فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سورهي فرقان

جمهور مفسرين بر اين باورند كه مكي است. و 77 آيه ميباشد.

بسم الله الرحمن الرحيم

آيهي 2-1:

تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا خجسته است خداوندي كه فرقان [=جدا سازندة حق از باطل] را بر بنده خود [محمد (ع)] نازل كرد تا براي جهانيان هشدار دهنده باشد.

الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا ذاتي كه فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست، و هيچ فرزندي بر نگرفته، و در فرمانروايي شريكي ندارد، و همه چيز را آفريده و آنها را به اندازه مقرر كرده است.

در اين آيه عظمت خدا و اينكه او يگانة يكتا بوده و كلية خوبيها و نيكيها در او منحصر است، بيان شده است. پس فرمود: تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ با شكوه و والا مقام است خدايي كه «فرقان» را نازل كرده است. و صفات او كاملاند و خوبيهايش فراوان است. از بزرگترين خيرات و نعمتهايش اين است كه قرآن را نازل فرموده است كه حلال و حرام را از هم جدا مينمايد، و هدايت را از گمراهي، و سعادتمندان را از اهل شقاوت جدا ميكند. عَلَى عَبْدِهِ [اين قرآن را] بر بندهاش محمد (ص) نازل فرموده است كه مراتب عبوديت و بندگي را به حد كمال رسانده و از همة پيامبران پيشي گرفته است لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا تا اين نازل كردن فرقان بر بندهاش هشداري براي جهانيان باشد و آنها را از عذاب خداوند بيم دهد، و موارد خشنودي الهي را از موارد خشم وي مشخص كند. و هر كس اين هشدار را بپذيرد و به آن عمل نمايد از زمرةنجات يافتگان در دنيا و آخرت خواهد بود؛ كساني كه به سعادت جاوداني دست يازيده و مالكيت ابدي را دريافتهاند. آيا بالاتر از اين نعمت و فضل و احسان چيزي وجود دارد؟ پس خجسته و والا مقام است ذاتي كه او آنچه ذكر شد گوشهاي از احسان و بركات اوست.

الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ذاتي كه فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست. يعني تنها او در آسمانها و زمين تصرف مينمايد، و همة آنچه كه در آسمانها و زمين هستند در مالكيت او قرار دارند، و بندة او هستند، و در برابر عظمت او سر تسليم فرود آورده، و رد برابر ربوبيتش فروتن بوده و به رحمت او نيازمندند. وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ و هيچ فرزندي بر نگرفته و در فرمانروايي شريكي ندارد. چگونه ممكن است فرزند يا شريكي داشته باشد در حالي كه او مالك است و غير او همه مملوك، و در اختيار اويند. و او چيره و غالب و ديگران همه مغلوب هستند، و ذات او از همه چيز بينياز است، و آفريدهها از همه جهت به او نيازمندند؟!

و چگونه ممكن است در فرمانروايي و مالكيت شريكي داشته باشد در حالي كه او مالك است و غير او همه مملوك، و در اختيار اويند. و او چيره و غالب و ديگران همه مغلوب هستند، و ذات او از همه جهت بينياز است، و آفريدهها از همه جهت به او نيازمندند؟!

و چگونه ممكن است در فرمانروايي و مالكيت شريكي داشته باشد حال آنكه بندگان همه در اختيار او هستند ؟! پس جز با اجازة او حركت و سكوني از آنها سر نميزند، و جز با اجازة او كاري انجام نميدهند. پس بسي پاك است خداوند از اينكه شريك يا فرزندي داشته باشد، و هر كس دربارة او چنين چيزي بگويد قدر و منزلت الهي را درك نكرده است. بنابراين فرمود: وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍهمه چيز را آفريده است. اين شامل جهان بالا و پايين، اعم از حيوانات و نباتات و جمادات آن است.  فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا به هر مخلوقي آفرينش شايسته و مناسبش را بخشيده است. و آن گونه آن را آفريده است كه حكمتش آن را اقتضا نموده است، به نحوي كه هر مخلوقي طوري آفريده شده است كه عقل صحيح خلاف شكل و صورتي كه به آن داده شده است، تصور نميكند، بلكه عقل سالم حتي خلاف شكلي كه به يكي از اعضاي مخلوقي بخشيده شده است، تصور نميكند، زيرا خداوند هر عضوي را در جايي قرار داده است كه چنانچه در جايي ديگر گذاشته شود با آن تناسب نخواهد داشت. خداوند متعال ميفرمايد: سبح اسم ربك الا علي الذي خلق فسوي و الذي قدر فهدي و خداوند متعال فرموده است: ربنا الذي اعطي كل شيء خلقه ثم هدي و پس از آنكه كمال و عظمت و فراواني احسان و نيكيهاي خود را بيان كرد- و اين امر مقتضي آن است كه او به تنهايي محبوب، فريادرس، تعظيم شده باشد و همهي كارها و عبادات خالصانه براي وي انجام گيرد و كسي را شريك وي نسازند- مناسبت پيدا كرد كه تصريح نمايد كه عبادت غير او باطل است. پس فرمود:

آيهي3:

وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا و آنان غير از خداوند معبوداني را براي خود برگزيده؛ [معبوداني] كه چيزي را نميآفرينند، بلكه خودشان مخلوقند، و نه مالك زيان و سود خويش هستند، و نه مالك مرگ و حيات و رستاخيز [خويش]اند.

شگفتانگيزترين چيز، واولين دليل بر ناداني و بيخردي و ستمورزي و جسارت آنها نسبت به پروردگار اين است كه معبوداني چنين ناتوان را به خدايي برگرفتهاند، معبودان ناتواني كه توانايي آفريدن چيزي را ندارند، بلكه خودشان آفريده شدهاند، برخي از معبودانشان را با دستهاي خود درست كردهاند ولا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا و مالك كوچكترين سود و زياني براي خود نبوده، وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا و اختيار مرگ و زندگي و برانگيختن را ندارند. يعني آنها توانايي زنده كردن پس از مرگ را ندارند، پس مهمترين داوري عقل در مورد اين معبودان عبارت از بطلان خدايي آنان است، چرا كه عقل به فاسدبودن آن [بتها] و فاسد بودن عقل كسي كه آنها را به خدايي گرفته و در آفرينش مخلوقات شريك آفريننده قرار داده است قضاوت مينمايد، زيرا خداوند آنها را در آفرينش مخلوقات شريك خود قرار نداده است، خداوندي كه سود و زيان و منع وعطا در دست اوست. و اوست كه زنده ميكند و ميميراند و مردگان را بر ميانگيزد و در روز رستاخيز آنان را گرد ميآورد. و خداوند برايشان دو سرا قرار داده است: سراي شقاوت و خواري، و سراي موفقيت و سعادت و نعمت پايدار و هميشگي را براي كسي در نظر گرفته است كه معبود را تنها خدا بداند.

آيهي6-4:

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاؤُوا ظُلْمًا وَزُورًا  و كافران گفتند: «اين [قرآن] دروغي بيش نيست كه [محمد] خود آن را به هم بافته است، و گروهي ديگر او را بر آن ياري دادهاند». به درستي كه ستم و دروغ به ميان آوردهاند.

وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا و گفتند: «افسانههاي پيشينيان است كه آن را باز نوشته است، و چنين افسانههايي سحرگاهان و شامگاهان بر او خوانده ميشود».

قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا بگو: «آن را ذاتي فرو فرستاده است كه هر رازنهاني را كه در آسمانها و زمين است ميداند. بيگمان او آمرزگار و مهربان است».

وقتي صحت توحيد و بطلان شرك را با دليل قاطع و روشن ثابت نمود، درستي و صحت رسالت و باطل بودن گفتة كسي كه با آن مخالفت ورزيده و بر آن اعتراض كرده است را نيز اثبات نموده و فرمود: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاؤُوا ظُلْمًا وَزُورًا كفر كافران باعث شد تا در مورد قرآن و پيامبر بگويند:اين قرآن دروغي است كه محمد آن را ساخته و پرداخته كرده است و به خدا نسبت داده و گروهي ديگر او را بر اين كار ياري كردهاند.

خداوند سخن آنها را رد نمود و بيان كرد كه اين تكبر و لجاجت و عين ستمگري و دروغگويي آنان است، و چنين چيزي در عقل كسي نميگنجد، چرا كه آنها پيامبر (ص) را بيشتر از همة مردم ميشناسند، و كمال صداقت و امانتداري و نيكوكاري او را ميدانند. و امكان ندارد كه پيامبر و هيچ مخلوق ديگري از طرف خود چيزي مانند اين قرآن را كه بزرگترين و بالاترين سخن است بياورد، و پيامبر (ص) نزد هيچ كسي نرفته است تا او را در ساختن قرآن ياري نمايد، بلكه كافران اين سخن را از روي ستمگري و دروغگويي ميگويند.

و از جمله گفتههاي كافران در مورد قرآن اين است كه گفتند: آنچه محمد (ص) آورده است،  أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ افسانههاي پيشينيان است كه مردم از دهان يكديگر فرا ميگيرند، و هر يك آن را نقل مينمايد، و محمد از كسي خواسته است تا اين افسانهها را برايش بنويسد، فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا و چنين افسانههايي سحرگاهان و شامگاهان بر او خوانده ميشود. كافران در اين سخن خود مرتكب چند گناه بزرگ شدند كه عبارتند از:

1-آنها پيامبر (ص) را كه نيكوترين و راستگوترين مردم بود به دروغگويي و جسارت متهم كردند.

2- در مورد قرآن كه راستترين و بزرگترين سخن است گفتند: دروغ و افترا است.

3- نيز گفتند آنها ميتوانند همانند اين قرآن را بياورند، و مخلوق ناقص ميتواند با خالقي كه از هر جهت كامل است در يكي از صفاتش كه كلام است برابري كند و مانند آن را بياورد.

4- در حالي كه پيامبر (ص) را ميشناختند و بيشتر و بهتر از همة مردم ميدانستند كه او نوشتن بلد نيست و به نزد كسي كه نوشتن بلد است نميرود اما باز هم چنين خيالي را در سر ميپروراندند.

بنابر اين خداوند سخن آنها را رد نمود و فرمود: قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بگو: ذاتي اين قرآن را نازل كرده است كه علم و آگاهي او همة چيزهاي پنهان و پيدايي را كه در آسمانها و زمين است فراگرفته است. همانگونه كه فرموده است: و انه لتنزيل رب العلمين نزل به الرواح الامين علي قليلك لتكون من المذرين و بيگمان آن را پروردگار جهانيان نازل كرده، و روحالامين [=جبرئيل] آن را در قلب تو نازل نموده است تا از بيم دهندگان باشي.

خداوند حجت را بر مشركين اقامه نموده است، زيرا ذاتي كه قرآن را نازل نموده علم  آگاهياش همه چيز را احاطه كرده است، پس محال است مخلوقي به دروغ اين قرآن را ساخته باشد و به خدا نسبت داده و بگويد: اين از جانب خدا است! در حالي كه از طرف خدا نيست، و ريختن خون مخالفان خود و گرفتن اموالشان را حلال بداند، و ادعا نمايد كه خداوند اين را به او گفته است، در حالي كه خداوند همه چيز را ميداند، با و جود اين او را ياري و كمك نمايد، و بر دشمنانش پيروز گرداند و بر جان و سرزمين آنها مسلط گرداند. و بر جان و سرزمين آنها مسلط گرداند. پس هيچكس نميتواند اين قرآن را انكار كند، مگر اينكه نخست علم الهي را انكار كند، سپس قرآن را انكار نمايد. و هيچ گروهي از انسانها بر اين باور نيستند، جز فلاسفة دهري كه خدا را قبول ندارند.

و ذكر علم همه جانبه و فراگير الهي آنها را بر انديشيدن در قرآن تحريك مينمايد، و اگر آنها در قرآن بيانديشند از علم و احكام الهي چيزهايي را ميبينند كه قاطعانه دلالت مينمايد قرآن از سوي داناي پنهان و پيدا نازل شده است. و با اينكه كافران توحيد و رسالت را انكار كردند اما لطف خداوندي آنها را رها نكرد و بر آنان ستم ننمود، بلكه آنان را به توبه و بازگشت به سوي خود فرا حواند و به آنان نويد داد كه اگر توبه كنند و به سوي خدا بازگردند و آمرزش و رحمت الهي آنها را در بر خواهد گرفت.

إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا بيگمان خداوند آمرزنده است. يعني مرتكبان جنايت و گناهان را ميآمرزد، به شرطي كه اسباب آمرزش را فراهم آورند. و اسباب آمرزش دست كشيدن و باز آمدن از گناهان و توبه كردن است. رَّحِيمًا و با آنان مهربان است، چرا كه فوراً آنان را عذاب نميدهد، در حاليكه آنها موجبات عذاب را فراهم آوردهاند. و با آنها مهربان است، چون توبة آنان را پس از آن كه مرتكب گناه شدند، ميپذيرند، و گناهان گذشته آنان را از بين برده و نيكيهايشان را ميپذيرد. و كسي را كه از نزد او گريخته، چون باز آيد او را در نزد خود ميپذيرد، و حسناتش را قبول ميكند و به وي روي ميآورد و به جايگاه مطيعان و منيبان ميرساند.

آيهي 14-7:

وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا و گفتند: «اين پيامبر را چه شده است كه غذا ميخورد و در بازارها راه ميرود؟! چرا فرشتهاي به سوي او فرستاده نشده است تا به او هشدار دهنده باشد؟!

أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا يا چرا گنجي [از آسمان] به سوي او انداخته نشده است، يا چرا باغي ندارد كه از [ميوههاي] آن بخورند؟! و ستمگران گفتند" «شما جز از يك انسان جادو زده پيروي نميكنيد؟!

انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا بنگر چگونه براي تو مثلها زدند، و گمراه شدند، و هيچ راهي نمييابند.

تَبَارَكَ الَّذِي إِن شَاء جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِّن ذَلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُورًا بزرگوار است خداوندي كه اگر بخواهد برايت بهتر از اين ميسازد؛ باغهايي كه در آنها جويبارها و رودها روان است، و براي تو كاخها قرار دهد.

بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا بلكه قيامت را دروغ انگاشتند، و ما براي كسي كه قيامت را دروغ انگارد دوزخ را فراهم ديدهايم.

إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا هنگامي كه [جهنم] آنان را از دور ميبيند خشم و خروشي از آن ميشنوند.

وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَكَانًا ضَيِّقًا مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنَالِكَ ثُبُورًا و چون در آنجا دست و پا بسته به جاي تنگي از آتش دوزخ افكنده شوند در آنجا مرگ و نابودي را به فرياد ميخوانند.

لَا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَادْعُوا ثُبُورًا كَثِيرًا امروز يك بار نابودي مخواهيد [بلكه براي خود]بارها نابودي بطلبيد.

اين از گفتههاي كساني است كه پيامبر را تكذيب كرده و رسالت او را مورد طعن قرار داده و معترضانه ميگفتند: چرا فرشتهي بر او نازل نشده، و چرا پادشاه نيست، و چرا فرشتهاي او را در امر رسالت ياري نميكند؟! پس گفتند: مَالِ هَذَا الرَّسُولِ اين پيامبر را چه شده است؟! يعني از روي تمسخر ميگفتند: اين شخص كه ادعاي رسالت ميكند، چرا يَأْكُلُ الطَّعَامَ غذا ميخورد، غذا خوردن كه از ويژگيهاي انسان است، چرا فرشتهي به عنوان پيامبر فرستاده نشده است كه غذا نخورد و به آنچه انسانها نياز دارند نياز نداشته باشد؟! وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ و چرا در بازارها براي خريد و فروش راه ميرود؟ زيرا اين چيزها- به گمان آنان- شايستة كسي نيست كه پيامبر باشد. با اينكه خداوند متعال فرموده است: و ما ارسلنا قبلك من المرسلين الا انهم ليأكلون العام و يمشون في الاسوق و ما پيش از تو پيامبراني را نفرستادهايم مگر اينكه آنها غذا خورده و در بازارها راه ميرفتند. لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ چرا همراه او فرشتهي نازل نشده كه وي را معاونت و ياري نمايد؟! فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا و همراه او مردم را بيم دهد؟ آنها گمان ميبردند كه او.براي انجام رسالت كافي نيست، و توانايي انجام دادن آن را ندارد.

أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ يا اينكه گنجي از آسمان به سوي او انداخته شود، گنجي بيرنج. أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا يا اينكه باغي داشته باشد كه از ميوههاي آن بخورد تا به وسيلة آن باغ براي طلب روزي از رفتن به بازارها بينياز گردد. وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا و ستمگران گفتند:- و ستمشان آنها را به گفتن چنين سخني واداشت، نه از روي اشتباه- شما جز از مرد جادوزدهاي پيروي نميكنيد. اين را گفتند در حالي كه كمال عقل و گفتار نيك و سالم بودن پيامبر را از همة عيبها ميدانستند. و از آنجا كه سخنان كافران بسيار عجيب بود، خداوند متعال فرمود: انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ بنگر چگونه براي تو مثلها زدند. و آن مثلها اين بود كه ميگفتند: چرا پيامبر فرشته نيست و ويژگيهاي انساني دارد؟ و چرا فرشتهي همراه او فرستاده نشده است؟! زيرا بر انجام آنچه ميگويد توانايي ندارد. و چرا گنجي از آسمان به سوي او فرود نميآيد؟ و يا باغي ندارد؟ كه او را از رفتن به بازارها بينياز كند؟ و يا اينكه ميگفتند: او ديوانه و جادوزده است.

فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا آنها گفتههاي متضادي بر زبان آوردند كه سراسر جهالت و گمراهي و بيخردي بود، و هيچ هدايتي در آن وجود نداشت. و هيچ يك از اين گفتهها نميتواند كوچكترين شبههاي در رسالت او ايجاد كند، و انسان عاقل با كمترين تأملي در گفتههاي آنان به پوچ و باطل بودن آن يقين حاصل كرده و ديگر نيازي به رد آن ندارد. بنابراين خداوند آدمي را به انديشيدن فرمان داده است، تا در گفتههاي آنها بيانديشد و بنگرد كه آيا سخنان آنان ميتواند انسان را از يقين كردن به رسالت و صداقت پيامبر باز دارد؟

بنابراين خداوند خبر داد كه او ميتواند خير فراواني در دنيا به پيامبر بدهد، پس فرمود: تَبَارَكَ الَّذِي إِن شَاء جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِّن ذَلِكَ بزرگوار و خجسته است ذاتي كه اگر بخواهد بهتر از آنچه كه آنها ميگفتند برايت مهيا سازد. سپس آن را توضيح داد و فرمود: جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُورًا باغهايي كه رودها در زير آن روان است، و براي تو كاخهاي مجلل و بلند قرار دهد. پس او از انجام چنين كاري ناتوان نيست، اما چون دنيا نزد خداوند در نهايت پستي و حقارت قرار دارد، به دوستان و پيامبرانش اندازهاي را داده كه حكمت او اقتضا نموده است، و اين پيشنهاد دشمنان كه ميگويند چرا رزق بسيار فراوان به آنان داده نشده است، ستم و جسارت است.

و از آنجا كه اين گفتهها بيمحتوا و فاسد بود، خداوند خبر داد كه سخنان آنها در راستاي طلب حق و پيروي از دليل نيست، بلكه اين حرفها را از روي لجاجت و ستمگري و دروغ انگاشتن حق بر زبان جاري ميكنند، و چون دلهايشان سرشار از مخالفت و ستمگري و نپذيرفتن حق است چنين كلماتي از زبانشان بيرون ميآيد.

بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ بلكه همة اينها بهانه بوده و حقيقت قضيه اين است كه آنها قيامت را دروغ انگاشتند. و راهي براي هدايت تكذيب كنندة لجوج كه از حق پيروي نميكند، نيست، و مجادله كردن با او مفيد واقع نخواهد شد بلكه بايد عذاب بر او نازل شود. بنابراين فرمود: وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا و براي كسي كه قيامت را دروغ انگارد دوزخ را فراهم ديدهايم. يعني آتشي بزرگ كه به شدت سوزان است و بر اهل آن خشمگين و صداي شعلههاي آن شديد است.

إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكَانٍ بَعِيدٍ هر گاه جهنم از راه دور آنان را نظاره كند، و قبل از رسيدن آنها به آتش جهنم و قبل از اينكه آتش به آنها برسد، سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا صداي خشم آلوده آتش را ميشنوند كه دلها را تكان ميدهد و از جاي بر ميكند و نزديك است از ترس آن بيمرند. آتش جهنم بر آنها خشمگين ميشود، چون پروردگارش بر انها خشم گرفته است، و به خاطر فزوني كفر و بدي آنها شعلههايش هر دم بيشتر ميشود.

وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَكَانًا ضَيِّقًا مُقَرَّنِينَ به هنگام عذابشان كه در وسط آتش جهنم هستند، به جاي تنگي از آن افكنده شوند كه افراد روي هم انباشته شده و با زنجير دستها و پاهايشان بسته شده است، و در بدترين مكان زنداني شوند، دَعَوْا هُنَالِكَ ثُبُورًا در آنجا مرگ و نابودي را به فرياد ميخوانند، و براي نابودي و خواري و رسوايي خود دعا ميكنند، چرا كه ميدانند ستمگر و متجاوزند، و خداوند آفريننده در مورد آنها به عدالت و دادگري رفتار كرده و آنها را به سبب اعمالشان در اين جايگاه قرار داده است. و اين دعا و كمك خواستن برايشان سودي ندارد، و آنها را از عذاب خداوند نجات نميدهد.

يعني به انها گفته ميشود كه لَا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَادْعُوا ثُبُورًا كَثِيرًا امروز يك بار نه، بلكه بارها و بارها براي خود نابودي بخواهيد. يعني اگر گفته و طلبتان چندين برابر شود جز غم و اندوه و ناراحتي به شما نميافزايد.

آيهي 16-15:

قُلْ أَذَلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاء وَمَصِيرًا بگو: «آيا اين بهتر است يا بهشت جاويداني كه به پرهيزگاران وعده داده شده است كه پاداش وقرارگاه ايشان است؟!

لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاؤُونَ خَالِدِينَ كَانَ عَلَى رَبِّكَ وَعْدًا مَسْؤُولًا هر چه بخواهند در آنجا دارند، و براي هميشه در آنجا خواهند ماند، [اين] وعدهايست كه تحقق آن بر عهدة خداوند است.

وقتي سزاي ستمگران را بيان كرد، پاداش پرهيزگاران را نيز بيان نمود و فرمود: قُلْ بيخردي آنها را بيان كن و اينكه مضر را بر مفيد برگزيدهاند و به آنها بگو: أَذَلِكَ آيا آن عذابي كه بر شما مقرر شده است، خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ بهتر ميباشد يا بهشت جاويداني كه به پرهيزگاران وعده داده شده است؟ بهشتي كه توشة آن تقوا است؟ پس هر كس تقوا داشته باشد خداوند اين بهشت را به او وعده داده است، كَانَتْ لَهُمْ جَزَاء كه پاداش پرهيزگاري و تقواي آنها است وَمَصِيرًا و بازگشتگاه آنها است و به سوي آن باز ميگردند، و در آن مستقر ميشوند، و براي هميشه در آن ميمانند.

لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاؤُونَ هر چه كه بخواهند و ميل و آرزويشان باشد برايشان فراهم شده است؛ از خوردنيها و نوشيدنيهاي لذيذ و لباسهاي با ارزش و زنهاي زيبا و كاخهاي بلند و باغهاي دلكش و ميوههايي كه به خاطر زيبايي و تنوع آن هر كس آنها را ببيند يا بخورد شادمان ميشود، و رودهايي كه در پايين دست باغهاي بهشت روانند، هر كجا كه بخواهند آن را ميبرند، و چشمههايي از آب زلال ميجوشانند، و جويبارهاي شراب كه براي نوشندگان لذت بخش است، و جويبارهاي عسل پاك و صاف، و بوهاي خوش، و مسكنهاي مجلل، و صداها و ترنمهاي دلانگيز و دل ربا، و ديدار با برادران، و بهرهمند شدن از ديدار دوستان برايشان فراهم است، و هر چه بخواهند به آنان ميرسد. و بالاتر از همة اينها نگاهكردن به چهرة پروردگار مهربان، و شنيدن سخن او، و بهرهمند شدن از قرب او، و به دست آوردن رضاي او، و ايمن شدن از خشم و ناخشنودي اوست. و اين نعمت همواره و هميشه خواهد بود و در گذر زمان بر آن افزوده ميشود. كَانَ وارد شدن و رسيدن به اين بهشت، عَلَى رَبِّكَ وَعْدًا مَسْؤُولًا وعدة خدا است كه بندگان پرهيزگارش با زبان قال و با زبان حال تحققش را از او خواستهاند. پس كداميك از اين دو سرا بهتر است و بايد ترجيح داده شود؟

و كدام دسته از افراد بهتر و عاقلتراند؛ آنهايي كه براي سراي شقاوت و بدبختي كار ميكنند، يا آنهايي كه براي سراي سعادت عمل مينمايند؟ شما بگوييد اي خردمندان؟! حق و راه روشن شده است، و كسي كه كوتاهي ورزد عذري ندارد.

اي خداوند بزرگوار كه براي گروهي شقاوت و براي گروهي سعادت را مقدر نمودهاي! اميدواريم كه ما را از زمرة كساني بگرداني كه برايشان خوبي، و افزون بر آن نوشتهاي. بار خدايا! از سرنوشت اهل شقاوت به تو پناه برده و از تو ميخواهيم كه ما را به اين سرنوشت دچار نگرداني.

آيهي 20-17:

وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هَؤُلَاء أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ روزي كه خداوند آنان را و آنچه بجز خدا ميپرستيدند گرد ميآورد، و [به معبودان] ميگويد: «آيا شما اين بندگان مرا گمراه كردهايد، يا اينكه خود راه را گم كردهاند؟»

قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاء وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا آنان [در پاسخ] ميگويند: «تو منزه و پاكي، ما را نسزد كه به غير از تو دوستاني برگيريم، بلكه آنان و پدرانشان را بهرهمند ساختي تا آنجا كه ياد تو را فراموش كردند، ومردماني هلاك شده بودند».

فَقَدْ كَذَّبُوكُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِيعُونَ صَرْفًا وَلَا نَصْرًا وَمَن يَظْلِم مِّنكُمْ نُذِقْهُ عَذَابًا كَبِيرًا ايشان سخنان شما را تكذيب كردند، پس بازگرداند [عذاب الهي] و ياري دادن [خود] توان نداريد، و هر كس از شما ستم كند عذاب بزرگي را بدو ميچشانيم.

وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا و ما پيش از تو پيامبراني را نفرستادهايم مگر اينكه غذا ميخوردند و در بازارها راه ميرفتند و ما برخي از شما را وسيلة امتحان برخي ديگر قرار دادهايم. آيا شكيبايي ميورزيد ؟ پروردگارت همواره بيناست.

خداوند متعال از حالت مشركان و معبوداني كه انباز خدا ميكردند در روز قيامت خبر ميدهد، و از بيزاري جستن آنها از كساني كه آنها را پرستش ميكردند و باطل بودن تلاش پرستش كنندگان سخن ميگويد. پس ميفرمايد: وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ و روزي كه خداوند تكذيب كنندگان مشرك را حشر ميكند، وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ و آنچه را كه به جاي خدا ميپرستيدند گرد ميآورد، و كساني را كه معبودان باطل را پرستش ميكردند سرزنش كرده و ميگويد : أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هَؤُلَاء أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ آيا شما اين بندگانم را فرمان داديد تا شما را عبادت كنند، و اين كار را برايشان آراستيد، يا آنها خودشان به پرستش و عبادت شما پرداختند؟!

قَالُوا سُبْحَانَكَ پس خداوند را از چيزهائي كه مشركين شريك او ساخته بودند منزه و بدور دانسته و گفتند ما از اين كار بيزاريم مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَا شايستة ما نيست، و براي ما زيبنده نيست كه دوستان و سرپرستاني جز تو براي خود برگزينيم، وآنها را پرستش كنيم و به فرياد بخوانيم. چرا كه به عبادت تونيازمنديم و از عبادت غير تو بيزاريم، پس چگونه كسي را فرمان ميدهيم كه ما را عبادت كند؟ چنين چيزي امكان ندارد.

يا ميتوان گفت معني چنين است: سُبْحَانَكَ تو پام منزه هستي «مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاء » براي هيچ كسي شايسته نيست كه ما را ولي و سرپرست خود و شريك تو بگرداند و به جز تو ما را پرستش نمايد. از اين كه جز تو سرپرستان و ياوراني براي خود برگزينيم و اين مانند گفتة عيسي بن مريم عليه السلام است: و اذا قال الله يعيسي ابن مريم انت قلت للناس اتخذوني و امي اليهن من دون الله قال سبحنك ما يكون لي ان أقول ما ليس لي بحق إن كنت قلته فقد علمته تعلم ما في نفسي و لا اعلم ما في نفسك انك انت علم الغيوب ما قلت لهم الا ما امرتني به أن اعبدوا الله ربي و ربكم» و آنگاه كه خداوند ميفرمايد: «اي عيسي پسر مريم! آيا تو به مردم گفتي كه من و مادرم را به جاي الله به عنوان دو معبود برگيريد؟». عيسي گويد: «پاك و منزه هستي! مرا نسزد كه چيزي بگويم كه حق من نيست. اگر من آن را گفتهام تو آن را ميداني، تو ميداني آنچه در نفس من است، و من آنچه را در نفس تو است نميدانم. بيگمان تو داناي پنهانيها هستي من به آنان جز آنچه مرا به آن فرمان دادهاي، نگفتهام، و آن اينكه خدا را پرستش كنيد كه پروردگار من و شماست».

و خداوند متعال ميفرمايد: و يوم يحشرهم جميعاً ثم يقول للمئكه اهولا اياكم كانوا يعبدون قالوا سبحنك انت ولينا من دونهم بل كانوا يعبدون الجن اكثرهم بهم مؤمنون و روزي كه همة آنان را گرد ميآورد، سپس به ملائكه ميگويد: «آيا اينها شما را پرستش كردهاند؟» گويند: «پاك هستي! تو به جاي آنها ياور ما هستي، بلكه جنها را پرستش ميكردند، و بيشترشان به آنها ايمان داشتند».

و اذا حشر الناس كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم كافرين و هنگامي كه مردم گرده آورده شوند آنان دشمن ايشان خواهند شد و به عبادت آنها كفر ميورزند.

پس وقتي خودشان را تبرئه كردند و اعلام نمودند كه مردم را براي پرستش غيرخداوند فرا نخوانده و آنها را گمراه نكردهاند، عامل گمراهي مشركين را بيان مينمايند، پس گويند: وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ بلكه آنان و پدرانشان را از لذتها و شهوات دنيا و خواستههاي نفساني بهرهمند ساختي، حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ تا اينكه به لذتهاي دنيا مشغول شدند، و به شهوتهاي روي آوردند و به دنيا چسبيدند و دينشان را از دست دادند، و ياد خدا را فراموش كردند وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا و آنها گروهي بودند كه خيري در آنها نبود و شايستة كار درستي نبودند. پس مانعي را كه آنان را از پيروي نمودن از هدايت بازداشت، بيان كردند، و آن را برخورداري از دنيا- دنيايي كه آنان را از هدايت باز داشت- و نبودن مقتضي هدايت بود، و نبودن مقتضي هدايت يعني آنان سزاوار هدايت نيستند، و وقتي كه مقتضي هدايت در كار نباشد و مانع آن وجود داشته باشد هر شر و هلاكتي در آنان يافت ميشود.

وقتي معبودانشان از آنها بيزاري جستند خداوند با نكوهش و سرزنش به پرستش كنندگان مشرك فرمود: فَقَدْ كَذَّبُوكُم بِمَا تَقُولُونَ شما كه ميگفتيد اينان ما را منحرف كرده و به عبادت خود فرا خواندند، و به ما قول دادند كه در نزد خدا بر ايمان شفاعت كنند، اينك شما را تكذيب كرده و به بزرگترين دشمنان شما تبديل شدهاند! پس عذاب بر شما ثابت و محقق است. فَمَا تَسْتَطِيعُونَ صَرْفًا پس شما نميتوانيد عذاب را از خود بازگردانيد؛ و نميتوانيد فديه و بلاگرداني بپردازيد.

 وَلَا نَصْرًا و نميتوانيد خود را ياري كنيد، چون ناتوان هستيد و ياري كنندهاي نداريد. اين حكم گمراهان جاهلي است كه تقليد ميكنند كه حكم بسيار بدي است، و سرنوشت زشتي نيز در انتظار آنان است. ولي كسي از آنها كه حق را دانسته اما از آن روي برتافته است، خداوند در حق او ميفرمايد: وَمَن يَظْلِم مِّنكُمْ و هر كس از شما از روي ستم و عناد حق را ترك گفته و ستمگري نمايد، نُذِقْهُ عَذَابًا كَبِيرًا عذاب بزرگي بدو ميچشانيم كه اندازة آن را نميتوان دريافت.

سپس خداوند متعال در پاسخ تكذيب كنندگان كه ميگفتند: مال هذا الرسول ياكل الطعام و يمشي في الاسواق اين پيامبر چرا غذا ميخورد و در بازارها راه ميرود، فرمود: وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ ما پيامبران را جسمهايي نيافريدهايم كه غذا نخورند، و نيز آنان را فرشته نگرداندهايم، پس آنان الگوي تو هستند، و اما فقر و توانگري آزمايش و حكمتي است از جانب خدا همانطور كه فرموده است: وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً و برخي از شما را وسيله امتحان و آزمايش برخي ديگر قرار دادهايم.

پس پيامبر آزمايشي است براي كساني كه به سوي انها فرستاده شده تا فرمانبرداران از نافرمانان جدا شوند. و پيامبران را با فراخواندن مردم مورد آزمايش قرار داديم. و توانگري آزمايشي است براي فقير، و فقر آزمايشي است براي ثروتمند و اينگونه تمام آفريدهها در اين جهان آزموده ميشوند، و اين دنيا سراي آزمايش و امتحان و گرفتار شدن به مصيبت است، و هدف از اين آزمايش اين است أَتَصْبِرُونَ [تا معلوم شود] كه آيا شكيبايي ميورزيد؟ و وظيفة خود را انجام ميدهيد؟ پس خداوند شما را پاداش ميدهد. يا اينكه شكيبايي نميكنيد و سزاوار مجازات ميشويد. وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا و پروردگارت بيناست و به احوال شما آگاه ميباشد. و هر كس را كه شايستة رسالت خود بداند برميگزيند، و فضايل خود را به او اختصاص ميدهد. و كارهايتان را ميداند و شما را بر آن سزا و جزا ميدهد؛ اگر كارهايتان خوب باشد به شما پاداش نيك، و اگر بد باشد به شما سزاي بد ميدهد.

آيهي 23-21:

وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًاو كساني كه به لقاي ما اميد ندارند، ميگويند: «چرا فرشتگان پيش ما نميآيند؟ يا چرا پروردگار خود را نميبينيم؟». به راستي آنان خويشتن را بزرگ پنداشتند و سخت سركشي كردند.

يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا روزي كه فرشتگان را ميبينند، آن روز گناهكاران هيچ مژدهاي ندارند و ميگويند: «نصيبي جز حرمان نداريد».

وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا و ما به سراغ تمام اعمالي كه آنان انجام دادهاند، ميرويم سپس آن را چون غبار بر باد رفته ميگردانيم.

كساني كه پيامبر و وعده و وعيد خدا را تكذيب كردند. و آنها كه در دلشان هراسي از هشدار خدا و تهديد او، و اميدي به ملاقات پروردگار نداشتند، گفتند: لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا چرا فرشتگان بر ما فرود نميآيند كه بر صحت رسالت تو گواهي دهند، و تو ار تاييد نمايد؟ و يا به صورت پيامبر فرستاده نشدهاند؟ و چرا ما پروردگار خود را نميبينيم كه با ما گفتگو كند و به ما بگويد اين پيامبر من است و از او پيروي كنيد؟ اين مخالفت با پيامبر به وسيلة چيزي است كه نميتواند ابزاري براي مخالفت باشد، زيرا آنها از روي تكبر و خود بزرگبيني چنين ميگفتند.

لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ همانا آنها خود را بزرگ پنداشتند كه چنين پيشنهاد نمودند و چنين جرأتي به خود دادند. مگر شما اي نيازمندان بيچاره! كي هستيد كه ميخواهيد خداوند را ببينيد، و گمان ميبريد اثبات رسالت و نبوت منوط به آن است؟! و چه تكبري بزرگتر از اين است؟! وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًاو سخت سركشي كردند. و در برابر حق به شدت مقاومت و سنگدلي نمودند، پس دلهاي آنان از سنگ سختتر و از آهن سفتتر شد و در برابر پذيرش حق نرم نگرديد، و به سخن اندرزگويان و خيرخواهان گوش ندادند. بنابراين آنگاه كه بيم دهنده به نزد آنها آمد موعظه و پند دادن در آنها كارساز نگرديد و آنان از حق پيروي نكردند، بلكه در مقابل راستگوترين مردمان و خيرخواهترين آنها و در برابر آيات روشن الهي به روي گرداني و تكذيب روي آوردند.پس فراتر از اين تكبر و گردنكشي چيست؟! بنابراين اعمال آنها باطل شد و از بين رفت و به شدت زيانمند شدند. يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ روزي كه فرشتگان را ميبينند و آن روز گناهكاران هيچ مژدهاي ندارند. زيرا آنان زماني فرشتگان را ميبينند كه عذاب را بر آنها فرود آوردند. پس اولين مرحلة ديدن فرشتگان به هنگام مرگ است، وقتي فرشتگان پيش آنها ميآيند: و لو تري اذا الظلمون في غمرت الموت و الملئكه با سطوا ايديهم اخرجوا انفسكم اليوم تجزون عذاب الهون بما كنت تقولون علي الله غير الحق و كنتم عنء ايته تستكبرون اي كاش ستمگران را در گردابهاي مرگ ميديدي كه فرشتگان دستهايشان را [به سوي آنان] گشوده و [فرياد بر ميآورند:] «جانهايتان را بيرون آوريد؛ امروز به [سزاي] آنچه به ناحق بر خدا دروغ ميبستيد و در برابر آيات او تكبر ميكرديد، به عذاب خوار كننده كيفر مييابد».

سپس در قبر فرشتگان را ميبينيد وقتي كه نكير و منكر به سراغ آنها ميآيند و از آنان دربارة پروردگار و پيامبرش و دينشان ميپرسند، و پاسخي ندارند كه بتواند آنان را نجات بدهد. و فرشتگان آنان را عذاب ميدهند و نسبت به آنها هيچ مهرباني نشان نميدهند و نسبت به آنها هيچ مهرباني نشان نميدهند. سپس روز قيامت فرشتگان را ميبينند، وقتي كه آنها را به سوي جهنم ميبرند، سپس آنان را به نگهبانان جهنم تحويل ميدهند، نگهباناني كه مسئول عذاب دادنشان هستند، و به شكنجه و عذابشان ميپردازند. پس اين چيزي است كه آنها پيشنهاد كرده و خواستهاند. و اگر به گناه و جنايت خود ادامه دهند حتماً آن را خواهند ديد، و آن وقت از فرشتگان ميگريزند، اما راه گريزي ندارند.

وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا و فرشتگان به آنها ميگويند: «شما بهره و نصيبي جز محروميت [از رحمت خدا] نداريد».

يمعشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنقدوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنقذون الا بسلطن اي گروه جن و انس! اگر ميتوانيد، از كنارههاي آسمانها و زمين بگذريد! [اما بدانيد كه] جز با نيرويي [شگرف] نميتوانيد [از آنها] بگذريد.

وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ و ما به سراغ تمام كارهايي ميرويم كه آنها انجام داده، و اميدوار بودند باعث خير و خوشي آنها ميشود و با انجام آن خسته شدند، فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا سپس آنرا چون غبار بر باد رفته ميگردانيم. يعني آن را باطل ميكنيم و آن را از دست ميدهند و از پاداش آن محروم ميشوند، و بر آن مجازات ميگردند، چون آنها اين اعمال را انجام ميدادند بدون اينكه ايمان داشته باشند. و اين كارها به وسيلة افرادي انجام يافت كه خدا و پيامبرش را تكذيب ميكردند. بنابراين خداوند عملي را ميپذيرد كه مؤمن آن را انجام داده باشد؛ مؤمن مخلصي كه پيامبران را تصديق مينمايد و در آنجام آن از آنها پيروي ميكند.

آيهي34:

أَصْحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا بهشتيان در آن روز جايگاه و استراحتگاهشان بهتر و نيكوتر است.

در آن روز هولناك و فاجعهبار، أَصْحَابُ الْجَنَّةِ بهشتيان كه به خدا ايمان آورده و كار شايسته انجام داده و از پروردگار خود ترسيدهاند، خَيْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا جايگاه و استراحتگاه بهتري از جايگاه اهل جهنم دارند. يعني جايگاهشان در بهشت است كه جايگاهي دلكش است، و استراحت آنها كه خواب نيمروز است استراحتي كامل ميباشد، چون در بهشت هر نعمتي وجود دارد و هيچ چيزي صفاي آن را مكدر نمينمايد. به خلاف اهل جهنم كه جايگاهشان جهنم است، و آن بد جايگاه و استراحتگاهي است. و در اينجا صيغة تفضيل در جايي بكار گرفته شده كه يك طرف به كلي فاقد آن چيز است، چون هيچ نيكي و خيري در جايگاه و استراحت گاه اهل جهنم وجود ندارد. مانند اينكه خداوند فرموده است: ءالله خير اما يشركون آيا خدا بهتر است يا آنچه آنها انباز ميكنند؟!

آيهي29-25:

وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاء بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنزِيلًا و [به ياد آور] روزي كه آسمان به وسيلة ابر پاره پاره گردد و فرشتگان به وفور فرو فرستاده شوند.

الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا آن روز فرمانروايي راستين از آن خداوند مهربان است و آن روز براي كافران روز دشواري خواهد بود.

وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا و روزي كه ستمكار هر دو دست خويش را به دندان ميگزد و ميگويد: «اي كاش با رسول خدا راهي [راست در پيش] ميگرفتم!».

يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا واي بر من! اي كاش فلاني را به دوستي نميگرفتم!

لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا به راستي مرا از قرآن پس از آنكه [قرآن] به سوي من آمد گمراه ساخت و شيطان انسان را خوار ميدارد.

خداوند متعال از عظمت روز قيامت و شدايد و گرفتاريها و محنتهايي كه در آن روز دامنگير آدمي ميشود، سخن به ميان آورده و ميفرمايد: وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاء بِالْغَمَامِ و به يادآور روزي كه آسمان به وسيلهي ابر پاره پاره گردد، و آن ابري است كه خداوند از طريق آ» و از بالاي آسمانها فرود ميآيد، و آسمانها شكافته ميشوند و فرشتگان هر آسماني فرود ميآيند، و به صف ميايستند؛ يا همه در يك صف در پيرامون مردم قرار ميگيرند، و يا ابتدا فرشتگان يك آسمان صف ميبندند سپس فرشتگان ديگر آسمانها به صف ميايستند. منظور اين است كه فرشتگان به وفور و با قدرت پايين ميآيند و مردم را احاطه ميكنند و در برابر دستور پروردگارشان سخن نميگويند. پس در مورد انسان ضعيف و ناتوان چه گمان ميكني! به خصوص انساني كه با گناهان بزرگ به مبارزه خداوند برخاسته و اقدام به ناخشنود كردن او نموده و با گناهاني كه از آن توبه نكرده به نزد او آمده است؟! پس پادشاه آفريننده در مورد آنها حكم مينمايد، حكمي كه در آن هيچ ستمي نيست، و به اندازة ذرهاي بر كسي ستم نميكند. بنابراين فرمود: وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا و آن روز براي كافران بسيار سخت خواهد بود، به خلاف مؤمن كه آن روز براي او آسان ميگذرد.

يوم تحشر المتقين الي الرحمن و فذا و نسوق المجرمين ال جهنم وردا در آن روز پرهيزگاران را به صورت گروهي در نزد خداوند گرد ميآوريم، و گناهكاران را با زباني تشنه به جهنم ميبريم.

الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ فرمانروايي وحكومت حقيقي در روز قيامت از آن خداوند مهربان است، و براي هيچ انساني حكومت و نمادي از پادشاهي باقي نميماند و آنگونه كه در دنيا بودهاند نخواهند بود، بلكه پادشاهان و رعيتها و آزادگان و بردگان و اشراف و غيره همگي برابرند. و آنچه باعث آرامش و اطمينان خاطر ميشود اين است كه او پادشاهي و فرمانروايي روز قيامت را به اسم [رحمان] خود نسبت داده است، چرا كه رحمت او همه چيز را فرا گرفته و هر موجود زندهاي را تحت پوشش قرار داده، و جهان هستي را پر كرده، و دنيا و آخرت از رحمت و مهرباني او آباد گشته است. و هر كم و كاستي به وسيلة رحمت او از بين ميرود. و آن دسته از نامهاي الهي كه بر رحمت و مهرباني او دلالت مينمايند بر نامهايي كه بر خشم و غضبش دلالت ميكنند غلبه كردند. و رحمت او بر خشمش پيشي گرفته و بر آن غالب است. و انسان ضعيف را آفريده و به آن شرافت داده تا نعمتش را بر او كامل گرداند و او را به رحمت خويش بپوشاند.

و در روز قيامت انسانها خوار و فروتن نزد او حاضر ميگردند و منتظر حكم و قضاوت او هستند و منتظرند تا ببينند كه با آنها چه ميكند، در حاليكه خداوند از خود آنان و پدر و مادرشان نسبت به آنان مهربانتر است. پس به گمان تو چه معاملهاي با آنان خواهد كرد؟! بنابراين جز كسي كه خود هلاك را هلاك كرده است كسي به نزد او هلاك نميشود، و از رحمت و مهرباني او كسي بيرون نميرود مگر آن كه شقاوت و بدبختي بر وي چيره شده و عذاب بر او محقق گشته است. وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ و در آن روز كسي كه با شرك و كفر ورزيدن و تكذيب پيامبران بر خود ستم كرده است از شدت تأسف و حسرت و اندوه هر دو دستش را به دندان ميگزد، يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا و ميگويد: «اي كاش به همراه پيامبر راهي براي ايمان آوردن به او و تصديق و پيروي كردنش بر ميگرفتم!».

يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا اي كاش فلان دوست كه عبارت از شيطان انسي يا جني است را به عنوان دوست خود برنميگزيدم! و با خيرخواهترين مردم و نيكوترين ومهربانترينشان دشمني نميكردم، و با سرسختترين دشمن خود دوستي نميكردم، چرا كه دوستي من با او چيزي جز بدبختي و زيان و رسوايي و هلاكت براي من به با نياورد.

لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِي به درستي بعد از آن كه قرآن به دستم رسيد [آن شيطان] مرا گمراه نمود، و گمراهيام را برايم آراسته كرد و من را فريب داد. وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا و شيطان انسان را خوار ميكند؛ باطل را براي او ميآرايد و حق را در نظر او زشت جلوه ميدهد،و وعدههايي به او ميدهد، سپس او را تنها ميگذارد و از وي بيزاري ميجويد. همانطور كه شيطان به همة پيروانش در روز قيامت، آنگاه كه كار تمام ميشود و خداوند حساب خلايق را تمام ميكند، ميگويد: الشيطن لما قضي الامر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم و ما كان لي عليكم من سلطن الا أن دعوتكم فاستجبتم لي فلا تلوموني و لوموا أنفسكم مآ انا بمصرخكم و ما أنتم بمصرخي اني كفرت بمآ اشركتمون من قبل «خداوند به شما وعدة راستين داد، و من [نيز] به شما وعدة دادم، و خلاف آن را كردم. و من بر شما سلطهاي نداشتم مگر اينكه شما را فرا خواندم و شما [هم] اجابت كرديد، پس مرا ملامت نكنيد، و خودتان را ملامت نماييد. من امروز نميتوانم به فرياد شما برسم، و شما هم فريادرس من نيستيد، من به آنچه شما قبلاً شرك ميورزيديد كفر ميورزم [و آن را قبول ندارم]. پس بنده بايد فرصت را غنيمت بداند و آنچه را كه برايش ممكن است دريابد، قبل از آنكه ناممكن شود، و با كسي دوستي نمايد كه دوستي او ماية خوشبختياش ميشود، و با كسي دشمني ورزد كه دشمني كردن با وي به نفعش ميباشد، و دوستي كردن با او برايش زيانآور است.

آيهي 31-30:

وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا و پيامبر ميگويد: «پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها نموده و از آن دوري كردهاند».

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا و اينگونه براي هر پيامبري دشمناني از گناهكاران قرار داديم، و همين بس كه خداي تو راهنما و ياور باشد.

وَقَالَ الرَّسُولُ و پيامبر پروردگارش را صدا ميزند و از روي گرداني قومش از آنچه كه به نزد آنها آورده است شكايت نموده، و تأسف ميخورد و ميگويد: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا پروردگارا! قومي كه مرا به سوي آنها فرستادهاي تا هدايتشان كنم و پيام شما را به گوش آنان برسانم اين قرآن را رها كردهاند. يعني از آن روي برتافته و دوري كرده و آن را ترك نمودهاند، با اينكه بر آنها لازم بود كه فرمان قرآن را اطاعت نمايند و به احكام آن روي آورند و به دنبال آن حركت كنند.

خداوند پيامبر را دلجويي داده و او را خبر ميدهد كه اين مردم پيشينياني داشتند كه كارهاي اينها را ميكردند، و فرمود: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِينَ و اينگونه براي هر پيامبري گروهي از گناهكاران را كه صلاحيت برخورداري از هيچ خبري را نداشتند و پاكيزه وپاكدل نبودند، دشمن ساختهايم كه با آنها مخالفت ميورزند، و سخن آنها را رد ميكنند، و به وسيلةباطل با آنان مجادله مينمايند، اما سرانجام حق بر باطل فايق ميآيد و حق و روشن ميگردد و مخالفت باطل با حق باعث ميشود تا حق بيشتر واضح و روشن شود، و بيشتر راهنما گردد. و پاداشي كه خداوند به اهل حق عطا ميكند، و سزايي كه به اهل باطل ميدهد روشن ميشود. پس بر آنها غم مخور و خود را در حسرت آنان از بين نبر.

وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا و همين بس كه خداي تو ياور و راهنما باشد؛ تو را راهنمايي كند، و منافع دين و دنياي خود را به دستآوري، و تو را بر دشمنانت ياري دهد و هر امر ناپسند و ناگواري را در امر دين و دنيا از تور دور نمايد. پس به اين بسنده كن و بر خدا توكل نما.

آيهي 33-32:

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا و كافران گفتند: «چرا قرآن يكباره بر او فرستاده نشد؟» اينگونه [آن را قسمت قسمت نازل كرديم] تا دل تو را پابرجا و استوار داريم، و آن را آرام آرام فرو ميخوانيم.

وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا و [اين كافران] در حق تو مثلي نميآورند مگر اينكه ما برايت [پاسخي] راستين و نيكتر ميآوريم.

اين از جمله پيشنهادات كفار است كه نفس شومشان به آنان القا ميكرد. بنابراين گفتند:

لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً چرا قرآن يكجا بر او فرستاده نشد؟ چه مانعي وجود دارد كه قرآن اينگونه نازل شود؟ بلكه نازل شدن آن به اين صورت بهتر و كاملتر است! بنابراين خداوند فرمود كَذَلِكَ اين گونه ما قرآن را به صورت متفرق و جدا جدا نازل كرديم لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ تا دل تو را با آن استوار بداريم، چون هر گاه قسمتي از قرآن بر او نازل ميشد بر اطمينان و آرامش او ميافزود، به خصوص هنگامي كه دچار پريشاني ميشد، زيرا نزول قرآن به هنگام روي آوردن غم و اندوهها تاثير بزرگي دارد، و تثبيت و پابرجايي زيادي را به بار ميآورد. بسيار بهتر و رساتر است از اينكه قبل از وقوع اتفاقي نازل شود سپس به هنگام رخ دادن اتفاق آن را به يادآوري و بخواني وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا و آن را به تدريج و قسمت قسمت بر تو فرو ميخوانيم. اينها بيانگر توجه خداوند به قرآن و اهتمام او به پيامبرش محمد (ص) ميباشد، چرا كه فرو فرستادن كتابش را طبق احوال پيامبر و مصالح ديني او قرار داده است.

بنابر اين فرمود: وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ و اين كافران هيچ مثالي نميآورند كه به وسيلةآن با حق مخالفت نمايند و رسالت تو را با آن مورد اعتراض قرار دهند. إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا مگر اينكه ما پاسخ راست و درست را به بهترين وجه و زيباترين تفسير به تو مينمايانيم. يعني قرآن را بر تو نازل ميكنيم كه مفاهيم آن در برگيرندة حق است و كلمات آن واضح و روشن است. پس همة معاني آن حق و راست است، و هيچ باطل و شبههاي در آن نيست و كلمات و تعاريف آن روشنترين كلمات و بهترين تفسير ميباشد به گونهاي كه معاني را كاملاً بيان ميدارد.

و اين آيه دليلي است بر اينكه كسي كه از علم سخن ميگويد خواه سخنگو باشد يا معلم يا واعظ، بايد به پروردگارش اقتدا نمايد، و همانگونه كه خداوند متعال حالت پيامبرش را تحت نظر و بررسي قرارداد عالم نيز بايد در امور و حالت مردم بيانديشد، و هر گاه اتفاقي پيش آمد از آيات قرآني و احاديث پيامبر (ص) همان را بگويد كه با زمان و موقعيت مناسب است، و موعظههايي ايراد نمايد كه موافق با آن باشد.

و اين ردي است بر سختگيران و تكلف كنندگان از قبيل «جهميه» و امثال آنان كه بر اين باورند بسياري از نصوص قرآن بر معني ظاهري آن حمل نميشوند، و غير از اين معاني، معاني ديگري دارند. پس طبق گفتة آنها قرآن نميتواند بهترين تفسير باشد، بلكه بهترين تفسير- به گمان باطلشان- تفسير آنهاست، تفسيري كه طي آن معاني قرآن را تحريف ميكنند!

آيهي34:

الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا كساني كه بر چهرههايشان به سوي دوزخ برده شده و در آن گرد آورده ميشوند آنان بدترين جايگاه و گمراهترين راه را دارند.

خداوند متعال از حالت و سرانجام مشركاني كه خداوند و پيامبرش را تكذيب كردهاند خبر داده، و ميفرمايد: يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ آنان در بدترين صورت و زشتترين هيئت حشر ميشوند، و فرشتگان عذاب آنها را بر چهرههايشان ميكشند و به جهنم ميبرند؛ جهنمي كه هر نوع عذاب و سزا در آن وجود دارد، أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا اينان كه چنين وضعيتي دارند، در مقايسه با كساني كه به خدا ايمان آورده و پيامبرانش را تصديق كردهاند بدترين جايگاه را دارند، وَأَضَلُّ سَبِيلًا وگمراهترين راه را دارند. و اين از باب «استعمال صيغة تفضيل» در موردي است كه يك طرف به كلي فاقد آن چيز است، چرا كه مؤمنان جايگاه خوبي دارند و در دنيا آنها به راه راست هدايت شده، و در آخرت نيز به باغهايي بهشت رهنمود گشتهاند.

آيهي 40-35:

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا و به راستي كه به موسي كتاب [تورات] داديم، و برادرش هارون را همراه و مددكار او ساختيم.

فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيرًا آنگاه گفتيم: «به سوي قومي برويد كه آيات ما را دروغ انگاشتهاند» پس ما ايشان را به شدت هلاك و نابود كرديم.

وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا و قوم نوح را چون پيامبران را تكذيب كردند غرق نموديم و ايشان را عبرت مردمان ساختيم، و براي ستمگران عذابي دردناك فراهم ديدهايم.

وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا و عاد و ثمود و اصحاب الرس و ملتها و نسلهاي بسياري را كه در اين ميان بودند [هلاك ساختيم].

وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا و براي هر كدام مثلها زديم و ما جملگي ايشان را به سختي نابود كرديم.

وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُورًا و به راستي [كافران] از كنار شهري كه باران شر و بدبختي بر سر اهالي آنجا فرود آمده بود. گذشتهاند، آيا آن را نميديدند؟ [چرا] بلكه اميدي به زنده شدن نداشتند.

خداوند در اينجا به اين داستانها اشاره كرده و آن را به صورت مفصل در آياتي ديگر بيان نموده است تا مخاطبان را از ادامه دادن دادن به تكذيب پيامبرشان بر حذر دارد، كه اگر باز نيايند به عذابي گرفتار خواهند شد كه اين ملتها بدان گرفتار شدند؛ ملتهايي كه از آنها نزديك بوده و داستانهايشان را مي دانند. و برخي از اين كافران آثار ملتهاي هلاك شده را آشكارا ميبينند مانند قوم صالح در حجر، و مانند قريهاي كه باران بلا بر آن بارانده شد و با سنگهايي از جنس گل سنگباران شدند. و اين كافران صبحگاهان و شامگاههاهان و در سفرهايشان از آنجا عبور ميكنند. به درستي كه اين ملتها از آنها بدتر نبوده و پيامبرانشان از پيامبر اينها نبوده است، أكفاركم خير من اولئكم ام لكم برآه في الزبر آيا كافرانتان از ايشان بهترند يا در كتابهاي نازل شده برائت شما نوشته شده است؟!

آنچه كه اينها را از ايمان آوردن- با وجود آياتي كه مشاهده كردند- بازداشت اين بود كه آنها به معاد و زنده شدن پس از مرگ باور و اميدي نداشتند. بنابراين اميد به لقاي پروردگارشان را ندارند و از عذاب او نميترسند. پس به عناد و مخالفت خود ادامه دادند، و گر نه نشانههاي و آياتي به نزد آنها آمده بود كه هيچ شك و شبههاي را باقي نميگذاشت.

آيهي44-41:

وَإِذَا رَأَوْكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا و هنگامي كه تو را ميبينند فقط به استهزا و تمسخرت ميگيرند [و ميگيرند:] آيا اين است كسي كه خداوند او. را به عنوان پيامبر فرستاده است؟!

إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا به راستي نزديك بود كه ما را از [پرستش] معبودانمان- اگر بر آن شكيبايي نميورزيديم- گمراه كند، و چون عذاب را ببينند خواهند دانست كه چه كسي گمراهتر است.

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا آيا ديدهاي كسي را كه هوي و هوس خود را معبود خود گرفته است؟ آيا تو وكيل او خواهي بود؟!

أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا يا گمان ميبري كه بيشترشان ميشنوند يا ميفهمند؟ آنان مانند چهارپايان هستند، بلكه اينان گمراهترند.

وَإِذَا رَأَوْكَ و كساني كه تو را تكذيب ميكنند و با آيات خدا مخالفت و در زمين تكبر ميورزند هنگامي كه اي محمد (ص) تو را ميبينند شما را مسخره نموده و به شما توهين ميكنند، و به صورت تحقير و توهين ميگويند: أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا آيا اين است كه خداوند او را به عنوان پيامبر فرستاده است! يعني شايسته نيست كه خداوند چنين شخصيتي را به عنوان پيامبر بفرستد. و اين شدت ستمگري و عناد و وارونه كردن حقيقت از سوي آنان را نشان ميدهد، زيرا از اين سخن چنان فهميده ميشود كه پيامبر- نعوذبالله- در نهايت حقارت و پستي قرار دارد و چنانچه كسي ديگر پيامبر بود مناسبتتر بود. و قالو لولا نزل هذا القراء ان علي رجل من القريتين عظيم و گفتند: «چرا اين قرآن بر مرد بزرگي از اين دو قريه نازل نشده است؟! چنين سخني جز از نادانترين و گمراهترين مردم سرنميزند، و كسي كه اين سخن را ميگويد كينهتوزي و لجاجت شديدي داشته، و خودش را به ناداني ميزند، وهدفش اين است كه با طعنه زدن به حق و عيبجويي از آن، و كسي كه آن را آورده است، باطل خود را ترويج دهد. و گرنه هر كس در حالات محمد بن عبدالله (ع) بيانديشد او را مرد برجسته و عاقل ميداند و اين كه از نظر خرد و علم و هوشياري وداشتن عادتهاي نيكو و پاكدامني و شجاعت و ... بر آنان مقدم است، و كسي كه او را تحقير ميكند و ناسزا ميگويد داراي چنان بيخردي و جهالت و گمراهي و تناقض وستم و تجاوزي است كه در كسي ديگر وجود ندارد و براي جهالت و گمراهياش همين قدر كافي است كه پيامبر بزرگوار و رادمرد و سخاوتمند را مورد عيبجويي قرار دهد.

هدف مشركان از توهين و استهزا به پيامبر اين بود كه بر باطل خود پافشاري كنند و انسانهاي ضعيف العقل را فريب دهند. بنابراين گفتند: إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا به راستي نزديك بود ما را از پرستش معبودانمان گمراه كند، و به جاي همة معبودانمان يك معبود بپرستيم. لَوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا و اگر ما شكيبايي نميورزيديم ما را گمراه مينمود.و آنها ادعا ميكردند كه توحيد و يگانه پرستي گمراهي است، و شركي كه آنها بر آن هستند هدايت است. بنابراين يكديگر را به شكيبايي و بردباري سفارش ميكردند:  و انطلق الملا منهم أن أمشوا و أصبروا علي إلهتكم و سران و اشراف آنها به راه افتاده و گفتند: «برويد و بر [پرستش] خدايان خود شكيبايي ورزيد».

و در اينجا گفتند: لَوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا و اگر ما شكيبايي نميورزيديم. صبر و شكيبايي در همه جا قابل ستايش است به جز در چنين جايي، زيرا چنين صبري اسباب و عوامل خشم الهي را فراهم مينمايد، و هيزم و سوخت جهن را بيشتر ميكند. اما مؤمنان همانطور كه خدا در مورد آنها فرموده است: و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر يكديگر را به حق و بردباري سفارش ميكنند. و از انجا كه آنها با اين سخنان حكم ميكردند كه هدايت يافتهاند و پيامبر گمراه است و روشن و ثابت است كه چارهاي براي به راه آمدن آنها نيست، خداوند آنان را به آمدن عذاب تهديد كرد و خبر داد كه آنها حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ در آن وقت كه عذاب را ميبينند به صورت حقيقي و واقعي خواهند دانست كه مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا چه كسي گمراهتر است. و يوم يعض الظالم علي يديه يقول يليتني اتخذت مع الرسول سبيلا و روزي [خواهد آمد] كه ستمكار دستهايش را گاز ميگيرد و ميگويد: «اي كاش! با پيامبر راهي بر ميگرفتم».

و آيا گمراهي و ضلالتي بيشتر از اين وجود دارد كه كسي هواي نفس و خواستههاي نفساني خود را معبود خويش قرار دهد، و هر چه نفسش بخواهد انجام دهد؟! بنابر اين فرمود: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ آيا از حالت كسي تعجب نميكني كه هواي نفس خويش ار معبود خود قرار داده؟! و نمينگري كه در چه گمراهي شديدي قرار دارد؟! حال آن كه خودش را در جايگاه والايي ميبيند! أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا آيا تو وكيل او خواهي بود؟ يعني تو بر او مسلط و چيره نيستي، بلكه فقط بيم دهنده هستي، و تو وظيفهات را انجام دادهاي، و حساب آنان با خداست.

سپس خداوند متعال بر گمراهي بزرگ آنها تاكيد نمود و فرمود: آنها عقل و گوش ندارند. و آنها را در گمراه بودن به چهارپايان تشبيه كرد كه جز صدا چيزي نميشنوند. كر و لال و كور هستند و باز نميگردند. بلكه آنها از چهارپايان گمراهترند، زيرا چهارپايان را چوپانشان هدايت مينمايد، و چهارپايان راه را مييابند، و راه هلاكت و نابودي خود را ميدانند، و از آن پرهيز مينمايند، و سرانجام سالمتر و نيكوتري از اينها خواهند داشت.

پس روشن شد كسي كه پيامبر (ص) را به گمراهي متهم نمايد خودش بيشتر سزاوار اين صفت است، و هر حيوان زبان بستهاي از او راهيابتر است.

آيهي 46-45:

أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا آيا در [كار] پروردگارت ننگريستهاي كه چگونه سايه را گسترانيده است؟ و اگر ميخواست آن را ساكن ميكرد، سپس خورشيد را دليل [گسترش] آن قرار داديم.

ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا سپس آن را آهسته به سوي خود باز ميگيريم.

آيا با چشم و بينش و بصيرت خود كمال قدرت پروردگارت و گستردگي رحمت او را مشاهده نكردهاي كه چگونه سايه را بر بندگان گسترانده است؟ و اين قبل از طلوع خورشيد است، ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا سپس خورشيد را دليل گسترش سايه قرار داديم. پس اگر خورشيد نبود، سياه شناخته نميشد، زيرا هر چيزي با ضدش شناخته ميشود.

ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا سپس هر اندازه خورشيد بلند شود اندك اندك از سايه كاسته گردد، تا اينكه كاملاً از بين ميرود. بنابراين به دنبال همآمدن سايه و خورشيد به گونهاي كه مردم آن را به صورت آشكار مشاهده ميكنند، و آنچه كه به اين امر مترتب ميشود از قبيل دگرگوني شب و روز و در پي يكديگر آمدن آنها، و پشت سر هم آمدن فصلها و به دست آمدن مصالح فراواني در اين رهگذر، دال بر كمال قدرت و عظمت خداوند متعال و كمال رحمت او و توجه وي به بندگانش ميباشد. و دليلي است بر اينكه تنها او معبود مورد ستايش و محبوب بزرگوار و داراي شكوه و عظمت ميباشد.

آيهي 47:

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا و اوست ذاتي كه شب را برايتان پوشش، و خواب را ماية آسايش گرداند، و روز را [هنگام] برخاستن قرار داد.از جمله رحمت و لطف خداوند نسبت به شما اين است كه شب را همچون پوششي برايتان قرار داده كه شما را ميپوشاند، تا در آن آرام گيريد و به خواب فرو رفته و بياسايد، و به هنگام خواب از حركت باز ايستيد. پس اگر شب نبود بندگان آرام نميگرفتند، و به كارشان ادامه ميدادند و اين برايشان بسيار زيانآور بود. نيز اگر تاريكي ادامه مييافت زندگي و مصالح آنها تعطيل ميشد، اما خداوند روز را زمان بيداري و برخاستن و جنبش قرارداد تا مردم در آن به تجارت و سفر در كارهايشان بپردازند و با اين كار منافع و مصالحشان تحقق يابد.

آيهي 50-48:

وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا و اوست ذاتي كه پيش از رحمتش [=باران] بادها را مژدهآور فرستاد، و از آسماني آبي پاك نازل كرديم.

لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا تا با آن [آب] سرزمين مردهاي را زنده گردانيم، و چهارپايان و مردمان بسياري را كه آفريدهايم بنوشانيم.

وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا و به راستي آن [باران] را در ميانشان گوناگون نازل كرديم تا پند گيرند، و بيشتر مردمان جز سر ناسپاسي نداشتند.

تنها اوست ذاتي كه بر بندگانش رحم نموده و روزي خويش را فراوان به سوي آنها گسيل داشته است، و بادها را پيش از باران رحمتش به عنوان مژده رسانهاي پيش قراول ميفرستد. و ابرها به وسيلة اين بادها حركت ميكنند و به هم ميپيوندند و به قطعهها تبديل ميشوند، و بادها آن را بارور ميكنند، و به حكم پروردگار باران ميبارد تا بندگان قبل از باريدنش خوشحال شوند و براي آن آمادگي پيدا كنند قبل از اينكه ناگهان آنها را غافلگير كند.

وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا و از آسمان آبي پاك نازل كرديم، كه از آلودگي و نجاست پاك بوده و داراي بركت است. از بركت آن اين است كه خداوند به وسيلة آن، سرزمين مرده و خشكي را آباد و زنده مينمايد و آن گاه انواع درختان و گياهان گوناگون كه مردم و چهارپايان از آن ميخورند در آن ميرويد. وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا و آن را براي نوشيدن در اختيار شما و چهارپايانتان قرار دادهايم. آيا كسي كه بادها را مژدهرساني رحمت خويش فرستاده، و كارهاي متفاوتي را به آنها واگذار نموده، و از آسمان آبي پاك و مبارك فرو فرستاده تا با آن روزي بندگان و چهارپايانشان فراهم شود شايسته نيست كه فقط او پرستش شود و كسي را با او شريك قرار نداد؟!

خداوند آيات و نشانههايي آشكار را كه با چشم مشاهده ميشوند بيان كرد، و آن را به صورتهاي گوناگون براي بندگان ابراز داشت تا آن را بفهمند و سپاس آن را به جاي آورند، و ياد كنند و از آن پند پذيرند، با وجود اين، فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا بيشتر مردمان به خاطر فساد اخلاق و سرشت ناپاكشان در برابر آن جز كفر و ناسپاسي از خود نشان نميدهند.

آيهي52-51:

وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا و اگر ميخواستيم در هر شهر و آبادي بيم دهندهاي ميفرستاديم.

فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا پس، از كافران فرمان مبر، و با قرآن با آنان به جهادي بزرگ بپرداز.

خداوند متعال از نفوذ مشيت و خواست خود خبر ميدهد و اينكه اگر او ميخواست، در هر شهر و آبادي بيم دهنده و پيامبري را ميفرستاد تا اهالي آن جا را بيم دهد. خدا از انجام چنين چيزي ناتوان نيست اما اي محمد! حكمت و رحمت او نسبت به تو و به بندگان اقتضا نمود تا تو را به عنوان پيامبر به سوي سياه و سرخ، عرب و عجم و انسان و جن بفرستد.

فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ و براي ترك كردن چيزي كه بدان فرستاده شدهاي از كافران اطاعت مكن، بلكه تمام تلاش خود را براي رساندن آن پيام مبذول دار، وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا و با قرآن با آنان به جهادي بزرگ بپرداز. يعني در ياري كردن حق و نابود كردن باطل از هيچ كوششي دريغ نورز، و تمامي توانايي و كوشش خود را براي ياري كردن حق مبذول بدار. اگر تكذيب و گستاخي از آنها سرزد، پس تو تلاش خود را بكن و آنچه را در توان داري انجام بده، و از هدايت شدن آنها نااميد مشو، و به خاطر خواستهها و اميال آنان از تبليغ رسالت خدا را ترك مكن.

آيهي53:

وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا و او ذاتي است كه دو دريا را در كنار هم روان ساخت؛ يكي شيرين و گوارا، و ديگري شور و تلخ است. و در ميان آن دو جايز و مانع استواري قرار داد.

اوست كه دو دريا در كنار هم روان ساخت بدون اينكه با هم برخورد كنند. يكي شيرين و گوارا است؛ و آن رودهايي است كه روي زمين رواناند، و ديگري درياي شور است. و خداوند هر دو را به نفع و مصلحت بندگان قرار داده است َجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا و در ميان آن دو جايز و مانعي قرار داده كه از مخلوط شدن يكي با ديگري جلوگيري مينمايد، چون اگر مخلوط شوند فايدهاي كه مورد نظر است از بين خواهد رفت.وَحِجْرًا مَّحْجُورًا و مانعي محكم و استوار [ميان آن دو قرار داده است].

آيهي54:

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا و او ذاتي است كه از آب انساني را افريد، آنگاه آن را براي پيوند نسبي و سببي قرارداد، و پروردگارت تواناست.

او خداي يگانهاي است كه شريكي ندارد؛ ذاتي كه انسان را از آبي بيارزش آفريد. سپس از او نسل زيادي را منتشر كرد، و آنها را خويشاوند و فاميل قرار داد، و مادة همه از اين آب پست است. پس اين بر كمال قدرت و توانايي خداوند دلالت مينمايد. وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا و پروردگارت تواناست. و پرستش او حق است و عبادت غير او باطل ميباشد.

آيهي 55:

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيرًا و به غير از خداوند چيزي را ميپرستند كه به آنان سودي نميبخشد، و زياني به آنان نميرساند و كافر پيوسته در راه سركشي از پروردگارش [ديگران را] پشتيباني ميكند.

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ و آنها بتها و مردگاني را عبادت مينمايند كه سود و زياني به آنان  نميرسانند، و اين بتها و مردهها را همتاي خداوندي قرار ميدهند كه صاحب سود و زيان و منع و عطا است. و با اينكه ميبايست از رهنمودهاي پروردگارشان اطاعت كنند و از دين او دفاع نمايند اما آنها عكس قضيه را انجام دادند.

وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيرًا پس باطل كه بتها و انبازها هستند دشمن خدا ميباشند، و كافر كه به كمك و پشتيباني آنها ميشتابد خودش نيز دشمن خدا قرار ميگيرد، و به دشمني و جنگ با او بر ميخيزد. اين در صورتي است كه خداوند او را افريده و روزي داده و نعمتهاي ظاهري و باطني را بدو بخشيده است، و نميتواند از قلمرو فرمانروايي و قدرت او بيرون رود. با اين وصف خداوند احسان و نيكي خويش را از او قطع ننموده است، اما او- به سبب نادانياش- به اين دشمني و مبارزه ادامه ميدهد.

آيهي 60-56:

مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا و تو را جز مژدهرسان و بيم دهنده نفرستادهايم.

قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا بگو: «من در برابر [ابلاغ] اين [قرآن] هيچ مزدي از شما نميطلبم، ولي [پاداش من اين است كه] هر كس بخواهد به سوي پروردگارش راهي را در پيش گيرد.

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا و بر خداوندي توكل كن كه هميشه زنده است و هرگز نميميرد، و با ستايش او را [به پاكي] يادكن. و همين كه او به گناهان آگاه ميباشد بس است.

الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا ذاتي كه آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روز آفريده، سپس بر عرش بلند و مرتفع گرديد. او داراي رحمت فراوان است، پس از فرد آگاهي بپرس.

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا و هنگامي كه به كافران گفته شود: «براي خداوند رحمان سجده كنيم» ميگويند: «رحمان كسيت؟ ايا ما براي چيزي سجده كنيم كه تو به ما دستور ميدهي؟ و اين امر بر گريز آنان افزود.

خداوند متعال خبر ميدهد كه او پيامبرش محمد (ص) را نفرستاده است تا بر مردمان چيره و مسلط باشد، و او را فرشتهاي قرار نداده است، و خزانه و گنجينهها در دست او نيست، بلكه او را فرستاده تا به مردم مژده دهد، و كساني را كه از خداوند فرمان ميبرند به پاداش هر دو جهان بيم دهد، وَنَذِيرًا و او را فرستاده است تا بيم دهنده باشد، و هر كس را كه از خدا نافرماني كند به عذاب هر دو جهان بيم بدهد. و اين مستلزم آن است كه اوامر و نواهي خدا به طور روشن بيان شوند. و تو اي محمد (ص) در مقابل رساندن قرآن و هدايت به آنها پاداشي از آنان نخواه، تا اين چيز آنها را از پيروي كردن از تو باز ندارد و در دادن آن دچار سختي نشوند.

إِلَّا مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا مگر كسي كه خواست در راه خشنودي پروردگارش نفقهاي ببخشد، پس اگر چه من شما را به آن تشويق ميكنم، اما شما را بر آن مجبور نميسازم. و نيز پاداش من بر شما نيست، بلكه آنچه انفاق ميكنيد به مصلحت خودتان بوده و راهي است كه براي رسيدن به پروردگارتان در پيش ميگيريد.

سپس پيامبر را دستور داد تا بر او توكل نمايد و از وي كمك بگيرد. پس فرمود: وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ و بر خداوند زندهاي كه داراي حيات كامل و مطلق است و هرگز نميميرد توكل كن، و با ستايش او را به پاكي ياد كن. يعني او را بپرست و در همة كارهايت بر او توكل نما.

وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا و همين كافي است كه خداوند از گناهان بندگانش آگاه است، و آن را ميداند، و آنان را بر آن مجازات مينمايد. پس بر تو واجب نيست كه آنها را هدايت نمايي، و نيز ثبت و ضبط كارهايشان بر عهده تو نميباشد.

بلكه همة اينها به دست خداوند است. الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ خداوندي كه آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روز آفريد، سپس بر بالاي عرش خود استوا يافت؛ عرشي كه سقف همة مخلوقات بوده و از همة آفريدههاي الهي بلندتر و بزرگتر و زيباتر است. الرَّحْمَنُ خداوند مهربان بر عرش خود بلند و مرتفع گرديد؛ عرشي كه آسمانها و زمين را در بر گرفته است. و رحمت خداوند هر چيزي را در بر گرفته است. پس او با داشتن گستردهترين صفات بر بزرگترين مخلوقات بلند و مرتفع گرديد.

و با اين آيه ثابت ميشود كه او مخلوقات را آفريده و از درون و برون آنها آگاهي دارد. نيز مرتفع نمودن او بر عرش و متفاوت بودن او از مخلوقاتش و متصل نبودنش به آنان ثابت ميگردد. فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا پس در اين باره از خداوند بپرس. چون اوست كه اوصاف و عظمت و شكوه خويش را ميداند، و شما را به آن خبر داده است، و از عظمت خويش چيزهايي به شما نشان داده كه شناخت او را برايتان آسانتر ميسازد. پس عارفان او را شناخته او را برايتان آسانتر ميسازد. پس عارفان او را شناخته و در برابر عظمتش سر فرود آوردهاند.

و كافران از عبادت او سرباز زدند و امتناع ورزيدند. بنابراين فرمود: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ و هنگامي كه به آنها گفته شود تنها براي خداوند رحمان سجده كنيد؛ خداوندي كه هر نعمتي را به شما ارزاني داشته و همه بدبختيها را از شما دور كرده است، قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ از روي انكار و كفر ميگويند: ما خداوند رحمان را نميشناسيم. و از جمله طعنههايي كه به پيامبر ميزدند اين بود كه ميگفتند: او ما را از گرفتن معبوداني ديگربه همراه خدا باز ميدارد، در حالي كه خودش خدايي ديگر به همراه خدا به فرياد ميخواند، و ميگويد «يا رحمان» و امثال اين. همانطور كه خداوند متعال فرموده است: قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن اياما تدعوا فله الاسماء الحسني بگو: «الله» را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، به هر نامي او را بخوانيد فرق نميكند چرا كه او داراي نامهاي نيكوست، پس نامهاي خداوند زيادند، چون صفتهاي او زيادند، و كمال او متعدد است. پس هر يك از نامهاي او بر صفت كمالي دلالت مينمايد.

نَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا آيا به فرمان تو براي كسي غير از معبودان خود سجده كنيم! و اين سخن آنها مبتني بر تكذيب پيامبر و سرباز زدنشان از طاعت او بود. وَزَادَهُمْ نُفُورًا و دعوت آنها به سجده و شتافتن به سوي باطل، و بر كفر و بدبختياشان ميافزود.

آيهي 62-61:

تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا خجسته است ذاتي كه در آسمان برجهايي آفريد و در آن چراغ فروزان [خورشيد] و ماه تابان را به وجود آورد.

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا و اوست ذاتي كه شب و روز را پياپي مقرر داشت تا هر كه خواهد پند گيرد يا سپاسگزاري كند.

خداوند متعال در اين سورةكريمه واژه تَبَارَكَ را سه بار تكرار كرده است، چون معنياش همانطور كه گذشت بر عظمت خداوند باري و كثرت اوصاف و خوبيها و احسان او دلالت مينمايد.

و در اين سوره چيزهايي بيان شده است كه بيانگر عظمت خداوند و گستردگي قدرت و فرمانروايي و نفوذ خواست او و فراگير بودن دانايي و توانايي و احاطة پادشاهي او در صدور احكام دستوري و جزايي و كمال اوست. و در اين سوره چيزهايي بيان شده است كه بر گستردگي رحمت و بخشش، و كثرت خيرات و خوبيهاي ديني و دنيوي خداوند دلالت مينمايد و مقتضي تكرار اين صفت نيك ميباشد. بنابراين فرمود:تباركَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا خجسته است خداوندي كه در آسمانها برجها آفريده، و آنها ستارهها هستند و يا منازل خورشيد و ماه ميباشند كه در آن قرار ميگيرند و همانند برج و باروي شهرها باعث محافظت آن ميشود. ستارگان نيز به منزلة برجهايي هستند كه براي پاسداري و نگهباني ساخته شدهاند، زيرا ستارهها سنگهايي هستند كه به سوي شياطين انداخته ميشوند.

وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا و در آسمان چراغ فروزان خورشيد را كه داراي نور و گرماست قرارداد، وَقَمَرًا مُّنِيرًا و ماه تابان را به وجود آورد كه داراي نور است اما حرارت و گرما ندارد. و اين از نشانههاي عظمت خداوند و كثرت احسان او ميباشد و آفرينش آن و تدبير سامان يافته، و زيبايي و جمال شگفتآور ماه و خورشيد بر عظمت و بزرگي آفرينندة آنها دلالت نموده و بيانگر آن است كه آفرينندة آنها دلالت نموده و بيانگر آن است كه آفرينندهشان در همة صفتهايش عظيم و بزرگ است، و منافع و مصالحي كه ماه و خورشيد براي مردم دارند دليلي بر كثرت خوبيها و خيرات اوست.

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً و خداوند ذاتي است كه شب و روز را جايگزين يكديگر ميسازد. يعني يكي را ميبرد و ديگري را جايگزين آن ميكند، و اين روند هميشگي است تا از يكنواخت بودن شب و روز جلوگيري شود.

لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا براي كسي كه بخواهد از شب و روز پند و عبرت بگيرد، و از آن گستردگي قدرت الهي استدلال نمايد، و خداوند را بر آن سپاس گويد. و براي كسي كه خداوند را ياد ميكند و شكر او را به جاي ميآورد در طول شب و روز او وردي هست كه ميتواند آنها را بر زبان جاري كند، پس اگر در شب نتوانست، در روز انجام دهد، و اگر در روز نتوانست، در شب انجام دهد. نيز دلها در لحظات شب و روز دگرگون ميشوند؛ گاهي با نشاط و سرحال بوده و گاهي تنبل ميگردند، و گاهي با ياد الهي بوده و گاهي با غفلت لحظات را سپري ميكنند. گاهي با اقبال و گاهي با اعراض زمان را پشت سر ميگذارند. دلها گاهي بسته و گاهي باز هستند. بنابراين خداوند شب و روز را چنان نمود كه يكي پس از ديگري بر بندگان آيند و تكرار شوند و باعث فعاليت آنها گردند و به ذكر و شكر الهي در وقتي از اوقات روي آورند. و چون اوقات عبادتها با تكرار شب و روز تكرار ميشود پس هر دم براي بنده همتي پديد ميآيد كه غير از همت او در وقت گذشته است؛ وقتي كه در آن تنبلي به او دست داده بود، و بنده در اين اوقات بر پندگرفتن و ياد خدا و به جا آوردن شكر الهي ميافزايد. پس عبادتهايي كه آدمي انجام ميدهد به منزلة آبياري مزرعة ايمان است و ايمان را پرورش ميدهد. و اگر طاعتها و عبادتها نبود نهال ايمان خشك و پژمرده ميشد. پس زيباترين و كاملترين ستايشها سزاوار خداوند است.

سپس منت و احسان  خود را بر بندگان صالحش يادآور شده، و اينكه آنها را به انجام كارهاي شايسته توفيق داده است؛ كارهايي كه به سبب آن جايگاه بلندي در اتاقهاي بهشت به دست ميآورند. پس فرمود:

آيهي 77-63:

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا و بندگان [خداوند] رحمان آنانند كه روي زمين فروتنانه راه ميروند، و هنگامي كه نادانان ايشان را مخاطب قرار دهند گويند: «سلام بر شما».

وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا و كساني كه شب را با سجده و قيام براي پروردگارشان ميگذرانند.

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا و كساني كه ميگويند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور بدار، بيگمان عذابش پايدار است».

إِنَّهَا سَاءتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا بيگمان دوزخ بدترين قرارگاه و جايگاه است.

وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا و كساني كه به هنگام خرج كردن زيادهروي نميكنند، و بخل نميورزند، و بين اين، [دو راه] اعتدال پيش گيرند.

الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا و كساني كه همراه با الله معبود ديگري را به فرياد نميخوانند، و جاني را كه خداوند [خونش را] حرام كرده است جز به حق نميكشند، و زنا نميكنند و هر كس چنين كند كيفر آن را ميبيند.

يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا عذاب او در قيامت دو چندان ميگردد و خوار و ذليل جاودانه در عذاب ميماند.

إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا مگر كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پس اينانند كه خداوند بديهايشان را به نيكيها تبديل ميكند و خداوند آمرزندة مهربان است.

وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد همانا كه او به سوي خدا باز ميگردد.

وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا و كساني كه بر باطل گواهي نميدهند، و چون بر [كار و سخن] بيهوده بگذرند، بزرگوارانه ميگذرند.

وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا و كساني كه چون به آيات پروردگارشان پند داده شوند همسان كران و نابينايان بر آن فرو نميافتند.

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا و كساني كه ميگويند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان آن به ما عنايت كن كه ماية روشني چشم باشد، و ما را پيشواي پرهيزگاران بگردان.

أُوْلَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا اينان به پاس آنكه بردباري كردند، به مقامي بلند دست مييابند، و در آنجا سلام و درود دريافت ميكنند.

خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا در آنجا جاودانه ميمانند، قرارگاهي خوب و مقامي نيكو است.

قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا بگو: «اگر عبادت و دعايتان نباشد، پروردگار من به شما اعتنايي ندارد، بيگمان تكذيب كرديد و [نتيجة بد] آن ملازم شما خواهد بود».

عبوديت و بندگي خداوند بر دو نوع است؛ عبوديت براي ربوبيت خداوند، كه مسلمانان و كافر، نيكوكار و بدكار در اين امر مشترك هستند، چون آنها همه بندگان خدايند و آنها را پرورش ميدهد و تحت تدبير اويند: ان كان من فيالسموات و الارض الا اتي الرحمن عبدا همة آنچه در آسمانها و زمين است در حال بندگي به نزد خدا ميآيند.

و نوع دوم، بندگي و عبوديت براي الوهيت خداوند و پرستش و رحمت اوست، و آن بندگي پيامبران و اولياي الهي است كه خداوند را ميپرستند. و در اينجا منظور همين نوع از عبوديت است. بنابراين بندگي را به نام خودش «الرحمان» نسبت داد كه اشاره به اين است آنها به سبب اين عبوديت به رحمت الهي ميرسند. پس بيان نمود كه صفاتشان كاملترين صفتهاست، و برترين ويژگيها را دارند. بنابراين آنها را چنين توصيف نمود: يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا روي زمين با فروتني و آرام راه ميروند و در مقابل خدا و مردم فروتن ميباشند. خداوند در اينجا آنها را به وقار و آرامش و فروتني براي خدا و بندگانش توصيف نمود. وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ و هنگامي كه نادانان سخني جاهلانه به آنان بگويند، قَالُوا سَلَامًا سخني به آنها ميگويند كه در آن از گناه و جهالت در امان ميمانند.

و در اينجا آنها ستوده شدهاند كه داراي بردباري زيادند، و در مقابل فردي كه با آنان بدي ميكند، نيكي مينمايند، و از جاهل در ميگذرند، و داراي عقل و خرد و هوشياري ميباشند. و خرد است كه آنها را به اينجا رسانيده است.

وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا و نماز شب زياد ميخوانند و آن را خالصانه براي پروردگارشان و با فروتني انجام ميدهند: همانطور كه خداوند متعال فرموده است: تتجافي جنوبهم عن المضاجع بدعون ربهم خوفا وطمعا و مما رزقنهم ينفقون فلا تعلم نفس مآ اخفي لهم من قره اعين جزآء بماكانوا يعلمون. پهلوهايشان از بسترها جدا ميشود و با ترس و اميد پروردگارشان را به فرياد ميخوانند، و از آنچه بديشان روزي دادهايم انفاق ميكنند. پس هيچ كس نميداند چه چيزهاي مسرت بخشي در بهشت برايشان مهيا شده است، و اي پاداش كارهايي است كه ميكنند.

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ و كساني كه ميگويند: پروردگارا! با مصون داشتنمان از اسباب عذاب و آمرزش خطاهايي كه از ما سر زده وباعث عذاب ميگردد، عذاب دوزخ را از ما دو بدار، إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا بيگمان عذاب دوزخ گريبانگير هر كس گردد ملازم وي خواهد بود همانگونه كه طلبكار ملازم بدهكار ميباشند.

إِنَّهَا سَاءتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا بيگمان دوزخ بدترين قرارگاه وجايگاه است.

اين سخن را به حالت شيون و زاري به درگاه پروردگارشان ابراز داشته، و شدت نيازمندي خويش را بيان ميدارد و ميگويند: توانايي تحمل اين عذاب را نداريم. پس بايد منت و احسا الهي را به ياد بياورند، زيرا دوركردن عذاب به اندازة سختي و شدت آن دشوار است، و دور شدن آن بسي ماية شادي است.

وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا و كساني كه به هنگام پرداخت نفقات واجب يا مستحب از حد نميگذرند؛ نه ولخرجي ميكنند و نه بخل ميورزند، وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا و انفاق و خرجكردن آنها در ميان اسراف و بخل قرار دارد، و ميانهروي و اعتدال را رعايت ميكنند.

نفقات واجب از قبيل زكات و كفارهها را ميپردازند، و در جاي مناسب و به صورت مناسب خرج ميكنند بدون اينكه به خود يا ديگران زياني برسانند، و اين حاكي از اعتدال و ميانهروي آنهاست. والذين لا يدعون مع الله الها اخر و كساني كه همراه با الله معبود ديگري را به فرياد نميخوانند، و پرستش نميكنند، بلكه فقط او را ميپرستند، و دين و عبادت را تنه و خالصانه براي او انجام ميدهند، و فقط به او روي آورده و از غير او روي گردانند.

و لا يقتلون النفس الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ و انساني را كه خداوند خونش را حرام كرده است نميكشند. و آن انسان مسلمان يا كافري است كه با مسلمانها پيمان دارد إِلَّا بِالْحَقِّ جز به حق نميكشند، مانند كشتن يك انسان به خاطر اينكه انساني ديگر را كشته، و كشتن فرد متأهلي كه زنا كرده، و كشتن كافري كه قتل او جايز و حلال است.

وَلَا يَزْنُونَ و زنا نميكنند، بلكه شرمگاههايشان را حفاظت مينمايند، مگر بر همسرانشان و يا كنيزاني كه در ملك يمين آنها هستند. وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا و هر كس يكي از اين كارها يعني شرك ورزيدن به خدا، يا كشتن انساني كه خداوند كشتن او را حرام نموده، يا زنا را انجام دهد به كيفر دشواري گرفتار خواهد شد.

سپس كيفر را چنين تفسير نمود: يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا پس هر كس كه همة اين كارها را انجام دهد شكي در آن نيست كه براي هميشه در جهنم جاودانه ميماند و نيز هر كس براي خداوند شريك قرار دهد براي هميشه در عذاب ميماند. و همچنين كسي كه يكي از اين كارها را انجام دهد به عذاب سختي تهديد شده است، چون او يا مرتكب شرك گشته و يا اينكه يكي از بزرگترين گناهان را انجام داده است.

اما جاودانه بودن قاتل و زناكار در عذاب به اين معني نيست كه به طور ابدي در عذاب ميماند، چون نصوص قرآني و سنت نبوي بر اين دلالت مينمايند كه همة مومنان از جهنم بيرون خواهند آمد و هيچ مؤمني براي هميشه در آن باقي نخواهد ماند، هر چند مرتكب هر گناهي شده باشد. و خداوند اين سه گناه را به صراحت نام برد چون اينها بزرگترين گناهان هستند؛ شرك باعث فساد اديان است و قتل باعث تباهي انسانهاست، و زنا آبرو و ناموس را به تباهي ميكشد.

إِلَّا مَن تَابَ مگر كسي كه از اين گناهان و ديگر گناهها توبه نمايد، به اين صورت كه فوراً از آنها دست بكشد و به خاطر گناهاني كه در گذشته انجام داده است پشيمان شود، و تصميم قاطع بگيرد كه دوباره آنها را انجام ندهد، وَآمَنَ و به خداوند ايماني درست داشته باشد، ايماني كه ترك گناهان و انجام اطاعت را اقتضا مينمايد.

وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا و عمل صالح انجام دهد، و كارهايي بكند كه شارع به آنها فرمان داده است، به شرطي كه هدفش از انجام اين اعمال رضايت خداوند باشد.

فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ اين گروه، كارها و اقوال آنان كه آمادگي آن را داشت تبديل عمل زشت شود، به عمل نيك مبدل ميگردد، بنابراين شرك آنان به ايمان و معصيتشان به طاعت تبديل ميگردد. همچنين عين گناه و بديهايي كه كردهاند و از آن توبه نموده و به سوي خدا بازگشتهاند، به نيكي تبديل ميشود. همانطور كه از ظاهر آيه چنين بر ميآيد.

و در اين مورد حديثي وارد شده است مبني بر اينكه خداوند مردي را به خاطر برخي از گناهانش بازخواست نمود، و گناهانش را برشمرد، سپس به جاي هر بدي به او يك نيكي داد. پس آن مرد گفت: «پروردگارا! من بديهايي دارم كه اينجا آنها را نميبينم». والله أعلم.

وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا و خدا براي هر كس كه توبه نمايد آمرزنده است، و گناهان بزرگ را ميآمرزد، و به بندگانش مهربان است، زيرا خداوند پس از آنكه با ارتكاب گناهان بزرگ به مبارزه بر او برخاستند آنان را به توبه فرا خوانده، و آنها را براي توبه توفيق داده و آنگاه توبهاشان را ميپذيرد.

وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد همانا كه او به سوي خدا باز ميگردد. يعني بايد بداند كه توبهاش در نهايت كمال است، چون توبه به معني بازگشت به راهي است كه انسان را به خدا ميرساند، و رسيدن به خدا عين سعادت و بندگي و رستگاري است. و بايد خالصانه توبه نمايد و آن را از شائبهها و اهداف فاسد دور نگاه دارد. پس مقصود از اين تشويق، تكميل كردن توبه است، و بايد به بهترين شيوه راه توبه را بپويد تا به خدايي برسد كه همه به سوي او باز ميگردند و آنگاه بر اساس ميزان تكامل توبهاش مزدش را ميدهد.

وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ و كساني كه بر دروغ و باطل حاضر نميشوند، و در مجالس دروغگويي و معاصي شركت نميكنند. «زور» يعني گفتار و كردار ناجايز و حرام، پس اينها از تمامي مجالسي كه مشتمل بر گفتار يا كردار حرام است پرهيز ميكنند، مانند مسخره كردن آيات خدا، جدال به وسيلة باطل، غيبت، سخن چيني، دشنام دادن، تهمت زدن، مسخره كردن، اواز حرام، نوشيدن شراب، و استفاده از فرش ابريشمي، عكسها و امثال اينها پس چون در مجالس دروغگويي و گناه شركت نميكنند، خودشان به طريق اولي دروغ نميگويند. و گواهي دروغين در «قول زور» داخل است. وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ لغو سختي است كه هيچ فايدة ديني و دنيوي ندارد، مانند سخن سبكسران و بيخردان. بندگان خاص خدا چون از كنار كار و سخن بيهوده بگذرند مَرُّوا كِرَامًا بزرگوارانه ميگذرند. يعني خودشان را از آن دور ميدارند، و در آن فرو نميروند، و به آن نميپردازند. البته چنانچه پرداختن به آن گناه نيز نباشد، نشانة بيخردي و خلاف شأن مروت است. پس آنها خودشان را از آن دور ميدارند.

و گفته الهي وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْو اشاره به اين است كه آنها قصد حضور در محافل و اماكني را ندارند كه در آنجا سخن بيهوده گفته ميشود، و نميخواهند آن را بشنوند. اما اگر به صورت تصادفي و بدون قصد گذرشان بر چنين جايي بيافتد خود را از آن پاك داشته، و با دوري جستن از آن خويشتن را گرامي ميدارند.

وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ و بندگان خداوند رحمان كسانياند كه هنگامي آيات پروردگارشان كه آنها را به شنيدن و گوش فرادادن ورهنمود شدن به آن فرمان داده است، به آنان يادآوري شود لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا در مقابل آن روي گرداني نميكنند و آن را ناشنيده نميگيرند، و دلها و چشمهاي خود را از آن آيات بر نميگيرند، و دلها و چشمهاي خود را از آن آيات بر نميگردانند، آن گونه كه افراد بيايمان عمل مينمايند و آن را تصديق نميكنند.

بلكه حالت بندگان خداوند رحمان در مورد آيات، و به هنگام شنيدن آن چنان است كه خداوند فرموده است: انما يومن بايتنا الذين اذا ذكروا بها خروا سجدا و سجوا بحمد ربهم و هم لايستكبرون همانا كساني به آيات ما ايمان ميآورند كه چون به آن پند داده شوند سجده كنان به زمين ميافتند، وپروردگارشان را با ستايش و به پاكي ياد ميكنند و تكبر نميورزند و آن را ميپذيرند، و خود را نيازمند آن ميدانند، و در برابرش منقاد و تسليم ميشوند.

مؤمنان گوشهايي شنوا و دلهايي آگاه و مدرك دارند، پس ايمانشان با شنيدن آيات الهي بيشتر ميگردد، و با آن يقينشان كامل ميشود، و آنها را نشاط و طراوت ميبخشد.

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ و كساني كه ميگويند: پروردگارا! دوستان و همسران و فرزندانمان را ماية روشني چشم وشادي دلمان بگردان.

چنانچه حالت و صفات آنان را بررسي كنيم، از همت والا و مرتبهي بلندشان در مييابيم كه آنان چشمشان روشن نخواهد شد مگر اينكه همسرانشان و فرزندانشان و دوستانشان را مطيع و فرمانبردار خدا و عالم و عامل ببيند. اين همچنانكه دعاست براي شايسته بودن همسران و فرزندانشان، دعا براي خودشان نيز ميباشد، چرا كه نفع و فايدهي آن به خودشان بر ميگردد. بنابراين آن را براي خود بخششي قرارداده و گفتند هب لنا و به ما عطا كن بلكه دعاي آنها به نفع تمام مسلمين است، چون صالح بودن افراد مذكور سبب صالح شدن بسياري از متعلقين آنها ميگردد، و از آنها فايده ميبرند.

وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا و پروردگارا! ما را به اين مقام بلند برسان، مقام صديقان، و مقام افراد كامل و بندگان صالح، و آن مقام امامت و پيشوايي در دين است. و ما را الگو و پيشواي پرهيزگاران قرار ده، به گونهاي كه به گفتار و كردار ما تأسي كنند و اهل خير به دنبال ما حركت نمايند. پس هدايت ميكنند و خود نيز هدايت مييابند. و بديهي است كه دعا كردن براي رسيدن به چيزي، دعا كردن براي مقتضيات آن چيز است. و اين مقام- مقام امامت وپيشوايي در دين- جز با صبر و يقين به دست نميآيد. همانطور كه خداوند متعال فرموده است: وجعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا بايتنا يوقنون و از آنان پيشواياني قرار داديم كه به امر ما راهنمايي ميكردند، آنگاه كه بردباري ورزيدند، و به آيات ما يقين حاصل نمودند. پس اين دعا مستلزم اموري است- از قبيل اعمال و بردباري بر طاعت الهي و بازداشتن نفس از معصيت و نافرماني خدا و صبر در برابر مقدرات دردناك او، و علم كاملي كه صاحب خود را به درجهي يقين ميرساند- [اموري] كه داراي خير فراوان و بخشش زيادي است، و صاحبش را در بالاترين مقامها بعد از پيامبران قرار ميدهد.

و از آنجا كه همتها و خواستههايشان بلند است، پاداش آنها نيز از نوع عملشان ميباشد. پس خداوند منازل و جايگاههاي والا را به آنها پاداش داد: أُوْلَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا به پاداش اينكه صبر نمودند منزلهاي بلند و مسكنهاي زيبا به آنان داده ميشود كه همة آنچه دل انسان در پي آن است و چشم از ديدن آن لذت ميبرد به وفور در آن يافت ميشود. آنها آنچه را به دست آوردهاند به خاطر بردباري و صبرشان ميباشد، همانگونه كه خداوند متعال فرموده: است والملئكه يدخلون عليهم من كل باب سلم عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار و فرشتگان از هر دري بر آنان وارد ميشوند و ميگويند: «درود بر شما! به خاطر آن چه بردباري نموديد. چه خوب است پاداش سراي آخرت» بنابراين در آنجا فرمود: وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا و در اينجا از دعاي خير و سلام برخوردارند؛ از سوي پروردگار و فرشتگانش بر آنها سلام ميشود، و خودشان يكديگر را سلام ميكنند، و از همة ناگواريها و ناخوشيها سالم و در امان خواهند بود.

خلاصة مطلب اينكه خداوند بندگان خود را چنين توصيف نموده كه آنها داراي وقار و آرامش هستند، و در برابر خدا و بندگانشان فروتن ميباشند، و مؤدب و بردبار بوده و اخلاق خوب دارند، و از جاهلان صرف نظر ميكنند، و از آنها روي بر ميتابند، و در مقابل بدي آنها نيكي مينمايند، و شبها را با عبادت به سر ميكنند، و عبادت را مخلصانه براي خدا انجام ميدهند، و از جهنم ميترسند و به درگاه پروردگارشان تضرع و زاري مينمايند تا آنها را از جهنم نجات بدهد، و نفقههاي واجب و مستحبي را كه برآنهاست ميپردازند، و در خرج كردن ميانه روي مينمايند و وقتي كه آنها را در خرج كردن ميانهروي ورزند- كه معمولا مردم زيادهروي ميكنند- پس آنها در ديگر كارها به طريق اولي ميانهروي و اعتدال را رعايت ميكنند، و دور بودن از گناهان كبيره و اخلاص داشتن در عبادت و پرهيز از خونريزي و هتك حرمت و آبروي ديگران، و توبه كردن- در صورت سر زدن يكي از گناهان- نيز از خصوصياتهاي آنان است. نيز آنها در مجالسي كه لهو و لعب و گفتار و كردار حرام انجام ميگيرد حاضر نميشوند، و خود نيز آن را انجام نميدهند، و خود را از ياوهگويي و انجام كارهاي بيهوده و زشت كه فايدهاي ندارند دور ميدارند. و اين مستلزم مروت و كمال آنهاست. آنها خود را از هر سخن و كردار زشت و بيارزش دور ميدارند، و آيات الهي را ميپذيرند، و معاني آن را ميفهمند، و براي فهميدن آن ميكوشند، و به آن عمل ميكنند. و براي اجراي احكام آن تلاش مينمايند. و آنها خداوند را به كاملترين صورت فرا ميخوانند، كه خود و بستگانشان و مسلمين از آن بهرهمند ميشوند. آنها صلاحيت همسران و فرزندانشان را از خداوند ميطلبند. از لوازم اين دعا اين است كه آنها در تعليم و موعظه كردن و اندرز گفتن زنان و فرزندان خود ميكوشند، چون هر كس به چيزي علاقهمند باشد وآن را از خدا بخواهد بايد در فراهم نمودن اسباب آن بكوشد. آنان از خداوند ميخواهند كه آنها را به بالاترين مقامهايي برساند كه رسيدن به آن برايشان ممكن است، و آن مقام امامت و صديق بودن است.

به راستي كه اين صفتها بسيار والا، و اين همتها بسي بلند و اين خواستهها بسيار ارزشمندند! و چقدر اين نفسها پاكيزه و اين دلها و صاحبانش پاكاند! وچقدر اين سرداران پرهيزگارند! و فضل و نعمت و رحمت خداوند بر آنهاست كه آنان را بزرگوار نموده است، و لطف اوست كه آنها را به اين منازل رسانده است.

و خداوند بر بندگانش منت مينهد و صفتهايشان را براي آنان توصيف مينمايد و از همتهاي عاليشان سخن به ميان ميآورد و پاداشهايشان را برايشان توضيح ميدهد تا ديگران را تشويق نمايد كه خود را به صفات آنان متصف گردانند و از خداوندي كه بر آنها منت نهاده و آنها را اكرام نموده است بخواهند تا آنان را هدايت نمايد، و همانطور كه آنان را هدايت كرده است با تربيت ويژه خويش آنها را نيز سرپرستي نمايد.

بار خدايا! ستايش سزاوار توست، و به پيشگاه تو روي ميآوريم. تو ياور ما هستي، و از تو ياري ميجوييم. و هيچ توان و قدرتي براي انجام كارها جز از سوي تو نيست. مالك هيچ سود و زياني نيستيم و توانايي جلب ذرهاي خير و خوبي نداريم مادامي كه آن را براي ما ميسر نگرداني، زيرا ما ناتوان هستيم و از هر جهت ضعيف و درمانده ميباشيم.

و گواهي ميدهيم كه اگر به اندازه يك چشم به هم زدن ما را به خودمان بسپاري دچار ناتواني و ضعف و اشتباه ميشويم پس ما جز به رحمت تو كه آفرينش ما را با آن عجين كردهاي، و روزي و نعمتهاي فراوان ظاهري و باطني به ما دادهاي و رنجها را از ما دور ساختهاي، به چيزي ديگر اعتماد نميكنيم و بر ما رحمي بفرما كه ما را با آن از مهر و رحمت غير تو بينياز گرداند. چرا كه هر كس كه از تو بخواهد و به تو اميد بندد ناكام نخواهد شد.

و از آنجا كه خداوند بندگانش را به خاطر فضيلت و شرافتي كه داشتند به رحمت خويش نسبت داد، و آنها را به عبوديت خود اختصاص داد، شايد كسي گمان برد كه ديگران نيز در بندگي داخل هستند؟

پس خداوند خبر داد كه او به غير از اينها توجه و اعتنايي نميكند و اگر دعايتان نبود و او را به فرياد نميخوانديد و او را پرستش نميكرديد، به شما ارجي نمينهاد، و شما را دوست نميداشت. پس فرمود قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا بگو: «اگر عبادت و دعايتان نبود پروردگار من به شما اعتنايي نميكرد». و شما چون رسالت آسماني و پيامبران را تكذيب ميكنيد نتيجة بد اين كار ملازم شما خواهد بود. يعني به عذابي گرفتار ميشويد كه شما را ترك نخواهد كرد، و همانگونه كه طلبكار بدهكار را رها نميكند عذاب خدا نيز شما را رها نخواهد كرد، و خداوند ميان شما وبندگانش داوري خواهد كرد.  پايان سورهي فرقان

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره