بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 1:
المر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَالَّذِيَ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ الف. لاكم. ميم. راء. اين آيات كتاب (قرآن) است، و آنچه كه از سوي پروردگارت به سوي تو نازل شده حق است، ولي بيشتر مردم ايمان نمي آورند.
خداوند متعال خبر مي دهد که اين قرآن نشانه ها و آياتي را دربردارد که بندگان را به تمام اصول و فروع دين راهنمايي مي نمايد. قرآن کتابي است که از سوي پروردگار نازل شده، و حق آشکار است، زيرا تمامي آنچه را که از آن خبر داده راست است و دستورات و نواهي آن مبتني بر عدل مي باشد و با دليل و حجت هاي قاطع مورد تاييد قرار گرفته است. پس هر کس به فراگرفتن و علوم آن روي بياورد از زمرۀ کساني خواهد بود که به حق اگاهي دارند، حقي که آگاهي يافتن از آن باعث مي شود تا آدمي به آنچه خداوند دوست دارد عمل نمايد.
(وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ) ولي بيشتر مردم از روي ناداني و اعراض و بي مبالاتي و يا از روي عناد و ستمگري به اين قرآن ايمان نمي آورند، پس بيشتر مردم از آن بهره مند نمي شوند، چون ايمان که باعث بهره بردن از آن است در دوران آنان وجود ندارد.
آيه ي 4-2:
اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ خداوند ذاتي است که آسمانها را بدون ستون هايي که آنها را ببينيد بر پا داشت، آن گاه بر عرش بلند و مرتفع گرديد، و خورشيد و ماه را رام کرد، هر يک تا زمان معين روان است، خداوند کار هستي را تدبير مي کند و او آيات را بيان مي دارد تا شما به لقاي پروردگارتان يقين حاصل کنيد.
وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ و او ذاتي است که زمين را گسترانيد و در آن کوهها و رودها قرار داد و از هر ميوه اي جفتي دوگانه آفريد، شب را بر روز مي پوشاند، بي گمان در اين (امور) نشانه هايي است براي آنان که مي انديشند.
وَفِي الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاء وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ و در روي زمين قطعه زمينهاي به هم پيوسته و باغهايي از درختان انگور و کشتزارها وجود دارد، و درختان خرماي هم ريشه و نا هم ريشه که با يک آب آبياري مي شوند، اما برخي را از لحاظ طعم بر برخي ديگر برتري مي دهيم، بي گمان در اين نشانه هايي است براي کساني که خرد مي ورزند.
خداوند متعال خبر مي دهد که او در آفرينش و تدبير امور جهان يگانه است و در شکوه و فرمانروايي يکتاست. پس تنها او معبود است و عبادت جز براي او شايسته نيست. بنابراين فرمود: (اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ) خداوند ذاتي است که آسمانها را با وجود بزرگي و گستردگي آنها با قدرت بيکران خويش بر پا داشت. (بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا) بدون اينکه زير آسمانها ستون وجود داشت باشد، زيرا اگر ستوني بود شما آن را مي ديديد. (ثُمَّ ) پس از اينکه خداوند آسمانها و زمين را آفريد، (اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ) بر عرش که بزرگترين آفريده ها است بلند و مرتفع گرديد، آن گونه که شايستۀ بزرگي اوست و آن طور که مناسب کمال او مي باشد.
(وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ) و خورشيد و ماه را در راستاي منافع بندگان و چهارپايان، و به منظور فراهم شدن ميوه هايشان رام کرد،( كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى) هر يک از خورشيد و ماه بر حسب تدبير خداوند توانا و دانا تا مشخص در گردش و حرکت منظم به سر مي برند، و آنها سست و خسته نمي شوند تا آن وقت که زمان مشخص فرا مي رسد، و آن زماني است که خداوند بساط جهان هستي را بر مي چيند و مردم را به جهان آخرت مي برد که سراي هميشگي است. پس در آن وقت خداوند آسمانها را درهم مي پيچد و زمين را دگرگون مي سازد . و خورشيد و ماه بي فروغ گشته و هر دو را در آتش مي اندازد تا کساني که خورشيد و ماه را مي پرستيدند بدانند که اين دو سزاوار عبادت نيستند و آن وقت به شدت حسرت مي خورند، و کافران به دروغگويي خود پي مي برند.
(يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ) خداوند کار هستي را تدبير مي نمايد و آيات را بيان مي دارد؛ هم جهان هستي را آفريده و هم به تشريع احکام مي پردازد. يعني خداوند بزرگ بر تخت پادشاهي بلند و مرتفع گرديد و امور جهان بالا و پائين را تدبير مي نمايد، پس مي آفريند و روزي مي دهد و عده اي را ثروتمند مي نمايد و برخي را فقير مي کند، و مقام گروهي را بالا مي برد، و کساني را ذليل مي کند و منزلت آنان را پايين مي آورد، و از لغزش چشم پوشي مي نمايد، مشکلات و سختي ها را دور مي کند و قضا و قدر خود را در اوقات مناسب جاري مي نمايد، قضا و قدري که از پيش به آن آگاهي دارد و قلمش بر انجام آن جاري شده است، و فرشتگان بزرگوار خود را براي تدبير آن چه که آنان را مامور اجراي آن گردانده است مي فرستد.
کتابهاي خود را بر پيامبران فرو مي فرستد و قوانين و نواهي و اوامري را که بندگان به آن نياز دارند بيان مي نمايد و آن را تا آخرين حد شرح و توضيح مي دهد. ( لَعَلَّكُم ) تا به سبب نشانه هاي آفاقي و آيات قرآني که برايتان فرستاده است، (بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ) به ملاقات پروردگارتان يقين حاصل کنيد. زياد بودن دليل و روشن و واضح بودن آن سبب حاصل شدن يقين در همه ي امور الهي مي شود، به خصوص در امور عقيدتي مهم، مانند رستاخيز و زنده شدن پس از مرگ و بيرون آمدن از قبرها.
مسلماً خداوند با حکمت است و مخلوقات را بيهوده نيافريده و آنها را رها نمي کند، پس همانطور که خداوند پيامبرانش را فرستاده و کتابهايش را نازل کرده است تا بندگان را امر و نهي کند، بايد آنها را به جهاني ببرد که در آنجا نيکوکارانش را پاداش و جزا دهد و بدکاران را به سبب کارهاي بدشان مجازات نمايد.
(وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ )و او ذاتي است که زمين را براي بندگان آفريده و آن را گسترادنيده و برکات فراواني در آن قرارداده و آن را براي زندگي آماده ساخته و منافع زيادي را براي بندگان در آن به وديعت نهاده است، ( وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ ) و در آن کوههاي بزرگي قرار داده تا مردم تکان نخورند و بر اثر لرزش زمين به اين سو و آن سو نروند، زيرا اگر کوهها نبودند ساکنان زمين بر اثر تکان و لرزه هاي شديدش به اين سو و آن سو مي افتادند، چون زمين بر امواج آب قرار دارد و ثبات و پابرجايي ندارد مگر به وسيله ي کوههاي بزرگ که خداوند آنها را ميخ زمين قرار داده است.
(وَأَنْهَارًا)و در زمين رودها و جويبارهايي قرار داد تا انسانها و چهارپايانشان و کشتزارها و ميوه ها را سيراب کند که در آن خير و برکت فراوان نهفته است . به همين منظور فرمود: (وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ ) و از هر ميوه اي که بندگان به آن نياز دارند دو نوع آفريده است. (يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ ) شب را بر روز مي پوشاند و با آمدن شب، جهان تاريک مي شود و هر حيواني در کاشانه و جايگاه خود آرام مي گيرد، و خستگي و رنج روز را از تن بيرون مي کند، و چون زمان خوابشان تمام شود روز را بر شب مي پوشاند و بار ديگر صبح مي شود و همۀ موجودات در پي منافع و کارهايشان پخش مي شوند.
(و من رحمته جعل لکم و النهار لتسکنوا فيه و لتبتغوا من فضله ولعلکم تشکرون)و از رحمت الهي اين است که شب و روز را برايتان قرار داده تا در شب آرام بگيريد و در روز از فضل الهي بجوييد، و تا سپاس گذاريد.
(إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ( قطعاً در اين امر نشانه هايي است دال بر قدرت و عظمت الهي براي قومي که مي انديشند و در آن تفکر مي نمايند، و به منظور کسب عبرت و پند گرفتن در آن مي نگرند، پس در مي يابند کسي که اين مجموعۀ عظيم را آفريده است و به تدبير امور آن مي پردازد و آن را مي گرداند خداوند است که جز او هيچ معبود به حقي وجود ندارد و او داناي پنهان و آشکار و بخشنده و مهربان است و بر هر کاري تواناست و فرازنه با حکمت است و بر آنچه آفريده، و بر دستوراتش ستايش مي شود، و او با برکت و بلند مرتبه است.
(وَ) از جمله نشانه هايي که بر کمال قدرت و شگفتي صنعت او دلالت مي نمايد اين است که (فِي الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاء وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الأُكُلِ) در زمين قطعه زمينهاي به هم پيوسته و باغهايي از درختان انگور و کشتزارها، و نيز درختان خرما و ديگر انواع درختان وجود دارد، و درختان خرماي هم ريشه، يعني چند درخت که ريشه هايشان يکي است، و درختان خرماي ناهم ريشه، به اين صورت که پآيه و ريشۀ هر درختي جدا است (همۀ اينها در روي زمين قرار دارند) و با يک آب آبياري مي شوند و در يک زمين مي رويند، اما از لحاظ رنگ و طعم و فايده و لذت برخي را بر برخي ديگر برتري داده است.
بنابراين زميني مرغوب را داريم که در آن گياه و علف زيادي مي رويد و درختان و کشتزارها در آن سبز مي شوند، و در کنار آن زميني وجود دارد که نه گياهي را مي روياند و نه آبي را فرو مي برد و در خود نگاه مي دارد. و زميني هست که آب را فرو مي برد اما علف در آن نمي رويد. و زميني هست که کشتزارها و درخت در آن سبز مي شود اما گياه و علف در آن نمي رويد، و ميوه اي هست که شيرين است و ميوه اي ديگر تلخ، ميوه اي ديگر هست ک نه شيرين و نه تلخ مي باشد. پس آيا اين تنوع و گوناگوني در خود اين چيزهاست؟ يا اينکه خداوند دانا و توانا آن را چنين تقدير نموده است؟
(إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) بي گمان در اين چيزها نشانه هايي است که براي کساني که خرد مي ورزند ، کساني که داراي عقلهايي هستند که آنان را هدايت و راهنمايي مي کند و به سوي رستگاري سوق مي دهد، به گونه اي که توصيه ها و دستورات و نواهي خداوند را مي فهمند. ولي کساني که روي مي گردانند و اهل حماقت و ناداني هستند در تاريکي هايشان سرگردان و در گمراهي خود سرگشته مي مانند و به سوي پروردگارشان راه نمي برند و هيچ سخني از سخنانش را نمي فهمند.
آيه ي 5:
وَإِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ الأَغْلاَلُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدونَ و اگر به شگفت مي آيي، شگفت انگيز سخن آنان است که مي گويند: «آيا هنگامي که خاک شديم آفرينش تازه اي پيدا مي کنيم؟» اينان کساني اند که به پرروردگارشان کفر ورزيدند و بندها و زنجيرها در گردنهايشان خواهد بود. اينان دوزخي اند و در آن جاودانه مي مانند.
احتمال دارد که معني (وَإِن تَعْجَبْ ) اين باشد که اگر تو از عظمت خداوند متعال و از کثرت دلايل توحيد به شگفت آمده اي، شگفت انگيز ت ر اين است که آنها رستاخيز و زنده شدن پس از مرگ را انکار و تکذيب کرده و مي گويند : (أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ) آيا هنگامي که خاک شديم (دوباره) آفرينش تازه اي پيدا مي کنيم؟ به گمان آنها غير ممکن و بسيار بعيد است پس از اينکه خاک شدند خداوند آنها را دوباره زنده گرداند. آنها ب خاطر ناداني و جهالت خود قدرت خالق و آفريننده را با توانايي و قدرت مخلوق مقايسه مي کردند. پس وقتي ديدند که مخلوق توانايي چنين کاري را ندارد و گمان بردند که کار در توان خدا هم نيست و فراموش کردند که خداوند آنها را نخستين بار آفريده است، و در حالي که چيزي نبودند.
نيز احتمال دارد که معني آيه چنين باشد اگر تو از سخن آنها و از اينکه زنده شدن پس از مرگ را دروغ مي انگارند به تعجب آمده اي، حق به جانب تو مي باشد زيرا کسي که نشان ها و آيات براي او توضيح داده شود و دلايل قاطعي را که بر زنده شدن پس ازمرگ دلالت مي نمايد مشاهده کند که شک و ترديد در آن راهي ندارد، سپس زنده شدن پس از مرگ را انکار کند و به حقيقت که سخن او بسيار تعجب برانگيز است.
اما چنين چيزي از کافران بعيد نيست، ( أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ) زيرا اينان کساني اند که به پروردگارشان کفر ورزيدند و يگانگي او را تکذيب کردند، که يگانگي او بيسار روشن و آشکار است. ( وَأُوْلَئِكَ الأَغْلاَلُ فِي أَعْنَاقِهِمْ ) و آنان بندها و زنجيره هايي در گردنشان دارند و از هدايت باز مي مانند، چرا که به ايمان فراخوانده شدند اما ايمان نياوردند، و هدايت بر آنها عرضه شد اما هدايت نشدند پس دلهايشان به سزاي اين که نخستين بار به آن ايمان نياوردند دگرگون شد. (وَأُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدونَ) و اينان اهل دوزخ اند و در آن جاودانه مي مانند و هرگز از آن بيرون نمي روند.
آيه ي 6:
وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ الْمَثُلاَتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِّلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ و پيش از خوبي، بدي و عذاب را با شتاب از تو مي خواهند، حال اينکه پيش از ايشان کيفرها (بر بي باوران) رفته است و پروردگارت نسبت به مردم با وجود ستمهايي که مي کنند آمرزنده است و پروردگارت سخت کيفر مي باشد.
خداوند متعال از جهالت کساني خبر مي دهد که پيامبرش را تکذيب مي کردند و به خدا شرک مي ورزيدند؛ آنان که اندرز داده شدند اما پند نپذيرفتند، و دلايل زيادي براي آنان اقامه شد اما تسليم نگرديدند، بلکه آشکارا انکار کردند و از گذشت و بردباري خداوند قهار و اينکه خداوند در دنيا آنان را به عذاب گرفتار ننمود چنين استنباط کردند که آنها بر حق هستند و با شتاب از پيامبر خواستند که هر چه زودتر عذاب را بياورد و گفتند: (اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علينا حجاره من السماء او ائتنا بعذاب اليم) بار خدايا! اگر اين حق از جانب توست ما را از آسمان سنگباران کن و يا عذابي دردناک بر ما بياور.
(وَ) حال آنکه، (قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ الْمَثُلاَتُ)کيفرها پيش از ايشان بر مردمان خدا نشناس رفته است. يعني عذاب خدا بر امت هاي تکذيب کننده فرود آمده است. آيا در احوال آنها نمي ايشند و جهالت خود را رها نمي کنند؟ (وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِّلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ) و پرودرگات با وجود ستمهايي که مردم مي کنند نسبت به آنها آمرزنده است. يعني مردم همواره از خير و احسان و نيکي و بخشش خداوند بهره مند هستند ولي پاسخ او را با شرک ورزيدن و نافرماني مي دهند، و آنها را فرمانش سرپيچي مي نمايند اما او آنان را به درگاهش فرا مي خواند. مرتکب جنايت و گناه مي شوند ولي آنها را از خير و احسان خويش محروم نمي کند، و اگر به سويش باز گردند پس او دوست آنها است چون توبه کنندگان را دوست مي دارد؛ آنهايي که مي خواهند خود را پاک دارند و اگر بندگان توبه نکنند خداوند طبيب آنهاست و آنان را به مصيبت هايي گرفتار مي نمايد تا آنها را از عيبها پاکيزه گرداند (قل يعباي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جمعيا انه، هو الغفور الرحيم).اي بندگاني که بر اثر ارتکاب گناه به خود ستم کرده ايد! از رحمت خدا نااميد نشويد، همانا خدا تمامي گناهکاران را عفو مي کند، زيرا او بس آمرزندۀ مهربان است.
( وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ) پروردگارت سخت کيفر است. يعني کسي را که همواره بر گناه پافشاري نمايد و از توبه کردن و طلب آمرزش و پناه بردن به خداوند توانا و آمرزنده، سرباز زند سخت کيفر مي دهد . پس بندگان بايد از کيفر او پرهيز کنند زيرا عذاب خداوند دردناک و سخت است.
آيه ي 7:
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ و کافران مي گويند: (چرا نشانه اي از سوي پروردگارت بر او فرستاده نشده است؟) . تو تنها بيم دهنده هستي و هر قومي راهنمايي دارد.
کافران که معجزات و نشانه هايي را که خود تعيين مي کردند به محمد پيشنهاد نموده و مي گفتند: (لَوْلآ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ) چرا نشانه اي از سوي پروردگارش بر او فرستاده نشده است؟ و اين سخن را عذري براي نپذيرفتن پيام پيامبر قرار مي دادند، حال آنکه پيامبر فقط بيم دهنده است و هيچ کاري در دست او نيست، بلکه خداوند است که معجزه و نشانه ها را فرو مي فرستد، و پيامبر را با نشانه ها و دلايلي تاييد مي نمايد که بر خردمندان پوشيده نيست، و کسي که در پي حق باشد با اين دلايل راه مي يابد و هدايت مي شود. ماما کافري که از روي ستمگري و ناداني نشانه ها يي را از خدا درخواست مي کند، اين عمل او دروغ و تهمت است، زيرا به هيچ نشانه اي ايمان نمي آورد، و هيچگاه فرمان نمي برد، چون دليل نياوردنش اين نيست که چيزي وجود ندارد که او را بر درستي ايمان راهنمايي کند، بلکه امتناع ورزيدن او از ايمان آوردن به خاطر پيروي از هواي نفس و اميال و خواسته هايش مي باشد.
(وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) و هر قومي راهنمايي دارد . يعني هر قومي دعوت دهنده اي از پيامبران و پيروانش دارد که آنها را به سوي هدايت فرام مي خواند، واين دعوتگران دلايلي همراه دارند که بر صحت دين و هدايتي که با آنهاست دلالت مي نمايد.
آيه ي 11-8:
اللّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِيضُ الأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ خداوند مي داند که هر جاندار ماده چه چيزي را حمل مي کند و آنچه را که رحمها مي کاهند و مي افزايند، و هر چيزي در نزد او به اندازه است.
عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ به پنهان و پيدا داناست و بزرگوار و والاست
سَوَاء مِّنكُم مَّنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ کسي از شما که سخن را پنهان مي دارد و کسي که آن را آشکار مي سازد و آنکه در شب نهان است و کسي که در روز داخل مخفيگاه خويش است يکسان مي باشند.
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ براي وي فرشتگاني است که پياپي از روبرو و پشت سر به فرمان خدا از او مراقبت مي نمايند، خداوند احول هيچ قومي را دگرگون نمي سازد مگر اينکه آنان احول خود را تغيير دهند و هنگامي که خدا بخواهد بلائي به قومي برساند هيچ کس نمي تواند آن را بر گرداند و آنان جز او هيچ کار سازي ندارند.
خداوند متعال از دانش و آگاهي فراگير خويش و گستردگي آگاهي و اطلاع خود و احاطه اش بر هر چيزي خبر داده و مي فرمايد: (اللّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى) خداوند مي داند که هر مادينه اي از انسان و غيره چه چيزي را حمل مي کند، (وَمَا تَغِيضُ الأَرْحَامُ) و آنچه را که رحمها مي کاهند، يعني آنچه که در آن ناقص مي شود به اين صورت که يا حمل از بين مي رود و يا دچار نقص مي گردد، (وَمَا تَزْدَادُ) و آنچه که رحم ها مي افزايند، و جنيني که در آن است بزرگ مي شود.( وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ) و هر چيزي در نزد او به اندازه است و از آن اندازه پس و پيش نمي شود، و از آن اندازه اضافه و کم نمي گردد، مگر به همان اندازه اي که حکمت و علم او اقتضا نمايد. پس خداوند (عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ) به پنهان و پيدا است و داراي ذات و اسماء و صفات بزرگي است، ذات و قدرت و مهر او والاتر و بالاتر از همۀ آفريده ها يش مي باشد. (سَوَاء مِّنكُم مَّنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ) براي علم و سمع و بصر وي يکسان است کسي از شما که سخن را پنهان دارد و کسي که آن را آشکار مي سازد و آنکه در شب نهان است و در مکانهاي پنهان مستقر است و کسي که در روز وارد مخفي گاه خود از قبيل خانه يا غار يا امثال آن شود، و هيچ چيز از ديد و علم و شنوايي خداوند پنهان نمي ماند.
(لَهُ مُعَقِّبَاتٌ ) و پياپي از روبرو و پشت سر به فرمان خدا از او مراقبت مي نمايند، يعني جسم و روح او را از هر آسيبي محافظت مي نمايند و اعمال او را ثبت و ضبط مي کنند و آن فرشتگان همواره همراه انسان هستند.
پس همانگونه که علم خداوند انسان را احاطه نموده است خداوند اين محافظات را بر بندگان قرار داده است به صورتي که حالات و کارهاي انسان پوشيده نمي ماند و هيچ چيز از آن فراموش نمي شود. (إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ همانا خداوند نعمت و احسان و زندگي و راحتي هيچ قومي را تغيير نمي دهد، (حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ) مگر اينکه آنان احول خود را تغيير بدهند، به اين صورت که از دايرۀ ايمان بيرون آمده و به کفر روي بياورند، و از طاعت به معصيت و يا از شکر گزاري نعمت هاي خدا به ناسپاسي و مغرور شدن بگرايند، پس آنگاه خداوند آن نعمت ها را از دستشان مي گيرد.
و همچنين هرگاه بندگان حالت گناه ورزي را که بدان مبتلا هستند تغيير دهند و به اطاعت خدا روي بياورند، خداوند حالت ناگواري را که در آن به سر مي برند دگرگون مي سازد و شقاوت آنها را به نيکي و شادي و رحمت مبدل مي نمايد.
(وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا) و هنگامي که خدا بخواهد عذاب و سختي را به قومي برساند حتماً ارادۀ الهي در رابطه با آنها محقق مي شود، ( فَلاَ مَرَدَّ لَهُ) زيرا هيچ چيز و هيچ کس نمي تواند آن را بر گرداند ( وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ) و جز او هيچ کار سازي ندارند که امر پسنديده و دوست داشتني را برايشان بياورند و امور ناگوار را از آنها دور نمايد. پس بايد از قرار گرفتن در دايرۀ آنچه که خدا نمي پسندد بپرهيزند تا مبادا عذابي بر آنها بيايد که از قوم گناهکار برگردانده نمي شود.
آيه ي 13-12:
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنْشِىءُ السَّحَابَ الثِّقَالَ او کسي است که برق (آسمان) را به شما مي نماياند که هم باعث بيم و هم مايۀ اميد شم مي گردد، و نيز ابرهاي سنگين بار را پديد مي آورد.
وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاء وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ و رعد به ستايش او و فرشتگان نيز از ترسش تسبيح مي کنند، و صاعقه ها را مي فرستد و هر کس را که بخواهد بدان ها گرفتار مي کند در حالي که آنان دربارۀ خدا به مجادله مي پردازند، او بس قدرتمند است.
خداوند متعال مي فرمايد: (هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا) او ذاتي است که رعد و برق آسمان را به شما نشان مي دهد که هم باعث بيم و هم مايۀ اميد شما مي گردد، يعني با ديدن آذرخش آسمان ترس از فرود صاعقه و انواع آفات بر ميوه ها و نباتات مردم را فرا مي گيرد، و نيز از طرفي آذرخش آسمان مايۀ اميد و خير و فايده هم مي باشد.
(وَيُنْشِىءُ السَّحَابَ الثِّقَالَ) و ابرهاي سنگين بار را که باران فراوان دربر دارند و سبب بهره مند شدن بندگان و شهرها مي شود پديد مي آورد. (وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ ) و رعد ستايش او او را به جاي آورده و او را به پاکي مي ستايد. و آن صدايي است که از ابرها شنيده مي شود و بندگان را آشفته مي نمايد، پس رعد در مقابل پروردگارش فروتن و فرمانبردار است و زبان به ستايش و پاکي اش مي گشايد. (وَالْمَلاَئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ) و فرشتگان نيز از بيمش پاکي او را بيان مي کنند. يعني فرشتگان در برابر خداوند فروتن هستند و از قدرت الهي مي ترسند. (وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ) و صاعقه ها را مي فرستد و آن آتشي است که از ابرها بيرون مي جهد، (فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاء)و هر کس از بندگانش را بر حسب مشيت خويش بدان گرفتار مي کند. (وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ ) و آنان دربارۀ خدا به مجادله مي پردازند، او بس قدرتمند است ؛ هر چه بخواهد مي کند و هيچ چيز نمي تواند از قدرت او سرپيچي نمايد وهيچ فرار کننده اي از دست او در نمي رود.
و تنها اوست که براي بندگانش باران و ابر را مي فرستد که روزيهايشان در آن نهفته است، و اوست که به تدبير امور مي پردازد. و آفريده هاي بزرگ که بندگان از آن به هراس مي افتند در برابر او فروتن بوده و سر تسليم فرود مي آورند، وا و قدرتمند و داراي توانايي زياد است، پس همو سزاوار است که پرستش شود و شريکي برايش قرار داده نشود، بنابراين فرمود:
آيه ي 14:
لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ يَسْتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيْءٍ إِلاَّ كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاء لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ خداست که شايستۀ عبادت و دعاست و کساني را که به جاي او به فرياد مي خوانند به هيچ وجه دعايشان را اجابت نمي نمايند، مگر مانند کسي که دستهايش را به سوي آب بگشايد تا به دهانش برسد ولي هرگز آب به دهانش نخواهد رسيد، و دعاي کافران جز در گمراهي نيست.
(لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ ) دعوت حق تنها از آن خداست، و آن عبارت است از: انجام دادن عبادت براي او؛ خدايي که هيچ شريکي ندارد، واينکه دعاي عبادت و دعاي مسالت خالصانه راي او صورت پذيرد. (يعني ستايش و تمجيد ، و طلب و مسالت فقط از او بعمل مي آيد) و خداوند سزاوار هر دو نوع دعا مي باشد، و شايستۀ ترس و اميد و محبت و علاقه و بيم است. و شايسته است که انسان به سوي او باز گردد، زيرا تنها الوهيت او حق است، و الوهيت ديگران باطل مي باشد.
(وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ) و کساني که به جاي او بت ها و انبازهايي را که شريک خدا کرده اند به فرياد مي خوانند، و آنها را پرستش مي کنند، (لاَ يَسْتَجِيبُونَ لَهُم) به هيچ وجه آنها را اجابت نمي کنند و کمترين نيازي از نيازهايشان را از کارهاي دنيا و امور آخرت بر آورده نمي نمايند. (إِلاَّ كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاء ) مگر مانند کسي که هر دو دستش را به سوي آب دراز کرده است و به خاطر دوري آب دستهايش به آن نمي رسد، (لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ ) تا با گشودن دستهايش آب به به دهانش برسد، زيرا او تنشه است و از شدت تشنگي مي خواهد با دستش آب را بگيرد، آبي که امکان ندارد به آن برسد. همين طور کافران که همواره خدايان ديگري را به فرياد مي خوانند به هيچ وجه آنها را اجابت نخواهند کرد و کمترين نيازي از نيازهايشان را برآورده نخواهند ساخت، و در اوقاتي که آنها به شدت به آن معبودان نياز دارند به آنها سودي نمي بخشند، چون آنها خود نيازمند هستند، و آن معبودان به اندازه ذره اي در آسمانها و زمين اختياري ندارند و آنها هيچ مشارکتي در آن ندارند و هيچ يک از آنها پشتيبان و ياور خدا نيست. (وَمَا دُعَاء الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ) و دعاي کافران جز گمراهي نيست، چون آنچه که به جاي خدا مي خوانند باطل است، پس عبادت و دعايشان نيز باطل مي باشد، زيرا با باطل گشتن هدف و مقصود، وسيله نيز باطل مي گردد. و از آنجا که خداوند پادشاه و فرمانرواي به حق و آشکار است پرستش و عبادت او نيز حق است، و کسي که او را پرستش مي نمايد در دنيا و آ[رت سود مي بيند.
و تشنه کردن دعايي که کافران و مشرکان از غير خدا بعمل مي آورند به کسي که دستهايش را به سوي آب دراز مي کند تا آب به دهانش برسد از بهترين مثالها است. زيرا اين، تشبيه دادن به کار غير ممکن است ، پس همانگونه که اين کار ممکن نيست آنچه که بدان تشبيه شده است نيز محال و غير ممکن است. و منوط کردن چيزي به امري محال و غير ممکن به بهترين و رساترين صورت بيانگر محال بودن آن مي باشد، همان طور که خداوند متعال فرموده است: (ان الذين کذبوا بايئنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم ابواب اسماء و لا يدخلوا الجنه حتي يلج الجمل في سم الخياط) بي گمان کساني که آيات ما را تکذيب کردند و در مقابل آن تکبر ورزيدند دروازه هاي آسمان براي آنها گشوده نمي شود و به بهشت وارد نمي گردند مگر اينکه شتر از سوراخ سوزن عبور کند.
آيه ي 15:
وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ و آنچه که در آسمانها و زمين است خواسته و ناخواسته براي خدا سجده مي کنند، و همچنين سآيه هايشان صبحگاهان و شامگاهان براي خدا سجده مي کنند.
همۀ آنچه که آسمانها و زمين در بردارند در مقابل پروردگارشان فروتن اند و از روي اختيار يا اجبار براي او سجده مي برند، پس سجده و فروتني از روي اختيار از سوي مومنان است، و کرنش و سجدۀ از روي اکراه از سوي کسي است که از پرستش پروردگارش سرباز مي زند، در حالي که سرشتش او را در اين کار تکذيب مي نمايد. (وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ) و سآيه هاي مخلوقات در اول روز و [ر روز براي خدا سجده مي برند و سجدۀ هر چيزي بر حسب حالت آن است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: (و ان من شي الا يسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبيحهم) و هر چيزي حمد و تسبيح خداوند را به جاي مي آورد اما شما آن تسبيح را نمي فهميد.
آيه ي 16:
قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ بگو: «چه کسي پروردگار آسمانها و زمين است؟» در (پاسخ آنان) ، بگو: «الله» بگو: «آيا جز خدا دوستاني گرفته اند که براي خودشان سود وز ياني ندارند؟ »بگو: «آيا کور و بينا برابرند؟ آيا تاريکي ها و روشني برابرند؟ » آيا شريکاني براي خدا قائل مي شوند که همچون آفريدگان او (چيزي را) آفريده باشند و آنگاه کار آفرينش بر آنها متشبه شده باشد؟ » بگو: «خداوند آفرينندۀ همه چيز و يگانه ي قهار است».
پس وقتي که تمامي مخلوقات خواه ناخواه براي پروردگارشان سجده مي نمايند، او معبود راستين است و معبود شايسته و به حق است و الوهيت ديگر چيزها باطل مي باشد. بنابراين باطل بودن آن را بيان کرد و بر بطلان آن دليل آورد و فرمود: به کساني که بت ها و همتاياني را شريک خدا مي سازند و آنها را مانند خدا دوست مي دارند و انواع تقرب و عبادت ها را براي آنان انجام مي دهند: بگو : آيا عقلهايتان را از دست داده ايد که دوستاني را به خدايي گرفته ايد و با پرستش آنها به آنان ابراز عشق و علاقه مي کنيد، در صورتي که آنها شايسته ي عبادت نيستند؟ زيرا آنها (لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا ) براي خودشان سود وز ياني ندارند اما شما آنها را به دوستي برگرفته ايد و ولايت و دوستي کسي را ترک مي کنيد که داراي نامها و صفات کامل است، و مالک مردگان و زندگاني مي باشد، و آفرينش تدبير و سود و زيان بدست اوست، در حا لي که پرستش خداوند يگانه و عبادت کساني که شريک او مي سازيد برابر نيست. همچنانکه کور و بينا برابر نيستند ، و تاريکي ها و روشني هم برابر نمي باشند؟
و اگر آنها دچار شک و اشتباه شدند و براي او شريکاني قرار دادند و گمان بردند چيزهايي که آنها شريک خدا مي سازند مانند او مي آفرينند و کار انجام مي دهند، پس اين التباس و اشتباه را با دليل و برهاني که بر يگانگي خداوند دلالت مي نمايد برطرف کن و به آنها بگو: (اللّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ) خداوند آفرينندۀ هر چيزي است، پس محال است که چيزي خود به خود آفريده شده باشد .و نيز غير ممکن است که بدون آفريننده به وجود آمده باشد، پس مشخص شد که هر چيزي آفريننده و خدايي دارد که در آفرينش شريکي ندارد و يگانه تواناست. و يگاني و توانمندي را جز خداوند نشايد، و بالاتر از هر مخلوق توانمندي مخلوقي قويتر و توانمندتر وجود دارد و اين سلسله همچنان تداوم مي يابد تا به خداوند يگانه و توانمند مي رسد. پس توانمندي و يگانگي همزاد يکديگرند و هر دو ويژه ي خداوند يگانه هستند. پس با دليل عقلي روشن شد که آنچه به جاي خدا خوانده مي شود کوچکترين پيزي از آفريدن مخلوقاتي در دست او نيست، بنابراين پرستش آن باطل مي باشد.
آيه ي 17:
أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاء حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ خداوند از آسمان آب فرو فرستاد و رودخانه هايي به اندازۀ گنجايش خويش روان گشت، سيل کف بلندي با خود برداشت. همچنين آنچه از طلا و نقره و غيره که جهت تهيه ي زينت آلات روي آتش ذوب مي نمايند (از آن نيز کفي بالا مي آيد)، خداوند بدينسان حق و باطل را بيان مي کند، اما کف از ميان مي رود و اما آنچه به مردم سود مي بخشد در زمين ماندگار مي گردد، خداوند بدينسان مثلها را بيان مي کند.
خداوند هدايتي را که توسط پيامبر براي زنده کردن دلها و ارواح فرو فرستاده است به آبي تشبيه مي کند که مايۀ حيات اجسام است، و فايدۀ فراگير و زيادي که د رهدايت وجود دارد و بندگان به آن نيازمندند را به سود و فايده ي فراگيري که در باران است تشبيه مي کند . و تفاوت دلهايي که هدايت را مي پذيرند به دره هايي تشبيه کرده که رودها در آن روانند، پس برخي از رودخانه ها بزرگ بوده و آب زيادي در خود جاي مي دهند، همچنانکه دلهايي بزرگ وجود دارند که دانش فراواني را در خود جاي مي دهند، و رودخانه اي داريم که آب کمي در آن جاري است، مانند دلي کوچک که دانش کمي در خود جاي مي دهد.
و شهوات و شبهات دلها را به هنگام تعامل با حق به کفي تشبيه مي کند که بر بالاي آب قرار مي گيرد، و يا به کفي تشبيه مي کند که به هنگام ذوب کردن زيور آلات و پالايش و گداختن و قالب گيري بر بالاي آن قرار مي گيرد، کف همواره بر بالاي آب قرار دارد و آن را مکدر مي نمايد تا اينکه از بين مي رود و آب صاف و زلال و زيور آلاتي که به مردم فايده مي رساند، باقي مي ماند. قلب نيز همواره شبهات و شهوات را ناپسند مي داند و با دلايل راستين و اراده اي قاطع با آن مبارزه مي نمايد تا اينکه از بين رفته و نابود مي شود، و قلب پالايش يافته و صاف شده و آنچه که به مردم فايده يم رساند از قبيل دانستن حق و ترجيح دادن آن و علاقه مند بودن به آن باقي مي ماند. پس باطل از بين مي رود و حق آن را نابود مي گرداند (ان البطل کان زهوقا) همانا باطل رفتني و نابود شدني است. (كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ) خداوند اين چنين مثالها را بيان مي نمايد تا حق از باطل روشن شود و هدايت از گمراهي مشخص گردد.
آيه ي 18:
لِلَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُواْ لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْاْ بِهِ أُوْلَـئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ کساني که دعوت پروردگارشان را اجابت مي کنند سرانجام نيک دارند، و کساني که دعوت پروردگار خود را اجابت نمي کنند اگر همۀ آنچه که در زمين است و مانند آن همراه دشته باشند قطعاً همگي را بلاگردان خود مي کنند، آنان حساب بدي دارند و جايگاهشان دوزخ است و چه بد جايگاهي است!
وقتي خداوند حق را از باطل مشخص نمود، بيان کرد که مردم دو گروه هستند: گروهي دعوت پروردگارشان را اجابت مي نمايند، پس به ذکر ثواب پروردگار براي آنان پرداخت، و گروهي نيز از پذيرش دعوت خدا امتناع مي ورزند، و به بيان کيفرش در رابطه با آنان پرداخت و فرمود: (لِلَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِرَبِّهِمُ ) کساني که دعوت پروردگارشان را اجابت مي کنند، يعني دلهايشان براي علم و ايمان منقاد گرديد و اعضا و جوارحشان تسليم امر و نهي پروردگارشان از آنها خواسته شد، و مطابق آنچه که پروردگارشان از آنها خواسته است عمل نمودند، پس براي آنها (الْحُسْنَى ) حالت نيکو و پاداش نيک است و آنان داراي بزرگترين صفات و برترين فضايل هستند و پاداش دنيا و آخرت را در مي يابند، پاداشي که هيچ چشمي تاکنون مانند آنرا نديده و هيچ گوشي (اخبار آن را) نشنيده و به دل هيچ انساني خطور نکرده است.
(وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُواْ لَهُ) و کساني که دعوت خدا را بعد از مثالهايي که برايشان آورده شده و حقي که برايشان بيان گرديد، نپذيرفتند داراي حالتي بد خاهند بود، (لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا)و اگر همۀ آنچه که در زمين است از قبيل طلا، نقره و غيره ، داشته باشند، (وَمِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْاْ بِهِ) و نيز مانند آن را داشته باشند، براي رهايي از عذاب روز قيامت خواهند پرداخت ولي از آنها پذيرفته نمي شود. آنها چگونه مي توانند اين اندازه را داشته باشندو آن را از کجا خواهند آورد؟ (أُوْلَـئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ)آنان حساب بدي دارند، و آن حسابي است که در مقابل همۀ کارهاي زشتي که در گذشته انجام داده اند، و آنچه از حقوق خدا که بندگان ضايع کرده اند نوشته شده و از آنها حساب گرفته مي شود، و مي گويند: (يويلتنا مال هذا الکتب لا يعادر صغيره و لا کبيره الا احصيها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا يظلم ربک احدا) اي واي بر ما! اين کتاب (= نامه ي اعمال) را چه شده که هيچ گناه کوچک و بزرگي را نگذاشته مگر اينکه آن را بر شمرده است! و آنچه را که کرده اند حاضر مي يابند و پروردگارت بر هيچ کس ستم نمي کند.
(وَ) و بعد از اينکه عذاب سخت و بد چشيدند، (مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ)جايگاهشان دوزخ است که در آنجا هر عذاي از قبيل گرسنگي شديد و تشنگي دردناک و آتش داغ و سوزان و درخت زقوم و ضريع (گياه خوارداري که شبرق نايمده مي شود و خوراک جهنميان است) و همه ي انواع عذابي که خداوند بيان کرده است وجود دارد (وَبِئْسَ الْمِهَادُ) و (دوزخ) بد جايگاهي است
آيه ي 24-19:
أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ آيا کسي که مي داند آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسي که او کور است؟ همانا فقط خردمندان پند مي پذيرند.
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ يِنقُضُونَ الْمِيثَاقَ کساني که به عهد خداوند وفا مي نمايند و پيمان را نمي شکنند.
وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ و کساني که آنچه را خداوند به پيوسته نگاه داشتن آن امر فرموده پيوسته نگاه مي دارند و از پروردگارشان بيمناک هستند و از محاسبۀ بد مي ترسند.
وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ و کساني که به خاطر پروردگارشان بردباري کردند و نماز را بر پا داشتند و از آنچه که به آنها روزي داديم به صورت پنهان و اشکار بخشيدند و خرج کردند، و بدي را به نيکي دفع مي کنند اينان هستند که پاداش نيک آن سراي از آن ايشان است.
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالمَلاَئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ باغهاي بهشت که جاي ماندگاري است، آنان همراه پدران و فزندان و همسران شايستۀ خود بدان جا وارد مي شوند و فرشتگان از هر دري بر آنان وارد مي شوند.
سَلاَمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (به آنان مي گويند:) سلام بر شما باد به سبب صبر و شيکبايي که داشتيد، پس آن سرا چه نيکو است!
خداوند ميان کساني که علم دارند و بدان عمل مي نمايند و کساني که علم دارند اما بدان عمل نمي کنند و يا اصلاً علم و دانشي ندارند فرق گداشته و مي فرمايد: (أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ) آيا کسي که مي داند آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده حق است و آن را فهميده و به آن عمل مي نمايد، (كَمَنْ هُوَ أَعْمَى) ، مانند کسي که او کور است و حق را نمي شناسد و به آن عمل نمي کند؟ پس اين دو فرد زمين تا آسمان با هم فرق دارند، و شايسته است که بنده بينديشد و دريابد که حالت کدام يک از دو گروه بهتر و سرانجام کدام يک خوبتر است، و آن گاه راه وي را برگزيند و به دنبال آن گروه حرکت نمايد. ولي هر کس به سود و زيان خودش نمي انديشد.
(إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ) بلکه فقط خردمندان و کساني که داراي عقلها و آراي کامل هستند، مي انديشند؛ آنان که مغز و هستۀ جهان و برگزيدگان فرزندان آدم مي باشند.
اگر بپرسي که آنان داراي چه صفاتي مي باشند و چگونه کساني هستند، زيباتر از آنچه که خداوند در توصيف آنان بيان داشته است نخواهي يافت، آنجا که فرموده است:
(الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ) آنان که به عهد خدا وفا مي نمايند، و به عهد و پيماني که خداوند از آنها گرفته و آنان را متعهد نموده است که حقوق الهي را به طور کامل انجام دهند، وفا مي کنند پس وفاي به عهد مقتضي آن است که عهد را به طور کامل ادا کرد و در آن خير خواهي نمود. ( وَ) و کمال وفاداري آنان اين است که، (لاَ يِنقُضُونَ الْمِيثَاقَ ) پيمان را نمي شکنند. يعني پيماني را که با خدا بسته اند نمي شکنند. پس همۀ پيمانها و عهدها و سوگندها و نذرهايي که بندگان مي بندند در اين داخل است. بنابراين بنده از خردمندان و کساني که داراي پاداش بزرگ هستند نخواهد بود مگر اينکه اين پيمانها را به طور کامل ادا کند و آنها را نشکند، و نيز به طور ناقص آنها را انجام ندهد.
(وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ ) و کساني که آنچه خداوند به پيوستن داشتن آن فرمان داده است پيوسته مي دارند. اين حکم عام است و همۀ آنچه را که خداوند به پيوسته داشتن آن امر کرده است از قبيل ايمان به خدا و رسولش و محبت خدا و پيامبرش، و پرستش خداي يگانه، و اطاعت از پيامبر را دربر مي گيرد، و با رفتار و کردار نيک با پدران و مادرانشان پيوند نيک را برقرار مي دارند و از فرمان آنها سرپيچي نمي کنند، و با رفتار و گفتار نيک، پيوند خويشاوندي را برقرار مي دارند.
و با اداي حقوق ديني و دنيوي همسران و همراهان و بردگان، به طور کامل پيوند نيک را با آنان برقرار مي دارند.
و چيزي که سبب مي شود بنده چنين عمل کند و دستورات خداوند را انجام دهد، ترس از خدا و روز قيامت است. بنابراين فرمود: (وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ) و از پروردگارشان مي ترسند و ترس از خداوند و ترس از روز قيامت و اين که براي حساب و کتاب پيش وي حاضر مي شوند آنها را از ارتکاب گناه، و انجام ندادن چيزي که خداوند به آن دستور داده است باز مي دارد، چون آنها از عذاب الهي مي ترسند و به پاداش او اميدوارند.
(وَالَّذِينَ صَبَرُواْ) و کساني که بر اطاعت و فرمانبرداري از دستورات خدا و دوري کردن از آنچه پروردگار متعال از آن نهي فرموده است شکيبايي مي ورزند . و يا در هنگام مصيبت و بلا بردبارند، و اين صبر و شيکبايي (ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ) براي خشنودي و رضاي پروردگارشان است، نه براي ديگر اهداف و اغراض فاسد.
و چنانچه بنده خودش را کنترل نمايد و براي خشنودي پروردگارش و به اميد نزديک شدن به او و بهره مند شدن از پاداش وي بردباري نمايد برايش سودمند است ، و اين صبر از ويژگيهاي اهل ايمان است و چنانچه هدف از آن کسب شهرت باشد، در حقيقت اين کار ستودني نيست زيرا چنين صبري از انسان عابد و انسان فاسق و مومن و کافر بر مي آيد.
(وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ ) و نماز را بر پا داشتند يعني آن را همراه با تمام ارکان و شرايط و آنچه که نماز در ظاهر و باطن تکميل مي نمايد انجام دادند. (وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً ) و از آنچه که به آنها روزي داده ايم در پنهان و آشکار بخشيدند. نفقات واجب از قبيل زکات و کفاره ها، و نفقات مستحب در اين بخشش و اتفاق داخل مي باشند و آنها هر جا نياز به انفاق باشد به صورت پنهان و آشکار انفاق مي نمايند.
(وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ) و بدي را با نيکي دفع مي کنند. يعني هر کس با گفتار و يا کردار نسبت به آنها بدي نمايد با او مقابله به مثل نکرده و همان کار را با او انجام نمي دهند، بلکه با او نيکي مي نمايند.
پس هر کس از دادن و بخشيدن به آنها دريغ بورزد آنان به او مي بخشند، و هر کس بدانها ستم روا بدارد، عفوش مي کنند،و هر کس پيوند خويشاوندي را با آنها قطع نمايد پيوند خيوشاوندي را با او برقرار مي دارند، و هر کس که با آنان بدي کند با وي نيکي مي کنند. پس با کسي که با آنان بدي نمي کند چگونه رفتار خواهند کرد!( أُوْلَئِكَ) کساني که داراي اين صفتهاي بزرگ و فضيلت ها ي زيبا هستند، (لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ) پاداش نيک آن سرارا دارند و پاداش نيک را چنين تفسير نمود: (جَنَّاتُ عَدْنٍ ) باغهاي بهشت که جاي ماندگاري است و از آن دور نمي شوند و نمي خواهند به جاي ديگري برده شوند، زيرا به خاطر نعمت هاي فراوني که بهشت دربر دارد و شادي اي که در آنجا هست، همۀ خواسته ها و اهداف آدمي در آن برآورده مي شود، به گونه اي که آنها بالاتر از آن چيزي را نمي بينند. و از جمله چيزهايي که نعمت و شادي انها را کامل مي کند اين است که، (يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ) همراه با پدران و فرزندان و همسران صالح و شايستۀ خود بدانجا وارد مي شوند. و دوستان و ياران نيز از زمرۀ همسران و فرزندان به شمار مي روند.
( وَالمَلاَئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ( درودتان باد و سلام خدا بر شما باد. و اين کلام بيانگر دور شدن آنان از هر امر ناپسندي است و مستلزم حصول هر امر پسنديده و دوست داشتني براي آنان است .
(بِمَا صَبَرْتُمْ) به سبب شکيبايي تان، و صبور بودني که شما را به اين منازل عالي و باغهاي گرانبها رسانديم. ( فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ) پس جزاي آنان سراچۀ نيک است.
بنابراين شايسته است کسي که خير خواه خودش مي باشد و براي خويشتن ارزش قايل است با نفس خود مبارزه و جهاد نمايند تا از صفات خردمندان برخوردار شود و از نعمتهاي آن جهان بهره مند گردد، نعمتهايي که شادي بخش ارواح است و همه ي لذات و شاديها را دربر مي گيرد. پس آدمي بايد براي رسيدن به چنين چيزي بکوشد و دراين زمينه با ديگران به رقابت بپردازد.
آيه ي 25:
وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ و آنان که پيمان خدا را پس از بستن آن مي شکنند، و پيوندي را مي گسلند که خداوند به حفظ آن دستور داده است، و در زمين فساد مي کنند، لعنت و نفرين بهرۀ ايشان است و سختي آن سراي را (نيز) دارند.
وقتي خداوند حالت اهل بهشت را بيان نمود، بيان داشت که اهل جهنم بر عکس بهشتيان مي باشند، پس در مورد اهل جهنم فرمود: (وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ ) و آنان که پيمان خدا را پس از بستن آن مي شکنند. يعني بعد از اينکه خداوند پيمانش را به وسيلۀ پيامبرانش بر آنان محکم نمود آنها منقاد نشدند و تسليم نگشتند، بلکه با روي گرداني و پيمان شکني با آن برخورد کردند.
(وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ) و پيوندي را مي گسلند که خداوند به حفظ و نگاه داشتن آن دستور داده است؛ پس رابطۀ خود و پروردگارشان را با ايمان آوردند و انجام عمل صالح نگه نداشته و پيوند خويشاوندي را گسستند، و حقوق آنان را به جاي نياوردند؛ بلکه با کفر و زيدن و انجام گناهان و بازداشتن مردم از راه خدا و کج نشان دادن دين او، در زمين فساد و تباهي کردند.
(أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ ) اينان نفرين بهرۀ ايشان است. يعني دوري از رحمت خدا و مذمت و نکوهش از جانب وي و فرشتگان و بندگان مومن بهرۀ ايشان است. (وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ) و بدي و سختي آن سراي را نيز دارند. و آن جهنم و عذابهاي دردناک آن است.
آيه ي 26:
اللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاء وَيَقَدِرُ وَفَرِحُواْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ خداوند روزي را براي هر کس که بخواهد فراغ و فراوان مي گرداند و آن را براي هر کس که بخواهد تنگ و کم قرارمي دهد و آنها به زندگي دنيا شاد و خشنودند در حالي که زندگي دنيا در برابر آخرت کالاي ناچيزي بيش نيست.
يعني فقط خداوند است که روزي را براي هر کس بخواهد فراخ و فراوان مي گرداند و آن را براي هر کس که بخواهد تنگ مي دارد. (وَفَرِحُواْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا) و کافران به زندگي دنيا شاد و خشنودند؛ خشنوديي که باعث شده تا به زندگي دنيا بچسبند و از آخرت غافل نشوند و اين به سبب نقصان عقلشان است (وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ) و زندگي دنيا در برابر آخرت چيز اندکي است و مدت کمي از آن بهره مند مي شوند، چرا که عاقبت از خانواده و يارانشان جدا مي شوند و عذاب دراز مدتي را پيش روي خواهند داشت.
آيه ي 29-27:
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ و کافران مي گويند: «چرا بر او نشانه اي از جانب پروردگارش فرو فرستاده نشده است؟ » بگو: «خداوند هر کس را بخواهد گمراه مي کند و هر کس را که توبه کند و سوي خودش هدايت مي نمايد» .
الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آن کساني که ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرامش پيدا مي کند، بدانيد که دلها با نام خدا آرام مي گيرند.
الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ آنان که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند خوشا به حال ايشان و آنان سرانجام نيکي دارند.
خداوند متعال خبر مي دهد کساني که به آيات وي کفر ورزيدند و بر پيامبر سخت گرفتند و به او پيشنهاد کرده و گفتند: (لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ) چرا نشانه اي از سوي پروردگارش بر او نازل نشده است؟ و آنها ادعا مي کردند که اگر معجزه و نشانه اي بر پيامبر فرو فرستاده مي شد آنها به وي ايمان مي آوردند. پس خداوند آنان را پاسخ داد و فرمود: (قُلْ إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ) بگو: خداوند هر کس را بخواهد گمراه مي کند و هر کس را که توبه نمايد و خشنودي پروردگار را بجويد و به سوي خويش هدايت مي کند. پس هدايت و گمراهي در دست آنان نيست تا آن را منوط به معجزه ها و نشانه ها کنند. آنها دروغگويند، (ولو اننا نزلنا اليهم الملئکه و کلمهم الموتي و حشرنا عليهم کل شيء قبلاً ما کانوا ليومنوا الا ان يشاء الله و لکن اکثرهم يجهلون) حتي اگر ما فرشتگان را به سوي آنها فرو بفرستيم و مردگان با آنها سخن بگويند و همه چيز را پيش چشم آنها محشور کنيم ايمان نخواهند آورد، مگر اينکه خدا بخواهد، ولي بيشتر آنان نمي دانند.
و لازم نيست پيامبر نشانه و معجزه اي بياورد که آنان تعيين و پيشنهاد مي نمايند، بلکه هر معجزه اي را که پيامبر پيش آنها بياورد و حق را روشن نمايد کفايت مي کند و مقصود حاصل مي شود، و اين برايشان بهتر است ، زيرا اگر معجزات آنچنان که آنها مي خواهند و پيشنهاد مي کنند نزدشان بيايد و به آن ايمان نياورند بلافاصله و در همين دنيا عذاب خدا آنها را فراموش خواهد گرفت. سپس خداوند علامت مومنان را بيان نمود و فرمود:
(الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ) کساني که ايمان آورده، و دلهايشان با ياد خدا آرامش پيدا مي کند و اضطراب و نگراني هايش برطرف مي شود و لذت و شادي بدان روي مي آورد، (اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) يعني شايسته است که دلها جز به ياد خدا سکون و آرامش پيدا نکند، زيرا هيچ چيزي براي دلها از محبت آفريننده لذت بخش تر و شيرين تر نيست و هيچ چيز از انس گرفتن به خدا و شناخت او شيرين تر نيست. و دلها به اندازۀ شناختي که از خداوند دارند و به اندازه محبتي که به خدا دارند به ياد و ذکر او مي پردازند، پس ذکر خدا يعني ياد کردن بنده پروردگارش را با تسبيح و تهليل و تکبير و ....
و گفته شده که منظور از ذکر خدا کتابش است که آن را به منظور پند پذيري مومنان فرا فرستاده است، بنابراين معني آرامش يافتن قلب با ذکر خدا اين است که دل معاني وا حکام قرآن را بفهمد تا با آن آرام گيرد، زيرا معاني و احکام قرآني روشن است و با دلايل و حجت فراواني مورد تاييد قرار گرفته است. و از اين طريق دلها آرام مي گيرند، زيرا دلها جز با يقين و علم ارامش نمي يابند و يقين و علم به کاملترين صورت در لابلاي آيان قران نهفته است و قطعاً دلها به غير از قرآن آرام نمي گيرند، اما ديگر کتابها که بر مبناي قران تدوين نشده اند، دل ها به آنها سکون و آرامش پيدا نمي کنند، زيرا به خاطر تعارض دلايل و تضاد احکامي که در انها وجود دارد دچار اشفتگي و اضطراب مي شود.
(ولوکان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلفا کثيرا) و اگر قرآن از جانب کسي ديگر غير از خدا بود در ان تضاد و اختلاف زيادي مي يافتند. و اگر در اخبار کتاب خدا تامل شود و با ساير علوم و تأليفات مقايسه گردد ميان آن دو فرق بزرگي مشاهده خواهد شد.
سپس خداوند متعال فرمود: (الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ) آنان که قلباً به خدا و فرشتگان و کتابهاو پيامبرانش و به روز قيامت ايمان آوردند، و اين ايمان را با انجام کارهاي شايسته؛ کارهاي قلبي از قبيل محبت و ترس از او و اميد به او، و کارهاي جوارح از قبيل نماز ديگر کارهاي پسنديده تصديق کردند. (طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ) خوشا به حال ايشان، و آنان سرانجام نيکي دارند. يعني آنان داراي حالتي خوش و سرانجامي نيک هستند.
و آنان در سايۀ خشنودي و گراميداشت خداوند در دنيا و آخرت خوشحال خواهند بود. و کمال آسايش و آرامش را در خواهند يافت. از جملۀ آن درخت طوبي است که در بهشت است و سواره در سايۀ آن حرکت مي نمايد و صد سال طول مي کشد تا آن را بپيمايد، همانونه که در احاديث صحيح آمده است.
آيه ي 30:
كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِيَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَـنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ بدين گونه تو را به ميان امتي فرستاديم که امتهاي فراواني پيش از آن آمده و رفته اند، تا آنچه را به تو وحي کرده ايم بر آنان هر چند که منکر خداوند مهربانند بخوانند. بگو: «خداوند پروردگار من است، جز او معبود به حقي نيست، بر او توکل نموده ام و بازگشت من به سوي اوست».
خداوند متعال به پيامبر محمد عليه السلام مي فرمايد: (كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ) بدين گونه تو را به سوي قومت فرستاديم تا آنان را به سوي راه هدايت فرا بخواني، (قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ ) که پيش از آنان امتهاي فراواني آمده و رفته اند، و ما پيامبران خود را به ميان آنها فرستاديم، پس شما نخستين رسول و پيامبر نيستي تا رسالتت براي انها ناآشنا جلوه کند. و شما از جانب خود سخن نمي گويي بلکه آيات خداوند را براي آنان مي خواني که بر تو وحي مي شود؛ آياتي که دلها را پاک مي نمايد و نفس ها را پاکيزه مي گرداند، اما قوم تو به خداوند مهربان کفر مي ورزند، پس آنان با پذيرش و شکر به استقبال رحمت و احسان خدا نرفتند؛ رحمت وا حساني که بزرگترين نوع آن عبارت بود از اينکه شما را به عنوان فرستاده به سويشان روانه کرديم و کتاب را بر تو نايل نموديم. بلکه با انکار و عناد با مهرباني و احسان خداوند برخورد کرديم. پس آنان از ملت هايي که پيش ازايشان بودند و پيامبران را تکذيب کردند عبرت نگرفتند که چگونه خداوند آنان را به سمت گناهانشان به عذاب سخت خويش گرفتار ساخت. (قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ ) بگو: او پروردگار من است و هيچ معبود به حقي جز او وجود ندارد. و اين کلام، هر دو قسم توحيد را در بردارد؛ هم توحيد الوهيت، و هم توحيد ربوبيت. پس او پروردگار من است و از همان ابتدا مرا با نعمت هايش پرورش داده، و معبود و خدايم است. (عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ) و در همه ي کارهايم بر او توکل نموده، ( وَإِلَيْهِ مَتَابِ) و در تمام عبادت هايم و در همه ي احوالم به سوي او بر مي گردم.
آيه ي 32:
وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاء اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ و اگر قرآني باشد که کوهها بدان به حرکت در آيند و يا زمين به وسيله ي آن پاره پاره گردد و يا مردگان بدان به سختي درآورده شوند (اين قرآن خواهد بود)، بلکه همۀ کارها در دست خداست. آيا مومنان نمي دانند که اگر خداوند مي خواست همۀ مردم را هدايت مي کرد؟ کافران پيوسته به سبب کاري که مي کنند دچار بلا و مصيبت کوبنده مي گردند. يا آن بلا و مصيبت نزديک خانه آنها فرود مي آيد، تا آنگاه که وعدۀ خداوند فرا رسد، بي گمان خداوند خلاف وعده نمي کند.
خداوند متعال با بيان فضيلت و برتري قرآن کريم بر ساير کتابهايي که فرو فرستاده شده اند، مي فرمايد: (وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا) و اگر قرآني در ميان کتباهاي الهي يافت شود) که (سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ) کوهها بدان از جاي خود روان مي شد و به حرکت در مي آمد. (أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ) يا زمين به وسيلۀ آن پاره پاره مي گرديد، و نهرها بدان روان مي گشت و باغها بدان شکفته مي شد، (أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى)و يا مردگان بدان به سختي در مي آمدند اين قرآن مي بود. (بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا) بلکه همۀ کارها در دست خداست و خداوند نشانه هايي را مي آورد که حکمت او اقتضا مي کند. پس تکذيب کنندگان چرا معجزات و نشانه هايي را پيشنهاد مي نمايند، آيا آنان اختياري دارند و کاري در دست آنان است؟
(أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاء اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا) آيا مومنان نمي دانند که اگر خداوند مي خواست همۀ مردم را هدايت مي کرد؟ پس مومنان بايد بدانند که خداوند بر هدايت کردن همۀ مردم تواناست، اما پروردگار اين را نمي کند، بلکه هر کس را که بخواهد هدايت مي نمايد و هر کس را که بخواهد گمراه مي سازد. (وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ)و کافران پيوسته بر کفرشان قرار دارند و عبرت نمي گيرند و پند نمي پذيرند، و خداوند مصيبتهاي کوبنده اي را يکي پس از ديگري در خانه هاشان بر آنان و يا بر اطرافيانشان فرود مي آورد اما باز هم بر کفر خود اصرار مي ورزند (حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللّهِ)تا آنگاه که وعدۀ خداوند فرا رسد؛ و عده اي که به آنها داده شده است مبني بر اينکه پيوسته عذاب خدا بر آنان وارد مي شود، و هيچ راه گريزي از آن نيست. (إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ.) بي گمان خداوند خلاف وعده نمي کند. و اين تهديد و ترسان آنهاست و بيانگر عذابي است که خداوند به سبب کفر و مخالفت و ستمگري اشان به آنان و عده داده است و بر آنها نازل خواهد شد.
آيه ي 32:
وَلَقَدِ اسْتُهْزِىءَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ و به راستي که پيامبراني پيش از تو مورد استهزا قرار گرفته اند، و من کافران را مدتي مهلت داده ام، سپس ايشان را گرفتار ساخته ام، پس (بنگر) کيفرم چگونه بود؟
خداوند متعال در راستاي دلجويي دادن پيامبر و استوار گرداندن وي مي فرمايد: (وَلَقَدِ اسْتُهْزِىءَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ )براستي پيامبراني پيش از تو نيز به ريشخند و تسمخر گرفته شده اند، پس تو اولين پيامبري نيستي که تکذيب شده و مورد اذيت قرار گرفته اي.
(فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ ) پس کساني را که به پيامبرانشان کفر ورزيدند مدتي مهلت دادم تا گمان بردند عذاب داده نمي شوند.( ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ ) سپس ايشان را با انواع عذابها گرفتار ساختم، (فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ ) پس کيفرم چگونه بود؟ کيفري سخت و عذابي دردناک بود. بنابراين کساني که تو را تکذيب کرده و مسخره مي کنند ازاينکه آنان را مهلت داده امي فريب نخوردند ومغرور نشوند، و امت هاي گذشته الگو و نمونۀ آنها هستند، و بپرهيزند از اينکه بلايي بر سر آنها بيايد که بر سر امت هاي گذشته آمده است.
آيه ي 33:
أَفَمَنْ هُوَ قَآئِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي الأَرْضِ أَم بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ مَكْرُهُمْ وَصُدُّواْ عَنِ السَّبِيلِ وَمَن يُضْلِلِ اللّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ آيا کسي که حافظ و مراتب همه است و اعمال ايشان را مي پايد (چون بتان است)؟ و براي خداوند شريکاني قرار داده اند: بگو (آنها را نام ببريد، آيا خداوند را به آنچه که در زمين نمي داند خبر مي دهيد؟ يا اينکه با سخنان ظاهري فريفته مي شويد؟ بلکه براي کافران مکرشان آراسته شده است و از راه راست باز داشته شده اند، و هر کس را که خدا گمراه سازد هيچ راهنمايي ندارد.
خداوند متعال مي فرمايد: (أَفَمَنْ هُوَ قَآئِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ ) آيا کسي که حافظ و مراتب همه است و اعمال ايشان را مي پايد و با عدل و دادگري سزا و جزاي کارهايشان را در دنيا و آخرت مي دهد و او خداوند تبارک و تعالي است مانند کساني که اين چنين نيستند؟ بنابراين فرمود: (وَجَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء ) و براي خداوند يگانه و يکتا و بي نياز که شريک و همتا و نظيري ندارد شريکاني قرار دادند (قُلْ) به آنان بگو: اگر راست مي گوييد (سَمُّوهُمْ ) آنان را نام ببريد تا حالشان را بدانيم، (أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي الأَرْضِ ) آيا خداوند را از آنچه که در زمين است و احوال آن را نمي داند ، خبر مي دهيد؟ اما او دناي پيدا و پنهان است و شريکي ندارد و ادعايتان در خصوص شريک قرار دادن براي وي باطل است و با قرار دادن شريک براي خداوند انگار به وي خبر مي دهيد که او شريکي دارد اما ايشان از آن خبري ندارد، و اين باطل ترين سخن است. بنابراين فرمود: (أَم بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ) يا اينکه با سخني و ظاهر بيانه بر زبان مي رانيد؟ يعني ادعاي شما مبني بر اينکه گويا خداوند شريکي دارد، تنها سخني ظاهري است که بر زبانتان جاري مي شود، چرا که در حقيقت هيچ معبودي جز خدا وجود ندارد و هيچ فردي جز او سزوار عبادت و پرستش نيست. (بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ مَكْرُهُمْ) بلکه براي کافران مکرشان اراسته شده است و مکرشان کفر و شرک ورزيدنشان و دروغ انگاشتن آيات خداست.
(وَصُدُّواْ عَنِ السَّبِيلِ) و راه راست که انسان را به خدا و بهشت مي رساند باز داشته شده اند، (وَمَن يُضْلِلِ اللّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ )و هر کس را که خدا گمراه سازد هيچ راهنمايي ندارد. چرا که هيچ احدي مالک چيزي نيست.
آيه ي 34:
لَّهُمْ عَذَابٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُم مِّنَ اللّهِ مِن وَاقٍ آنان در زندگاني دنيا عذابي دارند و عذاب آخرت سخت تر است، واز عذاب (خداوند باز دارنده اي ندارند).
(لَّهُمْ عَذَابٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ) آنان در زندگاني دنيا عذابي دارند و عذاب آخرت سخت تر از عذاب دنياست، زيرا عذاب آخرت شديدتر و هميشگي است. (وَمَا لَهُم مِّنَ اللّهِ مِن وَاقٍ ) و براي آنان بازدارنده اي نيست که آنها را از عذاب خدا نجات دهد، پس هرگاه عذاب خود را به سوي آنها فرود آورد هيچ کس نمي تواند آن را از آنها دور نمايد.
آيه ي 35:
مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أُكُلُهَا دَآئِمٌ وِظِلُّهَا تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّعُقْبَى الْكَافِرِينَ النَّارُ صفت بهشتي که به پرهيزگاران وعده داده شده است (چنين است که ) رودخانه ها و جويبارها در زير درختان آن جاري است، ميوه هايش هميشگي وس آيه اش (نيز) دايمي است . اين است سرانجام کساني که پرهيزگارند و سرانجام کافران آتش (جهنم) است.
خداوند متعال مي فرمايد: (مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ) صفت و حقيقت بهشتي که به پرهيزگاران وعده داده شده است؛ کساني که از ارتکاب منهيات دوري گزيده و به انجام دستورات و مأمورات خداوند مبادرت مي ورزند، چنين است که (تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ) رودها و جويبارها علس و شراب و شير و آب بدون اينکه در شيار و جدول هايي جاري شوند در آن روان است، اين جويبارها، باغها و درختان را آبياري مي کنند و درختان انواع ميوه ها را به بار مي آورند. (أُكُلُهَا دَآئِمٌ وِظِلُّهَا) ميوه و سايۀ اين درختان هميشگي است. (تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَواْ)و سرانجام و عاقبت کساني که پرهيزگارند (وَّعُقْبَى الْكَافِرِينَ النَّارُ ) و سرانجام کافران جهنم است. پس سرنوشت اين دو گروه بسيار متفاوت است.
آيه ي 36:
وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ وَلا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ و کساني که به ايشان کتاب داده ايم از آنچه به سوي تو فرو فرستاده شده است شاد مي شوند، و از ميان دسته هاي (کافران) کساني هستند که بخشي از آن را انکار مي کند. بگو: «من تنها و تنها فرمان يافته ام که خداوند را بپرستم و به او شرک نورزم. به سوي او فرا مي خوانم و بازگشت من به سوي اوست»
خداوند متعال مي فرمايد: (وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ) و کساني که با نازل کردن کتاب و شناخت آن بر آنها منت نهاده ايم، (يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ) از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است شاد مي شوند، و به آن ايمان مي آورند، و آن را تصديق مي نمايند، و از اينکه کتابهاي آسماني با يکديگر موافقت و مطابقت دارند خوشحالند، و اين حالت کساني از اهل کتاب است که ايمان آورده اند. (وَمِنَ الأَحْزَابِ) و از ميان دسته هاي کافران که از حق منحرف گشته اند کساني هستند که بخشي از اين قرآن را نمي پذيرند و آن را تصديق نمي کنند. (فمن اهتدي فلنفسه و من ضل فانما يضل عليها) پس هر کس هدايت شود به سود خودش مي باشد، و هر کس که گمراه گردد گمراهي اش به زيان اوست و تو اي محمد عليه السلام فقط بيم دهنده هستي و به سوي خدا دعوت مي نمايي. (قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ وَلا أُشْرِكَ بِهِ) بگو: من تنها و تنها فرمان يافته ام که خداوند را بپرستم و شريکي براي او قرار ندهم. يعني من فرمان يافته ام که عبادت را تنها براي خدا انجام دهم. (إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ) به سوي او فرا مي خوانم و بازگشت من به سوي اوست و او در برابر دعوتي که به سوي دينش انجام مي دهم مرا پاداش مي دهد.
آيه ي 37:
وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ و اينگونه قرآن را به عنوان کتابي روشن و با زبان عربي فرو فرستاديم، و اگر از آرزوها و خواسته هايشان پيروي کني بعد از اينکه دانش به تو رسيده است تو را از (عذاب) خداوند هيچ کار ساز و بازدارنده اي نيست.
يعني اين قرآن را به اسلوبي محکم و سنجيده و به روشنترين و فصيح ترين زبانها فرو فرستاده ايم تا شک و ترديدي در آن نباشد و تنها از آن پيروي کني، و فريبکاري در آن روي ندهد، و از آنچه که با قرآن مخالف و متضاد است از قبيل خواستۀ کساني که چيزي نمي دانند پيروي ننمايي.
بنابراين خداوند پيامبرش را با اينکه معصوم است تهديد کرد تا بر او منت نهد که به او عصمت داده است و تا در احکام براي امت خود الگو باشد. بنابراين فرمود: (وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ) و اگر از آرزوها و خواسته هايشان پيروي کني بعد از اينکه علم و دانش به تو رسيده است؛ آگاهي و دانش روشني که تو را از پيروي از خواسته هاي آنان باز مي دارد، (مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ) هيچ کار سازي نيست که تو را از عذاب خداوند حمايت نمايد، و به امر مورد علاقه ي خودت دست بيابي. و هيچ بازدارنده اي نيست که تو را از امر ناگوار و ناخوشايند مصون بدارد.
آيه ي 39-38:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ و به راستي پيش از تو پيامبراني را فرستاده و زنان و فرزنداني را بديشان داده ايم، و براي هيچ پيامبري ممکن نيست که جز به اجازۀ خدا معجزه اي بياورد، و هر وعده اي سرآمدي معين دارد.
يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ خداوند هر چه را که بخواهد از ميان مي برد و هر چه را که بخواهد بر جاي مي دارد، و ام الکتاب (= لوح محفوظ) به نزد اوست.
تو اولين پيامبري نيستي که به سوي مردم فرستاده شده اي تا از اين موضوع به شگفت آيند، بلکه (وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً ) پيش از تو پيامبراني را فرستاده و زنان و فرزنداني را بديشان داده ايم، پس دشمنانت نمي توانند اين را بر تو عيب بگيرند که همچون برادران پيامبرت داري زن و فرزند هستي. پس آنان چرا دارا بودن زن و فرزند را بر شما عيب مي گيرند در حالي که پيامبران پيش از تو نيز چنين بوده اند. آنها جز به خاطر اهداف فاسد و خواسته هاي پليد خود از تو عيب نم گيرند و از تو معجزه بخواهد و نوع آن را پيشنهاد مي کنند در حالي که اختياري ندارد و چيزي در دست تو نيست. (وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ) و هيچ پيامبري را نسزد که جز به اجازه خداوند معجزه اي بياورد، و خداوند آوردن معجزه را اجازه نمي دهد مگر در آن وقت که مقدر فرموده است.
( لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ) و هر اجلي را سرآمدي معين است که از آن پس و پيش نمي شود، پس عجله کردن و شتاب ورزيدن آنها در رابطه با آمدن معجزات يا فرا رسيدن عذاب سبب نمي شود که خداوند آنچه را مقدر نموده است بعداً رخ دهد پيش تر از موعد مقرر بنماياند، با اينکه خداوند هرچه را بخواهد انجام مي دهد.
(يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ) خداوند هر چه از تقديرات الهي را که خواهد از ميان مي برد و هر چه را که بخواهد پا بر جا مي دارد، و اين از ميان برداشتن و بر جا گذاشتن مربوط به چيزهايي نيست که علم و قلم الهي آن را نگاشته و ثبت کرده است، زيرا آنچه را که خداوند ثبت نموده است قابل تغيير و تبديل نيست، زرا چنين چيزي براي خداوند محال است ک در آگاهي و علم وي نقص و خللي واقع شود . بنابراين فرمو: (وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ) و لوح محفوظ که همه چيز به آن بر مي گردد، و آن اصل، و ساير چيزها فرع اند، نزد اوست. پس تغيير و تبديل در فرع واقع مي گردد، مانند کارهاي شبانه روزي که فرشتگان آن را ثبت مي نمايند و خداوند براي ثبت و يا از ميان بردن آن اسبابي قرار داه است، و اين اسباب از دايرۀ آنچه که در لوح المحفوظ نگاشته شده است فراتر نمي رود، مانند اينکه نيکوکاري و صلۀ رحم و احسان را از اسباب طول عمر و فراوان شدن روزي قرار داده، و گناهان را به سبب از ميان رفتن برکت عمر و روزي گردانيده است. و مانند اينکه اسباب نجات از مهلکه را سبب سلامتي قرار داده، و قرار دادن خويشتن در معرض هلاکت را سبب هلاک شدن قرار داده است. پس اوست که بر حسب قدرت و اراده اش به تدبير امور مي پردازد و آنچه را او تدبير نمايد با آنچه که آن را دانسته و در لوح محفوظ نوشته است تضادي ندارد.
آيه ي 41-40:
وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ و اگر برخي از آنچه را که بدان وعده مي دهيم به تو بنمايانيم و يا اينکه تو را بميرانيم، در هر حال تنها رسيدن بر (عهدۀ) تو است و حساب بر عهدۀ ما مي باشد .
أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّا نَأْتِي الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللّهُ يَحْكُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ آيا نديده اند که ما از اطراف زمين مي کاهيم و خداوند حکم مي کند و فرمان و حکمش هيچ گونه رد و مانعي ندارد، و او سريع الحساب است. ؟
خداوند به پيامبرش محمد صلي الله عليه واله مي فرمايد: براي فرا رسيدن عذابي که به آنان و عده داده شده است شتاب مکن، زيرا اگر آنان همچنان به سرکشي و کفر و ناسپاسي خود ادامه بدهند حتماً عذابي که به آنان وعده داده شده است به آنان مي رسد . پس يا آن را (نُرِيَنَّكَ) در دنيا به تو مي نمايانيم، و آنگاه خشنود و چشم روشن مي شوي، (أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ ) و يا قبل از اينکه آنان دچار عذاب شوند تو را مي ميرانيم، پس مبتلا کردن آنان به عذاب وظيفۀ تو نيست (فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ) زيرا تنها رساندن پيام خدا به مردم و روشنگري براي آنان بر عهدۀ تو است، ( وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ) و حساب بر عهدۀ ما است، و ما مردم را در مورد اينکه آيا آنچه که بر گردنشان بوده انجام داده و يا آن را ضايع کرده و انجام نداده اند مورد بازخواست قرارمي دهيم، پس يا آنان را پاداش عطا مي کنيم و يا مورد عقوبت و انتقام قرار مي دهيم.
سپس خداوند متعال تکذيب کنندگان را تهديد نموده و مي فرمايد: (أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّا نَأْتِي الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا) آيا کافران نمي بينند که ما همواره از اطراف زمين مي کاهيم؟ گفته شده که منظور اين است که خداوند با هلاک کردن تکذيب کنندگان و رشه کن کردن ستمگران، از سرزمين آنها مي کاهد. و گفته شده اين کاهش اشاره به فتوحات اسلامي و از دست رفتن شهرهاي مشرکين و زيانمند شدن آنها در اموال و جانهايشان است. و سخنان ديگري نيز گفته شده است، اما به ظاهر والله اعلم منظور اين است که خداوند به تدريج سرزمين تکذيب کنندگان و کافران را از دستشان مي گيرد و از آن مي کاهد و مصيبت ها را در گوشه و اطراف آن ايجاد مي کند، تا آنان را بيدار سازد، قبل از اينکه نقص و کمبود دامانشان را بگيرد، و بلاهايي را بر آنان فرو مي فرستد که هيچ کس نمي تواند آن را دفع کند بنابراين فرمود: ( وَاللّهُ يَحْكُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ ) و خداوند فرمان مي دهد و فرمانش هيچ رد کننده اي ندارد.
هيچ کس نمي تواند فرمان شرعي و تقديري، و جزاي الهي را رد نمايد. پس دستورات و فرمانهايي که خداوند صادر مي کند در نهايت سنجيدگي و متانت و استحکام قرار داشته و هيچ خللي و نقصي در آن وجود ندارد، و بر پآيه عدالت و انصاف و نيکي استوار مي باشد، و هيچ کس نمي تواند فرمانهاي او را مورد بازجويي قرار دهد، و اعتراضي بر ان وارد نيست. بر خلاف فرمان غير خدا که گاهي درست و گاهي نادرست خواهد بود (وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ) و او سريع مانعي ندارد، و او سريع الحساب است پس کافران نبايد در رابطه با آمدني است نزديک مي باشد.
آيه ي 43-42:
وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ به راستي کساني که پيش از اينان بودند مکر ورزيدند ولي مکر و نقشه ها همگي از آن خداست؛ مي داند آنچه را که هر کس انجام مي دهد، و کافران مي خواهند دانست که سرانجام نيکوي اين جهان از آن کيست.
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ و کافران مي گويد: «تو پيامبر (خدا) نيستي»بگو«کافي است خدا و کسي که علم کتاب نزد او است ميان من و شما گواه باشد».
خداوند متعال مي فرمايد:( وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ) به راستي کساني که پيش از اينان بودند دربارۀ پيامبران و پيام حقي که آورده بودند مکر ورزيدند و توطئه کردند. اما توطئه ومکرشان چيزي از آنان دور نکرد و فايده اي براي آنان نداشت و نتوانستند کاري از پيش ببرند. آنان با خداوند مبارزه مي کنند. (فَلِلّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا ) ولي مکر و نقشه ها همگي از آن خداست يعني هيچ کس نمي تواند مکري بورزد و چاره اي بيانديشد مگر به اجازۀ خدا و حسب تقدير او، پس وقتي آنان عليه دين خداوند توطئه مي کنند بدون شک مکر و توطئه هايشان به خودشان بر خواهد گشت و ناکام و پشيمان خواهند شد، زيرا خداوند (يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ) مي داند آنچه را که هر کس انجام مي هد، و خداوند خواست و اراده و اعمال ظاهري و باطني هر کس را مي داند و توطئه و مکر ورزيدن بخشي از کارهاي آنان است، بنابراين بر خداوند پنهان نمي باشد. از اين رو ممکن است که توطئه ، به حق و اهل حق زياني برسانند و براي کفار مفيد باشد. (وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ ) و کافران خواهند دانست که پايان نيکوي اين جهان از آن آنهاست يا از آن پيامبران خدا؟ و مشخص است که سرانجام نيک از آن پرهيزگاران است نه از کفر و کافران.
(وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً) و کافران مي گويد: تو پيامبر نيستي يعني شما و آنچه را که همراه با شما فرستاده شده است تکذيب مي کنند. (قُلْ) اگر آنان در اين رابطه گواه خواستند ، به آنها بگو: (كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ) کافي است خدا ميان من و شما گواه باشد و گواهي خداوند به سه صورت است، قول، عمل و اقرار. اما قول خدا وحي اوست که به راستگوترين بنده اش وحي نموده است. و رسالت و آيين خود را با آن استوار مي دارد و اما گواهي عملي خداوند اين است که پيامبرش را کمک و ياري نمود، چنان کمکي که از توان او و ياران و پيروانش خارج بود، و اين ياري خداوند گواهي عملي خداوند است در خصوص صدق رسالت پيامبرش. و اما اقرار خداوند نيز گواه بر صدق رسالت پيامبر است. زيرا پيامبر از جانب خداوند خبر داده است که او پيامبر خداست و خداوند مردم را دستور داده تا از او پيروي نمايند، پس هر کس از او پيروي کند خشنودي خداوند و بهشت از آن اوست، و هر کس از او پيروي نکند سزاوار جهنم است و ناخشنودي خداوند از آن اوست، و خون و مالش براي پيامبر حلال است. و خداوند پيامبر را بر اين کار تاييد مي کند. و اگر به دروغ به خداوند چيزي را نسبت مي داد بلافاصله و در دنيا او را به عذاب گرفتار مي نمود. (وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ) و کسي که نزد او علم کتاب است ميان من و شما گواه باشد. و اين علما و دانشمندان تورات و انجيل را دربر مي گيرد؛ کساني از آنان که ايمان آوردند و از حق پيروي کردند و به رسالت پيامبر گواهي دادند، و صداقت آن را به صراحت بيان کردند.
و هر کس از اهل کتاب اين شهادت را کتمان کرده و خبر نداده باشد که چنين شهادتي را به نزد خود دارد (بداند که) خبر دادن خدا از شهادتي که نزد وي مي باشد بي بليغ تر است از خبر دادن وي. و چنانچه شهادتي نزد وي نبود با حجت و دليل اثبات مي نمود که نبايد از او خواسته شود که شهادت بدهد.
و علت اينکه خداوند دستور داده است اهل کتاب بر رسالت پيامبر گواه گرفته شوند اين است که آنها اهل اين کار هستند و در هر کاري بايد کساني گواه گرفته شوند که اهليت و شايستگي داشته باشند، و در اين کار از ديگران آگاه تر باشند؟ اما کسي که نسبت به اين مسئله بيگانه است، مانند بيسوادان و مشرکين عرب و ديگران، گواه گرفتن آنان فايده اي ندارد، زيرا آنها آگاهي و شناختي در مورد اين قضيه ندارد و الله اعلم.
پايان تفسير سوره رعد.