فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره ي لقمان

مکي و 34 آيه است

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 5 – 11 :

الم الف، لام، ميم.

تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ اين آيه هاي کتاب حکمت آميز است.

هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ هدايت و رحمتي است براي نيکوکاران.

الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ کساني که نماز را بر پاي مي دارند و زکات مي پردازند و آنان به آخرت يقين دارند.

أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ اينان از ]سوي[ پروردگارشان از هدايت برخوردار هستند و ايشان قطعاً رستگارند.

خداوند به اهميت و عظمت آيات قرآن اشاره نموده و مي فرمايد آيات آن پرمحتوا و استوار هستند و از سوي خداوند با حکمت و دانا آمده اند. و از جملۀ استواري و حکمت آميز بودن آن مي توان به موارد ذيل اشاره کرد :

1 – آيات قرآن با مختصرترين و شيواترين کلمات آمده اند و بر بزرگترين و بهترين معاني و مفاهيم دلالت مي نمايند.

2 – آيات قرآن از تغيير و تحريف و کم شدن و افزون گشت مصون و محفوظ مي باشند.

3 – همۀ اخباري که در مورد گذشتگان يا آيندگان در آن آمده و امور غيبي که از آن خبر داده است مطابق با واقعيت است و هيج کتابي از کتاب هاي الهي با آن مخالفت نکرده و هيچ پيامبري مخالف آن را نياورده است. و هيچ دانش محسوس يا معقول صحيحي نبوده و نخواهد بود که با آنچه قرآن آورده است تناقض داشته باشد.

4 – هر آنچه که آيات قرآن به آن دستور مي دهند مصلحت محض است، يا منفعت و مصلحت آن بيشتر است. و از هيچ چيزي نهي نکرده اند مگر اينکه فساد محض است يا فساد آن بيشتر است. و در بسياري مواقع آيات قرآني به چيزي فرمان مي دهند و حکمت و فايدۀ آن را نيز بيان مي کنند و از چيزي نهي مي کنند و زيان آن را هم بيان مي دارند.

5 – آيات قرآن هم به ترغيب و تشويق پرداخته اند و هم بيم داده اند، و موعظه اي رسا هستند که افراد فرهيخته به وسيلۀ آن اصلاح مي شوند.

6 – آيات تکراري قرآن از قبيل قصه ها و احکام و امثال آن با هم موافق اند و تناقض و تضادي در آن ها نيست، و هر اندازه فرد هوشمند بيشتر در آن تدبر نمايد و در آن بيانديشد از هم آهنگي و همساني آن حيرت زده مي گردد و يقين پيدا خواهد کرد که اين قرآن از سوي خداوند حکيم و ستوده نازل شده است.

با اينکه خداوند حکيم است و به هر اخلاق پسنديده اي فرا مي خواند و از هر اخلاق زشتي نهي مي کند، اما بيشتر مردم از رهنمود شدن با قرآن محروم هستند و از ايمان آوردن به آن و عمل کردن به احکام آن رويگردان مي باشند، مگر کسي که خداوند به او توفيق دهد و وي را از شر شيطان مصون بدارد، و آنها کساني هستند که عبادت پروردگارشان را به خوبي انجام مي دهند و با بندگان او نيکي مي کنند.

قرآن براي نيکوکاران مايۀ هدايت است و آنها را به راه راست هدايت مي نمايد و آنان را از راه جهنم دور مي گرداند. وَ رَحمَهً و برايشان رحمتي است که به وسيلۀ آن به سعادت هر دو جهان و خير فراوان و پاداش زياد و شادي بيکران دست مي يابند، و گمراهي و بدبختي از آنها دور مي شود.

سپس نيکوکاران را چنين توصيف کرد که آنها داراي علم و آگاهي کامل هستند، و آن يقيني است که موجب عمل و ترس از عذاب خدا مي شود، از اين رو آنها از گناهان دوري مي نمايند. و آنها را به عمل و انجام کارهاي شايسته توصيف کرد و از ميان همۀ اعمال دو عمل برتر را به طور ويژه بيان نمود و فرمود : يقِيمُونَ الصَّلَوهَ نماز را بر پاي مي دارند که مشتمل بر اخلاص و مناجات با خدا و پرستش خداوند با قلب و زبان و اعضاء است و آدمي را بر انجام ساير کارها کمک مي کند.

وَ يؤتُونَ الزَّکَوهَ و زکات را مي پردازند. کسي که زکات را مي پردازد از صفت هاي زشت پاک مي گرد دو به برادر مسلمانش فايده مي رساند و نياز او را بر طرف مي نمايد و با دادن زکات روشن مي شود که محبت خدا را بر محبت مال ترجيح مي دهد. پس مالي را که دوست دارد در راستاي طلب آنچه که از مال بيشتر دوست دارد و آن طلب خشنودي خداست، بيرون مي کند و به نيازمندان مي دهد.

أولَئِکَ عَلَي هُدًي مِّن رَّبِّهّم نيکوکاران که هم علم دارند و هم عمل مي کنند بر هدايت بزرگي قرار دارند و اين هدايت از سوي پروردگارشان به آنها رسيده است، پروردگاري که همواره آنها را با نعمت هايش پرورش مي دهد و عذاب را از آنها دور مي نمايد. هدايتي که خداوند آنها را از آن برخوردار نموده از جمله تربيت ويژه خداوند است که دوستانش را بر آن تربيت مي نمايد و اين برترين نوع تربيت است.

وَ أولَئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ و ايشان رستگارند و خشنودي پروردگار و پاداش دنيوي و اخروي خود را دريافته اند و از خشم و عذاب خدا در امان مانده اند، چون آنها راه رستگاري را در پيش گرفته اند، که براي رسيدن به موفقيت جز آن راهي وجود ندارد.

آيه ي 9 – 6 :

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ و در ميان مردم کساني هستند که خريدار سخنان بيهوده اند تا بدون هيچ دانشي ]مردم را[ از راه خداوند گمراه سازند و آن را به مسخره گيرند. آنان عذاب خوار کننده اي دارند.

وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ و چون آيات ما بر او خوانده شود تکبرکنان روي بر مي گرداند، گويي که آن را نشنيده است، انگار در گوش هايش سنگيني است، پس او را به عذاب دردناکي مژده بده.

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ بي گمان کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند باغهاي پر نعمت بهشت از آن ايشان است.

خَالِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ جاودانه در آن خواهند ماند، اين وعدۀ راستين خداست، و او قدرتمند و با حمکت است.

هنگامي که خداوند از کساني ياد کرد که به وسيلۀ قرآن هدايت شده اند و به آن روي آورده اند، به ذکر کساني پرداخت که از قرآن روي گردانيده و از آن بهره اي نبرده اند، و بيان فرمود که سزاي چنين اشخاصي را اينگونه مقرّر کرده که آنها به جاي پذيرش قرآن هر سخن باطلي را بپذيرند، پس ارزشمندترين سخنان و بهترين گفتار را ترک نموده و به جاي آن به فرومايه ترين و قبيح ترين گفتار روي بياورند.

بنابراين فرمود : وَ مِنَ النَّاسِ مَن يشتَرِي و از ميان مردم کسي هست که خريدار سخنان بيهوده مي باشد، و او فردي محروم و خوار و ذليل است. و خريدار سخنان بيهوده يعني کسي که آن سخنان را انتخاب مي کند و به آن علاقه مند است، مانند خريداري که به کالايي علاقه مند است و در مقابل آن پول مي دهد. لَهوَ الحَدِيثِ سخناني که دل ها را غافل مي نمايد و آنها را از رسيدن به بزرگترين خواسته باز مي دارد. پس هر سخن حرام و بيهوده و پوچ و گفته هايي که آدمي را به سوي کفر و گناه تشويق مي کند و سخنان کساني که حق را نمي پذيرند و به وسيلۀ باطل به مجادلۀ حق بر مي خيزند تا آن را درهم بشکنند. غيبت و سخن چيني و دروغ و ناسزا و موسيقي و چيزهايي که براي دين و دنيا فايده اي ندارد در اين داخل است. اين نوع از مردم به جاي سخنان مفيد و هدايتگر، سخنان ياوه و بيهوده را بر مي گزينند. لِيضِلَّ عَن سَبِيلِ اللهِ بِغَيرِ عِلمٍ تا جاهلانه و پس از آن که خودشان گمراه شدن مردم را نيز از راه خدا گمراه کنند، زيرا گمراه کردن ناشي از گمراه شدن است، و آنان با گمراه کردن مردم و آوردن آنها به سوي اين سخن، از سخن مفيد و کار سودمند و حق روشن و راه راست باز مي دارند. و تا وقتي که هدايت و حقيقتي را که آيات خدا در بر گيرنده ي آن است، مورد انتقاد قرار ندهند و آن را به باد تمسخر نگيرند و پيام رسان را نيز مورد تمسخر قرار ندهند نمي توانند اين کار را انجام دهند.

پس وقتي که باطل را ستايش مي کنند و مردم را به سوي آن تشويق مي نمايند و حق را مورد انتقاد قرار مي دهند و حق و اهل حق را به باد تمسخر مي گيرند جاهلان را گمراه مي سازند و با سخناني که به آنان القات مي نمايند آنها را فريب مي دهند، چون جاهلان، گمراهي را تشخيص نمي دهند و حقيقت را نمي دانند. أولَئِکَ لَهُم عَذَابٌ مُّهِينٌ آنان به کيفر گمراهي و مسخره کردن آيات خدا و تکذيب حق عذاب خوار کننده اي دارند.

بنابراين فرمود : وَ إذَا تُتلَي عَلَيهِ ءَايتُنَا وَلَّي مُستَکبِراً و هنگامي که آيات ما بر او خوانده شود تا ايمان بياورد و تسليم آن گردد مستکبرانه روي بر مي گرداند و آن را نمي پذيرد و در دل او هيچ اثري بر جاي نمي گذارد بلکه به آن پشت مي کند، کَأن لَّم يسمَعهَا انگار آنها را نشنيده است، کَأنَّ فِي أُذُنَيهِ وَ قراً گويا در گوش هايش سنگيني است و گوش هايش کر هستند و صدا را نمي شنوند. پس چنين کسي راهي براي هدايتش وجود ندارد. فَبَشِّرهُ بِعَذابٍ ألِيمٍ و او را به عذاب دردناکي مژده بده؛ مژده اي که دل او را غمگين و چهره اش را زشت و سياه مي نمايد. او را به عذابي مژده بده که قلب و بدنش را به درد مي آورد و کسي اندازۀ آن عذاب را نمي داند. اين مژده براي بدکاران است! چه مژده ي نامبارکي مي باشد!

و اما مژدۀ نيکوکاران اين است که فرمود : إنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّلِحَتِ کساني که با ايمان آوردن، عبادت باطني را انجام مي دهند و با اسلام و عمل صالح عبادت ظاهري را ادا مي کنند، لَهُم جَنَّتُ النَّعِيم آنها را مژده باد به پاداش کارهايي که کرده اند بهشت پر نعمت از آن ايشان است.

خَلِدِينَ فَيهَا در باغ هاي پر نعمت بهشت که روح و جسم از نعمت هاي آن برخوردار مي گردد جاودانه خواهند ماند. وَعدَ اللهِ حَقّاً اين وعدۀ راستين خداست و امکان ندارد که خلاف آن عمل شود و تغيير و تبديلي در آن راه ندارد. وَ هُوَ العَزِيزُ الحَکِيمُ و او بسيار توانمند و بسيار با حکمت است. از جمله توانمندي و حکمت او اين است که عده اي را موفق گردانده و عده اي را به حال خويش واگذارده است. و اين ناشي از علم و حکمتي است که در خصوص آنان دارد، و اين علم و حکمت مقتضي آن است که حال آنان اينگونه باشد.

آيه ي 11 – 10 :

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ

آسمان ها را بدون ستون هايي که آنها را ببينيد آفريده است و در زمين کوه هاي استواري را افکنده تا زمين شما را نلرزاند و در آن انواع جنبندگان را پخش و پراکنده کرده است. و از آسمان آبي نازل کرديم آنگاه در زمين هر گونه اي ارزشمند را رويانديم.

هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ اين آفرينش خداوند است، شما به من نشان دهيد که غير او چه چيزي را آفريده اند؟ بلکه ستمگران در گمراهي آشکاري هستند.

خداوند برخي از آثار و قدرت خويش و شگفتي هايي از حکمت خود و نعمت هايي که از آثار رحمت او هستند براي بندگانش بيان داشته و مي فرمايد : خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا آسمان هاي هفتگانه را با وجود گستردگي و ضخامت و بزرگي و ارتفاع زيادشان بدون ستون هايي که آنها را ببينيد آفريده است، و اگر ستوني داشتند ديده مي شدند بلکه بدون ستون و با قدرت خدا محکم و برقرار گشته اند. وَألقَي فِي الأرضِ رَوَسِي أن تَمِيدَ بِکُم و کوه هاي بزرگي را در گوشه هما و دل زمين قرار داده تا زمين شما را نلرزاند، پس اگر کوه هاي محکم و قوي نبود زمين به لرزه مي افتاد و ساکنان آن تکان مي خوردند.

وَبَثَّ فِيهَا مِن کِلِّ دَأبَّهٍ و در زمين پهناور انواع چهارپاياني را که منافع انسان را تأمين مي کنند پخش و پراکنده ساخته است. و خداوند اين جانوران را در زمين پخش نموده است و آن ها به روزي و خوراک نياز دارند بنابراين از آسمان آب با برکتي فرو فرستاد، فَأنبَتنَا فِيهَا مِن کُلِّ زَوجٍ کَرِيمٍ پس در زمين به وسيلۀ باران اقسام گوناگوني از گياهان ارزشمند و زيبا و مفيد رويانده ايم که جانوران از آن تغذيه مي نمايند.

هَذَا خَلقُ اللهِ روزي دادن به جانداران کار خداست و جهان بالا و پايين و حيوانات و جمادات آفريده هاي خداوند يگانه هستند و همه اين را قبول دارند حتي مشرکين هم مي پذيرند. که اينها را خدا آفريده است. فَأرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ پس به من نشان دهيد آنهايي را که شريک خدا قرار داده و به فرياد مي خوانيد و پرستش مي کنيد چه چيزي را آفريده اند؟! چرا که شما آنها را مانند خدا پرستش مي کنيد پس بايد آنها هم مانند خدا آفريده هايي داشته باشند و آنان را روزي بدهند. پس اگر آنها چنين توانايي را دارند به من نشان دهيد تا صحت ادعايتان مبني بر اين که سزاوار پرستش مي باشند مشخص گردد. و معلوم است که آنها نمي توانند چيزي را نشان دهند که آفريدۀ معبودانشان باشد چون آنها اقرار مي نمايند که همۀ موجودات آفريدۀ خدا هستند. پس ثابت شد که آنها از ارائه ي دليلي که ثابت کند معبودانشان سزاوار عبادت هستند عاجز و ناتوان مي باشند. بلکه آنها از روي ناداني و به علت جهالت و گمراهي به پرستش معبودان باطل خود مي پردازند. بنابراين فرمود :

بَلِ الظَّلِمُونَ فِي ضَلَلٍ مُّبِينٍ بلکه ستمگران در گمراهي آشکار و روشني به سر مي برند، چون چيزهايي را پرستش مي نمايند که نمي توانند به کسي سود و زياني برسانند و مرگ و زندگي و رستاخيز در دست آنها نيست، و آنان به خاطر بي خردي پرستش خداوند آفريننده و روزي دهنده را که مالک همه چيز است ترک کرده اند.

 

آيه ي 19 – 12 :

وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ و به راستي که به لقمان فرزانگي بخشيديم ]و به او فرمان داديم[ که خدا را سپاسگزاري کن و هر کس ]خدا را[ سپاس گزارد به سود خويش سپاسگزاري مي کند و هر کس ناسپاسي کند ]بداند که[ خداوند بي نياز ستوده است.

وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ و ]به ياد آور[ زماني را که لقمان در حالي که پسرش را اندرز مي داد به او گفت : «پسر جان! به خداوند شرک نورز. به راستي که شرک ستمي بزرگ است».

وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ و به انسان دربارۀ پدر و مادرش سفارش کرده ايم، مادرش با ضعف روز افزون او را آبستن بوده است. و باز گرفتنش از شير طي دو سال است.

]انسان را سفارش نموده ايم[ که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت ]همه[ به سوي من است.

وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ و اگر تو را بر آن داشتند که چيزي را شريک من قرار دهي که کمترين آگاهي از آن نداري، از آنان اطاعت مکن، و در دنيا به خوبي با آنان رفتار کن، و از راه کسي پيروي کن که به سوي من رو کرده است، سپس بازگشتتان به سوي من است آنگاه شما را از آنچه مي کرديد آگاه خواهم ساخت.

يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ پسر جان! اگر آن به اندازۀ سنگيني دانه اي از سپندان باشد و در دل سنگي يا در آسمان ها و يا در ميان زمين باشد خدا آن را حاضر مي آورد، بي گمان خداوند باريک بين و آگاه است.

يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ اي فرزندم! نماز را بر پاي دار و به کار نيک دستور بده و از کار بد باز دار و در برابر آنچه به تو مي رسد شکيبا باش که اين از کارهاي سترگ است.

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ و با تکبر از مردم روي مگردان و در زمين خرامان راه مرو، بي گمان خداوند هيچ متکبر فخر فروشي را دوست ندارد.

وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ و در راه رفتنت ميانه روي ]را پيشه[ کن و از صدايت بکاه، ]بدان که[ بدترين صداها، صداي خران است.

خداوند خبر مي دهد که او به بندۀ خوب خودش لقمان فرزانگي و حکمت بخشيد. حکمت و فرزانگي يعني دانستن حق به آن صورت که هست و پي بردن به حکمت و اسرار آن. ممکن است انسان عالم و دانشمند باشد اما حکيم نباشد، چرا که حکمت مستلزم علم و عمل است. بنابراين حکمت را به علم مفيد و عمل صالح تفسير کرده اند. وقتي خداوند اين منت و احسان بزرگ را به لقمان عطا نمود به او فرمان داد تا در برابر آنچه خدا به او داده است شکر گزار باشد تا آن نعمت را برکت دهد و از فضل خويش بر آن بيافزايد. و خداوند خبر داد که شکر و سپاس سپاسگزاران به سود آدمي است، و هر کس ناسپاسي کند زيان آن به خودش بر مي گردد، و خداوند به او نيازي ندارد، و او تعالي در مورد دستوري که در رابطه با مخالفان خودش صادر مي نمايد ستوده است.

پس بي نيازي و غناي او جزو صفات ذاتي ايشان مي باشد. نيز ستوده بودن او در صفات کمالش و ستوده بودنش در صنعت زيبايش جزو صفات ذاتي ايشان مي باشد. و هر کدام از اين دو صفت ]بي نيازي و ستوده بودن[ صفت کمال هستند. و قرار گرفتن اين دو صفت در کنار هم بر کمال او مي افزايد.

مفسرين در اين مورد اختلاف نموده اند که آيا لقمان پيامبر بوده يا فردي صالح و شايسته؟ و خداوند در مورد او فقط همين را فرموده که به او حکمت داده است، و برخي از چيزهايي را که به عنوان پند به فرزندش گفته است بيان نموده که نشانگر فرزانگي و حکمت او مي باشد. پس اصول و قواعد بزرگ حکمت را ذکر نموده و مي فرمايد : وَ إذا قَالَ لُقمَنُ لِآبنِهِ وَ هُوَ يعِظُهُ و آنگاه که لقمان پسرش را پند داد. پند و موعظه يعني امر و نهي که با تشويق و بيم همراه باشد.

پس لقمان پسرش را به توحيد و يگانه پرستي امر نمود و از شرک نهي کرد و علت آن را برايش چنين بيان نمود : إنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظِيمٌ همانا شرک ستمي بزرگ است. و دليل اينکه شرک ستمي بزرگ مي باشد اين است که هيچ چيزي بدتر و زشت تر از کسي نيست که مخلوق آفريده شده از خاک را با خداوند جهانيان برابر قرار دهد. و کسي را که هيچ اختياري ندارد با کسي برابر سازد که اختيار همه چيز در دست اوست. و موجود ناقص و نيازمندي را که از همه جهت نيازمند است با پروردگار کامل که از هر جهت بي نياز است برابر گرداند. و کسي را که نمي تواند به اندازۀ يک ذره نعمتي به کسي ببخشد با کسي برابر قرار دهد که همۀ نعمت هاي ديني و دنيوي و جسمي و روحي را او بخشيده، و اوست که بدي را دور مي نمايد. پس آيا بزرگتر از اين ستمي وجود دارد؟! و آيا ستمي بزرگتر از اين هست که آدمي وجود شريف خود را در خوارترين و بدترين مقام ها و مراحل قرار دهد، و چيزي را عبادت کند که کوچکترين ارزشي ندارد؟! حال آنکه خداوند انسان را آفريده است تا او را عبادت کند. پس چنين فردي واقعاً بر خود ستم بزرگي روا داشته است.

وقتي خداوند دستور داد که حق او به جاي آورده شود، يعني براي او شريکي قرار داده نشود؛ امري که از لوازمات توحيد است، به اداي حقوق پدر و مادر دستور داد و فرمود : انسان را سفارش نموده ايم و روز قيامت او را در اين مورد خواهيم پرسيد که آيا به اين سفارش عمل نموده است يا نه؟ پس او را سفارش کرده ايم تا با پدر و مادرش نيکي کند، و به او گفته ايم که با انجام بندگي و به جاي آوردن حقوق من شکرگزار من باشد، و از نعمت هايم در مسير ارتکاب گناهان کمک نگيرد. و نيز با پدر و مادرش نيکي کند و با آنان مهربانانه سخن بگويد و در برابر آنها فروتن باشد و به آنان احترام بگذارد و کارهاي آنها را انجام بدهد و از هر گونه بدي نسبت به آنها بپرهيزد و با گفتار و کردار خود آنها را ناراحت نکند. انسان را به اين سفارش کرده و به او خبر داده ايم که إلَي المَصِيرُ بازگشت همه به سوي من است.

يعني به زودي اي انسان! به نزد کسي خواهي رفت که تو را به اين سفارش نموده و به انجام و اداي اين حقوق مکلف کرده است. و او از تو خواهد پرسيد که آيا اين وظايف را انجام داده اي يا نه، که اگر انجام داده باشي به تو کيفر و عذاب هلاک کننده و دردناک خواهد داد.

سپس سببي را ذکر کرد که موجب نيکي کردن با والدين است. و آن سبب در مادر موجود است ؛ حَمَلَتهُ أمُّهُ وَهنًا عَلَي وَهنٍ مادرش به او حامله مي گردد و هر دم به ضعف و سستي تازه اي دچار مي شود و پي در پي با سختي ها مواجه مي گردد.

از وقتي که فرزند در شکم مادر قرار مي گيرد مادر هر دم بيمار و بي حال و ناتوان مي گردد، و حالتش دگرگون مي شود، سپس بعداز مدت ها تحمل دردهاي شديد فرزند را به دنيا مي آورد.

وَ فِصَلُهُ فِي عَامَينِ و پايان دوران شير خوارگي فرزند دو سال است، و در طي اين مدت همواره در آغوش و تحت سرپرستي مادر قرار دارد و به او شير مي دهد. آيا مادري که اين همه سختي را براي فرزندش تحمل نموده و به شدت او را دوست مي دارد، نبايد به فرزندش تأکيد و سفارش شود که کاملاً با او نيکي کند؟!

« وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا» و اگر پدر و مادرت تلاش و کوشش کردند که چيزي را که به حقيقت آن دانشي نداري شريک من قرار دهي از آنان پيروي مکن. و گمان مبر که اطاعت از آنها در اين کار از زمره احسان و نيکوکاري با آنهاست، چون حق خدا بر حق هر کسي مقدم است«  ونبايد از مخلوق در کاري که نافرماني خالق محسوب مي گردد اطاعت شود». و نفرمود:« و چنانچه سعي  کردند که چيزي را شريک من گرداني که علم و دانشي به آن نداري آنان را طرد کن». بلکه فرمود:« فَلَا تُطِعْهُمَا» از آنان در امر شريک قرار دادن پيروي مکن، اما نيکي کردن با آنان بايد  ادامه يابد، به همين جهت فرمود:« وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا» و با آنها در دنيا به خوبي رفتار کن، ولي در کفر و گناه از آنها پيروي مکن. « وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ» و از راه کساني پيروي کن که رو به من نموده اند، و آنها کساني هستند که به خدا و ملائکه و کتاب ها و پيامبران خدا ايمان دارند، و تسليم پروردگارشان مي باشند، و به سوي او بازگشته و  توبه مي کنند. و پيروي از راه آنها اين است که آدمي به سوي خدا توبه کند همان طور که آنها به سوي خدا بازگشته ا ند. و انابت به سوي خدا يعني همسو کردن انگيزه و  اراده قلب با خواست خدا و تلاش در راستاي آنچه که خدا را خشنود مي نمايد و انسان را به او نزديک مي کند.

« ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» سپس همه شما، چه  کساني که اطاعت خدا کرده اند و چه آنهايي که نافرماني او را کرده اند و چه آنهايي که به سوي او بازگشته و  توبه نموده اند و چه آنهايي که اين کار را نکرده اند به سوي من باز مي گرديد، آنگاه شما را از آنچه که مي کرديد خبر مي دهم، و تو را اي فرزند! به خاطر ايمانت پاداش ميدهم. و پدر ومادرت را اگر کافر باشند به سبب کفرشان کيفر مي دهم، و هريک را طبق کار خير و شري که انجام داده اند مجازات خواهم کرد، و هيچ چيزي از اعمالشان بر خداوند پوشيده نمي ماند.

« يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ» اي پسر عزيزم! اگر آن به اندازه دانه سپندان که کوچکترين چيز است باشد و در دل سنگي يادر آسمان ها يا در زمين يا در هر کجا باشد خداوند آن را مي آورد، زيرا علم او واسع و قدرت و توانايي اش بدون عيب و نقص است. به همين جهت فرمود:« إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ » زيرا خداوند باريک بين و آگاه است و از درون اشيا و اسرار آن و از پوشيدگي هاي صحرا و دريا آگاه است. منطور اين است که انسان همواره بايد خدا را مدنظر داشته باشد و او را مراقب خويش بداند و تا جايي که مي تواند از  او فرمانبرداري نمايد. خداوند در اينجا آدمي را از عمل زشت هرچند که کم باشد برحذر مي دارد.

از آن جا که نماز بزرگترين عبادت بدني است به انجام آن تشويق نمود و فرمود:« يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ» اي فرزندم! نماز را برپاي دار « وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ» و به کار نيک دستور بده و از کار بد بازدار. و اين مستلزم آن است که انسان بايد کار خوب را بشناسد تا نهي کند. همچنين اين امر مستلزم آن است که انسان بايد کار خوب را بشناسد تا به آن دستور دهد و منکر را نيز بشناسد تا از آن نهي کند. همچنين اين امر مستلزم امر نمودن به چيزي است که امر به معروف و نهي از منکر بدون آن تکميل نمي شود، و اين همان نرمي و بردباري است. و به درستي که خداوند متعال به اين موضوع تصريح نموده و مي فرمايد:« وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ» و در برابر مشکلاتي که به تو مي رسد شکيبا باش. نيز اين امر مستلزم آن است کسي که امر به معروف و نهي از منکر مي کند بايد خودش کار خوب را انجام دهد و از کار بد باز آيد. و اين مستلزم آن است که با انجام کار خوب و ترک کار بد خويشتن را به حد کمال برساند وديگران را نيز با امر و نهي خود به حد کمال برساند. و از آنجا که هرگاه کسي امر به معروف و  نهي از منکر کند حتما به مشکلاتي گرفتار خواهد شد، و امر و نهي بر انسان ها دشوار مي آيد ، او را فرمان داد تا بر اين امر شکيبايي ورزد و فرمود: در برابر مشکلات مصيبت هايي که به تو مي رسد شکيبا باش. « إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» آنچه لقمان فرزندش را به آن پند داد از کارهاي مهم و اساسي است که بايد بر آن عزم را جزم کرد و بر آن ثبات ورزيد. و کسي مي تواند اين کارها را بکند که داراي اراده محکم و قوي باشد.

« وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ» و با تکبر و خود بزرگ بيني از مردم روي مگردان. « وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا» و در روي زمين با خودپسندي و افتخار به نعمت هايي که خدا به تو داده است در حالي که نعمت دهنده را فراموش کرده اي راه مرو. « إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» چرا که بي گمان خداوند هيچ متکبر و خودستا و فخرفروشي را دوست ندارد.

« وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ» و با فروتني و تواضع راه برو، و با تکبر و خودپسندي راه  مرو، و نيز خود را به  هنگام راه رفتن به مُردگي و بي جاني مزن. « وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ» و به خاطر رعايت ادب در پيشگاه خدا ، نيز به جهت رعايت ادب در پيشگاه مردم صدايت را پايين بياور. « إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» چرا که زشت  ترين و بدترين صداها، صداي خران است. پس اگر صداي بلند فايده و منفعتي داشت مخصوص خرها نبود، که خود نيز مي داني صداي بلند خر زشت و ناپسند است.

و  اين وصيت ها و سفارشاتي که لقمان به فرزندش کرد اساس هر حکمتي است و منافع و آداب بسياري را در بر دارد که همگي آن ذکر نشده اند. و هر وصيت نيکي که به انجام  اموري دستور دهد يا از انجام اموري باز دارد مي توان آن را در لابلاي نصايح لقمان يافت و اين با آنچه که در رابطه با تفسير حکمت بيان نموديم کاملا مطابقت دارد، که حکمت يعني دانستن احکام و حکمت و مناسبت هاي آن. لقمان پسرش را به اصل دين يعني توحيد فرمان داد و از شرک نهي کرد و علت ترک کردن شرک را برايش بيان نمود.

فرزندش را به نيکي کردن با پدر و مادر دستور داد و دلايل  نيکي با پدر و مادر را نيز براي او بيان نمود. و پسرش را به سپاسگزاري از خدا وتشکر و قدرداني از پدر و مادر فرمان داد، سپس متذکر شد که اگر آنها به گناه و معصيت خدا دستور دادند نبايد از آنان اطاعت نمود. با وجود اين فرزند بايد با آنها به نيکي رفتار کند.

و به فرزند توصيه کرد که همواره خدا را مدنظرداشته باشد و او را از حاضر شدن در بارگاه خدا بيم داد و به او گفت: خداوند تمامي خوبي ها و بدي هاي کوچک و بزرگ را حاضر مي آورد. و فرزند را از تکبر و فخرفروشي نهي نمود و به او فرمان داد تا فروتن و متواضع باشد. و به او دستور داد در هنگام سخن گفتن صدايش را پايين بياورد.

و او را فرمان داد که امر به معروف و نهي از منکر نمايد، و وي را به بردباري و نماز که اين دو هرکاري را آسان مي کنند توصيه کرد. همان طور که خداوند متعال مي فرمايد:« وَاستَعِينُوا بِالصَّبرِ والصَّلَوةِ» و از صبر و نماز کمک بگيريد. پس کسي که چنين توصيه هايي را نموده است حتما داراي حکمت و فرزانگي بسيار مي باشد. بنابراين يکي از منت و نيکي هاي خداوند بر لقمان و ساير بندگان اين است که چيزهايي از حکمت لقمان را براي آنها حکايت کرده است تا الگوي نيکي براي آنان باشد.

آيه ي 21-20

أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ ؛ آيا نديده  ايد که  خدا هر چه  را که  در آسمانها و زمين  است  رام  شما، کرده است  و نعمتهاي  خود را چه  آشکار و چه  پنهان  به  تمامي  بر شما ارزاني  داشته ? و پاره  اي  از مردم  بي  هيچ  دانشي  يا راهنمايي  و کتاب  روشني  ، در باره خدا جدال  مي  کنند.

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ؛ و چون  به  آنها بگويند : از آنچه  خدا نازل  کرده  است  متابعت  کنيد ،  گويند : نه  ، ما از آييني  که  پدران  خود را بر آن  يافته  ايم  متابعت  مي   کنيم  اگر چه  شيطان  به  عذاب  آتششان  فرا خوانده  باشد.

خداوند با بيان نعمت هايش بر بندگان منت مي گذارد و آنها را به شکرگذاري و عدم منفعت فرا مي خواند. پس مي فرمايد:« أَلَمْ تَرَوْا» آيا با چشم ها و دل هايتان مشاهده نکرده ايد، « أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» که خداوند آنچه را در آسمان هاست از قبيل ماه و خورشيد و ستارگان همه را در جهت سود و نفع بندگان مسخر کرده است، و حيوانات و درختان و کشتزارها و رودها و معدن ها و امثال آن را که در زمين هستند به نفع بندگن و براي آنها رام گردانيده است؟! همانگونه که مي فرمايد:« هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَکُم مَّا فِي الأَرضِ جَميعَاَ» او خداوند است که همه آنچه را در زمين است برايتان آفريده است. « وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً» و نعمت هاي ظاهري و باطني که ما انسان ها بخشي از آنها را نمي بينيم فراوان به ما داده است؛ نعمت دنيا و نعمت دين ، به دست آوردن منافع و دور شدن زيانها! پس وظيفه شماست که با دوست داشتن نعمت دهنده و کرنش و فروتني براي او و با کمک گرفتن از نعمت هايش در راستاي اطاعت از او، و کمک نگرفتن از آنها در مسير نافرماني وي، سپاس او را به جاي آوريد. « وَمِنَ النَّاسِ مَن» اما با وجود اين همه  نعمت، برخي از مردم سپاس نعمت هايش را به جاي نمي آورند بلکه ناسپاسي مي کنند و به کسي که نعمت ها را به ما داده است کفر مي ورزند و حقي را که خداوند کتاب هايش را با آن نازل فرموده و پيامبرانش را به همراه آن فرستاده است انکار مي نمايند. بنابراين « يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ» بدون هيچ دانشي و هدايت و کتاب روشنگري درباره خدا به مجادله و ستيز مي پردازند. يعني از باطل دفاع مي کنند تا حق را درهم بشکنند، و دستوري را که پيامبر از جانب خدا آورده است مبني بر اين که فقط خدا را پرستش کنيد رد نمايند.

مجادله آنان بدون بينش و علم است، و از روي دانش مجادله نمي کنند تا به آنها اجازه سخن داده شود، نيز براساس هدايت مجادله نمي کنند که در اين هدايت به هدايت يافتگان اقتدا کرده باشند. پس جدال و ستيز آنان نه پايه عقلي دارد و نه براساس منقولات و آنچه که در کتاب ها آمده است استوار مي باشد، و نه از روي اقتدا به هدايت يافتگان است ، بلکه مجادله چنين کساني درباره خدا براساس تقليد از پدران گمراهشان است.

بنابراين فرمود:« وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ» و هنگامي که به آنان گفته شود از آنچه خداوند بر پيامبرانش نازل فرموده است پيروي کنيد، چون آن حق است و با دلايل آشکاري آن را برايتان روشن گردانده است، « قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا» مخالفت کرده و مي گويند: بلکه از چيزي پيروي مي کنيم که پدران و نياکان خود را بر آن يافته ايم، بنابراين آنچه را که پدران و نياکان خود را بر آن يافته ايم به خاطر گفته هيچ کسي رها نمي کنيم.

خداوند در رد استدلال آنها و پدرانشان فرمود:« أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ» مگر چنين نبوده است که شيطان پدران آنها را به سوي آتش دوزخ فرا خواند و آنان دعوت شيطان را پذيرفتند و به دنبال او حرکت کردند، و از زمره شاگردان شيطان شدند و سرگرداني بر آنها چيره شد؟! پس آيا بايد از آنها پيروي کرد و راه آنان را در پيش گرفت، يا اينکه گمراهي پدرانشان بايد آنها را از در پيش گرفتن راه آنان برحذر دارد؟! و شيطان آنان و پدرانشان را بدين خاطر دعوت نمي کند که آنان را دوست بدارد، بلکه از روي دشمني و فريبکاري دعوتشان مي کند و در حقيقت پيروان شيطان دشمنان او هستند که مغلوب او گشته و شيطان بر آنها مسلط شده است و از اينکه آنها به سبب پذيرفتن دعوت  او مستحق عذاب جهنم گرديده اند شادمان است.

آيه ي 24-22:

وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ هر که  روي  خويش  به  خدا کند و نيکوکار باشد هر آينه  به  دستگيره ، استواري چنگ  زده  است  ، و پايان  همه  کارها به  سوي  خداست.

وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ آن  کسان  که  کافر شده  اند کفرشان  تو را غمگين  نسازد  بازگشتشان  نزد  ماست   پس  به  کارهايي  که  کرده  اند آگاهشان  مي  کنيم   زيرا خدا به  آنچه   در دلها مي  گذرد آگاه  است.

نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِيظٍ؛ اندکي  کاميابشان  مي  سازيم  ، سپس  به  بيچارگي  به  عذاب  سختشان  مي  کشانيم.

« وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ» و هرکس براي خداوند کرنش و فروتني نمايد، و با انجام دستورات الهي مطيع او باشد و دين و عبادت را خالصانه براي او انجام دهد، « وَهُوَ مُحْسِنٌ» در حالي که در آن فروتني و مطيع بودن، نيکوکار باشد، يعني عمل او مشروع بوده و در آن از سنت پيامبر پيروي کرده باشد. به عبارتي ديگر هرکس با انجام همه عبادت ها منقاد و مطيع خدا گردد، در حالي که در انجام دادن اين عبادت ها نيکوکار باشد، يعني چنان خداوند را پرستش نمايد که گويا او را مي بيند و اگر او را نمي بيند خداوند وي را مي بيند . يا مي توان گفت: هرکس با اداي حقوق خدا منقاد و مطيع  او باشد، در حالي که با بندگان به نيکي رفتار مي نمايد و حقوق آنها را به جاي مي آورد. و همه  اين معاني متلازم يکديگرند و فرق چنداني با هم ندارند، زيرا خلاصه همه آنها اين است که فرد بايد تمامي دستورات دين را به صورت کامل و به صورتي که پذيرفته مي شود انجام دهد .پس هرکس چنين کرد، مسلمان و مطيع خدا گشته است، و « اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى» به دستاويز محکمي چنگ زده است؛ دستاويزي که هرکس به آن چنگ زند نجات مي يابد، و از نابودي و هلاکت در امان خواهد بود، و به هر خير و خوبي دست مي يازد.

و هرکس روي به خداي نياورد و يا نيکوکار نباشد، به دستاوير سست و ضعيفي چنگ زده است. از اين روي چيزي جز هلاکت و نابودي در پيش نخواهد داشت. « وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» و سرانجام کارها به سوي خداست، پس خداوند در ميان بندگانش حکم مي نمايد و آنها را بر حسب اعمالشان مجازات خواهد کرد. بنابراين بندگان بايد براي آن روز آمادگي پيدا کنند.

« وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ» و هرکس که کافر شود کفر او تو را غمگين نسازد، چرا که وظيفه دعوت و رساندن آن به گوش مردم بر عهده تو است، و آن را به نحو احسن انجام داده اي. پس بعد از اين اگر کسي هدايت نشود خداوند پاداش تو را مي دهد و به خاطر هدايت نيافتن مردم جايي براي غمگين شدن وجود ندارد، چون اگر فردي که کافر مي شود خيري در او بود خداوند او را هدايت مي کرد. و نيز از اين غمگين مباش که آنها بر دشمني ورزيدن با تو جرات مي کنند و به ستيز با  تو بر مي خيزند و به کفر و گمراهي خود ادامه مي دهند. نيز از اين ناراحت مباش که عذاب خدا فورا آنها را فرا نمي گيرد، زيرا « إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا» بازگشت آنان به سوي ما است و ما آنها را از کفر و دشمني شان و تلاشي که براي خاموش کردن نور خدا انجام داده اند و اذيت و آزاري که به پيامبران رسانده اند آگاه مي سازيم. « إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» بي گمان خداوند به راز دل ها آگاه است؛ رازهايي که به زبان آورده نشده اند، پس آنچه که آشکار و پيداست چگونه خواهد بود؟!

« نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا» آنان را اندکي در دنيا بهره مند مي سازيم تا گناهشان بيشتر گردد و عذابشان کاملتر شود، « ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِيظٍ» سپس آنها را به تحمل عذابي بزرگ و سخت وادار مي کنيم؛ عذابي که بس بزرگ و شديد و دردناک است.

آيه ي 28-25:

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛ اگر از آنها بپرسي  : چه  کسي  آسمانها و زمين  را آفريده  است  ? خواهند  گفت ، : خدا  بگو : سپاس  خدا را  بلکه  بيشترشان  نادانند.

لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ از آن  خداست  آنچه  در آسمانها و زمين  است  و خدا بي  نياز و ستودني  است.

وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ و اگر همه  درختان  روي  زمين  قلم  شوند و دريا مرکب  و هفت  درياي  ديگر  به مددش  بيايد ، سخنان  خدا پايان  نمي  يابد  و خدا پيروزمند و حکيم  است.

مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ؛ آفرينش  همه  شما و باز زنده  کردنتان  تنها همانند زنده  کردن  يک  تن  است   هر آينه  خدا شنوا و بيناست.

« وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»  و اگر از اين مشرکين که حق را تکذيب کرده اند بپرسي آسمان ها و زمين را چه کسي آفريده است؟ خواهند دانست که بت هايي آنها چيزي را نيافريده اند، « لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» و مي گويند خداوند به تنهايي آسمان و زمين را آفريده است. « قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» پس به طريقه ي الزام آور، و با استدلال به آنچه که بدان اعتراف و اقرار کرده اند، انکار و عدم پذيرش آنان را محکوم بگردان، و به آنها بگو: ستايش خدايي را که  نور را آشکار نمود و خودتان را عليه خويشتن به اعتراف واداشت. پس اگر آنها اين حقيقت را مي دانستند، يقين مي کردند که فقط بايد خداوندِ برحق و يگانه را پرستش نمود. « بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» ولي بيشترشان نمي دانند، بنابراين چيزهاي ديگري را از سر شک و ترديد نه از روي بينش و آگاهي شريک خدا قرار داده اند.

سپس اين دو آيه را به عنوان نمونه اي از گستردگي صفت هاي خداوند بيان کرد تا بندگانش را به شناخت و محبت خويش و يگانه پرستي و اخلاص فرا بخواند. پس فراگير بودن فرمانروايي اش را بيان کرد و فرمود همه آنچه که در آسمان ها و زمين است و تمامي جهان بالا و پايين قلمرو پادشاهي و فرمانروايي خداست و با دستورات تقديري و فرمان هاي شرعي و جزايي خويش بر آن حکمراني مي کند. و همه بندگان اويند و تحت تدبير و مسخر او هستند، و کوچکترين چيزي از فرمانروايي در دست آنها نيست، و خداوند توانگر بي نياز است، پس به آنچه که آفريده هايش بدان نياز دارند نيازي ندارد. « مَآ أُرِيدُ مِنهُم مِّن رِزّقِ وَمَآ أُرِيدُ أَن يطِيعُونِ» من از آنها روي نمي طلبم و نمي خواهم مرا خوراک و روزي بدهند. و عمل پيامبران و صديقان و شهيدان و صالحان کوچکترين فايده اي به خدا نمي رساند، بلکه عملشان به خودشان فايده مي رساند، و خداوند از آنها و از اعمالشان بي نياز است. و از مصاديق توانگري و بي نيازي اش اين است که آنان را در دنيا و آخرتشان بي نياز کرده است.

سپس خداوند از گستردگي حمد و ستايش خود خبر داد و فرمود: حمد و ستايش او از لوازم ذاتش است و او از همه جهات ستوده مي باشد، پس او در ذات و صفاتش ستوده است و به خاطر هر صفتي از صفاتش سزاوار کاملترين ستايش مي باشد، چون صفت هاي او سرشار از عظمت و بزرگي هستند . و به خاطر همه آنچه که آفريده و  انجام داده و بر همه آنچه بدان دستور داده و يا از آن نهي کرده است ستايش مي شود. نيز به خاطر همه آنچه که در رابطه با بندگانش به اجرا درآورده و به خاطر آنچه که در ميان بندگانش در دنيا و آخرت حکم وداوري مي نمايد مورد ستايش است.

سپس خداوند از گستردگي سخن و عظمت گفته هايش خبر داد و اين عظمت را چنان شرح داد که کاملا در قلب ها اثر مي گذارد و به دل مي نشيند و عقل ها را حيران مي گرداند و خردمندان و ارباب بينش را به سير و سلوک در راه شناخت آن وامي دارد. پس فرمود:« وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ» و اگر همه درختاني که روي زمين هستند قلم شوند و دريا جوهر گردد و هفت دريا به اين دريا اضافه شوند، اين قلم ها شکسته مي شوند و از بين مي روند، و درياهايي شکسته مي شوند و از بين مي روند، و درياهايي که مرکب و جوهر گرديده ا ند تمام مي شوند، اما سخنان خدا پايان نمي پذيرند. و اين مبالغه نيست که حقيقت نداشته باشد بلکه خداوند مي داند که عقل ها را احاطه و درک کامل صفت هايش قاصرند، و مي داند شناخت بندگان نسبت به خدايشان بهترين نعمتي است که پروردگار به آنها داده و بزرگترين فضيلتي است که بندگان به دست آورده اند، اما بندگان به صورت کامل آن را دريافت همه اش را هم نمي توان رها کرد، از اين رو خداوند بندگانش را آگاه ساخت تا دل هايشان روشن گردد واز آنچه که بدان رسيده اند به آنچه که به آن دست نيافته اند استدلال کنند، و همان چيزي را بگويند که برترين آنها و کسي که آگاهي اش از همه نسبت به پروردگار بيشتر بود گفته است: « نمي توانيم تو را کاملا ستايش کنيم، تو آن گونه هستي که خودت را ستايش کرده اي». وگرنه مسئله از اين نيز فراتر مي باشد، و اين مثال فقط براي نزديک کردن مفهومي است که فهم و ذهن آدمي به آن نمي رسد، وگرنه حتي چنانچه درختان چندين برابر شوند و درياها چندين برابر مخلوق و آفريده هستند، ولي نمي توان تصور کرد که کلام خدا تمام شود، بلکه دليل شرعي و عقلي ما را راهنمايي مي کند که کلام خدا تمام شدني نيست و پاياني ندارد. پس همه چيز تمام مي شود جز  خداوند و صفاتش. « وَأَنَّ إِلَي رَبِّکَ المُنتَهَي» و همانا پايان همه چيز به سوي پروردگارت است. و هرگاه عقل، حقيقت اول و آخر بودن خدا را تصور کند، و هرچه را از زمان هاي گذشته درذهن فرض نمايد خداوند قبل از آن بوده است، و هرچه را از زمان هاي آينده در ذهن فرض کند خداوند بعد از آن نيز وجود دارد و پاياني ندارد، و خداوند در همه اوقات فرمان مي دهد و سخن مي گويد و هر طور که بخواهد عمل مي کند، و هرگاه کاري را بخواهد هيچ چيزي نمي تواند مانع گفته ها و کارهايش شود، هرگاه عقل اين را تصور نمايد مي داند مثالي که خداوند براي سخن خود زده است براي اين است تا بندگان چيزي از آن را دريابند وگرنه مسئله از اين هم بالاتر و بزرگتر مي باشد.

سپس خداوند بزرگي قدرت و کمال فرزانگي و حکمت خويش را بيان کرد و فرمود:« إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» همانا خداوند توانمند است و همه توانمندي از آن اوست، و هيچ قدرتي در جهان بالا و پايين وجود ندارد مگر اينکه از جانب اوست، و او با قدرت خويش همه آفريده ها را مقهور و مغلوب گردانيده و در آنها تصرف نموده است و به تدبير امور آنها مي پردازد. و با حکمت خويش آفريده ها را آفريده و آن را با حکمت آغاز نموده است و هدف و مقصود از آن را نيز سراسر حکمت قرار داده است،  همچنين امر و نهي او از سر حکمت به وجود آمده است و هدفي که از آن مدنظر بوده است حکمت مي باشد. پس او در آفرينش و فرمانش داراي حکمت مي باشد.

سپس خداوند عظمت قدرت و کمال آن را بيان نمود، و اينکه عقل نمي تواند آن عظمت و قدرت را تصور نمايد، پس فرمود:« مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ» آفرينش شما و برانگيختنتان جز مانند آفرينش و برانگيختن يک تن نيست. آفرينش همه مردم با اينکه زيادند و زنده کردن آنها در يک چشم به هم زدن پس از مردنشان و بعد از اين که از هم پاشيده شدند مانند آفرينش يک تن است! بنابراين بعيد دانستن رستاخيز و زنده شدن پس از مرگ، و سزا و جزا دادن به خاطر اعمال، دليلي جز جهل و ناآگاهي از عظمت و قدرت خدا  ندارد. سپس اين را بيان نمود که شنوايي او همه شنيدني ها را احاطه دارد، و بينايي اش همه ديدني ها را مي بيند. و فرمود:« إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ» همانا خداوند شنواي بيناست.

آيه ي 30-29:

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ؛ آيا نديده  اي  که  خدا از شب  مي  کاهد و به  روز مي  افزايد و از روز مي ، کاهد و به  شب  مي  افزايد و آفتاب  و ماه  را رام  خود ساخت  که  هر يک  تا  زماني  معين  در حرکت  است  ? و خدا به  کارهايي  که  مي  کنيد آگاه  است.

ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ؛ اين  بدان  سبب  است  که  خداي  يکتا حق  است  و هر چه  به  جز او مي  خوانند  باطل  است  و خداست  بلند مرتبه  و بزرگوار.

در اينجا نيز بيان شده که او به تنهايي به تصرف و تدبير امور مي پردازد و با گستردگي تصرفش شب را در روز و روز را در شب داخل مي گرداند، پس هرگاه يکي وارد شود ديگري بيرون مي رود. و او خورشيد و ماه را مسخّر گردانيده است و ماه و خورشيد با تدبير و نظام خاصي در حرکت اند و از زماني که خداوند آنها را آفريده است در نظم آنها خللي به وجود نيامده است، و خداوند اينها را مسخر نموده تا به وسيله آن منافع و مصالح ديني و دنيوي بندگان به دست آيد و مايه عبرت و سبب بهره مندي آنها گردند.

« كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى» هرکدام از آن دو تا مدتي معين در حرکت و جريان است، و هرگاه آن مدت معين فرا رسيد، جريان و حرکت آنها قطع مي گردد و نيرو و انرژي آنها از کار مي افتد، و اين در روز قيامت اتفاق مي افتد؛ آنگاه که خورشيد درهم پيچيده مي شود و ماه گرفته مي شود، و دنيا به انتها مي رسد، و قيامت آغاز مي گردد، « وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» و خداوند از خير و شري که انجام مي دهيد با خبر است و هيچ چيزي بر او پوشيده نيست و شما را بر اين اعمال سزا و جزا خواهد داد؛ فرمانبرداران را پاداش و گناهکاران را کيفر مي دهد.

« ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ » آنچه از عظمت و صفات خداوند بيان شده بيانگر آن است که خداوند در ذات و صفاتش حق است و دين و پيامبران و وعده و وعيد و عبادتش حق است. « وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ» و آنچه که به جاي او مي پرستند و به فرياد مي خوانند در ذات و صفاتشان باطل اند، و اگر خداوند آنها را به وجود نمي آورد به وجود نمي آمدند، و اگر کمک  خداوند نبود باقي نمي ماندند. پس چون آنها باطل اند پرستش آنها باطل تر و پوچ تر مي باشد. « وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ» و ذات خداوند برتر و بالاتر از همه مخلوقاتش است و صفات او نيز از همه مخلوقات بالاتر است و صفت  مخلوقات با صفات خداوند قابل مقايسه نيست و او بر تمام آفريده ها چيره و غالب است. « الکَبيرُ» بزرگ است و در ذات و صفاتش داراي کبريا و عظمت است و او در دل اهل آسمان و زمين بزرگ جلوه مي کند.

آيه ي 32-31:

أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ؛ آيا نديده  اي  که  کشتي  به  نعمت  خدا در دريا روان  مي  شود تا خدا پاره ، اي از آيات  قدرت  خود را به  شما بنماياند ? در اين  ، براي  مردم  شکيباي  سپاسگزار عبرتهاست.

وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ ؛ و چون  موجهاي  عظيم  همانند ابرها آنها را فرو پوشد ، خدا را از روي   اخلاص در دين  بخوانند و چون  نجاتشان  دهد و به  خشکي  برد ، برخي  به  عهد  خويش  وفاکنند  و جز غداران  کافر نعمت  ، آيات  ما را انکار نکنند.

آيا آثار قدرت و رحمت و توجه خداوند به بندگانش را نديده اي که دريا را مسخر نموده است تا کشتي ها به فرمان تقديري خدا و لطف و احسان او در دريا به حرکت درآيند؟!« لِيُرِيَكُم مِّنْ آيَاتِهِ» تا برخي از نشانه هاي خود را به شما بنماياند و از آن استفاده کنيد و پند بگيريد. « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور» بي گمان در اين کار عبرتي است براي هر شکيباي سپاسگزاري؛ کساني که از نشانه ها استفاده مي  برند و بر سختي ها شکيبا هستند ، و به هنگام شادماني و آسايش سپاسگزارند، و بر طاعت خداوند صابرند و خود را از گناه باز مي دارند و به هنگام رنج هايي که خداوند مقدر نموده است و در برابر نعمت هاي ديني و دنيوي که خداوند به آنان بخشيده است شکرگزارند.

خداوند حالت مردم را به هنگام سفر در دريا و آن گاه که موج هايي همچون کوه آنان را فرا مي گيرد بيان مي دارد، که آنها در اين هنگام خالصانه خداوند را به فرياد مي خوانند. « فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ» ولي هنگامي که آنان را نجات دهد و سالم به خشکي برساند به دوگروه تقسيم مي شوند:« فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ» برخي از ايشان ميانه رو هستند، يعني به صورت کامل شکر خدا را به جاي نمي آورند بلکه گناهکار نيز هستند و بر خود ستم مي کنند. و برخي از ايشان نعمت خدا را شکر نمي گزارند و آن را انکار مي کنند. بنابراين  فرمود:« وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ» و هيچ کس جز خيانتکار ِ ناسپاس آيات ما را انکار نمي کند. و از جمله عهدشکني اش اين است که او با پروردگارش پيمان بست که اگر ما را از دريا و سختي آن نجات دهد از شکرگذاران خواهيم بود. پس اين گروه عهدشکني کردند و به آن وفا ننمودند. با وجود اين، آنان « کَفُورِ» پس آيا نبايد اينان که خداوند آنها را از اين سختي ها نجات داده است کاملا شکر نعمت هاي خدا را بگزارند؟!

آيه ي 33:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ؛ اي  مردم  ، از پروردگارتان  بترسيد و از روزي  که  هيچ  پدري  کيفر فرزند را، به  عهده  نگيرد و هيچ  فرزندي  کيفر پدر را عهده  دار نشود پروا کنيد  وعده   خدا حق  است   زندگي  دنيا فريبتان  ندهد و نيز شيطان  فريبکار به  کرم  خدا  مغرورتان  نسازد.

خداوند مردم را به پرهيزگاري و ترس از خدا فرمان مي دهد. پرهيزگاري يعني انجام دستورات خدا و ترک آنچه خداوند از آن نهي کرده است. و مردم را متوجه مي نمايد که از روز سخت و قيامت که هرکس در آن روز فقط به فکر خودش مي باشد بترسند:« وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا» و بترسيد از روزي که هيچ پدري کار فرزندش را کفايت نکند و هيچ فرزندي نيز يافت نمي شود که بتواند چيزي از کار پدرش را کفايت کند.فرزندش نمي تواند به نيکي هاي پدرش بيفزايد و يا از بدي هايش بکاهد، و همچنين پدر نمي تواند چنين کاري بکند، بلکه هربنده اي سزاي عملش را به طور کامل خواهد ديد. پس از انديشيدن به اين روز هولناک بنده را تقويت مي نمايد و ترس از خدا و پرهيزگاري را براي او آسان مي گرداند. و اين رحمت و مهرباني  خدا نسبت به بندگان است که آنها را به تقواي الهي فرمان مي دهد، که تقوا مايه سعادت آنهاست ، و خداوند به آنها وعده مي دهد که در مقابل تقوا و پرهيزگاري به آنان پاداش خواهد داد. و آنها را از کيفر آخرت مي ترساند و با ذکر موعظه ها از عذاب باز مي دارد. پس تو را سپاس اي پروردگار جهانيان!« إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» بي گمان وعده خدا حق است و در آن شک نکنيد و جزکار تصديق کنندگان را در پيش نگيريد. بنابراين فرمود:« فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا»زندگي دنيا و زينت و زيبايي هايش و فتنه ها و رنج هايي که در آن هست شما را نفريبد! « وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ» و شيطان فريبکار شما را نسبت به خدا فريب ندهد؛ شيطاني که همواره انسان را گول مي زند و در همه اوقات به فکر فريب او است.

خداوند بر بندگانش حقي دارد و ميعادي را برايشان مقرر نموده است که در آن روز آنها را طبق اعمالشان سزا و جزا خواهد داد، و از آنها مي پرسد که آيا حق او را ادا کرده اند يا در اداي آن کوتاهي ورزيده اند؟! و اين چيزي است که انسان بايد به آن توجه داشته باشد و همواره آن را نصب العين خود قرار دهد، و سرمايه خويش بپندارد. و بزرگترين مانعي که انسان را از اداي حقوق  الهي باز مي دارد وسوسه هاي دنياي فتنه انگيز و شيطان است که در دل انسان وسوسه مي اندازند. پس خداوند بندگانش را بازدشته از اين که دنيا آنها را فريب دهد يا شيطان فريبکار آنها را نسبت به خداوند مغرور کند. « يعدِهُمُ وَيمَنِّيهِم وَمَا يعدِهُمُ الشيطَنُ إِلَّا غُرُورَا» به آنان وعده مي دهد و آرزومندشان مي کند و شيطان جز فريب به آنان وعده اي نمي دهد.

 آيه ي 34:

إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ؛ خداست  که  مي  داند که  قيامت  چه  وقت  مي  آيد  اوست  که  باران  مي  باراندو از آنچه  در رحمهاست  آگاه  است   و هيچ  کس  نمي  داند که  فردا چه   چيز به  دست  خواهد آورد و کسي  نمي  داند که  در کدام  زمين  خواهد مرد  خدا  داناو آگاه  است.

ثابت گرديد که علم و آگاهي خداوند پيدا و پنهان را احاطه کرده است و گاهي اوقات خداوند بندگانش را بر بسياري از امور غيبي آگاه مي نمايد. و اين پنج چيز اموري هستند که هيچ مخلوقي به آنها آگاه نيست. پس هيچ پيامبر و فرشته مقربي اين چيزها را نمي داند چه رسد به ديگران. پس فرمود:« إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» يعني فقط خداوند مي داند که چه زماني قيامت فرا مي رسد. همان گونه که مي فرمايد:« يسئَلُونَک عَن السَّاعَةِ أَيانَ مُرسَهَا قُل إِنَّما عِلمُهَا عِندَ رَبّي ِ لَا يجَلِّيهَا لِوَقتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَت فِي السَّمَوَتِ وَالأَرضِ لَا تَأتِيکُم إِلَّا بشغتَةَ» از تو درباره قيامت مي پرسند که چه زماني واقع مي شود؟ بگو: « علم آن فقط نزد پروردگارم است. جز او کسي آن را به موقع خود آشکار نمي گرداند. اين رخداد بر آسمان ها و زمين گران تمام مي شود . جز ناگهان به  نزد شما نمي آيد.»

« وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ» و تنها اوست که باران را مي باراند و فقط او مي داند که چه زماني باران مي بارد. « وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ» و مي داند آنچه را که در شکم مادران است، چون اوست که آن را در شکم آنها آفريده، و او مي داند فرزندي که در شکم است پسر است يا دختر. بنابراين فرشته اي مسئول رحم هاست و از پروردگارش مي پرسد که آيا اين پسر است يا دختر؟ پس خداوند آنچه را که مي خواهد حکم مي نمايد و انجام مي دهد. « وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا» و هيچ کس نمي داند فردا چه به دست مي آورد و نمي داند که چه چيز دنيوي و ديني فرا چنگ مي آورد. « وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» و هيچ کس نمي داند که در کدام سرزمين مي ميرد، بلکه فقط خداوند است که از همه اين چيزها آگاهي دارد. وقتي اين چيزها را به طور ويژه بيان کرد که آگاهي از اين امور مختص  خداوند است ، نيز فرمود: آگاهي و علم او همه چيز را احاطه  کرده است، پس فرمود:« إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» بي گمان خداوند داناي آگاه است، و آگاهي و علم او امور ظاهر و آشکار و پنهان و ناپيدا را احاطه کرده است. و از جمله حکمت کامل او اين است که علم و آگاهي از اين پنج چيز را از بندگان پنهان داشته است، چون در اينها مصلحت هايي است که هرکس در آن بيانديشد بر او پوشيده نخواهد بود.

پايان تفسير سوره لقمان

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره