فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره

تفسير سوره آل عمران

مدني و 200 آيه است.

بسم الله الرحمن الرحيم

آيه ي 6-1:

الم ، اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم ، الف . لام . ميم جز «الله» معبود بر حق ديگري نيست. زنده و پايدار و پابرجا است.

نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ، کتاب را بر تو به حق نازل کرد، تصديق کننده کتابهايي است که پيش از آن بوده اند.

مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ، و قبل از آن تورات و انجيل را براي هدايت مردم فرو فرستاد، و فرقان را نازل کرد، بي گمان کساني که به آيات خدا کفر ورزيدند آنان عذابي سخت در پيش دارند، و خداوند توانا و انتقام گيرنده است.

إِنَّ اللّهَ لاَ يَخْفَىَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء، بي گمان هيچ چيزي در آسمان و در زمين بر خداوند پنهان نمي ماند.

هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاء لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، اوست که شما را در رحم ها هر طور که بخواهد شکل مي دهد، هيچ معبود به حقي جز  او نيست، و او عزيز و حکيم است.

« الم» از حروفي است که معني آن را جز خداوند کسي نمي داند. خداوند متعال خبر مي دهد که او « الحَي» داراي حيات کامل است، « القَيومُ» و قايم به ذات خويش است و در پايبندگي و ماندگاري نيازي به ديگران ندارد و احوال ديني و دنيوي و تقديري آفريدگانش را سامان مي بخشد. او بر پيامبرش محمد (ص) کتابي را که مشتمل بر حق است و شکي در آن نيست فرو فرستاده است. « مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ» که کتابهاي پيش از خود را تصديق مي کند. يعني مويد مطالبي است که کتابهاي پيشين آمده و با آنها مطابق است. نيز مويد پيامبراني است که آن کتابها را آورده اند. و همچنين خداوند « وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ» تورات و انجيل را نازل کرده است. « مِن قَبلُ» پيش از اين کتاب، « هُدَي لِلَّناسِ» و خداوند رسالت خويش را با بعثت حضرت محمد (ص) و کتاب بزرگش که مردم بوسيله آن از گمراهي ها هدايت مي شوند کامل گردانده و آن را به پايان رسانيد. و خداوند بوسيله کتابش مردم را از ناداني ها نجات داد و حق را از باطل جدا ساخت، و سعادت را از بدبختي و راه راست را از جهنم جدا نمود . پس کساني که به قرآن ايمان آوردند و هدايت شدند به خبر فراواني دست يافتند، و در دنيا و آخرت سزاوار پاداش خداوند مي باشند.« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ» و کساني که به آيات خداوند که آن را در  کتابش و بر زبان پيامبرش بيان نموده است کفر ورزيدند، « لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ» به عذاب سختي دچار خواهند شد، و خداوند تواناست و از کسي که از او فرمان نبرد انتقام مي گيرد. و چيزي که پايندگي و ماندگاري خداوند متعال را کامل تر مي گرداند اين است که علم و دانش او تمامي هستي را احاطه کرده است.

 « يَخْفَىَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء» هيچ چيزي در آسمان و زمين و حتي آنچه در شکم زنان باردار است بر او پوشيده نمي ماند.

پس اوست « الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاء» که شما را در شکم هاي مادرانتان آن گونه که بخواهد، در قالب مرد يا زن، کامل يا ناقص شکل مي بخشد و شما در مراحل مختلف آفرينش و طبق حکمت شگفت انگيز خود از مرحله اي به مرحله اي ديگر منتقل مي کند. پس هرکس با بندگانش چنين  کند، و اينگونه به احوال آنها نظر نمايد و يک لحظه از آنها غافل نماند؛ از همان زمانيکه آنان را به وجود مي آورد تا زماني که آنان را مي ميراند، شريکي  ندارد و يکتا و تنهاست. پس مشخص است که جز او کسي سزاوار عبادت نيست.

«  لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» جز او معبود بر حقي نيست، توانا و با حکمت است و با قدرت خويش بر خلايث چيره است، و بالاتر از آن است که به نقصي متصف باشد و مذمت شود. « الحَکِيم» و در آفريدن آفريدگانش و در تشريع و قانون گذاري اش با حکمت است.

آيه ي 8-7:هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ، او ذاتي است که کتاب را بر تو نازل کرد، و بخشي از آن آيات محکمي هستند که معاني آن واضح و روشن است و آنها اصل کتاب هستند. و بخشي از آن «متشابهات» هستند که احتمال معاني ديگري هم دارند، و اما کساني که در دلهايشان انحراف است براي فتنه انگيزي و تاويل نادرست آن، به دنبال متشابهات مي روند، و تاويل آن را جز خدا کسي نمي داند، و راسخان در علم مي گويند: « به آن ايمان آورده ايم، همه از جانب پروردگار ماست» و جز خردمندان پند نمي پذيرند.

« رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ» پروردگار را پس از اينکه ما را هدايت کرده اي دلهاي ما را منحصر مگردان، و از جانب خود به  ما رحمتي ببخش، بي گمان ت و بخشايشگري.

خداوند متعال از عظمت و شکوه و کمال تصرف خويش خبر مي دهد و اينکه او يگانه است، واين کتاب بزرگ را که در هدايت و بلاغت و اعجاز و  اصلاح مردم نظيري نداشته و نخواهد داشت، نازل  کرده است، کتابي که شامل آيات محکم است و معاني آن واضح و روشن بوده و يا چيزي مشتبه نمي شود. و بخشي از آن متشابه بوده و معاني مختلفي را در بر دارد و با نگاه صرف به اين متشابهات نمي توان يکي از اين دو معني محتمل را تعيين نمود، مگر اينکه اين آيات متشابه را بر آيات محکم عرضه نماييم و از آنها مدد بجوييم.

پس کساني که در دلهايشان بيماري و انحراف و کژي است، به خاطر اهداف پليدي که دارند از متشابهات پيروي مي کنند و براي اثبات گفتارها و عقايد باطل و آراي نادرست خود، و به منظور فتنه انگيزي و تحريف کتاب خدا، و تاويل آن طبق مذاهب خود، به آن استدلال مي کنند، در نتيجه هم گمراه مي شوند، و هم ديگران را گمراه مي کنند. و اما کساني که داراي علم راسخ هستند و علم و يقين به دلهايشان رسيده ، و درخت عمل و معارف آنان ببار نشسته است، مي دانند که تمام قرآن از جانب خداست، و  همه آن اعم از محکم و متشابه حق است، و تناقض و اختلافي در آن وجود ندارد.

پس چون مي دانند معاني محکمات بي نهايت صريح و روشن است، متشابه را که جاهلان و کساني که علم و معرفت  ناقصي دارند و در آن دچار حيرت مي شوند، بر آيه محکم بر مي گردانند، پس معاني همه محکم و روشن گشته و مي گويند: « آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ» ما بدان ايمان آورديم چون محکم و متشابه هر دو از جانب پروردگار ماست. و جز کساني که داراي عقل درستي هستند، متذکر نمي شوند و به امور مفيد و علوم نافع دست نمي يابند.

اين بيانگر آن است که اين کار از نشانه هاي خردمندان است، و دنبال کردن آيات متشابه از صفات کساني است که افکارشان غلط و عقلهايشان پوپ و اهدافشان نادرست است.

« وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ» اگر منظور از «تاويل» شناختن سرانجام کارها است بايد بر « إِلاَّ اللّهُ» وقف کرد، زيرا با اين مفهوم تنها خداست که تاول را مي داند. و اگر منظور از «تاويل» تفسير و دانستن معني سخن باشد، عطف کردن بهتر است ، و اين ستايشي براي راسخان در علم است، که آنها مي دانند چگونه نصوص کتاب و سنت و محکم و متشابه را در جايش قرار دهند.

و چون در اينجا مردم به منحرف و مهتدي تقسيم مي شوند، از خداوند خواستند که آنها را بر ايمان ثابت قدم بگرداند. پس گفتند: « رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا» پروردگارا! دلهاي ما را از حق بسوي باطل منحرف مگردان، « بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً» بعد از اينکه ما را هدايت نمودي، و از رحمت خود به ما ببخش، رحمتي که با آن احوال ما را سر و سامان دهي، « إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ» و تو داراي بخشش زيادي هستي.

اين آيه ما را رهنمود مي کند که در مورد متشابهات چه راهي را در پيش بگيريم. و خداوند بيان کرده است که راسخان در علم از خداوند مي خواهند که دلهايشان را منحرف نگرداند. و در آياتي ديگر از اسبابي که بوسيله آن دلهاي اهل انحراف منحرف مي شود خبر داده و بيان فرموده است که انحراف آنها به سبب کارهايي است که خود انجام مي دهند: « فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُم» وقتي منحرف شدند خداوند دلهاي آنان را منحرف کرد. « ثُمَّ انَصَرفُوا صَرَفَ الّلهُ قُلُوبَهُم» سپس بازگشتند و روي برتافتند پس خداوند دلهايشان را برگرداند. « وَنُقَلِّبُ أَفئِدَتَهُم وَأَبصَرَهُم کَماَ لَم يومِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةِ» و دلها و چشمهايشان را بر مي گردانيم آنگونه که نخستين بار به آن ايمان نياوردند. پس هرگاه بنده از پروردگارش روي برگرداند، و دشمنش را به دوستي بگيرد، و حق رامشاهده کند و از آن روي برتابد، و باطل را ببيند و آن را انتخاب کند ،خداوند او را به آنچه براي خود برگزيده است واگذار مي کند و دلش را به سزاي انحرافش منحرف مي نمايد. و خداوند بر او ستم نکرده، بلکه او بر خودش ستم کرده است، پس او کسي را جز نفس امر کننده به بدي ملامت نکند.

آيه ي 9:

رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ، پروردگارا! تو مردم را در روزي که هيچ شکي در آن نيست جمع خواهي کرد، بي گمان خداوند خلاف وعده نمي کند.

اين است پايان بخش سخن راسخان در علم، و آن  اعتراف به رستاخيز و سزا و جزا است و اينکه وعده خداوند حتما تحقق خواهد يافت. ايمان به آخرت باعث مي شود تا انسان عمل شايسته انجام دهد، و خود را براي آن آماده کند، زيرا ايمان به زنده شدنِ پس از مرگ و اعتقاد به سزا و جزا، اساس اصلاح دلها و زير بناي «رغبت» علاقه مندي به کار خير و « رهبت» ترس و پرهيز از کار بد مي باشد؛ رغبت و رهبتي که زير بناي همه ي کارهاي نيک مي باشند.

آيه ي 11-10:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَيْئًا وَأُولَـئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّار، بي گمان کساني که کفر ورزيده اند، مالها و  فرزندانشان هرگز آنان را از عذاب خدا نجات نخواهد داد، و آنان افروزينه و سوخت آتش اند.

كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ، مانند رفتار و کردار آل فرعون و کساني که پيش از آنها بودند، آيات ما را تکذيب کردند، پس خداوند آنها را به سبب گناهانشان گرفت، و خداوند سخت  کيفر  است.

خداوند از روز قيامت ياد کرد و بيان نمود تمام کساني که به خدا کفر ورزيده ، و پيامبران خدا را دروغگو ناميده اند حتما بايد وارد جهنم شوند، و مالها و فرزندانشان نمي تواند آنها را از عذاب خدا نجات دهد، و آنها در دنيا به سزا و عقوبتي گرفتار مي شوند که فرعون و ساير امت هايي که آيات خدا را تکذيب کردند بدان گرفتار شدند: « فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ» پس زنهار که سزاي خدا را ساده انگاريد، چرا که کفر و تکذيب در نظرتان آسان جلوه گر خواهد شد.

آيه ي 13-12:

قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ، به کافران بگو: « شما شکست خواهيد خورد و به سوي جهنم حشر خواهيد شد و بد جايگاهي است.»

قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لَّأُوْلِي الأَبْصَارِ ، قطعا براي شما نشاني بود در رويارويي دو گروه، گروهي در راه خدا مي جنگيد، و گروهي ديگر کافر بودند، که مومنان را با چشمهاي خود دو برابر مي ديدند، و خداوند با ياري خود هرکس را که بخواهد تاييد مي کند، همانا در آن عبرتي است براي صاحبان بينش.

اين مژده اي است براي مومنان و تهديدي است براي کافران، چرا که آنها بايد در اين دنيا شکست بخورند، و همان طور که خداوند خبر داد اين امر به تحقق پيوست و کافران چنان شکستي خورده اند که نظيري ندارد.

و آنچه در بدر اتفاق افتاد نشانه اي از صداقت پيامبر و حقانيت او، و بطلان وانحراف راه دشمنانش بود. دو گروه با يکديگر روبرو شدن گروه مومنان سيصد و اندي نفر بودند، و گروه کافران نزديک  به هزار نفر، و از آمادگي خوبي برخوردار بودند و ساز و کار جنگي را نيز د رحد وفور در اختيار داشتند. خداوند مومنان را با ياري خويش تاييد و کمک نمود و آنها به ياري خدا کافران را شکست دادند، پس در اين عبرتي براي صاحبان بينش است. و اين جنگ بدر همان حقي بود که به رويارويي باطل رفت و آن را از بين برد، و اگر جنگ بدر يکي از مصاديق حق نبود ، طبق اسباب و علل مادي قضيه برعکس مي شد.

آيه ي 15-14:

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ، براي مردم دوستي شهوت آراسته شده است از قبيل زنان و فرزندان و ثروت هاي هنگفت، از طلا و نقره و اسب هاي نشان دار، و چهارپايان و کشتزار، اين کالاي زندگي دنياست؛ و سرانجام نيک در پيشگاه خداوند است.

قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، بگو: « آيا شما را به بهتر از اين آگاه سازم؟ براي کساني که پرهيزگاري پيشه کرده اند، نزد پروردگارشان باغهايي است که از زير آن جويها روان است، آنان در آن جاودانه هستند، و همسراني پاکيزه و خشنودي خداوند را دارند، و خداوند به بندگان بيناست.»

خداوند در اين دو آيه از حالتِ مردمي خبر مي دهد که دنيا را در آخرت ترجيح مي دهند و تفاوت بين دنيا و آخرت را بيان کرده است، پس خبر داده که اين چيزها براي مردم زيبا جلوه کرده و به آن چشم دوخته و بدان دل بسته اند و دل را در گرو لذايذ آن گذاشته اند. هر گروه از مردم به يکي از اين چيزها علاقمند است و آنرا بزرگترين هدف و  انديشه خود قرار داده است، هرچند که تمام اين خواستني ها کالايي اندک بوده و در مدت کوتاهي از بين مي رود. خلاصه مطلب اينکه : « مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» همه اينها  کالاي اندک دنيا هستند و سرانجام نيک نزد خداوند است.

سپس خداوند خبر داد کساني که از وي مي ترسند و بندگي او را انجام مي دهند چيزهايي بهتري به آنان مي رسد، و انواع خ وبي ها، و نعماتِ جاوداني که هيچ چشمي نظير آن را نديده و هيچ گوشي آن را نشنيده و به دل هيچ انساني خطور نکرده است به آنان خواهد رسيد، و خشنودي خداوند را که بزرگترين پاکيزه اي دارند که از هر آسيب و نقصي پاک هستند، اخلاقشان زيبا و اندامهايشان کامل است. زيرا نفي چيزي مستلزم ضد آن است، پس پاک قرار دادن آنها از آفات، مستلزم موصوف بودنشان به کمالات است. « وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ» پس هرکس را ياري ميدهد تا به آنچه که براي آن آفريده شده است، برسد. بنابراين اهل سعادت را توفيق مي دهد تا از اين دنياي فاني براي دنياي جاودان توشه بر گيرند، و انجام اعمال صالح را براي آنان ميسر مي گرداند، تا از اين دنيا به اندازه آنچه که آنان را بر عبادت و طاعت خدا ياري مي کند، استفاده کنند.

اما اهل شقاوت و بدبختي را توفيق مي دهد تا کارهايي را انجام دهند که شقاوت و بدبختي اخروي آنان را مسجل تر گرداند، و کاري خواهد کرد که به زندگي دنيا راضي شوند، و به آن اطمينان پيدا نمايند، و آن را جايگاه هميشگي خويش قرار دهند.

آيه ي 17-16:

الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ، کساني که مي گويند: « پروردگارا! ما ايمان آورده ايم ، پس گناهان ما را بيامرز و ما را از عذاب آتش دور بدار.»

الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَار، اينانند صبر کنندگان و راستگويان و مداومان بر طاعت خداوند و انفاق کنندگان و آمرزش طلبان در سحرگاهان.

راسخان در علم و کساني که اهل علم و ايمان هستند، با ايمان خودشان به پروردگارشان متوسل مي شوند، تا گناهانشان را بيامرزد، و آنها را از عذاب جهنم نجات دهد. ايمان و عمل صالح وسيله اي است که خداوند دوست دارد بنده با استفاده از آن به پروردگارش متوسل شود، تا از نعمت هايش را از طريق دادن پاداش و دور کردن عذاب بر وي کامل بگرداند.

سپس خداوند آنان را به زيباترين صفات توصيف نمود؛ آنان را به «صبر» متصف گرداند؛ صبري که عبارت است از باز داشتن نفس بر آنچه که خداوند آن را دوست دارد، و در اين کار رضايت و خشنودي او را طلب کند. پس آنان بر طاعت خداوند صبر مي نمايند و بر عدم ارتکاب معاصي او صبر مي کنند، و نيز بر تحمل تقديرات دردناک خداوند صبر پيشه مي نمايند. و آنان را به صفت «راستگويي» متصف نمود، که به معني درست بودن ظاهر و باطن، و داشتن تصميم راستين براي در پيش گرفتن راه راست است.

و آنها را به « قنوت» متصف کرد، که به معني مداومت بر طاعت خدا، همراه با فروتني و خشوع است. نيز آنان را به «صرف اموال در راههاي خير» توصيف نمود، چرا که مالهايشان را در راه خير و به فقرا و نيازمندان انفاق مي کنند. و آنان را به طلب مغفرت به ويژه در سحرگاه توصيف نمود، چرا که آنان نماز را تا وقت سحر طولاني نموده، سپس از خدا آمرزش مي طلبند.

آيه ي 18:

شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، خداوند گواهي مي دهد که هيچ معبود بر حقي جز او نيست، و نيز گواهي مي دهد که او دادگري مي کند، و فرشتگان و اهل عليم نيز گواهي مي دهند که هيچ معبود بر حقي جز او نيست و او عزيز و حکيم است.

اين بزرگترين گواهي است که خداوند بزرگ و ملائکه و اهل علم بر بزرگترين موضوع مي دهند، و آن يگانگي خداوند و دادگري اوست، و اين گواهي دادن، تمام شريعت و احکام جزايي را در بر مي گيرد. زيرا اصل و اساس شريعت و دين، توحيد خداوند در پرستش و عبوديت و اعتراف به يگانگي او در صفات، و عظمت و بزرگي، و عزت و قدرت و شکوه، و نيکي و مهرباني، و احسان و زيبايي اوست.

اقرار به اينکه او کمال مطلق است و هيچ يک از آفريدگان خدا نمي تواند چيزي را از آن در يابد، يا آن را احاطه کند، يا به آن برسد، و يا بتواند ستايش واقعي او را انجام دهد. و عبادت ها و معاملات و توابع آن، و امر و نهي الهي همه عدل و داد هستند، هيچ ستم و ظلمي در آن وجود ندارد، بلکه سرشار از حکمت و دقت است، و پاداشي که بر اعمال صالح و اعمال بد مي دهد، همه انصاف و عدل است. « قُل أَي شَي ءٍ أَکبَرُ شَهَدَةَ قُلِ اللَّهُ » بگو: « کدام چيز گواه بزرگتري است؟» بگو:« خدا» . پس هيچ شکي در توحيد خدا، و دين و جزاي  او نيست و اين موضوع از بزرگترين حقايق و روشن ترين آن است، و خداوند دلايلي بر آن آورده است که انکارناپذير است و امکان سرشماري آن وجود ندارد.

در اين آيه به فضيلت علم و علما اشاره شده است، زيرا خداوند به طور ويژه از آنان سخن به ميان آورده، و از ديگر مردم نام نبرده است،و گواي دادن علما را همراه با گواهي دادن خود و ملائکه ذکر کرده است، و گواهي دادن آنها را از بزرگترين دلايل توحيد  خداوند، دين و اثبات آخرت وسزا و جزاي او قرار داده ، و  اينکه پذيرفتن اين شهادت منصفانه و صادقانه بر مکلفين واجب است. در ضمن از علما به عنوان افراد عادل نام برده، و اينکه مردم پيرو، وآنها پيشوا و مقتدا هستند، و اين فضيلت و شرافتي است که نمي توان آن را با چيز ديگري سنجيد.

آيه ي 19:

إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ ، همانا دين در پيشگاه خداوند اسلام است، و کساني که کتاب را داده شده اند، اختلاف نکردند مگر پس از آگاهي يافتن، آن هم به سبب خوي سرکشي که ميان آنان وجود داشت، و هرکه به آيات خدا کفر بورزد همانا خداوند زود شمار است.

خداوند متعال خبر مي دهد« إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» ديني که جز آن ديني ديگر اعتبار ندارد، و ديني جز ان پذيرفته نمي شود، دين اسلام است. « الإِ سلَمُ» اسلام يعني تسليم شدن در برابر خداي يگانه، و اين که انسان در ظاهر و باطن، در برابر آنچه خداوند بر زبان پيامبرانش مشروع نموده است، تسليم شود: « وَمَنِ يبتَغَ غَيرَ الإسلَمٍ دِينَاَ فَلَن يقبَلَ مِنهُ وَهُوَ فِي الأَخِرَةِ مِنَ الخَسِرِينَ» و هرکس ديني غير از اسلام طلب کند، از او پذيرفته نمي شود، و او در آخرت از زيانکاران است.

پس هرکس ديني غير از اسلام  بزگريند در حقيقت از خداوند فرمان نبرده است، چون راهي را که خداوند توسط پيامبرانش مشروع نموده، در پيش نگرفته است. سپس خداوند متعال خبر داده است که اهل کتاب اين را مي دانند. و آنها با يکديگر اختلاف کردند، سپس از روي سرکشي و تمرّد، منحرف شدند، وگرنه آنها آگاهي و دانشي را که مقتضي عدم اختلاف و گرويدن به دين حقيقي بود، دارا بودند، سپس وقتي که حضرت محمد (ص) پيش آنها آمد، او را به خوبي شناختند، اما حسادت، و سرکشي ، و کفر ورزيدن به آيات خدا آنان را از پيروي کردن از حق بازداشت. « وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ» و هرکس به آيات خدا کفر ورزد، بداند که خداوند زود شمار است ، يعني منتظر باشند که قيامت خواهد آمد و خداوند آنان را به سبب آنچه مي کردند، مجازات خواهد کرد.

آيه ي 20:

فَإنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، اگر با تو به  داوري  برخيزند بگوي  : من  و پيروانم  در دين  خويش  به  خدا، اخلاص  ورزيديم   به  اهل  کتاب  و مشرکان  بگو : آيا شما هم  به  خدا اخلاص   ورزيده  ايد ? اگر اخلاص  ورزيده  اند پس  هدايت  يافته  اند و اگر رويگردان   شده اند ، بر تو تبليغ  است  و بس  ، و خدا بندگان  را مي  بيند.

پس از آنکه خداوند بيان فرمود که دين حقيقي نزد او اسلام است، و تصريح نمود که اهل کتاب با پيامبر (ص ) مجادله کردند، و حجت بر آنها اقامه شد، اما آنها با آن مخالفت کردند، به پيامبر دستور داد که آشکارا بگويد ظاهر و باطن خويش را تسليم خدا نموده است، و کساني نيز که از او پيروي کرده اند، چنين هستند. و به او دستور داد تا به همه مردم ، اعم از اهل کتاب، و بي سوادان عرب ، و غيره که کتابي نداشتند، بگويد: اگر شما تسليم شديد و اسلام آوريد پس آن گاه بر راه راست و هدايت و حق خواهيد بود، و اگر روي برتافتيد، پس حساب شما با خداست، و چيزي جز ابلاغ و رساندن پيام بر من نيست، و من پيام خدا را به شما رسانده و حجت را بر شما اقامه نموده ام.

آيه ي 22-21:

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الِّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ، کساني  را که  به  آيات  خدا ايمان  نمي  آورند ، و پيامبران  را به  ناحق  مي   کشند و مردمي  را که  از روي  عدل  فرمان  مي  دهند مي  کشند ، به  عذابي  دردآور  بشارت  ده.

أُولَـئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ، اينان  در دنيا و آخرت  تباه  شده  است  و هيچ  ياوري  ندارند.

کساني که به آيات خدا کفر ورزيده و پيامبران را که بزرگترين حق را بر گردن مردم دارند و پيشوايان هدايت هستند و مردم را  به دادگري فرمان مي دهند، و همه اديان و عقل ها بر اين اتفاق نظر دارند، تکذيب نموده و بزرگترين جنايت را در حق آنان مرتکب مي شوند ايشان حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ» اعمالشان در دنيا و آخرت تباه شده و سزاوار عذابي دردناک هستند و يار و مددکاري نخواهند داشت که آنها را از عذاب خدا نجات دهد.

آيه ي 25-23:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوْتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ، آيا آنان  را نديدي  که  از کتاب  بهره  اي  يافته  بودند ، چون  دعوت  شدند، تاکتاب  خدا در باره  آنها حکم  کند گروهي  از ايشان  بازگشتند و اعراض   کردند؟

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ، و اين  بدان  سبب  بود که  مي  گفتند : آتش  جز چند روزي  ما را عذاب  نخواهدکرد  و اين  دروغ  که  بر خود بسته  بودند در دين  خود فريبشان  داد.

فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ، حالشان  چگونه  خواهد بود در آن  روز بي  ترديد ، وقتي  که  همه  را گرد آوريم ،، تا پاداش  عمل  هر کس  داده  شود ، بي  آنکه  بر کسي  ستمي  رود.

 آيا از آنهايي که « أُوْتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ» بهره اي از کتاب داده شده اند به شگفت نمي افتي؟! « يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللّهِ» که چون به سوي کتاب خدا فرا خوانده شوند تا ميانشان حکم کند کتابي که آنچه را خداوند بر پيامبرانش نازل کرده است، تصديق مي نمايد، « ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ» سپس گروهي از آنان از پيروي کردن از حق سرپيچي مي کنند، و روي بر مي گردانند.

انگار سوال شده که چه چيزي باعث روي گرداني آنان شده است؟ در حالي که آنها به پيروي کردناز حق سزاوارتر بودند، و حقيقت آنچه را محمد(ص) آورده بود بهتر مي دانستند؟ سپس خداوند براي اين کار آنها دو علت بيان نمود:

احساس امنيت کردن، و گواهي و دروغين آنها براي خود مبني بر نجات يافتن، و  اينکه آتش جز چند روزي به آنها نمي رسد. آنها آن چند روز را برحسب هوي و هوس فاسد خود معين کرده بودند، گويا تدبير جهان و فرمانروايي هستي در دست آنهاست، زيرا مي گفتند: « لَن يدخُلَ الجَنَّةَ إِلَّا مَن کَانَ هُوداً أَو نَصَرَي» هرگز به بهشت نمي رود مگر کسي که يهودي يا نصراني باشد. و معلوم است که اينها آرزوهايي است که از نظر شرع و عقل باطل اند.

و علت دوم اين است که آنها وقتي آيات خدا را تکذيب کردند، و بر خدا افترا بستند، شيطان زشتي کارشان را براي آنها زيبا جلوه داد، و فريب خوردند، و شيطان چنان به آنها نماياند که کارشان حق است، و اين سزاي روي گرداني آنان از حق است. پس در روز قيامت حالت آنها چگونه خواهد بود آنگاه که خداوند آنها را جمع مي کند و مطابق با اعمالي که انجام داده اند آنان را سزا و جزاي کامل مي دهد، و عدالت الهي در مورد بندگان به اجرا در مي آيد؟! زيرا به سبب اعمال زشتي که انجام داده اند به عذابي سخت گرفتار مي شوند، و از خير و پاداشي عظيم محروم مي مانند. « وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّمِ لّلعَبِِيدِ» و پروردگارت بر بندگان ستم نمي کند.

آيه ي 27-26:

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، بگو : بار خدايا ، تويي  دارنده  ملک   به  هر که  بخواهي  ملک  مي  دهي  و  ازهر که  بخواهي  ملک  مي  ستاني   هر کس  را که  بخواهي  عزت  مي  دهي  و هر  کس را که  بخواهي  ذلت  مي  دهي  همه  نيکيها به  دست  توست  و تو بر هر  کاري  توانايي.

تُولِجُ اللَّيْلَ فِي الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ ، از شب  مي  کاهي  و به  روز مي  افزايي  و از روز مي  کاهي  و به  شب  مي   افزايي  زنده  را از مرده  بيرون  مي  آوري  و مرده  را از زنده   و به  هر که   بخواهي  بي  حساب  روزي  مي  دهي.

خداوند در اساس به پيامبرش دستور مي دهد و به تبع ايشان به ديگران نيز فرمان مي دهد که اعلام کند پروردگارش در تدبير جهان بالا و پايين يگانه است، و او سزاوار فرمانروايي مطلق و تصرف تام است، و  او هرکس را که بخواهد به پادشاهي مي رساند. و از هرکس که بخواهد عزت مي دهد و هرکس را که بخواهد خوار مي گرداند. پس اين طور نيست که جريان امور طبق آرزوها و خواست هاي اهل کتاب و ديگران پيش برود، بلکه دستور و فرمان و تدبير امور از آن خداست، و کسي نيست که بتواند در تدبير هستي با او مخالفت کند، و يا در تقدير الهي، خدا را ياري دهد.

و همانطور که او روزها را بين مردم مي گرداند، يک روز به سود گروهي است، و روزي ديگر به زيا گروهي، زمان و دوران را نيز مي چرخاند و در آن تصرف مي کند. « بِيدِکَ الخَيرُ» خير و خوبي همه از جانب تو است، و نيکي ها و خوبي ها را جز خداوند کسي نمي آورد و اما شر و بدي نه در صفت و نه در اسم ، و نه در فعل به خدا نسبت داده نمي شود، بلکه اين امر در دايره قضا و قدر الهي جاي مي گيرد.

پس خوبي و بدي همه در قضا و قدر داخل است، و در پادشاهي او جز آنچه که خود خواسته است چيزي رخ نمي دهد. اما بدي و شر به او نسبت داده نمي شود. بنابراين گفته نمي شود: « بيدک الخير و الشر» خير و شر به دست تو است، بلکه گفته مي شود: « بِيدِکَ الخَيرُ» همان طور که خدا و پيامبرش گفته اند . اما اينکه بعضي از مفسرين گفته اند: همچنين شر نيز به دست خداست، اين خيال و وهم محض است، چرا که آنها گمان برده اند چنانچه گفته شود فقط خير در دست اوست، با قضا و تقدير فراگير الهي مخالف است، از اين روي چنين گفته اند. اما جوابش همان چيزي است که به طور مشروح بيان داشتيم.

« وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ»  شب را به روز و روز را به شب در مي آوري، اين را به جاي آن و آن را به جاي اين قرار مي دهي، بر شب مي افزايي و از روز کم مي کني، تا با اين کارها منافع بندگان تامين شود. و زنده را از مرده پديد مي آورد، همان طور که کشتزارها و درختان گوناگون را از بذر آن مي روياند، و مومن را از کافر پديد مي آورد و مرده را از زنده بيرون مي کند، همانطور که دانه ها و هسته ها و کشتزارها را از درختان بيرون مي آورد، و تخم مرغ بي جان را از مرغ زنده بيرون مي آورد. پس او ذاتي است که چيزهاي متضاد را از يکديگر بيرون مي آورد. در حالي که همه عناصر تسليم او هستند. « وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ » خداوند در آيه اي ديگر، اسبابي را که بوسيله آن روزي وي به انسان مي رسد، بيان کرده و فرموده است: « وَمَن يتَّقِ اللَّهَ يجعَل لَّهُ مَخرجَاَ ، وَيرزُقهُ مِن حَيثُ لَا يحتَسِبُ» و هرکس از خدا بترسد، خداوند براي او راهي مي گشايد و از جايي او را روزي مي دهد که گمانش را نمي برد. « وَمَن يتَوَکَّل عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ» و هرکس که بر خدا توکل کند خداوند او را کافي است. پس بر بندگان لازم است که روزي را مگر از خدا طلب نکنند، و براي بدست آوردن روزي ،در پي اسبابي باشند که خداوند آنرا آسان و جايز قرار داده است.

آيه ي 28:

لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ ، نبايد مؤمنان  ، کافران  را به  جاي  مؤمنان  به  دوستي  برگزينند  پس  هر، که چنين  کند او را با خدا رابطه  اي  نيست   مگر اينکه  از آنها بيمناک   باشيد و خدا شما را از خودش  مي  ترساند که  بازگشت  به  سوي  اوست.

در اينجا خداوند مومان را بر حذر داشته است که مومنان را رها نکنند و به جاي آنها، کافران را به دوستي نگيرند، زيرا مومنان، دوستان يکديگرند و خداوند هم سرپرست و ولّي آنان است. « وَمَن يفعَلَ ذَلِکَ» و هرکس کافران را به دوستي بگيرد، « فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ» او از خداوند مبّرا است و خداوند نيز از او مبَّرا مي باشد. همانطور که فرموده است: « وَمَن يتَولَّهُم مِنّکُم فَإِنَّهُ مِنهُم» و هرکس از شما که کافران را به دوستي بگيرد، او از آنهاست. « إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً» مگر اينکه در اظهار دشمني با کافران، از جان خود ترسيد، پس در اين حالت براي شما جايز است که با آنها به طور مسالمت آميز رفتار کنيد، و با آنها بسازيد، و نبايد از ته دل آنان را دوست داشته باشيد و کمکشان کنيد.

« وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ» و از او بترسيد  وترس از خداوند را بر ترس از بندگان مقدم بداريد، زيرا کارهاي بندگان در دست اوست، و او پيشاني آنها را گرفته و همه به سوي او باز مي گردند، پس به کسي که ترس حقوق الهي را مقدم داشته و به او اميدوار بوده باشد، پاداش فراوان مي دهد، و کافران و کساني را که آنها را به دوستي گرفته اند، با عذاب هلاکت بار مجازات مي نمايد.

آيه ي 30-29:

قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، بگو : هر چه  در دل  داريد ، چه  پنهانش  کنيد و چه  آشکارش  سازيد ، خدا  به آن  آگاه  است   او هر چه  را که  در آسمانها و زمين  است  مي  داند و بر  هرکاري  تواناست.

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤُوفُ بِالْعِبَادِ ، روزي  که  هر کس  کارهاي  نيک  و کارهاي  بد خود را در برابر خود حاضر بيند،، آرزو کند که  اي  کاش  ميان  او و کردار بدش  فاصله  اي  بزرگ  بود  خداوندشما را از خودش  مي  ترساند  و خدا به  بندگانش  مهربان  است.

خداوند متعال خبر مي دهد که علم او آنچه را که در سينه هاست احاطه نموده است، خواه بندگان آن را پنهان کنند و خواه آن را آشکار نمايند. و همان طور که علم او هر آن چيزي را که در آسمان ها و زمين مي باشد در بر گرفته است، پس هيچ کس بر او پنهان نمي ماند. علم او همه چيز را احاطه کرده است و او بزرگ، و بر هر چيزي تواناست، و هيچ موجودي نمي تواند از خواست او سرباز زند.

به دنبال آنکه خداوند عظمت خويش و گستردگي اوصافش را براي مردم بيان فرمود تا براي آنان انگيزه اي باشد که در هر حال او را مراقب خويش بدانند، انگيزه اي ديگر براي مراقب دانستن خداوند و ترس از او را بيان کرد، و آن اين است که همه آنها به سوي او باز مي گردند، و در آن وقت کارهاي خوب و بد خود را حاضر مي بينند، پس در اين هنگام به خوبي هايي که براي خود پيش فرستاده اند رشک مي برند. بدکاران وقتي آنچه که اعمال خود را حاضر مي بينند حسرت مي خورند، و دوست دارند که بين آنها و کارهاي بدشان فاصله دوري بود.

بنابراين وقتي بنده دانست که به سوي پروردگارش بر مي گردد و پس از اين زندگي پر رنج و مشقت بايد پروردگارش را ملاقات نمايد، و دسترنج و تلاش خود را ببيند، اين امر باعث مي شود تا مواظب باشد، و از کارهايي که باعث رسوايي و عذابش مي گردد، بپرهيزد، و با انجام کارهاي شايسته که خوشبختي و پاداش را به دنبال دارند، آمادگي پيدا کند. بنابراين خداوند متعال فرمود:« وَ يحَذّرِکُمُ اللَّهُ نَفسَهُ» و خداوند با نشان دادن اوصاف و عظمت خويش، و کمال دادگري و شدت عذابش، شما را از کيفر خود برحذر مي دارد. و با وجود اينکه عذاب سختي دارد، او مهربان است. از جمله مهرباني و رحمت او اين است که بندگان را از سرکشي و فساد برحذر داشته است، آنجا که خداوند متعال وقتي عقوبت ها را بيان مي کند، مي فرمايد: « ذَلِکَ يخَوفُ اللَّهُ بِهِ عِباَدَهُ يعِبَادِ فَاَتَّقُونِ» خداوند با آن بندگانش را مي ترساند، اي بندگانم! از من بهراسيد.

پس مهرباني و رحمت خدا براي بندگان سبب شده است راههايي را که بوسيله آن خوبي ها را در مي يابند، براي آنان آسان و هموار گردد. و مهرباني و رحمت او نسبت به آنها باعث مي شود راه هايي را که به کارهاي زشت منتهي مي شوند در پيش نگيرند.

از خداوند خواستاريم که احسان و نيکي خود را بر ما تمام کند و ما را بر پيمودن راه مستقيم ياري دهد، و از پيمودن راههايي که آدمي را به دوزخ مي کشاند، مصون دارد.

آيه ي 31:

قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ، بگو : اگر خدا را دوست  مي  داريد از من  پيروي  کنيد تا او نيز شما را  دوست  بدارد و گناهانتان  را بيامرزد ، که  آمرزنده  و مهربان  است.

اين آيه معياري است براي بازشناسي کسي که واقعا خدا را دوست دارد از کسي که فقط ادعاي دوست داشتن خدا را دارد.

پس علامت محبت خدا، پيروي کردن از محمد (ص) است، چرا که خداوند پيروي از او و از آنچه که مردم را به سويش فرا مي خواند، راهي به سوي محبت و خشنودي خويش قرار داده است. پس محبت و خشنودي و پاداش خدا جز در پرتو تصديق کتاب و سنت، و فرمان بردن از دستورات کتاب و سنت و پرهيز از آن چ هين دو مصدر تشريع از آن نهي کرده اند به دست نمي آيد.

پس هرکس که چنين کند خداوند او را دوست دارد، و به او پاداش مي دهد، و گناهانش را مي آمرزد، و عيب هايش را مي پوشاند. در اينجا شايد اين سوال به ذهن برسد که حقيقت اتبّاع و پيروي از پيامبر چگونه است؟ پس خداوند اين سوال را چنين جواب مي دهد:

آيه ي 32:

قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ، بگو : از خدا و رسولش  فرمان  ببريد  پس  اگر رويگردان  شدند ، بدانند  که او، کافران  را دوست  ندارد.

« قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ» بگو: با فرمان بردن از دستور خدا و پرهيز از منهيات، و تصديق اخبار (اخباري که از ناحيه ي خدا و رسولش رسيده است) از خدا و پيامبرش پيروي کنيد. « فإِن تَوَلَّوْاْ» پس اگر روي برتافتند ، اين عمل، کفر است. و خداوند « لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» کافران را دوست ندارد.

آيه ي 37-33:

إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ، خدا آدم  و نوح  و خاندان  ابراهيم  و خاندان  عمران  را بر جهانيان  برتري  داد.

ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ، فرزنداني  بودند ، برخي  از نسل  برخي  ديگر پديد آمده   و خدا شنوا و  داناست.

إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ، و زن  عمران  گفت  : اي  پروردگار من  ، نذر کردم  که  آنچه  در شکم  دارم  از  کار اينجهاني  آزاد و تنها در خدمت  تو باشد  اين  نذر را از من  بپذير که   تو شنوا و دانايي.

فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وِإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ، چون  فرزند خويش  بزاد ، گفت  : اي  پروردگار من  ، اين  که  زاييده  ام ، دختراست  و خدا به  آنچه  زاييده  بود داناتر است  و پسر چون  دختر نيست   او رامريم  نام  نهادم   او و فرزندانش  را از شيطان  رجيم  در پناه  تو مي   آورم.

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَـذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ ، پس  پروردگارش  آن  دختر را به  نيکي  از او بپذيرفت   و به  وجهي   پسنديده پرورشش  داد و زکريا را به  سرپرستي  او گماشت   و هر وقت  که   زکريا به  محراب  نزد او مي  رفت  ، پيش  او خوردني  مي  يافت   مي  گفت  :  اي  مريم  ، اينها براي  تو از کجا مي  رسد  مريم  مي  گفت  : از جانب  خدا ،  زيرا او هر کس  را که  بخواهد بي  حساب  روزي  مي دهد.

آيه 38 تا 40:

) šÏ9$uZèd $tãyŠ $­ƒÌŸ2y� ¼çm­/u� ( tA$s% Éb>u� ó=yd �Í< `ÏB šRà$©! Zp­ƒÍh�èŒ ºpt7Íh‹sÛ ( š¨RÎ) ßì‹Ïÿxœ Ïä!$tã�$!$# (

«آن گاه زكريا پروردگارش را به فرياد خواند [و] گفت: «پروردگارا! از جانب خود به من فرزندي نيكو ببخش همانا تو شنوندة دعا هستي»

) çmø?yŠ$oYsù èps3Í´¯»n=yJø9$# uqèdur ÖNͬ!$s% �Ìj?|Áム�Îû É>#tósÏJø9$# ¨br& ©!$# x8çŽÅe³u;ム4Ózósu‹Î/ $P%Ïd‰|ÁãB 7pyJÎ=s3Î/ z`ÏiB «!$# #Y‰Íh‹y™ur #Y�qÝÁymur $wŠÎ;tRur z`ÏiB tûüÅsÎ=»¢Á9$# (

«در حالي كه او در عبادتگاه به نماز ايستاده بود، فرشتگان او را ندادند كه خداوند ترا به يحيي مژده مي‌دهد، كه تصديق‌كنندة كلمه خدا [عيسي] است، و سرور و پيشوا، و بر كنار از گناهان، و پيامبري از صالحان است»

) tA$s% Éb>u� 4�¯Tr& ãbqä3tƒ �Í< ÖN»n=äî ô‰s%ur zÓÍ_tón=t/ çŽy9Å6ø9$# �ÎAr&tøB$#ur ֍Ï%$tã ( tA$s% šÏ9ºx‹x. ª!$# ã@yèøÿtƒ $tB âä!$t±o„ (

گفت: «پروردگارا! چگونه مرا فرزندي خواهد بود در حالي كه پيري مرا فرا گرفته است، و همسرم نازاست؟». گفت: «اين چنين خداوند هر چه بخواهد انجام مي‌دهد».

) tA$s% Éb>u� @yèô_$# þ�Ík< Zptƒ#uä ( tA$s% y7çGtƒ#uä žwr& zOÏk=x6è? }¨$¨Y9$# spsW»n=rO BQ$­ƒr& žwÎ) #Y�øBu� 3 ä.øŒ$#ur y7­/§� #ZŽÏWŸ2 ôxÎm7y™ur ÄcÓÅ´yèø9$$Î/ ̍»x6ö/M}$#ur (

گفت: «پروردگارا! براي من نشانه‌اي قرار بده»، فرمود: «نشانه‌ات اين است كه سه روز با مردم سخن نگويي مگر با اشاره، و پروردگارت را زياد ياد كن، و در شامگاهان و صبحگاهان او را تسبيح كن».

وقتي زكريا اين حالت را ديد و مهرباني و لطف خدا را نسبت به مردم مشاهده  كردف از خداوند خواست تا او را فرزندي بدهد. اين در حالي بود كه او از داشتن فرزند نااميد شده بود. پس گفت: «پروردگارا! از جانب خود فرزندي نيكو به من ببخش همانا تو شنوندة دانايي». و در حالي كه او در عبادتگاه به نماز ايستاده بود فرشتگان او را ندا دادند كه خداوند تو را به يحيي مژده مي‌دهد، كه تصديق‌كنندة كلمة خدا [عيسي] است.

پس بشارت به آمدنِ اين پيامبر بزرگوار [يحيي]، متضمن بشارت به آمدن عيسي پسر مريم است؛ وي را تصديق مي‌كند و بر پيامبري او گواهي مي‌دهد. پس اين كلمه‌ي مبارك از جانب خدا است، و خداوند آن را به عيسي اختصاص داده است، چرا كه اين كلمه از جمله كلماتي است كه خداوند بوسيلة آن مخلوقات را پديد آورده است. همانطور كه خداوند متعال فرموده است:

) žcÎ) Ÿ@sVtB 4Ó|¤ŠÏã y‰ZÏã «!$# È@sVyJx. tPyŠ#uä ( ¼çms)n=yz `ÏB 5>#tè? ¢OèO tA$s% ¼çms9 `ä. ãbqä3u‹sù (

«همانا مثال عيسي نزد خدا مانند آدم است، كه او را از خاك آفريد، سپس به وي گفت: به وجود بيا، و او بوجود آمد».

) #Y‰Íh‹y™ur #Y�qÝÁymur ( پيامبري كه مژدة آمدنش داده شده، ) Ózósu‹Î ( است كه پيشوا، و از پيامبران بزرگوار است. ) �qÝÁym ( يعني كسي كه فرزندي به دنيا نمي‌آورد و ميل جنسي ندارد. و گفته شده است كه حصور به معني كسي است كه از گناهان و شهوت‌هاي زيان‌آور محفوظ است، و اين معني شايسته‌تر است.

) úüÅsÎ=»¢Á ( و پيامبري از تبار صالحان است؛ كساني كه در صلاح و درستكاري به آخرين مقام رسيده‌اند.

آيه 40 تا 44

) tA$s% Éb>u� 4�¯Tr& ãbqä3tƒ �Í< ÖN»n=äî ô‰s%ur zÓÍ_tón=t/ çŽy9Å6ø9$# �ÎAr&tøB$#ur ֍Ï%$tã (

«گفت: پروردگارا! با وجود اين دو مانع، يعني پيري و نازايي همسرم، از چه راهي من صاحب بچه مي‌شوم؟!».

) ã@yèøÿtƒ $tB âä!$t±o„ ( فرمود: اين چنين خداوند هر چه بخواهد، انجام مي‌دهد. پس هر چند كه حكمت الهي اقتضا نموده است كه كارها با فراهم‌شدن اسبابشان انجام شوند، اما گاهي اين قانون را مي‌شكند، زيرا او آنچه مي‌خواهد انجام مي‌دهد، و اسباب در برابر قدرت او تسليم هستند، و خواست و ارادة او اسباب را خنثي مي‌گرداند. پس هيچ سببي از قدرت او نافرماني نمي‌كند، هرچند آن سبب بسيار هم مؤثر باشد.

) tA$s% Éb>u� @yèô_$# þ�Ík< Zptƒ#uä (

گفت: «پروردگارا! مرا نشانه‌اي بده»

تا باعث شادي و خوشحالي من گردد، هرچند كه به آنچه مرا از آن خبر داده‌‌اي يقين دارم، اما اين امر باعث مي‌شود كه روح و روان شادمان گردد و قلب به مقدمات رحمت و لطف خدا اطمينان حاصل گرداند.

) tA$s% y7çGtƒ#uä žwr& zOÏk=x6è? }¨$¨Y9$# spsW»n=rO BQ$­ƒr& žwÎ) #Y�øBu� ( و در اين مدت )  ä.øŒ$#ur y7­/§� #ZŽÏWŸ2 ôxÎm7y™ur ÄcÓÅ´yèø9$$Î/ ̍»x6ö/M}$#ur ( در اول روز و آخر آن پروردگارت را به پاكي ياد كن. او از سخن گفتن در اين مدت منع شد، و اين با متولدشدن فرزند از پيرمردي سالخورده و زني عقيم مناسبت داشت. و اينكه او نمي‌ـوانست با انسان‌ها سخن بگويد، و زبانش همواره با ذكر خدا و تسبيح او مشغول بود، نيز دليلي ديگر است بر قدرت و حكمت لايتناهي خداوند. پس شاد و خوشحال گشت و شكر خدا را به جاي آورد و صبحگاهان و شامگاهان، فراوان خداوند را ياد مي‌كرد.

اين فرزند به بركت مريم دختر عمران به دنيا آمد، زيرا رزق و غذاي گوارايي كه خداوند بدون حساب به مريم ارزاني داشته بود، زكريا را به ياد فرزند انداخت و او را به تضرع و درخواست از خدا واداشت. خداوند بخشنده سبب و مسبب است، اما چيزهاي پسنديده و دوست‌داشتني را توسط دوستان خود به مرحلة اجرا در مي‌آورد تا مقام آنها را بالا ببرد و پاداش فراواني را به آنها عطا نمايد.

) øŒÎ)ur ÏMs9$s% èpx6Í´¯»n=yJø9$# ãNtƒöyJ»tƒ ¨bÎ) ©!$# Å79xÿsÜô¹$# Ï8t£gsÛur Å79xÿsÜô¹$#ur 4�n?tã Ïä!$|¡ÎS šúüÏJn=»yèø9$# (

«و يادآور هنگامي را كه فرشتگان گفتند: «اي مريم! همانا خداوند ترا برگزيده، و پاكيزه‌ات گردانيده و ترا بر زنان جهان برتري داده است.»

) ÞOtƒöyJ»tƒ ÓÉLãYø%$# Å7În/tÏ9 �ωßÚó™$#ur ÓÉëx.ö�$#ur yìtB šúüÏèÏ.º§9$# (

«اي مريم! همواره با فروتني به عبادت پروردگارت مشغول شو و سجده ببر و با ركوع‌كنندگان ركوع كن.»

) y7Ï9ºsŒ ô`ÏB Ïä!$t7/Rr& É=ø‹tóø9$# ÏmŠÏmqçR y7ø‹s9Î) 4 $tBur |MYä. óOÎg÷ƒt$s! øŒÎ) šcqà)ù=ムöNßgyJ»n=ø%r& óOßg�ƒr& ã@àÿõ3tƒ zNtƒötB $tBur |MYà2 öNÎg÷ƒy‰s9 øŒÎ) tbqßJÅÁtF÷‚tƒ (

«اين از جمله اخبار غيبي است كه بر تو وحي مي‌كنيم، و تو پيش آنها نبودي آنگاه كه قلمهايشان را مي‌‌انداختند، تا [معلوم گردد] كه كدام يك سرپرستي مريم را به عهده مي‌گيرد. و تو هنگامي كه كشمكش داشتند پيش آنان نبودي.»

سپس خداوند مجدداً از مريم سخن به ميان آورد. و بيان نمود كه او در عبادت و كمال به مقام رفيعي رسيده بود. پس خداوند فرمود :

) øŒÎ)ur ÏMs9$s% èpx6Í´¯»n=yJø9$# ãNtƒöyJ»tƒ ¨bÎ) ©!$# Å79xÿsÜô¹$# Ï8t£gsÛur  (

و آنگاه كه فرشتگان به مريم گفتند: همانا خداوند ترا برگزيده، و اوصاف شايسته و اخلاق زيبايي به تو بخشيده است. و تو را از اخلاق فروايه و زشت، پاك گردانيده است، ) Å79xÿsÜô¹$#ur 4�n?tã Ïä!$|¡ÎS šúüÏJn=»yèø9$# ( و تو را بر زنان جهان برتري داده است. بنابراين پيامبر ع فرمود : (كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم خديجة بنت خويلد، و فضل عائشه علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام) از ميان مردان، افراد زيادي به حد كمال رسيدند، و از ميان زنان جز مريم دختر عمران، و‌ آسيه دختر مزاحم، و خديجه دختر خويلد كسي به كمال نرسيد. و فضيلت و برتري عايشه بر زنان مانند برتري آبگوشت بر ساير غذاهاست.

پس فرشتگان او را صدا زدند و گفتند: «خداوند چنين فرمان داده است»، تا به نعمت‌هاي الهي شاد شود، و شكر خدا را به جا آورد، و تكاليف الهي را انجام دهد، و به خدمت او مشغول شود. بنابراين گفتند: ) ÞOtƒöyJ»tƒ ÓÉLãYø%$# Å7În/tÏ9 ( اي مريم! عبادت فراوان انجام بده، و در برابر او فروتن و متواضع باش و بر اين كار همواره پابرجا باش. ) �ωßÚó™$#ur ÓÉëx.ö�$#ur yìtB šúüÏèÏ.º§9$# ( و با نمازگزاران نماز بخوان. پس همة آنچه را به آن دستور داده شده بود، انجام داد، و در اين زمينه فردي برجسته گرديد و به اوج كمال و رشد رسيد.

و اين داستان و ديگر داستانهايي كه در قرآن ذكر شده‌اند بزرگترين دليل بر صحت رسالت محمد ع هستند، چرا كه آنها را به طور مفصل و واقعي و بدون هيچ كم و كاستي بيان كرده است و اين بيانگر آن است كه اين قرآن از جانب خداوند عزيز و حكيم است، و محمد اين داستانها را از مردم نياموخته است. خداوند مي‌فرمايد :

) y7Ï9ºsŒ ô`ÏB Ïä!$t7/Rr& É=ø‹tóø9$# ÏmŠÏmqçR y7ø‹s9Î) 4 $tBur |MYä. óOÎg÷ƒt$s! øŒÎ) šcqà)ù=ムöNßgyJ»n=ø%r& óOßg�ƒr& ã@àÿõ3tƒ zNtƒötB $tBur |MYà2 öNÎg÷ƒy‰s9 øŒÎ) tbqßJÅÁtF÷‚tƒ (

«پس آنگاه كه مادرش او را به دنيا آورد، با همديگر اختلاف كردند كه كدام يك از آنها سرپرستي مردم را به عهده بگيرد، چون مريم دختر پيشوا و سرور آنها بود، و همه نسبت به وي نيت خير داشتند، و در پي آن بودند كه با ارائه خدماتي براي وي، پاداش الهي را كسب كنند تا سرانجام اختلاف و كشمكش آنها به جايي رسيد كه براي سرپرستي مريم قرعه‌كشي كردند، و بدين منظور قلم‌هايشان را انداختند، و از آن جا كه رحمت الهي شامل حال زكريا و مريم گشت، قرعه بنام زكريا افتاد.»

پس تو اي پيامبر! در آن حالت حضور نداشتي تا آن حالت را بداني، و براي مردم تعريف كني، بلكه خداوند تو را به آن آگاه ساخته است، و اين بزرگترين هدف از آوردن داستانهاست كه از آن درس و عبرت آموخته شود، و دليلي بر توحيد خدا و صحّت رسالت، و زنده‌شدن پس از مرگ و ديگر اصول ايمان و اعتقاد مي‌باشند.

) øŒÎ) ÏMs9$s% èps3Í´¯»n=yJø9$# ãNtƒöyJ»tƒ ¨bÎ) ©!$# Ï8çŽÅe³u;ム7pyJÎ=s3Î/ çm÷ZÏiB çmßJó™$# ßxŠÅ¡yJø9$# Ó|¤ŠÏã ßûøó$# zNtƒötB $YgŠÅ_ur �Îû $u‹÷R�‰9$# ÍotÅzFy$#ur z`ÏBur tûüÎ/§s)ßJø9$# (                                                         (آل‌عمران/52-45)

«آنگاه كه فرشتگان به مريم گفتند: خداوند ترا به كلمة خود كه نامش عيسي پسر مريم است مژده مي‌دهد، او در اين دنيا و در آخرت بلندمرتبه و از مقربان است.»

) ãNÏk=x6ãƒur }¨$¨Y9$# �Îû ωôgyJø9$# WxôgŸ2ur z`ÏBur šúüÅsÎ=»¢Á9$# (

«و با مردم در گهواره و در سن كهولت سخن مي‌گويد، و از زمره صالحان است.»

) ôMs9$s% Éb>u� 4�¯Tr& ãbqä3tƒ �Í< Ó$s!ur óOs9ur ÓÍ_ó¡|¡ôJtƒ ׎|³o0 ( tA$s% Å7Ï9ºx‹Ÿ2 ª!$# ß,è=÷‚tƒ $tB âä!$t±o„ 4 #sŒÎ) #Ó|Ós% #\øBr& $yJ¯RÎ*sù ãAqà)tƒ ¼çms9 `ä. ãbqä3u‹sù  (

«گفت: پروردگارا! چگونه صاحب فرزند مي‌شوم در حالي كه انساني با من نزديكي نكرده است؟!» گفت: «اين چنين خداوند آنچه را بخواهد مي‌آفريند، و هنگامي كه ارادة چيزي نمايد به آن مي‌گويد: «پديد آي»، پس پديد مي‌آيد.»

) çmßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ3ø9$# spyJò6Ïtø:$#ur sp1u�öq­G9$#ur Ÿ@‹ÅgUM}$#ur  (

«و كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به او مي‌آموزد.»

) »wqߙu�ur 4�n<Î) ûÓÍ_t/ Ÿ@ƒÏäÂuŽó Î) �ÎoTr& ô‰s% Nä3çGø¤Å_ 7ptƒ$t«Î/ `ÏiB öNà6În/§� ( þ�ÎoTr& ß,è=÷zr& Nà6s9 šÆÏiB ÈûüÏeÜ9$# Ïpt«øŠygx. Ύö©Ü9$# ã‡àÿRr'sù Ïm‹Ïù ãbqä3u‹sù #MŽösÛ ÈbøŒÎ*Î/ «!$# ( Û�̍ö/é&ur tmyJò2F{$# šÝtö/F{$#ur ÄÓóré&ur 4�tAöquKø9$# ÈbøŒÎ*Î/ «!$# ( Nä3ã¤Îm;tRé&ur $yJÎ/ tbqè=ä.ù's? $tBur tbrãÅz£‰s? �Îû öNà6Ï?qã‹ç/ 4 ¨bÎ) �Îû y7Ï9ºsŒ ZptƒUy öNä3©9 bÎ) OçFZä. šúüÏZÏB÷s�B (

«و [او را به عنوان] پيامبري به سوي بني‌اسرائيل [مي‌فرستد، و به آنان مي‌گويد:] همانا من با نشانه‌اي از جانب پروردگارتان پيش شما آمده‌ام، و من برايتان از گل پرنده‌اي مي‌سازم، سپس در آن مي‌دمم و به فرمان خدا پرنده‌اي مي‌شود، و كور مادرزاد و فرد مبتلا به بيماري پيسي را شفا مي‌دهم، و مردگان را به اذن خدا زنده مي‌كنم، و شما را به آنچه مي‌خوريد و آنچه در خانه‌هايتان ذخيره مي‌كنيد آگاه مي‌سازم، همانا در اين [معجزات] نشانه‌‌ايست براي شما اگر مؤمن هستيد.»

) $]%Ïd‰|ÁãBur $yJÏj9 šú÷üt/ £�y‰tƒ šÆÏB Ïp1u�öq­G9$# ¨@ÏmT{ur Nà6s9 uÙ÷èt/ �Ï%©!$# tPÌhãm öNà6ø‹n=tæ 4 /ä3çGø¤Å_ur 7ptƒ$t«Î/ `ÏiB öNà6În/§� (#qà)¨?$$sù ©!$# Èbqãè‹ÏÛr&ur (

«و [مي‌گويد: آمده‌ام تا] تصديق‌كنندة تورات باشم كه پيش از من نازل شده است، و تا پاره‌اي از چيزهايي كه بر شما حرام شده است، حلال كنم، و نشانه‌اي از جانب پروردگارتان را برايتان آورده‌ام، پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد.»

) ¨bÎ) ©!$# †În1u� öNà6š/u�ur çnr߉ç6ôã$$sù 3 #x‹»yd ÔÞºuŽÅÀ ÒOŠÉ)tGó¡�B (

«بي‌گمان خدا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد، اين است راه راست.»

) !$£Jn=sù ¡§ymr& 4†|¤ŠÏã ãNåk÷]ÏB tøÿä3ø9$# tA$s% ô`tB ü�Í�$|ÁRr& �n<Î) «!$# ( š^$s% šcq�ƒÍ�#uqysø9$# ß`øtwU â�$|ÁRr& «!$# $¨YtB#uä «!$$Î/ ô‰ygô©$#ur $¯Rr'Î/ šcqßJÎ=ó¡ãB (

«وقتي عيسي از ايشان احساس كفر كرد، گفت: «كيست كه ياور من به سوي خدا باشد؟» حواريون گفتند: «ما ياوران خدا هستيم، به خدا ايمان آورده‌آيم و گواه باش كه ما مسلمانيم.»

عيسي در دنيا و آخرت داراي مقام و مرتبه‌اي بلند است، و نزد خدا نيز از مقربان است؛ كساني كه از همة خلايق به خدا نزديكترند و مقامشان بالاتر است، و اين مژده‌اي است كه مانند آن وجود ندارد.

مكمل اين مژده اين است كه عيسي ÷ ) ãNÏk=x6ãƒur }¨$¨Y9$# �Îû ωôgyJø9$# ( در گهواره با مردم سخن مي‌گويد، پس سخن گفتن او نشانه‌اي از نشانه‌هاي خدا و رحمتي است از جانب او بر مادرش و بر عموم مرد. و همچنين در سخن كهولت با آنها سخن مي‌گويد: ) WxôgŸ2ur ( «كهل» يعني مردي كه عمرش در بين (30) و (50) سالگي قرار دارد. و اين سخن گفتن، سخن دعوت و ارشاد، و مبيّن نبوت وي است. پس سخن گفتن در گهواره نشانه و برهاني است بر راستگويي و نبوت او، و برائتي است براي مادرش از گمانهايي كه به ذهن مردم خطور مي‌كرد. سخن گفتنش در كهولت نفع و استفادة بزرگي را براي مردم در بر داشت، و اينكه او واسطه است بين آنها و پروردگارشان در ابلاغ وحي پروردگار، و تبليغ شريعت و دين خدا.

و او ) z`ÏBur šúüÅsÎ=»¢Á9$# ( از صالحان است، كساني كه خداوند دلهايشان را با معرفت و محبت خويش، و زبانهايشان را با ستايش و ذكر خود، و اعضايشان را با طاعت و خدمت اصلاح نموده است.

) #sŒÎ) #Ó|Ós% #\øBr& $yJ¯RÎ*sù ãAqà)tƒ ¼çms9 `ä. ãbqä3u‹sù (

«گفت: پروردگارا؛ چگونه فرزندي خواهم داشت در حاليكه هيچ بشري مرا لمس نكرده است؟! اين بسيار بعيد به نظر مي‌آيد.»

) tA$s% Å7Ï9ºx‹Ÿ2 ª!$# ß,è=÷‚tƒ $tB âä!$t±o„ (

«گفت: اينگونه خداوند هر چه بخواهد، مي‌آفريند تا بندگانش بدانند كه او بر هر كاري تواناست و بدانند كه چيزي نمي‌تواند مانع خواست و ارادة او گردد.»

) #sŒÎ) #Ó|Ós% #\øBr& $yJ¯RÎ*sù ãAqà)tƒ ¼çms9 `ä. ãbqä3u‹sù ( «هر گاه چيزي را اراده بكند، به آن مي‌گويد: به وجود بيا، پس به وجود مي‌آيد.» ) çmßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ3ø9$# ( و كتابهاي گذشته و داوريِ بين مردم را به او مي‌آموزد، و پيامبري را به او مي‌بخشد.

) »wqߙu�ur 4�n<Î) ûÓÍ_t/ Ÿ@ƒÏäÂuŽó Î) ( و [او را به عنوان] پيامبر به سوي بني‌اسرائيل [روانه] مي‌‌گرداند، و او را با نشانه‌هاي روشن و دلايل قطعي تأييد مي‌نمايد. و گفت: ) �ÎoTr& ô‰s% Nä3çGø¤Å_ 7ptƒ$t«Î/ `ÏiB öNà6În/§� ( همانا نشانه‌هايي آورده‌ام كه دلالت مي‌نمايند من پيامبر بر حق خدا هستم.

) þ�ÎoTr& ß,è=÷zr& Nà6s9 šÆÏiB ÈûüÏeÜ9$# Ïpt«øŠygx. Ύö©Ü9$# ã‡àÿRr'sù Ïm‹Ïù ãbqä3u‹sù #MŽösÛ ÈbøŒÎ*Î/ «!$# ( Û�̍ö/é&ur tmyJò2F{$# (

«و من از گل برايتان پرنده‌اي مي‌سازم، سپس در آن مي‌دمم و به فرمان خدا پرنده‌اي مي‌شود، و كور مادرزاد را كه بينايي ندارد شفا مي‌دهم.»

) šÝtö/F{$#ur ÄÓóré&ur 4�tAöquKø9$# ÈbøŒÎ*Î/ «!$# ( Nä3ã¤Îm;tRé&ur $yJÎ/ tbqè=ä.ù's? $tBur tbrãÅz£‰s? �Îû öNà6Ï?qã‹ç/ 4 ¨bÎ) �Îû y7Ï9ºsŒ ZptƒUy öNä3©9 bÎ) OçFZä. šúüÏZÏB÷s�B (

«و بيماري پيسي را شفا مي‌دهم و مردگان را به اذن خدا زنده مي‌گردانم، و شما را از آنچه كه مي‌خوريد و از آنچه كه ذخيره مي‌كنيد خبر مي‌دهم. همانا در اين [معجزات] نشانه‌ايست براي شما اگر مؤمن هستيد.»

) $yJÏj9 šú÷üt/ £�y‰tƒ šÆÏB Ïp1u�öq­G9$# ( پس خداوند او را به وسيلة دلايل و نشانه‌هاي غيرمعمول كه آوردن آن جز براي پيامبران ممكن نيست، و نيز با رسالت و دعوتي كه آورد، تورات و پيامبران گذشته را تأييد نمود، و اين بزرگترين دليل بر صداقت وي مي‌باشد. زيرا اگر او از دروغگويان بود، با آنچه پيامبران آورده بودند مخالفت مي‌كرد، و در اصول و فروع با آنها مخالفت مي‌ورزيد. پس معلوم شد كه او پيامبر خداست، و‌آنچه آورده است حق است و شكي در آن نيست.

) ¨@ÏmT{ur Nà6s9 uÙ÷èt/ �Ï%©!$# tPÌhãm öNà6ø‹n=tæ (

«و آمده‌ام تا دشواري‌ها و رنج‌هايي را كه بر شماست از شما برگيرم.»

اين چيزي است كه همة پيامبران مردم را به سوي آن فرا مي‌خوانند و آن پرستش خداي يگانه و اطاعت از پيامبران است. اين است راه راست، راهي كه هر كس آنرا در پيش بگيرد به بهشت نايل مي‌شود. پس در اين هنگام گروه‌هاي بني‌اسرائيل در مورد عيسي اختلاف كردند؛ بعضي به او ايمان آورده و از او پيروي كردند، و بعضي به او كفر ورزيده و او را تكذيب كردند، و مادرش را مانند يهوديان به روسپيگري و عمل منافي عفت متهم نمودند.

) !$£Jn=sù ¡§ymr& 4†|¤ŠÏã ãNåk÷]ÏB tøÿä3ø9$# ( پس وقتي كه عيسي از آنها احساس كفر كرد، و ديد كه همه بر ردكردن دعوتش اتفاق كرده‌اند، بني‌اسرائيل را به همكاري خويش فرا خواند و گفت:

)  ß`øtwU â�$|ÁRr& «!$# $¨YtB#uä «!$$Î/ ô‰ygô©$#ur $¯Rr'Î/ šcqßJÎ=ó¡ãB (

«ما ياوران خدا هستيم، به او ايمان آورده‌‌ايم، و گواه باش كه ما تسليم [او] مي‌باشيم.»

اين احسان خدا بر آنها و بر عيسي بود كه به حواريون الهام كرد تا به وي ايمان آورند، و تسليم فرمانش شوند، و پيامبرش را ياري كنند.

) !$oY­/u� $¨YtB#uä !$yJÎ/ |Mø9t�Rr& $oY÷èt7¨?$#ur tAqߙ§9$# $oYö;çFò2$$sù yìtB šúïωÎg»¤±9$# ( (آل‌عمران/58-53)

«پروردگارا! به آنچه فرو فرستاده‌اي ايمان آورديم، و از اين پيامبر پيروي كرديم، پس ما را با گواهي‌دهندگان بنويس.»

) (#rãx6tBur tx6tBur ª!$# ( ª!$#ur çŽöyz tûï̍Å3»yJø9$# (

«و [براي كشتن عيسي] مكر و چاره كردند و خداوند [نيز] مكر و چاره كرد، و خداوند بهترين مكركنندگان است.»

) øŒÎ) tA$s% ª!$# #Ó|¤ŠÏè»tƒ �ÎoTÎ) š‹ÏjùuqtGãB y7ãèÏù#u�ur ¥�n<Î) x8ãÎdgsÜãBur šÆÏB tûïÏ%©!$# (#rãxÿŸ2 ã@Ïã%y`ur tûïÏ%©!$# x8qãèt7¨?$# s-öqsù šúïÏ%©!$# (#ÿrãxÿx. 4�n<Î) ÏQöqtƒ ÏpyJ»uŠÉ)ø9$# ( ¢OèO ¥�n<Î) öNà6ãèÅ_ötB ãNà6ômr'sù öNä3oY÷t/ $yJŠÏù óOçFZä. Ïm‹Ïù tbqàÿÎ=tF÷‚s? (

«و به ياد آور هنگامي را كه خداوند فرمود: «اي عيسي! من تو را مي‌ميرانم، و به سوي خود بالا مي‌برم، و تو را از دست كساني كه كفر ورزيده‌اند نجات مي‌دهم، و كساني را كه از تو پيروي كردند بر كساني كه كفر ورزيدند تا روز قيامت برتر قرار مي‌دهم، سپس بازگشت شما به سوي من است، پس در آنچه اختلاف مي‌كرديد داوري مي‌كنم.»

) $¨Br'sù tûïÏ%©!$# (#rãxÿx. öNßgç/Éj‹tãé'sù $\/#x‹tã #Y‰ƒÏ‰x© �Îû $u‹÷R�‰9$# ÍotÅzFy$#ur $tBur Oßgs9 `ÏiB tûïΎÅÇ»¯R (

«اما كساني كه كفر ورزيدند، آنان را در دنيا و آخرت كيفر سختي مي‌دهم، و ياوراني نداند.»

) $¨Br&ur šúïÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#qè=ÏJtãur ÏM»ysÎ=»¢Á9$# óOÎg‹Ïjùuqã‹sù öNèdu�qã_é& 3 ª!$#ur Ÿw =ÅsムtûüÏHÍ>»©à9$# (

«و اما كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، پاداششان را به طور كامل به آنان مي‌دهد و خداوند ستمكاران را دوست ندارد.»

) y7Ï9ºsŒ çnqè=÷GtR šø‹n=tã z`ÏB ÏM»tƒFy$# ̍ø.Ïe%!$#ur ÉO‹Å3ysø9$# (

«اين [قرآن را كه] از نشانه‌ها [ي خدا و سرشار از] پند و حكمت است، بر تو مي‌خوانيم.»

) !$oY­/u� $¨YtB#uä !$yJÎ/ |Mø9t�Rr& $oY÷èt7¨?$#ur tAqߙ§9$# ( و اين به معني پايبندي كامل به ايمان و به همة آنچه خدا نازل كرده است، و به اطاعت از پيامبرش مي‌باشد. ) $oYö;çFò2$$sù yìtB šúïωÎg»¤±9$# ( پس ما را با كساني قرار بده كه به يگانگي و رسالت پيامبر، و حقّانيت و راستي دينت گواهي مي‌دهند. اما عيسي از آنها احساس كفر نمود، و آنان اكثريت بني‌اسرائيل بودند، پس آنها ) (#rãx6tB ( براي عيسي مكر و چاره كردند، ) tx6tBur ª!$# ( و خداوند [هم] در برابر مكر و توطئه‌هايشان براي آنها مكر و چاره كرد، ) ª!$#ur çŽöyz tûï̍Å3»yJø9$# ( و خداوند بهترين مكركنندگان است. زيرا بني‌اسرائيل بر كشتن و به دار آويختن عيسي اتفاق كردند، اما عيسي بر آنان مشتبه گرديد.

و آنها كسي را كه با عيسي مشتبه يافته بودند دستگير كردند. و خداوند به عيسي گفت :

) �ÎoTÎ) š‹ÏjùuqtGãB y7ãèÏù#u�ur ¥�n<Î) x8ãÎdgsÜãBur šÆÏB tûïÏ%©!$# (#rãxÿŸ2 (

«پس خداوند او را به سوي خود بالا برد، و [او را] از [شرّ] كساني كه كفر ورزيده بودند نجات داد، و آنها كسي را كشتند و به دار آويختند كه گمان مي‌كردند عيسي است، و مرتكب گناه بزرگي شدند.»

و عيسي پسر مريم در آخر زمان به زمين فرود خواهد آمد و حكم و دادگري را با خود خواهد آورد، خوك را مي‌كشد، و صليب را مي‌شكند و از آنچه محمد ع آورده است، پيروي مي‌نمايد، آنگاه دروغگويان مي‌دانند كه آنها فريب خورده‌اند.

) ã@Ïã%y`ur tûïÏ%©!$# x8qãèt7¨?$# s-öqsù šúïÏ%©!$# (#ÿrãxÿx. 4�n<Î) ÏQöqtƒ ÏpyJ»uŠÉ)ø9$# (

منظور از كساني كه از او پيروي كرده‌اند گروهي است كه به وي ايمان آوردند، و خداوند آنها را بر كساني كه از دينش منحرف شده بودند پيروز گرداند. و امت محمد ع، پيروان حقيقي عيسي خواهند بود و خداوند آنها را ياري خواهد كرد، و بر همة كافران پيروز خواهد گردانيد، و آنها را با ديني كه محمد ع آورده است چيره و پيروز مي‌گرداند:

) y‰tãur ª!$# tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä óOä3ZÏB (#qè=ÏJtãur ÏM»ysÎ=»¢Á9$# óOßg¨ZxÿÎ=øÜtGó¡uŠs9 �Îû ÇÚö�F{$# (

«خداوند به كساني از شما كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وعده داده است كه آنها را در زمين جانشين قرار خواهد داد.»

اما خداوند دادگر است، و حكمت او چنين اقتضا مي‌نمايد كه هر كس به دين وي چنگ زند و آن را ياري كند، به او پيروزي آشكاري مي‌بخشد، و هر كس كه امر و نهي خدا را ترك كند، و شريعت او را كنار نهد، و بر ارتكاب گناه و سرپيچي از اوامر جرأت پيدات كند، او را مجازات نموده و دشمنان را بر او مسلط مي‌گرداند. ) ª!$#ur î�ƒÍ�tã ÒOŠÅ3ym ( و خداوند چيره و با حكمت است.

) ¢OèO ¥�n<Î) öNà6ãèÅ_ötB ãNà6ômr'sù öNä3oY÷t/ $yJŠÏù óOçFZä. Ïm‹Ïù tbqàÿÎ=tF÷‚s? (

«سپس بازگشت شما به سوي من است، پس در ميان شما در آنچه اختلاف مي‌كرديد داوري مي‌كنم.»

سپس خداوند كاري را كه در رابطه با آنها انجام مي‌دهد، بيان كرده و مي‌فرمايد: ) $¨Br'sù tûïÏ%©!$# (#rãxÿx. ( و اين سزاي كلي براي تمام پيروان اديان گذشته است كه داراي اين صفات باشند. و خداوند، سرور و خاتم پيامبران را مبعوث نمود و رسالت او همة رسالت‌ها را منسوخ كرد، و دين او تمامي اديان را باطل نمود. پس هر كس به غير از اين دين چنگ زند او از هلاك‌شوندگان خواهد بود.

) y7Ï9ºsŒ çnqè=÷GtR šø‹n=tã z`ÏB ÏM»tƒFy$# ̍ø.Ïe%!$#ur ÉO‹Å3ysø9$# ( اين قرآن بزرگ كه اخبار مردمان نخستين و‌آخرين، و پيامبران و انبيا در آن است، يكي از نشانه‌هاي روشن خداست، و هر آنچه را بندگان به آن نياز دارند، بيان مي‌كند، و حكيم و محكم است، و اخبارش صادق و راست هستند و بهترين احكام را در بر دارد.

آيه ي 59-61:

إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ، مثل  عيسي  در نزد خدا ، چون  مثل  آدم  است  که  او را از خاک  بيافريد و  به او، گفت  : موجود شو  پس  موجود شد.

الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُن مِّن الْمُمْتَرِينَ ، اين  سخن  حق  از جانب  پروردگار تو است   از ترديد کنندگان  مباش.

فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ، از آن  پس  که  به  آگاهي  رسيده  اي  ، هر کس  که  در باره  او با تو مجادله   کند ، بگو : بياييد تا حاضر آوريم  ، ما فرزندان  خود را و شما فرزندان   خود را ، ما زنان  خود را و شما زنان  خود را ، ما خود و شما خود آنگاه   دعا وتضرع  کنيم  و لعنت  خدا را بر دروغگويان  بفرستيم.

سپس داستان و خبر راستين عيسي و مريم را بيان کرد، و تصريح نمود او بنده ايست که خدا بر وي تفضيل نموده، و هرکس گمان برد چيزي از خدايي در او وجود دارد، به راستي که بر خدا دروغ بسته و همه پيامبران و عيسي (ع) را تکذيب کرده است. پس کساني که عيسي را معبود قرار داده اند دچار شبهه باطلي شده اند، و اگر اين شبهه، صحيح بود، آدم از عيسي سزاوارتر بود، زيرا آدم بدون پدر و مادر آفريده شد، و با اين وجود همه انسان ها اتفاق دارند که او بنده اي از بندگان خدا است. پس ادعاي خدا بودن عيسي چون که بدون پدر آفريده شده است باطل ترين و پوچ ترين ادعاست.

و اين حق است و شکي در آن نيست، زيرا عيسي در مورد خودش گفته است: « مَا قُلتُ لَهُم إِلَّا مَآ أَمَرتَنِي بِهِ أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ رَبّي وَرَبَّکُم» جز آنچه مرا به آن فرمان داده بودي چيزي به آنها نگفتم؛ خدا را بپرستيد که پروردگار من و شماست.

گروهي از نصاراي نجران نزد پيامبر (ص) آمدند و پس از آنکه پيامبر (ص) دلايل قاطعي مبني بر اين که عيسي بنده خدا و پيامبرش است، ارائه کرد آنها همچنان برگمان و عقيده باطل خود سرسختانه پافشاري مي کردند، چرا که گمان مي بردند او معبود است.

کار آنها و پيامبر به جايي کشيد که خداوند پيامبر را  دستور داد تا با آنان مباهله کند، زيرا حق براي آنان روشن گرديد، اما عناد و تعصب، آنها را از پذيرفتن حق بازداشت. پس پيامبر (ص) آنان را به مباهله دعوت کرد و گفت: من و خانواده ام و فرزندانم حاضر مي شويم، و شما هم همراه با خانواده و فرزندانتان  حاضر شويد، سپس دعا مي کنيم که خداوند نفرين و لعنت و عذابش را بر دروغگويان فرو فرستد. نصارا با يکديگر مشورت کردند که آيا دعوت او را بپذيريم يا نه، بالاخره اتفاق کردند که خواسته او را اجابت نکنند، چون آنها مي دانستند که او پيامبر بر حق خداست ، و اگر با وي مباهله کنند خودشان و فرزندان وخانواده هايشان هلاک مي شوند، بنابراين با پيامبر صلح کردند و به او جزيه پرداختند و از او خواستند تا آنها را به حالت خودشان رها کند، و کاري با آنها نداشته باشد.

پيامبر خواسته آنها را پذيرفت و آنان را در تنگنا قرار داد، زيرا هدف که روشن شدن حق بود حاصل شد و عناد و مخالفت آنها روشن گرديد، چرا که از مباهله امتناع  کردند. و  اين دليلي است بر اينکه آنها ستمکار بودند.

آيه ي 63-62:

إِنَّ هَـذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَـهٍ إِلاَّ اللّهُ وَإِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ، مانا اين  داستاني  است  راست  و درست   جز الله  هيچ  خدايي  نيست   او  خدايي ، پيروزمند و حکيم  است.

فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ ، اگر رويگردان  شوند ، خداوند مفسدان  را مي  شناسد.

بنابراين چنانچه حق برايشان روشن گرديد اما از آن روي گرداني نمودند، و از گمراهيشان برنگشتند، بدان که آنان فساد کار هستند، و خداوند از حالشان با خبر است. بهمين جهت خداوند فرمود: « إِنَّ هَـذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ» ، به راستي که اين داستان واقعي است و هيچ شکي در آن نيست، « وَإِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» و همانان خداوند توناست و بر هر چيزي غالب است و تمام هستي در برابر قدرت و عظمت وي سر تسليم فرود آورده است، و با حکمت است و هرچيزي را در جاي خودش قرار مي دهد.

آيه ي 64:

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ، بگو : اي  اهل  کتاب  ، بياييد از آن  کلمه  اي  که  پذيرفته  ما و شماست   پيروي ، کنيم  : آنکه  جز خداي  را نپرستيم  و هيچ  چيز را شريک  او نسازيم  و  بعضي  از ما بعضي  ديگر را سواي  خدا به  پرستش  نگيرد  اگر آنان  رويگردان   شدند بگو : شاهد باشيد که  ما مسلمان  هستيم.

پيامبر (ص) در نامه هايش به پادشاهان ِ اهل کتاب اين آيه را مي نوشت، و گاهي آن را در رکعت اول نماز سنت صبح مي خواند: « قُولُوا ءَامَنَّاَ بِاللَّهِ» و در رکعت دوم سنت نماز صبح نيز آن را مي خواند، چون اين آيه مشتمل بر دعوت به سوي ديني است که پيامبران بر آن اتفاق دارند، و توحيد  الوهيت و پرستش خداي يگانه را در بردارد، خدايي که شريکي ندارد و انسانها و ديگر آفريدگان از ويژگيهاي ربوبيت و صفات الوهيت برخوردار نمي باشند. پس اگر اهل کتاب و ديگران اين را پذيرفتند به راستي که هدايت يافته اند.

« فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» و اگر روي برتابند، بگو: گواه باشيد که ما منقاد خدا هستيم. مانند « قُل يأَيهَا الکَفِرُونَ»

آيه ي 68-65:

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّورَاةُ وَالإنجِيلُ إِلاَّ مِن بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ، اي  اهل  کتاب  ، چرا در باره  ابراهيم  مجادله  مي  کنيد ، در حالي  که   تورات و انجيل  بعد از او نازل  شده  است  مگر نمي  انديشيد ?

هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ، هان  اي  اهل  کتاب  ، گرفتم  که  در آنچه  بدان  علم  داريد مجادله  تان  روا باشد ، چرا در آنچه  بدان  علم  نداريد مجادله  مي  کنيد ? در حالي  که  خدا مي  داند و شما نمي  دانيد.

مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ، ابراهيم  نه  يهودي  بود نه  نصراني  ، بلکه  حنيفي  مسلمان  بود  و از، مشرکان نبود.

إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَـذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَاللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ، نزديک  ترين  کسان  به  ابراهيم  همانا پيروان  او و اين  پيامبر و مؤمنان   هستند  و خدا ياور مؤمنان  است.

همه اديان اعم از يهود و نصارا و مشرکين و همچنين مسلمانها ادعا مي کردند که بر آيين ابراهيم هستند. خداوند خبر داد که سزاوارترين و نزديکترين مردم  به ابراهيم، محمد (ص) و پيروانش، و پيروان ابراهيم خليل هستند که پيش از محمد و يارانش زيسته اند. اما ابراهيم از يهود و نصارا و مشرکين و دوستي آنان بيزار و مبرا است، چون دين ابراهيم دين يکتاپرستي است، و سرشار از عفو و گذشت و سهولت ، که براساس آن بايد به همه پيامبران و همه  کتابها ايمان داشت، و اين از ويژگي مسلمين است.

يهود و نصارا ادعا مي کردند که آنها بر آيين ابراهيم هستند، در حاليکه يهوديت و نصرانيتي که بر آن هستند بعد از ابراهيم خليل بوجود آمد، پس چگونه در اين مسئله مجادله مي کنند، مسئله اي که دروغ و افتراي آنها به وضوح در آن مشاهده مي شود؟ فرض کن آنها در چيزي که بدان علم داشتند مجادله کردند، پس چگونه در اين حالت مجادله مي نمايند، زيرا در اين جا قبل از اينکه به باطل بودن و پوچ بودن سخنشان توجه شود، فاسد بودن ادعايشان اثبات مي گردد.

و اين آيه دليلي است بر اينکه براي انسان جايز نيست درباره چيزي که نمي داند سخن بگويد يا در مورد آن مجادله کند.

« وَاللَّهُ وَلِي المُومِنِينَ» پس هر اندازه ايمان آدمي قوي باشد، خداوند با لطف خويش او را سرپرستي مي نمايد، و او را بر انجام کار خوب توفيق مي دهد، و از سختي دور مي نمايد.

آيه ي 74-69:

وَدَّت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ، طايفه  اي  از اهل  کتاب  دوست  دارند که  شما را گمراه  کنند و حال  آنکه   نمي دانند که  جز خود را گمراه  نمي  کنند.

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ، اي  اهل  کتاب  ، با آنکه  خود به  آيات  خدا شهادت  مي  دهيد ، چرا  انکارشان مي  کنيد .

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ، اي  اهل  کتاب  ، با آنکه  از حقيقت  آگاهيد ، چرا حق  را به  باطل  مي   آميزيدو، حقيقت  را کتمان  مي  کنيد.

وَقَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ، طايفه  اي  از اهل  کتاب  گفتند : در اول  روز به  آنچه  بر مؤمنان  نازل  شده   است  ايمان  بياوريد و در آخر روز انکارش  کنيد ، تا مگر از اعتقاد خويش   بازگردند.

وَلاَ تُؤْمِنُواْ إِلاَّ لِمَن تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللّهِ أَن يُؤْتَى أَحَدٌ مِّثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ، و گفتند : جز پيروان  دين  خود را تصديق  مکنيد  بگو : هدايت  ، هدايت ، خدايي  است   و اگر گويند که  به  ديگران  همان  چيزهايي  ارزاني  شود که  به  شماارزاني  شده  است  ، يا اگر گويند که  فردا در نزد پروردگارتان  با شما  به  حجت  مي  ايستند بگو : فضيلت  به  دست  خداست  ، به  هر که  خواهد آن  را  عطا مي کند ، که  او بخشاينده  و داناست.

يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ، هر که  را بخواهد خاص  رحمت  خود مي  کند و خدا صاحب  کرمي  است  بس  بزرگ.

اين از جمله احسان و نيکي هاي خداوند نسبت به اين امت است که آنها را از مکر و توطئه اهل کتاب آگاه نموده و به آنها خبر داده است که اهل کتاب بنا بر علاقه شديد آنها به گمراه کردن مومنان کارهاي زشتِ گوناگوني انجام مي دهند.

پس گروهي از اهل کتاب گفتند: « آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَار» به آنچه بر مومنان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز از دينشان برگرديد، زيرا وقتي آنها ببينند که شما از دينشان برگشته ايد، در حاليکه آنها معتقدند که شما علم و دانش داريد، در دين خود شک مي کنند، و با خود مي گويند اگر آنها در دين چيزي ناپسند و مخالف با کتابهاي گذشته نمي ديدند، از آن بر نمي گشتند.

اين مکر و نقشه آنهاست، و خداوند هرکس را که بخواهد هدايت مي کند، و بخشش به دست اوست، و آن را به هرکس که بخواهد اختصاص مي دهد. پس اي امت اسلام! خداوند چيزهايي را به شما اختصاص داده که به ديگران اختصاص نداده است.

اين حيله  گران ندانستند که دين خدا حق است، و هرگاه حقيقت آن در دلها جاي بگيرد جز ايمان و يقين چيزي را نمي افزايد، و شبهه پراکني و ايجاد ترديد، سبب مي شود که فرد متدين به دينش بيشتر تمسّک جويد و ستايش خدا را به جاي آورد. « أَن يُؤْتَى أَحَدٌ مِّثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ» چيزي که آنها را به انجام اين کارهاي زشت وادار کرد، حسد و سرکشي و ترس از محکوم شدن بود، همانطور که خداوند متعال فرموده است: « وَدَّ کَثيرُ مِن أَهلِ الکِتَبِ لَو يردُونَکُم مِن بَعدِ إِيمانِکُم کُفَّاراً حَسَدَا مِن عِندِ أَنفُسِهِم مِن بَعدِ مَا تَبَينَ لَهُمُ الحَقُّ » بسياري از اهل کتاب پس از آنکه حق برايشان آشکار شد از روي حسدي که در وجودشان بود، آرزو کردند که شما را بعد از ايمانتان کافر گردانند.

آيه ي 77-75:

وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ، از ميان  اهل  کتاب  کسي  است  که  اگر او را امين  شمري  و قنطاري  به  او، بسپاري  آن  را به  تو باز مي  گرداند ، و از ايشان  کسي  است  که  اگر امينش   شمري و ديناري  به  او بسپاري  جز به  تقاضا و مطالبت  آن  را باز نگرداند  زيرا مي  گويد : راه  اعتراض  مردم  مکه  بر ما بسته  است  و کس  ما را ملامت   نکند اينان  خود مي  دانند که  به  خدا دروغ  مي  بندند.

بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ، آري  هر کس  که  به  عهد خويش  وفا کند و پرهيزگار باشد ، خدا پرهيزگاران   را دوست  مي  دارد.

إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَـئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ، کساني  که  عهد خدا و سوگندهاي  خود را به  بهايي  اندک  مي  فروشند در  آخرت نصيبي  ندارند و خدا در روز قيامت  نه  با آنان  سخن  مي  گويد و نه  به   آنان  مي  نگرد و نه  آنان  را پاکيزه  مي  سازد  و برايشان  عذابي  دردآور  است.

خداوند از اهل کتاب خبر مي دهد که گروهي از  آنان امانتدار هستند، و اگر مبلغ هنگفتي را به طور امانت به آنها بسپاري آن را به تو بر مي گردانند، و گروهي از آنها خائن هستند، و در کمترين چيزي که به طور امانت به آنها بدهي خيانت مي کنند، و آنها با وجود اين خيانت زشت، عذر و بهانه هاي پوچ مي آورند، و مي گويند: « لَيسَ عَلَينَا فِي الأُمِينَ سَبِيلُ» اگر به «اميين» بي سوادان خيانت کنيم و مالهايشان را مباح بدانيم بر ما گناهي نيست، چون آنها حرمتي ندارند. خداوند متعال مي گويد: « وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ»  و آنها به شدت گناهکار خواهند بود. پس دو کار زشت را مرتکب شده اند؛ يکي خيانت و تحقير اعراب، و ديگري دروغ بستن به خدا، در حالي که آنها زشتي و قبح کار خود را مي دانند، پس اينان مانند کساني نيستند که از روي ناداني و گمراهي چنين مي کنند.

سپس خداوند متعال فرمود: « بَلَي» آن طور نيست که آنها مي گويند، بلکه « مَن أَوفَي بِعَهدِهِ وَاتَّقَي» هرکس به حقوق الهي و آفريدگانش وفا کند، اين فرد پرهيزگار است، و خداوند او را دوست مي دارد. يعني هرکس برخلاف اين عمل کند، و به پيماني که بين او و مردم است وفا ننمايد، و پرهيزگار نباشد، خداوند او را کيفر ميدهد و او را بر اين کار به شدت مجازات مي کند. کساني که دنيا را به بهاي دين مي خرند، و کالاي اندک دنيا را انتخاب مي کنند و با قسم هاي دروغين و عهدشکني، دنيا را به دست مي آورند، « وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» خداوند با ايشان سخن نمي گويد، و روز قيامت به آنها نمي نگرد، و آنها را پاک نمي سازد، و براي آنان عذابي دردناک است.

يعني خش خدا، و کيفر الهي بر آنان واجب و مقرر گشته، و آنها از پاداش الهي محروم شده، و از تزکيه الهي بي نصيب مي مانند، و در روز قيامت در حالي که مرتکب جنايت و گناهان بزرگ شده اند، در پيشگاه خدا حاضر مي شوند.

آيه ي 78:

وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ، و از ميان  ايشان  گروهي  هستند که  به  شيوه  کتاب  خدا سخن  مي  گويند ، تا، پنداريد که  آنچه  مي  گويند از کتاب  خداست  ، در حالي  که  از کتاب  خدا  نيست  و مي  گويند که  از جانب  خدا آمده  و حال  آنکه  از جانب  خدا نيامده   است  و خود مي  دانند که  بر خدا دروغ  مي  بندند.

گروهي از اهل کتاب، کتاب خدا را تحريف مي کنند، « يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ» و اين تحريف لفظي و تحريف معنوي را شامل مي شود. سپس آنها گمان مي برند که اين تحريف زشت بخشي از کتاب است، و آنها دروغ مي گويند، و به صراحت به خدا دروغ نسبت مي دهند، و آنها به سرنوشت و به سرانجام بد خود واقفند.

آيه ي 80-79:

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ وَلَـكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ، نسزد هيچ  بشري  را که  خدا به  او کتاب  و حکمت  و نبوت  داده  باشد ،  آنگاه به ، مردم  بگويد که  بندگان  من  باشيد نه  بندگان  خدا  و حال  آنکه   پيامبران مي  گويند : همچنان  که  از کتاب  خدا مي  آموزيد و در آن  مي  خوانيد  ، پرستندگان  خدا باشيد.

وَلاَ يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِكَةَ وَالنِّبِيِّيْنَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ، و نيز به  شما نمي  فرمايند که  فرشتگان  و پيامبران  را خدايان  پنداريد  آيا پس  از آنکه  اسلام  آورده  ايد شما را به  کفر فرمان  مي  دهند ?

قطعا امکان ندارد، و محال است انساني که خداوند وحي و کتاب و نبوت را به وي داده و حکم شرعي را به او بخشيده است ، و مردم را به پرستش خدا فرا خواند، و به پرستش پيامبران و فرشتگان و قرار دادن آنها به جاي خود دستور دهد، چون اين کفر است، زيرا او با اسلام مبعوث شده است که از هر جهت با کفر منافي است، پس چگونه او به ضد آن دستور مي دهد؟ اين غير ممکن است، زيرا حالتي که او بر آن قرار دارد، و فضيلت ها و ويژگي هايي که خداوند به او ارزاني داشته است، مقتضي عبودت و بندگي و فروتني کامل براي خداي يگانه و قهار مي باشد.

و اين پاسخي است به گروه نصراني هاي اعزامي از نجران، چرا که فريب خوردگي و تکبر آنان به جايي رسيد که گفتند: اي محمد ! آيا ما را دستور مي دهي تا تو را عبادت کنيم؟ اين در حالي بود که خداوند آنها را دستور داده بود که خدا را بپرستند، و از او پيروي  کنند. پس خداوند باري تعالي آنچه را که بر زبان آوردند منتفي کرد و فرمود: پوچ بودن سخن آنها و امثال آنان در اين مورد آشکار است.

آيه ي 82-81:

وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ ، و خدا از پيامبران  پيمان  گرفت  که  شما را کتاب  و حکمت  داده  ام  ، به ، پيامبري  که  آيين  شما را تصديق  مي  کند و به  رسالت  نزد شما مي  آيد بگرويد وياري  اش  کنيد  گفت  : آيا اقرار کرديد و عهد مرا پذيرفتيد ? گفتند :  اقرار کرديم   گفت  :پس  شهادت  دهيد و من  نيز با شما از شاهدانم.

فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ، و هر که  از آن  پس  سرپيچي  کند از فاسقان  است.

در اين جا خداوند خبر مي دهد که به سبب کتاب و حکمتي که به پيامبران ارزاني نموده است کتاب و حکمت که مقتضي آن بود که به نحو احسن و به طور کامل و تمام حق خدا را به جاي آورند، از آنان پيمان گرفته است اگر پيامبري نزد آنها آمد و تصديق کننده چيزي بود که آنها با خود دارند، از قبيل توحيد، حق، دادگري، و اصولي که اديان بر آن اتفاق دارند، بايد به او ايمان بياورند و وي را ياري دهند.

پس آان بر  اين امر اقرار و اعتراف نمودند، و خداوند آنها را گواه قرار داد، و بر آنها گواه شد. و کساني را که با اين پيمان مخالفت ورزند، شديدا مورد تهديد قرار داد.

و اين يک امر فراگير بين پيامبران است ، چرا که راه همه يکي  است، و همه بر آن  اتفاق دارند، و بر آن پيمان بسته اند. و به طور کلي از هريک از آنان پيمان گرفته شده تا به محمد (ص) ايمان بياورند، و او را ياري  کنند. و هرکس ادعا کند که از پيروان آنهاست، بداند که دين محمد (ص) دين آنهاست، و خداوند از آنان پيمان گرفته است که به دين وي ايمان بياورند و آنان نيز به صحت آن اقرار و اعتراف کرده اند.

پس کسي که گمان برد پيرو يکي از آن پيامبران است، سپس از بيرون کردن از محمد روي برگرداند، او فاسق و از طاعت الهي بيرون رفته است، و پيامبري را که او گمان مي برد پيروش مي باشد، تکذيب کرده، و با راه او مخالفت ورزيده است.

واين اقامه حجت بر آن دسته از اهل کتاب و صاحبان اديان سماوي است که به محمد (ص) ايمان نياورده اند، زيرا آنها نمي توانند به پيامبراني که گمان مي برند پيروشان هستند، ايمان داشته باشند، مگر اينکه به پيشوا و خاتم پيامبران (ص) ايمان بياورند.

آيه ي 85-83:

أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ، آيا ديني  جز دين  خدا مي  جويند ، حال  آنکه  آنچه  در آسمانها و زمين  است   خواه  و ناخواه  تسليم  فرمان  او هستند و به  نزد او بازشان  مي  گردانند ?

قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ، بگو : به  خدا و آنچه  بر ما و بر ابراهيم  و اسماعيل  و اسحاق  و يعقوب  و، فرزندان  او و نيز آنچه  بر موسي  و عيسي  و پيامبران  ديگر از جانب   پروردگارشان  نازل  شده  است  ، ايمان  آورديم   ميان  هيچ  يک  از ايشان  فرقي   نمي  نهيم و همه  تسليم  اراده  او هستيم.

وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ، و هر کس  که  ديني  جز اسلام  اختيار کند از او پذيرفته  نخواهد شد و در  آخرت  از زيانديدگان  خواهد بود.

در سوره بقره گذشت که اين اصول، اصول ايماني هستند و خداوند امت اسلام را به رعايت و عمل به آن دستور داده است، و همه کتابها و پيامبران بر آن اتفاق نموده اند، و هدف اساسي بعثت تمام پيامبران بوده است، و اين که فرايضي بوده اند که به هر احدي روي آورده است. و اسلام حقيقي همين است، و هرکس غير از آن بجويد عملش مردود است و ديني ندارد که بدان تکيه و اعتماد شود. پس کسي که نسبت به اسلام بي علاقه گردد کجا مي رود ؟ يا دانشمندان و ديرنشينان و صليب را مي پرستد؟ يا وجود پروردگار جهانيان را انکار مي کند؟ يا به اديان باطلي که ساخته و پرداخته شيطان هستند ، روي مي آورد؟ و همه اينها در آخرت از زيانکاران هستند.

آيه ي 89-86:

كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ، چگونه  خدا هدايت  کند قومي  را که  نخست  ايمان  آوردند و به  حقانيت ، رسول شهادت  دادند و دلايل  و آيات  روشن  را مشاهده  کردند ، سپس  کافر شدند  ? خدا ستمکاران  را هدايت  نمي  کند.

أُوْلَـئِكَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ، جزايشان  اين  است  که  لعنت  خدا و فرشتگان  و همه  مردم  بر آنان  است.

خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ ، جاويد در جهنم  بمانند و از عذابشان  کاسته  نشود و مهلتشان  ندهند.

إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ الله غَفُورٌ رَّحِيمٌ ، مگر آنان  که  از آن  پس  توبه  کنند و به  صلاح  آيند ، زيرا خدا آمرزنده  و، مهربان  است.

کاملا بعيد است خداوند قومي را هدايت کند که ايمان آورند و گواهي دادند پيامبر بر حق است، سپس مرتد شدن و به عقب بازگشتند و پيمان خود را شکستند ، چون آنها حق را شناختند، اما آنرا دور انداختند. و هرکس که اينگونه باشد، خداوند به پاس عمل زشت اش قلبش را واژگون و دگرگون مي نمايد، زيرا او حق را شناخته و آن را ترک گفته، و باطل را شناخته و آن را انتخاب کرده است، پس خداوند او را رها مي کند و خداوند کسي يا چيزي را ولّي و سرپرست او قرار مي دهد که او آن را ولّي و سرپرست خود قرار داده بود.

« عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ» نفرين خدا و فرشتگان و تمام مردم بر اينهاست و در نفرين و عذاب جاودانه هستند.

« لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ» وقتي که فرمان خدا سررسد، به آنان مهلت داده نمي شود، چون خداوند آنها را به اندازه اي عمر داده است که هرکس بخواهد مي تواند از آن پند بگيرد، و بيم دهنده نيز پيش آنها آمده است.

سپس خداوند متعال کساني را که از کفر و گناهشان توبه کرده و عيب هاي خود را اصلاح نموده اند، از اين وعيد و تهديد استثنا کرد. پس خداوند گناهان گذشته آنان را مي بخشد و از کردار پيشين آنها چشم پوشي مي کند.

آيه ي 91-90:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الضَّآلُّونَ، توبه  کساني  که

پس  از ايمان  آوردن  کافر شدند و بر کفر خود افزودند ،  پذيرفته  نخواهد شد  اينان  گمراهانند.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الأرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُوْلَـئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ ، آنان  که  کافر شدند و کافر مردند ، اگر بخواهند به  اندازه  همه  زمين  طلا  دهند و خويشتن  را از عذاب  باز خرند ، از آنها پذيرفته  نخواهد شد  برايشان عذابي  دردناک  است  و هيچ  ياوري  ندارند.

اما کسي که کفر بورزد،  برکفرش اصرار نمايد، و به آن بيافزايد، و بر کفرش بميرد، از راه هدايت  منحرف شده، و راه شقاوت و بدبختي را در پيش گرفته، و به سبب اين کار سزاوار عذاب دردناک است، و کسي نيست که وي را ياري کند، و از عذاب خدا نجات دهد، و اگر زمين را پر از طلا کند و آن را فديه بدهد، به وي سودي نمي بخشد. پناه مي بريم به خدا از کفر و از فروع آن!

آيه ي 92:

لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ، نيکي  را در نخواهيد يافت  تا آنگاه  که  از آنچه  دوست  مي  داريد انفاق   کنيد، و هر چه  انفاق  مي  کنيد خدا بدان  آگاه  است.

هرگز به نيکي نمي رسيد، «بّر» يا نيکي نامي است که هر خير و عمل خوبي را در بر مي گيرد، و آن راهي است که آدمي را به بهشت مي رساند، و راه رسيدن به بهشت را در پيش نمي گيرد مگر اينکه از آنچه دوست داريد و از بهترين و پاکيزه ترين مالهايتان در راه خدا انفاق کنيد، زيرا بخشيدن مالي که انسان آن را دوست دارد يکي از بزرگترين دلايلِ سخاوتمندي و بخشايشگري و داشتن مکارم اخلاق و مهرباني و نرمي طبع است. و يکي از بهترين دلايلِ دوست داشتن خدا و ترجيح دادن دوستي وي بر دوستي مال و ثروت است که سرشت انسان به شدت به آن وابسته است. پس هرکس محبت خدا را ترجيح دهد به قله کمال رسيده است. و همچنين هرکس از پاکيزه ها انفاق کند، و با بندگان خدا نيکوکاري نمايد، خداوند با او نيکي مي نمايد و او را بر انجام دادن کارها و برخورداري از اخلاق و فضايلي موفّق مي گرداند که بدون اين حالت به دست نمي آيد.

همچنين کسي که نفقه را اينگونه بدهد ديگر اعمال صالح و شايسته را به طريق اولي انجام مي دهد و به طريق اولي از اخلاق حسنه برخوردار خواهد شد. و بخشيدن از چيزهاي خوب، کاملترين حالت انفاق است. پس هر اندازه بنده در راه خدا ببخشد، کم يا زياد، خوب يا نامرغوب، آن را مي داند، و هر انفاق کننده اي را برحسب عملش پاداش مي دهد، و در دنيا جاي آن مال را پر مي کند و در آخرت او را در بهشت جاي مي دهد.

آيه ي 95-93:

كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِـلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ، همه  طعامها بر بني  اسرائيل  حلال  بود ، مگر آنها که  پيش  از نزول  تورات   ،اسرائيل  بر خود حرام  کرده  بود بگو : اگر راست  مي  گوييد تورات  را  بياوريد و بخوانيد.

فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ، از آن  پس  هر که  بر خدا دروغ  بندد از ستمکاران  است.

قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ، بگو : خدا راست ، مي  گويد  آيين  حنيف  ابراهيم  را پيروي  کنيد و او از  مشرکان  نبود.

از جمله ايراداتي که يهوديان نسبت به رسالت عيسي و محمد (ص) مطرح مي کردند اين بود که گمان مي بردند نسخ، چيز باطلي است، و ممکن نيست پيامبري دستوري بياورد که با دستور پيامبر قبلي مخالف باشد. خداوند آنها را از طريق مطرح کردن موضوعي که خود به آن آگاهي داشتند تکذيب کرد، زيرا آنها اعتراف مي کردند که همه غذاها قبل از نازل شدن تورات براي بني اسرييل حلال بود به جز چيزهاي اندکي که يعقوب عليه السلام به خاطر بيماري اش بر خود حرام کرده بود.

و انگهي در تورات امور حرام شده ي بسياري وجود دارد که نسخ شده اند؛ امور حرام شده اي که در گذشته حلال بوده اند. پس اگر ين مطلب را انکار مي کنند به  آنها بگو: « فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» اگر گمان مي بريد نسخي وجود ندارد و حرام کردن و حلال کردني در ميان نيست، پس تورات را بياوريد و بخوانيد اگر راست مي گوييد. و  اين قوي ترين دليل است، و آن عبارت است از اين که چيزي به عنوان دليل براي کسي آورده شود که خود بدان معترف  است و آن را انکار نمي کند. پس چنانچه آن انسان حق را گردن نهاد و تسليم آن شد حرفي نيست، و اگر از تسليم شدن در برابر آن امتناع ورزد، پس از آنکه حق برايش روشن شد نقدي از آن به عمل نياورد، دروغ و افترا و ستم و بطلان راهي که بر آن قرار دارد روشن مي شود. و يهوديان چنين بودند.

« قُل صَدَقَ اللَّهُ » بگو: « خداوند در همه آنچه که گفته است، راست فرموده، و سخن چه کسي از سخن خداوند راست تر است؟!» خداوند در اين آيات دلايلي بر صحت و درستي رسالت محمد (ص) و دعوت او، و باطل بودن ادعاي منحرفان و کساني از اهل کتاب که پيامبر خدا را تکذيب کردند، و دعوتش را رد نمودند ارائه کرده است. پس خداوند در اين مورد راست گفته است، و بندگانش را با ارائه دلايل  و حجت هايي که کوهها در برابر آن از هم مي پاشند و متفکران در برابر آن سرخم مي کنند، قانع کرده است.

پس هيچ راهي نمانده است جز اينکه همه مردم از آيين ابراهيم که آيين توحيد و يگانه دانستن خداست تبعيت کنند و تمام فرستادگان الهي و همه کتابهايي را خدا نازل کرده است تصديق نمايند، و از اديان باطل و منحرف روي بگردانند، زيرا ابراهيم از هر آن چيزي که با توحيد مخال بود، روي گردان بود، و از شرک و مشرکين بيزاري مي جست.

آيه ي 97-96:

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ، نخستين  خانه  اي  که  براي  مردم  بنا شده  همان  است  که  در مکه  است   خانه   اي  که  جهانيان  را سبب  برکت  و هدايت  است.

فِيهِ آيَاتٌ بَيِّـنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ، در آنجاست  آيات  روشن  و مقام  ابراهيم   و هر که  بدان  داخل  شود ايمن   است ، براي  خدا ، حج  آن  خانه  بر کساني  که  قدرت  رفتن  به  آن  را داشته   باشندواجب  است  و هر که  راه  کفر پيش  گيرد ، بداند که  خدا از جهانيان   بي  نياز است.

 پروردگار متعال از عظمت خانه اش خبر داده و مي فرمايد: کعبه نخستين خانه ايست که خداوند جهت عبادت و ذکر خود در زمين بنا نهاده، و در آن انواع برکت ها و هدايت ها قرار داده است، خانه اي که منافع و مصالح گوناگوني براي جهانيان در بردارد، و در آن بخشش فراوان الهي و نشانه هاي روشني است، و يادآور مقام ابراهيم خليل و اعمالي است که او در حج مقام ابراهيم خليل و اعمالي است که او در حج انجام داده است. خانه کعبه همچنين يادآور خاطرات سرور و رهبر پيامبران محمد (ص) است. اين خانه، حرمِ امن الهي است که هر کس وارد آن شود خداوند برايش مقدر مي گرداند که در امنيت و آسايش باشد، و از نظر شرع و دين نيز مومن به حساب آيد.

و چون خانه کعبه از فضايل و برکات فراواني برخوردار است که بطور خلاصه ذکر گرديد، خداوند حج، و زيارت آن را بر کساني که توانايي رفتن به آن جا را دارند واجب  گردانيده است. توانايي آن است که آدمي براي رسيدن به آن ديار وسيله سواري مناسبي داشته باشد، و بتواند توشه راه را تهيه نمايد. بنابراين جمله « مَنِ استَطَاعَ إِلَيه سَبِيلَاَ» همه وسايل سواري جديد و آنچه در آينده پديد خواهد آمد را در بر مي گيرد.و اين از معجزات قرآن است که احکامِ آن براي هر زمان و مکاني تناسب دارد، و مسلما بدون احکام قرآن رسيدن به نيکي و درستي کامل ممکن نيست، پس هرکس به اين فريضه ارجند حج يقين پيدا کرد و آنرا انجام داد، از مومنان هدايت يافته است، و هرکس به آن کفر بورزد، و حج خانه خدا را انجام ندهد، از دين خارج مي باشد. وهرکس کفر بورزد همانا خداوند از جهانيان بي نياز است.

آيه ي 101-98:

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَاللّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ ، بگو : اي  اهل  کتاب  ، چرا آيات  خدا را انکار مي  کنيد ? خدا ناظر بر  اعمال  شماست.

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنتُمْ شُهَدَاء وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ، بگو : اي  اهل  کتاب  ، به  چه  سبب  آنها را که  ايمان  آورده  اند از راه   خدا باز مي  داريد و مي  خواهيد که  به  راه  کج  روند  و شما خود به  زشتي  کار  خويش  آگاهيد و خدا نيز از آنچه  مي  کنيد غافل  نيست.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوَاْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ، اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، اگر از گروهي  از اهل  کتاب  اطاعت  کنيد  ،شما را از ايمانتان  به  کفر باز مي  گردانند.

وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَن يَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ، چگونه  کافر مي  شويد در حالي  که  آيات  خدا را بر شما مي  خوانند ، و، رسول او در ميان  شماست   و هر که  به  خدا تمسک  جويد به  راه  راست  هدايت   شده است.

 در آيات گذشته خداوند متعال بر اهل کتاب دلايل اقامه کرد، هرچند که آنها پيامبر (ص) را مانند فرزندانشان مي شناختند، و در اين آيات مخالفان را به سبب کفر ورزيدنشان به آيات خدا و بازداشتن مردم از راه وي ، سرزنش و توبيخ نموده است، چون توده اهل کتاب پيرو علمايشان هستند، و خداوند حالات آنها را مي داند و آنان را بر اين عمل مجازات خواهند نمود.

پس از آنکه خداوند متعال دلايل را بر اهل کتاب اقامه کرد، و آنها را به سبب کفر و سرسختي شان توبيخ و سرزنش نمود، بندگان مومن را بر حذر داشت که فريب آنان را نخورند، و براي آنها بيان نمود که اين دسته از اهل  کتاب به شدت در پي آنند که به شما زيان برسانند، و شما را پس از ايمان آوردنتان به سوي  کفر بگردانند.

اما شما اي گروه مومنان ! الحمد لله خداوندا پس از آنکه نعمت دين را به شمار ارزاني نمود و نشانه ها و محاسن و مناقب و فضائل آن را مشاهده کرديد، پيامبري را در ميانتان مبعوث کرد که شما رابه تمام آنچه به نفعتان است راهنمايي کرد، و در سايه رحمت خدا به ريسمان الهي که همان دينش است چنگ زديد. پس اکنون بعد از برخورداري از اين همه عنايت خدا محال است کافران بتوانند شما را از دينتان برگردانند، زيرا ديني که بر اين اصول و پايه هاي ثابت و  استوار و انوار درخشان بنا نهاده شده است دلها به سوي آن پر مي کشند و از آن دل نمي کنند و بندگان را به بهترين اهداف و آرمان ها مي رساند. « وَمَن يعتَصِم بِاللَّهِ» و هرکس بر خداوند توکل کند و به او پناه ببرد، « فَقَد هُدِي إِلَي صِرَطٍ مُّستَقيمِ» همانا به راه راست هدايت يافته است. در اين آيه انسان ها تشويق شده اند که به دين خدا جنگ بزنند، و اينکه دين خدا تنها راهي است که آدمي را به امنيت و آسايش  و هدايت مي رساند.

آيه ي 105-102:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ، اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، آنچنان  که  شايسته  ترس  از خداست  از او بترسيد و جز در مسلماني  نميريد.

وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ، همگان  دست  در ريسمان  خدا زنيد و پراکنده  مشويد و از نعمتي  که  خدا بر، شما ارزاني  داشته  است  ياد کنيد : آن  هنگام  که  دشمن  يکديگر بوديد و او دلهايتان  را به  هم  مهربان  ساخت  و به  لطف  او برادر شديد  و بر لبه   پرتگاهي از آتش  بوديد ، خدا شما را از آن  برهانيد  خدا آيات  خود را  براي  شما اينچنين  بيان  مي  کند ، شايد هدايت  يابيد.

وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، بايد که  از ميان  شما گروهي  باشند که  به  خير دعوت  کنند و امر به  معروف و  نهي  از منکر کنند  اينان  رستگارانند.

وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُوْلَـئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ، همانند آن  کسان  مباشيد که  پس  از آنکه  آيات  روشن  خدا بر آنها آشکار شد،، پراکنده  گشتند و با يکديگر اختلاف  ورزيدند ، البته  براي  اينان  عذابي   بزرگ  خواهد بود.

خداوند در اين آيات بندگان مومنش را برانگيخته است تا شکر نعمت هاي او را به جاي آورند، و به طور شايسته از او بترسند، و از وي اطاعت کنند و نافرماني اش را ترک کرده و مخلصانه عمل کنند و دين خود را بر پاي دارند و به ريسماني که خداوند به سوي آنها فروهشته است چنگ بزنند، و خداوند اين ريسمان را رابط بين خود و بندگانش قرار داده و آن ريسمان دين و کتاب خداست.

همچنين پروردگار جل جلاله در اين آيات مسلمانان را تشويق مي کند که بر دين او اجتماع کنند و از تفرق و پراکندگي بپرهيزند و تا آخرين لحظات زندگي اين روند را ادامه دهند. سپس آنان را يادآور مي شود که قبل از مسلمان شدن دشمنان سرسخت يکديگر بودند و در تشتّت و چند دستگي بسر مي برند، اما خداوند به برکت اسلام آنها را در کنار هم جمع نمود و بين آنان انس و الف ايجاد کرد، به گونه اي که تبديل به برادران صميمي يکديگر شده اند. اين در حالي بود که قبلا بر لبه پرتگاه و دهانه آتشي بزرگ قرار داشتند، اما خداوند آنان را نجات داد و راه سعادت و خوشبختي راهنمون شد. « کَذِلَک يبَينَ اللَّهُ لَکُم ءَايتِهِ لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ» اين چنين خداوند آيات خود را براي شما تبيين مي کند تا شايد راه بيايد، به گونه اي که شکر نعمات وي را به جاي آوريد و به ريسمان وي چنگ زنيد. سپس پروردگار مومنان را دستور مي دهد که اين حالات را به حد کمال برسانند، و به آنان دستور داده است که قوي ترين اسباب و بهترين ملزومات را فراهم کنند که به وسيله بتوانند دين خدا را برپا دارند، به نحوي که گروهي از آنان حتما بايد اين کفايت و شايستگي را در خويش بوجود بياورند. « يدعُونَ إِلَي الخَيرِ» خير و نيکي همانا دين و اصول و فروع آن و احکام مربوط به آن است. « وَيأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ» و امر به معروف کنند، و معروف هر آن چيزي است که خوبي آن از نظر شرع و عقل شناخته شده است، « وَينهَونَ عِنِ المُنکِر» و از منکر بازدارند، و آن همان است که زشتي آن از نظر شرح و عقل دانسته شده است، « وَأُولَئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ» و ايشانند که به تمام خواسته هاي خود دست يافته و از هر امر ناگواري نجات مي يابند. و اهل علم و تعليم و متصديان وعظ و تبليغ، و مسئوليني که مردم را به خواندن نماز و پرداختن زکات، و انجام قوانين دين واداشته و آنها را از منکرات باز مي دارند مشمول اين حکم مي گرداند. پس هرکسي مردم را به صورت عام و يا خاص به کار خير فرا بخواند و کسي يا عده اي را نصيحت کند مشمول حکم اين آيه کريمه مي باشد.

سپس خداوند آنها را از در پيش گرفتن راه تفرقه و تشتت بر حذر داشت، راه کساني که دين و نشانه هاي روشن پيش آنها آمد، که مي بايست آن را گردن نهند و متحد شوند، اما متفرق شوند، و اختلاف کردند، و به گروههاي مختلفي تقسيم شدند، و اين کار از روي ناداني نبود، بلکه عده اي از روي آگاهي و تعمّد بر عده اي ديگر تجاوز کردند. بنابراين فرمود: « وَأُولَئِکَ  لَهُم عَذَابُ عَظِيمُ» و براي آنان عذاب بزرگي است.

آيه ي 107-106:

يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكْفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ ، آن  روز که  گروهي  سپيد روي  و گروهي  سيه  روي  شوند به  آنان  که  سيه  روي   شده اند مي  گويند : آيا شما پس  از ايمان  آوردنتان  کافر شديد  به  سبب  کافرشدنتان  بچشيد عذاب  خدا را.

وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ، اما آنان  که  سپيد روي  شده  اند ، همواره  غرق  در رحمت  پروردگار باشند.

سپس به زمان فرا رسيدن اين عذاب بزرگ اشاره کرده و مي فرمايد: « َوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ» خداوند از تفاوت درجه سعادت و شقاوت مردم در روز قيامت خبر داده و مي فرمايد چهره سعادتمندان سفيد مي گردد، آناني که به خدا ايمان آورده و پيامبرانش را تصديق کردند و از فرمان خدا اطاعت نموده و از آنچه پروردگار نهي کرده بود پرهيز مي کنند. و خداوند متعال آنها را به بهشت وارد مي کند و انواع نعمت ها را بر آنان سرازير مي گرداند و براي هميشه در آن خواهند بود.

و چهره اهل شقاوت سياه مي گردد، همان کساني که پيامبرش را تکذيب کردند و از فرمان او سرپيچي نمودند، و در دين خود به چندين گروه تقسيم شدند. آنان مورد سرزنش قرار گرفته و به آنها گرفته مي شود: « أَکَفرتُم بَعدَ إِيمَنِکُم » آيا کفر را برايمان ترجيح داديد؟! « فَذُوقُوا العَذَابَ بِمَا کُنتُم تَکفُروُنَ» پس بچشيد عذاب را به سبب کفر ورزيدنتان.

آيه ي 108:

تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ ، اينها آيات  خداست  که  به  حق  بر تو فرو مي  خوانيم   و خدا به  مردم   جهان ستم  روا نمي  دارد.

خداوند سبحان خويشتن را بر آن مي ستايد که آياتش را براي پيامبر تبيين کرده و بوسيله آن حق را از باطل جدا مي نمايد، و دوستان خدا را دشمنان او مشخص مي گرداند، و براي دوستان  خود پاداش نيک آماده نموده و براي دشمنانش عذابي شديد تدارک ديده است، که اين مقتضاي فضل و دادگري و حکمت خداست. او به بندگانش ستم نکرده و از ثواب اعمالشان نکاسته است، و کسي را بدون گناه و يا به خاطر گناه کسي ديگر عذاب نمي دهد.

آيه ي 109:

وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ ، از آن  خداست  هر چه  در آسمانها و زمين  است  و کارها بدو باز مي  گردد.

وقتي خداوند بيان کرد که فرمان و قانون گذاري از آن اوست، نيز بيان فرمود که فرمانروايي کامل و تصرف و پادشاهي از آن اوست، بنابراين فرمود: « وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ» پس نيکوکاران را در مقابل نيکي شان پاداش مي دهد و بدکاران را به سبب نافرماني شان مجازات مي کند. خداوند احکام سه گانه اش را در بسياري جاهان با هم مطرح مي کند تا براي بندگانش بيان کند که او فرمانروايي مطلق است، پس احکام تقديري و شرعي و احکام جزائي از آن  اوست، و ديگر آفريدگان مغلوب و محکوم اند و قدرت و  توانايي و اختياري ندارند. پس او در دنيا و آخرت ميان بندگانش حکم و داوري مي نمايد.

آيه ي 111-110:

كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ، شما بهترين  امتي  هستيد از ميان  مردم  پديد آمده  ، که  امر به  معروف  و نهي از منکر مي  کنيد و به  خدا ايمان  داريد  اگر اهل  کتاب  نيز ايمان   بياورند برايشان  بهتر است   بعضي  از ايشان  مؤمنند ولي  بيشترين   تبهکارانند.

لَن يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ أَذًى وَإِن يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الأَدُبَارَ ثُمَّ لاَ يُنصَرُونَ، به  شما جز اندک  آزار ، ديگر آسيبي  نرسانند  اگر کارزار کنند پشت   کنندو، به  هزيمت  روند و پيروز نگردند.

اين بيان اسباب برتري امت اسلام است، چرا که امت اسلام با اين اسباب از ديگر امت ها متمايز بوده و از ساير امت ها بالاترند، و آنها از نظر خيرخواهي و دعوت مردم به سوي خير و نيکي و تعليم و راهنمايي، و امر به معروف و نهي از منکر بهترين مردمانند و براي رسيدن ديگران به حد کمال و تحقق منافع آنان بسيار تلاش مي کنند، و به خدا ايمان دارند و مسئوليتي را که اين عقيده و باور بر آنان واجب مي گرداند به نحو احسن انجام مي دهند. و اگر اهل کتاب مانند شما ايمان مي آورند هدايت مي شدند و براي آنها بهتر خواهد بود، اما جز تعداد اندکي از اهل کتاب ايمان نياورده و بيشتر آنان فاسقند چرا که از اطاعت خدا و پيامبرش بيرون رفته و با مومنان مبارزه مي کنند، و تمام توان خود را براي زيان رساندن به مومنان بکار مي گيرند، اما آنها نمي توانند به مومناني زياني برسانند جز اينکه مقداري آنها را با زبان اذيت کنند.

و اگر با مومنان بجنگند، به آنها پشت کرده و فرار مي کنند، سپس ياري نمي شوند و پيروز نمي گردند. و آنچه که خدا از آن خبر داده بود پيش آمد و آنها وقتي با مسلمين جنگيدند به آنها پشت کرده و گريختند و خداوند مسلمين را بر آنها پيروز گردانيد.

آيه ي 112:

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَآؤُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ، هر جا که  باشند مهر خواري  بر آنها زده  شده  است  ، مگر آنکه  در امان  خداو  در امان  مردم  باشند  و سزاوار خشم  خدا شده  اند و مهر بدبختي  بر آنها  نهاده  اند ، زيرا به  آيات  خدا کافر شدند و پيامبران  را به  ناحق  کشتند  واين  بدان  سبب  بود که  عصيان  ورزيدند و تجاوز کردند.

در اينجا خداوند از حالت يهوديان خبر مي دهد که مهر ذلت بر آنان زده شده است، وهر کجا که باشند هراس دارند و مي ترسند و هيچ چيزي امنيت آنها را تامين نمي کند مگر اينکه به پيمانها و معاهداتي که با ديگران منعقد مي کنند پايبند باشند و در برابر احکام اسلام سر خم کنند، و جزيه بپردازند.

«وَحَبلِ مِنَّ النَّاسِ » يعني امنيت آنها تامين نمي شود مگر وقتي که تحت سرپرستي و نظارت ديگران باشند، همان طور که در گذشته هاي دور و نزديک حالشان اينگونه بوده است. و آنان در اين سال هاي اخير که توانسته اند به طور موقت حکومتي را در فلسطين ايجاد کنند در سايه ي کمک قدرت هاي بزرگ و تمهيداتي بوده که آنها برايشان فراهم کرده اند، چرا که آنها بودند راه را براي يهوديان هموار کردند. « وَبَأءُ وبِغَضَبِ مِنّ الّلهِ» و خداوند بر آنها خشم گرفته و آنان را با ذلت و بينوايي و بدبختي مجازات نموده است، و سبب آن اين است که آنها به آيات کفر ورزيدند، و پيامبران را به ناحق کشتند. يعني آنها پيامبران را از روي جهل و ناداني نمي کشتند، بلکه از روي سرکشي و عناد به قتل آنان مبادرت مي ورزيدند. « بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا يعتَدُونَ» اين سزاي شديد و گوناگوني که دامان آنان را مي گيرد به خاطر سرکشي و تجاوزشان مي باشد به خاطر سرکشي و تجاوزشان مي باشد، پس خداوند به آنها ستم نکرده و آنها را بدون گناه مجازات ننموده است بلکه آنچه خداوند بر سر آنها آورده به خاطر سرکشي و دشمنانگي و کفر و تکذيب پيامبران و جنايت هاي فجيع شان بوده است.

آيه ي 115-113:

لَيْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ، اهل  کتاب  همه  يکسان  نيستند  گروهي  به  طاعت  خدا ايستاده  اند و آيات   خدا، را در دل  شب  تلاوت  مي  کنند و سجده  به  جاي  مي  آورند.

يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُوْلَـئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ، و به  خدا و روز رستاخيز ايمان  دارند و امر به  معروف  و نهي  از منکر مي   کنند و در کارهاي  نيک  شتاب  مي  ورزند و از جمله  صالحانند.

وَمَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوْهُ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ ، و هر کار نيک  که  کنند ناديده  انگاشته  نشود ، زيرا خدا به  پرهيزگاران   آگاه  است.

پس از آنکه  خداوند متعال از منحرفين اهل کتاب سخن به ميان آورد، حالت آن دسته از آنان را که بر راه راست استوار مانده اند بيان کرد و  فرمود: گروهي از آنان بر اصول و فروع دين پابرجا هستند: « يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» به خدا و روز قيامت ايمان دارند و امر به معروف مي کنند؛ و معروف همه خوبيها را در بر مي گيرد. و از منکر باز مي دارند، و منکر همه بديها را شامل مي شود. همانطور که خداوند متعال فرموده است: « وَمِنَ قَومِ مُوسَي أَمَّةُ يهدُونَ بِالحَقّ ِ وَبِهِ يعدِلُونَ» و گروهي از قوم موسي به حق راهنمايي مي کنند و به حق داوري مي نمايند. « يسَرِعُونَ فِي الخَيرَت» شتاب کردن براي انجام کارهاي خوب يک رتبه بالاتر از انجام دادن آن است، يعني به اضافه اينکه کار خوب انجام مي دهند، براي انجام آن مي شتابند. پس آنها به انجام کار خوب، و شتاب در انجام آن، و کامل کردن آن با ادا نمودن واجبات و مستحباتش، توصيف شده ا ند.

سپس خداوند متعال بيان کرد که هرآنچه از کار خوب انجام داده اند، هرجا باشد، کم باشد يا زياد خداوند آن را مي پذيرد، به شرطي که ناشي از ايمان و اخلاص باشد، « فَلَن يکفَرُوهُ» و کارهاي شايسته اي که مخلصانه انجام داده اند، رد نشده و به هدر نمي رود. « وَاللَّهُ عَلِيمُ بِالمَتَّقِينَ» و خداوند به پرهيزگاران داناست. پرهيزگاران کساني اند که کارهاي خوب انجام داده و آنچه را که خداوند حرام کرده است به منظور نيل به رضا و پاداش الهي ترک مي کنند.

آيه ي 117-116:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَيْئًا وَأُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ، کافران  را اموال  و اولادشان  هيچ  از عذاب  خدا نرهاند و جاودانه  در جهنم ، باشند.

مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هِـذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلَـكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ، آنچه  اينان  در اين  جهان  انفاق  مي  کنند ، همانند آن  است  که  تندبادي   سردبر کشتزار قومي  بر خويش  ستم  کرده  بوزد ، و آن  کشته  را نابود سازد خدا بر آنها ستم  روا نداشت   آنان  خود بر خود ستم  کردند.

خداوند متعال بيان کرد که کافران و کساني که به آيات وي کفر ورزيدند و پيامبرانش را تکذيب کردند، هيچ نجات دهنده اي آنها را از عذاب خدا نجات نمي دهد، و هيچ چيزي به آنان سودي نمي بخشد، و هيچ شفاعت کننده اي در نزد خدا براي آنها شفاعت نمي کند، و فرزندان و مالهايشان که براي مقابله با سختي ها تهيه و آماده کرده بودند به آنان سودي نمي رساند، و بخشش هايي که در دنيا براي ياري کردن باطل صرف مي کردند، نابود خواهد شد. و مثال بخشش هاي آنها « کَمَثَلِ رِيحٍ» مانند کشتزاري است که باد سختي به آن اصابت کرده باشد، « فِيهَا صِرُّ» بادي که در آن سرماي شديد يا آتش سوزان است و آن کشتزار را نابود مي سازد، و اين به سبب ستم آنهاست. پس خداوند بر آنها ستم نکرده و آنها را بدون گناه مجازات ننموده است، بلکه خود بر خويشتن ستم کردند. و اين مانند فرموده الهي است که مي فرمايد: « إِنَّ الَّذِينَ کَفَرُوا ينفِقُونَ أَموَلَهُم لِيصُدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَسَينُفقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَيهِم حَسرَةً ثُمَّ يغلَبُونَ وَالَّذِينَ کَفَرُوا إِلي جَهَنَّمَ يحشَرُونَ» بي گمان کساني که کفر ورزيدند مالهايشان را خرج مي کنند تا مردم را از راه خدا بازدارند، آنها مالهايشان را خرج مي کنند سپس مايه حسرتشان مي گردد، و سپس شکست مي خورند.

آيه ي 119-118:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ، اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، دوست  همرازي  جز از همکيشان  خود مگيريد، ،که  ديگران  از هيچ  فسادي  در حق  شما کوتاهي  نمي  کنند و خواستار رنج  و  مشقت  شمايند  و کينه  توزي  از گفتارشان  آشکار است  و آن  کينه  که  در دل   دارندبيشتر است  از آنچه  به  زبان  مي  آورند  آيات  را برايتان  آشکار  ساختيم  اگر به  عقل  دريابيد.

هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ، آگاه  باشيد که  شما آنان  را دوست  مي  داريد و حال  آنکه  آنها شما را، دوست ندارند  شما به  همه  اين  کتاب  ايمان  آورده  ايد  چون  شما را  ببينند گويند : ما هم  ايمان  آورده  ايم   و چون  خلوت  کنند ، از غايت   کينه  اي  که  به شما دارند سر انگشت  خويش  به  دندان  گزند  بگو : در کينه   خويش  بميريد، هر آينه  خدا از دلتان  آگاه  است.

خداوند در اينجا بندگانش را از اينکه کافران را به دوستي بگيرند و آنها را محرم را از دوست ويژه خود قرار دهند، به گونه اي که اسرار خود را با آنان در ميان بگذارند و مسايل خصوصي مومنان را به آنها بگويند، بر حذر داشته، و براي آنان تبيين کرده است که بايد از محرم قرار دادن کافران دوري بجويند، چرا که آنها از هيچ شر و فساد و زياني در حق شما کوتاهي نمي کنند و دشمني از لحن کلامشان آشکار است، و دشمني و کينه اي که در دل دارند از سخن و کارهايشان بزرگتر است، پس اگر شما فهم و عقل داريد خداوند حقيقت امر را برايتان  توضيح داده است.

چرا شما آنان را دوست داريد و آنها را محرم خود قرار مي دهيد؟ در حالي که انحراف بزرگ آنها را در دين و در مقابل نيکوکاري تان مي دانيد. شما بر اديان پيامبران قرار دادي، و به هر پيامبري که خدا فرستاده و به هر کاري که خداوند نازل فرموده است ايمان داريد، و آنها به بزرگترين کتاب و شريفت ترين پيامبر کفر مي ورزند، و در مقابل محبت و مهرباني اي که شما به آنها داريد، کوچکترين محبتي به شما نمي کنند، پس چگونه آنها را دوست داريد در حالي که آنها شما را دوست ندارند و  فقط به ظاهر، و به صورت منافقانه با شما سازش مي کنند؟ و هرگاه با شما روبرو شوند، مي گويند: ايمان آورده ايم، و هرگاه با هم خلوت کنند از شدت خشم و دشمني شما و دينتان، انگشتان خود را گاز مي گيرند.

خداوند متعال فرمود: « قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ» به زودي عزت و قدرت اسلام و ذلت کفر را شما را ناراحت کرده است، خواهيد ديد و از خشم مي ميرد و شما هرگز شفاي اين بيماري و ناراحتي را با آنچه که در پي آن هستيد نخواهيد يافت. « إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» بنابراين آنچه را که در دل کفار و منافقين بود براي بندگان مومن خود بيان کرد.

آيه ي 120:

إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ، اگر خيري  به  شما رسد اندوهگين  شوند و اگر به  مصيبتي  گرفتار آييد  شادمان گردند  اگر شکيبايي  ورزيد و پرهيزگاري  کنيد از مکرشان  به  شما  زياني  نرسد، که  خدا بر هر کاري  که  مي  کنند احاطه  دارد.

« إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» هرگاه قدرت و پيروزي و تندرستي به شما برسد، ناراحت مي شوند، « وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ» و اگر دشمن بر شما پيروز گردد و يا برخي مشکلات دنيوي برايتان پيش بيايد، « يَفْرَحُواْ بِهَا» خوشحال مي شوند، و اين صفت دشمني است که دشمني او شديد است.

وقتي خداوند شدت دشمني آنها و صفت هاي زشت آنان را بيان کرد، بندگان مومنش را به بردباري و پايبندي به تقوا و پرهيزگاري دستور داد و بيان کرد که هرگاه آنها اين کارها را انجام دهند مگر دشمنانشان به آنها هيچ زياني نمي رساند، زيرا خداوند دشمنان دين و کارها و توطئه هايشان را احاطه نموده است. و خداوند به شما وعده داده که اگر پرهيزگار باشيد آنها هيچ ضرري به شما نمي رسانند، و در اين شک نداشته باشيد.

آيه ي 123-121:

وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّىءُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ، و بامدادان  از ميان  کسان  خويش  بيرون  آمدي  ، تا مؤمنان  را در آن  جايها  که  مي  بايست  بجنگند بگماري  ، و خدا شنوا و داناست.

إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ وَاللّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ، دو گروه  از شما آهنگ  آن  کردند که  در جنگ  سستي  ورزند و خدا ياورشان  شد،، پس  مؤمنان  بايد که  بر خداي  توکل  کنند.

وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ، هر آينه  خدا شما را در بدر ياري  کرد و حال  آنکه  ناتوان  بوديد  پس  ،  ازخداي  بترسيد ، باشد که  سپاسگزار شويد.

« وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّىءُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ» اين جريان در روز جنگ احد اتفاق افتاد، آنگاه که مشرکين به نزديک احد رسيدند، و پيامبر (ص) همراه با مومنان بيرون رفت و براي هر يک از آنان جايگاهي تعيين کرد و آنها را در سنگرهايشان مستقر نمود، و به طور عجيبي آنها را آرايش داد، و اين بر مهارت کامل او در فنون سياسي و جنگي دلالت مي نمايد. همانطور که او (ص) در همه موارد و در هر چيزي به بهترين صورت عمل مي کرد.

« وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» و خداوند شنوا و داناست و هيچ چيزي از کارهايتان بر او پنهان نمي ماند. « إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ» آن گاه که دو طائفه از ميان شما خواستند سستي ورزند، و آن دو طائفه بنو سلمه و بنو حارثه بودند، اما خداوند متعال لطف و توجه و  توفيق خويش را شامل حالِ آنان گرداند و آنها را از اين رخوت و سستي در آورد. « وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» و مومنان بايد بر خدا توکل کنند، زيرا وقتي بر او توکل نمايند خداوند آنها را کفايت نموده، و آنها را ياري مي کند، و آنان را از در افتادن در آنچه که به دين و دنيايشان زيان مي رساند محافظت مي نمايد. اين آيه و آيه هايي از اين قبيل مبين آن هستند که توکل واجب است و اينکه توکل بنده برحسب مقدار و اندازه ي ايمانش مي باشد. توکل يعني اينکه بنده در به دست آوردن منافع خود و دفع کردن چيزهايي که به او زيان مي رساند، به پروردگارش تکيه نمايد، پس وقتي که حالت آنها را در جنگ اُحُد و مشکلي که براي آنان پيش آمد بيان کرد، آنان را به ياري و کمک و نعمت خويش در جنگ بدر يادآوري نمود، تا سپاسگزار پروردگارشان باشند، و خاطرات روز بدر اي مصيبت را بر آنها آسان نمايد. بنابراين فرمود: « وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ» و خداوند شما را در بدر پيروز گرداند در حالي که ناچيز و در تعداد و ساز و برگ نظامي اندک بوديد. تعداد مسلمانان در جنگ بدر حدود سيصد و سيزده نفر بود، و به اندازه کافي وسيله سواري نداشتند و اسلحه هايشان کهنه و فرسوده بود و دشمنانشان نزديک به هزار نفر بوده و با اسلحه زياد به جنگ آنها آمده بودند. « فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» پس، از خدا بترسيد باشد که سپاس وي را به جا آوريد که ياري خويش را به شما ارزاني داشت.

آيه ي 126- 124:

إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُنزَلِينَ ، آنگاه  که  به  مؤمنان  مي  گفتي  که  اگر خدا سه  هزار فرشته  به  ياريتان  فرو فرستد ، آيا شما را کافي  نخواهد بود ?

بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ ، بلي  ، اگر پايداري  کنيد و پرهيزگار باشيد چون  دشمنان  تاخت  آورند ،، خدابا پنج  هزار از فرشتگان  صاحب  علامت  شما را ياري  کند.

وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ، و خداوند اين  کار را جز براي  شادماني  و دلگرمي  شما نکرد  و نيست   ياريي مگر از سوي  خداي  پيروزمند و دانا .

« إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ» آنگاه که به مومنان مژده مي دادي تا باعث اطمينان و آرامش آنها گردد، و مي گفتي: « إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُنزَلِينَ بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ» آيا شما را بس نيست که پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته فرود آمده ياري کند؟ آري! اگر صبر کنيد و پرهيزگاري نماييد، و با همين شيوه بر شما بتازند و بر شما حمله ور شوند خداوند با پنج هزار فرشته که نشان شجاعت را دارند، شما را ياري خواهد کرد.

در اي جا اختلاف وجود دارد که آيا در اين کمک رساندن به مومنان، فرشتگان به طور مستقيم جنگيده اند، يا اينکه خداوند اين مژده را فقط براي پابرجايي بندگان مومن، و انداختن ترس در دلهاي مشرکين داده است؟ آن طور که بسياري از مفسرين چنين گفته اند. اين گفته خداوند دلالت مي نمايد که شقّ دوم قضيه به حقيقت نزديک تر  است: « وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» در اين آيه به اين مطلب اشاره شده است که نبايد بنده بر اسباب اعتماد کند. بلکه تکيه و  اعتماد او بايد به خدا باشد. و اسباب و فراهم شدن آن، باعث اطمينان قلب و پابرجا بودن بر کار خير مي شود.

آيه ي 127:

لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنقَلِبُواْ خَآئِبِينَ ، تا گروهي  از کافران  را هلاک  کند ، يا خوار گرداند آنگاه  نوميد  بازگردند.

خداوند بندگان مومنش را ياري مي کند تا گروهي از کافران را نابود نمايد، و يا آنها با خشم و کينه اي که در دل دارند، نا اميدانه و در حالي که هيچ خوبي به دست نياورده اند برگردند، همانطور که خداوند متعال آنها را در روز خندق که با قدرت و عصبانيت آمده بودند خشمگين ساخت و ناکام باز گرداند.

آيه ي 129-128:

وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ، يا ايشان  را به  توبه  وادارد يا آن  ستمکاران  را عذاب  کند و تو را در، اين کارها دستي  نيست.

وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ، از آن  خداست  هر چه  در آسمانها و زمين  است   هر که  را بخواهد مي  آمرزدو  هر که  را بخواهد عذاب  مي  کند ، و خدا آمرزنده  و مهربان  است.

وقتي که پيامبر (ص) در جنگ احد زخمي شد و رباعيه ي مبارکش شکست و سرش زخمي شد، فرمود: « چگونه قومي رستگار مي شوند که صورت پيامبرشان را زخمي کردند و رباعيه ي او را شکستند؟» پس خداوند اين آيه را نازل کرد و بيان فرمود که همه امور در دست خداست و پيامبر (ص) اختياري ندارد، و چيزي در دست او نيست، چون پيامبر بنده اي از بندگان خدا است و همه تحت بندگي پروردگارشان مي باشند، و تدبير خداوند آنها را به چرخش در مي آورد.

و اي پيامبر! کساني که عليه آنها دعا کردي، و يا رستگاري و هدايتشان را بعيد مي دانستي، اگر خداوند بخواهد تا در اسلام داخل شوند. و خداوند چنين کرد ، زيرا بيشتر آنها را هدايت نمود، پس مسلمان شدند. و اگر بخواهد آنها را عذاب مي دهد، زيرا آنان ستمگرند و سزاوار عقوبت و عذاب الهي هستند.

خداوند متعال خبر مي دهد که او در جهان هستي تصرف مي نمايد و توبه هرکس را که بخواهد مي پذيرد و او را مي آمرزد، و هرکس را که بخواهد خوار و رسوا مي نمايد و او را عذاب مي دهد. « وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» يکي از صفات لازمه او کمال آمرزگاري و مهرباني است که در آفرينش و فرمانروايي اش تجلي مي يابد، پس توبه کنندگان را مي بخشد و هرکس که موجبات رحمت وي را فراهم کند، مشمول رحمت خويش قرار مي دهد. خداوند متعال فرمود: « وَأَطِيعُوااللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلََّکُم تُرحَمُونَ» و از خدا و از رسول او  اطاعت کنيد، تا مورد رحمت قرار گيريد.

آيه ي 133-130:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ، اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، ربا مخوريد به  افزودنهاي  پي  در پي   و ازخداي  بترسيد تا رستگار شويد.

وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ، و بترسيد از آتشي  که  براي  کافران  مهيا شده  است.

وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ، و از خدا و رسول  اطاعت  کنيد تا مگر بر شما رحمت  آرند.

در مقدمه اين تفسير گذشت که شايسته است بنده اوامر و نواهي خدا را در رابطه با خود و ديگران رعايت کند، و هرگاه خداوند او را به فرماني دستور داد نخست بر او واجب است حدود و اندازه آن را بداند، و آنچه را که خداوند به آن دستور داده است بشناسد تا بتواند آن فرمان را انجام دهد و از آن اطاعت کند. پس هرگاه آن را دانست و شناخت تلاش مي کند که آن را انجام دهد و براي عملي کردن آن در خود و ديگران به ميزان آنچه که توانايي دارد، از خداوند استعانت مي طلبد. و نيز هرگاه خداوند از کاري نهي کرد، بنده بايد حدود و ميزان آن را بداند و آنچه را که مشمومل آن نهي مي گردد بداند، سپس براي ترک آن تلاش نمايد و از خداوند ياري بجويد. و شايسته است اين رويه در همه اوامر و نواهي خداوند رعايت شود.

اين آيات دستورات و آداب زيبايي را در بردارند که خداوند به آن دستور داده و مسلمانان را بر انجام آن تشويق نموده ، و پاداش انجام دهندگان آن را بيان کرده است. در اين آيات خداوند از چيزهايي نهي کرده، و مسلمانان را تشويق نموده تا آنها را ترک کنند. شايد حکمتِ آوردن اين آيات در اثناي ذکر داستان جنگ احد اين باشد که خداوند بندگان مومن خويش را وعده داده است که اگر بردباري نمايند و پرهيزگاري کنند، آنان را بر دشمنانشان پيروز مي گرداند و آنان را خوار و رسوا مي کند، همان طور که فرموده است: « وَإِن تَصبِروُا وَتَتَّقُوا لَا يضُرُّکُم کَيدُهُم شَيئاً ..» و اگر بردبار باشيد و پرهيزگاري کنيد، مکر آنان به شما هيچ زياني نمي رساند. سپس گفت: « بَلَي إين تَصبُروا وَتَتَّقُوا وَيأتُوکُم مِنّ فَورِهِم هَذَا يمددِکُم رَبُکُم » اري! اگر بردباري کنيد و پرهيزگاري نماييد، و هم اکنون بر شما حمله ور شوند، پروردگارتان شما را ياري مي کند.

انگار مردم به شناختن آداب و رسوم پرهيزگاري که باعث پيروزي و رستگاري و سعادت مي گردد، علاقمند شده اند، پس خداوند در اين آيات مهم ترين ويژگيهاي پرهيزگاري را بيان کرد. خداوند سه بار کلمه «تقوي» را ذکر نمود؛ يک بار به طور مطلق: « أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» و دوبار بصورت مقيد: « وَاتَّقُواللَّه» و « وَاتَقُوا النَّارَ» و اين بيانگر آن است که هرگاه عبد مومن از اين ويژگيها برخوردار گردد، قطعا از ديگر خصايل و شمايل پرهيزگاري نيز بهره مند خواهد شد.

پس خداوند متعال هر جا از قرآن که مي فرمايد: « يأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا» اي مومنان چنان کنيد، يا چنين نکنيد، بر اين دلالت مي نمايد که ايمان، سبب اطاعت از فرمان و دستور، و انگيزه پرهيز از نهي است، زيرا ايمان به  معني تصديق کامل چيزي مي باشد که تصديق آن واجب است و مستلزم اعمال جوارح و اعضا است.

پس خداوند آنها را از خوردن چندين برابر ربا نهي کرده است، که اهل جاهليت به آن عادت کرده بودند، و کساني که به دستورات شرع توجه نمي کردند، هرگاه زمان سر رسيد وام فرا مي رسيد و فرد بدهکار تنگدست بود، و چيزي از او بدست نمي آمد، به او مي گفتند: يا بدهي و وام را پرداخت کن، و يا  اينکه به تو وقت بيشتري مي دهيم و بايد بدهي بيشتري پرداخت کني. پس فرد فقير مجبور مي شد که زير بار بدهي بيشتر برود، و  او را با اضافه کردن مبلغي بر بدهي قبلي اش از پيش خود مي راندند. و اينگونه بدهکار چندين برابر وام پرداخت مي کرد بدون اينکه فايده اي از آن ببرد.

« أَضعَفَاَ مَّضَعَفَةَ» بيانگر اوج زشتي و قباحت رباخواري، و بيان حکمت حرام بودن آن مي باشد. نيز خداوند مي خواهد مردم را از حکمت حرام بودن ربا آگاه سازد، و اينکه در ربا ظلم و اجحاف است، به همين دليل آن را منع کرده است. زيرا خداوند واجب گردانيده تا به بدهکاران تنگدست مهلت داده شود، و بر وامي که بر گردن آنهاست افزوه نشود.

پس ملزم کردن مديون و بدهکار به پرداخت بيشتر، ستمي دو چندان است، بنابراين مومن پرهيزگار بايد ربا را ترک کند و  نبايد به آن نزديک شود، زيرا ترک کردن ربا از مقتضيات پرهيزگاري است و بايد ترک کرد که رستگاري در سايه پرهيزگاري حاصل مي شود. بنابراين فرمود: « وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ، وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ» و از خدا بترسيد تا رستگار شويد. و از آتشي بترسيد که براي کافران آماده شده است . يعني با ترک کردن چيزهايي که سبب داخل شدن به آتش جهنم مي گردد، از قبيل کفر و گناهان گوناگون، از آن آتش بپرهيزيد. زيرا همه گناهان به ويژه گناهان بزرگ، آدمي را به وادي کفر مي کشانند، چرا که گناهان از خصلت و عادت هاي کافران بوده، و خداوند آتش جهنم را براي کافران آماده نموده است. پس ترک گناه آدمي را از آتش جهنم نجات مي دهد و از خشم خداوند جبار مصون مي دارد.

و انجام کارهاي خير، و اطاعت از فرامين الهي باعث خشنودي خداوند بخشنده و داخل شدن به بهشت و به دست آوردن رحمت پروردگار متعال مي گردد. بنابراين  فرمود: « وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ» و با انجام دستورات و فرامين و پرهيز از نواهي، از خدا و پيامبرش اطاعت کنيد، « لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» پس اطاعت از خدا و پيامبر يکي از اسباب حاصل شدن رحمت الهي است: همانطور که خداوند متعال فرموده است: « وَرَحمتَي وَسِعَت کُلَّ شَيءِ فَمَسأَکتُبُها لِلَّذينَ يتَّقُونَ وَيوتُونَ الزَّکَوةَ» و رحمت من همه چيز را فرا گرفته است و آن را براي کساني که پرهيزگاري پيشه مي کنند و زکات مي پردازند، مقرر مي دارم.

آيه ي 136-133:

وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ، بر يکديگر پيشي  گيريد براي  آمرزش  پروردگار خويش  و رسيدن  به  آن  بهشت   که ، پهنايش  به  قدر همه  آسمانها و زمين  است  و براي  پرهيزگاران  مهيا شده   است.

الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ، آن  کسان  که  در توانگري  و تنگدستي  انفاق  مي  کنند و خشم  خويش  فرو مي   خورند و از خطاي  مردم  در مي  گذرند  خدا نيکوکاران  را دوست  دارد.

وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ، و آن  کسان  که  چون  مرتکب  کاري  زشت  شوند يا به  خود ستمي  کنند ، خدا را، ياد مي  کنند و براي  گناهان  خويش  آمرزش  مي  خواهند و کيست  جز خدا که   گناهان  را بيامرزد ? و چون  به  زشتي  گناه  آگاهند در آنچه  مي  کردند پاي   نفشرند.

أُوْلَـئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ، پاداش  اينان  آمرزش  پروردگارشان  است  و نيز بهشتهايي  که  در آن  نهرها  جاري  است  در آنجا جاويدانند و چه  نيکو است  پاداش  نيکوکاران.

سپس خداوند به آنها دستور مي دهد تا به سوي آمرزش وي و برخورداري از بهشت او که فقط پهناي آن به اندازه وسعت آسمانها و زمين است ، چه رسد به طول آن، بشتابند که خداوند آن را براي پرهيزگاران آماده نموده است.پس پرهيزگاران اهل بهشت اند و پرهيزگاري و تقوا انسان را به بهشت مي رساند.

سپس خداوند پرهيزگاران و کارهايشان را توصيف نمود و فرمود: « الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء» آنهايي که در حال تنگدستي و توانگري بخشش مي کنند؛ اگر توانگر و ثروتمند باشند زياد بخشش مي نمايند، و اگر تنگدست باشند هيچ چيزي از کار خوب را دست کم نمي گيرند، گرچه کم باشد. « وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ» و هرگاه ديگران آنان را اذيت کنند، و به خشم آيند، به مقتضاي طبيعت انساني عمل نمي کنند، بلکه آنچه از خشم و ناراحتي که در دل دارند، فرو مي برند، و در برابر کسي که نسبت به آنها بدي کرده است بردباري مي نمايند. « وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ» و عفو کنندگانِ مردم ، که شامل گذشت از هرکسي است که با سخن يا عمل نسبت به آنان بدي کرده است. و بخشيدن و گذشت کردن از فرو خوردن خشم بالاتر است، زيرا بخشيدن به معني مواخذه نکردن و چشم پوشي از فردي است که بدي مي کند، و اين کار را کسي انجام مي دهد که به اخلاق زيبا آراسته باشد، و خويشتن را از اخلاق زشت پاکسازي کرده باشد. چنين کسي با خدا معامله کرده است چون او نسبت به بندگان خدا مهربان و نيکوکار است، و نمي خواهد براي آنان بدي پيش بيايد، و خدا هم از او گذشت مي نمايد، و پاداش او بر پروردگار بزرگوار است نه بر بنده فقير. همانطور که خداوند فرموده است: « فَمَن عَفَا وَأَصلَحَ فَأَجرُهُ ، عَلَي اللَّهِ» يعني هرکس گذشت نمايد و اصلاح کند، پاداش او بر خداست.

سپس به بيان حالتي پرداخت که از ديگر حالات بهتر و بالاتر و بزرگتر است، و آن احسان و نيکوکاري است ، پس فرمود: « وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» و خداوند نيکوکاران را دوست دارد. احسان و نيکوکاري بر دو نوع است: احسان در پرستش آفريننده، و احسان به مخلوق. پيامبر (ص) احسان در عبادت را اين گونه تفسير نموده است: « أَن تَعبُدَ الله کَأنَّکَ تَرَاهُ فَإن لَم تَکُن تَرَاهُ فَإنَّهُ يرَاک» احسان يعني اينکه خداوند را طوري عبادت کني که گويا او را مي بيني، و اگر تو او را نمي بيني همانا او ترا مي بيند.

و اما احسان به مخلوق، يعني رساندن فايده ديني و دنيوي به آنها و دور کردن زيان و بدي ديني و دنيوي از آنان. پس اين، شامل امر به معروف و نهي از منکر و تعليم جاهل و نادان، و وعظ و نصيحت افراد غافل، و خيرخواهي براي عموم و خصوص، و تلاش براي اتحاد، و وحدت کلمه مردم، و دادن صدقات و بخشش هاي واجب  و مستحب به آنها مي شود.

همچنانکه شامل بخشش به مردم و اذيت نکردن آنها، و تحمل اذيت و آزار آنان نيز مي شود. همان طور که خداوند پرهيزگاران را در اين آيات به اين ويژگي ها توصيف نموده است، پس هرکس اين کارها را انجام دهد به راستي که او حقوق خدا و حق بندگانش را ادا  کرده است.

سپس خداوند متعال عذر خواهي بندگان پرهيزگارش را از پروردگارش به خاطر عنايت و گناهاني که مرتکب شده اند بيان کرده و مي فرمايد: « وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ» و اگر اعمال و گناه کبيره از آنها سر بزند و يا مرتکب گناهان کوچک شوند، توبه کرده و از خدا آمرزش مي طلبند، و پروردگارشان، و آنچه گناهکاران به آن تهديد شده اند، و آنچه پرهيزگاران بدان نويد داده شده اند را ياد مي کنند.

پس، از او مي خواهند که گناهانشان را بيامرزد و عيب هايشان را بپوشاند. چرا که از گناه دست کشيده و از آن پشيمان شده اند. بنابراين فرمود: « وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» و با علم و آگاهي بر زشتي و قباحت گناه بر آن اصرار و پافشاري نمي کنند.

کساني که داراي اين صفات هستند، « جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ» پاداششان آمرزش پروردگارشان است، و هر چيزي را که انسان از آن دوري مي جويد از آنان دور مي کند. « وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ» و باغهايي که رودها از زير درختان آن روان است، و در آن نعمتِ پايدار و شکوفايي و خرّمي و نشاط، و خير و شادماني و قصر و منزل هاي زيبا و عالي و درختان پرميوه است، و جويهاي آب زلال در اطراف اين مسکن هاي زيبا و پاک روان است.« خَالِدِينَ فِيهَا» و در آن جاودان هستند، از آن بيرون کرده نمي شوند، و نمي خواهند آن را عوض کنند، و نعمت هايي که در آن است تغيير مي يابد.

« وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ» و چه خوب است پاداش اهل عمل که براي خدا عمل کمي انجام دادند و مزد و پاداش زيادي گرفتند. همچنانکه در مَثَل آمده است « قوم جوانمرد هنگام صبح مرد شريف را مي ستايند، و عامل به هنگام پاداش، مزدش را کامل و فراوان مي يابد». و اين آيات از جمله دلايل اهل سنت و جماعت هستند مبني بر اينکه اعمال، بخشي از ايمان مي باشند، دلالت اين آيات بر اين مطلب، با آيه اي که در سوره حديد است کامل مي گردد: « وَسَابِقُوا إِلَي مَغفِرَة مِنّ رَّبَکُم وَجَنَّة عَرضُها کَعرضِ السَّمَاءِ وَالأَرضِ أُعِدَّت لِلَّذِينَ ءَامَنُوا بِاللَّهِ وُرُسُلِهِ» بشتابيد به سوي آمرزش پروردگارتان و بهشتي که پهناي آن مانند پهناي آسمان و زمين است، و براي کساني که به خدا و پيامبر ايمان آورده اند آماده شده است.

پس در آنجا جز ايمان آوردن به خدا و به پيامبرانش چيزي ديگر را بيان نکرده است. و در اينجا فرمود: « أُعدَّت لِلمُتَّقِين» براي پرهيزگاران آماده شده است. سپس پرهيزگاران را با اين اعمال و اوصاف بدني و مالي توصيف نمود. و اين بيانگر آن است پرهيزگاراني که داراي اين صفت ها هستند، ايشان مومنانند.

آيه ي 138-137:

قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانْظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذَّبِينَ ، پيش  از شما سنتهايي  بوده  است  ، پس  بر روي  زمين  بگرديد و بنگريد که ، پايان  کار آنها که  پيامبران  را به  دروغگويي  نسبت  مي  دادند چه  بوده  است.

هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ ، اين  براي  مردم  دليلي  روشن  و براي  پرهيزگاران  راهنما و اندرزي  است.

سپس خداوند متعال فرمود: « قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ» در اين آيه کريمه و آيات پس از آن که در رابطه با جنگ احد نازل شده اند، خداوند بندگان مومنش را دلجويي داده، و به آنها خبر مي دهد که پيش از آنها نسلها و امت هايي بوده که مورد آزمايش قرار گرفته اند، و افراد مومن آن امت ها از طريق جنگ با کافران آزمايش شده اند، و در کشمکش و پيکار با کافران گاهي پيروز شده و گاهي شکست مي خوردند، و در پايان کار به ضرر و شکست تکذيب کنندگان انجاميد، و خداوند آنها را با پيروز گرداندن پيامبر و پيروانش خوار و رسوا گرداند. « فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ» پس  با جسم و دلهايتان در زمين با انواع عقوبت هاي دنيوي عذاب داده شده است، سرزمين هايشان نابود گرديده، و دچار زيان و خسارت فاحشي شده، و قدرت و حکمت آنها از دست رفته، و افتخار و تکبر و سرکشي ايشان نابود شده است. آيا اين بزرگترين دليل و گواه بر صداقت و راست بودن آنچه پيامبران آورده اند، نيست؟

و حکمت الهي چنين است که بندگان خود را آزمايش نمايد تا دروغگو و راستگو را مشخص کند. بنابراين فرمود: « هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ» اين مطالبي که در رابطه با عاقبت و آخرت ستمکاران گذشت نشانه آشکاري است که حق را از باطل، و اهل سعادت را از اهل شقاوت جدا مي سازد. و اشاره ايست به آنچه خداوند تکذيب کنندگان را به آن گرفتار نمود. « وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ» زيرا اين پرهيزگاران هستند که از آيات بهره مي برند، و آيات خدا آنها را به راه رشد و هدايت راهنمايي مي کند و از آن پند و اندرز مي گيرند، و آنها را از راه فساد و تباهي باز مي دارد. اما براي ديگر مردم بيان روشنگري است از جانب خدا که بوسيله آن، حجّت را بر آنان تمام مي کند تا هرکس که هلاک مي شود از روي دليل هلاک گردد. و احتمال دارد که « هَذا بَيانُ لِلَّناسِ» اشاره به قرآن بزرگ باشد که حاوي پند و حکمت است، و اينکه قرآن به طور عموم براي مردم روشنگر است است، و به طور ويژه مايه هدايت و پند و موعظه پرهيزگاران است، و هر دو معني درست است.

آيه ي 143-139:

وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ، سستي  مکنيد و اندوهگين  مباشيد ، زيرا اگر ايمان  آورده  باشيد شما برتري   خواهيد جست.

إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ، اگر بر شما زخمي  رسيد ، به  آن  قوم  نيز همچنان  زخمي  رسيده  است   و اين  روزگار است  که  هر دم  آن  را به  مراد کسي  مي  گردانيم  ، تا خدا کساني  را که ايمان  آورده  اند بشناسد و از شما گواهان  گيرد  و خدا ستمکاران  را دوست ندارد

وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ ، و تا مؤمنان  را پاکيزه  گرداند و کافران  را نابود سازد.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ، آيا مي ، پنداريد که  به  بهشت  خواهيد رفت  و حال  آنکه  هنوز براي  خدا  معلوم نشده  است  که  از ميان  شما چه  کساني  جهاد مي  کنند و چه  کساني   پايداري  مي ورزند ?

وَلَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ، پيش  از آنکه  مرگتان  فرا رسد تمناي  مرگ  مي  کرديد ، اينک  مرگ  را  ديديد و در آن  مي  نگريد.

خداوند مومنان را تشويق نموده و اراده هاي آنان را تقويت کرده و همت هايشان را برانگيخته و مي فرمايد: « وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا» و به خاطر مصيبتي که برايتان پيش آمد و بلا و آزمايشي که به آن دچار شديد، سست و زبون نشويد، و جسم هايتان ضعيف نگردد، و دلهايتان اندوهگين نشود زيرا غم و اندوه ِ قلبي و سستي و ضعف جسمي مصيبتي ديگر بر شماست، و باعث تقويت روحيه دشمنانتان مي شود. بلکه دلهايتان را تقويت کنيد، و بردبار باشيد و غم به دلهايتان راه ندهيد و  براي پيکار با دشمن، محکم و آماده باشيد. و خداوند بيان کرد که شايسته نيست غم بخورند و اميد داشتن به ياري و پاداش وي از دشمن برترند، پس مومن پرهيزگاري که چشم به پاداش دنيوي و اخروي خدا دوخته است، شايسته نيست غمگين گردد و ضعيف شود. بنابراين خداوند متعال فرمود: « وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» .

سپس آنها را به خاطر شکستگي که خورده بودند دلجويي داد و حکمت هاي بزرگي که بر اين شکست مترتب گرديد، بيان داشت و فرمود: «  إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ» پس شما و آنان در زخمي شدن  برابر هستيد، ولي شما اميد به رحم و لطف خداوند داريد، که آنها آن را ندارند. همانطور که خداوند متعال فرمود: « إن تَکُونُوا تَألَمُونَ فَإِنَّهُم يألَمُونَ کَمَا تَألَمُونَ وَترَجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يرجُونَ» اگر شما زخمي مي شويد، آنها هم همان طور که شما دردمند مي گرديد، دردمند مي شوند، و شما به خدا اميدي داريد که آنها ندارند.

يکي از حکمت هاي شکست اين است که خداوند پيروزي و سربلندي و سراي دنيا را هم به  کافر مي بخشد و هم به مومن، و هم به نيکوکار مي دهد، و هم به فاسق ، پس خداوند اين روزها را ميان مردم دست به دست مي گرداند . يک روز به نفع گروهي مي چرخد، و روز ديگر به نفع گروهي ديگر، زيرا زندگي اين دنيا به پايان مي رسد، به خلاف جهان آخرت که فقط براي کساني است که ايمان آورده اند. « وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ» و نيز يکي از حکمت هاي شکست مومن، و مورد آزمايش قرار گرفتن آنها اين است که مومن و منافق مشخص گردند، زيرا اگر هموار مومنان در همه واقعه ها و جنگ ها پيروز شوند، افرادي  وارد اسلام مي گردند که قلبا آنرا نمي خواهند، پس اگر در بعضي جنگها آزمايش و شکستي پيش بيايد، مومن حقيقي که در خوشي و تنگدستي و توانگري به اسلام علاقمند است، مشخص مي شود و نيز کسي که چنين نيست مشخص مي گردد. « وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء» اين نيز يکي از حکمت هاي شکست در جنگ است، زيرا شهادت در پيشگاه خداوند بالاترين مقام و مرتبه است، و راهي براي رسيدن به شهادت نيست مگر اينکه اسباب آن فراهم شود. پس اين رحمت خداست نسبت به بندگان مومنش که اسبابي را براي آنان مقدّر ساخت که نفس آدمي آن را خوش نمي دارد، تا آنان را به منازل عالي و نعمت هاي ماندگار و جاويدان که به آن علاقمندند برساند.

« وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» و خداوند ستمکاران را دوست ندارد. کساني که بر خود ستم کردند، و در راه خدا نجنگيدند، و در خانه هايشان نشستند. گويا اين اشاره اي است به ذم و نکوهش منافقين، و اينکه آنان در نزد خداي متعال مبغوض اند، و به همين سبب آنها را از جنگيدن در راه خويش بازداشت. « وَلَو أَرَادُوا الخُروُجَ لَأَعَدُّوا لَهُ ، عُدَّةَ وَلَکن کَرِهَ اللَّهِ انبِعَاثَهُم فَثَبطَّهُم وَقِيلَ اقعُدُوا مَعَ القَعدِينَ» و اگر مي خواستند براي جنگ بيرون بروند ، ساز و برگ جنگ را آماده مي کردند، ليکن خداوند بيرون آمدن آنان را  به منظور رفتن به جنگ دوست نداشت، و آنان را از اين کار بازداشت و به آنان گفت شد: « همراه با بازنشستگان بنشينيد».

« وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ» و اين نيز از حکمت هاي شکست خوردن مومنان است، که خداوند بدين وسيله آنان را از عيب ها و گناهانشان پاک مي نمايد. اين بيانگر آن است که شهادت و پيکار در راه خدا، کفاره گناهان است،و گناهان و عيب ها را دور مي نمايد. و نيز خداوند مومنان را از منافقان جدا نموده وصف مومنان را از صف آنها متمايز مي گرداند. و يکي از حکمت هاي شسکت خوردن مومنان اين است که خداوند کافران را تباه مي سازد. يعني سبب تباهي و ريشه کن شدن آنها مي شود و آنها را در همين دنيا به عقاب خويش گرفتار مي کند.

زيرا کافران وقتي پيروز شوند ،فساد و تباهي مي کنند، و بر سرکشي خود مي افزايند و سزاوار مي گردند که عذاب و سزايشان زود فرا رسد. و اين به خاطر رحمت خداوند نسبت به بندگان مومنش است.

سپس خداوند متعال فرمود: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ» اين استفهام انکاري است، يعني گمان نبريد، و به خاطرتان نيايد که شما بدون مشقت و تحمل سختي در راه خدا و طلب خشنودي او وارد بهشت شويد. بهشت بالاترين خواسته مومن بوده، و برترين چيزي است که علاقمندان براي به دست آوردن با يکديگر به رقابت مي پردازند. و هر اندازه خواسته بزرگتر  باشد، وسيله و کاري که انسان را به آن مي رساند بزرگتر خواهد بود.

پس به آسايش نمي توان رسيد مگر با ترک راحتي، و نعمتي را نمي توان دريافت مگر با ترک نعمت.

اما ناراحتي هاي دنيا که در راه خدا به بنده مي رسد، هنگامي که نفس به آنها عادت کرد و سرانجام آن را دانست، اين ناراحتي ها در نزد صاحبان بصيرت به بخششي تبديل مي شوند که از رويارويي با آن ها خوشحال مي شوند و هيچ اهميتي به آنها نمي دهند، و اين فضل خداست که به هرکس بخواهد، مي دهد.

سپس خداوند آنها را به سبب آرزويي که در دل داشتند و در پي رسيدن به آن بودند، و در اين رهگذر بي صبري نمودند سرزنش کرد، و فرمود: « وَلَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» زيرا بسياري از اصحاب (ص) همان کساني که نتوانسته بودند در جنگ بدر شرکت کنند ، آرزو داشتند خداوند آنها را در صحنه جنگي حاضر  کند، تا تلاش خود را مبذول دارند.

خداوند متعال به آنها فرمود: « فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ» و آنچه را که آرزو کرده بوديد با چشمهايتان ديديد، « وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ» پس چرا  بردباري نکرديد؟ زيرا اين حالت خوب نيست، به ويژه براي کسي که آن را تمنا کرده، و آنچه را آرزو کرده ، حاصل شده است، بلکه بر او لازم است تا آنچه را که در توان دارد در اين مورد صرف نمايد.

و اين آيه دليلي است بر اين که آرزوي شهادت مکروه نيست، زيرا خداوند آنها را به خاطر آرزويي که کرده بودند ملامت ننمود و برآنان اعتراض نکرد، بلکه به خاطر جامه عمل نپوشاندن به آرزويشان بر آنها اعتراض  کرد. و الله اعلم.

آيه ي 145-144:

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ ، جز اين  نيست  که  محمد پيامبري  است  که  پيش  از او پيامبراني  ديگر بوده ، اند  آيا اگر بميرد يا کشته  شود ، شما به  آيين  پيشين  خود باز مي  گرديد ،هر کس  که  بازگردد هيچ  زياني  به  خدا نخواهد رسانيد  خدا سپاسگزاران  را  پاداش  خواهد داد.

وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله كِتَابًا مُّؤَجَّلاً وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ ، هيچ  کس  جز به  فرمان  خدا نمي  ميرد  مدت  مکتوب  است   هر کس  خواهان   ثواب  اينجهاني  باشد به  او مي  دهيم  و هر کس  خواهان  ثواب  آنهاني  باشد به او مي  دهيم  و شاکران  را پاداش  خواهيم  داد.

سپس خداوند متعال فرمود: « وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ» نيست محمد (ص) مگر پيغمبري که پيغمبراني ديگر پيش از او بوده و رفته اند. يعني پيامبر تازه اي نيست، بلکه از نوع همان پيامبراني است که پيش از او بوده، و موظف به رساندن پيام پروردگار و اجراي دستورات او بوده اند. و آنان براي هميشه زنده نيستند، و براي امتثال  فرمان خدا و عمل به دستورات وي زنده بودن آنها شرط نيست، بلکه بر امت ها واجب است که در هر وقت و هر حال پروردگارشان را بپرستند. « أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ» پس آيا اگر او بميرد يا کشته شود، آنچه را که او پيش شما آورده است از قبيل: ايمان يا جهاد و يا ديگر دستورات را ترک کرده و به عقب برگرديد؟!  خداوند متعال فرمود: « وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا» و هرکس به عقب برگردد هيچ ضرري به خدا نمي رساند. بلکه به خودش زيان مي رساند، چرا که خداوند از آنها بي نياز است، و دينش را پايدار مي نمايد، و بندگان مومن خويش را قدرت و عزت مي بخشد.

پس از آنکه خداوند آنهايي را که بهعقب برگشتند، سرزنش نمود، کساني را مورد ستايش قرار داد که در کنار پيامبر پا برجا ماندن و پايداري نمودند و  فرمان پروردگار را اطاعت کردند، و فرمود: « وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ» و سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. و شکر و سپاسگزاري انجام نمي پذيرد مگر اينکه انسان در هر حال خداوند را بندگي نمايد.

در اين آيه کريمه خداوند بندگانش را راهنمايي مي نمايد که نبايد از دست دادن رئيس و رهبر، ايمانشان يا بعضي از لوازمات آن را متزلزل کند هر چند که رئيس و رهبر، بزرگ باشد.

چرا که در هر امري از امور دين، گروهي کفايت و شايستگي آن را دارند که رياست و راهنمايي ديگران را به عهده بگيرند، و هرگاه يکي از آنان از ميان رفت، کسي ديگر در جاي او قرار بگيرد.

و  بايد توده مومنان برحسب توانايي که دارند هدفشان اقامه دين خدا و دفاع از آن و جهاد در راه آن باشد، و نبايد به خاطر فرمانده خود بجنگند، به گونه اي که اگر فرمانده از بين رفت آنها هم از عمل به وظايف خويش باز بمانند، زيرا در اين صورت کارهايشان سامان نمي يابد. و نيز اين آيه بزرگترين دليل بر فضيلت ابوبکر صديق رضي الله عنه و يارانش است که پس از پيامبر (ص) با مرتدين جنگيدند، و آنان سرور شکر گذارانند.

سپس خداوند متعال خبر مي دهد که همه مردم زندگي شان به اَجل هايشان وابسته  است، و در زمان فرا رسيدن مرگ، به فرمان خدا و تقدير و قضاي الهي مي  ميرند، پس هرکس که مقدر شده باشد  بميرد، مي ميرد ، گرچه سببي در کار نباشد، و هرکس که خداوند بخواهد در کار نباشد، اگر همه اسباب مرگ ، او را فرا گيرند، قبل از رسيدن اجلش زياني به او نمي رسد، زيرا خداوند زنده ماندن او را براي مدت معيني مقدر نموده است: « إِذا جَاءَ أَجَلُهُم فَلَا يستَخرِوُنَ سَاعَةَ وَلَا يستقدِمُونَ» چون اجل آنها  فرا رسد، يک لحظه پس و پيش نمي افتند. سپس خداوند متعال خبر داد که او پاداش دنيا و آخرت را به هر کس که بخواهد مي بخشد ، و فرمود: « وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا» و هرکس که پاداش اين دنيا را بخواهد به او از آن مي دهيم، و هرکس پاداش آن دنيا را بخواهد، از آن به او مي دهيم. خداوند متعال مي فرمايد: « کُلَّا نُّمِدُ هَوُلَاءِ وَهَوُلاءِ مِن عَطَاءِ رَبِکَ وَمَا کَانَ عَطَاءِ رَبِکَ مَحظُوراً ، انظُر کَيفَ فَضَّلنَا بَعضَهُم عَلَي بَعضٍ وَللاخِرة أَکبَرُ دَرَجتِ وَأَکبَرُ تَفضِيلاً » از عطاء و فضل پروردگارت به هر دو دسته از مومنان و کافران مي دهيم، و عطاء و فضل پروردگارت هيچ گاه بر هيچ کس ممنوع نبوده است. نگاه کن و بيانديش چگونه برخي را بر برخي ديگر تفضيل مي دهيم، همانا درجه و فضل آخرت از هر چيز بزرگتر و والاتر است.

« وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ» و پاداش آنها را بيان نکرد، تا بر زيادي و بزرگي آن دلالت نمايد، و دانسته شودکه پاداش به اندازه شکر و سپاس است؛ اگر شکر کم باشد پاداش هم کم بوده، و اگر زياد و خوب باشد، پاداش هم زياد خواهد بود.

آيه ي 148-146:

وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ، چه  بسا پيامبراني  که  خدادوستان  بسيار همراه  آنان  به  جنگ  رفتند  و در، راه  خدا ، هر چه  به  آنها رسيد ، سستي  نکردند و ناتوان  نشدند و سر فرود نياوردند و خدا شکيبايان  را دوست  دارد.

وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ، سخنشان  جز اين  نبود که  مي  گفتند : اي  پروردگار ما ، گناهان  ما را و  زياده  رويهاي  ما را در کارها بيامرز و ما را ثابت  قدم  گردان  و در برابر  کافران  ياري  کن.

فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ  ، خدا پاداش  اينجهاني  و پاداش  نيک  آنجهاني  را به  ايشان  ارزاني  داشت   و او نيکوکاران  را دوست  دارد.

خداوند در اين آيات مومنان را دلجويي مي دهد، و مردم را بر مي انگيزد تا به آنها اقتدا نموده و مانند آنان عمل نمايند. و بيان مي نمايد که اين روند در گذشته هاي دور نيز بوده و همواره سنت الهي بر آن جاري بوده است: « وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ» و چه بسيار پيامبراني بوده اند که « قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ» گروه هاي زيادي از پيروانشان که انبيا آنا را بر ايمان وعمل صالح تربيت کرده بودند، همراه آنان پيکار کردند و زخمي گشتند و کشته شدند. « فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ» و دلهايشان ضعيف نشد و بدنهايشان سست نگرديد و در برابر دشمن ذليل نشدند و کرنش نکردند، بلکه پايداري نموده و با شجاعت و روحيه بالايي جنگيدند.

« وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ» و خداوند  بردباران و شکيبايان را دوست دارد. سپس سخن و ياري خواستن آنها را از پروردگارشان بيان کرد و فرمود: « وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ» پس سخن آنها در اين مواقع سخت و دشوار جز اين نبود که گفتند: « ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا» پروردگارا! گناهان و اسراف ما را بيامرز. اسراف يعني گذشتن از حد، زياده روي کردن و پا گذاشتن در حريم احرام. و آنان مي دانستند که گناه و  اسراف بزرگترين عمل شکست و بدبختي است، ودوري کردن از اين دو، از عوامل پيروزي است. پس، از پروردگارشان خواستند تا گناه و زياده روي آنها را بيامرزد.

سپس آنها به بردباري و تلاشي که مبذول داشته بودند، اعتماد نکردند، بلکه بر خدا توکل نمودند، و از او خواستند که گامهايشان را در هنگام برخورد با دشمن ثابت و استوار نمايد، و آنان را بر دشمنان پيروز گرداند، پس آنها صبر نموده و توبه و استغفار کردند و از پروردگارشان ياري خواستند. به  همين جهت خداوند آنها را ياري کرد، و فرجام نيک را در دنيا و آخرت نصيب آنان گردانيد. بنابراين فرمود: « فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا» و خداوند پاداش دنيا از قبيل پيروزي و به دست آوردن غنيمت را به آنها داد، « وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ» و بهترين پاداش ِ آخرت را به آنان داد. و آن به دست آوردن خشنودي پروردگار و نعمت پايدار بهشت است که از همه رنجها و ناراحتي ها به دور است. و اين بدان سبب است که آنها اعمال نيک انجام دادند و خداوند بهترين پاداش را به آنها داد، بنابراين فرمود: « وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ » و خداوند نيکوکاران را که در عبادت خدا  احسان مي کنند، و با بندگان خدا به نيکي رفتار مي نمايند، دوست مي دارد. و ازجمله احسان و نيکوکاري اين است که در هنگام جهاد با دشمنان ، دشمنان در اين عصر و زمانه نيز همانند اين مومنان رفتار کنند.

آيه ي 151-149:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوَاْ إِن تُطِيعُواْ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِينَ ، اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، اگر از کافران  پيروي  کنيد ، شما را به ، آيين  پيشين  بر مي  گردانند ، پس  زيانديده  باز مي  گرديد.

بَلِ اللّهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ ، نه  ، ياري  کننده  شما خداوند است  که  بهترين  ياري  کنندگان  است.

سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ ، در دل  کافران  هراسي  خواهيم  افکند  زيرا چيزي  را که  از آسمان  براي  آن ، حجتي  نفرستاده  است  ، شريک  خدا گرفتند  جاي  آنان  جهنم  است  که  براي   ستمکاران  مکان  بدي  است.

در اينجا خداوند مومنان را از اينکه از کافران و منافقان و مشرکان اطاعت نمايند، نهي کرده است، زيرا اگر مومنان از آنها اطاعت نمايند، کافران آنان را به کفر که سرانجام آن ناکامي و زيان است باز مي گردانند. سپس خداوند خبر داد که ياور و مددکار مومنان است، و به آنها مژده داد که با مهرباني و لطف خويش کارهاي آنها را سامان مي بخشد و آنها را از انواع آفت ها و بديها محافظت مي کند. ضمنا در اين آيه مومنان تشويق شده اند، تا فقط خدا را ياور و مددکار خويش بدانند، و هيچ کس ديگر را ياور و پشتيبان خود نگيرند. از جمله ياوري و مددکاري خداوند براي مومنان اين است که او در دل دشمنانشان رعب و وحشت مي اندازد، و آنها را از رسيدن به بسياري از اهدافشان باز مي دارد. و خداوند چنين کرد، آنگاه که مشرکين از جنگ احد بازگشتند و با يکديگر مشورت کردند و گفتند: چگونه برگرديم در حاليکه افرادي از آنها را کشته و آنان را شکست داده ايم اما هنوز آنها را به طور کلي ريشه کن نکرده و از پاي در نياورده ايم؟

پس از مشورت ، خواستند به اين کار اقدام کنند، ولي خداوند در دلهايشان ترس بزرگي انداخت و آنان ناکام برگشتند. و شکي نيست که اين از بزرگترين پيروزي ها است، زيرا پيش تر گذشت که خداوند مومنان را به دو گروه ياري مي نمايد؛ يا گروهي از کافران را از بين مي برد، يا آنها را سرکوب مي نمايد و ناکام بر مي گردند. و اين از بخش دوم به  حساب مي آيد.

سپس سببي را که موجب ترس و وحشت کافران مي گردد، بيان نمود، و فرمود: « بِمَا أَشْرَكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا» آن به سبب همتايان و بت هايي است که با خدا شريک گرفته اند، کاري که برحسب خواست و آرزوهاي باطلشان انجام دادهاند، بدون اينکه دليل و حجتي داشته باشند، و از ياوري خداوند محروم مي مانند.

به همين جهت مشرک از مومن مي ترسد و تکيه گاه محکمي ندارد، و هنگام رويارويي با سختي و مشکلات پناهگاهي نخواهد داشت، و حالت او در دنيا چنين است. اما در آخرت حالتشان سخت تر و بدتر است، بنابراين فرمود: « وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ» و مکان و محلي که آنها در آن جاي مي گيرند آتش است که راهي براي بيرون رفتن از آن ندارند، و به سبب ستم و عداوتي که در آن فرو رفته بودند، به آشتي در مي آيند که براي هميشه در آن مي مانند. « وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ » و جايگاه ستمکاران چه بد جايگاهي است!

آيه ي 152:

وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ وَعَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ، خدا به  وعده  اي  که  با شما نهاده  بود وفا کرد ، آنگاه  که  به  اذن  او، دشمن را مي  کشتيد  و چون  غنيمتي  را که  هواي  آن  را در سر داشتيد به  شما  نشان  داد ، سستي  کرديد و در آن  امر به  منازعه  پرداختيد و عصيان  ورزيديد بعضي خواستار دنيا شديد و بعضي  خواستار آخرت   سپس  تا شما را به  بلايي   مبتلا کند به  هزيمت  واداشت   اينک  شما را ببخشود که  او را به  مؤمنان   بخشايشي است.

« وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ» و خداوند وعده پيروزي را که به شما داده بود به آن وفا نمود، و شما را بر کافران پيروز و مسلط گرداند، و به کشتن آنها مبادرت نموديد، اما در پايان ، خود سبب شکست خويش گرديديد و کمکي  براي دشمنان خود شديد. پس وقتي سست و ناتوان گشتيد، « وَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ» و در امر جنگ کشمکش کرديد و دستور و فرمان خدا را که به ائتلاف و هم آهنگي دستور مي دهد ترک کرده، و اختلاف نموديد؛ يکي مي گفت: در جاي خودمان که پيامبر (ص) ما را در آن قرار داده است، مي مانيم،و يکي مي گفت: جاي ما ديگر اينجا نيست، دشمن شکست خورده و خطري باقي نمانده است. پس شما از پيامبر اطاعت نکرديد و دستورش را ترک گفتيد، « مِّن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ» پس از اينکه خداوند آنچه را دوست داشتيد، که عبارت از شکست دشمنانتان بود به شما نشان داد، زيرا وظيفه کسي که خداوند او را به اهداف و آرزوهايش نايل گردانده از وظيفه ديگران بزرگتر و بيشتر است، پس وظيفه شما به ويژه در اين حالت و در همه احوال فرمان بردن از دستور خدا و پيامبرش است.« مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا» دسته اي از شما دنيا را مي خواستند، که سبب به وجود آمدن آن  فاجعه دردناک گرديد. « وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الآخِرَةَ» و دسته اي شما خواستار آخرت بودند، و آنها کساني بودند که دستور پيامبر را اجرا کرده و در جايي که پيامبر دستور داده بود، ماندند . « ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ» و پس از اينکه اين کارها از شما سر زد، خداوند چهره هايتان را از آنها بازگرداند و نوبت به دشمنان رسيد تا خداوند شما را بيازمايد، و امتحانتان کند، و مومن از کافر، و فرمان بردار از سرپيچي کننده مشخص گردد. و تا بوسيله اين مصيبت، خداوند از اشتباهي که از شما سرزده بود، در گذرد. بنابراين فرمود: « وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» و خداوند از شما صرف نظر کرد ، و داراي بخشش بزرگي بر مومنان است، چراکه اسلام را به آنها ارزاني داشت و آنها را به آيين و احکام خويش هدايت کرد، و  بديهاي آنان را عفو نمود و به خاطر مصيبت هايي که به آنها رسيد به آنان پاداش داد. و از جمله منت هاي خداوند بر مومنان اين است که هيچ خير و مصيبتي بر آنان وارد نمي شود مگر  اينکه به خير و نفع آنها خواهد بود. اگر خوشي به آنان دست دهد خدا را بر آن شکر نموده، پس پاداش شکرگذاران را به آنان مي دهد، و اگر ناخوشي به آنها دست دهد صبر مي کنند. و خداوند پاداش صبر کنندگان را به آنها مي دهد.

آيه ي 154-153:

إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَى أحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غُمَّاً بِغَمٍّ لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ، آنگاه  که  مي  گريختيد و به  کس  نمي  نگريستيد و پيامبر شما را از پشت   سرفرا مي  خواند  پس  به  پاداش  ، غمي  بر غم  شما افزود  اکنون  اندوه   آنچه را که  از دست  داده  ايد ، يا رنجي  را که  به  شما رسيده  است  ، مخوريد  خدا به  هر کاري  که  مي  کنيد آگاه  است.

ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَآئِفَةً مِّنكُمْ وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ، آنگاه  ، پس  از آن  اندوه  ، خدا به  شما ايمني  ارزاني  داشت  ، چنان  که ، گروهي  را خواب  آرام  فرو گرفت   اما گروهي  ديگر که  چون  مردم  عصر جاهلي   به  خدا گماني  باطل  داشتند ، هنوز دستخوش  اندوه  خويش  بودند و مي  گفتند  : آياهرگز کار به  دست  ما خواهد افتاد ? بگو : همه  کارها به  دست  خداست   آنان  در دل  خود چيزي  را پنهان  مي  دارند که  نمي  خواهند براي  تو آشکارش   سازند  مي  گويند : اگر ما را اختياري  بود اينجا کشته  نمي  شديم   بگو :  اگر در خانه  هاي  خود هم  مي  بوديد ، کساني  که  کشته  شدن  بر آنها مقرر شده   است  از خانه  به  قتلگاهشان  بيرون  مي  رفتند  خدا آنچه  را که  در سينه   داريد مي  آزمايد و دلهايتان  را پاک  مي  گرداند و خدا به  آنچه  در دلهاست   آگاه  است.

خداوند حالت آنها را به هنگام شکست خوردنشان در جنگ بيان مي دارد و آنان را به خاطر آن مورد عتاب قرار مي دهد. پس فرمود: « إِذْ تُصْعِدُونَ» هنگامي که در حال گريختن بوديد، « وَلاَ تَلْوُونَ عَلَى أحَدٍ» و هيچ يک از شما به ديگر توجهي نمي کرد، و هريک از شما جز به فرار و نجات خود نمي انديشيد. در حالي که خطر بزرگ بر شما نبود، زيرا شما نزديکترين مردم به دشمنان و در خط مقدم جنگ نبوديد، « وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ» و پيامبر از پشت سر شما را صدا مي زد که « اي بندگان خدا! به سوي من بياييد» ، و شما به او توجه نکرديد، و به سوي او برنگشتيد. پس فرار، خود موجب سرزنش است، و صدا زدن پيامبر و اينکه مي بايست او را بر خود مقدم داريد، اما به او پاسخ نداديد و به طرف وي نرفتيد، سبب سرزنش بزرگتري است. « فَأَثنَکُم» پس شما را در مقابل کارتان مجازات کرد، « عَمَّا بِغَمِ» يعني غمي بر غمتان افزود، غمي به سبب از دست دادن پيروزي و غنيمت، و غمي به سبب شکست خوردنتان و غمي ديگر که همه غمها را از ياد شما برد، و آن اين بود که خبر کشته شدن محمد (ص) را شنيديد.

اما خداوند به سبب لطف ومهرباني و عنايتي که نسبت به بندگان خويش دارد، همه اين چيزها را مايه خير بندگان مومن خود گردانيد، پس فرمود: « لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ» تا بر آنچه که از دست داده ايد از قبيل پيروزي، غمگين نگرديد.

« وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ» و به خاطر کشته و زخمي شدن و شکستي که به آن دچار شديد محزون نگرديد، و آن زماني بود که برايتان محقق شد پيامبر (ص) کشته نشده است، پس همه اين مصيبت ها برايتان آسان گرديد، و از زنده بودن پيامبر (ص) که تسلي بخش هر مصيبت و مشکلي بود، شادمان شديد.

خداوند در مشکلات و مصيبت ها اسرار و حکمت هاي عجيبي قرار داده است. و همه اين  امور از روي دانش و کمال آگاهي خداوند نسبت به کارها و ظاهر و باطن شما انجام مي شود، بنابراين فرمود: « وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» و خداوند به آنچه مي کنيد آگاه است. و احتمال دارد که معني « لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ» اين باشد که خداوند اين غم و مصيبت را براي شما پيش آورد تا پابرجا و استوار بمانيد و به هنگام مشکلات بردباري و صبر را تمرين کنيد، و تحمل دشواريها برايتان آسان شود.

« ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ» و پس ازغمي که به شما رسيده بود، « أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَآئِفَةً مِّنكُمْ» آرامشي را بر شما نازل کرد به گونه اي که خواب سبکي گروهي از شما را فرا گرفت.

و شکي نيست که اين رحمت خدا و احسان او نسبت به آنها بود، و باعث تثبيت دلهايشان و اطمينان بيشتر آنان گرديد، زيرا کسي که مي ترسد، خواب و چرت اورا فرا نمي گيرد، چون او در دل ترس دارد، پس وقتي ترس از دل او دور شد، مي تواند بخوابد و چرت بزند. و گروهي که خداوند بوسيله خواب سبک بر آنها انعام نمود مومنان بودند؛ کساني که جز اقامه دين خدا و به دست آوردن خشنودي پروردگار و پيامبرش و مصلحت برادران مسلمانشان هدف ديگري نداشتند و اما گروه ديگر کساني بودند که « قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ» فقط به فکر خودشان بودند، و به خاطر اينکه منافق بودند يا به سبب اينکه ايمانشان ضعيف بود، به فکر کسي ديگر نبودند، بنابراين چرت و خواب سبک که ديگران را فرا گرفته بود به آنها نرسيد « يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَيْءٍ» اين استفهام انکاري است. پس معني آن چنين است: ما از پيروزي بهره اي نداريم . پس نسبت به پروردگار و آيين و پيامبرش گمان بد بردند، و تصور کردند که خداوند پيامبر را ياري نمي دهد. و اين شکست کار وي را فيصله ميدهد، و دين خدا را به کلي نابود مي سازد. خداوند متعال در جواب آنان فرمود: « قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ» «امر» شامل امر تقديري و امر شرعي مي شود. پس هرچيزي حسب قضا و تقدير الهي انجام مي شود. و سرانجام خداوند پيروزي را نصيب دوستان خود و کساني که از او اطاعت مي کنند ، مي گرداند، گرچه براي آنها مشکلاتي پيش بيايد.

« يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ» منافقان در دل خود چيزهايي را پنهان مي دارند که آنرا براي تو آشکار نمي کنند؛ سپس خداوند چيزي را که آنها پنهان مي داشتند، بيان کرد و فرمود: « يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ» مي گويند: اگر با ما در اين امر رايزني و مشورتي مي شد، « مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا» در اينجا کشته نمي شديم.

و اين انکار و اعتراضي است از جانب آنها که به مثابه تکذيب تقدير الهي و تخطئه کردن راي پيامبر (ص) و راي يارانش مي باشد، چرا که آنان پيامبر و يارانش را ساده لوح مي انگاشتند و خود را بهتر و شايسته تر مي دانستند. خداوند آنها را چنين جواب داد: « قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ» بگو: اگر در خانه هايتان هم بوديد که کشته شدن در خانه بعيد به نظر مي رسد، « لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» آنهايي که کشته شدن بر آنها مقدر شده بود به محل کشته شدن خود بيرون مي آمدند، پس اسباب هرچند بزرگ باشند زماني مي توانند به انسان سودي برسانند که قضا و تقدير الهي با آن مخالف نباشد. پس هرگاه تقدير با اسباب مخالف ورزد اسباب هيچ سودي نمي رسانند، زيرا آنچه را خداوند در رابطه با مرگ و زندگي در لوح محفوظ نوشته است بايد اجرا شود. « وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ» و تا خداوند آنچه را از نفاق يا ضعف ايمان در سينه هايتان داريد، بيازمايد. « وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ» و تا دلهايتان را از وسوسه هاي شيطان و صفت هاي ناپسندي که در آن اثر گذاشته است خالص و پاک گرداند.

« وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» و خداوند به آنچه در سينه هاست آگاه است. يعني آنچه را که سينه ها پنهن کرده اند، مي داند. پس علم و حکمت او اقتضا مي نمايد اسبابي را مقدر کند که امور پنهان سينه ها، و رازها را بوسيله آن آشکار نمايد.

آيه ي 155:

إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ، از ميان  شما آنان  که  در روز مقابله  آن  دو گروه  بگريختند ، به  سبب   پاره اي  از اعمالشان  شيطان  آنها را به  خطا افکنده  بود  اينک  خداوند  عفوشان  کرد که  او آمرزنده  و بردبار است.

خداوند متعال از حالت کساني که در جنگ احد شکست خوردند و از آنچه که باعث فرارشان شد خبر داده و مي فرمايد: شيطان آنان را فريب داد و به سبب ارتکاب برخي از گناهان بر آنان مسلط گرديد. پس آنها بودند که وسوسه هاي شيطاني را در دلهاي خود جاي دادند و با ارتکاب گناه، به شيطان قدرت فعاليت دادند، زيرا گناهان محل ورود شيطان هستند، پس اگر آنان به اطاعت پروردگارشان چنگ مي زدند شيطان بر آنها تسلط و قدرتي نمي داشت. خداوند متعال فرموده است: « إِنَّ عِبَادِي لَيسَ لَکَ عَلَيهِم سُلطنُ » همانا تو بر بندگانم قدرت و حاکميتي نداري.

سپس خداوند خبر داد که پس از اينکه مرتکب کارهاي زشت شدند آنها را عفو نمود، و اگر آنها را مواخذه مي کرد مي بايست آنان را از پاي در آورده و ريشه کن سازد.

« إِنَّ اللَّهَ غَفُور» بدون شک خداوند گناهکاران را مي آمرزد و به آنها توفيق مي دهد که توبه کنند و آمرزش بطلبند، و مشکلاتي را که برايشان پيش مي آورد کفاره گناهانشان مي گرداند.« حَلِيمُ» و خداوند بردبار است، و در عذا دادن کسي که از فرمانش سرپيچي مي کند، شتاب نمي ورزد، بلکه به او فرصت مي دهد، و وي را به بازگشت به سوي خود و روي آوردن به او فرا مي خواند، سپس اگر توبه کند و برگردد،  توبه اش را مي پذيرد، و خداوند او را به مقامي مي رساند که گويا اصلا گناهي انجام نداده، و عيبي از او سر نزده است. پس خداوند را بر نيکي و احسانش سپاسگزاريم.

آيه ي 158-156:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَقَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِي الأَرْضِ أَوْ كَانُواْ غُزًّى لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ لِيَجْعَلَ اللّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ يُحْيِـي وَيُمِيتُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ، اي  کساني  که  ايمان  آورده  ايد ، همانند آن  کافران  مباشيد که  در باره ، برادران  خود که  به  سفر يا به  جنگ  رفته  بودند ، مي  گفتند : اگر نزد ما مانده بودند نمي  مردند يا کشته  نمي  شدند  خدا اين  پندار را چون  حسرتي  در  دل  آنها نهاد  و خداست  که  زنده  مي  کند و مي  ميراند و اوست  که  اعمال   شما رامي  بيند.

وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ، اگر در راه  خدا کشته  شويد يا بميريد ، آمرزش  و رحمت  خدا از آنچه  در  اين  جهان  گرد مي  آوريد بهتر است.

وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى الله تُحْشَرُونَ ، و اگر بميريد يا کشته  شويد هر آينه  در پيشگاه  خداوند محشور مي  شويد.

خداوند بندگان مومن خود را برحذر مي دارد از اينکه همانند کافران و منافقان باشند؛ آناني که  به پروردگار و تقدير و قضاي الهي ايمان ندارند. همچنين بندگان مومن خويش را از تشابه با کافران در هر چيزي نهي مي کند، و در اين مورد خاص نيز مومنان را برحذر مي دارد که همچون کافران نباشند و برادران ديني يا نسبي خود را « إِذَا ضَرَبُواْ فِي الأَرْضِ» هنگامي که براي تجارت سفر کنند، « أَوْ كَانُواْ غُزًّى» يا اينکه به جنگ و جهاد بروند، سپس کشته شوند، يا بميرند، سرزنش نکنند و همچون منافقان به مخالفت با قضا و تقدير الهي بر نخواسته و نگويند: « لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ» اگر آنها پيش ما بودند کشته نشده و نمي مردند. و اين دروغي است که بر زبان مي آوردند، زيرا خداوند متعال فرموده است: « قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» بگو: اگر در خانه هايتان هم بوديد، آناني که تقدير شده بود کشته شوند، به محل کشته شدن خود بيرون مي آمدند. اما اين تکذيب جز اينکه خداوند سخن و عقيده آنان را حسرتي در دلهايشان قرار دهد. و مصيبت و رنج آنها را بيشتر گرداند، سود ديگري براي آنان نداشت.

و اما مومنان مي دانند که اين کارها با تقدير الهي انجام مي شود پس ايمان مي آورند وتسليم مي شوند و  خداوند دلهايشان را هدايت و  استوار مي گرداند. و به سبب داشتن چنين عقيده اي ، مصيبت پيش آمده را براي آنها آسان مي گرداند. خداوند در رد سخن آنها فرمود: « وَاللّهُ يُحْيِـي وَيُمِيتُ» تنها خداوند است که زنده مي کند و مي ميراند، پس دوري و پرهيز و احتياط ، انسان را از چيزي که خداوند مقدر نموده است نجات نمي دهد. « وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» و خداوند به آنچه انجام مي دهيد بينا است، و شما را به سبب کارهايتان و به سبب تکذيب تقدير الهي مجازات خواهد کرد.

سپس خداوند متعال خبر داد که کشته شدن با مردن در راه خدا نقص و کاستي نبوده، و نبايد از آن دوري شود، بلکه مشتاقان رضوان الهي يابند براي کشته شدن و مردن در راه خدا با يکديگر به رقابت بپردازنند و از يکديگر پيشي بگيرند چون آن سببي است که انسان را به آمرزش و عذر و رحمت الهي مي رساند و آمرزش و رحمت الهي از تمامي دنيايي که اهل دنيا در پي آنند بهتر است و مردم به هر صورتي که بميرند، کشته شوند، بازگشت و سرانجام آنان به سوي خدا است، و او هريک را طبق عملش مجازات مي کند. پس هيچ راه گريزي جز به سوي خدا وجود ندارد، و هيچ چيزي مردم را جز چنگ زدن به ريسمان الهي نجات نمي دهد.

آيه ي 159:

وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ، به  سبب  رحمت  خداست  که  تو با آنها اينچنين  خوشخوي  و مهربان  هستي   اگرتند خو و سخت  دل  مي  بودي  از گرد تو پراکنده  مي  شدند  پس  بر آنها  ببخشاي  و برايشان  آمرزش  بخواه  و در کارها با ايشان  مشورت  کن  و چون  قصد  کاري کني  بر خداي  توکل  کن  ، که  خدا توکل  کنندگان  را دوست  دارد.

يعني به سبب رحمتي که خداوند نسبت به تو و يارانت دارد، بر تو احسان کرد که با آنها نرم و مهربان باشي، و با اخلاق نيکو و خوب با آنان برخورد نمايي، تا پيرامون تو جمع شوند، و ترا دوست داشته  و از دستوراتت پيروي کنند.« وَلَوْ كُنتَ فَظًّا» و اگر درشت خو و بداخلاق، « غَلِيظَ الْقَلْبِ» و سنگدل بودي « لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ» از اطراف تو متفرق مي شدند، زيرا هر کس درشت خو و سنگدل باشد کسي پيرامون وي نمي ماند.

پس اخلاق خوب ِ رهبر، مردم را به سوي دين خدا جذب مي نمايد، و آنها را به دين خدا علاقمند مي سازد. در ضمن دارنده اخلاق خوب مورد ستايش قرار مي گيرد و پاداش خالص به او مي رسد.

و اخلاق بدِ رهبر ديني، مردم را از دين گريزان مي کند و دين رانزد آنها منفور و زشت مي نماياند. در ضمن دارنده اخلاق بد مورد نکوهش قرار گرفته و کيفر خاصي به او مي رسد، زيرا وقتي خداوند به پيامبر معصوم چنين مي فرمايد، پس حالت ديگران چگونه خواهد بود؟!

آيا از واجب ترين واجبات و مهم ترين امور اين نيست که به اخلاق خوب پيامبر اقتدا کيم؟ و با مردم آن گونه که پيامبر (ص) با نرمي و خوش اخلاقي رفتار مي کرد، رفتار نماييم، تا با اين کار از دستور خدا فرمان برده باشيم، و نيز بندگان خدا را به سوي دين خدا جذب کنيم؟! سپس خداوند متعال به او دستور داد که از تقصيرات آنان در حق وي درگذرد، و براي تقصيراتي که آنان در حق خدا دارند برايشان استغفار کند و با اينکار عفو و احسان را با هم جمع نمايد.

« فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ» پس، از آنان درگذر و برايشان طلب آمرزش کن، « وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ» و در کارهايي که نياز به رايزني و مشورت و تلقيح فکر و نظر دارد، با آنها مشورت کن، زيرا رايزني و مشورت فوايد و مصلحت هاي ديني و دنيوي بي شماري در بردارد که در زير به چند نمونه از آن اشاره مي شود:

1- مشورت از عبادت هايي است که بوسيله آن بنده به خدا نزديک مي گردد.

2- مشورت باعث تسکين خاطر شده، و اندوهي را که هنگام پيش آمدن مصيبت در دلها قرار مي گيرد دور مي نمايد، زيرا کسي که سرپرستي و کار مردم را در دست دارد، هرگاه اهل راي و نظرار جمع کند، و در مورد حادثه و واقعه اي با آنها به مشورت و رايزني بپردازد، مردم او را دوست داشته و به وي اطمينان خواهند کرد، و مي دانند که او حاکم و سرپرست خودکامه و مستبدي نيست، بلکه به منافع کلّي و فراگير مي انديشد. پس آن وقت مردم آخرين توان و تلاش خود را براي پيروي کردن از او به کار مي گيرند، چون مي دانند اين حاکم براي مصلحت و منافع عموم مردم تلاش مي کنند. به خلاف کسي که چنين نيست، که مردم او را دوست نداشته و از وي اطاعت نخواهند کرد، و اگر از وي فرمان برند به طور کامل از او فرمان نخواهند برد.

3- مشورت و رايزني باعث رشد و بالندگي افکار مي گردد، زيرا وقتي که افکار و انديشه ها در امري بکار روند، رشد کرده و به شکوفايي مي رسند.

4- از طريق مشورت و رايزني راي و نظر درست و صحيح حاصل مي شود، و کسي که مشورت مي کند، کمتر در کارش دچار اشتباه مي گردد، و اگر چنانچه اشتباه کند يا به هدفش دست نيابد، قابل ملامت و سرزنش نخواهد بود پس وقتي خدا به پيامبرش (ص) مي فرمايد: « وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ» با آنان رايزني و مشورت کن در حالي که عقل و دانش پيامبر از همه مردم کاملتر و بيشتر است، و راي او بهتري راي است، پس ديگران چگونه بايد باشند؟!

سپس خداوند متعال فرمود: « فَإِذَا عَزَمْتَ» و هرگاه بعد از مشورت و رايزني در کاري که نياز به مشورت و رايزني در کاري که نياز به مشورت دارد، تصميم به انجام آن گرفتي، « فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ» بر قدرت الهي اعتماد، و توکل کن، نه بر توانايي و حکمت و قدرت خود.

« إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» همانا خداوند کساني را که بر او توکل مي نمايند و به وي پناه مي برند دوست دارد.

آيه ي 160:

إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكِّلِ الْمُؤْمِنُونَ ، اگر خدا شما را ياري  کند ، هيچ  کس  بر شما غلبه  نخواهد کرد  و اگر، شمارا خوار دارد ، چه  کسي  از آن  پس  ياريتان  خواهد کرد ? پس  مؤمنان   بايد که بر خداي  توکل  کنند.

يعني چنانچه خداوند با ياري و کمک خويش شما را کمک نمايد، « فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ» اگر تمام مردم روي زمين با تمام لشکر و اسلحه هاي خود جمع شوند، بر شما چيزه نخواهند شد، زيرا هيچ چيزي بر خداوند چيره نمي شود، و او بر بندگان چيره است و پيشاني آنها را گرفته است، پس هيچ جنبده اي حرکت نمي کند مگر به فرمان خدا، و هيچ جنبده اي ساکن نمي شود مگر به اذن و فرمان خدا. « وَإِن يَخْذُلْكُمْ» و اگر شما را خوار گرداند، و شما رابه حال خودتان رها کند، « فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ» پس کيست که پس از او شما را ياري دهد؟ و بناچار آن گاه خوار مي شويد، و شکست مي خوريد، گرچه تمام مردم شما را ياري دهند و کمک نمايند.

در ضمن خداوند متعال دستور مي دهد که وي کمک بطلبند و بر او توکل کنند نه بر قدرت خويش . بنابراين فرمود: « وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكِّلِ الْمُؤْمِنُونَ» معمول بر عامل مقدم شده که مفيد حصر است. يعني فقط بر خدا توکل کنيد نه بر کسي ديگر، زيرا تنها او ياور و مددکار است، پس توکل و تکيه کردن بر خدا عين توحيد و يکتاپرستي است، و مقصود با آن حاصل خواهد شد. و توکل بر غير خدا شرک است و سودي نمي بخشد، بلکه زيان آور مي باشد. در اين آيه دستور داده شده که تنها به خداتوکل نمود و توکل بنده برحسب ايمان اوست و هر اندازه ايمانش قوي باشد به همان اندازه بيشتر بر خدا توکل مي کند.

آيه ي 161:

وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ، هيچ  پيامبري  را شايسته  نيست  که  خيانت  کند و هر که  به  چيزي  خيانت  کند،  آن  را در روز قيامت  با خود آورد  سپس  جزاي  عمل  هر کس  به  تمامي   داده خواهد شد و بر کسي  ستمي  نرود.

«غلول» يعني خيانت در غنيمت و پنهان کردن چيزي از آن و خيانت در هر چيزي که در اختيار انسان است، و اجماع بر اين است که خيانت در غنيمت و در آنچه که در اختيار انسان قرار دارد، حرام واز گناهان کبيره مي باشد. همان طور که اين آيه و ديگر نصوص بر آن دلالت مي نمايند. پس خداوند متعال خبر داد که براي هيچ پيامبري شايسته و سزاوار نيست در مال غنيمت خيانت کند زيرا خيانت در غنيمت همان طور که دانستيد از بزرگترين گناهان و بدترين عيوب است.

و خداوند پيامبرانش را از آن و هر آنچه که انسان آلوده و معيوب و متهم کند، مصون و محفوظ نموده و آنان را از نظر اخلاق، برترين افراد جهان و پاک ترين و خوب ترين آنها قرار داده و آنان را از هرگونه عيب پاک گردانيده است. و آنان را فرودگان رسالت خويش و معدن فرزانگي و حکمت الهي قرار داده است: « اللَّهُ أَعلَمُ حَيثُ يجعَلُ رِسَالَتَهُ» خداوند بهتر مي داند که رسالت خويش را در کجا قرار بدهد. پس اگر بنده فقط يکي از آنها را بشناسد، يقين حاصل مي کند که آنان از هر عيب و کار زشتي پاک و مبّرا هستند، و نيازي نيست که بر پوچ بودن سخناني که دشمنان پيامبران در مورد آنان گفته اند دليل اقامه کنيم، زيرا هرکس که پيامبر بودن آنها را بپذيرد همه آنچه که اهل باطل درباره آنان مي گويند دفع مي شود. بنابراين کلمه اي را به کار  برد که مفهومش چنين است: سر زدن چنين کاري از پيامبراي غيرممکن و محال است. پس فرمود: « وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ» يعني کساني که خداوند آنها را پيامبري و رسالت برگزيده است امکان ندارد خيانت کنند.

سپس کسي را که در مال غنيمت خيانت مي کند مورد تهديد قرار داده و مي فرمايد: « وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ » يعني کساني که خداوند آنها را براي پيامبري و رسالت برگزيده است امکان ندارد خيانت کنند.

سپس کسي را که در مال غنيمت خيانت مي کند مورد تهديد قرار داده و مي فرمايد: « وَمَن يغلُل ياتٍ بِمَا غَلَّ يومَ القِيمَةِ» و کسي که در مال غنيمت خيانت کند، روز قيامت آنچه را که در آن خيانت کرده است، مي آورد در حالي که آن را بر دوش خود حمل مي کند، خواه چيزي که در آن خيانت کرده است حيوان باشد، يا کالا يا چيزي ديگر.

و به سبب آن در روز قيامت عذاب داده مي شود. « ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ» سپس هر خيانتکار و ديگران، پاداش و سزايشان را به اندازه عملشان و به طور کامل دريافت مي کنند. « وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونُ» يعني چيزي بر گناهانشان افزوده نمي شود، و چيزي از حسناتشان کاسته نمي شود، يعني بنگر به نيکويي « احتزار» در اين آيه ي کريمه!

پس از آنکه سزاي خيانت کننده در مال غنيمت را بيان کرد، و فرمود: در روز قيامت آنچه را که به خيانت برده است، با خود مي آورد، بيان کرد که سزاي او به طور کامل داده مي شود، و اگر فقط مي فرمود: « فقط سزاي خيانت کننده در مال غنيمت به طور کامل به او داده مي شود»، اين شک و گمان به ذهن خطور مي کرد که کسان ديگري که متصدي ديگر اموال و داراييها هستند ، شايد سزا يا پاداششان به طور کامل داده نشود، بنابراين براي دفع اين وهم و گمان کلمه اي آورد که شامل خيانت در مال غنيمت، و ديگر گناهان باشد و همه را به طور عام و فراگير در  برگيرد.

آيه ي 163- 162:

أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ، آيا آن  کس  که  به  راه  خشنودي  خدا مي  رود ، همانند کسي  است  که  موجب   خشم او مي  شود و مکان  او جهنم  ، آن  سرانجام  بد است  ?

هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ واللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ، اين  دو گروه  را نزد خدا درجاتي  است  گوناگون  و او به  کارهايشان  آگاه   است .

پروردگار متعال خبر مي دهد کسي که هدفش خشنودي خداست و کارهايي را انجام مي دهد که خشنودي وي را در پي دارد، هرگز مانند کسي نيست که مرتکب گناه مي شود و پروردگارش را خشمگين مي کند، و نزد خدا و بندگان  او برابر نخواهند بود: « أَفَمَن کَانَ مُومِنَا کَمَن کَانَ فَاسِقَاَ لَّا يستَوُنَ» آيا کسي که مومن است مانند کسي است که فاسق مي باشد؟ نه، برابر نيستند. بنابراين فرمود: « هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ» يعني هريک از آنها در نزد پروردگار داراي مقام و جايگاه متفاوتي هستند، و برحسب تفاوت اعمالشان مقام و مرتبه آنها نيز متفاوت است ، پس کساني که به دنبال خشنودي خدا هستند، براي رسيدن به مقامهاي بلند و جايگاههاي والا و کاخ هاي عالي بهشت تلاش مي نمايند، و خداوند به اندازه اعمالشان از بخشش و کرم خويش به آنان مي بخشد، و کساني که نارضايتي و خشم خدا را بر مي انگيزند، به نالترين و پايين ترين جايگاههاي جهنم سقوط مي کنند، و خداوند کارهايشان را مي بيند و هيچ چيزي از کارهايشان بر او پنهان نمي ماند، بلکه خداوند آن را دانسته و در لوح محفوظ ثبت نموده و فرشتگان بزرگوار و امانتدار خويش را موظف کرده است تا آن را بنويسند و ثبت و ضبط نمايند.

آيه ي 164:

لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ ، خدا بر مؤمنان  انعام  فرمود ، آنگاه  که  از خودشان  به  ميان  خودشان ، پيامبري مبعوث  کرد تا آياتش  را بر آنها بخواند و پاکشان  سازد و کتاب  و حکمتشان  بياموزد ، هر چند از آن  پيش  در گمراهي  آشکاري  بودند.

منتّي که خداوند در اين آيه بر بندگانش مي نهد  بزرگترين نعمت ها و اساس همه برکات است، زيرا پروردگار با فرستادن پيامبر بزرگوار اسلام (ص) آنها را از گمراهي نجات داد و از هلاکت مصون داشت، پس فرمود: « لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ» همانا خداوند بر مومنان منت نهاد، چون پيامبري را از خودشان در ميان آنان مبعوث کرد، که نسب و حال و زبان او را مي دانستند، و از قوم و قبيله آنها بود و نسبت به آنها مهربان، و خيرخواه بود. « يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ» آيات خدا را بر آنها مي خواند، و کلمات و معاني آن را به آنها مي آموخت، « وَيُزَكِّيهِمْ» و آنان را از شرک و گناه و فرومايگي و ساير زشتي هاي اخلاقي پاک مي گرداند.

« وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ» منظور از کتاب يا جنس کتاب مي باشد که قرآن است، پس در اين صورت « يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ» منظور از آيات نشانه هاي هستي است. و يا منظور از کتاب، نوشتن است، پس خداوند با آموختن کتاب و نوشتن، که علوم بوسيله نوشتن آموخته مي شود بر آنها منت نهاد.

« َالْحِكْمَةَ» يعني سنت، که مانند قرآن است. يا به معني گذاشتن هر چيزي در جايگاهش و شناختن اسرار شريعت مي باشد. پس پيامبر هم احکام را و هم آنچه را که بوسيله آن احکام اجرا مي شود، و نيز آنچه را که بوسيله آن فوايد و نتايج احکام بدست مي آيد به آنها مي آموخت. پس آنها به سبب برخورداري از اين ويژگي هاي بزرگ از تمام مردم برترند و در مقام علماي رباني قرار مي گيرند.

« وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ» هرچند که قبل از بعثت اين پيامبر، « لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ» در گمراهي آشکري به سر مي برند، و راهي که آنها را به پروردگارشان مي رساند، و آنچه را که آنان را پاکيزه و پاک مي گرداند، نمي شناختند، بلکه هر آنچه را که جهالت و ناداني براي آنان زيبا جلوه مي داد، انجام مي دادند، گرچه اين کار با عقل تمام جهانيان درست در نمي آمد و با آن مخالف بود.

آيه ي 168-165:

أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَـذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، و آيا هنگامي  که  آسيبي  به  شما رسيد که  شما خود دو چند آن  رسانده  بوديد  ،گفتيد : اين  آسيب  از کجا رسيد ? بگو : از جانب  خودتان   هر آينه  خدا  بر هر چيزي  تواناست.

وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ ، آنچه  در روز برخورد آن  دو گروه  به  شما رسيد ، به  اذن  خدا بود ، تا، مؤمنان  را بشناسد .

وَلْيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ ، و آنان  را نيز که  نفاق  ورزيدند ، بشناسد  به  آنها گفته  مي  شد :  بياييددر راه  خدا کارزار کنيد يا به  دفاع  پردازيد  مي  گفتند : اگر يقين   داشتيم که  جنگي  در مي  گيرد ، با شما مي  آمديم   آنان  به  کفر نزديکترند تا  به  ايمان   به  زبان  چيزهايي  مي  گويند که  به  دل  اعتقاد ندارند و خدا به   آنچه  دردل  نهفته  مي  دارند آگاهتر است.

الَّذِينَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ، به  آنان  که  از جنگ  باز ايستادند و در باره  برادران  خود گفتند که  اگر، سخن  ما را شنيده  بودند کشته  نمي  شدند ، بگو : اگر راست  مي  گوييد مرگ را از خود برانيد.

 در اين جا خداوند بندگان مومن خود را که جنگ احد به آن مصيبت گرفتار شدند و حدود هفتاد نفر از آنان کشته شد دلجويي داده و مي فرمايد: « قَدْ أَصَبْتُم» شما به مشرکان ضربه زديد، « مِّثْلَيْهَا» و دو برابر آنها را شکست داديد، شما هفتاد نفر از بزرگانشان را در جنگ بدر کشتيد و هفتاد نفر را به اسارت گرفتيد، پس بايد مسئله برايتان آسان باشد، و مصيبت بر شما سبک گردد ، با اينکه شما و مشرکين يکسان نيستيد، زيرا کشته شدگان شما در بهشت هستند و کشته شدگان آنها در جهنم.

« قُلْتُمْ أَنَّى هَـذَا» يعني گفتيد: از کجا اين مصيبت به ما رسيد، و ما چگونه شکست خورديم؟ « قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ» بگو: آن از جانب خودتان است، و ناشي از کشمکش و اختلاف و نافرماني شماست. و اين اختلاف و کشمکش زماني در ميانتان بروز کرد که خداوند آنچه را دوست داشتيد به شما نشان داد، پس خودتان را سرزنش و ملامت کنيد و از اسباب هلاکت دوري جوييد. « إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» همانا خداوند بر هر چيزي توانا است. پس ، از گمان بد نسبت به خدا بپرهيزيد، زيرا او بر ياري کردنتان توانا است، اما در آزمودن  و گرفتار کردنتان به مصيبت، حکمت بزرگي دارد،« ذَلِکَ وَلَو يشاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنهُم وَلَکِن لِيبلُوا بَعضَکُم بِِبَعضِ» و اگر خدا مي خواست از آنها انتقام مي گرفت، ولي مي خواهد برخي از شما را بوسيله برخي ديگر بيازمايد.

سپس خبر داد آنچه از شکست و کشته شدن در روز رويارويي دو گروه مسلمين و مشرکين در احد به آنها رسيد، و فرمان الهي را چيزي نمي تواند برگرداند و حتما بايد به وقوع بپيوندد و امر تقديري وقتي پيش آمد جز تسليم شدن در برابر آن چاره اي نيست، و خداوند اين کار را به خاطر حکمت و منافع بزرگي مقدر کرد تا مومن از منافق متمايز گردد. منافقاني که وقتي به جنگ دستور داده شدند« وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ» و به آنها گفته شد: در راه خدا و براي دفاع و حمايت از دين خدا و طلب خشنودي او بجنگيد، « أَوِ ادْفَعُواْ» و اگر به خاطر خدا به دفاع بر نمي خيزيد حداقل براي دفاع از حرمت خويش و شهرتان دفاع کنيد، امتناع ورزيدند و عذر آوردند و « قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَاكُمْ» گفتند: اگر ما مي دانستيم که  بين شما و آنها جنگي پيش مي آيد از شما پيروي مي کرديم، در حالي که دروغ مي گفتند، چراکه همه به يقين مي دانستند اين مشرکان به خاطر شکستي که از مومنان متحمل شده بودند به شدت نسبت به آنها خشمگين بوده و قلبي سرشار از خشم و نفرت نسبت به آنان داشتند و آنها اموال خود را صرف کردند، و آنچه از مردان جنگي و اسلحه که در توان داشتند جمع نموده و با لشکري بزرگ بر مومنان هجوم آوردند، پس کساني که اينگونه باشند چگونه مي توان تصور کرد بين آنها و مومنان جنگي روي نخواهد داد؟ به ويژه آنکه مسلمين از مدينه بيرون آمده و در مقابل آنان ظاهر شده بودند. اين غيرممکن است، اما منافقان گمان بردند که با اين عذر مي توانند مومنان را فريب دهند، و بهانه آنها پذيرفت مي شود.

خداوند متعال فرمود: « هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ» آنا در آن حالت که همراه با مومنان براي جنگ بيرون نرفتند، « أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ» به کفر نزديکتر بودند تا به ايمان، زيرا با زبان چيزهاي مي گويند که در دلهايشان نيست. و اين ويژگي منافقين است، که با سخن و عمل خود چيزي را نشان مي دهند اما ضد آن را در دلهاي خود پنهان مي دارند. آنان مي گفتند: « لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَاكُمْ» اگر ما مي دانستيم که جنگي پيش مي آيد از شما پيروي مي کرديم.

يک قاعده کلي که از اين آيه استنباط مي شود اين است که به هنگام مواجه شدن با دو فساد آنچه سبک تر و شرّش کمتر است انجام داده مي شود تا فساد بزرگتر دفع گردد، و چنانچه نتوان مصلحت بزرگي را انجام داد بايد مصلحت کوچکتر و کمتر را انجام داد. چرا که منافقان دستور داده شدند تا در راه دين بجنگند، پس اگر براي دين نيز بجنگند بايد براي دفاع از فرزندان و خانواده ها و وطن خود بجنگند.« وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ» و خداوند به آنچه پنهان مي کنند داناتر است، پس خداوند آن را براي بندگان مومن خويش آشکار نموده و منافقان را بر آن مجازات مي نمايد.

سپس خداوند متعال فرمود: « الَّذِينَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا» منافقان هم به جهاد نرفتند، و هم اعتراض نموده و تقدير و قضاي الهي را تکذيب کردند و به برادرانشان گفتند : اگر آنها از ما اطاعت مي کردند کشته نمي شدند. خداوند در رد آنها فرمود: « قُلْ فَادْرَؤُوا» بگو: پس دور نماييد و دفع کنيد، « عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» مرگ را از خود اگر راست مي گوييد که اگر آنها از شما اطاعت مي کردند کشته نمي شدند، چرا که نمي توانند مرگ را از خود دور کنند. و اين آيات دليلي است بر اينکه گاهي در مومن عادت کفر آميز وجود دارد و گاهي عادت  ايماني، و گاهي نيز يکي از اين دو خصلت ها در وي قويتر است.

آيه ي 169-171:

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ، کساني  را که  در راه  خدا کشته  شده  اند مرده  مپندار ، بلکه  زنده  اند و  نزدپروردگارشان  به  ايشان  روزي  مي  دهند.

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ، از فضيلتي  که  خدا نصيبشان  کرده  است  شادمانند  و به  آنها که  در پي   شان هستند و هنوز به  آنها نپيوسته  اند بشارت  مي  دهند که  بيمي  بر آنها  نيست و اندوهگين  نشوند.

يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ، آنان  را مژده  نعمت  و فضل  خدا مي  دهند و خدا پاداش  مؤمنان  را تباه ، نمي کند.

در اين آيات فضيلت و کرامت شهيدان، و بخشش و احساني که خداوند به آنها ارزاني نموده، بيان شده و در ضمن از مومنان به خاطر کشته شدگانشان دلجويي و تسليت بعمل آمده است، و بر جنگ در راه خدا و دفاع از خود و فدا کردن جانشان تشويق شده اند: « وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ» و کساني را که در راه خدا کشته شده اند، يعني در جهاد با دشمنان ، به قصد اعتلاي دين خدا کشته شده اند، « أَموَتَا» مرده نپينداري، يعني نبايد تصور کنيد که اينها مُردند و رفتند و ناپديد شدند و لذت دنيا و بهره مند شدن از رزق و برق آن را از دست دادند، زيرا کساني که از جنگ مي ترسند، و ميلي به شهادت شدن ندارند، دائما در پي آنند که دنيا را از دست ندهند.

« بَل» بلکه آنان به بزرگترين پاداش دست يافته اند، پاداشي که انسانهاي آزاده براي نيل به آن با يکديگر به رقابت مي پردازند.

پس آنها « أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ» در بهشت پيش پروردگارشان زنده هستند. و کلمه « عَندَ رَبِهِم» بيانگر آن است که مقام آنها بالاست و به پروردگارشان نزديک اند. « يرزَقُونَ» و از انواع نعمت ها برخوردارند، نعماتي که صفت و حالت آنها را کسي نمي داند، مگر خداوندي که نعمت ها را ارزاني داشته است.

با وجود اين « فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِه» به آنچه خداوند از فضل و بخشش خود به آنها داده است شادمان هستند. و يا آن نعمتها چشمهانشان روش شده است، و شادمان و خوشحال هستند، چون آن نعمتها زيبا و فراوان و بسيار لذيذ و گوارا هستند، و چيزي که اين لذايذ را مکّدر سازد، دامان آنان را نمي گيرد . پس خداوند نعمت بدني و مادّي را با روزي دادن خداوند به آنان ارزاني نمود، و نعمت قلبي و روحي را با شاد شدنشان به فضل و بخشش خدا به آنان بخشيد. پس نعمت و شادي مادي و معنوي به طور کامل به آنها داده شده است. « وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ» و يکديگر را به رسيدن برادراني که در پي آنانند و هنوز به آنها نپيوسته اند مژده داده و بشارت مي دهند که آنها همان چيزي را خواهند يافت که ايشان يافته اند. مژده مي دهند که « أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» خطر از آنها و از برادرانشان دور شده است، و اين يک امر شادي آفرين و مسرّت بخش است. « يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ» و به مناسبت اينکه از بزرگترين نعمت و فضل و احسان پروردگار برخوردار شده اند به يکديگر تبريک مي گويند. « وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» و بي گمان خداوند پاداش مومنان را ضايع نمي کند، بلکه آن را پرورش مي دهد، و از فضل خويش چنان بر آن مي افزايد که با کوشش خود به آن اندازه دست نمي يابند. از مفاد اين آيات وجود نعمت هاي برزخ ثابت مي شود و اينکه شهيدان در بالاترين مکان در نزد پروردگارشان به سر مي برند، و ارواح اهل خير با يکديگر روبرو مي شوند و به ديدار يکديگر مي شتابند، و به يکديگر مژده مي دهند.

آيه ي 175-172:

الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ، از ميان  آن  کسان  که  پس  از زخم  خوردن  باز هم  فرمان  خدا و رسولش  را  اجابت  کردند ، آنان  که  نيکوکار باشند و از خداي  بترسند مزدي  بزرگ   دارند.

الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ، کساني  که  مردم  گفتندشان  که  مردم  براي  جنگ  با شما گرد آمده  اند ، از آنها بترسيد ، و اين  سخن  بر ايمانشان  بيفزود و گفتند : خدا ما را بسنده   است و چه  نيکو ياوري  است.

فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ ، پس  از جنگ  بازگشتند ، در حالي  که  نعمت  و فضل  خدا را به  همراه  داشتندو، هيچ  آسيبي  به  آنها نرسيده  بود  اينان  به  راه  خشنودي  خدا رفتند و خدا را بخشايشي  عظيم  است.

إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ، آن  شيطان  است  که  در دل  دوستان  خود بيم  مي  افکند  اگر ايمان  آورده   ايداز آنها مترسيد ، از من  بترسيد.

هنگامي که پيامبر (ص) از احد به سوي مدينه بازگشت، و شنيد که ابوسفيان و مشرکين تصميم دارند به سوي مدينه هجوم بياورند، اصحاب با زخمهايي که بر بدن داشتند بيرون آمده و حرکت کردند، تا نداي خدا و پيامبرش را اجابت کنند و به « حمراالاسد» رسيدند، و کسي آن جا پيش آنها آمد و گفت: « إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ» مردم عليه شما جمع شده اند، و مي خواهند شما را از پاي درآورند ، و اين بدان خاطر بود تا مسلمين را بترسانند، اما اين خبر ايمانشان را به خدا و توکلشان را بيشتر کرد. « وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ» و گفتند: خداوند براي ما به جاي تمام آنچه که برايمان اهميت دارد کافي است. « وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» و بهترين ياور است؛ تدبير بندگانش در دست اوست و منافع بندگانش را تامين مي نمايد. « فَاتَقَلبُوا» پس بازگشتند، « بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» و به مشرکين خبر رسيد که پيامبر و يارانش براي جنگ با شما بيرون آمده اند و کساني که آن وقت در جنگ شرکت نکرده اند، پشيمان شده اند. پس خداوند ترس را در دل آنها انداخت، و به سوي مکه بازگشتند، و مومنان نيز با نعمت و بخششي از جانب خدا به سوي مدينه بازگشتند، چراکه خداوند در اين حالت به آنها توفيق داد تا از شهر بيرون بروند و به خدا تکيه و توکل نمايند، سپس خداوند به آنها پاداش يک جنگ کامل را عنايت نمود، زيرا آنها با فرمان بردن از پروردگار و پرهيزگاري شان، سزاوار پاداشي بزرگ شدند.  « وَاتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ» و آنان با نعمت و بخششي از جانب خدا برگشتند، و هيچ آسيبي به آنان نرسيد و خوشنودي خداوند را به دست آوردند ، و خداوند داراي فضلي بزرگ است.

سپس خداوند متعال فرمود: « إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ» کسي که شما را از شر مشرکان ترساند و گفت: آنها عليه شما جمع شده اند، دعوتگري از دعوتگران شيطان بود که دوستان بي ايمان يا ضعيف الايمان خود را مي ترساند.

« فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» بنابراين از مشرکين و دوستان شيطان نترسيد، زيرا آنها در دست خدا قرار دارند، و جز با تقدير الهي تصرفي نمي کنند. بلکه از خدا بترسيد، خداوندي که دوستانش را که از او مي ترسند و دعوتش را اجابت مي کنند، ياري مي دهد.

در اين آيه بيان شده است که انسان فقط بايد از خداي يگانه بترسد، و ترس از خدا ، از لوازم ايمان است، پس هر اندازه که بنده ايمان داشته باشد، به همان اندازه از خدا مي ترسد. ترس پسنديده همان است که بنده را از ارتکاب آنچه خدا حرام نموده است باز دارد.

آيه ي 177-176:

وَلاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ، آنان  که  به  کفر مي  شتابند تو را غمگين  نسازند  اينان  هيچ  زياني  به ، خدانمي  رسانند  خدا مي  خواهد آنها را در آخرت  بي  بهره  گرداند ، و برايشان عذابي  است بزرگ.

إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئًا وَلهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ، هر آينه  آنان  که  ايمان  دادند و کفر خريدند ، هيچ  زياني  به  خدا نمي   رسانند و برايشان  عذابي  دردناک  است.

پيامبر (ص) به مردم علاقمند بود، و براي هدايت آنها تلاش مي نمود، و هرگاه هدايت نمي شدند غمگين مي گرديد، خداوند متعال فرمود: « وَلاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ» و کساني که در کفر از يکديگر پيشي مي گيرند. تو را غمگين نکنند ، چرا که آنها شديدا به کفر تمايل دارند و در آن از يکديگر پيشي مي گيرند، « إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئاً» آنه هرگز هيچ زياني به خدا نمي رسانند، پس خداوند دينش را ياري مي کند و پيامبرش را تاييد و کمک مي نمايد، و بدون آنان نيز امر و فرمان خويش را محقق مي سازد. پس به آنان توجه مکن، جز اين نيست که آنان با از دست دادن ِ ايمان در دنيا و به دست آوردن عذاب در روز آخرت در مسير ضرر رساندن به خويشتن گام بر مي دارند، آنان چون نزد خداوند ارزش و ارجي ندارند و از چشم او افتاده اند و نمي خواهد بهره اي از ثواب او را در آخرت داشته باشند آنان را رسوا نموده است، به همين جهت از سر عدالت و حکمت خويش آنان را توفيق نمي هد که به آنچه اوليا و دوستانش به آن رسيده اند به آن برسند، زيرا خداوند مي داند که آنان راه هدايت را در پيش نمي گيرند، چرا که اخلاق آنان دچار فساد گشته و نيتّشان به پليدي گراييده است.

سپس خبر داد کساني که کفر را بر ايمان برگزيده، و به آن علاقمند شده اند و مانند کسي گشته اند که مال خود را براي خريد کالاي مورد علاقه اش، صرف مي کند، ايشان که اين گونه به کفر علاقمند شده  اند، « لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئًا » هرگز به خداوند زياني نمي رسانند، بلکه زيان کارشان به خودشان بر مي گردد.

« وَلهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» و براي آنها عذابي دردناک است. چگونه به خدا زيان مي رسانند در حالي که آنها به شدت به ايمان بي علاقه هستند و شديدا به کفر گرايش دارند؟! پس خداوند از آنها بي نياز است. و خداوند کساني ديگر از بندگان نيکوکارش را براي دينش برانگيخته، و فرزانگاني از ميان اهل عقل و خرد را براي آن آماده نموده است. خداوند متعال مي فرمايد: « قُل ءَامِنُوا بِهِ أَولَا تُومِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمِ مِن قَبلِهِ ، إِذا يتلي عَلَيهِم يحزُِّونَ لِلأَذقَانِ سُجَّدَاَ » بگو: به خدا ايمان بياوريد يا نياوريد، به خدا زياني نمي رسد، همانا کساني که پيش از نزول آن دانش به آنها داده شده است، وقتي قرآن بر آنها خوانده شود به سجده مي افتند.

آيه ي 178:

وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ ، کافران  مپندارند که  در مهلتي  که  به  آنها مي  دهيم  خير آنهاست   به   آنها مهلت  مي  دهيم  تا بيشتر به  گناهانشان  بيفزايند ، و براي  آنهاست   عذابي  خوار کننده .

کساني که به پروردگارشان کفر ورزيده، و دين او را دور انداخته، و با پيامبرش مبارزه کرده اند، گمان نبرند مهلتي که به آنها داده ، و آنها را به اين دنيا ريشه کن نکرده ايم بدان سبب است که آنها را دوست داريم، هرگز آن طور نيست که آنان گمان مي برند، بلکه اين مهلت به خاطر زياني است که خداوند براي آنها مي  خواهد، و اين براي آن است تا بر عذاب و سزايشان افزوده گردد. بنابراين فرمود: « إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ» پس خداوند متعال به ستمگر مهلت مي دهد تا سرکشي او بيشتر گردد، و ناسپاسي هايش انباشته شود، سپس خداوند او را قدرتمندانه و به شدت مي گيرد. پس ستمکاران از مهلت خداوند بترسند، و گمان نبرند که از دست او در مي روند.

آيه ي 179:

مَّا كَانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ، خدا بر آن  نيست  که  شما مؤمنان  را بدين  حال  که  اکنون  هستيد رها کند، مي آزمايد تا ناپاک  را از پاک  جدا سازد  و خدا بر آن  نيست  که  شما را  ازغيب  بياگاهاند ، ولي  برخي  از پيامبرانش  را که  خود بخواهد بر مي   گزيند پس  به  خدا و پيامبرانش  ايمان  بياوريد  و اگر ايمان  بياوريد و  پرهيزگاري  کنيد ، اجري  عظيم  يابيد.

يعني حکمت الهي چنين نبوده است که مومنان را به اين اختلاط و عدم تمييزي که شما بر آن هستيد رها کند، بلکه خداوند ، پاک را از ناپاک و مومن را از منافق و راستگو را از دروغگو جدا مي نمايد. و نيز حکمت الهي چنين نبوده است که بندگانش را ازغيبي که مي داند آگاه سازد، پس حکمت  او اقتضا نموده ا ست که بندگانش را با انواع امتحان و آزمايش بيازمايد تا پاک و ناپاک از هم جدا شوند . پس خداوند پيامبرانش را فرستاد و دستور داد مردم از آنها اطاعت کنند، و فرمانشان را اجر نموده و به آنها ايمان آورند، و خداوند مردم را اگر ايمان بياورند و پرهيزگار باشند به پاداش بزرگ نويد مي دهد.

بنابراين مردم برحسب پيروي کردنشان از پيامبران بر دو نوعند؛ گروهي مطيع و فرمانبردار و مومن و مسلمانند، و گروهي نافرمان و منافق و کافرند. پس به آنان پاداش و سزا مي دهد و براساس عدل و دادگري و فضل و حکمت خود به حساب و کتاب آفريدگانش مي رسد.

آيه ي 180:

وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ، آنان  که  در نعمتي  که  خدا به آنها عطا کرده  است  بخل  مي  ورزند ،  مپندارندکه  در بخل  ورزيدن  برايشان  خير است   نه  ، شر است   در روز  قيامت  آنچه را که  در بخشيدنش  بخل  مي  ورزيدند چون  طوقي  به  گردنشان   خواهند آويخت  و از آن  خداست  ميراث  آسمانها و زمين  و او به  هر کاري   که  مي  کنيد آگاه  است.

کساني که بخل مي ورزند و در بخشش آنچه خداوند از فضل خويش به آنها بخشيده است از قبيل مال، و مقام و دانش و ساير نعمت ها بخل ورزيده و آنرا نمي بخشند و بر بندگان انفاق نمي کنند، گمان نبرند که اين امر به صلاح آنهاست، بلکه موجب زيان و بدي آنها در دين و دنيا و آخرتشان مي گردد.

« سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» خداوند آن چيز را که بدان بخل ورزيده اند طوق گردنشان مي گرداند، و با آن عذاب داده مي شوند. همانطور که در حديث صحيح آمده است: « إِنَّ البَخيلَ يمَثَّلُ لَهُ مَالُهُ يومَ القِياَمة شُجَاعاً أقرَعَ لَهُ زَبِينَتاَنِ يأخُذُ بِلهزِمَتِه يقُولُ أَنَا مَالَکُ أنَا کَنزُک» همانان انسان بخيل دارايي و ثروتش را در روز قيامت به صورت ماري بزرگ که بر اثر کثرت سنّ و سمّ فراواني که داراي موي سرش ريخته است مي بيند و داراي دو شاخ است؛ و دو طرف دهان بخيل را گاز مي گيرد و مي گويد: « من مال تو هستم، من گنج تو هستم.»

و پيامبر اين آيه را يکي از مصاديق اين حديث قرار داد. پس اينها گمان نبرند که بخل به آنها فايده مي دهد، و افتخاري براي آنهاست، بلکه بخل بزرگترين زيان را به آنها مي رساند و بزرگترين سبب براي عذابشان است.

« وَلِلّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» و خداوند متعال صاحب فرمانروايي و پادشاهي بزرگي است، و همه ملک و داراييها به سوي او بر مي گردد، و بندگان در حالي از دنيا مي روند که نه درهمي همراه دارند و نه ديناري و نه غير اين. خداوند متعال مي فرمايد: « إِنَّا نَحنُ نَرِثُ الأَرضَ وَمَن عَلَيهَا وَإِلَينا يرجَعُونَ» ما وارث و مالک تمام زمين و آنچه بر آن است، مي باشيم و همه به سوي ما باز مي گردند.

بيانديش که چگونه خداوند سبب ابتدايي و سبب نهايي را بيان کرد، تا بنده در آنچه خداوند به او بخشيده است بخل نورزد.

ابتدا خداوند خبر داد که آنچه نزد بنده و در دست اوست، بخششي است از جانب پروردگار، و نعمتي است از نعمت هاي او، و ملک بنده نيست، بلکه اگر فضل و احسان خدا نبود چيزي از آن به وي نمي رسيد، پس بخل ورزيدن بنده، بخل ورزيدن و جلوگيري از رسيدنِ بخشش و احسان خدا به بندگان است ، چون احسان خداوند ايجاب مي نمايد با بندگانش احسان شود، همانطور که فرموده است: « وَأَحسِن کَمَا أَحسَنَ اللَّهُ إِلَيک» و نيکوکاري کن همان گونه که خداوند با تو احسان کرده است. پس هرکس به يقين بداند آنچه در دست اوست فضل و بخشش خداوند است، بخشش را منع نمي کند، چرا که به او زياني نمي رساند، بلکه به قلب و مالش فايده مي دهد، و ايمانش را مي افزايد، و او را از آسيب و آفت ها محافظت مي کند.

سپس بيان کرد همه آنچه در دست بنده هاست به سوي خدا بر مي گردد، و خداوند آن را به ارث مي برد، و او بهترين وارثان است. پس بخل ورزيدن به چيزي که هميشه با تو همراه نيست، و بالاخره آن را از دست خواهي داد، و به دست کسي ديگر مي افتد، معني ندارد.

سپس سبب جزائي را بيان کرد و فرمود: « وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» و خداوند از کارهايتان آگاه است. آگاهي خداوند مستلزم آن است که بر کارهاي خوب پاداش خوب بدهد، و بر کارهاي بد سزا دهد. و کسي که ذرّه اي ايمان داشته باشد از انفاق و بخشيدن که موجب پاداش الهي ا ست، دريغ نمي ورزد، و به بخل که سبب عذاب اوست راضي نخواهد بود.

آيه ي 182-181:

لَّقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاء سَنَكْتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتْلَهُمُ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ؛ هر آينه  خدا شنيد سخن  آن  کسان  را که  مي  گفتند : خدا بينواست  و ما، توانگريم   گفتارشان  را و نيز اينکه  پيامبران  را به  ناحق  مي  کشتند ،  خواهيم  نوشت  ، و گوييم  : بچشيد عذاب  آتش  سوزان  را.

ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ ؛ اين  پاداش  اعمالي  است  که  پيشاپيش  به  جاي  آورده  ايد و گرنه  خداوند  به بندگانش  ستم  روا نمي  دارد.

خداوند از سخنان اين سرکشان خبر مي دهد ، کساني که زشت ترين و بدترين سخن را گفتند. پس خبر داد آنچه را گفتند خدا شنيد، و آن را خواهد نوشت، و کار زشت آنها را که کشتن پيامبران  خيرخواه است، ثبت و ضبط کرده و به سبب اين کارها سخت کيفرشان خواهد داد. و در جواب سخنشان، که مي گفتند: فقير و ما بي نياز و توانگريم، به آنها گفته مي شود: « ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ» بچشيد عذاب آتش سوزان را که بدن را مي سوزاند و به دلها سرايت مي کند. و عذابشان ناشي از ستم خدا بر آنها نيست، زيرا خداوند « لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ» بر بندگان ستم نمي کند و او از اين کار مبرا است، بلکه « ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ» اين کيفر به سبب زشتي هايي است که از پيش فرستاده ايد و اين کارها شما را سزاوار عذاب گرداند، و از پاداش محروم کرد. مفسرين گفته اند اين آيه در مورد گروهي از يهوديان نازل شد که اين چنين گفتند، واز جمله آنان « فنحاص بن عازوراء» از سران علماي يهود در مدينه بود. او وقتي اين سخن الهي را شنيد: « من ذَا الَّذِي يقرِضُ اللَّهَ قَرضَاَ حَسَنَا» کيست که به خداوند قرض نيکو دهد، « وَأَقرِضُوا اللَّهَ قَرضَاَ حَسَنَاَ» و به خداوند قرض الحسنه بدهيد. با تکبر و گستاخي گفت: خداوند فقير است و ما توانگريم. پس خداوند از يهوديان سخن گفت و فرمود؛ کار زشتي که انجام مي دهند چيز تازه اي نيست، بلکه در گذشته زشتي هاي ديگري مانند اين را مرتکب شده اند، و آن « وَقَتْلَهُمُ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ» کشتن پيامبران است که کار بسيار بدي است، اما با وجود اين بر انجام آن جرات کردند، و آنها پيامبران را از روي ناداني و گمراهي نکشتند، بلکه به سبب سرکشي و عناد، آنها را به قتل رساندند.

آيه ي 184-183:

الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىَ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ، کساني  گفتند : ما را با خدا عهدي  است  که  به  هيچ  پيامبري  ايمان  نياوريم ،، مگر براي  ما قربانيي  بياورد که  آتش  آن  را بخورد  بگو : پيش  از من   پيامبراني  با معجزه  ها و آنچه  که  اکنون  مي  خواهيد آمده  اند ، اگر راست   مي گوييد ، چرا آنها را کشتيد ?

فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ جَآؤُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ ؛ اگر تو را تکذيب  کردند ، پيامبراني  را هم  که  پيش  از تو با معجزه  ها  ونوشته  ها و کتاب  روشنگر آمده  بودند تکذيب  کرده  اند.

خداوند از حالت کساني که به وي دروغ نسبت مي دهند خبر مي دهد، آنهايي که مي گويند: « إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا» بدون شک خداوند ما را سفارش نموده « أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىَ يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ» که به هيچ پيامبري ايمان نياوريم مگر اينکه او قربانيي بياورد که آتش آن را بخورد، پس، هم به خدا دروغ نسبت دادند، و هم نشانه و معجزه پيامبران را در همين چيز منحصر کردند.

و اين دروغ آشکاري است که مي گويند: ما به هيچ پيامبري ايمان نمي آوريم مگر اينکه قربانيي بياورد که آتش آن را بخورد. آنها مي گفتند: هرگاه پيامبري اين نشانه را نياوَرَد به وي ايمان نمي آوريم، و با اين کار از پروردگارمان اطاعت مي کنيم و به پيمان او وفادار مي مانيم. اما مسلّم است که آنها دروغگو بودند چرا که خداوند چنين تعهدي را از آنان نگرفته بود. هر پيامبري که از سوي خداوند فرستاده شده باشد بانشانه ها و دلايلي تاييد شده و انسانهاي زيادي به وي ايمان آورده اند، و خداوند نشانه پيامبران را فقط در آنچه آنها مي گفتند منحصر نکرده است. با اين وجود آنها دروغي بر زبان آوردند که خود به آن پايبند نبودند، و سخن باطلي را بر زبان آوردند، که خود به آن عمل نکردند. بنابراين ، خداوند پيامبرش را دستور داد که به آنها بگويد: « قُلْ قَدْ جَاءكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ» بگو: پيامبراني پيش از من با نشانه هاي روشني که بر صداقت آنها دلالت مي کرد پيش شما آمدند، « وَبِالَّذِي قُلْتُمْ» و نيز آنچه را شما گفتيد، با خود آوردند، و قربانيي آوردند که آتش آن را خورد، « فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» پس چرا آنها را کشتيد اگر در اين ادعايتان راستگو هستيد؟ پس دروغ و عناد و تناقض آنها آشکار است.

سپس پيامبرش (ص) را دلجويي داد و فرمود: « فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ» کفر ورزيدند، و تکذيب پيامبران خدا عادت و شيوه کفار است، و آنها بدين خاطر پيامبران را تکذيب نمي کنند که آنچه آورده اند  براي آنها قانع کننده نبوده و دليل شان روشن نيست، بلکه « جَآؤُوا بِالْبَيِّنَاتِ» پيامبران با دلايل عقلي و نقلي روشن پيش آنها آمدند، « وَالزُّبُر» و با کتابهاي نازل شده از آسمان که جز پيامبران کسي نمي تواند آن را بياورد. «  وَالْكِتَابِ الْمُنِير» و با ک تابي که احکام شرعي را روشن مي نمايد و محاسن و زيبايي هاي عقلي احکام را بيان مي نمايد، و نيز اخبار راست و صحيح را براي آنها بازگو مي کند.

 و چون کافران عادتشان اينگونه بوده است که به پيامبران ايمان نياورند، کار آنها ترا غمگين نسازد، و به آنها توجه نکن.

آيه ي 185:

كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَما الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ ؛ همه  کس  مرگ  را مي  چشد ، و به  تحقيق  در روز قيامت  مزد اعمال  شما را، به کمال  خواهند داد  و هر کس  را از آتش  دور سازند و به  بهشت  درآورند  به پيروزي  رسيده  است   و اين  زندگي  دنيا جز متاعي  فريبنده  نيست.

سپس خداوند متعال فرمود: « كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ» در اين آيه کريمه به اين مطلب اشاره شده است که نبايد به دنيا علاقه زيادي داشته باشيم، زيرا دنيا از بين مي رود و باقي نمي ماند، و دنيا فريب و سرايي بيش نيست و با آراستگي ها و فريبندگي هايش انسان را فريب داده و مبتلا مي کند. پس اين دنيا از دست مي رود، و آدمي به جهان آخرت منتقل مي شود، و در جهان آخرت هر کس کار خوب و بدي انجام داده باشد، پاداش آن را به طور کامل مي يابد.

« فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ» پس هرکس از جهنم دور کرده باشد، « وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ» و وارد بهشت گردانده شود، موفقيت بزرگي را به دست آورده است، زيرا از عذاب دردناک رهايي يافته و به بهشتي درآمده که در آن نعمت هايي است که نه چشمي مانند آن را ديده، و نه گوشي مانند آن را شنيده ، و نه به دل انساني خطور کرده است. مفهوم اين آيه است که هر کس از آتش جهنم دور نگردد و به بهشت داخل گردانده نشود، کامياب و موفق نشده، بلکه به بدبختي هميشگي گرفتار و به عذاب هميشگي مبتلا گرديده است.

در اين آيه اشاره لطيفي است به وجود نعمت و عذاب در دنياي برزخ، و اينکه مردم جزاي بعضي از کارهايشان را در جهان برزخ خواهند ديد، و نمونه هايي از کارهاي گذشته شان به آنان نشان داده مي شود. آنچه گفته شد از اين بخش از آيه فهميده مي شود:« وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» يعني پاداش کامل اعمال را در روز قيامت دريافت خواهند نمود، اما علي الحساب پاداشي را در برزخ دريافت مي نمايند، بلکه گاهي در دنيا بخشي از سزا و پاداش اعمالي را دريافت مي کنند. خداوند متعال در اين راستا مي فرمايد: « وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الَعذَابِ الأَدنَي دُونَ العَذَابِ الأَکبَرِ» و قطعا غير از آن عذاب بزرگتر، از عذاب اين دنيا نيز به آنان مي چشانيم.

آيه ي 186:

لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَذًى كَثِيرًا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ ، شما را به  مال  و جان  آزمايش  خواهند کرد  و از زبان  اهل  کتاب  و  مشرکان آزار فراوان  خواهيد شنيد اگر شکيبايي  کنيد و پرهيزگار باشيد  نشان  قدرت  اراده  شماست.

خداوند متعال مومنان را خطاب مي کند، که آنها با دادن نفقه هاي واجب و مستحب از مالهايشان آزمايش خواهند شد، و بايد مال خود را در راه خدا به مصرف برسانند، و نيز در جان هايشان آزمايش مي شوند، چرا که تکليف هاي دشوار بر دوش آنها گذاشته مي شود. مانند: جهاد در راه خدا ، خسته و کشته شدن، به اسارت در آمدن، زخمي شدن، مبتلا گشتن به بيماري ، و يا بيمار شدن کسي که او را دوست دارند.

« وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَذًى كَثِيرًا» و از کساني که پيش از شما کتاب را داده شده اند، و از کافران اذيت و آزار فراواني خواهيد ديد، به گونه اي که از شما و دينتان و کتاب و پيامبرتان عيب جويي مي کنند.

اينکه خداوند بندگانش را از اين امر آگاه مي سازد چندين فايده وجود دارد:

1- حکمت الهي مقتضي آن است که مومن صادق و راستين از منافق دروغگو متمايز گردد.

2- خداوند متعال اين کارها را براي آنان مقدر مي نمايد، چون صلاح بندگان را مي خواهد، تا با اين مشکلات مقامشان بالا رود، و يقينشان کامل گردد، و گناهانشان پوشيده شود، و ايمانشان افزوده گردد.

وقتي که خداوند آنها را از اين امر آگاه ساخت، آنگونه که خداوند خبر داده پيش آمد، « قَالُوا هَذَا مَا وَعَدنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ، وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُم إِلَّا إِيمَنَاَ وَتسلِيمَاَ» مومنان گفتند: « اين همان چيزي است که خداوند و پيامبرش به ما وعده داده بودند، و خدا و پيامبرش راست گفتند» ، و جز ايمان و تسليم شدن چيزي ديگر به آنها نيفزود.

3- خداوند آنها را از اين چيزها خبر داد تا محکم و استوار گردند، و هنگام پيش آمدن مصايب ثابت قدم و بردبار بوده، و  انتظار آمدن اين چيزها را داشته باشند تا تحمل آن برايشان آسان گردد و بر آنان سنگيني نکند، و به صبر و پرهيزگاري پناه ببرند. بنابراين فرمود: « وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ» و اگر صبر کنيد و پرهيزگاري نماييد، يعني اگر بر آزمايش و امتحاني که در مالها و جان هايتان براي شما پيش آمده است، و بر اذيت و آزار ستمگران صبر کنيد، و پرهيزگار باشيد و هدفتان جلب رضاي خدا و نزديکي جستن به او باشد، و از حد شرع تجاوز نکنيد، و در جايي که نبايد صبر نمود و بايد از دشمنان خدا انتقام بگيريد، « فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ» چنين کارهايي نشانه داشتن عزم و اراده آهنين است و بايد در آن رقابت صورت گيرد. و جز دارندگان اراده و همت هاي بلند به اين مقام نمي رسند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: « وَمَا يلَقَّهَا إِلَّا الَّذينَ صَبَروُاُ وَمَا يلَقَّئهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمِ» و به اين مقام نمي رسند مگر کساني که شکيبايي کرده اند، و آن را دريافت  نمي کند مگر کسي که داراي سهم و نصيبي بزرگ باشد.

آيه ي 188-187:

وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ؛ خدا از اهل  کتاب  پيمان  گرفت  که  کتاب  خدا را براي  مردم  آشکار سازند، وپنهانش  مکنند ، ولي  آنها پس پشتش  افکندند و در مقابل  ، بهاي  اندکي   گرفتند چه  بد معامله اي  کردند.

لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ يَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ، آنان  را که  از کارهايي  که  کرده  اند شادمان  شده  اند ، و دوست  دارند به   سبب  کارهاي  ناکرده  خويش  هم  مورد ستايش  قرار گيرند ، مپندار که  در  پناهگاهي  دور از عذاب  خدا باشند  برايشان  عذابي  دردآور مهياست.

ميثاق يعني پيمان سنگين و محکم و موکّد که خداوند آن را از کسي که به او کتاب بخشيده و به وي علم آموخته، گرفت است تا آنچه را که مردم به آن نياز دارند و خدا به او آموخته است، بيان دارد، و آن را از مردم پنهان نسازد، و بدان بخل نورزند، به ويژه وقتي که از او پرسيدند، و يا اينکه چيزي پيش آمد که ايجاب مي کرد آن را تبيين کند. پس هرکسي که علمي دارد بر او واجب است علم خود را بيان دارد و حق را از باطل روشن گرداند.

پس توفيق يافتگان اين وظيفه را به طور کامل انجام داده، و آنچه را خداوند به آنها آموخته بود در راستاي طلب خشنودي خدا، و ابراز مهرباني نسبت به مردم آموختند تا مبادا دچار گناه کتمان علم گشته باشند.

اما کساني که به آنها کتاب داده شده بود از قبيل؛ يهوديان و نصاري ، و کساني که مانند آنها هستند، پيمان ها را پشت سر انداخته، و به آن توجه نکرده و حق را پنهان کرده و باطل را آشکار نمودند، و آنچه را که خدا حرام کرده بود مرتکب شده، و در اداي حقوق الهي و حقوق مردم ستمي کردند، و در برابر کتمان علم بهاي اندکي بدست آوردند و آن رياست و اموال ناچيزي بود که از زيردستان خود مي گرفتند، زيردستاني که از خواست هاي آنها پيروي کرده و شهوات را بر حق مقدم مي داشتند.

« فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ» پس بسيار بد است آنچه که مي خرند، چون ناچيز ترين عوض و بدل است، و آنچه از آن روي برتافتند بزرگترين خواسته و مطلوب است و آن بيان حق است که سعادت هميشگي و مصالح ديني و دنيوي در آن نهفته است.

پس آنان کالاي فرومايه و بي ارزش را برگزيدند و کالاي گرانقدر و با ارزش را رها کردند، زيرا خواست هايشان زشت و بد بود، و خود نيز ذليل و فرومايه بودند، و صلاحيتي بيش از اين نداشتند.

سپس خداوند متعال فرمود: « لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ» کساني را که به کارهاي زشت و سخنان و کردار باطلي که انجام مي دهند، خوشحالي مي شوند. « وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ يَفْعَلُواْ» و دوست دارند به سبب کارهاي خوبي که انجام نداده، و سخن حقي که نگفته اند، ستايش شوند. پس آنان هم کار بد انجام مي دهند، و هم سخن بد را بر زبان مي آورند، و هم به آن خوشحال مي شوند و هم دوست دارند به واسطه کار خوبي که انجام نداده اند مورد ستايش قرار گيرند. « فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ» گمان مبر که آنها از عذاب نجات يابند بلکه آنان سزاوار شديدترين عذاب اند و به سوي آن بر مي گردند.

 بنابراين فرمود: « وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ » و براي آنان عذابي دردناک است . و اهل کتاب در اين آيه  کريمه داخل هستند که به علم و يقين خود شاد بودند، و از پيامبر فرمان نبردند، و بر اين گمان بردند که در کردار و گفتار خود بر حق هستند. و همچنين هرکس که بدعت قولي يا عملي ايجاد کند، و به آن شادمان باشد، و مردم را به سوي آن دعوت نمايد، و گمان بَرَد که برحق است و ديگران بر باطل اند، در اين آيه داخل است.

و مفهوم آيه دلالت مي نمايد که هرکس دوست داشته باشد در مقابل کار خوبي که انجام داده، و به خاطر اينکه از حق پيروي کرده است مورد ستايش قرار گيرد، و هدفش ريا و شهرت طلبي نباشد، اين عمل مذموم و ناپسند نيست، بلکه از کارهايي مطلوبي است که خداوند نيکوکارانِ در کردار و گفتار را بر آن پاداش مي  دهد.

و خداوند بندگان خاص خود را بر اين پاداش مي دهد، چرا که خود، آن را از خدا خواسته اند. همانطور که ابراهيم عليه السلام فرمود: « وَاجعَل لِِي لِسَانَ صِدقِ فِي الأَخرِينَ » و براي من در ميان آيندگان آوازه نيکو بگذار.

و فرمود: « سَلَمُ عَلَي نَُوحِ فِي العَلَمينَ، إِنَّا کَذَلِکَ نَجزَي المُحسِنِينَ» سلام بر نوح باد در ميان جهانيان، همانا ما اين چنين نيکوکاران را پاداش مي دهيم. و بندگان خداوند رحمان گفته اند: « وَاجعَلنَا لِلمُتَّقِينَ إِمَاماً» بار خدايا! ما را پيشواي پرهيزگاران بگردان. و اين از نعمت هاي باري متعال بر بندگانش و از منّت هاي او بر آنهاست که جاي تشکر و قدرداني دارد.

آيه ي 189:

وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛ از آن  خداست  فرمانروايي  آسمانها و زمين  و خدا بر هر چيزي  تواناست.

او مالک آسمانها و زمين و آنچه در آسمانها و زمين است، مي باشد، و خداوند با کمال قدرت و صنعتگري شگفت انگيز خود در آنها تصرف مي نمايد، پس هيچ کس چيزي را از او منع نمي کند و هيچ چيزي او را ناتوان نمي سازد.

آيه ي 194-190:

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ؛ هر آينه  در آفرينش  آسمانها و زمين  و آمد و شد شب  و روز ، خردمندان  راعبرتهاست .

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ؛ آنان  که  خدا را ايستاده  و نشسته  و به  پهلو خفته  ، ياد مي  کنند و در  آفرينش  آسمانها و زمين  مي  انديشند : اي  پروردگار ما ، اين  جهان  را به   بيهوده نيافريده  اي  ، تو منزهي  ، ما را از عذاب  آتش  بازدار.

رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ؛ اي  پروردگار ما ، هر کس  را که  به  آتش  افکني  رسوايش  کرده  اي  و  ظالمان را، هيچ  ياوري  نيست.

رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَار؛ اي  پروردگار ما ، شنيديم  که  مناديي  به  ايمان  فرا مي  خواند که  به   پروردگارتان  ايمان  بياوريد  و ما ايمان  آورديم   پس  ، اي  پروردگار ما  ، گناهان ما را بيامرز و بديهاي  ما را از ما بزداي  و ما را با نيکان   بميران.

رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ؛ اي  پروردگار ما ، عطا کن  به  ما آنچه  را که  به  زبان  پيامبرانت  به  ما  وعده  داده  اي  و ما را در روز قيامت  رسوا مکن  که  تو وعده  خويش  خلاف  نمي   کني.

خداوند متعال مي فرمايد: « إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ» ودر ضمن بندگان را به انديشيدن و فکر کردن در آفرينش آسمانها و زمين و تدبر در نشانه هاي آن برانگيخته است. و « آيات» را به « نکره» ذکر کرد، و اين بيانگر کثرت و عموميت نشانه هاست، زيرا در آسمان ها و زمين نشانه هاي عجيب و شگفت انگيزي وجود دارد، که نگاه کنندگان را حيران، و متفکران را قانع نموده و دلهاي صادقان و راستگويان را جذب مي نمايد، و عقلهاي روشن را بر کليه ي مطالب الهي آگاه مي سازد. اما براي هيچ مخلوقي ممکن نيست که تمام نشانه هايي را که در آسمانها و زمين وجود دارند، محصور و مشخص گرداند و يا بر برخي از آنها احاطه پيدا کند. و اين بيانگر عظمت و گستردگي نظام هستي و سيطره نظم بر حرکت منظومه ها بوده و بر عظمت آفريننده و بزرگي فرمانروا و فراگيري قدر او، و آفرينش متقن و شگفت انگيز و ظرافت و حکمت خداوند دلالت مي کند. منافعي که آسمانها و زمين، و رفت و آمد شب و روز براي مردم در بردارند، بيانگر گستردگي رحمت خدا و عمومِ بخشش و فراگير بودن احسان اوست، که حتما بايد شکرانه آن را بجا آورد، و شاکر آفريننده اين همه نعمات بود و در راستاي خشنودي وي تلاش کرد، و کسي ديگر را شريک او قرار نداد، چرا که نه براي خود، و نه براي کسي ديگر، نمي تواند به اندازه ذره اي کاري بکند. و  خداوند اين آيات و نشانه ها را به خردمندان و  اهل انديشه اختصاص داد، چرا که آنان از آن بهره مي برند، و با چشم عقل به آن مي نگرند نه با چشم سر.

سپس خردمندان را اين چنين توصيف نمود: « الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ» آنهايي که در همه حال خدا را ياد مي کنند، « قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ» ايستاده و نشسته و بر پهلوهايشان افتاده. اين شامل تمام انواع ذکر اعم از ذکر قولي و قلبي مي گردد، و نماز به صورت ايستاده نيز در آن داخل است، پس اگر به صورت نشسته بخواند و اگر نتوانست، آنرا به پهلو بخواند.

« وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» و در آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند تا از اين طريق بر آنچه که به خاطرش آفريده شده اند استدلال نمايند. و اين بيانگر آن است که تفکر عبادت است و يکي از ويژگي هاي اولياي خدا و عارفان مي باشد. پس هرگاه در آن بيانديشند در مي يابند که خداوند آن را بيهوده نيافريده است. پس مي گويند: « رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ» پروردگارا! اين را بيهوده نيافريده اي، پاک هستي از هر آنچه که شايست شکوه و بزرگيت نيست، آنها را به حق و براي حق آفريده اي، « فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» و ما را از کارهاي بد مصون بدار و بر انجام کارهاي شايسته توفيق ده، تا بدين وسيله از جهنم نجات يابيم. و اين طلب کردن بهشت را در بردارد، زيرا وقتي خداوند آنها را از جهنم نجات دهد به بهشت مي روند. اما از آن جا که ترس الهي دلهايشان را فرا گرفته، آنچه را که نزد آنها مهمتر است،از خدا خواستند.

« رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ» پروردگارا! هرکس را که وارد جهنم کني او را خوار نموده اي، چون او به خشم و ناخشنودي تو، و به ناخشنودي فرشتگان و دوستان خدا، و رسوايي که نجاتي از آن نيست، و نجات دهنده اي از آن وجود ندارد، گرفتار مي آيد.

بنابراين خداوند متعال فرمود: « وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَار» و ستمکاران را ياوري نيست که آنها را از عذاب خدا نجات دهد. و اين دلالت مي نمايد که آنها به سبب ستم خودشان وارد جهنم شده اند.

« رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ» پروردگارا! ما شنيديم که دعوتگري به سوي ايمان فرا مي خواند. و ندا کننده، محمد (ٌ) است که مردم را به ايمان آوردن فرا خوانده و آنها را بر ايمان و پايبندي به اصول و فروع آن تشويق مي کرد. « فَئَامَنَّا» و ما بلافاصله او را اجابت کرديم، و به سويش شتافتيم. و اين خبر دادن از نعمت خدا بر آنها، و شادمان گشتن به آن و متوسل شدن به ايمانشان است تا گناهانشان را بيامرزد، و بدي هايشان را بپوشاند، زيرا نيکي ها، بدي ها را از بين مي برند، و خداوندي که به آنها ايمان را ارزاني نموده است، امنيت کامل را نيز به آنها خواهد بخشيد. « وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ» و ما را با نيکان بميران. اين دعا، خواستنِ توفيق الهي در انجام کار خير و ترک کار بد است که بنده با آن از زمره نيکوکاران محسوب مي گردد، و بايد تا هنگام مرگ بر آن ثابت و پابرجا باشد.

وقتي که خداوند خردمندان را بر ايمان آوردن توفيق داد، از همين راه به او متوسل شدند تا نعمت خويش را بر آنها کامل گرداند، و از او خواستند تا به آنها پاداش ايمان را بدهد، و به وعده اي که بر زبان پيامبرانش به آنها داده است از قبيل پيروزي و چيرگي در دنيا و دستيابي به خشنودي خدا و بهشت او، وفا کند، زيرا خداوند متعال خلاف وعده نمي کند، پس خداوند دعايشان را اجابت مي کند.

آيه ي 195:

َجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ؛ پروردگارشان  دعايشان  را اجابت  فرمود که  : من  کار هيچ  مزدوري  را از شما،، چه  زن  و چه  مرد همه  از يکديگريد ناچيز نمي  سازم   پس  گناهان  کساني  راکه  مهاجرت  کرده  اند و از خانه  هايشان  رانده  شده  اند و در راه  من  آزار ديده   اند و جنگيده  اند و کشته  شده  اند ، مي  زدايم  و آنان  را در بهشتهايي  که در  آن  نهرها جاري  است  داخل  مي  کنم   اين  پاداشي  است  از جانب  خدا و  پاداش  نيکو نزد خداست.

پس خداوند متعال فرمود: « فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم» خداوند دعاي آنها را پذيرفت؛ دعاي عبادت و دعاي به فرياد طلبيدن و فرمود: « أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى» پس همگي پاداش اعمال خود را به طور کامل دريافت خواهند کرد، « بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ» يعني همه شما در پاداش و کيفر برابر هستيد. « فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ» پس آنهايي که ايمان و هجرت و جدايي از دوست داشتني ها از قبيل وطن و مال و منال را برگزيدند و براي خشنودي خداوند جهاد کردند، « لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّه» گناهانشان را مي آمرزم، و آنها را وارد بهشت مي کنم، بهشتي که رودها از زير درختان آن روان است، اين پاداشي است از جانب خداوند؛ خداوندي که در مقابل عملِ ناچيزِ بنده اش پاداش فراوان به او مي دهد.

« وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»  نزد خداوند پاداش خوب و نيکو هست، پاداشي که هيچ چشمي مانند آن را نديده، و هيچ گوشي آن را نشنيده و به قلب هيچ انساني خطور نکرده است. پس هرکس اين پاداش را مي خواهد به اندازه ي توان خويش آن را بوسيله طاعت و فرمانبرداري از خداوند و نزديکي جستن به او، طلب کند.

آيه 198-196:

لاَ يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِي الْبِلاَدِ ؛ جولان  کافران  در شهرها تو را نفريبد.

مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ؛ اين  برخورداري  اندکي  است   پي ، از آن  جايگاهشان  جهنم  است  و جهنم  بد  آرامگاهي  است.

لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلاً مِّنْ عِندِ اللّهِ وَمَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ ؛ اما براي  آنان  که  از پروردگارشان  مي  ترسند ، بهشتهايي  است  که  در آن   نهرها جاري  است   همواره  در آنجا مهمان  خدا هستند  و آنچه  نزد خداست   براي نيکان  بهتر است.

منظور از اين آيه اين است کالاي دنيا که کافران به دست مي آورند، و خوشگذراني و رفت و آمد آنها در شهرها در قالب تجارت و کسب، و لذت جويي و انواع افتخارات و پيروزيهايي که بعضي اوقات به دست مي آورند، نبايد مومنان را اندوهگين کند. و اين آيه مسکن خاطر مومنان است ، چرا که خداوند مي فرمايد: همه اين چيزها که به کافران مي رسد، « مَتَعُ قَلِيلُ» کالاي ناچيزي است، و باقي نخواهند ماند ، بلکه آنها کمي از آن بهره مند مي شوند، و به سبب آن مدتي طولاني عذاب مي بينند. اين بالاترين حالتي است که کافر در آن قرار مي گيرد، و سرانجام بسيار بدي در انتظار اوست. و اما کساني که از پروردگارشان مي ترسند و به او ايمان دارند، همراه با افتخار و نعمت هاي دنيا که به دست مي آورند « لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا» براي آنان در اخرت باغهايي است که رودها از زير درختانش روان است و آنها در آن جاودانه مي مانند.

و سختي  و دشواري و بدبختي که در دنيا براي آنها پيش مي آيد، نسبت به نعمت پايدار بهشت و زندگي سالم و شاد و با طراواتي که در آخرت دارند ناچيز است. بنابراين خداوند متعال فرمود: « وَمَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ لِّلأَبْرَارِ» و آنها کساني هستند که دل و گفتار و کردارشان نيک است پس خداوند مهربان از درِ احسان و نيکي خويش به آنها پاداش و بخششي بزرگ و رستگاري جاودان بخشيد.

آيه ي 200-199:

وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلّهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَـئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ؛ بعضي  از اهل  کتاب  به  خدا و کتابي  که  بر شما نازل  شده  و کتابي  که  بر، خودشان  نازل  شده  است  ايمان  دارند  مطيع  فرمان  خدايند  آيات  خدا را  به  بهاي  اندک  نمي  فروشند  مزد ايشان  نزد پروردگارشان  است   هر آينه   خدا حسابها را زود خواهد رسيد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ اي کساني که ايمان آورده ايد! بردباري کنيد، و استقامت و پايداري ورزيد، و مراقب باشيد و از خدا بترسيد تا رستگار شويد.

گروهي از اهل کتاب بر انجامِ کار خير توفيق يافته و به خدا و به آنچه بر شما، و آنچه بر آنها نازل گشته است ايمان دارند و اين ايمان سودبخش و مفيد است.

اما عده اي از مردم به برخي از پيامبران و کتابها ايمان آورده، و به برخي ديگر کفر مي ورزند. بنابراين چون گروه اول  عموما ايمانشان ايمان حقيقي است، به حال آنان مفيد واقع مي شود، پس پروردگار متعال ترس و تقوي و فروتني در برابر عظمت خدا را که باعث فرمان بردن از دستورات و پرهيز کردن از منهيات، و زير پا نگذاشتن حدود الهي است در آنها پديد آورد.

و اينان در حقيقت اهل کتاب و برخورداران از دانش وعلم هستند. همانطور که خداوند متعال فرموده است : « إنَّمَا يخشَي اللَّهَ مِن عِبَادِهِ العُلَمَوُا» از ميان بندگان فقط علما از خدا مي ترسند . يکي از مصايدق ترس و خشيت آنها از خداوند اين است که « لاَ يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلاً» آيات خدا را به بهاي اندک نمي فروشند، پس آنها دنيا را بر دين مقدم نمي دارند، همانطور که منحرفان ، همانهايي که آنچه را خداوند نازل کرده است پنهان مي کنند، و آن را بر بهاي اندک مي فروشند ، چنين کردند.

اينها حقيقت امر را دانستند، و دريافتند که بزرگترين زيان آن است که انسان دنياي پست را بر دين ترجيح دهد، و در پي خواست ها کم ارزش باشد و حق را ترک گويد، که حق بزرگترين بهره و رستگاري در دنيا و آخرت است، پس ايشان حق را ترجيح داده، و آن را بيان کردند و مردم را به سوي آن دعوت نموده و از باطل پرهيز نمودند.

پس خداوند در مقابل آن به آنها پاداش داد، به اين صورت که آنها را به برخورداري از پاداش فراوان و زيبا نويد داد، و آنها را به برخورداري از نعمت «قُرب» مژده داد و فرمود: همانا خدا سريع الحساب است . پس در آنچه به آنها وعده داده است دير نمي کند ، زيرا آنچه که آمدني است محقق و ثابت است، پس آن نزديک مي باشد.

سپس مومنان را بر انجام آنچه که آنها را به رستگاري و سعادت و موفقيت مي رساند تشويق نمود. راهي که انسان را به سعادت و کاميابي مي رساند صبر و بردباري است. صبر يعني نگاه داشتن نفس بر چيزي که آن را نمي پسندد، از قبيل ترک کردن گناهان ، و بردباري در برابر مصيبت ها، و کارهايي که بر انسان سنگين و دشوار مي آيد. پس خداوند به آنها دستور داد تا در همه اين چيزها صبر نمايند. « مصابره» يعني همواره صابر بودن، و در برابر دشمنان مقاومت کردن. و «مرابطه» يعني در جايي قرار گرفتن که بيم آن مي رود دشمن از آن جا هجوم کند ، و اينکه آنها مراقب دشمنانشان باشند و دشمنان را از رسيدن به اهدافشان باز دارند، که از اين طريق رستگار شده، و ثواب دين و دنيا را به دست مي يابند. پس به جز صبر و استقامت و يکديگر را به بردباري و شکيبايي توصيه نمودن و ايستادگي ورزيدن در برابر دشمن راهي براي رسيدن به رستگاري وجود ندارد. بنابراين هرکس رستگار شده، با برخورداري از اين صفات به رستگاري رسيده است، وهيچ کس آن را از دست نداده است مگر به خاطر از دست دادن اين امور، يا کوتاهي کردن در انجام برخي از آنها . والله الموفق و لا حول و لاقوة إلا باللّه.

تفسير سوره آل عمران به پايان رسيد.

 

 

فهرست سوره ها      دانلود      نظرات شما      درباره