «آدم و حوا» را بيان کرد، ابتداي آفرينش ما را نيز ذکر نمود و فرمود:« يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ» شما را در شکم هاي مادرانتان از مرحله اي به مرحله اي ديگر در مي آورد، در حالي که دست هيچ مخلوقي به شما نمي رسيد، و هيچ چشمي نيست که شما را زيرنظر داشته باشد. و اوست که شما را در اي مکان تنگ پرورش مي دهد، « فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ» در ميان سه تاريکي؛ تاريکي شکم سپس تاريکي رحم و سپس تاريکي مشيمه و بچه دان. « ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ» خدايي که آسمان ها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخر نموده و شما را خلق کرده و چهارپايان را برايتان آفريده الله است، که پروردگار و معبود حقيقي شماست و شما را پرورش داده و به تدبر امورتان پرداخته است.

پس همانگونه که او در آفرينش و پرورش شما تنها و يگانه است و شريکي ندارد، در  الوهيتش نيز يگانه است و شريکي براي وي نيست. بنابراين  فرمود:« لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» فرمانروايي از آن اوست؛ هيچ معبود به حقّي جز او نيست، پس چگونه برگردانده مي شويد؟ سپس بيان کرد که تنها خداوند سزاوار پرستش است نه بت هايي که هيچ کاري را تدبير نمي کنند و هيچ اختياري ندارند. پس فرمود:« إِن تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمْ» اگر کفر بورزيد بدانيد که مسلّما خداوند از شما بي نياز است، و کفر ورزيدن شما به او زياني نمي رساند، همان طور که از اطاعت و عبادت شما فايده اي به او نمي رسد. ولي امر ونهي او به شما  فقط ناشي از فضل و لطف او بر شماست. « وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ» و خداوند به خاطر کمال و احسانش، و از آن جا که مي داند کفر، بندگانش را بدبخت مي نمايد چنان بدختي که بعد از آن هرگز سعادت را  نخواهند ديد، چرا که آنها را براي عبادت خود آفريده است، و هدف نهايي از آفرينش مردم  عبادت خداست از اين رو خداوند کفر را از بندگانش نمي پسندد و راضي نيست آنها چيزي را ترک کنند که براي آن آفريده شده اند. « وَإِن تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ» و اگر با يگانه پرستي و اخلاص دين و عبادت براي او، سپاس او را بگزاريد آن را برايتان مي پسندد، چون نسبت به شما مهربان است و دوست دارد بر شما احسان کند، و چون کاري را که کرده ايد که براي آن آفريده شده ايد. و همان طور که از شرک ورزيدن شما به او زياني نمي رسد، و عمل خوب و بد شما و توحيد و يکتاپرستي تان به او نفعي نمي رساند، به همان شيوه هريک از شما کار خير و شرش به خود او بر مي گردد. « وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» و هيچ کس بار گناه ديگري را بر دوش نمي کشد، « ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» سپس بازگشت شما در روز قيامت به سوي پروردگارتان است و آنگاه شما را به آنچه مي کرديد خبر مي دهد؛ خبر دادني که  علم او آن را احاطه  کرده و قلمش بر آن رفته است و فرشتگان آن را برايتان ثبت و ضبط کرده اند و اعضايتان بر آن گواهي داده است. پس هريک را به آنچه که سزاوارش است سزا و جزا مي دهد. « إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُور» بي گمان او به سينه ها و حالات نيک و بدي که در آن است آگاه مي باشد. منظور اين است که خداوند با دادگري کامل سزا و جزا مي دهد.

آيه ي 8:

وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ؛ چون  به  آدمي  گزندي  برسد ، به  پروردگارش  روي  مي  آورد و او را مي  خواند، آنگاه  چون  به  او نعمتي  بخشد ، همه  آن  دعاها را که  پيش  از اين  کرده   بوداز ياد مي  برد و براي  خدا همتاياني  قرار مي  دهد تا مردم  را از طريق   او گمراه  کنند بگو : اندکي  از کفرت  بهره  مند شو ، که  تو از دوزخيان   خواهي  بود.

خداوند متعال از احسان خويش نسبت به بنده اش و از نيکوکاري خود و از کم سپاسي او خبر مي دهد که هرگاه زيان و گزندي از قبيل بيماري يا فقر و يا افتادن در مشقّت دريا و يا غير آن به او برسد، مي داند که در اين حالت کسي جز خدا او را نجات نمي دهد، بنابراين با تضّرع و زار ي رو به خدا مي آورد و او را به فرياد مي خواند و از او  کمک مي خواهد تا آنچه را که بدان گرفتار شده دور نمايد، و در اين مورد اصرار مي ورزد. « ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ» سپس هنگامي که خداوند از سوي خود نعمتي به او ببخشد و زيان و رنج و  اندوهش را دور سازد، « نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِن قَبْلُ» رنج و اندوهي راکه قبلا خدا را به خاطر آن به فرياد مي خواند، فراموش مي کند و چنان مي شود که گويا به او زياني نرسيده است  ، و به شرک ورزيدن خود ادامه مي دهد. « وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ» و براي خداوند همتاياني قرار مي دهد تا خود و ديگران را از راه او گمراه سازد، چون گمراه ساختن؛ بخشي از گمراه شدن است. پس ملزوم را بيان کرد تا بر لازم دلالت نمايد.  « قُل» به کسي که در مقابل نعمت خدا ناسپاسي را پيشه کرده است بگو:« تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ »  اندک زماني از کفر خود بهره مند شو، بي گمان تو از دوزخياني ، پس آنچه از آن بهره مند مي شوي چيزي را از تو دور نمي کند، چرا که سرانجامِ تو جهنّم است. « أَفَرَءيتَ إِن مَّتَّعنَهُم سِنينَ، ثُمَّ جَآءهُم مَّا کَانُوا يوعَدونَ ، مَآ أَغنَي عَنهُم مَّا کَانُوا يمَتَّعُونَ» آيا انديشيده اي اگر آنها را چند سال بهره مند کنيم سپس آنچه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد آنچه از آن بهره مند مي شوند چيزي را از آنها دور نخواهد کرد؟!

آيه ي 9:

أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ؛ آيا آن  کس  که  در همه  ساعات  شب  به  عبادت  پرداخته  ، يا در سجود است   يا در قيام  ، و از آخرت  بيمناک  است  و به  رحمت  پروردگارش  اميدوار  است ، با آن  که  چنين  نيست  يکسان  است  ? بگو : آيا آنهايي  که  مي  دانند  با آنهايي  که  نمي  دانند برابرند ? تنها خردمندان  پند مي  پذيرند.

اين مقايسه اي است بين کسي که اطاعت و عبادت خدا را انجام مي دهد و کسي که چنين نيست؛ مقايسه عالم و جاهل و اين که اينها از اموري هستند که از نظر عقل واضح اند و به طور يقين تفاوت آنها مشخص است. پس کسي که از طاعت و عبادت پروردگارش روي مي گرداند و از هواي نفس خود پيروي مي کند، مانند کسي نيست که با انجام بهترين عبادت ها که نماز است ، در بهترين اوقات که اوقات شب است از پروردگارش اطاعت مي کند. پس او را به کثرت عمل و برترين آن توصيف کرد سپس او را به ترسيدن از خدا و اميدوار بودن به وي توصيف نمود و بيان کرد که آنچه او از آن بيم دارد عذاب آخرت است، و به خاطر گناهان گذشته از عذاب آخرت مي ترسد .

و به رحمت خداوند اميدوار است پس او را به انجام عمل ظاهري و باطني توصيف  نمود. « قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» بگو: آيا کساني که پروردگارشان را مي شناسند و دين شرعي و آيين جزايي و اسرار و حکمت هاي آن را مي دانند، و کساني که به چيزي از اين امور آگاهي ندارند برابرند؟

 اين دو گروه برابر نيستند ، همان طور که شب و روز، و روشنايي و تاريکي و آب و آتش يکي نيستند.« إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ » تنها خردمندان وقتي پند داده شوند پند مي پذيرند؛ آنها که داراي خردهاي پاک و درست هستند و برتر را بر آنچه پست و بي ارزش است ترجيح مي دهند. پس ايشان علم را بر جهل، و اطاعت خدا را بر مخالفت با وي  ترجيح مي دهند ، چون آنها عقل هايي دارند که عواقب و سرانجام کارها را به آنان مي نماياند. به خلاف کسي که عقل و خرد ندارد، و از آنجا که عقل و خرد ندارند هواي نفس خود را معبود خويش قرار مي دهد.

آيه ي 10:

ُقلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ ؛ بگو : اي  بندگان  من  که  ايمان  آورده  ايد ، از پروردگارتان  بترسيد  براي آنان  که  در حيات  اينجهاني  نيکي  کرده  اند ، پاداش  نيک  است   و  زمين  خدا پهناور است   مزد صابران  بي  حساب  و کامل  ادا مي  شود.

« ُقلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا» اي پيامبر! با شرافت ترين مردمان را که مومنان هستند فرا بخوان و آنان را به برترين کار که پرهيزگاري است دستور ده، و چيزهايي را برايشان بيان کن که باعث تقوا مي شود و آن عبارت است از اينکه خداوند متعال آنها را با نعمت هايي که به آنها داده پرورش داده و به آنان عطا کرده است و به آنان بگو:« اتَّقُوا رَبَّكُمْ» از پروردگارتان پروا بداريد. اين نوعي از تشويق است چنان که مي گويند: اي سخاوتمند ببخش، و اي شجاع بجنگ.

و پاداشي را که در دنيا آنان را به وجد و نشاط مي آورد برايشان ذکر کرد و فرمود:« لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ» کساني که با انجام دادن عبادت پروردگارشان در اين دنيا نيکي کرده اند پاداش نيک و روزي فراخ دارند، و خداند آرامش قلب و شرح صدر را به آنان ارزاني مي دارد. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« مَن عَمِلَ صَلِحَاَ مِّن ذَکَرِ أَو أُنثَي وَهُوَ مُومِنُ فَلَنُحييهُ حَيوةَ طَيبَةَ» مرد يا زني که کار شايسته انجام دهد در حالي که او مومن است، به وي زندگي پاکيزه اي خواهيم داد. « وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ» و سرزمين خدا فراخ و وسيع است ، پس هرگاه از عبادت خدا در سرزميني بازداشته شديد، به جايي ديگر هجرت کنيد تا در آن پروردگارتان را عبادت کنيد و بتوانيد دين خود را برپا داريد. وقتي فرمود:« لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ» براي کساني که نيکي کنند در همين جهان به ايشان نيکي مي شود، شايد براي برخي اين پرسش پيش آيد که نصّ ، عامّ و کلّي است و هرکس در اينجا نيکوکاري کند در همين دنيا به او نيکي مي شود ، پس چرا فردي که ايمان آورده و در سرزميني مورد ستم و توهين قرار مي گيرد و با او نيکي نمي شود؟ به همين خاطر اين گمان را دفع کرد و فرمود:« وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ» و سرزمني خدا فراخ و پهناور است. و اينجا مژده اي هست که پيامبر (ص) فرموده است:« همواره گروهي از  امّت من بر حق خواهند بود؛ هرکس آنان را ياري نمايد و يا با آنان مخالفت ورزد به آنان زياني نمي رساند. و تا زماني که فرمان خدا مي آيد آنها بر اين هستند». اين آيه به اين مطلب اشاره مي کند. خداوند متعال خبر داده است که سرزمين او فراخ و وسيع است پس هرگاه در جايي از عبادت کردن خدا منع شديد، به جايي ديگر هجرت کنيد ، و اين شامل هر زمان و مکاني مي شود. پس هر مهاجري بايد پناهگاهي در ميان مسلمان ها داشته باشد که به آن پناه ببرد تا بتواند دين خود را برپا دارد. « إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ » قطعا به شکيبايان پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده مي شود. و اين شامل همه انواع صبر و شکيبايي مي شود؛ از جمله صبر و شکيبايي بر تقديرهاي دردآور الهي. پس فرد شکيبا زبان به ناخشنودي نمي گشايد، همچنان که خويشتن داري در برابر گناهان را نيز دارد، پس فرد شکيبا بصورت  عمدي مرتکب گناهان نمي شود. و صبر نمودن بر طاعت خدا و به جاي آوردن آن را نيز شامل مي شود. و خداوند به شکيبايان وعده داده است که پاداش آنها را بدون هيچ حساب  و کتابي خواهد داد. و اينها همه به خاطر  فضيلت صبر و شکيبايي و جايگاه آن نزد خداست. و صبر انسان را بر  انجام کارها کمک مي نمايد.

آيه ي 16-11:

قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ؛ بگو : من  مامور شده  ام  که  خدا را بپرستم  و براي  او در دين  اخلاص  ورزم ،

وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ؛ و مرا فرموده  اند که  نخستين  مسلمانان  باشم.

قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛ بگو : اگر پروردگارم  را نافرماني  کنم  ، از عذاب  آن  روز بزرگ  مي  ترسم.

قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي؛ بگو : خدا را مي  پرستم  و براي  او در دين  خود اخلاص  مي  ورزم.

فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ؛ بپرستيد هر چيز ديگري  را جز او  بگو : زيان  کنندگان  کساني  هستند که   درروز قيامت  خود و خاندانشان  را از دست  بدهند بهوش  باشيد که  اين   زياني آشکار است.

لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَمِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ يَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ؛ بالاي  سرشان  طبقات  آتش  است  و در زير پايشان  آتش   اين  چيزي  است  که   خدا، بندگان  خود را بدان  مي  ترساند  پس  اي  بندگان  من  ، از من  بترسيد.

« قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ» اي پيامبر! به مردم بگو:« من فرمان يافته ام که خدا را بپرستم و پرستش را خاص او گردانم» . اين دستور در اوّل سوره داده شده است:« فَاعبُدِاللَّهَ مُخلِصَاَ لَّهُ الدِّينَ» خدا را عبادت کن در حالي که عبادت تو خالص براي او باشد. « وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ» و به من دستور داده شده که نخستين فرد از افراد منقاد اوامر خدا باشم، چون من دعوت کننده و راهنماي مردم به سوي پروردگارشان هستم، و اين اقتضا مي نمايد که من اوّلين کسي باشم که از آنچه مردم بدان دستور داده شده اند اطاعت کنم. و اوّلين کسي باشم که تسليم خدا شده است. و محّمد(ص) به اين فرمان عمل کرد، و بايد چنين مي شد . و هرکس که از پيروان اوست بايد چنين باشد. و تسليم فرمان خدا باشد و اعمال ظاهري و باطني را خالصانه براي او انجام دهد. « قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» بگو: اگر در اين که خداوند مرا به اخلاص و اسلام دستور داده از دستورش سرپيچي کنم از عذاب روزي بزرگ مي ترسم. و هرکس شرک ورزد براي هميشه در عذاب مي ماند، و هرکس نافرماني کند در آن روز سزا داده مي شود. « قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي ؛ فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ» بگو: تنها خدا را مي پرستم و بس، و عبادت و طاعتم را براي او خالص مي گردانم . اما شما هرچه را که مي خواهيد به جاي  او پرستش کنيد. همان طور که فرموده است:« قُل يأَيهَا الکَفِروُنَ، لَآ أَعبُدُ مَا تَعبُدُونَ ، وَلَآ أَنتُم عَبِدُونَ مَآ أَعبُد، وَلَآ أَنَا عَابِدُ مَّا عَبَدتُّم ، وَلَآ أَنتُم عَبِدُونَ مَآ أَعبُدُ، لَکُم دينُکُم وَلِي دِينِ» بگو: « اي کافران! آنچه را که شما مي پرستيد من نمي پرستم. و شما نيز نمي پرستيد آنچه را که من مي پرستم. و نه من آنچه را شما مي پرستيد، مي پرستم. و نه شما آنچه را من مي پرستم، مي پرستيد. دين خودتان براي خودتان. و دين خودم براي خودم.» « قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» بگو:« زيانکاران واقعي کساني هستند که خود و خاندانشان را در روز قيامت زيانبار کرده اند، خود را از پاداش محروم کرده اند و سبب شده اند تا گرفتار عذاب سخت شوند و ميان خود و خانواده هايشان جدايي افکنده و به شدّت غمگين گشته اند، و زيانشان بزرگ است. « أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ » بدان که اين است زيان آشکار و هيچ زياني مانند آن نيست. زياني است پيوسته که بعد از آن فايده اي عايدشان نخواهد شد، بلکه پس از آن هيچ آرامشي نخواهند ديد. سپس شدّت بدبختي ِ آنان را بيان کرد و فرمود:« لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ» از بالاي سرشان قطعه هايي از عذاب به مانند ابرهاي بزرگ قرار دارد، و در زير پاهايشان نيز چنين است. « ذَلِکَ» حالتي که از عذاب اهل جهّنم بيان کرديم چيزي است که خداوند به وسيله آن بندگانش را به سوي رحمت خويش سوق مي دهد. « يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ يَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ» يعني عذابي که خداوند براي شقا وتمندان آماده  کرده است را انگيزه اي قرار داده که بندگانش را به تقوا و پرهيزگاري فرا خواند و آنها را از آنچه که سبب گرفتار شدن به عذاب مي شود باز دارد. پس پاک است خداوندي که بر بندگانش در هر چيزي رحم کرده و راه هايي را که انسان را به خدا تشويق نموده است تا اين راهها را در پيش بگيرند و آنها را به هر آنچه که مردم به آن علاقه دارند و دل ها با آن آرامش مي يابند تشويق نموده است . و آنها را از انجام کارهاي ناشايست به شدّت نهي کرده و اسبابي که آنها را از اين کارها باز مي دارد برايشان بيان نموده است.

آيه ي 18-17:

وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ؛ و کساني  را که  از پرستش  بتان  پرهيز کرده  اند و به  خدا روي  آورده  اند  بشارت  است   پس  بندگان  مرا بشارت  ده  :

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛ آن  کساني  که  به  سخن  گوش  مي  دهند و از بهترين  آن  پيروي  مي  کنند ،  ايشانند کساني  که  خدا هدايتشان  کرده  و اينان  خردمندانند.

بعد از آنکه خداوند متعال احوال مجرمان را بيان کرد حالت و ثواب کساني را که به سوي او روي آورده اند، بيان نمود و فرمود:« وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا» و کساني که از عبادت طاغوت دوري گزيده اند. منظور از طاغوت در اينجا پرستش غير الله است ، پس آنها از پرستش آن پرهيز مي کنند. و اين يکي از بهترين و زيباترين شيوه هاي برحذر داشتن از سوي خداوند حکيم و عليم است،  زيرا مدحي که در اينجا وارد شده است شامل هرکسي است که از عبادت طاغوت پرهيز کرده باشد. « وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ» و با عبادت خدا و خالص گرداندن عبادت و طاعت براي خدا رو به سوي او آورده اند. پس انگيزه هاي آنان از پرستش بت ها برگشته است و به سوي پرستش خداوند روي آورده اند. و از شرک و گناهان روي برتافته اند و بر يگانه پرستي و طاعت خدا ماندگار شده اند. « لَهُمُ الْبُشْرَى» اينان را مژده است، مژده اي که اندازه و حالت آن را جز کسي که آن را به ايشان  ارزاني نموده است نمي داند. و اين شامل مژده در زندگي دنياست ، که نام نيک از آن برجاي مي ماند، و صاحب روياي صادقانه خواهند بود و از توجّه و عنايات خدا برخوردار خواهند شد. به گونه اي که از اين رهگذر احساس خواهند کرد که خداوند مي خواهد آنها را در دنيا و آخرت مورد تکريم قرار دهد. و آنان در آخرت به  هنگام مردن و در قبر و در روز قيامت هم مژده دارند و آخرين مژده آن است که خداوند  اعلام مي دارد براي  هميشه از آنان راضي است و در بهشت با امن و امان به سر مي برند و از لطف پروردگار بهره مند مي شوند.

وقتي خبر داد که اينها  مژده دارند، خداوند به پيامبر فرمان داد تا به آنها مژده بدهد، و صفتي را که به خاطر آن سزاوار بشارت مي گردند بيان کند. پس فرمود:« فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» به آن بندگانم مژده بده که سخن ها را مي شنوند و از بهترينش پيروي مي کنند. و اين شامل هر سخني مي شود. پس آنها هر سخني را مي شنوند تا آنچه را که بايد برگزيد و آنچه را که بايد از آن پرهيز کرد تشخيص دهند. بنابراين از روي خرد و درايت خويش بهترين سخن را پيروي مي کنند. و بهترين سخن ها به طور مطلق کلام خدا و کلام پيامبرش مي باشد. همان طور که در اين سوره فرموده است:« اللَّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَدِيثِ کِتَبَاَ مُّتَشَبَِهَا» خداوند بهترين سخن را فرو فرستاده است؛ کتابي همگون. در اين آيه نکته اي هست و آن اين که وقتي خداوند از کساني خبر داد که مورد ستايش قرار گرفته اند و فرمود که آنها سخن ها را مي شنوند آن گاه از بهترين آن پيروي مي کنند. انگار گفته مي شود که راه شناخت بهترين سخن چيست تا متصف به صفت خردمندان باشيم و آن پيروي کرد از خردمندان است؟گفته مي شود: آري! بهترين سخن چيزي  است که خداوند بدان تصريح کرده است:« اللَّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَدِيثِ کِتَبَاَ مُّتَشَبَِهَا» خداوند بهترين سخن را فرو فرستاده است؛ کتابي همگون. « الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ» کساني که سخن ها را مي شنوند آن گاه از بهترينش پيروي مي کنند، ايشان کساني هستند که خداوند آنها را به سوي بهترين اخلاق و اعمال هدايت کرده است. « وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» و ايشان خردمندانند. يعني داراي عقلهاي درست مي باشند. و نشان خردورزي آنها اين است که خوب و بد را تشخيص داده، و آنچه را که بايد برگزينند، برگزيده اند.

و اين علامت برخورداري از عقل است، بلکه خردمندي نشانه اي جز اين ندارد. پس کسي که ميان گفته ها تشخيص نمي دهد و خوب و بد آن را نمي داند از زمره کساني نيست که داراي عقل هاي درست هستند. و کسي که تشخيص مي دهد امّا شهوت بر عقلش غالب مي آيد و  عقلش تابع شهوت و ميلش مي گردد و در نتيجه بهترين را ترجيح نمي دهد، چنين فردي ناقص العقل است.

آيه ي 20-19:

أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي النَّارِ؛ آيا کسي  را که  حکم  عذاب بر او محقق  شده  ، تو مي  تواني  او را که  در آتش است  برهاني  ?

لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَادَ؛ اما براي  آنان  که  از خدا مي  ترسند غرفه  هايي  است  بر فراز هم  ساخته  ،، که از زيرشان  جويباران  روان  است   اين  وعده  خداست  و خدا وعده  خود خلاف   نخواهد کرد.

کسي که به سبب ادامه دادن راه گمراهي و عناد و کفر، فرمان عذاب درباره او قطعي و محقق گشته است، نمي تواني او را هدايت نمايي. و نمي تواني کسي را که به طور قطع در جهنّم است نجات بدهي. امّا توانگري و رستگاري واقعي از آنِ پرهيزگاران است، همان کساني که خداوند انواع نعمت ها را برايشان آماده کرده است، و به نيکي آنان را مورد تکريم قرار مي دهد.

« لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ» آنان منازلي عالي و بلند و آراسته دارند. و از جمله زيبايي آن، اين است که بيرونِ آنها از داخلشان ديده مي شود و داخلشان از بيرون ديده مي شود. و چنان بلند هستند که چون ستاره اي که بعد از افول ستارگان ديگر در افق شرقي يا غربي ديده مي شود ديده مي شوند. بنابراين فرمود:« مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ » اين قصرها روي هم ساخته شده اند، و از طلا و نقره ساخته شده اند و ملاط آن مشک است. « تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» از زير آن جويباران روانند، رودهايي که خروشانند و باغهاي سرسبز و شکوفا و درختان زيبا را آبياري مي کنند، و اين درختان ميوه هاي خوشمزه و رسيده اي را به بار مي آورند. « وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَاد» اين وعده خداست و خداوند به پرهيزگاران اين وعده را داده است و حتما به آن وفا خواهد کرد. پس آنان بايد از خصلت هاي ناشي از پرهيزگاري کاملا برخوردار باشند تا پاداششان را به طور کامل به آنها بدهد.

آيه ي 21:

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ ؛ آيا نديده  اي  که  خدا از آسمان  باران  فرستاد و آن  را چون  چشمه  سارهايي   درزمين  روان  گردانيد ، آنگاه  به  آن  کشته  هاي  رنگارنگ  برويانيد ، سپس  همه خشک  مي  شوند و مي  بيني  که  زرد شده  اند ، آنگاه  خردشان  مي  سازد ? هر  آينه  خردمندان  را در آن  اندرزي  است.

خداوند خردمندان را يادآور مي شود که از آسمان آبي فرو مي فرستد، سپس اين آب را به صورت چشمه در دل زمين قرار مي دهد که به آساني مي جوشد و بيرون آورده مي شود.« ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ» سپس به وسيله آن کشتزارهاي گوناگوني مي روياند از قبيل گندم و ذرّت و جو و برنج و غيره. « ثُمَّ يَهِيجُ» سپس به هنگامي که اين کشتزارها مي رسند و کامل مي گردند، نيز آنگاه که آفتي آنها را فرا مي گيرد پژمرده مي شوند، « فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا» پس آنها را زرد مي بيني، آن گاه آنها را خشک و پرپر مي سازد. « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ» بي گمان در اين امر براي خردمندان پندي است و با آن عنايت و لطف پروردگارشان را نسبت به بندگانش به ياد مي آورند که او اين آب را در دسترس آنها قرار داده و درانبارهاي زمين آن را برحسب مصلحت بندگان انبار کرده است.

و با اين کمال قدرت الهي را به ياد مي آورند و مي دانند که او مردگان را زنده مي نمايد همان گونه که زمين را پس از پژمرده شدنش زنده مي کند. نيز در مي يابند کسي که چنين کاري را کرده است سزاوار عبادت و پرستش مي باشد. بار خدايا! ما را از خردمنداني بگردان که از آنها به خوبي ياد کرده اي و با عقل هايي که به آنها بخشيده اي آنان را هدايت نموده و از اسرار کتاب خود و نشانه هاي شگفت خويش، چيزهايي به آنان نشان داده اي که ديگران به آن دست نيافته اند. بي گمان تو بسيار بخشاينده اي.

آيه ي 22:

أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ آيا کسي  که  خدا دلش  را بر روي  اسلام  گشود و او در پرتو نور پروردگارش ، جاي  دارد ، همانند کسي  است  که  ايمان  ندارد ? پس  واي  بر سخت  دلاني  که   يادخدا در دلهاشان  راه  ندارد ، که  در گمراهي  آشکار هستند.

آيا کسي که خداوند دلش را براي پذيرش اسلام گشاد و فراخ کرده است، و براي فرا گرفتن  احکام خدا و عمل کردن به آن مهّيا است و شادمان و  داراي بينش است، و خدا او را چنين توصيف مي نمايد:« فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ»  او از جانب پروردگارش بر نوري قرار دارد، آيا چنين فردي مانند کسي است که اين گونه نيست؟ « فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ» پس واي بر کساني که دلهايشان با کتاب خدا نرم نمي گردد و از آيات قرآن پند نمي پذيرد، و با ذکر خدا دلهايشان آرام نمي گيرد، بلکه دلهايشان از پروردگارشان روي گردان بوده و به ديگران روي آورده است. پس اينها هلاکت و شر بزرگي در انتظارشان است. « أُوْلَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ» اينان در گمراهي آشکاري به سر مي برند، و چه گمراهي بزرگ تر از گمراهي کسي است که از سرور خود روي برتافته است؟ و از سعادت کامل که روي آوردن به مولاست روي گردان شده و به خاطر ترک ذکر الهي سنگدل شده و به چيزي روي آورده که به او زيان مي رساند؟!

آيه ي 23:

اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ؛ خدا بهترين  سخن  را نازل  کرده  است   کتابي  متشابه  و دوتا دوتا ، که  از، تلاوت  آن  کساني  را که از پروردگارشان  مي  ترسنداز خوف  تن  بلرزد سپس  تن   وجانشان  به  ياد خدا بيارامد  اين  راه  خداست  که  هر که  را بخواهد بدان   راهنمايي  مي  کند ، و هر که  را خدا گمراه  کند او را هيچ  راهنمايي  نخواهد  بود.

خداوند از کتابي که نازل  فرموده خبر داده و مي فرمايد:« أَحْسَنَ الْحَدِيثِ» به طور مطلق بهترين سخن است، پس بهترين سخن کلام خداست و بهترين  کتابي که نازل شده است قرآن است. و چون بهترين مي باشد معلوم است که کلمات آن فصيح ترين و روشن ترين کلمات هستند ، و مفاهيم آن بزرگترين مفاهيم مي باشد، چون قرآن در لفظ و معني بهترين سخن است و در زيبايي و هماهنگي و متضاد نبودن همگون و همانند است. و هرچند در آن تدبر و  تفکر شود حتي اگر در معاني ريز و مبهم نيز تامّل شود هماهنگي آن بيشتر ديده مي شود که ناظران را به شگفتي مي اندازد و به طور قطع يقين حاصل مي کنند که چني کلامي  فقط از سوي خداوند حکيم و عليم است. منظور از تشابه در اينجا همين  است. اما اينکه فرموده است:« هُوَ الَّذِي أَنَزلَ عَلَيکَ الکِتَبَ مِنهُ ءَايتُ ُ تُّحکَمَتُ هُنَّ أُمُّ الکِتبِ وَأُخَرُ مُتَشَبِهَتُُ» او خدايي است که کتاب را بر تو نازل کرده است؛ بخشي از آن آيات محکمات روشن و واضح  هستند، که اينها اساس کتاب مي باشند، و بخشي ديگر متشابهات هستند. منظور از متشابهات در اينجا آياتي است که بسياري از مردم آنها را اشتباه مي فهمند، و تنها زماني معني اين آيات فهميده مي شود که به محکمات برگردانده شوند، آن وقت است که اشتباه رفع مي گردد. بنابراين فرمود: مِنهُ ءَايتُ مُّحکَمَتُ هُنَّ أُمُّ الکِتَبِ وَأُخَرُ مُتَشَبِهَتُ ُ» فقط برخي از آيات قرآني متشابه هستند. ولي در اين آيه همه قرآن را متشابه قرار داده يعني همه آن در زيبايي همگون است، چون فرموده است:« أَحْسَنَ الْحَدِيثِ»  بهترين سخن است. قرآن مرکّب از سوره ها و آيات است که همه با يکديگر همگون اند. « مَّثَانِيَ» که داستان ها و احکام و وعده و وعيد، و صفات نيکوکاران و صفات بدکاران و نام ها و صفات خدا در آن تکرار شده است. و اين از زيبايي و شکوه قرآن است. خداوند متعال از آنجا که مي دانست بندگان به مفاهيم قرآني نيازمندند؛ مفاهيمي که دل ها را تزکيه مي نمايد و اخلاق را به کمال مي رساند، و مي دانست که اين مفاهيم براي دل ها بسان آب براي آبياري درختان  است، پس همان طور که اگر زمان آبياري آنها به تاخير بيفتد در آنها کمبودي پديد مي آيد بلکه چه بسا تلف شوند و از بين بروند، نيز هرگاه بيشتر آبياري گردند زيباتر مي شوند و انواع ميوه هاي سودمند را به بار مي آورند.

دل ها نيز هميشه نيازمندند که مفاهيم  کلام خدا بر آنها عرضه شود، و اگر يک مفهوم در تمام  قرآن يک بار تکرار گردد و به طور شايسته به دل راه پيدا نمي کند و نتيجه نمي دهد. از اين رو من در اين تفسير  اين شيوه زيبا را در پيش گرفته ام و در هيچ جا نمي بيني که در تفسيرِ يک مطلب موضوع را به جايي ديگر حواله داده باشيم، بلکه در هرجا آيه مورد نظر را به طور کامل تفسير کرده ام بدون اينکه  مشابه آن را که قبلا از آن بحث شده است مورد توّجه قرار دهم. گرچه در بعضي جاها تفسير آيه اي را به صورت مشروح تر آورده ايم، چرا که فايده بيشتري مي رساند. و اين گونه براي کسي که قرآن را مي خواند و در آيات آن تدبر مي نمايد، شايسته است که در همه جا تدبر نمايد و هيچ جايي را بدون تدبر رها نکند. زيرا با  اين کار خير فراوان و فايده زيادي به دست مي آورد. و از آن جا که قرآن با اين  عظمت و شکوه در دل هاي خردمندان ِ راهيافته اثر مي گذار خداوند متعال فرمود:« تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» کساني که از پروردگارشان مي ترسند از شنيدن آن لرزه بر اندام مي شوند، چون در آن انسان ها به صورت هراسناکي از عذاب هاي الهي برحذر داشته شده اند. « ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ» سپس به هنگام بحث از اميد و تشويق، دل ها و پوستهايشان آرام مي گيرد. پس قرآن گاهي انسان ها را بر انجام عمل خير تشويق مي نمايد، و گاهي آنها را از عمل بد باز مي دارد. « ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ» تاثير قرآن در آنها که خداوند آن را ذکر کرد هدايتي است از جانب خدا که به بندگانش مي رسد، و از جمله فضل و  احسان خدا بر آنهاست. « يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء» خداوند به سبب آن هرکس را از بندگانش که بخواهد هدايت مي نمايد. و احتمال دارد که منظور از « ذََلِکَ» اين باشد: قرآني که برايتان توصيف کرديم، « هُدَى اللَّهِ» هدايت و رهنمون الهي است که جز اين راهي براي رسيدن به خدا نيست « يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء» به وسيله ي آن هرکس از بندگانش که نيتش صحيح و سالم باشد، هدايت مي نمايد. « يهدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوَنُه سُبُلَ السَّلَمِ» خداوند به وسيله آن هرکس را که از خشنودي او پيروي نمايد به راه هاي سلامتي هدايت مي  کند، « وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ» و هرکس را که خدا گمراه سازد هيچ هدايتگر و راهنمايي نخواهد داشت. چون راهي نيست که انسان را به خدا برساند جز توفيق الهي، و توفيق، زماني به دست مي آيد که انسان به کتاب خدا روي بياورد. پس وقتي اين کار انجام نشد راهي براي هدايت نيست، و جز گمراهي آشکار و شقاوت خوار کننده چيزي نخواهد بود.

آيه ي 26- 24:

أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ؛ آيا آن  کس  که  در روز قيامت  با چهره  خويش  عذاب  سخت  قيامت  را از  خودباز مي  دارد همانند کسي  است  که  بهشتي  است  ? به  ستمکاران  گفته  مي   شود :به  کيفر کارهايي  که  مي  کرده ايد عذاب  را بچشيد.

كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمْ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ؛ پيشينيانشان  تکذيب  کردند و عذاب  از جايي  که  نمي  دانستند بر سرشان  رسيد.

فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ؛ خدا در اين  جهان  رسوايشان  ساخت  ، ولي  اگر بدانند ، عذاب  آخرت  بزرگ   تر است.

آيا کسي که خداوند او را هدايت کرده و به وي توفيق داده است تا راهي را در پيش بگيرد که او را به سراي بهشت مي رساند و کسي که در گمراهي است و بر عناد خود ادامه مي دهد تا اين که به قيامت آمده و عذاب بزرگ او را فرا گرفته و آن را با چهره و صورت که شريف ترين عضو است و کوچک ترين عذاب در آن اثر مي کند از خود دور مي نمايد چرا که دست و پاي او با زنجير بسته شده اند؟ برابر هستند؟ « وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ» و کساني که با کفر ورزيدن و  انجام گناهان بر خود ستم کرده اند مورد سرکوفت و سرزنش قرار گرفته و به آنان گفته مي شود:« ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ» بچشيد کيفر کارهايي را که کرده ايد. « كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ» امّت هايي که پيش از ايشان بودند همانند آنها پيامبران را تکذيب کردند، « فَأَتَاهُمْ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُون» در نتيج عذاب خدا از جايي که نمي دانستند گريبانگيرشان شد. به هنگامي که در  ابتداي روز بودند، يا به هنگام خواب نيمروز عذاب به سراغشان آمد.

« فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» خداوند به سبب  اين عذاب خواري و رسوايي را در زندگي دنيا به  آنان چشاند پس آنها نزد خدا و نزد خلق خدا رسوا شدند. « وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» و قطعا عذاب آخرت بزرگ تر است اگر بدانند. پس اينها بايد از تکذيب بپرهيزند ، چون اگر ادامه دهند به عذابي گرفتار خواهند شد که تکذيب کنندگان پيشين به آن گرفتار آمدند.

آيه ي 31-27:

وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ؛ ما در اين  قرآن  براي  مردم  هر گونه  مثلي  آورديم  ، شايد پند گيرند.

قُرآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ؛ ، قرآني  به  زبان  عربي  بي  هيچ  انحراف  و کجي   شايد پروا کنند.

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَاء مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛ خدا مثلي  مي  زند : مردي  را که  چند تن  در او شريکند و بر سراو اختلاف   دارند  و مردي  که  تنها از آن  يکي  باشد  آيا اين  دو با هم  برابرند ?  سپاس خدا را  نه  ، بيشترشان  نمي  دانند.

إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ؛ تو مي  ميري  و آنها نيز مي  ميرند.

ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ؛ سپس  همه  در روز قيامت  نزد پروردگارتان  با يکديگر به  خصومت  خواهيد  پرداخت.

 خداوند متعال خبر مي دهد که در اين قرآن هر مَثَلي را آورده است؛ مَثل اهل خير و اهل شر، مثَل توحيد و شرک، و مَثَل هايي که حقايق اشيا را به ذهن آدمي نزديک مي سازند، و حکمت اين امر آن  است که « لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» باشد مخاطبان قرآن پند پذيرند، و به هنگامي که حق را برايشان توضيح مي دهيم آن را بشناسند و به آن عمل کنند. « قُرآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ» اين قرآن را به زبان عربي نازل کرده ايم که داراي الفاظ و واژه هايي واضح و روشن و معانيي سهل و ميسور است، به ويژه براي عرب ها. « غَيْرَ ذِي عِوَجٍ» به هيچ وجهي، خلل و کاستي بدون راه ندارد؛ نه در الفاظش و نه در معاني  اش. و اين مبين آن است که قرآن در اوج اعتدال و توازن قرار دارد. همچنان که خداوند متعال مي فرمايد:« الحَمدُ للَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَي عَبدِهِ الکِتَبَ وَلَم يجعَل لَّهُ عِوَجَا ، قَيمَاَ» ستايش خدايي را سزاست که اين کتاب را بر بنده خويش نازل کرد و هيچ کژي در آن ننهاد؛ کتابي راست و درست. « لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» باشد که تقواي خدا را پيشه کنند. چرا که راه تقواي علمي و عملي را به واسطه اين قرآن که داراي الفاظ و معاني واضح و آشکاري است و در اوج اعتدال و توازن قرار دارد، براي آنان هموار کرده ايم؛ قرآني که در آن هر نوع مَثَلي آورده شده است.

سپس مثالي را براي شرک و  توحيد بيان داشت و فرمود:« ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَاء مُتَشَاكِسُونَ»خداوند مثالي زده است: مردي را که برده شريکاني است . افراد زيادي با هم شريک هستند و با هم در يک امر و در يک حالت اتفاق ندارند تا آن برده راحت باشد، بلکه اربابان او به مشاجره و منازعه درباره او  مشغولند؛ هريک خواسته اي دارد که مي خواهد آن را اجرا کند ، و ديگران هم خواسته هاي ديگري دارند. پس در مورد حالت اين مرد با اين شريکان که با هم  اختلاف دارند چه گمان مي بري؟ « وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ» و مردي که فقط برده يک نفر است و منظور و مراد آقاي خود را مي داند، و در راحتي کامل به سر مي برد. « هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا» آيا اين دو مرد برابر و يکسانند؟ نه، برابر نيستند. همچنين شرک، شريکان زيادي دارد که با هم اتفاق ندارند؛ گاهي اين را به فرياد مي خواند، گاهي آن را. پس او آرامش ندارد و قلبش در هيچ جايي اطمينان پيدا نمي کند. اما موحّد و يکتاپرست که طاعت و عبادت خويش را براي پروردگارش خالص نموده است خداوند او را از تشويق خاطر رهايي بخشيده است ، و در راحتي و آرامش کامل به سر مي برد. « هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ» آيا اين دو برابر و يکسانند؟ نه، پس ستايش خدا را سزاست که حق را از باطل جدا نموده و جاهلان را راهنمايي کرده است.« بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»  بلکه بيشتر آنها نمي دانند به سبب شرک ورزي خود به چه عذابي گرفتار مي شوند. « إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ» همه شما حتما مي ميريد، « وَمَا جَعَلنَا لِبَشَرِ مِّن قَبلِکَ الخُلدَ أَفَإين مِّتَّ فَهُمُ الخَلِدُونَ » و پيش از تو براي هيچ انساني زندگي جاودانگي را مقرّر نکرده ايم، آيا اگر تو بميري آنها براي هميشه خواهند ماند؟

« ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ» سپس شما روز قيامت در آنچه با هم اختلاف داشتيد نزد پروردگارتان به نزاع و کشمکش خواهيد پرداخت، و خداوند با حکم دادگرانه خويش ميان شما داوري مي کند، و به هريک طبق عملش سزا و جزا مي دهد.« أَحصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ» خداوند کارهايي را که کرده اند برشمرده است و آنها آن را فراموش کرده اند.

آيه ي 35-32:

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ؛ پس  کيست  ستمکارتر از آن  که  بر خدا دروغ  مي  بندد و سخن  راستي  را که   براو، آمده  است  تکذيب  مي  کند  آيا کافران  را در جهنم  جايگاهي  نيست  ?

وَالَّذِي جَاء بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ و کسي  که  سخن  راست  آورد و تصديقش  کرد ، آنان  پرهيزگارانند.

لَهُم مَّا يَشَاءونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِكَ جَزَاء الْمُحْسِنِينَ؛ برايشان  هر چه  بخواهند در نزد پروردگارشان  مهياست   اين  است  پاداش   نيکوکاران.

لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ تا خدا بدترين  اعمالي  را که  مرتکب  شده  اند از آنان  بزدايد ، و به ، بهتراز آنچه  مي  کرده  اند پاداششان  دهد.

خداوند متعال در حالي که تکذيب کنندگان را برحذر مي دارد، خبر مي دهد و مي فرمايد: هيچ کس ستمکارتر از کسي نيست که « كَذَبَ عَلَى اللَّهِ» بر خداوند دروغ ببندد و چيزهايي را به او نسبت دهد که شايسته شکوه او نيست. يا به دروغ ادّعاي پيامبري کند، يا به دروغ خبر دهد که خداوند متعال چنين گفته، يا چنان خبر داده يا به فلان چيز حکم کرده است. پس اين در اين فرموده الهي داخل است که مي فرمايد:« وَأَن تَقُولُوا عَلَي اللَّهِ مَا لَا تَعلَمُون و اين که از روي ناداني چيزهايي را به خداوند نسبت دهيد که نمي دانيد. و اگر از روي ناداني نباشد پس آن بسيار زشت تر و قبيح تر است. « وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءهُ» و هيچ کس ستمکارتر از کسي نيست که حقي را دروغ انگارد که با نشانه هاي فراوان نزد آمده است .پس تکذيب او ستم بزرگي است. چون او با تکذيب خويش حق را پس از آن که براي او روشن شده رد کرده است. پس اگر بر خدا دروغ بندد و حقيقت را هم تکذيب کند اين خود، ظلم مضاعف است.

« أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ» آيا در جهنمّ جايگاهي براي کافران وجود ندارد که از آنها انتقام گرفته شود، و حق خدا از هر ستمگر و کافري گرفته شوند؟!« إِنَّ الشِرّکَ لَظُلمُ عَظِيمُِ » بي گمان شرک ستم بزرگي است. وقتي که به دروغگوي تکذيب کننده، و جنايت و کيفرش پرداخت، از راستگوي تصديق کننده و پاداشش ذکر به ميان آورد و فرمود:« وَالَّذِي جَاء بِالصِّدْقِ» و کسي که حقيقت و راستي را در سخن و کردارش با خود آورد. پيامبران و جانشينانشان در اين داخل هستند؛ کساني که در سخنشان در رابطه با اخبار و احکام خدا راست گفته اند، و نيز در خصلت هاي صدقي که داشتند راست گفته اند.« وَصَدَّقَ بِهِ» و حقيقت و راستي را باور داشته و تصديق کرده است. چون گاهي انسان راستي و حقيقت را مي گويد و آن را آورده است، آن را تصديق نمي کند، بنابراين کسي مورد ستايش قرار مي گيرد که حتما داراي صفت «صدق» و «تصديق» باشد. پس راستگويي آن فرد نشانگر دانش و عدالت اوست و تصديقش نشانه فروتني مي باشد. « أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» کساني که توفيق يافته  اند تا هر دو چيز را داشته باشند اينان پرهيزگاران واقعي اند، چون همه خصلت هاي پرهيزگاري به صداقت و راستي و تصديق آن بر مي گردد.

« لَهُم مَّا يَشَاءونَ عِندَ رَبِّهِمْ» آنان هر آنچه را بخواهند نزد پروردگارشان دارند؛ پاداشي که هيچ چشمي آن را نديده و هيچ گوشي آن را نشنيده و به قلب هيچ انساني خطور نکرده است . پس همه آنچه که اراده و خواست آنها باشد از انواع لذّت ها برايشان فراهم و آماده خواهد بود.« ذَلِكَ جَزَاء الْمُحْسِنِينَ» اين  است پاداش نيکوکاران ؛ کساني که خدا را چنان عبادت مي کنند که انگار او را مي بينند، و اگر او را نمي بينند او آنها را مي بيند؛ و کساني که با بندگان خدا به نيکويي رفتار مي نمايند.

« لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ» عمل انسان سه حالت دارد؛ يا بدتر است يا بهتر است و يا نه بدتر و نه بهتر. نوع سوّم نوع مباح است که پاداش و کيفري به آن تعلّق نمي گيرد. و بدتر همه گناهان هستند ، و بهتر همه طاعت و عبادت ها مي باشند. پس با اين توضيح معني آيه روشن مي شود. و اين که خداوند مي فرمايد:« لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا» تا خداوند بدترينِ آنچه را که کرده اند يعني گناهان صغيره آنها را به سبب نيکوکاري و پرهيزگاري شان ببخشايد.« وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ» و پاداششان را به پاي نيکوترين ِ آنچه که مي کرده اند يعني به پاس همه نيکي هايشان به آنها بدهد، « إِنَّ اللَّهَ لَا يظِلمُ مِثقَالَ ذَرَةِ وَإِن تَکُ حَسَنَةَ يضَعِفهَا وَيوتِ مِن لَّدُنهُ أَجرَا عَظِيمَاَ» بي گمان خداوند به اندازه ذرّه اي ستم نمي کند، و اگر نيکي باشد آن را چند برابر مي نمايد، و از جانب خويش پاداش بزرگي مي دهد.

آيه ي 37-36:

أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ؛ تو را به  کساني  که  سواي  خدا هستند ، مي  ترسانند  آيا خدا براي   نگهداري بنده  اش  کافي  نيست  ? و هر کس  را که  خدا گمراه  سازد هيچ   راهنمايي  نخواهد بود.

وَمَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انتِقَامٍ؛ هر کس  را که  خدا راهنمايي  کند ، گمراه  کننده  اي  نيست   آيا خدا  پيروزمند و انتقام  گيرنده  نيست  ?

« أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ» آيا يکي از مصاديق کرم و لطف و عنايت خداوند به بنده اش؛ بنده اي که او را بندگي نموده و از دستورش اطاعت نموده و از نواهي اش پرهيز کرده  است، اين نيست که خداوند او را کافي باشد؟! به ويژه  کاملترين بنده خدا محمّد (ص) که خداوند او را در امر دين و دنيا کفايت  خواهد کرد، و هرکس را که به او سوء قصد نمايد از  او دور مي سازد. « وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ» آنان تو را از کساني جز خدا مي ترسانند. تو را از بت ها و انبازان مي ترسانند که اينها به تو زياني خواهند رساند، اين طرز فکر از گمراهي و سرکشي آنها سرچشمه مي گيرد. « وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ» و هرکس را که خدا گمراه سازد هيچ هدايتگري ندارد، و هرکس را که خدا هدايت کند هيچ گمراه کننده اي ندارد. چون هدايت و گمراه ساختن به دست خداوند متعال است. و او خدايي است که هرچه بخواهد مي شود و هر آنچه نخواهد نمي شود.« أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ» آيا خدا چيره نيست؟! آري! او داراي عزّت و چيرگي کامل است و بر هر چيزي غالب است و با قدرت و توانمندي اش بنده اش را کفايت مي کند و مکر و توطئه آنها را از  او دور مي نمايد. « ذِي انتِقَامٍ» و از کسي که از فرمان او سرپيچي کند، انتقام مي گيرد. پس، از آنچه که باعث کيفر و عذاب خدا مي شود بپرهيزيد.

آيه ي 38:

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ ؛ اگر از آنها بپرسي  : چه  کسي  آسمانها و زمين  را آفريده  است  ? خواهند  گفت ، : خداي  يکتا  بگو : پس  اينهايي  را که  سواي  او مي  پرستيد چگونه  مي   بينيد ? اگر خداي  يکتا بخواهد به  من  رنجي  برساند آيا اينان  مي  توانند آن   رنج را دفع  کنند ? يا اگر بخواهد به  من  رحمتي  ارزاني  دارد ، مي  توانند آن   رحمت  را از من  باز دارند ? بگو : خدا براي  من  بس  است   توکل  کنندگان   به او توکل  مي  کنند.

اگر از اين گمراهاني که تو را از چيزهاي به جز خداوند مي ترسانند، بپرسي و دليل عليه آنان اقامه نمايي و بگويي:« مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» چه کسي آسمان ها و زمين را آفريده است؟ به هيچ  شيوه اي آفرينش آسمان ها و زمين را به معبودهاي خود نسبت ندادند. « لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» خواهند گفت: خداوند به تنهايي آنها را آفريده است.« قُلْ أَفَرَأَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ» پس، بعد از آن که قدرت خداوند روشن شد با تاکيد بر ناتواني معبودهايشان به آنها بگو: مرا خبر دهيد که اگر خدا بخواهد زيان و گزندي به من برساند هر زياني که باشد آيا مبعودهاي شما مي توانند، آن زيان را کاملا از من دور سازند و يا آن را تقليل دهند؟ « أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ» و اگر خدا بخواهد در حق من لطف و مرحمتي را روا بدارد و سودي در دين يا دنيا عايد من شود آيا آنها مي توانند مانع رحمت خدا شوند و از رسيدن آن به من جلوگيري نمايند؟! خواهند گفت: نه، آنها زيان را دور نخواهند کرد و نمي توانند رحمت را باز دارند. و بعد از آن که دليل قاطع روشن شد که تنها خداوند معبود  است و او مخلوقات را آفريده و تنها او سود و زيان مي دهد و غير او از هر جهت، از آفريدن و زيان رساندن و نفع رساندن عاجز هستند، با طلب نمودن ياري و کفايت خدا و طلبِ دفع مکر و توطئه هاي آنان بگو:« حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ» خدا مرا کافي است ، و توکّل کنندگان فقط بر او توکّل مي نمايند. يعني تکيه کنندگان در به دست آوردن منافع خود و دور شدن زيان ها از خود بر او  تکيه مي نمايند پس کسي که «کافي بودن» براي اوست، او مرا کافي است؛ مرا در برابر همه آنچه که برايم مهّم است، و يا برايم مهم نمي باشد، کافي است.

آيه ي 40-39:

قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ؛ بگو : اي  قوم  من  ، بر وفق  امکان  خويش  عمل  کنيد  من  نيز عمل  مي  کنم   وبه  زودي  خواهيد دانست  که.

مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ؛ چه  کسي  به  عذابي  که  خوارش  مي  سازد گرفتار مي  شود ، يا عذاب  جاويد بر  سر او فرود مي  آيد.

« قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ» اي پيامبر! به آنها بگو: اي قوم من! به همان شيوه و حالتي که براي خود پسنديده ايد و آن عبارت از پرستش کسي است که سزاوار پرستش نيست و اختياري ندارد، عمل کنيد.« إِنِّي عَامِلٌ» من هم به چيزي عمل مي کنم که شما را به سوي آن دعوت کرده ام، و آن عبارت است از اخلاص واطاعت و عبادت فقط براي خدا. « فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ» پس خواهيد دانست که سرانجام و عاقبت به سود چه کسي خواهد بود ،و چه کسي عذاب خوار کننده در دنيا به سراغش خواهد آمد. « وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ» و در آخرت عذاب جاويدان و هميشگي که از او برطرف نمي شود گريبانگيرش مي گردد. اين تهديد بزرگي است براي آنها و خود مي مانند که مستحق عذاب جاويدان هستند، امّا ظلم و عناد مانع از ايمان آوردنشان شده بود.

آيه ي 41:

إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ؛ ما اين  کتاب  را به  حق  براي  هدايت  مردم  بر تو نازل  کرديم   پس  هر  کس که ، هدايت  يافت  به  سود خود اوست  ، و هر که  گمراه  شد به  زيان  خود به   گمراهي  افتاده  و تو وکيل  آنها نيستي.

خداوند متعال خبر مي دهد که او قرآن را که در اخبار و اوامر و نواهي اش مشتمل بر حق و حقيقت است و براي کسي که بخواهد به خدا و سراي کرامت برسد اساس هدايت و وسيله ي رسيدن به خدا مي باشد، بر پيامبرش نازل کرده است. نيز خداوند متعال خبر مي دهد که به وسيله نزول قرآن حجّت بر همه ي جهانيان اقامه شده  است. « فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا» و هرکس در پرتو نور قرآن راهياب شود و از اوامر آن پيروي نمايد، فايده هدايت شدن و پيروي نمودن به خود او بر مي گردد، و هرکس بعد از آن که راه راست براي او روشن گرديد گمراه گردد زيان گمراهي اش به خودش بر مي گردد، و به خدا زياني نمي رساند.« وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ» و تو بر آنان نگهبان نيستي که اعمالشان را ثبت و ضبط نمايي، و آنها را بر آن محاسبه کني، و بر آنچه مي خواهي مجبورشان سازي. بلکه تو فقط رساننده اي . هستي که آنچه را به آن فرمان يافته اي به آنا مي رساني، و وظيفه ات را انجام مي  دهي.

آيه ي 42:

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ؛ خدا جانها را به  هنگام  مردنشان  مي  گيرد ، و نيز جان  کساني  را که  در، خواب  خود نمرده  اند  جانهايي  را که  حکم  مرگ  بر آنها رانده  شده  نگه  مي   داردو ديگران  را تا زماني  که  معين  است  باز مي  فرستد  در اين  عبرتهاست   براي  آنهايي  که  مي  انديشند.

خداوند متعال خبر مي دهد که او به تنهايي در حالت بيداري و خواب بندگانش و در حالت مرگ و زنده بودنشان تصّرف مي نمايد:« اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ» خداوند روح ها را قبض مي نمايد. قبض روح دو نوع است: قبض بزرگ و قبض کوچک. در اينجا منظور قبض بزرگ است ، و آن مرگ مي باشد. اين که خداوند خبر داده است که او خودش ارواح را قبض مي کند با اين منافاتي ندارد که او فرشته مرگ و همکارانش را گماشته تا ارواح را قبض نمايند، همان طور که فرموده است:« قُل يتَوَّفاکُم مَّلَکُ المَوتِ الَّذِي وُکِّلَ بِکُم» بگو:« آن فرشته مرگ که بر شما گماشته شده جان هايتان را مي ستاند.» « حَتَّي إِذَا جَآءَ أَحَدَکُم المَوتُ تَوَفَّتهُ رُسُلُنَا وَهُم يفرِّطُونَ» تا اين که مرگ به سراغ يکي از شما بيايد، فرستادگان ما روح او را قبض مي کنند و آنها کاستي نمي ورزند.» چون خداوند متعال از اين نظر کارها را به خود نسبت مي دهد که او آفريننده مدبر است. و از اين نظر امور را به اسباب آن نسبت مي دهد که از سنتّ هاي الهي و حکمت او اين است براي هر امري سببي را قرار داده است. و اين که مي فرمايد:« وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا» نيز به هنگام خواب آن دسته از ارواح را که نموده اند ،قبض مي نمايد. اين قبض، قبض کوچک است، به عبارتي ديگر مرگ کوچک است. « فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ» و آن گاه از ميان آن دو دسته از ارواح، دسته ي اول را که فرمان مرگشان را صادر کرده است نگاه مي دارد، و اين ارواح  کساني است که مرده  اند يا خداوند فرمان مرگشان را در حالي که خواب هستند صادر کرده است.« وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى» و گروه دوم ارواح که هنوز فرمان مرگشان صادر نشده است به تن باز مي گرداند تا زماني که روزي خود را کامل گردانند و اجلشان فرا برسد. « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» بي گمان در اين امر براي انديشمندان نشانه هاي روشني است که بر کمال توانمندي خداوند و اين که مردگان را پس از مرگشان زنده خواهد کرد دلالت مي کند. اين آيه دليلي است بر اين که روح و نفس جسمي است که قائم به ذات خود مي باشد و جوهر آن با جوهر بدن فرق مي کند و دليلي است بر اين که روح، آفريده شده و تحت تدبير پروردگار است و خداوند آن را مي ستاند و نگاه مي دارد، و باز به تن بر مي گرداند. و ارواح زندگان در برزخ همديگر را ملاقات مي کنند و گردهم آمده و با يکديگر گفتگو مي نمايند. پس آن گاه که خداوند ارواح زندگان را بر مي گرداند و ارواح مردگان را نگاه مي دارد.

آيه ي 44-43:

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ؛ آيا سواي  خدا شفيعاني  اختيار کردند ? بگو : حتي  اگر آن  شفيعان  قدرت   به کاري  نداشته  باشند و چيزي  را در نيابند ?

قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ بگو : شفاعت  سراسر از آن  خداست   متعلق  به  اوست  فرمانروايي  آسمانها  وزمين   سپس  همه  به  نزد او بازگردانده  مي  شويد.

خداوند متعال کار کساني را که به جاي او ميانجي هايي را برگزيده اند و دست به دامان آنها مي شوند و از آنها مي خواهند و آنها را پرستش مي کنند تقبيح نموده و مي فرمايد:« قُل» اي پيامبر با بيان جهالت آنها و اين که شفيعاني را برگزيده اند که سزاوار هيچ عبادتي نيستند به آنان بگو:« قُل» اي پيامبر! با بيان جهالت آنها و اين که شفيعاني را برگزيده اند که سزاوار هيچ عبادتي نيستند به آنان بگو:« أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ» آيا اگر چيزهايي را که ميانجي و متصرف در امور مي دانيد به اندازه ذرّه اي و نه کمتر از آن نه در آسمان ها و نه در زمين ندارند ، بلکه فهم و شعوري ندارند که به سبب آن سزاوار هيچ عبادتي نيستند به آنان بگو:« أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ» آيا اگر چيزهايي را که ميانجي و متصرف در امور مي دانيد به  اندازه ذرّه اي و نه کمتر از آن نه در آسمان ها و نه در زمين ندارند، بلکه فهم و شعوري ندارند که به سبب آن سزاوار ستايش شوند، چون آنها جماداتي از سنگ و درخت و تمثال ها بوده، و مردگاني بيش نيستند. پس آيا کسي که چنين چيزهايي را پرستش کند  عقل دارد؟! يا از گمراه ترين و نادان ترين مردم مي باشد و ستم او از ستم همه بزرگتر است؟

« قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا» به آنان بگو: شفاعت؛ سراسر از آن خداست؛ چون اختيار همه در  دست اوست. و هر شفاعت کننده اي که باشد از خدا مي ترسد، و هيچ کس جز با اجازه او نمي تواند سفارش و ميانجيگري کند. پس هرگاه بخواهد بر بنده اش رحم نمايد به شفاعت کننده بزرگوار اجازه مي دهد تا نزد او شفاعت  کند، و اين رحمتي است که خداوند در حق شفاعت کننده و کسي که براي او شفاعت مي شود روا مي دارد. پس تاکيد کرد که شفاعت؛ همگي براي خداست؛ « لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» همه آنچه از ذات و کار و صفت که در آسمان ها و زمين است، از آن او مي باشد. پس بايد شفاعت را از کسي خواست که اختيار آن را دارد. و عبادت فقط براي او انجام مي شود. « ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» سپس به سوي او برگردانده مي شويد، پس آن کس را که عبادت و طاعت او را خالص کرده باشد پاداش فراوان مي دهد، و هرکس را که براي او شريک قرار داده باشد عذاب هولناک مي دهد.

آيه ي 46-45:

وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ؛ چون  تنها خدا را ياد کنند دلهاي  آن  کسان  که  به  قيامت  ايمان  نياورده ، اندنفرت  گيرد ، و چون  نام  ديگري  جز او برده  شود شادمان  شوند.

قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ؛ بگو : بار خدايا ، تويي  آفريننده  آسمانها و زمين  ، داناي  نهان  و آشکار  ،تو ميان  بندگانت  در هر چه  در آن  اختلاف  مي  کرده  اند داوري  خواهي  کرد.

خداوند حالت مشرکين و آنچه را که شرکشان اقتضاء مي نمايد چنين مي دارد و مي فرمايد:« وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ» هرگاه خداوند به تنهايي ياد شود و يگانگي او بيان گردد و اينکه بايد عبادت و طاعت فقط براي او انجام پذيرد و معبودهايي که بجز خدا پرستش مي گردند، رها شوند ، مشرکين دلگير و متنفّر گشته و  اين را به شدّت ناپسند مي دانند.« وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ» و هرگاه بت ها و انبازها ياد شوند و مردمان به پرستش و ستايش آنها فرا خوانده شوند، « إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» بناگاه مشرکان از اين که معبودهايشان ياد شده اند و به دليل اين که شرک با اميال و خواسته هايشان موافق است شاد و خوشحال مي گردند، و اين بدترين و زشت ترين حالت است، اما وعده آنها روز قيامت است. در آن روز، حساب پس خواهند داد و مشاهده خواهند کرد که آيا معبودهايشان که آنان را به جاي خدا، به فرياد مي خواندند، به آنها سودي مي رسانند يا نه؟

بنابراين فرمود:« قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» بگو: « خداوندا! اي پديد آورنده و مدّبر آسمان ها و زمين!« عَالِمَ الْغَيْبِ» اي آن که از عالم غيب و آنچه که از چشم و دانش ما پنهان است آگاهي!« وَالشَّهَادَةِ»  و اي کسي که به آنچه آشکار است و ما مشاهده اش مي کنيم، به آن نيز آگاهي!« أَنتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» تو ميان بندگانت در آنچه در آن اختلاف مي کردند، داوري مي کني. و يکي از بزرگ ترين اختلاف ها اختلاف موحّدان مخلص است؛ کساني که مي گويند:آنچه بر آن هستند حق است و در آخرت پاداش نيک دارند و براي ديگران چنين پاداشي وجود ندارد. مشرکين به شدّت  اختلاف دارند که به جاي تو همتاياني و بت هايي را به خدايي گرفته اند، و چيزهايي را با تو برابر قرار داده اند که هيچ ارزشي ندارند، و بي نهايت از تو عيب جويي مي کنند و به هنگام ذکر معبودهايشان شاد شده و به هنگام ياد و ذکر تو متنفّر و دلگير مي گردند با وجود اين ادعا مي کنند که آنها برحق هستند و ديگران بر باطل، و اينها پاداش نيک دارند. خداوند متعال فرموده است:« إِنَّ  الَّذِينَ ءَامنَوُا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّبِيئنَ وَالنَّصرَي وَالمَجُوسَ وَالذَّينَ أَشرَکُوا إِنَّ اللَّهَ يفصِلُ بَينَهُم يومَ القِيمَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَي کُلِ ّ شَيءِ شَهِيدُ» بي گمان خداوند ميان مومنان و يهوديان و صائبان و نصاري و مجوس و مشرکان در روز قيامت داوري مي کند، بي گمان خداوند بر هر چيزي حاضر و گواه است. سپس از داوري ميان آنها نيز خبر داده و فرموده است:« هَذَانِ خَصمَانِ اختَصَمُوا فِي رَبِّهِم فَالَّذِينَ کَفَرُوا قُطِّعَت لَهُم ثِِيابُ مِّن نَّارِ يصَبُّ مِن فَوقِ رُءُوسِهِمُ الحَميمُ، يصهَرُ بِهِ مَا فِي بُطونِهِم وَالجُلودُ ، وَلَهُم مَّقَمِعُ مِن حِديدِ» اين دو طرف درباره پروردگارشان به منازعه پرداخته اند، پس کساني که کفر ورزيده اند لباس هايي از آتش دارند و آب داغ از بالاي سرهايشان بر آنان ريخته مي شود که روده ها و آنچه در شکمشان است و پوست هايشان را ذوب مي کند، و آنان گرزهايي آهنين دارند. تا اين که مي فرمايد:« إِنَّ اللَّهَ يدخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالحِاتِ جَنَّتِ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهَرُ يحَلَّونَ فِيهَا مِن أَساَوِرَ مِن ذَهَبِ وَلُولُوا وَلِبَاسُهُم فِيها حَريرُ» بي گمان خداوند کساني را که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند وارد باغ هايي از بهشت مي نمايد که از زير کاخ هاي آن رودها روان است. و آنها در آن جا با دستبندهايي از طلا و آراسته مي شوند و لباسهايشان در آن جا ابريشم است. و مي فرمايد:« الَّذينَ ءَامنُوا وَلَم يلبِسُوا إِيمَنَهُم بِظُلمِ أُولَئِکَ لَهُمُ الأَمنُ وَهُم مُّهتَدُونَ» کساني که ايمان آورده وايمانشان را با هيچ ستمي شرکي نيالوده اند ايشان در امنيت و آسايش خواهند بود و اينانند راهيافتگان. « إِنَّهُ مَن يشرِکَ بِاللَّهِ فَقَد حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيهِ الجَنَّةَ وَمأوَئهُ النَّارُ» بي گمان هرکس براي خدا شريک قايل شود خداوند بهشت را بر او حرام نموده و جايگاهش آتش جهّنم است.

پس در اين آيه عموم آفرينش خدا ودانش و حکم و داوري کلّي و فراگيرش در ميان بندگانش بيان شده است. پس قدرت او که همه  مخلوقات از آن پديد آمده است و علم فراگيرش که همه چيز را در احاطه دارد بر اين دلالت مي نمايد که او ميان بندگانش داوري خواهد کرد و آنان را پس از مرگشان زنده مي کند و از اعمال نيک و بد و مقدار کيفر و پاداش آن آگاهي دارد. وآفرينش او نشانگر  علم و آگاهي اش مي باشد.« أَلَا يعلَمُ مَن خَلَقَ» آيا خداي آفريننده اوضاع و احوال بندگانش را نمي داند؟

آيه ي 48-47:

وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ ؛ اگر هر چه  در روي  زمين  است  و همانند آن  ، از آن  ستمکاران  باشد ، خود  رابدان  از عذاب  روز قيامت  باز خرند  و از خدا برايشان  چيزهايي  آشکار  شود که  هرگز حسابش  را نمي  کردند.

وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون؛ پاداش  بد اعمالي  که  مي  کردند برايشان  آشکار شد و آنچه  مسخره  اش  مي کردند گرداگردشان  را بگرفت.

وقتي خداوند بيان کرد که او ميان بندگانش داوري مي کند و نيز سخن مشرکين و زشتي آن را بيان داشت انگار مردم علاقمند شدند که بدانند خداوند در روز قيامت با مشرکان چه کار خواهد کرد؟ پس خبر داد که آنان« سُوءِ الْعَذَابِ» سخت ترين و فجيع ترين عذاب را خواهند داشت، همان طور که در دنيا سخت ترين و زشت ترين سخنان کفر آميز را بر زبان آوردند. و اگر همه آنچه از طلا و نقره و مرواريد و حيوانات و درختان و کشتزارهايي که در زمين است و همه ظروف آن و مانند آن را در اختيار داشته باشند، سپس در روز قيامت آن را بدهند  تا از عذاب خدا رهايي يابند از آنها پذيرفته نمي شود، و هيچ چيزي عذاب خدا را از آنها دور نمي سازد. « يومَ لَا ينفَعُ مَالُ وَلَا بَنُونَ، إِلََّا مَن أَتَي اللَّهَ بِقَلِبِ سَلِيمِ» روزي که هيچ مال و فرزندي فايده نمي دهد، مگر کسي که با دلي سالم به نزد خدا بيايد. « وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ » و از جانب خدا پنهان و خشم و عذاب بزرگي براي آنها آشکار مي شود که گمانش را نمي بردند، زيرا آنها در مورد خود قضاوت ديگري مي کردند. « وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا» و چيزهايي برايشان آشکار مي شود که آنها را ناراحت مي کند، و اين به خاطر کارهاي بدشان  است که انجام داده اند. « وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون» و وعيد و عذابي که آن را به مسخره مي گرفتند آنها را فرا مي گيرد.

آيه ي 52-49:

فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ؛ چون  آدمي  را گزندي  رسد ما را مي  خواند ، و چون  از جانب  خويش  نعمتي   ارزانيش  داريم  گويد : به  سبب  داناييم  اين  نعمت  را به  من  داده  اند  اين  آزمايشي  باشد ولي  بيشترينشان  نمي  دانند.

قَدْ قَالَهَا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ؛ اين  سخني  بود که  پيشينيانشان  هم  مي  گفتند ، ولي  هر چه  گردآورده  بودند  به حالشان  سود نکرد.

فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاء سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُم بِمُعْجِزِينَ؛ عقوبت  اعمالشان  دامنگيرشان  شد  و از اين  ميان  به  آنهايي  که  راه  کفر  پيش ، گرفته  اند عقوبت  اعمالشان  خواهد رسيد و نمي  توانند از ما بگريزند.

أَوَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ آيا هنوز ندانسته  اند که  خداست  که  روزي  هر کس  را که  بخواهد افزون  مي   سازد يا تنگ  روزي  اش  مي  کند ? و در اين  خود عبرتهاست  براي  مردمي  که   ايمان  مي  آورند.

خداوند متعال از حالت  انسان و طبيعت او خبر مي دهد که هرگاه گزندي از قبيل بيماري يا سختي و يا اندوه به وي برسد، « دَعَانا» با اصرار ما را به فرياد مي خواند تا آنچه را که به او رسيده است دور سازيم، « ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا» سپس وقتي که از سوي خود نعمتي به او عطا کنيم و زيان را از وي  دور سازيم و سختي اش را برطرف نماييم آن گاه به پروردگارش کفر مي ورزد و ناسپاسي مي کند. « قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ» مي گويد: خداوند اين نعمت را بر اين اساس که شايسته و سزاوار آن هستم به من داده است  ،چون من پيش خدا ارزشمندم. يا اينکه مي گويد: اين نعمت را بنا بر دانشي که خودم داشته ام و راه هاي به دست آوردن آن را مي دانسته ام به دست آورده ام. خداوند متعال مي فرمايد:« بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ» بلکه اين نعمت، آزمايشي است که خداوند به وسيله آن بندگانش را مي آزمايد تا بنگرد که چه کسي سپاس او را مي گذارد و چه کسي ناسپاسي اش مي کند؟!« وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ » ولي بيشتر مردم نمي دانند، بنابراين آزمايش را هديه و بخششي مي شمارند، و خير محض را با آنچه که ممکن است سبب خير يا شر شود اشتباه مي گيرند.

خداوند متعال مي فرمايد:« قَدْ قَالَهَا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا» قطعا کساني که پيش از ايشان بودند سخن ايشان را بر زبان آورده اند، « إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ» و گفته اند که اين نعمت از روي دانشي که داشته ايم به ما عطا شده است. پس همواره تکذيب کنندگان اعتراف نکردن به نعمت پروردگارشان را از يکديگر به ارث مي برند و گمان مي برند که خداوند حقّي بر آنها ندارد. و اين کار همواره شيوه آنها بوده تا اين که هلاک مي شوند. « فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ» امّا وقتي عذاب به سراغ آنها آمد آنچه به دست آورده بودند  عذاب را از آنها دفع نکرد و به آنها سودي نبخشيد. « فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا» پس آنان کيفر کارهايي را که کرده بودند، ديدند. « وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاء سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا» و کساني از اينان هم که ستم کرده اند کيفر کردار ناپاکشان گريبانگيرشان خواهد گرديد. پس آنها از اينان بهتر نيستند و برائت آنان در هيچ کتابي آسماني ثبت و ضبط نشده است.

وقتي بيان داشت که آنها  فريب مال و دارايي را خورده اند و به سبب جهالت خود گمان برده اند که داشتن مال نشانه خوب بودن حالت صاحب دارايي ومال  است، به آنها خبر داد که برخورداري از رزق و روزي خداوند بر اين چيز دلالت نمي کند و « أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ» خداوند روزي را براي هرکس از بندگانش چه صالح باشد چه ناصالح گسترده و فراوان مي نمايد، و براي هرکس از بندگانش خواه صالح باشد خواه ناصالح روزي را کم مي گرداند. پس روزي خداوند ميان همه مخلوقات مشترک  است. ولي ايما و عمل صالح فقط  مخصوص بهترين مردمان مي باشد. « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» بي گمان در فراوان نمودن روزي و کم کردن آن براي گروهي که ايما مي آورند نشانه اي مهّمي است، چون آنها مي دانند که اين امر به حکمت و رحمت خدا بر مي گردد و او حالت بندگانش را بهتر مي داند، پس گاهي روزي آنان را کم مي  نمايد و اين کار را از روي لطف و رحمتي که نسبت به آنها دارد انجام مي دهد، چون اگر روزي آنان را گسترده و فراوان کند در زمين فساد و تباهي مي ورزند پس خداوند در اين امر صلاح ديني بندگان را که اساس سعادت ورستگاري شان است رعايت مي کند.

آيه ي 59-53:

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ؛ بگو : اي  بندگان  من  که  بر زيان  خويش  اسراف  کرده ايد ، از رحمت  خدا  مايوس ، مشويد  زيرا خدا همه  گناهان  را مي  آمرزد  اوست  آمرزنده  و  مهربان.

وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ؛ پيش  از آنکه  عذاب  فرا رسد و کسي  به  ياريتان  برنخيزد ، به   پروردگارتان روي  آوريد و به  او تسليم  شويد.

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ؛ و پيش  از آنکه  به  ناگاه  و بي  خبر عذاب  بر شما فرود آيد ، از بهترين   چيزي  که  از جانب  پروردگارتان  نازل  شده  است  پيروي  کنيد.

أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ؛ تا کسي  نگويد : اي  حسرتا بر آنچه  در کار خدا کوتاهي  کردم  ، و از مسخره   کنندگان  بودم.

أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ؛ يا بگويد : اگر خدا مرا هدايت  کرده  بود ، من  از پرهيزگاران  مي  بودم.

أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ؛ ، يا چون  عذاب  را ببيند ، بگويد : اگر بار ديگر به  دنيا باز مي  گرديدم   ،از نيکوکاران  مي  شدم.

بَلَى قَدْ جَاءتْكَ  آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ؛ آري  ، آيات  من  بر تو نازل  شد و تو گردنکشي  کردي  و از کافران  بودي.

خداوند به آن دسته از بندگانش که گناهان زيادي را مرتکب شده اند خبر مي دهد که فضل و بخشش او گسترده است، و آنها را تشويق مي کند تا به سوي او بازگردند قبل از آن که اين کار را نتوانند انجام بدهند. پس فرمود: « قُل» اي پيامبر! و اي کسي که به جاي پيامبر به دين خدا دعوت مي کني! از جانب پروردگار به بندگان خبر بده و بگو:« يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ » اي بندگان من که با ارتکاب گناهان و تلاش و حرکت در مسير ناخشنودي خداوند بر خود اسراف کرده ايد!« لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ» از رحمت خداوند نااميد نشويد و با نااميدي، خود را به هلاکت اندازيد و نگوييد که گناهان ما زياد گشته و عيب هاي ما روي هم انباشته شده است و راهي براي نجات ما وجود ندارد، و گناهان ما زدوده نخواهند شد، و به سبب اين فکر همچنان بر گناهان اصرار ورزيد، و توشه اي از آنچه پروردگار مهربان را خشمگين مي نمايد جمع آوري  نکنيد. بلکه پروردگار خود را با نام هايي که با کرم و لطف و بخشش او دلالت مي نمايد بشناسيد. و بدانيد که « إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا» خداوند همه گناهان از قبيل شرک و قتل و زناو ربا و ظلم و ديگر گناهان کبيره و صغيره را مي آمرزد. « إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ »  بي گمان او بسيار آمرزگار و بس مهربان است. يعني آمرزش و رحمت صفت او است، دو صفتي که لازم او هستند و از ذات او جدا نمي شوند و همواره آثار اين دو صفت در فرايند هستي جريان دارد و هر موجودي را فرا مي گيرد.

در همه اوقات خيرات را سرازير مي نمايد و نعمت ها و بخشش ها را پي در در پي در پنهان و آشکار  بر بندگان سرازير مي دارد، و بخشيدن را از ندادن بيشتر دوست دارد و رحمت او بر خشم وي پيشي گرفته است. اما رحمت و مغفرت او اسبابي دارند که با آنها به دست مي آيند، و اگر بنده اين اسباب را فراهم نکند دروازه رحمت و آمرزش را به روي خود بسته است. و بزرگ ترين سبب به دست آوردن رحمت و آمرزش بلکه تنها سببي که موجب اين دو چيز است بازگشت به سوي خدا به وسيله توبه واقعي و با دعا و زاري و عبادت و بندگي مي باشد. پس بشتابيد به سوي اين سبب بزرگ و راه نجات! بنابراين خداوند متعال به بازگشت و شتافتن به سوي خود دستور داد و فرمود:« وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ» و با دل هايتان به سوي پروردگار خود باز گرديد، و با اعضا و جوارح خود  تسليم او شويد. هرگاه انابت به تنهايي ذکر شود  اعمال جوارح هم در آن داخل است و هرگاه انابت و  تسليم با هم بيان شوند معني همين گونه است که بيان کرديم.« إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ» اين بيانگر اهميت اخلاص است و اين که اعمال ظاهري و باطني بدون اخلاص سودمند نيستند. « مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ» پيش از آن که عذاب به سراغ شما آيد و نتوان آن را دفع کرد. « ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ» و ديگر کمک و ياري نشويد. انگار در اينجا اين سوال  مطرح مي شود که انابت و تسليم شدن چيست؟ و جزئيات و کارهاي آنان چه مي باشد؟

پس خداوند متعال پاسخ داد و فرمود:« وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم» از بهترين چيزي که از سوي پروردگارتان براي شما فرو فرستاده شده است پيروي کنيد از قبيل اعمال باطني که شما را به آن امر نموده است مانند محبّت خدا وترس از خدا واميدوار بودن به او و خيرخواهي براي بندگان و ترک نمودن آنچه با اين موارد مخالف است. و اعمال ظاهري مانند نماز و زکات و حج و صدقه وانواع نيکوکاري ها وامثال آن چيزي است که خداوند به آن فرمان داده، و آن بهترين چيزي است که از سوي کسيکه در اين کارها از دستورات پروردگارش اطاعت مي کند به سوي او بازگشته و تسليم شده است. « مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُون» پيش از آن که ناگهان عذاب به سراغ شما بيايد و شما ناآگاه باشيد. و  همه اينها تشويق به شتاب ورزيدن در انجام امور خير و غنيمت شمردم فرصت است. سپس خداوند بندگان را برحذر داشت و آنها را اندرز گفت و فرمود:« أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّه» به غفلت خود ادامه ندهند مبادا روزي برسد که در آن روز پشيمان شوند و پشيماني ديگر سودي ندارد. و تا اين که کسي نگويد واي بر من به خاطر کوتاهي اي که در حق خدا کردم، « وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ» و افسوس که در دنيا قيامت را به مسخره مي گرفتم تا اين که آن را به صورت آشکار مشاهده کردم.

« أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» «لو» در اينجا به معني آرزو کردن است يعني کاش خداوند مرا هدايت مي کرد و از پرهيزگاران مي شدم، و از عقاب در امان مي ماندم و سزاوار پاداش مي گشتم. و به معني شرط نيست چون اگر شرطيه باشد به معني اين است آنها با قضا و قدر بر گمراهي خود احتجاج مي کردند. و اين دليل باطلي است و در روز قيامت هر دليل باطلي پوچ و نابود مي گردد.

« أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ» يا وقتي عذاب را ببيند و به وارد شدن آن يقين نمايد، بگويد:« اي کاش بازگشتي به دنيا برايم ميسر بود تا از نيکوکاران باشم.»

خداوند متعال مي فرمايد اين چيز ممکن و سودمند نيست، بلکه اينها آرزوهاي باطلي است که حقيقت ندارد. چون اگر بنده به دنيا بازگردانده شود براي او روشنگري فراتر از روشنگر اول وجود نخواهد داشت.

« بَلَى قَدْ جَاءتْكَ  آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ» آري! نشانه ها و آيات من که بر حق دلالت مي کنند و در آن ترديدي نيست نزد  تو آمدند، ولي آنها را دروغ انگاشتي و از پيروي کردن از آن متکّبرانه سرباز زدي و از کافران گشتي ، پس طلب بازگشت به دنيا بيهوده است.« وَلَو رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنهُ وَإِنَّهُم لَکَذِبُونَ» و چنانچه آنها به دنيا بازگردانده شوند باز به چيزهايي مي روند که از آن نهي شده اند،و  ايشان دروغگويانند.

آيه ي 61-60:

وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ؛ در روز قيامت  ، کساني  را که  به  خدا دروغ  بسته  اند مي  بيني  که  رويشان ، سياه  شده  است   آيا متکبران  را در جهنم  جايگاهي  نيست  ?

وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ خدا پرهيزکاران  را به  سبب  راه  رستگاري  که  در پيش  گرفته  بودند مي   رهاند به  آنها هيچ  بدي  نرسد و از اندوه  بدور باشند.

خداوند از رسوايي و خواري کساني خبر مي دهد که بر  او دروغ بسته  اند و مي فرمايد: چهره هايشان در روز قيامت سياه مي شود، انگار شب هاي تاريک اند، و حاضرين در محشر آنها را از روي چهره اش سياهشان مي شناسند. پس حق روشن و درخشان مي باشد، انگار صبح است. و همان طور که آنها چهره حق را با دروغ سياه کردند، خداوند نيز چهره هايشان را سياه مي نمايد و کيفر از نوع عملشان مي باشد. پس آنان چهره هايشان سياه است و در جهنّم عذاب سختي دارند . بنابراين فرمود: « أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ» آيا براي آنان که از پذيرفتن حق متکبرانه سرباز زده و از روي خود بزرگ بيني از عبادت پروردگار روي برتافته و بر خدا دروغ بسته اند در جهنّم جايگاهي نيست؟ آري ! هست، سوگند به خدا در جهّنم کيفر و رسوايي و عذابي هست که سراپاي متکبّران را فرا مي گيرد و حق از آنها ستانده مي شود. دروغ گفتن بر خداوند شامل دروغ بستن بر او در شريک قرار دادن براي اوست، و فرزند و همسر قايل شدن براي او، و خبر دادن از او به آنچه که شايسته اش نيست، مي شود. و نيز ادّعاي دروغين نبوت و گفتن سخني دروغين در شريعت خدا و ادّعا کردن که ، اين سخن را پيامبر خدا گفته است ، را شامل مي گردد.

وقتي حالت متکبّران را بيان کرد حالت پرهيزگاران را نيز ذکر نمود و فرمود:« وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوا بِمَفَازَتِهِمْ» و خداوند پرهيزگاران را به سبب نجاتشان رهايي مي بخشد، چون آنها وسيله نجات را که تقواي الهي است به همراه دارند. تقوا وسيله رهايي از سختي ها و مشکلات است. « لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ» عذابي به آنها نمي رسد که رنجورشان سازد، « وَلَا هُمْ يَحْزَنُونم و غمگين و اندوهگين نمي گردند. پس دچار شدن به عذاب و ترس و هراس آن را از آنها نفي کرد و اين بيانگر آن است که آنها در امنيت کامل به سر مي برند. و اين امنيت ادامه خواهد يافت تا اين که آنان را به سراي ايمن بهشت مي رساند و در آن جا از هر رنج و  امر ناپسندي ايمن خواهند بود و از نعمت هاي تر و تازه برخوردار خواهند شد و مي گويند:« الحَمدُلِلَّهِ الَّذِي أَذهَبَ عَنَّا الحَزَن إِنَ رَبَّنَا لَغَفُورُ شَکُورُ» ستايش خداوندي را سزاست که  اندوه را از ما دور کرد، بي گمان پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزاراست.

آيه ي 63-62:

اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ؛ خداست  که  آفريدگار هر چيزي  است  و او نگهبان  هر چيزي.

لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ کليدهاي  آسمانها و زمين  نزد اوست  و آنها که  به  آيات  خدا کافر شده  اندزيان  ديدگان  هستند.

خداوند از عظمت و کمال خود خبر مي دهد که موجب ضرر و خسارت کسي مي شود که به او کفر ورزيده است. پس مي فرمايد:« اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ» خداوند آفريننده همه چيز است. اين عبارت و امثال آن که در قرآن بسيار آمده است بر اين دلالت مي نمايد که هرچيزي به جز ذات خداوند و نام ها و صفاتش مخلوق هستند. پس در اين آيه سخن کساني که مي گويند:« بعضي از مخلوقات قديم هيستند» رد شده است. فلاسفه مي گويند: زمين و آسمان ها قديم اند . کسان ديگري هم يافت مي شوند که مي گويند:« ارواح قديم هستند». و امثال اين گفته هاي باطل که متضمن بي اثر  نمودن صفتِ آفرينندگي خداوند در آفريده هايش است. و کلام خدا مخلوق نيست، چون کلام صفت متکلم است و خداوند با نام ها و صفاتش اول و ازلي است و قبل از او چيزي نبوده است. استدلال معتزله به اين آيه و امثال آن مبني بر اين که کلام خدا مخلوق است از بزرگ ترين جهالت هاست. چون خداوند هميشه و  همواره با نام ها و صفاتش بوده است و هيچ صفتي از صفاتش حادث نيست که بعدا پديد آمده باشد و هيچ  گاه صفت او تعطيل نمي شود.

به دليل اين که خداوند از ذات بزرگوارش خبر داده که او ه مه جهان بالا و پايين را آفريده و بر هر چيزي نگهبان است و اين مستلزم آن است که خداوند بايد کاملا مراقب و آگاه باشد و بر آنچه که مراقب آن است قدرت کامل داشته باشد تا بتواند در آن تصرّف نمايد و آن را حفظ کند. نيز بايد حکمت و شناخت داشته باشد و انواع تصرّفات را بداند تا در آن تصرّف و  تدبير نمايد و همان کاري را در آن انجام دهد که شايسته تر است . پس نگهبان بودن و مراقبت جز با داشتن اين  اوصاف کامل نمي گردد و اگر در يکي از اين موارد نقصي مشاهده شود نقص در نگهباني به حساب مي آيد. و معلوم است که خداوند بر همه چيز نگهبان است و اين بيانگر آن است که علم و آگاهي او همه چيز را احاطه نموده است و از قدرت و تدبير و فرزانگي کامل و غير قابل تصورّي برخوردار است و هرچيزي را در جاي مناسب آن قرار مي دهد.

« لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» کليدهاي علم و آگاهي و تدبير آسمان ها و زمين از آن اوست. پس « مَّا يفتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحمَةِ فَلَا مُمسِکَ لَهَا وَمَا يمسِک فَلَا مُرسِلَ لَهُ مِن بَعدِهِ وَهُوَ العَزِيزُ الحَکيمُ» هر رحمتي که خداوند براي مردم بگشايد هيچ بازدارنده اي ندارد و هر آنچه که نگاه دارد هيچ فرستنده اي براي آن نيست و او تواناي با حکمت است. وقتي عظمت خود را بيان کرد که اقتضا مي نمايد دل ها از توقير او لبريز گردند، نيز حالت کسي را بيان کرد که قضيه را برعکس نموده و قدر خداوند را نمي شناسد، پس فرمود:« وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ» و کساني که آيات و نشانه هاي خدا را که بر حق و يقين و صراط مستقيم دلالت مي نمايند؛ باور نداشته و به آن کفر ورزيده اند، « أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» ايشان زيانکارانند، زيرا بندگي و عبوديت و اخلاص و ذکر و طاعت خدا را که موجب اصلاح دل و زبان و ساير اعضاي آدمي است، از دست داده اند و در عوض اينها هر آن چيزي را که دل ها و جسم ها را فاسد مي کند به ميان آورده و باغ هاي بهشت را از دست داده و در عوض آن عذاب دردناک را به دست آورده اند.

آيه ي 66- 64:

قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ؛ بگو : اي  نادانان  ، آيا مرا فرمان  مي  دهيد که  غير از خدا را بپرستم  ?

وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛ به  تو و پيامبران  پيش  از تو وحي  شده  است  که  اگر شرک  بياوريد اعمالتان ناچيز گردد و خود از زيان  کنندگان  خواهيد بود.

بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُن مِّنْ الشَّاكِرِينَ؛ بلکه  خدا را بپرست  و سپاسگزار او باش.

« قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ» اي پيامبر! به اين جاهلاني که تو را به سوي عبادت غير خداوند فرا مي خوانند بگو: اي نادانان! آيا به من دستور مي دهيد که غير از خدا را بندگي کنم؟! يعني اين فرمان از جهالت و ناداني تان سرچشمه گرفته است و اگر شما علم و دانش داشتيد و مي دانستيد که خداوند از همه جهات کامل است و همه نعمت ها را به شما بخشيده و او سزاوار عبادت است نه کسي که از هر جهت ناقص مي باشد و سود و زياني نمي رساند، مرا به اين فرمان نمي داديد. چون شرک ورزيدن به خدا همه اعمال را نابود وحالات را فاسد مي  کند . از اين رو فرمود:« وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ» و همانا به تو و به همه پيامبران پيش از تو وحي شده است. « لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» که اگر شرک ورزي کردارت نابود مي شود. « عَمَلُکَ» مفرد و مضاف است و هر عملي را شامل مي شود، پس در رسالت همه پيامبران آمده است که شرک ورزيدن همه اعمال را نابود مي کند. همان طور که در سوره انعام وقتي که بسياري از پيامبران را برشمرده در مورد آنها فرموده است:« ذَلِکَ هُدَي اللَّهِ يهدِي بِهِ مِن يشَآءُ مِن  عِبَادِهِ وَلَو أشرَکُوا لَحَبِط عَنهُم مَّا کَانُوا يعمَلُونَ» اين رهنمود خداست، خداوند هرکس را از بندگانش که بخواهد به وسيله آن هدايت مي کند واگر شرک ورزند آنچه کرده اند نابود مي شود.

« وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» و دين و آخرت خود را از دست خواهي داد و در هر دو سرا زيانمند خواهي شد . پس با شرک ورزيدن اعمال نابود مي شوند و آدمي سزاوار کيفر و عذاب مي گردد. وقتي خبر داد که جاهلان او را فرمان مي دهند تا شرک ورزد و از زشتِي سخن آنها خبر داد، پيامبر را به اخلاص امر نمود و فرمود:« بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُن مِّنْ الشَّاكِرِينَ» بلکه فقط خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش؛ همانها که خدا را به خاطر توفيقي که به آنها عطا کرده است سپاس مي گزارند. پس همان طور که به خاطر نعمت هاي دنيوي از قبيل تندرستي و سلامتي جسم و فراهم شدن روزي و غير از آن، شکر خداوند به جاي آورده مي شود، نيز به خاطر نعمت هاي ديني مانند توفيق يافتن و  اخلاص و پرهيزگاري بايد شکر و ثناي خداوند را به جاي آورد، بلکه نعمت هاي خداوند را به جاي آورد، بلکه نعمت هاي حقيقي همان نعمت هاي ديني هستند. و اگر انسان بينديشد که اين نعمت ها از جانب خدا داده شده اند و شکر آن را به جاي آورد، از آفت خودپسندي سالم خواهد ماند، آفتي که بسياري از عاملان و عبادت گزاران، به علّت جهالت خود به آن گرفتار مي شوند. و اگر بنده حقيقت حال را بداند، از اين که خداوند نعمتي را روزي وي کرده است نه تنها دچار غرور و خودپسندي نمي شود بلکه بيشتر سپاس خدا را به جاي مي آورد.

آيه ي 67:

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ؛ خدا را نشناختند آنچنان  که  شايان  شناخت  اوست   و در روز قيامت  ،  زمين يکجا در قبضه  اوست  و آسمانها در هم  پيچيده  ، در يد قدرت  او منزه   است  و برتر از هر چه  شريک  او مي  پندارند.

خداوند متعال مي فرمايد: مشرکان ، خداوند را به گونه شايسته ارج ننهادند و او را آن گونه که بايد تعظيم کنند، تعظيم  ننمودند. بلکه چيزهايي را که در صفات و کارهايش ناقص هستند شريک او قرار دادند. پس صفات و کارشان از هر جهت ناقص است و هيچ سود و زيان و دادن و ندادني در دست آنها نيست و هيچ اختياري ندارند. و مشرکان اين مخلوقات ناقص را با آفريننده و پروردگار بزرگ برابر قرار دادند، خداوندي که از عظمت آشکار و قدرت چيره او اين  است که همه زمين در روز قيامت در مشت او است و آسمان ها با وجود گستردگي و بزرگي شان با دست راست او در هم پيچيده مي شوند. پس هرکس چيزي را با خداوند برابر قرار داده باشد خداوند را آن گونه که شايسته است  تعظيم نکرده است و مسلّما کسي که چنين کند از همه ستمکارتر است. « سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ » خداوند پاک و منزّه است از آنچه که براي او شريک قرار مي دهند و بسي برتر است.

آيه ي 70-68:

وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ ؛ و در صور دميده  شود  پس  هر که  در آسمانها و هر که  در زمين  است  جز  آنها، که  او بخواهد بيهوش  مي  شوند  و بار ديگر در آن  دميده  شود ،  ناگهان  ازجاي  بر مي  خيزند و مي  نگرند.

وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ و زمين  به  نور پروردگارش  روشن  شود و نامه  هاي  اعمال  را بنهند و  پيامبران  و گواهان  را بياورند و در ميان  مردم  به  حق  داوري  شود و بر کسي   ستمي  نرود.

وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ؛ پاداش  هر کس  برابر کردارش  به  تمامي  ادا شود ، در حالي  که  خدا به   کارهايي  که  مي  کرده  اند آگاه  تر است.

وقتي خداوند آنها را از عظمت خويش ترساند آنان را هم از حالات روز قيامت برحذر داشت و تشويق نمود. و فرمود:« وَنُفِخَ فِي الصُّورِ» و در صور دميده مي شود، و آن شاخ بزرگي است که جز خدا کسي اندازه بزرگي آن را نمي داند، امّا کسي که خداوند او را آگاه نموده است کم و کيف آن را مي داند. پس اسرافيل عليه السلام که از فرشتگان مقرّب الهي و يکي از حاملان عرش است در آن مي دهد. « فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ» و همه کساني که در آسمان ها و زمين هستند بيهوش مي شوند يا مي ميرند. يعني همه وقتي دميدن صور را مي شنوند از شدّت و عظمت آن، نيز از آن جا که مي دانند اين کار مقدمه قيامت است پريشان مي گردند. « إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ» مگر کسي که خدا بخواهد، از آنان که خداوند آنها را به هنگام دميدن صور ثابت قدم مي گرداند، پس آنها بيهوش نمي شوند مانند شهيدان يا برخي از آنها و ديگر کساني که خدا بخواهد. و اين نفخه ي اول، نفخه ي «صَعق» يا نفخه ي « فَزَع» ناميده مي شود. « ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى» سپس بار ديگر در آن دميده مي شود و اين دميدن براي رستاخيز است. « فَإِذَا هُم قِيَامٌ» پس بناگاه همگي از قبرهايشان به پا مي خيزند تا زنده شوند و مورد محاسبه قرار گيرند، آفرينش جسم و ارواح آنها کامل مي گردد و چشمهايشان خيره مي شود، « يَنظُرُونَ» نگاه مي کنند که خداوند با آنان چه مي کند؟

« وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» و زمين به نور پروردگارش روشن مي شود. از اين معلوم مي گردد که انوار و روشنايي دنيا در روز قيامت همه از بين مي روند و نابود مي شوند، چون خداوند خبر داده که خورشيد بي نور مي گردد و ماه از بين مي رود وستارگان پراکنده مي شوند و مردم در تاريکي قرار مي گيرند، پس در اين هنگام زمين به نور پروردگارش روشن مي شود ؛ هنگامي که خداوند تجلي مي  کند و براي داوري کردن ميان  انسان ها پايين مي آيد.

در اين روز خداوند به خلق نيرو مي دهد و آنها را چنان پديد مي آورد که قوي مي شوند و نور الهي آنها را نمي سوزاند و مي توانند او را ببينند، وگرنه، نور خداوند بزرگ است و اگر آن را آشکار کند عظمت او و نور چهره اش همه مخلوقات را مي سوزاند. « وَوُضِعَ الْكِتَابُ» و کتاب اعمال و ديوان آن نهاده مي شود تا نيکي ها و بدي هايي که در آن است بازبيني شود. همان طور که خداوند متعال فرموده است: « وَوُضِعَ الکِتَبُ فَتَرَي المُجرِمينَ مُشفِقينَ مِمَّا فِيهِ وَيقُولُونَ يوَيلتَنَا مَال هَذا الکِتَبِ لَا يغَادِرُ صَغِيرَةَ وَلَا کَبِيرَةَ إِلَا أَحصَهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرَاَ وَلَا يظلِمُ رَبُّکَ أَحَدَاَ» و کتاب اعمال نهاده مي شود پس گناهکاران را مي بيني که از آنچه در آن است ناراحت اند و مي گويند: « اي واي بر ما! چه شده اين کتاب را که هيچ گناه کوچک و بزرگي را نگذاشته مگر اين که آن را برشمرده است؟». ، و آنچه را که کرده اند حاضر مي بينند و پروردگارت برهيچ کس ستم روا نمي دارد. و از روي کمال عدالت و دادگري به عمل کننده گفته مي شود:« اقرَأ کِتَبَکَ کَفَي بِنَفسِکَ اليومَ عَلَيکَ حَسِيبَاَ» کتاب اعمال خودت را بخوان، امروزه خودت براي اينکه حسابرس خود باشي کافي است. « وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ» و پيامبران آورده مي شوند تا در خصوص رساندن پيام الهي به امّت هايشان پرسيده شوند، و عليه آنها گواهي بدهند. « وَالشُّهَدَاء» و گواهان اعم از فرشتگان و اعضاي انسان و زمين آورده مي شوند.

« وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ» و به عدالت کامل و  انصاف بزرگ ميان آنها داوري مي شود، چون اين حسابي است که از جانب خدا صادر شده و او همه چيز را احاطه کرده است. و کتاب او که لوح محفوظ است همه کارهايي را که انسان ها کرده اند دربردارد. و فرشتگان؛ کساني که از فرمان پروردگارشان سرپيچي نمي کنند کارهايي را که انسان ها کرده اند ثبت نموده اند. و عادل ترين گواهان بر اين حکم شهادت داده اند. پس کسي حکم و داوري مي نمايد که اندازه اعمال و اندازه پاداش و کيفر آنها را مي داند. آن گاه حکمي صادر مي کند که خلق به آن گردن مي نهند و به ستايش و دادگري خداوند اعتراف مي کنند و به عظمت و  علم و حکمت و رحمت او پي مي برند و به چيزهايي از آن آگاه مي شوند که به دل هايشان خطور نکرده است و زبان هايشان توان بيان آن را ندارد. بنابراين فرمود:« وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ» و به هرکسي جزاي آنچه کرده است به تمام و کمال داده مي شود، و خدا به آنچه مي کنند داناتر است.

آيه ي 75-71:

وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ ؛  و کافران  را گروه  گروه  به  جهنم  برانند  چون  به  جهنم  رسند درهايش ، گشوده شود و نگهبانان  آتش  گويند : آيا پيامبراني  از خود شما بر شما  مبعوث  نشدند تا آيات  پروردگارتان  را برايتان  بخوانند و شما را از  ديدار با چنين روزي  بترسانند ? مي  گويند : بلي   ولي  ، بر کافران  عذاب   محقق  شده  بود.

قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ؛ گفته  شود : از درهاي  جهنم  داخل  شويد ، همواره  در آنجا خواهيد بود، جايگاه  سرکشان  چه  بد جايگاهي  است.

وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ ؛ و آنان  را که  از پروردگارشان  ترسيده  اند گروه  گروه  به  بهشت  مي  برند  چون  به  بهشت  برسند درهايش  گشوده  شود  و خازنان  بهشت  گويندشان  : سلام   برشما ، بهشتتان  خوش  باد ، به  درون  بياييد ، همواره  در اينجا خواهيد  بود.

وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ؛ مي  گويند : سپاس  خدايي  را که  هر وعده  که  به  ما داد راست  بود  آن   زمين را به  ميراث  به  ما داد  و اکنون  در هر جاي  بهشت  که  بخواهيم  مکان   مي  گيريم   عمل  کنندگان  را چه  مزد نيکويي  است.

وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ و فرشتگان  را مي  بيني  که  گرد عرش  خدا حلقه  زده  اند و به  ستايش ، پروردگارشان  تسبيح  مي  گويند  ميان  آنها نيز به  حق  داوري  گردد و گفته   شود که  ستايش  از آن  خدايي  است  که  پروردگار جهانيان  است.

بعد از آنکه خداوند متعال بيان نمود که ميان بندگانش حکم و داوري مي نمايد بندگاني که آنها را آفريده و به همه روزي داده و به تدبيرشان پرداخته و آنها را در دنيا و قيامت گرد هم آورده و تصريح نموده که آنان را به هنگام پاداش و جزا دادن از يکديگر جدا مي نمايد، همان طور که در دنيا در ايمان و کفر و در تقوا و معصيت با همديگر فرق داشتند. پس فرمود:« وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ» و کافران با خشونت به سوي جهنم برده مي شوند. با شلاّق هاي دردآور زده مي شوند و نگهبانان تندخو و سرسخت جهنم آنها را مي زنند و به سوي بدترين زندان و بدترين جايگاه مي برند و آن جهنّمي است که همه انواع عذاب را در خود دارد و تمام انواع بدبختي ها در آن وجود دارد و هيچ نوع شادي در آن نيست. همان طور که مي فرمايد:« يومَ يدَعُّونَ إِلَي نَارِ جَهَنَّمَ دَعَاَ» روزي که به سوي آتش جهنم رانده مي شوند چون از وارد شدن به آن امتناع مي ورزند.  زُمَراً» يعني به صورت گروههاي متفرّق، هرگروه که کارهايشان همگون است به سوي جهنّم رانده مي شوند و يک ديگر را نفرين مي کنند و از يک ديگر بيزاري مي جويند.

« حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا» تا اين که به نزديک جهنّم و کنار آن مي رسند، آن گاه درهاي جهنّم در حالي که آنها را به شقاوت، جاوداني و  عذاب هميشگي مژده مي دهند، و به خاطر اعمالشان آنها را سرزنش مي  کنند؛ اعمالي که آنها را به اين جايگاه زشت و هولناک رسانده است، مي گويند:« أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ» آيا پيامبراني از نوع خودتان که شما آنها را مي شناختيد و راستگويي آنان را مي دانستيد و مي توانستيد از آنها فرا بگيريد و بياموزيد به نزد شما نيامدند؟« يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ» آيه هاي پروردگارتان را که پيامبران را با آن فرستاده با روشن ترين دليلها بر حق و يقين دلالت مي کردند بر شما بخوانند؟! « وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَام و شما را از روياروئي چنين روزي بترسانند؟ يعني اين ايجاب مي کرد که شما از آنها پيروي کنيد و با پيشه کردن پرهيزگاري، خود را از عذاب اين روز برحذر داريد، اما حالت شما به خلاق اين بود.

« قَالُوا بَلَى» آنها با اعتراف به گناهانشان و اين که حجّت خدا بر آنها اقامه شده است مي گويند: آري! پيامبران پروردگار ما با آيات و حجت هاي الهي نزد ما آمدند و نهايت روشنگري را براي ما کردند و ما را از اين برحذر داشتند، « وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ» ولي فرمان عذاب بر کافران قطعي و ثابت است. يعني به سبب کفر ورزيدنشان به آيات خدا فرمان عذاب بر آنها قطعي است، و اين عذاب قطعي براي هرکسي است که به آيات خدا کفر ورزد و آنچه را که پيامبران آورده اند انکار نمايد. پس آنها به گناهان خود و به اين که حجت بر آنها اقامه شده اعتراف کردند.

به حالت توهين به آنها گفته مي شود:« ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ» به درهاي دوزخ وارد شويد، پس هر گروه از دري که مناسب آنان است و مطابق با عملشان مي باشد وارد مي گردند. « خَالِدِينَ فِيهَا» براي هميشه در آن هستند و از آن بيرون نمي گردد. و به آنان مهلت داده نمي شود. « فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ» پس چه بد است جايگاه متکبران؛ آتش جايگاه آنهاست ، چون آنها با خود بزرگ بيني حق را نپذيرفتند پس خداوند به آنها سزايي از نوع عملشان داد و آنها را  خوار و ذليل و رسوا گرداند. سپس از اهل بهشت سخن به ميان آورد و فرمود:« وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ» و کساني که به يگانه پرستي و عمل به طاعت خدا پرهيزگاري را پيشه کرده اند با اکرام و بزرگداشت، « إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا» گروه گروه و در حالي که شاد هستند و هر گروهي با دسته هاي ديگري است که عملش با آن مناسب مي باشد به سوي بهشت بر مرکب هاي برگزيده سوق داده مي شوند.

« حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا» تا اين که به آستانه بهشت و منازل زيبا مي رسند و نسيم آن بر آنها مي وزد و زمانِ هميشه ماندن و بهره مند شدن از نعمت هاي آن فرا مي رسد، « وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا» و درهاي بهشت براي بزرگداشت آنان به رويشان گشوده مي شود، « وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ» و نگهبانانش با تبريک و خوش آمد گفتن به آنها مي گويند:« سلام بر شما». يعني از هر آفت و بدي سالم و به دور هستيد و دل هايتان با شناخت و محبّت خدا و ترس از او پاک گرديده و زبان هايتان با ذکر او و اعضا و جوارحتان با اطاعت او پاک شده است. « فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ» پس به سبب پاکي تان وارد آن شويد در حالي که در آنجا جاودانه خواهيد بود، چون بهشت سراي پاکيزگي و پاکي است و جز پاکان کسي وارد آن نمي شود. در مورد جهّنم فرمود:« َفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا» و در مورد بهشت فرمود:« وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا» و «واو» را اضافه کرد که اشاره به اين مطلب است که اهل جهنّم به محض اين که به جهنّم مي رسند بدون اين که مهلتي داده شوند درهاي آن به رويشان گشوده مي گردد، و بايد به روي آنها گشوده شود و به محض رسيدن آنها باز گردد، تا گرما و شدّت عذاب آن را بيشتر احساس کنند. اما بهشت سراي گرانقدري است که جز کسي که مقدمات آن را فراهم آورده است به آن وارد نمي شود با وجود اين آنها براي وارد شدن به آن به شفاعت بزرگواترين شفاعت کنندگان نياز دارند. و به محض رسيدنشان درهاي آن گشوده نمي شود. بلکه از خداوند مي خواهند تا محمد (ص) براي آنها نزد او شفاعت کند، و پيامبر (ص) شفاعت مي کند. و اين آيات دليلي بر اين است که بهشت و جهنّم درهايي دارند که گشوده و بسته مي شوند و هريک نگهباناني دارند. و آن دو سرايي هستند که  فقط کسي وارد آن مي شود که سزاوار آن باشد، به خلاف ساير سراها.

« وَقَالُوا» آنها به هنگام وارد شدن به بهشت و قرار گرفتن در آن، ستايش پروردگارشان را به سبب آنچه به آنها بخشيده و آنها را هدايت نموده است به جاي مي آورند و مي گويند:« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ» ستايش خداوندي راست که وعده اش را در حق ما محقّق ساخت. يعني بر زبان پيامبرانش به ما وعده داد که اگر ايمان آوريم و صالح شويم ما را وارد بهشت خواهد کرد. پس وعده اي که به ما داده بود به طور کامل به آن وفا کرد، « وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء» و سرزمين بهشت را به ما داد به گونه اي که هرجا بخواهيم در آن جاي مي گيريم و هر نعمتي از آن بخواهيم بر مي داريم و هيچ چيزي براي ما ممنوع نيست. « فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ» پس چه نيک است پاداش نيکوکاران؛ کساني که با طاعت از پروردگارشان در زمان کوتاه و از ميان رفتني دنيا تلاش کردند و در مقابل آن به چنين خير بزرگ و پايداري دست يازيدند .

و اين سراي بهشت است که در حقيقت سزاوار ستايش است که خداوند در آن بندگان برگزيده اش را مورد اکرام قرار مي دهد و خداوند بخشنده  و بزرگوار آن را به عنوان جايگاه مهماني آنها پسنديده است و به بالاترين و بهترين صورت آن را ساخته و با دست خود نهال آن را کاشته و از رحمت و کرامت خويش آن را سرشار نموده است که با بهره مندي از آن، هر اندوهگيني شاد مي گردد، و ناراحتي اش از ميان مي رود و صفا و سرورش کامل مي گردد.

« وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ» و در آن روز بزرگ فرشتگان را خواهي ديد، « حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ» که گرداگرد عرش حلقه زده اند. يعني در خدمت پروردگارشان ايستاده اند و گرد عرش او جمع شده اند و در برابر شکوه او فروتن و به کمال او اعتراف دارند و در جمال و زيبايي او غرق گشته اند.« يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» خداوند را از هر آنچه که شايسته شکوه او نيست و از آنچه که مشرکان به او نسبت داده اند و آنچه که مشرکان نسبت نداده اند منّزه و پاک مي دانند. « وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ» و ميان پيشينيان و پسينيان به حق و حقيقت که هيچ اشتباهي در آن نيست و کسي که عليه او حکم مي شود آن را  انکار نمي کند، داوري مي شود. « وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» و گفته مي شود: ستايش خداوند جهانيان را سزاست. بيان نکرد که گوينده چه کسي است ، تا بر ايندلالت نمايد که همه خلايق ستايش پروردگارشان را به زبان مي آورند و او را به  خاطر آنچه که براي اهل بهشت و  اهل جهنّم قضاوت نموده است، نيز به خاطر فضل و احسان و عدل و حکمتش ستايش مي کنند.

پايان تفسير سوره ي زمر

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره