فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره نحل

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 2-1

أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ فرمان خداوند در رسيده، پس در آن شتاب مکنيد. او پاک است و برتر از چيزهايي است که شريک او مي سازيد.

يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنذِرُواْ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ أَنَاْ فَاتَّقُونِ به  ارادۀ خويش فرشتگان را همراه با وي بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل مي کند (تا اين پيام را به مردم برسانند) که جز من معبود بر حقي نيست. پس از من برپهيزيد و تقوا پيشه کنيد.

خداوند متعال در حالي که آنچه را وعده داده است نزديک و وقوع آن را محقق مي داند مي فرمايد: (أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ ) فرمان خداوند «قيامت» به زودي مي آيد، پس در آن شتاب نورزيد، زيرا هر آنچه که مي آيد نزديک است. (سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ) او پاک و برتر از انباز و شرکايي است که شريک وي مي سازيد. پاک است از اينکه شريک و فرزند و همسر و همتايي داشته باشد، و پاک است از ديگر چيزهايي که شايستۀ شکوهش نيست يا با کمال او منافات داشته باشد.

هنگامي که خويشتن را از آنچه که مشرکان او را بدان توصيف مي نمايد مبرا ساخت، به بيان وحي پرداخت که بر پيامبرانش نازل مي نمايد، و اين امري است که موجب مي شود در رابطه با بيان صفات کمالي که به خداوند نسبت داده مي شوند، از او تعبيت نمود. پس فرمود: (يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ) فرشتگان را با وحي مي رستد که مايۀ حيات ارواح است، (عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ) بر هر کس از بندگانش که صلاحيت بر دوش کشيدن بار رسالت او را داشته باشد و چکيده و محور دعوت همۀ پيامبران اين است که، (أَنْ أَنذِرُواْ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ أَنَاْ) به مردم بياموزند هيچ معبودي به حقي جز «الله» وجود ندارد. يعني اساس دعوت پيامبران شناخت خدا و يگانه دانستن او در صفات الوهيت است. و اينکه خداوند به يگانگي پرستش شود. و پروردگار متعال اين مطلب را در تمامي کتابهايش و توسط همۀ پيامبرانش به صورت جدي تذکر داده است. و همۀ آيين ها را چنان تدوين نموده است که به سوي آن دعوت نمايند و با مخالفان اين طريقه مبارزه کنند، سپس دلايل اين امر را بيان نمود و فرمود:

آيه ي 9-3:

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ آسمانها و زمين را به حق آفريده است. او از آنچه شريکش مي سازند برتر و والاتر است.

خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ انسان را از نطفه اي آفريده است، آنگاه ستيزه جويي آشکار است.

وَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ و چهارپايان را براي شما آفريده که در آنها برايتان وسيلۀ گرما و بهره هايي ديگر است،  واز آنها مي خوريد.

وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ و برايتان در آنها زيبايي است وقتيکه آنها را (شامگاهان از چرا) باز مي آوريد و آنگاه که آنها را (بامدادن به چرا) روانه مي کنيد.

وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بَالِغِيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ و بارهايتان را به شهر و سرزميني حمل مي کنند که جز با رنج فراوان بدان نمي رسيد ، بي گمان پروردگارتان رئوف و مهربان است.

وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ و اسب ها و قاطرها و الاغها را آفريده تا بر آنها سوار شويد و زينتي باشند (براي شما)، و چيزهايي (ديگر) مي آفريند که شما نمي دانيد.

وَعَلَى اللّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ (و هدايت مردمان به) راه راست بر خدا است، و برخي از آن( راهها) بيراهه و کژ است، و اگر (خدا) مي خواست همۀ شما را هدايت مي کرد.

اين سوره، سورۀ نعمت ها ناميده مي شود،زيرا خداوند در آغاز آن اصول و پآيه هاي برخورداري از نعمت ها را بيان نموده و در آخر نيز مکمل نعمت ها را ذکر کرده است. پس خبر داده که او آسمانها و زمين را به حق آفريده است، تا بندگان از راه تأمل در آفرينش آسمانها و زمين به عظمت آفرينندۀ آن و صفت هاي کمالي که دارد پي برده، و بدانند که او آسمانها و زمين را آفريده است تا بندگانش در آن سکني گزيده و طبق آموزه هاي شريعت و رهنمودهاي پيامبران وي را پرستش نمايند. بنابراين خودش را از شرک مشرکان مزه قرار داده و فرمود:( تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ(  او از آنچه شرک مشرکان منزه و بالاتر و برتر است، زيرا او معبود به حق و خداي راستين است که عبادت و محبت و کرنش فقط سزاوار اوست. و چون آفرينش آسمانها و زمين را بيان کرد آنچه را که در زمين و آسمانها آفريده است نيز بيان نموده، و نخست از شريفترين و بهترين آنها آغاز کرد و فرمود: (خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ) انسان را از نطفه اي آفريد و او را پرورش داد تا تبديل به انسان کاملي شد و تمام اعضاي ظاهري و باطني اش کامل گرديد و او را از نعمت هاي فراوانش برخوردار ساخت تا به کمال مطلوب برسد. اما بناگاه به خود مي نازد و افتخار مي کند. (فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ ) احتمال دارد که معني اش اين باشد که انسان ناگهان دشمن پروردگارش مي شود و به او کفر مي ورزد و با پيامبرانش مجادله مي نمايد و آيات خدا را تکذيب مي کند، و آفرينش نخستين، نعمت هايي را که خداوند به او ارزاني نموده است فراموش مي کند، و از نعمت هايي که خداوند به او داده است در راستاي نافرماني وي است،اده مي نمايد. و احتمال دارد که معني اش اين باشد که خداوند انسان را از نطفه پديد  آورده و او را همچنان از حالتي به حالتي ديگر در مي آورد تا اينکه عاقل و سخنگو و داراي ذهن و فکر مي گردد و مجادله و جر و بحث مي نمايد. پس انسان بايد سپاسگزار پروردگارش باشد که او را به اين مرتبه از کمال و تعالي رسانيده است؛ مرتبه اي که براي او ممکن نبود بدان دست يابد.

(وَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا) و چهارپايان را براي شما آفريده و به خاطر منافع و مصلحتهايتان آفرسده است. از جمله منافع بزرگ چهارپايان يکي اين است که (لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ ) در آن براي شما وسيلۀ گرماست؛ چرا که از پشم و مو و پوست آن براي خود لباس و رختخواب تهيه مي کنيد. (وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ)و برايتان در آن  بهره هايي ديگر است،  واز گوشت آنها مي خوريد. (وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ) و برايتان در حرکت و سکون آنها و هنگامي که به چرا مي روند و هنگام غروب که از صحرا باز مي گردند زيبايي است، و اين زيبايي عابد حيوانات نمي شود. به درستي که شما با آن خود را مي آراييد، همچنانکه به وسيله ي لباس ها و اولاد و مال هايتان خود را مي آراييد، و از اين کار به شگفتي در مي افتيد.

(وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بَالِغِيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ) و شما و باورهايتان را به شهر و سرزميني حمل مي کنند که جز با رنج دادن فراوان خويشتن به آن نمي رسيديد اما خداوند آنها را برايتان رام کرد، پس برخي از اين چهارپايان را سوار مي شويد و با برخي بارهايتان را حمل مي کنيد، تا خود را به شهرهاي دور و سرزمينهاي پهناور برسانيد. (إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ) بي گمان پروردگارتان رئوف و مهربان است، زيرا آنچه را که بدان نياز داريد برايتان مسخر نموده است، پس آنگونه که شايستۀ شکوه و عظمت و گستردگي جود و احسانش است او را ستايش مي گوييم.

(وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً) و اسب ها و قاطرها و الاغها را برايتان آفريده و مسخر شما نمود تا بر آنها سوار شويد و زينتي باشند برايتان. يعني گاهي از آنها براي سواري است،اده کنيد، و گاهي براي زيبايي به کار گيريد. و نفرمود: تا از آنها براي خوردن است،اده کنيد، زيرا خوردن الاغ و قاطر حرام است. و اغلب از اسب براي خوردن است،اده بعمل نمي آيد، و از ذبح آن نهي مي شود تا نسل آن منقرض نگردد. در صحيحين (مسلم و بخاري) آمده است که پيامبر عليه الصلاه و السلام خوردن گوشت اسب را مجاز شمرده است.

(وَيَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ) و براي حمل و نقل و طي کردن مسافت شما چيزهايي مي آفريند که نمي دانيد و آن عبارت از ابزار و وسايلي است که بعد از نزول قرآن آفريده شده است و انسانها از آن براي حمل و نقل در دريا و خشکي و هوا است،اده مي نمايند، و آنها را در راستاي منافع و مصلحت هاي خود به کار مي گيرند. خداوند آن چيزها را به طور مشخص در کتاب خود نام نبرد، زيرا پروردگار فقط چيزهايي را از کتابش نام مي برد که بندگان آنها را مي شناسد، و يا مانند آن را ديده و مي شناسند، اما چيزي که مشابه ندارد، چنانچه خداوند به ذکر آن در قرآن مبادرت مي ورزيد بندگان آن را نمي شناختند و مراد آن را درک نمي کردند، بنابراين خداوند اصلي جامع را ذکر مي کند که هر آنچه بندگان آن را مي دانند و يا نمي دانند در آن داخل مي گردد. براي نمونه در قرآن از نعمات بهشت سخن رفته و فقط از چيزهاي سخن به ميان آمده است که ما آن و يا مشابهش را مي شناسيم، مانند خرما، انگورو انار. اما زيباترين چيزي که شبيه و مانندي براي آن نمي يابيم در فرموده ي خداوند است: (فيهما من کل فکهه زوجان) در آن دو (بهشت) از هر ميوه اي دو نوع وجود دارد. پس همچنين در اينجا سواري هايي را بيان کرد که ما آنها را مي شناسيم مانند اسب و قاطر و الاغ و شتر و کشتي ها، اما بقيۀ سواري ها در اين گفتۀ خويش خلاصه نمود:

(وَيَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ )

وقتي خداند راه حسي را بيان کرد و فرمود: خداوند بر بندگانش سواري هايي از قبيل شتر و غيره آفريده که مسافت ها را با آن طي مي نمايند، راه معنوي را نيز بيان کرد که بندگانش را به او مي رساند و فرمود: (وَعَلَى اللّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ) و بيان راه راست که نزديکترين و کوتاه ترين راه است و مردم را به خدا و به پاداش الهي مي رساند بر خداست، اما راهي که با «صراط مستقيم» مخالف باشد، عقيده و اعمال آدمي را به کژي و انحراف کشانده و انسان را از خداي بيگانه نموده و به سراي بدبختي و شقاوت مي رساند. پس هدايت يافتگان به حکم خداوند راه راست را در پيش گرفته ، اما گمراهان از آن منحرف شده و به بيراهه مي روند. (وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ) و اگر مي خواست همۀ شما را هدايت مي کرد. او به فضل و کرم خويش برخي را هدايت نموده و برخي ديگر را هدايت نکرده است. و اين بر اساس حکمت و انصاف اوست.

 

آيه ي 11-10:

هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء لَّكُم مِّنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ او کسي است که از آسمانها آبي برايتان فرو فرستاده است که از آن مي نوشيد و به سبب آن درختان و گياهان مي رويند (و) حيوانات خود را در آنجا مي چرانيد.

يُنبِتُ لَكُم بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالأَعْنَابَ وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ خداوند به وسيلۀ آن، کشت و زيتون و خرما و انگور از همه نوع ميوه مي روياند، بي گمان در اين نشانۀ روشني است براي کساني که انديشه مي کنند .

خداوند با اين آيه انسان را از عظمت و قدرت خويش آگاه ساخته و او را به انديشيدن تشويق مي نمايد، چون آيه را با (لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ) به پايان رساند. يعني براي کساني مايۀ عبرت است که کمال قدرت خدا را با چشم سر ملاحظه مي کنند، چرا که اين آب را از ابر سبک و لطيف فرو فرستاده و دراين ابر اب فراوان قرار داده است که انسانها از آن مي نوشند و حيواناتشان را از آن سيراب مي کنند و کشتزارهاي خود را با آن آبياري مي نمايند و آن گاه ميوه هاي زياد و نعمت هاي فراواني به بار مي آورند .

آيه ي 12:

وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالْنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالْنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ و شب و روز و خورشيد و ماه را برايتان رام کرد و ستارگان به فرمان او مسخر شده اند. بي گمان در اين کار براي گروهي که خرد مي ورزند عبرتهاي فراواني است.

اين چيزها را براي منافع و مصالح شما مسخر نموده است، به صورتي که هرگز نمي توانيد از اينها بي نياز باشيدف در شب آرامي مي گيريد و مي خوابيد و استراحت مي نماييد و در روز به دنبال زندگيتان و منافع ديني و دنيوي خود اين سو و آن سو مي رويد؛ و خورشيد و ماه مآيه روشنايي و رشد و نمو درختان و ميوه ها و گياهان خشک شدن رطوبت و دور شدن سرما است که براي زمين و بدن مضر است. همچنانکه خورشيد و ماه نيازهاي ديگري را نيز بر طرف مي کنند. ستارگان نيز باعث زينت و زيبايي آسمان مي باشند و آدمي در پرتو آنها در تاريکي هاي دريا راهياب مي شود، و اوقات و حساب زمان به وسيله ي آنان معلوم گردد، و فوائد و راهنمايي هاي گوناگون ديگري نيز دارند بنابراين خداوند اين فوايد را جمع بندي نمود و فرمود: (إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ) بي گمان در اين امر براي گروهي که خرد و انديشه مي ورزند نشانه هايي است . يعني براي کساني که عقل دارند و به انديشه و تأمل فرو مي روند و هر آنچه را که مي بينند و مي شنوند، مي فهمند، و مانند کساني نيستند که بي خبر بوده و بهرۀ آنان از نگاه کردن به اندازۀ بهرۀ حيواناتي است که عقل ندارند.

آيه ي 13:

وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ و چيزهايي را که در زمين با رنگهاي مختلف و درانواع گوناگون آفريده مسخر و رام شما گردانيده است. بي گمان در اين امر براي گروهي که پند مي پذيرند نشانۀ روشني است.

آنچه خداوند پديد  آورده و براي بندگان منتشر نموده است از قبيل حيوانات، و درختان و گياهان و ديگر چيزهايي که رنگهاي آن متفاوت و منافع آن مختلف است، دال بر کمال قدرت خداو احسان فراگير و گستردگي بخشش اوست، و اينکه عبادت فقط شايستۀ اوست و او يگانه و يکتا است. (لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ) براي گروهي که آنچه را از علم مفيد که به آنان سود مي رساند در ذهن خود تداعي مي کنند، و در آنچه که خداوند آنان را به تأمل در آن فرا خوانده است، تأمل و انديشه مي کنند تا با اين تداعي و تأمل چيزي  (= خدايي) را به ياد آورند که اين پديده ها دليل و نشانه اي بر وجود او هستند. يعني کساني که دانش مفيد دارند و در آنچه که خداوند از آنها خواسته است تا در آن بينديشيدند، انديشه مي کنند تا در پرتو قدرت الهي و نيروي لايزال ايشان راهياب شوند.

آيه ي 14:

وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ و اوست که دريا را مسخر و رام ساخته است تا از آن گوشت تازه بخوريد و از آن زيور آلاتي بيرون بياوريد که آن را مي پوشيد. و کشتي ها را در آن شکافنده مي بيني، و تا از فضل او بجوييد و باشد که سپاس گزاري کنيد.

(وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ( و تنها اوست که دريا را مسخر شما ساخته است و آن را براي منافع گوناگون شما آماده کرده است. (لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا ) تا از آن گوشت تازه بخوريد. و آن ماهي است که دريا شکار مي کنيد. (وَتَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا) و از آن زيوري بيرون بياوريد که آن را مي پوشانيد. و بر زيبايي خودتان مي افزاييد. (وَتَرَى الْفُلْكَ ) کشتي ها را مي بيني، (مَوَاخِرَ فِيهِ) که در دريا روانند و درياي متلاطم و طوفاني را با پيشاني و نوک خود مي شکافند و از کشوري به کشور ديگري مي روند و مسافران و روزيهايشان و کالاها و جنس هاي تجارتي ايشان را حمل مي کنند؛ کالاهايي که با آن رزق و فضل خدا را براي خود طلب مي کنند. (وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ) باشد که سپاس کسي را به جاي آوريد که اين چيزها را برايتان ميسر و مهيا کرده، و چنين چيزهايي را به شما ارزاني نموده است. پس خداوند تعالي را شکر و ستايش مي کنيم که منافع و مصالح بندگان را بالاتر از آنچه که مي خواهند به آنها بخشيده و هر آنچه را که خواسته ايد به آنها داده است. ما نمي توانيم او را ستايش کنيم آنگونه که شايسته ي اوست. ستايشي که شايسته ي اوست عبارت است از ستايشي که ايشان از خود بعمل آورده است.

آيه ي 16-15:

وَأَلْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ و در زمين کوهها استوار و پابرجايي قرار داد تا (زمين) شما را نلرزاند. و رودخانه ها و راههايي را پديدار کرد باشد که راه يابيد.

وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ و نشانه هايي را قرار داد، و آنان به وسيلۀ ستاره راه مي يابند.

(وَأَلْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ) و خداوند براي بندگانش در زمين کوههاي بزرگي قرار داد تا زمين آنها را نلرزاند و بتواند کشاورزي نمايند و ساخت و ساز کنند و روي زمين راه بروند و از رحمت الهي اين است که در زمين رودخانه هايي پديد آورد که آنها را از سرزمين دور دست به سرزميني مي آورد که به آن نياز دارد تا از آن بنوشيد و چهارپايانتان نيز از آن بنوشند و کشتزارهايتان به وسيلۀ آن آبياري شوند. رودخانه هايي روي زمين پديد آورده و رودخانه هايي در درون زمين قرار داده است که براي بيرون آوردن آن، زمين را حفر مي نماييد، و چون به آب برسد آن را به وسيلۀ ادواتي که خداوند برايتان مسخر نموده است بيرون مي آوريد. و از رحمت الهي اين است که در روي زمين راههايي قرار داده است که انسان به وسيلۀ آن به سرزمين هاي دور مي رسد. (لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ) تا راه يابيد. حتي خداوند در زميني که کاملاً کوهستاني است و کوهها به صورت زنجيره اي به هم پيوسته اند راهها و گذرگاههايي قرار داده است.

آيه ي 23-17

أَفَمَن يَخْلُقُ كَمَن لاَّ يَخْلُقُ أَفَلا تَذَكَّرُونَ آيا کسي که مي آفريند همچون کسي است که نمي آفريند؟ آيا پند نمي پذيريد.

وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ و اگر بخواهيد نمعت هاي خداوند را بشماريد نمي توانيد آن را بشماريد، بي گمان خداوند آمرزندۀ مهربان است.

وَاللّهُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ و خداوند آنچه را که پنهان مي داريد و آنچه را که آشکار مي کنيد، مي داند.

وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لاَ يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ  و کساني که جز خدا به فرياد مي خوانند چيزي نمي آفرينند و خودشان آفريده مي شوند.

أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْيَاء وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ (آنچه مي پرستند) مرده اند و بي جان، و نمي دانند چه وقت زنده و برانگيخته مي شوند.

إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ و خداي شما خداي يکتايي است، و آنان که به آخرت ايمان نمي آورند دلهايشان منکر بوده و خودشان متکبر هستد

لاَ جَرَمَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ بدون شک خداوند آنچه را که پنهان مي دارند و آنچه را که پنهان مي دارند و آنچه را که آشکار مي کنند، مي داند. همانا او مستکبران را دوست نمي دارد.

پس از آنکه خداوند به بيان مخلوقات بزرگ و نعمت هاي فراگير خود پرداخت، فرمود: هيچ کس مانند او نيست و هيچ همتا و نظيري ندارد: (أَفَمَن يَخْلُقُ) آيا کسي همۀ مخلوقات را مي آفريند و او هر چيزي که بخواهد انجام مي دهد، (كَمَن لاَّ يَخْلُقُ ) مانند کسي است که هيچ چيزي را نه کم و نه زياد نمي آفريند؟ (أَفَلا تَذَكَّرُونَ ) آيا پند نمي پذيريد و تشخيص نمي دهيد کسي که همو آفريننده است سزوار پرستش است؟ پس همانطور که او در آفريدن و تدبير يگانه است، در الوهيت و توحيد و پرستش نيز يگانه است.

و همانطور که خداوند در آفرينش شما و ديگران شريکي ندارد، در عبادت و پرستش وي نيز شريک و همتا قرار ندهيد، بلکه عبادت را تنها براي او انجام دهيد. (وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ) و اگر بخواهيد نمعت هاي الهي را بشماريد، به جاي سپسا وي را به جاي آوريد، (لاَ تُحْصُوهَا) نمي توانيد آن را بشماريد، گذشته از اينکه سپاس آن را به جاي آوريد، به درستي که نعمت هاي ظاهري و باطني خداوند که به بندگانش عطا نموده و به اندازۀ نفس ها و لحظه ها است، و انواع نعمت ها (را به بندگان داده است)، نعمت هاي فراواني که بندگان برخي از آنها را مي شناسند و هنوز از بقيه سر در نياورده اند، و مصيبت هاي زيادي را نيز از آنان دفع کرده است، (در مجموع نعمت هاي خداوند) بيشتر از آنند که به شمارش در آيند. (إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ) بي گمان خداوند آمرزندۀ مهربان است. و چنانچه مقداري شکرگزار باشيد از شما خشنود مي شود، با وجود اين که نعمت هاي بسيار زيادي را به شما داده است.

و همانطور که رحمت خدا گسترده و احسان او فراگير است و آمرزش او همۀ بندگان را فرا گرفته است، دانش او نيز همه را احاطه کرده است. (يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ) آنچه را که پنهان مي داريد و آنچه را که آشکار مي سازيد، مي داند. بر خلاف بتنها و کساني که به جاي خدا پرستش مي کنيد، زيرا آنها، (لاَ يَخْلُقُونَ شَيْئًا) کوچکترين چيزي را نمي آفرينند، (وَهُمْ يُخْلَقُونَ ) بلکه خودشان آفريده مي شوند. پس چگونه مي توانند چيزي را بيافرينند در حالي که آنها در آفرينش خود نيازمند خداوند متعال هستند؟

هيچ چيزي از صفتهاي کمال در آنها وجود ندارد، نه آگاهي دارند و نه شعور، (أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْيَاء ) رده اند و بي جان، و نمي شنوند و نمي بينند، و چيزي نمي فهمند، آيا چنين چيزهايي به جاي پروردگار جهانيان به خدايي گرفتار مي شوند، پس واي بر عقل مشرکان؟ چقدر عقلهايشان فاسد و سرگشته است! زيرا موجودات پوچي را به خدايي گرفته و آنچه را که از هر جهت ناقص است و نه صفات کمالي دارد و نه کاري را انجام مي دهد با ذاتي که از هر جهت کامل است و داراي هر صفت کمالي است و در هر صفتي کاملترين و بزرگترين آن را دارا است برابر قرار داده اند! پس خداوند داراي علم و دانش فراگير و رحمت گسترده است و رحمت او همۀ دنيا را پر کرده است؛ ستوده و بزرگوار و داراي عظمت و کبريا است و هيچ کس نمي تواند برخي از اوصاف او را به خود اختصاص دهد. بنابراين فرمود: (إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ ) معبود بر حق شما معبود يکتايي است، و آن خداوند يگانه و بي نياز است که نه فرزندي دارد و نه از کسي متولد شده است، و هيچ همتايي ندارد. پس اهل ايمان و عقل و دل، او را بزرگ مي دانند و وي را به شدت دوست مي دارند، و تمام عبادت هاي بدني و مالي، و قلبي را براي او انجام داده و او را با نام هاي نيکو و صفات و افعال مقدسش ستايش مي کنند. (فَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ) و آن کساني که به آخرت ايمان نمي آورند قلباً اين امر بزرگ را توحيد است انکار مي کنند، در حالي که جز نا دانترين و جاهلترين مخلوق کسي آن را انکار نمي کند، (وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ ) و آنها با خود بزرگ بيني از عبادت او سرباز مي زنند.

(لاَ جَرَمَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ) قطعاً خداوند کارهاي زشتي را که پنهان مي دارند و آنچه را که آشکار مي سازند، مي داند. (إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ ) همانا او مستکبران را دوست ندارد. بلکه به شدت مورد نفرت الهي هستند و به زودي انها را به سزايي از نوع عملشان خواهد رساند. (ان الذين يستکبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم دخرين) و بي گمان کساني که با خود بزرگ بيني از دعا و عبادت من سرباز مي زنند وارد جهنم خواهند شد و در آن مي مانند.

آيه ي 29-24:

وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ و چون به آنان گفته شود: «پروردگار شما چه چيزهايي را نازل کرده است؟ » مي گويد: «افسانه هاي پيشينيان را (نازل کرده است».

لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ (آنان) بايد در روز قيامت به طور کامل بار گناهان خويش و برخي از بار  گناهان کساني را حمل نمايند که ايشان را بدون آگاهي گمراه ساخته اند، و چه بد است آنچه حمل مي نمايند؟

قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ همانا کساني که پيش از ايشان بوده اند مکر ورزيدند، پس خداوند بنيادشان را از پآيه برانداخت و سقف از بالاي سرشان بر آنان فرو افتاد و عذاب (خدا) از جايي که نمي دانستند به آنان رسيد.

ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُخْزِيهِمْ وَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَآئِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ قَالَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَالْسُّوءَ عَلَى الْكَافِرِينَ سپس روز قيامت آنان را خوار و رسوا مي سازد و مي فرمايد: «کجا هستيد شريکهاي من که شما به خاطر آنها به ستيز و نزاع بر مي خواستيد؟»علماي (رباني) مي گويند: «به راستي خواري و بدي امروز نصيب کافران است.»

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ کساني که فرشتگان در حالي جانشان را مي ستانند که ستم کارانند، پس تسليم مي شوند( و مي گويند): ما کار بدي نکرده ايم، آري به راستي که خداوند به آنچه مي کردند داناست.

فَادْخُلُواْ أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ پس از درهاي جهنم وارد شويد در حالي که در آنجا جاودانه خواهيد بود. چه بد است جايگاه متکبران

خداوند متعال خبر مي دهد که مشرکان به شدت آيات خدا را تکذيب مي کنند: (وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ) و هنگامي که در رابطه با قرآن و وحي از آنها سوال شود؛ قرآني که بزرگترين هديۀ خداوند براي بندگان است، و گفته شود شما در مورد قرآن چه مي گوييد؟ آيا شکر اين نعمت را به جاي مي آوريد و آن را مي پذيريد يا به آن کفر مي ورزيد و با آن مخالفت مي کنيد؟ آنها زشت ترين پاسخ را داده و مي گويند: (أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ )اين قرآن دروغي است که محمد آنرا به خدا نسبت مي دهد و آن را از پيش خود ساخته است، و قرآن چيزي جز داستانهاي گذشتگان نيست که نسل به نسل مردم آن را به يکديگر منتقل مي نمايند و برخي از اين افسانه ها راست و برخي دروغ اند. پس اين را گفته و پيروانشان را به سوي آن فرا خوانده اند، و در روز قيامت بار گناه خود و گناه کساني را که از آنها پيروي کرده اند به دوش خواهند کشيد. (وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ) بار گناهان تقليد کنندگاني را حمل خواهند کرد که علم و آگاهي ندارند، پس آنها گناه کساني را به دوش مي کشند که آنان را به سوي کفر دعوت کردند، و اما کساني را به دوش مي کشند که آنان را به سوي کفر دعوت کردند، و اما کساني که مي دانند و با آگاهي از کفر و گناه پيروي مي کنند هر يک جرم و گناهي مستقل دارد، چون از روي شناخت و آگاهي عمل کرده اند. (أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ ) و چه بد است بار سنگين گناهانشان و گناه کساني که گمراه ساخته اند، پس آن را بر پشت خود حمل مي نمايند.

(قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ) همانا کساني که پيش از ايشان بوده اند عليه پيامبران توطئه کرده و انواع نيرنگ ها را براي رد کردن آنچه آورده بودند به کار گرفتند و از نيرنگ هايشان قصرهاي بلندي ساختند. (فَأَتَى اللّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ(  ولي فرمان خداوند به سراغ بنياد آنان رفته و آن را از اساس ويران کرد. (فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ ) و سقف از بالاي سرشان بر آنان فرو افتاد و آنچه که آنها ساخته بودند براي آنان تبديل به عذابي شد. (وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ ) و عذاب از جايي که نمي دانستند به آنان رسيد. زيرا گمان مي بردند که بنيادشان به آنها فايده خواهد داد و آنان را از عذاب مصون مي دارد، اما آنچه ساخته بودند  واصل و اساسش محکم بنا نهاده بودند. مايۀ عذابشان شد. و اين بهترين مثال است براي باطل شدن نيرنگ دشمن خدا، زيرا آنها آنچه را پيامبران آورده بودند تکذيب کردند و براي خود اصول و قواعدي از باطل پآيه ريزي نموده و به آن مراجعه مي کردند، و بدين وسيله آنچه را پيامبران آورده بودند رد مي نمودند. و نيز براي زيان رساندن به پيامبرانانشان توطئه ها کردند اما توطئه و نيرنگشان عذابي براي آنها شد و تدبير و نقشۀ آنها مايۀ هلاکت و نابوديشان گشت، چون مکر آنها بد بود، (و لا يحيق المکر السي الا باهله) و مکر و نيرنگ بد جز به صاحبش بر نمي گردد. اين در دنياست، و عذاب آخرت از اين خوار کننده تر مي باشد. بنابراين فرمود: (ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُخْزِيهِمْ) سپس روز قيامت در ملاء عام آنان را رسوا مي کند و دروغ پردازي وافتراهايشان را بر ملا مي سازيد. (وَيَقُولُ(  و به آنها مي فرمايد: (أَيْنَ شُرَكَآئِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ(  کجا هستيد شريکان من که شما به خاطر آن با خداوند و حزب و گروه و جنگيده و دشمني مي کرديد، و ادعا مي کرديد شريکان خدا هستيد؟ خداوند اين سوال را از آنها مي پرسد ، اما جز اعتراف به گمراهي و  عناد خود پاسخي ندارند، پس مي گويند: (ضلوا عنا و شهدوا علي انفسهم انهم کانوا کفرين) (خدايان دروغين) از پيش ما گم شدند، و بر خود گواهي مي دهند که آنان کافر بوده اند. (قَالَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ(  علماي رباني مي گويند: (إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَالْسُّوءَ عَلَى الْكَافِرِينَ ) همانا خواري و رسوايي، عذاب و بدي روز قيامت نصيب کا فران است. اين اشاره به فضيلت اهل علم است، زيرا آنها در اين دنيا و در روز قيامت سخن حق را بر زبان مي آورند و سخن آنها نزد خدا و خلق خدا داراي اعتبار و ارزش است.

سپس خداوند آنچه را که در حالت مرگ و در روز قيامت با آنها انجام مي شود بيان نمود و فرمود: (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ ) آنان در حالي که به خود ستم کرده اند ستم و گمراهي شان زياد است، فرشتگان جانشان را مي ستانند و ستمگران در اين حالت با انواع عذاب و رسوايي و اهانت مواجه مي شوند (فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ ) پس تسليم مي شوند و آنچه را که به جاي خدا پرستش مي کرند انکار نموده و مي گويند (مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ) ما کار بدي نکرده ايم، پس به آنان گفته مي شود (بَلَى) آري شما کار بد مي کرديد (إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ) و خداوند به آنچه مي کرديد داناست. پس انکارتان به شما سود ي نيم رساند . آنان در روز قيامت آنچه را که در دنيا بر آن بودند انکار مي نمايند، چون گمان مي برند اين کار به آنها سود مي بخشد، اما آنگاه اعضاي بدنشان عليه آنها شهادت داده و آنچه را که مي کرده اند آشکار مي سازد و به گناه خود اقرار و اعتراف مي نمايند. بنابراين تا وقتي که به گناهانشان اعتراف نکنند وارد جهنم نمي شوند.

پس وقتي که وارد درهاي جهنم شدند هر کس از دري که شايستۀ حالات و عمل اوست وارد مي شود (فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ) و چه بد است جايگاه متکبران و آن آتش جهنم است! جهنمي که جايگاه حسرت و ندامت و منزل بدبختي و درد، و محل غم و ناراحتي و خشم خداوند است. عذاب جهنم بر آنان تخفيف نمي يابد و حتي يک روز از عذاب دردناک جهنم در استراحت نخواهند بود. پروردگار مهربان از آنها روي گردانده و عذاب بزرگ را به آنان مي چشاند.

آيه ي 32-30:

وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ و به پرهيزگاران گفته مي شود: «پروردگارتان چه چيزي را نازل کرده است»؟ مي گويند: «خير و خوبي را» براي نيکوکاران در همين دنيا نيکي است و سراي آخرت بهتر خواهد بود. و چه خوب است سراي پرهيزگاران!

جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآؤُونَ كَذَلِكَ يَجْزِي اللّهُ الْمُتَّقِينَ باغهاي بهشت که به آن وارد مي شوند جويبارها در زير درختان آن روان است، در آنجا هر چه بخواهند دارند. خداوند اين چنين به پرهيزگاران پاداش مي دهد.

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ آنان که فرشتگان در حالي جانشان را مي گيرند که پاک اند. مي گويند: «سلام بر شما باد به خاطر کارهايي که مي کرديد به بهشت وارد شويد».

وقتي خداوند سخن کساني را ذکر کرد که آنچه را او نازل نموده بود تکذيب کردند، به بيان سخن پرهيزگاران پرداخت که اعتراف مي کنند آنچه خداوند نازل نموده است نعمت و خير بزرگي است و خداوند با دادن آن به بندگان، بر آنها منت نهاده است. پس پرهيزگاران اين نعمت را پذيرفتند و تسليم فرمان پروردگار شدند و شکر خدا را به خاطر آن به جاي آوردند، و آن را شناختند و به آن عمل نمودند، (لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ) براي کساني که عبادت خدا را به خوبي  و نيکي انجام داده و با بندگان خدا نيکي کرده اند، (فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ ) روزي زياد و زندگي خوب و آرامش و امنيت و شادي اين دنيا پاداش آنها خواهد بود. (وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ)و جهان آخرت از همۀ لذت ها و نعمت هاي آن بهتر است، زيرا نعمت هاي اين جهان اندک و همراه با آفتها و مشکلات است. تمام مي شوند . به خلاف نعمت هاي آخرت که چنين نيستند. بنابراين فرود: (وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ) و چه خوب است سراي پرهيزگاران!

(جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآؤُونَ ) و سراي پرهيزگاران باغهاي بهشت که به آن وارد مي شوند و جويبارها از زير درختان آن جاري است، و هر چه دلشان بخواهد و آرزو کنند به کاملترين صورت به آنان مي رسد. پس هر گاه نعمتي را بخواهند که باعث شادي ارواح و دلها شود، در برابر شان حاضر مي گردد. بنابراين خداوند به اهل بهشت هر آنچه را که بخواهند مي بخشد، حتي خداوند به آنها نعمت هايي مي دهد که به خاطرشان نيامده است. پس با برکت است خداوندي که کرم و  احسان او بي نهايت است، و اقيانوس جود و بخشش او بيکران  است، خداوندي که هيچ در صفات ذاتش و در صفات افعالش مانند او نبوده و هيچ چيزي در عظمت و پادشاهي شبيه او نيست. (كَذَلِكَ يَجْزِي اللّهُ الْمُتَّقِينَ(  خداوند اين چنين به پرهيزگاراني که با انجام دادن آنچه از فرايض و واجبات قلبي و بدني و زباني در حق او و حق بندگانش بر آنان واجب نموده است ، و با ترک کردن آنچه که خداوند آنان را از آن نهي کرده است، از خشم و عذاب او مي پرهيزند، پاداش مي دهد.

(الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ) آنان که فرشتگان در حالي جانشان را مي گيرند که بر تقواي خود پايدار بوده اند. (طَيِّبِينَ)و در حالي که از هر نقص و آلودگي که به ايمانشان خلل وارد کند، پاک وپاک داشته شده هستند. پس دلهايشان با شناخت و محبت خدا و زبانهايشان با ذکر و ستايش خدا و اعضاي بدنشان با طاعت و توجه به خدا پاک شده است.

(يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ) مي گويند: درود بر شما باد! و از هر آفت و بلايي بدور باشيد و شما از هر آنچه که نمي پسنديد در امان هستيد. (ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ) به خاطر کارهايي خوبي که مي کرديد از قبيل ايمان به خدا و فرمان بردن از دستورات وارد  بهشت شويد . به درستي که عمل و رفتار علت اصلي وارد شدن به بهشت و رهايي يافتن از آتش جهنم است، وچنين عمل و رفتاري در سآيه رحمت و منت خداوند بر آنان برايشان حاصل گشته است، نه با قوت و توانايي خودشان.

آيه ي 34-33:

هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ آيا کافران جز اين انتظاري دارند که فرشتگان به سراغشان بيايند، يا اينکه فرمان پروردگارت فرا رسد، همانطور کساني که پيش از ايشان بودند اين چنين کردند؟ و خداوند بر آنان ستم نکرد بلکه خودشان به خويشتن ستم کردد.

فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ پس بديهايي که مي کردند بديشان رسيد و آنچه مسخره اش مي کردند آنان را دربر گرفت.

خداوند متعال مي فرمايد: آيا کساني که نشانه ها و معجزات (فراوان) پيش آنان آمد و ايمان نياوردند، و پند داده شدند و نپذيرفتند، انتظاري دارند، (إِلاَّ أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ ) جز اينکه فرشتگان براي ستاندن روحشان به سراغشان بيايند، (أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ ) يا فرمان پروردگارت مبني بر عذابي که آنها را فرا خواهد گرفت در رسد، در حالي که آنان مستحق مبتلا شدن به عذاب هستند؟ (كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ) کساني که پيش از ايشان بودند نيز اين چنين کردند: پيامبران را تکذيب نمودند و کفر ورزيدند و ايمان نياوردند، تا اينکه عذاب بر آنها فرود آمد. (وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)  و خداوند که آنها را عذاب داد بر آنها ستم نکرد بلکه خودشان به خويشتن ستم کردند. زيرا آنها براي عبادت خداوند آفريده شدند تا به بهشت درآيند، اما آنها بر خويشتن ستم کرده و آنچه را که آن آفريده شده بودند رها کردند و خويشتن را در معرض  اهانت هميشگي و بدبختي پيوسته قرار دادند. (فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُواْ ) پس کيفر و محجازات گناهاني که مي کردند به آنان رسيد، (وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ) و چيزي را که به تمسخر گرفته بودند آنان را دربر گرفت. زيرا هر گاه پيامبرانشان آنان را عذاب خدا مي ترساندند، آنان را و آنچه را که از آن خير داده بودند به تمسخر مي گرفتند، پس چيزي را که به تمسخر گرفته بودند آنان را فرا گرفت.

آيه ي 35:

وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلا آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ و مشرکان گفتند: «اگر خدا مي خواست نه ما و نه پدران ما به جاي او هيچ چيزي را نمي پرستيديم، و چيزي را بدون فرمان او حرام نمي کرديم، کساني هم که پيش از ايشان بودند اين چنين مي کردند مگر بر پيامبران وظيفه اي جز تبليغ و رساندن آشکار است؟»

مشرکان، شرک خود را توجيه کرده و گفتند: اگر خواست خدا نبود آنها شرک نمي ورزيدند، و هيچ چيز را از چهارپاياني که خداوند حلال نموده حرام نمي شمردند، مانند «بحيره» و «حام» و «وسيله» و امثال آن. و اين دليل باطلي است، زيرا اگر اين دليل درست بود خداوند کساني را که پيش از ايشان بوده اند مجازات نمي کرد، زيرا پيشينيان وقتي که شرکت ورزيدند خداوند آنها را به شدت مجازات نمود. و اگر خداوند اين کار آنها را مي پسنديد هرگز آنان را عذاب نمي داد. و مشرکان از اين سخن هدفي جز رد کردن حقي که پيامبران آورده اند، ندارند. و گرنه آنها مي دانند که هيچ دليلي براي شرک ورزيدنشان ندارند، زيرا خداوند آنان را امر و نهي نموده و به آنها توانايي انجام چيزي را داده است که بدان مکلف شده اند، وکارهايشان از توانايي و خواستشان سرچشمه مي گيرد. پس متوسل شدن به تقدير و قضاي الهي از پوچ ترين دلايل است . و همه مي دانند که انسان توانايي انجام هر کاري را دارد، و هر چه که بخواهد انجام مي دهد. و اين قضيه جاي هيچ نزاع و جدلي نيست. پس مشرکان هم خدا و هم پيامبرانشان را تکذيب کردند، و هم امور عقلي و حسي را. (فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ) پس آيا پيامبران وظيفه اي جز تبليغ روشن و آشکار که به دلها مي رسد و براي هيچ کس دليلي باقي نمي گذارد، دارند؟ پس وقتي پيامبران امر و نهي پروردگارشان را به آنان رساندند اما آنها براي مشرک شدن خود تقدير خدا را بهانه کردند، وظيفۀ پيامبران انجام شده و مسئوليت ديگري ندارند، و حساب مشرکان با خداست.

آيه ي 37-36:

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ و به يقين ما به ميان هر امتي پيامبري را فرستاديم (تا به مردم بگويند): خداوند را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد. پس از، ميان ايشان کساني بودند که خداوند آنها را هدايت کرد، و دسته اي ديگر نيز بودند که گمراهي بر آنها واجب گرديد. پس در زمين گردش کنيد و بنگريد که سرانجام تکذيب کنندگان چگونه شد.

إِن تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي مَن يُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ اگر بر هدايت آنان آزمند باشي بدان که خداوند کسي را که گمراه نمايد هدايت نمي کند و آنان ياوراني ندارند.

خداوند متعال خبر مي دهد که حجت او بر همۀ ملت ها اقامه شده و هيچ امت پسين يا پيشيني نبوده است مگر اينکه خداوند در ميان آنان پيامبري را مبعوث نموده است، و همۀ پيامبران بر تبليغ يک پيام و يک دين اتفاق داشته اند و آن پرستش خداوند يگانه است که شريکي ندارد، (أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ) اينکه خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد. ملت ها بر حسب پذيرفتن دعوت پيامبران و نپذيرفتن آن به دو گروه تقسيم شده اند: (فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللّهُ ) گروهي بودند که خداوند آنان را هدايت نمود و از پيامبران پيروي کردند و تعاليم آنها را آموخته و بدان عمل نمودند. (وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ ) و کساني هم بودند که گمراهي بر آنها واجب گرديد و به بيراه رفتند (فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ). پس با جسم و قلبهايتان در زمين گردش کنيد. (فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ) و بنگريد و ببينيد که سرانجام تکذيب کنندگان چگونه شد. زيرا چيزهاي عجيبي خواهيد ديد، و هيچ تکذيب کننده اي را نمي بينيد. مگر اينکه سرانجام او نابودي و هلاکت بوده است.

(إِن تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ ) اگر بر هدايت آنان آزمند باشي و تمام کوشش خود را در اين مورد مبذول داري (فَإِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي مَن يُضِلُّ ) بدان که خداوند کسي را که گمراه نمايد هدايت نمي کند، و چنانچه هر سببي را فراهم نمايد، جز خدا او را هدايت نمي کند. (وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ) و آنان ياوراني ندارند که آنها را از عذاب خداوند نجات دهد.

آيه ي 40-38:

وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لاَ يَبْعَثُ اللّهُ مَن يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ و به طور جدي به خدا سوگند خوردند که خداوند کسي را که مي ميراند زنده نمي گرداند، آري! اين وعدۀ راستين خداست ولي بيشتر مردم نمي دانند.

لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَاذِبِينَ تا آنچه را که در آن اختلاف مي ورزند براي ايشان روشن گرداند و تا کافران بدانند که آنان دروغگو بوده اند.

إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ما هرگاه چيزي را بخواهيم فقط بدان مي گوييم: «باش»، پس فوراً مي شود

خداوند متعال از مشرکان تکذيب کنندۀ پيامبرش خبر داده و مي فرمايد: (وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ ) و براي تکذيب خداوند و اينکه وي نمي تواند مردگان را پس از اينکه خاک شدند زنده نمايد، موکدانه سوگند خوردند، خداوند نيز ادعاي آنها را تکذيب نموده و مي فرمايد: (بَلَى ) آري! خداوند مردگان را بر خواهد انگيخت و آنها را در روزي که در آن شکي نيست گرد مي آورد. (وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا ) زنده گرداندن مردگان وعدۀ راستين خدا است و آن را تغيير نمي دهد. (وَلـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ) ولي بيشتر مردم نمي دانند. و به سبب ن اداني بزرگشان رستاخيز و روز جزا را انکار مي نمايند.

سپس حکمت جزا و زنده گرداندن مردگان را بيان نمود و فرمود: (لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ) تا مسايل کوچک و بزرگي را که در آن اختلاف مي ورزند براي آنان بيان کند و حقايق را روشن گرداند. (وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَاذِبِينَ ) و تا کافران در آن هنگام که اعمالشان را مي بينند که مايۀ حسرتشان شده است، و در آن هنگام که فرمان پروردگارت فرا مي رسد مي بينند معبوداني که به جاي خدا مي پرستيدند هيزم جهنم مي شند، و در آن هنگام که درهم پيچيده شدن خورشيد و ماه و از هم پاشيدگي ستارگان را مشاهده مي نمايند، کساني که ماه و خورشيد و ستارگان را مي پرستيدند در مي يابند که اينها بندگان مسخر هستند و در همۀ حالت ها به خداوند نيازمندند، (تا در اين اوقات) دريابند که دروغگو بوده اند. و اين کارها براي خدا سخت و مشکل نيست، زيرا خداوند وقتي بخاهد چيزي را انجام دهد به آن فرمان مي دهد که بشو، پس آن چيز مي شود و پديد مي آيد، بدون اينکه نياز به کشمکش باشد، و بدون اينکه آن چيز از انجام يافتن امتناع ورزد. بلکه طبق آنچه خداوند خواسته است انجام مي يابد.

آيه ي 42-41:

وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ و آنان که در راه خدا هجرت کردند پس از اينکه مورد ستم قرار گرفتند در اين دنيا جايگاه خوي به آنان مي هيم و پاداش آخرت بزرگتر است اگر بدانند.

الَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ کساني که شکيبايي ورزيده، و بر پرهيزگارشان توکل مي کنند.

خداوند از فضيلت مومناني که مورد آزمايش قرار گرفته اند خبر داده مي فرمايد: (وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي اللّهِ ) و کساني که در راه خدا و براي طلب خشنودي وي هجرت کردند، (مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ ) پس از آنکه مورد ظلم و ستم و شکنجۀ قومشان قرار گرفتند تا آنها را به کفر و شرکت باز گردانند، پس آنان وطن و دوستان خود را ترک نمودند و به خاطر فرمانبرداري از خدا، از ديار و دوستانشان جدا شدند، خداوند براي آنان دو پاداش در نظر گرفته است: يک پاداش را در دنيا به آنان مي دهد از قبيل روزي فراوان و زندگي مرفه. و آن را با چشمان خود مشاهده کردند، زيرا پس از اينکه هجرت نمودند بر دشمنان خود پيروز شدند و شهرها را فتح کردند و غنيمت هاي بزرگي را بدست آوردند و سرمآيه دار شدند و خداوند در دنيا به آنان خير و برکت فراواني داد. (وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ) و البته پاداش آخرت که خداوند توسط پيامبرش به آنان وعده داده است از پاداش دنيا بزرگتر است . همانطور که خداوند متعال فرموده است: (الذين آمنوا و هاجروا و جهدوا في سبيل الله بامولهم و انفسهم اعظم درجه عندالله واولئک هم الفائزون، يبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جنت لهم فيها نعيم مقيم ، خلدين فيها ابدا ان الله عنده اجر عظيم) کساني که ايمان آوردند و هجرت نمودند و با مالها و جانهايشان در راه خدا جهاد کردند نزد خدا داراي مقام بزرگتر و برتري هستند و ايشان رستگارانند. پروردگارشان آنان را به رحمتي از جانب خويش و خشنودي و باغهايي مژده مي دهد که آنان را در اين باغها نعمت هاي پايداري است و براي هميشه در بهشت جاودانند، به راستي نزد خداوند پاداش بزرگي است. (لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ) يعني اگر آنها از پاداش واجري که پروردگار براي کسي که به او ايمان آورده و در راهش هجرت نموده است مهيا کرده، آگاهي يقين بخش داشته باشند، احدي از آن تخلف نمي ورزيد.

سپس خداوند صفت دوستانش را بيان نمود و فرمود (الَّذِينَ صَبَرُواْ) (دو ستان من) کساني هستند که بر اطاعت خدا و انجام دستورات او  شکيبايي ورزيده، و خويشتن را از نواهي الهي باز داشته و هنگام پيش آمدن مصيبت ها صبر کرده و در مسير اذيت و رنجهايي که در راه خدا برايشان پيش مي آيد بردباري کنند. (وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ) و در مسير اجراي آنچه خداوند دوست دارد بر او توکل مي نمايند نه بر خودشان، زيرا با بردباري و توکل است که کارهايشان موفق مي شوند و حالاتشان سامان مي يابد. صبر و توکل رمز موفقيت همۀ کارهاست، و هرگاه آدمي خير و برکتي را از دست بدهد اين بدان خاطر است که در راستاي آنچه که از او خواسته شده است صبر پيشه نکرده و تلاش مبذول نداشته و بر خدا توکل ننموده است.

 

 

آيه ي 44-43:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ پيش از تو جز مرداني را که به آنان وحي نموديم روانه نکرده ايم، پس از آگاهان بپرس اگر نمي دانيد.

بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ آنان را با دلايل روشن و کتابهايي فرستاديم، و قرآن را بر تو نازل کرديم تا براي مردم چيزي را که براي آنان نفرستاده شده است روشن سازي، و تا آنان بينديشند.

خداوند متعال به پيامبرش محمد عليه الصلاه و السلام مي فرمايد: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً ) و پيش از تو جز مرداني را که به آنان وحي کرديم، نفرستاده ايم. يعني تو پيامبر تازه اي نيستي و ما پيش از تو فرشتگاني را به عنوان پيامبر نفرستاده ايم، بلکه پيامبران پيش از تو مرده بودند و زن نبوده اند. (نُّوحِي إِلَيْهِمْ ) شرايع و احکام را به آنان وحي نموديم، که قوانين و احکام الهي فضل و احسان خدا بر بندگان است. و پيامبران آنچه را بر آنان وحي مي شد تبليغ کردند بدون اينکه از طرف خودشان چيزي بگويند. (فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ(  در اين زمينه از اهل کتابهاي پيشين بپرسيد، (إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ) اگر شما اخبار گذشتگان را نمي دانيد، و شک داريد که خدا مرداني را به عنوان پيامبر فرستاده است يا نه؟ پس در اين مورد از اهل علم بپرسيد، کساني که کتابها و آيات روشنگر الهي بر آنان نازل شده است و آن را شناخته و فهميده اند، و براي آنان ثابت شده است که خداوند جز مرداني از اهل آباديها که بر آنان وحي فرستاده مي شد روانه نکرده است. اين آيه اهل علم را مورد ستايش قرار مي دهد و بالاترين نوع علم و دانش، دانستن کتاب خداوند است، زيرا خداوند به کسي که بهره اي از علم ندارد دستور داده تا در همۀ اتفاقات به اهل علم مراجعه نمايد. در اين آيه به صورت ضمني از اهل علم به عنوان انسانهاي عادل و پاکيزه سخن رفته است، زيرا خداوند دستور داده از آنها پرسيده شود، و اينکه جاهل و نادان با سوال از دانا از مسئوليت و عاقبت بد، رهايي مي يابد. و اين آيه دلالت مي نمايد که خداوند علما را امانت دار وحي و قرآن خويش قرار داده است، و به آنان دستور داده است که به خود سا زي و پاکيزه کردن نفس خويش و متصف شدن به صفت هاي کمال بپردازند.

و بهترين اهل علم کساني هستند که از اين قرآن بزرگ آگاهي داشته باشند. و در حقيقت عالمان قرآن اهل علم حقيقي هستند، و از ديگران به اين نام (اهل علم) اولي ترند. بنابراين خداوند متعال فرمود: (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ ) و قرآن را بر تو فرو فرستاده شده است تا امور ظاهري و باطني، ديني و دنيايي مورد نياز بندگان در آن وجود دارد. (لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ)تا چيزي را که براي مردم فرو فرستاده شده  روشن سازي . و اين شامل روشنگري کلمات و مفاهيم قرآن مي باشد. (وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ) شايد که در قرآن بيانديشند و برحسب استعداد و توانايي خود گنج ها و علوم آن را بيرون بياورند.

آيه ي 47-45:

أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُواْ السَّيِّئَاتِ أَن يَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ آيا کساني که بد انديشي مي کنند از آنکه خداوند آنان را به زمين فرو برد يا اينکه عذاب الهي از جايي که نمي دانند به سراغشان بيايد ايمن گشته اند.

أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُم بِمُعْجِزِينَ يا اينکه آنان را درآمد و شدشان عذاب دهد، پس آنان نمي توانند خدا را درمانده کنند.

أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَى تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرؤُوفٌ رَّحِيمٌ يا آنان را در حالت بيم و هراس عذاب دهد. پس به راستي پروردگارتان رئوف و مهربان است.

در اينجا خداوند کافران و تکذيب کنندگان و گناهکاران را تهديد نموده و از عذاب ناگهاني خود بر حذر مي دارد، زيرا بعيد نيست که عذاب خداوند آنان را فراگيرد، در حالي که آنان نمي دانند. يا خداوند آنان را از بالاي سرشان به عذاب خويش گرفتار نمايد، يا با فروبردنشان در دل زمين آنها را عذاب دهد، و يا د رحال رفت و آمدشان و زماني که از عذاب الهي در بيم و هراس نيستند يا زماني که از عذاب خدا بيمناک و هراسانند آنان را عذاب دهد. پس آنان در هيچ حالتي از اين حالت ها نمي توانند از دست خداوند بگريزند، و او درمانده کنند، بلکه پيشانيهايشان به دست خدا است، اما خداوند رئوف و مهربان است و گناهکاران را فوراً عذاب نمي دهد، بلکه به آنها مهلت، سلامتي و روزي مي دهد، در حالي که آنها او و دوستانش را اذيت مي کنند. با وجود اين، خداوند درهاي توبه را به روي آنها مي گشايد و از آنان مي خواهد تا از گناهان و بديهايي که به ايشان زيان مي رساند دست بکشند، و در مقابل توبه و دست کشيدن از گناهان بهترين نعمت ها را به آنان وعده داده و گناهاني را که از آنان سرزده  است مي آمرزد. پس مجرم و گناهکار بايد از پروردگارش شرم نمايد چرا که نعمت هاي خود را در همۀ حالت ها بر او فرو مي ريزد، اما گناهان او در همه حالات بالا مي رود و بداند که خداوند مهلت مي دهد اما فراموش نمي کند، و هرگاه گناهکاران را بگيرد آنان را رسوا خواهد کرد. پس گناهکاران بايد توبه نمايند و به سوي او باز گردند، زيرا او مهربان و توبه پذير است. پس بشتابيد به سوي رحمت گسترده و احسان فراگير الهي، و راهي را در پيش گيريد که انسان را به فضل پروردگار مهربان مي رساند. آري راه پرهيزگاري و ترس از خدا وعمل کردن به فرامين او را در پيش گيريد.

آيه ي 50-48

أَوَ لَمْ يَرَوْاْ إِلَى مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلاَلُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالْشَّمَآئِلِ سُجَّدًا لِلّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ آيا به چيزهايي که خداوند آفريده است نمي نگرند که چگونه سآيه هايش را راست و چپ سجده کنان و فروتنانه براي خداوند مي گردند.

وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ و آنچه در آسمانها وجود دارد و جنبده (هايي که) در زمين هستند براي خدا سجده مي برند و (نيز) فرشتگان (براي خداوند سجده مي برند) و آنان تکبر نمي کنند.

يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ از پروردگارشان که بر بالاي سرشان است مي ترسند و آنچه را که به آنان دستور داده مي شود، انجام مي دهند.

خداوند متعال مي فرمايد: (أَوَ لَمْ يَرَوْاْ) آيا کساني که در يگانگي و عظمت و کمال پروردگارشان شک دارند، ) إِلَى مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلاَلُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالْشَّمَآئِلِ ) به همۀ آفريدهاي خداوند نمي نگرند و اينکه سآيه هايش به راست و چپ مي گرداند؟ (سُجَّدًا لِلّهِ ) همه در برابر پروردگارشان سجده مي برند و در برابر عظمت و شکوه الهي فروتن اند. (وَهُمْ دَاخِرُونَ ) آنان فروتن و خاضع هستند و تحت تسخير وتدبير قدرت الهي سرکرنش فرو آورده اند. و پيشاني همۀ آنان در دست خداوند است. (وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ) و آنچه در آسمانها است و حيوانات ناطق و غير ناطقي که در زمين هستند، خدا را سجده مي برند، (وَالْمَلآئِكَةُ(  و فرشتگان نيز براي خدا سجده مي کنند.

بعد از بيان عموم سجده کنندگان ، فرشتگان را به خاطر فضيلت و شرافتشان، و به خاطر کثرت و زيادي عبادتشان به طور خاص بيان نمود. بنابراين فرمود: (وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ ) و آنها از انجام عبادت الهي تکبر نمي ورزند، با اين تعدادشان زياد است، و بزرگ و قوي هستند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: (لن يستنکف المسيح ان يکون عبدالله و لا المئلکه المقربون) مسيح و فرشتگان مقرب از اينکه بندۀ خدا باشند هرگز ابا نورزيده اند.

(يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ) پس از آنکه خداوند متعال فرشتگان را به خاطر کثرت طاعت، و فروتني در مقابل خدا ستايش نمود، آنان را به خاطر ترس از خدا ستود، خداوندي که از حيث ذات و چيره گي بر بالاي آنان قرار دارد، پس آنان در برابر قدرت او همواره فروتن اند.

(وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ) و خداوند آنان را به هر چه فرمان دهد، فرمانش را از روي رغبت و اختيار اطاعت مي نمايند.

سجدۀ مخلوقات براي خداوند دو نوع است. يکي سجده ي اضطراري است که بر صفات کمال خداوند دلالت مي نمايد. و اين براي مومن و کافر نيکوکار و فاسق، حيوان ناطق و  غيره عام است و ديگري سجدۀ اختياري که ويژۀ بندگان مومن و دوستان خدا و فرشتگان و ديگر مخلوقات است.

آيه ي 55-51:

وَقَالَ اللّهُ لاَ تَتَّخِذُواْ إِلـهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ فَإيَّايَ فَارْهَبُونِ و خداوند فرمود: «دو معبود برنگيرد، بلکه خدا معبودي يگانه است، پس از من بترسيد»

وَلَهُ مَا فِي الْسَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا أَفَغَيْرَ اللّهِ تَتَّقُونَ و آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست، و دين ماندگار نيز از آن اوست، پس آيا از غير خدا مي ترسيد؟

وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ و آنچه از نعمت ها داريد همه از سوي خدا است، سپس چون زياني به شما برسد او را با ناله و زاري به فرياد مي خوانيد.

ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنكُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ سپس هنگامي که خداوند زيان را از شما دور کرد آن گاه گروهي از شما به پروردگارشان شرک مي ورزند.

لِيَكْفُرُواْ بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (بگذار) تا در حق آنچه به آنان داده ايم ناسپاسي کنند. پس بهره مند شويد، سپس به زودي خواهيد دانست (که چه سرنوشت سياهي داريد).

خداوند متعال دستور مي دهد تا تنها او به يگانگي پرستش شود،  در اين راستا چنين استدلال مي نمايد که تنها اوست نعمت ها را مي دهد، پس فرمود: (لاَ تَتَّخِذُواْ إِلـهَيْنِ اثْنَيْنِ) دو معبود برمگيريد، يعني درعبادت هيچ شريکي را براي خدا قرار ندهيد، چرا که (إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ(  او تنها معبود يگانه و يکتاست، و در صفتهاي بزرگش و در همۀ کارهايش يگانه و يکتاست . پس همانطور که او در ذات و اسما وصفات و کارهايش يکتاست، در عبادت نيز بايد او را يکي بدانيد، بنابراين فرمود : (فَإيَّايَ فَارْهَبُونِ ) پس ، از من بترسيد و دستور مرا اطاعت کنيد، و از آنچه نهي نموده ام بپرهيزيد و چيزي از مخلوقات را با من شريک نکنيد، زيرا مخلوقات همه مملوک خدا مي باشند.

(وَلَهُ مَا فِي الْسَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا) و آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست، و دين ماندگار نيز از آن اوست، يعني دين و عبادت و کرنش در همۀ اوقات براي خداي يگانه است. پس دين را فقط از آن خدا بدانيد و عبادت را فقط براي خدا انجام دهيد و به عبادت و بندگي پروردگار متعال بپردازيد. (أَفَغَيْرَ اللّهِ تَتَّقُونَ) آيا از غير خدا؛ از اهل زمين و آسمان  مي ترسيد؟ آنها نمي توانند به شما سود يا زياني برسانند، و خداوند در بخشيدن و دادن يگانه و يکتاست، (وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ) و نعمت هاي ظاهري و باطني از آن برخوردار هستيد، (فَمِنَ اللّهِ) همه از سوي خدا است، و هيچ کس در آن با خداوند شريک نيست (ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ ) سپس چون زياني از قبيل فقر و بيماري و سختي به شما برسد، (فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ ) او را با ناله و زاري به فرياد مي خوانيد. چون مي دانيد هيچ کس جز او زيان و سختي را دور نمي کند. پس عبادت تنها شايستۀ خدايي است که آنچه را دوست داريد به شما بخشيده و آنچه را که دوست نداريد از شما دور نموده است.

اما بيشتر مردم بر خود ستم مي نمايند و نعمت الهي را که بر آنان انعام نمود است انکار مي کنند، و چون در حالت آسايش قرار بگيرند برخي از مخلوقات و آفريده هاي خداوند را که خودشان محتاج اندف شريک او مي سازند. بنابراين فرمود:

(لِيَكْفُرُواْ بِمَا آتَيْنَاهُمْ) تا در حق آنچه به آنان بخشيده ايم، از قبيل اينکه آنها را از سختي ها نجات داديم و از مشقت رهانيديم ناسپاسي نمايند. (فَتَمَتَّعُواْ) پس اندکي از دنياي خود بهره مند شويد، (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ) بالاخره سرانجام کفرتان را خواهيد داشت.

آيه ي 60-56

وَيَجْعَلُونَ لِمَا لاَ يَعْلَمُونَ نَصِيبًا مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللّهِ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ و از آنچه به آنان روزي داده ايم بهره اي براي بتهايي که (چيزي) نمي دانند مقرر مي کنند. سوگند به خدا از آنچه به دروغ برمي تافتيد، سوال خواهيد شد.

وَيَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَلَهُم مَّا يَشْتَهُونَ و براي خداوند دختراني قرار مي دهند، (پاک است او) و براي خود آنچه دوست دارند (قرار مي دهند).

وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ و هرگاه به يکي از آنان مژده تولد دختر داده شود در حالي که خشم و اندوهش را فرو مي خورد چهره اش سياه مي گردد.

يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلاَ سَاء مَا يَحْكُمُونَ به خاطر مژده بدي که به او داده مي شد خويشتن را از قوم و قبيله پنهان مي کرد، (با خودش مي گفت): آيا با خواري او را نگاه دارد يا وي را زنده به گور سازد؟ هان که چه قضاوت بدي مي کردند .

لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَىَ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ کساني که به آخرت باور ندارند از وصف بدي برخوردارند، و صفت برتر از آن خداست، واو پيروزمند فرزانه است .

خداوند متعال از جهالت مشرکين و ستمگري شان و دروغ بستن آنها بر خدا خير داده و مي فرمايد: آنها براي بت هايشان که چيزي نمي داند و فايده و ضروري نمي توانند به کسي برسانند از روزي هايي که خداوند به ايشان داده بهره اي قرار مي دهند، پس مشرکان از رزق الهي براي شرک ورزيدن به خدا کمک مي گيرند، و به وسيلۀ روزي الهي به بت هايي که خود تراشيده اند تقريب و نزديکي مي جويند. همانطور که خداوند متعال فرموده است:

(و جعلوا لله مما ذرا من الحرث و الانعم نصيبا فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشرکائنا فما کان لشرکائهم فلا يصل الي الله) و مشرکان از آنچه خداوند از کشتزارها و چهارپايان پديد آورده است براي وي بهره اي مقرر کرده و به گمان خودشان گفتند: اين براي خداست، و اين براي بت هاي ما، پس آنچه که آنها براي بت هاي خود مقرر مي داشتند به خدا نمي رسيد.

و خداوند متعال فرموده است: (تَاللّهِ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ( سوگند به خدا که از اين دروغ و بهتان هايتان سوال خواهد شد خداوند مي فرمايد: (و الله اذن لکم ام علي الله تفترون ، و ما ظن الذين يفترون علي الله الکذب يوم القيمه) آيا خداوند شما را به اين فرمان داده يا بر خدا دروغ مي بنديد؟ و کساني که بر خدا دروغ مي بندند درباره ي عذابي که خداوند در روز قيامت به آنان مي چشاند چه گمان مي دارند؟ بدون شک خدا در روز قيامت آنها را به خاطر افترا و دروغ بستنشان به شدت مجازات مي نمايد.

(وَيَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ) و براي خداوند دختراني قرار مي دهند، خداوند پاک و منزه است . مشرکان در مورد فرشتگان که بندگان مقرب الهي هستند، مي گفتند: فرشتگان دختران خدا هستند (وَلَهُم مَّا يَشْتَهُونَ ) و براي خود آنچه دوست داشتند قرار مي دادند. آنان پسران را براي خود قرار مي دادند و به شدت دختران را ناپسند مي داشتند.

(وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ(  و هرگاه به يکي از آنان مژده تولد دختر داده شود از شدت ناراحتي که به او دست مي داد چهره اش سياه مي گرديد. و حزن و تاسفي را که به هنگام مژده داده شدن به او دست مي داد، فرو مي خورد، و پيش هم نوعان خود احساس رسوايي و خواري مي کرد و به علت مژده بدي که به او دادهع مي شد خويشتن را از آنان پنهان مي کرد.

سپس از فکر و انديشۀ فاسدش بهره مي گرفت که با اين دختر چکار کند؟ (أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ) آيا او را نکشد و با سرشکستگي نگاهش دارد؟ (أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ ) يا  او ر ازنده به گور نمايد؟ و خداوند به خاطر زنده به گور کردن دختران، مشرکين را مذمت و نکوهش نموده است، (أَلاَ سَاء مَا يَحْكُمُونَ ) هان  چه قضاوت بدي مي کردند . زيرا داشتن فرزندي را شايستۀ شکوه و عظمت خدا نيست به وي نسبت مي دادند.

سپس به اين اکتفا نکردند، تا اينکه آنچه را که بدترين قسمت بود به خداوند نسبت دادند، و آن دختران بودند که آنها را براي خود ننگ و عار مي پنداشتند و از آنها بيزار بودند. پس چگونه چيزي را که براي خود نمي پسندند به خدا نسبت مي دهند؟ پس قضاوت آنها بسيار قضاوت بدي است.

و از آن جا که اين صفت از صفت هاي بدي بود که مشرکين به خداوند نسبت مي دادند، فرمود (لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ) کساني که به آخرت باور ندارند داراي صفت بد و زشتي هستند . (وَلِلّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَىَ) و صفت برتر از آن خداست، و آن تمام صفت هاي کمال است، زيرا کمال مطلق از آن خداست، و خداوند از هرگونه نقص و کمبودي مبرا است، و چون در دل بندگانش از جايگاه والايي برخوردار است همگي به سوي او بر مي گردند و او را دوست مي دارند و سر توبه و انابت را بر آستانش مي سايند .( وَهُوَ الْعَزِيزُ ) و او پيروزمند و با قدرت است و بر هر چيزي چيره است و همۀ مخلوقات منقاد اويند. (الْحَكِيمُ ) فرزانه و با حکمت است ؛ هر چيزي را در جاي مناسبش قرار مي دهد، پس به هيچ چيز امر نمي کند و از هيچ چيز نهي نمي نمايد مگر اينکه بر آن ستايش مي شود و بر کمال او در آن مورد حمد و ثنا قرار مي گيرد.

 

 

آيه ي 61:

وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ و اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان کيفر مي داد هيچ جنبده اي را بر روي زمين باقي نمي گذاشت، ولي آنان را تا مدت معيني مهلت مي دهد، پس چون وقت مقرر آنان فرا رسد (اجلشان) به تاخير نمي افتد، و لحظه اي نيز تقديم نمي شود .

پس از آنکه خداوند آنچه را که ستمگران به دروغ به او نسبت داده بودند، بيان کرد، کمال بردباري و صبر خويشتن را بيان نمود و فرمود: (وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم ) و اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان کيفر مي داد، (مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ ) بر روي زمين هيچ جنبده اي باقي نمي گذاشت، يعني اضافه بر کساني که دست به ارتکاب گناه مي زدند چهارپايان و حيوانات را نيز نابود مي ساخت، زيرا بر اثر شومي گناه کشتزارها و نسل ها نيز نابود مي شود.

(وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ ) اما آنها را تا مدت معيني مهلت مي دهد، و به عذاب گرفتارشان نمي سازد، و آن موعد قيامت است. (فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ) پس چون وقت مقرر آنان فرا رسد لحظه اي باز پس نمي مانند و لحظه اي پيش نمي روند، پس بايد بپرهيزند و بهراسند از زماني که در آن به کسي مهلت داده نمي شود

آيه ي 63-62:

وَيَجْعَلُونَ لِلّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى لاَ جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ الْنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ و براي خداوند چيزي مقرر مي کنند که خود نمي پسندند، و زبانهايشان دروغ پردازي کرده و مي گويد: «سرانجام نيک از آن آنان است» بدون شک آتش دوزخ بهرۀ ايشان است و آنان پيش از ديگران بدانجا رانده و افکنده مي شوند.

تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ سوگند به خداوند ! پيامبراني را پيش از تو به سوي امتهايي فرستاديم. پس شيطان کارهايشان را در نظر آنان آراست و امروز شيطان ياورشان است و عذاب دردناکي دارند.

خداوند متعال خبر مي دهد که مشرکان (َيَجْعَلُونَ لِلّهِ مَا يَكْرَهُونَ ) چيزهايي را که براي خود نمي پسنديد ، (از قبيل دختران و صفت هاي زشت) به خداوند نسبت مي دهند، و آن شرک ورزيدن وا نجام عبادت براي برخي  از مخلوقات و بندگان خدا بود، پس آنها نمي پسنديدند بردگانشان در صورتي که با آنان از يک نوع هستند در روزهايي که خداوند به آنان داده است شريک آنها باشند، چگونه بردگان، و بندگان خدا را شريک وي قرار مي دهند؟

(وَ) و با وجود اين کردار زشت، (تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى ) (بر) زبانهايشان دروغ رانده و مي گويند: آنها در دنيا و آخرت داراي حالتي نيکو خواهند بود، خداوند سخن آنها را رد نموده و فرمود: (لاَ جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ الْنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ) بدون شک آتش دوزخ بهرۀ ايشان است و آنها به سوي آن برده مي شوند و در آن براي هميشه باقي مي مانند و هرگز از آن بيرون نخواهند شد.

خداوند براي پيامبرش بيان نمود که او اولين پيامبر تکذيب شده نيست، ( تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ) سوگند به خداوند که به سوي امتهاي پيش از تو (نيز) پيامبراني فرستاديم که آنها را به توحيد و يکتاپرستي دعوت مي کردند. (فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ) و شيطان کارهايشان را در نظر ايشان زيبا جلوه داد، پس پيامبران را تکذيب کردند و گمان بردند آنچه آنها بر آن هستند حق است، و آنان را از هر چيز ناپسندي نجات مي دهد، و گمان بردند که آنچه پيامبران آنها را به سوي آن را مي خوانند باطل است، پس چون شيطان کارهايشان را در نظر ايشان زيبا جلوه داد، (فَهُوَ وَلِيُّهُمُ) آنها را در دنيا و آخرت ياور و سرپرست است و از شيطان پيروي کردند و او را به دوستي برگردانند. (افتتخذونه و ذريته اولياء من دوني و هم لکم عدو بئس للظالمين بدلا)  آيا شيطان و فرزندانش را به جاي خدا به دوستي بر مي گيريد، حال آنکه آنان دشمنان شما هستند؟ آنچه ستمگران به جاي خدا انتخاب کرده اند بد چيزي است. (الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ) و آنان در آخرت عذاب دردناکي دارند، زيرا از دوستي با خدا اعراض نموده و به دوستي و ياوري شيطان خشنود شده اند، بنابراين سزاوار عذاب خوار کننده شده اند .

آيه ي 65-64:

وَمَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ و ما کتاب را بر تو نازل نکرده ايم مگر بدان خاطر که چيزي را براي مردم بيان و روشن نمايي که در آن اختلاف ورزيده اند و تا هدايت و رحمتي باشد براي مومنان

وَاللّهُ أَنزَلَ مِنَ الْسَّمَاء مَاء فَأَحْيَا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ و خداوند از آسمان آبي فرو فرستاد و با آن زمين را پس از مردنش زنده ساخت، بي گمان در اين دليل روشني است براي گروهي که مي شنوند.

خداوند متعال مي فرمايد: اي محمد! ما اين قرآن را بر تو نازل نکرده ايم مگر به خاطر اينکه در آنچه دارند از قبيل توحيد و قدر و احکام و حالات معاد حق را بيان نمايي، و قران را نازل نکرده ايم مگر به خاطر اينکه هدايت کامل و رحمت فراگيري باشد پس براي گروهي که به خداوند و به کتابي که نازل کرده است ايمان دارند.

(وَاللّهُ أَنزَلَ مِنَ الْسَّمَاء مَاء) خداوند در اين آيه يکي از بزرگترين نعمت ها را بيان مي دارد تا (مردمان) پندها و تذکرهاي الهي را درک نمايند، و يقين حاصل کنند که خداوند معبود به حق است و عبادت جز براي او شايسته نيست؛ زيرا خداوند با فرو فرستادن باران و روياندن انواع گياهان بندگان را مورد آنعام قرار مي دهد، تا دريابند که او بر هر چيز تواناست، و پي ببرند خداوندي که زمين را پس از خشک شدن و مردن زنده مي نمايد بر زنده کرن مردگان نيز تواناست، و پي ببرند که خداوند داراي رحمت گسترده و بخشش فراوان است.

آيه ي 67-66:

وَإِنَّ لَكُمْ فِي الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِينَ و بي گمان در وجود چهارپايان براي شما عبرتي است (زيرا) از آنچه در شکمهايشان است از ميان سرگين و خون، شيري خالص به شما مي نوشانيم که براي نوشندگان گوارا است.

وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ و از ميوه هاي درختان خرما و انگور شراب درست مي کنيد و زوي پاک و حلال از آن مي گيريد، بي گمان در اين نشانه اي است براي کساني که خرد مي ورزند.

(وَإِنَّ لَكُمْ فِي الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً ) بدون شک چهارپاياني که خداوند در راستاي منافع شما برايتان مسخر نموده مايۀ  عبرت است و بايد از آن درس بياموزيد و از اين رهگذر به کمال قدرت خداوند و گستردگي احسان او پي ببريد، چرا که خداوند از شکم اين چهارپايان که مشتمل بر سرگين و خون است شيري خالص بيرون مي آورد که براي نوشندگان لذيذ و گوارا است، و اين کار جز از قدرت الهي از هيچ قدرت ديگري ساخته نيست. چه نيرويي در جهان هستي علفي را که چهارپايان خورده و آب شيرين و شوري را که مي نوشند به شير خالص و گوارا تبديل مي نمايد؟

و خداوند متعال از ميوه هاي درختان خرما و انگور منافع و مصالحي از قبيل انواع روزي هاي نيکو که بندگانش آن را به صورت تر و تازه و آماده و ذخيره شده، و به صورت غذا و نوشيدني است،اده مي کنند، قرار داده است؛نوشيدني اي که از عصارۀ و نبيذ اين ميوه ها برگرفته مي شود، نيز نوشيدني مست کننده اي از اين ميوه ها به دست مي آيد که قبلاً حلال بود، اما خداوند آن را حرام نمود و در عوض انواع نوشيدني هاي لذيذ و جايز را حلال نمود. بنابراين برخي گفته اند: منظور از «سکر» در اين آيه خوردني ها و نوشيدني هاي لذيذ است و اين از گفتۀ اول بهتر است که مي گويد: «شراب مست کننده در ابتدا حلال بود، و بعداً حکم حلال بودن آن نسخ شده است»

(إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) بي گمان در اين نشانه اي است براي کساني که خرد مي ورزند. و به کمال اقتدار خداوند مي انديشيند؛ خداوندي که اين ميوه هاي لذيذ و خوشمزه را از درختاني شبيه چوب خشک بيرون آورده است. (آري) اين ميوه ها نشانه اي است براي بندگاني که به شمول و فراگيري رحمت الهي پي برده و به آن مي انديشند؛ خدايي که اين ميوه ها را در دسترس عموم بندگانش قرار داده است. سپس در مي يابند که خداوند م عبود يگانه است چون او به تنهايي اينها را آفريده است.

 

آيه ي 69-68

وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که از پاره اي از کوهها خانه بسازد و (نيز) از برخي از درختان و (نيز) از آنچه مردم داربست مي کنند.

ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ سپس از همۀ ميوه ها بخور و فرمانبردارانه راههاي پروردگارت را در پيش بگير. از شکمهاي زنبوران مآيه اي مي تراود، که رنگهاي مختلفي دارد. در آن براي مردمان شفا است، بي گمان دراين، نشانۀ روشني است براي کساني که مي انديشند.

آنچه که ذکر شد آياتي است دال بر عظمت خدا، براي کساني که در آفرينش اين زنبور کوچک که خداوند آن را به صورتي شگفت انگيز رهنمون کرده و مکان هاي مکيدن شهد و سپس بازگشت به کندوها را براي آنها آسان نموده است مي انديشند. خداوند به او آموخته و وي را هدايت کرده است. سپس از شکم آن عسل لذيذي که بر حسب اختلاف سرزمين و چراگاهها داراي انواع مختلفي است، بيرون مي آيد؛ عسلي که مايۀ شفا و بهبودي بيماريهاي مختلف است. پس اين دليلي بر کمال عنايت خداوند و لطف او نسبت به بندگانش مي باشد و دليلي است بر اينکه شايسته نيست کسي غير از خداوند خوانده شود و مورد محبت قرار بگيرد.

 

 

آيه ي 70 :

وَاللّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لاَ يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ و خداوند شما را آفريده است، سپس شما را مي ميراند و برخي از شما به خوارترين (حد) فرتوني و پيري بزگردانده مي شوند به گونه اي که پس از (آن همه) علم و آگاهي چيزي نخواهد دانست و همه چيز را فراموش مي کنند، بي گمان خدا آگاه و تواناست.

خداوند متعال خبر مي دهد که او بندگان را آفريده است، و آنان را از حالتي به حالتي ديگر بر مي گرداند، و پس از آنکه مدت زندگاني آنان به پايان رسيد آنها را مي ميراند . و برخي از بندگان هستند که خداوند عمرشان را بالا مي برد تا به خوارترين حد فرتوني برسند، که در آن سنين نيروهاي ظاهر و باطني انسان ضعيف مي شوند، حتي عقل او ضعيف مي گردد؛ عقلي که جوهر انسان است ، و به ضعف آن افزوده مي شود تا جايي که انسان همۀ معلوماتش را فراموش مي نمايد و عقل او همانند عقل کودکي شيرخوار مي شود. بنابراين فرمود: (لِكَيْ لاَ يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ) تا جايي که پس از علم و آگاهي پيزي نخواهد دانست و خداوند داناي تواناست. يعني علم و آگاهي و توانايي او همه چيز را احاطه کرده است. از جمله قدرت الهي اين است که انسان را در مراحل آفرنيش از حالتي به حالتي ديگر مي برد . همانطور که خداوند متعال فرموده است: (الله الذي خلقکم من ضعف ثم جعل من ضعف قوه ثم جعل من بعد قوه ضعفا و شيبه يخلق ما يشاء و هو العليم القدير) خداوند ذاتي است که شما را به گونه اي ضعيف و ناتوان آفريده است، سپس بعد از آن ضعف و ناتواني به شما نيرو بخشيد و بعد از قدرت و نيرو باز شما را ناتوان و پير مي گرداند. هر چه بخواهد مي آفريند و او داناي تواناست.

آيه ي 71:

وَاللّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فِي الْرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّي رِزْقِهِمْ عَلَى مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَاء أَفَبِنِعْمَةِ اللّهِ يَجْحَدُونَ و خداوند برخي از شما را بر برخي ديگر در روزي برتري داده است، آنان که برتري داده شده اند حاضر نيستند که روزي خود را به بردگان خود بدهند و ايشان را با خود در دارايي مساوي گردانند، آيا نعمت خدا رانکار مي کنند؟

اين از دلايل يگانگي پروردگار، و به دليلي بر زشتي شرکت ورزيدن به خداست. خداوند متعال مي فرمايد: همۀ شما مخلوق او هستيد و به شما روزي مي دهد، اما خداوند (فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فِي الْرِّزْقِ) برخي از شما را بر برخي ديگر از نظر روزي برتري داده است، بنابراين برخي شما را آزادگاني قرار داد که داراي مال و ثروت هستند و برخي ديگر را بردگاني قرار داد که مالک چيزي از دنيا نمي باشند. پس آقايان که خداوند آنها را بر بردگانشان در رزق و روزي برتري داده است حاضر نيستند. (بِرَآدِّي رِزْقِهِمْ عَلَى مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ) ثروت و دارايي خود را به بردگان خود بدهند و آنها را شريک قدرت و ثروت خود بسازند و اين کار را ناممکن مي دانند. نيز کساني را که شما شريک خدا قرار مي دهيد، بردگان هستند و به اندازۀ ذره اي مالک چيزي نيستند؛ پس چگونه شما آنها را شريک خدا قرار مي دهيد؟ آيا شريک قراردادن آنها براي خدا بزرگترين ستم و انکار نعمت الهي نيست؟ بنابراين فرمود: (أَفَبِنِعْمَةِ اللّهِ يَجْحَدُونَ (آيا نعمت خدا را انکار مي کنند؟ پس اگر به نعمت خد اقرار مي کردند و آن را به خداوند نسبت مي دادند هيچ کس را با او شريک نمي ساختند.

 

 

آيه ي 72:

وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ خداوند از جنس خودتان براي شما همسراني قرار داد و از همسرانتان براي شما فرزندان و نوادگان آفريد و از پاکيزه ها به شما روزي داد، آيا به باطل ايمان مي آورند و به نعمت خداوند ناسپاسي مي کنند.

خداوند متعال از منت بزرگش بر بندگان خود خبر مي دهد که براي آنها همسراني قرار داد تا در کنارشان بياسايند و آرام بيگرند، و  از همسرانشان براي آنان فرزنداني آفريد که به آنان دل خوش کنند و فرزندانشان به آنها خدمت نمايند، و کارهايشان را انجام دهند و در زير سايۀ آنان بيارامند. و خوردني ها و نوشيندني هاي پاکيزه و نعمتهاي فراوان ديگري را به آنها بخشيده است، به طوري که بندگان نمي توانند آن همه نعمت را بشمارند.

(أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ ) آيا به باطلي ايمان مي آورند که هيچ اصل و اساسي ندارد و نابود شده و از بين مي رود و بهره اي چز نابودي ندارد؛ نمي آفريند و روزي مي دهد و هيچ کاري را انجام نمي دهد؟ و اين شامل همۀ چيزهايي است که به جاي خداوند پرستش مي شود. بنابراين همۀ معبوداتي که به جاي خدا پرستش مي شوند باطل اند. پس چگونه مشرکين آنها را به جاي خداوند مي پرستند.

(وَبِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ ) و به نعمت خداوند ناسپاسي مي کنند. و آن را انکار مي نمايند، و نعمت  الهي را در راستاي نافرماني خدا و کفر ورزيدن به او به کار مي گيرند؟ آيا اين بزرگترين ستم و بزرگترين فساد و بي خردي نيست؟

 

آيه ي 76-73:

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقًا مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ شَيْئًا وَلاَ يَسْتَطِيعُونَ و به جاي خداوند چيزهايي را پرستش مي کنند که مالک کمترين رزقي در آسمانها و زمين براي آنان نيستند و نمي توانند (کاري را انجام دهند)

فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ پس براي خدا شبيه و نظير قرار مي دهد، بي گمان خداوند مي داند و شما نمي دانيد.

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْدًا مَّمْلُوكًا لاَّ يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ خداوند بردۀ مملوکي را به عنوان مثال ذکر مي کند که بر (انجام) هيچ چيز توانا نيست، و نيز کسي را مثل مي زند که از سوي خويش به او روزي پاکيزه و حلالي داده است، پس او در پنهان و آشکار از آن مي بخشد، آيا اين دو برابرند؟ ستايش خدا را سزاست، بلکه بيشتر آنان نمي دانند.

وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ و خداوند دو مرد را مثل مي زند که يکي از آنان گنگ است و بر انجام چيزي توانايي ندارد،  واو سربار خواجۀ خويش بوده و هر جا او را بفرستد خيري به بار نمي آورد. آيا او برابر با کسي است که به عدل و داد فرمان مي دهد و در راه راست قرار دارد؟

خداوند متعال از جهالت و ستمشان خبر مي دهد که به جاي او معبوداني را مي پرستند و آنها را شريک خدا قرار مي دهند در حالي که آن معبودان باطل در آسمانها و زمين اختيار روزي دادن را ندارند، و آنها باران و رزقي را فرو نمي فرستند، و هيچ چيزي از گياهان زمين را نمي رويانند به اندازۀ ذره اي در آسمانها و زمين مالک چيزي نيستند، و اختياري ندارند و نمي توانند اين کارها را بکنند، زيرا کسي که چيزي در اختيار ندارد، بعضي اوقات قدرت و توانايي دارد که هر کس با او ارتباط برقرار نمايد به او فايده برساند، اما اينها نه چيزي در اختيار دارند و نه قدرتي دارند.

اين است صفت معبودان  آنها. پس چگونه آنها چنين معبودان باطلي را در رديف خدا قرار داده و آنها را مالک آسمانها و زمين که تمام فرمانروايي از آن اوست و ستايش کاملاً از آن اوست و تمام قدرت از آن اوست تشبيه کرده اند؟

بنابراين فرمود: (َفلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ) براي خداوند مثلها نزنيد و براي او تشبيه و نظير قرار مدهيد، مثلهايي که بيانگر تساوي او و آفريده هايش باشد. (إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)همانا خداوند مي داند و شما نمي دانيد.

پس بر ماست که بدون علم و آگاهي چيزي دربارۀ خدا نگوييم، و مثالهايي را که خداوند دانا بيان نموده است مد نظر قرار بدهيم. بنابراين خدا دو مثال براي خود و براي کساني که به جاي او پرستش مي شوند بيان کرده است؛ يکي بردۀ مملوکي که اختيار خودش را ندارد و داراي هيچ مال و ثروتي در دنيا نيست، و دومي که آزاد و ثروتمند است و خداوند از جانب خويش به او روزي فراوان بخشيده است. اين فرد، نيکوکار است و از آن مال آشکارا و پنهان مي بخشد. آيا اين فرد با آن برده برابر است؟ قطعاً برابر نيستند، با اينکه هر دو مخلوق اند، اما برابر بودنشان غير ممکن است. پس اگر اين دو يکسان نيستند چگونه مخلوق و بنده اي که ملک و قدرتي ندارد و از هر جهت نيازمند پروردگاري است که مالک همۀ دارايي هاست و بر هر چيزي توانا مي باشد با خداوند آفريننده که مالک تمام مالک است و بر هر چيزي تواناست برابر است؟

بنابراين خداوند از مقام والاي خويش تجليل بعمل آورده و هر نوع حمد و ستايش را خاص خود قرار داد و فرمود: (الْحَمْدُ لِلّهِ) هر نوع حمد و ستايش مخصوص خداست. انگار د راين سوال مطرح مي شود که اگر اينطور است پس پرا مشرکان معبودان خود را با «الله» برابر قرار مي دهند؟ به همين جهت فرمود: (بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ) بلکه بيشتر آنها نمي دانند، زيرا اگر واقعاً مي دانستند بر ارتکاب شرک جرأت نمي کردند. و مثال دوم، (رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ ) مثال دو مرد است که يکي از آن دو گنگ است؛ نه مي شنود و نه حرف مي زند و بر انجام کمترين کاري تونايي ندارد. (وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ ) و او سربار صاحب و خواجۀ خويش است. پس خواجه اش به وي خدمت مي کند و او نمي تواند کارهاي خود را انجام دهد، پس چنين کسي از هر جهت کمبود دارد، آيا او با کسي است که به عدل و داد فرمان مي دهد و بر راه راست قرار دارد و گفتارش عادلانه و درست است برابر مي باشد؟ پس همانگونه که اين دو مرد با هم برابر نيستند. کسي که به جاي خدا پرستش مي شود و توانايي انجام دادن کوچکترين کاري را ندارد و اگر خداوند به او قدرت ندهد هيچ کاري را نخواهد توانست انجام بدهد. با خداوند برابر نيست که جز عقل چيزي نمي فمرايد و جز کاري که به خاطر آن مورد ستايش قرار مي گيرد انجام نمي دهد.

 

 

 

آيه ي 77:

وَلِلّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ و فقط خدا غيب آسمانها و زمين را مي داند و بس، و کار قيمت به اندازۀ چشم برهم زدن يا کمتر از آن است ، بي گمان خداوند بر هر کاري تواناست .

فقط خداوند غيب آسمانها و زمين را مي داند، و جز او کسي پوشيده ها و نهان ها و رازها را نمي داند. از جمله امور ناپيدا و پنهان دانستن قيامت است، پس هيچ کس جز خدا نمي داند قيامت کي بر پا مي شود، و وقوع قيامت به اندازۀ چشم بر هم زدن و يا کمتر از آن است، پس مردم از قبرهايشان به سوي محشر و رستاخيز بلند مي شوند و ديگر مهلتي داده نمي شود. (إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ) بي گمان خداوند بر انجام هر کاري تواناست .پس زنده کردن مردگان از دايرۀ قدرت فراگير الهي خارج نيست.

آيه ي 78:

وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ و خداوند شما را از شکمهاي مادرانتان بيرون آورد که چيزي نمي دانستيد و او به شما گوش و چشم و دل داد تا سپاسگزاري کنيد.

يعني فقط خداوند اين نعمت ها را داده است؛ (أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا ) و شما را از شکمهاي مادرانتان بيرون آورد در حالي که چيزي نمي دانستيد و توانايي انجام کاري را نداشتيد، سپس او، (وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ ) به شما گوش و چشم و دل داد. اين سه عضو را به خاطر برتري و اهميتشان بيان نمود، چون اين اعضا کليد هر آگاهي و دانشي مي باشند، زيرا هر آگاهي و دانشي که به انسان مي رسد از طريق يکي از اين سه وارد مي شود،و گرنه ساير عضوها و توانايي هاي ظاهري و با طني را خداوند بخشيده است، و هر يک را رفته رفته رشد مي دهد تا به حالت تکامل خود برسند، و اين بدان خاطر است که بندگان با به کار گرفتن اين اعضا در راستاي طاعت خدا عمل کنند و شکر او را به جاي آورند و هر کس اين عضوها را در مسير معصيت خدا به کار ببرد حجتي عليه او خواهند بود. و چنين فردي نعمتهاي خدا را با قبيح ترين روش پاسخ داده است.

آيه ي 79

أَلَمْ يَرَوْاْ إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاء مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اللّهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ آيا به پرندگان رام شده در فضاي آسمان ننگريسته اند؟ آنها را کسي جز خدا نگاه نمي دارد، بي گمان در اين (قدرت نمايي) براي کساني که ايمان دارند نشانه هاست.

اين مايۀ عرت مومنان است، چون آنها از نشانه ها و آيات الهي بهره مند مي شوند و در هر نشانه اي مي انديشند، و اما غير از مومنان به چنين نشانه هايي از روي سرگرمي و غفلت مي نگرند.

و آيه اين مطلب را گوشزد مي کند که خداوند پرندگان را طوري آفريده است که مي توانند پرواز نمايند سپس خداوند اين هواي لطيف را برايشان مسخر نموده و به آنها توانايي حرکت در هوا را داده است و اين دليلي بر حکمت و آگاهي و علم گستردۀ الهي و کمال اقتدار اوست . فرخنده خدايي است پروردگار جهانيان!

 

 

آيه ي 83- 80:

وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ الأَنْعَامِ بُيُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ و خداوند از خانه هايتان براي شما آسايشگاه قرار داد، و از پوست چهارپايان چادرهايي برايتان قرار داده است که آنها را در روز جابجا شدنتان و در روز ماندنتان سبک مي يابيد، و از پشم و کرک و موي چهارپايان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسياش شما را فراهم کرده است، تا مدتي از آنها است،اده کنيد.

وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلاَلاً وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْجِبَالِ أَكْنَانًا وَجَعَلَ لَكُمْ سَرَابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَسَرَابِيلَ تَقِيكُم بَأْسَكُمْ كَذَلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ خداوند از چيزهايي که آفريده آيه هايي را برايتان قرار داد، و از کوهها براي شما غارها قرار داد، و برايتان تن پوشهايي پديد آورد که شما را از گرما حفظ کند و تن پوشهايي که در جنگ محفوظتان مي دارد، بدينگونه خدا نعمتش را به طور کامل به شما عطا مي کند تا تسليم و مطيع شويد .

فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ پس اگر آنان روي برتابند، وظيفۀ تو تنها تبليغ آشکار است.

يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ نعمت خدا را مي شناسند (اما) سپس آن را انکار مي کنند و بيشترشان کافر هستند .

خداوند نعمت هاي خويش را به بندگان خود يادآور مي شود و از آنها مي خواهد تا سپاس وي را به جاي بياورند، و به آن اعتراف نمايند. بنابراين فرمود: (وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَنًا) و خداوند از خانه و قصرها و منزلهايتان را محل آسايش شما قرار داده است؛ شما را از سرما و گرما محافظت نموده، و شما و فرزندان و کالاهايتان را مي پوشانند، و ديگر فوايدي که خانه ها دارند. (وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ الأَنْعَامِ(  و از پوست چهارپايان يا از موي و پشم و کرکي که بر پوست مي رويد، (بُيُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا) چادرهايي برايتان ساخته است که آن را ، (يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ)در سفر و حضرتان سبک مي يابيد، و به آياني جابجا مي کنيد، و در جاهايي که قصد اقامت هميشگي را در آن نداريد به آساني بر پا مي کنيد، و شما را از گرما و سرما و باران در امان داشته، و اثاث هايتان را از گزند باران محافظت مي کند.

(وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا) و از پشم و کرک و موي چهارپايان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسايش شما را فراهم کرده است، و اين همۀ چيزهايي که از پشم و کرک و مو ساخته مي شود از قبيل ساک و چمدانها، زيراندازها، لباسها، زين ها و غيره را شامل مي شود.

(وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ ) تا مدتي در اين دنيا از آنها بهره مند شويد. پس آنچه ذکر شده از جملۀ چيزهايي هستند که خداوند توفيق ساخت و تهيۀ آنرا به بندگان داده است.

(وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلاَلاً ) و خداوند از چيزهايي که آفريده است و شما در آفرينش آن نقشي نداريد برايتان سآيه ها قرار داد. مانند سايۀ درختان و کوهها و تپه ها و امثال آن که انسانها از اين سآيه ها است،اده مي نمايند. (وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْجِبَالِ أَكْنَانًا) و از کوهها برايتان غارها قرار داد که شما را از سرما و گرما و باران و دشمن مصون مي دارند، (وَجَعَلَ لَكُمْ سَرَابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ(  و برايتان تن پوشها و لباسهايي پديد آورد که شما را از گرما محافظت مي کنند. و خداوند سردي را بيان نکرد، زيرا در دل اول اين سوره نعمتهاي اصلي بيان شده اند و در پايان آن متمم و مکمل نعمتهاي اصلي بيان مي شوند، و حفاظت از سرما و از نعمتهاي اصلي است، زيرا يک نياز و ضرورت اساسي است، و خداوند در اول سوره آن را بيان نمود و فرمود: (لَکُمّ فِيهَا دِفء وَمَنَفِعُ) مايۀ گرماي شما هستند و در آن منافعي داريد.

(وَسَرَابِيلَ تَقِيكُم بَأْسَكُمْ) و تن پوشها و لباسهايي برايتان پديد آورد که هنگام جنگ شما را از آسيب ضربات اسلحه مصون مي دارد، مانند زره ها و امثال آن، و اين چنين خداوند نعمت خويش را به طور ک امل به شما عطا مي کند. چرا که  نعمتهاي بيشماري را به شما ارزاني نموده است. (لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ ) تا وقتي نعمت هاي خدا را ياد کرديد و ديديد که نعمات و برکات الهي از هر سو شما را دربر گرفته است تسليم شکوه و عظمت خدا شويد، و از دستور و فرمان او اطاعت کنيد و نعمتهاي خدا را در راستاي اطاعت و فرمانبرداري از وي به کار بگيرد. پس فراوان بودن نعمتها موجب شکرگزاري بيشتر و ستايش خداوند بر اين نعمتها است. اما ستمگران جز سرکشي و مخالفت چيزي را نمي دانند.

بنابراين خداوند در مورد ستمگران فرموده است: (فَإِن تَوَلَّوْاْ(  و چنانچه پس از اينکه به نعتمها و آيات خداوند تذکر داده شدندف روي گردان شوند، (فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ ) وظيفه تو تنها تبليغ آشکار است. يعني هدايت کردن و توفيق دادن آشکار بر تو لازم نيست، بلکه فقط از تو خواسته مي شود که آنها را پند و اندرز بدهي، و آنها را بترساني و ازن نافرماني خدا بر حذر بداري، پس اگر وظيفه ات را انجام  دهي حساب آنها با خداست. زيرا آنان احسان را مي بينند و نعمت خدا را مي شناسند اما آن را انکار مي کنند. (وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ ) و بيشترشان کافراند، و خيري در آنها وجود ندارد، و پي در پي آمدن نشانه ها و آيات به آنها فايده اي نمي رساند، زيرا ضمير و احساساتشان فاسد شده و اهدافي نادرست دارند و آنان خواهند ديد که خداوند آدمهاي سرکش، و کساني را که شکر نعمتهايش را به جاي نمي آورند و از خدا و پيامبرش سرپيچي مي کنند، چگونه سزا مي دهد.

آيه ي 87-84:

وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لاَ يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ وَلاَ هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ و روزي که از هر امتي گواهي بر مي انگيزيم، آنگاه که به کافران اجازه ي (عذر آوردن) داده نشده و از آنان خواسته نمي شود که با توبه و عمل صالح پروردگارشان را خشنود گردانند.

وَإِذَا رَأى الَّذِينَ ظَلَمُواْ الْعَذَابَ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ و هنگامي که ستمگران عذاب را ببينند (عذابشان) از آنان کاسته نمي شود و آنان را مهلت نمي يابند.

وَإِذَا رَأى الَّذِينَ أَشْرَكُواْ شُرَكَاءهُمْ قَالُواْ رَبَّنَا هَـؤُلاء شُرَكَآؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوْ مِن دُونِكَ فَألْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ و هنگامي که مشرکان انبازهايشان را مي بينند، مي گويند: «پروردگارا! اينان انبازهاي ما هستند که آنان را به جاي تو مي خوانديم» (انبازان) به آنان پاسخ د اده و مي گويند: «به راستي شما دروغگوئيد»

وَأَلْقَوْاْ إِلَى اللّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ و آن روز در برابر خداوند تسليم شوند و آنچه را که مي بافتند از آنان گم و ناپيدا مي شود.

خداوند از حالت کافران در روز قيامت خبر داده و مي فرمايد عذري از آنها پذيرفته نمي شود ، و عذاب از آنان رفع نمي گردد، و همانا کساني که شريک خدا ساخته بودند از آنان بيزاي مي جويند، و ايشان به کفر و دروغ بستن به خدا اعتراف مي نمايند. پس خداوند فرمود: (وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا) و روزي که از هر امتي شاهدي بر مي انگيزيم، که بر آنها و بر کارهايشان گواهي مي دهد. اين شاهد گواهي مي دهد که آنها دعوتگر هدايت را چه پاسخي دادند و گواهاني را که خداوند بر مي انگيزد، پاک ترين و عادل ترين گواهان اند، و آنها پيامبران هستند؛ همان کساني که چون شهادت دهند حجت خداوند بر مردم پايان مي يابد. (ثُمَّ لاَ يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ و به کافران اجازۀ عذر آوردن داده نمي شود، زيرا عذر آوردن آنها دروغني است و به آنها فايده اي نمي رساند، و نيز اگر بخواهند به دنيا برگردند تا آنچه را که از دست داده اند جبران نمايند، خواستۀ آنان مورد پذيرش خدا واقع نمي شود، بلکه بي درنگ به عذاب سختي گرفتار مي گردند که از آن کا سته نمي شود. ني زبه آنها مهلت داده نمي شود که در راستاي رهانيدن خود از عذاب الهي دست به اقدامي بزنند، چون اعمال نيک آنها آنقدر اندک و ناچيز ا ست که مي توان آن را در چند موردي خلاصه کرد و بر شمرد، و خود نيز به ناچيز بودن آن اقرار مي نمايند و رسوا مي شوند.

(وَإِذَا رَأى الَّذِينَ أَشْرَكُواْ شُرَكَاءهُمْ) و در روز قيامت هنگامي که مشرکان شريکها و انبازهايشان را مي بينند، و باطل بودن آنها محرز مي گردد، به گونه اي که نمي تانند اين حقيقت را انکار کنند، (قَالُواْ رَبَّنَا هَـؤُلاء شُرَكَآؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوْ مِن دُونِكَ )مي گويند: «پروردگارا! اينان شريکان ما هستند که آنان را به جاي تو مي پرستيديم، و به فرياد مي خوانديم. اينک نمي توانند هيچ سودي به ما برسانند و نمي توانند شفاعتي بکنند، پس خودشان باطل بودن آنها را خاطرنشان مي کنند و به آنها کفر مي ورزند، و دشمني و نقرت ميان آنها و معبودانشان آشکار مي گردد. (فَألْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ(  شريکانشان در پاسخ به آنها مي گويند: (إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ ) شما دروغ مي گفتيد که ما را شريک خدا قرار داديد، و ما را همراه خدا پرستش کرديد، ما شما را به اين کار فرمان نداديم و چنين نپنداشتيم که شايستۀ عبادت هستيم. پس سرزنش و ملامت بر شما بادا!

در اين هنگام در پيشگاه خدا سر تسليم فرود مي آورند و در برابر حکم او سر مي نهند و مي دانند که آنها سزاوار عذاب هستند. (وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ) و آنچه به افترا مي بستند از آنان گم و ناپيدا مي شود، پس وارد جهنم مي شوند. در حالي که از خود بيزارند و دلهايشان سرشار از ستايش پروردگار است، و مي دانند که آنها جز به خاطر کارهايي که کرده اند مجازات نشده اند.

آيه ي 88:

الَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يُفْسِدُونَ کساني که کفر ورزيدند و مردم را از راه خدا بازداشتند و به سزاي آنکه فساد مي کردند عذابي بر عذابشان مي افزاييم.

خداوندمتعال در اين آيه عاقبت و سرانجام مجرمان را بيان مي دارد، آنها که کفر ورزيدند و آيات خدا را تکذيب کردند و با پيامبران خدا مبارزه نمودند، و مردم را از راه خدا بازداشتند و دعوتگراني به سوي گمراهي گرديدند، پس سزاوار عذابي چند برابر شدند، چرا که جرمشان بسيار زياد بود و در زمين خدا فساد کردند.

آيه 89:

وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَـؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ و روزي که در ميان هر امتي گواهي از خودشان بر آنان بر مي انگيزيم و تو را بر اينان گواه مي گيريم، و کتاب را بر تو نايل کرديم که بيانگر همه چيز و وسيلۀ هدايت و مايۀ رحمت و مژده رسان مسلمانان است.

خداوند متعال در آيات قبل بيان کرد که در ميان هر امتي گواهي را بر مي انگيزد، اينجا نيز همان مطلب را بيان کرد و از ميان گواهان، پيامبر گرامي اسلام را به طور ويژه بيان نمود و فرمود : (وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَـؤُلاء ) و تو را بر امتت گواه مي گيريم تا بر خير و شر آنها گواهي دهي. و اين از کمال عدل الهي است که هر پيامبري بر امتش گواهي دهد، چون هر يک در مورد اعمال امتش بيشتر از ديگران آگاهي دارد و در مورد امتش مهربان تر و منصف تر از ديگران است، و از آن جا که نسبت به آنها مهربان است به آنچه که نکرده اند گواهي نمي دهد، و اين مانند فرمودۀ الهي است که مي فرمايد : (و کذلک جعلنکم امه وسطا لتکونوا شهداء علي الناس ويکون الرسول عليکم شهيدا) و اين چنين شما را امتي ميانه قرار داده ايم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر (نيز) بر شما گواه خواهد بود.

و خداوند متعال فرموده است: (فکيف اذا جئنا من کل امهم بهشيد و جئنا بک علي هولاء شهيدا، يومئذ يود الدين کفروا و عصوا الرسوا لو تسوي بهم الارض) پس چگونه است آنگاه که از هر امتي گواهي آورديم و تو را به اينها گواه گيريم، در آن روز کساني که کفر ورزيده و از پيامبر فرمان نبرده اند دوست دارند که با خاک يکسان شوند.

(وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ) و کتاب را بر تو نازل کرديم که بيانگر هر چيزي در اصول و فروع دين و احکام هر دو جهان است و همۀ آنچه که بندگان بدان نياز دارند در آن و به طور کامل و با کلماتي واضح و مفاهيمي بزرگ بيان شده است.

حتي خداوند در اين کتاب امور بزرگي را که قلب به آن نياز دارد و در هر زماني بايد آن را ياد کند و در هر لحظه اي آن را تکرار نمايد با کلمات مختلف و دلايل متنوعي بازگو مي نما يد تا در دلها جاي گيرد و خير و نيکي را بر حسب ثبوت آن ر دل به بار آورد.

و خداوند در کلمات اندکي، مفاهيم زيادي را جمع مي نمايد به گونه اي که کلمه به مانند قاعده و اساس قرار گرفته و مفاهيم فراواني از آن متفرع مي شود. شما به آيه اي که بعد از اين آيه مي آيد دقت کنيد که در آن انواع فرمانها و ناهي جمع شده است. پس چون اين قرآن بيانگر هر چيزي است، حجت خدا بر همۀ بندگان است و بر همين اساس ستمگران ديگر دليلي نخواهند داشت، و مسلمين از آن منتفع مي گردند. پس مايۀ هدايت آنها شده و به وسيلۀ آن به امور ديني و دنيايي خود راهياب مي شوند. و رحمتي است براي آنان ايمان و به وسيلۀ آن تمام خير و خوبي هاي دنيا و آخرت را به دست مي آورند.

و هدايت همان علم مفيد و عمل صالحي  است که مسلمين بدان دست يافته اند، و رحمت همان پاداش نيک دنيا و آخرت است که در نتيجۀ علم مفيد و عمل صالح به دست مي آورند، مانند صلاح قلب و آرامش آن و نيز مانند عقل کامل که جز با تربيت پرورش آن در پرتو مفاهيم قرآن که بزرگترين و برترين مفاهيم هستند به کمال نمي رسد، و نيز مانند اعمال درست و اخلاق نيکو و روزي زياد و پيروزي بر دشمنان در سخن و در عمل، و به دست آوردن رضاي خدا و بهشت الهي که نعمتهايي که جز پروردگار مهربان کسي آن را نمي داند و همگي در سايۀ علم مفيد و  عمل صالح به دست مي آيند.

آيه ي 90:

إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ به راستي خداوند به دادگري و نيکوکاري و بخشش به خويشاوندان فرمان مي دهد و از کار زشت و ناپسند و تجاوز باز مي دارد و شما را اندرز مي دهد تا اينکه پند بگيريد.

عدالت و دادگري که خداوند به آن دستور مي دهد شامل دادگري در حق او و در حق بندگانش مي باشد. و بنده بايد تمام حقوق مالي و بدني را که خداوند در حق خود و بندگانش بر او واجب نموده است، ادا کند و با مردم به عدالت کامل رفتار نمايد. پس هر حاکم و فرمانروايي بايد تمام حقوق ملت و رع يت خود را بپردزاد، خواه فرمانروا حکومت باشد يا رياست قضاوت را به دست داشته، يا نيات و نمايندگي حاکم يا قاضي را عهده دار باشد.

خداوند عدالت و دادگري را در کتابش و نيز توسط پيامبرش بر مردم فرض نموده و به آنان دستور داده تا عدالت را پيشه کنند. و از جمله عدالت اين است که در خريد و فروش وسايل داد و ستدها، تمام حقي را که برگردن توست بپردازي. و نبايد از حق مردم بکاهي و آنها را فريب بدهي و به آنها ستم کني.

پس رعايت عدالت در تمامي کارها واجب است و احسان ، فضيلت و ارزشي مستحب مي باشد. مانند فايده و رساندن به مردم با مال و بدن و بهره مند ساختن آنها به وسيلۀ علم و دانش و ديگر انواع خدمات و فايده ها، و حتي نيکي با چهارپاياني که گوشتشان خورده مي شود و ديگر حيوانات در زمرۀ احسان است و خداوند بخشيدن و کمک کردن به خويشاوندان را به طور ويژه بيان کرد، گرچه به صورت کلي خويشاوندان هم شامل اند، ولي خداوند خواسته است بر حقوق آنها تأکيد کرده و بيان نمايد که بايد صلۀ رحم آنها را برقرار داشت و با آنها به نيکي رفتار نمود و در اين زمينه کوشا بود.

و دراين امر همۀ نزديکان و خويشاوندان داخل اند، اما هر کس که نزديکتر است به نيکي کردن سزوارارتر است. (وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء ) و از زشتي ها باز مي دارد؛ و آن هر گناه بزرگي است که شريعت ها و سرشت ها آن را زشت قرار داده اند ؛ مانند شرک ورزيدن به خدا و کشتن مردم به ناحق، و زنا و سرقت و خود بزرگ بيني و تکبر و حقير دانستن مردم، و ديگر زشتي ها. و هر گناه و معصيتي در حق خدا در اين داخل است.

و خدا آدمي را از تجاوز باز مي دارد؛ و تجاوز هر نوع پايمال کردن حقوق مردم را شامل مي شود. ريختن خون و آبروي مردم و خوردن مال آنان به ناحق ار مصاديق تجاوز مي باشد.

پس اي آيه تمامي دستورات و نواهي را دربرگرفته ، و هيچ چيزي باقي نمانده مگر در آن داخل است، و اين قاعده اي است که ساير جزئيات را دربر مي گيرد. پس هر مسئله اي که مشتمل بر دادگري، احسان، يا بخشش به خويشان باشد از جمله چيزهايي است که خداوند به آن فرمان داده است. و هر مسئله اي که مشتمل بر منکر يا تجاوز باشد خداوند از آن باز مي دارد. و به وسيلۀ آن اين، خوبي آنچه که از آن نهي کرده است معلوم مي شود و گفته هاي مردم در پرتو اين قاعده سنجيده مي شوند، و ساير حالات به آن برگردانده مي شود پس با برکت است آن ذاتي که سخنش هدايت و شفا و نور و فرقان هر چيزي است . بنابراين فرمود (يَعِظُكُمْ ) و به وسيلۀ آنچه در کتابش برايتان بيان نموده است شما را اندرز مي دهد، و شما را به آنچه که صلاح و بهبوديتان در آن نهفته است دستور مي دهد، و از آنچه به زيان شماست باز مي دارد. (لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)تا آنچه را که به شما  اندرز مي دهد به ياد آوريد و بفهيمد و در آن بيانديشيد . پس هرگاه آن را به ياد آوريد و فهميديد و به مقتضاي آن عمل کرديد، به سعادت و خوشبختي دنيا و آخرت دست مي يابيد؛ چنان سعادتي که هيچ شقاوت و بدبختي با آن همراه نيست. پس چون به آنچه که در اصل شرع واجب است، امر نمود، دستور داد به آنچه که بنده بر خود واجب گردانده است وفا شود و فرمود .

آيه 92-91

وَأَوْفُواْ بِعَهْدِ اللّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُواْ الأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ و به پيمان خدا چون عهد بستيد وفا کنيد و سوگندها را پس از تاييد آن نشکنيدف در حالي که خدا را بر خود نگهبان ساختيد، خداوند آنچه را که مي کنيد، مي داند.

وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللّهُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ و مانند آن (زني) نباشيد که رشتۀ خود را پس از محکم تايبدن از هم وامي کرد، شما نبايد سوگندهايتان را در ميان مايۀ فريب سازيد تا گروهي از گروهي ديگر (از لحاظ داشتن امکانات) فزونتر گردد. جز اين نيست که خداوند شما را به آن مي آزمايد، و به يقين روز قيامت آنچه را که در آن اختلاف مي ورزيديد ، برايتان روشني خواهد ساخت.

اين دو آيه همۀ عهدهايي را که بنده با پروردگارش بسته، از قبيل عبادت ها و نذرها و سوگندهاي که مبني بر انجام دادن کار نيک خورده است شامل مي شود. و نيز پيماني را که بنده با کسي ديگر مي بندد و عده اي که بنده به کسي ديگر مي دهد و آن را بر خود استوار مي گرداند شامل مي شود. پس بر بنده لازم است که در همۀ اين موارد به عهد و سگوند خو وفا کند، و در صورت توانايي آن را به طور کامل به اتمام رساند. بنابراين خداوند از شکستن عهد و سوگند نهي کرده و فرموده است : (وَلاَ تَنقُضُواْ الأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا) در حالي که شما اي دو طرفي که پيمان بسته ايد خدا را بر خود نگهبان و مراقب قرار داده ايد. پس براي شما جايز نيست به آنچه که خداوند را در آن ضامن قرار داده ايد عمل نکنيد، زيرا اگر به آن پايبند نباشيد و بدان وفا نکنيد اين کار باعث ترک تعظيم خداوند را کفيل و نگهبان خويش قرار داده اي رضايت داده و قانع شده است. پس همانطور که طرف ديگر شما را امين قرارداده و نسبت به شما حسن ظن دارد شما نيز بايد به آنچه گفته اي و برخود استوار و موکد نموده اي وفا بکني. (إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ) بي گمان خداوند مي داند آنچه را که مي کنيد، پس هر عمل کننده اي را طبق عملش و بر حسب نيت و هدفش سزا و جزا مي دهد. (وَلاَ تَكُونُواْ) و در شکستن پيمان هايشان از شت ترين الگو پيروي نکنيد، الگويي که بر زشتي و ناداني انجام دهندۀ آن دلالت مي نمايد، و آن نمونه (كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ) زني است که رشته هاي خود را محکم مي تابيدو پس از آن کاملاً تابيده شده و محکم مي گرديدند، رشتۀ خود را از هم وامي کرد، پس هم در تابيدن خسته شد و هم در واکردن رشته ها. پس جز ناکامي و خستگي و بر خردي سودي نبرد. همچنين کسي که پيمان خود را بشکند ستمگر و جاهل و بي خرد است و در دين و جوانمردي کمبود دارد، و همانند اين زن مي باشد. (تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ) شما نبايد سوگندهايتان را در ميان مايۀ فريب سازيد تا گروهي از گروهي ديگر  فزونتر گردد. يعني شايسته نيست که سوگند موکد بخوريد و براي شکستن آن منتظر فرصت باشيد؛ به گونه اي که کسي که سوگند خورده است، اگر از نظر امکانات مادي و ضعيف باشد به سوگند خود وفا کند، اما نه به خاطر تعظيم سوگندي که خورده است ، بلکه به خاطر ناتواني در پرداخت جريمۀ نقض کردن سوگندش به ان وفا مي کند اما چنانچه کسي که سوگند خورده است از نظر امکانات مادي قوي باشد، و ببيند که شکستن سوگند به سود اوست بدون توجه به پيمان خدا و سوگند خود آن را مي شکند. همه ي اين کارها به تبعيت از هواهاي نفس و تقديم آن بر آنچه خدا از آنان خواسته است صورت مي گيرد. نيز اين کار بدان جهت صورت مي گيرد که هواي نفساني بر مروت انساني و اخلاقي پسنديده تقديم داشته شده است ، تا گروهي بر گروهي ديگر در تعداد و نيرو بيشتر گردد. (إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللّهُ بِهِ ) بدون شک خداوند با وفاي به عهد، شما را مورد آزمايش قرار مي دهد، زيرا خداوند اسبابي را تدارک ديده است که به وسيلۀ آن راستگويي وفادار را مورد آزمايش قرار مي دهد و او را از فاسق بدبخت متمايز مي نمايد. (وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ) و قطعاً خداوند در روز قيامت آنچه را که در آن اختلاف مي ورزيد برايتان آشکار مي سازد. پس هر کس را طبق عملش مجازات مي نمايد و عهد شکن و فريبکار را خوار مي گرداند.

آيه ي 93

وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلكِن يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ و اگر خداوند مي خواست شما را امتي واحد قرار مي داد، ولي هر کس را که بخواهد گمراه مي نمايد و هر کس را که بخواهد هدايت مي کند، و به طور قطع از آنچه مي کرديد پرسيده خواهيد شد.

(وَلَوْ شَاء اللّهُ) و اگر خداوند مي خواست همه مردم را بر هدايت جمع مي نمود و آنان را (أُمَّةً وَاحِدَةً ) يک امت  قرار مي داد، اما تنها خداست که هدايت مي نمايد و گمراه مي سازد و هدايت کردن و گمراه نمودن کار اوست و تابع حکمت و عمل او مي باشد؛ به فضل خويش، هدايت را به کسي مي بخشد که مستحق آن است و کسي را که سزاوار هدايت نيست بر اساس عدالت خويش از آن محروم مي نمايد. (وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ) واز خير و شري که مي کرديد پرسيده خواهيد شد، و خداوند به طور کامل و به منصفانه ترين وجه شما را بر آن سزا و جزا مي دهد.

آيه 94:

وَلاَ تَتَّخِذُواْ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُواْ الْسُّوءَ بِمَا صَدَدتُّمْ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ و سوگندهايتان را در ميان خود وسيلۀ فريب قرار ندهيد تا (مبادا) قدمي پس از استواري اش بلغزد، و به سبب جلوگيري از راه خدا عذاب بزرگي را بچشيد و در آخرت عذاب بزرگي داشته باشيد.

(وَلاَ تَتَّخِذُواْ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ ) و سوگندها و پيمانهايتان را تابع خواست ها خود مسازيد؛ هرگاه خواستيد به آن وفا کنيد و هرگاه دلتان خواست آن را بکشنيد ، زيرا اگر چنين کنيد گامهايتان پس از استوار شدن بر راه راست مي لغزد. (وَتَذُوقُواْ الْسُّوءَ ) و عذابي را بچشيد که شما را ناگوار آيد و به غم و اندوه اندازد (بِمَا صَدَدتُّمْ عَن سَبِيلِ اللّهِ( به سبب جلوگيري شما از راه خدا، بدانگاه که گمراه شديد و ديگران را گمراه نموديد، (وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ) و در آخرت عذابي بزرگ و چند برابر خواهيد داشت.

آيه ي 97-95:

وَلاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلاً إِنَّمَا عِندَ اللّهِ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ و پيمان خدا را به بهاي اندک نفروشيد، بي گمان آنچه نزد خداست همان براي شما بهتر است اگر بدانيد.

مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ  آنچه نزد شماست از ميان مي رود و آنچه نزد خداست ماندگار و باقي است و به شکيبايان به (حسب) نيکوترين آنچه مي کردند پاداش مي دهيم.

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ هر کس چه زن و چه مرد کار شايسته انجام دهد و مومن باشد بدو زندگي پاکيزه و خوشايندي مي بخشيم و پاداششان را طبق بهترين کارهايشان خواهيم داد.

خداوند متعال بندگانش را از شکستن پيمانها و سوگندهايشان به خاطر برخورداري از منافع دنيا بر حذر داشته و مي فرمايد: (وَلاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلاً ) و پيمان خدا را به بهاي اندک نفروشيد، و به خاطر دنيا آن را نشکنيد ، بلکه به آن وفادار باشيد. (إِنَّمَا عِندَ اللّهِ) همانا پاداشي که در دنيا و آخرت نزد خداست براي کسي که خشنودي خدا را بر هر چيز ترجيح داده و به پيمان خدا وفا نموده است، (هُوَ خَيْرٌ اگر متاع فاني دنيا بهتر است (إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ) اگر شما بدانيد.

نعمتهاي که نزد شماست فاني و ناپايدار است و آنچه نزد خدا مي باشد ماندگار و باقي است، بنابراين آنچه را که ماندگار و باقي است بر آنچه که از بين مي رود ترجيح دهيد، زيرا آنچه شما داريد گرچه خيلي زياد هم باشد، (يَنفَدُ ) از ميان مي رود و فنا مي شود (وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ و آنچه نزد خداوند است باقي مي ماند و از بين نمي رود. پس هر کس چيز فاني و بي ارزش را بر آنچه که ماندگار و با ارزش است ترجيح مي دهد عاقل نيست. و اين مانند فرمودۀ الهي است که فرموده است: (بل توثرون الحيوه الدنيا ، و الاخره خير و ابقي) بلکه زندگي دنيا را ترجيح مي دهيد حال آنکه آخرت بهتر و ماندگارتر است. (و ما عند الله خير للابرار) و آنچه نزد خداوند است براي نيکوکاران بهتر است . دراين آيات آدمي به زهد و بي توجهي به دنيا تشويق شده ، به ويژه زهدي که بر بندگان لازم است و آن زهد در اموري است که به زيان بنده مي باشد، و باعث مي شود بنده بدان مشغول شود و خداوند را فراموش کند، و آن را بر حق خدا مقدم دارد. پس چنين زهدي واجب است.

و از اسباب زهد يکي اين است که بنده لذت هاي دنيا و شهوتهاي آن را با خوبي هاي آخرت مقايسه نمايد، و چون دنيا و آخرت را با يکديگر مقايسه نمايد چنان فرقي و تفاوتي ميان اين دو بيند که او را وادار کند تا آنچه را که برتر است ترجيح دهد.

زهدي که در مورد پسند خدا و پيامبر است آن نيست که آدمي تنها به عبادت هايي از قبيل نماز و روزه و روي آورد که نفع و سودشان فقط عادي انجام دهنده مي گردد، بلکه زاهد واقعي کسي است که به اندازۀ توانايي خود دستورات ظاهري و باطني شريعت را انجام دهد و با گفتار و کردار به سوي خدا و دين خدا دعوت دهد.

پس زهد حقيقي به معني فاصله گرفتن از چيزي است که نه به سود د ين است و نه به سود دنيا، و اينکه آدمي به چيزي علاقه مند باشد و در مسيرش تلاش کند که براي او مفيد است.

(وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ) و به کساني که بر طاعت خدا بردباري کردند و خويشتن را از نافرماني و معصيت او باز داشتند و به شهوات نيالودند، پادششان را بهتر و زيباتر از آنچه مي کردند مي دهيم؛ يک نيکي ده برابر مي شود و تا هفتصد برابر افزايش مي يابد و بيش از آن نيز افزايش مي يابد. و خداوند پاداش کسي را که عملي خوب انجام دهد ضايع نمي کند. بنابراين پاداش دنيوي و خروي کساني را که عمل نيک انجام دهند بيان نموده و فرمود:

(مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ ) هر کس چه زن و چه مرد کار شايسته انجام دهد و مومن باشد به او زندگي پاک و گوارايي مي بخشيم. پس ايمان براي صحت و پذيرفته شدن اعمال صالح شرط است، بلکه اعمال بدون ايمان، صالح و شايسته ناميده نمي شود، زيرا ايمان اقتضا مي نمايد تا انسان کار شايسته انجام دهد. ايمان يعني تصديق قطعي و باور راستين، که ثمره ي آن اعمال واجب و مستحب جوارح است. پس هر کس ايمان داشته باشد و کار شايسته انجام دهد؛ (فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ) به او زندگي گوارا و خوشايندي مي بخشيم و به گونه اي که قلب او سرشار از آرامش مي گردد و از هر تشويق و پريشاني مصون خواهد بود و خداوند روزي پاکي را از جايي که گمان نمي برد به او مي دهد.

(وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ) و در روز قيامت پاداششان را بر حسب بهترين عملي که انجام مي دادند، مي دهيم و آنها را با انواع لذتها و شادي هايي که هيچ چشمي مانند آن را نديده و هيچ گوشي اخبار آن را نشنيده و به قلب هيچ انساني خطور نکرده است پاداش مي دهيم پس خداوند به چنين کسي در دنيا و آخرت خوبي و نيکي مي کند.

آيه 100-98:

فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ  پس هنگامي که خواستي قرآن بخواني از (شر) شيطان رانده شده به خدا پناه ببر.

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ بي گمان شيطان بر کساني که ايمان دارند و بر پروردگارشان توکل مي نمايند هيچگونه تسلطي ندارد.

إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ يک سلطۀ او فقط بر کساني است که او را به دوستي مي گيرند، و بر کساني است که آنها به او (= خداوند) شرک مي ورزند.

هرگاه خواستي کتاب خدا را بخواني که بهترين و بزرگترين کتابهاست و صلاح دلها و علوم فراواني در آن نهفته است به خدا پناه ببر، زيرا هر گاه انسان بخواهد کار خوبي را شروع کن شيطان براي منصرف کردن وي بسيار تلاش مي نمايد تا او را از فهميدن و پرداختن به مفاهيم و معاني آن باز دارد.

پس راه در امان ماندن از شر شيطان اين است که انسان به خدا پنان برد. بنابراين خوانندۀ قران بايد بگويد: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» و بايد به معني اين جمله فکر کند و در دل به خدا توکل نمايد و کوشش کند تا وسوسه ها و افکار بد شيطان را دفع نمايد و سعي کند قوي ترين سبب دفع وسوسه را دارا باشد و آن خود آرايي با زينت ايمان و توکل است.

شيطان (لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ ) هيچگونه تسلطي ندارد، (عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ) بر کساني که ايمان دارند و بر پروردگار يگانه توکل مي نمايند پس خداوند شر شيطان را از کساني که ايمان دارند و بر او توکل مي کنند، دور مي نمايد، و شيطان راهي براي تسلط بر آنان ندارد.

(إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ ) بلکه تسلط شيطان تنها بر کساني است که او را دوست خود قرار مي دهند و دوست قرار دادن شيطان بدين صورت انجام مي شود که آدمي خود را از خداوند دور نمايد و از شيطان پيروي کند و به حزب و گروه او بپيوندد . پس آنها کساني اند که شيطان را ياور و سرپرست خود قرار داده و در نتيجه شيطان آنها را به سوي ارتکاب گناهان کشانده و به طرف جهنم سوق مي دهد.

 

 

آيه ي 102-101:

وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ و چون آيه اي را به جاي آيه اي ديگر جايگزين کنيم و خداوند خود بهتر مي داند که چه چيز را نازل مي کند مي گويند: «تو بر خدا دروغ مي بندي» بلکه بيشترشان نمي دانند.

قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ بگو: «روح القدس آن را به حق از سوي پروردگارت نازل کرده است تا مومنان را ثابت قدم گرداند و هدايت و بشارتي باشد براي مسلمانان».

خداوند متعال بيان مي کند کساني که قرآن را تکذيب مي کنند از چيزي پيروي مي نمايند که گمان مي کنند دليلي است براي (صحت ادعاي) آنان و آن اين که خداوند متعال که حاکم و حکيم و قانون گزار است و بر اساس حکمت و رحمتش حکمي را جايگزين حکمي ديگر مي نمايد. پس تکذيب کنندگان وقتي اين را مي بينند از پيامبر و آنچه آورده است خرده مي گيرند و (قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ) مي گويند: «تو بر خدا دروغ مي بندي» خداوند متعال مي فرمايد (بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ) بلکه بيشتر آنها نمي دانند. پس آنان نادان هستند و پروردگار خود و شريعت او را نمي شناسند و مشخص است خرده گرفتن جاهلي که بدون علم و دانش صورت مي گيرد اعتباري ندارد، زيرا نقد کردن چيزي مستلزم آن است که آدمي بدان چيز علم کافي داشته باشد. يعني بايد شخص چيزي را به خوبي بداند آنگاه از آن عيب بگيرد يا به ستايش آن بپردزاد.

بنابراين خداوند حکمت آن را بيان نمود و فرمود: (قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ ) بگو: قرآن را جبريل مقدس که از هر عيب و خيانت و آفتي پاک است، از سوي پروردگارت نازل کرده است ، (بِالْحَقِّ(  يعني نازل شدن آن از جانب خدا به حق است و قرآن مشتمل بر اخبار، اوامر و نواهي حق است و هيچ کس راهي براي اتقاد صحيح در آن ندارد، چون وقتي بداند که قرآن حق است خواهد دانست که آنچه با قرآن معارض و مخالف باشد باطل است. (لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا(  تا مومنان را هنگام نزول آيات قرآن بر آنها ثابت قدم گرداند. پس همواره حق به تدريج به دلهايشان مي رسد تا ايمانشان از کوههاي محکم استوارتر شود. نيز آنها مي دانند که قرآن حق است ، و هرگاه خداوند حکمي از احکام را مشروع نمايد، سپس آن را منسوخ کند مومنان مي دانند که خداوند به جاي آن، حکمي ديگر مانند آن يا بهتر از آن را جايگزين مي نمايد و مي دانند که منسوخ شدن آن با حکمت الهي و اقتضاي عقل تناسب دارد. (ْ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ) و هدايت و بشارتي براي مسلمانان است. يعني آنها را به حقايق اشيا راهنمايي مي کند و براي آنها حق را از باطل و هدايت را از گمراهي مشخص مي نمايد، و به آنان مژده مي دهد که پاداش نيکي دارند و همواره در آن باقي مي مانند.

بنابراين نزول تدريجي قرآن مايۀ هدايت و بشارت بيشتر آنها مي گردد و اگر قرآن يک دفعه بر آنان نازل مي شد، فکر آنها پراکنده مي شد، بلکه ابتدا خداوند حکم و بشارتي را نازل مي کند، سپس چون آن را فهميدند درک نمودند و منظور آن را دانستند و از آن سيراب شدند مجدداً حکمت ديگر را نازل مي نمايد و اين روند را ادامه مي دهد. بنابراين اصحاب به وسيلۀ قرآن به جايگاه والايي رسيدند و اخلاق و سرشت آنها تغيير کرد و از فضايل و مکارم شايسته اي برخوردار شدند به گونه اي که از گذشتگان و آيندگان گوي سبقت را ربودند. و براي کساني که بعد از اصحاب مي آيند برتر و بهتر اين است که با اخلاق آن خوي بگيرند و در تاريکي هاي گمراهي و جهالت به وسيله نور آن راهشان را روشن نمايند و در همۀ حالتها قرآن را پيشواي خود قرار دهند و با اين کار امور ديني و دنيوي خود را سامان بخشند.

آيه ي 105-103:

وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَـذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ و به راستي مي دانيم که آنان مي گويند: «جز اين نيست که انساني اين قرآن را به او مي آموزد». زبان کسي که به او نسبت مي دهند گنگ و غير عربي است و اين قرآن به زبان عربي روشن است.

إِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللّهِ لاَ يَهْدِيهِمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بي گمان کساني که به آيات خدا ايمان نمي آورند خداوند آنان را هدايت نمي کند و عذاب دردناکي دارند.

إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَأُوْلـئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ فقط آنان دروغ مي بندند که به آيات خدا ايمان ندارند و ايشانند که دروغگويانند.

خداوند متعال از گفتۀ مشرکاني خبر مي دهد که پيامبر را تکذيب مي کردند و اينکه ، (أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ) آنها مي گويند: «قرآني که پيامبر آورده است انسان به او مي آموزد». اما انساني که مد نظر آنان است عجمي زبان و غير عرب است، (هَـذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ) و اين قرآن به زبان روشن عربي است. آيا اين امکان دارد؟ آيا چنين سخني صادق است؟ اما دروغگو، دروغ مي گويد و به دروغش فکر نمي کند که نتيجه اش به کجا مي رسد. بنابراين سخن او داراي تناقض و فساد مي گردد و اين تضاد و فساد باعث مي شود تا سخنش رد شود.

(إِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ) بدو شک کساني که به آيات خدا که به صراحت بر حق روشن دلالت مي نمايند ايمان نمي آورند و آن را رد کرده و نمي پذيرند، (لاَ يَهْدِيهِمُ اللّهُ) خداوند آنها را هدايت نمي کند چرا که هدايت پيش آنها آمد، اما آن را نپذيرفتند. پس به سزا و کيفر نپذيرفتن هدايت از آن محروم شدند و خداوند خوارشان گردانيد (وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ) و در آخرت عذابي دردناکي پيش رو دارند. (إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ) همانا دروغ بستن کار کساني است که به آيات خدا ايمان ندارند، مانند کساني که پس از اينکه نشانه اهي روشن پيش آنها آمد با پيامبر خدا مخالفت ورزيدند. (وَأُوْلـئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ ) در حقيقت خود ايشانند که دروغگويند، و دروغگويي در آنها منحصر است و آنها بيش از ديگران سزاوارند که دروغگو ناميده شوند.

اما محمد صلي  الله عليه واله که به ايات خدا ايمان دارد و در برابر پروردگارش فروتن مي باشد محال است که بر خدا دروغ ببندد، و به دروغ چيزهايي را به او نسبت دهد که خداوند نگفته است. دشمنانش او را به دروغگويي که صفت خودشان است متهم کردند، اما خداوند خوارشان نمود و رسوايشان کرد. و ستايش از آن خداست.

آيه ي 109-106:

مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَـكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ هر کس که پس از ايمان آوردنش به خدا کفر ورزد (به عذاب دردناکي گرفتار خواهد شد) مگر کسي که وادار به اظهار کفر شود و در همان حال د لش به ايمان مطمئن باشد، ولي کساني که براي پذيرش کفر سينه بگشايند خشم خداوند بر آنان است و عذاب بزرگي دارند.

ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَيَاةَ الْدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ اين بدان خاطر است که آنان زندگاني دنيا را بر آخرت ترجيح دادند و خداوند گروه کافران را هدايت نمي کند.

أُولَـئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ايشان کساني اند که خداوند بر دلها و گوش ها و چشمانشان مهر نهاده است و اينان بي خبرانند.

لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرونَ بدون شک آنان در آخرت همان زيان کارانند.

خداوند از زشتي حالت کسي که خبر مي دهد که (كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إيمَانِهِ) پس از ايمان آوردنش کافر شود. چنين کسي پس از اينکه بينا شده کور گشته و بعد از اينکه هدايت شده به گمراهي بازگشته و سينه اش را براي پذيرش مجدد کفر گشوده و به آن راضي و مطمئن شده است. خداوند مي فرمايد: چنين کساني به خشم شديدي از سوي پروردگار مهربان گرفتار مي شوند خداوند هرگاه به خشم بيايد هيچ چيزي در برابر خشم او توان مقاومت را ندارد و همه چيز بر چنين کساني خشمگين مي شود . (وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ) و ايشان عذاب بزرگ و مستمري در پيش روي دارند. (ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَيَاةَ الْدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ ) اين بدان خاطر است که آنان زندگاني دنيا را بر آخرت ترجيح دادند و به طمع متاع دنيا، و به سبب علاقه نداشتن به آخرت به عقب برگشتند، پس وقتي که کفر را بر ايمان ترجيح دادند خداوند آنها را از هدايت محروم نمود، چون کفر تبديل به صفت و حالت هميشگي آنها شد . بنابراين خداوند بر دلهايشان مهر نهاد به گونه اي که هيچ خيري به دلهايشان وارد نمي شد، وبر گوش و چشمانشان مهر نهاد، به نحوي که نمي توانستند چيزي را بشنوند يا ببينند که به آنها فايده برساند .

پس غفلت و خواري آنها را دربرگرفت و از رحمت خدا که هر چيزي را در گسترۀ خود جاي داده است محروم شدند چون رحمت الهي به نزد آنها آمد ولي آن را نپذيرفتند.

(لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرونَ ) بدون شک آنان در آخرت همان زيان کارانند. که خود و اموال و خانوادۀ خود و نعمت پايدار و هميشگي را از دست مي دهند و به عذاب دردناک گرفتار مي شوند. به خلاف کساني است که مجبور به اظهار کفر مي شوند، اما دلهايشان سرشار از ايمان است و به ايمان علاقه دارند، براي چنين افرادي که بناچار اظهار کفر مي کنند اشکالي ندارد و بر آنها گناهي نيست و در صورتي که مجبور شوند مي توانند کلمۀ کفر را بر زبان بياورند و اين دلالت مي نمايد کسي که از روي اجبار زنش را طلاق مي دهد يا برده اش را ازاد مي کند يا مجبور به خريدن يا فروختن چيزي مي شود و يا ساير عقدها و معاملاتي که به زور و اجبار مي بندد، اعتباري ندارد و هيچ حکم شرعي بر آن مترتب نمي شود. چون اگر انسان از روي اکراه و اجبار کلمۀ کفر را بر زبان بياورد مورد مواخذه قرار نگيرد، در ديگر موارد به طريق اولي مواخذه نمي شود.

آيه 111-110

ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ  سپس پروردگارت نسبت به کساني که پس از آن که شنکنجه شدند هجرت کردند، سپس به جهاد پرداختند و شکيبايي ورزيدند آمرزندۀ مهربان است.

يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَن نَّفْسِهَا وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ به ياد آر روزي را که هر شخصي جدال کنان به دفاع از خود مي پردازد و به هر کسي پاداش آنچه کرده است به تمام و کمال داده مي شود و ايشان ستم نمي بينند.

پروردگارت نسبت به بندگان مخلص خويش که آنها را با لطف واحسان خود پرورانده است آمرزندۀ مهربان است؛ کساني که در راه او هجرت نموده و سرزمين و اموالشان را براي طلب رضاي خدا رها کرده،و بر دينش مورد شکنجه قرار گرفته اند تا به کفر بازگردند، اما همچنان بر ايمان و يقين استوار و ثابت قدم بوده و با دشمنان خدا با زبان و دست خويش جهاد نموده تا آنان را وارد دين خدا نمايند، و بر اين عبادتها که براي بيشتر مردم سخت و دشوارند شکيبايي نمودند، بي گمان خداوند براي چنين کساني آمرزنده و مهربان است.

و اين بزرگترين سببي است که به وسيلۀ آن مي توان به بزرگترين و بهترين بخشش دست يازيد، و آن مغفرت و آمرزش الهي است که تمام گناهان کوچک و بزرگ را دربر مي گيرد. و از هر چيز ناگواري در امان مي مانند، و به وسيلۀ رحمت الهي حالات آنها و امور ديني و دنيايشان سامان مي يابد و در روز قيامت از رحمت خداوند بهره مند مي شوند.

(يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَن نَّفْسِهَا) روزي خواهد آمد که هر شخصي از خود به دفاع بر مي خيزد و هر يک به نجات خويش مي انديشد و هيچ چيزي جز خودش براي او مهم نيست. در چنين روزي بنده محتاج ذره اي از نيکي خواهد بود، (وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ) به هر کسي پاداش آنچه از خير و شر انجام داده است به تمام و کمال داده مي شود (وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ) و ايشان ستم نمي بينند ، پس به گناهان و بديهايشان افزوده نشده و نيز از نيکي هايشان کاسته نمي شود. (فاليوم لا تظلم نفس شيئا و لا تجزون الا ما کنتم تعملون) پس امروز بر هيچ کس ستمي نمي شود و جز آنچه که مي کرديد پاداش نمي بينيد.

 

 

آيه ي 113-112:

وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ خداوند (مردمان ) شهري را مثال مي زند که ايمن و آسوده بودند و از هر طرف روزيشان به گونۀ فراوان به سويشان سرازير مي شد، اما کفران نعمت خدا کردند و خداوند به خاطر کاري که انجام دادند لباس گرسنگي و هراس را به تن آنان کرد و طعم گرسنگي را بديشان چشانيد.

وَلَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَالِمُونَ و به راستي پيامبري از خودشان به سوي آنان آمد و او را دروغگو انگاشتند و آنگاه در حالي که ستمکار بودند عذاب ايشان را فرا گرفت.

اين شهر، مکه معظمه بود که در امن و امان به سر مي برد؛ هيچ کس در آن مورد حمله قرار نمي گرفت و جاهلان به آن احترام مي گذاشتند تا جايي که اگر کسي قاتل پدر و برادرش را در مکه مي ديد علي رغم اينکه شد غيرت و تعصب جاهلانه اي که در وي بود به او حمله ور نمي شد، پس آنها در مکه از امنيت کامل و روزي فراوان برخوردار بودند طوري که چنين امنيت و روزي فراوان در جايي ديگر يافت نمي شد. مکه شهري بود ک هکشتزار و درختي در آن وجود نداشت اما خداوند روزي را از هر طرف به سوي ساکنانش سرازير نمود. پس پيامبري از خود اهل مکه پيش آنان آمد که به امانتداري و راستگويي او واقف بودند، سپس آنها را به سوي بهترين کارها فرا خواند و از کارهاي بد بازداشت اما آنها او را تکذيب کرند و نعمت خدا را ناسپاسي نمودند. بنابراين خداوند آنها را به عکس آنچه که در آن به سر مي بردند گرفتار نمود و آنها را دچار ناامني و هراس و فقر و تنگدستي کرد و اين به خاطر عملکرد و ناسپاسي و کفر آنها بود: (و ما ظلمهم الله ولکن انفسهم يظلمون) و خداوند بر آنها ستم نکرد، بلکه آنها خودشان بر خود ستم مي کردند.

آيه ي 118-114

فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ و از روزي حلال و پاکيزه اي بخوريد که خداوند به شما داده است. و شکر نعمت خدا را به جاي آ وريد اگر او را مي پرستيد.

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ خداوند فقط مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غير خدا (به هنگام ذبح) بر آن گفته شده باشد بر شما حرام نموده است، ولي کسي که مجبور شود، در صورتي که علاقمند نبوده و متجاوز نباشد (بر وي ايرادي نيست ) همانا خداوند آمرزندۀ مهربان است.

وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَـذَا حَلاَلٌ وَهَـذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ و براي آنچه که زبانتان به دروغ بيان مي کند مي گوييد اين حلال است و آن حرام تا بر خداوند دروغ ببنديد، همانا کساني که بر خدا دروغ مي بندد رستگار نمي گردند.

مَتَاعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ کالاي اندکي است و عذابي دردناک دارند.

وَعَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ  و ما بر يهوديان چيزهايي را حرام کرديم که قبلاً براي تو حکايت نموديم، و ما به آنان ستم نکرديم بلکه خودشان به خويشتن ستم مي کردند.

خداوند بندگانش را دستور مي دهد تا از چهارپايان و دانها و ميوه ها و چيزهاي ديگري که ب آنها داده است بخورند، (حَلالاً طَيِّبًا) و در حالي که اين روزها داراي اين دو صفت اند: حلال و پاکيزه . يعني حرام نبوده و آن را به زور از ديگران نگرفته باشند. پس، از آنچه که خداوند برايتان آفريده است بدون اسراف و تجاوز است،اده کنيد. (وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ) و شکر نعمت خدا را به جاي آ وريد، و با اعتراف به نعمت هايش و با به کارگيري آنها در مسير طاعت خدا، شکر آن را به جاي آوريد. (إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ)اگر عبادت و پرستش را خالصانه و فقط براي او انجام مي دهيد. پس سپاس او را به جاي آوريد، و نعمت هايش را فراموش نکنيد.

(إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ ) خداوند تها چيزهاي مضر را براي شما حرام نموده است تا شما را از آن دور بدارد. اين اشياي مضر مانند (الْمَيْتَةَ ) مردار، و آن شامل هر چيزي است که به صورت غير شرعي ذبح شده باشد. اما در اين ميان ملخ و ماهي مستثني هستند . (وَالْدَّمَ ) و خون جاري، اما آنچه در رگها و گوشت باقي مي ماند زياني ندارد. (وَلَحْمَ الْخَنزِيرِ ) و گوشت خوک به خاطر آلودگي اش حرام است، و اين شامل گوشت و چربي و تمام اجزاي آن مي باشد. (وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ(  و هر آنچه که به نام ذبخ نام غير خدا  بر آن برده شده باشد، مانند حيواني که براي بتها و قبرها و امثال آن ذبح مي شود، زيرا هدف از اين ذبيحه شرک ورزيدن است. (فَمَنِ اضْطُرَّ )پس هر کس مجبور گردد تا از چيزي از اين موارد حرام بخورد، به اين صورت شود، يا بترسد که اگر نخورد هلاک گردد، بر او ايرادي نيست، (غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ(  اما به شرطي که علاقه مند نبوده و متجاوز نباشد. يعني به شرطي که خوردن حرام در حالتي که مجبور نيست قصد نکند و از حلال به حرام تجاوز ننمايد، يا اينکه از اندازه اي نياز بيشتر نخورد. اينها چيزهايي هستند که خداوند حرام نموده است.

(وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَـذَا حَلاَلٌ وَهَـذَا حَرَامٌ ) و با نسبت دادن دروغ به خداوند از جانب خود چيزي را حرام يا حلال نکنيد. (لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ ) تا بر خداوند دروغ ببنديد، بدون شک کساني که بر خدا دروغ مي بندد نه در دنيا رستگار مي شوند و نه در آخرت، و حتماً خداوند آنها را رسوا خواهد کرد گرچه در دنيا بهره مند شوند، زيرا دنيا. (مَتَاعٌ قَلِيلٌ ) کالاي اندک است و سرنوشت و سرا نجام آنها به سوي جهنم است. (وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ) و آنان عذابي دردناکي دارند. پس خداوند جز چيزهاي آلوده را بر ماحرام نکرده است، و اين فضل اوست تا از هر آلودگي مصون بمانيم.

خداوند به سبب کفر و ستم يهوديان چيزهاي پاکي را که برايشان حلال بود بر آنان حرام نمود، آن گونه که در سورۀ انعام آمده است: (وَعَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا کل ذي ظفر و من البقر و الغنم حرمنا عليهم شحومهما الا ما حملت ظهورهما او الحوايا او ما اختلط بعظم ذلک جزينهم ببغيهم و انا لصدقون) و هرحيوان ناخن داري را بر يهوديان حرام کرديم. و از گاو و گوسفند پيه ها و چربي هاي آنها را بر آنان حرام نموديم، مگر پيه ها و چربي هايي که بر پشت آنها قرار دارد، يا پيه اي که با آنچه در داخل شکم است مخلوط شده است، بدينسان نظر به سرکشي آنان مجازاتشان کرديم و بي گمان ما راستگوييم.

 

 

آيه ي 119

ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُواْ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ سپس پروردگارت نسبت به کساني که از روي ناداني کارهاي بد انجام دهند و بعد از آن توبه نمايند و به اصلاح بپردازند بس آمرزنده و مهربان است.

در اينجا خداوند بندگانش را به توبه کردن تشويق مي نمياد و آنها را به بازگشت به سوي خود فرا مي خواند . پس خداوند خبر داده است که هر کس از روي ناداني کار بدي انجام بدهد و نداند عواقب آن چيست  اگر چه قصداً آن گناه را مرتکب شده باشد حتماً به هنگام ارتکاب گناه از آگاهي او نسبت به زشتي و عواقب گناه کاسته مي شود . پس وقتي که توبه کند و به درستکاري و اصلاح بپردازد؛ گناه را ترک نمايد و از آن پشيمان شده و اعمالش را اصلاح کند خداوند او را مي آمرزد، و بر او رحم مي نمايد و توبه اش را مي پذيرد و او را به حالت اولي اش يا به حالت بهتر از آن بر مي گرداند.

آيه ي 123-120

إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ به راستي ابراهيم پيشوايي مطيع و علاقه مند به توحيد بود و از مشرکان نبود.

شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ سپاسگزار نعمتهاي وي (= خدا) بود، او را برگزيد و به راه راست هدايتش کرد.

وَآتَيْنَاهُ فِي الْدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ و در دنيا به اندکي داديم و در آخرت هم از زمرۀ شايستگاه خواهد بود.

ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ سپس به سوي تو وحي کرديم که از آيين ابراهيم حق گرا پيروي کن (زيرا) وي از مشکرکان نبود.

خداوند متعال از آنچه به ابراهيم ارزاني نموده و از فضايل و مناقب عالي و کاملي به وي اختصاص داده بود خبر داده و مي فرمايد(إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً( به راستي ابراهيم پيشوايي بودکه همۀ خصلت هاي خوب را داشت و هدايتگر بود (قَانِتًا لِلّهِ )مطيع و بر طاعت پروردگارش مداوم بود و دين و عبادت را خالصانه براي خدا انجام مي داد، (حَنِيفًا) از سر محبت و توبه و بندگي روي آورنده به خدا بود و از غير او روي گردان بود. (وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ) و در گفتار و کردار و تمام حالاتش از مشرکان بيزار بود، چون ابراهيم امام و پيشواي موحدان و يکتاپرستان است. (شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ ) او سپاس گزار نعمتهاي خدا بود، يعني خداوند در دنيا به او خوبي و نيکي داده  و او شکر آن را به جاي آورد. پس در نتيجه برخورداري از اين عادتهاي زيبا و عالي (اجْتَبَاهُ ) پروردگارش او را برگزيد و دوست و خليل خود قرار داد، و ايشان را از برگزيدگان خلق خدا و از منتخبان و از بهترين بدنگان مقربش گرداند.

(وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ) و او را در علم و عمل به راه راست هدايت نمود، پس او حق را شناخت و هر چيزي ترجيح داد. (وَآتَيْنَاهُ فِي الْدُّنْيَا حَسَنَةً ) و در دنيا با او نيکي کرديم. روزي زياد و همسر زيبا و فرزندان صالح و شايسته و اخلاق پسنديده از جملۀ نيکي هايي بود که به او داديم. (و انه في الاخره لمن الصلحين) و بي گمان در آخرت هم از زمرۀ صالحان خواهد بود؛ کساني که داراي مقام هاي عالي، و مقرب خداوند متعال هستند و از بزرگترين فضيلتهاي ابراهيم اين است که خداوند به کاملترين انسان و سرور انسانيت (حضرت محمد عليه السلام) و حي نمود که از آيين ابراهيم پيروي نمايد و او و امتش ايشان را پيشواي خود قرار دهند.

آيه ي 124:

إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (گراميداشت ) روز شنبه بر کساني واجب گرديد که دربارۀ آن اختلاف ورزيدند، و بي گمان پروردگارت روز قيامت ميان آن دربارۀ آنچه در آن اختلاف مي ورزيدند داوري خواهد کرد.

خداوند متعال مي فرمايد: (إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ بزرگداشت شنبه بر کساني واجب گشت که دربارۀ آن اختلاف ورزيدند، آنگها که در مورد جمعه گمراه شدند. و آنها يهوديان بودند. پس اختلاف ورزيدن آنان سبب شد تا بزرگرداشت روز شنبه بر آنها واجب شود، وگرنه در حقيقت روز جمع برتر و با فضيلت تر است، و جمعه روزي است که خداوند اين امت را به بزرگداشت آن رهنمون کرده است.

(وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ) و بي گمان پروردگارت روز قيامت ميان آن دربارۀ آنچه در آن اختلاف مي ورزيدند داوري خواهد کرد.و اهل حق را از اهل باطل ، نيز آنان که سزاوار پاداش اند و آنهايي که سزاوار عذاب هستند از يکديگر جدا مي نمايد.

آيه ي 125

ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (مردم را) با حکمت و اندرز نيکو و زيبا به راه پروردگارت فراخوان و با ايشان به شيوه ي نيکوتر و بهتر گفتگو کن. بي گمان پروردگارت به حال کسي که از راه او گمراه و منحرف مي شود آگاهتر ، و او به راه يافتگان داناتر است.

دعوت و فراخواني مردم چه مسلمان و چه کافر به راه راست پروردگار که مشتمل بر علم مفيد و عمل صالح مي باشد بايد (بِالْحِكْمَةِ) با حکمت باشد. يعني هر يک را طبق حالت و فهم و پذيرش و اطاعت او دعوت کن. و از جملۀ حکمت در دعوت اين است که دعوت آگاهانه و از روي دانش انجام شود نه از روي ناداني و جهالت . و نيز حکمت اين است که بايد از آنچه مهمتر و به ذهن مردم نزديکتر است و بيشتر آن را مي پذيرند آغاز کرد، و با نرمي مهرباني دعوت داد. اگر مخاطب به وسيلۀ و اندرز فراخواني حکيمانه منقاد شد چه بهتر، و اگر حکمت کارساز نشد بايد با وي از باب، (وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ(  در آيد، و آن عبارت است از امر و نهي همراه با تشويق و ترهيب . پس يا منافع بي شمار چيزهايي که خداوند به آن دستور داده است و مضرات فراوان چيزهايي که از آن نهي کرده است بيان کند، و يا به ذکر تکريم و رفعت مقام کسي بپردازد که دين خدا را اقامه نمايد که دين خدا را اقامه ننموده است. و يا به ذکر ثواب دنيوي و اخرويي بپردازد که خداوند براي فرمانبرداران آماده نموده است و به عذاب دنيوي و اخرويي که براي گناهکاران در نظر گرفته است بپردازد.

چنانچه فردي که دعوت داده مي شود خود را بر حق بداند. و يا انگيزه و علتي موجود باشد که او را به سوي باطل فرا خواند، در اين صورت دعوتگر بايد (بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ) به شيوۀ نيکوتر و بهتر با او گفتگو و مجادله نمايد. و اين راههايي است که عقلاً و نقلاًٌ باعث مي شود تا مخاطب دعوت و پيام را بپذيرد.

از جملۀ مجادله و گفتگو به شيوه ي بهتر اين است با دلايلي که منکر به آن معتقد است عليه او استدلال شود ، زيرا با اين کار بهتر مي توان به هدف دست يافت. و نبايد مجادله و گفتگو به ناسزاگويي و دشمني منجر شود، زيرا در آن صورت مجالده از هدف و مقصود خود خارج شده و فايده اي در بر نخواهد داشت، چرا که هدف از مجادله و گفتگو هدايت کردن مردم به سوي حق است نه هدف شکست دادن و پيروز شدن

(إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ) بي گمان پروردگارت به حال کسي که از راه او گمراه  منحرف مي شود آگاهتر است يعني سببي را باعث شده او گمراه شود بهتر مي داند، و اعمالي را که از گمراهي اش ناشي مي شوند بهتر مي داند، و خداوند او را مجازات خواهد کرد. (وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ) و او به راه يافتگان داناتر است، و مي داند که آنها شايستۀ هدايتند، بنابراين آنان را هدايت نموده، سپس بر آنها منت گذارده و آنان را بر مي گزيند.

آيه ي 128-126:

وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرينَ و هرگاه خواستيد مجازات کنيد بدان اندازه مجازات کنيد (و کيفر دهيد) که مانند آن کيفر يافته ايد، و اگر صبر کنيد قطعاً بردباري براي صبر کنندگان بهتر است.

وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَكُ فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ  و شکيبايي کن و شکيبايي ات مگر به (توفيق) خداوند نيست، و بر آنان اندوهگين مشو و از آنچه مکر مي ورزند تنگدل مباش.

إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ بي گمان خداوند با پرهيزگاران است و با آنانکه نيکوکارانند.

خداوند متعال در حالي که عدالت را امري مباح مي شمارد و فضل و احسان را بهتر مي ستايد، مي فرمايد: (وَإِنْ عَاقَبْتُمْ ) و اگر کسي را که با گفتار و کردار با شما بدي کرده است مجازات کرديد، (فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ ) به همان اندازه که کيفر يافته ايد او را کيفر دهيد و مجازات کنيد، بدون اينکه بيشتر از آنچه با شما کرده با او انجام دهيد، (وَلَئِن صَبَرْتُمْ)  و اگر از مجازات دادن خودداري کنيد و جنايت آنها را ببخشيد، (لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرينَ ) قطعاً گذشت و صبر کردن، براي بردباران از انتقام بهتر است. و آنچه نزد خداوند براي شما هست بهتر مي باشد. همانطور که خداوند متعال فرموده است : (فمن عفا و اصلح فاجره علي الله) پس هر کس عفو کرد و اصلاح نمود پاداشش بر خداست.

و سپس خداوند پيامبرش را دستور داد تا در دعوت دادن مردم به سوي او صبر پيشه کند، و در اين مورد از خداوند ياري بجويد و بر خودش تکيه ننمايد. پس فرمود.(وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ ) و شکيبايي و بردباري پيشه کن و شکيبايي ات جز در پرتو لطف و ياري و توفيق خداوند ميسر نيست، و اوست که تو را بر بردباري نمودن ياري مي نمايد و ثابت قدم و استوار مي گرداند (وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ(  و چون آنها را دعوت دادي و دعوت تو را نپذيرفتند غمگين مشو، زيرا اندوهگين شدن چيزي را براي تو ببار نمي آورد. (وَلاَ تَكُ فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ ) و در برابر مکر و نيرنگي که مي ورزند تنگدل و ناراحت مباش، زيرا توطئه و مکرشان به خودشان بر مي گردد و تو از پرهيزگاران نيکوکار هستي. و بدون شک خداوند با ياري و توفيق استوار داشتن با پرهيزگاران و نيکوکاران است؛ و آنان کساني اند که از کفر و معاصي پرهيز نموده و عبادت خداي خود را به بهترين وجه انجام داده اند؛ او را طوري پرستش کرده اند که انگار وي را مي بيندن و اگر وي را نمي بينند، مي دانند که او آنان را مي بيند و با بندگان خدا نيز نيکي نموده و به هر طريق ممکن به آنان نفع رسانده اند.

از خداوند متعال مسئلت مي نماييم که ما را از زمرۀ پرهيزگاران و نيکوکاران فرار دهد.

تفسير سوره نحل تمام شد سپاس خداي را

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره