فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي سجده

مکي و 30 آيه  است

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 3-1:

الم ؛ الف   لام   ميم

تَنزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ؛ نازل  شدن  اين  کتاب  ،، که  در آن  هيچ  شکي  نيست  ، از جانب  پروردگار  جهانيان  است.

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ؛ آيا مي  گويند دروغي  است  که  خود به  هم  بافته  ? نه  ، سخني  است  بر حق   ازجانب  پروردگارت  ، تا مردمي  را که  پيش  از تو بيم  دهنده  اي  نداشته   اند بيم  دهي   شايد به  راه  هدايت  افتند.

خداوند متعال خبر مي دهد که اين کتاب بزرگوار از سوي پروردگار جهانيان نازل شده است؛ پروردگاري که با نعمت هاي خود انسان ها را پرورش کرده است. بزرگترين چيزي که خداوند با آن انسان ها را پرورش داده اين کتاب است که در آن همه آنچه که  اوضاع آنان را بهبود مي بخشد و اخلاقشان را کامل مي گرداند وجود داشته و هيچ شک و ترديدي در آن نيست. اما با وجود اين ستمگراني که پيامبر را تکذيب کردند در اين مورد گفتند: اين کتاب را محمد به دروغ از پيش خود ساخته است. و اين بزرگترين جرات براي انکار کلام خدا است. آنان محمد (ص) را به بزرگترين دروغ متهم کردند و گفتند: او مي تواند سخني مانند سخن خداوند بيافريند. اين ادعاها بسيار سنگين و بزرگ هستند و خداوند در رد کساني که گفتند: محمد قرآن را از پيش خود ساخته است، فرمود:« بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ» بلکه قرآن حق و از سوي پروردگارت آمده است و باطل از هيچ سويي به آن راه ندارد و از سوي خداوند با حکمت و ستوده نازل شده ، وخداوند آن را مايه رحمت بندگان قرار داده است.

« لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ» يعني در حالت و وضعيتي قرآن نازل شده که مردم به شدت نيازمند پيامبر و فرستادن کتاب بودند، چون قبل از تو پيامبري به نزد آنها نيامده بود. بلکه آنان به سبب جهالت و ناداني شان سرگردانند و در تاريکي ِ گمراهي خود سرگشته اند. پس ما کتاب را بر تو نازل کرديم تا « لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ» آنان از گمراهي شان نجات يابند و هدايت شوند، و آنگاه حق را بشناسند و آن را برگزينند . و چيزهايي که خداوند ذکر نمود تکذيب آنها را نقض مي کند و اقتضا مي نمايد که آنها ايمان بياورند و کاملا آن را تصديق  کنند، و اينکه قرآن « مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ» از سوي پروردگار جهانيان است، و قرآن حق است و حق در هر شرايطي مقبول و پذيرفتني است. « لَا رَيْبَ فِيهِ» و به هيچ صورت شکي در آن نيست. پس در قرآن چيزي نيست که شکي ايجاد کند و در آن خبري نيست که واقعت  نداشته باشد و هيچ پوشيدگي و ابهامي در معاني آن نمي باشد. و آنها به رسالت نياز دارند، چرا که قرآن انسان را به هر خير و نيکي هدايت مي نمايد.

آيه ي 9-4:

اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ ؛ خداست  که  آسمانها و زمين  را و آنچه  ميان  آنهاست  در شش  روز بيافريد، وآنگاه  به  عرش  پرداخت   شما را جز او کارساز و شفيعي  نيست   آيا پند  نمي  گيريد ?

يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاء إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ؛ کار را از آسمان  تا زمين  سامان  مي  دهد  سپس  در روزي  که  مقدار آن  هزارسال  است  چنان  که  مي  شماريد به  سوي  او بالا مي  رود.

ذَلِكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ؛ اوست  که  داناي  نهان  و آشکار است   پيروزمند و مهربان  است.

الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ؛ آن  که  هر چه  را آفريد به  نيکوترين  وجه  آفريد و خلقت  انسان  را از گل   آغاز کرد.

ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ؛ سپس  نسل  او را از عصاره  آبي  بي  مقدار پديد آورد.

ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ؛ آنگاه  بالاي  او راست ، کرد و از روح  خود در آن  بدميد  و برايتان  گوش  و  چشمها و دلها آفريد  چه  اندک  شکر مي  گوييد.

