فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي فاطر

مکي و 45 آيه مي باشد.

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 2-1:

الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاء إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛ ستايش  از آن  خداوند است  ، آفريننده  آسمانها و زمين  ، آن  که  فرشتگان   را، رسولان  گردانيد  فرشتگاني  که  بالهايي  دارند ، دو دو و سه  سه  و چهار  چهار در آفرينش  هر چه  بخواهد مي  افزايد ، زيرا خدا بر هر کاري   تواناست.

مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ رحمتي  که  خدا بر مردم  بگشايد کس  نتواند که  بازش  دارد و چون  چيزي  را  دريغ  دارد کس  نتواند جز او که  روانش  دارد  و اوست  پيروزمند و حکيم.

خداوند وجود مقدس و بزرگوارش را به خاطر آفريدن آسمانها و زمين و مخلوقاتي که در آنها هستند مي ستايد، چرا که اين کار دليلي است بر  کمال قدرت خداوند و گستردگي فرمانروايي و فراگير بودن رحمت و حکمت شگفت انگيز و علم و آگاهي محيط او.

پس از آن که خداوند از آفرينش سخن به ميان آورد چيزي را بيان نمود که امر و فرمان او را در بردارد و آن اين که خداوند،« جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا» فرشتگان را مامور نموده است تا فرمان هاي تقديري او را به اجرا درآورند، و آنها را براي رساندن فرمان هاي ديني خويش واسطه هايي ميان خود و بندگانش قرار داده است. خداوند همه ي فرشتگان را پيام آور قرار داده و هيچ يک از آنها را استثنا نکرده دليلي است بر اين که فرشتگان کاملا از پروردگارشان اطاعت مي نمايند و تسليم فرمان او هستند. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« لَّا يعصُونَ اللَّهَ مَآ أَمرَهُم وَيفعَلَونَ مَا يومَرُونَ» از فرمان خدا سرپيچي نمي کنند و هرآنچه را که به انجام دادن آن امر شوند انجام مي دهند. و از آن جا که  فرشتگان به  فرمان الهي به تدبير اموري مي پردازند که خداوند به آنها محوّل نموده است بيان کرد و فرمود:« أُولِي أَجْنِحَةٍ» داراي بال هايي هستند که با آن پرواز مي کنند و در انجام آن چه بدان دستور داده شده اند شتاب مي ورزند و با سرعت آن را انجام مي دهند،« مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ» برخي از فرشتگان دو بال دارند و بعضي سه بال و بعضي چهاربال، برحسب آنچه حکمت الهي اقتضا نمايد. « يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاء» خداوند بر آفرينش و قدرت و زيبايي و بخشش بيشتر به آفريده هايش تواناست و بر زيبايي صدا و  تعداد اعضاي برخي از مخلوقات خود آن گونه که بخواهد مي افزايد. « إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» بي گمان خداوند بر هر چيزي تواناست و هرچه را بخواهد با قدرت خود انجام مي دهد، و هيچ چيزي نمي تواند از او سرپيچي کند. و از جمله قدرت خداوند اين است که به برخي از مخلوقات خود توانايي بيشتري داده است. سپس اين را بيان کرد که تنها خداوند به تدبير امور مي پردازد؛ مي دهد و محروم مي کند. پس  فرمود:« مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ» چنانچه خداوند رحمتي را براي مردم بگشايد کسي نمي تواند از آن جلوگيري کند، و اگر خداوند چيزي از رحمت خود را باز دارد کسي جز او نمي تواند آن را رها و روان سازد. پس اين ايجاب مي کند که  انسان به خداوند وابسته شود، زيرا انسان از همه جهت نيازمند اوست و نبايد جز او کسي را بخواند و از هيچ کسي جز او ترس و اميدي داشته باشد. « وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» و  او  تواناست و بر همه چيز غالب و چيره مي باشد، و با حکمت است و هرچيزي را در جاي  مناسب آن قرار مي دهد.

آيه ي 4-3:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ؛ اي  مردم  ، نعمتي  را که  خدا بر شما ارزاني  داشته  است  ياد کنيد  آيا  جزخدا آفريننده  ديگري  هست  که  شما را از آسمان  و زمين  روزي  دهد ? خدايي   جزاو نيست  ، پس  چگونه  عقيده  شما را دگرگون  مي  سازند ?

وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ اگر تو را تکذيب  کرده  اند ، پيامبراني  را هم  که  پيش  از تو بوده  اند، تکذيب  کرده  اند و همه  کارها به  خدا بازگردانده  شود.

خداوند همه ي امور را امر مي کند که نعمت هاي او را ياد کنند. و اين ياد کردن شامل ياد کردن با قلب مي شود که با قلب به نعمت هاي خدا اعتراف کند و با زبان او را ستايش نمايد و با اعضا و جوارح از او اطاعت کند. ياد کردن نعمت هاي خداوند سبب مي گردد تا سپاس او به جاي آورده شود. سپس خداوند آنها را به اصل و اساس نعمت ها که آفرينش و روزي رساندن  است گوشزد نمود و فرمود:« هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ» آيا جز الله آفريننده اي وجود دار که شما را از آسمان و زمين روزي برساند؟! و از آنجا که هيچ کسي جز  خداوند نمي آفريند و روزي نمي دهد نتيجه مي گيريم که تنها او  معبود است و فقط او را بايد بندگي کرد. بنابراين فرمود:« لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ » هيچ معبود به حقي جز او نيست، پس چگونه از پرستش خداوند آفريننده و روزي دهنده روي مي گردانيد و به عبادت کسي روي مي آوريد که آفريده شده است و روزي داده مي شود؟!

« وَإِن يُكَذِّبُوكَ» اي پيامبر ! اگر تو را تکذيب کنند پيامبران پيش از تو در اين مورد  الگوي شما هستند. « فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ» زيرا آنان هم پيش از  تو تکذيب شده اند. پس خداوند تکذيب کنندگان را هلاک کرد و پيامبران و پيروانشان را ياري مي نمايد.

آيه ي 7-5:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ؛ اي  مردم  ، وعده  خدا حق  است   زندگي  دنيا شما را نفريبد ، و آن  شيطان   فريبنده  به  خدا مغرورتان  نگرداند.

إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ؛ شيطان  دشمن  شماست   او را دشمن  گيريد  او فرمانبران  خويش  را فرا مي   خواند تا همه  از دوزخيان  باشند.

الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ؛ و کافران  را عذابي  است  سخت  ، و براي  کساني  که  ايمان  آورده  اند و  کارهاي ، شايسته  کرده  اند آمرزش  و اجر بزرگي  است.

خداوند متعال مي فرمايد:« يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»  اي مردم! وعده الهي در خصوص زنده شدن پس از مرگ و سزا و جزا دادن به خاطر اعمالتان حق است. يعني در آن شک و ترديدي نيست، و دلايل نقلي و عقلي بر اين امر دلالت مي نمايد.پس وقتي که وعده او حق است خود را براي آن آماده کنيد، و اوقات گرانبهايتان را هدر ندهيد، و بي درنگ اعمال شايسته  انجام دهيد و هيچ چيزي شما را از انجام کارهاي شايسته باز ندارد. « فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا» و زندگي دنيا و لذت ها و شهوت هايش شما را گول نزند و فريب آن را نخوريد و شما را از آنچه که براي آن آفريده شده ايد غافل ننمايد. « وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ» و شيطانِ فريبکار شما را گول نزند؛ شيطاني که در حقيقت دشمن شماست.

« فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» پس او را دشمن خودتان بدانيد و هميشه با او مبارزه نماييد و رويارويي با او را فراموش نکنيد زيرا او شما را مي بيند ولي شما او را نمي بينيد، و او همواره در کمين شماست. « إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِير» شيطان پيروانش را فرا مي خواند تا از ساکنان آتش سوزان باشند. اين هدف و مقصود او در مورد کساني است که از وي پيروي مي کنند. او مي خواهد آنها با گرفتار شدن به عذاب سخت در نهايتِ خواري و اهانت قرار بگيرند.

سپس بيان کرد که مردم برحسب پيروي کردن از شيطان و پيروي نکردن از او به دو گروه تقسيم مي شوند و پاداش هريک را بيان  نمود و فرمود:« الَّذِينَ كَفَرُوا» کساني که آنچه را پيامبران آورده اند و کتاب ها بر آن دلالت مي نمايند تکذيب مي کنند، « لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ» در آتش جهنّم عذاب سختي دارند و آنان هميشه در آن خواهند ماند. « وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ» و کساني که با دل هاي خود به آنچه خداوند گفته است ايمان آورده اند و به مقتضاي اين ايمان با اعضا و جوارح خود کارهاي شايسته کرده اند، گناهانشان آمرزيده خواهد شد، و به سبب اين آمرزش هر نوع شر و بدي از آنها دور مي گردد و پاداشي بزرگ دارند.

آيه ي 8:

أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ؛ آيا آن  که  کردار بدش  را در نظرش  آراستند ، چنان  که  نيکويش  پنداشت   ،همانند کسي  است  که  چنين  نيست  ? پس  خدا هر که  را خواهد گمراه  مي  کند  و هر که  را خواهد هدايت  مي  کند  نبايد که  جان  تو به  خاطر آنها دچار  اندوه شود  زيرا خدا به  کارهايي  که  مي  کنند آگاه  است.

خداوند متعال مي فرمايد:« أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ» آيا کسي که کردار زشتش در نظر او آراسته شده، و شيطان اعمال بدش را براي او زينت داده و در نگاهش آن را زيبا و نيک کرده است، « فَرَآهُ حَسَنًا» پس او آن را نيک مي بيند، همانند کسي است که خداوند او را به راه راست و دين  استوار هدايت نموده است؟ پس آيا اين دو برابر هستند؟ اوّلي کار بد کرده و حق را باطل پنداشته و باطل را حق دانسته است، ولي دومّي کار نيک کرده و حق را حق ديده و باطل را باطل دانسته است.

اما هدايت و گمراه ساختن به دست خداوند است، « فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ» پس خداوند هرکس را بخواهد گمراه مي سازد، و هرکس را بخواهد رهنمون مي گرداند. پس نبايد با حسرت خوردن بر گمراهاني که کردار زشتشان برايشان آراسته شده و شيطان آنها را از حق بازداشته است خودت را از بين ببري. يعني خود را با غم و غصه ي گمراهان و حسرت خوردن بر آنها هلاک مکن، چون تو وظيفه اي جز تبليغ نداري، و هدايت آنها بر تو نيست، و خداوند آنها را طبق اعمالشان مجازات خواهد کرد. « إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ» بي گمان خداوند به آنچه مي کنند داناست و آنها را طبق کارهايشان  مجازات خواهد کرد.

آيه ي 9:

وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَلِكَ النُّشُورُ؛ خداست  که  بادها را مي  فرستد تا ابرها را برانگيزند  و ما آنها را به  سرزمينهاي  مرده  مي  رانيم  و زمين  مرده  را به  آن  زنده  مي  کنيم   زنده  گشتن   در روز قيامت  نيز چنين  است.

خداوند متعال از کمال اقتدار و توانايي و از گستردگي بخشش و سخاوت خويش خبر مي دهد و اينکه او خدايي است که « أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّيِّتٍ» بادها را روان مي دارد و بادها ابرها را بر مي انگيزانند و ما ابرها را به سوي سرزميني پژمرده روان مي سازيم پس خداوند ابرها را بر آن سرزمين پژمرده مي باراند و به وسيله آن زمين را زنده مي گرداند، و در نتيجه شهرها و بندگان زنده و خرم مي گردند، و حيوانات روزي مي خورند و در اين خوبي ها و نعمت ها مي چرند. « کَذَلِکَ» همچنين کسي که زمين را پس از پژمرده شدنش زنده و خرم مي نمايد، مردگان را نيز بعد از آن که خشکيده و متلاشي شدند از قبرهايشان بر مي انگيزد و زنده مي نمايد، و خداوند باراني را به سوي آنها مي فرستد همان طور که باران را به سوي سرزمين خشک و پژمرده مي فرستد. پس به دنبال آن، اجساد زنده مي شوند و از قبرها برمي خيزند و رستاخيز پديد مي آيد و مردم در پيشگاه خداوند حضور مي يابند تا ميان آنها داوري نمايد و با فرمان عادلانه ي خود وضعيت آنان را فيصله دهد.

آيه ي 10:

مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ ؛ هر که  خواهان  عزت  است  بداند که  عزت  ، همگي  از آن  خداست   سخن  خوش   وپاک ، به  سوي  او بالا مي  رود و کردار نيک  است  که  آن  را بالا مي  برد  و  براي  آنان  که  از روي  مکر به  تبهکاري  مي  پردازند عذابي  است  سخت  و  مکرشان نيز از ميان  برود.

اي کسي که در پي عزت و قدرت هستي! آن را از کسي بخواه که عزّت در دست اوست، زيرا عزّت همگي در دست خداست و جز با اطاعت و پيروي از او به دست نمي آيد. و خداوند آن را بيان نموده و مي فرمايد:« إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» سخن پاک از  قبيل تلاوت و خواندن قرآن و تسبيح و تهليل و هر سخن پاک و خوبي به سوي خدا بالا مي رود و بر او عرضه مي شود، و خداوند صاحب آن سخن را در ملأ اعلي مي ستايد، « وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» و خداوند کار شايسته را از قبيل اعمال قلبي و اعمالي که با عضا و جوارح انجام مي شوند همانن سخن پاک به سوي خود بالا مي برد. و گفته شده است که عمل صالح سخن پاک را بالا مي برد. پس بالا رفتن سخن پاک برحسب اعمال صالح بنده خواهد بود، و اين عمل صالح است که سخن او را بالا مي برد. پس اگر بنده کار شايسته اي نداشته باشد هيچ گفته و سخني از  او به سوي خدا بالا نمي رود و اعمالي که به سوي خدا بالا برده مي شوند سبب مي گردند که صاحب اين اعمال هم بالا رود و خداوند به او عزت دهد. اما کارهاي بد برعکس اين هستند، و کسي که آنها را انجام ميدهد مي خواهد به وسيله ي آن عزت و سربلندي به دست آورد، او دست به مکر و توطئه مي زند اما اين مکر و توطئه عليه خود او برمي گردد و جز  خواري و سقوط چيزي به او نمي افزايد. بنابراين فرمود:« وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ» و توطئه و مکر اينها نابود و تباه مي شود و فايده اي به آنها نمي رساند، چون اين مکر و توطئه باطل است و براي رسيدن به باطل انجام مي گيرد.

آيه ي 11:

وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ؛ خدا شما را از خاک  و سپس  از نطفه  بيافريد  آنگاه  جفتهاي  يکديگرتان   قرار داد  هيچ  زني  آبستن  نمي  شود و نمي  زايد مگر به  علم  او  و عمر هيچ   سالخورده  اي  به  درازا نکشد و از عمر کسي  کاسته  نگردد ، جز آنکه  همه  در  کتابي  نوشته  شده  است   و اين  کارها بر خدا آسان  است.

خداوند از آفرينش انسان سخن مي گويد و مراحل خلقت او را بيان مي دارد که از خاک و سپس نطفه و .... خلق شده است. « ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا» همچنين شما را از حالتي به حالتي ديگر و به صورت زوج هاي نر و ماده درآورد که با هم  ازدواج مي  کنيد. يکي از فلسفه هاي ازدواج به دنيا آوردن فرزند است. ازدواج يکي از اسباب آن است وگرنه اين پرسه با تقدير و علم الهي انجام مي شود.« وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ» و هيچ زني باردار نمي شود و وضع حمل نمي کند مگر اينکه خدا مي داند. نيز تمام مراحلي که انسان طلي مي کند، برحسب علم و تقدير خداوند متعال است. « وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ»  و هيچ شخصي عمري دراز بدو داده نمي شود و به سبب طي شدن روزگارش از عمرش کاسته نمي شود « إِلَّا» مگر اينکه خداوند مي داند. يا معني آن چنين است: و هيچ انساني عمري دراز بدو داده نمي شود، و نيز به سبب ارتکاب گناهاني همچون زنا، بدرفتاري با والدين، قطع صله ي رحم و ديگر چيزهايي که در نصوص شرعي به عنوان عوامل کوتاهي عمر ذکر شده اند از عمر هيچ انساني کاسته نمي شود که درصدد رسيدن به عمر طولاني است. يعني طولاني شدن و کوتاه شدن عمر به خاطر علت و سببي يا بدون آن، همه در دايره ي علم و آگاهي خداوند است . و تمام  اين را «فِي کِتَبِ» در کتابي که لوح محفوظ است ثبت و ضبط نموده است؛ کتابي که همه آنچه را که بر بنده در اوقات و روزهاي زندگي اش مي گذرد دربر دارد. « إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» بي گمان دانايي و آگاهي خداوند بسي فراوان است و همه اي معلومات و  دانستني ها را در بر مي گيرد و کتابش به آساني اين معلومات را در برگرفته است. پس اينها سه دليل بودند از ادله ي زنده شدن پس از مرگ و رستاخيز که همه ي آنها عقلي هستند و خداوند در اين آيات آنها را گوشزد کرده است. اين دلايل عبارتند از زنده کردن و خرّم گرداندن زمين پس از پژمرده شدنش زنده و خرم بگرداند مردگان را نيز زنده خواهد کرد.

و مراحل آفرينش انسان نيز يکي ديگر از دلايل عقلي اثبات زنده شدن پس از مرگ است. پس خدايي که او را آفريده و از اين مرحله به آن مرحله درآورده و از اين حالت به آن حالت برده است تا اينکه به مرحله اي مي رسد که برايش مقدر شده است، باري ديگر بر زنده کردن و پديد آوردن او داناتر است و اين کار برايش آسان تر مي باشد.

و احاطه ي علم و آگاهي خداوند به همه اجزاي جهان بالا و پايين و موجودات  کوچک و بزرگ، و آنچه در دلهاست، و آگاه بودن به جنين هايي که در شکمهاست و زياد و کوتاه شدن عمرها و ثبت و ضبط نمودن آن در يک کتاب نيز يکي ديگر از دلايل عقلي اثبات معاد  است. پس خدايي که به آساني همه اي اين کارها را انجام مي دهد زنده گرداندن مردگان نيز براي او آسان تر است. پس با برکت است خدايي که خير او زياد است و بندگانش را به آنچه که  اصلاح زندگي دنيا و آخرتشان در آن مي باشد راهنمايي کرده  است.

آيه ي 14-12:

وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ؛ اين  دو دريا يکسان  نيستند : يکي  آبش  شيرين  و گواراست  و يکي  شور و تلخ ، از هر دو گوشت  تازه  مي  خوريد ، و از آنها چيزهايي  براي  آرايش  تن  خويش   بيرون  مي  کشيد  و مي  بيني  که  کشتيها براي  يافتن  روزي  و غنيمت  ، آب  را  مي  شکافند و پيش  مي  روند  باشد که  سپاسگزار باشيد.

يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ ؛ از شب  مي  کاهد و به  روز مي  افزايد و از روز مي  کاهد و به  شب  مي   افزايدو، آفتاب  و ماه  را رام  کرد  هر يک  تا زماني  معين  در حرکتند  اين  است خدا پروردگار شما  فرمانروايي  از آن  اوست   چيزهايي  را که   سواي  او به خدايي  مي  خوانيد مالک  پوست  ميان  هسته  خرمايي  هم  نيستند.

إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ؛ و اگر آنها را بخوانيد ، صدايتان  را نمي  شنوند و اگر بشنوند ، پاسختان   نگويند  و در روز قيامت  شرک  آوردنتان  را انکار کنند  و کس  همانند  خداي  آگاه  خبردارت  نسازد.

در اينجا خداوند از قدرت و حکمت و رحمت مستمّر خود خبر مي دهد که او در نوع دريا را براي مصالح و منافع همه ي اهل زمين قرار نداده، چون مصلحت اقتضا مي نمايد که نهرها شيرين و گوارا باشند تا نوشندگان و کشاورزان و درختکاران از آن بهره مند شوند. نيز مصلحت ايجاب مي کند که دريا تلخ و شور باشد تا هوايي که زمين را احاطه کرده است به سبب بوي حيواناتي که در دريا مي ميرند، فاسد و آلوده نشود،و چون دريا ساکن است و روان نيست و از آن رو که شور است، آب آن تغيير نمي کند. و نيز شوري اش براي آن است تا حيوانات آن بهتر و لذيذتر باشند. بنابراين فرمود:« وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا» و از هر دو درياي شور و شيرين گوشت تازه اي مي خوريد، و آن ماهي است که شکار آن در دريا آسان است. « وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا» و لولو و مرجان و ديگر چيزهايي را که در دريا يافت مي شود از آن بيرون مي آوريد. پس اينها مصالح بزرگي براي بندگان هستند.  و از جمله منافعي که در دريا براي بندگان نهفته اين است که خداوند دريا را براي حمل کشتي ها مسخر کرده، پس کشتي ها را مي بيني که آب دريا را مي شکافند و از منطقه اي به منطقه اي ديگر و از جايي به جايي ديگر مي روند، و مسافران و بارهاي سنگين و اموال تجارتي ايشان را حمل مي کنند، و مردم با اين کار از لطف و فضل خداوند در حد زيادي بهره مند مي شوند. بنابراين فرمود:« لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» تا از فضل خداوند بهره مند شويد و شکر خدا را به خاطر نعمت هايي که پيش تر بيان شد به جاي آوريد.

و از جمله نعمت هايش نيز يکي اين است که شب را در روز و روز را در شب داخل مي کند، و هرگاه يکي بيايد ديگري مي رود، و يکي بيشتر و يکي  کمتر مي شود، و گاهي شب و روز برابر مي گردند. و در آمدن شب و روز منافع بندگان و حيوانات و درختان و کشتزارهايشان تامين مي گردد. و همچنين خداوند برکات و نعمات ديگري را نيز در مسخّر کردن خورشيد و ماه قرار داده است از قبيل روشنايي و نور و حرکت و سکون و پخش و پراکنده شدن مردم در روز براي جستن فضل  خدا، و رسيدن ميوه ها در روز، و خشک شدن آنچه که بايد خشک شود، و ديگر نيازهايي که اگر برآوره نشوند مردم متضّرر خواهند شد. اين ها همه نعمت هاي خداوند مي باشند .

« كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى» هريک از ماه و خورشيد تا مدت معيني در دايره ي خود در حرکت اند و هرگاه زمان معين فرا رسد و دنيا به پايان برسد ماه و خورشيد از حرکت بازخواهند ايستاد و تاريک خواهند شد و ستارگان از بين مي روند. وقتي  خداوند از اين مخلوقات و از عبرت و نشانه هايشان که بر کمال و  احسان خدا دلالت مي نمايند سخن گفت، فرمود:« ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ» اين است خدا پروردگار شما؛ خدايي که همه ي اين پديده ها را خود به تنهايي آفريده ومسخر کرده است. اين خداوند پروردگار و معبود شما است که فرمانروايي همه از آن اوست.

« وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ» و بت هايي را که به جاي خداوند به فرياد مي خوانيد مالک کوچک ترين چيزي نيستند، و حتي مالکيت پوست هسته خرما را که حقيرترين چيز است ندارند. پس چگونه آنها به فرياد و کمک خوانده مي شوند در حاليکه مالک هيچ چيزي از آسمان ها و زمين نيستند. « إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ» با وجود اين اگر آنها را به  فرياد بخوانيد، صدا و خواندن شما را نمي شنوند، چون معبودان باطلي را که به فرياد مي خوانيد موجودات جامد و يا مردگان، و يا فرشتگاني هستند که مشغول اطاعت و پرستش پروردگارشان مي باشند. « وَلَوْ سَمِعُوا» و اگر به فرض محال بشنوند، « مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ» توانايي پاسخگويي به شما را ندارند، چون آنها مالک هيچ چيزي نيستند ، و بيشترشان به عبادت و پرستش کساني که آنها را مي پرستند راضي و خشنود نمي باشند . بنابراين فرمود:« وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ» و روز قيامت از شما بيزاري مي جويند و مي گويند:« سُبحَنَکَ أَنتَ وَلِينُّاَ مِن دُونِهِم» پاک و منزهي ! تو ياور و کارساز ما هستي نه آنها.

« وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ» و هيچ کسي راستگوتر از خداوند داناي آگاه تو را با خبر نمي سازد. پس به طور قطع باور داشته باش چيزي که خداوند از آن خبر داده است حتما تحقّق خواهد يافت. پس هيچ شک و ترديدي در آن  نداشته باش . و اين آيات دلايل و حجتّ هاي روشني را در بر دارند مبني بر اين که خداوند متعال معبود به حق است و هيچ کس جز او شايسته ي کوچک ترين چيزي از عبادت نمي باشد، و پرستش غيرخداوند باطل است و متعلق به باطل مي باشد و هيچ فايده اي به انجام دهنده اش نمي رساند.

آيه ي 18-15:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ اي  مردم  ، همه  شما به  خدا نيازمنديد  اوست  بي  نياز و ستودني.

إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ؛ اگر، بخواهد ، شما را از ميان  مي  برد و مردمي  تازه  مي  آورد.

وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ؛ و اين  کار بر خدا دشوار نيست.

وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَى حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَمَن تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ؛ هيچ  کس  بار گناه  ديگري  را بر دوش  نکشد  و اگر گرانباري  کسي  را به   حمل کردن  بار خود فرا خواند ، هر چند خويشاوند او باشد ، از حمل  آن  سر باز زند  تو فقطکساني  را مي  ترساني  که  از پروردگارشان  ، ناديده  ،  بيمناکند ونماز مي  گزارند  و هر که  پاک  شود براي  خود پاک  شده   و 

سرانجام  همه  به  سوي  خداست.

خداوند همه ي مردم را مورد خطاب قرار داده است و حالت و وضعّيت آنها را برايشان بيان مي دارد و مي فرمايد: همه ي شما از هر جهت به خدا نيازمند هستيد. انسان ها در به وجود آمدنشان به خدا نياز دارند که اگر خداوند آنها را به وجود نمي آورد به وجود نمي آمدند. و در مسلح شدن به قدرت و اعضا و جوارح به او نياز دارند و اگر خداوند آنها را آماده نمي ساخت آمادگي انجام هيچ کاري را نداشتند.

و در به دست آوردن روزيها و نعمت هاي ظاهري و باطني به او  نيازمندند، پس اگر فضل و  احسان خدا نبود و کارها را آسان نمي آوردند. و در دور شدن مصيبت ها و بدي ها از خويشتن و دور شدن سختي ها و رنج  ها به خداوند نياز دارند، پس اگر خداوند سختي ها را از آنها دور نمي کرد و مشکلاتشان را حل نمي نمود همواره به ناگواري ها و سختي ها گرفتار مي آمدند.

و در پرورش يافتن و تدبير امورشان به او نياز دارند. در عبادت کردن خدا و دوست داشتن او و تعبّد و اخلاص بندگي براي خدا نيز به او نياز دارند، چرا که اگر خداوند اين توفيق را به آنها نمي داد هلاک مي گشتند، و ارواح و دل ها و  احوالشان فاسد مي گشت. و در آموختن آنچه نمي دانند و عمل کردن به آنچه که به صلاح و نفع آنهاست به خدا نيازمندند، که اگر خداوند به آنها ياد  نمي داد، نمي آموختند. و اگر توفيق او نبود کار و  اموراتشان سامان نمي يافت. پس آنها از هر جهت به او نياز دارند؛ خواه گوشه اي از انواع اين نيازمندي ها را درک کنند يا درک نکنند.

ولي کسي موفق است که همواره و در همه ي حالات ديني و دنيوي خويش نيازمندي اش را ابراز نمايد و در برابر خداوند فروتني و زاري  کند، و از او بخواهد که وي را به اندازه ي يک چشم به هم زدن نيز به خودش نسپارد، و او را در همه ي کارهايش ياري کند. پس چنين کسي سزاوار است که از جانب پروردگار و معبودش که از مادر مهربان تر است ياري شود. « وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» و خداوند بي نياز و ستوده است و از هرجهت داراي غنا و بي نيازي کامل است. پس او به آنچه بندگانش محتاج و نيازمندند نيازي ندارد، چون صفات او کامل اند و همه ي صفات او و صفات کمال هستند . و از جمله توانگري و بي نيازي خداوند اين است که مردم را در دنيا و آخرت بي نياز مي گرداند،  و در ذات و نامهايش ستوده است، چون نامهاي او « حسني» در اوج زيبايي و جمال مي باشد، و در صفاتش نيز ستوده است، چون صفاتش او « عليا» در اوج بالايي مي باشد، و در کارهايش نيز ستوده است، زيرا کارهاي او سرشار از فضل و نيکي و عدالت و حکمت و رحمت است، همچنين در اوامر و نواهي اش ستوده است، پس او به خاطر صفات پسنديده اش که دارد، و به خاطر افعال و اوامر و نواهي اش که از ايشان صادر مي شود ، ستوده است، و در توانگري و بي نيازي اش و در ستايش و حمد خويش نيز ستوده مي باشد.

« إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ» احتمال دارد منظور اين باشد که اي مردم! اگر خداوند بخواهد شما را از ميان برمي دارد و مردماني ديگر را جايگزين شما مي سازد که از شما بيشتر از خداوند اطاعت و فرمانبرداري مي کنند. در اينجا خداوند انسان ها را به هلاک ساختن و نابود کردن تهديد کرده است و  اينکه مشيت و خواست خداوند بر اين امر تواناست. و احتمال دارد که منظور از اين اثبات رستاخيز و زنده شدن پس از مرگ باشد و اينکه مشيت الهي در هر چيزي نافذ است و مشا را پس از مردنتان دوباره زنده مي گرداند و آفرينش تازه به شما مي دهد، اما براي آن وقت زماني است که خداوند مقّدر کرده است و آن مدّت مقرر پس و پيش نخواهد شد.

« وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ» و اين کار بر خداوند دشوار نيست. يعني ناممکن نيست و اين کار فراتر از توان او نمي باشد. و آنچه را که بعد از آن بيان نمود بر معني اخير دلالت مي نمايد:« وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» و در روز قيامت هرکس طبق عمل خودش مورد سزا و جزا قرار مي گيرد، و هيچ کس بار گناه کسي ديگر را به دوش نمي کشد.

« وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَى حِمْلِهَا» و اگر انساني که بار گناهانش سنگين است از کسي ديگر کمک بخواهد تا برخي از گناهانش را بردارد، « لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى» چيزي از بار گناهانش برداشته نمي شود، اگرچه خويشاوند باشد. پس هيچ خويشاوندي بار خويشاوندي ديگر را بر نمي دارد. بنابراين آخرت همانند دنيا نيست که دوست، دوست خود را ياري کند، بلکه در روز قيامت انسان آرزو مي کند که اي کاش بر کسي حقي داشت گرچه اين حق بر پدر و مادر و خويشاوندانش باشد. « إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ» تو تنها کساني را مي ترساني که از پروردگارشان در نهان مي ترسند و نماز را برپاي مي دارند. يعني اينها هستند که بيم دادن را مي پذيرند و از آن بهره مند مي شوند .

اينها کساني هستند که در نها و آشکار از خداوند مي ترسند. اينها کساني هستند که نماز را با حدود و شرايط و ارکان و واجباتش و با خشوع مي خوانند. چون ترس از خدا مقتضي آن است که بنده آنچه را که در صورت صايع کردنش ترس آن مي رود دچار عقاب گردد، ضايع نکند، نيز مقتضي آن است تا از کاري دوري ورزد که با مرتکب شدن آن ترس آن مي رود دچار عذاب گردد. ونماز آدمي را به خير و خوبي فرا مي خواند و از زشتي و منکر باز مي دارد. « وَمَن تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ» و هرکس با پاک داشتن خود از عيب ها از قبيل ريا و تکبر و دروغ و فريبکاري و مکر و نفاق و امثال آن خود را از کارهاي زشت پاک بگرداند و خود را با اخلاق زيبا از قبيل راستگويي و اخلاص و تواضع و نرمي و خيرخواهي براي مردم و سالم بودن دل از کينه و حسد و ديگر زشتي هاي اخلاقي آراسته بگرداند سود اين تزکيه و پاک داشتن به خود او برمي گردد، و از عمل او هيچ چيزي ضايع نخواهد شد. « وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ» و بازگشت همه مخلوقات به سوي  خداست، و او مردم را به خاطر کارهاي گذشته اشان سزا و جزا خواهد داد، و آنها را به خاطر کارهايي که کرده اند محاسبه مي نمايد، و هيچ کار کوچک و بزرگي را نگذاشته مگر که آن را برشمرده  است.

آيه ي 24-19:

وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ؛ نابينا و بينا برابر نيستند ،

وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ؛ و نه  تاريکي  و روشني  ،

وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ؛ و نه ، سايه  و حرارت  آفتاب.

وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاء وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاء وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ؛ و زندگان  و مردگان  برابر نيستند  خدا هر که  را خواهد مي  شنواند  و  تونمي  تواني  سخن  خود را به  مردگاني  که  در گور خفته  اند بشنواني.

إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ؛ تو جز بيم  دهنده  اي  نيستي.

إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِيهَا نَذِيرٌ؛ ما تو را به  حق  به  رسالت  فرستاديم  تا مژده  دهي  و بيم  دهي  و هيچ  ملتي   نيست  مگر آنکه  به  ميانشان  بيم  دهنده  اي  بوده  است.

خداوند متعال خبر مي دهد که اضداد و چيزهاي مخالف در حکمت الهي يکي نيستند، و نيز سرشت و فطرت بندگان نيز آنها را يکي نمي دانند، « وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاء وَلَا الْأَمْوَاتُ» پس همان طور که  براي شما ثابت و روشن  است و هيچ ترديدي نداريد که اين امور مذکور برابر نيستند، بايد بدانيد امور معنوي نيز که با همديگر مخالف اند به طريق اولي يکي نيستند. پس مومن و کافر و هدايت يافته و  گمراه و عالم و جاهل و اهل بهشت و اهل جهنّم و آنهايي که دل هايشان زنده است و آنهايي که دل هايشان مرده است يکي نمي باشند.

و اين امور چنان تفاوت و فرقي دارند که جز خدا کسي تفاوت و فرق آنها را نمي دانند. پس هرگاه اين مراتب شناخته شد و ميان آنها تمييز و جدايي حاصل گشت،و بيان شد آنچه که بايد در آن به رقابت پرداخت، فرد عاقل بايد چيزي را انتخاب کند که اولي تر و به ترجيح دادن سزاوارتر است. « إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاء» بي گمان خداوند هرکس را که بخواهد مي شنواند. يعني چنين کسي مي فهمد و مي پذيرد چون خداوند متعال هدايت  کننده و توفيق دهنده است. « وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ» و تو نمي تواني کساني را که در قبرها هستند بشنواني. يعني کساني را که دل هايشان مرده است نمي تواني بشنواني. يا ه مان گونه که اگر مردگان را صدا بزني نمي شنوند همچنين دعوت فرد مخالف نيز فايده اي ندارد، ولي وظيفه ي تو اين است که بيم بدهي و آنچه را که با آن فرستاده شده اي به مردم برساني؛ چه قبول کنند و چه قبول نکنند.

بنابراين فرمود:« إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ» يعني ما تو را به حق فرستاده ايم، چون خداوند تو را زماني فرستاد که مدتّي بود پيامبري را نفرستاده بود و راه هاي هدايت کور شده و علم و دانش از بين رفته بود و ضرورت و نياز بزرگي به بعثت تو وجود داشت ، پس خداوند تو را به عنوان رحمتي براي جهانيان مبعوث کرد. و همچنين دين  استوار و راه راستي که تو را همراه آن فرستاده ايم حق است و باطل نيست. و همچنين قرآني که همراه تو فرستاده ايم و پند و اندرزهاي ارزنده اي را که دربردارد حق و راست است. « بَشِيرًا وَنَذِيرًا» تو را براي کساني که از دين فرمان مي برند به عنوان مژده دهنده فرستاده ايم تا آنها را به پاداش خداوند در دنيا و آخرت مژده دهي، و کساني را که از تو سرپيچي مي کنند از عذاب دنيوي و اخروي خداوند بترساني. و تو اوّلين پيامبر نيستي. « وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِيهَا نَذِيرٌ» چون هيچ امّتي از امّت هاي گذشته نبوده مگر آن که در آن بيم دهنده اي مبعوث شده است تا حجت خداوند را بر آنها اقامه نمايد. « لِّيهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَينَةِ وَيحيي مَن حَي عَن بَينّةِ» تا هرکس که هلاک مي شود از روي دليل هلاک شود  وهرکس که زنده مي ماند از روي دليل زنده بماند.

آيه ي 26-25:

وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْكِتَابِ الْمُنِيرِ؛ اگر تو را تکذيب  مي  کنند ، کساني  هم  که  پيش  از اينان  بوده  اند، پيامبرانشان  را که  با معجزات  و با نوشته  ها و کتابي  روشنايي  بخش  به   ميانشان  آمده  بودند ، تکذيب  کرده  اند.

ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ؛ سپس  آنهايي  را که  کفر مي  ورزيدند فرو گرفتم  عقوبت  من  چگونه  بود ?

اي پيامبر! اگر اين مشرکين تو را تکذيب مي کنند بدان که اولين پيامبري نيستي که تکذيب شده است، « فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ» زيرا کسانيکه پيش از اينها بوده اند نيز پيامبرانشان را تکذيب کرده اند؛ پيامبرانشان با نشانه هاي روشني که برحق و راستگويي آنان دلالت مي کردند به نزدشان آمدند، « وَبِالزُّبُرِ» و با نامه هاي نوشته شده که در آن بسياري از احکام و دستورات نگاشته شده بود نزد آنها آمدند، « وَبِالْكِتَابِ الْمُنِيرِ» و با کتاب روشن نزد آنها آمدند که اخبار راست و دستورات عادلانه ي آن روشن بود. پس تکذيب کردن آنها ناشي از عدم  تشخيص و اشتباه خطاي آنان، يا تقصير و کوتاهي پيامبران در آنچه برايشان آورده بودند، نبود، بلکه به علت ستمگري و عناد تکذيب کنندگان بود.

« ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا » سپس کافران را با انواع کيفرها گرفتم، « فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ» پس بنگر که  کيفر من چگونه بود؟ کيفر و عذابي بسيار سخت بود. بنابراين از تکذيب کردن اين پيامبر بزرگوار بپرهيزيد زيرا به همان عذاب دردناکي گرفتار مي شويد که آنها بدان گرفتار شدند.

آيه ي 28-27:

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ ؛ آيا نديده  اي  که  خدا از آسمان  باران  فرستاد و بدان  ميوه  هاي  گوناگون   رويانيديم  ? و از کوهها راهها پديد آورديم  : سفيد و سرخ  و رنگارنگ  و به   غايت  سياه.

وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ؛ همچنين  از مردم  و جنبندگان  و چهارپايان  گوناگون   هر آينه  از ميان ، بندگان  خدا تنها دانشمندان  از او مي  ترسند  و خدا پيروزمند و آمرزنده   است.

خداوند متعال بيان مي دارد که او چيزهايي را آفريده است که با وجود اينکه اصلشان نيکي است اما چنان با هم فرق مي کنند که همه اين تفاوت را مشاهده مي نمايند، تا خداوند با اين امر بندگان را بر کمال قدرت خويش و حکمت شگفت انگيزش راهنمايي کند. از آن جمله يکي اين  است که خداوند از آسمان آبي مي فرستد و به وسيله ي آن ميوه هاي مختلف و گياهان گوناگوني را مي روياند که ناظران آن را مشاهده مي کنند، حال آن که آب يکي است و زمين يکي. نيز خداوند کوه هايي را که آفريده است و همچون ميخ بر زمين زده است. در ميان کوه ها، رشته کوه هايي درآميخته را بلکه يک کوه را مي بيني که رنگ هاي مختلف و گوناگوني دارد و راه هاي سفيد و زرد و قرمز و راه هايي که به شدّت سياه هستند در آن ديده مي شود. و همچنين مردم و جنبدگان و چهارپايان را مي بيني که رنگ ها و صفت ها و صداها و شکل هاي گوناگوني دارند، و مردم تفاوت آنها را با چشم مشاهده مي کنند، حال آنکه همه از يک اصل و ماده هستند. پس تفاوت اين چيزها دليل عقلي بر مشيت و خواست الهي است که به هريک رنگ و صفت ويژه اي داده است. و دليلي است بر قدرت خداوند که اين موجودات را اين گونه پديد آورده است، و اين تفاوت نشانگر حکمت و رحمت الهي است. و در اين تفاوت منافعي است ، و از اين طريق راهها شناخته مي شوند و مردم يکديگر را مي شناسند. و نيز دليلي است بر گستردگي آگاهي و علم خداوند متعال و اين که او کساني راکه در قبرها هستند زنده مي نمايد. اما فرد غافل به اين چيزها و ديگر مسايل از روي غفلت نگاه مي  کند ، و ديدن اين چيزها حس پند پذيري را در او بر مي انگيزد. و فقط کسي از اينها بهره مند مي شود که از خداوند مي ترسد و با فکر و انديشه ي درست خود حکمت اين تفاوت را در مي يابد. بنابراين فرمود:« إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» تنها دانشمندان از خداوند مي ترسند. پس هرکس که بيشتر خدا را بشناسد بيشتر از او مي ترسد. و ترس الهي باعث مي شود تا از گناهان دوري کند و براي ملاقات با خدا خويشتن را آماده نمايد. و اين دليلي است بر فضيلت علم، چون علم و دانش سبب ترس از خداوند مي شود. و کساني که از خداوند مي ترسند مورد بزرگداشت او قرار مي گيرند. همان طور که فرموده است:« رَّضِي اللَّهُ عَنهُم وَرَضُوا عَنهُ ذَلِکَ لِمَن خَشِي رَبَّهُ » خداوند از آنها خشنود است و آنان از خدا راضي اند. اين براي کسي است که از پروردگارش بهراسد. « إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ» بي گمان خداوند کاملا تواناست و از توانايي او آفرينش اين مخلوقات مختلف و گوناگون مي باشد، و آمرزگار است و گناهان  توبه کنندگان را مي آمرزد.

آيه ي 30-29:

إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ؛ آنان  که  کتاب  خدا را مي  خوانند و نماز مي  گزارند و از آنچه  به  آنها داده  ايم  پنهاني  و آشکارا انفاق  مي  کنند ، اميدوار به  تجارتي  هستند که  هرگززيان  نمي  کند.

لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ؛ زيرا خدا پاداششان  را به  تمامي  مي  دهد و از فضل  خود چيزي  بر آن  مي   افزايد  زيرا آمرزنده  و پذيراي  سپاس  است.

« إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ» بي گمان کساني که از دستورات کتاب خدا پيروي مي کنند و از آنچه که خدا از آن نهي کرده دوري مي ورزند، و اخبار آن را تصديق مي نمايند و گفته هاي مخالف با کتاب خدا را بر آن مقدم نمي دارند و نيز کلمات آن را تلاوت مي  کنند و معاني و مفاهيم آن را مورد بررسي و مطالعه قرار مي دهند.

سپس بعد از تلاوت قرآن، نماز را ذکر کرد که ستون دين و نور مسلمانها و ميزان ايمان و علامت اسلام راستين است. و دادن زکات و کفاّره ها و نذرها و صدقات را به خويشاوندان و بينوايان و يتيمان بيان کرد، « سِرًّا وَعَلَانِيَةً» يعني در همه ي اوقات انفاق مي کنند ،« يَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُور» آنها با اين کار به تجارتي چشم دوخته اند که هرگز کساد نمي شود و از ميان نمي رود ، بلکه تجارتي است که بزرگ ترين و  بالاترين و برترين تجارت است و آن خشنود شدن پروردگارشان از آنها و رسيدن به پادش فراوان الهي و نجات يافتن از عذاب و کيفر  اوست. يعني آنها اعمال خود را خالصانه براي خدا انجام مي دهند و از انجام دادن آن ، اهداف بد و نيت فاسدي ندارند.

و بيان کرد آنچه را به آن اميد دارند به دست مي آورند. پس فرمود:« لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ» تا پاداش کارهايشان را برحسب کمي و زيادي آن و خوب و بد بودنش به آنها بدهد، « وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ» و از فضل خود افزون بر پاداششان به آنها بدهد، « إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُور» بي گمان خداوند آمرزنده و سپاسگزار است؛ گناهانشان را مي آمرزد و نيکي اندک را از آنها مي پذيرد.

آيه ي 35-31:

وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ؛ هر چه  از اين  کتاب  به  تو وحي  کرده  ايم  حق  است  ، که  کتابهاي  پيش  از  خود، را تصديق  مي  کند و خدا بر بندگانش  آگاه  و بيناست.

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ ؛ سپس  کتاب  را به  کساني  از بندگانمان  که  برگزيده  بوديم  به  ميراث  داديم   بعضي  بر خود ستم  کردند و بعضي  راه  ميانه  را برگزيدند و بعضي  به  فرمان   خدا در کارهاي  نيک  پيشي  گرفتند  و اين  است  بخشايش  بزرگ.

جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ؛ به  بهشتهايي  که  جايگاه  جاودانه  آنهاست  داخل  مي  شوند  در آنجا به ، دستنبدهاي  زر و مرواريدشان  مي  آرايند و در آنجا جامه  هاشان  از حرير است.

وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ؛ و مي  گويند : سپاس  خدايي  را که  اندوه  از ما دور کرد ، زيرا پروردگار ماآمرزنده  و شکر پذير است.

الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ ؛ آن  خدايي  که  ما را از فضل  خويش  بدين  سراي  جاويدان  در آورد ، که  در  آنجانه  رنجي  به  ما مي  رسد و نه  خستگي.

خداوند متعال بيان مي دارد کتابي که به پيامبرش وحي نموده « هُوَ الْحَقُّ» حق است، و از آن جا که بسيار مطالب حق را در بردارد و اصول آن را احاطه کرده است انگار حق فقط در آن يافت مي شود. پس نبايد در دل هايتان شک و ترديدي نسبت به آن باشد، و آن را کم ندانيد. پس وقتي که اين کتاب حق است لزوما همه ي مسائل الهي و غيبي و ديگري که در آن يافت مي شود مطابق با واقعيت  است. بنابراين جايز نيست چيزي از آن استنباط گردد که با ظاهرش و با مدلول واقعي اش مخالف باشد. « مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ» تصديق کننده ي کتاب ها و پيامبراني است که پيش از آن بوده اند، چون کتاب ها و پيامبرانِ گذشته به آمدن اين کتاب خبر داده اند.

پس وقتي اين کتاب پديد آمد و آشکار گشت راست بودن کتاب هاي گذشته روشن گرديد. بنابراين  کتاب هاي گذشته اين مژده را داده اند، و اين قرآن تصديق  کننده ي کتاب هاي آسماني پيشين است. بنابراين هيچ کس نمي تواند به کتاب هاي گذشته ايمان داشته باشد در حالي که به قرآن کفر ورزد، چون اگر قرآن را قبول نکند ايمان  او به  کتاب هاي گذشته که از آمدن قرآن خبر داده اند ملغي و باطل محسوب مي شود، زيرا همه ي کتاب هاي پيشين از قرآن از آمدن آن خبر داده اند و اخبار کتاب هاي گذشته مطابق با اخبار قرآن است. « إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ» بي گمان خداوند از حال بندگانش آگاه و به سرانجام آنان بيناست. پس به هر امت و هر  فردي چيزي مي دهد که شايسته ي حال اوست. از اين رو شريعت هاي گذشته فقط شايسته و مناسب آن زمان بوده اند. بنابراين خداوند اين چنين پيامبران را يکي پس از ديگري فرستاد تا اين که با فرستادن محمد (ص) نبوت را به پايان رساند، و محمد (ص) شريعتي را آورد که تا روز قيامت مصالح و منافع و سعادت آنان را تامين مي نمايد.

بنابراين از آن جا که اين  امّت از همه ي امّت هاي گذشته عقلي کامل تر و انديشه اي بهتر داشتند و دل هايشان نرم تر و پاکيزه تر بود خداوند آنها را برگزيد ودين اسلام را براي آنان برگزيد و کتابي را که از همه ي کتاب هاي برتر بود به آن داد. از اين رو مي فرمايد:« ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا» سپس کتاب را به بندگان برگزيده خود عطا  کرديم، « فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» اما برخي با انجام گناهاني پايين تر از کفر بر خود ستم مي کنند، « وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ» و برخي ميانه رو هستند و فقط به  انجام آنچه بر آنها واجب است اکتفا مي نمايند و از حرام دوري مي جويند. « وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ» و برخي در راه انجام نيکي ها پيشتازند. يعني در انجام آن مي شتابند و از ديگران پيشي مي گيرند.

و چنين کساني فرائض را ادا مي کنند و نوافل زيادي را انجام مي دهند و حرام و مکروه را ترک مي نمايند. خداوند  اينها را براي به ارث بردن اين کتاب برگزيده است، گرچه مراتب آنها فرق مي کند و حالاتشان متفاوت است. پس هريک از اينها سهمي از کتاب را به ارث مي برند. حتي کسي که بر خود ستم مي کند آن چه از اصل ايمان و علوم  ايمان و اعمال ايمان که با خود دارد از وراثت کتاب است ، چون منظور از وراثت و به  ارث بردن کتاب به ارث بردن دانش و عمل کتاب و خواندن کتاب آن و بيرون آوردن معاني و مفاهيم آن است. « بِإِذْنِ اللَّهِ» به «سابق بالخيرات»  برمي گردد. يعني پيشتازي او به سوي نيکي ها به حکم خداست، تا او به عمل خودش مغرور  نشود بلک بداند که به سوي نيکي ها نشتافته است مگر به سبب توفيق و ياري خداوند. پس شايسته است که خداوند را به خاطر نعمت هايي که به او داده است شکرگذار باشد. « ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ» اين  است فضل بزرگ. يعني به ارث بردن کتاب بزرگوار از سوي بندگان برگزيده خدا فضل بزرگي است که همه ي نعمت ها در مقايسه با آن از ارزش چنداني برخوردار نيستند. پس به طور مطلق بزرگ ترين نعمت و بزرگ ترين فضل به ارث بردن اين کتاب است.

سپس پاداش کساني را بيان کرد که آنها را وارث کتاب گردانده است و فرمود:« جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا» باغ هايي که  مشتمل بر درختان سايه و باغ چه هاي زيبا و نهرهاي جوشان وکاخ هاي بلند و منزل هاي آراسته و جاودانگي و زندگي آن چنان است که پايان نمي يابد. و «العدن» يعني اقامت، پس « جَنَّاتُ عَدْنٍ» يعني باغ هاي اقامتي ، و «جنات» را به « اقامه» اضافه نمود، چون آن باغ ها مخصوص اقامت، و هميشگي هستند، و کساني که وارد آن مي شوند براي هميشه در آن مي مانند. « يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ» در آن جا با دستبندهاي طلا آراسته مي گردند؛ دستبندهايي که آن را دوست مي دارند و بر هر چيز ديگري ترجيح مي دهند. و مردان و زنان در زيورات بهشت برابرند. « وَلُؤْلُؤًا» و با مرواريدهايي که در لباس ها و يدنشان رشته مي گردد آراسته مي شوند. « وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِير» و لباسشان در آنجا ابريشم نازک و ضخيم سبز رنگ است.

« وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ» وقتي نعمت و لذّتشان تکميل گرديد مي گويند: ستايش  خداوندي راست که اندوه را از ما زدود. و اين شامل هر غم و اندوهي مي شود. پس به خاطر پديد آمدن نقص و کمبود در زيبايي و غذاب و نوشيدني شان غمي به آنها دست نمي دهد، و نه در بدن ها و لذتّهايشان کمبودي پديد مي آيد تا به سبب آن غمگين شوند، و نه به خاطر اين اندوهگين مي شوند که آيا هميشه در اين جا مي مانند يا نه. پس آنها براي هميشه در ناز و نعمت به سر مي برند، و همواره بر نعمت هايشان افزوده مي شود.« إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ» بي گمان پروردگار ما آمرزنده سپاسگزار است؛ لغزشها و اشتباهات ما را بخشيد و قدرشناس است که نيکي هاي ما را پذيرفت و آن را چند برابر نمود و از فضل خويش به ما بخشيد که  اعمال و آرزوهاي ما به اين درجه از فضل نمي رسيد . پس به سبب آمرزش خداوند آنها از هر ناگواري نجات يافتند و در سايه قدرشناسي و فضل خداوند هرچيز مرغوب و دوست داشتني را به دست آوردند.

« الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ» خداوندي که ما را در جايگاهي جاي داد که اقامت در آن هميشگي است و سرايي است که ماندن در آن به خاطر خوبيهاي فراوانش و شادي هاي پي در پي اش و از بين رفتن رنج ها هرکسي به آن گرايش دارد. و  استقرار در اين سراي هميشگي « مِن فَضْلِهِ» از فضل و لطف خداوند است نه از اعمال ما. پس اگر فضل او نبود ما به آنچه که رسيده ايم نمي رسيديم. « لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ» و در آن جا هيچ گونه رنج و مشقت جسماني و هيچ گونه ناتواني و رنج قلبي به ما دست نمي دهد و از کثرت لذت بردن رنجيده نمي شويم. و اين دلالت مي نمايد که خداوند بدي هاي آنها را رشد و پرورش مي دهد و اسباب دايمي راحت و آسايش را براي آنها فراهم مي نمايد به گونه اي که هيچ مشقت جسمي و روحي به آنها دست نمي دهد. و هيچ غم و اندوهي آنان را فرا نمي گيرد. و اين بيانگر آن است که آنها در بهشت نمي خوابند، چون فايده خواب رفع خستگي، و راحت شدن است. اما اهل جنت خسته نمي شوند. نيز بدان سبب که خواب، مرگ کوچک است و اهل بهشت نمي ميرند. خداوند ما را به لطف و کرم خويش از بهشتيان بگرداند.

آيه ي 37-36:

وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ؛ و کافران  را آتش  جهنم  است  ، نه  بميرانندشان  و نه  از عذابشان  کاسته   گردد، ناسپاسان  را چنين  کيفر مي  دهيم.

وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ ؛ و از درون  آتش  فرياد زنند : اي  پروردگار ما ، ما را بيرون آر تا  کارهايي شايسته  کنيم  ، غير از آنچه  مي  کرديم   آيا آن  قدر شما را عمر  نداده  بوديم  که  پند گيرندگان  پند گيرند ? و شما را بيم  دهنده  بيم  داد  پس  بچشيد ،که  گناهکاران  را ياوري  نيست.

وقتي خداوند حالت اهل بهشت و نعمت هاي آنان را بيان کرد، حالت اهل جهنّم و عذابشان را نيز بيان فرمود:« وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ» و کساني که نشانه هايي را که پيامبرانشان برايشان آوردند انکار نمودند و ملاقات پروردگارشان را انکار کردند آتش دوزخ سراي آنان است که در آن به شدّت عذاب داده مي شوند و سخت ترين کيفرها به آنها مي رسد. « لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا» بر آنان نه به مرگ حکم مي شود تا بميرند و راحت شوند، « وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا» و نه چيزي از عذابش در حق آنان کاسته مي شود. پس شدّت عذاب و بزرگي آن همواره و هميشه بر آنها ادامه دارد. « كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ» بدينگونه با  عذاب جهّنم هرکسي را که به  کفر ورزي ادامه دهد و بر آن پافشاري کند سزا مي دهيم.

« وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا» و آنها در دوزخ فرياد بر مي آورند و کمک مي طلبند و مي گويند:« رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ» پروردگارا! ما را از جهنّم بيرون بياور تا کارهاي شايسته انجام دهيم، غير از کارهايي که قبلا مي کرديم. پس آنها به گناهشان اعتراف کرده و مي دانند خداوند درباره ي آنها به عدل و داد حکم نموده است. اما بازگشت به دنيا را زماني از خدا مي خواهند که ديگر وقت آن نيست، پس خداوند به آنها مي فرمايد:« أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ» آيا بدان اندازه به شما عمر نداديم که در آن هرکس مي خواست پند پذيرد برايش کافي بود؟ يعني به اندازه اي به شما فرصت داديم که هرکس درصدد پندپذيري و انجام عمل صالح بود مي توانست توشه ي لازم را بردارد. و در دنيا بهره مندتان ساختيم و روزيهاي فراوان به شما داديم واسباب راحتي و آسايش را برايتان فراهم نموديم و عمرتان را طولاني کرديم و نشانه ها را برايتان پي در پي فرستاديم.

« وَجَاءكُمُ النَّذِيرُ» و بيم دهندگان را پشت سرهم به سوي شما روانه ساختيم و شما را به خوشي ها و ناخوشي ها آزموديم تا به سوي ما بازگرديد و توبه کنيد. اما بيم دادن در مورد شما ثمربخش نگرديد و هيچ موعظه اي درباره ي شما مثمر ثمر واقع نشد. و کيفر را از شما دور داشتيم تا اين که اجل هايتان به پايان رسيد و عمرهايتان تمام شد و با بدترين حالات از دنيا رخت بربستيد و به اين جهان رسيديد؛ جهاني که در آن طبق اعمالتان کيفر داده مي شويد. و  اکنون که از خدا مي خواهيد شما را به دنيا بازگرداند ديگر وقت آن تمام شده و خداوند مهربان و بخشنده بر شما خشم گرفته است و عذاب آتش جهنّم بر شما شدّت يافته و اهل بهشت شما را فراموش کرده اند. پس براي هميشه در جهّنم بمانيد و هميشه خوار و ذليل در عذاب به سر بريد. بنابراين فرمود:« فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ» پس بچشيد طعم عذاب را که ستمکاران ياوري ندارند تا آنها را ياري  کند و از جهنّم بيرون آورد يا از عذابشان بکاهد.

آيه ي 38:

إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ خدا ، داناي  نهان  آسمانها و زمين  است  و او به  آنچه  در دلهاست  آگاه   است.

وقتي خداوند جزاي اهل هر دو سرا را بيان نمود و اعمال و کارهاي هر دو گروه را ذکر کرد از گستردگي آگاهي و علم خداوند و مطلع بودن او از امور پنهان آسمان ها و زمين خبر داد؛ امور پنهاني که از ديد و نگاه مردم پنهان ا ست و از آن آگاهي ندارند. بيان کرد که خداوند رازهاي درون سينه ها را مي داند و آنچه را از خير و شر پاکي و ناپاکي در دل ها پنهان است مي داند پس به هرکس آنچه را که مستحق آن است مي دهد و هريک را در جاي مناسبش قرار مي دهد.

آيه ي 39:

هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَلَا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتًا وَلَا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَارًا ؛ اوست  که  شما را در روي  زمين  جانشين  پيشينيان  کرد  پس  هر کس  که   ناسپاسي ، کند ، ناسپاسي  اش  بر زيان  اوست  ، و کفر کافران  جز بر دشمني   پروردگارشان  با آنها ، نيفزايد  نيز کفر کافران  جز به  خسرانشان  نيفزايد.

خداوند از کمال حکمت و رحمت بود نسبت به بندگانش خبر مي دهد که او از  قبل چنين مقدر  نموده است برخي از بندگان جانشين برخي ديگر در روي زمين شوند. و چنين مقدر نموده است که براي هر امّتي از امتّ ها بيم دهندگان و پيامبراني را بفرستد تا بنگرد که چگونه عمل مي  کنند؟ پس هرکس به خداوند و به آنچه پيامبرانش آورده  اند کفر بورزد بداند که کفر او به زيان خود اوست و گناه و کيفر کفرش به خودش مي رسد. و هيچ کس بار گناه او را به دوش نخواهد  کشيد. و کفرورزي کافر چيزي جز اين که پروردگارش بر او خشمگين شود نمي افزايد. و چه کيفري بالاتر از خشم و ناخشنودي خداوند وجود دارد؟! « وَلَا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَارًا» و کفر کافران چيزي جز زيان به آنان نمي افزايد. يعني آنها خود و خانواده و اعمال و منازلشان را در بهشت از دست خواهند داد، پس همواره بدبختي و زيانمندي کافر فزوني مي گيرد و نزد خدا و خلق خدا خوار مي گردد و محروم مي شود.

آيه ي 40:

قُلْ أَرَأَيْتُمْ شُرَكَاءكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا فَهُمْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا ؛ بگو : آن  شريکاني  را که  به  جاي  خداي  يکتا مي  خوانديد ، ديديد ? به  من ، بنماييد که  از اين  زمين  چه  چيز را آفريده  اند ? يا در آفرينش  آسمان  چه  مشارکتي  داشته  اند ? آيا بر آنها کتابي  فرستاده  ايم  که  آن  را حجت  خود  سازند? نه  ، ستمکاران  به  يکديگر جز فريب  وعده  اي  نمي  دهند.

خداوند متعال با بيان ناتواني و نقص معبودان باطل مشرکين و بيان بطلان شرک ورزي آنها از همه جهات مي فرمايد:« قُلْ أَرَأَيْتُمْ شُرَكَاءكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ» اي پيامبر! به آنها بگو: به من درباره ي معبودان خود که به جز خداوند به فرياد مي خوانيد خبر دهيد، آيا آنها سزاوار به فرياد خواندن و پرستش هستيد؟ « أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ» به من نشان دهيد که آنان چه چيزي را در زمين آفريده اند؟ آيا دريايي آفريده اند يا کوه هايي را آفريده اند يا حيواني يا جمادي را آفريده اند؟ آنان اقرار خواهند کرد که آفريننده ي همه ي اين چيزها نعمت الله است. « أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ» آيا شريکاني که آنها مقّرر داشته اند در آفرينش و تدبير آسمان ها مشارکتي دارند؟ خواهند گفت : آنها مشارکتي در اين زمينه ندارند. پس وقتي آنها چيزي را نيافريده اند و در آفرينش جهان هستي با آفريننده مشارکتي ندارد چرا آنها را عبادت مي کنيد و به فرياد مي خوانيد با اينکه به ناتواني آنها اقرار مي کنيد؟! پس، از نظر عقلي دليلي  براي صحّت پرستش آنها وجود ندارد، بلکه دلايل عقلي بر باطل بودن عبادت آنها دلالت مي نمايد. سپس دليلي نقلي را بيان کرد که آن نيز پرستش شرکا را منتفي مي داند. بنابراين فرمود:« أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا فَهُمْ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّنْهُ» آيا به آنها کتابي داده ايم که آنها را به شرک ورزيدن و پرستش بت ها دستور دهد و از آن کتاب حجّتي در دست داشته باشند بر صحيح بودن شرکشان؟! چنين نيست، زيرا قبل از قرآن کتابي  بر آنها نازل نشده، و قبل از پيامبر خدا محّمد(ص) بيم دهنده و پيامبري  نزد آنها نيامده است. اگر فرض شود که کتابي بر آنها نازل شده و پيامبري به سوي آنها فرستاده شده است و  ادعا کنند که او آنها را به شرکشان فرمان داده است، در اين حالت نيز در دروغگويي آنها شکي نداريم، چون خداوند  فرموده است:« وَمَآ أَرسَلَنا مِن قَبلِکَ مِن رَّسُولِ إِلَّا نُوحِي إِلَيهِ أَنَّهُ لَآ إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعبُدُونَ» و پيش از تو هيچ پيامبري را نفرستاده ايم مگر اينکه به سوي او وحي کرده ايم که هيچ معبود به حقّي جز من الله نيست، پس مرا پرستش کنيد. پس همه ي پيامبران و کليه ي کتاب هاي آسماني بر اين مطلب اتفاق دارند که دين و عبادت را خالصانه براي خدا قرار داد. « وَمَآ أُمِرُوا إِلَّا لِيعبُدُوا اللَّهَ مُخلِصينَ لَهُ الِّدينَ حُنَفَآءَ» و فرمان داده شدند مگر اينکه خداوند را مخلصانه و حق گرايانه بپرستند. اگر گفته شود مادامي که دلايل عقلي و نقلي بر باطل بودن شرک دلالت مي کنند چه چيزي مشرکان را وادار به شرک ورزي کرده است  با اينکه در ميان آنها افراد هوشيار و خردمندي وجود داشت؟ در اين زمينه خداوند متعال مي فرمايد:« بَلْ إِن يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا» بلکه ستمکاران جز وعده هاي دروغ به يکديگر نمي دهند. يعني براي راهي که در پيش گرفته اند دليلي ندارند، بلکه اين براساس سفارش است که به همديگر مي کنند، و به خاطر اين است که براي يکديگر اين راه را زيبا و آراسته جلوه مي دهند و متاخّرين از پيشينيان گمراه تقليد مي نمايند و به آنها اقتدا مي کنند، و به خاطر آرزوهايي است که شيطان در ذهن و دل آنها جاي داده و زشتي اعمالشان را براي آنها زيبا جلوه داده است. در نتيجه اين عمل زشت در دلهايشان رشد کرده و صفتي از صفات آن ها شده است. بنابراين دور کردن آن از دل هايشان سخت و دشوار است. از اين رو آنان بر کفر و شرک باطل و از ميان رفتني پافشاري مي کنند.

آيه ي 41:

إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا؛ خدا آسمانها و زمين  را نگه  مي  دارد تا زوال  نيابند ، و اگر به  زوال   گرايند ، هيچ  يک  از

شما جز او نمي  تواند آنها را نگه  دارد  هر آينه   خدا بردبار و آمرزنده  است.

خداوند متعال از کمال قدرت خويش و از رحمت فراوان خود و از گستردگي بردباري و آمرزگاري خويش خبر داده و مي فرمايد او آسمان ها و زمين را نگاه مي دارد و  نمي گذارد از مسير خود خارج شوند و اگر آسمان و زمين از جاي خود بيرون روند هيچ کس غير از خدا آنها را نگاه نمي دارد و مردم توانايي نگاه داشتن آنها را ندارند و قدرت و توانايي آنان از انجام چنين کاري عاجز است. امّا خداوند متعال چنين حکم  نموده که آسمان  و زمين همان گونه که آفريده شده اند بمانند تا براي مردم و آفريده ها امنيت و آرامش حاصل شود واز آنها بهره مند شوند و عبرت بياموزند و به قدرت بزرگ خداوند پي ببرند و بر اثر آن دل هايشان از بزرگداشت و تعظيم و محبت خداوند لبريز گردد. همچنين تا اوج کمال و صبر و مغفرت خداوند براي آنان آشکار گردد؛ که به جنايتکاران مهلت داده و در سزا دادنشان عجله نکرده است. با اينکه اگر خداوند به آسمان دستور دهد، گناهکاران را سنگباران خواهد کرد. و اگر به زمين حکم نمايد آنها را فرو خواهد بلعيد. امّا آمرزگاري و بردباري و لطف الهي آنها را در برگرفته است. « إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا»  بي گمان خداوند در به تاخير انداختن عذاب از کافران بردبار است. « غَفُورً» و آمرزنده ي گناهان کسي است که توبه نمايد.

آيه ي 43-42:

وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا؛ به  خدا قسمهاي  سخت  خوردند که  اگر بيم  دهنده  اي  بيايد بهتر از هر امت   ديگر هدايت  يابند  ولي  چون  بيم  دهنده  اي  آمد ، جز نفرتشان  نيفزود.

اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا ؛ به  سرکشي  در زمين  و نيرنگهاي  بد  و اين  نيرنگهاي  بد جز نيرنگبازان  را، در بر نگيرد  آيا جز سنتي  که  بر گذشتگان  رفته  است  منتظر چيز ديگري   هستند? در سنت  خدا هيچ  تبديلي  نمي  يابي  و در سنت  خدا هيچ  تغييري  نمي   يابي.

کساني که تو را اي پيامبر خدا! تکذيب کردند موکدانه قسم خوردند که « لَئِن جَاءهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ» اگر بيم دهنده اي به نزد آنان بيايد از يهوديان و نصاري که اهل کتاب هستند راهيات تر خواهند بود، امّا به اين قسم ها و عهدها وفا نکردند.« فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِيرٌ» پس وقتي که پيامبر به ميانشان آمد هدايت شدند و از هر ملّتي راهياب تر نگشتند و بر گمراهي قبلي  خود باقي ماندند، « مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا» و جز گريز از حق و فزوني يافتن گمراهي و سرکشي شان چيزي به آنها افزوده نشد. و سوگند خوردن آنها به خاطر اين نبود که قصدي نيکو داشته باشند ، نيز براي طلب حق نبود، و اگر چنين بود آنها موفق مي شدند، بلکه قسم خوردن آنان ناشي از استکبارشان در برابر مردم و حق بود و يک نوع سخن آرايي آنان بود به قصد اينکه مردم را فريب دهند و چنان بنمايانند که آنها اهل حقند و در طلب حق مي کوشند، آنگاه فريب خوردگان، فريبشان را بخوردند و دنباله رو آنها شوند.« وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ» و مکر زشت که سرانجام آن بد و باطل است جز دامنگير حيله گران و مکرورزان نمي گردد. و مکر ورزي آنان عليه آنها برمي گردد. و خداوند براي بندگانش روشن نموده که آنها در اين گفتارها و سوگندها دروغ مي گويند و ديگران را فريب مي دهند.

پس خواري و رسوايي شان آشکار گرديد و قصد و هدف زشت آنها روشن شد. و حيله گري شان به ضرر خود آنها تمام شد، و خداوند مکرشان را به خود آنها بازگرداند.پس براي آنها چيزي جز اين باقي نمانده است که منتظر عذاب باشند؛ عذابي که سنّت و روش خداوند درباره ي گذشتگان بوده است، و روش و سنّت  الهي تغيير نمي يابد و روش و آيين الهي چنين است که هرکس راه ستمگري و عناد و استکبار را در پيش گيرد عذاب الهي بر او فرود خواهد آمد و نعمت خدا از دست او گرفته خواهد شد. پس اينها چشم به راه کاري باشند که با گذشتگان انجام شده  است.

آيه ي 45-44:

أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا ؛ آيا در زمين  نمي  گردند تا ببينند که  عاقبت  مردمي  که  پيش  از آنها  بوده اند و نيرويي  بيشتر داشته  اند به  کجا کشيد ? هيچ  چيز در آسمانها و  زمين  نيست  که  خدا را ناتوان  سازد  زيرا او دانا و تواناست.

وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا ؛ و اگر خدا بخواهد مردم  را به  سبب  کارهايي  که  کرده  اند بازخواست  کند  ،بر، روي  زمين  هيچ  جنبنده  اي  باقي  نگذارد  ولي  آنها را تا زماني  معين   مهلت  مي  دهد و چون  مدتشان  به  سر آمد ، به  اعمال  بندگان  خويش  آگاه  است.

خداوند مردم را تشويق مي کند تا با دل ها و جسم هايشان براي پند پذيرفتن نه براي تماشا و غفلت در زمين به گشت و گذار بپردازند و بنگرند سرانجام کار کساني که پيش از ايشان بوده و پيامبران را تکذيب کرده اند چگونه بوده است؟

در حالي که آنها از اينها اموال و فرزندان و قدرت و توانايي بيشتري داشته و زمين را بيشتر از اينها آباد کرده بودند، امّا وقتي که عذاب به سراغشان آمد قدرت و توانشان هيچ فايده و سودي به آنها نبخشيد و فرزندان و  اموالشان نتوانست در برابر خدا براي آنها کاري کند، و قدرت و خواست الهي درباره آنها نافذ گرديد. « وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ» و خداوند چنين نيست که چيزي در آسمان ها و زمين او را ناتوان سازد، و هيچ چيزي او را درمانده نخواهد کرد، چون علم و قدرتش کامل  است. « إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا» بي گمان خدا به همه چيز آگاه است و بر همه چيز توانايي دارد. سپس خداوند متعال کمال بردباري و مهلت دادن خود را به مجرمان وگناهکاران بيان نمود و  فرمود:« وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ» و اگر خداوند مردم را به سزاي گناهاني که مي کردند کيفر مي داد و گرفتار مي ساخت، کيفر و عذاب هيچ جنبنده اي را نمي گذاشت، حتي حيوانات غير مکلف را نيز فرا مي گرفت، « وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا »  ولي آنان را تا سر رسيد زمان معيني به تاخير مي اندازد، پس وقتي که مدّتشان فرا رسد بي گمان خداوند به بندگانش بيناست و آنها را طبق آنچه از خير و شر انجام داده اند جزا و سزا مي دهد.

پايان تفسير سوره فاطر

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره