فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره اسراء

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 1:

سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ پاک و منزه است آن (خدايي) که بندۀ خود را در شبي از مسجد الحرام به مسجد الاقصي برد که در پيرامونش برکت نهاده ايم، تا برخي از نشانه هاي خود را بدور بنمايانيم، بي گمان اوست که شنواي بيناست.

خداوند متعال در اين آيه پاکي و بزرگي ذات پاکش را بيان مي دارد؛ خدايي که کارهاي بسيار بزرگ را انجام مي دهد و نعمتهاي بزرگ از آن اوست. از جمله نعمتهاي او يکي اين است که (أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى ) در شبي، بنده و پيامبرش محمد را از مسجد الحرام که به طور مطلق بزرگترين و شريفترين مسجد است به مسجد الاقصي برد که يکي از سه مساجد فاضلي است که داراي فضيلت ويژه مي باشند و جايگاه بسياري از پيامبران مي باشد.

پس خداوند در يک شب پيامبرش را تا مسافت دوري برد، و در همان شب او را به جايش برگرداند، و از نشانه ها و آيات خود چيزهايي را به او نشان داد که هدايت و بصيرت و ثبات خرد او را بيشتر گردانيد. و اين بيانگر توجه و لطف خداوند نسبت به او بود، چرا که هۀ کارهايش را آسان نمود و نعمتهايي را به او ارزاني دارد که به وسيلۀ آن نعمتها مقامش از مقام تمامي گذشتگان و آيندگان برتر شد.

از ظاهر آيه چنين بر مي آيد که اسرا در اول شب بوده و از مسجد الحرام شروع شده است. اما در روايت صحيح ثابت شده که پيامبر از خانۀ ام هاني به اسرا رفته است. فضيلت مجسد الحرام شامل تمامي منطقه ي حرم مي شود، پس همچنانکه پاداش عبادت در داخل مسجد مضاعف است، در ساير منطقه ي حرم نيز پاداش مضاعف دارد.

نيز از ظاهر آيه بر مي آيد که پيامبر با روح و جسد به اسرا رفته است، وگرنه نشانه اي بزرگ و فضيلتي عظيم به حساب نمي آمد.

احاديث فراواني از پيامبر در مورد اسرا ثابت شده، که آنچه را در اين سفر ديده بود به طور مشروح بيان مي نمايد. ايشان طبق اين احاديث ابتدا به بيت المقدس برده شد، سپس از آنجا به آسمانها عروج کرد تا اينکه به بالاي آسمانها رسيد، و بهشت و جهنم و پيامبران را با مراتب مختلفي که دارند مشاهده نمود، و پنجاه نماز بر  او فرض شد. سپس او به اشاره و پيشنهاد موسي چندين بار به پروردگارش مراجعه نمود تا اينکه نمازها در پنج فرض خلاسه شدند،ولي با پاداش همان پنجاه نماز. و در اين شب پيامبر و امتش به افتخاراتي نايل آمدند که مقدار و اندازۀ آن را فقط خدا مي داند.

خداوند در سه جا پيامبرش را به صفت بندگي متصف مي سازد و از او به عنوان «عبد» نام مي برد: اول در مقام اسرا، دوم در مقام نازل کردن قرآن بر وي، سوم در مقام مبارزه مطلبي با کافران تا همانند اين قرآن را بياورند، چون او به خاطر بندگي پروردگارش به ا ين مقامهاي بزرگ نايل شد.

(الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ) مسجد الاقصي ، جايي است که اطرافش را مبارک گردانده ايم. يعني با رويش درختان زياد و جاري ساختن نهرها و پيدايش آباداني، به آنجا برکت داده ايم. و از جمله برکت الهي برتر قرار دادن مسجد الاقصي بر ديگر مساجد به جز مسجد الحرام و مسجد النبي است و نيز از جملۀ برکتهايي که خداوند به مسجد الاقصي داده اين است که در روايات از مسلمانان خواسته شده تا براي عبادت و نماز خواندن در مسجد الاقصي به سوي آن درخت سفر بر بندد ، و خداوند آن را به عنوان جايگاه بسياري از پيامبران اختصاص داده است.

آيه ي 8-2:

وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلاً و به موسي کتاب داديم و آن را مآيه ي هدايت بني اسرائيل گردانيديم که جز من کار سازي نگيرد.

ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا اي فرزندان کساني که آنها را با نوح سوار کشتي کرده ايم، به راستي که و بنده اي سپاسگزار بود.

وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا و در کتاب (= تورات) به بني اسراييل اعلام کرديم که «دوبار در سرزمين تباهي مي ورزيد و با سرکشي بزرگي سر به طغيان بر خواهيد داشت»

فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً پس چون وعدل نخستين آن دو فرا رسد، بندگان بس پيکارگر خود را بر شما انگيخته مي دارم، پس خا نه ها را تفتيش مي کنند، و اين وعده، انجام پذيرفتني است.

ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا سپس شما را بر آنان چيره گردانيديم و با اموال و فرزندان ياريتان داديم و تعداد نفراتتان را افزونتر گردانيديم.

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا اگر نيکي کنيد براي خودتان نيکي مي کنيد، و اگر بدي کنيد به خودتان بدي مي کنيد، پس چون وعدۀ ديگر فرا رسد (باز بندگانمان را مي فرستيم) تا شما را بد حال سازند و وارد مسجد شوند چنان که بار نخست بدان داخل شدند و بر هر که هر چه دست يابند بکشند و درهم کوبند.

عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا اميد است پروردگارتان به شما رحم کند، و اگر برگرديد ما هم بر مي گرديم و جهنم را زنداني براي کافران ساخته ايم.

در بسياري جاها خداوند نبوت محمد عليه السلام و نبوت موسي عليه الصلاه و السلام و کتاب و شريعت او دو پيامبر را با هم مقايسه مي نمايد، چون کتابهاي اين دو پيامبر بهترين کتاب، و شريعت آنان کاملترين شريعت مي باشند، و نبوت اين دو پيامبر برترين نبوت است، و بيشترين مومنان پيروان اين دو پيامبر مي باشند . بنابراين در اين جا فرمود:

(وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ ) و به موسي کتاب تورات را داديم، (وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ)  و آن را مآيه ي هدايت بني اسرائيل گردانيديم که با است،اده از آن در تاريکي هاي جهالت به سوي آگاهي بر حق راه مي يابند و هدايت مي شوند (أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلاً ) و به آنان گفتيم که جز من کار سازي نگيرد. و به همين هدف کتاب را به سوي آنها فرو فرستاديم تا تنها خدا را بپرستند، و به سوي او باز گردند و تنها او را وکيل و کارساز و مدبر خويش در امر دين و دنياي خود قرار دهند، و به کسي ديگر غير از او که نمي تواند کاري بکند و به آنها سودي برساند دست به دامان نشوند.

(ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ) اي فرزندان کساني که ما بر آنها منت گذاردييم و همراه نوح آنان را سوار کشتي نموده ايم، (إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا ) به راستي که او (= نوح) بنده اي سپاسگذار بود. در اينجا خداوند نوح را مي ستايد، چون او شکر خدا را به جاي آورد و شکر گذاري متصف بود و خداوند فرزندان او را تشويق مي نمايد که در شکر گذاري از او پيروي کنند و وي را پيشواي خود قرار دهند، و نعمتهايي را که خداوند به آنان ارزاني نموده است، ياد کنند، چرا که آنها را باقي گذارد و خليفه ي زمين قرار داد، و ديگران را غرق نمود.

(وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ) و بني اسرائيل را در کتابشان با خبر ساختيم و به آنان وعده نموديم که دوباره در زمين تباهي و فساد ارتکاب گناهان، و ناسپاسي نعمت هاي خدا، و سرکشي و برتري جويي و تکبر ورزيدن از آنها سر خواهد زد، و چون يک بار تباهي و سرکشي از آنان سر زد خداوند دشمنان را بر آنها مسلط گرداند و از آنان انتقام گرفت و خداوند با اين عمل، آنها را ترساند و بر حذر داشت تا شايد بر گردند و پند پذيرند (فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا) و هنگامي که نخستين آن دوبار فساد فرا رسد و فساد کنند، (بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا) بر حسب تقدير و مبر مبناي قانون ما در جهان هستي و به علت مجازات فسادتان بندگاني قدرتمند را بر شما مسلط مي کنيم (أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ ) بندگاني بس پيکار گر را به که داراي شحجاعت و لشکر فراوان و اسلحه و سازو کار نظامي هستند بر شما مسلط و غالب مي گردانيم ؛ شما را مي کشند و فرزندانتان را به اسارت مي گيرند و اموالتان را غارت مي نمايند.

(فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ) آنها خانه ها را تفتيش و هر جايي را جستجو مي نمايند، و حرمت خانه ها را هتک کرده و وارد مسجد الحرام مي شوند و در آن فساد و تباهي مي ورزند . (وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً ) و اين وعده انجام پذيرفتني است و حتماً به وقوع مي پيوندد، چون علتش در آنها وجود دارد. مفسرين در تعيين کساني که مسلط مي شوند اختلاف نموده اند، اما همه در اين اتفاق دارند که گروهي کافر و اهل عراق، يا شبه جزيرۀ عربستان يا جايي ديگر (از همين نواحي) هستند . و هنگامي که گناهان به کثرت در ميان بني اسرائيل رواج يافت و بسياري از دستورات شريعت خود را ترک نمودن و در زمين فساد  و سرکشي کردند خداوند کافران را بر آنها  مسلط نمود.

(ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ) سپس شما را بر کساني که بر شما مسلط شده بودند چيره گردانديم و آنها را از سرزمين خود بيرون رانديد.

(وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ) و با اموال و فرزندان ياريتان داديم. يعني روزيهايتان را زياد نموديم و تعدادتان را افزون گردانديم و شما را از آنها قويتر و قدرتمندتر نموديم. (وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا) و تعداد نفراتتان شما را از آنها بيشتر نموديم. و اين به خاطر نيکوکاري و تسليم شدن شما به درگاه خداوند و فروتني تان بود. (إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ) اگر نيکي کنيد براي خودتان نيکي مي کنيد، چرا که فايده اش ب خود شما بر مي گردد، حتي در دنيا نيز همانطور که مشاهده نموديد بر اثر نيکوکاري بر دشمانتان پيروز شديد. (وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا )و اگر بدي کنيد به خودتان بدي مي کنيد،و زيان آن به خودتان بر مي گردد، همانطور که خداوند به شما نشان داد، آنگاه که بدي کرديد و دشمنانتان را بر شما مسلط گرداند.

(فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ ) و چون وعدۀ ديگر فرا رسد يعني هنگامي که براي بار دوم فساد کنيد، دشمنان را (دگربار) بر شما مسلط مي کنيم (لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ) و تا وارد مسجد الاقصي شوند چنان که بار نخست بدان داخل شدند (وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا) و تا بر هر چه چيره گردند آن را يکسره نابود و تخريب کنند، ÷پچس خانه ها و مساجد و کشتزارهايتان خراب و ويران نمايد.

(عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ) اميد است پروردگارتان به شما رحم کند و شما را بر آنها پيروز بگرداند. خداوند به آنها رحم کرد و حکومت و قدرت را به آنان داد. و آنها را تهديد نمود که اگر دست به ارتکاب گناه بزنيد، (وَإِنْ عُدتُّمْ )و به تباهکاري و فساد کردن باز گرديد، (عُدْنَا)ما هم به مجازات و کيفر رساندن شما بر ميگرديم و بني اسرائيل به فساد و تباهکاري بازگشتند بنابراين پيامبرش محمد عليه السلام و الصلاه ، را بر آنها مسلط نمود و خداوند به خاطر فساد کردن از آنها انتقام گرفت، و اين سزاي دنياست. و عذابي که نزد خداوند براي آنهاست بزرگتر و سخت تر است. بنابراين فرمود: (وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا) و جهنم را زنداني براي کافران گردانده ايم که وارد آن مي شوند و در آن براي هميشه باقي مي مانند و هرگز از آن بيرون نمي شند واين هشداري است براي مسلمانان که از ارتکاب گناه بپرهيزند تا به آنچه بني اسرائيل بدان گرفتار شدند دچار نشوند؛ زيرا سنت و قانون خداوند يکي است و دگرگون نمي شود.

و هر کس در مسلط شدن و چيره گشتي کافران و ستمگران بر مسلمين تأمل کند، مي داند که کافران و ستمگران به خاطر گناهاني که مسلمانان مرتکب شده اند و بر آنان مسلط شده ان و اين انتقام بديهاي است که مرتکب شده اند و هرگاه به قران و سنت پيامبرش عمل نمايند خداوند به آنها در زمين قدرت مي دهد و آنان را بر دشمنانشان پيروز مي گرداند.

آيه ي 10-9:

إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا همانا اين قرآن را به راهي هدايت مي کند که آن استوارتر است و به مومناني که کارهاي شايسته و پسنديده مي کنند مژده مي دهد که آنان پاداشي بزرگ دارند.

وأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا (و نيز خبر مي هد) کساني که به آخرت  ايمان نمي آورند برايشان عذاب دردناکي آماده کرده يم.

خداوند متعال از شرافت و عظمت قرآن خبر مي دهد که ، (يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ) آدمي را به استوارترين و برترين و مستقيم ترين عقايد و اعمال و اخلاق هدايت مي کند، پس هر کس به آنچه قرآن به سوي آن فرا مي خواند عمل نمايد د ر همۀ کارها کاملترين و هدايت شده ترين و استوارترين مردمان خواهد بود. (وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ ) و به مومناني که کارهاي شايسته و پسنديده از قبيل واجبات و مستحبات انجام مي دهند مژده مي دهد که، (أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا ) آنان پاداش بزرگي دارند، پاداشي که خداوند آن را در بهشت برايشان تهيه نموده و حالت و کيفيت آن را کسي جز خداوند نمي داند. (وأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا) و به مومنان مژده مي دهد کساني که به قيامت  ايمان نمي آورند عذاب دردناکي خواهند داشت. پس قرآن مشتمل بر بشارت و بيم دادن است، و اسبابي که به وسيلۀ آن مژده به دست مي ايد در قرآن بيان شده و آن ايمان و عمل صالح است، و آنچه که به سبب آن انسان سزاوار بيم و تهديد مي گردد کارهاي منافي ايمان و عمل صالح مي باشد.

آيه ي 11:

وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً و انسان دعاي شر مي کند، همانگونه که دعاي خير مي کند، و انسان شتابکار است.

و اين به خاطر جهالت و ناداني انسان و شتابگري وي است که به هنگام خشم، عليه خود و فرزندان و مالش دعاي بد مي کند، همان گونه که براي کارهاي خوب شتاب دست به دعا بر مي دارد، اما خداوند به لطف خويش دعاي خير او را مي پذيرد و دعاي بد او را نمي پذيرد. (ولو يعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخير لقضي اليهم اجلهم) و اگر خداوند شر و بدي را زود بر انسان فرود مي آورد آنگونه که انسانها براي آمدن خير شتابزده هستند، وقت و مدتشان تمام مي شد.

آيه ي 12:

وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً و شب و روز را دو نشانه قرار داده ايم، و نشانۀ شب را ناپيدا ساختيم و نشانه روز را روشن گردانيديم تا از فضل پروردگارتان بهره مند گرديد، و تا شمار سالها و حساب را بدانيد، و هما هر چيزي را به تفصيل بيان نموده ايم .

خداوند متعال مي فرمايد: (وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ ) و شب و روز را دو نشانه قرار داده ايم، که بر کمال قدرت خدا  گستردگي رحمت او دلالت نموده و دال بر اين هستند که عبادت جز براي خدا شايستۀ کسي نيست

(فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ) و نشانۀ شب را ناپيدا ساختيم. يعني آن را تاريک نموديم تا مردمان در شب بياسايند و آرام بگيرند.

(وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً ) و نشانه روز را روشن گردانيديم، (لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ)  تا از فضل پروردگارتان بهره مند گرديد، و به زندگي و کارها وتجارت ها و سفرهايتان بپردازيد، (وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ ) و در پرتو پياپي آمدن شب ها و روزها و منازل مختلفي که ماه مي پيمايد شمار سالها و حساب را بدانيد، و منافع وامور زندگي خود را بر مبناي آن قرار دهيد.

(وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً ) و ما هر چيزي را به تفصيل بيان نموده ايم . يعني آيات را به شيوه هاي مخلتف بيان کرده ايم .تا هر حکمي مشخص شود، و حق از باطل روشن گردد. همانطور که خداوند متعال فرموده است. (ما فرطنا في الکتاب من شي) ما در اين کتاب در رابطه با بيان هيچ چيزي کوتاهي نکرده ايم.

آيه ي 14-13:

وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا و ما اعمال هر کسي را به گردنش آويخته ايم و روز قيامت کتابي را براي وي بيرون مي آوريم که آن را بازگشوده ببيند.

اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (در آن روز به او گفته مي شود) : کارنامۀ خود را بخوان، کافي است که خود امروز حسابگر خويشتن باشي.

و دراين جا خداوند از کمال دادگري خويش خبر مي دهد  واينکه نامۀ اعمال هر کسي به گردنش آويخته مي شوند. يعني خير و شري که انجام داده است خداوند آن را همراه او قرار مي دهد، و از او به کسي ديگر سرايت نمي کند و اندازه به خاطر کار و عمل کسي ديگر مورد محاسبه قرار نمي گيرد، و کسي ديگر نيز به خاطر عمل او محاسبه نمي شود

(وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا) و روز قيامت کتابي را براي وي بيرون مي آوريم که آن را باز گشوده مي بيند و خير و شر و اعمال کوچک و بزرگ او در آن وجود دارد، و به وي گفته مي شود. (اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (کارنامۀ خود را بخوان، کافي است که خود امروز حسابگر خويشتن باشي. و اين بزرگترين دادگري و انصاف است که به بنده گفته شود: خود حسابگر خويشتن باش تا آنچه را که سبب مجازات او مي شود بداند.

آيه ي 15:

مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً و هر کس که راه يابد به سود خودش راه مي يابد، و هر کس گمراه شود به زيان خودش گمراه مي شود، و هيچ کس بار گناه ديگري را به دوش نمي کشد، و ما عذاب نخواهيم داد مگر اينکه پيامبري را بفرستيم.

يعني هدايت هر کسي به سود خودش مي باشد و گمراهي هر کسي به زيان خودش است و هيچ کس بار گناه کسي ديگر را به دوش نمي کشد، و به اندازۀ ذره اي از شر و بدي را نمي تواند از او دور نمايد. و خداوند عادل ترين عادلان است . هيچ کس راعذاب نمي دهد تا وقتي که به وسيلۀ پياميري بر او اقامۀ حجت شود، سپس آن حجت را نپذيرد و اما هر کس که از حجت پيروي نمايد يا اينکه حجت بر او اقامه نشده باشد، خداوند متعال او را عذاب نمي دهد واز اين آيه استدلال شده است کساني که در برهه اي زيسته اند که پيامبري در آن مدت مبعوث نشده «اهل فتره» ، و کودکان مشرکين که در کودکي کرده اند، خداوند آنان را عذاب نمي دهد، چرا که پيامبري به سوي آنها فرستاده نشده است و خداوند از ظلم و ستم پاک و مبرا است.

 

 

آيه ي 17-16:

وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا و چون بخواهيم (مردمان) شهري را هلاک کنيم خوشگذرانان و سرکشان آن شهر را وامي داريم تا در آن به فسق و فجور بپردازند، پس فرمان (عذاب) بر آن (شهر) محقق مي شود و سخت آن (شهر) را نابود سازيم.

وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًَا بَصِيرًا و چه نسلها را پس از نوح هلاک و نابود گردانده ايم، و کافي است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه  و نسبت بدانها بيناست.

خداوند متعال خبر مي دهد که هرگاه بخواهد شهري از شهرهاي ستمگران را نابود و هلاک نمايد و به وسيلۀ عذاب آن را ريشه کن کند سرنوشت خوشگذرانان و سرکشان آن جا را چنين رقم مي زند که در آن به فسق و فجور بپردازند و سرکشي آنان شدت يابد، (فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ ) و فرمان و نوع عذاب بر آنها واجب قطعي گردد؛ فرماني که رد شدني نيست. (فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا ) و سخت آن را نابود مي سازيم. و در هم مي کوبيم.

ملت هاي زيادي بعد از قوم نوح زيسته اند مانند قوم عاد و ثمود و لوط و ديگر کساني که آنگاه سرکشي آنان شدت يافت و ناسپاسي و کفرشان فزوني گرفت خداوند به وسيله ي عذاب بزرگ خود آنان را مجازات نمود و نابود گرداند (وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًَا بَصِيرًا) و کافي است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه  و نسبت بدانها بيناست. پس بندگان بيم اين را ندارند که خداوند بر آنها ستم کند و يا اينکه آنها را به خاطر کاري که نکرده اند مجازات نمايد.

آيه ي 21-18:

مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا هر کس که (دنياي) زودگذر را بخواهد، در آن هر چه را بخواهيم زود به او مي دهيم، سپس جهنم را برايش مقرر مي داريم که در آن (آتش به صورت) خوار و رانده شده در مي ايد.

وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا و هر کس که آخرت را بخواهد و براي آن تلاش سزاوار انجام دهد در حالي که مومن است . اين چنين کساني کوشش و تلاششان مورد سپاس و تقدير قرار مي گيرد.

كُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا و (پياپي) به هر يک از اينان و آنان از بخشش پروردگارت مي دهيم، و بخشايش پروردگارت (از هيچ کس ) منع نگشته است.

انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً بنگر که چگونه برخي را بر برخي ديگر برتري داده ايم، و بي گمان در جات آخرت به مراتب افزونتر و بزرگتر است.

خداوند متعال خبر مي دهد که (مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ) هر کس دنياي زودگذر را بخواهد، براي آن تلاش نمايد و آغاز و پايان خلقت را به فراموشي بسپارد، از بهره ها و کالاهاي دنيا آنچه را که خداوند مي خواهد از آنچه که در «لوح محفوظ» برايش مقدور نموده است هر چه زودتر به او مي دهد، اما کالاي دنيا فايده اي براي آدمي ندارد و ماندگار نيست

(جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا ) سپس در جهان آخرت جهنم را براي او مقرر مي دارد و بهرۀ او مي سازد، و در حالي که رسوا و رانده شده و از جانب خداو مخلوقش مورد نکوهش است و از رحمت الهي دور است به آن در مي آيد و خداوند او را رسوا مي سازد و عذاب مي دهد. (وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا) و هر کس آخرت را بخواهد و براي آن تلاش شايسته انجام دهد، تلاشي که کتابهاي آسماني و احاديث نبوي به آن فرا خوانده اند، و به اندازۀ توانش براي رسيدن به آن عمل نمايد، (وَهُوَ مُؤْمِنٌ ) اين چنين کساني تلاششان بي اجر نمي ماند. يعني تلاش آنها مورد قبول واقع مي گردد، و رشد داده مي شود، و برايشان ذخيره مي گردد، و پاداش و ثواب آنها در نزد پروردگارشان خاهد بود. با اين وجود آنان بهرۀ خويش را از دنيا هم از دست نمي دهند و خداوند (بهرۀ دنيوي را نيز) به هر يک از آنان مي دهد، چون دنيا (نيز) بخشش و احسان خداوند است .

(وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا  و بخشايش پروردگارت هرگز از کسي منع نگشته است، بلکه تمام خلق از سر فضل واحسان خداوند از آن بهره مند مي شوند . (انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ) بنگر که چگونه در دنيا برخي از مردم را بر برخي ديگر به وسيلۀ فراواني و کمي روزي و دارايي تنگدستي و علم و جهل و عقل و بي خردي و ديگر چيزهايي که خداوند به وسيلۀ آن برخي از بندگانش را بر برخي ديگر برتري داده است، برتري داده ايم، (وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً ) و آخرت داراي بزرگتر و برتري است و نعمت ها و لذايذ دنيا به هيچ صورت با نعمت هاي آخرت قابل مقايسه نيستند و کساني که در کاخ هاي بلند و لذت هاي متنوع و شادي ها و خوبي هاي فراوان قرار دارند، با کساني که در آتش سوزان جهنم مي غلتد و عذاب دردناکي دارند و خداوند از آنها خشنود نيست خيلي تفاوت دارند، بي تفاوتي که هيچ کس نمي تواند آنرا محاسبه نمايد.

آيه 22:

لاَّ تَجْعَل مَعَ اللّهِ إِلَـهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَّخْذُولاً با خداوند معبود ديگري قرار مده تا نکوهش شده (و) بي ياور بنشيني.

اين چنين معتقد مباش که يکي از مخلوق ها سزاور چيزي از عبادت است و هيچ کدام از مخلوقات را با خداوند شريک مگردان، زيرا چنين چيزي سبب مذمت و رسوايي مي گردد و خداوند و فرشتگان و پيامبرانش از شرک نهي کرده اند و عمل شرکت به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است و براي شرک نمهاي زشت و صفت هاي زشتي قرار داده اند، و فردي که دست به شرک مي زند زشت ترين مخلوق مي با شد، و به اندازه اي که رابطه اش را با خداوند قطع نموده است در امر دين و دنياي خود رسوا مي گردد. پس هر کس که دست به دامان غير خدا شود او بي ياور است و به همان چيزي سپرده مي شود که دست به دامان آن شده است. و هيچ مخلوقي نمي تواند ديگران را سودي ببخشد مگر اينکه خداوند بخواهد. و هر کس معبودي ديگر با خداوند شريک بگرداند مورد نکوهش قرار مي گيرد و خوار و رسوا مي شود و هر کس خداوند را يکي بداند و دين و عبادت را تنها براي او انجام دهد و فقط به وي روي آورد، چنين فردي مورد ستايش است و در همۀ حالات ياري مي شود

 

 

آيه ي 24-23:

وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا و پروردگارت فرمان داده است که جز او را مپرستيد و به پدر و مادر نيکي کنيد. اگر يکي از آنها يا هر دوي ايشان در نزد تو به سن پيري رسيدند، به آنان «اف» مگو، و بر سر ايشان فرياد مزن و محترمانه با آن دو سخن بگو.

وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا و از روي مهرباني بال فروتني را براي آنان بگستران و بگو: «پروردگار!به آنان رحم کن همانگونه که آنان در کوچکي مرا تربيت و بزرگ نمودند».

وقتي که خداوند از شرک نهي کرد به توحيد و يکتاپرستي نيز دستور داد و فرمود: (وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ ) و پروردگارت در قالب فرمان ديني و شرعي حکم نمود که کسي از اهل زمين و آسمانها را، خواه زنده باشند يا مرده نپرستيد، (إِلاَّ إِيَّاهُ)مگر او يعني تنها را و را بپرستيد ، چون يگانه و يکتا و بي نياز است و داراي تمام صفت هاي کمال مي باشد، و از هر صفتي، بزرگترين و برترين آنرا داراست، به صورتي که هيچ کدام از مخلوقاتش در آن صفت با او مشابهتي ندارند. اوست که نعمت هاي ظاهري و باطني را داده و همۀ آفت ها را دور مي نمايد . آفريننده و روزي دهنده است و تنها اوست که به تدبير تمام امور مي پردازد. پس او همۀ اين کارها را تنها انجام مي دهد و کسي ديگر با او مشارکتي ندارد.

سپس خداوند بعد از بيان حق خويش، به بيان حق پدر ومادر پرداخت و فرمود: (وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا)و با انواع نيکي ها به پدر و مادر نيکي کنيد و گفتار و کردارتان با آنها نيکو باشد. چون پدر و مادر سبب به وجود آمدن آدمي هستند، و نسبت به فرزند محبت فراوان دارند، که اين امور ايفاي حق آنها را واجب مي کند، و اينکه با آنها به نيکي رفتار شود.

(إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا)و هر گاه پدر ومادر به سن پيري رسيدند، که انرژي و قدرت انسان در اين سن ضعيف مي شود و نيازمند مهرباني و نيکي مي شوند، (فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ) حتي اف به آنان مگو، و کلمۀ «اف» پايين ترين مراتب اذيت و آزار است. يعني کوچکترين آزاري به آنها نرسانيد. (وَلاَ تَنْهَرْهُمَا) و با سخنان محترمانه با آن و سخن بگو و در سخن گفتن با آنها کلماتي را بر زبان بياور که آن کلمات را دوست مي دارند . و مودبانه و با مهرباني با پدر و مادر سخن بگوي، و سخنان نرم بگوي که دل آنان را شاد کند و به آنان آرامش بخشد. و اين با توجه به حالت ها و عادت ها وزمان ها فرق مي نمايد.

(وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ) و از روي مهرباني، بال فروتني براي آنان بگستران. يعني با چشمداشت ثواب و پاداش آخرت، در برابر آنها فروتن باش، نه به خاطر ترس از آنها يا به خاطر اميد داشتن به ثروت و دارايي آنان ، و ديگر اهدافي که انسان به خاطر آن پاداش آخرت را از دست مي دهد (وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا ) و در مقابل ايکه تو را در کودکي تربيت نموده و بزرگ کرده اند، آنها را مرده يا زنده دعا کن تا مورد مرحمت خدا قرار بگيرد.

از اين آيه چنين فهميده مي شود که هر اندازه پدر و مادر در امر تربيت فرزندان بيشتر بکوشند حقشان بيشتر است. و همچنين غير از پدر ومادر نيز که انسان را به صورت شايسته در امور دين يا دنيا تربيت نمايند بر آدمي حق دارند.

 

آيه ي 25:

رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا پروردگارتان به آنچه در دلهايتان است آگاه است اگر نيکوکار باشيد، بدانيد که او در حق توبه کاران هميشه بخشنده است.

پروردگارتان به خوبي و بديي که آن را در دل پنهان مي داريد آگاه است و او به چسم ها و ماليتان نمي نگرد، بلکه به اعمال و دلهايتان و خير و شري که در آن است نگاه مي کند. (إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ) اگر افراد شايسته و بايسته اي باشيد، به اين صورت که اراده و اهداف شما بر محور خشنودي خداوند دور بزند و به آنچه که شما را به او نزديک مي نمايد علاقه مند باشيد و اهداف غير خدايي در دلهايتان نباشد، (فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا ) او براي کساني که در همۀ اوقات به سوي او باز مي گردند آمرزنده است.

پس هر کس که خداوند از قلبش اطلاع يافت و دانست که در آن چيزي جز اثابت و بازگشت به سوي خدا و محبت او  و محبت آنچه که وي را به خدا نزديک مي نمايد وجود ندارد، چنين کسي گرچه در بعضي اوقات به اقتضاي سرشت اسنان گناهاني از او سر بزند اما خداوند او را مي آمرزد و اشتباهات گذرا و عارضي وي را مي بخشايد .

آيه 30-26: 

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا و حق خويشاوند و بينوا و در راه مانده را بپردازد و به هيچ وجه اسراف مکن.

إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا بي گمان تبذير کنندگان برادران شياطين هستند، و شيطان پروردگارش را ناسپاس بود.

وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُورًا و اگر از آنان به خاطر طلب رحمت پروردگارت که بدان  اميد داري، رويگردان مي شوي، پس با آنان سخني نرم بگوي.

وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا و دست خود را بر گردنت بسته مدار و به تمامي آن را گشاده مساز که آن گاه ملامت زده (و) درمانده بنشيني .

إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا بي گمان پروردگارت روزي را بار يهر کس که بخواهد فراخ و گسترده مي نمايد و روزي هر کس را که بخواهد کم و تنگ مي گرداند، چرا که خدا به بندگانش آگاه و بيناست.

خداوند متعال مي فرمايد: (وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ ) و به خويشاوند حقش را بده، يعني نيکي و احسان واجب و سنت را در حق او انجام بده، و اين حق با تفاوت حالات خويشاوندان و نياز و عدم نياز آنان فرق مي نمايد. (وَالْمِسْكِينَ) و حق بينوا اعم از زکات و غيره به او بده تا بيتوانيي اش برطرف شود. (وَابْنَ السَّبِيلِ) و حق فرد در راه مانده را بپرداز. (وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا) و تبذيرمکن. يعني به همۀ نيازمندان طوري بدهد که خودش ضرر نکند، و از اندازۀ مناسب بيشتر نباشد، زيرا چنين کاري تبذير و باد دستي است که خداوند از آن نهي کرده و فرموده است.

(إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ) بي گمان باد دستان برادران شيطان جز به خصلت هاي زشت دعوت نمي دهد، پس انسان را به بخل دعوت مي کند، و هرگاه انسان از او سرپيچي نمايد او را به اسراف و باد دستي و ولخرجي فرا مي خواند. و خداوند متعال به منصافه ترين و ميانه روانه ترين کارها دعوت مي کند و انسان را به خاطر آن مي ستايد. همانطور که در مورد بندگان رحمن فرموده است: (والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواما) و کساني که وقتي انفاق نمايند اسراف نمي کنند و بخل نيز نمي ورزند و ميان اين دو حالت پايدار هستند .

و در اينجا فرمود: (وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ) و دست خود را بر گردنت بسته مدار و اين کنآيه از شدت بخل است. (وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ ) و به تمامي آن را گشاده مساز، که آن گاه در آنچه که شايسته نيست، و افزون از اندازۀ لازم انفاق مي کني. (فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا ) و آن گاه ملامت زده و درمانده خواهي بود. يعني به خاطر کاري که کرده اي ملامت شده، و دست خالي مي ماني؛ نه مالي در دست داري و نه به خاطر از دست  دادن مال مورد ستايش قرار مي گيري.

دستوري که در اينجا در رابطه با انفاق به خويشاوندان داده شده در صورتي است که انسان توانايي ان را داشته باشد، اما اگر مالي نداشت يا خرج خودش سنگين و مشکل بود خداوند متعال دستور داده است که در آن صورت خويشاوندان و غيره را به صورت زيبايي پاسخ بدهد. پس فرمود:

(وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا) و اگر از بخشيدن و دادن به آنها روي بگرداني و آن را براي وقتي ديگر و به اميد اينکه خداوند به تو توانايي بخشش را بدهد، به تأخير بياندازي، (فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُورًا ) به نرمي و مهرباني با آنان سخني بگوي. و به آنان وعده بده که در فرصت مناسب و چنانچه امکان کمک فراهم شود آنان را کمک خواهي کرد، و از اينکه در حال حاضر نمي تواني کمکشان بنمايي از آنان عذر خواهي کن تا با آسايش خاطر از پيش تو بروند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: (قول معروف و مغفره خير من صدقه يتبعها اذي) سخن نيکو و بخشش، از صدقه اي که به دنبال آن منت گذاردن فرد مورد اذيت قرار مي گيرد بهتر است ، و اين نيز از لطف خداوند نسبت به بندگان مي باشد که به آنها دستور داده است تا منتظر رحمت و رزق و روزي وي باشند، زيرا انتظار چنين چيزي عبادت است و همچنين وعده دادن به بينوايان و خويشاوندان مبني بر اين که به آنها صدقه خواهد داد، عبادت است، چون اراده کردن انجام کار نيک نيز نيکي به حساب مي آيد. بنابراين شايسته است که انسان آنچه از کار خير که در توانايي اوست انجام دهد، و آنچه را که نمي تواند انجام دهد نيت انجام دادنش را داشته باشد تا به او پاداش برسد، چه بسا خداوند به خاطر انتظار و اميد وي آن کار را برايش آسان بگرداند.

سپس خداوند متعال فرمود: (إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ) بي گمان پروردگارت روزي را براي هر کس که بخواهد فراخ و گسترده مي نمايد و روزي هر کس را که بخواهد کم و تنگ مي گرداند، و اين عين حکمت الهي است. (إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا ) چرا که خدا به بندگانش آگاه و بيناست. پس آنچه که به صلاح بندگان است به آنها مي دهد و به لطف و احسان خود به تدبير امور آنها مي پردازد .

آيه ي 31:

وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا و فرزندانتان را از ترسي فقر و تنگدستي نکشيد، ما به آنان و (به) شما روزي مي دهيم، به راستي که کشتن آنان گناه بزرگي است.

و اين بيانگر رحمت الهي نسبت به بندگان مي باشد، چرا کهاو از پدر و مادر نسبت به بنده مهربان تر است، پس پدر و مادر را از کشتن فرزندانشان به خاطر ترس فقر و تنگدستي نهي نموده، و روزي همه را بر عهده گرفته، و خبر داده که کشتن فرزندان گناه بزرگي است يعني از بزرگترين گناهان کبيره مي باشد، چون کسي که به خود جرأت مي دهد و کودکان بي گناه را به قتل مي رساند هيچ مهر و شفقتي در دل ندارد.

آيه ي 32:

وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلاً و به زنا نزديک نشويد، که زنا گناه بسيار زشت، و بد راهي است.

نهي از نزديک شدن به زنا از نيه از انجام زنا بليغ تر است، چون اين نهي شامل نهي از تمام مقدمات و انگيزه هاي زناست. زيرا «هر کس در کنار و اطراف مزرعه و محل قرق شده بچرخد، به زودي در آن مي افتد» ، به ويژه اين که در بسياري از نفسها انگيزۀ بسيار قوي براي انجام اين کار وجود دارد. و خداوند زنا را چنين توصيف نموده است: (كَانَ فَاحِشَةً) زنا گناه بسيار زشتي است که از ديدگاه عقل و شريعت و سرشت زشت خوانده مي شود، چون زنا شکستن حرمت حق خدا و حق زن و حق خانواده و همسر و از هم پاشيدن کانون خانواده و اختلاط نسبت و نژادها و ديگر مفاسد را در بر دارد. ( وَسَاء سَبِيلاً(  و راه کسي که بر ارتکاب اين گناه بزرگ جرأت نموده است بسيار راه بدي مي باشد.

آيه ي33:

وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا و کسي را نکشيد که خداوند کشتن او را حرام  کرده است مگر به حق، و هر کس که از روي ستم کشته شود براي صاحب خون او قدرتي مقرر داشته ايم، ولي او نبايد در کشتن زياده روي نمايد، بي گمان و ياري شونده است.

(وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ ) و کسي را نکشيد. و اين شامل هر نفسي است که خداوند کشتن آن را حرام نموده است، خاه کوچک باشد يا بزرگ، زن باشد يا مرد، برده باشد يا آزاد، مسلمان باشد يا کافري که پيمان دارد، (إِلاَّ بِالحَقِّ ) مگر در برابر حقي ، م انند کشتن نفس در برابر نفس، و کشتن کسي که ازدواج کرده اما مرتکب زنا شده است، و يا مانند کشتن کسي که مرتد گشته و به آيين کفر در آمده است. و يا مانند کشتن انسان تجاوزگر در حالت انجام دادن تجاوزش، به شرطي که به جز قتل وي هيچ راه ديگري براي دفع تجاوز او وجود نداشته باشد. (وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا) و هر کس مظلومانه و به ناحق کشته شود براي صاحب خونش که نزديک ترين وارثان و فاميل هايش مي باشد حجت و دليل آشکاري براي قصاص نمودن قاتل قرار داده ايم. نيز تسلطي تقديري مبني بر کشتن قاتل به او داده ايم. و اين قصاص زماني است که شرايط آن فراهم شود، مانند قاتلي که از روز قصد و تجاوز کسي را بکشد، و وجود کفائت در ميان قاتل و مقتول.

(فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ) و ولي نبايددر کشتن زايده روي و از حد تجاوز نمايد، مانند اينکه گوش و بيني قاتل را ببرد يا او را با چيزي به قتل برساند که وي مقتول را با آن وسيله نکشته است، و يا اينکه کسي ديگر غير از قاتل را بکشد. (إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا ) بي گمان او ياري شونده است.

و اين آيه بيانگر آن است که حق کشتن از آن ولي است. بنابراين از قاتل قصاص گرفته نمي شود مگر به اجازۀ ولي خون، و اگر صاحب خداوند ولي مقتول را براي قصاص گرفتن از قاتل و کسي که او را کمک کرده است ياري مي نمايد تا قاتل را بکشد.

آيه ي 34

وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً و به مال يتيم نزديک نشوند مگر به شيوه اي که نيکوتر است، تا اينکه (يتيم) به (دوران) رشدش برسد، و به عهد و پيمان خود وفا کنيد، چرا که از پيمان سوال خواهد شد.

اين لطف و رحمت خدا نسبت به يتيمي است که پدرش را از دست داده، و کوچک است و هنوز مصلحت خودش را تشخيص نمي دهد. خداوند به اولياي يتيم دستور داده است تا او و مالش را حفاظت نمايند، و به اصلاح آن بپردازند. و با نيت بد به مال يتيم نزديک نشوند، و در آن تصرف نکنند. (إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ) مگر به شيوه اي که آن بهتر است، مانند اينکه با مال يتيم تجارت نمايند و آن را در معرض خطر قرار ندهند و بکوشند تا مالش رشد کند و زياد شود، و اين حالت بايد ادامه يابد تا اينکه (يَبْلُغَ أَشُدَّهُ ) يتيم به سن بلوغ و دوران عقل و رشد برسد، وچون او سن رشد خود رسيد ديگر کسي سرپرست او نيست و خودش سرپرست خود مي باشد ومالش به او برگردانده مي شود.

هان گونه که خداوند متعال فرموده است (فان انستم مهنم رشدا فادفعوا اليهم اموالهم) پس اگر احساس کرديد که آنها به سن رشد رسيده اند مالهايشان را به آنان بدهيد، (وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ ) و به عهد و پيماني که با خدا و مردم بسته ايد وفاد کنيد. (إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً)به درستي که شما از وفاي به پيمان پرسيده مي شويد . پس اگر به آن وفا کنيد پاداش بزرگي داريد و اگر به پيمان خود وفا نکنيد گناه بزرگي بر شماست.

آيه ي 35:

وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً و هنگامي که پيمانه مي کنيد آن را به تمام و کمال پيمانه کنيد و با ترازوي درست وزن نماييد که اين کار سرانجام نيکوتر و بهتري دارد.

در اينجا به دادگري و به تمام و کمال دادن پيمانه ها و وزن ها دستور داده شده است، و اينکه بدون کم و کاست پيمانه ها و وزن ها بايد داده شوند. و از هر نوع تقلب در قيمت يا کالا يا معامله نهي شده و به خير خواهي و صداقت در آن دستور داده شده است. (ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ) اين کار بهتر است و سرانجام نيکوتري دارد، و از اين راه، بنده از عقوبت خدا در امان مي ماند و اين کار باعث برکت مي شود.

آيه ي 36:

وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً پي چيزي مرو که به آن آگاهي نداري، بي گمان گوش و چشم و دل هر يک مورد سوال واقع خواهند شد.

و از آنچه که به آن آگاهي نداري پيروي مکن، بلکه در همۀ گفتار و کردارت تحقيق کن، و گمان مبر که هر چه از روي ناآگاهي بگويي يا انجام دهي اشکالي بدان وارد نيست، (إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ) همانان گوش و چشم و دل هر يک اينها مورد بازخواست واقع خواهند شد. پس بنده اي در رابطه با آنچه گفته و انجام داده است بايد پاسخگو باشد، و از وي پرسيده مي شود که اعضا و جوارحي را که خداوند براي عبادت آفريده در چه راهي به کار گرفته است، بايد پاسخي براي اين پرسش الهي آماده نمايد، و اين جواب جز با بکارگيري اعضا و جوارح در پرستش خداوند نمي پسندد مقبول نخواهد شد.

آيه ي 39-37:

وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً و خرامان در زمين راه مرو، چرا که تو نمي تواني زمين را بشکافي و به بلنداي کوهها برسي.

كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا همۀ اينها، بديهايش نزد پروردگارت ناپسند است.

ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا اين (سفارشات) از امور حکمت آميزي است که پروردگارت به تو وحي کرده است، و با خداوند معبودي ديگر قرار مده که سرزنش شده و مطرود به جهنم افکنده خواهي شد.

خداوند متعال مي فرمايد: (وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا) و در روي زمين متکبرانه و مغرورانه راه مرو، و در برابر حق خود را بزرگ مپندار و با ديدۀ تحقير به مردم منگر. (إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً ) چرا که تو با اين کارت نمي تواني زمين را بشکافي، و نمي تواني از نظر عظمت و والايي به بلنداي کوهها برسي، بلکه با  اينکار نزد خدا خوار و بي ارزش مي شوي، و ينز مورد نفرت مردم قرار مي گيرد، و نزد آنان خوار و بي ارزش خواهي شد. و با تکبر ورزيدن، در حقيقت بدترين روش اخلاقي و زشت ترين خوي را به خود مي گيري و بدون اينکه بتواني به برخي از اهداف خود دست يابي. (كُلُّ ذَلِكَ ) همۀ امور مذکوري که خداوند در آيات گذشته از آنها نهي نمود از قبيل: (وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ) و با خداوند معبودي ديگر قرار مده، و نهي از نافرماني پدر و مادر، و آنچه که بعد از آن بيان شد، همۀ اين کارها (كَانَ سَيٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) و به زيان کساني است که آن را انجام مي دهند و خداوند اين کارها را نمي پسندد.

(ذَلِكَ ) احکام بزرگي که بيان نموديم و آن را توضيح داديم، (مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ(  از امور حکمت آميزي است که پروردگارت به تو وحي نموده است، زيرا حکمت يعني فرمان دادن به کارهاي خوب و اخلاق شايسته، و نهي نمودن از زشتي هاي اخلاقي و کارهاي بد، و کارهايي که در اين آيات ذکر شدند سرشار از حکمت عالي و فضايلي هستند که پروردگار جهانيان آن را به سرور پيامبران در شرفت ترين کتاب خود وحي نموده است تا بهترين امت را بدان دستور دهد، پس اينها حکمت هستند و هر کس که حکمت بدو داده شود خير فراواني بدو داده شده است.

سپس با نهي کردن از پرستش غير خداوند آيه را به پايان رساند. همانطور که اين امور را با همين مطلب آغاز کرده بود، پس فرمود: (وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ) و با خداوند معبودي ديگر قرار مده که در جهنم افکنده مي شوي و براي هميشه در آن باقي مي ماني، زيار هر کس براي خداوند شريک بگيرد، خداوند بهشت را بر او حرام نموده،و جايگاهش آتش جهنم است. (مَلُومًا مَّدْحُورًا) يعني چنانچه چيزي را شريک خدا سازي مورد سرزنش قرار گرفته و لعنت و نفرين و  نکوهش خدا و فرشتگان و تمام مردم برتوست و به جهنم افکنده مي شوي.

 

 

آيه ي 40:

أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلآئِكَةِ إِنَاثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيمًا آيا پروردگارتان شما را به داشتن پسران اختصاص داده و خود از فرشتگان دختراني را برگرفته است؟ واقعاً شما سخن بسيار بزرگي بيان مي داريد.

اين، انکار و اعتراض شديدي است بر کسي که گمان مي برد برخي از آفريده هاي خداوند دختران او هستند. بنابراين فرمود: (أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ) آيا بهرۀ کامل را به شما داده و پسران را ويژه شما قرار داده است، و براي خودش از فرشتگان دختراني برگرفته است؟ چون آنها گمان مي بردند که فرشتگان دختران خداوند هستند.

(إِنَاثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيمًا ) واقعاً شما سخن بسيار بزرگي مي گوييد که بزرگترين جسارت در حق خداوند است، چرا که شما فرزند را به او نسبت داديد، که داشتن فرزند متضمن نيازمند ي خدا به فرزند و بي نياز بودن برخي مخلوقات از اوست، و شما به آن بهره اي که از ديدگاهتان ناقص تر و بي ارزش تر است که دختران مي باشند براي خداوند حکم نموديد، و در همان حال ادعا کرديد که خداوند پسرها را به شما اختصاص داده است. پس خداوند بسي برتر و والاتر است از آنچه ستمگران مي گويند.

آيه ي 44-41:

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَـذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُورًا و به راستي در اين قرآن (حق را به روشهاي) گوناگون بيان کرديم تا پند بگيرند (ولي) جز بر نفرت و گريزشان نمي افزايد.

قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً بگو: «اگر با او چنان که مي گويند خداياني بودند، آنگاه هر يک به سوي صاحب عرش راهي مي جستند».

سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا خداوند از آنچه آنان مي گويند (بسيار منزه و) خيلي والاتر و بالاتر است.

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا آسمانهاي هفت گانه و زمين و کساني که در آنها هستند او را به پاکي ياد مي کنند و هيچ موجودي نيست مگر اينکه حمد وثناي وي مي گويد ولي شما تسبيح آنها را نمي فهميد، بي گمان او بردبار و آمرزنده است.

خداوند متعال خبر مي دهد که در قرآن به طرق و فنون مختلف حق را بيان داشته است. يعني به صورت گوناگون احکام را بيان نموده و آن را روشن کرده، و دلايل و حجت هاي زيادي بر آنچه که مردم را به سوي آن فراخوانده ، آورده، و موعظه و پند ارائه داده است و تا آنچه را که به سود آنهاست بپذيرند. و همان راه را در پيش بگيرند و آنچه را که به زيانشان است بشناسند، و آن را ترک گويند. اما بيشتر مردم از آيات خدا گريزانند، چرا که از حق نفرت دارند و باطلي را که بر آن قرار دارند دوست مي دارند. به همين جهت براي آن تعصب شان مي دهند، و جز گريز از آيات الهي راهي ديگر را انتخاب ننموديد، و به آيات الهي گوش ندادند و به آن توجه نکردند.

و بزرگترين موضوعي که به شيوه هاي مختلف بيان شده و براي اثبات ان دليل آورده شده است توحيد است که اصل و اساس همۀ اصول مي باشد. و خداوند به يکتاپرستي و توحيد دستور داده و از ضد آن نهي نموده است، و دلايل عقلي و نقلي زيادي را بر اين مطلب اقامه کرده است؛ طوري که اگر کسي به برخي از اين دلايل گوش فرا بدهد کوچکترين شک و ترديدي در قلب او براي پذيرش توحيد باقي نمي ماند.

و از جمله دلايل توحيد، اين دليل عقلي است که آن را در اينجا بيان نموده است: (قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ) به مشرکان که همراه با خداوند معبودي ديگر قرار مي دهند، بگو: اگر بر حسب گمان و دروغ آنها مبعوداني با خداوند بودند، (إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً ) آنگاه راهي به سوي خدا به وسيلۀ پرستش او و بازگشت به سوي او و تقرب جستن به او مي جستند، پس چگونه بنده اي که به شدت نيازمند عبادت پروردگارش مي باشد معبودي ديگر با خداوند قرار مي دهد؟ آيا اين جز بزرگترين ستم و بي خردي چيزي ديگر است؟

بر اساس اين معنا اين آيه، مانند فرمودۀ الهي است که مي فرمايد: (اولئک الذين يدعون يبتغون الي ربهم الوسيه آيهم اقرب) پيامبران و صالحان و فرشتگاني که ايشان به فرياد مي خوانند، براي نزديک شدن به خدا با يکديگر رقابت مي نمايند و آنچه از کارهاي شايسته که انسان را به خدا نزديک مي کند و توانايي انجام آن را دارند، انجام مي دهند. و مانند اينکه فرموده است: (و يوم يحشرهم و ما يعبدون من دون الله فيقول ء انتم اضللتم عبادي هولاء ام هم ضلوا السبيل، قالوا سبحنک ما کان ينبغي لنا ان نتخذ من دونک من اولياء ) و روزي که آنها و آنچه را که به جاي خدا مي پرستيدند گرد مي آورد و مي گويد: «آيا شما اين بندگانم را گمراه کرديد يا خود راه را گم کردند؟» مي گويند: «خداوندا تو پاکي! هيچ احدي را نسزد که ما را به غير از تو پرستش کند، چرا که ما بندگان تو هستيم و نيازمندان به سوي (لطف و کرم) تو.

و احتمال دارد که معني اين آيه اين گونه باشد: (قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً) بگو: اگر با او آن چنان که مي گويند خداياني بود در اين صورت حتماً درصدد بر مي آمدند که بر خداوند صاحب عرش چيره شوند و راهي براي شکست دادن خداوند مي جستند و در پي غلبه بر پروردگار متعال مي شدند، پس يا بر او چيره مي شدند يا نه، و چنانچه غالب مي شدند، ربوبيت و الوهيت از آن کسي مي شد که پيروز مي گرديد. اما آنها مي دانند و اقرار مي کنند معبودانشان که به جاي خدا مي خوانند، شکست خورده و مغلوب اند و هيچ اختياري ندارند، پس با اين وجود چرا آنها را به خدايي گرفته اند؟

و اين مانند فرمودۀ خداوند است که مي فرمايد: (ما اتخذالله من ولد و مان کان معه من اله اذا لذهب کل اله بما خلق و لعلا بعضهم علي بعض) خداوند هيچ فرزندي را برنگرفته است و خدايي با او وجود ندارد، زيرا اگر چنين بود هر خدايي آنچه را که آفريده است، مي برد و برخي از خدايان بر برخي ديگر چيره مي شدند.

(سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى) پاک و منزه است خداوند (عَمَّا يَقُولُونَ ) از شرک و قرار دادن همتايايي براي او، (عُلُوًّا كَبِيرًا ) و بسيار بالا و برتر است، پس جايگاه او بلند است و کبريايي او با شکوه است و نمي توان خداياني را همتاي او قرار داده، و هر کس چنين بگويد به گمراهي آشکار مبتلا گشته و ستم بزرگي مرتکب شده است.

به راستي که مخلوقات بزرگ در برابر عظمت او بس حقيراند و در برابر شکوه و بزرگي اش اسمانهاي هفت گانه و آنچه در آنهاست و زمين هاي هفت گانه و آنچه در آنهاست بس کوچک و ناچيزند (والارض جميعاً قبضته يوم القيمه و السموات مطلويت بيمينه) و تمام زمين در روز قيامت در قبضۀ اوست و آسمانها به دست راست او در هم پيجيده مي شوند، و جهان بالا و پايين براي بقا هستي خود نيازمند اوست و اين نياز هيچ زماني از آنها برطرف نمي شود و هميشه نيازمند خدا هستند و اين نيازمندي، همه جانبه است چرا کهدر آفرينش و رزق و روزي و تدبير نيازمند او هستند، پس ناچارند او را بپرستند و دوست بدارند به هنگام ناملايمات به او پناه ببرند.

(تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ) آسمانهاي هفتگانه و زمين و تمام جانداران و درختان و گياهان و جمادات و مردگاني که در اين ميان قرار دارند همگي با زبان «حال» و «قال» خداوند را به پاکي ياد مي کنند. (وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ(  اما شما تسبيح آنها را نمي فهميد. يعني شما نحوۀ تسبيح ديگر مخلوقاتي که همزبانتان نيستند را نمي دانيد، بلکه خداوند که آگاه به پنهاني هاست و به همه چيز احاطه دارد شيوۀ تسبيح آنان را مي داند. (إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ) بي گمان او بردبار آمرزنده است؛ کساني را که در مورد او سخن باطلي مي گويند که نزديک است از زشتي آن آسمانها  تکه و پاره گردند و کوهها از بيخ برکنده شوندف در اين دنيا و با شتاب به عذاب گرفتار نمي کند، بلکه به آنان مهلت داده و به آنها نعمت ارزاني داشته و به آنان روزي و سلامتي عنايت فرموده و آنان را به درگاهش فراخوانده است تا از اين گناه بزرگ توبه نمايند، تاپاداش بزرگ و فراوان به آنان بدهد و گناهانشان را بيامرزد. پس اگر شيکبايي و آمرزش او نبود آسمانها بر زمين مي افتادند و خداوند هيچ جنبده اي را روي زمين باقي نمي گذاشت.

آيه ي 48-45:

وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا و هنگامي که قرآن را مي خواني ميان تو و آنان که به قيامت ايمان نمي آورند پرده اي پوشيده قرار مي دهيم.

وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا و بر دلهايشان پوشش هايي قرار مي دهيم تا آن (= قرآن) را نفهمند و در گوشهاي آنان سنگيني ايجاد مي کنيم و هنگامي که پروردگارت را در قرآن به يگانگي ياد مي کني با نفرت پشت کرده وبر مي گردند

نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَّسْحُورًا ما بهتر مي دانيم که آنان به چه منظوري به سمنان تو گوش فرا مي دهند، هنگامي که پاي سخنانت مي نشينند و هنگامي که با هم در گوشي صحبت مي کنند، آن زمان که ستمکاران مي گويند: «جز از مرد جادو زده اي پيروي نمي کنيد».

انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلاَ يَسْتَطِيعْونَ سَبِيلاً بنگر چگونه براي تو مثلها مي زنند، پس گمراه شدند و نمي توانند راهي پيدا کنند.

خداوند متعال از کيفر کساني خبر مي دهد که حق را تکذيب نموده و آن را رد کرده و از روي بر مي تابند، و اين که ميان آنها و ايمان آوردنشان مانع ايجاد مي کند، پس فرمود: (وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ ) و هنگامي که قرآن را مي خواني که در آن موعظه و پند و هدايت و ايمان و خير و دانش فراوان موجود است (جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا ) ميان تو و آنان که به قيامت ايمان نمي آورند پرده اي پوشيده قرار مي دهيم. به گونه اي که آنها را از فهميدن حقيقت قرآن باز مي دارد و آنان را از درک حقايق، و از تسليم شدن در برابر خيري که آنان را به سويش فرا مي خواند باز مي دارد.

(وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً) و بر دلهاي آنان پرده و پوشش هايي قرار مي دهيم که بر اثر آن قرآن را نمي فهمند، بلکه فقط آن را مي شنوند، و حجت بر آنها اقامه مي شود (وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا) و در گوشهايشان سنگيني ايجاد مي کنيم. يعني آنها را کر مي کنيم تا آن را نشنوند، (وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ ) و هگامي که پروردگارت را در قرآن به يگانگي ياد کني و به يگانگي او دعوت دهي و آنان را از شرکت ورزيدن به وي باز داري، (وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ) از بس که توحيد را نمي پسندند و باطلي را بر آن هستند دوست دارند، با نفرت پشت کرده و مي گريزند . همانطور که خداوند متعال فرموده است: (و اذ ذکر الله وحده اشمازت قلوب الذين لا يومنون بالاخره و اذا ذکر الذين من دونه، اذا هم يستبشرون) و هرگاه تنها خداوند ياد شود، آنان که به آخرت ايمان ندارند ناراحت و متنفر مي شوند، و هنگامي که خدايان پنداري ايشان نام برده شوند شاد مي گردند.

(نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ) ما آنها را از بهره مند شدن از قرآن به هنگام شنيدن آن باز مي داريم، چرا که مي دانيم اهداف بدي دارند و مي خواهند دستاويزي براي طعنه زدن، و عيب جويي از قرآن به دست آورند. و گوش فرا دادن آنها به خاطر اين نيست که رهنمون شوند و حق را بپذيرند، بلکه آنها تصميم گرفته اند که از قرآن پيروي نکنند. و هر کس که چنين باشد گوش فرادادنش به قرآن سودي به او نمي بخشد. بنابراين فرمود: (إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى) هنگامي که پاي سخنانت مي نشينند و هنگامي که با هم در گوشي صحبت مي کنند، (إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَّسْحُورًا ) آن زمان که ستمکاران با هم در گوشي صحبت مي کنند و مي گويند : «جز از مرد جادوزده اي پيروي نمي کنيد». پس وقتي چنين ستمگرانه با خود در گوشي صحبت مي نمايند و ادعا مي کنند که پيامبر جادوزده است قطعاً آنان تصميم دارند که به سخنانش بها ندهند، چرا که از ديدگاه آنان پيامبر ياوه گو است و خودش نمي داند که چه مي گويد.

خداوند متعال مي فرمايد: (انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الأَمْثَالَ ) با تعجب بنگر که چه مثلهايي براي تو مي زنند، که از حقيقت بسي دور است، (فَضَلُّواْ ) آنها در زدن اين مثلها به بيراهه رفته اند، يا زدن اين مثلها سبب گمراهي آنان شده است.چون آنها کار خود را بر اساس اين مثلهاي فاسد و پوچ قرار داده اند، و مسلم است هر چيزي را که بر امري فاسد استوار باشد نيز از اساس فاسد و تباه مي باشد (فَلاَ يَسْتَطِيعْونَ سَبِيلاً) پس نمي توانند راهي (به سوي حق و هدايت) پيدا کنند. يعني به هيچ سويي راهياب نمي شوند، بلکه به گمراهي محض و ستم خالص گرفتار مي آيند.

آيه ي 52-49:

وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا و گفتند: «آيا هنگامي که ما (تبديل به) استخوانها و تکه هاي خشکيده شديم ، آيا ديگر بار به آفرينش نويني برانگيخته خواهيم شد»

قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا بگو: «سنگ يا آهن باشيد»

أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا يا اينکه آفريدۀ ديگري باشيد که در نظرتان بزرگ مي نمايد، خواهند گفت: « چه کسي ما را باز مي گرداند؟ » بگو: «همان خدايي که نخستين بار شما را آفريد». پس سرهايتان را به سويت تکان داده و مي گويد: «آن کي خواهد بود؟» بگو:«شايد که نزديک باشد.

يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً روزي که شما را فرا مي خواند، پس در حالي که او را ستايش مي کنيد، پاسخش مي دهيد، و گمان مي بريد که جز مدت اندکي ماندگار نبوده ايد.

خداوند از سخن آناني که منکر رستاخيز و زنده شدن پس از مرگ هستند، و آن را تکذيب مي کنند، خبر مي دهد که مي گويند: (أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا) آيا هنگامي که ما تبديل به استخوانها و تکه هاي خشکيده شديم ، (أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا ) آيا دوباره آفرينش تازه اي خواهيم يافت و برانگيخته خواهيم شد؟ يعني چنين نمي شود . و اين کار به گمان آنها غير ممکن بود. پس آنان به شدت گرفتار جهالت و ناداني شده و پيامبر خدا را تکذيب کرده و آيات الهي را انکار نموده و قدرت آفرينندۀ آسمانها و زمين را با قدرت ضعيف و ناتوان خود مقايسه نمودند. و هنگامي که ديدند آنها توانايي چنين کاري را ندارند قدرت خدا را نيز چنين انگاشتند.

پاک است خداوندي که خلقي از آفريده هايش را که خود را خردمند و اهل عقل مي پندارد و نمونه اي براي ندانستن آشکارترين و روشن ترين چيز (= قيامت) و آنچه دلايلش از همه چيز واضح تر و بالاتر است قرار داده است، تا به بندگانش نشان دهند که دو راه بيشتر وجود ندارد؛ يا اينکه توفيق و مدد خدا ياور انسان باشد، و يا اينکه هلاک و گمراه شود. (ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذهديتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب) پرورگارا پس از اينکه ما را هدايت نمودي دلهاي ما را منحرف مگردان و از جانب خويش رحمتي به ما ببخشاي، بي گمان فقط تو بخشنده اي .

بنابراين خداوند به پيامبرش عليه السلام و الصلاه دستور داد تا به کساني که زنده شدن پس از مرگ را انکار مي کنند و يا آن را بعيد مي دانند، بگويد:

(قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ )بگو: «سنگ يا آهن باشيد ياغير از اين دو ، چيز ديگري باشيد که در نظرتان از اينها سخت تر و بزرگتر است» تا – به گمان خود از اينکه قدرت الهي شما را دريابد و ارادۀ خداوند در مورد شما اجرا شود، در امان بمانيد . شما هر طور که باشيد و به هر کيفيتي دربيابيد نمي توانيد خدا را ناتوان کنيد؛ نه در زندگي دنيا و نه پس از مرگ نمي توانيد چاره اي بيانديشيد، پس تدبير و تصرف را براي کسي بگذاريد که بر هر چيز و هر کاري تواناست و هر چيزي را احاطه نموده است، (فَسَيَقُولُونَ ) وقتي که دلايلي بر زنده شدن پس از مرگ براي آنها اقدامه شود، مي گويند: (مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ) چه کسي ما را باز مي گرداند؟ » بگو: خدايي که نخستين بار شما را آفريد، آنگاه که چيزي نبوديد، پس همان کس شما را دوباره خواهد آفريد. (کما بدانا اول خلق نعيده) همانطور که نخستين بار جان آفريديم دوباره آن را باز مي آفرينيم.

(فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ) پس سرهايتان را به علامت تعجب و انکار و نپذيرفتن سخنانت تکان مي دهند، (وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ ) و مي گويند: وقت زنده شدن پس از مرگ که تو آن را نزديک مي پنداري کي هست؟ در حقيقت اين نشانۀ بي خردي آنهاست، چرا که قدرت خداوند را باور نکرده و مي گويند: چنين چيزي امکان ندارد، و آنها اصل زنده شدن را پس از مرگ را قبول ندارند. (قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا) بگو: شايد نزديک باشد و در تعيين زمان آن فايده اي نيست، بلکه آنچه فايده دارد و مدار موفقيت است پذيرش زنده شدن پس از مرگ و تاييد و اثبات آن است و هر آنچه که مي آيد نزديک است.

(يَوْمَ يَدْعُوكُمْ ) روزي که خداوند شما را براي رستاخيز و حشر فرا مي خواند، و در صور دميده مي شود، (فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ ) و شما با حمد و سپاس پاسخ مي گوييد، يعني تسليم فرمان او مي شويد و از فرمانش سرپيچي نمي کنيد. (بِحَمْدِهِ ) يعني خداوند بر کليۀ کارهايش مورد ستايش قرار مي گيرد، و روز محشر که انسانها را گرد مي آورد، آنها را سزا و جزا مي دهد و بر اين کار هم ستايش مي شود.

(وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً) و از بس که رستاخيز به سرعت خواهد آمد و نعمت هايي که در آن قرار داشته ايد سريع پايان مي يابند، چنان احساس مي کنيد که گويا اصلاً در چنين ناز و نعمتي نبوده ايد. پس اين همان روزي است که شما را بر آن داشت بگوييد: (مَتَى هُوَ) آن کي خواهد بود؟ و در هنگام تحقق آن روز به شدت پشيمان مي شوند، و به آنها گفته مي شود (هذا الذي کنتم به تکذبون) اين همان روزي است که شما آن را تکذيب مي کرديد.

آيه ي 55-53:

وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا و به بندگانم بگو: «سخني را بگويند که بهتر است». بي گمان شيطان در ميان ايشان فساد و تباهي راه مي اندازد، به راستي که شيطان براي انسان دشمني آشکار است.

رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً پروردگارتان از حال شما آگاه تر است، اگر (خدا) بخواهد شما را مشمول رحمت خود قرار مي هد، و اگر (خدا) بخواهد شما را عذاب مي دهد، و تو را نگهبان بر آنان نفرستاده ايم

وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا و پروردگارت به حال هر آنچه که در آسمانها و زمين است آگاه تر است ، ما برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داديم و داود زبور را بخشيديم.

و اين مبين لطف خداوند به بندگانش است که آنها را به زيباترين اخلاق و اعمال و گفتارهايي که باعث خوشبختي دنيا و آخرت آنان است دستور مي دهد . پس فرمود: (وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ) و به بندگانم بگو: سخني را بگويند که آن بهتر است و اين دستور به هر سخني است که انسان را به خدا نزديک مي نمايد، از قبيل خواندن قرآن، ذکر ، آموزش علم، امر به معروف و نهي از منکر و گفتار نيک و مهرباني با مردم بر حسب جايگاه انسانها. پس به همۀ اين موارددستور داده شده است.

و اينکه هرگاه دو کار خوب وجود داشت، چنانچه آدمي نتواند هر دو کار خوب را انجام دهد، آن را برگزيند که خوب تر است.

و گفتار زيبا و نيک باعث توسعه و ترويج اخلاق زيبا و عمل صالح مي شود، زيرا هر کس بتواند زبانش را کنترل نمايد او مي تواند تمام کارهايش را کنترل نمايد.

(إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ) . بي گمان شيطان در ميان ايشان فساد و تباهي راه مي اندازد، يني چيزهايي را  در ميان بندگان اشاعه مي دهد که دين و دنيايشان را به فساد و تباهي بکشد. و علاج اين مشکل در اين است که بندگان در تلفظ به سخنان نازيبا و ناشايستي که شيطان آنها را به سويش فرا مي خواند، از وي پيروي نکنند.

نيز بايد با يکديگر به نرمي و خوبي رفتار کنند تا شر شيطاني که ميان آنها فساد و تباهي به راه مي اندازد از بين برود، و ناکام شود، زيرا شيطان دشمن واقعي آنهاست، و بايد با او مبارزه کنند، چون آنها فرا مي خواند (ليکونوا من اصحب السعير) تا از اهل جهنم شوند و چنانچه شيطان ميان آنها اختلاف و فساد به وجود آورد و براي ايجاد دشمني ميان آنها تلاش نمايد بايد قاطعانه براي مبارزه ومخالفت با دشمن خود بکوشند، و نفس هاي سرکش خود را که شيطان از راه آن وارد مي شود اطاعت مي نمايند و کارشان سامان مي يابد و هدايت مي شوند. (رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ ) پروردگارتان از خودتان به حال شما آگاه تر است، بنابراين جز آنچه که خير است برايتان نمي خواهند، و جز به آنچه که به مصلحت و فايدۀ شما است دستور نمي دهد، و چه بسا شما چيزي را مي خواهيد در حالي که خيري در آن نيست.

(إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ ) اگر بخواهد شما را مشمول رحمت خود قرار مي هد، و هر کس را که بخواهد توفيق مي دهد که اسباب برخورداري از رحمت الهي را بدست آورد، و هر کس را که بخواهد خوار مي گرداند و او را از فراهم نمودن اسباب رحمت الهي باز مي دارد، و سزاوار عذاب مي گردد. (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً ) و تو را نگهبان بر آنان نفرستاده ايم که به تدبير امورشان بپردازي و آنها را مجازات کني، بلکه نگهبان و مراقب، خداوند است، و تو مبلغ، و راهنماي به سوي راه راست هستي.

(وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ) خداوند به حال تمام خلايقي که در آسمانها و زمين هستند آگاه تر است ، پس به هر يک از آنان آنچه را که سزاوارش است و حکمت الهي آن را اقتضا مي کند مي بخشد و بخري را بر برخي ديگر برتري مي دهد، همانطور که برخي از پيامبران را در فضايل و ويژگيهايي از قبيل اوصاف پسنديده و اخلاق و کارهاي شايسته و پيروي زياد از خداوند، نازل شدن کتابهايي که شامل احکام شرعي و عقايد پسنديده اند، بر برخي از آنان برتري داده است، و همۀ امور از منت هاي الهي بر آنهاست. هر چند که همه در اينکه از جانب خداوند بر آنها وحي مي شود، مشترک اند، همانطور که زبور را بر داود نازل کرد.

پس مادامي که خداوند متعال برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داديم و به برخي از آنان کتاب داده است. پس پرا کساني که محمد عليه السلام و الصلاه را تکذيب مي کنند، آنچه را که خداوند بر او نازل نموده و نبوت و کتابي را که به وسيلۀ آن خداوند وي را برتري داده است انکار مي کنند؟

آيه ي 57-56:

قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلاً بگو: «کساني را که به جز خدا مي پنداريد، فراخوانيد». پس نه مي توانند بلايي را از شما برطرف کنند و نه (مي توانند آن را) دگرگون سازند.

أُولَـئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا پيامبران و صالحاني که آنان به فرياد مي خوانند ، براي تقرب جستن به پروردگارشان، آنچه از کارهاي شايسته که انسان را به خدا نزديک مي کند، انجام مي دهند و به رحمت خدا اميدوارند و از عذاب او مي ترسند، بي گمان بايد از عذاب پروردگارت بر حذر بود.

خداوند متعال مي فرمايد: (قُلِ) اي پيامبر! به مشرکاني که جز خدا همتايايي را براي وي گرفته اند و آنها را مي پرستند همانطور که خدا را پرستش مي کنند، و همانطور که خدا را مي خوانند آنها را نيز مي خوانند، بگو: اگر آنچه باور داريد درست است و راست مي گوييد: (ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ ) کساني را که به جز خدا معبود مي پنداريد، فرابخوانيد. و بنگريد آيا سودي به شما مي رسانند، يا مي تانيد زياني را از شما دور نمايند؟ (فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ ) اما خواهيد ديد که نه توانايي دفع زباني از قبيل بيماري يا فقر يا سختي  امثال آن را از شما دارند، (وَلاَ تَحْوِيلاً ) و نه مي توانند آن را دگرگون سازند و از شخصي به شخصي ديگر منتقل نمايند، و نه توانايي کاستن از شدت  اندوه و درد را دارند.

پس وقتي که معبودان شما چنين هستند، چرا به جاي خدا آنها را مي خوانيد؟ آنها نمي توانند کاري بکنند و فايده اي به شما برسانند، پس چنين چيزهايي را به خدايي گرفتن، نشانۀ بي عقلي و بي خردي است.

و جاي بسي تعجب است که آدمي چنين تفکري پوچ و سخيف را از پدران گمراه خود به ارث ببرد و آن را درست و مفيد بپندارد، و اخلاص در عبادت را براي خداوند يگانه و يکتا که همۀ نعمت هاي ظاهري و باطني را به ما داده است، بي خردي و امري شگفت انگيز انگارد، همانطور که مشرکان گفتند: (اجعل الا لهه الها ودا ان هذا لشي عجاب)آيا همۀ معبودان را يک معبود قرار داده است؟ بي گمان اين چيز عجيبي است.

سپس خداوند خبر داد کساني را که به جاي خدا عبادت مي کنند، به کاري مشغول اند و از آنها بي خبراند، زيرا براي نزديک شدن به خدا وسيله مي چويند و به او نيازمند هستند پس فرمود: (أُولَـئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ ) پيامبران و صالحان و فرشتگاني که ايشان به فرياد مي خوانند ، (يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ ) براي نزديک شدن به خدا با يکديگر رقابت مي نمايند و آنچه از کارهاي شايسته که انسان را به خدا نزديک مي کند، و توانايي انجام آن را مي دهند، (وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ) و به رحمت خدا اميدوارند و از عذاب او مي ترسند، بنابراين از چيزي که (آدمي را) به عذاب مي رساند پرهيز مي نمايند. (إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا ) بي گمان بايد خويشتن را از عذاب پروردگارت دور بر حذر داشت، و از موجبات عذاب وي پرهيز کرد. و اين امور سه گانه؛ ترس و اميد و محبت که خداوند مقربان درگاهش را بدان متصف نمود اساس و بنيان هر خيري هستند و هر کس اين سه ويژگي را به طور کامل داشته باشد فوايد و برکات فراواني نصيب او مي شود. و هرگاه دل از اين سه چيز خالي شد خوبيها از آن درخت بر بسته و بديها آنرا احاطه مي نمايد. و علامت محبت چيزي است که خداوند ذکر نموده است: به وي نزديک مي کند، بکوشد، و تلاش ناميد در همۀ اعمال و کارهايش اخلاص داشته باشد، و ازاين طريق به خدا تقرب جويد، و در مسير بندگي، با ديگر بندگان به رقابت بپردازد. پس هر کس ادعا کند که راه محبت خداوند چيزي غير از اين است، دروغ مي گويد.

آيه ي 58:

وَإِن مَّن قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَلِك فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا و هيچ شهري نيست (که ساکنانش ستمکار باشند) مگر اينکه ما پيش از روز قيامت نابودش مي گردانيم، يا آن را به عذاب سختي گرفتار مي نماييم . اين در کتاب نگاشته شده است.

يعني هيچ شهري از شهرهايي که پيامبران را تکذيب کرده اند وجود ندارد مگر اينکه حتماً بايد گرفتار نابودي يا عذاب سختي شود، و اين چيزي است که خداوند در لوح محفوظ ثبت نموده، و حکمي قطعي است و بايد انجام شود. پس تکذيب کنندگان بايد هر چه زودتر به سوي خدا باز گردند و پيامبرانش را تصديق نمايند قبل ازاينکه فرمان عذاب، آنها را فرا بگيرد.

آيه ي 60-59

وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا و چيزي ما را از فرستادن معجزات بازنداشت مگر اينکه گذشتگان آن را تکذيب کردند، و به ثمود ماده شتر داديم که نشانه اي روشن بود، پس به آن ستم رو داشتند و ما معجزات را جز براي بيم دادن نمي فرستيم.

وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا و به ياد آر آنگاه که به تو گفتيم: «بي گمان پروردگارت به مردم احاطۀ کامل دارد. و رويا و خوابي را که به تو نشان داديم، و درخت نفرين شده در قرآن را جز (مايۀ) آزمايش براي مردم قرار نداديم، ما ايشان را بيم مي دهيم، ولي جز سرکشي  وعصيان فراوان چيزي بر آنان نمي افزايد.

خداوند متعال از رحمت گستردۀ خوش خبر مي دهد، و اين که معجزاتي را که تکذيب کننگان پيشنهاد مي کردند نفرستاده است، و مي فرمايد چيزي او را از فرستادن آن معجزات درخواستي بازنداشت مگر اينکه خداوند نمي پسندد آنها آن را تکذيب کنند، زيرا وقتي معجزات را تکذيب کنند بلافاصله آنها را شکنجه مي دهد و بدون درنگ، عذاب، آنان را فرا خواهد گرفت . همانطور که خداوند با پشتيباني که معجزات را تکذيب کردند چنين رفتار نمود.

يکي از معجزات بزرگي که خداوند فرستاد، معجزه اي بود که براي قوم ثمود فرستاد و آن ماده شتري بزرگ و شگفت انگيزي بود که تمام قبيلۀ ثمود روزي که آن شتر براي نوشيدن آب به چشمه ي آنان مي رفت، آنان به خاطر ارج نهادن به آن به سرچشمه نمي رفتند و از آن آب نمي آوردند. ولي با اين وجود آن را تکذيب کردند، و در نتيجه به عذابي که خداوند در کتابش براي ما تعريف نموده است گرفتار شدند.

و اينها هم چنانچه معجزات بزرگي نيز به نزدشان مي امد، ايمان نمي آورند، زيرا دليل ايمان  نياوردشان اين نبود که آنچه پيامبر آورده است پوشيده و پنهان، و حق و باطل بودنش بر آنان مشتبه مي باشد، بلکه پيامبر با دلايل زيادي پيش آنها آمده که بر صحت آنچه آورده است دلالت مي نمايد؛ دلايلي که موجب هدايت کسي است که خواهان هدايت باشد. طبعاًٌ معجزات و نشانه هاي ديگر نيز مانند همين نشانه ها و دلايل هستند که آنها حتماًٌ با آن همان رفتاري را در پيش خواهند گرفت که با ديگر دلايل در پيش گرفتند، پس دراين حالت فرو نفرستادن معجزات برايشان بهتر و مفيدتر است .

(وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا) و هدف از فرستادن معجزات اين نيست که انگيزه و سبب ايمان آوردن باشد، زيرا ايمان بدون مشاهدۀ نشانه و معجزه محقق نمي شود، بلکه هدف از فرستادن نشانه ها و معجزات  [دراين مورد مخصوص] ترساندن و بيم دادن است، تا آنها از آنچه که بر آن هستند باز آيند.

(وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ) و به ياد آر آنگاه که به تو گفتيم: پروردگارت با آگاهي و قدرت خويش مردم را از هر جهت در احاطه دارد. آنها پناهي ندارند که به آن پناه ببرند و اين براي کسي که عقل دارد کافي است تا از آنچه که خداوند نمي پسندد ، باز آيد (وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ) بيشتر مفسرين بر اين باورند که منظور شب اسرا است . يعني ما ديداي را که در شب معراج براي تو ميسر و ممکن کرديم، و [نيز] درخت نفرين شده (زقوم) که در ته دوزخ مي رويد و در قرآن ذکر شده است، را جز وسيلۀ آزمايش مردم قرار نداده ايم.

اين دو چيز مايۀ فتنۀ مردم قرار گرفتند تا جياي که کافران بر کفر خود پافشاري کردند و شر آنان بيشتر شد، و برخي از افرادي که ايمانشان ضعيف بود از ايمان خود برگشتند، زيرا اموري که پيامبر آنها را خبر داده بود مبني بر اين که در يک شب از مسجد الاقصي به سوي آسمانها رفته است، حسب ظاهر و با توجه به امکانات مادي غير ممکن بود. و نيز پيامبر از وجود درختي خبر داده بود که در اعماق جهنم مي رويد، اين نيز از چيزهاي خلاف عادت بود و باعث شد تا آنها پيامبر را تکذيب کنند. پس چطور بود اگر آيات و امور خارق العادۀ بزرگ را مشاهده مي کردند؟ آيا [در چنين شرايطي] نياوردن معجزات بهتر نيست؟ البته که بهتر است ، زيرا آوردن معجزات بزرگ سبب مي شود که شر و بدي آنان بشتر شود. بنابراين خداوند بر آنها رحم نمود و معجزات بزرگ را براي آنها نياورد.

و از اينجا مي توان دريافت که عدم تصريح به چيزهاي بزرگ در قرآن و سنت که در زمان هاي اخير پديدار شده است، بسي بهتر است، زيرا ممکن بود که مردم آن زمان چنين چيزهايي را نپذيرند، و اين باعث مي شد تا دلهاي برخي از مومنان دچار ترديد شود و نيز مانعي مي شد تا کساني که اسلام نياورده اند آنها را از ورود به اسلام باز دارد و از اسلام گريزان شوند . خداوند کلمات عام و فراگيري را بيان نموده که تمام آنچه را که رخ مي دهد دربر مي گيرد.

(وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا) و ما آنها را با نشانه ها و معجزات بيم مي هيم ولي اين ترساندن و بيم دادن جز سرکشي  عصيان فراوان چيزي بر آنان نمي افزايد. و اين بيانگر آن است که آنان بي نهايت به شر منصف بودند و آن را دوست مي داشتند، و بي نهايت از حق متنفر بودند و به آن پايبند نبودند.

آيه ي 65-61

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا و به يادآور وقتي که به فرشتگان گفتيم: «براي آدم سجده بريد» آنگاه همه سجده بردند مگر ابليس، گفت: «آيا براي کسي سجده کنم که او را از گل آفريده اي».

قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَـذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إَلاَّ قَلِيلاً [شيطان] گفت: «به من بگو: آيا اين همان کسي است که او را بر من ترجيح داده و گراهي داشته اي؟ » [اين جاي بسي تعجب است] اگر مرا تا روز قيامت مهلت دهي همگي فرزندان او را جز اندکي نابود مي گردانم.

قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَاء مَّوْفُورًا [خداوند فرمود]: «برو، هر کس از آنان از تو پيروي کند، سزاي همۀ شما جهنم است که سزايي فراوا و تمام  است»

وَاست،زِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا و هرکس از آنان را که مي تواني با آواي خويش تحريک کن و لشکر سواره و پياده را بر سرشتان بتازان و در اموال و فرزندان با آنان شريک شو و آنان را وعده بده، و وعدۀ شيطان به مردم جز نيرنگ و قريب نيست .

إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً بي گمان تو را بر بندگانم سلطه اي نيست و همين کافي است که پروردگارت حافظ و حمايتگر است.

خداوند متعال بندگانش را به دشمني شديد شيطان و تلاش او براي گمراه کردنشان آگاه ساخته و مي فرمايد: وقتي که خداوند آدم را آفريد شيطان از سر تکبر و عناد از سجده کردن براي او امتناع ورزيد و با تکبر گفت: (أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا ) آيا براي کسي سجده کنم که او را از گل آفريده اي؟ و شيطان گمان مي برد که به دليل اينکه او از آتش آفريده شده است از آدم بهتر است . و پيشتر بطلان اين قياس از چند جهت بيان شد.

پس وقتي براي شيطان روشن شد که خداوند آدم را بر او برتري داده است، خطاب به خداوند گفت: (أَرَأَيْتَكَ هَـذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إَلاَّ قَلِيلاً) به من بگو: آيا اين همان کسي است که او را بر من ترجيح داده و گراهي داشته اي؟ جاي تعجب است اگر مرا تا روز قيامت زنده بداري فرزندان او را آنان را نابود مي کنم و گمراهشان خواهم کرد. مگر تعداد اندکي از آنان. شيطان پليد دانست که حتماً  از ميان فرزندان او کساني خواهند بود که با وي دشمني مي ورزند و از فرمانش سرپيچي مي کنند.

خداوند هب شيطان فرمود: (اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ) برو، هر کس از آنان از تو پيروي کند، و تو را بر پروردگار و کار ساز حقيقي اش ترجيح دهد، (فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَاء مَّوْفُورًا) بي گمان سزاي همۀ شما جهنم است که برايتان آماده شده است و سزاي اعمالتان را در آن به طور کامل خواهيد ديد.

سپس خداند شيطان را دستور داد [اين دستور يک دستور تقديري است نه شرعي] تا براي گمراه کردن بندگان هر چه مي تواند انجام بدهد، و فرمود (وَاست،زِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ) و هرکس از آنان را که مي تواني با نداي خود از راه بدر کن و بترسان و خوار بگردان. و در اين هر دعوت  دهنده اي به سوي گناه داخل است. (وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ) و لشکر سواره و پياده را بر سرشان بشوران و بتازان. و در اين راه هر پياده و سواري که به سوي معصيت و نافرماني خدا [در حرکت است] داخل مي باشد، و کسي که براي انجام گناه ، پياده در حرکت است يا سوار است و پيش مي رود، از لشکر يا پياده يا سوارۀ شيطان است. و منظور اين است که خداوند بندگان را با اين دشمن آشکار مورد آزمايش قرار مي دهد، و دشمني که با سخنان و کارهايش آنان را به نافرماني خدا فرا مي خواند (وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ ) و در اموال و فرزندان با آنان شريک شو و اين شامل هر گناهي است که متعلق به فرزندان و اموالشان مي شود، از قبيل ندادن زکات و کفاره و عدم پرداخت حقوق واجب و عدم تربيت فرزندان بر کار خير، و ترک شر، و گرفتن مال ديگران به ناحق، يا قراردادن و خرج کردن آن در جايي که حق آن نيست، يا ثروت اندوزي از راههاي نامشروع و شغلهاي نادرست. همۀ موارد مذکور در اين باب داخل اند.

بسياري از مفسران گفته اند: اگر هنگام خوردن غذا و آب و هنگام آميزش با همسر اسم خدا برده نشود شيطان در اموال و فرزندان آدمي مشارکت مي جويد. هر گا ه در اين کارها اسم خدا را نبرد شيطان با و شريک مي شود و همانطور که در حديث آمده است.

(وَعِدْهُمْ ) و به آنان وعده بده، وعده هايي که به ظاهر آراسته و فريبنده اند، اما حقيقتي ندارند. بنابراين فرمود: (وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا ) و شيطان به آنان جز فريب وعده نمي دهد. يعني و عده هاي باطل و نابود شدني به آنان مي دهد، مانند اينکه گناهان و عقايد فاسد را برايشان زيبا جلوه مي دهد و به آنان و عده مي دهد که اگر اين کارها را بکنند پاداش خواهند داشت، چون آنها گمان مي برند که بر حق هستند.

و خداوند متعال فرموده است: (الشيطان يعدکم الفقر و يامرکم بالفحشا و الله يعدکم مغفره منه و فضلا) شيطان شما را به فقر و تنگدستي تهديد مي کند، و شما را به زشتي ها فرمان مي دهد و خداوند به شما وعدۀ آمرزش از جانب خود و وعدۀ فضل (و بخشش مي دهد.

و چون خداوند از آنچه شيطان مي خواهد با بندگان انجام دهدف خبر داد، چيزي را که به وسيلۀ آن مي توان از فتنۀ شيطان در امان بود و آن همان بندگي خدا و ايمان آوردن و توکل بر اوست ، بيان نمود فرمود: (إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ) بي گمان تو هيچ تسلطي بر بندگانم نداري، بلکه چنانچه عبودت و بندگي او را  انجام دهند خداوند هر شري را از آنها دور مي نمايد ، و آنان را ازشيطان رانده شده در امان مي دارد، و پشتيبان آنان خواهد بود (وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً ) و کافي است که پروردگارت حافظ و پشتيبان (آنان) است،  او کسي را حفاظت و پشتيباني مي نمايد که بر وي توکل کند و آنچه را که خداوند او را به انجام آن دستور داده است، انجام دهد.

آيه ي 69-66:

رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا پروردگارتان آن [خدايي] است که کشتيها را در دريا برايتان روان مي کند تا از فضل او بجوييد، بي گمان  او [نسبت] به شما مهربان است.

وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُورًا و هنگامي که در دريا سختي ها به شما رسد، جز خدا همۀ کساني که به فرياد مي خوانيد از نظرتان ناپديد مي گردند، اما وقتي که [خدا] شما را برهاند و به خشکي برساند روي مي گردانيد و انسان [يک موجود بسيار] ناسپاس است.

أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ وَكِيلاً آيا ايمن شده ايد از اينکه شما را در گوشه اي از خشکي در زمين فرو ببرد، يا طوفاني بر شما بفرستد که شما را سنگباران کند؟ آن گاه براي خود کارسازي نمي يابيد.

أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفا مِّنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا آيا ايمن شده ايد از اينکه شما را به دريا بازگرداند، آن گاه تند بادي بر شما بفرستد، سپس به سبب آنکه کفر ورزيده ايد شما را غرق نمايد؟ آنگاه در اين خصوص [و] در برابر ما [براي خود] بازخواست کننده اي نيابيد.

خداوند نعمت خود را بر بندگانش يادآور مي شود که کشتيها را برايشان مسخر کرده، و به آنها الهام نموده که چگونه کشتي بسازند، و درياي خروشان و پر تلاطم را برايشان مسخر نموده که کشتي ها در آن حرکت مي نمايند، تا بندگان با سوار شدن بر آن و حمل کالاهاي تجاري خود بر آن، و حمل کالاهاي تجارتي خود بر آن، بهره مند شوند، و اين رحمت و مهرباني خداونددر حق بندگانش است ، و او همواره نسبت به بندگان مهربان بوده و هر چه به سودشان است به آنها مي دهد.

و از جمله رحمت هاي الهي دال بر اين که تنها او معبود حقيقي است نه آنچه غير از او معبود خوانده مي شوند، اين است که هرگاه سختي و ناراحتي در دريا به آنها برسد و گرفتار طوفانها و امواج شوند و از نابودي و هلاک شدن بترسند، مرده ها و زنده هايي را که در حالت آسايش و راحتي به فرياد مي خواندند از نظرشان ناپديد مي گردد، و انگار هيچ زماني آنها را به کمک و فرياد نخوانده اند. چون مي دانند که آنها ضعيف اند و توانايي دور ساختن هيچ مشکل و سختي را ندارند. و اينجاست که آفرينندۀ آسمانها و زمين را که همه مخلوقات در سختي ها از  او ياري مي جويند به فرياد مي خوانند، و خالصانه به درگاه اقدسش به نيايش و دعا مي پردزاند ، و در محضرش خاشع و فروتن مي شوند.

اما وقتي سختي را از آنها دور نمايد و آنان را از غرق شدن نجات  دهد، و به خشکي برسان، خدا را پيش تر به فرياد خوانده بودند، فراموش مي کنند و با او کسي را که شريک مي سازند که هيچ فايده اي را نمي رساند، و هيچ ضرري را دفع نمي کند، و کسي را محروم نمي گرداند. بنابراين از يگانه پرستي و اخلاص در عبادت و دعا براي پروردگارشان اعراض نموده و روي بر مي تابند.

و اين بر اثر جهالت انسان و ناسپاسي اوست، زيرا انسان شکر نعمت ها را نمي گذارد. مگر کسي که خداوند او را هدايت نموده و به وي عقل سليم عطا کرده، او را به راه راست رهنمود کرده است . پس چنين فردي مي داند کسي که سختي ا را دور مي نمايد و آدمي را از وحشت ها و امور هولناک نجات مي دهد خداست که سزاوار آن است تنها پرستش شود، و در سختي و آسايش و در فراخنا و تنگناف هر عبادتي فقط براي او انجام شود.

اما هر کس که خوار شود و سرنوشت خود را به عقل ناتوان خو بسپارد، در هنگام سختي و شدايد جز به مصلحت و منفعت و نجات خود نمي انديشد، بنابراين وقتي که نجات يافت و مشقت و سختي از او دور شد به سبب جهالت و ناداني گمان مي برد که خداوند نتوانسته او را مجازات نمايد . و عقوبت دنيوي شرک به ذهن او خطور نمي کند، گذشته از اينکه به عواقب وخيم آن در قيامت بيانديشد.

بنابراين خداوند آنها را متذکر شد و فرمود: (أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا) آيا ايمن شده ايد از اينکه شما را در کناره اي از خشکي در زمين فرو ببرد، يا طوفاني بر شما بفرستد که شما را سنگباران کند؟ يعني خداوند بر هر چيز و هر کاري تواناست، اگر بخواهد عذابي از بالاي سرتان فرود مي آورد و شما را سنگباران خواهد کرد و آن عذابي است که آنها را هلاک و نابود مي سازد. بنابراين گمان نکنيد که نابودي و هلاک شدن جز در دريا در جايي ديگر صورت نمي گيرد.

و اگر چنين گمان بريد، پس ايمن نيستيد از اينکه (أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفا مِّنَ الرِّيحِ) شما را به دريا بازگرداند، آن گاه تند باد در هم شکننده اي بر شما بفرستد، (فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا ) و به سبب آنکه کفر ورزيده ايد شما را غرق نمايد؟ و کسي را نيابيد که در برابر اين کار، ما را تعقيب و مورد پيگرد قرار دهد، زيرا خداوند به اندازۀ ذره اي بر شما ستم نکرده است .

آيه ي 70:

وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً و به راستي فرزند آدم را گرامي داشته، و آنان را در خشکي و دريا حمل کرده، و از پاکيزه ها به آنان روزي عطا نموده و بر بسياري از آفريدگان خويش کاملاً برتريشان داده ايم.

و اين بيانگر کرم و احسان الهي بر بندگان است که نمي توان مقدار وا ندازه ي آن حساب کرد. چرا که خداوند بندگانش را به صورتهاي گوناگون مورد تکريم قرار داده، پس آنان را با علم و عقل و فرستادن پيامبران و کتابها گرامي داشته، و از آنان اوليا و برگزيدگاني قرار داده، و نعمت هاي ظاهري و باطني را به آنها بخشيده است. (وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ ) و آنها را در خشکي بر مرکب هايي از قبيل شتر و قاطر و الاغ و ماشين هاي سواري حمل نمود ايم (وَالْبَحْرِ و در دريا با کشتي ها آنها را حمل نموده ايم، (وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ) و خوردني ها و نوشيدني ها و پوشاک و همسران پاکيزه اي را روزيشان نموده ايم، و هيچ چيز پاکيزه اي نيست که به آن نياز داشته باشند مگر اينکه خداوند به آنها ارزاني نموده، و آنان را بدان گرامي داشته، و تهيۀ آن را برايشان آسان کرده است .

(وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً ) و بر بسياري از آفريدگان خويش کاملاً برتريشان داده ايم.يعني با فضيلت هايي که به آنان اختصاص داده آنها را برتري داده است، به گونه اي که ديگر مخلوقات آن خصوصيت ها را ندارند . پس آيا سپاس کسي را که نعمت ها را به سويشان سرازي نموده و رنج ها را از آنان دور نموه به جاي مي آورند؟ آنها را از خالق و عطاء کنندۀ نعمت ها مشغول دارد، و با مشغول شدن به نعمت ها و خوشيها از عبادت پروردگارشان غافل شوند، و از نعمت ها در مسير نافرماني خدا است،اده نمايند

آيه ي 72-71:

يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَـئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً  روزي فرا خواهد رسيد که هر گروهي را با پيشوايشان فرا مي خوانيم، آنگاه هر کس نامۀ اعمالش به دست راستش داده شود، آنان نامۀ اعمالشان را مي خوانند و کمترين ستمي نمي بينند.

وَمَن كَانَ فِي هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً و هر کس در اين دنيا کور باشد، او در آخرت نيز کور و گمراه تر است .

خداوند از حالت مردم در روز قيامت خبر داده و مي فرمايد: هر گروه از مردم را در حالي فرا مي خواند که پيشوا و راهنمايشان همراه آنهاست، و آنان پيامبران و جانشينان هستند، پس هر امتي در حالي چيش مي روند که پيامبرشان ، همان که آنها را در دنيا به سوي خير دعوت مي کرد، حاضر مي گردد. و اعمالشان بر کتابي که پيامبر مردم را به سوي آن دعوت مي کرد عرضه مي شود تا معلوم گردد که کارها و اعمال آنان با کتاب وي موافق است يا نه؟ و بر اين اساس به دو گروه تقسيم مي شوند: (فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ) پس هر کس نامۀ اعمالش به دست راستش داده شود، چون از پيشواي خود که به راه را ست هدايت مي نمود پيروي کرده و با پيروي از کتابهايش هدايت يافته اس نيکي هايش زياد و بديهايش کم مي گردد (فَأُوْلَـئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ ) و ايشان به سبب آنچه در نامۀ اعمال خود مي بينند شاد مي شوند و با شادي و سرور آنرا مي خوانند (وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً ) و به اندازۀ رشته نازکي که در شکاف هستۀ خرما قرار دارد ستم نمي بينند. يعني به اندازه ذره اي ستم نمي بيند.

(وَمَن كَانَ فِي هَـذِهِ أَعْمَى) و هر کس در اين دنيا از ديدن حق کور باشد، و آن را نپذيرد و از آن پيروي نکند و راه گمراهي را در پيش گيرد، (فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى ) پس او در آخرت از حرکت در راه بهشت بازمانده و کور خواهد شد. همانطور که در دنيا آن را در پيش نگرفته است (وَأَضَلُّ سَبِيلاً ) و گمراه تر است ، زيرا جزا از نوع عمل است و آدمي هر طور رفتار نمايد به همان صورت سزا و جزا مي بيند.

و اين آيه دليلي است بر اي که هر امتي به دين و کتابش فراخوانده مي شود که آيا به آن عمل کرده است يا نه؟ و دليلي است بر اين که مردم بر اساس شريعت پيامبري که ب هپيروي از او  امر نشده اند مورد بازخواست قرار نمي گيرند، و خداوند هيچ کس را عذاب نمي دهد مگر اينکه حجت بر او اقامه شود و او با حجت  به مخالفت بر خيزد. و نيز در اين آيه مي فرمايد: نامۀ اعمال اهل خير و نيکوکاران به دست راستشان داده مي شود و شادي بزرگي به آنها دست مي دهد. و برعکس ، بدکاران از بس که اندوهگين و ناراحت اند، نمي توانند نامۀ اعمالشان را بخوانند.

آيه ي 77-73:

وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً و نزديک بود که تورا از آنچه به سويت وحي کرده ايم منصرف گردانند تا غير ان را به دروغ به مان سبت بدهي و آنگاه تو را به دوستي گيرند.

وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً و اگر ما تو را استوار و پا برجا نمي داشتيم نزديک بود اندکي به آنان گرايش يابي.

إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا آنگاه عذاب دنيا و عذاب آخرت را چندين برابر به تو مي چشانيم و براي خود در برابر ما ياري نمي يافتي

وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ لِيُخْرِجوكَ مِنْهَا وَإِذًا لاَّ يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَلِيلاً و به راستي نزديک بود که تو را از آن سرزمين بلغزانند تا تو را از ان بيرون کنند  دراين صورت بعد از تو جز مدت کوتاهي نمي ماندند.

 سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً اين سنت خدا در مورد به هلاکت رساندن مردماني است که پيامبرشان را از ميانشان بيرون مي کنند، و در روش و شيوۀ ما تغيير و تبديلي نخواهي ديد.

خداوند متعال منت خويش را بر پيامبرش محمد عليه السلام بيان مي دارد که او را از دشمناني که براي ضربه زدن به وي و منصرف گرداندنش از هر راهي وارد شدند، حفاظت نمود. پس فرمود: (وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ) و دست به انجام کاري زدند که از عاقبت وخيم آن غافل بودند، آنان توطئه کردند تا يغر از آنچه بر تو نازل نموده ايم به خدا نسبت دهي، و آنگاه آنچه را ک ميل و خواست آنهاست به ميان آوري و آنچه را که خداوند بر تو نازل نموده است رها کني. (وَإِذًا) و اگر آنچه را که دوست دارند، انجام دهي (لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً ) آنگاه تو را دوست خود قرار مي دهند و از همۀ دوستانشان نزد آنها عزيزتر خواهي بود، چرا که خداوند خوبيهاي اخلاقي و آداب نيکو را به تو عنايت نموده که باعث مي شود دور و نزديک و دوست و دشمن تو را دوست بدارند.

اما بدان که آنها با تو دشمني نکرده و طرح دشمني را با تو نريخته اند، مگر به خاطر حقي که آورده اي، و آنها با شخص خودت  دشمني ندارند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: (قد نعلم انه ليحزنک الذي يقولون فانهم لا يکذبونک ولکن الظلمين بايت لله يجحدون) قطعاً ما مي دانيم که آنچه آنها مي گويند تو را اندوهگين مي سازد، آنان تورا تکذيب نمي کنند، بلکه ستمگران آيات خدا را انکار مي نمايند.

(وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ ) و با وجود اين، اگر ما تو را بر حق استوار و پابرجا نمي داشتيم، ونعمت عدم اجابت فراخواني آنها را بر تو نمي داديم، (لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً ) از بس که براي هدايت آنان راه حل هاي فراوني ارائه مي کردي، و از بس که دوست داشتني آنها هدايت شوند، نزديک بود به آنان گرايش پيد کني.

اما اگر به سوي آنان گرايش يابي و خواستۀ آنها را بر آورده سازي، (لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ) تو را به عذابي چند برابر، در دنيا و آخرت گرفتار مي سازيم، و اين به خاطر کمال نعمتي است که خداوند به تو داده، و نيز به خاطر کمال معرفتي است که شما از آن برخوردار مي باشيد.

(ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا) سپس براي خود در برابر ما ياري نمي يافتي که تو را از عذاب خدا نجات دهد، اما خداوند تو را از اسباب شر مصون و در امان نگاه داشت، و تو را پابرجا و استوار نمود، و بر راه راست هدايت کرد، و به هيچ صورت به سوي آنان گرايش نيافتي. و به هيچ صورت به سوي آنان گرايش نيافتي. پس خداوند بزرگترين بخشش و نعمت خويش را به تمام و کمال به تو داده است.

(وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ لِيُخْرِجوكَ مِنْهَا) و به راستي نزديک بود تو را از آن سرزمين برکنند تا تو را از ان بيرون نمايند. يعني به خاطر نفرتي که از جايگاه تو در ميان خود داشتند نزديک بود تو را از آن سرزمين بيرون کنند و از آن آواره ات نمايند و اگر چنين مي کردند بعد از تو جز مدت کوتاهي باقي نمي ماندند، و عذاب خدا آنها را فرا مي گرفت. همانطور که سنت و شيوۀ الهي در ميان همۀ ملت ها اين گونه بوده و هرگز تغيير نمي يابد. و هر امتي که پيامبرش را تکذيب نموده و او را از سرزمين خود بيرون کرده اند خداوند فوراً آنها را به عذاب گرفتار کرده است.

وقتي کفار مکه عليه پيامبر اسلام توطئه کردند و او را بيرون نمودند، مدت کوتاهي نگذشت که خداوند عذاب خويش را در جنگ بدر بر آنها نازل نمود و سردارانشان کشته شدند و قدرت آنان از هم پاشيد.

اين آيات مبين آنند که بنده به شدت به خداوند نيازمند است تا او را استوار و پابرجا بدارد، و بايد همواره از خداوند بخواهد که او را بر ايمان استوار گرداند، و به هر راهي که انسان را پابر جايي مي رساند متوسل شود، زيرا پيامبر عليه السلام در حالي که کاملترين بنده بود، خداوند به او فرمود: (وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً ) و اگر ما تو را پا برجا و استوار نمي داشتيم نزديک بود اندکي به سوي آنان گرايش پيدا کني. پس ديگران چگونه خواهند بود؟

و خداوند در اينجا نعمت خويش را بر پيامبرش يادآور مي شود، و اينکه او را از شر مصون داشته است. اين دلالت مي نمايد که خداوند دوست بدارد بندگانش به هنگام وجود اسباب شر و بدي بيشتر نعمات او را به يادآورند و با اين کار خود را از شر مصون دارند، و همواره بر ايمان پابرجاو استوار باشند.

نيز آيه به اين مطلب اشاره مي نمايد که بر حسب بلندي مقام بنده و نعمت هايي که خداوند به وي ارزاني داشته است، گناهش بزرگتر و جرمش چندين برابر محسوب مي گردد؛ آنگاه که کاري انجام دهد که به خاطر آن مورد نکوهش قرار گيرد، چون خداوند به پيامبرش تذکر داده است که اگر چنين کند که او هرگز چنين نخواهد کرد. (إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا ) آنگاه عذاب دنيا و عذاب آخرت را چندين برابر به تو مي چشانيم و براي خود در برابر ما ياري نمي يابي.

و نيز آيه مي فرمايد: هرگاه خداوند بخواهد ملتي را هلاک و نابود نمايد، جرم آن چندين برابر مي شود و سزاوار عذاب الهي شده و عذاب بر آن واقع مي گردد. همانطور که سنت و شيوه الهي در ميان امت هاي پيشين نيز همين بوده است. و وقتي پيامبرشان را بيرون کردند آنها را به عذاب گرفتار نمود.

آيه ي 81-78:

أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا به هنگام زوال آفتاب تا تاريکي شب نماز را برپاي دارد و نماز صبح را بخوان، بي گمان نماز صبح [توسط فرشتگان] بازديد مي گردد.

وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا و در پاسي از شب برخيز و نماز تهجد بخوان، اين يک فرضيۀ اضافي براي توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامي پسنديده برساند.

وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا و بگو: «پروردگارا! مرا به طور پسنديده در [هر کاري] ارد کن و به نحو پسنديده از آن بيرون آور، و از جانب خود قدرتي به من عطا فرما که يار و مددکار م باشد

وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و بگو: «حق آمد و باطل از ميان رفت و نابود گشت» بي گمان باطل هميشه از ميان رفتني و نابود شدني است.

خداوند به پيامبرش محمد عليه السلام دستور مي دهد تا نماز را به صورت ظاهري و باطني و به طور کامل و در اوقات آن بر پا بدارد، (لِدُلُوكِ الشَّمْسِ)  به هنگام زوال آفتاب به سوي افق غربي که نماز ظهر و عصر را شامل مي گردد. (إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ ) تا تاريکي شب نماز که نماز مغرب و عشا را دربر مي گيرد. (وَقُرْآنَ الْفَجْرِ)  و نماز صبح را نيز بخوان، نماز صبح قرآن ناميده شده است، چون قرائت در نماز صبح از ديگر نمازها طولاني تر است ، نيز خواندن نماز صبح فضيلت بيشتري دارد، چرا که خداوند شاهد آن است و فرشتگان شب و روز در آن حضور دارند.

و در اين آيه اوقات پنجگانۀ نمازهاي فرض بيان شده ، نيز بيان شده است نمازهايي که در اين اوقات قرار دارند فرض مي باشند، چون به انجام آن دستور داده شده است . نيز آيه به اين مطلب اشاره مي نمايد که شرط صحت نماز فرا رسيدن زمان آن است و «فرا رسيدن زمان»، سبب وجوب نماز مي باشد، زيرا خداوند دستور داده است که نماز در اين اوقات بر پا شود، و در صورت عذر مي توان ظهر و عصر را جمع نمود، و نيز مغرب و عشا را جمع کرد، زيرا خداوند تمام ظهر و عصر را با هم ذکر کرده است، نيز وقت مغرب و عشا را با هم ذکر نموده است.

نيز آيه به فضيلت نماز صبح و فضيلت خواندن قرآن به صورت طولاني در آن اشاره نموده و اينکه قرائت قرآن رکن نماز است، چون هرگاه عبادت با بخشي از اجزاي خود نامگذاري شود دلالت مي نمايد که آن بخش فرض است.

(وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ ) و به غير از نماز مغرب و عشا در ساير اوقات شب نماز بخون تا نماز شب بر مقام تو بيافزايد، به خلاف ديگران که نماز شب کفارۀ گناهانشان است.

و احتمال دارد که معني اش اين باشد که نمازهاي پنجگانه بر تو و بر مومنان فرض هستند ، به خلاف نماز شب که فقط بر تو فرض مي باشد، و چون تو پيش خداوند داراي ارزش والاتري هستي وظيفه ات را از ديگران بيشتر نموده است تا پاداشت نيز بيشتر شود و از اين طريق به مقام ستوده و  پسنديده اي برسي. و آن مقامي است که پيشينيان و پسينيان ، تو را بر آن مقام خواهند ستود و آن مقام شفاعت بزرگ است. آنگاه که مردم از آدم مي خواهند تا براي آنان شفاعت کند، سپس از نوح، سپس ابراهيم، سپس از موسي، سپس از عيسي مي خواهند تا براي آنها شفاعت کنند، اما همه عذر مي آورند و خود را عقب مي کشند، تا اينکه مردم از سرور آدميزادگان مي خواهند به نزد خداوند شفاعت نمايد تا خداوند آنها را از وحشت و هراس روز محشر نجات  دهد و بر آنان رحم نمايد. آنگاه محمد عليه السلام پيش پروردگارش شفاعت مي نمايد، و خداوند او را به عنوان شفيع پذيرفته، او او را در جايگاه و مقامي قرار مي دهد که پيشينيان و پسينيان به او رشک مي برند، و با پذيرش شفاعت حضرت محمد عليه السلام بر همۀ مردم منت خواهد نمود.

(وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ) يعني تمام وارد شدن ها و همۀ بيرون آمدن هاي مرا در مسير طاعت، و آنچه که مي پسندي قرار بده، و آغاز کارها و ورود به آن و خروج از آن را همراه با اخلاص و مطابق دستور خود قرار بده. (وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا ) وحجتي آشکار و دليلي قاطع بر همۀ آنچه که انجام مي دهم و تمامي آنچه ترک مي کنم به من عطا بفرما.

و اين بالاترين حالتي استکه خداوند بنده را در آن قرار مي دهد، به گونه اي که همۀ حالات او تبديل به خير و خوبي مي شود، و همۀ کارها و حالاتش وي را به پروردگارش نزديک مي نمايد، و بر هر کار و حالتي دليلي اشکار دارد. و اين بيانگر آن است که آدمي در چنين ح التي به مقام علم مفيد و عمل صالح نايل مي آيد.

(وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ) و بگو: حق آمد و باطل از ميان رفت و نابود گشت. حق همان چيزي است که خداوند به پيامبرش محمد عليه السلام وحي نمود، و او را دستور داد تا اعلام کند که به راستي حق آمد و هيچ چيزي توان مقابلۀ با آن را ندارد و باطل متلاشي و نابود خواهد گشت. (إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا) بي گمان باطل هميشه از ميان رفتني و نابود شدني است. و اين صفت هميشگي باطل است، اما گاهي باطل داراي قدرت و پيشرفت مي شود، و آن زماني است که حق با آن مقابله نکند، اما به هنگام فرا رسيدن حق، باطل از هم مي پاشد و نابود مي شود و حرکتي نخواهد داشت، بنابراين باطل جز در زمانها و مکانهايي که خالي از دانش به آيات الهي و دلايل اوست، رواج پيدا نمي کند.

آيه ي 82:

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا و از قرآن آنچه را که مايۀ بهبودي و رحمت مومنان است فرو مي فرستيم، ولي بر ستمگران جز زيان و خسارت نمي افزايد.

قرآن مشتمل بر شفا و رحمت است، ولي براي هر کس مايۀ شفا و رحمت نيست، بلکه براي کساني سبب شفا و ر حمت است که به آن ايمان دارند و آياتش را تصديق مي نمايند، و به آن عمل مي کنند. اما کساني که با عدم تصديق قرآن و عمل نکردن به آن به خود ستم ورزيده اند.

آيات قرآن جز زيان به آنها چيزي نمي افزايد. زيرا به وسيلۀ قرآن حجت بر آنان اقامه مي شود و شفايي که قرآن در بر دراد اين است که دلها را از شبهات و جهالت و آراي فاسد، و انحراف و اهداف زشت و پاکسازي مي کند، زيرا قرآن مشتمل بر عمل يقيني است که هر شبهه و جهلي به وسيلۀ آن از ميان مي رود، و شامل موعظه و اندرز است و هرگونه شهوت پرستي را با فرمان الهي مخالف باشد از ميان مي برد، و جسم ها را نيز از دردها و بيماريهاي مختلف شفا مي بخشد.

قرآن رحمت است زيرا آدمي را به اتخاذ اسباب رحمت و سعادت دنيوي و اخروي تشويق مي نمايد. به طوري که هرگاه بنده آنها را انجام دهد به سعادت هميشگي وپاداش نيک در دنيا و آخرت دست مي يابد.

آيه ي 83:

وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا و چون به انسان نعمت عطا کنيم، روي گردان شده و خويشتن را کنار مي کشد و تکبر مي ورزد، و چون سختي به او برسد مايوس و نااميد مي شود.

طبيعت و سرشت انسان چنين مي باشد، مگر کسي که خداوند او را هدايت کرده باشد. زيرا انسان هنگامي که خداوند به او نعمت دهد شاد مي شود، و به خود مي بالد و تکبر مي ورزد ، و از پروردگارش رويگردان مي شود، و شکر او را به جاي نمي آورد و او را ياد نمي کند. (وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا(  و چون شر و بلا گريبانگيرش شود و تنگدستي و بيماري او را فرا بگيرد، از هر خير و خوبي نااميد مي شود و گمان مي برد حالتي که او در آن قرار دارد هميشگي است.

و اما کسي که خداوند او را هدايت نموده است هنگامي که پروردگار به او نعمت دهد در مقابل وي فروتني مي نمايد، و شکر نعمتش را به جاي مي آورد. و هنگامي که سختي به او برسد ناله و زاري سر داده، و از خداوند عافيت  وبهبودي مي طلبد و اميدوار است که خداوند آنچه را که او را بدان گرفتار کرده است از وي دور نمايد، و با اين کار بلا و مصيبت بر وي آسان مي گردد.

آيه ي 84:

قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً بگو: «هر کس به روش خودش کار مي کند، و پروردگارتان بهتر مي داند که چه کسي راهيانه تر است».

(قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ)  يعني هر کس متناسب با حالات و وضعيت خود کار مي کند، پس اگر از برگزيدگان نيکوکار باشد جز عمل براي پروردگار جهانيان چيزي را انجام نمي دهد، و اگر از رسوا شده گان باشد جز براي مردم کاري را انجام نمي دهد و هيچ چيز مورد پسندش نخواهد بود. مگر آنچه که با اهداف و خواسته هايش مطابق باشد. (فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً ) و پروردگارتان بهتر مي داند که چه کسي راهش درست تر است، پس هر کس را صلاحيت و شايستگي هدايت داشته باشد، هدايت مي نمايد، و هر کس را که شايستگي هدايت نداشته باشد خوار مي گرداند.

آيه ي 85:

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً و از تو دربارۀ روح مي پرسند، بگو: «روح چيزي است که تنها پروردگار من از آن آگاه است ، و از دانش جز اندکي به شما داده نشده است»

اين آيه به کساني را که سوال مي کنند و هدفشان لجاجت و به بن بست رساندن طرف است، از اين کار باز مي دارد، چرا که آنان مسايل مهم را نمي پرسند، بلکه از «روح» سوال مي کنند که از امور پنهان است و هيچ کس نمي تواند صفت و کيفيت آن را درست بيان کند، زيرا دانشي که بندگان از آن برخوردارند داراي کمبود و نقص مي باشد بنابراين خداوند پيامبرش را فرمان داد که پاسخ آنها را اينگونه بدهد: (قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي ) بگو: روح از جملۀ مخلوقات پروردگارم مي باشد که به آن دستور داده پديده بيايد و آن پديد آمده است. پس، پرسش از آن فايدۀ زيادي ندارد، با اينکه شما چيزهايي زيادي غير از آن را نمي دانيد.

و اين آيه دليلي است بر اينکه هرگاه کسي از چنين مسايلي مورد سوال واقع شد از پاسخ دادن به آن رويگردان شود، و سوال کننده را به چيزي راهنمايي کند که به آن نياز دارد و به سود اوست.

آيه ي 87-86:

وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلاً و اگر ما بخواهيم آنچه را که به تو وحي کرده ايم از ميان بر ميداريم، آن گاه کسي را نخواهي يافت که در اين رابطه عليه ما از تو دفاع کند. 

إِلاَّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا مگر رحمتي از سوي پروردگارت [به دادت برسد] بي گمان فضل او در حق تو همواره بسيار است.

خداوند متعال خبر مي دهد که قرآن و وحي که بر پيامبرش فرو فرستاده، رحمتي از جانب خدا بر او و بندگان خداست. و اين بزرگترين نعمت  الهي بر پيامبر است و فضل و کرم خداوند در حق پيامبر بزرگ است و نمي توان اندازۀ آن را بيان کرد. پس خداوندي که اين نعمت را از سر فضل خويش به تود داده است، مي تواند آن را از ميان بردارد،  آن گاه کسي را نمي يابد که آن را برگرداند. و وکيلي را نيز نخواهي يافت که در اين رابطه با خداوند سخن بگويد. پس بايد به اين نعمت شاد و خوشحال بود و تکذيب کنندگان، و مسخره کردن گمراهان نبايد تو را اندوهگين کند، زيرا تو بزرگترين حجت را به آنها ارائه نمودي، اما آن را نپذيرفتند، و چون نزد خداوند ارزشي ندارند، خداوند آنان را خواب نموده است.

آيه ي 88:

قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا بگو: «اگر انس و جن گرد آيند و متفق شوند بر اينکه مانند اين قرآن را بياورند هرگز نمي توانند مانند آنرا بياورند ، هر چند برخي از ايشان پيشينيان و مددکار برخي ديگر شوند».

اين دليلي قاطع و حجتي آشکار بر صحت و راست بودن چيزي است که پيامبر عليه السلام آورده است. زيرا خداوند همۀ انسانها و جن ها را به مبارزه طلبيده و از آنها خواسته است که مانند اين قرآن را بياورند، و خبر داده است که آنها نمي توانند مانند اين قران را بياورند، و اگر همه براي اين کار همديگر را کمک کنند بازتوانايي آوردن مانند قرآن را ندارند.

و همانطور که خداوند خبر داده پيش آمده است، زيرا انگيزۀ رد کردن قرآن به طور کامل در وجود دشمنان قرآن و تکذيب کنندگان وجود داشت، و آنها نيز اهل زبان و اهل فصاحت و شيوايي بيان بوده و هستند، پس اگر کوچکترين چاره و تواني براي اين کار داشتند، انجام مي دادند، پس آنها خواسته يا ناخواسته به حقانيت قرآن يقين داشته و از مخالفت و مبارزۀ با آن درمانده اند.

و چگونگي انسان که از خاک آفريده شده و از هر سو و نقص و کا ستي وي را احاطه کرده است، و هيچ علم و قدرت و اراده و مشيت و کلام کمالي جز از ناحيه ي پروردگارش ندارد، مي تواند با سخنان پروردگار زمين و آسمان ها که بر تمام خفايا و نهان ها مطلع است و کمال و ستايش مطلق و مجد و سرافرازي عظيم از آن او مي باشد مبارزه کند؟ سخناني که هرگز تمام نمي شوند، هر چند که تمام درياها تبديل به مرکب، و تمام درختان تبديل هب قلم شوند و کلمات خدا را بنويسند! چرا که در اين صورت هم مرکب تمام مي گردد و قلم ها نابود مي شوند، ولي کلمات خدا هنوز به پايان نرسيده اند.

پس همانطور که هيچ مخلوقي مانند خدا نيست، و در هيچ صفاتي همتايي ندارد، کلام او نيز جزو صفتهايش مي باشد و هيچ کس نمي تواند در کلامش با او برابري بکند.

پس هيچ چيزي در ذات و نام و صفات و کارهاي خداوند مانند او نيست. هلاک باد کسي که کلام خالق را با کلام مخلوق اشتباه گرفته و گمان مي برد قرآن را محمد به دروغ به خدا نسبت مي دهد و آن را از جانب خود آورده است.

آيه ي 96-89:

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَـذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُورًا و به راستي که در اين قرآن هر مثلي را براي مردم به شيوه هاي گوناگون بيان داشته ايم ولي بيشتر مردم جز  انکار و ناسپاسي نپذيرند.

وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمي آوريم مگر اينکه از زمين چشمه اي را براي ما روان سازي».

أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا يا اينکه باغي از درختان خرما و انگور داشته باشي و رودبارها و جويبارهاي فراوان در ان روان کني

أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلاً يا اينکه آسمان را چنان که ادعا مي کني ت که تکه بر ما فرود آري، و يا خدا و فرشتگان را روياروي ما آوري

أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إَلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً يا اينکه خانه اي از زر و زيور داشته باشي، و يا اينکه به سوي آسمان بالا روي، و به بالا رفتنت از آسمان هم ايمان نمي آوريم مگر اينکه کتابي همراه خود براي ما بياوري که آن را بخوانيم. بگو:« پروردگارم پاک و منزه است! آيا من چيزي فراتر از بشري پيام آور هستم؟»

وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَّسُولاً و مردم را بازنداشت از آنکه ايمان آورند آنگاه که هدايت به سوي آنان آمد مگر آنکه گفتند: « آيا خداوند انساني را که به عنوان پيامبر فرستاده است؟»

قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلآئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَكًا رَّسُولاً بگو: «اگر در زمين فرشتگاني بودند که آرام و آسوده راه مي رفتند، ما از آسمان فرشته اي را به عنوان پيامبر به سويشان مي فرستاديم».

قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا بگو: «خداوند به عنوان گواه بين من و شما بس است، بي گمان او از حال بندگانش بسيار آگاه و بيناست».

خداوند متعال مي فرمايد: (وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَـذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ ) و به تاکيد مواعظ و مثلها را در قرآن به شيوه هاي گوناگون بيان داشته ايم و مفاهيمي را که بندگان به آن نياز دارند بارها بيان کرده ايم تا آنها پند بپذيرند و باز آيند، اما جز تعداد اندکي از آنها که خداوند سعادت را برايشان رقم زده و با توفيق خود آنان را ياري کرده است، آن را نپذيرفتند. و بيشتر مرم جز ناسپاسي و کفران اين نعمت، که از بزرگترين نعمت هاست نپذيرفتند، و از روي عناد و لجاجت معجزات و نشانه هايي غير از آيات قرآن را از جانب خود پيشنهاد نمودند.

پس آنها به پيامبر خدا که اين قرآن را آورده و شامل هر دليل و برهاني است، مي گويد: (لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا)  وما هرگز به تو ايمان نمي آوريم مگر اينکه از زمين چشمه اي را براي ما روان سازي.

(أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ) يا اينکه باغي از درختان خرما و انگور داشته باشي تا به وسيلۀ آن از رفتن به بازارها و رفت آمد بي نياز باشي.(أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا) يا اينکه آسمان را چنان که ادعا مي کني تکه تکه بر ما فرود آري(أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلاً ) ،يا اينکه خدا و فرشتگان را روياروي ما بياوري که آنها را ببينيم و به آنچه آوره اي گواهي بدهند. (أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ) و يا اينکه خانه اي زرنگار و منقوش به طلا داشته باشي، (أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء) و يا به صورت طبيعي و محسوس به آسمان بالا بروي، (وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ ) با اين وجود، به بالا رفتنت ايمان نمي آوريم مگر اينکه همراه خود کتابي براي ما بياوري که آن را بخوانيم.

و از آنجا که اين گفته ها از سر لجاجت و به قصد ناتوان کردن پيامبر، و سخناني بي خردانه و ستمگرانه، و متضمن نپذيرفتن حق و بي ادبي در برابر خداوند بود، و با توجه به اينکه از اين سخنها چنين بر مي آيد که پيامبر از جانب خويش معجزات را مي آورد، خداوند به وي دستور داد تا خدا را پاک و منزه بدارد. پس فرمود، (قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي) بگو: پاک است پروردگارم و بسي برتر و بالاتر است از آنچه که شما مي گوييد. و پاک است خداوند از اينکه رمان ها و آيات او پيرو خواسته هاي فاسد و نظرهاي گمراه شما باشد. (هَلْ كُنتُ إَلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً) آيا من جز فرستاده اي از سوي خداوند براي هدايت مردمان هستم؟ من فقط فرستاد شده ام و چيز در دست من نيست.

و عاملي که باعث شد بيشتر مردم ايمان نياورند اين بود که پيامبراني که به سوي آنها فرستاده مي شدند از خود آنها و انسان بودند و اين رحمت الهي و لطف خداوندي در حق آنان بود که براي آنها انساني از ميان آنان فرستاده بود، زيرا اگر فرشتگان به ميانشان مي آمدند. نمي توانستند چيزي از آنان فرا بگيرند.

(قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلآئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ) بگو: اگر به جاي انسان فرشتگاني مستقر بوند و همچون انسان ها در آن راه مي رفتند و در روي زمين سکونت و اقامت مي گزيندند و انسانها نيز مي توانستند آنها را ببينند و از آنان بياموزند. (لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَكًا رَّسُولاً ) ما قطعاً از آسمان فرشته اي را به عنوان پيامبر به سويشان مي فرستاديم تا بتوانند از او فرا بگيرند.

(قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا) بگو: کافي است که خدا ميان من و شما گواه باشد، او به بندگانش بسيار آگاه و بيناست. و از جمله گواهي خداوند براي پيامبرش اين است ک او را با معجزات تأييد کرد و آيات را بر او نازل نمود، و او را برکساني که با وي دشمني کرده و او را از خانه و کاشانه اش بيرون رانده بودند پيروز گردانيد. و چنانچه چيزي خلاف واقعيت را به خدا نسبت دهد بي گمان از او به سختي انتقام مي گرفت، سپس رگ دلش را پاره مي کرد، زيرا خداوند آگاه و بيناست و هيچ چيزي از احوال بندگان بر او پوشيده نمي ماند.

آيه ي 100-97

  وَمَن يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاء مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا و هر کس که خداوند هدايتش کند، راهيافته اوست، و هر کس را  گمراه سازد به غير از او براي آنان ياور و دوستاني نيابي. و روز قيامت آنان را کور و لال و کر به روي چهره اشان درافتاده بر مي انگيزيم. جايگاهشان دوزخ است، هرگاه که زبانۀ آتش فروکش کند بر زبانۀ آتششان مي افزاييم.

ذَلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا اين است سزاي آنان، بدان خاطر که به آيه هاي ما کفر ورزيده و گفتند: «آيا زماني که [ما تبديل به] استخوانهايي گشته و از هم پاشيده شديم، آفرينش تازه اي پيدا کرده و برانگيخته مي شويم».

أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لاَّ رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُورًا آيا نمي نگرند خدايي که آسمانها و زمين را آفريده است (همو) تواناست که مانند ايشان را بيافريند؟ و براي آنان ميعادي مقرر کرده است که شکي در آن نيست، اما ستمگران جز کفر و انکار را پذيرا نمي باشند.

قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الإِنفَاقِ وَكَانَ الإنسَانُ قَتُورًا بگو: «اگر شما مالک گنجينه هاي بخشايش پروردگار بوديد باز هم از ترس فقر، بخل مي ورزيديد، و انسان بسيار بخيل است.

خداوند متعال خبر مي دهد که تنها او را هدايت مي نمايد و تنها اوست که گمراه مي نمايد، پس هر کس را که هدايت نمايد او را توفيق مي دهد و راه هدايت وي را آسان کرده و از گمراهي دور مي دارد. پس در حقيقت اين خداوند است که هدايت مي نمايد، و هر کس را که گمراه کند او را خوار مي گرداند و به حال خودش رها مي سازد. پس جز خدا هيچ هدايت کننده اي براي او نيست و ياور مددکاري ندارد که وي را از عذاب او نجات  دهد؛ آنگاه که خداوند آنها را بر چهره يشان، کور و کر و لال حشر نمايد. پس آنها نمي بينند و حرف نمي زنند و کر هستند و نمي شوند. (مَّأْوَاهُمْ ) جايگاه آنان (جَهَنَّمُ) جهنم است که سراسر اندوه و غم و عذاب است. ( كُلَّمَا خَبَتْ ) هرگاه که زبانه آتش فرو کش کند و بخواهد خاموش شود. (زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا) به وسيله ي آنان بر زبانه ي آتش مي افزاييم و عذاب از آنها کاسته نمي شود؛ نه کارشان به پايان مي رسد تا بميرند و نه از عذابشان کاسته مي گردد. و خداوند بر آنها ستم نکرده، بلکه آنان را به سبب کفر ورزيدن به آيات الهي و انکار رستخيز که پيامبران از آن خبر داده و کتابها از آن سخن گفته اند، و به خاطر اينکه خداوند را ناتوان دانستند و قدرتش را انکار کردند، مجازات مي نمايد.

(وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا) آنان گفتند: زماني که ما تبديل به استخوانهايي گشتيم  و از هم پاشيده شديم، آفرينش تازه اي پيدا مي کنيم و برانگيخته مي شويم.؟ يعني چنين چيزي که محقق نخواهد شد، چون از ديدگاه فاسد آنان تحقق چنين چيزي بعيد است.

(أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ) تواناست که مانند ايشان را بيافريند؟ آري ! او بر کار تواناست.

(وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لاَّ رَيْبَ فِيهِ) و خداوند بر آنان ميعادي مقرر کرده است که شکي در آن نيست، و اگر خدا مي خواست، ناگهان آن را مي آورد. و با اينکه خداوند دلايل و حجت هايي را براي رستاخيز و زنده شدن پس از مرگ به آنان ارائه اده است اما (فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُورًا ) ستمگران از روي ستم و افترا جز کفر از در انکار در نمي آيند. (قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّي ) بگو: اگر شما مالک گنجينه هاي نعمت پروردگارم که تمام شدني نيست بوديد (إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الإِنفَاقِ ) باز هم از ترس اينکه مبادا آنچه مي بخشد تمام شود، بخل مي ورزيديد، با اينکه تمام شدن گنجينه هاي نعمت الهي محال است، اما انسان طبعاٌ موجود بخيلي است.

آيه ي 104-101:

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَونُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا و به راستي موسي را نه معجزه آشکار داديم. پس، از بني اسرائيل بپرس بدانگاه که موسي به سويشان آمد و فرعون به او گفت: «اي موسي ! من مي پندارم».

قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَونُ مَثْبُورًا [موسي به فرعون] گفت: «تو که [خوب] مي داني اين معجزه هاي روشني بخش را جز پروردگار آسمانها و زمين نفرستاده است، و من تو را اي فرعون! نابود شدني مي پندارم».

فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعًا پس [فرعون] خواست که آنان را از سرزمين [مصر] بيرون براند، و ما او و کساني را که با وي بودند همگي غرق نموديم .

وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا و پس از او به بني اسرائيل گفتيم: «در آن سرزمين سکوت جوييد، آنگاه چون وعدۀ آخرت فرا رسد همۀ شما را با همديگر خواهيم آورد.

اي پيامبري که با معجزات و نشانه هاي [ي قرآن] مورد تاييد قرار گرفته اي! تو اولين پيامبري نيستي که مردم وي را تکذيب کرده اند . بلکه پيش از تو موسي کليم را به سوي فرعون و قومش فرستاديم و به او (تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ ) نه معجزه روشن و آشکار داديم که يکي از آن معجزات براي کسي که هدفش پيروي از حق باشد، کافي بود، مانند معجزۀ اژدها و عصا و طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون و دست درخشان، و شکافته شدن دريا. و اگر چيزي از اينها ترديد داريد از بني اسرائيل بپرس، (إِذْ جَاءهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَونُ)وقتي که موسي به سويشان آمد و با وجود اين همه مجعزات فرعون به او گفت: (إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا) اي موسي ! من تو را جادو زده مي بينم.

(قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ بَصَآئِرَ) موسي به فرعون گفت: تو که خوب مي داني اين معجزه هاي روشني بخش را جز پروردگار آسمانها و زمين نفرستاده است، پس آنچه را که مي گويي دور از حقيقت است، و به خاطر فريب دادن قومت و توهين به آنها چنين مي گويي، (وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَونُ مَثْبُورًا ) و من تو را اي فرعون! نابود شدني مي پندارم؛ به عذاب گرفتار خواهي شد و هلاک مي شوي و هلاکت و مذمت و نفرين بدرقۀ راه توست.

(فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعًا) پس فرعون خواست که موسي و پيروانش را از سرزمين مصر بيرون نمايد، و آواره شان کند، پس او و همگي کساني را که همراهش بودند غرق نموديم، و بني اسرائيل را وارث سرزمين و ديارشان کرديم.

بنابراين فرمود: (وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا) پس از آنکه فرعون را غرق کرديم  به بني اسرائيل گفتيم: در سرزمين مقدسي که به شما وعده داده شده است سکوت گزينيد و هنگامي که  وعده آخرت فرا رسد همۀ شما را در پاي حساب و کتاب حاضر مي گردانيم تا به هر کس طبق عملش سزا و جزا بدهيم.

آيه ي 105:

وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا و آن (= قرآن) را به حق فرو فرستاديم و به حق فرود آمده است، و تو را جز نويدرسان و بيم دهنده نفرستاديم.

ما قرآن را به حق نازل کرديم تا بندگان را امر و نهي نمايد. و پاداش و سزايشان را بيان کند، (وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ) و به راستي، و در حالي که از هر شيطان رانده شه اي محفوظ مانده، نازل شده است. (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ) و تو را جز نويد دهنده و ترساننده نفرستاده ايم، تا هر کس را که از خداوند پيروي مي نمايد به پاداش دنيا و آخرت نويد دهي، و هر کس را که از خداوند سرپيچي مي کند، از عذاب دنيا و آخرت بر حذر داري. و از اين مطلب، بيان چيزي لازم مي آيد که به وسيلۀ آن مژده و بيم داده مي شود.

آيه ي 109- 106:

وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً و قرآن را جزء جزء فرو فرستاديم تا آن را با درنگ بر مردم بخواني، و آن را کم کم و بهره بهره فرستاده ايم.

قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا بگو: «به قرآن ايمان بياوريد، يا ايمان نياوريد [باکي نيست]، همانا کساني که پيش از نازل شدن قرآن دانش و آگاهي بديشان داده شده است هنگامي که قرآن بر آنان خوانده مي شود سجده کنان بر چهره مي افتند».

وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً و مي گويند: «پروردگارمان پاکي و منزه است! به راستي وعدۀ پروردگارمان انجام شدني است.

وَيَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا و بر چهره ها فرو مي افتند، و مي گويند، و بر تواضع آنان مي افزايد.

اين قرآن را بخش بخش فرستاديم تا حق و باطل و هدايت و گمراهي را از يکديگر جدا نمايد، (لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ) تا با درنگ آن را بر مردم بخواني و د ر آن بيانديشند و در معاني آن تأمل کنند و علوم ودانشهاي آن را استخراج نمايند.

(وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً ) و آن را کم کم و به تدريج و در مدت بيست و سه سال نازل نموديم. (ولا ياتونک بمثل الا جئنک بالحق و احسن تقسيرا و براي تو اي محمد عليه السلام حجت و شبهه اي نمي آورند مگر اينکه جواب آنرا به حق برايت آورده و تفسير بهتري [از آن] ارائه مي دهيم. و هرگاه روشن شد که قرآن حق است و هيچ شک و ترديدي در آن نيست، پس (قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ) به کساني که قرآن را تکذيب نموده و از آن روي مي گردانند، بگو: به قرآن ايمان بياوريد، يا ايمان نياوريد خداوند به شما نيازي نداردف و اگر ايمان نياوريد هيچ زياني به خداوند نمي رسانيد، بلکه زيان آن به خودتان بر مي گردد، زيرا خداوند بندگاني ديگر غير از شما را دارد که او را مي پرستند، و آنها کساني هستند که خداوند دانش مفيد را به آنها داده است. (إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا) هنگامي که قرآن بر آنان خوانده شود سجده کنان بر چهره مي افتند. يعني بيش از حد از قرآن متأثر مي شوند و در برابر خدا کرنش مي کنند.

(وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا) و مي گويند: پاک و منزه است پروردگارمان از چيزهايي که مشرکان به او نسبت مي دهند، و از چيزهايي که شايستۀ شکوه او نيست . (إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً) به راستي که وعدۀ پروردگارمان در خصوص تحقق روز رستاخيز و جزاي اعمال، انجام شدني است و خلاف آن نخواهد شد، و ترديدي در وقوع آنچه او وعده داده است وجود ندارد.

(وَيَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا) و بر چهره هايشان به سجده مي افتند، و مي گويند، و قرآن بر تواضع آنان مي افزايد. مانند کساني از اهل کتاب که ايمان آوردند، همچون عبدالله بن سلام و ديگر کساني که در زمان پيامبر يا بعد از او ايمان آوردند.

آيه ي 111-110

قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَـنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً بگو: «خداوند را بخوانيد يا رحمن را بخوانيد، خدا را به هر کدام از نامهايش بخوانيد او داراي نامهاي زيباست، و نمازت را با صداي بلند مخوان و آن را آهسته نيز مخوان، بلکه ميان آن دو راهي پيش گير.

وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا و بگو: «ستايش خداوندي را سزاست که فرزندي بر نگرفته، و در فرمانروايي او را هيچ شريکي نيست، و ياوري از سر ناتواني نداشته است، بنابراين او را چنان که سزاوار است به بزرگي ياد کن.

خداوند متعال به بندگانش مي فرمايد: (ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَـنَ ) خدا را بخوانيد يا رحمن را، فرقي نمي کند. (أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى) خدا را به هر کدام از اسماي حسني بخوانيد مانعي ندارد. يعني همۀ نامهاي او نيکوست، بنابراين از فراخواندن به هيچ يک از نامهايش نهي نکرده است، و با هر اسمي از اسمهايش او را بخوانيد هدف برآورده مي شود و آنچه شايسته است اين است که در هر خواسته اي با اسمي خوانده شود که با آن خواسته مناسبت دارد.

(وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا) و در نماز، قرائت را بلند مخوان و آن را نيز آ]سته مخوان. چون اگر با صداي بلند خوانده شود، مشرکاني که آن را تکذيب مي نمايند، وقتي آن را بشنوند به آن ناسزا مي گويند، و کسي را که آنرا آورده است نيز دشمنامي مي دهند، و اگر آهسته نيز خوانده شود کسي که مي خواند به آن گوش کند نمي تواند خوب گوش فرا دهد.

(وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً) بلکه راهي ميان قرائت بلند و آهسته در پيش بگير،  واعتدال و ميانه روي را رعايت کن.

(وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ ) و بگو: ستايش خداوندي را سزاست که از هر لحاظ داراي کمال و مجد و ستايش است و از هر آفت و نقصي پاک است. (الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ ) خدايي که فرزندي بر نگرفته، و در فرمانروايي او را هيچ شريکي نيست، بلکه تمام پادشاهي و فرمانروايي از آن خداوند يکتا و قهار است، پس جهان بالا و پايين همه در اختيار اوست، و هيچ کس داراي کوچکترين بهره اي از فرمانروايي نمي باشد.

(وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ) و هيچ کدام از آفريده هايش را به دوستي نمي گيرد تا او را کمک و ياري نمايد. بلکه او بي نياز و پسنديده است . او خدايي است که به هيچ يک از مخلوقات نياز ندارد، نه در زمين و نه در آسمان ، ولي از سر احسان و منت مومنان را دوست مي دارد و آنها را از تاريکي ها به سوي روشنايي بيرونمي آورد. (الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمت الي النور)

(وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا ) بنابراين با بيان صفت هاي بزرگش و ورد زبان دادن نا مهاي زيبايش و ستودن او به خاطر کارهاي حکيمانه اش و تعظيم و پرستش وي و شريک قرار ندادن براي او اخلاص در عبادت، او را به بزرگي ياد کن .

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره