مكي و 60 آيه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 7 – 1 :
الم الف، لام، ميم.
غُلِبَتِ الرُّومُ روميان شكست خوردند.
فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ در نزديكترين سرزمين. و آنان پس از شكستشان پيروز خواهند شد.
فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ در مدت چند سالي. پيش از اين و پس از اين فرمان از آن خداست، و آن روز مؤمنان شادمان مي شوند.
بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ به ياري خدا. هر كس را كه بخواهد ياري مي كند و او تواناي مهربان است.
وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ] اين[ وعدة خداست، خداوند وعده اش را خلاف نمي كند ولي بيشترين مردم نمي دانند.
يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ از زندگاني دنيا تنها ظاهر را مي دانند و از آخرت بي خبرند.
فارس و روم در آن زمان قدرتمندترين دولت هاي روي زمين بودند و چون رقيب يكديگر بودند و جنگ هايي ميان آنها در مي گرفت.
فارس ها مشرك و آتش پرست و رومي ها اهل كتاب بودند و به تورات و انجيل نسبت داده مي شدند، و آنها از فارس ها به مسلمانان نزديكتر بودند. بنابراين مسلمنان دوست داشتند كه آنها بر فارس ها پيروز شوند، و مشركين از آن جا كه در شرك با فارس ها اشتراك داشتند دوست داشتند فارس ها روميان را شكست دهند و بر آنها پيروز شوند. پس فارس ها بر رومي ها پيروز گرديدند اما همه ي سلطنت آنان را نتوانستند تصرف كنند، بلكه آن بخشط از سرزمين آنها را تصرف كردند كه به سرزمين فارس ها نزديك تر بود. بنابراين مشركين مكه خوشحال شدند و مسلمانان اندوهگين گشتند. پس خداوند به آنها خبر داد و آنان را وعده داد كه به زودي روميان فارس ها را شكست خواهند داد و بر آنان پيروز خواهند شد.
فِي بِضْعِ سِنِينَ در مدئت چند سالي. منظور نه، هشت، هفت، و ... است. «بضع» عددي است كه از ده بيشتر نيست و از سه كمتر نمي باشد. و پيروزي فارس بر روم و سپس پيروزي روم بر فارس به خواست خداوند بود. از اين رو فرمود : للهِ الأمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ همه چيز در دست خدا و به فرمان اوست چه قبل از اين كه روميان شكست خوردند و چه بعداز اين كه پيروز شدند.
پس پيروزي و چيره شدن فقط به خاطر اسباب نيست، بلكه بايد در كنار اسباب قضا و تقدير الهي نيز بر آن رفته باشد. وَ يَؤمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤمِنُونَ بِنَصْرِ اللهِ يَنصُرُ مَن يَشَآءُ و روزي كه روميان بر فارس ها پيروز مي شوند و آنها را شكست مي دهند مؤمنان به ياري خداوند شادمان مي شوند و خداوند هر كس را كه بخواهد ياري مي دهد. يعني از اينكه رومي ها بر فارس ها پيروز مي شوند خوشحال مي گردند گر چه هر دو گروه كافرند ولي برخي شرها از برخي ديگر سبكتر و خفيف تر است. و در آن روز مشركين اندوهگين خواهند شد. وَ هُوَ الْعَزِيزُ و او تواناست و بر همة آفريده ها چيره مي باشد : تُؤتِيِ الْمُلْكَ مَن تَشَآءُ وَ تَنزِعُ المُلْكَ مِمَّن تَشَآءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشَآءُ فرمانروايي را به هر كس كه بخواهي مي دهي، و فرمانروايي را از هر كس كه بخواهي مي گيري. و هر كس را كه بخواهي عزت مي دهي و هر كس را كه بخواهي خوار مي نمايي.
الرَّحِيمُ و نسبت به بندگان مؤمن خود مهربان است، چون براي آنها اسباب بي شماري فراهم آورده كه آنان را سعادتمند و ياري مي نمايد.
وَعْدَ اللهِ لَا يُخْلِفُ اللهُ وَعْدَهٌ اين وعده اي است كه خداوند داده است و خدا وعده اش را خلاف نمي كند. پس يقين كنيد و بدانيد كه بايد اين وعده تحقيق يابد.
وقتي اين آيات نازل شدند كمه در آن اين وعده داده شده بود، مسلمانان آن را تصديق كردند و مشركين به آن كفر ورزيدند تا جايي كه بعضي مسلمان ها با بعضي از كافران در اين باره براي مدت چند سالي مشخص شرط گذاشتند. سرانجام زماني فرا رسيد كه خداوند مقرر كرده بود و رومي ها بر فارس ها پيروز شدند و فارس ها را از شهرهايي كه تصرف كرده بودند بيرون راندند و وعدة خدا تحقق يافت. و اين از امور غيبي است كه خداوند قبل از اتفاق افتادنش از آن خبر داده بود و در زمان مسلمان ها و مشركاني كه خداوند آنها را از اين ماجرا خبر داده بود اتفاق افتاد. وَلَكِنَّ أكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ولي بيشتر مردم نمي دانند كه آنچه خداوند وعده داده است حق مي باشد. بنابراين گروهي از آنها يافت مي شوند كه وعده و آيات او را تكذيب مي كنند و اينها كساني هستند كه از اسرار و سرانجام كارها خبر ندارند.
يَعْلَمُونَ ظَهِرًا مِّنَ الْحَيوهِ الدُّنْيَا آنها فقط ظاهر زندگي دنيا را مي دانند و به اسباب مي نگرند و به وقوع كاري كه به نظر آنان سبب رخ دادنش فراهم شده است يقين پيدا مي كنند و كاري را كه اسباب به وجود آورنده اش مشهود نيست باور ندارند. پس آنها اسباب را مي نگرند و به آفرينندة اسباب كه در آن تصرف مي نمايد نگاه نمي كنند.
وَ هُمْ عَنِ الأخِرَهِ هُمْ غَفِلُونَ و آنان از آخرت بي خبرند و دل ها و خواسته ها و اراده هايشان به سوي دنيا و شهوت ها و كالاهاي آن است، از اين رو بر اي آن تلاش مي نمايند و به آن روي مي آورند و از آخرت بي خبرند و به آن پشت مي كنند. پس نه به بهشت علاقه مند هستند و نه از جهنم مي ترسند و نه از ايستادن و قرار گرفتن در پيشگاه خدا و ديدار با او ترسي دارند. و اين نشانة شقاوت و علامت غفلت از آخرت است.
عجيب اينجاست كه بسياري از اين مردم در امور دنيا چنان هوشيار و زرنگ هستند كه عقل ها و خردها را به تحير وا مي دارند. پيشرفت هاي شگفتي كه در زمينة مسايل هسته اي و الكترونيكي و ساختن كشتي ها و انواع ماشين ها و هواپيماها حاصل شده بسيار جاي تعجب و انديشه است، چرا كه در اين ميدان پيشرفت چشم گيري داشته اند و به خرد و عقل خود مي بالند و ديگران را از آنچه كه خداوند به آنها ارزاني داشته است ناتوان مي بينند و با نگاه تحقير آميز به آنان مي نگرند.
در حالي كه آنها در امر دين از ابله ترين مردمان بوده و بيش از همه از آخرت بي خبر هستند و از سرانجام بد خويش آگاهي ندارند و شناخت آنها نسبت به سرانجام كارشان بسيار كم است.
و صاحبان بينش آنان را مي بينند كه در جهالت خود سرگشته و در گمراهي شان حيران اند و در باطل خود پيش مي روند. خدا را فراموش كردند پس خداوند نيز آنها را از ]حال[ خودشان فراموش گردانيد و ايشان فاسقانند.
سپس اگر به افكار و انديشه هاي ظريف و دقيقي كه خداوند در امور دنيا و ظاهر آن به آنها بخشيده است نگاه كنند، و محروميت خود از عقل متعالي را بنگرند خواهند دانست كه همه چيز بندگان در دست خداست، و كسي كه هدايت شده است به توفيق او بوده و اوست كه مردم را خوار مي نمايد. ]و اگر كمي انديشه مي كردند[ از پروردگارشان مي ترسيدند و از او مي خواستند تا به آنها نور عقل و ايمان عطا كند تا به او برسند و در راه او گام بردارند و خداوند هم آنان را به خواسته هايشان مي رساند. و اگر اين چيزها با ايمان همراه باشد و اين پيشرفت هاي ظاهري بر ايمان مبتني گردد نتيجة آن پيشرفت عالي و زندگي پاكيزه خواهد بود. اما از آن جا كه بسياري از مهارت هاي فكري بر اساس بي ديني است نتيجه اي جز انحطاط اخلاقي و اسباب هلاكت و نابودي در بر ندارد.
أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ
آيا به ضمير خود نمي انديشند که خداوند آسمان ها و زمين و آنچه را که در ميان آنهاست جز به حق و براي مدت زمان معيني نيافريده است؟! و به راستي بسياري از مردم به ملاقات پروردگارشان باور ندارند.
أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
آيا در زمين به گشت و گذار نپرداخته اند تا بنگرند سرانجام کساني که پيش از ايشان بوده اند چگونه بوده است؟! آنان از ايشان توانمند تر بودند و زمين را بهتر کاويدند و زير و رو کردند و آن را بيشتر از آنچه ]ايشان[ آباد کرده اند آباد نمودند. و پيامبرانشان با معجزه ها به سوي آنان آمدند پس خداوند بر آن نبود که بر آنان ستم کند ولي خودشان به خويشتن ستم مي کردند.
ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون
سپس عاقبت کساني که مرتکب کارهاي بسيار زشت مي شدند چنان شد که آيات خدا را دروغ انگاشتند و آن را به باد تمسخر مي گرفتند.
آيا کساني که پيامبران خدا و لقاي او را تکذيب مي کنند در وجود خود نينديشينده اند؟! زيرا در وجود آنها نشانه هايي است که به سبب آن مي دانند کسي که آنان را از نيستي به وجود آورده است بعداز مردن نيز آنها را دوباره زنده خواهد کرد، و کسي که آفرينش آنها را در مراحل مختلفي قرار داده و از نطفه به خون بسته و از خون بسته به تکه گوشتي، و از تکه گوشتي آنها را به انساني تبديل نموده و روح را در آن دميده و به دوران کودکي رسانده سپس او را به سن جواني و از جواني به پيري و از پيري به فرسودگي مي رساند، شايسته نيست آنها را بي هدف رها کند و به آنها امر و نهي نکند و پاداش و کيفر ندهد؟!
مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ خداوند آسمان ها و زمين و آنچه را که ميان آنهاست جز به حق نيافريده است. يعني آسمان ها و زمين را آفريده تا شما را بيازمايد که کداميک از شما عمل بهتري انجام مي دهد.
وَ أجَلٍ مُّسَمًّي و بقاي آسمان ها و زمين تا مدت معيني است که با تمام شدن آن دنيا به پايان مي رسد و قيامت برپا مي شود، و زمين به زميني ديگر و آسمان ها به آسمان هايي ديگر تبديل مي گردند. وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ و بسياري از مردم به لقاي پروردگارشان باور ندارند. بنابراين براي لقا و ديدار او آمادگي ندارند و پيامبراني را که از آن خبر داده اند تصديق نکرده اند، و اين کفري است که دليلي براي آن وجود ندارد. بلکه دلايل قاطعي بر رستاخيز و جزا و سزا دلالت مي نمايند.
بنابراين خداوند به آنها گوشزد کرد که در زمين به گشت و گذار بپردازند و در سرانجام کساني که پيامبرانشان را تکذيب کردند و با فرمان آنها مخالفت نمودند بنگرند؛ کساني که از اينها قدرت بيشتري داشتند و زمين را بيشتر کاويدند و زير و رو کردند و در آن کاخها و کارخانه ها ساختند و درختاني کاشتند و کشتزارهايي ايجاد نمودند و نهرهايي جاري کردند. اما وقتي پيامبرانشان با معجزه هاي روشني که بر حق و صحت آنچه که با خود داشتند دلالت مي کرد به نزدشان آمدند تکذيبشان کردند، پس توانمندي و قدرتشان بر ايشان کارساز نبود و کاويدنشان به آنها سودي نبخشيد.
پس به آثار ايشان مي نگرند و جز ملتي نابود شده و مسکن هاي وحشت انگيز چيزي نمي يابند و مردم همواره آنها را نکوهش و مذمت مي نمايند و اين سزاي زود هنگام آنها در اين دنياست که مقدمه اي براي کيفر و سزاي آن جهان است. و ملت هايي که هلاک و نابود شده اند خداوند بر آنها ستم نکرده است بلکه آنها خود بر خويشتن ستم نمودند و سبب هلاکت و نابودي خويش را فراهم کردند.
ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى و سرانجام کار کساني که مرتکب کارهاي بسيار زشت مي شدند بدانجا کشيد و ارتکاب اين کارها آنان را بدانجا رساند که أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون آيات خدا را تکذيب کردند و آنها را به باد تمسخر گرفتند. و اين کيفر کارهاي بد و گناهانشان بود. و اين مسخره کردن و تکذيب موجب بزرگترين کيفرها و مشکل ترين عذاب ها براي آنان است.
آيه ي 16 – 11 :
اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ خداوند آفرينش را آغاز مي کند سپس آن را دوباره بر مي گرداند آن گاه به سوي او باز گردانده مي شويد.
وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ و روزي که قيامت بر پا مي شود گناهکاران نااميد و سرگردان مي گردند.
وَلَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاء وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ و آنان از شريکانشان هيچ شفاعت کننده اي نخواهند داشت و به شريکانشان کافر خواهند بود.
وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ و روزي که قيامت برپا مي شود در آن روز پراکنده مي گردند.
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ اما کساني که ايمان آوردند و کارهاي شايسته کردند در باغ ]هاي[ بهشت مالامال از شادي و سرور مي گردند.
وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الْآخِرَةِ فَأُوْلَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ و اما آنان که کفر ورزيدند و آيات ما و لقاي آخرت را تکذيب کردند آنان در عذاب احضار خواهند شد.
خداوند متعال خبر مي دهد که او به تنهايي آفرينش مخلوقات را آغاز مي کند سپس آنها را زنده مي گرداند سپس به سوي او باز گردانده مي شوند تا آنها را به سبب کارهايشان جزا و سزا بدهد. بنا بر اين جزاي اهل شر را بيان کرد سپس جزاي اهل خير را ذکر نمود و فرمود : وَ يومَ تَقُومُ السَّاعَهُ و روزي که قيامت برپا مي شود و مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان حاضر مي گردند و قيامت را آشکارا مشاهده مي کنند، در آن روز، يبلِسُ المُجرّمُونَ بزهکاران و گناهکاران از هر خيري نااميد مي گردند چون آنها براي اين روز جز کيفر و شرک و گناه پيش نفرستاده اند و آن را با چيزي از اسباب پاداش نياميخته اند پس نااميد و درمانده مي شوند. و دروغي که مي بافتند و مي گفتند شريکان و معبودانمان به ما فايده خواهند داد و برايمان شفاعت خواهند کرد از آنها ناپديد مي گردد.
بنابراين فرمود :
وَلَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاء وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ و از شريکان و انبازهايي که براي خدا قرار مي دادند و آنها را همراه خدا پرستش مي کردند شفاعت کننده اي نخواهند داشت و از آنها بيزاري مي جويند و منکر الوهيت و شراکت آنها خواهند شد. و مشرکان از کساني که شريک خدا قرار مي دادند بيزاري مي جويند و عبادت شوندگان نيز بيزاري جسته و مي گويند :
تَبَرَّانَآ إلَيکَ مَا کَانُوا إيانَا يعبُدُونَ از اينها بيزار هستيم! اينان ما را پرستش نمي کردند، و همديگر را نفرين مي کنند و از يکديگر دوري مي جويند و در اين روز نيکوکاران و بدکاران از هم جدا خواهند شد همانگونه که در دنيا کارهايشان از هم جدا بود.
فَأمَّا الَّذينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلوا الصَّلِحَتِ اما کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، يعني با دل هاي خود ايمان آورده و با انجام کارهاي شايسته صداقت ايمان خود را نشان داداند، فَهُم فِي رَوضَهٍ آنان در باغي هستند که در آن انواع گياهان و اقسام چيزهاي شادي آور وجود دارد. يحبَرُونَ شادمان و خوشحال مي شوند و از خوردني هاي لذيذ و نوشيدني هاي گوارا و حورهاي زيبا و خدمتگزاران و صداهاي دل انگيز و شادي آور و منظره هاي زيبا و بوهاي خوش مسرورند و شادي و لذت و خوشحالي آنها به اندازه اي است که قابل توصيف نيست.
وَ أمَّا الَّذِينَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِاَيتِنَا و اما کساني که کفر ورزيدند و نعمت هاي خدا را انکار کرده و در مقابل آن ناسپاسي نمودند و آيات ما را که پيامبرانمان آورده بودند تکذيب کردند، فَأُوْلَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ ايشان به عذاب گرفتار مي آيند و جهنم از همه سو آنها را احاطه مي نمايد و عذاب دردناک بر دل هايشان فرو مي رود، و آتش چهره هايشان را کباب مي کند و روده هايشان را قطع مي نمايد. پس اين گروه کجا و آن گروه کجا! نعمت داده شدگان کجا و عذاب شوندگان کجا؟!
آيه ي 19 – 17 :
فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ پس در شامگاهان و صبحگاهان خدا را به پاکي ياد کنيد.
وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ و در آسمان ها و زمين و به هنگام عصر و زماني که به دم ظهر رسيده ايد خداي را ستايش نماييد.
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ زنده را از مرده و مرده را از زنده بر مي آورد و زمين را پس از پژمرده شدنش زنده مي سازد، و بدينسان ]در روز قيامت از قبرها[ بيرون آورده مي شويد.
در اينجا خداوند از پاک و منزه بودن خويش از هر نوع نقص و بدي خبر داده و مي فرمايد او منزه و پاک است از اين که يکي از مخلوقات همانند او باشد، و بندگان را فرمان مي دهد تا او را به هنگام غروب و صبح و شامگاهان و به هنگام ظهر به پاکي ياد کنند. و اين اوقات پنجگانه که اوقات نمازهاي پنجگانه است خداوند بندگانش را فرمان داده که در اين اوقات پاکي و ستايش او را بگويند. و اين فرمان، هم شامل تسبيح و ستايش واجب – از قبيل نمازهاي پنجگانه که مشتمل بر اين تسبيح و ستايش است – و هم شامل تسبيح و ستايش است – و هم شامل تسبيح و ستايش مستحب است مانند اذکار صبح و شام و ذکرهايي که بعداز نمازهاي واجب خوانده مي شود، و نمازهاس سنتي که به مناسبت نمازهاي واجب خوانده مي شوند و مشتمل بر تسبيح و ستايش مي باشند. چون اين وقت ها که خداوند براي انجام نمازهاي فرض تعيين نموده بهترين اوقات هستند، پس تسبيح و ستايش خدا و عبادت او در اين وقت ها از ديگر اوقات بهتر است. و عبادت گرچه شامل گفتن «سبحان الله» در آن هم نشود اما چنانچه با اخلاص انجام گيرد عملاً خداوند از اينکه شريکي در عبادت داشته باشد پاک قرار داده مي شود، و منزه مي گردد از اينکه کسي در ميان مخلوقاتش شايستگي آن را داشته باشد که اخلاص و انابتي براي او انجام شود.
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ زنده را از مرده بيرون مي آورد، همان طور که گياهان را از زمين مرده بيرون مي آورد و خوشه را از دانه، و درخت را از هسته، و جوجه را از تخم و مؤمن را از کافر بيرون مي آورد.
وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ و بر عکس، مرده را از زنده بيرون مي آورد. وَيُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا و زمين را پس از پژمرده شدنش زنده و خرم مي سازد و بر آن باران فرو مي فرستد در حالي که مرده و خشک است، پس وقتي که آب بر آن نازل شد تکان مي خورد و گياهان زيبايي مي روياند، وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ و اين گونه شما از قبرهايتان بيرون آورده مي شويد.
پس اين دليل قاطع و روشني است بر اينکه خداوندي که زمين را پس از مرده بودنش زنده مي نمايد، مردگان را نيز اين چنين زنده مي کند.
و از نظر عقلي اين دو کار تفاوتي با هم ندارند و با مشاهده نمودن يکي، ديگري هم ممکن به نظر مي رسد.
آيه ي 21 – 20 :
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ و از نشانه هاي خدا اين است که شما را از خاک آفريد سپس شما مردماني هستيد که در زمين پراکنده مي شويد.
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ و از نشانه هايش آن است که از جنس خودتان همسراني آفريد تا در کنار آنان بياراميد و در ميانتان دوستي و مهرباني مقرر داشت، بي گمان در اين نشانه هايي است براي گروهي که مي انديشند.
در اينجا خداوند به بر شمردن نشانه هايش مي پردازد که بر يگانگي در عبادت او و کمال عظمت و نفوذ مشيت، و قوت اقتدارش، و آفرينش زيبا و گستردگي رحمت و احسانش دلالت مي نمايند. پس فرمود : وَ مِن ءَايتِهِ أن خَلَقَکُم مِّن تُرابٍ يکي از نشانه هاي خدا اين است که شما را از خاک آفريد، چرا که آدم پدر بشر را از خاک آفريد.
ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ سپس شما مردماني هستيد که در زمين پراکنده مي شويد. پس کسي که شما را از خاک آفريد و شما را در گوشه هاي زمين پراکنده ساخت پروردگاري است که بايد عبادت شود و فرمانروايي است ستودني و مهربان که شما را پس از مرگ زنده مي گرداند.
وَ مِن ءَايتِهِ و از جمله نشانه هاي خدا که بر حکمت بزرگ و علم فراگير و رحمت و عنايت و افره اش نسبت به بندگانش دلالت مي نمايد اين است که، أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا براي شما از جنس خودتان همسراني متناسب با شما آفريد که همسان و همگون شما مي باشند.
لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً تا در کنار آنان بياراميد، و در ميان شما محبت و دوستي انداخت و در ازدواج و پيوندتان عواملي را مقرر نمود که محبت و و دوستي شما را فراهم مي آورد.
پس زن و مرد در قالب ازدواج از همديگر لذت مي برند و با برخورداري از فرزندان و تربيت آنها بهره مند مي شوند و شوهر در کنار زن آرام مي گيرد. پس دوستي و مودتي که در بين زن و شوهر است در ميان هيچ گروه ديگري يافت نمي شود. إنّ فِي ذَلِکَ لأيتٍ لَقَومٍ يتَفَکَّرُونَ بدون شک در اين براي گروهي که مي انديشند و در آيات خدا تدبر مي نمايند و از چيزي به چيزي ديگر راهياب مي شوند نشانه و پندهايي است.
آيه ي 22 :
وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ و از نشانه هاي خدا آفرينش آسمان ها و زمين و مختلف بودن زبان ها و رنگ هاي شماست، و بي گمان در اين براي دانشوران نشانه هايي ]عبرت انگيز[ است.
وَ مِن ءَايتِهِ مَنَامُکُم بِالَّيلِ وَ النَّهَارِ وَ البتِغَآؤُکُم مِّن فَضلِهِ إنَّ فِي ذَلِکَ لَآيتٍ لِّقَومٍ يسمَعُون و از نشانه هاي خدا خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوششتان براي بهره مندي از فضل خدا. بي گمان در اين ]امر[ براي گروهي که گوش شنوا دارند عبرت ها و نشانه هايي است.
إنَّ فِي ذَلِکَ لَآيتٍ لِّقَومٍ يسمَعُونَ به درستي در اين امر براي کساني که گوش شنوا دارند و با تدبر و تعقل در آيات خدا مي انديشند عبرت ها و نشانه هايي است. همچنين دليلي است بر رحمت خداوند متعال. همانگونه که مي فرمايد : وَ مِن رَّحمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ الَّيلَ وَ النَّهَارَ لِتَسکُنُوا فِيهِ وَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ و از رحمت او اين است که شب و روز را براي شما بيافريد تا در آن آرام گيريد و فضل او را بجوييد و تا سپاس گزاريد. و اين بر کمال حکمت خداوند دلالت مي نمايد چون حکمت او اقتضاء نموده تا آفريده ها در يک وقت آرام گيرند و استراحت کنند. و حکمت او اقتضا کرده است تا در يک وقت براي تحصيل منافع ديني و دنيوي خود پراکنده شوند و اين جز با گردش شب و روز تحقق نمي يابد. و کسي که به تنهايي چنين نظامي را پديد آورده، شايسته است که به تنهايي پرستش شود.
آيه ي 24 :
وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاء فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
و از نشانه هاي اوست که برق را که هم باعث ترس و مايۀ اميد است به شما مي نماياند، و از آسمان آبي نازل مي کند آنگاه زمين را پس از پژمرده شدنش زنده مي گرداند. بي گمان در اين ]امر[ براي گروهي که خرد مي ورزند نشانه ها ]و مايه هاي عبرت[ است.
از جملۀ نشانه هاي خدا اين است که باران را بر شما فرو مي فرستد که به وسيلۀ آن سرزمين ها آباد مي شوند و بندگان حيات مي يابند و قبل از نزول باران، مقدماتش را از قبيل رعد و برق که مردم از آن مي ترسند و نيز مايۀ اميد است، به شما نشان مي دهد.
إنَّ فِي ذَلِکَ لَآيتٍ بدون شک در اين نشانه هايي است که بر فراگير بودن احسان او و گستردگي دانش و کمال اتقان و حمکت بزرگش دلالت مي نمايد.
نيز دال بر اين است که خداوند مردگان را زنده مي نمايد همانگونه که زمين را پس از مردنش زنده مي کند. لِّّقَومٍ يعقِلُونَ براي گروهي که عقل خود را به کار مي گيرند و در آنچه که مي شنوند و مي بينند تدبر کرده و آن را به خاطر مي سپارند و از آن بر وجود آفريننده اش استدلال مي کنند.
آيه ي 27 - 25 :
وَمِنْ آيَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاء وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ و از نشانه هاي اوست که آسمان و زمين به فرمان او برپاست. سپس وقتي شما را از زمين با ندايي فرا مي خواند ناگهان شما برانگيخته مي شويد.
وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ و هر آنچه در آسمان ها و زمين است از آن خداست و جملگي فرمانبردار او هستند.
وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ و اوست که آفرينش را آغاز مي کند سپس آن را باز مي گرداند، و آن برايش آسان تر است، و بالاترين مثل در آسمان ها و زمين از آن اوست و او تواناي با حکمت است.
از نشانه هاي بزرگ خدا يکي اين است که آسمان و زمين به فرمان او برقرار و پابرجا هستند و تکان نمي خورند و آسمان بر زمين نمي افتد. پس قدرت او آن قدر گسترده است که آسمان ها و زمين را نگاه داشته و نمي گذارد که از مدار خود خارج شوند. و با همان قدرت بيکرانش مردم را با صدايي از زمين فرا مي خواند که ناگهان بيرون مي آيند. لَخَلقُ السَّموَتِ وَ الأرضِ أکبَرُ مِن خَلقِ النَّاسَ بدون شک آفرينش آسمان ها و زمين از آفريدن مردم بزرگتر است.
وَ لَهُ مَن فِي السَّموَتِ َو الأرضِ و همۀ آنچه که در آسمان ها و زمين است آفريده و مملوک اويند و در آنها تصرف مي نمايد بدون اينکه رقيب و مخالفي داشته باشد، و بدون اينکه ياور و مددکاري داشته باشد. و جملگي در برابر شکوه و کمال او فروتن و فرمانبردار هستند.
وَ هُوَ الَّذِي يبدَؤُا الخَلقَ ثُمَّ يعِيدُهُ وَ هُوَ أهوَنُ عَلَيه و اوست که آفرينش را آغاز مي کند و سپس آن را باز مي گرداند، و آن برايش آسان تر است، و بالاترين مثل در آسمان ها و زمين از آن اوست و او تواناي با حکمت است.
از نشانه هاي بزرگ خدا يکي اين است که آسمان و زمين به فرمان او برقرار و پابرجا هستند و تکان نمي خورند و آسمان بر زمين نمي افتد. پس قدرت او آن قدر گسترده است که آسمان ها و زمين را نگاه داشته و نمي گذارد که از مدار خود خارج شوند. و با همان قدرت بيکرانش مردم را با صدايي از زمين فرا مي خواند که ناگهان بيرون مي آيند. لَخَلقُ السَّمَوَتِ وَ الأرضِ أکبَرُ مِن خَلقِ النَّاسِ بدون شک آفرينش آسمان ها و زمين از آفريدن مردم بزرگتر است.
وَ لَهُ مَن فِي السَّمَوَتِ وَ الأرضِ و همۀ آنچه که در آسمان ها و زمين است آفريده و مملوک اويند و در آنها تصرف مي نمايد بدون اينکه رقيب و مخالفي داشته باشد، و بدون اينکه ياور و مددکاري داشته باشد. و جملگي در برابر شکوه و کمال او فروتن و فرمانبردار هستند.
وَ هُوَ الَّذِي يبدَؤا الخَلقَ ثُمَّ يعِيدُهُ وَ هُوَ أوهوَنُ عَلَيهِ و اوست که آفرينش را آغاز مي کند و سپس آن را باز مي گرداند و باز گرداندن و زنده نمودن مردم پس از مرگشان براي او از آفرينش آغازين آنها آسانتر است. و اين صرفاً براي پذيرش و فهم اذهان و عقل هاي ما است، ]چرا که براي خدا آسان و آسانتري متصور نيست[. پس، از آنجا که آفرينش نخستين از آن خدا مي باشد و شما به اين حقيقت اعتراف مي کنيد، آفرين دوباره را که آسان تر است به طريق اولي انجام مي دهد.
پس از آنکه خداوند متعال نشانه هاي بزرگي را بيان کرد که مايۀ عبرت پند آموزان است و مؤمنان از آن پند مي گيرند و راه يافتگان با آن راهياب مي شوند، يک مطلب مهم را متذکر شد و فرمود : وَ لَهُ المَثَلُ الأعلَي فِي السَّمَوَت وَ الأرضِ بالاترين وصف در آسمان ها و زمين از آن خداست و آن برخوردار از تمام صفات کمال و انابت کامل و محبتي است که در دل هاي بندگان مخلص است، بندگاني که او را ياد مي کنند و به عبادتش مي پردازند. و مثل اعلي، وصف والاي او و هر آنچه که بر آن مترتب گردد، مي باشد. بنابراين اهل علم در مورد خداوند قياس اولي را به کار مي گيرند و مي گويند هر صفت کمالي که در ميان مخلوقات وجود دارد خالق نيز به اتصاف به آن سزاوارتر است. به گونه اي که کسي با او در آن مشارکت ندارد. و هر نقص و کمبودي که مخلوق از آن پاک قرار داده شود آفريننده به طريق اولي از آن منزّه تر است. وَ هُوَ العَزِيزُ الحَکِيمُ و او داراي توانايي کامل و حکمت گسترده است. پس او با توانايي اش آفريده ها را به وجود آورده است و با حکمت خويش آفرينش هر چيزي را نيک و محکم نموده و بهترين نظم را در آن مقرر داشته است.
آيه ي 29 – 28 :
ضَرَبَ لَكُم مَّثَلًا مِنْ أَنفُسِكُمْ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن شُرَكَاء فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سَوَاء تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنفُسَكُمْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
خداوند برايتان از حال خودتان مثلي مي زند، آيا بردگانتان در آنچه روزي شما نموده ايم شريکتان مي باشند بدانگونه که شما و ايشا ن هر دو در آن يکسان و برابر باشيد و همچنان که شما ]آزادگان[ از يکديگر مي ترسيد از بندگان هم بيمناک باشيد؟! اين گونه نشانه ها را براي گروهي که خرد مي ورزند به روشني بيان مي کنيم.
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْوَاءهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَن يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ
بلکه ستم کاران بي هيچ دانشي از خواسته هاي خود پيروي کردند، پس کسي را که خداوند گمراه کرده است چه کسي هدايت مي کند؟ و ايشان ياوراني ندارند.
اين مثالي است که خداوند براي بيان زشتي شرک زده است؛ مثالي که از اوضاع و احوال خود شما بر گرفته شده است، و نيازي ندارد که به جايي ديگر برويم و از آن جا مثالي نقل کنيم. هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن شُرَكَاء فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ آيا بردگانتان در آنچه روزي شما نموده ايم شريک شما مي باشند؟! يعني آيا يکي از بردگان و کنيزانتان در روزي تان شريک شماست و با شما در آن برابر است؟! تَخَافُونَهُم کَخِيفَتِکُم أنفُسَکُم و آن چنان که از آزادگاني که شريکتان هستند و ترس آن را داريد که سهم شما را مورد دستبرد قرار دهند از بندگان هم بيمناک مي باشيد و آنان را نيز همان گونه قرار مي دهيد؟!
چنين نيست، زيرا هيچ يک از بردگان شما در آنچه خداوند به شما روزي داده است شريک شما نمي باشند، اين در حالي است که شما آنها را نيافريده ايد و به آنان روزي نمي دهيد، و آنها نيز مانند شما تحت تصرف و اختيار خداوند مي باشند. پس چگونه شما مي پسنديد که براي خداوند کسي از آفريده هايش را شريک و آن را به منزلۀ او قرار دهيد و همانند خدا او را پرستش کنيد در حالي که شما نمي پسنديد بردگانتان با شما برابر باشند؟ و اين از شگفت انگيزترين چيزهاست و بيش از همه چيز بر بي خردي کسي که براي خداوند شريکي قرار داده است دلالت مي نمايد. نيز نشانۀ آن است که آنچه او با خدا شريک قرار داده باطل و نابود شدني است و با خداوند برابر نمي باشد و سزاوار کوچک ترين عبادتي نيست. کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الأيتِ اين گونه با توضيح نشانه ها و زدن مثال ها آن را به روشني بيان مي کنيم، لِقَومٍ يعقِلُونَ براي گروهي که حقايق را مي فهمند و مي شناسند. و اما کسي که نمي فهمد هر چند که نشانه ها براي او به روشني بيان شود ]متأسفانه[ فاقد عقلي است که به وسيلۀ آَن آنچه را که بيان شده است درک نمايد، و خردي نخواهد داشت که آنچه توضيح داده شده است بفهمد. پس طرف سخن، خردمندان و ارباب انديشه هستند و با آنها سخن گفته مي شود.
از اين مثال دانسته شد که هر کس چيزي را شريک خداوند قرار دهد و آن را عبادت کند و در کارهايش بر او توکل نمايد بر حق نيست، پس چه چيزي باعث شده است که اينها به انجام کار باطل اقدام نمايند؛ کاري که باطل بودنش روشن و دليل بطلان آن آشکار است؟
بنابراين آنچه اينها را به اين کار واداشته است پيروي از هوي و هوس است. از اين رو فرمود : بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أهوَآءَ هُم بِغَيرِ عِلمٍ بلکه ستمکاران بي هيچ دانشي از خواسته هاي خود و هواهاي ناقص نفسانيشان که دست به دامان شدن معبودهاي باطل را بدون هيچ دليلي براي آنان آراسته بود تبعيت کردند، در حالي که فساد و باطل بودن آن امري يقيني است و عقل و فطرت آن را نمي پذيرد. فَمَن يهدِي مَن أضَلً اللهٌ بنابراين از هدايت نشدن آنها تعجب نکنيد، زيرا خداوند آنها را به سبب ظلم و ستمشان گمراه کرده است، و کسي را که خداوند گمراه نمايد راهي براي هدايت و راهياب شدنش نيست، چون هيچ کس توان مخالفت با خداوند را ندارد و کسي نمي تواند در پادشاهي او با وي به نزاع بپردازد. وَ مَا لَهُم مِّن نَّصِرِينَ و آنها هيچ ياوراني ندارند که وقتي عذاب آنها را فرا گرفت آنان را ياري نمايند.
آيه ي 32 – 30 :
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ
روي خود را با حق گرايي تمام به سوي دين بگردان، با همان سرشتي که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. آفرينش خداوند دگرگوني نمي پذيرد. اين است دين و آيين محکم و استوار ولي بيشتر مردم نمي دانند.
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ به سوي خدا برگرديد و از او پروا بداريد و نماز را بر پا داريد و از زمرۀ مشرکان نباشيد.
مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ از کساني که دينشان را بخش بخش کرده و به دسته ها و گروه هاي گوناگوني تقسيم شدند. هر گروهي به آنچه که نزد خود دارند خرسندند.
خداوند دستور مي دهد که همۀ کارها مخلصانه براي او انجام گيرد و دينش بر پا داشته شود. پس مي فرمايد : فَأقِم وَجهَکَ لِلدّينِ و روي خود را خالصانه متوجه دين حقيقي خدا که همان اسلام و ايمان و احسان است، بکَن، و با قلب و اراده و بدنت براي برپا داشتن آيين هاي ظاهري دين مانند نماز و زکات و روزه و حج و امثال آن بپاخيز و به بر پا داشتن آن روي بياور. همچنين با قلب و اراده و بدن خود آيين هاي باطني دين مانند محبت و بيم و اميد و انابت را انجام بده. و احسان در آيين هاي ظاهري و باطني اين است که خدا را چنان بپرستي که انگار او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني وي تو را مي بيند.
و خداوند به صورت ويژه گرداندن روي را بيان نمود چون متوجه شدن روي به دنبال متوجه شدن قلب است و تلاش بدني نتيجۀ اين دو امر است. بنابراين فرمود : حَنِيفًا يعني در حالي که به خداي روي آورده و از غير او روي برتافته اي. و امري که ما تو را به آن فرمان داده ايم، فِطَرتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا سرشت الهي است که مردمان را بر آن سرشته است و خوبي اين امر را در عقل آنها نهاده و زشتي غير آن را در خرد و سرشت آنها گنجانده است. گرايش و ميل داشتن به همۀ آيين هاي ظاهري و باطني خداوند چيزي است که خداوند آن را در دل هاي مردم قرار داده، و اين حقيقت فطرت است. و هر کسي که از اين اصل بيرون رود به خاطر عارضه اي است که بر فطرت او عارض گشته و آن را فاسد کرده است. همانگونه که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرموده است : کُلُّ مَولَُودٍ يولَدُ عَلَي الفِطرَهِ فَأبوَاهُ يهَوِّدَانِهِ أو ينَصِّرَانِهِ أو يمَجِّسَانِهِ : «هر فرزندي بر فطرت ]دين اسلام[ به دنيا مي آيد، پس پدر و مادرش او را يهودي مي کنند يا او را نصراني مي گردانند يا او را مجوسي مي نمايند».
لا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللهِ هيچ کس نمي تواند آفرينش خداوند را تغيير داده و آن را بر خلاف صورتگري خداوند بگرداند. ذَلِکَ الذِّينُ القَيمُ آنچه تو را به آن فرمان داديم راه راستي است که انسان را به خدا و به بهشت مي رسا ند، پس هر کس با حق گرايي تمام و مخلصانه روي به دين خدا نمايد راه راست را به سوي تمام آيين ها و احکام دين در پيش گرفته است. وَ لَکِنَّ أکثَرَ النَّاسِ لَا يعلَمُونَ ولي بيشتر مردم دين استوار و محکم را نمي شناسند و اگر هم بشناسند آن را در پيش نمي گيرند.
مُنِيبِينَ إلَيهِ اين است تفسير «رو نمودن خالصانه به آيين خدا»، زيرا انابت حقيقي انابت قلب و فراهم آمدن انگيزه هاي تحصيل خشنودي خداست. و اين مستلزم آن است که بدن به مقتضاي آنچه در قلب هست عمل نمايد.
و اين شامل عبادت هاي ظاهري و باطني است. و اين جز با ترک گناهان ظاهري و باطني به اتمام نمي رسد. بنابراين فرمود : وَ اتَّقُوهُ و از او پروا بداريد، که شامل انجام دادن چيزي است که بدان امر شده است. همچنانکه شامل ترک کردن چيزي است که از آن نهي به عمل آمده است. و از ميان چيزهايي که بدان فرمان داده شده است نماز را به طور ويژه بيان کرد و فرمود : وَ أقِيمُوا الصَّلَوهَ و نماز را بر پا داريد، چون بر پا داشتن نماز آدمي را به توبه و تقوا فرا مي خواند، همانگونه که خداوند متعال در سورۀ عنکبوت مي فرمايد : وَأقِمِ الصَّلَوهَ إنَّ الصَّلَوهَ تَنهَي عَنِ الفَحشَآءِ وَ المُنکَرِ و نماز را بر پاي دار، بي گمان نماز ]آدمي را[ از زشتي ها و کارهاي ناشايست باز مي دارد. و اين گونه نماز انسان را در مسير پرهيزگاري کمک مي کند. سپس فرمود : وَلَذِکرُ اللهِ أکبَرُ و ذکر خداوند بزرگتر است. در اينجا بر انابت تشويق شده است.
و از ميان منهيات مهم ترين و اساس آن را بيان کرد که در صورت ارتکاب آن هيچ عملي پذيرفته نمي شود و آن شرک است. پس فرمود :
وَ لَا تَکُونُوا مِنَ المُشرِکِينَ و از زمرۀ مشرکان مباشيد، چون شريک قرار دادن براي خدا با انابت و توبه که روح آن اخلاص کامل است متضاد مي باشد.
سپس حالت مشرکين را بيان کرد و آن را تقبيح نمود و فرمود : مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُم کساني که دين خود را پراکنده و بخش بخش کردند با اينکه دين يک مجموعۀ غير قابل تفکيک است.
و دين يعني اينکه عبادت خالصانه براي خداوند يگانه انجام شود، اما اينها آن را بخش بخش کردند؛ برخي خورشيد و ماه را پرستش کردند و برخي اولياء و صالحان را پرستيدند، و برخي يهودي و برخي نصراني شدند.
بنابراين فرمود : وَ کَانُوا شِيعًا و هر فرقه اي به گروه و حزبي تبديل شد که براي ياري کردن باطل خود تعصب مي ورزيد و ديگران را طرد مي نمود و با آنها مبارزه مي کرد. کُلُّ حِزبِ بِمَا لَدَيهِم فَرِحُونَ هر گروهي به سبب اينکه دانشي مخالف با دانش هاي پيامبران دارند شادمان هستند، و پيش خود چنين حکم مي کنند که آنها بر حق بوده و ديگران بر باطل مي باشند.
ضمناً در اينجا مسلمان ها از تفرقه و گروه گروه شدن بر حذر داشته شده اند، زيرا يکي از آثار نامطلوب تفرّق اين است که هر گروهي براي باطلي که بر آن قرار دارد متعصّب مي شود. که در اين صورت آنها در متفرق شدن با مشرکين مشابه خواهند بود، زيرا دين يکي است و پيامبر يکي است و خدا يکي است و در بيشتر امور ديني علما و ائمه با هم اجماع و اتفاق دارند. و خداوند برادري ايماني را بسيار محکم و کاملاً برقرار داشته است. پس چرا همۀ اينها لغو شود و مسلمانان به خاطر مسايل فرعي که در آن اختلاف دارند دسته دسته شوند و يکديگر را به خاطر آن گمراه قلمداد کنند و به خاطر اين مسائل خود را از يکديگر جدا و متمايز سازند؟! اين بزرگترين دستبرد شيطان و بزرگترين هدف او است که مسلمان ها به آن نزديک شده اند! و آيا تلاش براي متحد کردن و وحدت کلمۀ مسلمين و دور کردن تفرقه اي که بر اساس اين اصل باطل پديد آمده برترين جهاد در راه خدا و برترين کاري نيست که انسان را به خدا نزديک مي نمايد؟!
آيه ي 35 – 33 :
وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ
و هر زمان به مردم زيان و بلايي برسد پروردگارشان را انابت کنان بخوانند سپس چون از سوي خود رحمتي به آنان بچشاند آنگاه گروهي از آنان به پروردگارشان شرک مي آورند.
لِيکفُرُوا بِمَآ ءَاتَينَهُم فََتَمَتَّعُوا فَسَوفَ تَعلَمُونَ تا سرانجام دربارۀ آنچه که به آنان بخشيديم ناسپاسي کنند. پس بهره مند شويد اما خواهيد دانست.
لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ تا سرانجام دربارۀ آنچه که به آنان بخشيديم ناسپاسي کنند. پس بهره مند شويد اما خواهيد دانست.
أَمْ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِمَا كَانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ آيا بر آنان دليلي نازل کرده ايم پس آن ]دليل[ به ]صحت[ آنچه به او شرک مي آورند سخن مي گويد؟
وقتي خداوند دستور داد تا به سوي او انابت و رجوع شود – انابتي که بدان امر شده انابتي اختياري است که انسان در حالت سختي و رفاه و فراخي و تنگدستي به خدا روي مي آورد – انابت اضطراري را نيز بيان کرد که انسان به هنگام گرفتار شدن به سختي ها و مشکلات به ناچار به خداوند روي مي آورد، و چون سختي و بلا از او دور شود پناه آوردن به خدا را پشت سر مي اندازد، که چنين انابتي فايده اي ندارد. پس فرمود : وَ إذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ و هر گاه به مردم بيماري برسد، يا بترسند که هلاک خواهند شد، دَعَوا رَبَّهُم مُّنيبِينَ إلَيهِ پروردگارشان را به فرياد مي خوانند و بدو پناهنده مي گردند و در آن حالت آنچه را که شريک خدا قرار مي دادند فراموش مي کنند، چون مي دانند کسي جز خداوند زيان و بلا را دور نمي کند. ثُمَّ إذَآ أذَاقَهُم مِّنهُ رَحمَهً سپس چون خداوند از جانب خود رحمتي به آنان بچشاند و بيماريشان را شفا بخشد و ترس آنها را به امنيت تبديل نمايد، إذَا فَرِيقٌ مِّنهُم آنگاه گروهي از آنان اين حريم را مي شکنند و چيزهايي را شريک خداوند مي سازند که نه آنها را سعادتمند مي نمايند و نه آنها را بدبخت مي گردانند، و نه فقيرشان مي کنند و نه مي توانند آ نها را ثروتمند نمايند. و همۀ اينها کفر ورزيدن به نعمت هايي است که خداوند به آنان بخشيده است که خداوند آنها را نجات داد و از سختي رهانيد و مشقت را از آنان دور نمود. پس مي بايست در برابر اين نعمت بزرگ شکر خدا را به جاي آورند و همواره و در همۀ حالات مخلصانه او را پرستش نمايند.
أم أنزَلنُا عَلَيهِم سُلطَنًا فَهُوَ يتَکَلَّمُ بِمَا کَانُوا بِهِ يشرِکُونَ آيا ما دليل روشن و آشکاري براي آنان نازل کرده ايم که آن دليل به صحت آنچه به او شرک مي آورند سخن مي گويد و آنان را توصيه مي نمايد که بر شرک ورزيدن خود باقي بمانيد و به شک و ترديد خود ادامه دهيد، چون آنچه شما بر آن هستيد حق، و آنچه پيامبران آنها را به سوي آن فرا مي خوانند باطل مي باشد؟!
پس آيا چنين دليلي دارند که باعث شود تا آنها به شدت به شرک خويش تمسک بجويند؟ ]نه اين چنين نيست[ بلکه دلايل عقلي و کتابهاي آسماني و پيامبران بزرگوار و سروران انسانيت به شدت از شرک نهي کرده اند و آدمي را از راه هايي که او را به شرک مي رساند بر حذر داشته اند و به فاسد بودن دين و عقل کسي که مرتکب شرک مي شود حکم نموده اند.
پس شرک ورزيدن اينها بدون حجت و دليل است، بلکه شرک ورزيشان بر اثر تبعيت هواي نفس و تحريکات شيطاني مي باشد.
آيه ي 37 – 36 :
وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ
و هر گاه به مردم رحمتي بچشانيم به آن شادمان مي شوند و اگر رنج و بلايي به خاطر کارهايي که کرده اند به آنان برسد نا گاه آنان مأيوس و نااميد مي گردند.
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
آيا نديده اند که خداوند روزي را براي هر کس که بخواهد گسترده و فراخ، و براي هر کس که بخواهد تنگ و کم مي گرداند؟ بي گمان در اين نشانه هايي است براي کساني که باور مي دارند.
خداوند متعال خبر مي دهد که طبيعت بيشتر مردم در حالت راحتي و سختي اين گونه است که اگر خداوند به آنان مرحمتي عنايت فرمايد و به آنها سلامتي و توانگري و پيروزي و امثال آن ببخشد شادمان و سرمست و مغرور مي شوند، و شادماني آنها از روي شکر ورزي و افتخار نمودن به نعمت خدا نيست بلکه از روي غرور و غفلت است. وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ و اگر به خاطر گناهاني که کرده اند حالتي به آنان دست دهد که آنها را رنجور و ناراحت سازد، إذَا هُم يقنَطُونَ فوراً به خاطر گرفتار شدن به فقر و بيماري و امثال آن نااميد مي شوند، و اين به خاطر ناداني و عدم شناخت آنهاست. أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ پس چنانچه انسان بداند که خير و شر از جانب خداست و اوست که روزي را زياد و کم مي گرداند نااميدي او بي دليل و بيهوده است. پس اي فرد عاقل! فقط به اسباب نگاه نکن بلکه نگاهت به سوي کسي باشد که آفريندۀ اسباب است. بنابراين فرمود : إنَّ فِي ذَلِکَ لأيت لِقَومٍ يؤمِنُونَ بي گمان در اين براي اهل ايمان نشانه هاست. بنابراين مؤمنان از اينکه خداوند روزي بعضي را گسترده و فراوان، و روزي برخي ديگر را کم و اندک مي گرداند عبرت و پند مي آموزد، و از اين راه به حکمت و رحمت و بخشش خداوند پي مي برند و روزي را از او مي خواهند.
آيه ي 39 – 38 :
فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
پس حق خويشاوندان و حق مستمندان و در راه ماندگان راه بده، اين براي کساني که خشنودي خدا را مي جويند بهتر است، و آنان رستگارند.
وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِندَ اللَّهِ وَمَا آتَيْتُم مِّن زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ
و آنچه به عنوان ربا مي دهيد تا ]بهرۀ شما[ در اموال مردم افزونتر گردد نزد خدا فزوني نخواهد يافت، و زکاتي را که در طلب خشنودي خداوند پرداخت مي کنيد اين گونه افراد داراي پاداش مضاعف خواهند بود.
پس به خويشاوندان خود بر حسب خويشاوندي و نيازشان، حق آنان را که خداوند بر تو واجب يا ]مؤمنان را[ بر آن تشويق نموده است بده، که نفقۀ واجب و صدقه و دادن هديه و نيکويي نمودن و سلام کردن و بخشيدن اشتباه و چشم پوشي از لغزش جزو حقوقي است که خداوند آنها را واجب کرده يا ]مؤمنان را[ بر آن تشويق نموده است. همچنين به مستمندي که فقر و نياز او را از حرکت باز داشته است آن قدر بده که نيازهاي ضروري او را بر طرف نمايد، و آن عبارت است از خوراک و پوشاک. وَ ابنَ السَّبِيلِ و کسي را کمک کن که خارج از شهر و ديار خود در راه مانده و به شدت نيازمند است و مالي به همراه ندارد و درآمدي نيز ندارد که خرج سفر خود نمايد. به خلاف کسي که در شهر خودش مي باشد، زيرا چنين فردي حتي اگر مالي نداشته باشد غالباً شغل و کاري دارد که نيازش را برآورده نمايد. بنابراين خداوند سهميۀ بي نوا و در راه مانده را در زکات مقرّر کرده است.
ذَلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ کمک کردن به خويشاوند و مستمند و مسافر در راه ماند براي کساني که منظورشان خشنودي خداوند است بهتر مي باشد، و آنان پاداشي بزرگي دارند، چون از بهترين اعمال صالحي است که به موقع و خالصانه انجام مي شود و فايده اش به ديگران مي رسد.
اگر فردي که کمک مي کند هدفش رضاي خدا نباشد اين براي او خير و برکتي در بر ندارد، گر چه براي فردي که کمک مي شود مايۀ خير و فايده است. همانطور که خداوند متعال مي فرمايد : لَّا خَيرَ فِي کَثِيرٍ مّنِ نَّجوَئهُم إلّّا مَن أمَرَ بِصَدَقَهٍ أو مَعرُوفٍ أو إصلَح بَينَ النَّاسِ در بسياري از رازگويي هايي آنان خيري نيست مگر کسي که به صدقه يا کار خوب يا اصلاح آوردن ميان مردم فرمان دهد.
مفهوم آيه اين است که اين کارها خير هستند چون فايدۀ آن به ديگران مي رسد، اما هر کس اين کارها را براي جلب خشنودي خدا بکند به او پاداش بزرگي خواهيم داد. وَ أولَئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ و کساني که اين کارها را براي خشنودي خداوند انجام مي دهند ايشان رستگارند و به پاداش الهي دست يافته و از کيفر او نجات مي يابند.
وقتي عملي را بيان نمود که منظور از آن رضاي خداست نيز عملي را بيان کرد که هدف از آن مقصد دنيوي باشد. بنابراين فرمود : وَ مَآ ءَاتَيتُم مِّن رِّبًا لِّيربُوا فِي أموَالِ النَّاسِ و آنچه از اموال مازاد بر نيازتان که به قصد ربا مي دهيد تا اموالتان را افزونتر بگرداند به اين صورت که آنها را مي دهيد تا مردم در عوض بيشتر از آن به شما بدهند، پس پاداش چنين کاري نزد خدا افزون و مضاعف نخواهد بود، چون شرط اخلاص در آن وجود ندارد. همچنين کاري که منظور از آن اين باشد که مقام و جايگاه شما را در ميان مردم بيشتر بالاتر ببرد و هدف از آن ريا باشد، همۀ اينها نزد خداوند افزون نمي گردد. وَ مَآ ءَاتَيتُم مِّن زَکَوهٍ تُرِيدُونً وَجهَ اللهِ فَأولَئِکَ هُمُ المُضعِفُونَ و مالي را که به عنوان زکات مي دهيد و شما را از اخلاق زشت پاکيزه مي گرداند و اموالتان را از بخل ورزي دور مي دارد و نياز فردي که به او داده مي شود برطرف مي نمايد، و منظورتان از آن کسب خشنودي خداست پاداش مضاعف در بر دارد. و آنچه انفاق مي کنيد نزد خداوند رشد و فزوني مي يابد و خداوند آن را برايتان پرورش مي دهد تا زياد شود.
و فرموده ي خداوند : وَ مَآ ءَاتَيتُم مِّن زَکوهٍ دليل است بر اينکه آنچه صدقه دهنده مي دهد چنانچه نيازمنداني موجود بودند که به او تعلق داشتند و نياز آنان را بر طرف ننمايد، يا قرضي بر عهده ي او باشد و آن را نپردازد – به عنوان زکات براي او محسوب نمي شود و خدا پاداش او را نخواهد داد. و از نظر شرع مقدم داشتن صدقه بر اين دو کار مردود است. همچنانکه خداوند در رابطه با کسي که مدحش مي کند مي فرمايد : الَّذِي يؤتِي مَالَهُ يتَزَکَّي «آن کس که مالش را به نيت زکات مي بخشد و تا خويشتن را از گناه پاک نمايد». پس صرف دادن مال، امري خير به حساب نمي آيد مگر اينکه به قصد پاک شدن از گناهان باشد.
آيه ي40 :
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَلِكُم مِّن شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ
خداوند ذاتي است که شما را آفريد آنگاه به شما روزي داد. سپس شما را مي ميراند سپس دوباره زنده تان مي کند. آيا در ميان انبازه هايتان کسي هست که چيزي از اين ]کارها[ را انجام دهد؟! خدا پاک و منزّه مي باشد و از آنچه شريک او مي سازيد بسي بالاتر است.
خداوند متعال خبر مي دهد که تنها اوست شما را مي آفريند و به شما روزي مي دهد و شما را مي ميراند و زنده تان مي گرداند و هيچ يک از انبازهايي که مشرکان شريک او مي سازند در هيچ چيزي از اين کارها با خداوند مشارکتي ندارد. پس چگونه آنها کسي را که هيچ دخل و تصرفي در اين کارها ندارد شريک خداوند قرار مي دهند، خدايي که به تنهايي اين امور را انجام مي دهد؟! پاک است و بسي والاتر و برتر از آنچه که آنها شريک او مي سازند، و شرک ورزيدن آنها زياني به خداوند نمي رساند بلکه وبال و زيان آن به خودشان بر مي گردد.
آيه ي 41 :
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
فساد و تباهي به خاطر کارهايي که مردم انجام داده اند پديدار گشته است تا ]خداوند[ سزاي برخي از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند، شايد آنان باز گردند.
تباهي و فرود آمدن آفت ها در زندگي مردم و گرفتار شدنشان به بيماري ها و غيره به خاطر کارهاي فاسد و گناهاني است که انجام داده اند، لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا تا بدانند که خداوند به خاطر اعمال و کارهايشان مجازاتشان مي نمايد، از اين رو نمونه اي از سزاي اعمالشان را در دنيا به آنها نشان مي دهد، لَعَلَّهُم يرجِعُونَ تا آنان از کارهايشان بر گردند و احوال آنان بهبود يابد و کارشان سامان بگيرد. پس پاک است خداوندي که آزمايش او نعمتي است و کيفر او از روي فضل است و اگر خداوند کيفر همۀ کارهايي را که کرده اند در دنيا مي داد هيچ موجودي روي زمين باقي نمي ماند.
آيه ي 42 :
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلُ كَانَ أَكْثَرُهُم مُّشْرِكِينَ
بگو : «در زمين بگرديد، آنگاه بنگريد که سرانجام کار پيشينيان به کجا کشيده است، بيشتر آنان مشرک بوده اند».
منظور از سير و گردش در زمين سياحت و تأمل و انديشيدن قلبي در مورد سرانجام گذشتگان است. کَانَ أکثَرُهُم مُّشرِکينَ بيشتر آنان مشرک بودند، و شما مي بينيد که سرانجامشان بدترين سرانجام بوده است.
چرا که عذابي سخت آنان را ريشه کن کرد، و سرانجام آنها مذمت و لعنت خلق خدا و رسوايي پي در پي و مداوم است. پس بپرهيزيد از اين که کارهاي آنان را انجام دهيد، تا با شما نيز آن گونه رفتار نشود، زيرا عدالت و حکمت الهي در هر زمان و مکاني قابل تحقق است.
آيه ي 45 – 43 :
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ
پس روي خود را به سوي دين درست و استوار بگردان پيش از آنکه روزي فرا رسد که برايش بازگشتي از ]سوي[ خداوند نيست. در آن روز ]مردم[ تقسيم مي گردند.
مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ هر کس کفر ورزد کفرش به زيان خودش است و هر کس کارهاي نيکو انجام دهد پس ]از اکنون زمينۀ عاقبت به خيري را[ براي خود مهيا مي سازند.
لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ تا به کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند از فضل خود پاداش دهد، بي گمان او کافران را دوست نمي دارد.
يعني قلباً به برپا داشتن دين درست و راست روي بياور، و با بدن و جسم خويش براي برپا داشتن آن بکوش. پس اوامر و نواهي آن را با جديت و کوشش اجرا کن و وظايف ظاهري و باطني آن را انجام بده و زمان و زندگي و جواني ات را غنيمت بشمار، مِن قَبلِ أن يأتِي يومٌ لَّامَرَدَّ لَهُ مِنَ اللهِ قبل از آن که روزي فرا رسد که برگرداندن آن روز امکان ندارد، و هيچ کس اميدي ندارد که گذشته اش را جبران نمايد بلکه وقت عمل کردن تمام شده و چيزي جز سزا و جزاي اعمال باقي نمانده است، و آن روز، روز قيامت است. يؤمَئذٍ يصَّدَّعُونَ در آن روز مردم پراکنده مي شوند تا اعمالشان را ببينند.
مَن کَفَرَ فَعَلَيهِ کُفرُهُ کساني که کفرشان به زيان خودشان است و آنها کيفر مي يابند و بار گناه هيچ کسي بر دوش کسي ديگر گذاشته نمي شود. وَ مَن عَمِلَ صَلِحاً و هر کس کار شايسته اي انجام دهد و حقوق واجب و مستحب خدا و بندگان خدا را ادا نمايد، فَلأنَفُسِهِم يمهَدُونَ ] زمينۀ خوشبختي را[ براي خودشان آماده مي سازند، و براي خودشان آخرت خويش را آباد مي کنند و خود را براي دست يافتن به منازل و اتاق هاي بهشت آماده مي کنند. با وجود اين، پاداش آنها به اندازۀ کارهايشان نيست بلکه خداوند بيش از آنچه کرده اند از فضل و کرم بي نهايت خويش آنان را پاداش مي دهد. چون خداوند آنها را دوست دارد و هر گاه خداوند بنده اي را دوست بدارد احسان فراواني در حق او مي نمايد و به او بخشش زياد عطا مي کند و نعمت هاي ظاهري و باطني بدو مي د هد.
و اين بر خلاف کافران است، و از آن جا که خداوند بر آنان خشم گرفته است و آنها را دوست ندارد آنان را کيفر و عذاب مي دهد. بنابراين فرمود : إنَّهُ لَا يحِبُّ الکَفِرِينَ همانا خداوند کافران را دوست نمي دارد.
آيه ي 46 :
وَمِنْ آيَاتِهِ أَن يُرْسِلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِيُذِيقَكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَلِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
و از نشانه هايي او آن است که بادها را به عنوان مژده رسان مي فرستد تا از رحمت خود به شما بچشاند و کشتي ها هم با اجازه و ارادۀ او به حرکت در آيند و تا از فضل او بجوييد و سپاسگزار باشيد.
از جمله نشانه هايي که بر رحمت او دلالت مي نمايد و نشانگر آن است که مردگان را زنده مي کند و او خداوند معبود و پادشاه ستوده مي باشد، اين است که أن يرسِلَ الرّياحَ مُبَشّرتٍ بادها را پيش از آمدن باران به عنوان مژده رسان مي فرستد و اين بادها با حرکت دادن ابرها و سپس جمع نمودن آن مژدۀ باران را مي دهند و مردم قبل از آمدن باران با ديدن اين حالت شادمان مي شوند. وَ لِيذِيقَکُم مِّن رَّحمَتِهِ تا از رحمت خود به شما بچشاند، پس بر شما باراني فرو مي فرستد که به وسيلۀ آن شهرها و مردم زنده مي گردند و با برخوردار شدن از رحمت او مي دانيد که بندگان را نجات مي دهد و روزي هايشان را فراهم مي آورد. و آنگاه شما بيشتر به انجام دادن کارهاي شايسته علاقه مند مي شويد; کارهايي که دروازۀ خزانه و گنجينه هاي رحمت خدا را به روي شما مي گشايد. وَ لِتَجرِي الفُلکُ بِأمرِهِ وَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِهِ و تا کشتي ها به فرمان تقديري او در دريا روان شوند و شما با پرداختن به امور زندگي و مصالحتان فضل او را بجوييد. وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ و تا براي کسي که اسباب را مسخّر شما نموده و کارها را برايتان ميسر کرده است سپاس گزاريد. پس منظور از نعمت ها همين است که در مقابل آن شکر خداوند به جا آورده شود تا خداوند نعمت را برايتان بيشتر نمايد، و نعمت شما را باقي بگذارد. اما چنانچه در مقابل نعمت ها ناسپاسي و گناه انجام شود مانند کسي که در برابر نعمت الهي کفر و ناسپاسي پيشه کند و بخشش الهي را به رنج و محنت تبديل نمايد، نعمت خدا را در معرض زوال و دور شدن قرار داده است، و از او دور مي شوند و به نزد کسي ديگر مي روند.
آيه ي 47 :
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاؤُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ و به راستي پيش از تو پيامبراني را به سوي اقوامشان فرستاده ايم و آنان دلايل واضح و آشکاري براي اين اقوام آوردند، پس از کساني که گناه کردند انتقام گرفتيم، و ياري دادن مؤمنان بر عهدۀ ما بود.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ و پيش از تو پيامبراني را به سوي اقوامشان فرستاديم و اين اقوام وقتي که توحيد الهي را انکار کردند و حق را تکذيب نمودند پيامبرانشان آنها را به توحيد و اخلاص و تصديق نمودن حق، و باطل بودن کفر و گمراهي که بر آن بودند دعوت نمودند. و برايشان نشانه ها و دلايل آشکار آوردند اما آنها ايمان نياوردند و از گمراهي خود دست نکشيدند.
فَآنَتَقَمنَا مِنَ الَّذِينَ أجرَمُوا پس ما از گناهکاران انتقام گرفتيم و مؤمنان را که پيروان پيامبران بودند ياري کرديم.
وَ کَانَ حَقًا عَلَينَا نَصرُ المُؤمِنِينَ و ما ياري کردن مؤمنان را بر خود واجب نموديم و آن را از جملۀ حقوق معين قرار داديم و به آن وعده داديم، پس حتماً ]اين امر همچون گذشته در آينده هم[ اتّفاق مي افتد. بنابراين شما اي کساني که محمد صلي الله عليه و آله و سلم را تکذيب مي کنيد! اگر بر تکذيب خود باقي بمانيد عذاب ما شما را فرا خواهد گرفت. ما محمد را ياري مي کنيم و او را بر شما پيروز مي گردانيم.
آيه ي 50 – 48 :
اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاء كَيْفَ يَشَاء وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ
خداوند ذاتي است که بادها را مي فرستد که ابرها را بر مي انگيزند سپس خدا آن گونه که بخواهد ابرها را مي گستراند و آنها را به صورت توده هايي ]که بر[ بالاي يکديگر انباشته و متراکم اند در مي آورد، و مي بيني که از لابلاي آن ها قطره هاي باران بيرون مي آيند. و هنگامي که آن را به آن دسته از بندگانش که مي خواهد، رسانيد، آنان شادمان مي شوند.
وَإِن كَانُوا مِن قَبْلِ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْهِم مِّن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ هر چند که پيش از نزول باران نااميد و سرگردان بودند.
فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمين را پس از پژمرده شدنش زنده مي گرداند؟! بي گمان اين ]خدا[ زنده کنندۀ مردگان است و او بر هر کاري تواناست.
خداوند از کمال قدرت و کمال نعمت خويش خبر مي دهد که او يرسِلُ الرّيحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيبسُطُهُ فِي السَّمَآءِ کَيفَ يشَآءُ وَ يجعَلُهُ کِسَفًا بادها را بر زمين مي فرستد که ابرها را بر مي انگيزند سپس خداوند به هر صورتي که مي خواهد ابرها را مي گستراند و آنها را تبديل به توده هايي مي کند که بر بالاي يکديگر انباشته و متراکم اند. فَتَري الوَدقَ يخرُجُ مِن خِلَلِهِ پس قطره هاي باران را مي بيني که از لابلاي ابرها بيرون مي آيند و آب يک دفعه فرو نمي ريزد که اگر اين طور بود هر جا که مي ريخت خرابي به بار مي آورد. فَإذَآ أصَابَ بِهِ مَن يشَآءُ مِن عِبَادِهِ إذَا هَُم يستَبشِرونَ چون باران را بر آن دسته از بندگانش که مي خواهد، برساند آنان شادمان مي شوند و يکديگر را به آمدن باران مژده مي دهند چون به شدت به آن نياز دارند. بنابراين فرمود : وَ إن کَانُوا مِن قَبلِ أن ينَزَّلَ عَلَيهم مِّن قَبلِهِ لَمُبلِسِينَ آنها از آمدن باران نااميد بودند، چون وقت آمدن باران گذشته بود، سپس نزول باران در آن فصل و زمان که جايگاه و ارزش بزرگي نزد آنها دارد مايۀ شادي آنان مي گردد.
فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمين را پس از پژمرده شدنش زنده مي گرداند؟! بنابراين زمين سرسبز و خرم مي شود و انواع گياهان را مي روياند. إنَّ ذَلِکَ بي گمان کسي که زمين را پس از مردنش زنده مي گرداند، لَمُحي المَوتَي وَ هُوَ عَلَي کُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌٌ زنده کنندۀ مردگان نيز مي باشد و او بر هر کاري تواناست. پس هيچ چيزي براي قدرت خداوند ناممکن نيست و هيچ چيزي توان سرپيچي از فرمان او را ندارد، گر چه فهم اين موضوع در توان مخلوق نباشد و عقل هاي آنان را در اين راستا حيران بماند.
آيه ي 53 – 51 :
وَلَئِنْ أَرْسَلْنَا رِيحًا فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَّظَلُّوا مِن بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ و اگر بادي بفرستيم و بر اثر آن ]کشتزار[ را زرد شده ببينند پس از آن ناسپاسي مي شوند.
فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ همانا تو نمي تواني به مردگان بشنواني، و نمي تواني کران را بشنواني هنگامي که روي بر مي گردانند و مي روند.
وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ و تو هدايتگر نابينايان از گمراهي شان نيستي، تو تنها مي تواني کساني را بشنواني که آيات ما را باور مي دارند پس آنان فرمانبردارند.
خداوند متعال از حالت مردم خبر مي دهد که آنها علي رغم برخورداري از اين نعمت «که خداوند زمين را پس از پژمرده شدنش برايشان زنده و آباد مي گرداند»، چنانچه خدا بر اين گياهان که به سبب باران روييده اند، و بر کشتزارهايشان بادي مضر بفرستد که کشتزار و گياهان را تلف يا متضرر گرداند، فَرَأوهُ مُصفَرّاً و آن را زرد و پژمرده ببينند، لَّظَلُّوا مِن بَعدِهِ يکفُرُونَ پس از آن ناسپاس مي شوند و نعمت هاي گذشته را فراموش مي کنند و شتابان به ناسپاسي روي مي آورند.
پس موعظه و نهي کردن در مورد اينها فايده اي ندارد، فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء و تو نمي تواني به مردگان سخني بشنواني و نيز نمي تواني به کران آواز بشنواني، به ويژه وقتي که إذَا وَلَّوا مُدبِرِينَ پشت کنان روي بگردانند، چون موانعي که آدمي را از تسليم شدن و شنيدن مفيد باز مي دارد به مقدار زيادي نزد آنان فراهم است، و اين موانع آنان را از شنيدن باز مي دارد.
وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ و تو نمي تواني نابينايان را از گمراهيشان نجات دهي و آنان را راهنمايي کني چون آنها از آنجا که کور هستند راهنمايي را نمي پذيرند و شايستگي و صلاحيت راهياب شدن را ندارند. إن تُسمِعُ إلَّا مَن يؤمِنُ بِئَايتِنَا فَهُم مُّسلِمُونَ تو تنها مي تواني کساني را بشنواني که آيات ما را باور مي دارند، پس آنان فرمانبردارند. و شنواندن و رساندن هدايت به حال آنها مفيد واقع خواهد شد، کساني که با دلهايشان آيات ما را باور دارند و تسليم فرمان ما هستند، زيرا در آنها انگيزۀ قوي براي پذيرش اندرز و موعظه ها وجود دارد، چرا که آنها براي ايمان آوردن به آيات خدا و اجراي فرامين او آمادگي کامل دارند.
آيه ي 54 :
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ
خداوند ذاتي است که شما را ابتدا ناتوان آفريد، و بعد از اين ناتواني قوت و قدرت بخشيد، و پس از توانايي ]براي شما[ ناتواني و پيري قرار دارد، هر آنچه بخواهد مي آفريند و او داناي تواناست.
خداوند متعال از گستردگي آگاهي و فراواني توانايي و کمال حکمت خويش خبر مي دهد که او انسان ها را ابتدا ناتوان آفريد و آفرينش آنها را از ناتواني آغاز کرد و آن مراحل آفرينش انسان است که ابتدا نطفه و بعد به خوني بسته و پس از آن به تکه اي گوشت تبديل مي گردد تا اينکه در رحم زنده مي شود و بعداز آن به دنيا مي آيد و دوران کودکي را پشت سر مي گذراند که در اين مراحل او بسيار ناتوان و ضعيف است و قدرت و اراده اي ندارد. سپس همچنان خداوند به توانايي اش مي افزايد تا اينکه به دوران جواني مي رسد و قدرت مي گيرد و توانايي هايي ظاهري و باطني او تکميل مي شود، سپس از اين مرحله به مرحلۀ پيري منتقل مي شود و ناتوان و پير و فرسوده مي گردد. يخلُقُ مَا يشَآءُ خداوند بر حسب حکمت خويش هر چه بخواهد مي آفريند. و از جمله حکمت او اين است که بنده بداند قدرت و ناتواني او در ميان دو ناتواني و ضعف قرار دارد ]ضعف کودکي و ضعف پيري[، و سراسر ضعف و کمبود و ناتواني است. و اگر خداوند او را قوي نمي گرداند به قدرت و توانايي نمي رسيد، و اگر قدرت او همچنان بيشتر مي شد و فزوني مي يافت سرکشي و تجاوز را پيشه مي کرد.
و تا بندگان همواره قدرت خدا را نظاره کنند، قدرتي که با آن همه چيز را مي آفريند و به تدبير امور مي پردازد، و بدانند که به هيچ وجه ضعف و خستگي و کمبود به او راه ندارد.
آيه ي 55 – 57 :
وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيْرَ سَاعَةٍ كَذَلِكَ كَانُوا يُؤْفَكُونَ و روزي که قيامت برپا مي شود گناهکاران سوگند ياد مي کنند که جز يک لحظه ماندگار نبوده اند. اين چنين برگردانده مي شوند.
وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَلَكِنَّكُمْ كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ و کساني که بديشان علم و ايمان عطا شده است، مي گويند : «قطعاً به موجب حکم کتاب الهي تا روز رستاخيز مانده ايد، اين روز رستاخيز است ولي شما نمي دانستيد».
فَيَوْمَئِذٍ لَّا يَنفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ پس در آن روز عذرخواهي ستمکاران سودي به حالشان ندارد و رضايت ]خدا[ بر ايشان جلب نمي شود.
خداوند متعال از روز قيامت و سرعت آمدن آن خبر داده و مي فرمايد وقتي که قيامت برپا مي شود، يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ گناهکاران به خدا سوگند ياد مي کنند که، مَا لَبِثُوا غَيْرَ سَاعَةٍ جز يک لحظه در دنيا ماندگار نبوده اند. و آنها اين گونه عذر آورده و مي گويند دوران زندگاني دنيا بسيار کوتاه بوده است. اما عذر آوردنشان براي آنها سودي ندارد.
و از آنجا که گفتۀ آنان دروغ است و حقيقتي ندارد خداوند متعال مي فرمايد : کَذَلِکَ کَانُوا يؤفَکُونَ آنان همواره از درک حقيقت و پيمودن راه درست بازداشته مي شدند، و دروغ به هم مي بافتند. پس آنها حقي را که پيامبران آورده بودند در دنيا تکذيب کردند، و در آخرت نيز امري محسوس را که عبارت از ماندگار بودن مدت زيادي در دنياست انکار نمودند. پس اين است اخلاق زشت آنها، و آدمي بر هر حالتي بميرد بر همان حالت زنده مي گردد.
وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِيمَانَ و کساني که خداوند به آنان علم و ايمان عطا نمود و دانستن حق ور برخورداري از ايمان که مستلزم ترجيح دادن حق است تبديل به صفت آنها شد. پس چون حق را مي دانند و آن را بر مي گزينند بايد سخنشان مطابق با واقعيت و مناسب با حالات آنها باشد. بنابراين سخن حق را گفته و مي گويند :
لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ شما بدان اندازه که خداوند در قضا و تقدير خويش و در حکم خود برايتان مقدر نموده بود تا روز رستاخيز ماندگار شديد. يعني خداوند به شما عمري داد که هر کس بخواهد پند پذيرد در آن پند مي گيرد، تا اينکه رستاخيز آمد و شما در اين وضعيت قرار گرفتيد.
فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَلَكِنَّكُمْ كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ و اين روز رستاخيز است ولي شما نمي دانستيد، بنابراين در اين دنيا آخرت را انکار کرديد و اکنون منکر اين واقعيت هستيد که به اندازه اي در دنيا مانده ايد که بتوانيد در آن مدت توبه کنيد و به سوي خدا بر گرديد. پس جهالت همواره شعارتان بود و آثار جهالت که عبارت از تکذيب و زيانمندي است پوشش و لباستان مي باشد.
فَيَوْمَئِذٍ لَّا يَنفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ پس اگر دروغ بگويند و اظهار دارند که حجت بر آنها اتمام نشده است يا نتوانسته اند ايمان بياورند، با گواهي دادن اهل علم و ايمان، و گواهي دادن پوست و دست و پاهايشان دروغ آنها آشکار مي گردد. و اگر عذر بخواهند و بگويند ما را به دنيا باز گردانيد تا گناهان گذشته را جبران کنيم، درخواستشان اجابت نمي شود، چون وقت عذرخواهي تمام شده است. پس عذر خواهي آنان پذيرفته نمي شود. وَ لَا هُم يستَعتُبُونَ و نه براي آنها جلب رضايت مي شوتد و آنان همواره مورد سرزنش هستند.
آيه ي 60 – 58 :
وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِن جِئْتَهُم بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ و بي گمان در اين قرآن براي مردم از هر مثلي بيان کرده ايم، و اگر براي آنان نشانه اي بياوري کافران مي گويند : شما بر باطل هستيد».
كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ اين گونه خداوند بر دل هاي آنان که نمي دانند مهر مي نهد.
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ پس شکيبايي داشته باش، به راستي که وعدۀ خداوند حق است و کساني که ايمان ندارند تو را به سبکسري واندازند.
وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ و از آنجا که به مردم لطف و مرحمت و توجه داشته ايم هر گونه مثالي را در قرآن براي آنها بيان کرده ايم؛ مثالهايي که حقايق را روشن مي کنند و به وسيلۀ آن امور شناخته مي شود و حجت اتمام مي گردد. اين حقيقت در مورد همۀ مثال هايي که خداوند براي نزديک کردن امور معقول با امور محسوس، و خبر دادن از آنچه اتفاق خواهد افتاد، و روشن کردن حقيقت آن، صدق پيدا مي کند. از آن جمله اينکه خداوند در اينجا روز قيامت و حالت گناهکاران و شدت حسرت خوردنشان و اينکه عذري از آنها پذيرفته نمي شود به تصوير کشيده است.
اما کافران ستمکار جز مخالفت با حق روشن راهي بر نگزيدند. بنابراين فرمود : وَلَئِن جِئتَهُم بِئَايهٍ و اگر بر ايشان نشانه اي بياوري که بر صحت و درستي آنچه آورده اي دلالت نمايد، لَّيقُولَنَّ الَّذِينَ کَفَرُوا إن أنتُم إلَّا مُبطِلُونَ کافران مي گويند شما بر باطل هستيد. يعني آنها حق را باطل به حساب مي آورند.
نپذيرفتن حق از کفرورزي و جسارت آنها سرچشمه مي گيرد، و چون خداوند بر دل هايشان مهر زده و بيش از حد نادان هستند حق را انکار کرده و مي گويند باطل است. از اين رو فرمود : کَذَلِکَ يطبَعُ اللهُ عَلَي قُلُوبِ الَّذِينَ لَا يعلَمُونَ اين گونه خداوند بر دل هاي کساني که نمي دانند مهر مي نهد، پس هيچ خيري وارد دل هايشان نمي شود و حقيقت اشيا را درک نمي کند بلکه حق را باطل و باطل را حق مي بينند.
فَاصبِر پس بر آنچه که بدان فرمان يافته اي و بر دعوت دادن آنها به سوي خدا شکيبايي داشته باش، و اگر با روي گرداني آنها مواجه شدي نبايد روي گرداني آنها تو را از کارت باز بدارد، إنَّ وَعدَاللهِ حَقٌ همانا وعدۀ خدا حق است و هيچ شکي در آن نيست. يقين داشتن به اينکه وعدۀ خدا حق است انسان را بر صبر کردن و شکيبايي ورزيدن ياري مي نمايد، زيرا بنده هر گاه بداند که عملش ضايع نخواهد شد بلکه آن را به طور کامل خواهد يافت، تحمل سختي هايي که مي بيند برايش آسان خواهد شد و تحمل دشواري ها برايش آسان مي گردد و هر چقدر تلاش نمايد آن را کم مي پندارد. وَ لَا يستَخِفَّنَّکَ الَّذِين لَا يوقِنُون و بپرهيز از اينکه کساني که يقين ندارند و ايمانشان ضعيف و يقينشان کم است تو را به خشم و ناراحتي و سبکسري وادارند، زيرا اگر از آنها پرهيز نکني تو را به خشم و ناراحتي وا مي دارند و باعث مي شوند تا بر اوامر و نواهي پايدار نباشي. و خواسته هاي نفس آنها را بر اين کار کمک مي کند و در صدد آن بر خواهند آمد که همانند آنها باشي. اين بيانگر آن است هر مؤمني که يقين و عقل درستي داشته باشد صبر و شکيبايي ورزيدن برايش آسان خواهد بود. و هر کس که يقين او ضعيف باشد خردش اندک خواهد بود. پس اولي مانند مغز، و دوّمي مانند پوست است.
پايان تفسير سوره ي روم