خداوند از کمال قدرت خويش خبر مي دهد و اينکه او آسمان ها و زمين و آنچه را که در ميان آنهاست در شش روز بيافريد. اولين روزِ آغاز آفرينش يکشنبه و آخرين روز آن جمعه بود. با اينکه خداوند مي توانست آنها را در يک لحظه بيافريند اما خداوند مهربان و با حکمت است. « ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» سپس بر بالاي عرش که همان سقف مخلوقات است آن گونه که شايسته شکوه  اوست استوا پيدا کرد. « مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ» جز او هيچ دوست و سرپرستي نداريد  که در کارهايتان شما را سرپرستي نمايد و به شما فايده رساند، « وَلَا شَفِيعٍ» و جز او هيچ شفاعت کننده اي نداريد که برايتان شفاعت نمايد تا عذابي متوجه شما نشود.« أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ» آيا پند نمي پذيريد تا بدانيد که آفريننده آسمانها و زمين و کسي که بر بالاي عرش بزرگ است به تنهايي به تدبير امورتان مي پردازد و شما را سرپرستي مي نمايد و شفاعت همه در دست اوست و او مستحق همه نوع عبادت است؟!

« يُدَبِّرُ الْأَمْرَ» امور تقديري و شرعي را تدبير مي نمايد و او به تنهايي به تدبير امور مي پردازد و اين اوامر از سوي خداوند پادشاه و توانا، « مِنَ السَّمَاء إِلَى الْأَرْضِ» از آسمان به سوي زمين فرود مي آيند و خداوند با اين تدابير کساني را سعادتمند و برخي را بدبخت مي نمايد ، برخي را ثروتمند و برخي را فقير مي کند، عزت مي دهد و ذلت مي بخشد و بزرگ مي دارد و خوار مي نمايد، و گروه هايي را بالا مي برد و اقوامي ديگر را پايين مي آورد و روزي ها را فرو مي فرستد. « ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ» اوامر از سوي او نازل مي گردد و در روزي که اندازه آن هزار سال از سال هايي است که شما برمي شماريد به سوي او بالا مي رود. و در يک لحظه به او مي رسد. « ذَلِکَ» او خداوندي است که اين مخلوقات بزرگ را آفريده؛ کسي که بر عرش بزرگ است و به تنهايي تدابير مملکت خويش را انجام مي  دهد.

« عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ» داناي پنهان و پيدا و چيره و مهربان است. پس او با آگاهي گسترده و کمال قدرت و رحمت فراگيرش جهان را آفريده و منافعي در آن قرار داده است و تدبير و سامان دهي آن برايش مشکل نيست.

« الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» خداوند هر مخلوقي را نيکو آفريده و به گونه اي متناسب با شرايط زيست محيطي اش آن را آفريده است. و اين خلقت هر چيزي را شامل مي شود . سپس به طور ويژه  انسان را به خاطر شرافت و فضيلت آن ذکر نمود و فرمود:« وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ» و آفرينش انسان را از گل آغاز کرد و آدم را از گل آفريد. « ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ» سپس خداوند ذرّيه آدم را از نطفه ضعيف و ناچيز آفريد.

« ثُمَّ سَوَّاهُ» سپس خلقت انسان و اعضا و رگ هايش را تکميل کرد و آفرينش او را بسيار زيبا و نيکو نمود و هر عضوي را در جاي مناسب آن قرار داد. « وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ» و از روح خود در آن دميد ،به اين صورت که فرشته را به سوي او فرستاد. فرشته روح را در انسان مي دهد و انسان به فرمان خدا زنده مي شود، اين در حالي است که قبلا بي جان بود. « وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ» نيز به تدريج چيزهاي سودبخشي را به شما داد و به شما شنوايي و بينايي عطا کرد. « وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ» و برايتان دل ها آفريد اما کمتر کسي را تشکر مي کنيد که شما را آفريده و صورتگري کرده است.

آيه ي 11-10:

وَقَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ كَافِرُونَ؛ و گفتند : آيا وقتي  که  در زمين  ناپديد شويم  ، آفرينش  تازه  اي  خواهيم   يافت  ? آري  ، ايشان  به  ديدار با پروردگارشان  ايمان  ندارند.

قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ؛ بگو : فرشته  مرگ  که  موکل  بر شماست  ، شما را مي  ميراند  سپس  به  سوي  پروردگارتان  باز مي  گردانند.

کساني که قيامت را تکذيب مي کردند و آن را بعيد مي دانستند، گفتند:« أَئِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ» آيا وقتي که در زمين ناپديد گشتيم و از هم پاشيده شديم و از بين رفتيم، « أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ» آفرينش تازه اي خواهيم يافت و زنده مي شويم؟! آنها گمان مي بردند که اين امر بسيار بعيد است ، چون آنها قدرت خداوند را با قدرت خود مقايسه مي کردند، و اين سخنشان از روي حق طلبي نبود بلکه از روي ستمگري و عناد و کفر ورزيدن به لقاي پروردگارشان چنين مي گفتند. بنابراين خداوند فرمود:« بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ كَافِرُونَ» بلکه آنان به لقاي پروردگارشان کافرند.پس سخن آنها مبتني بر انکار لقاي خداوند و نپذيرفتن آن بود، و اگر هدفشان روشن شدن حق بود خداوند در اين باره دلايل قطعي را برايشان بيان نموده است که آمدن قيامت را چنان ثابت مي کند که گويا با چشم ديده مي شود، همان طور که خورشيد با چشمها مشاهده مي گردد.

و همين دليل براي اثبات آخرت کافي است که آنها مي دانند از عدم آفريده شده اند.پس آفرينش دوباره آنها از آفرينش اولشان آسان تر است. همچنين سرزمين خشک و پژمرده وقتي خداوند بر آن باران مي فرستد آن را زنده و خرم مي گرداند و دانه هايي که در آن پراکنده شده اند سبز مي شوند.

« قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ» بگو: فرشته اي که خداوند آن را مامور قبض ارواح و گرفتن جان ها نموده است به کمک همکارانش به سراغ شما مي آيد و جانتان را مي گيرد. « ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» سپس به نزد پروردگارتان بازگردانده مي شويد آنگاه شما را طبق اعمالتان سزا و جزا خواهد داد. و شما زنده شدن پس از مرگ را انکار کرده ايد پس بنگريد و بيانديشيد که خداوند با شما چه خواهد کرد!

آيه ي 14-12:

وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ؛ تو را عبرت  است  آنگاه  که  مجرمان  را در نزد پروردگارشان  سرافکنده  بيني ، گويند : اي  پروردگار ما ، ديديم  و شنيديم   اکنون  ما را بازگردان  تا  کاري  شايسته  کنيم  ، که  اينک  به  يقين  رسيده  ايم.

وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ؛ اگر مي  خواستيم  ، هدايت  هر کس  را به  او ارزاني  مي  داشتيم   ولي  وعده   من  که  جهنم  را از همه  جنيان  و آدميان  پر مي  کنم  ، حق  است.

فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ به  کيفر آنکه  ديدار چنين  روزي  را فراموش  کرده  بوديد ، اکنون  بچشيد، مانيز شما را از ياد برده  ايم   به  سزاي  کارهايي  که  مي  کرده  ايد عذاب   جاويد را بچشيد.

وقتي که خداوند بيان نمود که بازگشت آنها در روز قيامت به سوي خداست، حالت آنها را به هنگامي  که به پيشگاه پروردگار مي ايستند و از او مي خواهند که آنان را به دنيا بازگرداند، بيان کرد و فرمود:« وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ» و اگر ببيني گناهکاراني را که بر انجام گناهان بزرگ اصرار ورزيده اند، « نَاكِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ» نزد پرورگارشان سر به زير افکنده و فروتن و خوارند و به گناه خود اعتراف مي کنند و از او مي خواهند تا آنها را به دنيا بازگرداند و مي گويند:« رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا» پروردگارا! ديديم و شنيديم. يعني قضيه براي ما روشن شد و آشکارا آن را مشاهده کرديم و به آن يقين نموديم. « فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ» پس  ما را به دنيا  بازگردان تا کار شايسته  انجام دهيم، و ما يقين کرده ايم. يعني آنچه را که قبلا تکذيب مي کرديم اکنون به آن باور و يقين قطعي داريم. پس اگر در آن روز حالت آنها را ببيني وضعيت سخت و وحشتناکي رامشاهده خواهي کرد، زيرا اقوامي را خواهي ديد که زيانمند و بدبخت هستند و از خدا درخواست مي کنند اما به آنها پاسخي داده نمي شود چون فرصت و  مهلتي که به آنها داده شده بود تمام شده است.

و همه اينها به تقدير و قضاي الهي صورت مي گيرد چرا که  ميان آنها و کفر و گناهانشان مانعي وجود نداد. بنابراين فرمود:« وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا» و اگر مي خواستيم همه  مردم را هدايت مي نموديم اما حکمت اين است که همه بر هدايت نباشند، بنابراين فرمود: « وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي» ولي اين وعده از جانب من تحقق يافته است و مقرر  نموده ام که « لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ» جهنم را از جن ها و انسان ها پرکنم. پس اين وعيده اي است که بايد انجام پذيرد، و اسباب و لوازم آن از قبيل کفر و گناهان محقّق شود.

« فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا» به گناهکاران که ذلت و خواري آنها را فرا گرفته و از خداوند مي خواهند آنان را به دنيا بازگرداند تا آنچه را از دست داده اند جبران نمايند، گفته مي شود: وقت بازگشت و فرصت تمام شده و چيزي جز عذاب باقي نمانده است، پس بچشيد عذاب دردناک را به خاطر اينکه ملاقات امروز خود را فراموش کرده بوديد. و اين نسيان عبارت از ترک کردن اقتضائاتِ ديدار با خداوند بود. يعني به اين امر بي توجه بوديد و براي آن کاري نکرديد، انگار که در چنين روزي حاضر نمي شويد. « إِنَّا نَسِينَاكُمْ» همانا ما شما را در عذاب رها مي کنيم، سزايي که از جنس عملتان مي باشد. پس همان طور که شما روز قيامت را فراموش کرديد امروز نيز به دست فراموشي سپرده مي شويد. « وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و بچشيد عذاب هميشگي را؛ عذابي که هيچگاه قطع نمي شود، زيرا عذاب هرگاه مدت و زمان و نهايتي داشته باشد در آن اندکي تخفيف داده مي شود، اما عذاب جهنم خداوند ما را از آن نجات دهد در آن راحتي نيست و عذابشان قطع نمي گردد. پس بچشيد اين عذاب را به خاطر کفر و گناهي که انجام مي داديد.

آيه ي 17-15:

إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ؛ تنها کساني  به  آيات  ما ايمان  آورده  اند که  چون  آيات  ما را بشنوند به   سجده  بيفتند و پروردگارشان  را به  پاکي  بستايند و سرکشي  نکنند.

تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ؛ از بستر خواب  پهلو تهي  مي  کنند ، پروردگارشان  را با بيم  و اميد مي   خوانند و از آنچه  به  آنها داده  ايم  انفاق  مي  کنند.

فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ و هيچ  کس  از آن  مايه  شادماني  خبر ندارد که  به  پاداش  کارهايي  که  مي   کرده ، برايش  اندوخته  اند.

وقتي حالت کساني را بيان نمود که در برابر آيات خدا کفر مي ورزند و عذابي را ذکر فرمود که برايشان آماده کرده است، به ذکر کساني پرداخت که به آيات خدا ايمان دارند، و پاداشي را که برايشان آماده نموده است توصيف کرد و فرمود:« إِنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا» تنها کساني به آيات ما ايمان حقيقي وواقعي دارند که شواهد و نشانه هاي ايمان در آنها يافت شود و آنها، « الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا» کساني هستند که هرگاه به نشانه هاي خدا پند داده شوند و آيات قرآن بر آنها تلاوت گردد و به وسيله پيامبران پندها نزد آنان بيايد و نصيحت شوند آن را گوش مي کنند و مي پذيرند و اطاعت مي نمايند و « خَرُّوا سُجَّدً» سجده کنان بر زمين مي افتند. يعني فروتني مي کنند و به شناخت خدا شادمان مي شوند، « وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ» و ستايشگرانه به تسبيح پروردگارشان مي پردازند و تکبر نمي ورزند؛ نه با دل و نه با جسم شان تکبر نمي ورزند تا بر اثر آن از اطاعت خدا سرباز زنند، بلکه آنها در برابر آيات خدا فروتن اند و آن را مي پذيرند و با شرح صدر و در حالي که تسليم آن هستند با آن تعامل مي کنند و در پرتو همين آيات به رضايت خداوند مهربان دست مي يابند و به وسيله آن به راه راست هدايت مي شوند.

« تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ» پهلوهايشان از بسترها و رختخواب هاي لذت بخش دور مي شود، و به چيزي روي مي آورند که برايشان لذيذتر و دوست داشتني تر است و آن نماز شب و مناجات با خداست. بنابراين فرمود:« يَدْعُونَ رَبَّهُمْ» براي به دست آوردن منافع ديني و دنيوي و دفع زيان هاي دين و دنيا پروردگارشان را مي خوانند، « خَوْفًا وَطَمَعًا» با بيم و اميد؛ بيم از اين که اعمالشان پذيرفته نشود و اميد به اينکه قبول حق واقع گردد، از عذاب خدا بيم دارند و به پاداش او اميدوار هستند. « وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» و از روزي کم يا زيادي که به ايشان داده ايم انفاق مي کنند . انفاق را به صورت عام ذکر نمود و قيدي براي آن ذکر نکرد و گفت: بر چه کساني انفاق مي کنند تا بر عموم دلالت نمايد. و نفقه واجب مانند زکات ها و کفاره ها و نفقه همسران و خويشاوندان در اين داخل است.

نيز نفقه مستحب در راه هاي خير در آن داخل است، و نفقه و احسان مالي به طور مطلق ( و هرچقدر که باشد) خير است، چه به فقير برسد چه به ثروتمند؛ به خويشاوند داده شود يا به فردي که خويشاوند نيست، اما برحسب تفاوت سود و منفعتي که از طريق اين  نيکي ها به انسان ها مي رسد پاداش و اجر آن نيز فرق مي کند.پس اين در رابطه با عمل اهل ايمان است.

اما پاداش مومنان اين است که « فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ» هيچ کس نمي داند، « مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ» چه نعمت هايي فراوان و شادي بخش زيادي برايشان پنهان شده است. همان طور که خداوند بر زبان پيامبرش فرموده است :« براي بندگان صالح و نيکوکارم نديده و هيچ گوشي آن را نشنيده و به قلب هيچ انساني خطور نکرده است». پس همانطور که آنها در شب نماز خواندند و دعا کردند و عمل خود را از نگاه ديگران پنهان داشتند خداوند نيز پاداش آنها را از نوع عمل آنها گردانيد و مزد آنها را پنهان داشت . بنابراين فرمود:« جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» به پاداش کارهايي که مي کردند.

آيه ي 20-18:

أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا يَسْتَوُونَ؛ آيا آن  کس  که  ايمان  آورده  همانند کسي  است  که  عصيان  مي  ورزد ? نه  ،  برابر نيستند.

أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلًا بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ اما آنان  که  ايمان  آورده  اند و کارهاي  شايسته  کرده  اند ، به  پاداش   اعمالي  که  مي  کرده  اند منزلگاهي  در باغهاي  بهشت  خواهند يافت.

وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ ؛ و اما عصيان  پيشگان  ، منزلگاهشان  آتش  است   هر گاه  که  بخواهند از آن  بيرون  آيند ، بار ديگر آنها را به  درون  آتش  بازگردانند و بگويندشان  :  بچشيد عذاب  آتشي  را که  دروغش  مي  پنداشتيد.

خداوند عقل ها را به چيزي يادآور مي شود که برايشان ثابت و بديهي است و آن اينکه دو چيز متفاوت و متضاد برابر نيستند و حکمت او تقاضا مي نمايد که برابر نباشند. پس فرمود: « أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا» آيا کسي که مومن مي باشد و قلبش را با ايمان آباد کرده است و اعضاي او تسليم دستورات و قوانين خدا بوده و به اقتضاي ايمانش آنچه را که باعث خشم خداوند مي شود و براي ايمان مضر مي باشد ترک کرده است، « كَمَن كَانَ فَاسِقًا» مانند کسي است که فاسق بوده و قلبش را ويران کرده و از ايمان خالي نموده ودر آن هيچ انگيزه ديني وجود نداشته و به سبب جهل و ستمگري اعضا و جوارح خود را به هر گناهي آلوده کرده و با نافرماني و گناه از دايره اطاعت الهي بيرون رفته است؟! آيا اين دو شخص برابرند؟! « لَّا يَسْتَوُونَ» از ديدگاه عقل و شرع اين دو نفر برابر نيستند، همان طور که شب و روز، و روشنايي و تاريکي يکي نيستند. پس پاداش اين دو نفر نيز در قيامت برابر نخواهد بود.

« أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» اما کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته از قبيل  فرض ها و واجبات و نوافل را انجام داده اند، « فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى» باغ هاي بهشت که جاي زندگي و محل خوبي ها و شادي ها و جايي است که دل ها و ارواح در آن لذت مي برند و محل هميشگي و جاودانگي است و در کنار معبود برحق هستند و از نزديکي وي بهره مند مي شوند و با نگاه کردن به چهره او و شنيدن گفتار وي خوشحال مي گردند، از آن ايشان خواهد بود. « نُزُلًا بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» و اين مهماني و پذيرايي به پاس کارهايي است که مي کرده اند.

پس اعمالي که خداوند توفيق انجام دادنشان را به آنها داده همين اعمال است که آنها را به اين منازل گرانبها و والا رسانده است که با خرج کردن اموال و با استفاده از لشکريان و فرزندان، و به وسيله بذل جان و روح نمي توان به آن رسيد، و هيچ چيزي جز ايمان و عمل صالح انسان را به آن نزديک نمي نمايد.

« وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ» و اما کساني که فاسق شدند جايگاهشان آتش است که هر نوع عذاب و بدبختي در آن وجود دارد و يک لحظه عذاب از آنها دور نمي شود. « كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا» هر زمان که بخواهند از آن بدر آيند بدانجا بازگردانده مي شوند و سختي عذاب بر آنها شدت مي گيرد. « وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ » و به آنها گفته مي شود بچشيد عذاب آتشي که آن را دروغ مي پنداشتيد. پس جايگاه و محل زندگي آنها در اين آتش خواهد بود. اما عذابي که قبل از آن است و مقدمه اي براي آن مي باشد عذاب برزخ است و آن را در اين آيه بيان مي دارد:

آيه ي 21:

وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ و عذاب  دنيا را پيش  از آن  عذاب  بزرگ  تر به  ايشان  بچشانيم  ، باشد  که باز، گردند.

و به يقين نمونه اي از عذاب نزديک تر را به عذاب برزخ است به فاسقان تکذيب کننده مي چشانيم؛ قسمتي از آن عذاب را پيش از آن که بميرند به آنها مي چشانيم، عذابي  مانند اذّيت  و کشته شدن. همان طور که مشرکين در جنگ بدر به چنين عذابي گرفتار شدند. همچنين به هنگام مرگ نيز گوشه اي از اين عذاب را به آنان مي چشانيم، همانگونه که خداوند متعال در اين زمينه مي فرمايد:« وَلَو تَرَي إِذِا الظَّلِمُونَ فِي غَمَرَتِ المَوتِ وَالمَلَئِکَةُ بَاسطُوا أَيدِيهم أَخرِجُوآ أَنفُسَکُم ُ اليومَ تُّجزونَ عَذَابَ الهُونِ » اگر ستمکاران را در آن وقت که در گرداب هاي مرگ فرو رفته اند مي ديدي، امري بس هولناک را مشاهده مي کردي، و مي ديدي که فرشتگان دست هايشان را به طرف آنان دراز کرده اند و به آنان مي گويند:« جان هايتان را بيرون کنيد؛ امروز به عذاب خوار کننده اي کيفر مي يابيد.»

سپس عذاب نزديک تر را پيش از عذاب آخرت و در برزخ برايشان کامل مي گرداند. و اين آيه از جمله دلايل اثبات عذاب قبر است و دلالت آن آشکار مي باشد زيرا خدا مي فرمايد:« وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى» و قطعا پاره اي از عذاب نزديک تر و کم تر را در اين جهان به آنها مي چشانيم؛ و اين دلالت مي نمايد که قبل از عذاب بزرگ تر که جهنم است عذابي نزديک تر و کم تر وجود دارد. و از آنجا که عذاب دنيا گاهي با مرگ همراه نيست خداوند خبر داد که اين عذاب را به آنها مي چشاند شايد به سوي او بازگردند و از گناهانشان توبه نمايند . خداوند متعال مي فرمايد:« ظَهَرَ الفَسَادُ فِي البّرِّ وَالبَحرِ بِمَا کَسَبَت أَيدِي النَّاسِ لِيذيقَهُم بَعضَ الَّذِي عَمِلُوا» فساد در خشکي و دريا به سبب آنچه مردم کرده اند آشکار گرديده است تا سزاي برخي از آنچه را که  کرده اند به آنها بچشاند، شايد بازگردند.

آيه ي 22:

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ؛ کيست  ستمکارتر از آن  کسي  که  او را به  آيات  پروردگارش  پند دهند ولي  اعراض  کند ? ما از مجرمان  انتقام  مي  گيريم.

هيچ کس ستمکارتر و متجاوزتر از آن کس نيست که به آيات پروردگارش پند داده شود؛ آياتي که از جانب پروردگارش به نزد او آمده است، خداوندي که مي خواهد او را تربيت نمايد و نعمت خويش را به وسيله پيامبرانش بر او کامل گرداند، آياتي که او را به منافع ديني و دنيوي فرمان مي دهد و از زيان هاي ديني و دنيوي نهي مي کند که بايد در مقابل آن تسليم شود و به آن ايمان بياورد و از آن ها اطاعت کند و شکر آن ها را بگذارد . اما اين ستمگر به آن ها ايمان نمي آورد و از آن ها پيروي نمي کند بلکه روي مي گرداند و آن ها را پشت سر مي اندازد. پس چنين فردي از بزرگ ترين مجرمان است؛ آنهايي که سزاوار سخت ترين عذاب مي باشند. بنابراين فرمود:« إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ» بدون شک ما از گناهکاران انتقام مي گيريم.

آيه ي 25-23:

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُن فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ؛ هر آينه  به  موسي  کتاب  داديم  از ديدار او در ترديد مباش   و آن  را  راهنماي  بني  اسرائيل  قرار داديم.

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ؛ از ميان  آن  قوم  پيشواياني  پديد آورديم  که  چون  صبوري  پيشه  کردند و به ، آيات  ما يقين  داشتند ، به  فرمان  ما به  هدايت  مردم  پرداختند.

إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ؛ هر آينه  پروردگار تو در روز قيامت  در آنچه  اختلاف  مي  کردند ميانشان   داوري  خواهد کرد.

وقتي خداوند آياتش را بيان کرد که بندگانش را با آن پند داده است و آن قرآن است که خداوند آن را بر محمد (ص) نازل فرموده است ، بيان نمود و تذکر داد که قرآن کتاب تازه اي نيست که پيش از آن چنين کتابي نيامده باشد و کسي که قرآن را آورده است اولين پيامبر نيست، بلکه « وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ» به موسي کتاب تورات را داديم که قرآن را تصديق مي کند و قرآن نيز آن را تصديق و تاييد مي نمايد، و حقي که هر دو بيان مي دارند مطابق با يکديگر است و دليل و حجت هر دو ثابت و استوار است. « فَلَا تَكُن فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَائِهِ» پس در اين که موسي تورات را با نهايت رضايت و خشنودي دريافت  کرده است شک نداشته باش چون دلايل حق به روشني و پي در پي آمده اند و جايي براي شک باقي نمانده است. « وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ» و کتابي را که به موسي داديم مايه هدايت ديني اسراييل گردانيديم که در اصول و فروع دين خود به وسيله آن راهياب مي گردند و قوانين آن براي زماني که بني اسراييل در آن بودند مناسب بود، اما خداوند اين قرآن را مايه هدايت همه مردم قرار داده است چون قرآن تا روز قيامت مردم را در امور ديني و دنيوي شان هدايت مي کند،زيرا قرآن کامل و بلند مرتبه است:« وَإِنَّهُ فِي أُمِ الکِتَبِ لَدَينَا لَعَلَّي حَکِيمُ» و همانا که آن قرآن در کتاب اصلي لوح المحفوظ پيش ما بسيار رفيع و با حکمت است.

« وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» و از ميان بني اسراييل پيشواياني پديدار کرديم که به شريعت و راه هاي هدايت آگاه و عالم بودند؛ خودشان هدايت يافته بودند و بدين وسيله ديگران را نيز هدايت مي کردند. پس کتابي که به سوي آنها فرستاده شد مايه هدايت است. و کساني که به آن ايمان آوردند دو گروه هستند: يک گروه پيشواياني هستند که به فرمان ما هدايت و راهنمايي مي کنند، و گروه ديگر پيروان و راه يافتگاني هستند که به وسيله پيشوايان هدايت شده اند. گروه اول مقامشان بعد از مقام نبوت و پيامبران بالاترين مقام است. و اين مقام صديقان است ، و آنها « لَمَّا صَبَرُوا» آنگاه که بر ياد گرفتن و ياد دادن، و دعوت کردن به سوي خدا و تحمل اذيت و آزار در راه او شکيبايي ورزيدند و خود را از آلوده شدن به گناهان دور کردند به چنين مقامي دست يافتند. « وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» و در باب ايمان داشتن به آيات خدا به مقام يقين رسيدند. و يقين يعني علم و آگاهي کامل که آدمي را به عمل وامي دارد. آنها به مقام يقين رسيدند چون فراگيري و آموختن آنها درست بود و مسايل را از دلايل يقيني فرا گرفتند. و آنان همواره  مسائل را فرا مي گرفتند و دلايل زيادي را بر صحت آن ارائه مي دادند. پس با صبر و يقين مي توان به مقام پيشوايي و امامت در دين رسيد.

بني اسراييل در مسائلي اختلاف ورزيدند، پس برخي به حق رسيدند و برخي به  اشتباه رفتند، و برخي قصدا از حق روي برتافتند و خداوند متعال در روز قيامت درباره آنچه که در آن اختلاف داشتند ميان آنان داوري مي کند. و قرآن به برخي از مسائل اختلافي بني اسراييل اشاره مي کند، و هرجا اختلافي ميان آنها وجود داشته باشد و قرآن يکي از دو گفته را تصديق نمايد حق همان است که قرآن آن را تاييد کرده است، و هر آن چه که خلاف قرآن است باطل مي باشد.

آيه ي 27-26:

أَوَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ أَفَلَا يَسْمَعُونَ؛ آيا آن  همه  مردمي  که  پيش  از اين  در خانه  هاي  خود مي  خراميدند و ما هلاکشان  کرديم  سبب  هدايتشان  نشد ? در اين  عبرتهاست  ، چرا نمي  شنوند ?

أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلَا يُبْصِرُونَ؛ آيا نمي  بينند که  آب  را به  زمين  خشک  و بي  گياه  روانه  مي  سازيم  تا، کشتزارها برويانيم  و چارپايان  و خودشان  از آن  بخورند ? چرا نمي  بينند ?

آيا براي کساني که پيامبر را تکذيب مي کنند روشن نشده است که ، « كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْقُرُونِ» پيش از آنان نسل هاي فراواني را که راه ايشان را در پيش گرفته اند هلاک و نابود کرده ايم؟! « يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ» و ايشان هم اينک در مسکن و مکان آنها راه مي روند و آشکارا آن را مشاهده مي نمايند، مانند قوم هود و صالح و قوم لوط که نابودشان کرديم! « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ» بي گمان در اين نشانه هايي است که از آن بر راستگويي پيامبراني که به نزد آنها آمده اند و باطل بودن شرک و شري که خود بر آن هستند، و نيز اينکه هرکس کاري مانند کارهاي آنان بکند با او همان کاري خواهد شد که با همکاران پيشين او شده است ، استدلال مي شود.

نيز بر اين استدلال مي شود که خداوند بندگان را مجازات خواهد کرد و آنها را براي روز حشر و رستاخيز برخواهد انگيخت. « أَفَلَا يَسْمَعُونَ» آيا آيات خدا را نمي شنوند تا آن را درک نمايند و از آن بهره ببرند؟! پس اگر آنها شنوايي درست و عقل صحيحي داشتند بر حالتي باقي نمي ماندند که هلاک شدنشان در آن حالت يقيني است.

« أَوَلَمْ يَرَوْا» آيا با چشم هاي خود نعمت هاي ما و کمال حکمت ما را نمي بينند که « أَنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ» آب را به سوي زمين خشک و بي گياه مي رانيم پس خداوند از ابرها بر آن باران مي بارد يا رودها را به سوي آن گسيل مي دارد، « فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا» و به وسيله آن گياهان گوناگون مي رويانيم، « تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ» که چهارپايانشان از آن گياهان مي خورند و آن گياهاني است که خوراک حيوانات است. و خودشان نيز از آنچه خوراک حيوانات است. و خودشان نيز از آنچه خوراک انسان هاست تغذيه مي کنند. « أَفَلَا يُبْصِرُونَ» آيا اين همه نعمت را نمي بينند، نعمتي که خوراک به وسيله آن شهرها و بندگان را زنده مي نمايد، تا در سايه آن بينا شوند و با اين بينش و بينايي به راه راست هدايت يابند؟! اما کوري بر آنها غالب آمده و غفلت بر آنها چيره شده است، به همين سبب نمي بينند. و آنها از روي غفلت به اين نعمت نگاه کردند بنابراين به خير و نيکي دست نيافتند.

آيه ي 30-28:

وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْفَتْحُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ مي  گويند : اگر راست  مي  گوييد ، پيروزي  چه  وقت  خواهد بود ?

قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ؛ بگو : در روز پيروزي  ، ايمان  آوردن  کافران  سودشان  ندهد ، و مهلتشان   ندهند.

فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانتَظِرْ إِنَّهُم مُّنتَظِرُونَ ؛ پس  ، از ايشان  اعراض  کن  و منتظر باش  ، که  آنها نيز در انتظارند.

مجرمان و گناهکاران براي آمدن عذابي که به آنها وعده داده شده است مبني بر اين که به سزاي تکذيبشان بدان گرفتار خواهند شد شتاب مي ورزند، و اين شتاب ورزيدن آنها به سبب جهالت و عنادشان است. « وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْفَتْحُ» و مي گويند فيصله و قضاوتي که ميان ما و شما روي خواهد داد، و آن گونه که مي گوييد ما عذاب داده مي شويم کي خواهد بود؟ « إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» اگر در دعوايتان راستگوييد؟!

« قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ » بگو: روز فيصله و قضاوت روزي است که در آن کيفر داده مي شويد و از آن استفاده اي نخواهند برد. بدين معني که در آن روز فرصت داده شوند تا گذشته را جبران کنند. پس هرگاه روز فيصله و قضاوت بيايد کار از کار گذشته است و آزمايش و ابتلا ديگر اثري ندارد، زيرا « لَا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ» ايمان کافران براي آنها سودي نخواهد داشت چون ايمان آنها از روي ناچاري است. « وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ» و به آنها مهلت داده نمي شود به  اين شيوه که عذاب از آنها دور گردد و آنان گذشته خود را جبران کنند.

« فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» پس چون سخن و ستمگري آنها به جهالت جهل و ناداني رسيده است و عذاب را شتابان مي طلبند از آنها روي بگردان، « وَانتَظِرْ» و منتظر عذابي باش که آنان را فراخواهد گرفت، زيرا چنين عذابي حتما خواهد آمد، اما مدت و زماني مقرر دارد ، و هرگاه بيايد پس و پيش نخواهد داشت. « إِنَّهُم مُّنتَظِرُونَ» بدون شک آنان منتظر و چشم به راه هستند تا تو به گرفتاري و رنجي مبتلا شوي، اما عاقبت و سرانجام از آن پرهيزگاران است.

پايان تفسير سوره ي سجده

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره